نام پژوهشگر: احسان مهدوی زاده

اسطوره شناسی در فلسفه افلاطون
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید بهشتی 1377
  احسان مهدوی زاده   شهرام پازوکی

افلاطون فیلسوفی است که از یک سو، از اسطوره و زبان اسطوره ای در آثار خود بطور مشبعی استفاده کرده است و از سوی دیگر، او یکی از جدیدترین منتقدان اسطوره و اندیشه اسطوره ای و شعر و شاعری در دوران باستان به شمار می رود. کسی که حتی آشنایی اندکی با اندیشه و آثار افلاطون داشته باشد، خود را با این پرسش مواجه می بیند که موضع حقیقی افلاطون در قبال اسطوره چیست و چگونه می توان میان این دو موضع او جمع کرد؟ آیا او درصدد امحاء سنت اسطوره ای بوده است یا بدنبال آن بوده که با تعدیل و اصلاح اسطوره آن را دوباره احیاء کند؟ آیا اسطوره های او را باید همچون خارهایی در گلزار اندیشه فلسفی او تلقی نمود یا باید آنها را در کنار روش دیالکتیکی او و همان سطح، بلکه با اهمیتی افزونتر، جزو لاینفک اندیشه فلسفی او دانست ؟ آیا او از سر تفنن اسطوه هایی را در آثار خود ذکر می کند یا با برنامه ای از پیش تعیین شده و برای تامین اهدافی خاص آنها را به کار می برد؟ و بالاخره، اسطوره های افلاطون به چه موضوعاتی می پردازند و چگونه باید آنها را تفسیر و تعبیر نمود؟ آیا می توان آنها را بطور تحت اللفظی تفسیر کرد؟ پیش از پرداختن به پرسشهای فوق، لازم است به پرسشهای دیگری نیز بپردازیم که پاسخ بدانها زمینه را برای فهم بهتر موضوع اصلی این تحقیق فراهم می آورد. پرسشهایی از این قبیل که اسطوره چیست و اندیشه اسطوره ای دارای چه ویژگیهای است در یونان باستان با اندیشه عقلانی و استدلالی دارد؟ دیگر اینکه اندیشه اسطوره ای در یونان باستان از چه جایگاهی برخوردار بوده است و نمایندگان اصلی آن چه کسان یا جریاناتی هستند مساله خدا، انسان، و رابطه متقابل خدا و آدمی و موقعیت او در جهان را چگونه تلقی می کند؟ ارتباط این اندیشه ها با سنتهای فلسفی یونانی چگونه است و افلاطون در این میان چه جایگاهی دارد؟