نام پژوهشگر: منیر نوبهار

تبیین فرآیند سازگاری در پرستاران بازنشسته: طراحی مدل
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1390
  منیر نوبهار   فضل ا... احمدی

مقدمه: بازنشستگی، پدیده اجتماعی پیچیده و قابل انتظار در مراحل زندگی است. انتقال به این دوران، با از دست دادن تعادل و اعتبار همراه است. بازنشستگی فرآیند تدارک و گذر از نقشی به نقش دیگر است. با توجه به نقش و وظایف پرستاران در سیستم های بهداشتی کشور و در سطح جامعه، این قشر از جایگاه ویژه ای برخوردارند. در حال حاضر، تعداد زیادی از پرستاران در حال بازنشستگی هستند، عوامل متعددی بر سازگاری در پرستاران بازنشسته تاثیرگذار است. تاکنون تئوری یا مدلی در زمینه فرآیند سازگاری در پرستاران بازنشسته ارائه نشده است. به منظور تبیین تئوری و طراحی مدل فرآیند سازگاری در پرستاران بازنشسته، انجام پژوهش زمینه ای که در آن تجارب پرستاران بازنشسته تبیین گردیده و ارائه مدل سازگاری در پرستاران بازنشسته امکان پذیر گردد، ضروری به نظر می رسد. این پژوهش با دو هدف کلی تبیین فرآیند سازگاری در پرستاران بازنشسته و طراحی مدل تجویزی سازگاری در پرستاران بازنشسته انجام شد. روش: هدف اول پژوهش با مطالعه کیفی از نوع تئوری زمینه ای پیگیری شد و داده ها از طریق مصاحبه بدون ساختار و نیمه ساختار و یادداشت های عرصه از پرستاران بازنشسته شهر سمنان جمع آوری گردید. مصاحبه ها ضبط و بلافاصله نوشته شد. نمونه گیری به صورت هدفمند شروع شد و به تدریج به صورت تئوریک تا اشباع داده ها ادامه یافت. با 23 مشارکت کننده مصاحبه انجام شد. هم زمان با جمع آوری داده ها، تجزیه و تحلیل مقایسه ای مداوم به روش اشتراوس کوربین انجام شد و فرآیند سازگاری در پرستاران بازنشسته تبیین گردید. هدف دوم پژوهش طراحی مدل تجویزی سازگاری در پرستاران بازنشسته بود که به روش سنتز نظریه واکر و اوانت، طراحی مدل صورت گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش در رابطه با هدف اول، در مرحله کدگذاری باز 1887 کد اولیه بود که در 44 طبقه دسته بندی شد، سپس این طبقات، با کدگذاری محوری به 5 طبقه محوری طبقه بندی شدند، که شامل "تهدید هویت"، "تعاملات منفی"، "بازسازی هویت"، "عوامل پشتیبان" و "عادی شدن زندگی" بود. دغدغه اصلی مشارکت کنندگان تهدید هویت بود. در این بین "بازسازی هویت" به عنوان متغیر مرکزی نقش اصلی را در فرآیند سازگاری در پرستاران بازنشسته داشت. بر اساس تبیین ارتباط این مفاهیم نظریه زمینه ای سازگاری در پرستاران بازنشسته استخراج شد. سپس در مرحله دوم با استفاده از شناسایی مفاهیم اساسی فرایند سازگاری "مدل بازسازی هویت"، با مفهوم مرکزی "آماده سازی بازنشستگی" طراحی گردید. بر همین اساس برخورداری ار آموزش مناسب، پیشگیری از تنگناهای مالی بعد از بازنشستگی، متناسب سازی شرایط کاری قبل از بازنشستگی و کاهش تعاملات منفی به عنوان راهبردهایی جهت دستیابی به آماده سازی بازنشستگی مشخص شد. نتیجه گیری: بازنشستگی پدیده ضروری در مراحل تکاملی است، نگرانی اصلی پرستاران بازنشسته تهدید هویت بود، به طوری که سازگاری آن ها با این تنش، آنان را تا سرحد به پایان رسیدن زندگی و مرگ می کشاند، تهدید هویت حاکی از توجه ناکافی به ضرورت آماده سازی بازنشستگی بود. متغیر اصلی مطالعه بازسازی هویت بود. آماده سازی پرستاران برای بازنشستگی از طریق راهبردهایی امکان پذیر است که منجر به سازگاری ایمن و راحت با بازنشستگی می شود. دانش نظری و تئوری حاصل از این مطالعه کیفی مبنای سودمند و موثری برای طراحی یک مدل تجویزی شد. ارزشیابی این مدل کاربردی در یک پژوهش مداخله ای پیشنهاد می گردد.