نام پژوهشگر: معصومه فخرطه
لیلا بهمنی آرش جاوری
هدف از مطالعه اخیر ارزیابی تمایز عصبی از سلول های بنیادی بافت چربی پس از هم کشتی با سلول های بنیادی جنینی بود. به این منظور، سلول های بنیادی از بافت چربی ناحیه اینگوینال موش استخراج شده و در پاساژ سوم توسط محیط dmem حاوی kosr تمایز داده شدند. در بخش اول این مطالعه، تمایز عصبی این سلول ها توسط رتینوئیک اسید القا گردید. در بخش دوم نیز سلول های بنیادی بافت چربی تحت هم کشتی با سلول های بنیادی جنینی قرار گرفتند و پس از اتمام دوره هم کشتی، تمایز داده شدند. پس از 14 روز تمایز عصبی این سلول ها مورد مطالعه قرار گرفت. علاوه بر این، در این قسمت پروژه، اثر هم کشتی بر تکثیر سلول های بنیادی بافت چربی نیز بررسی شد. در انتها نیز، اثر استفاده هم زمان از kosr و fbs در هفته دوم تمایز بر تمایز عصبی سلول های بنیادی بافت چربی مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که سلول های تمایزیافته در همه گروه ها نشانگرهای سلول های عصبی pax6، nestin، nse، neun، nefl، th، synaptophysin و gad-2 را در سطح mrna و beta tubulin iii ، map-2 و nefl را در سطح پروتئین بیان کردند. نتایج حاصل از real-time pcr نیز مبین افزایش بیان ژن های عصبی در گروه های تیمار شده با رتینوئیک اسید، تمایز یافته تحت تاثیر fbs و همچنین گروه های هم کشتی داده شده نسبت به گروه کنترل بود. به علاوه نتایج این بررسی نشان داد که هم کشتی باعث افزایش بیان ژن pcna و ژن های پرتوانی در سلول های بنیادی بافت چربی می شود. با توجه به این یافته ها می توان نتیجه گرفت که سلول های بنیادی بافت چربی قابلیت بسیار خوبی برای تمایز به رده عصبی دارند و تکوین نورون ها تحت تاثیر رتینوئیک اسید، هم کشتی و استفاده هم زمان از kosr و fbs تقویت می شود.
مهسا برزویان دستجردی معصومه فخرطه
چکیده بیمار های قلبی عروقی شایع ترین علت مرگ و میر در سراسر جهان و به خصوص در ایران می-باشند. هرچند در سکته های قلبی نشان داده شده است که سلول های قلبی توان تقسیم میتوزی را دارند ولی این توان محدود می باشد و در بسیاری از موارد سکته های قلبی، تمام سلول های از بین رفته ترمیم نمی شوند. بنابراین وجود یک منبع سهل الوصول از سلول ها برای سلول درمانی ضروری می باشد. در این پروژه سلول های بنیادی القایی پرتوان (ips) موشی تولید شده در آزمایشگاه توسط فاکتورهای محلول و سیگنالینگ activine a، bfgf، bmp4، b27، 5.azacytidine، ascorbic acid و cyclosporin a روی داربست های نانوفایبری نیمه رسانای پلی لاکتیک اسید/پلی آنیلین و داربست pla/pcl به سلول های ضربان دار قلبی تمایز داده شدند. تمایز قلبی با سنجش مقداری ژن های اختصاصی مراحل مختلف تمایز قلبی (مزودرمی، پیش ساز و تمایز نهایی) مثل isl1، flk1، nkx2.5 ،gata4، mef2-c،?-sma ،?-mhc،?-mhc ،mlc-2a و mlc2-v توسط دستگاه real-time pcr بررسی شد. بر اساس این تحقیق داربست نانوفیبری نیمه رسانای پلی لاکتیک اسید/پلی آنیلین تمایز پیشسازهای قلبی را بهبود بخشید اما تاثیر مثبت چشمگیری روی بهبود تمایز انتهایی سلولهای قلبی نداشت. داربست pla/pcl روی تمایز قلبی تاثیر مثبت داشت. بررسی تاثیر فاکتورهای مختلف روی تمایز قلبی، تاثیر مثبت فاکتورهای activin a، bfgf، bmp4، b27 را در مرحله تشکیل اجسام جنینی نشان داد. فاکتور سیکلوسپورین آ در غلظت 3µg/ml تاثیر کشندگی روی سلول های اجسام شبه جنینی پلیت شده داشت. پلیت شدن روی ژلاتین در غیاب داربست و فاکتورهای تمایزی روی تمایز قلبی تاثیر مثبت داشت و در اجسام شبه جنینی این گروه ضربان مشاهده شد. بررسی های کیفی با رنگ آمیزی ایمونوسیتوشیمی و میکروسکوپ الکترونی برای بررسی های بیشتر مورد نیاز است. نتایج این تحقیق می تواند در آینده به سلول های انسانی تعمیم پیدا کند و راه گشای استفاده از این سلول ها برای درمان بیماری های قلبی باشد.
مهدی قاسمیان لمراسکی معصومه فخرطه
تکامل سیستم عصبی شامل مراحل مختلف و پیچیدهای است که نسبت به آسیب حاصل از عوامل سمی بشدت حساس است. درک مکانیسم این حساسیتها و شناسایی عوارض ناشی از بسیاری از ترکیبات شیمیایی نه تنها برای پیش¬بینی خطرات ضروری به نظر می¬رسد، بلکه می¬تواند جزییات مفیدی را در مطالعات سمیت عصبی تکاملی در اختیار ما قرار دهد. یکی از روش¬های مورد توجه در بررسی سمیت عصبی تکاملی جایگزین در محیط in vitro، استفاده از سلول¬های بنیادی است. سلول¬های بنیادی به دلیل خاصیت تکثیر، خودهمانندسازی و قابلیت تمایز به سلول¬های مختلف از جمله سلول¬های عصبی در محیط in vitro، مورد توجه قرار گرفته¬اند. بسیاری از خصوصیات سلولی و مولکولی این سلول¬ها در مسیر تمایز مشابه روند تکامل سیستم عصبی در جنین است. سلول-های بنیادی بافت چربی (adscs) یکی از منابع سلول¬های بنیادی استرومایی بشمار می¬روند که قابلیت بیان ویژگی¬های سلولهای عصبی و گلیالی را داشته و قادرند خصوصیات فنوتیپی، مورفولوژیکی و تحریکی آنها را نیز نمایان کنند؛ به همین دلیل به نظر می¬رسد بیان این مارکرها در adscsمی¬تواند مشابه روند تکامل عصبی باشد. در این مطالعه سمیت عصبی تکاملی استات سرب با استفاده از تمایز adscs به سلول¬ عصبی به عنوان مدل سلولی in vitro مورد بررسی قرار گرفت. بدین¬منظور adscs از بافت چربی موش سوری برداشت شد و از سلول-های پاساژ سوم برای قرار گرفتن در محیط تمایز به مدت 16 روز استفاده شد. میزان بقای adscs تمایز نیافته و همچنین سلول¬های در حال تمایز که در روزهای 1، 7 و 14 به مدت 48 ساعت در مواجهه با استات سرب (1/0-100میکرومولار) قرار گرفتند، بررسی شد. در پایان روز 16 بیان پروتئین بتا توبولین iii و map-2 در سلول¬های تمایز یافته مواجهه شده با استات سرب در روزهای 1، 7 و 14 تمایز (برای 48 ساعت) به روش ایمونوسیتوشیمی مورد بررسی قرار گرفت. علاوه بر این بیان مارکرهای عصبی از قبیل nestin، neun، nf70 و synaptophysin نیز در سلول¬های تمایز یافته که در همین زمان¬ها به مدت 48 ساعت در مواجهه با استات سرب قرار گرفتند به روش real time pcr ارزیابی شد. نتایج حاصل از اندازه¬گیری بقای سلولی نشان داد که استات سرب اثری بر adscs تمایز نیافته نداشته اما کاهش معنی¬داری در میزان بقای adscs در روز 1 تمایز در غلظت¬های 50 و 100 میکرومولار سرب دیده شد. با وجود مثبت بودن بیان پروتئین بتا توبولین iii و map-2 در adscs مواجهه شده با استات سرب در روند تمایز اما تعداد سلول¬های تمایز یافته کاهش یافته بود. نتایج حاصل از real time pcr نیز مشخص کرد که میزان بیانnestin و synaptophysin بعد از مواجهه با استات سرب در سه زمان مورد بررسی در روند تمایز کاهش و میزان بیان neun و nf70 افزایش یافت. در این مطالعه، در راستای اهمیت بکارگیری روش¬های جدیدی که در دسترس، ارزان و حساس بوده و قابلیت استفاده از مدل انسانی آن نیز وجود داشته باشد تا در تشخیص و درک مناسب عوارض ترکیبات شیمیایی به ما کمک کنند از adscs استفاده شد. این مدل سلولی قابلیت تشخیص اثرات جانبی را در مراحل تمایزی داشته و می¬توان از آن برای بررسی رشد نوریت و سایر بررسیهای سلولی و مولکولی در مطالعات سمیت عصبی تکاملی استفاده کرد
محمد حسن سهیلی فر معصومه فخرطه
سلول¬های بنیادی بافت چربی توانایی تمایز به رده¬های مزودرمی، اندودرمی و اکتودرمی را دارند. چندین مطالعه داده تمایز سلول¬های بنیادی بافت چربی به فنوتیپ¬های نورونی و گلیالی را نشان داده¬اند. هدف از مطالعه¬ی حاضر، تمایز سلول¬های بنیادی بافت چربی انسان به نورون¬های دوپامینرژیک در محیط کشت است. مواد و روش¬ها: به این منظور، سلول¬های بنیادی از بافت چربی حاصل از جراحی آبدمینوپلاستی جداسازی شدند. جهت شناسایی سلول¬های بنیادی بافت چربی، ابتدا بیان مارکرهای خونی و مزانشیمی در این سلول¬ها با استفاده از فلوسایتومتری بررسی شد و سپس تمایز این سلول¬ها به آدیپوسیت و استئوسیت بررسی گردید. جهت تمایز دوپامینرژیک سلول¬های بنیادی بافت چربی، از ترکیب shh، fgf8، bfgf و bdnf تحت شرایط کشت کم سرم استفاده شد. سلول¬هایی که در محیط کم سرم بدون حضور فاکتورهای القاگر کشت داده شده بودند، به عنوان کنترل در نظر گرفته شدند. 12 روز پس از آغاز تمایز، بیان ژن¬های عصبی nestin، nse و nefl و ژن¬های دوپامینرژیک th، en1، nurr1 و pitx3با استفاده از rt-pcr وquantitative real-time pcr (qpcr) بررسی شد. برای ارزیابی بیان nefl به عنوان مارکر نورون¬های بالغ و th به عنوان مارکر دوپامینرژیک از تکنیک ایمونوسیتوشیمی استفاده گردید. بیان دوپامین در سلول¬های تمایز یافته با hplc بررسی شد. نتایج و بحث: طبق نتایج فلوسیتومتری، نشانگرهای cd73، cd105 و cd90به ترتیب در 4/71%، 7/99% و 4/98% از سلول¬های بنیادی بافت چربی بیان شدند، در حالیکه نشانگر cd45 فقط در 83/4% از سلول¬ها بیان شد. سلول¬ها پس از تمایز دوپامینرژیک، ژن های nestin، nse، nefl،th ،en1 ، nurr1 و pitx3 و پروتئین¬های th و nefl را بیان کردند. بررسیqpcr افزایش بیان th،nurr1 و en1را در گروه تمایز دوپامینرژیک نسبت به گروه کنترل نشان داد. در بررسی سلول¬های تمایز یافته با hplc ترشح ضعیف دوپامین مشاهده شد. نتایج این مطالعه نشان داد که سلول¬های بنیادی بافت چربی پتانسیل تمایز به نورون¬های دوپامینرژیک را دارند. با این حال، برای رسیدن سلول¬ها به بلوغ نهایی و ترشح بهتر دوپامین لازم است که از محیط¬های تمایزی دیگری مانند محیط نوروبازال استفاده شود.
محمدهادی زارعی معصومه فخرطه
چکیده هرگونه اثر ناخوشایند برروی سیستم عصبی در طی تکامل، سمیت عصبی تکاملی نامیده می-شود. مدل های مختلفی برای بررسی سمیت عصبی تکاملی وجود دارد و اکثر مدل های معتبر، مدل-های حیوانی می باشند. به دلایل مختلف از جمله هزینه بالا و مسائل اخلاقی کارکردن با مدل های حیوانی، محققان به دنبال روش های جایگزین برای بررسی سمیت عصبی تکاملی هستند. یکی از این مدل های جایگزین که توجه زیادی را به خود جلب کرده است، سلول های بنیادی هستند. در این مطالعه برای بررسی سمیت عصبی تکاملی کلرپیریفوس از تمایز سلول های بنیادی مزانشیمال بافت چربی به سلول های عصبی استفاده شد. در ابتدا میزان سمیت سلولی کلرپریفوس برروی سلول های بنیادی مزانشیمال بافت چربی و سلول های در حال تمایز که با غلظت های 0.1، 1، 10، 50، 100و 500میکرومولار از کلرپریفوس در روز اول، هفتم وچهاردهم تیمار شدند، به روش mtt بررسی شد. کلرپریفوس تا غلظت 500میکرومولار برروی این سلول ها سمیتی نداشت، اما در مراحل مختلف تمایز کلرپریفوس برروی سلول های در حال تمایز دارای سمیت سلولی بود. این نتایج نشان دهنده این موضوع بود که سلول های در حال تمایز به سمیت کلرپریفوس حساس تر هستند. در مراحل بعد سلول های در حال تمایز در روزهای اول، هفتم و چهاردهم با غلظت های مختلف کلرپریفوس تیمار شدند و تغییرات بیان ژن های نستین، سیناپتوفیزین، نوروفیلامنت70 وneun به روش real-time pcr و پروتئین های بتا-توبولین و map2 به روش ایمنوسیتوشیمی بررسی شد، همچنین در طی مراحل مختلف تمایز میزان فعالیت آنزیم استیل کولین استراز به روش المان ارزیابی شد که بررسی ها نشان داد سلول هایی که به این روش تمایز یافته اند، دارای فعالیت آنزیم استیل کولین استراز قابل اندازه گیری نیستند، از این رو می توان نتیجه گرفت که تغییرات مشاهده شده در بیان پروتئین ها و ژن های عصبی الزاما ناشی از مهار آنزیم استیل کولین استراز نمی باشد و می تواند از طریق مکانیسم های دیگر صورت گیرد.
ساناز سینا آرش جاوری
سلول های بنیادی، سلول هایی هستند که دارای خاصیت خودنوزایی بوده و توان تمایز به انواع سلول ها را دارند. امروز بیشتر توجهات به سمت سلول های بنیادی بالغین معطوف شده است. یکی از کاربردهای سلول های بنیادی استفاده از آنها در سلول درمانی است. سلول های بنیادی مزانشیمی به دلیل دسترسی راحت و امکان به دست آوردن آنها از بافت های خود بیمار، منبع سلولی خوبی برای اهداف درمانی می باشند، ضمن اینکه مسائل جدی اخلاقی و تکنیکی نیز به همراه ندارند. از میان سلول های بنیادی مزانشیمی، مطالعات زیادی روی سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان معطوف شده است. اما به دست آوردن سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان از فرد بیمار جهت استفاده در سلول درمانی دردناک است. سلول های بنیادی بافت چربی به دلیل شباهت هایی که با سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان دارند، در دهه اخیر توجه محققان را به خود جلب کرده اند. چندین مطالعه تمایز سلول های بنیادی بافت چربی به رده های نورونی و گلیال را نشان داده است. از طرف دیگر، محقیقین والپروئیک اسید را به عنوان یک عامل مناسب و بالقوه برای درمان بیماری های صرع و تشنج معرفی کرده اند. بنابراین، هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر والپروئیک اسید بر تمایز سلول های بنیادی مشتق از بافت چربی به نورون های دوپامینرژیک قرار دادیم.
پریا موتمن صالحی معصومه فخرطه
بررسی تاثیر عصاره سیتوپلاسمی سلول های بنیادی جنینی موش بر میزان بیان هفت مارکر مربوط به پرتوانی شامل oct4،sox2 ،nanog ، rex1،esg1 ، utf1 و lin28 در سلول های بنیادی بافت چربی
عبدالوهاب abdolvahab آرش جاوری
کلاستر mir-302 به عنوان microrna غالب در سلول های بنیادی جنینی شناخته شده است که در هنگام تمایز، بیان این کلاستر کاهش می یابد. محققین نشان داده اند که ترنسفکشن برخی از رده های سلولی سرطانی با وکتور حاوی کلاستر mir-302 به برنامه نویسی مجدد در ? درصد سلول ها و تشکیل سلول های شبه بنیادی جنینی منجر می شود که این سلول ها نسبت به سلول های سرطانی سرعت تقسیم سلولی کمتری دارند.