نام پژوهشگر: علی کیمیایی
سمانه صاحب جمع رضا پیشقدم
این تحقیق به منظور پیدا کردن رابطه شخصیت و هوش هیجانی با فرسودگی شغلی (خستگی هیجانی، مسخ شخصیت و احساس کفایت شخصی) در بین معلمان زبان انگلیسی طراحی شده است. همچنین در این تحقیق سعی شد تا بهترین پیشگوهای فرسودگی شغلی توسط شخصیت و هوش هیجانی معلمان زبان انگلیسی شناخته شود. برای جمع آوری اطلاعات از سه پرسشنامه استفاده شد: پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش، پرسشنامه هوش هیجانی بار- آن و پرسشنامه پنج عاملی نئو. در تحلیل داده ها دو روش آماری تحلیل همگنی و رگرسیون چند متغیره به کار برده شد. برای یافتن رابطه از تحلیل همگنی و برای پیدا کردن بهترین پیشگو از رگرسیون چند متغییره استفاده شد. نتایج نشان داد که رابطه معناداری بین شخصیت و هوش هیجانی با فرسودگی شغلی وجود دارد. همچنین بهترین پیشگوها برای خستگی هیجانی: روان نژندی یا عصبی بودن و برون گرایی، برای مسخ شخصیت: رابطه درون فردی و مسئولیت پذیری و برای احساس کفایت شخصی: رابطه درون فردی و مسئولیت پذیری بودند.
مرضیه امیری حمیدرضا آقامحمدیان شعرباف
این پژوهش با هدف مطالعه اثربخشی واقعیت درمانی گروهی بر منبع کنترل و راهبردهای مقابله ای دانشجویان دختر دانشگاه فردوسی مشهد انجام پذیرفت. پژوهش حاضر، کاربردی و ازنوع شبه آزمایشی (به صورت پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل) است. جامعه ی آماری پژوهش حاضر شامل کلیه ی دانشجویان دختر دانشگاه فردوسی مشهد است. افراد نمونه ی مورد مطالعه (n=20) با استفاده از روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارش شدند و از آزمودنی ها خواسته شد تا پرسشنامه های منبع کنترل راتر و راهبردهای مقابله با استرس موس و بیلینگز را تکمیل نمایند. در گروه آزمایش، مداخله ی واقعیت درمانی گروهی به صورت 8 جلسه درمان انجام شد. پس از اجرای آموزش برای گروه آزمایش، مجدداً از هر دو گروه خواسته شد تا پرسشنامه های مذکور را تکمیل کنند. نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که هشت جلسه آموزش واقعیت درمانی باعث افزایش منبع کنترل درونی و کاهش منبع کنترل بیرونی شده است و همچنین در کاهش به کارگیری راهبرد مقابله هیجان مدار تاثیر بسزایی داشته است. در زمینه راهبرد مقابله مساله مدار اگرچه تغییرات بالینی مشاهده شده ولی از لحاظ آماری تفاوت بین دو گروه معنادار نبود. مبتنی بر یافته ها می توان نتیجه گرفت که آموزش واقعیت درمانی به طور کلی می تواند به تغییر منبع کنترل و راهبردهای مقابه ای دانشجویان منجر گردد.
عاطفه حسینی علی مشهدی
طلاق، یکی از عمده ترین رویداد های استرس زائی است که کودکان و نوجوانان با آن مواجه می شوند. طلاق والدین غالبا مشکلات اقتصادی ،اجتماعی و روانی به همراه دارد. هدف از پژوهش حاضر ، بررسی اثربخشی برنامه codip بر بهبود خودپنداره ، افزایش تاب آوری و کاهش مشکلات درونی – برونی سازی شده کوکان طلاق 10تا 12 سال بود . بدین منظور 25 کودک از خانواده های طلاق انتخاب شدند و بطور تصادفی در دو گروه ازمایش (13نفر) و گروه کنترل نما ( 12 نفر ) گمارده شدند . پس از اجرای 15 جلسه codip و اجرای پرسشنامه sears و cscs ، و cbcl ، بصورت پیش ازمون و پس آزمون ، تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس (ancova) و تحلیل کوواریانس چندگانه (mancova) نشان داد که برنامه مداخله ای codip باعث ایجاد تغییر در خودپنداره و نیز مشکلات درونی سازی شده کودکان طلاق نمیشود (p>0/05) ، اما تاب آوری آنها را افزایش می دهد و باعث کاهش مشکلات برونی سازی آنها می شود p<0/05)) . همچنین در هیچ یک از این مقیاسها بین دختران و پسران تفاوت معناداری مشاهده نشد p>0/05)) . یافته ها ، در همه مقیاسها بغیر از مشکلات درونی سازی شده ، با بیشتر یافته های قبلی در این زمینه همسو است و بطورکلی بنظر می رسد این برنامه تاثیر زیادی در تغییر رفتار کودکان دارد .
مونا کارگر علی کیمیایی
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی رویکرد زوج درمانی خودنظم بخشی بر نظم جویی شناختی هیجان، آزار عاطفی و آشفتگی زناشویی انجام شد.پژوهش از نوع شبه آزمایشی است که در آن از پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش، مشتمل بر کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکزمشاوره و رواندرمانی سطح شهر مشهد میباشد.نمونه مورد نظر شامل 10 زوج بود که جهت شرکت در طرح پژوهش به مرکز مشاوره وابسته به بهزیستی ارجاع داده شدند. لذا روش نمونه گیریِ این پژوهش، نمونه گیری در دسترس بود که بعد از انتخاب به صورت گمارش تصادفی در دو گروه کنترل (5 زوج)و آزمایش (5 زوج) قرارگرفتند. دادهها به کمک پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان(cerq)، آزار عاطفی و سازگاری دونفره (das) پیش از شروع جلسات در مورد هر دو گروه جمع آوری شد. متغییر مستقل زوج درمانی مبتنی بر خود نظم بخشی بودکه گروه آزمایش در معرض مداخله 8جلسه ای زوج درمانی خودنظم بخشی قرار گرفتند.. در این مدت بر روی گروه کنترل مداخله ی خاصی انجام نشد. پس از پایان جلسات مجددا پرسشنامه های نظم جویی شناختی هیجان، آزار عاطفی و سازگاری دونفره در مورد هر دو گروه اجرا شد.سپس با استفاده از شاخص های آمار توصیفی، آزمون تحلیل کواریانس تک متغیری (ancova)و چند متغیری (mancova)، یافتههای به دست آمده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش حاضر نشان داد که زوج درمانی خودنظم بخشی باعث افزایش راهبرهای کارآمد نظم جویی شناختی هیجان، و کاهش راهبردهای ناکارآمد نظم جویی شناختی هیجان زوج های گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل می شود. همچنین، زوج درمانی خودنظم بخشی منجر به کاهش آزار عاطفی وکاهش میزان آشفتگی زناشویی در بین زوجین آشفته می شود. در مجموع، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که زوج درمانی خودنظم بخشی تأثیر بسزایی در نظم جویی شناختی هیجان، کاهش آزار عاطفی و همچنین کاهش آشفتگی زناشویی دارد.
مجتبی رنجبری علی کیمیایی
این پژوهش با هدف تعیین اثر بخشی زوج درمانی هیجان محور و راه حل محور بر افزایش شادمانی زناشویی و اصلاح نگرش های ارتباطی ناکارآمد زوجین مراجعه کننده به دفاتر حمایتی شهرستان نیشابور می باشد این پژوهش به لحاظ هدف از نوع کاربردی، و از نظر روش نیمه آزمایشی که با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل صورت گرفت. جامعه ی آماری کلیه زوجینی بودند که به علت اختلاف و ناسازگاری های زناشویی به دفاتر وکالت شهرستان نیشابور، در سال 1392-91 مراجعه نمودند و از بین آنها 15 زوج با استفاده از نمونه گیری در دسترس و جایگزینی تصادفی در دوگروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. داده ها به کمک مقیاس شادمانی زناشویی(mhs؛ آزرین و همکاران، 1973) و پرسشنامه باورهای ارتباطی( rbq؛ رومنس و دی بورد، 1995) جمع آوری شد. سپس گروه های آزمایش 8 جلسه (5/1 ساعته) تحت زوج درمانی قرار گرفتند. در این مدت گروه کنترل هیچ مداخله ی خاصی دریافت نداشتند. پس از پایان جلسات پس آزمون برای هر سه گروه اجرا شد. سپس با استفاده از تحلیل کوواریانس دو متغیره برای مقایسه اثربخشی درمان های انجام شده و کواریانس یافته های به دست آمده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش فرضیه های تحقیق را تائید و نشان داد که زوج درمانی هیجان محور و راه حل محور به صورت معنا داری موجب افزایش شادمانی زناشویی و بهبود نگرش هایارتباطی زوجین گردیده است. نتایج، اثربخشی بالاتر زوج درمانی هیجان را بر شادمانی زناشویی نشان داد. همچنین نتایج نشان دهنده ی، اثربخشی بالاتر زوج درمانی راه حل محور بر اصلاح نگرش ارتباطی ناکارآمد می باشد.
فرزانه مهدیان فر علی کیمیایی
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی توانمند سازی روانی – اجتماعی مبتنی برتئوری انتخاب بر کاهش افسردگی و پرخاشگری زنان دارای همسران زندانی بوده است. این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل زنان دارای همسران زندانی مبتلا به افسردگی بود که به پایگاه سلامت اجتماعی آستان مهر مشهد مراجعه کرده بودند. تعداد 20نفر از آنان با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. برای گردآوری داده های مورد نیاز از پرسشنامه های افسردگی بک و پرخاشگری باس و پری استفاده شده است. درابتدای درمان آزمودنی ها به پرسشنانه ها پاسخ دادند و پس از 8 جلسه مداخله فردی توانمندسازی روانی ـ اجتماعی مبتنی برتئوری انتخاب (رویکرد واقعیت درمانی) برای گروه آزمایش مجددا مقیاسها توسط آنان تکمیل شدند. نتایج پژوهش نشان دادکه توانمندسازی روانی –اجتماعی مبتنی برتئوری انتخاب توانسته است میزان افسردگی، پرخاشگری کلی و پرخاشگری فیزیکی گروه آزمایش را در مقایسه با گروه کنترل کاهش دهد. از این رو توانمندسازی روانی –اجتماعی مبتنی بر تئوری انتخاب توانست از طریق تشویق افراد به انتخاب های موثرتر و مسئولیت پذیری بیشتر افسردگی و پرخاشگری زنان دارای همسران زندانی را کاهش دهد.
طیبه روغنگر حمیدرضا آقا محمدیان شعرباف
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی طرح تایم (غنی سازی ازدواج) بر رضایت زناشویی و هوش معنوی روی زنان مراجعه کننده به مرکز مشاوره ناجا انجام شد. پژوهش حاضر یک پژوهش کاربردی و از نوع شبه آزمایشی است که در آن از پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه آماری در این پژوهش زوجهای مراجعه کننده به مرکز مشاوره نیروی انتظامی شهر مشهد بودند که به شیوه نمونه گیری در دسترس 30 زن انتخاب شدند و بر مبنای جایگزینی تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. داده ها به کمک پرسشنامه های رضایت زناشویی انریچ، و پرشسنامه هوش معنوی که در هر دو گروهِ آزمایش و کنترل جمع آوری شد. گروه آزمایش بنا به هدف طرح، آموزشهای طرح تایم (غنی سازی) را 10 جلسه 2 ساعته دریافت کردند، در حالی که در مورد گروه کنترل مداخله ای صورت نپذیرفت. بعد از پایان دوره ی آموزشی، مجدداً پرسشنامه های مذکور در مرحله پس آزمون اجرا شدند. داده ها با استفاده از نرم افزار spss و آزمون تحلیل کوواریانس (ancova) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش طرح تایم (غنی سازی ازدواج) موجب افزایش رضایت زناشویی (000/0p<)، هوش معنوی (002/0p<) که کمتر از 05/0است اعضای گروه آزمایش را به همراه داشته است. با 95 درصد اطمینان می توان گفت که طرح تایم (غنی سازی ازدواج) باعث افزایش رضایت زناشویی، و بهبود هوش معنوی گردیده است.
فاطمه کریمی علی کیمیایی
هدف پژوهش حاضر بررسی آموزش حل مسأله به شیوه بدل و لانکس بر کاهش تعارض ها و بهبود سواد عاطفی دختران نوجوان با والدین معتاد بود. بدین منظور در یک پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون و گروه مداخله نما تعداد 20 دختر نوجوان 15-13 ساله با والدین معتاد مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر بجنورد در شش ماهه اول سال تحصیلی 92-91 به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و مداخله نما قرار گرفتند. دختران نوجوان با والدین معتاد گروه آزمایش در معرض مداخله آموزش حل مسأله به شیوه بدل و لانکس قرار گرفتند و گروه مداخله نما در معرض آموزش مقدماتی کامپیوتر قرار گرفتند. پرسشنامه تعارض والد- نوجوان اسدی یونسی، پرسشنامه کارکردهای روانشناختی خانواده ایرانی کیمیایی در مورد افراد شرکت کننده اجرا شد. دادهای پژوهش به کمک نرم افزار آماری spss-20 و با استفاده از شاخص های آمار توصیفی، آزمون t مستقل و تحلیل کواریانس (ancova) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش حاضر نشان داد که آموزش حل مسأله به روش بدل و لانکس باعث کاهش فراوانی وشدت تعارضهای والد-نوجوان در دختران نوجوان با والدین معتاد گروه آزمایش نسبت به گروه مداخله نما می شود. اما آموزش حل مسأله به شیوه بدل و لانکس در بالا بردن سواد عاطفی دختران نوجوان با والدین معتاد گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل تأثیری ندارد. در مجموع نتایج پژوهش حاضر نشان داد آموزش حل مسأله به شیوه بدل و لانکس تأثیری بسزایی در کاهش فراوانی و شدت تعارض های والد-نوجوان ، دختران نوجوان با والدین معتاد داشته است. اما در بالا بردن سواد عاطفی تأثیری نداشته است.
ملیحه صبوری علی کیمیایی
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی شناخت درمانی متمرکز بر هیجان بر کاهش افکار خودکشی گرایانه و مثلث شناختی بیماران با افسردگی اساسی انجام پذیرفت. بیماران مبتلا به افسردگی اساسی که در بیمارستان روانپزشکی ابن سینا در شهر مشهد بستری بودند و بیماران مبتلا به افسردگی اساسی که جهت دریافت درمان به کلینیک های روانپزشکی در شهر مشهد مراجعه کرده بودند با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی (برای هر گروه 10 نفر) 20 نفر انتخاب شده و در دو گروه آزمایشی و کنترل قرار گرفتند. همچنین 1ـ پرسشنامه افسردگی بک با پایایی 77/0 به منظور سنجش میزان افسردگی، 2ـ پرسشنامه تعدیل هیجانی با پایایی 81/0 به منظور سنجش اینکه آزمودنی ها در پاسخ به هیجانات چه عکس العملی نشان می دهند، 3ـ مقیاس هیجانات اساسی با پایایی 82/0 به منظور سنجش اینکه در هر موقعیت چطور احساسات را درک می کند، 4ـ پرسشنامه مثلث شناختی با پایایی 85/0 به منظور سنجش نگرش های منفی فرد نسبت به خود، دیگران و آینده، 5ـ مقیاس انگاره پردازی خودکشی با پایایی 87% جهت سنجش افکار خودکشی، در هر دو گروه اجرا شد. سپس در گروه آزمایشی مداخله شناخت درمانی متمرکز بر هیجان اجرا شد و پس از اتمام 10 جلسه 30 تا 45 دقیقه ای برای گروه آزمایشی، به منظور سنجش متغیرهای وابسته (میزان افسردگی، هیجانات، درک احساسات در هر موقعیت و نگرش های سه گانه منفی و افکار خودکشی گرایانه) مجدداً آزمون های مذکور بعنوان پس آزمون در گروه ها (آزمایشی و کنترل) اجرا شد. نتایج تحلیل کوواریانس بیانگر اثربخشی شناخت درمانی متمرکز برهیجان بر افکار خودکشی گرایانه بیماران با افسردگی اساسی گروه آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل می باشد.همچنین شناخت درمانی متمرکز بر هیجان مثلث شناختی منفی بیماران با افسردگی اساسی گروه آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل را به طور معناداری کاهش می دهد.در نتیجه شناخت درمانی متمرکز بر هیجان نه تنها به کاهش نشانگان افسردگی بلکه به کاهش افکار خودکشی گرایانه و بهبود نگرش های فرد افسرده اساسی نسبت به خود، دنیا /دیگران و آینده منجر می شود.
جواد غفوری نسب علی کیمیایی
هدف از انجام پژوهش حاضر،مقایسه اثربخشی آموزش گروهی خانواده درمانی بین نسلی و ساختاری بر کاهش تعارضات والد نوجوان و بهبود روابط ولی فرزندی بود. درگام اول از طریق روش نمونه گیری تصادفی ساده 300 دانش آموز دختر و پسر انتخاب شدند و مقیاس سنجش تعارض (فرم نوجوان) و پرسشنامه روابط ولی فرزندی بر روی آنها اجرا شد. 60 نفر از والدین دانش آموزانی که بیشترین میزان تعارض و پایین ترین سطح روابط با والدین را داشتند،از طریق غربالگری انتخاب شدند و درگروه های آزمایشی وکنترل به صورت تصادفی جایگزین شدند. قبل و بعد از ارائه آموزش ها مقیاس سنجش تعارض(فرم والد) بر روی والدین اجرا شد. همچنین بر روی فرزندان آنها نیز به عنوان پس آزمون پرسشنامه روابط ولی فرزند اجرا شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج بدست آمده نشان داد که علاوه بر کارآمدی معنادار هر دو رویکرد در کاهش تعارض هاو بهبود روابط با مادر، رویکرد ساختی اثربخشی بالاتری نسبت به رویکرد بین نسلی در کاهش میزان تعارضات داشت (p<0/05) اما در بهبود روابط با مادر تفاوت معناداری بین رویکردها مشاهده نشد (p<0/05) . درحالی که اثربخشی هر دو رویکرد بر بهبود روابط با پدر معنادار نشد(p<0/05).بنابراین مفاهیم دیدگاه بین نسلی و ساختاری می توانند درکاهش میزان تعارض ها بین والدین و فرزندان سودمند باشد و موجب بهبودی روابط بین آنها نیزگردند.
معصومه نافیان دهکردی حسین حسن آبادی
چکیده هدف از انجام این پژوهش بررسی اثر آموزش مولفه های رویکرد سیستمی– ساختاری بر کیفیت زندگی، حل تعارض و حل مسئله زوجین می باشد. طرح کلی پژوهش، یک طرح شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل کلیه مراجعین (زوجین) دارای تعارض های زناشویی و مسئله در فرایند مشکل گشایی به کیلینیک روان شناسی و مشاوره دانشگاه فردوسی در سال 1392 بود. نمونه آماری شامل 10 زوج بود که در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شده و گروه آزمایش، 8 جلسه گروهی زوج درمانی سیستمی– ساختاری را دریافت نمودند. ابزار پژوهش شامل سه پرسشنامه مقیاس کیفیت زناشویی، فرم تجدید نظر شده (rdas)، مقیاس کارکردهای روانشناختی خانواده ایرانی (ifpfs) و پرسشنامه حل مسئله خانواده (2010) بود. برای تحلیل داده ها و به منظور بررسی اثربخشی آموزش مولفه های رویکرد سیستمی – ساختاری بر کیفیت زندگی، حل تعارض و حل مسئله زوجین، از تحلیل کوواریانس (ancova) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss استفاده شد. نتایج نشان دادکه رویکرد سیستمی- ساختاری موجب افزایش معنادار کیفیت زناشویی، حل تعارض و حل مسئله زوجین، در مقایسه با گروه کنترل شده است. در تبیین نتایج به دست آمده می توان گفت که رویکرد سیستمی- ساختاری با دارا بودن رویکرد جامع و سیستمی، تاثیر معناداری بر ساختار خانواده می تواند داشته باشد و با تغییر ساختار خانواده سعی در رفع نواقص و مشکل پیش آمده می نماید. امید است که با استفاده از این رویکرد بتوان گام مهمی در زوج درمانی و خانواده درمانی برداشت. واژگان کلیدی: زوج درمانی سیستمی- ساختاری، کیفیت زناشویی، حل تعارض، حل مسئله.
معصومه قلی پور چشمه گبلک مسعود فریدونی
پائین بودن بهره هوشی و وجود مشکلات آموزشی فراوان در زمینه ی آموزش کودکان سندروم داون ، اعمال مداخلات مناسب و غیرتهاجمی را در روند آموزش آن ها ایجاب می نماید. هم چنین تعیین میزان آستانه درد در ایشان، به عنوان یک تحقیق بنیادی، می تواند در تعیین میزان حساسیت های آن ها به درد و نیز تخمین مقدار مصرف متناسب دارو های مسکن، به حد لازم کمک نماید. ضمن اینکه با سنجش میزان احساس درد ، می توان یکی از وجوه مهم و قابل اندازه گیری مرتبط با احساس های پیکری در فرد را بدست آورد تا ، با این سنجش زمینه ای بهتر بتوان به بررسی های عملکردی فرآیند های توجه و یادگیری فرد، ورود پیدا نمود . در این پژوهش چگونگی احساس درد، میزان یادگیری و نیز مقدار توجه در کودکان مبتلا به سندروم داون، که تحت اثر مداخله ی تغییر رنگ محیط قرار گرفته اند، مورد بررسی قرار داده شده است. آنالیزهای آماری نشان داده است که آستانه درد در هر دو دست غالب و مغلوب ، در هر دو محیط نور عادی و صورتی رنگ ، در گروه سندروم داون در مقایسه با کودکان عادی به طور معنا داری بیشتر می باشد (p<0.0001 **** ( . در کودکان عادی میزان آستانه درد در دست غالب و در نور عادی اتاق در مقایسه با دست مغلوب بیشتر می باشد (p<0.01 ** ) . همچنین میزان آستانه درد در دست مغلوب هر دو گروه پژوهش در نور صورتی اتاق ، در مقایسه با نور عادی افزایش معنا داری داشته است (p<0.05 * (. میزان یادگیری در گروه سندروم داون در مقایسه با کودکان عادی در هر دو محیط نوری نیز کمتر است (p<0.0001 **** ) . افزایش میزان یادگیری کودکان عادی در نور صورتی در مقایسه با نور عادی مشاهده شد (p<0.001 *** ) . کمبود میزان توجه گروه سندروم داون در مقایسه با کودکان عادی در دو محیط نوری مشهود است (p<0.001 *** ) . بالا بودن میزان توجه در گروه سندروم داون (p<0.05 * (. و نیز کودکان عادی (p<0.001 *** ). در نور صورتی رنگ در مقایسه با نور عادی دیده می شود . بحث وجود نقایص شدید در بخش های قشر حسی و حرکتی مخ و نیز اختلالات شدید کمی و کیفی در ساختار و عملکرد گیرنده های حسی – پیکری ، که با کمک روش های عکسبرداری از سیستم عصبی کودکان عقب مانده ذهنی و همچنین نتایج حاصل از آزمون های مرتبط با اندازه گیری ظرفیت های عملکردی و حیاتی که در آنها بدست آمده است ، وجود بی دردی نسبی ایشان را در مقایسه با کودکان عادی (p<0.0001 **** ) ، را توضیح می دهد . همچنین بالاتر بودن معنا دار آستانه درد در دست غالب کودکان عادی در نور معمولی اتاق ، در مقایسه با دست مغلوب آنها (p<0.01 **) ، احتمالا مربوط است به استفاده بیشتر فرد از این دست و احتمالا ایجاد نوعی تطابق و سازش بیشتر در برابر محرک های درد زا ، به جهت کارایی بهتر عملکرد دست در طول مدت روز . افزایش بی دردی در دست مغلوب کودکان سندروم داون و عادی ، در نور صورتی در مقایسه با نور عادی اتاق (p<0.05 *) ، نیز احتمالا می تواند مرتبط با یکی از مسیرهای بالا روی درد ، یعنی مسیر نخاعی – مزانسفالی و ارتباط با هسته های آمیگدال و سیستم لیمبیک ، که خود با جنبه های هیجانی – ناخود آگاه درد ارتباط دارد ، باشد .همچنان که جنبه های هیجانی ، متاثر از شرایط خاص روحی – روانی و حسی فرد بوده و این خود احتمالا مرتبط با ادراک ناخودآگاه فرد از عوامل زمینه ای محیطی از جمله رنگ محیط ، و نیز برخاسته از نواحی قدیمی تر مغز و همچنین هسته های آمیگدال و ناحیه مزانسفال می باشد . در نتیجه ، این پدیده می تواند توضیحی برای تاثیر عوامل محیطی ، بر مقدار و نوع ادراک حسی فرد از میزان درد باشد ( erin e. et al 2007 ( . البته استفاده کمتر افراد از دست مغلوبشان و احتمالا کمتر بودن میزان تطابق در گیرنده های این دست ، می تواند تاثیر پذیری بیشتر احساس درد در دست مغلوب را در اثر عوامل زمینه ای محیطی ، از جمله رنگ محیط که خود برخاسته از نواحی قدیمی تر و ناخودآگاه مغز می باشد را نسبت به میزان اثر پذیری دست غالب فرد توضیح دهد ، به این معنی که نواحی قشری مغز ، احتمالا بر نوع و میزان درک درد در دست مغلوب ، به میزان کمتری اثر و دخالت داشته است . وجود نقایص شدید در نواحی مرتبط با توجه ، از جمله سیستم مشبک ساقه مغز ( rouba et al 2005) ، می تواند توضیحی بر کاهش شدید مقدار توجه در کودکان سندروم داون در مقایسه با کودکان عادی (p<0.001 *** ) ، باشد .اثر تقویت کنندگی نور صورتی رنگ در مقایسه با نور عادی (p<0.001 *** ) ، بر میزان توجه هر دو گروه پژوهش ، می تواند احتمالا مربوط به تاثیرات این رنگ بر سیستم عصبی و ایجاد برانگیختگی در فرد باشد ( torsten et al 2010 ) . البته میزان اثر پذیری کودکان سندروم داون ، و بروز تقویت توجه در آنها ، کمتر از کودکان عادی است . شاید کمبود قدرت دریافتی حسی – بصری و نیز وجود نقایص مغزی ، ادراکی و شناختی می تواند علت پدیده فوق باشد . نقایص مربوط به سیستم عصبی مرکزی به خصوص نواحی هیپوکامپ در کودکان سندروم داون ، توجیه کننده کمبود شدید یادگیری آنها در مقایسه با کودکان عادی (p<0.001 *** ) است . همچنین اثر تقویت کنندگی نور صورتی رنگ که خود جزء رنگهای گرم و انرژی بخش است ، در کودکان عادی در مقایسه با نور معمولی (p<0.001 *** ) ، بر اساس نتایج تحقیقات گذشته و نیز بررسی اثرات مربوط به محرک های بینایی که موجب افزایش قابلیت های حافظه ای افراد ، در انجام آزمون های مرتبط با حافظه ، و نیز اهمیت عملکرد بهتر نواحی هیپوکامپ مغز در افراد عادی ، که بنابر آنچه روانشناسان تحت عنوان "اثرات جنبه های ناخودآگاه مغز" ، عنوان نموده اند قابل توضیح است .
معصومه دامنجانی علی کیمیایی
مهارتهای ارتباطی، توانایی اختصاصی به شمار می آیند که برای حل مساله و برقراری ارتباط عاطفی موثر لازم است. البته لزوم داشتن این مهارتها بیشتر به جنبه های نگرشی و رفتاری افراد در زندگی بستگی دارد. بنابراین با توجه به اهمیت این مهارتها در تمامی جهات زندگی، به خصوص در رشد و تعالی انسان ، در این پژوهش فرض بر این شد که درمان شناختی- انسان گرایانه که به رشد و تعالی انسان توجه دارد و به وسیله آموزش مهارتهایی مراجع را توانمند می کند، می تواند اثربخشی معناداری بر افزایش مهارتهای ارتباطی، حل مساله و سبک زندگی داشته باشد. روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی بود که با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. به منظور دستیابی به هدف پژوهش، از کلیه زنان متاهل که به منظور حل مشکلات زناشویی به یکی از مراکز مشاوره شهر مشهد مراجعه کرده بودند،22 نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه سبک زندگی، حل مساله خانواده و کارکردهای روان شناختی خانواده ایرانی، مقیاس ارتباط بود. ابتدا از هر دو گروه پیش آزمون به عمل آمد، آنگاه گروه آزمایش طی 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت گروه درمانی شناختی- انسان گرایانه قرار گرفتند. پس از پایان جلسات، مجددا از هر دو گروه آزمایش و کنترل پس آزمون به عمل آمد. به منظور مقایسه نتایج پیش آزمون و پس آزمون از آزمونهای آمار توصیفی و تحلیل کواریانس استفاده شد و در پایان نتایج حاکی از این بود که گروه درمانی شناختی- انسانگرایانه به بهبود مهارتهای ارتباطی، حل مساله و سبک زندگی زنان متاهل منجر شده است .
جواد وکیلی علی کیمیایی
هدف پژوهش حاضر ،بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر علایم اختلال شخصیت مرزی وتعارض های زناشویی زندانیان مرد بودکه درقالب یک طرح نیمه آزمایشی 30 آزمودنی با تشخیص اختلال شخصیت مرزی ازمیان زندانیان شهرستان چناران به روش نمونه گیری در دسترس و داوطلبانه انتخاب و به شیوه ی تصادفی در دوگروه ازمایش وکنترل جایگزین شدند.پس از طی جلسات متعدد فردی و20جلسه مهارت آموزی گروهی ،تاثیر رفتاردرمانی دیالکتیک از نظر نشانه های اختلال شخصیت مرزی وتعارض هازناشویی مورد ارزیابی قرار گرفت .ارزیابی در 4مرحله پیش آزمون،3ماه بعددرمان،پس ازمون وپیگیری صورت گرفت.ابزارهای اندازه گیری شامل: مصاحبه بالینی نیمه ساختاریافته (scid-ii)،شاخص شدت اختلال شخصیت مرزی (bpdsi)وپرسشنامه تعارض هازناشویی(mcq)می باشد.اطلاعات بدست آمده ازپرسشنامه ومصاحبه توسط نرم افزار آماری spss19 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت که تحلیل واریانس مختلط نشان داد رفتاردرمانی دیالکتیک موجب کاهش علایم اختلال شخصیت مرزی به جز در نشانه های ترک شدن ،روابط بین فردی وعقایدپارانوییدشده است وتحلیل کوواریانس چندراهه در ارتباط با تعارض زناشویی نشان دادکه رفتاردرمانی دیالکتیک موجب کاهش واکنش های هیجانی و افزایش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر و دوستان، در بیماران مرزی شده است.
ربابه خلیلی هزار جریبی علی کیمیایی
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه تصویر تن، صمیمیت با رضایتمندی زناشویی زوج های غیر بالینی شهر مشهد میباشد طرح پژوهش همبستگی و نمونه پژوهش 60 زن و 60 مرد مراجعه کننده به فرهنگسراها و مراکز بهداشتی شهر مشهد تشکیل می دهد. که بصورت در دسترس انتخاب شدند. ابراز تحقیق، پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ، پرسشنامه صمیمیت زناشویی، و پرسشنامه خود توصیف گری جسمانی مارش بود. به منظور تحلیل داده ها از آزمون معنی دار ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون دو متغیره و همچنین به منظور بررسی تفاوت متغیرهای پژوهش در دوگروه زنان و مردان از آزمون t گروههای مستقل استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان داد : 1 – بین تصویر تن با رضایتمندی زناشویی در مردان رابطه معناداری وجود ندارد. ولی بین تصویر تن با رضایتمندی زناشویی در گروه زنان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد . 2- بین صمیمیت بارضایتمندی زناشویی در گروه مردان و زنان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد . 3- بین تصویر تن مردان با زنان تفاوت معنا داری وجود دارد. 4- بین صمیمیت مردان بازنان تفاوت معنا داری وجود ندارد. 5- بین رضایتمندی زناشویی مردان با زنان تفاوت معناداری وجود دارد. 6- صمیمیت می تواند تغییرات مربوط به رضایتمندی زناشویی در مردان را به صورت معنا داری پیش بینی کند، ولی مولفه تصویر تن نمی تواند تغییرات مربوط به رضایتمندی زناشویی را در مردان پیش بینی کند. 7- صمیمیت و تصویر تن می تواند تغییرات مربوط به رضایتمندی زناشویی در گروه زنان را پیش بینی کند. بنابراین نتایج پژوهش نشان داد که بین صمیمیت با رضایت مندی زناشویی در مردان و زنان همبستگی مثبت وجود دارد و صمیمیت می تواند پیش بینی کننده رضایتمندی زناشویی باشد و همچنین بین تصویر تن با رضایتمندی زناشویی در زنان نیز همبستگی مثبت وجود دارد و تصویر تن می تواند پیش بینی کننده رضایتمندی زناشویی در زنان باشد ولی بین تصویر تن با رضایتمندی زناشویی در مردان همبستگی وجود ندارد و تصویر تن نمی تواند پیش بینی کننده رضایت زناشویی در مردان باشد.
معصومه محمدی بهرام علی قنبری هاشم آبادی
پژوهش حاضر به منظور مقایسه اثربخشی دو گروه درمانی با رویکرد معنادرمانی و امیددرمانی بر احساس غربت و حیطه های نگرانی دانش آموزان خوابگاهی انجام شده است. تعداد 30 نفر از دانش آموزان پسر دبیرستان شبانه روزی باهنر شهرستان شاهرود، بخش میامی به روش نمونه گیری تصادفی در سه گروه آزمایشی اول (معنا درمانی)، گروه آزمایشی دوم (امیددرمانی) و گروه کنترل قرار گرفتند. قبل از آغاز گروه همه اعضا به دو پرسشنامه احساس غربت و حیطه های نگرانی پاسخ دادند. سپس اعضای گروه های آزمایشی هر یک در 8 جلسه 2 ساعته درمان (2 بار در هفته) شرکت کردند. داده های به دست آمده با استفاده از تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش حاضرنشان داد بین دو گروه (معنادرمانی و امیددرمانی) در پس آزمون احساس غربت تفاوت معنی داری وجود ندارد. به علاوه بین دو گروه (معنادرمانی و امیددرمانی) در پس آزمون حیطه های نگرانی نیز تفاوت معنی داری وجود ندارد. نتیجه گیری: معنادرمانی و امیددرمانی هر دو بر کاهش احساس غربت و حیطه های نگرانی اثربخش می باشند، ولی بین این دو روش در میزان اثربخشی تفاوتی وجود ندارد.
الهام حقی علی کیمیایی
مقدمه: افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی رویکرد انعطاف¬پذیری در مواجهه با استرس نداشته و در به کارگیری مهارت¬های اجتماعی ضعف دارند. پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر درمان فراشناختی گروهی بر بهبود اضطراب اجتماعی و انعطاف¬پذیری شناختی نوجوانان انجام پذیرفت. مواد و روش کار: در این پژوهش شبه¬آزمایشی، 24 نفر از نوجوانان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی از بین مراجعه¬کنندگان به کلینیک¬های روانشناسی شهر مشهد (صبا، پرهام، رهیاب، اندیشه و رفتار، روان¬پژوه، صابری) انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (درمان فراشناختی گروهی) و کنترل گماشته شد. قبل و بعد از انجام مداخلات، بر روی آزمودنی¬های هر دو گروه پرسشنامه¬های اختلال اضطراب اجتماعی (spin) و انعطاف¬پذیری شناختی (cfi) اجرا شد. داده¬ها با استفاده از آزمون t گروه¬های مستقل و تحلیل کواریانس یک¬راهه (ancova) در نرم افزار spss-19 با سطح معناداری 05/0 تجزیه و تحلیل شدند. یافته¬ها: نتایج نشان داد که درمان فراشناختی گروهی در مقایسه با گروه کنترل باعث بهبود بیشتر انعطاف-پذیری شناختی و کاهش معنادار اضطراب اجتماعی می¬شود (001/0p<). در پس آزمون، آزمودنی¬های گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در مولفه¬های ترس اجتماعی، اجتناب اجتماعی، ناراحتی¬های فیزیولوژیکی ناشی از اضطراب اجتماعی، ادراک کنترل، ادراک توجیهات و ادراک چندین راه حل بهبودی نشان دادند (001/0p<). نتیجه¬گیری: درمان فراشناختی گروهی در بهبود اضطراب اجتماعی و انعطاف¬پذیری شناختی نوجوانان موثر است.
ریحانه یوسفی پور علی کیمیایی
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تعهد مذهبی در کیفیت روابط زناشویی با میانجیگری متغیرهای سبک های دلبستگی بزرگسالان و شادکامی زناشویی صورت گرفت. جامعه آماری در این پژوهش زوج های جوان مراجعه کننده به مراکز تفریحی، زیارتی و فرهنگی سطح شهر مشهد بود که تعداد 336 زن و شوهر(186= مردان و 186= زنان) به طور در دسترس انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار این پژوهش پرسشنامه های شادمانی زناشویی، سازگاری زناشویی، پرسشنامه ی بازنگری شده ی دلبستگی بزرگسال کولینز و رید و آزمون پایبندی مذهبی می باشند. اطلاعات به دست آمده از پرسشنامه ها توسط نرم افزارهای آماری spss و lisrel و با استفاده از، ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل مسیر، آزمون t برای گروه های مستقل و آزمون manova مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایج نشان داد بین متغیرهای پژوهش رابطه معنادار وجود دارد و تعهد مذهبی با میانجیگری شادکامی و سبک های دلبستگی نقش موثری در سازگاری زناشویی دارد. در نتیجه تعهد مذهبی به خوبی سازگاری زناشویی را از طریق شادمانی زناشویی و سبک های دلبستگی پیش بینی می کند. یافته ها ضرورت توجه متولیان امر را به شناساندن ارزش های دینی به افراد و به کارگیری مفاهیم و آموزه های دینی در فرایند مشاوره پیش از ازدواج و روان درمانی زناشویی را مورد تاکید قرار می دهد.
حجت رضازاده علی کیمیایی
طلاق به عنوان یکی از پیامدهای ارتباطات کم کیفیت و راهبردهای مقابله ای ناکارآمد بین زوجین متعارض شناخته شده است. رویکردهای درمانی متعددی در حوزه طلاق بررسی شده است. در این پژوهش رویکرد راه حل محور به عنوان یک رویکرد زودبازده در فرایند زوج درمانی مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مشاوره گروهی راه حل محور بر بهبود کیفیت رابطه و راهبردهای مقابله ای زناشویی و کاهش میل به طلاق در زوجین متعارض شهر مشهد بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل تمامی زوجین متعارض شهر مشهد که در سال 1393 به مراکز مشاوره مراجعه کرده اند، بود. از طریق روش نمونه در دسترس 20 زوج به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند که پس از بررسی ملاک های ورود به پژوهش به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. با توجه به عدم مشارکت کامل دو زوج در گروه آزمایش تعداد نمونه به 14 زوج (هر گروه 7 زوج) تقلیل یافت. ابزارهای به کار رفته در این پژوهش عبارت بودند از پرسشنامه راهبردهای مقابله ای زناشویی، پرسشنامه میل به طلاق و مقیاس رضایت زناشویی انریچ که خرده مقیاس ارتباط از آن در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار گرفت. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت آموزش گروهی قرار گرفتند و برای گروه کنترل مداخله ای صورت نگرفت. پس از اجرای پس آزمون نتایج مورد تحلیل آماری قرار گرفت که نتایج نشان دهنده معنادار بودند آموزش های ارائه شده بر بهبود کیفیت رابطه و راهبردهای مقابله زناشویی و کاهش میل به طلاق در بین زوجین گروه آزمایش بود. نتایج بیانگر این هستند که مداخله مشاوره های راه حل محور می تواند به زوج های متعارض در بهبود مقابله زناشویی کمک کند که این موجب بهبود کیفیت ارتباط و در نتیجه کاهش تمایل آنها به طلاق می شود.
عطیه عاملی حمیدرضا آقامحمدیان شعرباف
زمینه مساله و هدف پژوهش: پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آموزش کنترل هیجان بر خودکارآمدی اجتماعی و انگیزه پیشرفت دانش آموزان دختر دبیرستانی انجام شد. مواد و روش ها: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی بود که با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام گرفت. نمونه شامل 28 نفر از دانش آموزان دختر دبیرستانی ساکن شهر مشهد بود که 14 نفر در گروه آموزش کنترل هیجان و 14 نفر در گروه گواه گمارش شدند. اعضای گروه آموزش کنترل هیجان تعداد 8 جلسه آموزش گروهی کنترل هیجان را دریافت کردند، اما برای اعضای گروه گواه مداخله خاصی ارائه نشد. قبل و بعد از اجرای مداخله، پرسشنامه های خودکارآمدی اجتماعی نوجوانان و انگیزش پیشرفت توسط گروه نمونه تکمیل شدند. یافته ها :نتایج تحلیل کوواریانس یک راهه(آنکوا) نشان داد که در پس آزمون، نمرات خودکارآمدی اجتماعی و انگیزش پیشرفت آزمودنی های گروه آموزش کنترل هیجان نسبت به آزمودنی های گروه گواه، افزایش معناداری داشته است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش موید این مهم است که آموزش کنترل هیجان باعث افزایش خودکارآمدی اجتماعی و انگیزه پیشرفت دانش آموزان دختر دبیرستانی می شود.
علی ایوری علی کیمیایی
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی زوج درمانی سیستمی تلفیقی بر کاهش تعارض های زناشویی و آزار عاطفی زوج های مراجعه کننده به کلینیک مشاوره و رواندرمانی دانشگاه فردوسی انجام گرفت. پژوهش حاضر به لحاظ هدف پژوهشی از نوع کاربردی و از نظر روش شبه آزمایشی که با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه مداخله نما اجرا شد. جامعه آماری شامل کلیه زوج های مراجعه کننده به کلینیک مشاوره و رواندرمانی دانشگاه فردوسی شهر مشهد درتابستان سال 1393 که دارای تعارض های زناشویی بودند را شامل می شد که از بین آنها 10 زوج با استفاده از نمونه گیری در دسترس و جایگزینی تصادفی در یک گروه آزمایش و یک گروه مداخله نما انتخاب و جایگزین شد. داده ها به کمک پرسشنامه تعارض های زناشویی و پرسشنامه آزار عاطفی جمع آوری شد. سپس گروه آزمایش 8 جلسه(90 دقیقه ای) تحت زوج درمانی سیستمی تلفیقی قرار گرفت. در این مدت گروه کنترل چهار جلسه آموزش رایانه را به عنوان مداخله نما دریافت کرد. و پس از پایان جلسات، پس آزمون اجرا شد. سپس با استفاده از تحلیل کوواریانس یافته های بدست مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش فرضیه های تحقیق را تایید و نشان داد کاهش معنی داری در تعارض های زناشویی و آزار عاطفی زوج های گروه آزمایش نسبت به گروه مداخله نما پس ازدریافت زوج درمانی سیستمی- تلفیقی اتفاق افتاده است.
تهمینه توللی علی کیمیایی
این پژوهش تعیین تأثیر غنی سازی ارتباط (طرح تایم) بر میزان صمیمیت زناشویی و امنیت روانی زنان می باشد. روش: این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری این مطالعه را کلیه زنان مراجعه کننده به کلنیک دانشگاه فردوسی در سال 1393 تشکیل داده اند. نمونه پژوهش 20 نفر بود. افراد به روش تصادفی در دو گروه کنترل (10نفر) و گروه آزمایش (10نفر) قرار گرفتند. متغیر مستقل برنامه آموزش غنی سازی روابط بود که در 7 جلسه روی گروه آزمایش انجام شد. در گروه کنترل نیز که شامل 10 نفر بود هیچ مداخله ای صورت نگرفت. ابزار پژوهش پرسشنامه صمیمیت باگاروزی و امنیت روانی مزلو بود. یافته ها: غنی سازی روابط بر افزایش صمیمیت زناشویی موثر است ولی بر افزایش امنیت روانی زنان تآثیر گذار نمی باشد. نتیجه گیری: مهارت غنی سازی روابط (طرح تایم)، صمیمیت زناشویی را افزایش می دهد ولی تاثیری بر افزایش امنیت روانی زنان ندارد.
هاجر خردمند علی کیمیایی
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر بخشی رفتار درمانی دیالکتیکی به شیوه گروهی بر تاب آوری و تنظیم هیجانی زنان با همسر سوءمصرف کننده مواد انجام شد. طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه شامل 16 نفر از زنان افراد سوءمصرف کننده موادی که جهت دریافت متادون درمانی به مرکز گذری تحت نظر مرکز بهداشت مشهد مراجعه کرده بودند، بود که 8 نفر در گروه رفتاردرمانی دیالکتیکی و 8 نفر در گروه کنترل گمارش شدند. اعضای گروه آزمایش تعداد 8 جلسه رفتاردرمانی دیالکتیکی را دریافت کردند، اما به گروه کنترل مداخله خاصی ارائه نشد. قبل و بعد از اجرای مداخله پرسشنامه های تاب آوری کانر (2003)و دیویدسون و تنظیم هیجانی گراتز (2004) توسط گروه نمونه تکمیل شدند. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که در پس آزمون، توانایی تنظیم هیجانی در آزمودنی های گروه رفتاردرمانی دیالکتیکی نسبت به آزمودنی های گروه کنترل، افزایش معناداری داشته است. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که در پس آزمون، تاب آوری آزمودنی های گروه رفتاردرمانی دیالکتیکی نسبت به آزمودنی های گروه کنترل، افزایش معناداری داشته است. در نتیجه رفتاردرمانی دیالکتیکی باعث افزایش توانایی تنظیم هیجانی و تاب آوری زنان با همسر سوءمصرف کننده مواد می شود.
آفرین رجائی علی کیمیایی
هدف: هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی زوج درمانی به روش گاتمن بر کاهش طلاق عاطفی، بهبود رابطه کلامی- غیر کلامی و تحریف های شناختی بین فردی زوج های متعارض بوده است. روش: این پژوهش کاربردی، از نوع شبه آزمایشی است که به صورت پیش آزمون، پس آزمون، با گروه آزمایش و گروه کنترل انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش، کلیه ی زوج های مراجعه کننده به کلینیک خانواده درمانی دکتر کیمیایی و کلینیک روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد بودند که به صورت فراخوان برای حضور در این پژوهش از آن ها دعوت به عمل آمد. شیوه نمونه گیری، نمونه گیری در دسترس بود. حجم نمونه پژوهش 14 زوج تعیین گردید که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه، 7 زوج) جایگزین شدند. ملاک های ورود شامل داشتن حداقل سن 20 سال، ازدواج رسمی و قانونی، گذشت حداقل یک سال از ازدواج زوج ها و... بود. ابزارهای به کار رفته در این پژوهش، مقیاس طلاق عاطفی گاتمن (eds)، مقیاس ارتباط اولیه زناشویی (pci) و مقیاس تحریف های شناختی بین فردی (icds) بود. مداخله در قالب هشت جلسه ی یک و نیم ساعتی به صورت دوبار در هفته اجرا شد. یافته ها: در این پژوهش از تحلیل کوواریانس و آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج نشان دادند که زوج درمانی به روش گاتمن می تواند طلاق عاطفی را در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش بخشد، و روابط کلامی- غیر کلامی و تحریف های شناختی بین فردی زوج های متعارض گروه آزمایش را نسبت به گروه کنترل بیشتر بهبود بخشد (05/0>p). به علاوه یافته های اضافی عبارت بودند از: بین مدت زمان ازدواج و میزان طلاق عاطفی و روابط کلامی- غیرکلامی رابطه ی معناداری یافت نشد. همچنین بین طلاق عاطفی با روابط کلامی- غیرکلامی رابطه معکوس و معنادار و با تحریف های شناختی بین فردی، رابطه مستقیم و معنادار دیده شد (05/0>p). نتیجه گیری: زوج درمانی به روش گاتمن می تواند به کاهش طلاق عاطفی، و بهبود روابط کلامی- غیر کلامی و کاهش تحریف های شناختی بین فردی زوج های متعارض کمک کند.
علی کیمیایی حبیب الله قاسم زاده
بیشترین کمک افراد متعلق به حرفه های یاری دهنده ای که در ارتباط با مشکلات روانی کار می کنند، تغییر دادن شناخت و رفتار است . ایجاد تغییر در شناخت و رفتار مورد توجه بسیاری از مکاتب روان درمانی و روان شناسی بوده است . از آن جمله شناخت درمانی را می توان نام برد که به تغییر شناخت فرد، رفتار او را دگرگون می سازد. تحقیق حاضر بر آن است تا آن دسته از مفاهیم، اصول، زمینه ها و تکنیکهایی را که در "شناخت " و "شناخت درمانی" به آن پرداخته شده و در مثنوی مولانا به نحوی به آن اشاره شده است ، به بحث و تحلیل گذارد تا آن دسته از مفاهیم، تکنیکها، اصول و زمینه های شناخت درمانی که متناسب با فرهنگ ایرانی است ، تدوین و معرفی کند. به علاوه آن دسته از اشعار مولانا که تا حدی مناسب جلسات روان درمانی به شیوه شناختی است ، جمع آوری و معرفی خواهد شد. بنابراین، هدف این تحقیق پاسخگویی به دو سئوال زیر خواهد بود. -1 آیا می توان در آثار مولانا به زمینه ها و الگوهایی دست یافت که امروزه به نحوی در "شناخت " و سیستم "شناخت درمانی"مورد استفاده قرار می گیرد؟ -2 برای ایجاد حرکتی در این زمینه، به چه عوامل، شرایط و مقدماتی نیاز است ؟