نام پژوهشگر: جواد شباهنگ
معصومه دهقان بنادکی علی قنبری
چکیده: به منظور بررسی رقابت چندگونه ای علف های هرز و ذرت و تعیین شاخص مناسب جهت برآورد کاهش عملکرد بواسطه حضور علف های هرز در مقادیر مختلف کود نیتروژن در سال زراعی 88-1387 آزمایشی به صورت پیمایشی با دو تیمار به ترتیب کود نیتروژن در سه سطح (0، 400 و550 کیلوگرم در هکتار) و چهار سطح مدیریتی(عدم کنترل، کنترل علف های هرز باریک برگ،کنترل علف های هرز پهن برگ، کنترل کامل) در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. بررسی رقابت در سطوح مختلف کودی و مدیریتی علف های هرز با انداختن 4 کوادرات در مرحله 6 برگی ذرت در کرت های تخریبی و20 کوادرات در کرت غیر تخریبی و 20 کوادرات در زمان برداشت ذرت درکرت-های غیر تخریبی انجام شد. علف های هرز به تفکیک گونه شمارش و وزن خشک و سطح برگ هر گونه جداگانه اندازه گیری شد. جهت مقایسه چگونگی رقابت و برآورد ضرایب رقابت درون گونه ای و بین گونه ای بین سطح برگ نسبی بعنوان متغیر مستقل و عکس وزن تک بوته هر یک از علف های هرز و ذرت بعنوان متغیر وابسته توابع برازش داده شد. در بررسی تابع وزن تک بوته به صورت رگرسیون چندگانه خطی دیده شده که اثر تداخلی علف های هرز در ذرت را می توان به دو گروه بازدارنده و دارای اثر مثبت تقسیم کرد. در مقادیر مختلف کود پاسخ ذرت به علف های هرز متفاوت بود. در رقابت باریک برگ ها با افزایش کود به 550 کیلو گرم سوروف تاثیر منفی بر وزن تک بوته ذرت داشت. در رقابت پهن برگ ها با ذرت بیشترین تاثیر منفی مربوط به تاجریزی بود. در رقابت کامل پاسخ ذرت به علف های هرز متفاوت بوداما در مجموع تاجریزی بیشترین تاثیر منفی را بر ذرت گذاشت. کلیدواژه: تداخل، رقابت چندگونه ای ، ذرت، سطح برگ نسبی، کود ازت، علف هرز.
سعید خانی نژاد محمد کافی
کوشیا یکی از گیاهان بسیار مقاوم به شوری است که می توان از آن در تولید علوفه در مناطق دارای آب و خاک شور بهره برد. یکی از مشکلاتی که امروزه در تولید گیاهان علوفه ای در این مناطق مورد توجه قرار گرفته است کاهش عملکرد و کیفیت علوفه در شرایط آبیاری با آب شور است. به همین منظور استفاده از کود های شیمیایی می تواند به عنوان یک راه حل مفید مورد توجه باشد. در این راستا مطالعه ای به منظور بررسی سطوح مختلف کود نیتروژن و فسفر در شرایط آبیاری با آب شور بر خصوصیات فیزیولوژیکی و علوفه ای، عملکرد دانه، علوفه و درصد پروتئین خام در کوشیا با استفاده از آزمایش کرت های خرد شده به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. کرت های اصلی شامل سطوح شوری 2/5 و 5/16 دسی زیمنس بر متر آب آبیاری و کرت های فرعی شامل سه سطح کود نیتروژن از نوع اوره (صفر، 100 و 200 کیلوگرم در هکتار) و سه سطح کود فسفر از نوع سوپر فسفات تریپل (صفر، 75 و 150 کیلوگرم در هکتار) بودند که به صورت فاکتوریل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که شوری تاثیر معنی داری بر فتوسنتز، کلروفیل فلورسانس، محتوای نسبی کلروفیل، ارتفاع، شاخص سطح سبز، قطر ساقه اصلی، نسبت برگ به ساقه و عملکرد علوفه تر و خشک نداشت. در حالیکه تعداد شاخه های جانبی به طور معنی داری کاهش یافت. بالاترین مقدار فتوسنتز و کلروفیل فلورسانس در تیمارکودی 100 کیلوگرم اوره و 75 کیلوگرم سوپر فسفات در هکتار بدست آمد. کود نیتروژن سبب افزایش محتوای نسبی کلروفیل برگ شد. با افزایش کود نیتروژن در شوری 2/5 دسی زیمنس بر متر، ارتفاع، شاخص سطح سبز و عملکرد علوفه تر و خشک زیاد شد اما در شوری 5/16 دسی زیمنس بر متر تنها تا سطح دوم این کود افزایش مشاهده گردید. با افزایش شوری، نیتروژن و فسفر درصد پروتئین خام نیز افزایش یافت. شوری اثر معنی داری بر عملکرد دانه نداشت در حالی شاخص برداشت را افزایش داد. کاربرد کودهای نیتروژن و فسفر نیز سبب افزایش عملکرد دانه شد. اثرات متقابل شوری با نیتروژن و فسفر نیز نشان داد که این کود ها می توانند از اثرات سوء شوری بر کوشیا بکاهند، البته مصرف این نهاده ها در شرایط تنش شوری ممکن است بازدارنده رشد بوده و نیازمند توجه و دقت بیشتری باشد.
زهره قویدل رضا قربانی
به منظور تعییین اثرات رقابتی و شاخص های اکولوژیکی علف های هرز ذرت در شرایط مزرعه ای آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در سال زراعی 89-88 انجام شد. آزمایش به صورت به صورت پیمایشی با دو تیمار شامل مقادیر مختلف آبیاری (1230-880-730-610 میلیمتر) و سطوح کنترل علف های هرز (کنترل پهن برگ ها، کنترل باریک برگها، کنترل کامل علف های هرز و عدم کنترل علف های هرز) بود. نمونه برداری در چهار مرحله (اوائل دوره بحرانی، اواسط دوره بحرانی، اواخر دوره بحرانی و در زمان برداشت ذرت) صورت گرفت. تراکم علف های هرز به تفکیک گونه در تمام مراحل نمونه برداری شمارش و وزن خشک هر گونه تنها در زمان برداشت اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که گونه های غالب در مراحل مختلف نمونه برداری و در تیمارهای مختلف آبیاری شامل خرفه، تاج ریزی و پیچک بودند. در اوائل دوره بحرانی دو گونه خرفه و پیچک بیشترین و تاج خروس وحشی کمترین تراکم را داشتند. در تیمارآبیاری 610 میلی متر ، تراکم گونه های تاج ریزی و تاج خروس وحشی افزایش ولی سایر گونه ها کاهش داشتند. سهم نسبی رقابت درون گونه ای و بین گونه ای در رقابت بین ذرت و علف های هرز موجود در مزرعه با استفاده از آنالیز عکس وزن تک بوته ،با بهره گیری از رگرسیون چندگانه خطی تعیین شد. نتایج نشان داد که تداخل علف های هرز در ذرت با توجه به ضرایب معادله به دو گروه کاهنده (ضریب مثبت) و افزاینده (ضریب منفی) تقسیم می شوند. سوروف و تاج خروس وحشی اثر کاهنده (منفی)، خرفه، پیچک، تاج ریزی، سلمه و علف انگشتی هم اثر افزایشی و هم اثر کاهشی در تیمارهای مختلف آبیاری بر روی عملکرد ذرت داشتند.
آرزو حیدرزاده محمد رضاخان غلامحسین مروج
اثرات سوء آفت کش های شیمیایی در چند دهه اخیر توجه زیادی را به سمت استفاده از ترکیبات طبیعی جلب کرده است. در تحقیق حاضر اثرات بیولوژیک اسانس های رازیانه foeniculum vulgare miller، کلپوره teucrium polium boiss. و مرزه satureja hortensis l. روی حشرات کامل سوسک چهار نقطه ای حبوبات callosobruchus maculatus f. مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این مطالعه نشان داد که بیشترین سمیت تنفسی در اسانس رازیانه علیه حشرات کامل نر با lc50 معادل 31/21 میکرولیتر بر لیتر هوا و کمترین سیمت تنفسی در اسانس مرزه علیه حشرات کامل ماده با lc50 معادل 66/156 میکرولیتر بر لیتر هوا پس از 24 ساعت اسانس دهی بود. در آزمایش سمیت تماسی در مدت 24 ساعت بیشترین سمیت تماسی مربوط به اسانس رازیانه علیه حشرات کامل نر با lc50 معادل 38/390 میکرولیتر بر متر مربع و کمترین سمیت مربوط به اسانس کلپوره علیه حشرات کامل ماده با lc50 معادل 72/1469 میکرولیتر بر متر مربع بود. در بررسی ماندگاری اسانس ها، میزان lt50 اسانس های رازیانه، کلپوره و مرزه علیه حشرات کامل نر به ترتیب برابر 02/12، 91/7 و 99/26 ساعت و علیه حشرات کامل ماده به ترتیب برابر 25/12، 37/8 و 49/25 ساعت بود. نتایج مقایسه اثر دورکنندگی اسانس ها در بالاترین غلظت (08/23 میکرولیتر بر لیتر هوا) در مدت 24 ساعت نشان داد که اسانس مرزه با 92/95 و 80/88 درصد بیشترین اثر دورکنندگی و اسانس رازیانه با 82/66 و 28/59 درصد کمترین اثر دورکنندگی را به ترتیب روی حشرات کامل نر و ماده داشت. میانگین تخم ریزی در طی 5 روز در اثر اسانس های رازیانه، کلپوره و مرزه به ترتیب 1/32، 7/35 و 8/39 تخم به ازای هر حشره ماده بود که در مقایسه با تیمار بدون اسانس (4/58 عدد) کاهش معنی داری نشان داد. میانگین حشرات کامل خارج شده نسل f1 به ازای هر حشره ماده در اثر تیمار اسانس های رازیانه، کلپوره و مرزه به ترتیب 16، 95/17 و 95/20 عدد بود که در مقایسه با شاهد (2/30 عدد) کاهش معنی دار داشت. نتایج این بررسی، نشان دهنده پتانسیل بالای این اسانس ها به ویژه اسانس رازیانه در کنترل سوسک چهار نقطه ای حبوبات می باشد.?
نسترن مجد غلامحسین مروج
حشره کش های شیمیایی نقش عمده ای در حفاظت ذخایر غذایی جهان دارند. با این حال کاربرد آنها منجر به افزایش مشکلات زیست محیطی و اثرات نامطلوب علیه انسان و بروز مقاومت در آفات شده است. امروزه برنامه-های در حال رشد کشاورزی پایدار در تلاش است تا از گسترش و شیوع آفات و بیماری های متعددی که سبب خسارت جدی به محصولات کشاورزی می شوند، بدون برهم زدن تعادل طبیعی اکوسیستم و از طریق جایگزین-شونده های کم خطر و ایمن تر جلوگیری کند. در تحقیق حاضر اثرات اسانس های سیر، گشنیز و گل پر مورد مطالعه قرار گرفت. در بررسی اثر سمیت تنفسی بیشترین سمیت در اثر اسانس سیر و علیه حشرات کامل نر با lc50 معادل 73/0 میکرولیتر بر لیترهوا و کمترین سمیت در اثر اسانس گل پر علیه حشرات کامل ماده با lc50 معادل99/74 میکرولیتر بر لیترهوا پس از 24 ساعت اسانس دهی مشاهده شد. بر اساس معیار lc50 تماسی در مدت 24 ساعت بیشترین سمیت مربوط به اسانس سیر علیه حشرات کامل نر با lc50 معادل13/0 میلی لیتر بر مترمربع و کمترین سمیت مربوط به اسانس گل پر علیه حشرات ماده با lc50 معادل67/1 میلی لیتر بر مترمربع بود. بررسی میزان دوام اسانس ها نشان داد که میزان lt50 اسانس های سیر، گشنیز و گل پر علیه حشرات کامل نر به ترتیب 69/33، 79/10 و 58/12ساعت و علیه حشرات کامل ماده به ترتیب 48 /35، 77/11 و 38/12 ساعت بود. نتایج مقایسه اثرات دورکنندگی اسانس ها روی حشرات کامل نشان داد که میزان دورکنندگی اسانس گشنیز پس از پنج ساعت اسانس دهی علیه حشرات کامل ماده با میزان67/60 درصد نسبت به سایر اسانس ها بیشتر بود. کمترین میزان دورکنندگی علیه حشرات کامل نر و در اثر اسانس سیر (33/29 درصد) مشاهده شد. بررسی شاخص های تغذیه ای حشرات کامل نشان داد که در غلظت دو میکرولیتر بر دیسک آردی، اسانس سیر با میزان شاخص بازدارندگی کلی 29/153 نسبت به سایر اسانس ها دارای اثرات بازدارندگی تغذیه ای بیشتری بود. نتایج بررسی حاضر نشان داد که اسانس های سیر، گشنیز و گل پر می توانند به عنوان جایگزین شونده های گیاهی موثر با پتانسیل بالا جهت حفاظت محصولات انباری از حمله سرخرطومی گندم به کار برده شوند.
احسان کشمیری محمد کافی
به منظور بررسی خصوصیات فنولوژیک، مورفولوژیک، اجزای عملکرد و عملکرد 17 توده بومی و لاین کنجد رایج در استان خراسان، آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار با استفاده از 14 توده بومی به همراه سه لاین اصلاح شده داراب2، داراب 14 و اولتان در سال زراعی 1390-1389 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. در این راستا ویژگی های فنولوژیک، مورفولوژیک، اجزای عملکرد دانه و عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت توده ها اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که اکثر صفات فنولوژیک، مورفولوژیک، عملکرد و اجزای عملکرد در بین توده های مورد بررسی کنجد به طور معنی داری متفاوت بود. در این میان درجه حرارت های رشد توده های مورد مطالعه در بازه 1207 تا 1520 درجه روز-رشد متغیر و بیشترین مقدار این صفت مربوط به توده های فردوس1، درگز و کاشمر بود. همچنین توده های فردوس1، درگز، فردوس2 و کلات از نظر صفات مورفولوژیک از قبیل ارتفاع، تعداد شاخه و طول شاخه نسبت به سایر توده ها برتری معنی داری داشتند. ضمن اینکه از نظر اجزای عملکرد مانند تعداد کپسول در بوته و دانه در کپسول نیز توده های مذکور نسبت به سایر توده های مورد بررسی برتر بودند. گستره صفت عملکرد دانه نیز در بین توده های کنجد بین 1202 تا 2810 کیلوگرم در هکتار متغیر بود وبیشترین مقدار آن در توده های فردوس 1، درگز و فردوس 2 و کمترین مقدار آن در توده های داراب2، خواف1، سبزوار2، اولتان و خواف 2 به دست آمد.. بر اساس نتایج به دست آمده، همبستگی تمام اجزای عملکرد به جز (وزن هزار دانه) و صفات مورفولوژیک کنجد با عملکرد دانه مثبت و معنی دار بود به طوری که تعداد کپسول در بوته نسبت به سایر اجزای عملکرد از بیشترین همبستگی مثبت با عملکرد دانه (**81/0=r) برخوردار بود و در بین شاخص های فنولوژیک نیز بیشترین همبستگی را با عملکرد دانه در درجه حرارت های رشد مرحله زایشی کنجد (**75/0=r) داشت. به نظر می رسد توده بومی فردوس 1 می تواند به عنوان یک توده پر محصول در شرایط آب و هوایی مشهد به عنوان کاندید مطرح باشد.
الهه مرادی مرجانه محمد بنایان اول
بمنظور بررسی اثر مقادیر مختلف کود نیتروژن و تراکم کاشت بر شاخص های رشد، عملکرد، اجزای عملکرد و درصد روغن دانه کدوی تخم کاغذی (cucurbita pepo l. )آزمایشی به صورت کرت های خرد شده بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی با دوعامل و سه تکرار در سال زراعی 89-1388 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. عامل کرت اصلی کود نیتروژن، شامل سه سطح 150، 250 و 350 کیلوگرم در هکتار و عامل کرت فرعی تراکم کاشت، شامل سه سطح 62/0، 25/1 و 5/2 بوته در متر مربع بود. نتایج آزمایش نشان داد که از بین تیمارهای کود نیتروژن، سطوح 150 و 250 کیلوگرم در هکتار، در افزایش شاخص سطح برگ و وزن خشک تاثیر معنی داری داشتند. در بین تیمارهای تراکم کاشت، تیمار 5/2 بوته در متر مربع، بالاترین میانگین شاخص سطح برگ و وزن خشک را داشت. حداکثر میانگین سرعت رشد نسبی، در بین سطوح تراکم کاشت، در 5/2 و 25/1 بوته در متر مربع و بین سطوح کود نیتروژن، در تیمار 250 کیلوگرم در هکتار حاصل شد. حداکثر میانگین سرعت اسیمیلاسیون خالص در ابتدای فصل رشد، بین سطوح کود نیتروژن در تیمار 250 کیلوگرم در هکتار بیشترین بود. در بین سطوح تراکم کاشت، بالاترین میزان کارایی مصرف نور در سطح 5/2 بوته در متر مربع حاصل شد و نیز در همین تراکم، گیاهان کدوی تخم کاغذی که 150 کیلوگرم در هکتار نیتروژن دریافت کردند، بالاترین کارایی مصرف نور را داشتند. همچنین اثرات متقابل این دو عامل بر روی شاخص سطح برگ، وزن خشک و سرعت رشد نسبی معنی دار بود. از لحاظ عملکرد و اجزای آن، کود نیتروژن تاثیر معنی داری بر عملکرد میوه و وزن هزار دانه نداشت، در حالی که تراکم کاشت تاثیر معنی داری بر عملکرد کدوی تخم کاغذی داشت و در بین سطوح مختلف، تراکم کاشت 5/2 بوته در متر مربع موجب افزایش معنی دار عملکرد میوه، دانه و عملکرد روغن شد. همچنین نتایج اثرات متقابل نشان داد که در بین سطوح کود نیتروژن، میزان 250 کیلوگرم در هکتار در تراکم کاشت 5/2 بوته در متر مربع منجر به دستیابی بیشترین عملکرد دانه و عملکرد روغن شد.
فاطمه چوپان کهنه قوچان محمد بنایان اول
به منظور بررسی تاثیر تاریخ کاشت و تراکم بر شاخص های رشدی و برخی صفات کمی گیاه کدو-تخم پوست کاغذی، آزمایشی درسال زراعی91-1390 در مزرعه ی تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد، بصورت کرت های خرد شده و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. فاکتورهای مورد مطالعه شامل سه سطح تاریخ کاشت (12 اردیبهشت، 22 اردیبهشت و 1 خرداد) به عنوان فاکتور اصلی وتراکم (5/2 و4 بوته در متر مربع) به عنوان فاکتور فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج حاصل برتری تاریخ کاشت دوم (22 اردیبهشت) را دربین تیمارهای تاریخ کاشت، در شاخص های رشدی و تمام صفات کمی مورد بررسی نشان داد و تراکم 4 بوته در متر مربع، بالاترین میانگین شاخص های رشدی و تراکم 5/2 بوته در متر مربع، بالاترین میانگین را درعملکرد میوه، عملکرد دانه و سایرصفات کمی نشان داد. همچنین اثرات متقابل تاریخ کاشت و تراکم، افزایش معنی داری را در بین شاخص های رشدی در شاخص سطح برگ، وزن خشک و سرعت رشد محصول و برای صفات کمی درتعداد دانه در میوه و وزن دانه در میوه داشتند. بیشترین میزان کارایی مصرف نور در تاریخ کاشت دوم و برای تراکم 4 بوته در متر مربع مشاهده شد. به طور کلی نتایج این آزمایش نشان داد که تعیین تاریخ کاشت و تراکم مناسب می تواند نقش مهمی را در افزایش عملکرد میوه و دانه در گیاه کدوتخم پوست کاغذی داشته باشد.
آیدا رضاییان محمدرضا عامریان
پالایش سبز یا گیاه پالایی عناصر سنگین از بوم سازگار ترین و ارزان ترین روش ها است که در رفع آلودگی از زمین های زراعی قابل استفاده است. از اینرو به منظور بررسی پتانسیل گیاه نعنا فلفلی (menta piperita l.) در پالایش خاک، آزمایشی به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه فردوسی مشهد در سال 1391 صورت گرفت. در این آزمایش تاثیر بیوچار و قارچ مایکوریزا آرباسکولار بر جذب، انتقال و انباشت کادمیوم در گیاه نعنا فلفلی مورد مطالعه قرار گرفت. تیمارهای آزمایش شامل تلقیح با قارچ مایکوریزا (بدون مایکوریزا و دو گونه مختلف glomus mosseae, glomus intraradices)، کاربرد بیوچار (بدون بیوچار و پنج درصد وزن خاک) و غلظت های کادمیوم (صفر، 25، 50 و 100 میلی گرم در کیلوگرم) بود. نتایج اثرات متقابل مایکوریزا و بیوچار نشان داد که کاربرد بیوچار به طور معنی دار سبب افزایش وزن خشک برگ و ریشه شد. همچنین کاربرد بیوچار باعث افزایش درصد اسانس در تمامی حالات استفاده از مایکوریزا گردید. چنین به نظر میرسد که تلقیح مایکوریزای (glomus intraradices) همراه با کاربرد بیوچار در افزایش خاصیت گیاه پالایی نعنا فلفلی نقش موثری ایفا میکند. مقایسه اثرات متقابل بیوچار و کادمیوم نشان داد که استفاده از بیوچار در سطح 100 میلی گرم در کیلوگرم کادمیوم، بیشترین جذب کادمیوم ریشه را به همراه داشت. قارچ مایکوریزا و بیوچار نقش مثبتی در رشد و عملکرد گیاه نعنا فلفلی و همچنین در جذب کادمیوم برگ و ریشه به وسیله گیاه دارند.
جواد شباهنگ مهدی نصیری محلاتی
تعادل بین ورودی و خروجی کربن نقش بسزایی در پایداری بوم نظام های زراعی، گرمایش جهانی و تغییر اقلیم دارد. به منظور ارزیابی خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و پتانسیل ترسیب کربن تحت تأثیر شدت های مختلف خاک ورزی، نوع تناوب زراعی و مدیریت بقایای گیاهی آزمایشی به صورت کرت های نواری در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در دو سال زراعی 90-1389 و 91-1390 انجام شد. تناوب در چهار سطح طی دو سال (r1: جو- ذرت- ماشک گل خوشه ای- کنجد، r2: کلزا- ذرت- کلزا- ذرت، r3: گندم- لوبیا- گندم- لوبیا، r4: جو- چغندرقند- جو- چغندرقند) به عنوان عامل عمودی و نوع مدیریت خاک ورزی در سه سطح: t1: خاک ورزی حداقل (دیسک و لولر)، t2: خاک ورزی متوسط (گاوآهن پنجه غازی، دیسک و لولر) و t3: خاک ورزی رایج (دو نوبت گاوآهن برگرداندار، دو نوبت دیسک و سه نوبت لولر) به عنوان عامل افقی و بقایای گیاهی در دو سطح: m1: بدون برگردانیدن بقایای گیاهی و m2: با برگردانیدن بقایای گیاهی به عنوان عامل فرعی فرعی در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که در لایه 10-0 سانتی متری تناوب های r2 و r3 به ترتیب با 55/1 و 51/1 (g.cm-3) بیشترین و تناوب r4 با 27/1 (g.cm-3) کمترین میزان جرم مخصوص ظاهری را نشان دادند. در تناوب های r3 و r4 در هر سه لایه خاک بیشترین میزان کل نیتروژن خاک مشاهده شد که در مقایسه با تناوب r1 و r2 اختلاف معنی داری بود. در لایه 10-0 سانتی متری تناوب r4 و r1 به ترتیب با 09/0 و 074/0 درصد بیشترین و کمترین میزان نیتروژن کل خاک را نشان دادند. با این وجود با افزایش نیتروژن کل نسبت کربن به نیتروژن کاهش یافت و در لایه 10-0 سانتی متری تناوب r1 در نتیجه افزایش کربن ورودی به خاک با 99/11 درصد بیشترین میزان کربن به نیتروژن خاک را نشان داد که در مقایسه با r2، r3 و r4 باعث بهبود 30، 40 و 37 درصدی نسبت کربن به نیتروژن کل خاک شد. نتایج نشان داد که با کاهش شدت عملیات خاک ورزی رایج به حداقل در لایه های 10-0، 20-10 و 30-20 سانتی متری جرم مخصوص ظاهری به ترتیب 3، 8 و 13 درصد افزایش یافت. همچنین با افزایش شدت عملیات خاک ورزی محتوی کل نیتروژن در هر سه لایه خاک کاهش و نسبت کربن به نیتروژن افزایش یافت که میزان کاهش نیتروژن کل در خاک ورزی رایج در مقایسه با حداقل در لایه 10-0، 20-10 و 30-20 به ترتیب 37، 34 و 35 درصد بود. نتایج مشخص نمود که برگردانیدن بقایا گیاهی باعث کاهش جرم مخصوص ظاهری در هر سه لایه خاک شد. به طوری که برگردانیدن بقایا در لایه 10-0 سانتی متر با 38/1 (g.cm-3) کمترین میزان جرم مخصوص ظاهری را نشان داد. همچنین بازگردانیدن بقایای گیاهی در نتیجه غیر متحرک شدن نیتروژن به ترتیب باعث کاهش 6، 3 و 6 درصدی محتوی کل نیتروژن و افزایش 30، 27 و 29 درصدی نسبت کربن به نیتروژن در مقایسه با عدم بازگردانیدن بقایای گیاهی در لایه های 10-0، 20-10و 30-20 سانتی متری خاک شد. نتایج نشان داد که بیشترین میزان کربن پایدار، کل کربن، ماده آلی و کربن ترسیب شده در هرسه لایه خاک از تناوب r1 و کمترین میزان کربن پایدار، کل کربن، ماده آلی و کربن ترسیب شده از تناوب r3 و r4بدست آمد. در لایه 10-0 سانتی متری تناوب r1 با 6/4660 (kg.ha-1) بیشترین میزان ترسیب کربن را نشان داد که در مقایسه با r3 و r4 باعث بهبود 20 و 69 درصدی کربن ترسیب شده در خاک شد. نتایج نشان داد که خاک ورزی حداقل به ترتیب باعث بهبود 14 و 15 درصدی محتوی کل کربن و کربن پایدار خاک در لایه 10-0، 15 و 12 درصدی در لایه 20-10 و 5 و 9 درصدی در لایه 30-20 سانتی متری خاک نسبت به خاک ورزی رایج شد. در لایه 10-0 سانتی متری خاک خاک ورزی حداقل و متوسط به ترتیب با 8/4197 و 8/4052 (kg.ha-1) بیشترین و خاک ورزی رایج با 3/3667 (kg.ha-1) کمترین مقدار ترسیب کربن را نشان دادند؛ در حالی که در لایه 30-20 سانتی متری خاک بیشترین میزان کربن ترسیب شده با 4105 (kg.ha-1) از سیستم خاک ورزی رایج بدست آمد که در مقایسه با خاک ورزی حداقل 6 درصد بیشتر بود. بنابراین با افزایش عمق خاک اثر سودمندی خاک ورزی حفاظتی در مقایسه با خاک ورزی رایج کاهش یافت. بازگردانیدن بقایا در لایه های 10-0، 20-10 و 30-20 سانتی متری در مقایسه با عدم بازگردانیدن بقایا به ترتیب باعث بهبود 20، 18 و 18 درصدی محتوی کل کربن، افزایش 85، 94 و 94 درصدی محتوی کربن پایدار و بهبود 83، 93 و 93 درصدی ترسیب کربن در خاک شد. لذا با درنظر گرفتن تناوب مناسب به همراه سایر عملیات مدیریتی نظیر شخم حفاظتی و بازگردانیدن بقایا با نسبت کربن به نیتروژن مناسب به خاک، ضمن افزایش پتانسیل ترسیب کربن از کاربرد کودهای شیمیایی و آثار نامطلوب زیست محیطی آنها جهت افزایش باروری خاک جلوگیری به عمل آمده و به عنوان راهکارهای موثری در دستیابی درازمدت به پایداری تولید در بوم نظام های زراعی مد نظر قرار می گیرند.
مسعود ضیایی جواد شباهنگ
چکیده ندارد.