نام پژوهشگر: محمد زارع ارنانی
زهرا گیویی اشرف محمد زارع ارنانی
خاک یکی از مهم ترین و با ارزش ترین منابع طبیعی تجدیدشونده است که زیربنای تمدن بشری به شمار می آید. شور شدگی یکی از فرایندهای بیوژئوفیزیکی و از مشکلات خاک های مناطق خشک و نیمه خشک است. خطر نواحی در معرض شورشدگی و انجام عملیات اصلاحی در این مناطق حقیقتی غیر قابل چشم پوشی است. با وجود وسعت زیاد اراضی، شناسایی و تشخیص خاک های شور توسط روش های سنتی امکان پذیر نبوده و استفاده از روش های نو را ضروری می نماید. این تحقیق با استفاده از فن آوری سنجش از دور و تصاویر ماهواره ای با قدرت تفکیک طیفی و مکانی بالا، به بررسی پایش شوری جهت مدیریت ویژه اراضی کشاورزی در دشت مروست (استان یزد) پرداخته است. در این تحقیق، از تصاویر ماهواره terra، سنجنده aster مربوط به سال های 2003 و 2010 میلادی استفاده شده است. به این ترتیب پس از انجام عملیات پیش پردازش و تشکیل و ارزیابی مدل رابطه مولفه های شوری خاک (ec و sar) با مولفه های بازتاب طیفی، تصاویر از نظر دو مولفه مذکور به روش حداکثر احتمال (maximum likelihood) طبقه بندی گردید. در پایان مساحت هر دامنه و میزان تغییرات آن، در دوره زمانی مورد مطالعه، محاسبه شد. نتایج نشان داد که در دوره زمانی 7ساله (2010- 2003 ) از سطح اراضی غیر شور کاسته و بر مساحت اراضی شور افزوده شده است. این امر بیان گر شورشدن اراضی کشاورزی و کاهش بازدهی آنها و همچنین گسترش بیابان زایی در منطقه است. همچنین دقت طبقه بندی نقشه ec برای تصویر 2003 ، 5/87% و برای تصویر2010 ، 5/82% و ضریب کاپای آن به ترتیب 83/0 و 76/0 به دست آمد. دقت طبقه بندی نقشه sar برای تصویر 2003 ، 5/87% و برای تصویر2010 ، 5/87% به دست آمد و ضریب کاپا به ترتیب 81/0 و 77/0محاسبه گردید. این تحقیق کارایی بالای فن آوری سنجش از دور به ویژه تصاویر aster را در زمینه آشکارسازی تغییرات و مدیریت منابع طبیعی به ویژه در مناطق خشک نشان می-دهد.
مریم منصوری شوازی محمد زارع ارنانی
به منظور ارزیابی واکنش جوانه زنی بذر دو گونه مرتعی شور شبه درختچه ای و آسمانی گچ دوست به تیمارهای مختلف شوری و خشکی، آزمایشی در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار انجام شد. در این آزمایش فاکتور اول گونه گیاهی در دو سطح (شورشبه درختچه ای و آسمانی گچ دوست)، فاکتور دوم نوع تیمار شوری و خشکی در سه سطح ( کلرید سدیم، تیمار ترکیبی کلرید سدیم و سولفات سدیم به نسبت 50درصد و پلی اتیلن گلایکول 6000)، فاکتور سوم سطوح مختلف تنش درشش سطح (0، 3-، 7-، 11-، 18- و36- بار) تنش شوری و پنج سطح (0، 3-، 7-، 11- و18- بار)تنش خشکی برای گونه آسمانی گچ دوست و چهار سطح(0، 3-، 7- و 11-) تنش شوری و خشکی برای گونه شورشبه درختچه ای در نظر گرفته شد. صفات مورد مطالعه عبارت بودند از درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی، طول ریشه چه و ساقه چه بذرها. نتایج نشان داد در گونه آسمانی گچ دوست، در هر دو تیمار شوری، بیشترین درصد و سرعت جوانه زنی در سطح شاهد برابر با 100% بود. کمترین درصد جوانه زنی در سطح 36- بار مشاهده گردید، بطوری که درصد جوانه زنی در تیمار nacl برابر با صفر و در تیمارnacl+na2so4 به 22/2 % کاهش یافت. درتیمار خشکی نیز حداکثر درصد جوانه زنی در تیمار شاهد با 100% و کمترین آن در سطح 18- بار، 2/13 درصد مشاهده شد. در گونه شورشبه درختچه ای نیز بیشترین درصد جوانه-زنی در هر سه تیمار در سطح شاهد مشاهده شد و با افزایش میزان شوری و خشکی ، درصد جوانه زنی کاهش یافت. به طور کلی، گونه آسمانی گچ دوست مقاومت بیشتری را در برابر تنش های شوری و خشکی نسبت به گونه شورشبه درختچه ای نشان داد. نتایج حاصل از بازیابی جوانه زنی نیز بیانگر آن است که کاهش جوانه زنی در گونه آسمانی گچ دوست تنها عامل اسمزی بوده در گونه دیگر عامل سمیت یون نیز اثر گذار بوده است. کلمات کلیدی: جوانه زنی، تنش شوری، تنش خشکی، salsola arbusculiformis، anabasis calcarea.
میثم صیادی لطف آبادی محمد اخوان قالیباف
با استخراج هر چه بیشتر از معادن و وسیع تر شدن فضای عملیاتی آن ها، وسعت زمین های تحت تأثیر فعالیت های معدنکاری به ویژه محل های انباشت باطله، روز به روز افزایش می یابد. در نتیجه هر روز ضرورت اجرای بازسازی معادن نیز بیشتر می شود. تشخیص اثرات احداث معدن بر روی پوشش گیاهی و خاک منطقه و انتخاب گونه ی گیاهی و کاشت آن به منظور حفظ محیط زیست منطقه و بازسازی معدن، از مهم ترین راه-کارهاست. این تحقیق به منظور بررسی اثرات احداث معدن بر روی پوشش گیاهی و خاک و پی بردن به پوشش گیاهی و خاک منطقه قبل از احداث معدن و همین طور توان سنجی منطقه برای اجرای پروژه ی جنگلکاری با گونه های بومی صورت گرفته است. به منظور بررسی اثرات احداث معدن، ابتدا میزان تخریب معدن مس دره زار بر روی پوشش گیاهی و خاک با استفاده از بررسی های میدانی و تصویر ماهواره ای مشخص شد. پی بردن به ویژگی های کمی و کیفی پوشش گیاهی منطقه با برداشت پلات و ترانسکت صورت گرفت. با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی و سنجش از دور نقشه ی پوشش گیاهی و خاک به دست آمده و این نقشه ها برای کل حوزه آبخیز مورد مطالعه و قسمت تخریب شده قبل از احداث معدن تهیه شد. برای توان سنجی منطقه مورد مطالعه برای اجرای پروژه جنگلکاری مکان های مناسب برای جنگلکاری با 5 طبقه از نظر توان مشخص گردید. همین طور گونه های متناسب با فاکتورهای اولیه طرح بازسازی انتخاب شدند و فاکتور-های ثانویه مشخص گردیدند، سپس با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی فازی و تاپسیس فازی ماتریس-های تصمیم گیری بر اساس پرسشنامه ای که توسط کارشناسان تکمیل گردیدند، به دست آمد. نتایج نشان می دهند که نزدیک به 160 هکتار از حوزه آبخیزی به مساحت 2250 هکتار تخریب شده است. درصد تاج پوشش در منطقه با استفاده از پلات 16/24 و با استفاده از ترانسکت 67/27 به دست آمد. نقشه ی پوشش گیاهی به دست آمده از سیستم اطلاعات جغرافیایی منطقه شامل 7 تیپ بوده که بیشترین تیپ گیاهی در حوزه آبخیز مورد مطالعه تیپ ارچن- بادام کوهی- بنه با 1041 هکتار است که از این میزان 102 هکتار آن با احداث معدن از بین رفته است. نقشه ی خاک منطقه نیز از 6 تیپ تشکیل شده است که از بین آن ها تیپ لیتیک هاپلوکلسیدز با 793 هکتار بیشترین تیپ خاک تشخیص داده شد که با احداث معدن بیشترین خاک تخریب یافته، لیتیک توری اورتنتز با 48 هکتار بوده است. مناسب ترین سطح برای بازسازی با توان 1 در قسمت تخریب یافته 18هکتار به دست آمده است. همین طور نقشه های پوشش گیاهی و خاک تهیه شده از طریق سیستم اطلاعات جغرافیایی با استفاده از برداشت های میدانی و تعمیم به کل حوزه همپوشانی بالایی با نقشه های پوشش و خاک تهیه شده با استفاده از سنجش از دور و روش طبقه بندی نظارت شده داشته است و قادر به تعمیم به معادن مجاور نیز است. مناسب ترین گونه های گیاهی در محدوده معدنکاری و سد باطله به ترتیب اولویت، بنه، بادام کوهی، ارچن، افدرا، گون و درمنه از روش تحلیل سلسله مراتبی فازی به دست آمده است. از روش تاپسیس فازی نیز به ترتیب بادام کوهی، بنه، افدرا، گون، درمنه و ارچن بدست آمد.
صفورا کارگرشورکی محمد زارع ارنانی
چکیده قنات از دیرباز بهترین و کم هزینه ترین، و از نظر اکولوژکی بهینه ترین شیوه بهره برداری از آب های زیرزمینی بوده است. در چند دهه اخیر با پیشرفت فنآوری و همچنین افزایش جمعیت، حفر چاه های عمیق و نیمه عمیق افزایش یافته و در نتیجه میزان آبدهی بسیاری از قنات ها کاهش یافته است. در حال حاضر نیز تعداد بیشماری از قنات ها خشک و بایر شده اند. در این تحقیق، خصوصیات شیمیایی خاک در پایاب یک چاه (امیرآباد) و پایاب یک قنات (عشرت آباد) در شهر میبد، استان یزد مورد بررسی قرار گرفت. با درنظر گرفتن برخی معیارها (شامل فاصله، سایه اندازی و ...) اقدام به حفر پروفیل خاک از باغ انار آبیاری شده با آب قنات (3 نمونه بر اساس افق a، b1، b2)، باغ انار آبیاری شده با آب چاه (3 نمونه براساس 3 افق a، b1، b2)، زمین های زراعی کشت گندم آبیاری شده با آب چاه (یک نمونه خاک) و همچنین با آب قنات (یک نمونه خاک)، زمین های زراعی کشت جو آبیاری با آب چاه (یک نمونه) و همچنین با آب قنات (یک نمونه) گردید. همچنین یک منطقه خارج از محدوده مطالعه با شرایط یکسان با پایاب چاه و قنات به عنوان منطقه شاهد انتخاب و با حفر پروفیل تعداد 3 نمونه خاک براساس افق a، b1، b2 برداشت شد. همچنین، در زمان لایروبی تعدادی از میله های قنات، 4 نمونه از آب قنات جهت بررسی آلودگی شیمیایی آب برداشت و مقادیر ec، sar، ph، فسفات، نیترات و ... مورد آزمایش و تجزیه تحلیل قرار گرفت. با انتقال نمونه ها به آزمایشگاه خاک شناسی دانشکده و دیگر آزمایشگاه ها، نمونه ها جهت آزمایش آماده گردید. بر روی نمونه های خاک تعدادی از آزمایش های فیزیکی (شامل تعیین بافت و درصد گل اشباع) و همچنین شیمیایی (شامل اندازه گیری ec، sar، ph، درصد گچ، درصد آهک، درصد کلسیم – منیزیم، درصد مواد آلی و کربن آلی خاک) انجام و نتایج نمونه ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. همزمان پرسشنامه هایی به منظور جمع آوری اطلاعات در ارتباط با سطح زیرکشت، نوع کشت، نوع مدیریت اراضی، دوره های آبیاری و ... طراحی و به وسیله کشاورزان تکمیل و سپس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. هدف از اجرای این طرح بررسی پایداری اکولوژیکی منطقه مورد مطالعه از نظر آبیاری و کشاورزی است. به طور کلی نتایج این تحقیق نشان می دهد آبیاری با آب قنات یا با آب چاه در تغییر خصوصیات شیمیایی خاک مانند ec، sar، ph در پایاب چاه و پایاب چاه تفاوت معنی داری را نشان نمی دهد. بین محصولات زراعی گندم و جو و زمین های آبیاری نشده (بکر) از نظر ec، sar تفاوت معنی داری وجود دارد. تغییر قابل ملاحظه ای در سطح زیرکشت در پایاب چاه و پایاب قنات در سال های گذشته رخ نداده است. کلمات کلیدی: قنات، چاه، خصوصیات شیمیایی خاک.
محبوبه علومی مجومرد محمد زارع ارنانی
کمبود آب در ایران همانند بسیاری از نقاط جهان عامل اصلی محدود کننده توسعه فعالیت های اقتصادی و کشاورزی است. خشکسالی و تغییرات اقلیمی از مسائلی است که در دهه های اخیر آسیب های زیادی را به پوشش های طبیعی و کشاورزی مناطق مرکزی ایران وارد کرده است. بارورسازی ابر براساس نظر سازمان هواشناسی جهانی (wmo) یکی از راه های کاهش اثرات تغییرات اقلیمی است. پس از عملیات بارور سازی ابرها، اطلاعات مربوط به نقاط شلیک مواد بارور کننده به وسیله هواپیما جمع آوری و مکان این نقاط شلیک و محدوده تحت تاثیر آن ها (که با توجه به سرعت باد و زمان تاثیر 2 ساعت است)، به عنوان محدوده هدف در استان فارس در نظر گرفته شد. جهت ارزیابی طرح بارورسازی ابرها از روش رگرسیون تاریخی استفاده شد. منطقه کنترل جهت ارزیابی تاثیر بارور سازی ابر بر روی تغییرات بارش، با توجه به ویژگی های اقلیمی و توپوگرافی منطقه هدف مشخص گردید. پس از نرمال سازی داده های بارش در دو منطقه هدف و کنترل، به بررسی میزان همبستگی بین حجم بارش در دو منطقه مذکور پرداخته شد. سپس رابطه بارش قابل انتظار مشخص و حد اطمینان آن به وسیله روش های آماری تعیین شد. در ادامه با مقایسه بین بارش قابل انتظار و بارش واقعی، درصد تغییرات بارش تحت تاثیر باروری ابرهای استان فارس مشخص گردید. در مرحله بعد، برای بررسی تاثیر بارور سازی ابر بر روی تغییرات پوشش گیاهی از تصاویر سنجنده مودیس استفاده شد. بعد از موزاییک کردن و انجام تصحیحات هندسی برروی تصاویر مذکور، شاخص های گیاهی ndvi ، savi، rvi با استفاده از باندهای 1 و 2 (باندهای قرمز و مادون قرمز نزدیک) سنجنده مودیس محاسبه گردید.. سپس میزان شاخص های پوشش گیاهی مذکور برای هر ماه از سال از روش نقطه ای در محل هریک از ایستگاه های موجود در منطقه هدف استخراج گردید. در این راستا، در چهار منطقه هدف، 12 ایستگاه شاخص از 20 ایستگاه موجود در منطقه هدف که معرف منطقه بودند، به صورت تصادفی انتخاب و میزان شاخص های ndvi و rvi و savi به صورت نقطه ای در محل هر ایستگاه برای هر یک از ماه ها به دست آمد. پس از به دست آوردن بارش تجمعی از اکتبر تا ژوئن مربوط به سال های 2011 – 2001 برای هر ایستگاه در منطقه هدف، به بررسی همبستگی بین حجم بارش تجمعی هر ایستگاه در منطقه هدف و هر یک از شاخص های پوشش گیاهی مذکور مربوط به هرایستگاه در منطقه هدف در سال های 2011 - 2001 پرداخته شد. از بین شاخص های مذکور، ndvi به عنوان مناسب ترین شاخص که بیشترین همبستگی را با بارش دارد مشخص شد. با توجه به میزان 15درصدی افزایش بارش در اثر بارورسازی ابرها دردوره چهارماهه سال آبی2010-2009، میزان در صد افزایش پوشش گیاهی در هر ایستگاه در دوره چهار ماهه بارورسازی ابر به دست آمد.
مریم حیدرنژاد محمد زارع ارنانی
کمبود آب یکی از ویژگی های بارز مناطق خشک است. ایران مرکزی یک منطقه کم آب است که در آن اطلاع دقیق از منابع آب، میزان مصرف آن برای مدیران بسیار حائز اهمیت است. منطقه مورد مطالعه در این تحقیق شامل محدوده شهرهای یزد، اشکذر و مناطق اطراف آن می باشد و مساحت آن 726 کیلومتر مربع است. مختصات جغرافیایی این منطقه شامل طول شرقی 64/54 تا 09/54 درجه و عرض شمالی 06/32 تا 73/31 درجه است. خشکی بیش از حد این منطقه باعث تشدید تبخیر و تعرق و نیز تهی شدن آب در دسترس سطح زمین، منابع زیر زمینی و رطوبت خاک شده است. برآورد توزیع مکانی تبخیر و تعرق و آنالیز خشکسالی، برای مدیریت صحیح منابع آب در این منطقه بسیار مهم است. در این راستا بهره گیری از داده های سنجش از دوری برای مدل sebs و استخراج توزیع مکانی تبخیر و تعرق مفید است. در این مطالعه 41 تصویر از ماهواره landsat tm به کار برده شد. از مدل sebs نیز برای برآورد تغییرات مکانی و زمانی تبخیر و تعرق واقعی، طی دوره زمانی 1990 تا 2011 استفاده شد. پوشش گیاهی، نوع و ارتفاع آن نیز با استفاده از بازدید زمینی تعیین گردید. از زبان اسکریپ نویسی در نرم افزار الویس برای توسعه مدل تعادل انرژی بهره گیری شد. افزون بر داده های سنجش از دور، داده های هواشناسی ساعتی و نقشه کاربری اراضی منطقه مورد نظر به عنوان ورودی مدل sebs به کار گرفته شد. داده های تشعشع خالص مورد نیاز مدل sebs در محیط لینوکس با استفاده از نرم افزار گراس تولید گردید. به منظور یرآورد دقت مدل sebs در منطقه خشک یزد، تبخیر و تعرق برآورد شده در مدل sebs با نتایج حاصل از تشتک تبخیر و معادله fao penman-montieth مقایسه شد. نتایج نشان داد تبخیر و تعرق به دست آمده با استفاده از مدل sebs، با تبخیر و تعرق محاسبه شده به روش fao penman-monteith دارای همبستگی معنی داری بوده ولی مقدار ضریب همبستگی زیاد نمی باشد. این امر می تواند به دلیل نبود یک پیکره ی آبی دارای پیوستگی زمانی در محل تحقیق باشد. با توجه به نتایج، میزان تبخیر و تعرق در منطقه افزایش یافته است، به ویژه در سال 1998 که دشت یزد- اردکان با خشکسالی شدیدی روبرو شده است. با وجود اینکه داده های زمینی واقعی تبخیر و تعرق برای اعتبار سنجی در دسترس نبود، اما مقایسه داده های حاصل از مدل sebs، تشتک تبخیر و معادله fao penman-monteith، نتایج مدل sebs را برای تحقیق حاضر تقویت کرده است. برای بررسی و قضاوت نهایی در خصوص کارایی مدل sebs در مناطقی شبیه یزد لازم است تا مناطقی با حجم بالای آب راکد مانند آب پشت سد مورد تحقیق قرار گیرد.
مسعود یکتافر محمد اخوان قالیباف
از مهم ترین مسائلی که بر کیفیت محیط زیست جهان فشار زیادی وارد می آورد، پدیده بیابان زایی است. با توجه به این که در مناطق خشک و بیابانی دسترسی به منابع آب با کیفیت محدود است، استفاده بهینه از تمامی منابع آب موجود از جمله فاضلاب تصفیه شده امری ضروری است.به منظور ارزیابی پدیده بیابان زایی تحقیقات گسترده ای در نقاط مختلف جهان صورت گرفته است که منجر به ارائه ی مدل های منطقه ای زیادی شده است. از جمله این مدل ها می توان به مدل ایرانی imdpa اشاره کرد. از آن جایی که آبیاری با پساب بیشترین تاثیر را بر روی خاک دارد، در این تحقیق با استفاده از مدل imdpa شدت بیابان زایی اراضی آبیاری شده با پساب تصفیه خانه فاضلاب شهر یزد و اراضی طبیعی منطقه با در نظر گرفتن معیار خاک مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. شاخص های مورد بررسی شاخص بافت خاک، درصد سنگریزه عمقی خاک، عمق خاک و هدایت الکتریکی بود. به این منظور اراضی آبیاری شده و اراضی طبیعی به عنوان واحدهای کاری انتخاب شد. سپس با بهره گیری از نرم افزار arc gis v.9.3 نقشه های مربوط به هر شاخص تهیه شد. در پایان از میانگین گیری هندسی شاخص ها، نقشه حساسیت بیابان زایی محدوده مطالعاتی از نظر معیار خاک به دست آمد. همچنین به کمک نرم افزار spss v.21 و با استفاده ازآزمون های آماری من- ویتنی و t مستقل، مقایسه آماری بین اراضی آبیاری شده با پساب و اراضی طبیعی منطقه انجام شد.نتایج نشان می دهد که در اراضی آبیاری شده با پساب، معیار خاک با میانگین وزنی 21/1 در کلاس بیابان زایی کم قرار می گیرد. موثرترین شاخص در افزایش شدت بیابان زایی در این محدوده شاخص بافت خاک است. در اراضی طبیعی منطقه نیز معیار خاک با متوسط وزنی 89/2 در کلاس بیابان زایی شدید قرار دارد. شاخص هدایت الکتریکی موثرترین شاخص در افزایش شدت بیابان زایی در این محدوده است. همچنین با در نظر گرفتن تمامی محدوده مورد مطالعه، معیار خاک با میانگین وزنی 8/2 در کلاس شدت بیابان زایی شدید قرار می گیرد و موثرترین شاخص در افزایش شدت بیابان زایی در این محدوده شاخص بافت خاک است.
سمیه ریوف دلگشا محمدحسین مبین
امروزه بیابان زایی پس از کمبود آب شیرین و تغییرات آب و هوا، در درجه سوم اهمیت قرار دارد. عوامل زیادی در بیابان زایی تاثیرگذار است. یکی از عوامل بیابان زایی تجمع مواد سمی در گیاهان و خاک است. باطله های حاصل از عملیات معدن کاری، حاوی عناصر سنگین و مواد سمی بوده که در اطراف معادن ریخته می شود و منجر به آلودگی خاک و بیابان زایی می گردد. به منظور ارزیابی شدت بیابان زایی، مدل های زیادی در ایران و خارج کشور ارائه شده است. در این پژوهش از مدل ایرانی ارزیابی پتانسیل بیابان زایی (imdpa) برای تعیین وضعیت بیابانی شدن عرصه های اطراف معدن چغارت بافق واقع در استان یزد استفاده شده است. برای ارزیابی شدت بیابان زایی این منطقه، از شاخص شدت آلودگی گیاه اشنان (seidlitzia rosmarinus) به عناصر سنگین سرب، سلنیوم، کادمیم و وانادیم در قالب معیار پوشش گیاهی این مدل استفاده گردید. پس از تعیین محدوده های مطالعاتی و شاهد، 13 نمونه از گیاه اشنان در هر کدام جمع آوری گردید. پس از عصاره گیری با اسید نیتریک 4 نرمال با استفاده از دستگاه جذب اتمی میزان عناصر سنگین گیاهان محاسبه شد. به این ترتیب شاخص آلودگی منطقه به عناصر سنگین تعیین و نقشه وضعیت آلودگی منطقه با استفاده از نرم افزار arc gis مشخص گردید. مقایسه میانگین های kc عناصر (افزایش غلظت عنصر، نسبت به سقف مجاز آن عنصر) در نمونه های گیاهی مطالعاتی و شاهد با آزمون حداقل اختلاف معنی دار (lsd) نشان داد که بین مقادیر kc نمونه های گیاهی مطالعاتی و شاهد، وانادیم دارای اختلاف معنی دار در سطح 95 درصد اطمینان است، در حالی که سایر عناصر، بین نمونه های مطالعاتی و شاهد اختلاف معنی دار وجود نداشت. مقایسه zc (شاخص تجمعی آلودگی گیاه به فلزات سنگین) نمونه های مطالعاتی با نمونه های شاهد نیز دارای اختلاف معنی دار با 95 درصد اطمینان بود. با توجه به نتایج می توان نتیجه گیری نمود که وانادیم از نمونه فلزاتی است که با استخراج و کانه آرایی های سنگ آهن به خاک نفوذ نموده و از آن طریق به گیاه وارد شده است.
محمد زارع ارنانی ابراهیم کلانتری
تحقق وحی در برهه ای از تاریخ و استفاده از ادبیات رایج عصر بعثت از یک سو و نقد کتابهای مقدس از سوی دیگر، این شبهه را در ذهن بعضی از مستشرقان و روشنفکران ایجاد کرده اند که قرآن، محصول و مخلوق زمان خویش است و در برهه ای از تاریخ با صبغه تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی خاص و متناسب با آگاهیها و شرایط معین مخاطب آن تحقق یافته است و در بیان عقاید نیز به جنبه هایی از عقاید و دیدگاههای عصر خود توجه می کند و لازمه این کلام، نفی جاودانگی احکام و آموزه های قرآنی است؛ درحالی که قرآن آمده است تا فرهنگ زمانش را اصلاح و فرهنگ قرآنی را جایگزین کند. به همین جهت از یکسو متناسب با آگاهیها و شرایط معین مخاطبش از عنصرهای مختلف این فرهنگ در راستای هدفهای نزولش بهره می گیرد؛ به گونه ای که بی توجهی به فرهنگ زمانه موجب می شد که عرب جاهلی در جاهلیت خود باقی بماند و رسالت پیامبر اکرم (ص)، ناقص و ناتمام بماند و از سوی دیگر قرآن به گونه ای سخن گفته است تا پاسخگوی نیازهای همه جهانیان در همه زمانها باشد و به عنوان تنها کتاب آسمانی تحریف نایافته، گفتار و پیام خداوند را به طور مستقیم در دسترس بشریت قرار داده است؛ زیرا هدف، هدایت انسانها بوده و به گونه ای نازل نشده است تا تحت تأثیر فرهنگ و محیط جغرافیایی خاصی قرار گرفته و احکام را برای جمعیت خاصی بیان کرده باشد. لذا برای فهم صحیح قرآن باید با توجه به واقع گرایی احکام، امور ثابت و متغیر، الغاء خصوصیت و تعیین مناسبتهای مربوط به احکام، پیامهای قرآن را از لایه های زیرین معانی کشف کرده و از آنها در حل مسائل مستحدثه برای دوره های مختلف کمک گرفت. به همین جهت قرآن برخلاف سایر کتابهای مقدس از هرگونه تحریفی مصون مانده است و نقد آنها و آشکار شدن تناقضها در آنها قابل تسری به قرآن نیست. با این بیان نه تنها بین تاریخمندی قرآن و جاودانگی آن هیچ گونه تنافی وجود ندارد؛ بلکه مراعات مسائل تاریخی عصر بعثت در قرآن سبب شده است تا در ابتدا نسل اول که مخاطبان اولیه قرآن هستند، قرآن را بفهمند و نسلهای دیگر نیز از ورای آنها متحول شوند و قرآن جاودانه بماند.