نام پژوهشگر: مهدی مسعودی
مهدی مسعودی میرعلی اکبر نوگل سادات
بلوک زمینساختی کاشمر-کرمان با شکل کمانی در بین بلوک های یزد و طبس از قلمرو ایران مرکزی قرار گرفته است. تحلیل ساختاری و تهیه نقشه های دقیق از پی سنگ دگرگونی این بلوک شامل مجموعه های دگرگونی بنه شورو، تاشک، ساغند و سرکوه، بهمراه تعیین سن آرگن مجموعه دگرگونی بنه شورو، چهار مرحله دگرریختی را، همزمان با تکامل زمین شناختی این بلوک طی کوهزایی کیمری آشکار می سازد. مرحله دگرریختی d1-1 در نتیجه هم افزایی بلوکهای قاره ای قلمرو ایران مرکزی، موجب توسعه چهار دسته پهنه برشی راستبر، طی یک دگرریختی پیشرونده شده است. با توجه به داده های تعیین سن آرگن، این مرحله دگرریختی از تریاس بالایی تا ژوراسیک زیرین ادامه داشته و معادل رویداد کیمری زیرین در نظر گرفته شده است. مرحله دگرریختی d1-2 با توسعه پهنه های برشی نرمال یا جدایشی با جهت برش امروزی،بسوی بالا و شمال خاوری موجب برخاستگی همزمان با برخورد درون بلوک زمینساختی کاشمر-کرمان شده است. زمان این دگرریختی بر اساس داده های آرگن، ژوراسیک میانی محاسبه شده است و معادل رویداد کیمری میانی در نظر گرفته شده است. مرحله دگرریختی d2 یک دگرریختی فشاری ناحیه ای را شامل می شود که موجب توسعه چندین پهنه برشی راندگی (d2-1) و گسلهای معکوس (d2-2) با جهت حرکت بسوی جنوب باختر و نیز چینهای برگشته مرتبط با آنها گردیده است. تلفیق اطلاعات ساختاری این رساله با داده های تعیین سن از قبل موجود، زمان این دگرریختی را کرتاسه زیرین پیشنهاد می کند و معادل رویداد کیمری بالایی فرض شده است. مرحله دگرریختی d3 با تشکیل ساختارهای بالاجسته در امتداد گسلهای امتدادلغز پی سنگی با آرایش پلکانی همراه شده است. آغاز فعالیت این گسلها بطور دقیق مشخص نیست اما واحدهای نئوژن را قطع کرده-اند. پهنه های برشی راستبر درون بلوک زمینساختی کاشمر-کرمان، بعنوان گسلهای مرزی بین بلوکهای یزد و طبس در قلمرو ایران مرکزی پیشنهاد شده اند.
زهرا چله کلهری فرزین قایمی
در این تحقیق با استناد به شواهد بزرگ مقیاس و ریزساختاری، سازوکار و تنش دیرینه در بخشی از پهنه ی گسلی زندان (میناب) واقع در محدوده ی باختری دهستان فاریاب در استان هرمزگان مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. پهنه ی گسلی زندان به عنوان یکی از مهم ترین پهنه های گسلی شمالی- جنوبی ایران با سازوکار فشارشی راستگرد شناخته شده است، اما نکته ای که باید به آن توجه نمود این است که شواهدساختاری در محدوده ی این پهنه ی گسلی، علاوه بر مولفه ی برشی راستگرد، در برخی موارد مولفه ی برشی چپگرد را نیز نشان می دهد. از جمله ی این شواهد می توان به خطوط لغزش، بودین های شکلاتی، بودین های کتابی شکل، فابریک c-s و شواهد ریز ساختاری اشاره نمود. وجود بودین های شکلاتی که در شرایط تغییر جهت کشش شکل می گیرند، هم چنین تعیین جهت تنش دیرین به روش برگشتی توسط نرم افزارهای مربوطه برای صفحات گسلی_ که به دو گروه گسل، دارای سازوکار برشی راستگرد و چپگرد تقسیم شده اند_ حاکی از تغییر جهت در بردارهای تنش، به طور پیشرونده در منطقه است. به طوری که در شرایط برش راستگرد، راستای تنش بیشینه شمال شرق- جنوب غرب، راستای تنش کمینه شمال غرب- جنوب شرق و راستای پهنه ی برشی به طور تقریبی nnw-sse است، که این موارد با راستای تنش های وارده حاصل از حرکت فعلی صفحه ی عربستان به سمت ایران هم خوانی دارد؛ این در حالی است که بررسی شواهد مربوط به برش چپگرد حاکی از آن است که راستای تنش بیشینه wnw-ese و راستای تنش کمینه nne-ssw، و راستای پهنه ی مذکور، شمال غرب- جنوب شرق است. با توجه به این نکته که شواهد ریزساختاری میلونیت های پهنه ی گسلی –که به مراتب قدیمی تر از آبراهه های جوان مشاهده شده با جابه جایی افقی راستگرد هستند- موید سازوکار برشی چپگرد است، پس می توان این گونه اظهار نظر نمود که حرکت برشی چپگرد قبل از مولفه ی برشی راستگرد که در زمان حال حاکم است وجود داشته است. می توان این جهت برش قدیمه را با نزدیک شدن ورقه ی هند با حاشیه ی جنوب شرقی اوراسیا قبل از وقوع تصادم ورقه ی عربی با حاشیه ی جنوب غربی اوراسیا در محل کنونی زاگرس مرتبط دانست.
محمد پاخیره زن مریم راه بانی
در این تحقیق ارتباط جریان های دریایی با طبقه بندی سواحل، در قسمت شمال غرب دریای عمان با سواحل شرق استان هرمزگان بررسی شده است. برای مدل سازی عددی جریان های دریایی، مدل flow model fm از بسته نرم افزاری مایک انتخاب گردید. نتایج بدست آمده در منطقه شمال غرب دریای عمان نشان می دهد که جهت گیری آب های سطحی دریای عمان به سمت خلیج فارس می باشد، این حرکت در تمام طول سال وجود دارد ولی سرعت و شدت آن در فصل تابستان بیشتر است. به منظور انجام طبقه بندی سواحل، از طبقه بندی شپارد که سواحل را در دوگروه اولیه ناشی از فرآیند های زمینی و ثانویه ناشی از فرایند های دریایی قرار می دهد، استفاده شده است. این مهم با بهره گیری از علوم نوین سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی و با استفاده از تصاویر ماهواره ای سنجنده های aster و landsat به انجام رسیده است. نتایج نشان می دهد که قسمت اعظم این مناطق را سواحل اولیه (حدود 93 درصد) تشکیل می دهند و کمترین محدوده نیز مربوط به بارهای جزرومدی می باشد که در زمره سواحل ثانویه قرار دارند. سواحل ثانویه تنها هفت درصد از سواحل منطقه مورد مطالعه را به خود اختصاص داده اند که سواحل شهرستان سیریک و سواحل جنوبی منطقه در شهرستان جاسک آن را تشکیل می دهند. سواحل دماغه ای شکل محدوده بندر سیریک در معرض جریان موازی با ساحل قرار دارد. نتیجه نفوذ جریان در این ساحل دماغه ای شکل، تشکیل سبخا و پهنه جزرومدی و بوجود آمدن چندین جزیره سدی است. ته نشست رسوبات حمل شده توسط خور به دریا در دهانه خورآذینی سبب تشکیل سواحل مانگرویی در این قسمت می باشد. سواحل شهرستان جاسک عمدتا از سواحل سدی، پهنه های جزرومدی و سبخا و خورها تشکیل شده اند. جریان موجود در این منطقه به گونه ایست که در تمام طول سال همواره جریانی به سمت ساحل وجود دارد. دلیل اصلی آشفتگی جریان در این ناحیه، گذار از آب عمیق دریای عمان به آب کم عمق تر ابتدای تنگه هرمز می باشد که جهت گیری آن به سمت سواحل و نفوذ در آن باعث تشکیل سواحل ثانویه در این منطقه شده است. در طول سواحل مورد مطالعه می توان تاثیر جریان کلی دریا بر نحوه قرار گرفتن دهانه اسکله های موجود را مشاهده کرد که همواره برعکس جریان می باشد تا از نفوذ رسوبات به داخل آنها جلوگیری شود.