نام پژوهشگر: هادی پورشافعی

مقایسه نتایج ارزشیابی از کیفیّت تدریس توسط دانشجو، خود-ارزیابی استاد و انتظار استاد از نمره ارزشیابی دانشجو
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1388
  مریم محمدی گیو   احمد خامسان

ارزشیابی از کیفیّت تدریس اساتید یکی موثرترین روش ها برای تضمین کیفیّت و شرط اساسی ارتقاء کیفی مستمر است. گرچه ارزشیابی اساتید توسط دانشجویان به طور معمول انجام می شود و در مورد آن مطالعات متعددی صورت گرفته، اما "خود-ارزیابی استاد" و "انتظار استاد از نمره ارزشیابی دانشجو" تاکنون مورد توجه جدی قرار نگرفته و مطالعات جامعی در مورد آن انجام نشده است .این پژوهش با هدف مقایسه ی نمرات ارزشیابی کیفیّت تدریس توسط دانشجو، خود-ارزیابی استاد و انتظار استاد از نمره ی ارزشیابی دانشجو در اساتید با کیفیت تدریس قوی و ضعیف انجام گرفته است. روش پژوهش توصیفی-مقایسه ای بوده و جامعه آماری پژوهش، کلیه اعضای هیأت علمی دانشگاه بیرجند بود که توسط دفتر نظارت و ارزیابی دانشگاه به دو گروه با کیفیت تدریس قوی و ضعیف تقسیم بندی شدند. نمونه ی تحقیق شامل 106 عضو هیأت علمی (گروه قوی 60 و گروه ضعیف 46) بود. برای جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه خود-ارزیابی استاد و انتظار استاد از نمره ی ارزشیابی دانشجو برای دو درس در نیم سال دوم سال تحصیلی 88-87، توسط اساتید تکمیل شد. نتایج حاصل از این دو پرسش نامه به همراه نمرات ارزشیابی از کیفیت تدریس اساتید توسط دانشجویان که از سوی دفتر نظارت و ارزیابی دانشگاه جمع آوری شده بود، مورد مقایسه قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون واریانس چند متغیری استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که میانگین کل و میانگین سه مولفه ی (توان علمی، رعایت مقررات آموزشی و شئون مدرسی استاد) از چهار مولفه ی ارزشیابی کیفیت تدریس توسط دانشجو از میانگین نمرات خود-ارزیابی استاد و انتظار وی از نمره ی ارزشیابی دانشجو به طور معناداری بالاتر می باشد، اما مولفه ی روش تدریس با الگوی میانگین کل نمرات و سایر مولفه های ارزشیابی از کیفیت تدریس تفاوت معناداری داشت. در متغیر ارزشیابی توسط دانشجو میانگین نمرات گروه قوی در همه ی دانشکده ها از میانگین نمرات گروه ضعیف بالاتر بود، اما در خود-ارزیابی استاد و انتظار استاد از نمره ی ارزشیابی دانشجو میانگین نمرات گروه قوی در دانشکده های علوم و مهندسی بالاتر از میانگین نمرات گروه ضعیف و در دانشکده های ادبیات و کشاورزی میانگین نمرات گروه ضعیف بالاتر از میانگین نمرات گروه قوی بود.

عوامل مؤثر بر شرکت معلمان دوره متوسطه در جشنواره روش های فعال تدریس و نتایج آن (مطالعه موردی: آموزش و پرورش استان خراسان جنوبی)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1388
  ام کلثوم جنگجوی شجاع   هادی پورشافعی

به منظور ارتقای صلاحیت های حرفه ای معلمان ،روش های گوناگونی ارائه شده است که از جمله آن برگزاری جشنواره روش های تدریس است. هدف این جشنواره، تشویق معلمان جهت ارائه تدریس های برترو تشویق شیوه های جدید و فعال در تدریس است براین اساس ، .هدف کلی این پژوهش عوامل موثر و نتایج شرکت در جشنواره روش های فعال تدریس معلمان دوره متوسطه شهرستان بیرجند بوده است. این پژوهش با طرح چهار سوال اصلی، اطلاعات لازم را به صورت کیفی ( مصاحبه) و کمی ( پرسشنامه) جمع آوری نموده است. روش پژوهش ،از نوع توصیفی - پیمایشی بوده است. افراد مورد بررسی در این پژوهش به سه جامعه آماری تعلق داشتند: الف) جامعه مسئولین و دست اندرکاران جشنواره، شامل داوران و مسئولان جشنواره ب) جامعه معلمان مقطع متوسطه که موفق به کسب مقام شده اند ج) جامعه آماری سایر معلمان مقطع متوسطه ( معلمان عادی). به منظور اجرای پرسشنامه، طبق جدول مورگان به طور تصادفی از بین معلمان دوره متوسطه شهرستان بیرجند، تعدادی به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و استنباطی مانند آزمون تی و تحلیل واریانس استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان داد که معلمان شرکت کننده و عادی، عواملی همچون رقابت سالم، بالارفتن کیفیت تدریس معلمان، استفاده از تجربیات همکاران و آشنایی با روش های فعال تدریس را از نقاط قوت و عوامل حضور معلمان در جشنواره بر شمرده اند. همچنین توجه نکردن به الگو های ساده و بی آلایش، داوری ناعادلانه، تصنعی بودن تدریس ها، عدم قابلیت اجرایی الگوها در محیط واقعی کلاس و عدم تقدیر از معلمان شرکت کننده در جشنواره را از نقاط ضعف و عدم شرکت در جشنواره برشمرده اند. مسئولین، ارتقای هنر معلمی و مهارت های حرفه معلمی و آشنایی با روش های فعال تدریس را از عوامل حضور معلمان در جشنواره و عدم تمایل معلمان به این که مورد نقد و ارزیابی دیگران قرار بگیرند و عدم اطلاع رسانی مناسب از زمان برگزاری جشنواره را از عوامل عدم حضور معلمان در جشنواره عنوان کرده اند. از دیدگاه مسئولین نتایجی که شرکت در جشنواره برای معلمان داشته است، مطرح شدن معلمان حق التدریس و ایجاد اعتماد به خود در تدریس بوده است. همچنین نتایج نشان داد که جنسیت، رشته تحصیلی و سابقه تدریس معلمان نقشی در شرکت یا عدم شرکت آنان در جشنواره روش های فعال تدریس نداشته است.

تأثیر شیوه تدریس داستان گویی همراه با پویا نمایی بر یادگیری مفهوم ضرب پایه چهارم ابتدایی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1388
  مهدی زارع حیدر آبادی   محسن آیتی

چکیده پژوهش حاضر به منظور بررسی تأثیر شیوه داستان گویی همراه با پویا نمایی در یادگیری مفهوم توزیع پذیری ضرب پایه چهارم ابتدایی انجام شده است. روش تحقیق شبه آزمایشی بوده است. محقق بر اساس الگوی کاوشگری نسبت به ساخت پویانمایی همراه با داستان گویی اقدام نموده است و آن را در گروه آزمایش به اجرا گذاشته است. پس از اجرا، مولفه های ماندگاری مطالب در ذهن دانش آموزان، یادگیری و میزان تحقق اهداف در سطوح بالا و پایین حیطه شناختی در دو گروه آزمایش و گواه (که درس به شیوه معمول تدریس شده) مورد سنجش قرار گرفته است. یافته های تحقیق بر اساس آزمون t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و نتایج نشان می دهد، میانگین نمرات پیشرفت تحصیلی دانش آموزانی که در گروه آزمایش با شیوه تدریس داستان گویی همراه با پویانمایی آموزش دیده اند، نسبت به دانش آموزانی که با روش سنتی آموزش دیده اند بالاتر است و تفاوت معناداری بین نمرات گروه گواه و گروه آزمایش وجود دارد. همچنین میانگین نمرات تحقق اهداف سطوح بالاو پایین حیطه شناختی در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه بالاتر است و تفاوت معناداری بین نمرات گروه گواه و گروه آزمایش وجود دارد. و در نهایت، میانگین نمرات ماندگاری مطالب در گروه آزمایشی نسبت به گروه گواه بالاتر بوده است و تفاوت معناداری بین نمرات گروه گواه و گروه آزمایش وجود دارد. واژه های کلیدی: روش تدریس، شیوه داستان گویی، پویا نمایی، آموزش ریاضی

سازماندهی محتوای دروس تاریخ، جغرافی و تعلیمات مدنی در پایه چهارم ابتدایی مبتنی بر رویکرد میان رشته ای
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1389
  مرضیه حسن زاده   هادی پورشافعی

الگوی سازماندهی موجود برنامه های درسی در نظام آموزشی ایران، سازماندهی براساس شیوه دیسپلینی یا موضوعی است. این الگو به دلایل مختلف از جمله انفجار دانش و اطلاعات،گسیختگی و پراکندگی بخش های گوناگون برنامه های درسی، عدم ارتباط آن با واقعیت های زندگی شخصی و اجتماعی یادگیرندگان و نیز فراموشی اموخته ها، مورد نقد قرار گرفته و در نتیجه موجب مطرح شدن الگو های جدید در سازماندهی برنامه های درسی شده است که از جمله ی آن، رویکرد تلفیقی در سازماندهی محتوا است. بر این مبنا، هدف پژوهش، سازماندهی محتوای دروس تاریخ، جغرافی و تعلیمات مدنی در پایه چهارم ابتدایی مبتنی بر رویکرد میان رشته ای است. پژوهش بر محور پرسش های شش گانه اعم از: مفاهیم کلیدی، اصول سازماندهی محتوا، روش های مناسب سازماندهی، میزان بهینه "وسعت" ،"شدت " و "درگیری محیطی" در سازماندهی میان رشته ای محتوای دروس تاریخ، جغرافیا و تعلیمات مدنی در پایه چهارم ابتدایی، سازمان یافته است. روش پژوهش، از نوع تحقیقات کیفی است. جامعه آماری پژوهش شامل دو بخش کتاب درسی تعلیمات اجتماعی در پایه چهارم ابتدایی که درسال تحصیلی 88- 1387تألیف شده و نیز معلمان، کارشناسان گروه های درسی تاریخ، جغرافی، تعلیمات اجتماعی و متخصصین برنامه ریزی درسی است. برای تدوین ادبیات پژوهش از روش کتابخانه ای و مطالعه کتب و منابع مرتبط و برای جمع آوری اطلاعات به صورت میدانی، مصاحبه انجام گرفته است. تجزیه و تحلیل داده های پژوهش در سه مرحله ی الف - تلخیص داده ها، ب- عرضه داه ها و ج- نتیجه گیری یا تأیید انجام گرفته است. نتایج پژوهش نشان داد که در ارتباط با سوال یک، در مرحله تلخیص داده ها، با مطالعه ی کتاب تعلیمات اجتماعی پایه چهارم ابتدایی، مفاهیم اساسی دروس تاریخ، جغرافیا و تعلیمات مدنی توسط محقق شناسایی شد، سپس در مرحله عرضه داده ها، مفاهیم در اختیار مصاحبه شوندگان قرار گرفت تا آنان مفاهیم را بررسی کرده و در صورت لزوم مفاهیم پیشنهادی خود رابیان کنند. در نهایت، مفاهیم مورد توافق، براساس رویکرد بین رشته ای، مبنی بر پنج راهبرد موضوعی اعم از: "فضا و مکان"، "فرهنگ و هویت"، "نظام اجتماعی"، "تحول، پیشرفت و تداوم" و "منابع و فعالیت های اقتصادی" سازماندهی شده است. در سوال دو پژوهش، در مرحله تلخیص داده ها، با مطالعه مبانی نظری، 44 اصل سارماندهی محتوا شناسایی شد، سپس در مرحله عرضه داده ها از طریق مصاحبه، 28 اصل مورد تأیید قرار گرفت. سپس، اصول تأیید شده، ذیل چهارده مقوله کلی قرار گرفت. در سوال سه، در مرحله تلخیص داده ها، با استناد به نتایج پژوهش ها، از بین روش های سازماندهی محتوا دو روش"محیط های توسعه یابنده" و "مسأله مدار" توسط محقق انتخاب شد، سپس در مرحله عرضه داده ها، مصاحبه شوندگان نیز دو روش مذکور را مورد تأیید قرار دادند. در نهایت محتوای درس تعلیمات اجتماعی با استفاده از دو روش فوق و انجام مراحل هر روش سازماندهی شد. در سوال های چهار، پنج و شش پژوهش مبنی بر میزان بهینه"وسعت "، "شدت "و "درگیری محیطی" در تلفیق محتوای برنامه درسی مطالعات اجتماعی، با توجه به نتایج سوال سه، ابعاد مذکور در جداول مربوطه تنظیم شده است. در پایان پیشنهاد های اصلاحی برای تغییر و بهبود برنامه درسی مطالعات اجتماعی در دوره آمورش ابتدایی، ارائه شده است. کلمات کلیدی: سازماندهی، محتوا، تلفیق، میان رشته ای، تعلیمات اجتماعی، دوره ابتدایی.

مقایسه راهبردهای یادگیری زبان انگلیسی در بین دانشجویان (موفق و ناموفق) دانشگاه بیرجند سال تحصیلی 89-1388
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1389
  معصومه اسماعیل زاده   هادی پورشافعی

چکیده در عصر حاضر اهمیت آموزش زبان های خارجی در تمام دنیا پذیرفته شده و کوشش های راهبردی متعددی برای بهبود این آموزش انجام گرفته است. راهبردهای یادگیری از جمله مباحث اساسی در حوزه یادگیری است و بدلیل نقش آن ،به شکل فراینده ای مورد علاقه پژوهشگران معاصر قرار گرفته است. پژوهش در باره راهبردهای یادگیری می تواند فراگیران را در بهبود امر یادگیری یاری رساند. هدف پژوهش حاضر مقایسه راهبردهای یادگیری زبان انگلیسی در بین دانشجویان است. روش پژوهش توصیفی-مقایسه ای واز نظر هدف پژوهش کاربردی بوده است. جامعه آماری شامل 600 دانشجوی دانشگاه بیرجند که درس زبان عمومی را در سال 89-1388داشته اند که از 4 دانشکده دانشگاه بیرجند، 228 دانشجو به روش طبقه ای انتخاب و در دو گروه دانشجویان موفق و ناموفق جای گرفته بودند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه راهبردهای یادگیری زبان ربکا آکسفورد (1990) که شامل شش مولفه: حافظه ای، شناختی، جبرانی، فراشناختی، عاطفی و اجتماعی می باشد، استفاده گردید. پس از تامین روایی پرسشنامه توسط صاحبنظران ، پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ 72/0 محاسبه گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار spss و روش های آماری توصیفی (شاخص های مرکزی و پراکندگی) و استنباطی (آزمون t، آنالیز واریانس دوطرفه و توکی) تحلیل گردید. نتایج نشان داد که با توجه به شش مولفه راهبرد یادگیری ، تفاوت معناداری میان" راهبردهای شناختی" و "فراشناختی" و "پیشرفت تحصیلی" وجود دارد و در نتیجه دانشجویان موفق در درس زبان عمومی در مقایسه با دانشجویان ناموفق بیشتر از "راهبردهای شناختی" و "فراشناختی" استفاده می کنند همچنین نتایج نشان داد که دربین 4 دانشکده فقط در"راهبرد شناختی "تفاوت معناداری وجوددارد.نتیجه آزمون تعقیبی توکی نیز نشان دادکه بین دانشکده های"مهندسی"، "علوم" و "ادبیات و علوم انسانی"تنها در" راهبرد شناختی" تفاوت معناداری وجود دارد. در پایان به دانشجویان، اساتید ومعلمان پیشنهاد می شود از راهبردهای شناختی وفراشناختی در امر یادگیری وتدریس بیشتر استفاده نمایند واژه های کلیدی: راهبردهای یادگیری، یادگیری زبان انگلیسی، پیشرفت تحصیلی، شناختی ، فراشناختی

طراحی ابزارسنجش مدیریت دانش در آموزش عالی و آزمون آن در دانشگاه بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1389
  خیرالنسا’ رمضانزاده   هادی پورشافعی

آموزش و پژوهش دو کارکرد اصلی دانشگاه هاست که پرداختن شایسته به آن ها مستلزم بهر ه برداری صحیح و اصولی از دانش و اطلاعات موجود است. دانشگاه ها عمده ترین مراکز تولید و اشاعه دانش هستند و نوآوری و در نتیجه خلق دانش جدید همواره از مهم ترین کارکردهای موسسات آموزش عالی به شمار آمده است. در این راستا، بیش-ترین اهتمام جامعه دانشگاهی در ارتقای دانش و تقویت سرمایه های فکری با بهره مندی از منابع موجود بوده است. این منابع نه تنها شامل منابع اطلاعاتی، بلکه نیروهای فکری و منابع انسانی نیز می باشد. در نتیجه، لازم است با به کارگیری شیوه های صحیح مدیریت منابع مورد نظر شناسایی و به گونه ای سازمان یافته مورد بهره برداری قرار گیرند (حاضری، 1385)، و با توجه به این که دانش یکی از عوامل بنیادی است که کاربرد موفق آن، به دانشگاه ها کمک می کند تا خدمات بدیع ارائه دهند و در محیط متکی بر دانش است که دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی قادر می شوند مزیت های رقابتی و برتری های علمی خود را هم چنان حفظ نمایند (نعمتی،1384)، و این که امووزه در عصر شتابان دانش و فناوری که سیمای مراکز آموزش عالی به کلی در حال تغییر است، برخورداری اساتید از دانش، اطلاعات، فنون، اصول و راهبردهای آموزشی به تنهایی کافی نیست؛ بلکه سازماندهی، به کارگیری و استفاده ی بهنگام و بجا از اطلاعات در محیط های آموزشی امری ضروری است. به عبارت علمی تر، مدیریت دانش؛ سازماندهی، بازیابی، انتقال و نشر دانش را از مراکز علمی از قبیل دانشگاه ها آغاز می کند، سرمایه عقلانی فراگیر را با ایجاد انگیزه های راهبردی به کار می گیرد و به چرخه حیات دانش که یادگیری سازمانی را بنا می نهد در جامعه سرعت می بخشد. همان گونه که کتابخانه بدون سازمان، جز انبار کتاب چیزی به ذهن متباتر نمی کند، دانش پراکنده ، اطلاعات ناقص و نامنظم نیز به حل مشکلات زندگی کمکی نخواهند کرد. اساتید با طراحی و سازماندهی دانش، علاوه بر گسترش آموزش های رسمی، می توانند آموزش های ضمنی را در کلاس با مشارکت فراگیران سامان دهند و برای پیشبرد اهداف تعلیم و تربیت از آن استفاده کنند. مدیریت دانش شامل طیف وسیعی از فعالیت ها است که برای مدیریت، مبادله، خلق یا ارتقای سرمایه های فکری در یک سازمان به کار می رود، لازم به ذکر است که موسسات دانشگاهی به عنوان مراکز تولید و اشاعه دانش بیش از هر سازمان دیگری نیازمند اجرای مدیریت دانش هستند. مدیریت دانش فرایند ترکِیب بهینه دانش و اطلاعات در سازمان و ایجاد محیطی مناسب به منظور تولید، تسهیم و به کارگیری دانش و تربیت نیروهای انسانی خلاق و نوآوراست. چرا باید از مدیریت دانش بهره جست؟ مهم ترین اهداف یک موسسه در زمینه مدیریت مطلوب تر دانش شامل حفظ و نگهداری اعضای کلیدی سازمان، ارتقای سیستم انگیزشی، شناخت محیط و بهبود خدمات دهی به ارباب رجوع است (جمشیدی، 1384). هاینس (2001) مدیریت دانش را فرایندی می داند که میتنی بر چهار رکن است: 1. محتوا: که به نوع دانش (آشکار و یا نهفته) مربوط می شود 2. مهارت: دستیابی به مهارت هایی جهت استخراج دانش. 3. فرهنگ: فرهنگ سازمان ها باید مروج توزیع دانش و اطلاعات باشد. 4. سازماندهی: سازماندهی دانش موجود. کارل ویگ (2002) معتقد است که مدیریت دانش یعنی ایجاد فرایندهای لازم برای شناسایی و جذب داده، اطلاعات، و دانش های مورد نیاز سازمان ها از محیط بیرونی و درونی و انتقال آن ها به تصمیم و اقدامات سازمان و افراد. بالنت مدیریت دانش را فرایندی می داند که سازمان ها از آن طریق اطلاعات جمع آوری شده خود را به کار می گیرند (ابطحی، صلواتی، 1385: 34). حال با این که دانشگاه ها خود مخازن دانش هستند؛ تاکنون توجه کافی به سرمایه های فکری و منابع علمی تولید شده به وسیله جامعه دانشگاهی مبذول نداشته اند، بدین سان که تا به امروزهیچ گونه کنترلی بردانش غیرمکتوب— دانش موجود در اذهان— صورت نگرفته و اطلاعات مدون تولید شده در داخل نیز به ندرت به گونه ای مجتمع و یکپارچه جمع آوری و در چارچوبی نظام مند مدیریت شده است (حاضری، 1385). با توجه به این که جامعه دانشگاهی را عموماً صاحبان خرد و طالبان علمی شکل می دهند که همگی دارای درجاتی از دانش هستند و به رشد آن علاقه مندند، تدارک بستری مناسب و تدبیر راهکارهای مساعد می تواند بسیاری از این افراد را به کسب دانش بیش تریا انتقال دانش خود به دیگران مصمم سازد و اشتراک بیش تر دانش و بهره مندی بهتر از آن را به دنبال داشته است (حاضری، 1385). بنابراین دریافته می شود که تولید دانش به عنوان یکی از کارکردهای مورد انتظار دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی از جایگاه ویژه ای برخوردار است و در رتبه بندی آن ها تأثیر بسزائی دارد. تولید دانش با به کارگیری دانش برای ایجاد دانش ارتباط مستقیم دارد و این فرایند مستلزم آن است که اعضای هیأت علمی، مدرسان و محققان و پژوهشگران دانشگاه راه های یافتن دانش و اطلاعات را بشناسند. تولید دانش در دانشگاه ها نتیجه فعالیت های پژوهشی و علمی اعضای هیأت علمی، مدرسان و پژوهشگران دانشگاه است که معمولاً به صورت تولید مقالات پژوهشی و تدوین و ترجمه کتاب های علمی نمود پیدا می کند و جزء وظایف آنان است (رسول آبادی، 1386). با توجه به پژوهش های انجام شده در زمینه مدیریت دانش در آموزش عالی، ملاحظه می شود که با کاربست مدیریت دانش در دانشگاه ها کار تدریس و یادگیری بهبود می یابد (مک کارتی ، 2006) پزوهش حاضر در دو قسمت اصلی تدوین شده است در آغاز با بررسی پیشینه مدیریت دانش مدل های آن را بررسی کرده و سپس مولفه ای اصلی را با توجه به محیط آموزش عالی، که یک محیط مشارکتی به حساب می آید، انتخاب کرده و براساس آن پرسشنامه ای طراحی خواهد شد و در نهایت این پرسشنامه روی نمونه در دسترس(دانشگاه بیرجند) اجرا خواهیم شد . مدلهای مورد بررسی به شرح زیر هستند: مدل عمومی مدیریت دانش شامل خلق ، تبادل ، کاربرد ، سازماندهی است. مدل پری و تومی شامل: مدیریت تغییر، ابزار دانش، اندازه گیری دانش، مدیریت، مفهوم دانش، محتوای دانش. مدل رن جانسون ، به کارگیری مدیریت دانش را با توجه به در نظر گرفتن دو عامل میزان پیچیدگی کار و میزان تعاملات مورد نیاز برای انجام آن کار، عملی می داند. مدل ادل و گراسیون میتنی بر دو رکن اساسی فرایندهای ی دانش شامل(ایجاد دانش، شناسایی دانش، جمع آوری، سازماندهی، توزیع، ارزیابی وتطبیق، به کارگیری دانش) و فراهم کننده های دانش شامل(رهبری، فرهنگ، تکنولوژی، اندازه گیری دانش). مدل استیوهالس استراتژی های شش گانه ای را به شرح زیر ارائه کرده است جستجوی دانش جدید، ایجاد دانش و یادگیری، ذخیره، حذف دانش زائد، توزیع، بکارگیری دانش(ابطحی و صلواتی ،1385: 50) مدل هیسگ(2000) از چهار فرایند، خلق، ذخیره، نشر و بکارگیری تشکیل شده است. مدل بک من(1999) هشت مرحله زیر را برای فرایند مدیریت دانش پسشنهاد داده است: 1- شناسایی کردن: تعیین صلاحیت های درونی، منبع استراتژی، قلمرو دانش؛ 2- به بند کشیدن : رسمی کردن دانش موجود؛ 3- انتخاب کردن: تعیین ارتباط دانش، ارزش و دقت، رفع دانش های ناسازگار؛ 4- ذخیره کردن" معرفی حافظه یکی شده در مخزن با انواع الگوهای دانش؛ 5- تسهیم : توزیع دانش برای استفاده کنندگان به طور خودکار بر پایه علاقه وکار و تشریک مساعی دانش در میان گروه ها؛ 6- به کار بردن : بازیافتن و استفاده دانش در تصمیم گیری ها، حل مسائل، خودکار کردن و پشتیبانی کار و مددکاری شغل و آموزش؛ 7-ایجاد کردن" تولید دانش جدید در حین تحقیقات، تجربه کردن کار و فکر خلاق؛ 8- تجارت کردن : فروش و معامله، توسعه و عرضه کردن دانش جدید به بازار در قالب محصولات وخدمات(احسانی،1385) جاشاپارا، مدیریت دانش را در قالب یک فرایند چهار حلقه ای این گونه تعریف می کند: فرایندهای یادگیری اثربخش که توأم با خلق، سازماندهی، تبادل دانش(اعم از ضمنی و آشکار که با استفاد? مناسب از فناوری و محیط فرهنگی محقق می شود)، و با به کار بستن آن سبب ارتقای سرمایه عقلانی سازمانی و بهبود عملکرد آن می شود (خرقانی،سسله،1385). 1. خلق دانش: خلق دانش، فرایندی بی پایان است که شامل خلق اندیشه های جدید، شناخت الگوهای تازه، و ترکیب قواعد جدا از یکدیگر و ایجاد فرایندهای جدید به منظور ایجاد و خلق دانش است (نظری،1382،ص262-263؛ خرقانی، سسله، 1385). 2. سازماندهی دانش: این مرحله، به ذخیره، ثبت، ضبط و نگهداری دانش در شکل و یا چارچوبی اشاره دارد که پیوستگی اجزای آن را حفظ کند و قابلیت باز یابی و استفاده توسط کارکنان سازمان داشته باشد. در حقیقت، سازماندهی دانش، پیش زمینه لازم برای انتقال و تبادل دانش است. به عبارت دیگر ، ذخیره و ثبت دانش در قالب اینترانت، پوشه ها و ... پیش قابلیت لازم را برای انتقال و تبادل آن فراهم می آورد (لطیفی،1383؛ خرقانی، سلسله، 1385) 3. تبادل دانش: عبارت است از حرکت، وپخش دانش بین افراد وپایگاه های دانش به طور مکانیزه و غیر مکانیزه وبه صورت دو سویه. در حقیقت 90درصد از موفقیت مدیریت دانش، به تبادل صحیح دانش بستگی دارد وتبادل دانش از فردی به فرد دیگر، از لوازم اساسی چرخه مدیریت دانش اثر بخش است. انتقال دانش بین اعضای سازمان، مستلزم استقرار فرهنگ" تسهیم دانش قدرت است" به جای فرهنگ" دانش قدرت است" می باشد ( لطیفی،1383؛ خرقانی، سلسله، 1385). 4. به کاربستن دانش: به کاربستن دانش اشاره به این مطلب دارد که اندیشه ها و دانش به دست آمده، بدون جهت گیری در مورد این که چه کسی آن ها را مطرح کرده است، در صورت مفید و مناسب بودن مورد استفاده قرار گیرد. این حلقه اشاره دارد به آمیختن دانش با عمل، یعنی به کاربستن دانش و انعکاس آن در خدمات و کالاهای یک سازمان(کاومن ، 2004،ص150؛ خرقانی، سلسله، 1385). در نهایت مدیریت دانش در محیط های مشارکتی و بالاخص در آموزش عالی، که در این محیط تقسسیم دانش در بین افراد مانند دانشجویان، استادان، مدیران دارای اهمیت زیادی است. برای استفاده از دانش در سازمان، 4 فعالیت در فرایند مدیریت دانش وجود دارد: الف)اکتساب دانش، شامل:شناسایی دانش(تعیین منابع ونوع دانش)، گرداوری دانش(جمع کردن و تبدیل دانش بر طبق مشخصات مورد نیاز)، تطبیق دانش (طبقه بندی دانش)، سازماندهی دانش (آماده سازی و ترسیم دانش در نیازهای خاص)، ذخیره سازی دانش(نگهداری و مشخص دینامیکی دانش). ب) ذخیره سازی: این فرایندی است که به وسیله آن دانش در مخازن نگهداری می شود. این مخازن می تواند اسنادی باشد که سازماندهی و طبقه بندی شده است تا جستجو یا دسترسی صریح به دانش را امکان پذیر سازد. ج) انتشار دانش: نظام مدیریت دانش می تواند دانش را دریک محیط مشارکتی اصولا با 4 روش منتشر کند. نوع انتشار بستگی دارد به اینکه روش ارتباط به صورت همزمان یا غیر همزمان یا ترکیبی از هر دو باشد. د) بکارگیری دانش: در این فرایند، علم چگونگی بکارگیری نظام مدیریت دانش در یک محیط مشارکتی افزایش خواهد یافت. این افزایش دانش برای مقاصد خاصی از قبیل حل مشکلات، تصمیم گیری، و یادگیری مورد استفاده قرار می گیرد (احسانی ، 1385). با بررسی این مدلها به نظر می رسد که تقریبا تمامی مولفه های در نظرگرفته شده در فرایند مدیریت دانش توسط صاحبنظران یکسان می باشند . بنابراین در این پژوهش مدل احسانی (1385) که برای کاربرد در آموزش عالی طراحی شده به نظر می رسد تمامی مولفه های ضروری را در برگرفته و به عنوان مبنایی برای تدوین پرسشنامه در نظر گرفته خواهد شد. پیشینه تحقیق به دنبال مطالعه و بررسی پیشینه تحقیق ، پژوهشی که دقیقاً با این پژوهش یکسان باشد انجام نشده است، از این رو برای نوشتن پیشینه ، به تحقیقاتی اشاره می شود که موضوع آن ها، مدیریت دانش و اجرای آن در دانشگاه ها باشد: سانترو و گوپالاکریشمن (2000) تبادل دانش بین21 مرکز تحقیقاتی دانشگاهی و 189 شرکت را در ایالات متحده امریکا بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که تبادل دانش هنگامی تسهیل می شود که دانشگاه ها دارای ساختار سازمانی ماشینی، فرهنگی ثابت و استوار، از اهداف روشنی برخوردار باشند و همچنین ارتباط بین افراد براساس اعتماد و اطمینان بنا شده باشد. راولی (2000) در پژوهشی با عنوان «بررسی میزان آمادگی موسسات آموزش عالی برای اجرای مدیریت دانش»، قابلیت اجرایی مفاهیم مدیریت دانش را در آموزش عالی انگلستان بررسی کرده است. وی بیان می کند در حالی که سامانه های تسهیل کننده ای مانند کتابخانه ها، ایتنرنت و مانند آن وجود دارد که ضمن تهیه داده و اطلاعات برای دانشجویان به اجرای بهتر مدیریت دانش در دانشگاه ها کمک می کند ولی چالش هایی در ارتباط با مدل چهار عنصری دانپورت و پروساک وجود دارد. از جمله این که بسیاری از مخازن دانش خوب سازماندهی نشده اند و یا حتی ارتباط بین مخازن مختلف(راه های دسترسی به دانش) به طور واضح مشخص نیست. وی در پایان چنین نتیجه گیری کرده است که مدیریت دانش موثر و کارآمد نیازمند تغییرات مهم و جدی در فرهنگ و ارزش ها، ساختار سازمانی و نظام های ارزشگذاری و پاداش دهی است. مارتین و مارین (2005) در پژوهشی با عنوان«نقش رهبری موسسات آموزش عالی در فرایند دانش» به بررسی نقش های کلیدی رهبری در آموزش عالی پرداخته است. آنان تأثیر رهبری را در شش حوزه کلیدی: مدیریت محیط، مدیریت شبکه، مدیریت سازمان، مدیریت سیاست، مدیریت بحران، مدیریت شکاف دانش و آماده سازی رهبران آینده بررسی کردند. طبق یافته های به دست آمده، عامل رهبری کنترل وسیعی بر محیط پردازش دانش و مدیریت آن دارد. ژنگ ، هوانگ تونلی ، جینگ (2005) در پژوهشی با عنوان «مدیریت دانش تطبیقی:مطالعه مقدماتی بین دانشگاه های چین و آمریکا» به تجزیه وتحلیل و مقایسه چهار عامل اصلی شامل اولویت ها، نیازهای دانش عملکردی، ابزارهای فناورانه و ساختار مدیریتی مدیریت دانش بین دانشگاه های این دو کشور پرداختند. مک کارتی (2006) در پایان نامه دکترا با عنوان «مدیریت دانش، ارزیابی استراتژیک و فرایندهای استفاده از آن در آموزش عالی» به بررسی این امر پرداخته است که آیا فرایند مدیریت دانشی که در تجارت یا صنعت مورد استفاده قرار می گیرد، قابلیت اجرایی لازم را در موسسات آموزش عالی دارد؟ یافته ها نشان داد که: 1) با کاربست مدیریت دانش در دانشگاه ها، امر تدریس و یادگیری بهبود می یابد و دانش به راحتی میان همه اعضای هیأت علمی تسهیم می شود؛ و 2) توسعه مدیریت دانش کمک زیادی به کارکنان و دست اندرکاران دانش در آموزش عالی به ویژه در امر تحقیق می کند. والتن و گواریسکو (2007) در پژوهشی با عنوان «مباحث ساختاری مدیریت دانش در تبادلات بین المللی موسسات آموزشی» به بررسی و تجزیه و تحلیل روند دانش در تبادلات بین المللی موسسات آموزشی انگلیس و روسیه پرداختند. آنان با استفاده از تحلیل روند دانش در تبادلات بین المللی موسسات آموزشی انگلیس و روسیه پرداختند. آنان با استفاده از تحلیل شبکه اجتماعی سعی در شناسایی دقیق تفاوت های ساختاری میان موسسات و ریشه یابی این تفاوت ها در گذر زمان بوده اند. یافته ها حاکی از آن است که نقش نهادهای انگلستان در همکاری با یکدیگر، از یک روند نامنظم به یک نظام منظم ودقیق برای تصمیمات آگاهانه تبدیل شده، تا این که ابهام، عدم اطمینان و غیرقابل پیش بینی بودن را در سازمان کاهش دهد. قلی زاده (1383) تحقیقی با عنوان «نسبت میان فرایند تبدیل دانش و فرهنگ سازمانی» در دانشگاه مشهد انجام داده است، در این پژوهش با توجه به مولفه های اصلی نظریه نوناکو یعنی (اجتماعی شدن، برون سازی، ترکیب، درونی سازی) جایگاه مدیریت دانش در دانشگاه مشهد در ارتباط با فرهنگ سازمانی مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها نشان داد که درونی سازی در قلمرو مدیریت دانش در دانشگاه مشهد از بالاترین جایگاه برخوردار است و به ترتیب، اجتماعی شدن، برون سازی و ترکیب در مراتب بعدی قرار گرفته اند و هم چنین براساس نتایج به دست آمده، میان فرهنگ سازمانی و درونی سازی، برون سازی و ترکیب رابطه معنادار وجود دارد، در حالی که این رابطه با اجتماعی شدن معنی دار نیست. با توجه به پژوهش های اندکی که درباره مدیریت دانش در آموزش عالی انجام شده است، این پژوهش با اهداف زیر تدوین شده است: هدف های کلی - بررسی مدلهای مدیریت دانش و انتخاب مولفه های اصلی فرایند مدیریت دانش در آموزش عالی - طراحی ابزار سنجش مدیریت دانش درآموزش عالی - پیاده سازی ابزار(پرسشنامه) طراحی شده بر روی نمونه در دسترس(دانشگاه بیرجند)

اسنادهای اساتید موفق در تدریس اثر بخش بر مبنای روش بنیاد بخشی نظریه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1390
  لیلا طالب زاده شوشتری   احمد خامسان

در جوامع امروزی، نظام آموزش عالی ارزشمندترین عاملی است که هر جامعه ای برای رسیدن به توسعه در اختیار دارد. تدریس، تخصّصی ترین و اساسی ترین کارکرد آموزش عالی است و در سازمان های آموزشی اگر فرآیند تدریس به صورت اثربخش انجام نگیرد، این سازمان ها به اصلی ترین هدف خود نخواهند رسید. در میان هم? عوامل موثر بر یادگیری در آموزش عالی، استاد مهم ترین نقش را دارد. هدف پژوهش حاضر شناسایی اسنادهای اساتید موفق در تدریس اثربخش بر مبنای روش بنیادبخشی نظریه است. بدین منظور 15 نفر از اساتید برجسته دانشگاه های سراسری، پیام نور و آزاد بیرجند که طی یک دور? پنج ساله در ارزیابی از کیفیت تدریس به شیوه نظر خواهی توسط دانشجویان در گزینه های کیفیت تدریس بالاترین نمره را کسب کرده بودند، به روش نمونه گیری هدفمند و از دانشکده های مختلف انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحب? عمیق جمع آوری گردید، پیشین? پژوهشی نیز بررسی شد. بر اساس یافته ها، تدریس اثربخش دو دسته نیازهای علمی و پرورشی دانشجویان را برطرف می نماید. اساتید موفق، عوامل موثر در تدریس اثربخش را در س? دست? کلّی «عوامل بافتی» شامل بافت خرد و کلان، «عوامل علّی» شامل ویژگی های فردی، توانمندی در بعد علمی و توانمندی در بعد روابط انسانی و «پیامدها و نتایج» بیان نمودند. مقول? محوری، توانایی استاد در منتقل نمودن توانمندی ها و ویژگی های خود به دانشجویان بود. در این پژوهش بر مبنای روش بنیادبخشی نظریه الگویی برای تدریس اثربخش ارائه شده است. نتایج نشان دادند تدریس اثربخش، بر حسب ماهیت متفاوت رشته های تحصیلی متفاوت است و در بعضی رشته ها بعضی عوامل اهمیّت بیشتری دارند. همچنین، دانشجویان تدریس اساتید خود را بر اساس توانمندی آن ها در تدریس اثربخش ارزیابی می نمایند و نگرش های دانشجویان در ارزیابی تدریس اثربخش نقش مهمی ندارند.

رابطه قابلیت های سازمان یادگیرنده و عملکرد سطوح یادگیری سازمانی در دانشگاه بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1390
  مرضیه هراتی   هادی پورشافعی

دانشگاه ها با توجه به ماهیت سازمانی باید در حال یادگیری و کسب مهارت های جدید باشند تا بتوانند با عملکردی مناسب به الزامات محیطی متغیر پاسخ مناسبی دهند. چنین هدفی مستلزم قابلیت هایی است. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه قابلیت های سازمان یادگیرنده و عملکرد سطوح یادگیری سازمانی در دانشگاه بیرجند صورت گرفته است. روش تحقیق توصیفی، از نوع همبستگی و از نظر هدف کاربردی است. جامعه آماری متشکل از تمامی اعضای هیأت علمی دانشگاه بیرجند بودند که از این تعداد، 150 نفر به عنوان گروه نمونه به روش نمونه گیری طبقه ای، بر اساس جدول مورگان انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات، از پرسشنامه استاندارد ابعاد سازمان یادگیرنده dloq، (91/0=?)، برای ارزیابی قابلیت های سازمان یادگیرنده و برای اندازه گیری سطوح یادگیری سازمانی از پرسشنامه محقق ساخته با اقتباس از پرسشنامه استاندارد قربانی زاده (1387) استفاده شده است که آلفای آن 92/. بوده است. فرضیه های پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس، آزمون تی دونمونه ای وابسته مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که قابلیت های سازمان یادگیرنده در دانشگاه بیرجند در سطح فردی بالاتر از سطوح تیمی و سازمانی است، میزان قابلیت در سطح تیمی و سازمانی به طور معنی داری پایین تر از میانگین متوسط است و قابلیت سازمان یادگیرنده در سطح سازمانی در رتبه آخر به لحاظ میانگین نسبت به بقیه سطوح قرار گرفته است. نتایج همچنین نشان داد عملکرد سطوح یادگیری سازمانی دانشگاه بیرجند در سطح داده بالاتر از سایر سطوح اطلاعات و دانش و عملکرد در سطح دانش در رتبه آخر نسبت به بقیه سطوح است. همچنین نتایج، نشان دهنده ی رابطه ای معنی دار بین قابلیت های سازمان یادگیرنده و سطوح یادگیری است. همچنین، این رابطه بین هفت مولفه سازمان یادگیرنده و سطوح یادگیری سازمانی در دانشگاه بیرجند بدست آمد و نیز بین متغیر قابلیت های سازمان یادگیرنده با هریک از سطوح داده، اطلاعات و دانش ، رابطه معنی دار مشاهده گردید.

نقش سبک های مدیریت کلاس در انگیزه پیشرفت و عملکرد تحصیلی مدارس عادی و غیر انتفاعی شهرستان شیراز در سال تحصیلی90-89.
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1390
  علی اکبر والی   هادی پورشافعی

چکیده معلم، محور اساسی نظام تعلیم و تربیت است که در این مسیر توانایی مدیریت و به کارگیری سبک های مدیریتی وی می تواند در انگیزه ی پیشرفت و عملکرد تحصیلی دانش آموزان موثر واقع شود. هدف از اجرای این پژوهش نقش سبک های مدیریت کلاس در انگیزه پیشرفت و عملکرد تحصیلی دانش آموزان متوسطه شهر شیراز بود. روش این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بوده است. جامعه آماری شامل 3164 دانش-آموز دختر و پسر مقطع متوسطه (شاخه نظری) و 804 نفر از دبیران شهر شیراز است که در سال تحصیلی 90-89 در این شهر مشغول به تحصیل و تدریس بودند. نمونه پژوهش 327 نفر (165 دختر و 162 پسر) و 100نفر دبیر (50معلم زن و 50 معلم مرد) که با استفاده از روش نمونه گیری چند مرحله ای با نسبت های یکسان انتخاب شدند. انگیزه پیشرفت دانش آموزان با استفاده از پرسشنامه انگیزه پیشرفت هرمنس که از بین 92 گویه در نهایت 29 گویه انتخاب شدند، سنجیده شده است. سبک های مدیریت کلاس نیز با استفاده از پرسشنامه که شامل 25 گویه است، به شیوه ی خودگزارشی بر اساس چارچوب نظری ولفگانگ (1996) و الگوگیری از پرسشنامه ی باورهای معلمان در خصوص کنترل کلاس ( (abcc، (نانسی، 2000) طراحی شده است، سنجیده شد. همچنین عملکرد تحصیلی دانش آموزان با استفاده از معدل ترم اول آن ها در نظر گرفته شد. پایایی پرسشنامه هرمنس قبلاً تأیید شده است در عین حال محاسبه آلفای کرانباخ برای داده های پژوهش حاضر مقدار96/.را برای کل پرسشنامه به دست می دهد که حاکی از اعتبار بسیار خوب پرسشنامه است. پایایی پرسشنامه سبک های مدیریت کلاس قبلاً توسط عالی و امین یزدی 68/. اعلام شده، در عین حال محاسبه آلفای کرانباخ برای داده های پژوهش حاضر مقدار 81/. به دست آمده است.یافته های حاصل از این پژوهش انگیزه پیشرفت و عملکرد تحصیلی دانش آموزان را با توجه به سبک های مدیریت کلاس بررسی کرده است که نتایج روابط معناداری را نشان می دهد. نتایج حاصل از بررسی سوال های اساسی تحقیق با توجّه به رگرسیون چندگانه و ماتریس همبستگی، نشان داد که نوع سبک مدیریت کلاس (مدیریت رفتار، مدیریت آموزش و مدیریت افراد) متغیر پیش بینی کننده ای برای انگیزه ی پیشرفت و عملکرد تحصیلی دانش آموزان است. همچنین بین انگیزه ی پیشرفت و عملکرد تحصیلی دانش آموزان رابطه ی معناداری وجود دارد. در مورد سوال های فرعی تحقیق بر اساس آزمون t نتایج نشان داد که بین نوع سبک معلمان در مدارس عادی و غیرانتفاعی و همچنین بر اساس جنسیت، سن و سابقه ی تدریس آنان تفاوت معنی داری وجود ندارد. بنابراین انتظار بر این است که با به کار گیری سبک های مدیریت کلاس بر مقدار انگیزه پیشرفت و عملکرد تحصیلی دانش آموزان افزوده شود. کلید واژه ها: انگیزه پیشرفت، سبک های مدیریت کلاس، مدیریت کلاس، عملکرد تحصیلی

تأثیر نوع ارزشیابی(توصیفی و سنتی) وعملکرد معلم بر کیفیت زندگی در مدارس ابتدایی شهر بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1390
  نرگس کوثری مقدم   هادی پورشافعی

این پژوهش با هدف بررسی تأثیر نوع ارزشیابی (توصیفی و سنتی) و عملکرد معلّم بر کیفیت زندگی دانش آموزان در مدارس ابتدایی شهر بیرجند در سال 89 انجام گرفته است. روش پژوهش از نوع علی- مقایسه ای است. جامعه ی آماری شامل معلّمان و دانش آموزان ارزشیابی به شیوه سنتی و توصیفی در پایه های چهارم و پنجم ابتدایی بوده است که تعداد 34 معلّم به روش نمونه گیری ساده وتعداد120 دانش آموز از مدارس مجری ارزشیابی توصیفی و106 نفر از مدارس مجری ارزشیابی سنتی با روش نمونه گیری مرحله ای انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از دو پرسشنامه«کیفیت زندگی در مدرسه» (qsl) با هفت مقیاس و پرسشنامه «کارایی معلّم» استفاده شده است. روایی ابزارهای اندازه گیری توسط کارشناسان تأیید و پایانی پرسشنامه کیفیت زندگی در مدرسه از طریق آلفای کرونباخ 82/0 و پایانی پرسشنامه کارایی معلم 86 /0 به دست آمد. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش های آمار توصیفی (فراوانی، درصد، نمودار وجداول، میانگین و انحراف معیار و آمار استنباطی (آزمونt و تحلیل واریانس دو طرفه) استفاده شده است نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد بین ارزشیابی توصیفی و سنتی از نظر تأثیر برکیفیت زندگی تفاوتی وجود ندارد. همچنین بین میزان عملکرد معلّمان در ارزشیابی توصیفی و سنتی تفاوت معناداری وجود نداشت. امّا از بین مولفه های کیفیت زندگی در مدرسه میانگین «رضایت کلی»، « عاطفه منفی»،«خود انگیختگی در یادگیری»،«موفقیّت» در ارزشیابی توصیفی بیشتر و تفاوت معنادار بود ولی در« همبستگی اجتماعی»، «باور فرد به مفید بودن»،« رابطه با معلّم» تفاوت معناداری مشاهده نشد.

الزام ها و پیش نیازهای استقرار نظام پیشنهادها از دیدگاه مدیران و کارشناسان دانشگاه بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1390
  نسترن رضایی   هادی پورشافعی

استقرار و اجرای نظام پیشنهادها درسازمان ها و مراکز آموزش-عالی به لحاظ استفاده از ایده ها و پیشنهادهای کارکنان، از اهیت خاصی برخوردار است. اما پرسش اصلی شناسایی الزام های استقرار این نظام مدیریتی است. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف شناسایی الزام ها و پیش نیازهای استقرار نظام پیشنهادها از دیدگاه مدیران و کارشناسان دانشگاه بیرجند بر اساس نه مولفه ارزش ها، ساختارها، رهبری، فرایندهای مدیریت، اطلاعات، روابط، شایستگی ها، نظارت ها و پرداخت حقوق انجام شده است. روش پژوهش، توصیفی و از نوع پیمایشی و از نظر هدف، کاربردی می-باشد. جامعه آماری پژوهش شامل مدیران و کارشناسان دانشگاه بیرجند بوده که در مجموع 59 مدیر و 169 کارشناس به شیوه تصادفی انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه ی الزام ها و پیش نیازهای نظام پیشنهادها جمع آوری شد که پس از تأیید روایی توسط اساتید مدیریت، پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ 95/0 به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی مانند میانگین، انحراف معیار، فراوانی و از آمار استنباطی از جمله آزمونt تک گروهی و مستقل و همچنین آزمون کای اسکور استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان داد 2/80 درصد از نمونه تحقیق استقرار این نظام را از ضروریات دانشگاه می دانند که میزان این ضرورت در بین کارشناسان خیلی بیشتر از مدیران ارزیابی شده است. این در حالی است که آزمون t استودنت برای مقایسه میانگین هر مولفه با مقدار متوسط، فقط برای دو مولفه روابط و شایستگی معنی دار نبود به عبارت دیگر بقیه مولفه ها به طور معنی داری از متوسط پایین تر ارزیابی شده اند.

تأثیر یادگیری مشارکتی و خودارزیابی بر انگیزش خود در دانش آموزان سوم متوسطه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1390
  ایوب گرشاسبی   محسن آیتی

چکیده: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر یادگیری مشارکتی همیار دبیر و خودارزیابی دانش آموزان بر «انگیزش خود» و پیشرفت تحصیلی در سطوح بالای یادگیری دانش آموزان انجام شده است. روش پژوهش شبه آزمایشی بوده و عمل آموزشی در 2 گروه آزمایش اجرا شد، روش تدریس یادگیری مشارکتی (جیگساو و همیار دبیر) در یک گروه و در گروه دیگر همین روش به همراه خودارزیابی دانش آموزان به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای به کار گرفته شد. جامعه آماری کلیه دانش آموزان پسر سال سوم دوره متوسطه نظری شهر بیرجند و نمونه پژوهش شامل 54 نفر به صورت 3 گروه 18 نفری ( دوگروه آزمایش و یک گروه کنترل) بوده است. نمونه در دسترس و ابزار پژوهش بخشی از پرسشنامه راهبردهای یادگیری خودانگیخته (mslq) پینتریچ و دی گروت به علاوه یک آزمون پیشرفت تحصیلی هندسه محقق ساخته برای سنجش سطوح پایین و بالای حیطه شناختی بوده است. از آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی برای بررسی داده های آزمون انگیزش خود استفاده شده است. برای تحلیل داده های حاصل از آزمون پیشرفت تحصیلی از آزمون تحلیل واریانس مختلط استفاده شده است. عمده ترین یافته های پژوهش حاکی از آن است که «یادگیری مشارکتی و خودارزیابی» درارتقاء «انگیزش خود» دانش آموزان در درس هندسه تأثیر دارد. همچنین«یادگیری مشارکتی و خودارزیابی» بر مولفه های انگیزش خود یا همان «باورهای انگیزشی» تأثیر و تفاوت معناداری را در گروه ها نشان داد.علاوه بر این، الگوی یادگیری مشارکتی همیار دبیر و خودارزیابی هم در سطوح بالای یادگیری و هم در سطوح پایین یادگیری دانش آموزان در حیطه ی شناختی تأثیر مثبتی داشته است.

قابلیت های دانشگاه بیرجند بر اساس معیارهای الگوی بنیاد اروپائی مدیریت کیفیت (efqm) از دیدگاه مدیران و کارشناسان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1390
  سمیه ریوف قهرمانی   هادی پورشافعی

مسئله جهانی شدن، حضور و بقا در محیط رقابتی، حفظ مشتری و کسب توان رقابتی، به عنوان دلایل گرایش سازمان ها به بهسازی و در نتیجه استفاده از مدل های تعالی سازمانی عنوان شده است. از آنجا که دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی از جمله مهمترین سازمان هایی هستند که جوامع برای رشد و توسعه به آنها نیاز دارند، ضرورت استفاده از مدل ها و الگوهائی که بتواند ضمن بررسی وضعیت دانشگاه و تشخیص توانمندی ها و قابلیت ها، مبنای صحیحی جهت برنامه-ریزی های آینده بوجود آورد، بیش از هر زمان دیگر احساس می شود. به همین منظور این پژوهش با هدف بررسی قابلیت های دانشگاه بیرجند بر اساس معیارهای الگوی بنیاد اروپائی مدیریت کیفیت efqm از دیدگاه مدیران و کارشناسان این دانشگاه انجام شده است. روش پژوهش توصیفی و از نوع پیمایشی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل مدیران و کارشناسان دانشگاه بیرجند بوده که در مجموع 59 مدیر و 169 کارشناس به شیوه تصادفی متناسب با حجم انتخاب شدند. روش گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه محقق ساخته بر اساس معیارهای الگوی بنیاد اروپائی مدیریت کیفیت بود. به منظور بررسی پایائی پرسشنامه آن را در مطالعه مقدماتی مورد ارزیابی قرار داده و میزان پایائی آن از طریق ضریب آلفای کرونباخ 96/0 به دست آمد. در این پژوهش ضمن استفاده از شاخص های آمار توصیفی، در بخش استنباطی از آزمون تی برای نمونه های مستقل استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان داد مدیران امتیاز کل معیارهای الگوی اروپایی مدیریت کیفیت را در دانشگاه بیرجند بالاتر از کارشناسان ارزیابی کرده-اند. نتایج بررسی ها نیز حاکی از این است ارزیابی انجام شده تقریباً در همه معیارهای نه گانه به همین شکل بوده است اگرچه به نظر می رسد این تفاوت در میانگین کل بین مدیران و کارشناسان بیشتر از مولفه تفاوت در حوزه «نتایج» بوده است.

رابطه ی ویژگی های شغل بر اساس مدل هاکمن و اولدهام با خلاقیت در کارآفرینی کارکنان دانشگاه بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1390
  سارا دقتی پور   هادی پورشافعی

با گذر از عصر اطلاعات، سرمایه های با اهمیت سازمانی، دانش و دانایی می باشند. سازمان های نوین، نیازمند ایده های جدید و خلاقانه ی کارکنان خود هستند. در این فرایند، ماهیت و ویژگی های شغل می تواند در جهت خلق و ارایه ی ایده ها، از اهمیت برخوردار باشد. این پژوهش، با هدف بررسی رابطه ی خصوصیات شغل با خلاقیت در کارآفرینی کارکنان دانشگاه بیرجند انجام گرفته است. روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی و از نظر هدف، کاربردی می باشد. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه ی کارکنان دانشگاه بیرجند بودند که از این تعداد، 165 نفر به عنوان گروه نمونه به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، بر اساس جدول مورگان انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات، از دو پرسشنامه ی استاندارد شناخت خصوصیات شغل بر اساس مدل هاکمن و اولدهام که توسط واگنر (1995) ساخته شده است و خلاقیت رندسیپ ( 1997) استفاده شده که آلفای آن ها به ترتیب 68/0 و 88/0 بدست آمده است. فرضیه های پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون، مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که هر یک از مولفه های ویژگی های شغل (تنوع مهارت، هویت تکلیف، اهمیت تکلیف، استقلال و بازخورد) با خلاقیت کارکنان رابطه ی معنی داری دارند. همچنین نتایج نشان داد که ارتباط معناداری بین هر یک از ویژگی های شغل و نیز خلاقیت با سابقه ی خدمت کارکنان دانشگاه وجود ندارد

رابطه ی مدیریت کلاس معلمان با خودکارآمدی دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان همدان در سال تحصیلی90-89
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1390
  عبدالرضا خدری   هادی پورشافعی

هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه ی مدیریت کلاس معلمان با خودکارآمدی دانش آموزان بوده است. روش پژوهش نیز از نوع توصیفی-همبستگی است. که برای نیل به این هدف از میان معلمان ناحیه 2 شهرستان همدان که تعداد آنان 132 نفر بودند، 88 نفر و از میان دانش آموزان معلمان انتخاب شده در هر کلاس چهار نفر به عنوان نمونه ی پژوهشی انتخاب شدند. مدیریت کلاس با پرسشنامه الوانی (1386) ارزیابی شد و خودکارآمدی دانش آموزان نیز با پرسشنامه خودکارآمدی ویلر و لد (1982) مورد ارزیابی قرار گرفت. پایایی پرسشنامه ها با استفاده از روش آلفای کرونباخ محاسبه شد، که پایایی پرسشنامه ی مدیریت کلاس 91/0 و پایایی پرسشنامه ی خودکارآمدی کودکان نیز 78/0به دست آمد. پس از تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده مشخص شد که:1) رابطه بین مدیریت کلاس مدرسه محور معلمان و خودکارآمدی دانش آموزان معنادار نیست.2) بین مدیریت کلاس دانش آموزمحور معلمان و خودکارآمدی دانش آموزان رابطه ی معناداری وجود ندارد.3) بین مدیریت کلاس معلمان برحسب زن و مرد تفاوت معناداری وجود ندارد.4) بین خودکارآمدی پسران و دختران تفاوت معنادار وجود ندارد.

ابعاد ساختار سازمانی و رابطه آن با توانمندسازی روانشناختی از دیدگاه کارکنان دانشگاه بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1391
  محترم رضایی یونسی   هادی پورشافعی

سرمایه های انسانی کلیدی ترین منابع سازمان محسوب می شوند و توانمندی این سرمایه ی ارزشمند، کارایی و اثربخشی سازمانی را افزایش می دهد. این پژوهش، با هدف شناسایی ساختار سازمانی دانشگاه بیرجند و رابطه ی آن با توانمندسازی روان شناختی از دیدگاه کارکنان دانشگاه انجام پذیرفته است. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی و از نظر هدف، کاربردی می باشد. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه کارکنان دانشگاه بیرجند بود که 136 نفر به عنوان نمونه به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و با استفاده از جدول مورگان انتخاب شدند. به منظور جمع-آوری اطلاعات، از دو پرسشنامه ی استاندارد ساختار سازمان (هیگ و آیکن، 1969؛ رابینز، 1987 و توانمندسازی روان شناختی اسپریتزر، 1996) استفاده شد که آلفای آن ها به ترتیب 85/0 و 88/0 به دست آمده است. فرضیه های پژوهش با استفاده از آزمون همبستگی و رگرسیون، مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که ساختار سازمانی دانشگاه در ابعاد (رسمیت، پیچیدگی و تمرکز) و هم چنین توانمندسازی روان شناختی به طور معناداری بالاتر از حد متوسط است. از طرفی رابطه ی معناداری بین بعد رسمیت و تمرکز با توانمندسازی روان شناختی کارکنان وجود دارد. هم چنین بین هر یک از ابعاد ساختار سازمانی با سابقه ی کار و میزان تحصیلات کارکنان دانشگاه، تفاوت معنادار وجود نداشت. کلیدواژه ها: ساختار سازمان، رسمیت، پیچیدگی، تمرکز، توانمندسازی روان شناختی، دانشگاه بیرجند.

رابطه‏ی خلاقیت با خودکارآمدی شخصی و خودکارآمدی جمعی دبیران مدارس متوسطه بیرجند سال‏تحصیلی 90-89
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1391
  آزاد الماسی   هادی پورشافعی

چکیده هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین خلاقیت با خودکارآمدی شخصی و جمعی دبیران مدارس متوسطه شهر بیرجند می‎باشد. روش پژوهش، از نوع همبستگی و نمونه مورد پژوهش شامل 167 دبیر (112 مرد و 55 زن) بودند که به شیوه ی نمونه گیری چندمرحله ای از بین سه پایه تحصیلی اول، دوم و سوم دبیرستان، انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری، شامل پرسشنامه خلاقیت رندسیپ (1977)، پرسشنامه خودکارآمدی شخصی شان- موران و ولفلک هوی (2001) و پرسشنامه خودکارآمدی جمعی شان- موران و بار (2004) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده‎ها از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون‏های تی و تحلیل واریانس، استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که بین خلاقیت با خودکارآمدی شخصی و جمعی دبیران، رابطه معناداری وجود دارد و هم چنین بین خودکارآمدی شخصی و جمعی دبیران زن و مرد نیز تفاوت معناداری وجود دارد، اما بین خلاقیت دبیران زن و مرد تفاوت معناداری دیده نشد. علاوه‎براین، یافته ها نشان داد که بین خودکارآمدی شخصی دبیران براساس سابقه کار با مدیر تفاوت معناداری وجود دارد، اما بین خلاقیت و خودکارآمدی جمعی دبیران براساس سابقه‎ی تدریس و مدرک تحصیلی آن ها تفاوت معناداری وجود نداشت.

اثربخشی ارزشیابی دانشجویان از تدریس اعضای هیأت علمی دانشگاه بیرجند با رویکرد مدل کرک پاتریک
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1391
  منیره رضایی فورگ   هادی پورشافعی

استفاده از نظر دانشجویان، جهت ارزشیابی کیفیت تدریس اساتید از سابقه قابل توجهی در آموزش عالی برخوردار است که در مورد آن مطالعات متعددی انجام شده، اما اثربخشی آن کم تر مورد پژوهش قرارگرفته است. هدف این پژوهش تعیین اثربخشی ارزشیابی دانشجویان از کیفیت تدریس اعضای هیأت علمی دانشگاه بیرجند بوده که با رویکرد مدل هدف گرای کرک پاتریک در چهار سطح واکنش (رضایت)، یادگیری، رفتار و نتایج انجام گرفته است. روش پژوهش توصیفی- پیمایشی و از نظر نوع کاربردی بود. نمونه پژوهش شامل 155 عضو هیأت علمی از جامعه اعضای هیأت علمی دانشگاه بوده است که به روش نمونه گیری طبقه ای- تصادفی در سطح گروه های چهارگانه علوم انسانی، علوم پایه، کشاورزی و مهندسی انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه محقق ساخته استفاده شده که روایی آن توسط متخصصان تأمین و پایایی آن با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ 91/0 می باشد. به منظور تحلیل داده ها، ضمن ارایه توصیف داده ها از آزمون استنباطی تی استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که «واکنش» اعضای هیأت علمی دانشگاه بیرجند نسبت به ارزشیابی های مبتنی بر نظر دانشجویان از کیفیت تدریس رضایت بخش بوده و هم چنین نتایج مبین آن بود که «یادگیری» اعضای هیأت علمی از ارزشیابی کیفیت تدریس ، به طور معنی داری مطلوب بوده است. در سطح تغییر در «رفتار» یعنی عملکرد آموزشی، نتایج معنی دار بود، اما در سطح چهارم مدل مورد نظر یعنی «نتایج»، مطلوب نبوده است، در نتیجه با توجه به این سطح ، ارزشیابی نمی تواند موجب کاهش هزینه های آموزشی شود. بر اساس نتایج دیگر پژوهش، در اثربخشی ارزشیابی کیفیت تدریس با توجه به سطوح چهارگانه پژوهش در بین اعضای هیأت علمی بر حسب جنسیت، تفاوت آماری معنی دار مشاهده نگردید.

کیفیت زندگی کاری و نقش پیشبینی کننده آن در تبیین سلامت روان کارکنان دانشگاه بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی 1391
  محسن ماندگار   هادی پورشافعی

سرمایه های انسانی کلیدی ترین منابع سازمان محسوب می شوند و توجه به کیفیت زندگی کاری این سرمایه ی ارزشمند، سلامت روان آنان را و همچنین کارایی و اثربخشی سازمانی را افزایش می دهد. این پژوهش، با هدف بررسی رابطه بین کیفیت زندگی کاری و سلامت روان کارکنان دانشگاه بیرجند انجام پذیرفته است. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی و از نظر هدف، کاربردی می باشد. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه کارکنان دانشگاه بیرجند بود که 165 نفر به عنوان نمونه به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و با استفاده از جدول مورگان انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات، از دو پرسشنامه ی استاندارد 27 سوالی کیفیت زندگی کاری والتون (1972) و پرسشنامه 28 سوالی سلامت روان گلدبرگ (1972) استفاده شد. فرضیه های پژوهش با استفاده از آزمون های تی، روش همبستگی، رگرسیون و تحلیل واریانس مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد وضعیت کیفیت زندگی کاری کارکنان به طور معنی داری پایین تر از حد متوسط و نیز وضعیت سلامت روان کارکنان به نحو معنی داری بالاتر از حد متوسط می باشد. از طرفی رابطه ی معناداری بین مولفه های کیفیت زندگی کاری و سلامت روان کارکنان وجود دارد، لیکن تنها سه مولفه ی پرداخت منصفانه و کافی، وابستگی اجتماعی زندگی کاری و توسعه قابلیت های انسانی توان پیشبینی سلامت روان کارکنان را دارد. هم چنین نتایج نشان دادکه بین کیفیت زندگی کاری و سلامت روان کارکنان بر اساس ویژگی جنسیت کارکنان، تفاوت معنادار وجود داشت.

ابعاد فرهنگ سازمانی بر اساس مدل دنیسون و رابطه ی آن با جو توسعه منابع انسانی از دیدگاه کارکنان دانشگاه بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1391
  فاطمه نیازی خاتون آباد   هادی پورشافعی

چکیده امروزه توسعه منابع انسانی مهمترین هدف سازمان هاست و استقرار زمینه ی مناسب برای چنین توسعه ای در اولویت قراردارد. در بستر سازی این توسعه عوامل گوناگون نقش دارند که از آن جمله فرهنگ سازمانی است . بر این اساس پژوهش حاضر با هدف شناسایی رابطه بین فرهنگ سازمانی وجوتوسعه منابع انسانی از دیدگاه کارکنان دانشگاه بیرجند انجام شده که به بررسی چهار فرضیه پرداخته می شود. روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی و از نظر هدف، کاربردی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل کارکنان دانشگاه بیرجند بوده که در مجموع 130 نفر به شیوه تصادفی انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه فرهنگ سازمانی دنیسون 2000گردآوری شده است. روایی این پرسشنامه با توجه به تحقیقات انجام شده توسط صاحب نظران و اساتید دانشگاه ها مورد تأیید قرار گرفته است و پایایی آن نیز با استفاده از آلفای کرونباخ در تحقیقات مختلف تأئید شده است. پرسشنامه دوم مربوط به جو توسعه منابع انسانی است که دارای روایی محتوایی است و توسط سلطانی1387 مورد تأیید قرار گرفته و پایایی آن نیز با استفاده از آلفای کرونباخ 93/0 بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار استنباطی از جمله تی تک نمونه ای، آزمون پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده گردید. یافته های پژوهش نشان داد که در مجموع میانگین ابعاد فرهنگ سازمانی به طور معناداری از حد متوسط بالاتر است همچنین بین چهار بعد فرهنگ سازمانی، بعد سازگاری دارای بیشترین میانگین و بعد مأموریت دارای کمترین میانگین بوده است. نتایج همبستگی نیز دلالت برآن دارد که بین فرهنگ سازمانی و جوتوسعه منابع انسانی رابطه معنادار و مثبتی وجود دارد. علاوه بر این نتایج رگرسیون پژوهش نیز نشان داد که در بین ابعاد مشارکت، سازگاری، انطباق پذیری و مأموریت، بعد مأموریت و سازگاری پیش بینی کننده جو توسعه منابع انسانی دانشگاه است. این امر دلالت بر این دارد که چشم انداز مشترک و ارزش های مشترک سازمان، جو توسعه منابع انسانی دانشگاه را پیش بینی می کنند. بر اساس نتایج پژوهش به مدیران این دانشگاه پیشنهاد می شود که اقداماتشان را بر اساس برنامه ریزی استراتژیک انجام دهند و کارکنان را نیز از برنامه ها و اهداف دانشگاه و راه های تحقق آن مطلع کنند همچنین به شفاف سازی، همگانی کردن و همسوسازی ارزش های سازمان از طریق برگزاری برنامه های مذاکره و توافق درباره ارزش های سازمان برای کارکنان بپردازند. کلید واژه ها: فرهنگ سازمانی، جوتوسعه منابع انسانی، مدل دنیسون

وضعیت مدیریت دانش در چارچوب مدل جاشپارا و بر اساس مستندسازی تجربیات مدیریتی مدیران ستادی آموزش و پرورش استان خراسان جنوبی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم انسانی 1391
  عباس زاهدیان   محسن آیتی

درعصرامروزدانش و مدیریت دانش به عنوان یک مزیت رقابتی مهم به منظور ایجاد ارزش و توسعه قابلیت‏ های جدید در نظام‏ های آموزشی اعم از آموزش عالی و آموزش و پرورش محسوب می ‏شودکه در رابطه با آن الگوها و مدل ‏های گوناگون ارائه شده است. این پژوهش با هدف شناسایی وضعیت مدیریت دانش در چارچوب مدل جاشپارا و بر اساس مستندسازی تجربیات مدیریتی مدیران ستادی آموزش و پرورش خراسان جنوبی انجام گرفته است. روش انجام پژوهش، توصیفی از نوع پیمایشی بوده است. جامعه آماری این پژوهش، شامل 260 نفر از مدیران ستادی آموزش و پرورش خراسان جنوبی در سال تحصیلی 91-1390 بودند که 158 نفرازمدیران ستادی (مدیران 37 نفر،معاونین 35 نفروکارشناسان مسئول 86 نفر) با استفاده از روش نمونه‏ گیری طبقه‏ ای نسبتی انتخاب شدند. به این‏ منظوردرآغازبه مطالعه گسترده ادبیات وپیشینه‏ یپژوهش پرداخته شدوبرای وضعیتمدیریت دانش بر مبنای مدل جاشپارا، پرسشنامه محقق ساخته‏ شامل 39 گویه تنظیم گردید. برای تعیین روایی محتوا و سازه، ابتدا پرسش‏نامه‏ در اختیار تعدادی از صاحب نظران و خبرگان موضوع قرار گرفت و سپس تحلیل عاملی شد و مورد تأیید واقع گردید. سنجش پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ برای کل پرسش‏نامه 97/0 به دست آمده است. برای تجزیه و تحلیل داده‏ های جمع ‏آوری شده از روش‏ های توصیفی و روش‏های استنباطی (آزمون تی، آزمون تحلیل واریانس یک ‏طرفه و محاسبه‏ ضریب همبستگی پیرسون) استفاده شده است.نتایج پرسش‏ های پژوهش نشان داد میانگین وضعیت مدیریت دانش در آموزش و پرورش از نظر مدیران 36/3، معاونین 16/3، کارشناسان مسئول 06/3 و میانگین کل، 19/3 به دست آمد. نتای جفرضیات پژوهش حاکی از آن بودکه،میانگین نمره مولفه ‏های اکتساب وخلق دانش وکاربرددانش ومیانگین نمره کل مدیریت دانش مدیران ستادی،به‏ طورمعنی ‏داری بیشترازمتوسط نظری است. هم‏ چنین بین سابقه کار مدیران ستادی و میزان کاربرد مدیریت دانش و مولفه ‏های سازماندهی دانش، تبادل و اشتراک دانش و کاربرد دانش رابطه معنی ‏داری وجود ندارد، اما بین مولفه اکتساب و خلق دانش با سابقه کار رابطه مثبت و معنی داری تایید گردید. به علاوه بین متغیرهای سطوح تحصیلی مدیران و سطوح مختلف مدیران با کاربرد مدیریت دانش ومولفه‏ های آن،تفاوت معنی‏ داری مشاهده نگردید.

عوامل اثربخشی سازمانی کتابخانه های دانشگاهی ایران از دیدگاه مدیران و کارکنان بر اساس مدل پارسونز
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1391
  سید احمد موسوی   محمد جواد هاشم زاده

هدف از اجرای این پژوهش، بررسی عوامل اثربخشی سازمانی کتابخانه های دانشگاهی ایران از دیدگاه مدیران و کارکنان، بر اساس الگوی پارسونز است. روش پژوهش، پیمایشی و از نوع کاربردی بود. جامعه ی این پژوهش، کلیه ی مدیران و کارکنان کتابخانه های مرکزی و دانشکده ای دانشگاه های تحت پوشش وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری است. از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای استفاده شد و ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه ی استاندارد بود. روایی پرسشنامه، از طریق متخصصان و پایایی آن، از طریق آزمون آلفای کرونباخ (86/0) سنجیده شد. با استفاده از بازآزمایی نیز، ضریب همبستگی پیش آزمون و پس آزمون، 92/0 محاسبه شد. نتایج به دست آمده، نشان داد که مولفه ی «کسب هدف» با اهمیت ترین مولفه از دیدگاه مدیران کتابخانه های دانشگاهی ایران و مولفه ی «مشروعیت» با اهمیت ترین مولفه از دیدگاه کارکنان کتابخانه های دانشگاهی ایران هستند. افزون بر آن، مشخص گردید که در همه ی مولفه های اثربخشی پارسونز(انطباق، کسب هدف، انسجام و مشروعیت)، مدیران نسبت به کارکنان، میانگین بالاتری را کسب کرده اند. هم چنین، مشخص شد که تفاوت معناداری بین دیدگاه مدیران و کارکنان کتابخانه های دانشگاهی ایران با توجه به چهار عامل اثربخشی پارسونز وجود داشت(0001/0p-value= ). بین مدرک تحصیلی مدیران زن و مرد کتابخانه های دانشگاهی ایران، با توجه به چهار عامل اثربخشی پارسونز، تفاوت معناداری وجود نداشت(177/0 =p-value) و هم چنین، بین جنسیت مدیران زن و مرد کتابخانه های دانشگاهی ایران با توجه به چهار عامل اثربخشی پارسونز تفاوت معناداری وجود نداشت (992/0 =p-value). در نهایت، مدیران و کارکنان، اثربخشی مدیریت کتابخانه های مورد بررسی را به ترتیب، تقریباً در سطح خوب و متوسط ارزیابی نمودند.

تبیین نیازهای اطلاعاتی کاربران کتابخانه های عمومی استان خراسان جنوبی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1391
  معصومه فرامرزی القار   محمدجواد هاشم زاده

پژوهش حاضر به روش پیمایشی و با تکیه بر الگوی مطالعه کاربران هیل به تبیین نیازهای اطلاعاتی کاربران کتابخانه های عمومی استان خراسان جنوبی پرداخته است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه اعضای معتبر کتابخانه های عمومی استان خراسان جنوبی تا پایان مردادماه سال 1391 با برآورد تقریبی 23594 نفر است. از طریق نمونه برداری خوشه ای با استفاده از جدول کرجسی و مورگان 377 نفر به عنوان جامعه نمونه تعیین شد. اطلاعات از طریق پرسشنا مه گرد آوری شد. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد اکثر کاربران کتابخانه های عمومی استان در مقطع تحصیلی دیپلم و کارشناسی بودند. یافته ها در خصوص سواد رایانه ای کاربران نشان داد که تنها یک سوم کاربران گواهینامه آی.سی.دی.ال. را دریافت کرده اند. کاربران سطح سواد اطلاعاتی خود را بالاتر از حد متوسط اعلام کردند. مهم ترین نیازهای موضوعی کاربران کتب درسی و کمک آموزشی، ادبیات و دین و مهم ترین منابع کسب اطلاعات آن ها کتاب ، نشریات ادواری و اینترنت بود. انجام تکالیف و پروژه های درسی و بالا بردن معلومات عمومی به ترتیب اصلی ترین انگیزه های پاسخ گویان از جست-وجوی اطلاعات در کتابخانه بود. روزآمد نبودن منابع و کمبود منابع اطلاعاتی و عدم دسترسی به اینترنت مهم ترین موانع در رفع نیازهای اطلاعاتی کاربران بودند. مهم ترین تجهیزات و خدمات مورد نیاز کاربران جهت رفع نیازهای اطلاعاتی رایانه، دستگاه فتوکپی و اینترنت بود. منابع و خدمات کتابخانه ها در حد متوسط پاسخ گوی نیاز کاربران بود. نتایج نشان داد بین میانگین نمرات پاسخ-گویان زن و مرد در موضوعات دین، هنر، ادبیات و درسی و کمک آموزشی و محمل کتاب و منابع الکترونیکی ناپیوسته تفاوت معناداری وجود داشت. هم چنین بین میانگین نمرات پاسخ گویان مقاطع مختلف تحصیلی (دیپلم، کاردانی و کارشناسی) به موضوعات کلیات، فلسفه، علوم اجتماعی و هنر و سایر محمل ها ( منابع اینترنتی و پایگاه های اطلاعاتی، مجموعه مقالات گردهمایی ها، گزارش های تحقیقی، نشریات ادواری، نقشه ها و منابع الکترونیکی ناپیوسته) به جز کتاب تفاوت معناداری وجود داشت.

سطح تحول پذیری سازمانی کارکنان دانشگاه بیرجند و رابطه ی آن با مولفه های هوش سازمانی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1391
  سمیه امیرآبادیزاده   هادی پورشافعی

در عصر نوین تحول یک ضرورت سازمانی است، مهم ترین چالش پیش روی سازمان ها ، تحول و تغییر می باشد، چرا که در محیط های ‏متغیر امروزی سازمان ها بایستی هوشمندانه از خود واکنش نشان داده و حتی تحول را خلق کنند. این پژوهش با هدف بررسی سطح تحول پذیری کارکنان دانشگاه بیرجند و رابطه آن با مولفه های هوش سازمانی انجام گرفته است. روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی و از نظر هدف، کاربردی بوده است. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه ی کارکنان دانشگاه بیرجند بود که از این تعداد، 136 نفر به عنوان گروه نمونه به روش نمونه گیری تصادفی طبقه-ای، بر اساس جدول کرجسی و مورگان انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات، از دو پرسشنامه ی هوش سازمانی آلبرشت (2003) با ضریب آلفای94/0 و پرسشنامه آمادگی پذیرش تحول سازمانی سلطانی (1387) با آلفای 94/0 استفاده شد. فرضیه های پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون، مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد میانگین تحول سازمانی برابر با 133 و میانگین هوش سازمانی کارکنان برابر 69/133 بوده است، که در هر دو زمینه نتایج وضعیت ضعیفی را نشان می دهد. از سویی دیگر یافته ها بیانگر این بود که بین هوش سازمانی و تحول سازمانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بین سابقه خدمت، جنسیت و میزان تحصیلات با هوش سازمانی تفاوتی وجود نداشت. نتایج پژوهش در زمینه مولفه های پیش بینی کننده تحول سازمانی بیانگر این بود که تنها دو مولفه «میل به تغییر» و «اتحاد و توافق» قادر به پیش بینی کنندگی تحول سازمانی هستند. کلید واژه ها: تحول سازمانی، هوش سازمانی، مولفه های هوش سازمانی، کارکنان، دانشگاه بیرجند.

تبیین مدیریت دانش دبیران مقطع متوسطه بر اساس مولفه‏های اعتماد سازمانی با استفاده از مدل معادلات ساختاری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1392
  مجید علیچان نوده پشنگی   هادی پورشافعی

مدیریت دانش برای داشتن مدارس پویا بسیار مهم است. اعتماد اغلب به عنوان یک عامل مهم برای ایجاد مدیریت دانش مطرح شده است. این پژوهش ضمن واکاوی مفاهیم مدیریت دانش و اعتماد سازمانی معلمان در مدارس متوسطه، با هدف بررسی رابطه علّی بین ابعاد اعتماد سازمانی و مدیریت دانش معلمان مقطع متوسطه انجام گرفته است. روش پژوهش علّی همبستگی و جامعه آماری آن کلیه دبیران مقطع متوسطه استان خراسان رضوی (شهر گناباد) در سال تحصیلی 92 - 1391 بوده‏اند. روش نمونه‏گیری طبقه‏ای تصادفی بوده است که 340 نفر انتخاب و در بین آنها پرسشنامه‏های اعتماد سازمانی باسوتی و دگادی و مدیریت دانش پلات توزیع گردید. روایی صوری و محتوایی و پایایی پرسش‏نامه‏ها به دقت بررسی و مورد تأیید قرار گرفته اند. داده ها با استفاده از spss و لیزرل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. از آزمون همبستگی پیرسون برای بررسی رابطه‏مداری مولفه‏های پژوهش و از مدل معادلات ساختاری برای تأیید یا عدم تأیید رابطه علی بین متغیرها استفاده شده‏است. یافته‏های تحقیق ضمن تصدیق کارهای تجربی گذشته، چشم‏انداز جدیدی برای تحقیق در مورد مدیریت دانش در مدارس فراهم آورد. یافته‏ها نشان داد که وضعیت مدیریت دانش و اعتماد سازمانی در سطح مطلوبی قرار دارد، اما مهمترین نتیجه این تحقیق اثبات روابط علّی مستقیم، معنادار و قویی است که بین ابعاد اعتماد سازمانی و مولفه‏های مدیریت دانش وجود دارد. بررسی‏های به عمل آمده نشان داد که اعتماد به همکاران اثرگذارترین متغیر بر مدیریت دانش است. مدل علّی طراحی شده در پژوهش بر اساس الگوی معادلات ساختاری برازش گردید. شاخص نیکوئی برازش 98/0gfi= و شاخص تصحیح یافته آن 95/0agfi= و ریشه میانگین مجذور باقی مانده‏ها در مدل 061/0 rmsea= بود. بنابر این مدل دارای برازش بسیار خوبی بوده است.

نیازسنجی آموزشی دانشجویان استعدادهای درخشان مقطع کارشناسی دانشگاه بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1392
  عاطفه خلیلی   محسن آیتی

این پژوهش، با هدف شناسایی نیازهای آموزشی دانشجویان با استعداد درخشان و اولویت بندی نیازهای آنان انجام پذیرفته است. روش پژوهش، پیمایشی و از نظر هدف کاربردی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان استعداد درخشان دختر و پسر مقطع کارشناسی دانشگاه بیرجند بود. که از این تعداد 281 نفر دانشجوی دختر و 188 نفر دانشجوی پسر در مقطع کارشناسی با استفاده از جدول کرجسی و مورگان انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات، از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. میزان آلفا برای سوالات نمونه اساتید، بخش اول (وضعیت موجود) برابر 75/0 و برای سوالات بخش دوم پرسشنامه (وضعیت مطلوب) برابر 83/0، تعیین شد و میزان آلفا برای سوالات نمونه دانشجویان، بخش اول (وضعیت موجود) برابر 83/0، و برای سوالات بخش دوم (وضعیت مطلوب) برابر 86/0 به دست آمد. این نتایج بیانگر این است که پرسشنامه از پایایی درونی قابل قبولی برخوردار بود و سوالات پژوهش با استفاده از آزمون t تک گروهی و مستقل مورد بررسی قرار گرفت. همچنین به منظور پایایی و روایی پرسشنامه از تحلیل آماری اکتشافی و تاییدی هم استفاده گردید که شاخص های gfit، tli و cfi بیشتر از 90/0 و مقدار rmsea 4./. به دست آمد. و این بیانگر این است که تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی پرسشنامه نیازسنجی آموزشی دانشجویان استعداد درخشان از برازش لازم برخوردار است. نتایج پژوهش نشان دهنده فهرستی از نیازهای آموزشی که شامل دوره هایی برای توسعه خلاقیت، دوره های آموزشی برای آمادگی ورود به دوره کارشناسی ارشد، دوره هایی برای آموزش و تقویت مهارت های ارتباطی (برقراری ارتباط موثر با دیگران)، دوره هایی برای مهارت های مدیریتی، دوره های آموزش عملی برای ورود به بازار کار، آموزش خودآگاهی (آگاهی از نقاط قوت و ضعف و به دست آوردن تصویر واقع بینانه از خود) و دوره های آموزشی برای تقویت اعتماد به نفس به ترتیب اولویت است. همچنین نتایج نشان داد بین میزان نیازهای آموزشی از دیدگاه دانشجویان و اساتید در اکثر مولفه ها تفاوت معناداری وجود دارد و این نشانگر آن است که دانشجویان و اساتید در مورد نیازهای آموزشی به طور کلی توافق نظر ندارند.

نوع شناسی شخصیت و رابطه آن با سبک میریت تعارض مدیران مدارس متوسطه شهر بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1392
  حمیده عزیزی   هادی پورشافعی

دامنه تعارض در سازمان های امروز، به ویژه در مدارس، ضرورت بهره گیری از راهبردهای موثر مدیریت تعارض را افزایش داده است. نکته اساسی این است که شخصیت مدیران تا چه اندازه در کاربرد این راهبردها موثر است. این پژوهش با هدف نوع شناسی شخصیت و رابطه آن با سبک مدیریت تعارض مدیران مدارس متوسطه شهر بیرجند انجام شده است. پژوهش حاضر از نظر نحوه گردآوری داده ها، از نوع توصیفی-همبستگی و بر حسب هدف، یک پژوهش کاربردی محسوب می شود. کلیه مدیران و معاونان مدارس متوسطه دخترانه شهر بیرجند که در سال تحصیلی 91-92 در این مقطع مشغول به کار بودند، جامعه آماری این پژوهش را تشکیل دادند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و بر اساس جدول کرجسی و مورگان، 97 نفر انتخاب گردیدند. پرسشنامه مدیریت تعارض رابینز (1994) به منظور سنجش راهبرد مدیریت تعارض و پرسشنامه فرم m شخصیت سنج مایرز بریگز (1998) به منظور کسب اطلاعات درباره نوع شخصیت مورد استفاده قرار گرفتند و پایایی آنان با استفاده از آلفای کرونباخ به ترتیب 0/78 و 0/80 بدست آمد. داده های پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون، مورد بررسی قرار گرفته و نتایج نشان داد که راهبرد غالب مدیریت تعارض جامعه هدف، راهبرد کنترل و نوع غالب شخصیت آنان، «برون گرای حسی فکری قضاوتی» می باشد و در نهایت یافته ها نشان داد که از میان ترجیحات شخصیت، فقط بین رجحان برون گرایی-درون گرایی با راهبرد مدیریت تعارض کنترل (سبک رقابت) همبستگی منفی معنا داری وجود دارد و بین سایر تیپ های شخصیتی با دیگر راهبردهای مدیریت تعارض همبستگی معناداری مشاهده نشد

رابطه عدالت سازمانی و اعتماد سازمانی با فرسودگی شغلی معلمان مقطع ابتدایی شهر بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1392
  سید حسین پورسجادی   هادی پورشافعی

فرسودگی شغلی، حالتی از خستگی جسمی، عاطفی و روانی است که قدرت سازگاری فرد را کاهش می دهد. عوامل فرسودگی شغلی پیچیده و چند بعدی اند که نیازمند مطالعه است. پژوهش حاضر با هدف تبیین رابطه عدالت و اعتماد سازمانی با فرسودگی شغلی صورت گرفته است. روش تحقیق توصیفی، از نوع همبستگی و از نظر هدف کاربردی است. جامعه ی آماری متشکل از تمامی معلمان مقطع ابتدایی شهر بیرجند بودند که از این تعداد، 330 نفر (220 معلم زن و 110 معلم مرد) به عنوان گروه نمونه به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، بر اساس جدول کرجسی و مورگان انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه ی فرسودگی شغلی ماسلاچ و جکسون (1981)، عدالت سازمانی نیهوف و مورمن (1993) و اعتماد سازمانی اسکات و رادر (2003) استفاده شد. تحلیل عاملی تأییدی روایی پرسشنامه فرسودگی شغلی و عدالت سازمانی را تأیید کرد اما با تحلیل عاملی اکتشافی دو سوال از پرسشنامه اعتماد سازمانی ( سوال 6 و 13) حذف گردید. آلفای کرونباخ پرسشنامه ها برای پرسشنامه فرسودگی شغلی، 88/0 ، عدالت سازمانی، 91/0 واعتماد سازمانی 88/0 به‎ دست آمد. فرضیه های پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه، تحلیل واریانس مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد عدالت سازمانی و اعتماد سازمانی پیش بینی کننده ی فرسودگی شغلی هستند. هم چنین از بین مولفه های عدالت سازمانی تنها عدالت توزیعی و تمامی مولفه های اعتماد سازمانی ( اعتماد به مدیر، اعتماد به سازمان و اعتماد به همکار) توانایی پیش بینی فرسودگی شغلی را دارند. در بین معلمان مرد عدالت سازمانی و در بین معلمان زن اعتماد سازمانی فرسودگی شغلی را پیش بینی می نماید.

پیشبینی نگرش دبیران نسبت به مدیریت کلاس، از طریق خودکارآمدی شخصی و خودکارآمدی جمعی در مدارس متوسطه شهرستان مه ولات
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1392
  سمیه صاعدی   هادی پورشافعی

هر کشوری به معلمان خلاق و کارآمد به عنوان یکی از ارکان اصلی نظام تعلیم و تربیت نیاز دارد، تا بتواند جوانان خود را در قالب آن نظام پرورش دهد و برای آینده ای بهتر آماده کند. هدف اصلی پژوهش حاضر، پیش‏بینی نگرش دبیران نسبت به مدیریت کلاس، از طریق خودکارآمدی شخصی و خودکارآمدی جمعی در مدارس متوسطه شهرستان مه ولات می‎باشد. روش پژوهش، از نوع همبستگی و نمونه مورد پژوهش شامل 243 نفر (125 مرد و 118 زن) بودند که به شیوه ی نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری، شامل پرسشنامه نگرش دبیران نسبت به مدیریت کلاس توماس (2009) پرسشنامه خودکارآمدی شخصی شان- موران و ولفلک هوی (2001) و پرسشنامه خودکارآمدی جمعی شان- موران و بار (2004) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده‎ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون، استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که بین خودکارآمدی شخصی و خودکارآمدی جمعی با نگرش دبیران نسبت به مدیریت کلاس، رابطه معناداری وجود دارد و هم چنین بین خودکارآمدی شخصی و جمعی دبیران نیز رابطه معناداری وجود دارد. هم‏چنین نتایج پژوهش نشان داد. متغیر خودکارآمدی شخصی و جمعی، نگرش دبیران نسبت به مدیریت کلاس را به ‏ پیش‏بینی نمی‏کنند.

ارزیابی دوره های مربیگری و داوری در استان خراسان جنوبی با استفاده از مدل سیپ
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - پژوهشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی 1392
  ملیحه ابطحی نیا   سیده عذرا میرکاظمی

آن چه در طراحی و اجرای آموزش اهمیت فوق العاده ای پیدا می کند، ارزیابی اثر بخشی این نوع آموزش هاست.دلایلی که غالباً در مورد ضرورت انجام ارزشیابی در هر کار انجام می شود انگیزه اصلی میل به پیشرفت و بهبود جریان کار می باشد.با توجه به نقش و اهمیت فرآیند آموزش و لزوم برنامه ریزی دقیق و طراحی مناسب دوره های آموزشی، ارزشیابی آموزش های ارائه شده که از پایه ای ترین و بنیادی ترین مراحل برنامه ریزی آموزشی محسوب می گردد، ضروری به نظر می رسد.در ورزش نیز یکی از عوامل مهم در موفقیت تیم های ورزشی، نقش مربی آن تیم است. یک مربی کارآمد با استفاده از دانش و تجربه خود می تواند موجب توسعه عملکرد ورزشکاران و در نهایت تیم خود شود.هدف کلی از انجام این تحقیق، ارزیابی دوره های عملی و تئوری مربیگری و داوری در استان خراسان جنوبی است. بر این اساس، تحقیق حاضر به ارزیابی دوره های مربیگری و داوری استان خراسان جنوبی از نظر فراگیران و مدرسان این دوره ها بر اساس مدل سیپ پرداخت تا کیفیت و نقاط ضعف و قوت این دوره ها را شناسایی کند. جامعه آماری این تحقیق، کلیه فراگیران و مدرسان دوره های آموزشی مربیگری و داوری بود ) 602 فراگیر و 9 نفرمدرس(؛ که به دلیل محدود بودن تعداد کلاس ها و در نتیجه تعداد افراد فراگیر حجم نمونه با حجم جامعه برابر در نظر گرفته شد. ابزار تحقیق، 4 پرسشنامه محقق ساخته بود که روایی صوری پرسشنامه ها توسط گروهی از صاحب نظران مورد بررسی و تأیید قرار گرفت و به وسیله تحلیل عاملی اکتشافی روایی سازه پرسشنامهها نیز بررسی و تأیید گردید. اعتبار پرسشنامه ها و پرسشنامه مدرسان ?=% داوری 99 ،?=% با استفاده از آزمون آلفای کرانباخ )پرسشنامه عملی و تئوری مربیگری 99 مورد تأیید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی )آزمونهای )?=%99 t تک نمونهای،آنالیز واریانس، کولموگروف اسمیرنوف و آزمونهای معادل ناپارامتریک آنها( و نرم افزار 18 spss و لیزرل صورت گرفت. فراگیران دوره های مربیگری و داوری کیفیت مطلوب 4 بعد زمینه، درونداد، فرآیند و برونداد را مورد تأیید قرار دادند و در مورد دوره تئوری مربیگری، بعد زمینه از نظر این افراد مطلوب بود ولی 9 بعد دیگر از مطلوبیت لازم برخوردار نبودند. مدرسان دوره ها نیز کیفیت 4 بعد این دوره ها را مطلوب ارزیابی کردند. در نتیجه، با توجه به ضعیف بودن ابعاد درونداد، فرآیند و برونداد دوره تئوری مربیگری این نتیجه گیری حاصل شد که این دوره ورودی های مطلوبی دریافت نمی کند تا خروجی های مناسبی ارائه کند. لذا در خصوص مطلوبیت بیش تر، تمامی دست اندرکاران برگزاری این دوره ها همگام با هم با تدارک ورودی های مناسب باید گامی مهم در جهت بالا بردن کیفیت این دوره ها بردارند.

طراحی و اعتبار یابی پرسشنامه فرهنگ سازمانی مبتنی بر الگوی ادگار شاین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1392
  نرگس قدسیان   هادی پورشافعی

انسان موجودی فرهنگی است؛ که نه تنها سازنده و آفریننده ی فرهنگ است، بلکه رفتار های او نیز متأثر از آن می باشد. در حوزه ی مطالعه ی سازمان و مدیریت به ویژه مدیریت آموزشی مطالعه ی فرهنگ سازمانی، مفاهیم و مولفه ها ی آن از اهمّیّت ویژه ای برخوردار است چرا که باعث تسهیلِ شناسایی و سنجش فرهنگ سازمانی و مدیریت بر آن می گردد. هدف پژوهش حاضر طرّاحی و اعتباریابی پرسش-نامه ی فرهنگ سازمانی آموزش و پرورش بوده است که در قالب سه سوال پژوهشی و دو مطالعه انجام گرفته است. این پژوهش توصیفی و از نوع کاربردی بوده که با روش ترکیبی (کیفی و کمّی) انجام شده است. جامعه ی این پژوهش را 189 نفر پرسنل مدیریت و اداره کلّ آموزش و پرورش شهر بیرجند تشکیل داده است. مطالعه ی نخست در نمونه ای هدفمند به تعداد12 نفر از مدیران ارشد سازمان و مطالعه ی دوم در نمونه ای به تعداد 147 نفر اجرا گردیده است. مطالعه ی نخست با یک سوال پژوهشی به هدف تعیین مولفه های فرهنگ سازمانی آموزش و پرورش با رویکرد استقرایی و روش کیفی نظریه-پردازی داده بنیاد چندگانه، با استفاده از مصاحبه ی مسئله محور و کاربرد الگوی شاین درباره ی سنجش فرهنگ انجام گرفت. مطالعه ی دوّم از نوع ابزارسازی شامل دو سوال پژوهشی و هدف آن طرّاحی و اعتباریابی پرسش نامه ی فرهنگ سازمانی آموزش و پرورش بوده است؛ که برای تعیین روایی آن از تحلیل عاملی تأییدی با نرم افزارamos و برای تعیین پایایی آن از روش محاسبه ی آلفای کرونباخ با نرم افزارspss استفاده گردید. درباره ی سوال اول پژوهشی یافته های مطالعه ی نخست به پیش بینی مولفه ها و طرّاحی الگوی فرهنگ سازمانی انجامید. در مرحله ی دوّم این الگو با 12 شاخص فرهنگی در سه بُعد «انطباق بیرونی»، «هماهنگی درونی»، و «روابط انسانی» به مرکزیّت آموزه های دینی «حیات طیّبه» از روایی لازم و با 90/0gfi= از برازش قابل قبول برخوردار بوده و به عنوان الگوی نهایی فرهنگ سازمانی آموزش و پرورش تأیید گردید. در مرحله ی دوّم پرسش نامه فرهنگ سازمانی بر اساس این الگو و بنیان های نظری طرّاحی گردید. یافته ها در باره ی سوال دوّم و سوّم پژوهش نشان-دادند که پرسش نامه از روایی لازم و کافی برخوردار بوده و با ضریب آلفای کرونباخ 977/0 معتبر می-باشد.

پتانسیل انگیش شغلی و رابطه آن با نوع ساختار سازمانی(مورد مطالعه دانشگاه بیرجند) empolyees job motivationg potential scor and its relation with organization structure (case study:university of birjand).
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  سمیه الماسی   هادی پورشافعی

in new management approaches, in the organizations with inflexible structure, existing of red tapes and interruptions caused by limitations and also non-compliance with environmental changes, create demotivation among staff. with regard to the influence of job motivational potential and its relationship to the type of organizational structure( enabling and dissuasive), the goal of this research is to examine job motivational potential and its relationship to the type of organizational structure of birjand university. method of this research regarding the purposes, is an applied method and regarding the plan, is a descriptive- correlational method. the population of the research consists of all the staffs (254) in birjand university in the year 2013, out of which 136 persons were chosen as the sample group by stratified sampling method based on the kerjesi and morgan`s table. in order to collect information, questionnaires of type of organizational structure (torkzadeh and mohtaram,2011) and staff job motivational potential (torkzadeh and zeinali,2012)were used which in this research their alpha were 0/81 and 0/69, respectively. results showed that predominant dimension of type of organizational structure in birjand university is dissuasive and there is no meaningful relationship between the enabling type of organizational structure and motivational potential. results also revealed that there is a meaningful relationship between type of dissuasive structure and job motivational potential and the most mean of motivational potential is related to the feed back (3/23) and the least mean is related to the identity (3/09) which is meaningful in the level 0/05. also, results of one-sided variance analysis test showed that the most mean (3/20) of enabling structure is related to the central organization and the least mean (2/8) is related to the engineering college and for comparing the groups, tuki post hoc test was used and results revealed that there is a meaningful difference between central organization and literature and with the mean difference (0/39) in a meaningful level (0/001).

نوع شناسی شخصیت و رابطه آن با سبک تصمیم گیری مدیران مدارس متوسطه شهر بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1393
  فاطمه راشکی قلعه نو   هادی پورشافعی

در یک سازمان مدیران تصمیم گیرنده هستند و کیفیت تصمیمات آنان تعیین کننده موفقیت سازمان در جهت نیل به اهداف سازمانی است. نکته اساسی این است که شخصیت مدیران تا چه اندازه با سبک های تصمیم گیری آنان ارتباط دارد. این پژوهش با هدف نوع شناسی شخصیت و رابطه آن با سبک تصمیم گیری مدیران مدارس متوسطه شهر بیرجند انجام شده است. پژوهش حاضر از نظر نحوه گردآوری داده ها، از نوع توصیفی- همبستگی و بر حسب هدف، یک پژوهش کاربردی محسوب می شود. کلیه مدیران و معاونان مدارس متوسطه دخترانه شهر بیرجند که در سال تحصیلی 93-92 در این مقطع مشغول به کار بودند، جامعه آماری این پژوهش را تشکیل دادند که با استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده براساس جدول کرجسی و مورگان، 97 نفر انتخاب گردیدند. پرسشنامه سبک تصمیم گیری مدیران اسکات و بروس (1995) به منظور سنجش سبک های تصمیم گیری مدیران و پرسشنامه فرم m شخصیت سنج مایرزبریگز (1998) به منظور کسب اطلاعات درباره نوع شخصیت مورد استفاده قرار گرفتند و پایایی آنان با استفاده از آلفای کرونباخ به ترتیب 80/0 و 81/0 بدست آمده است. داده های پژوهش با استفاده از آزمون های تی تک نمونه ایی، خی دو، ضریب همبستگی و رگرسیون، مورد بررسی قرارگرفته و نتایج آن نشان داد که در میان سبک های تصمیم گیری مدیران جامعه هدف، سبک «شهودی» بالاترین میانگین را به خود اختصاص داده است و نوع شخصیت آنان، «برون گرایی شهودی فکری قضاوتی» می باشد. همچنین یافته ها حاکی از آن است که از میان ترجیحات شخصیت، بین رجحان «قضاوتی» و «ادراکی» با سبک تصمیم گیری «شهودی»، بین رجحان «تفکری» و «احساسی» با سبک تصمیم گیری «اجتنابی» و بین رجحان «قضاوتی» و «ادراکی» با سبک تصمیم گیری «آنی» همبستگی منفی معناداری وجود دارد و بین سایر تیپ های شخصیتی با دیگر سبک های تصمیم گیری مدیران همبستگی معناداری مشاهده نشده است.

مقایسه ی هوش هیجانی دانش آموزان یک زبانه و دوزبانه و نقش آن در نگرش نسبت به یادگیری درس زبان انگلیسی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی 1393
  حفیظه بلوچ   محمد اکبری بورنگ

هدف از اجرای این پژوهش مقایسه¬ی هوش هیجانی دانش¬آموزان یک¬زبانه و دوزبانه و نقش آن در نگرش نسبت به یادگیری درس زبان انگلیسی است. روش پژوهش، علی- مقایسه¬ای و جامعه¬ی آماری آن را تمامی دانش¬آموزان یک¬زبانه و دوزبانه دوره¬ی متوسطه شهر چابهار که در سال تحصیلی 93-92 مشغول به تحصیل بوده¬اند را شامل شد. برای این منظور نمونه¬ای به حجم 260 نفر با استفاده از نمونه¬گیری طبقه¬ای برابر انتخاب شدند، برای جمع¬آوری اطلاعات از پرسش¬نامه هوش هیجانی شات و همکارانش و همچنین پرسش¬نامه نگرش¬سنج گاردنر استفاده گردید. داده¬های جمع¬آوری شده با استفاده از شاخص های آمار توصیفی، آزمون تی مستقل، تحلیل واریانس چندمتغیره و رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته¬های پژوهش نشان داد که دانش¬آموزان یک زبانه و دوزبانه به لحاظ هوش هیجانی به طور کلی با یکدیگر تفاوت ندارند، اما در بررسی مولفه¬های هوش هیجانی در دانش آموزان یک¬زبانه و دوزبانه تفاوت معناداری در مولفه تنظیم هیجان مشاهده شد؛ و دانش¬آموزان دوزبانه از تنظیم هیجانی بالاتری نسبت به دانش¬آموزان یک¬زبانه برخوردار هستند. هم¬چنین دانش¬آموزان دختر نیز از تنظیم هیجان و ارزیابی هیجانی بالاتری برخوردار بودند. در بررسی نگرش نسبت به یادگیری درس زبان انگلیسی در دانش¬آموزان یک¬زبانه و دوزبانه و جنسیت تفاوت معناداری به لحاظ آماری مشاهده نشد. نتایج آزمون رگرسیون چند متغیره حاکی از معناداری بین نگرش نسبت به یادگیری درس زبان و موفقیت تحصیلی رابطه معناداری مشاهده شد.

سرمایه اجتماعی و رابطه آن با ابعاد مدیریت مشارکتی دبیران مقطع متوسطه شهر بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1393
  کریم داد سپاهی   هادی پورشافعی

امروزه با شرایط رقابتی حاکم بر سازمان ها، نیروی انسانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. از این رو مشارکت و همکاری کارکنان در امور از ضرورت سازمان های امروزی محسوب می شود. برای اینکه کارکنان با یکدیگر همکاری سازنده ای داشته باشند، نیاز است که به تقویت ارتباطات آنان توجه شود. سرمایه اجتماعی مفهومی است که به ایجاد پیوندهای متقابل بین کارکنان اشاره دارد و می تواند نظام مدیریت مشارکتی را تسهیل نماید. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سرمایه اجتماعی و ابعاد مدیریت مشارکتی دبیران مقطع متوسطه شهر بیرجند انجام شده است. پژوهش حاضر از نظر گردآوری داده ها، از نوع توصیفی- همبستگی و بر اساس هدف کاربردی است. جامعه آماری پژوهش شامل دبیران مقطع متوسطه شهر بیرجند می باشند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و براساس جدول کرجسی و مورگان، 217 نفر به عنوان نمونه انتخاب شد. در نهایت 194 نفر به پرسشنامه ها پاسخ دادند. داده های پژوهش به وسیله دو پرسشنامه مدیریت مشارکتی مک لگان و نل (1995) و پرسشنامه سرمایه اجتماعی ناهاپیت و گوشال (1998)، جمع آوری شده است. روایی پرسشنامه های مذکور نیز از طریق روش تحلیل عاملی مورد تأیید قرار گرفت. پایایی ابزارها با استفاده از آلفای کرونباخ 94/0 برای سرمایه اجتماعی و 93/0 برای مدیریت مشارکتی به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی مانند میانگین، انحراف معیار، فراوانی و از آمار استنباطی مانند آزمون t تک گروهی، همبستگی و رگرسیون استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان داد که بین سرمایه اجتماعی و مدیریت مشارکتی دبیران رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین ابعاد سرمایه اجتماعی (ساختاری، رابطه ای، شناختی) با ابعاد مدیریت مشارکتی (ارزش ها، ساختارها، رهبری، فرآیند مدیریت، اطلاعات، روابط، شایستگی ها، نظارت، حقوق و دستمزد) رابطه مثبت و معناداری دارند و در نهایت یافته ها نشان داد که ابعاد سرمایه اجتماعی، پیش بینی کننده ابعاد مدیریت مشارکتی هستند.

نقش واسطه ای هیجانهای تحصیلی در رابطه بین ادراک از صمیمیت معلم با پیشرفت تحصیلی در درس آمار دانشجویان دانشگاه بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1393
  محمد دهنویی   محمد رضا اسدی یونسی

پژوهش حاضر با استفاده از مدل تحلیل مسیر، نقش ادراک از صمیمیت معلم و هیجان های تحصیلی را در پیشرفت تحصیلی درس آمار دانشجویان دانشگاه بیرجند، مورد بررسی و مقایسه قرار داده است. به همین منظور تعداد 152 نفر از دانشجویان مشغول به تحصیل در دانشگاه بیرجند را از رشته های مختلف در سال تحصیلی 93-92 به صورت نمونه-گیری هدفمند و در دسترس انتخاب و مورد بررسی قرار گرفت. به منظور اندازه گیری متغیرهای پژوهش از پرسش نامه ادراک از صمیمیت معلم گورهام و کروسکی (1987) و پرسش نامه هیجان های تحصیلی پکران و همکاران (2005) استفاده گردید. در این پژوهش نمره دانشجویان در آزمون محقق ساخته آمار به عنوان شاخصی از پیشرفت تحصیلی آنان مدنظر قرار گرفت. روش تحلیل مسیر حاکی از برازش خوب مدل بود. نتایج پژوهش نشان داد که بین ادراک از صمیمیت معلم و هیجان های تحصیلی با پیشرفت آمار ارتباط معناداری وجود ندارد، در حالی که بین ادراک از صمیمیت معلم و هیجان های تحصیلی ارتباط معناداری وجود دارد. نقش واسطه ای هیجان های تحصیلی در رابطه بین ادراک از صمیمت معلم با پیشرفت تحصیلی آمار نیز معنادار نبود.

بررسی مولفه های تفکر انتقادی در کتب مطالعات اجتماعی و راهنمای معلم پایه هفتم (93-92)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1394
  زهرا احمدزاده اهری   اسدالله زنگویی

چکیده هدف پژوهش حاضر، بررسی میزان بهره گیری محتوای کتاب های مطالعات اجتماعی و راهنمای معلم پایه هفتم ازمولفه ها و زیرمولفه های تفکر انتقادی (از نظر فاسیون)، به روش تحلیل محتوا بود. جامعه این پژوهش، کتاب های درسی مطالعات اجتماعی و کتاب راهنمای معلم درس مطالعات اجتماعی پایه ی هفتم در سال تحصیلی(92-93)می باشد و نمونه گیری صورت نگرفته است. ابزار تحقیق در این پژوهش، عبارت بود از جداول مقوله بندی تحلیل محتوا، که توسط پاسیار و استقامت(1388)، و بر اساس مولفه ها و زیرمولفه-های تفکر انتقادی، از کتاب ها و پژوهش های متعددی استخراج شده است و با پژوهش جدیدی در مورد کتاب های درسی رشته مطالعات اجتماعی در دانشگاه تربیت معلم، تحت عنوان ارزیابی برنامه درسی رشته مطالعات اجتماعی مراکز تربیت معلم ایران از منظر اندیشه انتقادی(نوشادی و خادمی، 1390)، و پژوهشی در آمریکا، تحت عنوان؛ تفکر انتقادی، چیستی و چرایی(فاسیون،2013)، هماهنگی دارد. این جداول شامل 6 مولفه؛ تفسیر، تحلیل، ارزشیابی، استنباط، توضیح و خودتنظیمی و 14 زیرمولفه دسته-بندی، رمزگردانی، واضح سازی، آزمودن اندیشه ها، تحلیل اندیشه ها، بررسی استدلال ها، جستجوی شواهد، حدس زدن متغیرها، استنتاج، بیان نتایج، اثبات روش ها، ارائه استدلال ها، خودسنجی و اصلاح می باشد. بر اساس این پژوهش، از مجموع دو کتاب، از مجموع 351 موقعیت برای تفکر انتقادی، تعداد 668 فراوانی مولفه های تفکر انتقادی ثبت شده، مولفه تفسیر با 321فراوانی با 91% توجه، و مولفه استنباط با 308 فراوانی به ثبت رسیده، 88% مورد توجه بوده است که بیش ترین میزان توجه در کتاب های فوق را به خود اختصاص داده بودند و مولفه خودتنظیمی که مهم ترین مولفه در تفکرانتقادی محسوب می شود، با 71 فراوانی، 20% و مولفه ارزشیابی با 106فراوانی، 30% مورد توجه قرار گرفته اند که کمترین میزان توجه به مولفه ها را به خود اختصاص داده بودند. از بین زیر مولفه های تفکر انتقادی، زیرمولفه های واضح-سازی و جستجوی شواهد با 300مورد فراوانی، با 85% میزان توجه، بیشترین میزان توجه، و زیرمولفه ی اصلاح با 46 فراوانی تنها در 13% ، و خودسنجی با 60 فراوانی، در 17% موقعیت ها مشاهده شده که کمترین میزان توجه را دارا بودند. در مجموع نتایج آزمون خی دو در بررسی مولفه ها و زیرمولفه های تفکرانتقادی از نظر فاسیون نشان داد که؛ بین پراکندگی فراوانی مولفه ها و زیرمولفه های کل دو کتاب فوق تفاوت معنی داری وجود دارد؛ نتایج آزمون خی دو نشان داد که بین پراکندگی مولفه ها وزیرمولفه های تفکرانتقادی بین چهاربخش دو کتاب نیزتفاوت معنی داری وجود دارد که نشان دهنده توزیع نامناسب مولفه ها در کل دو کتاب و توجه ناقص به همه مولفه ها و زیرمولفه ها در دو کتاب فوق دارد. واژگان کلیدی: تحلیل محتوا، کتاب های مطالعات اجتماعی و راهنمای معلم پایه هفتم، مولفه های تفکر انتقادی، زیر مولفه های تفکرانتقادی

فرهنگ یادگیری و رابطه آن با خودکارآمدی شخصی و جمعی دبیران مقطع متوسطه شهر بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1393
  اسما سیاسر   هادی پورشافعی

در چند دهه اخیر، خود -کارآمدی اعم از نوع فردی و یا جمعی به عنوان یکی از مهم ترین مولفه های روانی و رفتاری مورد توجه قرار گرفته است. عوامل متعددی می تواند خود- کارآمدی را شکل داده و آثار آن را نیز می توان مورد تحقیق قرار داد ، در فرایند یاددهی – یادگیری از جمله عوامل، زمینه های فرهنگ یادگیری است. این پژوهش باهدف، بررسی رابطه بین فرهنگ یادگیری با خود-کارآمدی شخصی و جمعی دبیران مدارس متوسطه شهر بیرجند انجام شده است. روش پژوهش، از نوع همبستگی و نمونه پژوهش 165 دبیر (زن) بود که به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری، شامل پرسشنامه فرهنگ یادگیری بارنت (2001)، پرسشنامه خودکارآمدی شخصی شان-موران و ولفلک هوی (2001) و پرسشنامه خودکارآمدی جمعی شان-موران و بار (2004) بود که پایایی آنان با استفاده از آلفای کرونباخ به ترتیب 83/0، 93/0 و 83/0 بدست آمد. داده های پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی و رگرسیون چندگانه همزمان، مورد بررسی قرارگرفته و نتایج نشان داد که وضعیت فرهنگ یادگیری، خودکارآمدی شخصی و جمعی دبیران مطلوب می باشد. همچنین نتایج حاکی از آن بود که بین مولفه های فرهنگ یادگیری و خودکارآمدی شخصی و جمعی دبیران رابطه معناداری وجود دارد و فقط بین مولفه «توجه» از فرهنگ یادگیری با خودکارآمدی شخصی دبیران رابطه معناداری وجود ندارد. از طرفی، از بین مولفه های فرهنگ یادگیری، مولفه «تعالی در تعلیم» و «انگیزه درونی» به طور معناداری پیش بینی کننده خودکارآمدی شخصی دبیران می باشند که سهم مولفه «تعالی در تعلیم» بیشتر است و مولفه «انگیزه درونی» از فرهنگ یادگیری به طور معنی داری پیش بینی کننده خودکارآمدی جمعی دبیران است.

تدوین و اعتباریابی پرسشنامه فرهنگ کار مربیان پیش دبستانی شهر سبزوار
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1393
  لیلی چروی   هادی پورشافعی

مربیان مهره ای کلیدی در آموزش و پرورش پیش از دبستان هستند، فهم این نکته که فرهنگ کار نزد مربیان در چه سطحی قرار دارد، می تواند شناخت ارزشمندی از فرهنگ کار در جامعه بدست دهد که این بدون استفاده از ابزارها ی مناسب اندازه گیری غیرممکن است. پژوهش حاضر با هدف تدوین و اعتباریابی پرسشنامه فرهنگ کار مربیان پیش دبستانی اجرا گردید. روش پژوهش به صورت آمیخته (کیفی و کمی) است. جامعه پژوهش در مرحله کیفی 8 نفر ازمتخصصین حوزه فرهنگ کار تا اشباع نظری ادامه یافت و در مرحله کمی 125مربی پیش دبستانی شهرسبزوار انتخاب شدند. نمونه در مرحله کمی به علت محدودیت جامعه، به روش تمام شماری تعیین شد. پژوهش با انجام مصاحبه از متخصصین آغاز شد، متن مصاحبه برای تحلیل ازکدگذاری باز و محوری جهت شناسایی مولفه های مستخرج استفاده شد. در مرحله کمی بر اساس مولفه های مستخرج، پرسشنامه ای تدوین و اجرا گردید. مقدار پایایی 89/0 تعیین شد. تحلیل عاملی تأییدی برای تعیین روایی سازه انجام شد و در نهایت پرسشنامه ای با 7 مولفه (مسئولیت پذیری با مقدار پایایی 62/0، نظم و انضباط66/0، خلاقیت60/0، وجدان کاری70/0، کارگروهی66/0، دلبستگی شغلی81/0، شایسته سالاری81/0) و 35گویه تنظیم شد. نتایج نشان داد که فرهنگ کار مربیان در تمامی مولفه ها بالاتر از سطح میانگین است.

مقایسه رابطه نوع ساختار سازمان با چابکی سازمانی در دانشگاه بیرجند و فردوسی مشهد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1392
  معصومه آریان زاده   هادی پورشافعی

چکیده: وجود تغییرات محیطی و لزوم همگام شدن با آن در سازمان های امروز، به ویژه در دانشگاه، ضرورت بهره گیری از رویکردهای جدید از جمله چابکی سازمان را افزایش داده است. نکته اساسی این است که نوع ساختار سازمانی تا چه اندازه در کاربرد این راهبردها موثر است. این پژوهش با هدف مقایسه رابطه نوع ساختار سازمان با چابکی سازمانی در دانشگاه های بیرجند و فردوسی مشهد انجام شده است. پژوهش حاضر از نظر نحوه گردآوری داده ها، از نوع توصیفی-همبستگی و بر حسب هدف، یک پژوهش کاربردی محسوب می شود. کلیه کارکنان اداری دانشگاه های بیرجند و فردوسی که در سال تحصیلی 91-92 در این دانشگاه ها مشغول به کار بودند، جامعه آماری این پژوهش را تشکیل دادند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و براساس جدول کرجسی و مورگان، در دانشگاه بیرجند 136 نفر و در دانشگاه فردوسی 291 نفر انتخاب گردیدند. پرسشنامه چابکی سازمانی اسپایتزر (2007) به منظور سنجش چابکی و پرسشنامه نوع ساختار محترم (1390) به منظور کسب اطلاعات درباره نوع ساختار سازمان مورد استفاده قرار گرفتند و پایایی آنان با استفاده از آلفای کرانباخ به ترتیب 77/0 و 89/0 بدست آمد. همچنین روایی پرسشنامه با استفاده از اعتبار محتوی و نظر اساتید محترم راهنما و مشاور تأیید شد. داده های پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون و آزمون تی مورد بررسی قرار گرفته و نتایج نشان داد که نوع ساختار غالب از نظر کارکنان در دانشگاه بیرجند و فردوسی تواناساز می باشد. در نهایت یافته ها نشان داد که میان نوع ساختار و چابکی سازمانی همبستگی مثبت معنی داری وجود دارد، نوع ساختار سازمانی پیش بینی کننده چابکی سازمانی است و میان دو دانشگاه از نظر نوع ساختار و چابکی سازمان تفاوت معنی داری وجود دارد.

هوش معنوی و نقش آن در پیش بینی سبک مدیریت تعارض مدیران مدارس متوسطه شهر بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1393
  نرگس حسنی   علی عسگری

چکیده مدیریت تعارض یکی از مسائل مهمی است که در شکل دهی رفتار مدیران برای اتخاذ تصمیمات مناسب جهت مقابله با تعارضات سازمانی موثر است. نظر به اینکه کارکنان با توجه به ویژگی های شخصیتی، نیاز ها، انتظارات و ادراکات متفاوت در مدرسه فعالیت دارند، مدیران باید قادر باشند از توانمندی های گوناگون، از جمله توانایی های معنوی خود در حل مسائل و تعارضات سازمان استفاده نمایند. به این منظور پژوهش حاضر با عنوان "هوش معنوی و نقش آن در پیش بینی سبک مدیریت تعارض مدیران" انجام شده است. روش این پژوهش، بنا به ماهیت آن و برحسب نحوه گرد آوری اطلاعات، به شیوه توصیفی-همبستگی و با توجه به هدف، از نوع کاربردی بوده است. جامعه آماری مورد مطالعه در پژوهش حاضر مدیران و معاونان مقطع متوسطه شهر بیرجند به تعداد 260 نفر بوده است که در سال تحصیلی 93-92 مشغول به خدمت بوده اند. نمونه پژوهش نیز با استفاده از نمونه گیری تصادفی و بر اساس جدول کرجسی و مورگان 160 نفر انتخاب گردید. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه مدیریت تعارض رحیم (1983) و پرسشنامه هوش معنوی بدیع و همکاران (1389) استفاده گردید. روایی پرسشنامه مدیریت تعارض از طریق روایی محتوا و سازه (تحلیل عاملی) مورد سنجش قرار گرفت. پایایی ابزا ر ها با استفاده از آلفای کرونباخ مورد بررسی قرار گرفت که برای پرسشنامه مدیریت تعارض 79/0 و برای پرسشنامه هوش معنوی 84/0 به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از آمار توصیفی مانند میانگین، انحراف استاندارد و آمار استنباطی مانند همبستگی و رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که هوش معنوی پیش بینی کننده سبک مدیریت تعارض مدیران است. همچنین از میان مولفه های هوش معنوی، مولفه «توانایی مقابله با مشکلات»، پیش بینی کننده سبک های مدیریت تعارض «رقابت و اجتناب» است. مولفه «سجایای اخلاقی» قادر به پیش بینی «سبک مصالحه» و مولفه «تفکر کلی» پیش بینی کننده سبک های «همکاری، اجتناب و مصالحه» مدیران است. واژگان کلیدی: سبک مدیریت تعارض، هوش معنوی، مدیران مدارس. چکیده مدیریت تعارض یکی از مسائل مهمی است که در شکل دهی رفتار مدیران برای اتخاذ تصمیمات مناسب جهت مقابله با تعارضات سازمانی موثر است. نظر به اینکه کارکنان با توجه به ویژگی های شخصیتی، نیاز ها، انتظارات و ادراکات متفاوت در مدرسه فعالیت دارند، مدیران باید قادر باشند از توانمندی های گوناگون، از جمله توانایی های معنوی خود در حل مسائل و تعارضات سازمان استفاده نمایند. به این منظور پژوهش حاضر با عنوان "هوش معنوی و نقش آن در پیش بینی سبک مدیریت تعارض مدیران" انجام شده است. روش این پژوهش، بنا به ماهیت آن و برحسب نحوه گرد آوری اطلاعات، به شیوه توصیفی-همبستگی و با توجه به هدف، از نوع کاربردی بوده است. جامعه آماری مورد مطالعه در پژوهش حاضر مدیران و معاونان مقطع متوسطه شهر بیرجند به تعداد 260 نفر بوده است که در سال تحصیلی 93-92 مشغول به خدمت بوده اند. نمونه پژوهش نیز با استفاده از نمونه گیری تصادفی و بر اساس جدول کرجسی و مورگان 160 نفر انتخاب گردید. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه مدیریت تعارض رحیم (1983) و پرسشنامه هوش معنوی بدیع و همکاران (1389) استفاده گردید. روایی پرسشنامه مدیریت تعارض از طریق روایی محتوا و سازه (تحلیل عاملی) مورد سنجش قرار گرفت. پایایی ابزا ر ها با استفاده از آلفای کرونباخ مورد بررسی قرار گرفت که برای پرسشنامه مدیریت تعارض 79/0 و برای پرسشنامه هوش معنوی 84/0 به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از آمار توصیفی مانند میانگین، انحراف استاندارد و آمار استنباطی مانند همبستگی و رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که هوش معنوی پیش بینی کننده سبک مدیریت تعارض مدیران است. همچنین از میان مولفه های هوش معنوی، مولفه «توانایی مقابله با مشکلات»، پیش بینی کننده سبک های مدیریت تعارض «رقابت و اجتناب» است. مولفه «سجایای اخلاقی» قادر به پیش بینی «سبک مصالحه» و مولفه «تفکر کلی» پیش بینی کننده سبک های «همکاری، اجتناب و مصالحه» مدیران است. واژگان کلیدی: سبک مدیریت تعارض، هوش معنوی، مدیران مدارس. مدیریت تعارض یکی از مسائل مهمی است که در شکل دهی رفتار مدیران برای اتخاذ تصمیمات مناسب جهت مقابله با تعارضات سازمانی موثر است. نظر به اینکه کارکنان با توجه به ویژگی های شخصیتی، نیاز ها، انتظارات و ادراکات متفاوت در مدرسه فعالیت دارند، مدیران باید قادر باشند از توانمندی های گوناگون، از جمله توانایی های معنوی خود در حل مسائل و تعارضات سازمان استفاده نمایند. به این منظور پژوهش حاضر با عنوان "هوش معنوی و نقش آن در پیش بینی سبک مدیریت تعارض مدیران" انجام شده است. روش این پژوهش، بنا به ماهیت آن و برحسب نحوه گرد آوری اطلاعات، به شیوه توصیفی-همبستگی و با توجه به هدف، از نوع کاربردی بوده است. جامعه آماری مورد مطالعه در پژوهش حاضر مدیران و معاونان مقطع متوسطه شهر بیرجند به تعداد 260 نفر بوده است که در سال تحصیلی 93-92 مشغول به خدمت بوده اند. نمونه پژوهش نیز با استفاده از نمونه گیری تصادفی و بر اساس جدول کرجسی و مورگان 160 نفر انتخاب گردید. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه مدیریت تعارض رحیم (1983) و پرسشنامه هوش معنوی بدیع و همکاران (1389) استفاده گردید. روایی پرسشنامه مدیریت تعارض از طریق روایی محتوا و سازه (تحلیل عاملی) مورد سنجش قرار گرفت. پایایی ابزا ر ها با استفاده از آلفای کرونباخ مورد بررسی قرار گرفت که برای پرسشنامه مدیریت تعارض 79/0 و برای پرسشنامه هوش معنوی 84/0 به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از آمار توصیفی مانند میانگین، انحراف استاندارد و آمار استنباطی مانند همبستگی و رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که هوش معنوی پیش بینی کننده سبک مدیریت تعارض مدیران است. همچنین از میان مولفه های هوش معنوی، مولفه «توانایی مقابله با مشکلات»، پیش بینی کننده سبک های مدیریت تعارض «رقابت و اجتناب» است. مولفه «سجایای اخلاقی» قادر به پیش بینی «سبک مصالحه» و مولفه «تفکر کلی» پیش بینی کننده سبک های «همکاری، اجتناب و مصالحه» مدیران است.

پیش بینی توسعه حرفه ای دبیران از طریق ادراک آنان از جو سازمانی در مدارس متوسطه ی عادی و استعداد های درخشان شهر بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1383
  فاطمه ایوبی آواز   هادی پورشافعی

در نظام آموزشی، تحقق اهداف و آرمان ها در نهایت به واسطه معلم عملی می شود، به همین دلیل است که رشد و توسعه معلم اهمیت ویژه ای دارد و مدرسه به عنوان یک محیط آموزشی می تواند با فراهم سازی شرایط و جو مناسب، زمینه را برای رشد و توسعه حرفه ای معلمان فراهم سازد؛ نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین توسعه حرفه ای دبیران و جو سازمانی رابطه معناداری وجود دارد و همچنین در مدارس عادی همه ابعاد جو، شامل «رفتار متعهدانه معلم، رفتار صمیمانه معلم، رفتار حمایتی مدیر و رفتار هدایتی مدیر» پیش بینی کننده توسعه حرفه ای دبیران بوده و رفتار صمیمانه و متعهدانه معلم روی هم رفته 40% و رفتار حمایتی و هدایتی مدیر حدود 25% از واریانس توسعه حرفه ای دبیران را تبیین می کند. در مدارس استعداد های درخشان نیز تنها دو بعد «رفتار صمیمانه معلم» و «رفتار حمایتی مدیر» پیش بینی کننده توسعه حرفه ای دبیران بوده و هرکدام از این دو بعد به ترتیب 17% و 25% از واریانس متغیر توسعه حرفه ای را تبیین می کند

تأثیر مدیریت دانش بر توسعه حرفه ای مدیران گروه های آموزشی دانشگاه بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1393
  رضا آریامنش   محسن آیتی

در عصر حاضر مدیریت دانش به عنوان مزیت رقابتی به منظور ایجاد ارزش و گسترش قابلیت های جدید در نظام های آموزشی از جمله آموزش عالی مطرح گشته و از طرف دیگر تغییرات و تحولاتی که در دهه های اخیر اتفاق افتاده آموزش عالی را ناگزیر ساخته تا اعضای آن نسبت به رشد و توسعه حرفه ای خود گام هایی بردارند. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر مدیریت دانش بر توسعه حرفه ای مدیران گروه های آموزشی دانشگاه بیرجند انجام گرفته است. روش انجام پژوهش از نوع شبه آزمایشی و از نظر هدف توسعه ای بوده است. جامعه آماری پژوهش شامل 30 نفر مدیران گروه های آموزشی دانشگاه بیرجند در سال تحصیلی 93-1392بودند. از این تعداد، به صورت تصادفی 15 نفر برای گروه آزمایش و 15 نفر برای گروه کنترل انتخاب شدند. برای سنجش توسعه حرفه ای پرسش نامه محقق ساخته شامل 33 گویه تنظیم گردید. برای تعیین روایی صوری و محتوایی، پرسش نامه در اختیار تعدادی از صاحب نظران و خبرگان موضوع قرار داده شد و مورد تأیید آنان قرار گرفت. سنجش پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ برای کل پرسش نامه 94/0 به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده از آمار توصیفی و استنباطی (میانگین، انحراف استاندارد و آزمونهای آماری اسمیرنف کولموگروف، t مستقل، تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس چند متغیره) استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که مدیریت دانش بر مولفه های توسعه حرفه ای (عملکرد آموزشی، عملکرد پژوهشی و ارائه خدمات) تأثیر مثبت دارد. کلید واژه ها: مدیریت دانش، توسعه حرفه ای، مدیران گروه های آموزشی، دانشگاه بیرجند.

بررسی استراتژی های صادرات زعفران و انتخاب استراتژی بهینه صادرات زعفران (مورد مطالعه: استان خراسان جنوبی)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده مدیریت و حسابداری 1393
  میثم بسکابادی   محمد موسوی

در سالیان اخیر، دلایل متعددی باعث شده تا مدیران دریابند یافتن استراتژی مناسب برای سازمان یکی از مهم¬ترین وظایف مدیریت برای رسیدن به رسالت سازمان می¬باشد. در بین محصولات صادراتی کشاورزی، توجه به انتخاب استراتژی¬های مناسب زعفران کشور به¬خصوص در خراسان جنوبی که سهم عمده ای از کشت و صادرات زعفران را بر عهده دارد اهمیت ویژه¬ای دارد. لذا مساله¬ی اساسی در این تحقیق یافتن استراتژی مناسب صادرات زعفران می¬باشد. روش تحقیق مورد استفاده توصیفی و از نوع پیمایشی است. به منظور جمع آوری نظرات خبرگان تحقیق نیز از پرسش نامه استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق شامل همه خبرگان و دست¬اندرکاران حوزه¬ی صادرات زعفران در استان خراسان جنوبی (15 نفر) می¬باشند. از آنجایی که نتایج تحقیق به میزان بسیار زیادی وابسته به نظر خبرگان می باشد، از روش نمونه گیری هدفمند (قضاوتی) و روش گلوله برفی استفاده شده است. یکی از ابزارهای متداول به منظور تدوین استراتژی ماتریس نقاط قوت و ضعف، فرصت ها و تهدیدها می باشد. در نتیجه، در این تحقیق محقق با استفاده از ماتریس نقاط قوت، ضعف و فرصت ها و تهدیدهای محیطی به تدوین استراتژی¬های صادرات زعفران استان خراسان جنوبی پرداخته است و سپس با استفاده از ماتریس برنامه¬ریزی استراتژیک کمی و تکنیک-های تصمیم¬¬گیری چندشاخصه saw، topsis، و electre (الکتره) به انتخاب استراتژی برتر پرداخته است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که در حوزه استراتژی¬های صادرات زعفران بایستی استراتژی¬های تهاجمی را مدنظر قرار داد، و در بین استراتژی¬های تهاجمی، استراتژی «فروش خارجی از طریق سازمان فروش داخلی» به عنوان استراتژی برتر شناسایی شده است. از این رو به سیاست¬گذاران و دست¬اندرکاران در حوزه¬ی صادرات زعفران پیشنهاد می¬شود که به این مهم توجه نمایند.

تأثیر آموزش خود–تنظیمی بر انگیزه پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه تحت حمایت کمیته امداد شهر بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1393
  محمد مقدری   هادی پورشافعی

روش: در این پژوهش از روش شبه آزمایشی استفاده شد. جامعه آماری تمامی دانش آموزان دختر تحت حمایت کمیته امداد مقطع اول متوسطه شهر بیرجند شامل 252 نفر، که تعداد (40 دانش آموز تحت حمایت شامل دو گروه آزمایش و کنترل و 20 دانش آموز عادی جهت گروه کنترل) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. به گروه آزمایش طی 10 جلسه یک ساعته مهارت های خود-تنظیمی (شناختی و فراشناختی) آموزش داده شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه خود-تنطیمی بوفارد (71/0?=) و پرسشنامه انگیزه پیشرفت هرمانس (84/0?=) جمع آوری شدند؛ و با نرم افزار spss و استفاده از آمار توصیفی و استنباطی شامل میانگین، انحراف معیار، رگرسیون، آزمونt مستقل، آزمون لوین و تحلیل کواریانس، مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش خود-تنظیمی بر انگیزه پیشرفت دانش آموزان تحت حمایت امداد تأثیر دارد (p<0/001). بین میانگین خود-تنظیمی دانش آموزان دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نگردید. انگیزه پیشرفت تحصیلی دانش آموزان عادی بیشتر از دانش آموزان تحت حمایت می باشد (p<0/001). بین خود-تنظیمی و موفقیت تحصیلی کلیه دانش آموزان رابطه وجود دارد (04/0p=). نتیجه گیری: انتظار می رود با تقویت مهارت های خود-تنظیمی و افزایش بنیه انگیزشی، همچنین فراهم نمودن نیاز های دانش آموزان، امکان دستیابی هر چه بهتر به موفقیت در طول دوران تحصیل را فراهم نمود.

منبع کنترل والدین و رابطه آن با خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان کلاس ششم ابتدایی شهر گناباد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1393
  کاظم نصیرپور   علی عسگری

پژوهش حاضر با عنوان منبع کنترل والدین و رابطه آن با خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان کلاس ششم ابتدایی شهر گناباد، به منظور پاسخ دادن به این پرسش انجام شده است که منبع کنترل والدین دانش آموزان کلاس ششم چه وضعیتی دارد و رابطه آن با خودکارآمدی فرزندانشان چگونه است؟ برای گردآوری داده های پژوهش از دو پرسشنامه استفاده شد. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان کلاس ششم ابتدایی شهر گناباد و والدین آن ها می باشند که تعداد آن ها 817 نفر بود و به صورت خوشه ای 260 نفر به عنوان نمونه تعیین شدند. از یافته های به دست آمده مشخص شد که میان مولفه های منبع کنترل پدر بیشترین میانگین متعلق به مسئولیت پذیری پدر می باشد و کمترین میانگین مربوط به دو مولفه خودکارآمدی و باور به شانس و سرنوشت می باشد. از میان مولفه های منبع کنترل مادر، کنترل زندگی بیشترین میانگین را دارد و کمترین میانگین مربوط به خودکارآمدی است. از میان مولفه های منبع کنترل پدر مولفه باور به شانس و سرنوشت با مولفه خودکارآمدی هیجانی دانش آموزان (0/41) بیشترین ضریب همبستگی را دارد و کمترین ضریب همبستگی بین مولفه مسئولیت پذیری پدر با خودکارآمدی اجتماعی دانش آموزان (0/19) می باشد؛ و بین مولفه های منبع کنترل مادر مولفه باور به شانس و سرنوشت با خودکارآمدی هیجانی دانش آموزان (0/47) بیشترین ضریب همبستگی را دارد. کمترین ضریب همبستگی بین مولفه مسئولیت پذیری مادر با خودکارآمدی تحصیلی (0/24) و خودکارآمدی هیجانی (0/24) وجود دارد. از میان مولفه های منبع کنترل پدر دو مولفه باور پدر به شانس و سرنوشت و کنترل رفتار فرزندان توانستند خودکارآمدی دانش آموزان را تبیین کنند؛ و برای مادر باور مادر به شانس و سرنوشت، پیش بینی کننده خودکارآمدی دانش آموزان می باشد؛ بنابراین برای مادر متغیر موثر برای خودکارآمدی تنها متغیر باور او به شانس و سرنوشت می باشد؛ و همچنین نتایج نشان داد که بین میانگین خودکارآمدی تحصیلی در بین دختران و پسران تفاوت معنی داری وجود ندارد.

عوامل موثر بر فرسودگی شغلی دبیران مدارس مقطع متوسطه استعدادهای درخشان بیرجند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1393
  مریم برزجی   هادی پورشافعی

چکیده از مهم ترین اهداف نظام آموزشی هر جامعه ای تربیت افراد به منظور ایجاد رشد و تحول، متناسب با فضای رقابتی جهان می-باشد. بدیهی است معلمان به عنوان عنصر کلیدی، در فرایند آموزش وپرورشنقش مهمی را عهده دار هستند؛بنابراین فرسودگی شغلی معلمان، می تواند آسیب هایجبران ناپذیری را متوجه نظام آموزشی نماید. هدف این پژوهش بررسی عوامل موثر در فرسودگی شغلی دبیران مدارس مقطع متوسطه استعدادهای درخشان می باشد. این مطالعه با رویکرد کیفی و روش بنیادبخشی نظریه انجام شده است.

هوش معنوی و رابطه آنبا سبک رهبری تحول آفرین در بین مدیران دانشگاه بیرجند و علوم پزشکی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1393
  محمد نبی زاده بابکی   اسدالله زنگویی

در این پژوهش به بررسی و تحلیل رابطه بین ابعاد هوش معنوی و سبک رهبری تحول آفرین پرداخته شده است. این پژوهش با توجه به هدف آن کاربردی بوده و در زمره تحقیقات توصیفی، از نوع تحقیق همبستگی قرار دارد.جامعه آماری آن را مدیران دانشگاه بیرجند و علوم پزشکی بیرجندبا تعداد 106 نفر تشکیل داده اند. برای تعیین سطح ابعاد هوش معنوی مدیران از پرسشنامه هوش معنوی بدیع و همکاران (1389) و برای تعیین امتیاز سبک رهبری تحول آفرین از پرسشنامه چند عاملی رهبری بس و آولیو(1990)استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داد که بین هوش معنوی و سبک رهبری تحول آفرین رابطه مثبت ومعنا داری وجود دارد و از بین ابعاد هوش معنوی، بعدهای تفکر کلی و اعتقادی، سجایای اخلاقی و خود آگاهی و عشق مدیران از سطح متوسط بالاتر می باشند، به عبارتی در سطح مطلوب هستند. ولی بعد توانایی مقابله با مشکلات در سطح متوسط پایین تر است. همچنین سطح رهبری تحول آفرین و ابعاد آن از سطح متوسط بالاتر است. به عبارتی سطح رهبری تحول آفرین و ابعاد آن در بین مدیران در سطح مطلوب می باشد.

تدوین الگویی جهت تصمیم گیری مشارکتی اعضای هیات علمی دانشگاه های ایران (مطالعه موردی: دانشگاه های شمال-شرق کشور)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید بهشتی - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1385
  هادی پورشافعی   محمد قهرمانی

چکیده ندارد.

تحلیل محتوای کتاب های جغرافی دوره ی راهنمایی تحصیلی بر اساس طبقه بندی سطوح حیطه ی شناختی بلوم و همکاران سال 85-1384
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1387
  محمد سلامی   هادی پورشافعی

چکیده ندارد.

امکان سنجی به کارگیری ارزشیابی کیفی پیشرفت تحصیلی در مدارس ابتدایی شهر بیرجند (سال تحصیلی 88-87)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1388
  پری کریمی   هادی پورشافعی

این مطالعه به منظور، امکان¬سنجی به¬کارگیری ارزشیابی¬کیفی پیشرفت تحصیلی در مدارس ابتدایی شهر بیرجند انجام شده است. روش پژوهش از نوع پیمایشی است. جامعه آماری شامل کلیه کارشناسان، مدیران و معلمان مجری طرح ارزشیابی¬کیفی با تعداد 126 نفر می¬باشد، همچنین والدین دانش¬آموزان مشمول طرح که افراد نمونه از بین والدین به طور تصادفی 132 نفر انتخاب شده¬اند. به منظور سنجش امکان سنجی، چهار مؤلفه¬ عملیاتی، تکنولوژیک، زمانی و مالی مورد نظر قرار گرفت. برای جمع¬آوری اطلاعات پژوهش از دو پرسشنامه محقق ساخته و بسته پاسخ با مقیاس 5 درجه¬ای لیکرت، استفاده شده است. اعتبار ابزار اندازه¬گیری توسط افراد صاحب نظر تأیید و پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ به میزان 81% به دست آمد. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش¬های آمار توصیفی (فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار) و آماراستنباطی (آزمون t و تحلیل¬واریانسf) استفاده شده است. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده¬ها نشان داد که در مؤلفه¬ی عملیاتی، کارشناسان، معلمان و مدیران نسبت به اجرای طرح ارزشیابی¬کیفی نگرش مثبت دارند. از دیدگاه آنان منابع انسانی مورد نیاز برای اجرای طرح در مدارس ابتدایی وجود دارد. لیکن آئین¬نامه¬ها و ضوابط اداری با اجرای طرح تناسب ندارد. نتایج مبین آن است که محتوای کتاب¬های درسی دوره¬ی ابتدایی با اجرای طرح همخوانی دارد. از دیدگاه کارشناسان، معلمان و مدیران به¬کارگیری ارزشیابی¬¬کیفی در همه دروس امکان پذیر بوده، اما در همه پایه¬ها قابل اجرا نیست. در مؤلفه¬ی تکنولوژیکی امکانات سخت-افزاری و نرم¬افزاری در مدارس ابتدایی برای اجرای طرح فراهم نشده است. در مؤلفه¬ی زمانی طول سال تحصیلی، زمان روزانه مدرسه، وقت داخل کلاس متناسب با طرح ارزشیابی¬کیفی نمی¬باشد. در مؤلفه¬ی مالی بودجه کافی برای اجرای طرح در نظر گرفته نشده است. بین نظرات سه گروه، تنها در مؤلفه سخت¬افزار و بودجه تفاوت معناداری وجود دارد که این تفاوت بر اساس نتایج حاصل از آزمون توکی بین دیدگاه معلمان و مدیران و نیز مدیران و کارشناسان بوده است. تحلیل پرسشنامه والدین نشان داد که نگرش والدین نسبت به اجرای طرح ارزشیابی¬کیفی مثبت است و از دیدگاه والدین آموزش خانواده در ارتباط با اجرای طرح برگزار نشده است و طرح را در همه پایه های تحصیلی می¬توان اجرا کرد.

تحلیل محتوای کتاب های ادبیات فارسی از منظر هویت ملی در دوره راهنمایی با استفاده از روش آنتروپی شانون
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1388
  زهرا حکمت دوست   هادی پورشافعی

در فرایند برنامه ریزی درسی، ا نتخاب محتوی از اهمیت خاص برخوردار است. لیکن چنین انتخابی باید با تحلیل محتوی همراه تا پیام های آشکار و مکنون آن شناخته شود. این امر در موضوع هویت ملی، اهمیتی مضاعف دارد. پژوهش حاضر با هدف تحلیل محتوای کتب ادبیات فارسی از منظر هویت ملی انجام شده است. بدین منظور با استفاده ازروش تحلیل محتوی، کتب ادبیات فارسی سه پایه دوره راهنمایی که در سال 88-87 تألیف شده، مورد بررسی وتجزیه وتحلیل قرارگرفته است. به این منظور از روش آنتروپی شانون برای بدست آوردن ضریب اهمیت هریک ازمقوله تحقیق استفاده شده است. مولفه های اصلی پژوهش شامل ادبیات ملی، اسطوره ملی، میراث فرهنگی، مشترکات ملی وقومیت است،که هریک توسط واحد تحلیل: لغات، مضمون، تصاویر بررسی گردیده اند. نتایج پژوهش، نشان دادکه به مولفه های ادبیات ملی، مشترکات ملی، میراث فرهنگی، قومیت، اسطوره های ملی در واحدهای لغات، مضمون و تصاویر به طور هماهنگی توجه نشده است. بطوری که در واحد لغات کتب ادبیات فارسی دوره راهنمایی به مولفه های ادبیات ملی، مشترکات ملی و میراث فرهنگی توجه شده و به دومولفه دیگر قومیت و اسطوره های ملی توجه چندانی نشده است. در واحد مضمون کتب ادبیات فارسی دوره راهنمایی به مولفه های مشترکات ملی، ادبیات ملی و میراث فرهنگی توجه شده در صورتی که به دو مولفه دیگر قومیت و اسطوره های ملی توجه چندانی نشده است. در واحد تصویرکتب ادبیات فارسی دوره راهنمایی به مولفه های قومیت، ادبیات ملی و میراث فرهنگی توجه شده و به دو مولفه دیگر مشترکات ملی و اسطوره ها توجه چندانی نشده است. با این امر می توان نتیجه گرفت، شاید هیچ یک از مولفه ها برتری نسبت به دیگری ندارند. یا شاید اینگونه باشدکه در هرسال یک مولفه خاص مدنظر بوده است. یا میزان اهمیت دادن به گونه ای تصادفی باشد. به نظر میرسد، در این کتب و واحدهای مورد نظر این هماهنگی بطور چشم گیری ملاحظه نمی شود.

ارزشیابی کیفیت برنامه درسی دوره کارشناسی ارشد رشته برنامه ریزی درسی (ارائه برنامه پیشنهادی)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند 1388
  صغری قاسمی قلعه نوئی   هادی پورشافعی

برنامه های درسی یکی از عناصر اصلی و مهم در ارتقای کیفیت آموزش عالی محسوب می شود از این رو ارزشیابی برنامه های درسی و در نتیجه تغییر و روزآمد کردن آن، می تواند بسیار اساسی باشد. پژوهش حاضر با هدف ارزشیابی کیفیت برنامه های درسی رشته کارشناسی ارشد برنامه ریزی درسی انجام شده است. در این پژوهش، ده فرضیه با توجه به عناصر برنامه درسی شامل (هدف، محتوا، سازمان دهی و ارزشیابی)، عوامل کیفی شامل (تصمیم گیری، تناسب و فردیت) و دو سطح «مورد انتظار» و «اجراشده» برنامه درسی مطرح گردیده است. روش پژوهش از نوع پیمایشی است و جامعه آماری شامل 10 نفر از اساتید و 40 نفر از دانشجویان و دانش آموختگان رشته برنامه ریزی درسی دانشگاه های فردوسی مشهد و بیرجند می باشدکه محقق نمونه گیری نکرده و کل جامعه را مورد قرار داده است. برای جمع آوری اطلاعات از ابزارهای اندازه گیری پرسشنامه و مصاحبه بهره گیری شده و اعتبار(روائی) وقابلیت اعتماد ( پایایی) آن تأمین شده است. تجزیه و تحلیل اطلاعات پرسشنامه با استفاده از روش های آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد)، آمار استنباطی (آزمون t تک گروهی و مستقل) انجام شده و مصاحبه به صورت کیفی مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که از دیدگاه اساتید ودانشجویان برنامه درسی موجود کارشناسی ارشد برنامه ریزی درسی براساس اصول طراحی برنامه تدوین نشده و کیفیت آن در سطح متوسط و ضعیف می باشد. همچنین نتایج گویای آن است که برنامه درسی موجود متناسب با تحولات علمی روز، توانایی ها و رغبت های دانشجویان نبوده و انتخاب محتوای برنامه بدون توجه به نظر همه افراد مرتبط با برنامه و به صورت متمرکز انجام گرفته است. بعلاوه بین برنامه درسی اجراشده و مورد انتظار دانشجویان تفاوت وجود داشته و اساتید و دانشجویان پیشنهاد حذف و افزودن برخی دروس جدید و مرتبط با رشته برنامه ریزی درسی را داشته اند و تأکید بیشتر بر جنبه های عملی برنامه درسی دارند. در نتیجه تجدیدنظر، اصلاح وتغییر در سرفصل و محتوای برنامه درسی فعلی رشته کارشناسی ارشد برنامه ریزی درسی ضروری به نظر می رسد.