نام پژوهشگر: سهراب الوانی نژاد
خالذ کریمی حاجی پمق رقیه ذوالفقاری
نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که نهالهای حاصل از مبداء های مختلف گونه ی بلوط ایرانی در زاگرس از نظر صفات مورفولوژیک بذر و برگ و پارامترهای رویشی نهال تفاوت های زیادی با هم دارند. به طوریکه بذرهای مبداء زاگرس شمالی دارای بیشترین مقدار قطر و حجم بذر بودند اما طول بذر، نسبت طول به قطر بذر و تعداد بذر در یک کیلوگرم در بذرهای بانه کمتر از دیگر پروونانسها بود. از طرف دیگر بر اساس نتایج همبستگی مشخص شد که این صفات مورفولوژیک بذر بانه سبب شد که نهال هایشان از رویش و زنده مانی بالاتری برخوردار باشند. نتایج مطالعه صفات مورفولوژیک برگ این تحقیق نیز حاکی از آن بود که برخی از صفات مورفولوژیک برگ مانند ابعاد برگ و شبکه رگبرگ بندی و دندانه برگ بر روی پارامترهای رویشی و استقرار نهال موثرند، به طوری که نهالهای با ابعاد برگ بزرگتر برگ و شبکه متراکم تر از رگبرگ ها و تعداد و دندانه، رویش بهتری در سال اول استقرار داشتند. نتایج رگرسیون گام به گام بین زنده مانی با صفات مورفولوژیک برگ نیز نشان داد که نهالهای با طول دمبرگ بلندتر، تعداد رگبرگ سمت راست بیشتر و سطح مخصوص برگ کمتر از زنده مانی بالاتری داشتند. نتایج باز شدن جوانه ها نیز نشان داد که نهالهای حاصل از عرض های جغرافیایی بالا و ارتفاعات بالا و پایین نسبت به منشاء عرض های جغرافیایی جنوبی و ارتفاعات میانی جوانه برگ آنها زودتر شروع به باز شدن می نماید. مقایسه ترکیبات ثانویه در پرونانس های مختلف نیز نشان داد که هر چه به طرف جنوب زاگرس حرکت نماییم میزان آنها افزایش می یابد. ارتباط بین ترکیبات ثانویه با پارامترهای رویشی نهالها نیز نشان داد که نهال های دارای فنل کل و تانن کل بالاتر دارای ارتفاع، قطر یقه و حجم نهال کمتری در خرداد ماه بودند. از طرف دیگر برگ های با شبکه رگبرگ بندی بهتر و مناسب، فاصله رگبرگ اصلی تا نوک دندانه بزرگتر و شاخص دندانه بیشتر دارای فنل کل و تانن کل کمتری بودند. نتایج بررسی تغییرات فنوتیپی (qst) و تنوع ژنتیکی و وراثت پذیری نیز نشان داد که از بین پارامترهای رویشی اندازه گیری شده صفات کمی مانند حجم نهال، قطر یقه و ارتفاع نهال نسبت به صفات کیفی مانند خمیدگی و تعداد شاخه، وراثت پذیری و تغییرات فنوتیپی بالاتر اما ضریب تغییرات ژنتیکی کمتری داشتند. از بین صفات مورفولوژیک برگ نیز اندازه برگ و شبکه رگبربندی و ابعاد دندانه و در بین ترکیبات ثانویه نیز فنل کل و تانن کل از وراثت پذیری بالاتری در بین صفات مورد مطالعه برخوردار بودند. نتایج درون جمعیتی این تحقیق نیز نشان داد که برای بسیاری از پارامترها جمعیت بانه و ارتفاع پایین خرم آباد و جمعیت ده برآفتاب یاسوج، ضریب تغییرات ژنتیکی و وراثت پذیری بالاتری نسبت به سایر جمعیت ها داشتند.
ابراهیم نظری کن کبود علیرضا صالحی
در این پژوهش ساختار جنگلشناسی توده بلوط ایرانی (quercus brantti l. var persica) و عوامل موثر بر تخریب آن در منطقه گنج دره استان لرستان بررسی شد. ابتدا ضمن انجام بازدیدهای مقدماتی و کسب اطلاعات لازم و مطالعه منابع و با استفاده از نقشه 25000/1 پراکنش گونه بلوط ایرانی در منطقه مورد مطالعه مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به هدف مطالعه با استفاده از روش آماربرداری تصادفی سیستماتیک با نسبت آماربرداری 5/1 درصد تعداد 137 قطعه نمونه با مساحت 1500 متر مربع در شبکه آماربرداری با ابعاد 200 در 500 متر بر روی نقشه منطقه پیاده شد که 104 قطعه نمونه از آن آماربرداری گردید. در داخل هر قطعه نمونه اصلی (پلات) 2 نوع پلات دیگر به عنوان پلات متوسط و ریز پلات مورد برداشت قرار گرفت. در مجموع 104 پلات آماربرداری شده 5583 اصله درخت اندازه گیری شد که 6/99 درصد از پایه ها را بلوط ایرانی و 4/. درصد را سایر گونه ها شامل، زالزالک، گلابی، کیکم و بنه تشکیل می دهد، که نشان دهنده یک توده خالص بلوط ایرانی می باشد. میانگین تعداد درخت بلوط در هکتار در جنگل 353 اصله، میانگین تعداد نهال برآورد شده زیر30/1 سانتیمتر در هکتار1703 اصله، میانگین قطر برابر سینه توده 9/19 سانتیمتر، با میانگین ارتفاع پایه ها در پلاتها 3/4 متر، میانگین درصد تاج پوشش 13 درصد، بیش از 70 درصد پلاتها فاقد زادآوری بودند. سپس همبستگی متغیرهای پیوسته با استفاده از همبستگی پیرسون و همبستگی متغیرهای غیر پیوسته با استفاده از ضریب همبستگی کندال مورد بررسی قرار گرفت. تحلیل داده ها نشان داد که جهت شیب و ارتفاع از سطح دریا از عوامل توپوگرافی هیچ گونه همبستگی معنی داری روی ساختار عمودی و افقی توده جنگلی در منطقه مورد مطالعه نداشته ولی شیب همبستگی معنی داری با متوسط تعداد درختان، تعداد بذر، درصد بستگی تاج پوشش و ارتفاع درختان دارد. همچنین از بین متغیرهای ساختار افقی و عمودی توده فقط تعداد پایه های بلوط با ارتفاع درختان و قطر برابر سینه با ارتفاع درختان همبستگی مثبت معنی داری دارا می باشند، اما بین متغیرهای ساختار عمودی و افقی توده با تعداد زادآوری در توده همبستگی معنی داری وجود ندارد. همچنین بین ساختار عمودی و افقی توده و فاصله از روستا همبستگی معنی داری وجود ندارد که این به علت پراکنش چرای دام در فصول مختلف سال اطراف پرچین های پراکنده در داخل جنگل می باشد. با این حال بین ساختار افقی و عمودی توده و تعداد فضولات دامی همبستگی معنی دار منفی وجود دارد یعنی با افزایش تعداد فضولات دامی متغیرهای ساختار افقی و عمودی توده سیر نزولی داشته اند.
رضا فقاهتی سهراب الوانی نژاد
یک برنامه ریزی اصولی و درست چه برای بهره برداری و چه برای حفاظت، نیاز به اطلاعات از وضعیت کمّی جنگل دارد. بدیهی است در اجرای طرح ها و پژوهش های مختلف جمع آوری داده و اطلاعات رکن اساسی می باشد، که برای جمع آوری این داده ها و اطلاعات بسته به هدف، روش های مختلفی وجود دارد. جنگل های زاگرس از نظر فرم پوششی، فرم توده، تراکم، ترکیب توده و شرایط محیطی ویژه حاکم بر آن از جنگل های شمال کشور متفاوت می باشد، بنابراین بکارگیری روش های مرسوم در جنگل های شمال بدون اینکه مقایسه ای بین روش های مختلف از نظر دقت در این مناطق انجام گرفته باشد منطقی نبوده و باید روش های مختلف در این جنگل ها مورد بررسی قرار گرفته تا روشی که از نظر دقت و هزینه مناسب است انتخاب شود. با توجه به اینکه جنگل های زاگرس از لحاظ تأمین آب، حفظ خاک، تعدیل آب و هوا، شرایط اکولوژیکی، تعادل اقتصادی و اجتماعی منطقه از اهمیت بالایی برخوردار می باشند بنابراین ارزیابی دقیق این جنگل ها از نظر خصوصیات کمّی امری اساسی است و باید مورد توجه خاص قرار گیرد. در این پژوهش روش های مختلف نمونه برداری از لحاظ دقت و هزینه در جنگل های بلوط ایرانی در منطقه مارگون استان کهگیلویه و بویراحمد مورد مقایسه قرار گرفت. ابتدا پس از جنگل گردشی در جنگل های منطق? مارگون، یک تود? جنگلی بلوط ایرانی به مساحت 48 هکتار انتخاب گردید. به منظور مقایسه روش های مختلف نمونه برداری، ابتدا موقعیت جغرافیایی توده مورد نظر، بر روی نقشه توپوگرافی 1:25000 مشخص گردید. سپس برای نمونه برداری در منطقه مورد مطالعه، از یک شبکه آماربرداری 100×100 متر استفاده شد. با مشخص کردن محل تقاطع اضلاع (مراکز قطعات نمونه) و مسیر ترانسکت ها بر روی نقشه دیجیتالی، با کمک روش های gis مختصات نقاط و مسیرها از نقشه استخراج و با انتقال آنها به دستگاه سامانه موقعیت یاب جهانی (gps) در طبیعت پیاده شدند. طبق نتایج آماربرداری صددرصد تعداد کل درختان و جست گروه های شمارش شده در سطح محدوده مورد بررسی (48 هکتار)، 10686 اصله می باشد که از این تعداد 9831 اصله مربوط به عناصر شاخه زاد و 855 اصله مربوط به عناصر دانه زاد می باشد. بنابراین میانگین واقعی تعداد در هکتار درخت و جست گروه در محدوده مورد مطالعه 8/222 اصله، میانگین تعداد در هکتار عناصر شاخه زاد 8/204 اصله و میانگین تعداد در هکتار عناصر دانه زاد 18 اصله محاسبه گردید. میانگین سطح تاج پوشش کل درختان و جست گروه ها 49/3726 متر مربع در هکتار، درصد تاج پوشش %27/37 و سطح مقطع کل نیز 24/466 متر مربع با میانگین 713/9 متر مربع در هکتار بدست آمد. نمودار پراکنش تعداد درختان در طبقات قطری نشان داد تعداد درختان کم قطر به مراتب بیشتر از تعداد درختان قطور می باشد و نشانگر این است که توده مورد نظر یک توده ناهمسال نامنظم می باشد که تعداد درختان مسن کم بوده و پراکنش درختان در طبقات قطری جوان و میانسال بیشتر بوده است. نتایج آزمون نیکویی برازش نشان داد که از میان 6 توزیع آماری بکار رفته، دو توزیع بتا و جانسون sb از انعطاف بیشتری برخوردار بودند و توانایی تبیین پراکنش در طبقات قطری در جنگل های زاگرس جنوبی را نشان دادند. از آزمون one-sample testجهت تعیین معنی دار بودن یا نبودن تفاوت های بین مشخصه های مورد بررسی با مقادیر واقعی استفاده شد. با توجه به نتایج بدست آمده بین مقادیر برآورد شده مشخصه های مورد بررسی با مقادیر واقعی، فقط در برآورد تعداد در هکتار در روش نمونه-برداری تصادفی سیستماتیک معنی دار می باشد. نتایج اندازه گیری زمان بر حسب دقیقه در دو روش نمونه برداری تصادفی سیستماتیک و ترانسکت نشان داد زمان کل اجرای روش نمونه برداری تصادفی سیستماتیک برابر با 1714 دقیقه و زمان کل اجرای روش نمونه برداری ترانسکت برابر با 932 دقیقه می باشد. میانگین نفر دقیقه در روش نمونه برداری تصادفی سیستماتیک 7/35 و برای روش ترانسکت 23/19 دقیقه محاسبه گردید. در این پژوهش برای مقایسه نتایج برآورد شده با مقایر واقعی، ارزیابی ها با استفاده از معیار صحت و شاخص صورت پذیرفت. نتایج نشان دادند که اگر ملاک مقایسه معیار صحت باشد، روش نمونه برداری ترانسکت نسبت به دو روش تصادفی سیستماتیک و k-nn برتری قابل توجهی دارد. با بررسی های صورت گرفته و نتایج بدست آمده از شاخص مشخص گردید که برای برآورد مشخصه های تعداد در هکتار (تراکم) و تاج پوشش در هکتار با احتمال %95 و %99 روش ترانسکت مناسب تر از روش تصادفی سیستماتیک و برای برآورد سطح مقطع در هکتار روش نمونه برداری تصادفی سیستماتیک مناسب تر از روش ترانسکت می باشد. در نتیجه می توان چنین نتیجه گرفت که روش نمونه برداری ترانسکت برای برآورد تعداد در هکتار و تاج پوشش و روش نمونه برداری تصادفی سیستماتیک برای برآورد سطح مقطع مناسب می باشند. به طور کلی روش نمونه-برداری ترانسکت برای آماربرداری از جنگل های زاگرس جنوبی نسبت به روش های نمونه برداری تصادفی سیستماتیک و k-nn مناسب تر می باشد.
سید امید رضا شبیری علیرضا صالحی
چکیده این تحقیق سعی در شناسایی و ارزیابی مشخصه های جنگل شناسی و دیدگاه های اقتصادی اجتماعی طرح های جنگل کاری و غنی سازی زیر اشکوب جنگل در منطقه تولگهی دارد. با کمک روش آمار برداری خوشه ای، جمع آوری داده های جنگل شناسی با استفاده از بازدیدهای میدانی و جمع آوری داده های اقتصادی اجتماعی با پرسش از سرپرستان خانوارها انجام گرفت. نتایج تحلیل داده های جنگل شناسی نشان داد که نسبت گونه های جنگل کاری شده بر حسب درصد پایه نهال اندازه گیری شده از مجموع 288 نهال برابر با %5/54 برای گونه بلوط ایرانی،% 6/23 برای گونه بادامک و % 9/21 برای گونه بنه می باشد. زنده مانی نهال ها بر حسب سن برای هر سه گونه بلوط، بنه و بادامک به طور متوسط در سن 9 سالگی برابر با 63 درصد، در سن 7 سالگی برابر با 27 درصد، در سن 5 سالگی برابر با 22 درصد و در سنین 3، 2 و 1 سالگی به ترتیب برابر با 23، 62 و 60 درصد می باشد. آنالیز واریانس پارامترهای رویشی نهال ها نشان داد که رابطه معنی داری در سطح %99 اطمینان بین سن نهال ها و قطر یقه و ارتفاع آنها در هر سه گونه وجود دارد. نتایج حاصل از آزمون توکی نشان داد که پارامترهای کمی رویشی نهال ها در سنین 1، 2 و 9 سالگی در بعضی از مناطق بیشتر از سایر مناطق است. تجزیه و تحلیل داده ها مربوط به دیدگاه اقتصادی و اجتماعی این تحقیق با کمک تحلیل سوات صورت گرفت و نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصت ها و تهدیدها از نقطه نظر ذی نفعان محلی و بهره برداران مشخص شد.
محسن ذاکری پاشاکلایی سهراب الوانی نژاد
جنگل به عنوان یکی از منابع تجدید شونده اساس و زیربنای ادامه حیات مادی کشورها می باشد. جنگل های شمال ایران، که یکی از با شکوه ترین جلوه های رویشی از جنگل های پهن برگ منطقه معتدله در منطقه اروپا-سیبری است مهمترین و با ارزش ترین اکوسیستم های جنگلی ایران محسوب می گردد. حفاظت از این جنگل ها نیازمند شناخت بهتر از روابط بین رستنی ها و شرایط بین رویشگاهی و تنوع زیستی گیاهی آن می باشد که یکی از اهداف مهم مدیریت توده های جنگلی و دست یابی به اصل توسعه پایدار است. هدف از انجام این تحقیق مطالعه فلور، تنوع زیستی و گروه های اکولوژیکی جوامع گیاهی و بررسی ارتباط آن ها با عوامل محیطی (توپوگرافی و عوامل خاکی) می باشد. برای نیل این هدف ابتدا پس از جنگل گردشی و تعیین حدود جنگل پژوهشی دانشگاه تربیت مدرس و نیز شناسایی تیپ جنگلی موجود در آن (محدوده ارتفاعی 1700-100 متر از سطح دریا) اقدام به ترسیم ترانسک در امتداد گرادیان ارتفاعی از سطح دریا (بروی نقشه توپوگرافی 25000/1) انجام گرفت. بدین منظور جهت جمع آوری داده های پوشش گیاهی، 48 قطعه نمونه 400 مترمربعی با ابعاد 20×20 متر به صورت انتخابی و در نقاط تخریب نشده و نقاطی که وضعیت کنونی پوشش گیاهی آن ها بیانگر خصوصیات پوشش گیاهی بالقوه (جامعه اوج) منطقه بوده و یا نزدیک به آن باشند در یک گرادیان ارتفاعی منطقه مورد مطالعه پیاده گردید. اندازه گیری و ثبت درصد تاج پوشش گونه های گیاهی به تفکیک فرم رویشی (درختی، درختچه ای و علفی) به صورت عینی و براساس معیار فراوانی-غلبه، وان-درمال انجام شد. نمونه های گیاهی جمع آوری شده با استفاده از منابع موجود شناسایی و مشخصات آن ها تعیین گردید. از تعداد گونه ها در هر پلات به عنوان شاخص های غنا، شاخص پیلو برای یکنواختی و از شاخص های سیمپسون و شانون-وینر به عنوان پارامترهای تنوع زیستی و از شاخص ویتاکر به عنوان تنوع بتا استفاده شد. به منظور تعیین گروه های اکولوژیک و گونه های شاخص موجود در آن ها از تحلیل دوطرفه گونه های شاخص (twinspan) و با استفاده از نرم افزار pc-ord استفاده گردید. در نهایت برای تعیین ارتباط بین شاخص های تنوع زیستی و پوشش با عوامل محیطی از آنالیز همبستگی به کمک نرم افزار spss 16.0 و جهت تعیین گروه های اکولوژیکی و رابطه آن ها با عوامل محیطی از روش آنالیز تطبیقی متعرفی (cca) و آنالیز تطبیقی قوس گیری شده (dca) استفاده شد. همچنین از آنالیز تابع تشخیص برای تعیین معنی داری متغیرهای محیطی (توپوگرافی و خاکی) در گروه های مختلف اکولوژیکی و بررسی صحت طبقه بندی گروه ها استفاده شد. بررسی فلوریستیکی منطقه مورد مطالعه منجر به شناسایی تعداد 187 گونه گیاهی متعلق به 167 جنس و 72 تیره گیاهی گردید، که گونه های علفی با 137 گونه و گونه های چوبی با 50 گونه تفکیک گردیدند. بیشترین فرم رویشی گیاهان متعلق به کریپتوفیت ها و بیشترین عناصر رویشی شناسایی شده در منطقه متعلق به کوروتیپ اروپا-سیبری بود. نتایج تنوع بتا نیز نشان داد که بیشترین مقدار آن متعلق به جهت شمالی و دامنه می باشد. نتایج حاصل از همبستگی تنوع زیستی گونه های علفی با عوامل محیطی نشان داد که شاخص های غنای گونه ای و غنای مارگالف با ارتفاع از سطح دریا همبستگی مثبت و معنی دار و شاخص غنای گونه ای، تنوع سیمپسون، شانون-وینر و یکنواختی پیلو ارتباط مثبت و معنی داری با درصد شیب نشان دادند درصورتی که غنای گونه ای با درصد سیلت درشت و ریز، کلسیم و سدیم دارای همبستگی منفی و با درصد شن همبستگی مثبت و معنی دار نشان داده و غنای مارگالف با کلسیم و سدیم ارتباط منفی و معنی داری نشان داد. غنای منهینیک با کلسیم ارتباط منفی و معنی داری نشان داد. بین تنوع سیمپسون با درصد شن، اسیدیته، درصد ماده آلی و c/n همبستگی منفی و با درصد رس همبستگی مثبت و معنی دار مشاهده شد. یکنواختی پیلو با کلسیم و c/n همبستگی مثبت و با نیتروژن همبستگی منفی و معنی داری داشت. نتایج همبستگی گونه های چوبی نشان داد که شاخص های غنای گونه ای، غنای مارگالف و غنای منهینیک با ارتفاع از سطح دریا ارتباط منفی و معنی داری داشت و با کلسیم ارتباط مثبت و معنی دار و با درصد رس و سدیم ارتباط مثبت و معنی داری دارد. یکنواختی پیلو با جهت همبستگی منفی و با اسیدیته همبستگی مثبت و معنی داری دارد. شاخص های غنای گونه ای و غنای مارگالف ارتباط مثبت و معنی داری با درصد پوشش چوبی داشته و تنوع سیمپسون و شانون-وینر با درصد پوشش چوبی ارتباط منفی و معنی داری دارد و با سدیم همبستگی مثبت و معنی دار نشان داده اند. نتایج گروه های اکولوژیک نیز مشخص کرد که در منطقه پنج گروه اکولوژیک وجود دارد که عبارت اند از: گروه اول درحد ارتفاعی نسبتاً بالای منطقه و در شیب های متوسط و در جهت های شمالی واقع شده است و گونه asperula odorata معرف این گروه می باشد، گروه دوم در ارتفاعات فوقانی منطقه و در شیب ملایم و در جهت های غربی قرار دارند و گونه quercus castaneifolia معرف این گروه است، گروه سوم درحد ارتفاع خیلی بالای منطقه و دامنه هایی با شیب زیاد و با جهت شمال تا شمال غربی می باشد و گونه lathyrus laxiflorus معرف آن می باشد، گروه چهارم که گونه pteris cretica معرف گروه می باشد که درحد ارتفاعی پایین منطقه و دارای شیب های نسبتاً زیاد و با جهت جغرافیایی شمالی قرار دارند. گروه پنجم در حد ارتفاعی میانی منطقه با دارا بودن شیب های خیلی زیاد و عمده جهت شمال غربی و گونه andrachne rotundifolia معرف این گروه می باشد. نتایج آنالیز تابع تشخیص نشان داد که شش متغیر ارتفاع از سطح دریا، درصد شیب دامنه، درجه شمال گرایی، درصد رس، کلسیم و پتاسیم در توابع تشخیص قرار گرفتند. بر مبنای معیار کاپا، صحت طبقه بندی گروه های اکولوژیکی در تحلیل تشخیص 1/92 درصد برآورد گردید
محمدجواد طاهری سرتشنیزی علیرضا صالحی
با توجه پژوهش های انجام شده، برای اندازه گیری و کنترل تغییرات در جنگل های زاگرس باید از مشخصه تاج پوشش استفاده نمود. نسبتی از سطح زمین که به وسیله ی تصویر عمودی تاج درختان پوشیده می شود، تاج پوشش می نامند. با وجود پژوهش های متنوع در برآورد تاج پوشش، توده های بلوط ایرانی در این زمینه کمتر مورد توجه قرار گرفته اند.در این پژوهش برای برآورد مولفه ی تاج پوشش توده ی بلوط ایرانی از دیدروی عمودی با استفاده از دستگاه کاجانوس تیوب، روش نمونه برداری خطی، روش های مبتنی بر زاویه ی دیدروی همچون دستگاه اسفریکال دنسیومتر و عکس دیجیتال زمینی و همچنین شبکه نقطه چین پیاده شده روی تصویر هوایی استفاده شد.در قطعات نمونه 4/5 آری، شبکه هایی به منظور دیدروی عمودی جهت برآورد تاج پوشش با تعداد 195، 102، 49 و 23 نقطه پیاده که روش 195 نقطه ای به عنوان روش کنترل در نظر گرفته شد. همچنین در هر قطعه نمونه، تعداد سه خط نمونه با طول کلی 65 متر پیاده گردید. به منظور استفاده از دستگاه اسفریکال دنسیومتر در هر قطعه نمونه از شبکه های 49 و 23 نقطه-ای استفاده گردید. عکس برداری دیجیتال زمینی در سه گروه شامل روش 9 عکس، روش 4 عکس در جهات اصلی جغرافیایی با فاصله 7 متری از مرکز قطعه نمونه به همراه یک عکس در مرکز قطعه نمونه، روش 4 عکس در جهات فرعی جغرافیایی با فاصله 8 متری از مرکز قطعه نمونه به همراه یک عکس در مرکز قطعه نمونه استفاده گردید. شبکه-ای با تعداد 195 نقطه بر روی تصویر هوایی اُلترا-کم-دی در هر قطعه نمونه استفاده شد. به دلیل ماهیت داده ها، از آزمون ناپارامتری کروسکال - والیس برای مقایسه بین روش ها استفاده گردید. در نهایت برای هر کدام از روش ها مقادیر صحت با استفاده از میانگین مجذور مربعات خطا و اریبی محاسبه گردید. بر اساس نتایج به دست آمده، هیچ-گونه اختلاف آماری معنی داری بین روش های مورد استفاده برای برآورد تاج پوشش وجود نداشته و کمترین مقدار اریبی به ترتیب برای روش های 102 نقطه ای، خط نمونه، دنسیومتر 23 نقطه ای، شبکه نقطه چین تصویر هوایی، دنسیومتر 49 نقطه ای، 49 نقطه ای، 5 عکس دیجیتال در جهات اصلی، 23 نقطه ای، 9 عکس دیجیتال و در نهایت 5 عکس دیجیتال در جهات فرعی به دست آمد.
مریم فلاح مهدی صدروی
زیر شاخهagaricomycotin از متنوع¬ترین آرایه¬ها در شاخه بازیدیومیکوتا است. این زیر شاخه شامل قارچ¬های چتری ، ژله-ای، ستاره¬ی زمینی و حتی گروهی از مخمرهای بازیدیومیستی را در بر می¬گیرد. این قارچ¬ها بزرگ¬ترین و مهم¬ترین تجزیه-کنندگان چوب هستند. هدف از این تحقیق، شناسایی قارچ¬های رویش یافته در استان کهگیلویه و بویراحمد و حومه شهرستان آمل در استان مازندران بود که با توجه به شرایط مرطوب استان مازندران تنوع و تعداد قارچ¬های روییده شده در این استان بسیار بیشتر از استان کهگیلویه و بویراحمد بود. روش کار به این صورت بود که خصوصیات ماکروسکوپی مانند اندازه، رنگ، جنس بازیدیوکارپ، نقش هاگ و خصوصیات میکروسکوپی مانند شکل و اندازه هاگ، تعداد سلول¬های هاگ برای هر قارچ اندازه گیری و ثبت شد. در نهایت با استفاده از کلید شناسایی معتبر قارچ¬ها شناسایی و تعیین نام گردید. در مجموع از 10 بازدید صورت گرفته در دو استان، شش بازدیداز استان مازندران و چهار بازدیداز استان کهگیلویه و بویراحمد صورت گرفت. از شش بازدید در استان مازندران 18 قارچ از شاخه بازیدیومیکوتا و قارچ sarcoscypha coccinea از شاخه آسکومیکوتا ثبت گردیده که عبارتند از: coprinus comatus، lycoperdon nigrescens، cylindrobasidium evolvens، armillaria ostoyae armillaria mella، ،marasmius capillaris،lenzite betulina، daedalopsis septentrionalis، daedalopsis confragosa، trametes versicolor، fomes fasciatus،ganoderma lucidum، ganoderma applanatum، laetiporus sulphureus، boletus edulis، gloephyllum sepiarium،dacrymycetes minor، clathrus ruber.،. و از چهار بازدید جنگل¬های حوزه یاسوج دو قارچ گزارش شد که عبارتند از: pleurotus eryngii،agaricus sp
ولی عبادیانی نژاد سهراب الوانی نژاد
نگرش به جنگل از دیدگاه توسعه¬ی پایدار، لزوم حفظ گونه¬های درختی را به¬عنوان ذخیره¬گاه های ژنتیکی در اولویت قرار می¬دهد. از این¬رو شناسایی و بررسی نیازهای رویشگاهی و خصوصیات جنگل¬شناسی گونه های جنگلی یکی از گام¬های موثر در جهت توسعه¬ی پایدار می باشد. یکی از گونه های مهم جنگلی استان کهگیلویه و بویراحمد زبان¬گنجشک (fraxinus rotundifolia) می باشد که دارای ارزش¬های حفاظتی و زیست¬محیطی فراوانی می باشد. هدف از انجام این تحقیق ارزیابی نیازهای رویشگاهی و پارامترهای جنگل¬شناسی این گونه در جنگل های استان می باشد. برای این منظور ابتدا طی انجام بازدیدهای صحرایی و جنگل گردشی، مناطق پراکنش گونه¬ی زبان¬گنجشک در جنگل¬های استان کهگیلویه و بویراحمد مورد شناسایی قرار گرفت. سپس در جنگل های اطراف یاسوج و با اطمینان از حضور گونه مورد نظر، سه رویشگاه شامل سپیدار، وزگ و ماه پرویز انتخاب شد. در منطقه سپیدار 20 قطعه نمونه، در منطقه وزگ 25 قطعه نمونه و در منطقه ماه پرویز 22 قطعه نمونه و در مجموع تعداد 67 قطعه نمونه 1000 متر مربعی به روش نمونه برداری انتخابی اندازه گیری شد. در هر یک از پلات¬های اصلی تعداد درختان و درختچه ها به تفکیک گونه، قطر برابر سینه، قطر در ارتفاع 50 سانتی¬متری، ارتفاع کل، طول تنه، ارتفاع تاج، قطر حداکثر و حداقل تاج و تعداد جست درختان و درختچه ها ثبت شدند. همچنین در هر پلات مشخصه های فیزیوگرافی رویشگاه مانند شیب با استفاده از شیب سنج سونتو، جهت جغرافیایی با استفاده از قطب نما و ارتفاع از سطح دریا با استفاده از آلتیمتر برداشت شد. به منظور مطالعه¬ی وضعیت تجدیدحیات نیز از میکرو¬پلات دایره ای به مساحت دو آر (به شعاع 98/7 متر) واقع در مرکز پلات اصلی استفاده گردید. جهت انجام مطالعات خاک در رویشگاه های مورد نظر، در هر رویشگاه تعداد چهار پلات به طور تصادفی انتخاب و در هر پلات نمونه خاک از عمق 20-0 سانتی متری تهیه گردید. نتایج نشان داد که از لحاظ کلیه پارامترهای جنگل¬شناسی گونه زبان¬گنجشک بین سه منطقه فوق اختلاف معنی دار آماری در سطح (001/0>p) وجود دارد. بطوری که باستثناء تعداد جست که مقدار آن در رویشگاه وزگ بیشتر بود، مقدار سایر پارامترها در رویشگاه ماه¬پرویز بیشتر بود. با ارزیابی مجموع رویشگاه های مورد مطالعه و اندازه گیری 1099 اصله درخت مشخص شد که در رویشگاه های سپیدار، وزگ و ماه پرویز به ترتیب تعداد 8، 9 و 9 گونه درختی و درختچه ای در ترکیب آنها حضور دارند. در سه رویشگاه مورد مطالعه بین طبقات ارتفاعی، شیب و جهات جغرافیایی از نظر حضور پایه های زبان¬گنجشک اختلاف وجود داشت. بطوری که در منطقه سپیدار بیشترین فراوانی زبان¬گنجشک مربوط به طبقه ارتفاعی 2250-2150 متر از سطح دریا، شیب های 30-5 درصد و جهت شمالی بود. در منطقه وزگ بیشترین فراوانی این گونه در طبقه ارتفاعی 2300-2150 متر از سطح دریا، شیب 30-5 درصد و جهت شمالی بود. در منطقه ماه¬پرویز نیز بیشترین فراوانی در طبقه ارتفاعی 2500-2400 متر از سطح دریا ، شیب 25-5 درصد و جهت شمالی بود. تأثیر عوامل فیزیوگرافی روی پارامترهای جنگل¬شناسی در سه رویشگاه معنی¬دار بود. نتایج حاصل از همبستگی اسپیرمن بین پارامترهای رویشی درختان زبان گنجشک با عوامل فیزیوگرافی در رویشگاه سپیدار نشان داد که با افزایش شیب دامنه، ارتفاع کل درخت و قطر برابر سینه کاهش معنی¬داری داشتند، همچنین در رویشگاه وزگ، سطح تاج درخت با ارتفاع از سطح دریا همبستگی منفی و معنی¬دار و ارتفاع تنه با جهت دامنه همبستگی مثبت و معنی¬داری نشان داد. در رویشگاه ماه پرویز نیز همبستگی بین ارتفاع کل درخت با جهت دامنه معنی¬دار و منفی بود. نتایج آنالیز واریانس و مقایسه میانگین عناصر خاک در سه رویشگاه مورد مطالعه نشان داد که از لحاظ صفات درصد آهک، پتاسیم و فسفر بین سه رویشگاه تفاوت معنی¬داری وجود دارد به نحوی که مقدار درصد آهک و مقدار فسفر در رویشگاه وزگ بیشتر از دو رویشگاه سپیدار و ماه¬پرویز بوده است اما مقدار پتاسیم در رویشگاه ماه¬پرویز بیشتر از دو رویشگاه دیگر بود. نتایج زادآوری گونه زبان-گنجشک نشان داد که میانگین تعداد در هکتار زادآوری این گونه در منطقه سپیدار 80 اصله ، در منطقه وزگ تعداد 110 اصله و در منطقه ¬ماه¬پرویز 20 اصله در هکتار بوده است، که سهم بیشتری از تجدیدحیات در عرصه جنگل منشاء غیرجنسی دارد و نهال¬ها اکثراً شاخه¬زاد هستند. نتایج آنالیز واریانس نشان داد که تمامی پارامترهای مورفولوژیکی و درصد زیست پذیری بذر زبان¬گنجشک، در بین سه جمعیت از لحاظ آماری دارای اختلاف معنی دار هستند. به طوری که از لحاظ اکثر صفات مورفولوژیکی بذر جمعیت سپیدار از مقادیر بیشتری برخوردار بود. کمترین مقدار زیست پذیری بذر با مقدار 82 درصد متلق به بذور با مبداء ماه پرویز بود. بر اساس نتایج به دست آمده از این تحقیق می¬توان نتیجه¬گیری کرد که گونه زبان¬گنجشک یکی از گونه های پرنیاز می¬باشد که در جنگل¬های استان کهگیلویه و بویراحمد اکثرا در ارتفاعات بالاتر از 2150 متر از سطح دریا، جهات شمالی و شیب های پایین حضور دارد. ضمن اینکه زیست¬پذیری بذر آن بالا بوده و شانس استقرار آن در عرصه را زیاد می کند. اما نتایج زادآوری این گونه در عرصه مغایر با این بوده است که احتمالا به دلیل وجود خواب بذر این گونه می باشد که جوانه زنی آن را با مشکل مواجه می کند