نام پژوهشگر: جمشید نوروزی
مجید زکالوند هوشنگ خسروبیگی
غور ناحیه ای است میان هرات و غزنه که کوهستان از چهار طرف آنرا احاطه کرده است و شهر بزرگ آن فیروزکوه بود و حکومتش گاه تابع دربار غزنه و گاه مطیع سلجوقیان بود. اما امرای شنسبانی غور توانستند شجره دودمان غزنویان را برافکنند. این دودمان کوچک به یکباره در شرایطی برابر دودمان های بزرگی نظیر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان قرار گرفت وتوانست نزدیک به نیم قرن بخشهای وسیعی از سرزمینهای ایران وهند را تحت نفوذ خود در آورد و بالضروره برای اداره قلمرویی وسیع از تشکیلات اداری و دیوانی دیگر حکومتها استفاده نمود. غوریان که تا مدتها تحت نفوذ وسلطه غزنویان و بعد سلجوقیان بودند با ایجاد روابط اداری و تعاملات سیاسی با این حکومتها به وامگیری از تشکیلات دیوانی و مناصب درباری این حکومتها پرداختند.برخوردهای نظامی میان غوریان وخوارزمشاهیان،تصرف شهرهای یکدیگر و پناهندگی سیاسی شاهزادگان و امرای نظامی آنان از دلایل دیگر این اقتباس در سازمان اداری غوریان بوده است. در نهایت غوریان توانستند با توسعه دیوانها واخذ مناصب جدید درباری از دودمانهایی که در بالا اشاره شد سازمان اداری خود را بازسازی کنند. در این پژوهش به بررسی تشکیلات اداری دوره غوریان در ایران پرداخته می شود که هدف از آن این است که دودمان غوریان تشکیلات اداری و دیوانی خود را متأثر از چه دودمان ها و بر چه اساسی استوار نمودند.
هادی زکایی نصرالله پورمجمدی املشی
چکیده: روابط سیاسی و مذهبی ایرانیان و ازبکان در عصر شاه عباس اول صفوی موضوعی است که کمتر در کانون توجه بوده است، روابطی که مباحث نظامی و سیاسی آن با مباحث مذهبی آن در هم آمیخته است . انگیزه مذهبی از سوی ازبکان وسیله است برای انجام خط مشی سیاسی ، که آشکار و پنهان از سوی عثمانی تقویت می شد. این موضوع ،فرضی است که با کنار هم گذاشتن روند تاریخی، نامه نگاریها و افکار مشترک می توان آن را تأیید کرد . به نظرمی رسد شاه عباس از این امر آگاه بود و می دانست که نمی تواند ازبکان را با خود همساز کند ، پس راه حل نه درهم کوبیدن ازبکان ، بلکه در تضعیف آنان می دانست .بررسی نقش شاه عباس یکی از اهدافی است که مسلما نمی توان نادیده گرفت. لذا سوال اساسی عوامل و زمینه اصلی مناسبات ایران و ازبکان در عصر شاه عباس اول است .ضمن اینکه بررسی میزان و چگونگی تأثیرات و تحریکات عثمانی نیز مورد توجه خواهد بود .
منا امامی ابوالقاسم دادور
نقشمایه ها در هنر ایران حاملان مفاهیم و مضامین مورد توجه مردم اعصار گوناگون بوده اند و تداوم طراحی آنها توان آن را دارد که تغییرات تصویری هر دوره را آشکار سازد . ایرانیان از آغاز برای زیبایی و تزئین ، مقامی والا قائل بودند . همواره هنرمندان ایرانی خواسته اند نقش هایی را که کنایه و نشانه ای از اشکال و امور خارجی است بنگارند . این نقش ها جنبه عاطفی اشیاء را جلوه گر می سازند . عظمت و تعالی هنر ایران به سبب آن است که کمال آن در تزئین مطلق است .تزئین که هدف اصلی هنر ایرانی است ، نه تنها مایه لذت چشم و تفریح ذهن بوده ، بلکه حاوی مفهومی بسیار عمیق تر است . نخستین ادراک مبهمی که بشر از جهان داشت با نقوش و اشکال تزئینی صورت خارجی یافت و به وسیله همین نقوش ، انسان با سرنوشت خویش ارتباط بیشتری پیدا کرد. او هر نقشی را دستمایه ای برای راز و نیاز و آرامش نیروی باطنی خویش گردانید . در این میان نقشمایه های حیوانی جایگاه خاصی داشته اند ، زیبایی ، قدرت و گاهاً خشونت آنها مورد ستایش انسان بوده است . سفال به دلیل در دسترس بودن ماده اولیه آن (خاک) در اکثر نواحی باستانی یافت می شود لیکن در هر منطقه ویژگی اقلیمی ، تاریخی ، فرهنگی و مذهبی و هنر خاص آن منطقه یا دوره (زمان) را داراست ، مطالعه بر روی نقوش سفال های اوایل اسلام بازگو کننده بسیاری از مفاهیم ذهنی و اعتقادی این دوران است .همچنین صنعت پارچه بافی ایران در اوایل اسلام از سبک های ساسانی متأثر بوده است . بسیاری از نقشمایه های ساسانی در عصر اسلامی تداوم می یابد و شاهکارهای تصویری هنر ایرانی را می سازد . پژوهش حاضر می کوشد با مطالعه ی نقشمایه های حیوانی به کار رفته در سفالینه ها و منسوجات به خصوص پارچه های صدر اسلام (قرن اول تا پنجم هجری) و نگاه توصیفی-تحلیلی به اهمیت نقشمایه ها و کاربردهای مختلف آنها در هنر سفالگری و طراحی پارچه این دوره بپردازد و ابزاری برای شناخت نسبی و احیای مجدد منسوجات و سفالینه های ارزشمند و ناشناخته های ایران باشد .