نام پژوهشگر: محمدسعید عبدخدایی
حکمته سعادت بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان شادکامی دختران دانش آموز شهر مشهد و اثر مثبت درمانی بر شادکامی ایشان در دو مرحله به اجراء درآمد. در مرحله اول از هر یک از این دو منطقه برخوردار و کمتر برخوردار شهر مشهد یک ناحیه و از هر ناحیه سه دبیرستان دخترانه و از هر مدرسه و در هر پایه یک کلاس ( سه کلاس در هر مدرسه و کلا 18 کلاس از 6 مدرسه)، جمعاً 590نفر انتخاب شدند و میزان شادکامی و پنج مولفه آن در گروه مورد بررسی بر اساس پرسشنامه شادکامی آکسفورد (ohi-29) تعیین شد. در مرحله دوم 36 دانش آموز دختر پایه سوم دبیرستان که نمره شادکامی آن ها بر اساس پرسشنامه آکسفورد بین 40-20 بود، در سه گروه 12 نفره مداخله، مداخله نما و بدون مداخله جای داده شدند. مداخله شامل 8 جلسه دو ساعته مثبت درمانی طی 8 هفته بود. مداخله نما شامل جلسه گفتگوی آزاد گروهی بود اما تعداد جلسات و مدت دوره مشابه مداخله بود. گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. جهت سنجش اثر بخشی پیش آزمون – پس آزمون اجرا گشته و برای تحلیل داده ها از آزمون های تی یک گروهی، ویلکاکسون، آنوا و توکی استفاده شد. نتایج میانگین و انحراف معیار نمره شادکامی دانش آموزان نوجوان دبیرستانی مشهد 55/42 و 12/13 بود. مثبت درمانی باعث افزایش معنادار نمره شادکامی ( 000/0 = p، 53/18 = f ) و 4 مولفه رضایت از زندگی ( 038/0 = p، 3.61 = f )، عزت نفس ( 000/0 = p، 73/9 = f )، کارآمدی ( 000/0 = p، 23/12= f ) و سلامتی ( 000/0 = p، 75/14 = f ) در مقایسه با دو گروه شاهد شد. مثبت درمانی تنها روی نمره مولفه خلق مثبت تأثیر معنادار نداشت. مداخله نما تنها روی مولفه رضایت از زندگی اثر معنادار داشته که البته از مثبت درمانی به میزان معناداری کمتر بود. براساس نتایج این پژوهش ، مثبت درمانی گروهی در سطح دبیرستان های دخترانه قابل اجراء است و باعث افزایش شادکامی نوجوانان دختر می شود. از این رو انجام تحقیقات آتی برای تعیین اثر دراز مدت آن و اثر آن در موفقیت تحصیلی و شغلی و کیفیت زندگی پیشنهاد می شود.
فاطمه مومنی محمدسعید عبدخدایی
هدف ازانجام این پژوهش بررسی رابطه هوش معنوی و سبکهای شناختی با خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه بوده است.به همین منظور تعداد320 نفر(از بین 1900دانش آموز)از دبیرستان های شهرستان شهربابک به روش چندمرحله ای انتخاب شدند.ابزارهای گردآوری داده ها در این پژوهش عبارت بودند از:پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی مورگان ـ جینکز، پرسشنامه سبک شناختی کلب، پرسشنامه هوش معنوی عبداله زاده و همکاران. برای آزمون فرضیه ها از تحلیل واریانس و ضریب همبستگی استفاده شد. برای آزمون سوالات از آمار توصیفی و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج نشان داد که بین هوش معنوی و خودکارآمدی تحصیلی رابطه معنی دار وجود دارد به نظر می رسد افرادی که از هوش معنوی بالایی برخوردارند؛ به نوعی به توانمندی ها و کفایت شناختی خویش ایمان و اعتقاد دارند و همین احساس منجر به تلاش آنها در عملکرد تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی بالای آنها می شود. وبین میزان هوش معنوی در سبک های مختلف شناختی تفاوت معنی دار وجود دارد به گونه ای که دانش آموزان با سبک همگرا دارای بالاترین میزان هوش معنوی و دانش آموزان دارای سبک واگرا دارای پایین ترین میزان هوش معنوی بودند و همین تفاوت در زمینه سبک های شناختی افراد را از لحاظ تحصیلی از یکدیگر متمایز می کند. همچنین بین میزان خودکارآمدی دانش آموزان در سبک های مختلف شناختی تفاوت معنی دار وجود دارد به این ترتیب که دانش آموزان با سبک شناختی انطباق یابنده دارای بالاترین میزان خودکارآمدی و دانش آموزان دارای سبک واگرا دارای پایین ترین میزان خودکارآمدی بودند. نتایج تحلیل رگرسیون همزمان نشان داد از بین متغیرهای هوش معنوی و مولفه های سبک های شناختی، به ترتیب هوش معنوی و مولفه سبک شناختی انطباق یابنده نقش بیشتری را در خودکارآمدی تحصیلی دارند. با توجه به اینکه خودکارآمدی تحصیلی با هوش معنوی ارتباط دارد، می توان با افزایش هوش معنوی از طریق اعمال روش های مناسب و غنی کردن محیط پرورشی، خودکارآمدی تحصیلی را افزایش داد.
مریم شیری ولی اله موسوی
این پژوهش با هدف مقایسه انواع سبک های فرزند پروری ، سبک های دلبستگی و ویژگی های شخصیت در نوجوانان دختر و پسر بزهکار با نوجوانان عادی انجام شد. در این پژوهش که به روش علی مقایسه ای یا مورد-شاهد انجام شد، با استفاده از شیوه نمونه گیری در دسترس تعداد 128 نوجوان ( 64 نفر از نوجوانان دختر و پسر بزهکار مستقر درکانون اصلاح و تربیت شهر مشهد به عنوان گروه مورد و 64 نفراز دانش آموزان عادی دخترو پسردبیرستان های مشهد به عنوان گروه شاهد ) انتخاب و پرسشنامه های پژوهش ( سبک فرزندپروری بامریند، سبک دلبستگی کولینز و رید و پرسشنامه شخصیتی neo-ffi ) در بین آنها اجراء شد و اطلاعات حاصله با استفاده از نرم افزارver 22.0) ) spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری (mancova)با کنترل سن، جنس و تحصیلات نشان داد که آزمودنی های گروه بزهکار در سبک فرزندپروری اقتداری و در سبک دلبستگی نزدیکی و همچنین در برون گرایی، مسئولیت پذیری، گشودگی و توافق جویی نمرات پایین تری نسبت به گروه شاهد کسب نمودند. همچنین گروه بزهکار نسبت به گروه بهنجار در روان رنجوری نمرات بالاتری کسب کردند.در بررسی اثرات متقابل عوامل عضویت گروهی (گروه عادی و بزهکار) و جنسیت (دختر یا پسربودن) نتایج mancova با کنترل سن و سطح تحصیلات نشان داد که گروه پسران دارای سابقه بزهکاری میانگین نمرات سبک فرزندپروری استبدادی و ویژگی روان رنجورخویی بیشتری دارند؛ در مقابل گروه پسران بدون سابقه بزهکاری نیز میانگین نمرات سبک دلبستگی نزدیکی بیشتری از خود نشان دادند.
مریم حسینی محمدسعید عبدخدایی
این پژوهش باهدف بررسی نقش میانجیگری احساس انسجام روانی در رابطه طول و تعداد عوارض جسمانی با سلامت روان مورد انجام گرفت.این پژوهش از نوع همبستگی می باشد.نمونه مورد پژوهش، تعداد150 نفر از افراد دیابتی نوع دو کلینیک دیابت پارسیان مشهد بودند. پرسشنامه احساس انسجام فلسنبرک و همکاران و پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ و چک لیست عوارض جسمانی توسط شرکت کنندگان تکمیل شد. داده ها با بهره گیری از روش همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه و تحلیل مسیر و با استفاده از نرم افزار لیزرل و spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج همبستگی نشان می دادکه بین طول مدت بیماری و تعداد عوارض جسمانی دیابت و احساس انسجام و سلامت روان رابطه منفی و معناداری وجود دارد و جهت همبستگی ها گویای آن است که با افزایش طول دوره بیماری دیابت میزان احساس انسجام روانی و به تبع سلامت روان افراد کاهش می یابد و همچنین با شدت یافتن عوارض جسمانی دیابت، میزان انسجام روانی افراد و سلامت روان افراد کاهش می یابد. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که پیوند احساس انسجام، طول مدت و تعداد عوارض جسمانی دیابت و سلامت روان با داده ها برازش دارد. همچنین ضریب مسیر مستقیم و غیر مستقیم طول مدت و تعداد عوارض جسمانی دیابت بر سلامت روان معنادار بود. اما، می توان گفت اثر غیر مستقیم طول مدت و تعداد عوارض جسمانی دیابت بر سلامت روان از اثر مستقیم آن بیشتر است و احساس انسجام به خوبی توانسته است میانجی معناداری در این زمینه باشد. نتایج و یافته ها نشان می داد که در بیماری های مزمن طول مدت ابتلا به بیماری و تعداد عوارض بیماری در میزان سلامت روان بسیار تاثیرگذار است و احساس انسجام روانی می تواند با نقشی که در این زنجیره ایفا می کند باعث پیچیده تر شدن اتراث این دو متغیر بر سلامت روان بشود.
زهرا ضیائی پور ابوالفضل غفاری
چکیده این پژوهش با هدف بررسی نقش پیش بینی کنندگی باورهای غیرمنطقی و برداشت نادرست از توکل به خدا در انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشجویان انجام گرفته است. از آن جاکه توکل یک آموزه ی دینی است و انتظار می رود افراد متوکل در زندگی شان موفقیت را تجربه کنند، برخی مشاهدات حاکی از آن است که پیشرفت تحصیلی این افراد مورد انتظار نیست. از سویی دیگر باورهای غیرمنطقی و آثار زیان بار آن هم، می توانند پیشرفت تحصیلی را تحت تأثیر قرار دهند؛ لذا در این پژوهش برداشت نادرست از توکل به خدا و باورهای غیرمنطقی به عنوان پیش بینی کننده های انگیزش پیشرفت تحصیلی مورد مطالعه قرار گرفته است. نمونه این پژوهش، به تعداد 375 نفر از بین دانشجویان دختر دانشگاه فردوسی مشهد در سال تحصیلی 93-1392 انتخاب شدند. نمونه گیری به روش خوشه ای چند مرحله ای انجام گرفت. ابزارهای سنجش انگیزش پیشرفت تحصیلی، باورهای غیرمنطقی و برداشت نادرست از توکل به خدا به ترتیب، پرسشنامه انگیزش پیشرفت تحصیلی عبدخدایی(1385)، پرسشنامه باورهای غیرمنطقی الیس (1370) و پرسشنامه راهیابی به حوادث و رخدادهای زندگی(غباری، 1387) استفاده شده است. به منظور تجزیه و تحلیل سوالات پژوهش، از آزمون های آماری توصیفی، ضریب همبستگی و رگرسیون استفاده گردید. تحلیل آماری داده ها، نشان داد که بین باورهای غیرمنطقی و انگیزش پیشرفت تحصیلی رابطه منفی معنادار و بین برداشت نادرست از توکل به خدا و انگیزش پیشرفت تحصیلی رابطه ی منفی معنادار وجود دارد. نتایج حاصل از رگرسیون چندگانه نیز نشان می دهد که هر دو متغیر باورهای غیرمنطقی با ضریب پیش بینی (16/0-) و برداشت نادرست از توکل به خدا (10/0-)، می توانند انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشجویان را پیش بینی کنند، اما باورهای غیرمنطقی، از سهم بیشتری در پیش بینی انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشجویان برخوردار است.
نفیسه نزاکتی رضازاده زهره سپهری شاملو
جستجو و حفظ رابطه با نزدیکان، به ویژه همسر یک اصل مهم در تمام طول زندگی است. زوج های صمیمی با فراهم نمودن روابط صمیمانه، می توانند نقش موثری بر ارتقاء بهداشت روانی اعضای خانواده داشته باشند. لذا پژوهش حاضر بر آن شد به بررسی تأثیر زوج درمانی مبتنی بر تصویرسازی ارتباطی بر صمیمیت زناشویی زنان متاهل فاقد هویت موفق بپردازد. این پژوهش شبه آزمایشی بود و از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. به این منظور تعداد 20 زن مراجعه کننده به کلینیک مشاوره و روانشناسی دانشکده علوم تربیتی دانشگاه فردوسی مشهد به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه صمیمیت زناشویی تامپسون و واکر، پرسشنامه ابعاد صمیمیت باگاروزی و پرسشنامه هویت بنیون و آدامز است که در مرحله پیش آزمون و پس آزمون توسط آزمودنی ها تکمیل گردید. پس از تکمیل پیش آزمون، گروه مداخله هشت جلسه یک ساعت و نیمه تحت درمان تصویرسازی ارتباطی قرار گرفتند. داده ها با روش تحلیل کوواریانس توسط نرم افزار spss19، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل، افزایش معناداری را در صمیمیت زناشویی و پنج خرده مقیاس از هشت خرده مقیاس پرسشنامه ابعاد صمیمیت که عبارتند از: صمیمیت عاطفی، روان شناختی، جنسی، جسمی و اجتماعی- تفریحی نشان داد؛ اما در ابعاد صمیمیت، در سه خرده مقیاس صمیمیت عقلانی، معنوی و زیبایی شناختی تفاوت معناداری بین دو گروه یافت نشد. بر اساس نتایج پژوهش، می توان زوج درمانی مبتنی بر تصویرسازی ارتباطی را به عنوان روش موثری برای افزایش صمیمیت زنان در نظر گرفت و از آن در مراکز آموزشی و مشاوره استفاده کرد.
صوفیا آئین محمدسعید عبدخدایی
اضطراب امتحان مشکل آموزشی مهمی است که سالانه میلیون ها دانش آموز را در سراسر جهان تحت تأثیر خود قرار می دهد. با توجّه به نقش مهمی که خانواده در این زمینه و در زمینه خودکارآمدی تحصیلی فرزندان دارد اهمیت مسأله آشکار می شود. هدف از انجام این پژوهش، بررسی رابطه سبک های فرزندپروری ادراک شده و اضطراب امتحان با واسطه گری خودکارآمدی تحصیلی بود. به همین منظور تعداد 351 نفر (از بین4857 دانش آموز) از دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهرستان جیرفت، به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها در این پژوهش عبارت بودند از: پرسشنامه سبک های فرزندپروری بامریند1973، پرسشنامه اضطراب امتحان (tai) و پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی مورگان جینکز. برای آزمون فرضیه اصلی پژوهش، از روش تحلیل مسیر و برای آزمون فرضیه های فرعی پژوهش، از تحلیل واریانس، ضریب همبستگی و رگرسیون استفاده شده است. یافته ها نشان دادند که الگوی پیشنهادی واسطه گری خودکارآمدی تحصیلی با اضطراب امتحان و خودکارآمدی تحصیلی، با داده ها برازش مناسبی دارد. ضریب مسیر سبک سهل گیرانه به خودکارآمدی تحصیلی منفی و معنی دار و سبک مقتدرانه مثبت و معنی دار بود. همچنین ضریب مسیر سبک سهل گیرانه و استبدادی به اضطراب امتحان مثبت و معنی دار و سبک مقتدرانه به اضطراب امتحان منفی و معنی دار بود. خودکارآمدی تحصیلی در سبک مقتدرانه بیشتر از سبک سهل گیرانه و مستبدانه بود. اضطراب امتحان در سبک فرزندپروری مستبدانه بیشتر از سبک سهل گیرانه و مقتدرانه بود. همچنین بین خودکارآمدی تحصیلی و اضطراب امتحان رابطه معنی دار و منفی وجود دارد و خودکارآمدی تحصیلی می تواند اضطراب امتحان را پیش بینی کند.