نام پژوهشگر: معروفعلی احمدوند

بررسی ونقد تاریخی و محتوایی ادله سه گانه وجود ذهنی
thesis دانشگاه تربیت معلم - تبریز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1391
  سیده هاجر اسماعیلی   منصور ایمانپور

همه ی انسان ها به اشیاء و موجودات، علم دارند و آگاهی آنها از اشیاء به این نحو است که صورتی از اشیاء در ذهن انسان، نقش می بندد. در فلسفه ی اسلامی به حصول صورتهای(ماهیات)اشیاءِ خارجی در ذهن، «وجود ذهنی» می گویند. به عبارت دیگر، وجود ذهنی نحوه ای از وجود ماهیات در ذهن است و آثار خارجی آنها را ندارد؛ ولی آثار دیگری را به دنبال دارد. در فلسفه ی اسلامی بیشتر فیلسوفان، بر این مسئله ادّله ای اقامه کرده اند؛ از جمله فارابی، ابن سینا و سهروردی که در اکثر آثار خود وجود ذهنی و ادّله ی آن را مطرح کرده اند، اما عنوان وجود ذهنی را به آن ندا ده اند. فخر رازی اولین کسی است که با عنوان وجود ذهنی به اثبات آن پرداخته است و متکلمین و فیلسوفانِ پس از فخر رازی نیز این مسئله را به صورت فصلی مستقل مطرح کرده اند و ادّله ای برای اثبات آن بیان کرده اند؛ لکن سه دلیل از میان آنها مشهور و مورد توجه است. دلیل اول مبتنی بر حکم ایجابی بر ماهیات معدوم می باشد و با سه تقریر بیان شده است که تقریر اول این استدلال به تصور ماهیت معدوم در خارج مثل تصور دریایی از جیوه تأکید می کند، تقریر دوم به تصور محالات بالذات اشاره می کند و با این تقریر به اثبات وجود ذهنی می-پردازد و در تقریر سوم به صدق و توجیه قضایای حقیقیه تکیه می کنند. دلیل دوم مبتنی بر ماهیات کلیه ای است که با قید کلیت وجودی در خارج ندارند و دلیل سوم بر تصور ماهیات صرف تکیه دارد که در خارج نیستند؛ پس باید در ذهن موجود باشند. بر این ادّله، متفکران اسلامی اشکالاتی وارد کرده اند و خود نیز در مقام پاسخ به این اشکالات بر آمده اند که برخی از این پاسخ ها نتوانسته است اشکال را رفع کند. حال در این پژوهش ابتدا به بیان پیشینه ی نظریه ی وجود ذهنی و سپس به طرح و بررسی ادّله و اشکالات آن پرداخته ایم.

بررسی تطبیقی نقش جامعه در تأمین سعادت بشری از منظر فارابی و اخوان الصفا
thesis دانشگاه تربیت معلم - تبریز - دانشکده الهیات 1391
  ولی اله غزنوی برندق   غلامحسین احمدی اهنگر

چکیده تاریخ زندگی بشر گواه آن است که سودای نیل به سعادت فردی و اجتماعی و جامعه ای به دور از کاستی، همواره ذهن عقلا را به خود مشغول ساخته است. ابونصر فارابی از پیشگامان فلسفه مدنی و طراح جامعه آرمانی در عالم اسلامی است. فارابی مدینه فاضله را در چهار چوب نظم کلی حاکم بر جهان ارزیابی می کند و هدف جامعه آرمانی را رسیدن به کمال انسانی و دستیابی به سعادت می داند. در نظر فارابی اجتماع هر قدر کاملتر باشد کمال نهایی برای انسان بهتر تحققّ می یابد و مدنیّت سبب تحقّق کمال نهایی می شود. فارابی رابطه فرد و اجتماع مدنی و همچنین انواع اجتماعات کامل و ناقص، فاضله و غیر فاضله را که رسیدن انسانها به سعادت موثر هستند، مورد بررسی قرار می دهد. شرایط خاصّ سیاسی و فکری مسلمانان در قرن چهارم هجری دلایل ظهور و پیدایش اخوان الصّفابود. زیرا زندگی سیاسی مسلمانان در قرن چهارم هجری، آشکارا دچار فساد و تباهی شده بود، سلطه دستگاه خلافت بغداد رو به انحطاط داده و متزلزل شده بود، شرایط اقتصادی و اجتماعی هر منطقه دارای شدّت و ضعف بود به نحوی که جهان اسلام به جولانگاه رقابت های هوس آلود و هرج مرج طلبی تبدیل شده بود. در چنین وضعیّتی، اخوان الصّفا با فعالیتّهای پنهانی و تمسک به رفق و مدارا در پی آگاه کردن مردم به فساد قدرت سیاسی حاکم از طریق رمز و اشاره جامعه مورد نظر و ایده آل خویش را ترسیم نمودند. در اندیشه اخوان الصّفا انسان دارای حیات جمعی است، زیرا بدون جمع قادر به تأمین نیازهای ضروری خود نمی باشد، از این رو نیازمند همبستگی اجتماعی است و تجلّی همبستگی اجتماعی در جامعه است. و مرحله تکاملی مدینه، مدینه فاضله است که رئیس فاضل بر آن حکومت می کند. کمال جویی و سعادت خواهی و عدالت طلبی انسان در اجتماع نمود پیدا می کند. نگارنده در این پژوهش بر آن است تا دیدگاه های فارابی و اخوان الصّفا را در مورد جامعه و نقش آن در تأمین سعادت بشری را مورد نقد وبررسی قرار دهد. کلمات کلیدی: جامعه، سعادت، انسان، فارابی، اخوان الصّفا

ارزیابی برهان حدوث در فلسفه و کلام اسلامی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید مدنی آذربایجان - دانشکده الهیات 1391
  زیبا زینال زاده   منصور ایمان پور

مسئله اثبات خدا از مسائل مهم و دغدغه برانگیز در زندگی انسان است. در طول قرون و اعصار تلاش های بسیاری برای اثبات یا نفی وجود خداوند شده است. متفکران غربی و شرقی براهین متعددی برای این منظور اقامه کرده اند. برهانی که ما در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار می دهیم یکی از براهین اثبات وجود خدا در کلام اسلامی است؛ این برهان که برهان حدوث نام دارد، شیوه متکلمان در اثبات وجود خداست و هدف از اقامه این برهان اثبات حدوث زمانی عالم و به تبع آن اثبات محدثی قدیم برای عالم است؛ از آن جا که در نظر ایشان ملاک نیاز به علت، حدوث زمانی است و همین مبنا سرچشمه تمام اشکالات وارد بر این برهان می باشد. ما در این پژوهش بعد از بیان پیشینه برهان حدوث و جایگاه آن در آثار متکلمان و فیلسوفان تقریر های مختلف برهان حدوث را که در آثار متکلمانی چون قاضی عبدالجبار، غزالی، فاضل مقداد و ابن میثم بحرانی و فیلسوف نامی قرن یازدهم یعنی ملاصدرا بود را، تشریح کردیم. اولین تقریر این برهان که مبتنی بر حدوث اعراض است بیانش به این صورت است که در همه اجسام امور حادثی چون حرکت و سکون وجود دارد این امور نه منفک از جسم اند و نه مقدم بر آن، وقتی جسم منفک از حوادث و مقدم بر آن ها نباشد، مانند آن ها حادث خواهد بود؛ پس با ثبوت حدوث اجسام و اعراض نیازمندی آن به محدث روشن می شود. دومین تقریر، مبتنی بر حادث ومتناهی بودن اجسام است؛ بیان این تقریر به این صورت است که اجسام از حرکت و سکون خالی نیستند، حرکت و سکون حادثند؛ زیرا ما تعاقب را در همه اجسام مشاهده می کنیم، هر چیزی خالی از حوادث نباشد، حادث و متناهی است؛ بنابراین با ثبوت حدوث عالم، نیاز آن به محدث روشن می شود و این محدث به دلیل ابطال تسلسل باید محدثی قدیم باشد. تقریر سوم که مبتنی بر عدم تلازم قدیم وحادث می باشد بیانش به این صورت است که عالم حادث است چون جسم می باشد، اجسام منفک از حرکت و سکون که –حادثند - نیستند و هر چیزی که از حوادث منفک نیست، ضرورتاً حادث است و موثر این حوادث خداوند متعال است. تقریر چهارم که مبتنی بر حدوث و امکان اجسام، بیانش به این صورت است که عالم حادث است و هر حادثی ممکن است و هر ممکنی دارای موثر است. حال این موثر اگر ممکن باشد نیازمند موثر دیگر خواهد بود که اگر تا بی نهایت پیش برود به تسلسل می انجامد. بنابراین برای اجتناب از تسلسل باید به واجب الوجود منتهی شود. پنجمین تقریر مبتنی بر بداهت نیازمندی حادث به محدث است که از دیدگاه حکمای متأخر مطرح می شود و نهایتاً تقریر ششم که مبتنی بر حرکت جوهری است به این صورت است که عالم حادث زمانی است و در هر «آن» ما و دنیا نو می شویم. هر حادثی نیازمند محدث است پس عالم نیازمند محدث است، پس بر اساس حرکت جوهری کل عالم ماده در حال حدوث است و این حرکت ذاتی نیازمند محرکی است که این محرک باید غیر متحرک باشد و چون این محرک نمی تواند واجد قوه تغیر باشد از این رو آن محرک از سنخ عالم ماده نیست، بلکه غیر مادی می باشد. بر هرکدام از تقریرهای ذکر شده نقد هایی وارد کردیم و سپس اشکالات مشترک تقریرهای برهان حدوث را بررسی کردیم و در باب نافذ بودن یا نبودن این اشکالات به قضاوت نشستیم. به عنوان مثال یکی از اشکالاتی که بر تقریر های برهان حدوث وارد است، اشکال غیر کافی بودن این برهان برای اثبات واجب الوجود است به این معنی که این برهان بدون استفاده از برهان امکان و وجوب قادر به اثبات ذات واجب تعالی نیست. به دلیل این که محدث اشیای طبیعی می تواند یک موجود مجرد و در عین حال امری ممکن و محتاج باشد، بنابراین تا زمانی که از برهان امکان وجوب کمک گرفته نشود استدلال به واقعیتی که در ذات خود بی نیاز از غیر باشد، نمی رسد. این اشکال بر غالب تقریر ها وارد است زیرا هیچ کدام از تقریر ها نتوانستند خداوند را به عنوان واجب الوجود اثبات کنند. در نهایت با ارزیابی تقریر های برهان حدوث، تقریر ملاصدر به دلیل قوّت مقدماتش به عنوان تقریری ارجح انتخاب شد.

مقایسه نظرات ابن سینا و غزالی در باب تبیین نبوت و اوصاف نبی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید مدنی آذربایجان - دانشکده الهیات 1391
  ژیلا مقدمی   سید احمد حسینی

چکیده ‏ ابن سینا به عنوان یک فیلسوف موثر در سنت فلسفی و حتی کلامی پس از خود، و غزالی به عنوان ‏یک متکلم اشعری تأثیر گذار در جهان اسلام، به بحث در نبوت پرداخته اند. غزالی– که از مهمترین ‏ناقدین فلسفه در جهان اسلام است - با نوشتن کتاب تهافت الفلاسفه، و تکفیر فلاسفه در چند مسأله ی ‏فلسفی، مخالفت خود را با فلسفه به اوج رساند. اما خود وی در بیشتر آثارش، از استدلال های عقلی و ‏فلسفی استفاده کرده است.‏ در این پایان نامه ابتدا به اثبات نبوت از نگاه این دو شخصیت پرداخته ایم و سعی کرده ایم نقاط قوت و ‏ضعف نظرات آن ها را بررسی کنیم و به بیان شباهت های میان نظرات ایشان در این باب بپردازیم. بعد از ‏آن به بحث اوصاف نبی از نگاه ابن سینا و غزالی پرداختیم و به نقد و بررسی نظراتشان و میزان تأثیر ‏پذیری غزالی از ابن سینا و مقایسه ی نظراتشان پرداختیم. در آخر بحثی را با عنوان تبیین نبوت آورده ایم ‏و به بررسی آراء این دو اندیشمند در این باب پرداختیم. ‏ کلید واژگان:‏ ابن سینا، غزالی، اثبات نبوت، اوصاف نبی، تبیین نبوت، عقل فعال، عقل قدسی، قوه ی خیال.‏

بررسی مقایسه ای رویکردهای کلامی امامیّه و اشاعره تا خواجه نصیر طوسی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید مدنی آذربایجان - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1392
  رقیه خلیلی   معروفعلی احمدوند

بدون شک بزرگ ترین وظیفه ی انبیاء و امامان (ع) و عالمان دین اسلام، پاسداری از حریم عقاید و معیّن کردن حدود و ثغور آن است؛ چون بدون معرّفی عقاید، ستون دین استوار نگشته و حدّ و مرز آیین درست الهی از دین-های ساختگی مشخّص نمی شود. از این رو همواره گروهی از عالمان دین برای دفاع از دین و اعتقادات روش و اسلوب خاصّی را برگزیده و همین امر سبب شده که رویکردهای متفاوتی حاصل گردد. برخی برای دفاع از عقاید تکیّه بر ظواهر کرده و تنها راه دست یابی به معارف دینی را ظواهر کتاب و سنّت می-دانند. این گروه که به نص گرایان معروفند طیف گسترده ای از افراد و گروه ها را دربرگرفته که ویژگی مشترک آنان بی اعتنایی به تعقّل و اندیشه ورزی است. التزام و پایبندی به نص، حجیّت خبر واحد، محدودیّت استفاده از عقل و استدلالات منطقی و عقلی در شناخت، از اصول تفکّر آنان است. حاصل فعالیّت نص گرایان امامیّه،حفظ و نگهداری احادیث پیامبر اکرم (ص) و ائمه ی معصومین (ع) و مبارزه با غلو و غلوگرایی می باشد. این رویکرد پیروانی در میان امامیّه و اشاعره دارد که استفاده ی محدود از عقل و مقدّم کردن ظواهر از جمله ویژگی های آنان است. برخی از عالمان دین هم در دفاع از عقاید، عقل را اصل قرار داده و معتقدند بدون عقل و اصول عقلی هیچ گونه شناختی برای انسان حاصل نمی شود و معارف دیگر اعمّ از حس و تجربه و وحی، همه مبتنی بر مبادی عقلی است. پیروان این اسلوب، رویکرد عقل گرایی را به وجود آورده اند که تثبیت هویّت و استقلال علم کلام و جمع منطقی بین عقل و نقل از جمله دستاوردهای آنان است. این رویکرد هم، در میان امامیّه و اشاعره پیروانی دارد هر چند که نحوه ی عملکرد آنان با یکدیگر تفاوت دارد. پس از پشت سر نهادن دو رویکرد نص گرایی و عقل گرایی حال نوبت آن رسیده بود که از بدنامی فلسفه که در دوره های قبل به وجود آمده بود، کاسته شود به همین علّت عواملی چند دست به دست هم داده و مسائل فلسفه را وارد علم کلام کرد. از این رو، در این دوران عالمان دینی در دفاع از عقاید دینی سعیشان معطوف بر این بود که ورود و خروج مباحث و استدلال هایشان رنگ فلسفی داشته باشد و از آیات و روایات هم برای تأیید استدلال ها بهره می بردند، خواجه نصیر الدین طوسی یکی از متکلّمان خردگرای فلسفی امامیّه در تقویت این رویکرد نقش به سزایی را ایفا کردند.

تحلیل تطبیقی خداشناسی کندی با آراء متکلمان معتزلی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید مدنی آذربایجان - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1393
  اتابک رزمی   سهراب حقیقت قره قشلاق

به گواهی تاریخ، نهضت ترجمه آثار فلسفی یونان و اسکندریه در جهان اسلام، باعث رونق گرفتن روش عقلی در شناخت مسائل مختلف علمی شد. این روش در دو شاخه مختلف، یکی کلامی و دیگری فلسفی، در قرون دوم و سوم هجری رشد کرد و با حمایت دستگاه خلافت عباسی و ظهور اندیشمندان مختلف به حیات خود ادامه داد و به شکوفایی رسید. کندی نماینده روش فلسفی و معتزله نماینده روش کلامی در این دوره می باشند. از این رو برخی از محققین بر این باورند که ارتباط کندی و معتزله با دستگاه حکومت و رفت و آمد آنها به دربار و تشکیل جلسات بحث و مناظره از سوی خلفاء، زمینه ساز تبادل آراء و افکار دو گروه بوده است. بر این اساس به نظر می رسد که کندی و معتزله هم عصر وی در مسائل مختلف کلامی و فلسفی از هم تاثیر پذیرفته باشند. بحث از ذات، صفات و افعال خدا از جمله مسائل مهمی است که کندی و معتزله به آن پرداخته اند. تحقیق حاضر در صدد بررسی و مقایسه آراء خداشناسی این دو گروه می باشد. کندی همچون متکلمان معتزلی از برهان حدوث برای اثبات وجود خدا استفاده می کند و توحید و عدل الهی را که از اصول اساسی معتزله است از مهمترین صفات خدا می شناسد. علاوه بر این از نظر او جهان هستی که فعل خداوند متعال است حادث زمانی بوده و هدفمند آفریده شده است. و اینها همه بیانگر شباهت دیدگاههای او به طرز تفکر اعتزالی می باشد. حال با وجود این شباهت ها آیا می توان کندی را یک متفکر معتزلی نامید یا اینکه او یک فیلسوف مشّائی بوده و با آنها اختلاف نظر اساسی دارد؟ با تحلیل شباهت ها و تفاوت های آراء دو گروه و مقایسه آنها با هم می توان به این سوالات پاسخ داد.

آراء خاص استاد محمدتقی مصباح یزدی در باب مبدأ و معاد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید مدنی آذربایجان - دانشکده الهیات 1393
  سمیه خلیلی   معروفعلی احمدوند

در طول تاریخ، دانشمندان بسیاری، به بحث پیرامون مبدأ و معاد؛ بعنوان یکی از مسائل مهم و حیاتی بشر پرداخته اند؛ و سهم متفکران مسلمان در این راستا، به جهت برخورداری از منابع غنی فکری و معرفتی، بسیار قابل توجه بوده است. استاد محمدتقی مصباح یزدی از جمله اندیشمندانی است که این موضوع را با روش عقلی و نقلی مورد بررسی و کاووش قرار داده، و با بیانات و تقریرات خاص خود درتبیین مسائل مربوط به مبدأ و معاد نقش موثری را ایفا نموده است. استاد مصباح شناخت واجب تعالی را بدیهی و بی نیاز از استدلال ندانسته، بلکه مرتبه ی اولیه معرفت به خدا را حصولی، و از طریق تفکر در آفاق و انفس، و بعد از آن علم انسان به واجب را؛ با فعلیت یافتن قوای کمالی از طریق علم حضوری تشکیکی دارای مراتب می داند. ایشان برخلاف بسیاری از حکما و براساس تقریر خاصی از برهان لمّ، اقامه ی این برهان را بر وجود واجب جایز می شمارد. وی در باب راه های شناخت خدا، درک صفات ذاتیه و فعلیه و دیگر مباحث مربوط به حق تعالی ، آراء خاص و یا تقریرهای مخصوص به خود را ارائه نموده است . ایشان در مباحث مربوط به معاد نیز ضمن پذیرش اصول و مبانی حکمت متعالیه، به نقد برخی از آراء و اندیشه-های صدرالمتألهین پرداخته، و نظریه معاد جسمانی ملاصدرا را با اشکالاتی چون، مخالفت با آیات و روایات، عدم تمایز بین عالم برزخ و قیامت، تغییر و تحول در برزخ بدون حضور ماده، نبود ملاک کثرت نفوس در برزخ، غیرقابل پذیرش بودن جسمانیه الحدوث بودن نفس و... مواجه دانسته، و خود بدن محشور در قیامت را بدن عنصری دنیوی با حاکمیت نظامی متفاوت از دنیا می داند. در این پایان نامه سعی شده است، آراء و یا تبیین و تقریرهای اختصاصی استاد مصباح در کنار توضیح مباحث اعتقادی مربوط به مبدأ ومعاد مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

مبانی احکام ثانویه در فقه شیعه
thesis 0 0
  معروفعلی احمدوند   مصطفی محقق داماد

این رساله در ده فصل تدوین شده است که عناوین مطرح شده در هر فصل بشرح زیر ارائه می شود: فصل اول ،" کلیات " . فصل دوم ،" ضرورت ". فصل سوم"ضرر". فصل چهارم "مصلحت حفظ نظام اسلامی". فصل پنجم "اهم و مهم ". فصل ششم"تقیه". فصل هفتم "عسر و حرج". فصل هشتم "مقدمه واجب و حرام". فصل نهم "عناوینی مثل نذر و قسم و عهد و امر و نهی پدر و همسر... فصل دهم"نکاتی پیرامون عناوین ثانویه".