نام پژوهشگر: محمداقبال قبادی
آرش فارسیانی محمداقبال قبادی
ذرت شیرین (zea mays var saccharata) با جهش ژنتیکی در لوکوس su از کروموزوم شماره 4 ذرت حاصل شده است. این تغییر ژنتیکی باعث تجمع قندها و پلی ساکاریدهای محلول در آندوسپرم دانه می گردد. بطوریکه آندوسپرم این نوع ذرت غنی از هیدارتهای کربن قابل حل (آمیلودکسترین) و فقیر از نشاسته است. با توجه به پژوهش های اندک در مورد این گیاه زراعی در کشور و بویژه در استان کرمانشاه، اجرای آزمایشی در این ارتباط ضروری می نمود. به منظور بررسی اثر تاریخ کاشت و تنش خشکی بر میزان عملکرد و اجزای عملکرد ذرت شیرین sc403، این پژوهش در سال زراعی 87-1386 در مزرعه تحقیقاتی و آزمایشگاه های گروه زراعت و اصلاح نباتات، تغذیه دام دانشکده کشاورزی دانشگاه رازی کرمانشاه و همچنین صنایع غذایی اداره استاندارد و تحقیقات صنعتی قزوین به اجرا درآمد. این طرح به صورت آزمایش فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار اجرا گردید. این آزمایش دارای دو فاکتور بود. فاکتور اول تاریخ کاشت در چهار سطح (15 اردیبهشت، 4 خرداد، 24 خرداد و 13 تیرماه) و فاکتور تنش در سه سطح (بدون تنش، تنش ملایم و تنش شدید) بود. روش اندازه گیری تنش با استفاده از طشتک تبخیر کلاس a بود که برای بدون تنش، تنش ملایم و تنش شدید به ترتیب 70، 120 و 170 میلی متر تبخیر در نظر گرفته شد. صفات عملکرد و اجزای عملکرد، محتوای قند دانه، کیفیت علوفه، میران پرولین، محتوای کلروفیل a، کلروفیل b و کلروفیل کل، محتوای کلروفیل در واحد سطح برگ (اسپاد)، محتوای نسبی آب برگ و همچنین شاخص های رشدی تحت تیمارهای مورد بررسی ارزیابی شدند. با توجه به نتایج بدست آمده، در صورتی که کمیت ذرت شیرین (عملکرد) مد نظر باشد بهترین شرایط در تاریخ کاشت 13 تیر ماه و سطح بدون تنش (8547/2 کیلوگرم در هکتار) توصیه می گردد. اما با توجه به این که سطح تنش متوسط در همین تاریخ کاشت تفاوت معنی دار آماری از لحاظ میزان عملکرد با سطح شاهد نداشت و از طرفی صرفه جویی در مصرف آب از ارکان مهم زراعت در مناطق خشک و نیمه خشک مانند کرمانشاه می باشد، لذا با توجه به این موارد تاریخ کاشت 13 تیرماه با سطح تنش متوسط (7706/4 کیلوگرم در هکتار) نیز می تواند عملکرد مطلوبی داشته باشد. اما اگر کیفیت ذرت شیرین (محتوای قند دانه) مد نظر باشد تاریخ کاشت 15 اردیبهشت ماه همراه با کم آبیاری در حد تنش شدید (1/48 درصد ساکارز) مورد توصیه در این آزمایش می باشد.
مریم بشی پور هوشنگ قمرنیا
چکیده: کرمانشاه در منطقه خشک و نیمه خشکی در کشور ایران واقع شده است. کمبود منابع آب و نیاز به صرفه جویی در مصرف آب به خصوص در بخش کشاورزی باعث شده که علاوه بر بالابردن عملکرد محصولات ، افزایش راندمان آبیاری در اولویت قرار گیرد. .گشنیز یکی از گیاهان دارویی که نقش اقتصادی مهمی به ویژه در تولید دارو دارد. این تحقیق شامل تاثیر روش آبیاری قطره ای تیپ (سطحی و زیر سطحی) و روش آبیاری شیاری بر روی پارامترهای مختلف گیاه و میزان روغن و اسانس گشنیزمی باشد. برای این هدف آزمایشی در طی دو سال (1389و1390) با 9 تیمار در سه تکرار در قالب بلوکهای کامل تصادفی انجام گرفت. تیمارها شامل سطوح 25 ، 50 ، 75 ، 100 درصد نیاز آبی به روش آبیاری قطره ای (سطحی و زیرسطحی ) تیمار آبیاری شیاری هم به عنوان شاهد در نظر گرفته شدند. از طرفی در این تحقیق از سیستم های هوش مصنوعی جهت محاسبات تبخیر و تعرق پتانسیل جهت برآورد هر چه دقیق تر نیاز آبی هنگامی که اطلاعات هواشناسی به طور کامل برای محاسبات نیاز آبی در دسترس نبود، استفاده شد. بالاترین میزان کارایی مصرف آب در حدود 66/1کیلوگرم در هکتار در میلی متر در سال 1389و 88/1کیلوگرم در هکتار در میلی متر در سال 1390مربوط به تیمار 25درصد نیاز آبی به روش تیپ زیر سطحی بود. اثر سطوح تنش کم آبی در میزان وزن خشک ، وزن هزار دانه ،عملکرد دانه ، عملکرد روغن ، عملکرد اسانس ، کارایی مصرف آب و شاخص برداشت برای هر دو سال در سطح (p<0.01) معنا دار شد. بالاترین عملکرد روغن و اسانس در سال 1389به ترتیب مربوط به تیمار 100 درصد نیاز آبی به روش تیپ زیر سطحی (3/106 کیلوگرم در هکتار) و تیمار50درصد نیاز آبی به روش تیپ زیر سطحی (854/2کیلوگرم در هکتار) بود و این میزان برای سال 1390 مربوط به تیمار 75 درصد نیاز آبی به روش تیپ زیر سطحی بود که مقادیر بدست آمده به ترتیب ( 9/121 کیلوگرم در هکتار) و ( 491/3کیلوگرم در هکتار) بود. نتایج بدست آمده ازهر دو سال نشان داد که آبیاری قطره ای به روش تیپ زیر سطحی روشی بهتر و کارامدتر بود.
رضا مرادی محمداقبال قبادی
چکیده کاشتهای پاییزه انتظاری نخود معمولاً در جهت حداکثر استفاده از بارشهای پاییزی و با توجه به پتانسیل بالای تولید نخود در این کشت ها، در کشورهایی مانند ایران که بارشهای بهاری مناسبی ندارند، انجام میگیرد، اما تداخل شدید علف های هرز، مهمترین مانع این تاریخهای کاشت است. به منظور بررسی واکنش عملکرد، اجزای عملکرد و میزان پروتئین دانه نخود رقم ilc482 به تداخل علفهای هرز تحت رژیمهای مختلف رطوبتی، آزمایشی بصورت اسپلیت پلات با طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار، در سال زراعی 90-1389 در مزرعه تحقیقاتی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه رازی کرمانشاه اجرا شد. فاکتور رطوبتی شامل سه سطح (آبیاری کامل، یک مرحله آبیاری تکمیلی در ابتدای غلافدهی و بدون آبیاری) به عنوان فاکتور اصلی در نظر گرفته شد. فاکتور فرعی، وجین و تداخل علفهای هرز، طی 5 دوره وجین و 5 دوره تداخل بود که بصورت قرینه انجام گرفت و شامل وجین: در تمام طول دوره رشد، از 95 روز پس از کاشت تا انتهای دوره رشد، از 110 روز پس از کاشت تا انتهای دوره رشد، از 125 روز پس از کاشت تا انتهای دوره رشد، از 140 روز پس از کاشت تا انتهای دوره رشد و تداخل: در تمام طول دوره رشد، از 95 روز پس از کاشت تا انتهای دوره رشد، از 110 روز پس از کاشت تا انتهای دوره رشد، از 125 روز پس از کاشت تا انتهای دوره رشد، از 140 روز پس از کاشت تا انتهای دوره رشد بود، که به عنوان فاکتور فرعی در نظر گرفته شد. کاشت بصورت پاییزه انتظاری انجام گرفت و وجینها هر 15 روز یکبار به صورت دستی انجام شد. نتایج حاصل از انجام این آزمایش نشان داد که آبیاری کامل نخود، با تأثیر مثبت بر تعداد شاخههای جانبی در بوته، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در غلاف و وزن صد دانه باعث افزایش معنیدار عملکرد بیولوژیک و دانه گردید، در عین حال این افزایش سبب افزایش رویش علفهای هرز شد. در مقابل، آبیاری تکمیلی باعث تأمین نیاز آبی نخود در مراحل حساس رشد شد و تأثیر منفی کمتری بر طغیان علفهای هرز داشت. تیمار دیم نیز در اثر بروز تنش در مراحل حساس رشد گیاه و کاهش شاخص سطح برگ و با تأثیر کاهشی بر تعداد شاخههای جانبی در بوته، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در غلاف و وزن صد دانه باعث کاهش معنیدار عملکرد بیولوژیک و دانه نخود شد. بر اساس نتایج این آزمایش، بیشترین میزان عملکرد دانه به ترتیب در تیمار آبیاری کامل، آبیاری تکمیلی و تیمار دیم مشاهده گردید. اثر دورههای مختلف وجین و عدم وجین علفهای هرز نیز بر عملکرد دانه و تمام صفات مربوط به اجزای آن معنی دار بود و بیشترین میزان عملکرد دانه بترتیب در: وجین در تمام طول دوره رشد و تداخل از 140 روز پس از کاشت تا انتهای دوره رشد حاصل شد. همچنین کمترین میزان عملکرد دانه بترتیب از: وجین از 140 روز پس از کاشت تا انتهای دوره رشد و تداخل در تمام طول دوره رشد بدست آمد. بنابراین، طبق نتایج حاصله از این آزمایش میتوان رژیم رطوبتی یک مرحله آبیاری تکمیلی در شروع غلافدهی نخود را به همراه مبارزه علیه علفهای هرز حداقل تا مرحله گلدهی نخود، جهت نیل به عملکرد مناسب در کشت پائیزه انتظاری در استان کرمانشاه پیشنهاد نمود.
فاطمه نوربخش محمداقبال قبادی
روش های کنترل علف های هرز و تراکم مطلوب بخصوص برای گیاهی مثل نخود که در ابتدا دارای رشد ضعیفی است از مسائل مهم مدیریت مزرعه به شمار می رود. بر این اساس این آزمایش با هدف ارزیابی اثر تراکم بوته و روش های مختلف کنترل علف های هرز بر عملکرد و اجزا عملکرد نخود رقم ilc482 و جمعیت و زیست توده علف های هرز در پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه رازی در سال زراعی 1391- 1390 اجرا گردید. آزمایش بصورت کرت های خرد شده با طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار صورت گرفت. تیمارهای کنترل علف های هرز به صورت شیمیایی (با استفاده از سم لنتاگران و سوپرگالانت)، وجین دستی و عدم کنترل به عنوان کرت های اصلی و تراکم های بوته (10، 20، 30 و 40 بوته در متر مربع) به عنوان کرت های فرعی در نظر گرفته شد. بر اساس نتایج بدست آمده در بین روش های کنترل علف های هرز، عملکرد دانه در روش وجین دستی (9/1493 کیلو گرم در هکتار) نسبت به تیمارهای کنترل شیمیایی (5/765 کیلو گرم در هکتار) و عدم کنترل (4/525 کیلو گرم در هکتار) برتری داشت. تراکم 30 بوته در متر مربع در وجین دستی بیشترین عملکرد کل، عملکرد دانه، شاخص برداشت، تعداد نیام در بوته، تعداد دانه در بوته و درصد گیاه زراعی در کل زیست توده را به خود اختصاص داد. همچنین نتایج نشان داد که افزایش تراکم بوته با کاهش تعداد شاخه های فرعی در نخود همراه بود. در بین روش های کنترل علف های هرز بیشترین و کمترین تعداد شاخه فرعی به ترتیب به تیمارهای وجین دستی و کنترل شیمیایی اختصاص داشت. نتایج تجزیه واریانس داده های حاصل از وزن خشک علف های هرز حاکی از معنی دار بودن تأثیر تیمار تراکم بوته و روش کنترل بر وزن خشک علف های هرز بود. نتایج تجزیه واریانس داده ها نشان داد که اثر متقابل تیمارها در 60 روز بعد از کاشت روی غنای گونه ای علف های هرز معنی دار شد و بیشترین و کمترین غنای گونه ای به ترتیب مربوط به تیمار شاهد در شرایط عدم کنترل و تراکم 30 بوته در متر مربع در شرایط یک بار وجین دستی بود.
مریم صفری پور غلامرضا محمدی
استفاده از منابع گیاهی و حیوانی قابل تجدید به جای منابع شیمیایی می تواند نقش مهمی در باروری و حفظ فعالیت های بیولوژیک خاک، افزایش کیفیت محصولات کشاورزی و سلامت اکوسیستم داشته باشد. کود سبز شامل گیاهی است که آن را قبل از کاشت محصول اصلی کشت کرده و بعد از مقداری رشد سبزینه ای به زمین بر می گردانند. به منظور ارزیابی تأثیر کودهای سبز لگوم و غیرلگوم به صورت تک کشتی و مخلوط و سطوح مختلف کود نیتروژن بر ذرت سینگل کراس 704 و نیز امکان جایگزینی تمام و یا بخشی از کود شیمیایی توسط کودسبز، آزمایشی در سال زراعی 91-90 در مزرعه آزمایشی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی به صورت اسپیلت پلات بر پایه طرح بلوک کامل تصادفی با 21 ترکیب تیماری و در 3 تکرار انجام گرفت. عامل اصلی (کود سبز و زمان کاربرد آن) شامل چاودار (زمان برگرداندن اسفند)، چاودار (زمان برگرداندن فروردین)، ماشک (زمان برگرداندن اسفند)، ماشک (زمان برگرداندن فروردین)، مخلوط (ماشک و چاودار) (زمان برگرداندن اسفند)، مخلوط (ماشک و چاودار) (زمان برگرداندن فروردین)، شاهد (بدون کود سبز)، عامل فرعی (کود نیتروژنه) شامل عدم کاربرد کود اوره، 200 کیلوگرم در هکتار کود اوره (50 درصد مقدار توصیه شده)، 400 کیلوگرم در هکتار کود اوره (100 درصد مقدار توصیه شده) بودند. تیمارهای کود سبز و نیتروژن اثر معنی داری بر شاخص سطح برگ، سرعت رشد محصول، سطح ویژه برگ، وزن ویژه برگ، ارتفاع بوته، کلروفیل برگ، عملکرد و اجزای آن، پروتئین دانه و بیوماس علف های هرز داشتند. بیشترین عملکرد دانه ذرت مربوط به تیمار ماشک برگردان در فروردین ماه به میزان 1212 گرم در مترمربع و کمترین آن مربوط به شاهد (بدون کودسبز) به میزان 918 گرم در مترمربع بود. در بین تیمارهای کود نیتروژن نیز کود 100 درصد مقدار توصیه شده با 1125گرم در مترمربع بیشترین و تیمار عدم کاربرد نیتروژن با 904 گرم در مترمربع کمترین عملکرد را دارا بودند. بررسی نتایج نشان داد، عملکرد دانه در تیمارهای ماشک برگردان فروردین +50 درصد نیتروژن، 1244 گرم در مترمربع، مخلوط برگردان فروردین+50 درصد نیتروژن، 1146 گرم در مترمربع، ماشک برگردان اسفند+50 درصد نیتروژن، 1108 گرم در مترمربع، مخلوط برگردان اسفند+50 درصد نیتروژن، 1017 گرم در مترمربع، چاودار برگردان فروردین+50 درصد نیتروژن، 987 گرم در مترمربع و چاودار برگردان اسفند+50 درصد نیتروژن، 982 گرم در مترمربع بود در صورتی که در تیمار شاهد +100 درصد نیتروژن، 1006 گرم در مترمربع عملکرد دانه به دست آمد. بنابراین، تیمارهای ماشک برگردان اسفند و فروردین و مخلوط برگردان اسفند و فروردین همراه با 50 درصد نیتروژن توصیه شده از عملکردی بالاتر از شاهد همراه با 100 درصد نیتروژن توصیه شده برخوردار بودند. به بیان دیگر، کاربرد کودسبز علاوه بر کاهش کاربرد کود نیتروژن (به میزان 50 درصد) می تواند به بهبود عملکرد ذرت نیز منجر شود. این امر، ضمن صرفه جویی در مصرف منابع تجدیدناپذیر انرژی از جنبه های زیست محیطی نیز بسیار سودمند است. کلمات کلیدی: ذرت، کشاورزی پایدار، کودسبز، کود نیتروژن، ، لگوم.
مریم کهزادی محمداقبال قبادی
ارقام گندم در برابر تنش ماندابی عکس العمل¬های متفاوتی از خود نشان می¬دهند. از این رو، به منظور بررسی اثر تنش ماندابی بر عملکرد و اجزای عملکرد و ارزیابی برخی شاخص¬های رشدی و فیزیولوژیکی و میزان حساسیت ژنوتیپ¬های مختلف گندم نان به شرایط ماندابی در مرحله پنجه¬دهی آزمایشی در سال زراعی 92-1391 درمزرعه تحقیقاتی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه رازی کرمانشاه به صورت اسپلیت پلات بر پایه طرح بلوک¬های کامل تصادفی در سه تکرار اجرا شد. تیمارها شامل تنش ماندابی (در دو سطح ماندابی و بدون ماندابی) در کرت-های اصلی و ارقام مختلف گندم (پانزده رقم) درکرت¬های فرعی قرار گرفتند. نتایج حاصل از تجزیه واریانس و مقایسه میانگین ها نشان داد که ژنوتیپ¬های مختلف گندم از نظر صفات فیزیولوژیک، مورفولوژیک و بیوشیمیایی مورد بررسی در هر دو شرایط دارای اختلاف معنی¬دار و متفاوتی بودند. بطوریکه بیشترین عملکرد دانه مربوط به رقم ارگ در شرایط بدون تنش ماندابی با مقدار 2/883 گرم در متر مربع و کمترین مقدار آن مربوط به رقم پیشگام با مقدار 1/317 گرم در متر مربع در شرایط بدون تنش ماندابی بدست آمد. همچنین بیشترین مقدار قندهای محلول ساقه در شرایط تنش مربوط به رقم مهدوی و در شرایط بدون تنش مربوط به ارقام امید، شهریار و قدس بود. کمترین مقدار مربوط به رقم امید در شرایط ماندابی و در شرایط بدون تنش مربوط به رقم ارگ بود. نتایج تجزیه همبستگی نشان داد که صفات عملکرد در شرایط بدون تنش، میانگین بهره وری و شاخص تحمل به تنش و میانگین هندسی بهره وری همبستگی مثبت و بسیار معنی داری با عملکرد در شرایط تنش داشتند. به طور کلی تنش ماندابی از طریق کاهش تعداد سنبله، تعداد دانه در سنبله، وزن هزار دانه، عملکرد ماده خشک، عملکرد دانه، شاخص برداشت، عملکرد کلش و قطر ساقه باعث کاهش عملکرد شد.
قباد محمدپور محمداقبال قبادی
به منظور بررسی اثر کودهای نیتروژنه بیولوژیک و صنعتی بر عملکرد و اجزای عملکرد نخود رقم بیوه نیج، آزمایشی به صورت کرت های خردشده بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار در روستای طلسم شهرستان دالاهو استان کرمانشاه در سال زراعی 1392-1391 انجام شد. فاکتورها شامل چهار سطح کود نیتروژن (50 درصد کود پایه، 100 درصد کود پایه، 150 درصد کود پایه و شاهد) با کود پایه 30 کیلوگرم در هکتار از منبع کود اوره به عنوان کرت اصلی و چهار سطح کود زیستی ازتو بارور- 1 (نصف کود پایه، کود پایه، 5/1 برابر کود پایه و شاهد) بصورت تلقیح بذری با کود پایه 100 گرم در هکتار به عنوان کرت فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد که اثر تیمارها بر عملکرد ماده خشک، عملکرد دانه، شاخص برداشت، وزن هزار دانه، درصد پروتئین دانه، تعداد شاخه فرعی، تعداد غلاف در شاخه فرعی، تعداد و وزن دانه در شاخه فرعی معنی دار بود. همچنین نتایج نشان دهنده تاثیر معنی دار بر سطح برگ و وزن خشک بوته در مرحله ابتدای گلدهی بود. بیشترین عملکرد ماده خشک و عملکرد دانه در تیمار نصف کود نیتروژنه+کود پایه ازتو بارور به ترتیب با 6730 و 1089 کیلو گرم در هکتار و کمترین مربوط به تیمار شاهد به ترتیب با 2420 و 472 کیلوگرم در هکتار بدست آمد. بالاترین شاخص برداشت (96/29 درصد) در تیمار یک و نیم برابر کود پایه ازتو بارور + یک ونیم برابر نیتروژن وکمترین (20/23 درصد) آن درتیمار کود پایه نیتروژن+ یک ونیم برابر ازتوبارور مشاهده شد. بیشترین وزن صد دانه (95/46 گرم) در تیمار نصف کود نیتروژنه + 5/1 برابر ازتو بارور وکمترین آن (53/22 گرم) مربوط به 5/1 برابر نیتروژن + عدم تلقیح ازتو بارور بود. همچنین بیشترین (12/26 درصد) و کمترین (7/22 درصد) محتوی پروتئین دانه درتیمارهای نصف کود نیتروژنه + 5/1 برابر ازتو بارور و شاهد بدست آمد. بیشترین تعداد شاخه فرعی (6/5 شاخه) در تیمار نصف کود نیتروژنه +کود پایه ازتو بارور و کمترین آن (8/1 شاخه) در شاهد بدست آمد. بیشترین تعداد دانه در شاخه فرعی (9/9 دانه) متعلق به نصف کود نیتروژنه +کودپایه ازتو بارور وکمترین آن (7/4 دانه) در تیمار کود پایه نیتروژن+ یک و نیم برابر ازتوبارور بدست آمد. بیشترین و کمترین وزن دانه در شاخه فرعی 88/3 و 25/1 گرم به ترتیب در تیمارهای نصف کود نیتروژنه +کودپایه ازتو بارور و 5/1 برابر کود نیتروژن+ عدم مصرف ازتو بارور مشاهده شد. بیشترین و کمترین سطح برگ در مرحله ابتدای شروع گلدهی به ترتیب با 5/827 و 5/287 سانتیمتر مربع مربوط به 5/1 برابر ازوتوبارور + نصف کود پایه نیتروژن و نصف کود پایه نیتروژن + عدم تلقیح با ازتوبارور بود. بیشترین وزن خشک برگ (93/17گرم) برای بدون مصرف نیتروژن + ازتوبارور پایه و کمترین آن (53/5 گرم) مربوط به شاهد بود. نتایج حاصله موید این نکته بود که استفاده از کود زیستی باعث کاهش مصرف کودهای شیمیایی و اثر مثبت بر عملکرد و اجزای آن نخود درشرایط دیم شده است.
لیدا یاری کامرانی محمداقبال قبادی
مطالعه تأثیر شدت های مختلف نور بر خصوصیات فیزیولوژیکی و مرفولوژیکی نخود همانندسایرگیاهان زراعی، ازاهمیت فراوانی برخوردار است. از این رو، به منظور بررسی اثرسایه اندازی بر رشدرویشی وزایشی نخود و همچنین اثر شدت های مختلف نور برعملکرد واجزای عملکرد، آزمایشی در سال زراعی 92-1391 درمزرعه تحقیقاتی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه رازی کرمانشاه به صورت فاکتوریل بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار اجرا شد. فاکتورهای آزمایش شامل سایه اندازی درمراحل مختلف رشد (مرحله رویشی، مرحله زایشی وکل دوره) و شدت سایه اندازی (شاهد، 25، 50، 75 و 100 درصد سایه اندازی) بود. نتایج نشان داد که شدت سایه اندازی در مراحل رشد مختلف، تأثیر معنی داری بر عملکرد و اجزای آن، کلروفیل، تسهیم مواد، سطح برگ و انتقال مجدد مواد فتوسنتزی داشت و تیمارها از نظر این صفات دارای اختلاف معنی داری بودند. سایه اندازی بترتیب در کل دوره رشد، مرحله زایشی و مرحله رویشی دارای بیشترین تأثیر بر عملکرد دانه، وزن صد دانه، تعداد دانه در بوته، تعداد غلاف در بوته، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت بود. افت عملکرد ماده خشک کل در شدت های نور 75، 50، 25 و سایه کامل در کل دوره رشد بترتیب 87/0، 73/3، 53/1 و92/3 درصد نسبت به نور کامل بود. این مقادیر برای عملکرد دانه بترتیب95/2، 80/8، 59/9 و 100 درصد نسبت به نور کامل بودند.
یونس کرم زاده مختار قبادی
به منظور مطالعه اثر تاریخ کاشت پاییزه و بهاره و آبیاری تکمیلی بر صفات مورفوفیزیولوژیک ارقام نخود زراعی و نیز بررسی محدودیت منبع و مخزن در آنها، پژوهشی در سال زراعی 1392- 1391 به صورت کرتهای خرد شده در قالب طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعهی پژوهشی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه رازی کرمانشاه اجرا شد. عامل اصلی شرایط مختلف رطوبتی (آبیاری تکمیلی و دیم) و عامل فرعی آن رقم های نخود رایج در منطقه کرمانشاه (هاشم، آزاد، آرمان، ilc-482، بیونیج، سیاه و پیروز) بودند. نتایج تجزیه واریانس حاکی از آن بود که هم در شرایط کاشت بهاره و هم کاشت پاییزه، اثر تیمار رطوبتی و اثر رقم (بجز برای صفت میزان انتقال مجدد مواد ذخیرهای در پرکردن دانه در شرایط بهاره) بر تمام صفات مورد مطالعه معنیدار بود. مقایسه میانگین نشان داد که در تاریخ کاشت بهاره، رقمهایilc-482 و بیونیج به ترتیب بیشترین و کمترین عملکرد دانه را در شرایط آبیاری تکمیلی داشتند. در شرایط دیم بیشترین و کمترین عملکرد دانه به ترتیب از رقمهای پیروز و آزاد بدست آمد. اثر متقابل تیمار رطوبتی× رقم در کاشت پاییزه برای عملکرد دانه معنیدار نبود. در این شرایط رقم آرمان بیشترین و رقم ilc-482 کمترین عملکرد دانه را دارا بودند. هم در شرایط آبیاری تکمیلی و هم در شرایط دیم، کشت بهاره نخود باعث کاهش قابل توجه در صفات عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، تعداد دانه در بوته و شاخص برداشت نسبت به کاشت پاییزه گردید. در هر دو تاریخ کاشت، در شرایط دیم میانگین تمامی صفات مورد مطالعه کاهش یافت اما سهم انتقال مجدد مواد ذخیرهای در پر کردن دانه و میزان محدودیت منبع در عملکرد دانه در اثر تنش خشکی افزایش چشمگیری نشان دادند.
محمداقبال قبادی اذردخت زندی
چکیده ندارد.