نام پژوهشگر: محمد راسخ مهند
شهناز ثامنی مهرداد نغزگوی کهن
فرایند دوگانسازی در این دو زبان تابع قواعد و قوانین جهانی می باشد و جهانی های صوری و معنایی در آنها صدق مینماید.یعنی همواره در تکرار کل یا بخشی از صورت زبانی خصوصیت همخوان و واکه بودن در نظر گرفته میشود.در این فرایند که فرایندی وندافزاست،اصل همسانی با پایه همواره رعایت میگردد و تعداد تکرارها در هر زبان مشخص می باشد. دوگانسازی انواع مختلفی دارد بر اساس جایگاه وند دوگانی و دوگانوند داده های این دو زبان دسته بندی شده اند. صورتهای زبانی دوگانساخته در این دو زبان از نظر معنایی نیز تحلیل گردیده اند. محدویتهای مهم معنایی از جمله رابطه شمول معنایی بین صورت دوگانساخته و صورت پایه مطرح گردیده اند. در باره تغییرات معنایی حاصل از دوگانسازی از جمله افزایش کمیت،افزایش شدت،تحقیر، تحبیب، مفهوم جمع، پراکندگی و ..، بحث شده است.
لیلا ضیامجیدی امید طبیب زاده
در پژوهش حاضر در فصل اول ابتدا به بیان کلیات پرداخته ایم . در فصل دوم معرفی کلی از نظام ها و اوزان شعری ارائه شده است. سپس در فصل سوم چار جوب نظری پژوهش را شرح و توضیح داده ایم. در فصل چهارم ویژگی های آواشناختی زبان ترکی آذری بیان شده اند. پس از معرفی اوزان شعری ترکی طبق مطالعات سنتی در فصل پنجم، به بررسی وزن اشعار ترکی شـهریار پرداخته ایم. ابتدا در فصل ششم وزن اشـعار عروضی ترکی شـهریار در چارچوب سنتی مورد مطـالعه قرار گرفته-اند. با توجه به اینکه در اینگونه اشعار تخطی از وزن بسیار دیده می شود، به اعتقاد نگارنده برای وزن این اشعار سیستم وزن تکیه ای-هجایی از حیث توصیف اقتصادی تر باشد. وزن در این اشعار وابسته به جایگاه تکیه های وزنی در تعداد معینی هجا (بدون در نظر گرفتن سنگینی و یا سبکی هجا) می باشد. این نوع وزن را در چارچوب نظریه وزنی بروس هیز(1988) نمی توان توصیف کرد. وزن دیگری که در شعر ترکی وجود دارد، وزن موسوم به هجایی می باشد. در ادامه پژوهش در فصل هفتم به بررسی اشعار هجایی شهریار در چارچوب سنتی پرداخته ایم. سپس این وزن را در چارچوب نظریه وزنی بروس هیز توصیف نموده ایم. این نظام وزنی را به راحتی می توان با استفاده از نظریه وزنی توصیف کرد. بنابراین می توان گفت در اشعار ترکی شهریار دو نوع وزن به چشم می خورد: یکی وزن به اصطلاح عروضی که به سادگی در سیستم وزن تکیه ای هجایی قابل توصیف می باشد و یک وزن هجایی که خاص زبان ترکی است و قواعد خاص خود را دارد
داوود شهیدی محمد راسخ مهند
پژوهش پیش رو تحقیقی است در بررسی رابطه بین زبان و جنسیت و نمود این رابطه در بلاگ های فارسی زبان. با توجه به کمبود مطالعاتی ای که در زمینه بررسی زبانشناختی محتوای اینترنت وجود دارد بر آن شدیم تا بلاگ های فارسی زبان را محل این پژوهش قرار دهیم. برای این کار از بین بلاگ های فارسی زبان موجود در سرویس دهنده بلاگفا، 40 بلاگ به صورت تصادفی انتخاب شدند که 20 مورد آنها متعلق به خانم ها بودند و 20 مورد دیگر متعلق به آقایان. در انتخاب بلاگ ها که به روش تصادفی صورت گرفت، تنها بلاگ هایی انتخاب شدند که در گروه بلاگ های شخصی، یعنی بلاگ هایی حاوی نوشته ها و شرح حال ها و دل مشغولیات شخصی افراد، قرار داشتند. سپس داده های حاصل از این بلاگ ها بر اساس نظریات کریستال، خصوصا نظریه زبان نِت او مورد بررسی قرار گرفتند تا میزان نمود این نظریه ها در بلاگ های فارسی زبان مشخص شود. در مرحله بعد این بلاگ ها از منظر نظریات لیکاف مورد بررسی قرار گرفتند تا مشخص شود که مفاد نظریه لیکاف از جمله مهمترین آن «زبان زنان»، تا چه حد در این بلاگ ها نمود پیدا می کند. در قدم بعدی بلاگ ها از دیدگاه صوری و فنی و کیفیت و کمیت کاربرد نشانه های احساسی (خندانک ها) مورد بررسی قرار گرفتند. پس از این بررسی ها مشخص شد نظریات کریستال و لیکاف تا حد زیادی در بلاگ های فارسی زبان صادق هستند و در این بلاگ ها به خوبی نمود پیدا می کنند خصوصا نظریات لیکاف که به روشنی مبنای جنسیتی تفاوت ها را مشخص می کرد. به لحاظ فنی تفاوت جنسیتی خاصی مشاهده نشد، اما به لحاظ صوری، خصوصا در کاربرد تصاویر در بلاگ ها تفاوت هایی مشاهده شد. در کاربرد خندانک ها نیز تفاوت های کمی مشهود بود که نمی توانست مبنای محکمی برای تفاوت های جنسیتی باشد
حمید طالب مصطفی عاصی
بازیابی ارجاع در تمامی صورت های آن سنگ بنای درکی موفق از متن و محور ترسیم مدل ذهنی مناسب از آنچه در گفتار بیان شده می باشد. اگر دریابیم ارجاع چگونه تحلیل می شود، فهم دیگر بخش های روند درک عمومی بطور خودکار در پی خواهد آمد. در پژوهش حاضر مدل گزاره ای و مدل ذهنی در تحلیل گفتار از یکدیگر متمایز می شوند و درباب ماهیت بازنمایی ها این مسئله مورد توجه قرار خواهد گرفت که مدلهای گزاره ای بجای اخذ معنی از دانش خواننده از موقعیت، هر گزاره را بطور منفرد تفسیر می نمایند و بنابراین دارای نقص بوده و مورد انتقاد قرارگرفته اند اما از سویی دیگر مدلهای ذهنی که نقشه ای تصویرگونه در حافظه ایجاد می نمایند داده هایی درباره ی موقعیت در اختیار قرار می دهند. در این بررسی نمونه هایی از نثر روایی طبق مدل فضاهای ذهنی فوکونیه مورد تحلیل شناختی قرار می گیرند. بنا بر مدل فضاهای ذهنی یک جمله که در مرحله ای از ایجاد گفتار ظاهر می شود حاوی چندین عنصر اطلاعاتی است که با چندین ابزار دستوری مشخص می شوند این ابزارها نحوه ی شکل گیری فضاهای ذهنی جملات در شکل دهی به شبکه ای از فضاهای ذهنی را مشخص می کنند. شبکه ی فضاهای ذهنی با توصیفی که در مورد ساز و کار شکل گیری و دسترسی به فضاهای مختلف ذهنی ذکر خواهد شد ساختار شناختی را شکل می دهد. با بررسی شکل گیری فضاهای ذهنی، نحوه ی دسترسی و عبارت های اسمی که در مراحل مختلف وارد فضاهای ذهنی می شوند به تبیین نحوه ی پردازش عناصر ارجاعی خواهیم پرداخت. با توجه به الگوی مطرح شده به این نتیجه می رسیم که خواننده در یک متن به هنگام مواجهه با عبارتی ارجاعی، به هیچ وجه جهت تفسیر به دنبال مرجع آن در متن به جستجو نمی پردازد بلکه در هنگامِ خوانش عنصر ارتباط ارجاعی، تمامی اطلاعات لازم بصورت طرحواره ای در ذهن خواننده مجسم می شود که در نتیجه و بخصوص در دنیای ایجاد شده توسط متن، این فضای ذهنی است که خوانش عناصر ارجاعی را ممکن می سازد. این نتیجه به کل فرایند پردازش زبان قابل تعمیم بوده تأییدی است بر این اصل در زبان شناسی شناختی که «زبان حاوی معنا نیست بلکه آنرا هدایت می کند».
محمدرضا اسدی امید طبیب زاده
در این پژوهش در فصل دوم مباحث اصلی که مبنای تحقیق هستند، معرفی شده اند و در هر زبان مفاهیمی مانند: تکیه و رسایی به طور جداگانه بحث شده اند، به عنوان مثال در بخش تکیه ابتدا به تعریف کلی آن پرداخته ایم و سپس در زبان های مورد بررسی، شیوه ای حضور تکیه را بیان نموده ایم. در فصل سوم (تحلیل داده ها) ابتدا داده های هر زبان را به طور جداگانه و به صورت بسامدی نشان داده-ایم و در پایان فصل نیز به مقایسه بسامد واکه های رسا در هجای تکیه بر پرداخته ایم. در فصل چهارم (نتیجه گیری) برمبنای اطلاعات بدست آمده از بسامد واکه های رسا در هجای تکیه بر و بدون تکیه به این نتیجه رسیدیم که زبان فارسی و ترکی رفتاری یکسان دارند، یعنی واکه های رسا گرایش به حضور پربسامد در هجای بدون تکیه دارند ولی در زبان انگلیسی برخلاف این دو زبان واکه-های رسا گرایش به حضور پربسامد در هجای تکیه بر دارند،در نهایت در زبان عبری هیچ گرایش و تمایزی بین حضور واکه های رسا در هجای تکیه بر و بدون تکیه مشاهده نشده است.
فاطمه جودکی محمد راسخ مهند
در بررسی های زبان شناختی واژه ی مرکب از دو یا چند تکواژ قاموسی پدید می آید و حداقل شامل دو پایه است که هر دو واژه اند یا اینکه ریشه ی تکواژ محسوب می شوند و مقصود از کلمات شفاف آن دسته از کلمات است که از روی صدا یا ساخت آنها می توان به معنی آنها پی برد یا معنی آنها را حدس زد، به عبارتی بین صدا یا ساخت آنها با معنی شان رابطه باشد مانند «چک چک» و «خودنویس»و کلمات تیره آنهایی هستند که معنی آنها از ظاهرشان پیدا نیست مانند «کاغذ». در این تحقیق تعاریف مختلفی از شفافیت و تیرگی معنایی آمده است. در بخش تجزیه و تحلیل داده ها 745 واژه ی مرکب حاصل از عنصر غیرفعلی +ستاک حال از لغت نامه دهخدا بررسی شد. در ارزیابی این مبحث از معیارهایی چون بسامد هسته و وابسته، رابطه ی نحوی بین دو جزء ترکیب، معنای ارجاعی،معیار شاخص، مستقل یا عدم مستقل بودن هسته ی ترکیب، معنای کلی ترکیب و عامل تقابل استفاده شده است تا میزان شفافیت و تیرگی معنایی اینگونه ترکیبات به دست آید. در ابتدای بحث تجزیه و تحلیل داده ها مقوله ی قید+بن فعل، اسم+بن فعل و صفت+بن فعل با توجه به معیارهای به کار رفته مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که شاخص کلی بودن ترکیب، وجود تقابل، وجود رابطه ی نحوی بین دو جزء ترکیب، وجود هسته و ارجاعی بودن در شفافیت معنایی موثر است. در ادامه ی بحث به درجات در شفافیت و تیرگی معنایی پرداخته شد، داده های مورد نظر براساس معیارهای لحاظ شده در این تحقیق لحاظ شده و مشخص شد که 14 درجه ی شفافیت معنایی در طبقه بندی اینگونه واژگان مرکب وجود دارد؛ در ارزیابی واژگان مرکب مفعولی از لحاظ میزان شفافیت و تیر گی معنایی مشخص شد که معیار شاخص کروز نسبت به دیگر معیارها تاثیر موثرتری در طبقه بندی این دسته از واژ گان دارد.
مونا شمس الدینی محمد راسخ مهند
اصطلاحات از جمله مقولات پرکاربرد در زبان روزمره هستند و نقش بسیار مهمی در تسهیل و تسریع فرایند ارتباط دارند. معمولاً اصطلاحات را عباراتی توصیف می کنند که معنای آنها برابر با مجموع معنای اجزای تشکیل دهنده ی آن نیست. دیدگاه های مختلفی نسبت به اصطلاحات وجود دارد. در دیدگاه سنتی، اصطلاحات مقولاتی کاملاً بخش ناپذیر و مبهم به شمار می روند که معنایشان قراردادی است و هیچ ارتباطی با اجزای آنها ندارد. اما از منظر دیدگاه های جدید، معنای بسیاری از اصطلاحات را می توان تا حدی، از معنای کلمات تشکیل دهنده ی آنها دریافت. یکی از این نگرش های نوین، رویکرد زبانشناسی شناختی است. در این رویکرد، اصطلاحات مقولاتی نظام مندند و ریشه در نظام مفهومی انسان دارند. به علاوه، در بسیاری از اصطلاحات، ساز و کارهای شناختی، انگیزه ی معنایی به کار رفته در آنها هستند. بنابراین با تکیه بر این ساز و کارها و دانش و شناختی که انسان از جهان پیرامون خود کسب می کند، می توان معنای بسیاری از اصطلاحات را دریافت. در این پژوهش به بررسی اصطلاحات زبان فارسی از دیدگاه زبانشناسی شناختی پرداختیم. اصطلاحات مورد بررسی در این تحقیق از فرهنگ دو جلدی فارسی عامیانه، نوشته ی ابوالحسن نجفی گرفته شده اند. ابتدا این اصطلاحات از دیدگاه نانبرگ، ساگ و واسو(1994) بررسی شده اند. آنها اصطلاحات را به دو دسته ی عبارات ترکیبی اصطلاحی و عبارات اصطلاحی تقسیم کرده اند. این تقسیم بندی، در تعدادی از اصطلاحات پیکره ی معرفی شده، مورد بررسی قرار گرفت و ملاحظه شد که در زبان فارسی نیز قابل اعمال است. سپس دیدگاه زبانشناسی شناختی و به طور اخص رویکرد کووکسس(2002) مورد بررسی قرار گرفت. او ساز و کارهای شناختی استعاره، مجاز و دانش متعارف را به عنوان انگیزه ی معنایی شکل گیری اصطلاحات مطرح کرده است. هر یک از این ساز و کارها و کاربرد آن در اصطلاحات توضیح داده شده است. اصطلاحاتی که از پیکره ی نام برده گرفته شده اند، از لحاظ وجود هر یک از این ساز و کارها مورد بررسی قرار گرفتند و نقش هر کدام در اصطلاحات مشخص شد. در نهایت، تعداد اصطلاحاتی که در دسته ی عبارات ترکیبی اصطلاحی یا عبارات اصطلاحی قرار می گیرند، و همچنین تعداد اصطلاحاتی که در آنها یکی از ساز و کارهای شناختی استعاره، مجاز و دانش متعارف وجود دارد، در جدولی مشخص شده است. نهایتاً، طبق بررسی های انجام شده معلوم شد، عوامل بخش پذیری معنایی، استعاره، مجاز و دانش متعارف، در تعیین معنای اصطلاحات دخیل هستند. بر همین اساس، نگارنده اصطلاحات را به لحاظ معنایی به دو دسته ی شفاف و تیره تقسیم بندی کرده است. به این ترتیب که اصطلاحات ترکیبی اصطلاحی (که بخش پذیرند) را به همراه اصطلاحاتی که حاوی استعاره و یا مجاز و یا دانش متعارف هستند، به لحاظ معنایی در دسته ی اصطلاحات شفاف، و عبارات اصطلاحی را در دسته ی اصطلاحات تیره قرار داده است.
محسن اسلامی فارسانی محمد راسخ مهند
چکیده این تحقیق در چارچوب معیارهای نحوی و معنایی به بررسی ساخت ناگذرا در بختیاری می پردازد. بررسی داده های طبیعی تحقیق نشان می دهد که در بختیاری ساخت ناگذرا عمدتاً به دو شیوه ساخته می شود، یکی با استفاده از پسوند "ــِ سد ((-esd" که از نوع ناگذرای ساختواژی است و دیگری از طریق مصدر به همراه صرف فعل "رفتن" که از نوع ناگذرای نحوی محسوب می شود. ساخت ناگذرا ساختی است که با توجه به ملاک های صوری دارای تنها یک گروه اسمی است و فعل آن دارای ویژگی های معلوم می باشد، اما به لحاظ معنایی، تنها گروه اسمی موجود در این ساخت، همچون گروه اسمی موجود در ساخت مجهول، دارای نقش معنایی پذیرا می باشد. این ساخت معمولاً زمان حال ساده دارد زیرا فاقد ارجاع زمانی خاص است. فعل ناگذرا به حالت اشاره دارد و به طور کلی نمی تواند در جملات امری و استمراری به کار رود زیرا حالت فاقد تغییر و تحول است و همچنین حالت فاقد عمل و مراحل متوالی است. در ساخت ناگذرا عاملی مفروض نیست و نمی تواند با قیدهایی که به عامدانه بودن عمل فعل اشاره دارند همراه شود زیرا عامدانه بودن نیاز به تصمیم و اراده دارد. از ویژگی های ساخت ناگذرا در بختیاری غیر رویدادی بودن آن است زیرا که برای بیان خصوصیات ذاتی، کلی و همیشگی مورد استفاده قرار می گیرد. در این ساخت فعل های وجهی "توانایی" و "احتمال" قابل درک و دریافت هستند. قیدهای حالت به عنوان قید توصیفگر در این جملات استفاده می شوند که بدون وجود آن ها جمله ناقص است. نقش "مسئولیت" بیان می کند که مفعول فعل دارای یک سری خصوصیاتی است که در شکل گیری عمل فعل تاثیرگذار است. در این تحقیق نشان داده می شود که افعال ناگذرا در تقابل با سببی ها هستند و همچنین این ساخت در بختیاری دارای گونه های متفاوتی است. کلمات کلیدی : ناگذرا- پذیرا- کنایی- فعل متعدی- ضد سببی- غیر رویدادی
رستم فرزانه امید طیبب زاده
در این پژوهش با بررسی پیکرهای متشکل از 180 فعل پرکاربرد ترکی آذربایجانی ظرفیت نحوی-واژگانی آنها را به دست آوردیم. متممهای فعل ترکی آذربایجانی عبارتند از: فاعل، متمم مستقیم، تمیز، مسند، بندی، آیی، دانی، دایی و متممهای حرف اضافهای پسایندی. در ظرفیت فعل حداقل صفر متمم و حداکثر چهار متمم حضور دارند. بنابراین ترکی آذربایجانی دارای افعالی با ظرفیت صفر، یک، دو، سه و چهار متمم است. همچنین در این پژوهش به بیست و یک ساخت بنیادین در جملات ترکی آذربایجانی دست یافتیم و مشخص شد که تعداد ساختهای بنیادین در این زبان از تعداد 23 ساخت بنیادین در زبان فارسی کمتر است. برای مشخص کردن ساختهای بنیادین پرکاربرد پیکر? دومی مشتمل بر 302 جمله را بررسی کرده و ساختهای بنیادین آنها را دستهبندی کردیم. حاصل کار این بود که ساختهای بنیادین ||فاعل، مفعول||، ||فا، مسند|| و ||فاعل|| پرکاربردترین ساختهای بنیادین جمله در زبان ترکی آذربایجانی هستند. در انتها ده ساخت پرکاربرد فارسی را با ترکی آذربایجانی مقایسه کرده و به این نتیجه رسیدیم که چهار ساخت بنیادین در این زبانها به لحاظ بسامد به یکدیگر شبیه هستند.
علی عبدالملکی مهرداد نغزگوی کهن
این پژوهش، به بررسی رده شناختی ساخت افعال دخیل در زبان های فارسی معیار، کردی سنندجی و ترکی آذری اختصاص دارد و آنرا بر اساس راه کارهای هولگ موس(2009) انجام داده ایم. در فصل اول این پژوهش، به بیان کلیات مربوط به تحقیق پرداخته ایم. فصل دوم، به پیشینه ی تحقیق و ذکر خلاصه ای از کارهای انجام شده تا زمان آغاز این کار، اختصاص دارد. در فصل سوم که مباحث نظری پژوهش می باشد، به موارد و نکات نظری که در کار پژوهش باید بر اساس آن عمل کرد، اشاره شده است. از جمله ی این موارد، راه کارهای اصلی است که هولگ موس(2009) برای برخورد با انواع وام فعل ها در هر زبانی ارائه و طبقه بندی کرده است. در این فصل، به راه کارهای فرعی و دیگر ریزموارد مربوط به بحث وام گیری نیز اشاره شده است. در فصل چهارم، به معرفی اجمالی و کلی سه زبان مورد پژوهش، دست زده ایم. در فصل پنجم، به تجزیه، تحلیل و توصیف داده-های گردآوری شده بر اساس نظریات هولگ موس(2009) در سه زبان مورد نظر پرداخته ایم و میزان کاربرد راه کارهای اصلیِ درج مستقیم، درج غیرمستقیم، درج صیغگان و راه کار همکرد و دیگر ریزراه کارهای نام برده شده در فصل قبل، از جمله ترجمه ی قرضی (گرته برداری) را در این زبان ها با ارائه نمونه هایی از هر قسمت و در هر زبان به صورت منفک، مورد بررسی -قرار داده ایم. موارد جدید جدای از آنچه که در مبانی نظری کار به آنها اشاره شده است را در پایان هر بخش مربوط به هر زبان، بیان کرده ایم. فصل ششم، به نتایج پژوهش اشاره دارد که همان نوع برخورد و استفاده ی از راه کارها در هر زبان هنگام ساخت فعل از واژه های بیگانه و مقایسه ی آنها با هم در آن زبان ها می باشند. بر پایه ی تحلیل داده ها، در زبان های فارسی و ترکی به ترتیب راه کارهای اصلی همکرد و درج غیر مستقیم، بیشترین کاربرد را دارند، اما این توالی در زبان کردی به ترتیب، راه-کارهای اصلی همکرد و درج مستقیم هستند.
رخساره سهرابی محمد راسخ مهند
یکی از دغدغه های فکری ادیبان معاصر، یافتن تفاوتها و شباهتهای موجود در شعر سنتی و اشعار نو و نیز یافتن علل و عوامل حاکم بر این تغییرات می باشد. چنانکه در پی تحقیقات و بررسی های انجام شده تفاوتهای چشمگیری در زمینه واژگان، مفاهیم ، وزن ، آهنگ و حتی موضوع در میان اشعار سنتی و نو دیده شده است. اما با ظهور علم نوپا و جدید زبان-شناسی شناختی و مبحث استعاره های مفهومی از این دیدگاه، دریچه جدیدی به روی محققان ،ادیبان و زبان شناسان گشوده شد، تا آنجا که این افراد برآن شدند تا مطالعات خود را در زمینه صنایع ادبی گسترش دهند و مفهوم استعاره را که در گذشته صرفا در حیطه ادبیات بود، از جنبه ای دیگر بررسی کنند. در این پژوهش با تکیه بر بحث استعاره در زبان شناسی شاختی سعی شده است استعاره های موجود در شعر سنتی و نو فارسی، بر اساس منتخب اشعار حافظ و سپهری بررسی شود. این پژوهش نشان می دهد فضای فکری حاکم بر شعر در این دو شخص چه تفاوتی دارد. در گزیده ای از اشعار این دو شاعر، مشتمل بر 6000 کلمه، استعاره هایی که بر مفاهیم عشق، نفرت، مرگ، زندگی، تنهایی، غم، شادی و زمان دلالت می کردند، مورد بررسی قرار گرفتند. این بررسی نشان می دهد که علاوه بر مفاهیم مشترکی که در استعارات اشعار هر دو شاعر وجود دارد، مفاهیم استعاری آنها تفاوت های قابل ملاحظه ای نیز دارد. مثلاً آنجا که حافظ برای عشق قلمروی "شراب" را در نظر می گیرد و سهراب قلمروی "جسم"، می توان دریافت که دنیای فکری آنها متفاوت است. یا در استعاره "تنهایی"، حافظ با قلمروی "مکان" آن را به تصویر می کشد و سهراب مفهوم "انسان" را برمی گزیند تا نشان دهنده تنهایی عمیق انسانی در نگاه سپهری و احساس تنهایی انسان مدرن باشد. با بررسی نمونه های مورد بحث، دریافتیم که یکی دیگر از تفاوت های شعر سنتی و شعر نو، تفاوت در به کار بردن مفاهیم استعاری است.
حبیب بوستانی زاد محمد راسخ مهند
چکیده ندارد.
نفیسه رنجبر ضرابی محمد راسخ مهند
یکی از بحث هایی که در زبان شناسی شناختی مطرح می شود، چگونگی درک حوزه های انتزاعی است. حوزه های فیزیکی و عینی نظیر مکان مستقیما درک می شوند. در اثر تعاملات روزمره انسان با چنین حوزه هایی، طرح واره هایی (مفهوم هایی) در ذهن انسان ساخته می شوند. انسان با ایجاد تناظر بین حوزه های انتزاعی و عینی، از طرح واره های موجود در ذهن که از حوزه های عینی حاصل شده اند، در درک حوزه های انتزاعی بهره می گیرد. هسپل مت (1997) با بررسی 53 زبان مختلف عنوان می دارد که گرایش غالب در اکثر زبان ها شکل گیری حوزه زمان بر پایه مکان است نه بالعکس. در این پژوهش با تکیه بر بحث های زبان شناختی مطرح در این زمینه، به بررسی رابطه زمان و مکان در دستور فارسی پرداخته ایم. به همین منظور بر پایه معیارهای تایلر و ایوانز (2003) که در فصل سه بدان ها اشاره شده است، شبکه معنایی حروف اضافه را که از نمونه های بارز چندمعنایی هستند، ترسیم نموده ایم. بررسی شبکه معنایی حروف اضافه حاکی از آن است که در زبان فارسی، عبارات زمانی بر پایه عبارات مکانی شکل می گیرند. به عبارت دیگر مکان مقدم بر زمان بوده و این فرآیند حاصل استفاده از ابزارهای شناختی نظیر جسمی شدگی، طرح واره های تصویری و غیره است. این پژوهش پنج فصل دارد. در بخش اول طرح کلی پژوهش ارائه شده است. در بخش دوم اشاره ای شده به پیشینه و تعدادی از مطالعاتی که در زبان فارسی و انگلیسی در این حوزه صورت گرفته است. در فصل سوم چارچوب نظری پژوهش ارائه شده و فصل چهارم به تحلیل داده ها اختصاص دارد. نتایج حاصل از این پژوهش در فصل پنجم عنوان شده است.
مژگان شجاعی محمد راسخ مهند
هدف رساله حاضر توصیف مقولات تصریفی فعل شامل زمان، نمود، وجه و مطابقه در زبان آشوری نو (گویش ارومیه) و بررسی نحوه تعامل این مقولات با همگانی های رده شناختی زبان هاست، آشوری یا آرامی به شاخه شمال شرقی زبان های سامی تعلق دارد که تا پیش از فتوحات اعراب در قرن هشتم میلادی برای بیش از یک هزار سال در مقیاس وسیعی در مقام زبان میانجی در خاورمیانه تکلم می شد. با این وجود، این زبان، به رغم پهنه جغرافیایی وسیعی که در دوره های ابتدایی داشت، امروزه تنها در برخی مناطق نظیر جنوب شرق ترکیه، شمال عراق، غرب ایران و شمال شرق سوریه توسط گروه های پراکنده مسیحی، یهودی و مندایی تکلم می شود. گویش های آرامی نو بسته به مکان جغرافیایی همواره در تماس با زبان های دیگر- به عنوان مثال، عربی، ترکی، کردی و فارسی- بوده اند و از زبان های حاکم در منطقه کمابیش تأثیر پذیرفته اند. اما تأثیری که زبان های ایرانی، خصوصاً کردی، بر گویش های آرامی نو بر جا نهاده بسیار وسیع تر و عمیق تر از سایر زبان ها بوده است، به نحوی که در گویش های آرامی نو ویژگی های بیشماری یافت می شود که نظیر آنها را می توان در زبان های ایرانی پیدا کرد. پژوهش حاضر مبتنی بر داده هایی است که عمدتاً از مصاحبه با یک گویشور آشوری ساکن همدان گردآوری شده است، و مشتمل بر پنج فصل است. فصل اول به معرفی زبان آرامی(آشوری نو)، طرح پرسش ها و فرضیه ها و توصیف ساختار رساله اختصاص دارد. در فصل دوم به عنوان پیشینه مطالعات به ارائه پژوهش های انجام شده در باب گویش های آشوری نو (آرامی نو) پرداخته می شود. فصل سوم به شرح نظام خطی، نظام واجی، مقوله های دستوری ضمیر، اسم، صفت، عدد، قید، حروف اضافه، پیوندها، فعل و توالی کلمه در گویش ارومیه تخصیص یافته است. در فصل چهارم به تحلیل رده شناختی نشانه های تصریفی در مقولات زمان، نمود، وجه و مطابقه پرداخته می شود. مقولات تصریفی زمان، نمود بر مبنای بررسی رده شناختی دال(1985) بررسی می شود. فصل پنج به ارائه یافته ها و نتایج پژوهش اختصاص دارد. فرضیه مطرح شده در رساله این بود که ویژگی های مقولات تصریفی فعل در گویش ارومیه در راستای همگانی های رده شناختی زبان هاست. برآیند توصیفی داده ها حاکی از آن بود که برخلاف گرایش کلی در زبان ها، که پسوندافزایی رایج تر از پیشوندافزایی است، گویش ارومیه با توالی vo بیشتر از پیشوندافزایی در نشان دادن مقولات زمان، نمود و وجه بهره می گیرد و تنها در یک مورد استفاده از پسوندافزایی مشاهده شد. با این وجود، مسیر دستوری شدگی مقولات زمان و نمود همگام با سه مسیر تکوینی مطرح شده از سوی بایبی و دال است. نشانه های مطابقه مشتمل بر نشانه های مطابقه فاعلی و مفعولی است که به صورت پسوند تجلی می یابند. حضور مطابقه فاعلی در همه بافت های نحوی اجباری است، اما مطابقه مفعولی حساس به معرفگی است و فعل تنها با مفعول معرفه ارجاع متقابل دارد.
جلال احمدخانی مهرداد نغزگوی کهن
این پژوهش، به بررسی ساختهای همپایه در زبان های فارسی معیار، کردی سنندجی و ترکی آذری از نظر رده شناسی و بر اساس دیدگاه هسپل مت(2004) اختصاص دارد. در فصل اوّل این پژوهش، به بیان کلیات مربوط به تحقیق پرداخته ایم. فصل دوم، به پیشینه ی تحقیق و ذکر خلاصه ای از کارهای انجام شده، اختصاص دارد. فصل سوم شامل فهرست همپایه سازها، انواع ساخت های همپایه، جایگاه همپایه سازها و شباهت ها و تفاوت های بین این سه زبان در ساختهای همپایه است. در فصل چهارم، پس از ارائه توضیحی مختصر از زبان های مورد پژوهش، به تجزیه و تحلیل و توصیف داده های جمع آوری شده پرداختیم تا به رایج ترین نوع همپایگی، جایگاه همپایه سازها و انواع همپایه سازها در این زبان ها دست یابیم. درفصل آخر با توجّه به داده ها ، به مقایسه ی ساختهای همپایه و شباهت ها و تفاوت های آنها پرداخته شده است. از این رهگذر رایج ترین همپایه سازها و راهکارهای همپایگی در سه زبان معرفی شده است. به طور خلاصه، به ترتیب –o و –u رایج ترین همپایه ساز عطفی در فارسی و کردی است و در زبان ترکی نیز همجواری غالب ترین راهکار همپایگی می باشد. مهمترین همپایه سازهای تقابلی مورد استفاده در زبان های فارسی و کردی و ترکی هم به ترتیب عبارتند از: «امّا»، «wale» و «a:mma:». مهمترین همپایه ساز انفصالی در هر سه زبان «یا» می باشد. دیگر ساختار همپایگی موجود در این زبانها همپایگی «علّی» است. زبان های مورد بررسی علاوه برهمپایه سازهای یگانه، از همپایه سازهای دوگانه نیز استفاده می کنند، که تقریباً به صورت یکسان دراین زبان ها کاربرد دارند.
فرزانه محمدرحیمی محمد راسخ مهند
یکی از مباحث مهم در کشف ساختارهای نحوی و صرفی زبان های دنیا، بر اساس توصیفات نحوی و رده شناختی آنها، متمم پذیری می باشد. منظور ما از متمم پذیری، موقعیتی نحوی است که در آن یک جمله یا گزار? مفهومی، موضوع یک گزاره واقع می شود. نونان (2007)، ویژگیهای صرفی، نحوی و معناشناختی متمم پذیری را به لحاظ بینازبانی مورد بررسی قرار می دهد و عنوان می دارد که تمام زبان ها تقریباً دست? یکسانی از گزاره های متمم پذیر و متمم هایشان را بکار می گیرند. اما با این وجود دارای تعداد و نوع متممی یکسانی نیستند. ما در جهت مطالع? متمم پذیری در زبان فارسی، تعداد و انواع بندهای متممی موجود در نظام متممی زبان فارسی را مشخص کردیم. به این منظور، امکان وجود انواع بندهای متممی ارائه شده توسط نونان را، در زبان فارسی مورد بررسی قرار دادیم. این بررسی حاکی از آن است که زبان فارسی دارای سه نوع متممی: خبری، شرطی و اسم مصدری شده می باشد و ما این انواع متممی را از لحاظ صرفی، نحوی و معنایی مورد بررسی قرار دادیم. نتایج نشانگر آنست که زبان فارسی، بسته به رفتار زبان ویژ? خود، ویژگیهای صرفی، نحوی و معناشناختی متفاوتی را در انواع متممی خود بکار می گیرد. این پژوهش پنج فصل دارد. در فصل اول طرح کلی پژوهش ارائه شده است. در بخش دوم اشاره ای شده به پیشینه و تعدادی از مطالعاتی که در این حوزه صورت گرفته است. در فصل سوم چارچوب نظری پژوهش ارائه شده و فصل چهارم به تحلیل داده ها اختصاص دارد. نتایج حاصل از این پژوهش در فصل پنجم عنوان شده است.
اعظم عبدالملکی مهرداد نغزگوی کهن
این پژوهش، به بررسی پیکره بنیاد روابط معنایی در اسامی مرکب فارسی اختصاص دارد و آن را بر اساس راه کارهای گنیه و شابن(1997) انجام داده ایم. در فصل اول این پژوهش، به بیان طرح پژوهشی پرداخته ایم. فصل دوم، به پیشینه ی تحقیق و ذکر خلاصه ای از کارهای انجام شده تا زمان آغاز این کار، اختصاص دارد. در فصل سوم که مباحث نظری پژوهش می باشد، به موارد و نکات نظری ای که در کار پژوهش باید بر اساس آن عمل کرد، اشاره شده است. از جمله ی این موارد، روش کاری است که گنیه و شابن(1997) برای برخورد با انواع اسامی مرکب ارائه و طبقه بندی کرده است. در این فصل، به تعریف واژه های اصلی و ملاک های تشخیص کلمه ی مرکب نیز اشاره شده است. در فصل چهارم، به تجزیه، تحلیل و توصیف داده های گردآوری شده بر اساس نظریات گنیه و شابن(1997) در زبان فارسی پرداخته شده و نمونه های اسامی مرکب اسم- اسم ، صفت- اسم و اسم- صفت در انواع هسته آغاز و هسته پایان در پیکره ی فرهنگ روز سخن در مورد زبان فارسی ارائه شده است . فصل پنجم، به نتایج پژوهش اشاره دارد و در آن میزان کاربرد انواعِ روابط معنایی درج شده و آن را با زبان انگلیسی که نتیجه ی کارِ گنیه و شابن بود، مورد مقایسه قرار داده ایم. روابط معنایی مشترک و نیز موارد خاصٌ هر یک از زبان های فارسی و انگلیسی را بیان کرده و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که اگرچه در زبان فارسی تنوع روابط معنایی بیشتری میان اجزای اسم مرکب دیده می شود امّا در کل هم پوشانی بالایی از نظر بسامد روابط مشترک در زبان فارسی با زبان انگلیسی وجود دارد.
مسعود محمدی راد محمد راسخ مهند
سلسله مراتب نشانداری درجات قراردادی شدن بسامد کنش عناصری را نشان می دهد که حوزه های معنایی و یا دستوری یکسان دارند. به عنوان مثال در حوزه ی شمار، اسامی مفرد بسامد بیشتری نسبت به اسامی جمع و اسامی جمع بسامد بیشتری نسبت به اسامی مثنی دارند، در سلسله مراتب حالت، حالت فاعلی بسامد بیشتری نسبت به حالت رایی و برایی دارد و در سلسله مراتب جنس، بسته به زبان، یا جنس مذکر بی نشان است یا جنس مونث. حال، اگر ترکیبی از ویژگی های صرفیِ جنس و حالت را در سلسله مراتب شمار در نظر بگیریم، انتظار می رود شمار مفرد تمایزهای صرفی بیشتری را در سطح زبان ها در خود حفظ کرده باشد. به عنوان مثال، ضمایرفاعلی سوم شخصِ زبان انگلیسی در شمار مفرد (he, she, it) تمایز جنس را در خود دارند، اما در شمار جمع (they) تمایز جنس را نشان نمی دهند. هدف پایان نامه حاضر بررسی سلسله مراتب نشانداری در صرف اسم و ضمیر زبان های ایرانی نو شمال غربی شامل کردی سورانی، کرمانجی، تالشی، تاتی، گیلکی، هورامی، مازندرانی ، بلوچی و زازاکی است. همچنین، برای تکمیل بحث درزمانی از صرف اسم و ضمیر زبان های اوستایی، فارسی باستان، فارسی میانه و پارتی نیز استفاده شده است. اصل کاستن صورت های هاوکینز (2004) مبنای تعیین موارد نشانداری در صرف اسم و ضمیر این زبان ها بوده است. این اصل با استفاده از پیش بینیِ فهرست صرفی و پیش بینی تمایزهای کاهنده به بررسی موارد نشانداری در صرف اسم و ضمیر زبان ها می پردازد. بر اساس پیش بینی فهرست صرفی، اگر قرار باشد، به عنوان مثال، در سلسله مراتب حالت تلفیق صورت گیرد، این تلفیق حالت باید در مراتب پایین سلسله مراتب حالت، یعنی حالت برایی صورت گیرد و این حالت باید در حالت رایی ادغام شود. بر اساس پیش بینی تمایزهای کاهنده، در سلسله مراتب شمار، تمایزهای صرفیِ جنس و حالت در شمار مفرد بیشتر از شمار جمع است. در سلسله مراتب حالت تمایزهای صرفی جنس و شمار در حالت فاعلی بیشتر از حالت رایی و برایی است و در سلسله مراتب جنس، بسته به زبان، تمایزهای صرفی در جنس مذکر یا مونث بیشتر است. در بررسی پیش بینی فهرست صرفی در مقوله اسم و ضمیر زبان ها، داده های همه زبان ها حاکی از رعایت الگوهای مجاز تغییر در الگوی حالت است و هیچ کدام از زبان-های مورد مطالعه در این تحقیق از الگوهای مجاز حالت تخطی نکرده اند. بررسی پیش بینی فهرست صرفی در زبان-هایی که ساخت کنایی گسسته دارند، نشان می دهد که بجز در ساخت های کنایی بی نشان در هورامی، در سایر زبان ها از تغییرات مجاز در الگوی حالتِ زبان های کنایی تبعیت شده است. بررسی پیش بینی تمایزهای کاهنده در ضمیر سوم شخص زبان های مورد مطالعه نشان می دهد که در سلسله مراتب شمار، تمایزهای صرفیِ جنس و حالت در شمار مفرد یا بیشتر از شمار جمع است یا با آن مساوی است. در سلسله مراتب حالت، به جز در زبان های فارسی باستان (احتمالاً به دلیل پیکره محدود زبانی)، کرمانجی، بلوچی و گویش های ابراهیم آبادی، دانسفانی و خیارجی از زبان تاتی، در سایر زبان ها تمایزهای صرفی در حالت فاعلی یا بیشتر از حالت رایی و برایی است یا با آنها مساوی است و در سلسله مراتب جنس، داده های زبان هایی که جنس دستوری را حفظ کرده اند، حاکی از حفظ تمایزهای صرفی بیشتر یا برابر در جنس مذکر نسبت به جنس مونث است. بررسی پیش بینی تمایزهای کاهنده در صرف اسم زبان های مورد مطالعه نشان می دهد که در سلسله مراتب شمار، بجز در مرحله ی دوم ایرانی میانه غربی، در سایر زبان ها تمایزهای صرفی در شمار مفرد یا بیشتر از شمار جمع است یا با آن برابر است. در سلسله مراتب حالت در زبان های اوستایی، فارسی باستان، زازاکی، کرمانجی، مراحل اول و دوم ایرانی میانه غربی و بلوچی تمایزهای صرفی در حالت فاعلی کمتر از حالت های رایی و برایی است که منطبق با پیش بینی تمایزهای کاهنده نیست. در سایر زبان ها، تمایزهای صرفی در حالت فاعلی یا بیشتر از حالت های رایی و برایی است یا با آنها یکی است. در سلسله مراتب جنس تمام زبان هایی که تمایز جنس را دارند، تمایزهای صرفی در جنس مذکر یا بیشتر از جنس مونث است یا با آن برابر است که نشان می دهد جنس مذکر بی نشان است.
حسین سبزیانی محرم منصوری زاده
برای بدست آوردن روابط سلسله مراتبی در یک متن بدون ساختار، ابتدا به کمک روشهای هوشمند پردازش متن و استفاده از روابط معنایی، تمام عبارت هایی را که در متن نقش کلیدی دارند را استخراج میکنیم. هر کدام از این عبارت ها عضوی از گراف نهایی تولید شده ار متن خواهد بود. سپس با استفاده از الگوریتم خاصی به استخراج ابرنام(hypernym) هر یک از عبارت ها میپردازیم و به صورت بازگشتی این عمل تکرار می شود تا گراف روابط سلسله مراتبی کامل شود. در مراحل بعد به با استفاده وزن دهی یالهای گراف به هرس کردن گراف میپردازیم و تمام حلقه های گراف را از بین میبریم و نمودار نهایی به صورت درخت خواهد بود. در آخر ممکن است چون محتمل است که نمودار کمبود اطلاعات داشته باشد به بازیابی برخی از روابط هرس شده ی مفید میپردازیم.
زهرا یوسفی امید طبیب زاده
دستور واژه، درواقع دستوری در حوزه ساخت گرایی است که نظریه پرداز آن سعی دارد آن را دستوری شناختی معرفی کند. لذا با مطرح کردن بحث شبکه ها، گره ها و ارتباط بین آنها دستور واژه را به گونه ای وارد حوزه شناخت می کند. اما همانطور که در نظریه پیش می رویم، با مطرح شدن دستور وابستگی و بیان شباهت های این دستور با دستور واژه، نظریه هادسون وارد حوزه ساخت گرایی می شود. هادسون وجود گروه ها در جمله را رد می کند و معتقد است که دستور یک زبان از ارتباط بین تک تک واژه های آن تشکیل می شود. وی برای یافتن چنین ارتباطی، ابتدا به تعیین طبقات واژگانی واژگان انگلیسی پرداخته و سپس نوع وابستگی بین آنها را در درون جملات بررسی می کند. دستور واژه تنها در تحلیل ساخت های هم پایه دچار مشکل می شود و بالاجبار در این قسمت از وجود گروه ها استفاده می کند. پس از معرفی دستور واژه به فارسی زبانان، نگارنده با استفاده از اصول مطرح شده در این نظریه، به دسته بندی دوباره طبقات واژگانی کلمات فارسی پرداخته است؛وی سپس براساس تحقیق صورت گرفته توسط هادسون به تعیین و شمارش اسم های موجود در انشاهای دانش آموزان مقطع دبستان می پردازد. هادسون در بخشی از مقاله خود بیان کرده بود که تعداد اسم های به کار رفته توسط کودکان با افزایش سن آنها بیشتر می شود. نگارنده این امر را در انشاهای چهار مقطع سوم، چهارم، پنجم و ششم مورد بررسی قرار داده است. تعداد اسم های به کار رفته در انشاها تا پایه پنجم به طور نسبی افزایش می یافت و در پایه ششم با افت روبه رو بود. از طرفی هادسون با بررسی متون فراوانی در زبان انگلیسی به این تعمیم رسیده بود که «حدود ?? درصد از موردهای واژگانی (در زبان انگلیسی) اسم هستند». از آنجا که چنین آماری در زبان فارسی موجود نیست و با توجه به نتیجه نقضی که در پایه ششم به دست آمد، نگارنده فرض را بر این گذاشت که افزایش سن در کودکان فارسی زبان نیز با افزایش تعداد اسم های به کار رفته در متن های آنها همراه است و علت کاهش این آمار در پایه ششم این است که در این مقطع متن های دانش آموزان به متن های بزرگسالان بسیار نزدیکتر شده و شباهت بیشتری می یابد. اگر فرض کنیم که تعمیم به دست آمده توسط هادسون در زبان فارسی نیز قابل اجرا و موجود است، با توجه به آماری که از کلاس ششم به دست آمد، می توان به این نتیجه رسید که این تعمیم در زبان فارسی ممکن است حدود "35 درصد" باشد.
نجمه خاوری امید طبیب زاده قمصری
بر اساس نظریه معنی شناسی قالبی آنچه معنای یک واژه را قابل درک می کند پیش زمینه ای ساختار یافته از باورها و آداب و رسوم است. این دانش پیش زمینه ای همان چیزی است که فریم نت تحت عنوان قالب معنایی از آن یاد می کند با در نظر گرفتن ویژگی های خاص فریم نت به عنوان یک پایگاه واژگانی بزرگ و چند وجهی و عدم وجود چنین پایگاهی در زبان فارسی، هدف پژوهش حاضر توصیف و طبقه بندی افعال بسیط و مرکب پر کاربرد فارسی بر اساس رویکرد پروژه ی فریم نت بود. نوع تحقیق توسعه ای ترویجی بود که به توصیف و طبقه بندی افعال فارسی با استفاده از روش شناسی پروژه ی فریم نت، بر اساس رویکرد توسعه ای پرداخته شد. بدین صورت که، ابتدا افعال بسیط و مرکب پرکاربرد فارسی از مجموعه ی دو جلدی فرهنگ دبستانی استخراج و از میان این افعال، 100 واحد واژگانی به صورت کاملاً تصادفی انتخاب شدند. سپس، با استفاده از فرهنگ دوزبانه ی فارسی- انگلیسی آریان پور معادل این افعال در زبان انگلیسی استخراج شدند. در ادامه واحدهای واژگانی فارسی در قالب های فرا خوانده شده توسط معادل های انگلیسی آن ها جای گذاری و طبقه بندی شدند. پس از مشخص شدن قالب ها، برای هر واحد واژگانی از میان جملات دربردارنده ی آن واحد که از کتاب های فارسی شش پایه ی دبستان استخراج شدند، حداکثر سه جمله انتخاب شد. انتخاب جملات به گونه ای بود که بیشترین تعداد و تنوع عناصر قالب را به نمایش بگذارند. بعد از انتخاب جملات با توجه به واحدهای واژگانی فعلی، برچسب های عنصر قالب، نقش دستوری و صورت دستوری به سازه های آن ها اختصاص یافت. ماحصل این پژوهش، در مجموع 100 واحد واژگانی است که در 66 قالب معنایی طبقه بندی شدند و با حدود 300 جمله ی حاشیه نویسی شده ی در بردارنده ی آن ها همراه هستند. یافته ها موید قابلیت قالب های معنایی فریم نت انگلیسی در طبقه بندی افعال فارسی می باشد همچنین می توان یک پیکره ی بزرگ از جملات فارسی را با استفاده از برچسب های معنایی و نحوی فریم نت برکلی حاشیه نویسی نمود. بنابراین ایجاد دادگانی مشابه فریم نت انگلیسی برای زبان فارسی ممکن می نماید.
لیلا تابش فر مهرداد نغض گوی کهن
این پژوهش به بررسی نحوه ی تکوین ساخت های امری در فارسی نو می پردازد. در این تحقیق ساخت های امری را به دو گونه ی مستقیم و غیر مستقیم تقسیم می کنیم و پس از بررسی اجمالی گونه ی مستقیم به طور خاص بر مطالعه ی گونه ی غیر مستقیم یا ساخت تقاضایی متمرکز می شویم. علت این تمرکز نیز اهمیتی است که این نوع ساخت در ارتباط اجتماعی و میزان توانش زبانی و ارتباطی اعضای جامعه دارد. مباحث مطرح در این پژوهش منبع شکل گیری ساخت های امری، عوامل موثر بر شکل گیری آن ها، مسیر تکوین آن ها و دلایل معنا شناسی و کاربرد شناسی آن ها را در بر می گیرد که با ترتیب منسجم و مشخص در هر بخش پیگیری می شوند. این پژوهش به شیوه ی توصیفی و پیکره بنیاد و با رویکرد کاربرد شناسی- تاریخی مائور ی و سا نسو (2011) به مطالعه ی تکوین ساخت های امری در زبان فارسی از آغاز دوران اسلامی تا کنون می پردازد. مجموعاً بیست اثر از دوره ی آغازین فارسی نو و فارسی امروز با شیوه ی نگارش روایی- داستانی به صورت تصادفی انتخاب و از هر یک حدود 100 صفحه مطالعه و داده ها از آن ها استخراج شده است. پس از بررسی پیشینه ی تحقیقات مربوط به موضوع و طرح چارچوب نظریه، ابتدا ساز و کارهای سه گانه ی ساخت های امری غیر مستقیم یا ساخت های تقاضایی یعنی دستوری شدگی، ساختاری شدگی و نقش پذیری و منبع وابسته به هر یک از این ساز و کار ها توصیف شده است. سپس بر اساس اطلاعات استخراج شده از این آثار، زمان شکل گیری ساخت های امری غیر مستقیم، مسیر تکوین آن ها و نحوه و ترتیب تکوین آن ها مورد توصیف و تحلیل قرار گرفته است. نتیجه ی پژوهش نیز حاکی از این است که دیدگاه کاربرد شناسی- تاریخی مائور ی و سا نسو در تکوین ساخت های امری در زبان فارسی به طور کلی اثبات می شود. به این معنا که الگو های ساخت امری در زبان فارسی، در موارد بسیاری با الگوهای مطرح شده در نظریه منطبق است اما در موارد محدودی نیز با آن تفاوت دارد. به این معنا که چند مورد محدود از منابع ساخت امری ارائه شده در نظریه از قبیل پرسش غیر مستقیم و مصدر های آزاد و موارد محدودی از الگو های مشتق شده از برخی منابع، نظیر صورت تصریفی فعل «اجازه دادن» + مصدر در فارسی کاربرد ندارد ولی در موارد محدود دیگری هم زبان فارسی چه از نظر منبع شکل گیری ساخت های امری چه از حیث مجری عمل فراتر از نظریه عمل می کند. در این مورد می توان به وجوه استفهامی، خبری، شرطی و التزامی به عنوان منابع ساخت امری در فارسی اشاره نمود. علاوه بر این برخی از الگو هایی که در نظریه به عنوان الگو های متفاوت ارائه می شوند، در فارسی منطبق بر هم و یکسان هستند. مثل موقعیت امری اول شخص جمع زمان آینده که با الگوی تشکیل ساختار زنجیره ای با فعل «آمدن» برای ایجاد موقعیتاول شخص جمع انطباق دارد.
مریم قیاسوند محمد راسخ مهند
یکی از مباحث مطرح در زبان شناسی فرایند قلب نحوی است. فرایندی که سازه های جمله را بی آن که تغییری در معنای کلی جمله ایجاد کند، آزادانه جابه جا می کند. در این پژوهش به بررسی این فرایند و رابطه آن با عواملی چون وزن دستوری، معرفگی، جانداری و ساخت اطلاعی پرداخته ایم. در طی این بررسی نوع خاصی از این فرایند در فارسی که سازه های پیش از فعل را به جایگاهی پس از فعل حرکت می دهد، یعنی پسایندسازی را نیز بررسی کرده ایم. قلب نحوی ویژگی زبان گفتاری است. به همین خاطر برای بررسی میزان رخداد این فرایند و تعامل آن با عوامل مذکور، پیکره ای گفتاری بالغ بر 1900 جمله گرد آورده ایم. در این پژوهش درمی یابیم که عوامل فوق به استثنای عامل جانداری، در مقلوب شدن جملات فارسی موثرند. یعنی هر چه سازه موردنظر معرفه تر، سنگین تر و به لحاظ اطلاعی نوتر باشد، احتمال مقلوب شدنش بیشتر است. علاوه بر این درصددیم از نقش پیش بینی کنندگی عوامل فوق در این خصوص مطلع شویم. بدین منظور از مدل آماری رگرسیون لجستیک استفاده کردیم. این مدل تحلیلی به ما نشان داد که سه متغیر مستقل مذکور می توانند نقش پیش بینی کنندگی برای مقلوب شدن جملات فارسی داشته باشند و از بین آن ها به ترتیب متغیر ساخت اطلاعی، معرفگی و پس از آن وزن، نقش پیش بینی کنندگی بیشتری در خصوص متغیر وابسته مقلوب شدگی دارند.
طاهره سجادی امید طبیب زاده
چکیده ندارد.
سپیده چوبی انزلی محمد راسخ مهند
چکیده ندارد.
طاهره سجادی امید طبیب زاده
چکیده ندارد.
راحله ایزدی فر محمد راسخ مهند
چکیده ندارد.
مژگان معین محمد راسخ مهند
چکیده ندارد.
عمران نبی پور مهرداد نغزگوی کهن
چکیده ندارد.