نام پژوهشگر: همایون فرهادیان
میثم ابراهیمیان محمد چیذری
شاید مهم ترین عاملی که چهره زمین را در خیلی از قسمت های دنیا تغییر داده، پاک سازی جنگل ها بوده است. در طول قرن ها، جنگل ها به طور مرتب مورد استفاده بی رویه انسان بوده و با رشد جمعیت دنیا، به طور مداوم تبدیل و یا تغییر یافته اند. ایران، به دلیل قرار گرفتن روی کمربند خشک جهان، در زمینه ی پوشش جنگلی فقیر بوده و جزو آخرین کشورهایی است که دارای جنگل است. متأسفانه با توجه به رشد سریع تخریب جنگل ها و عدم موفقیت راهکارهایی که برای حل این مشکل به کار گرفته شده است در این تحقیق سعی در شناسایی عوامل مهم و کلیدی موثر در تخریب جنگل ها و ارائه راهکارهایی کاربردی برای حل این مشکل شده است و امید است که این رشد سریع نابودی جنگل ها کاهش یابد که برای موفقیت در این امر نیاز به اولویت بندی کارشناسانه این عوامل و برنامه ریزی دقیق و اجرای مناسب برنامه ها و نظارت مداوم در جهت اجرای موثر برنامه ها امری اجتناب ناپذیر می باشد. این تحقیق از نوع تحقیقات توصیفی – همبستگی می باشد که به روش پیمایشی انجام شد. جامعه آماری این تحقیق کارشناسان و مدیران اداره کل منابع طبیعی استان مازندران بودند (419n=). جمع آوری اطلاعات از جامعه آماری با استفاده از روش تصادفی ساده انجام شد و تعداد 200 پرسشنامه تکمیل و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان می دهد محور قرار ندادن حفظ منابع طبیعی در برنامه ریزی کلان و زیربنایی با میانگین 35/4، پایین بودن میزان مجازات متخلفان مربوط به منابع طبیعی (جنگل ها) با میانگین 29/4، قاچاق چوب با میانگین 17/4، کمبود اعتبار جهت حفظ جنگل با میانگین 88/3 و کمبود مشارکت (یا به مشارکت نگرفتن جنگل نشینان) در حفاظت از جنگل با میانگین 86/3 بیشترین تأثیر و سیکل طبیعی پوسیدن درختان با میانگین 44/1، حیوانات وحشی (خرس و ...) با میانگین 52/1، عدم مبارزه با آفات و بیماری های درختان جنگلی با میانگین 84/2 و تولید فرآورده های چوبی با میانگین 93/2 کمترین تأثیر را در تخریب جنگل داشتند.
حسینعلی زارعی اسدی غلامرضا پزشکی راد
چکیده پژوهش حاضر با هدف شناخت عوامل موثر بر مشارکت مروجین و کارشناسان در طرح نظام پیشنهادات سازمان جهاد کشاورزی استان همدان در سال 1391 – 1390 انجام شده است. کلیه مروجین و کارشناسان شاغل در سازمان جهادکشاورزی استان همدان، جامع? آماری این پژوهش را تشکیل داده اند. تحقیقات از نوع کمی، کاربردی و توصیفی – تحلیلی است. از جامع? مورد نظر (312 n =) بر اساس جدول مورگان و کرجسی (1970)، 181 نفر به عنوان نمون? مورد نظر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب گردید. داده های مورد نیاز از طریق پرسشنام? 96 گویه ای روا و پایا (81/0r = ) جمع آوری شده و از طریق مقایس? دو میانگین مورد تحلیل قرار گرفت. بر اساس یافته ها، میان اعتمادسازمانی، رضایت شغلی، انگیزه، نوگرایی، سن و سابق? مروجین و کارشناسان مشارکت کننده و غیرمشارکت کننده تفاوت معنی داری وجود ندارد. این در حالی است که عوامل نگرش، درآمد و مدرک تحصیلی، تفاوت معنی داری را میان مروجین و کارشناسان مشارکت کننده و غیرمشارکت کننده در طرح نظام پیشنهادات نشان می داد و در ادامه رابطه معنی داری بین جنسیت، تأهل، داشتن شغل دوم، رشت? تحصیلی، محل استقرار و وضعیت استخدامی با مشارکت در طرح نظام پیشنهادات پیدا نشد و فقط عوامل ادام? تحصیل و رویت دستورالعمل رابط? معنی داری با متغیر وابسته پیدا کردند. کلمات کلیدی: مشارکت – تصمیم گیری – نظام پیشنهادات – مروجین - کارشناسان
معصومه فاضل ساعتچی حسن صدیقی
در سالیان اخیر بحث جدال و رقابت صنعت و توسعه شهری با بخش کشاورزی بصورت یکی از حساس ترین و مهمترین چالشهای برنامه ریزی کشاورزی و بعنوان یک بحران ملی در سطح کشور مطرح است و این مسئله پیرامون کلانشهرها و نیز در شمال کشور نمود بارزتری دارد. این جدال در کنار عوامل دیگر باعث شده است امروزه شاهد تغییرات چشمگیری در کاربری اراضی کشاورزی باشیم. تغییر کاربری هر یک هکتار از اراضی کشاورزی و خارج کردن آن از مدار تولید منجر به کاهش 7 تا 8 تنی محصولات کشاورزی می شود. تغییرات کاربری اراضی در شمال کشور به صورت تبدیل شالیزارها به ساختمان و ویلا و همچنین تغییر الگوی کشت از شالیزار به باغ مرکبات و کیوی می باشد. این روند تغییر کاربری شالیزارهای شمال کشور نگرانی های زیادی را در بخش کشاورزی به وجود آورده است و در صورت ادامه این روند تا چند سال آینده، زمینی برای تولید برنج باقی نمی ماند و قیمت برنج روند صعودی می یابد. از آنجا که کشاورزی در ایران به عنوان محور استقلال تلقی می شود، توجه به تغییرات کاربری اراضی کشاورزی در راستای ممانعت از تخریب این اراضی امری ضروری است. لذا هدف اصلی این تحقیق بررسی عوامل موثر بر تغییر کاربری شالیزارهای شهرستان های غرب استان مازندران می باشد. رویکرد غالب پژوهش، پیمایشی می باشد و نمونه مورد نظر (180 نفر)، با استفاده از روش نمونه گیری پیچیده، از میان 350 نفر از شالیکاران شهرستان های غرب انتخاب شده است که طی 1 سال اخیر کاربری شالیزارهای خود تغییر داده اند. برای گردآوری داده های مورد نیاز از مخاطبان، پرسشنامه ای طراحی و تدوین شد که روایی محتوایی آن توسط اساتید صاحبنظر و کارشناسان اداره امور اراضی به دست آمد. همچنین به منظور احتساب اعتبار پرسشنامه آزمون پیش آهنگی انجام شد و ضریب اعتبار (کرونباخ آلفا) بین 757/. تا 930/. بدست آمد که نشان می دهد سوالات از اعتبار بالایی برخوردار است. نتایج نشان می دهد بیشترین تغییر کاربری صورت گرفته در شالیزارهای غرب استان (62%) به کاربری های غیر کشاورزی بوده است. بیش از نیمی از پاسخگویان (6/54%)، نسبت به تغییر کاربری شالیزارها نگرش مثبتی را دارا می باشند و بقیه افراد دارای نگرش منفی می باشند. همچنین بین نگرش پاسخگویان شهرستان های مختلف غرب استان نسبت به عوامل موثر بر تغییر کاربری تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد، عوامل اقتصادی و عوامل سازمانی، مهم-ترین عوامل موثر بر تغییر کاربری شالیزارهای غرب استان مازندران بودند.
مهدی ناصری همایون فرهادیان
شرکت های سهامی زراعی با هدف یکپارچه سازی اراضی کشاورزی، بهبود وضعیت زندگی کشاورزان، توسعه روستایی و توسعه کشاورزی پس از اصلاحات ارضی دهه 40 ایجاد شد و پس از طی فراز و نشیب های زیاد، اکنون به عنوان یکی از نظام های بهره برداری تقریباً موفق در سطح کشور مطرح شده است. هدف از این تحقیق که به صورت پیمایشی صورت گرفته است بررسی نقش شرکت های سهامی زراعی در توانمندسازی کشاورزان عضو این شرکت ها می باشد. متغیر توانمندسازی در این تحقیق در چهار بخش توانمندی اقتصادی، توانمندی فنی و حرفه ای، توانمندی اجتماعی و توانمندی روانی می باشد. این تحقیق از نوع هدف کاربردی و از لحاظ تحلیل داده ها از نوع توصیفی و همبستگی می باشد. داده ها در این تحقیق از طریق پرسشنامه محقق ساخته با ضریب آلفای کرونباخ 79/0 جمع آوری گردید و مورد تحلیل قرار گرفت. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کلیه شرکت های سهامی زراعی استان خراسان جنوبی می باشد که با استفاه از روش نمونه گیری خوشه ای دو شرکت سهامی زراعی با جمعیت 599 نفر انتخاب شدند، حجم نمونه بر طبق جدول کرجسی و مورگان 234 نفر مشخص شد. در نهایت 300 پرسشنامه در مناطق تحت پوشش شرکت های سهامی زراعی توزیع و در مجموع 186 پرسشنامه جمع آوری شد. اطلاعات در هفت بخش ویژگی های شخصی، آگاهی از شرکت، مورد مشورت گرفتن از طرف مسوولین شرکت، انجام امورعام المنفعه از طرف شرکت، نگرش، مقایسه با سایر کشاورزان و توانمندی جمع آوری و مورد تجزیه و تحلیل واقع شد. نتایج نشان می دهد که شرکت های سهامی زراعی در توانمندسازی کشاورزان نقش داشته اند به نحوی که شرکت های سهامی زراعی به ترتیب در زمینه توانمندی فنی و حرفه ای با میانگین 59/3، توانمندی اجتماعی و روانی با میانگین 3/3 و توانمندی اقتصادی کشاورزان با میانگین 97/2 از 5 در حد متوسط به بالا عمل کرده و در توانمندسازی کشاورزان نقش داشته اند. نتایج حاصل از تحقیق، همبستگی مثبت و معناداری بین متغیرهای سابقه کار کشاورزی، رضایت از شرکت، میزان زمین واگذار شده به شرکت، آگاهی از شرکت سهامی زراعی، مورد مشورت قرار گرفتن از طرف مسوولین شرکت، انجام امورعام المنفعه و نگرش نسبت به شرکت سهامی زراعی با متغیر وابسته تحقیق را نشان می دهد. نتایج حاصل از رگرسیون نشان می دهد متغیرهای رضایت از شرکت، مورد مشورت قرار گرفتن از طرف مسولین شرکت و نگرش نسبت به شرکت سهامی زراعی بیشترین درصد تبیین متغیر وابسته را دارا هستند. بر اساس یافته های تحقیق تفاوت معنی داری در توانمندی افراد بر حسب چگونگی عضویت در شرکت و همچنین رابطه کاری با شرکت وجود دارد. به نحوی که کشاورزانی که سهامدار و جزء کارگران کشاورزی هستند از توانمندی بیشتری نسبت به کشاورزانی که فقط سهامدار بوده اند، برخوردارند. همچنین، کشاورزانی که به اختیار خود عضو شرکت شده اند توانمندتر از افرادی هستند که به اجبار و به درخواست سایر کشاورزان عضو شرکت سهامی زراعی شده ند.
منصوره صرامی فروشانی همایون فرهادیان
باتوجه به اینکه نیمی از جمعیت جهان را زنان تشکیل می دهند، برای دستیابی به توسعه ضروری است زنان مانند مردان در فرایند توسعه مشارکت کرده و به طور کامل از نتایج آن بهره مند شوند ولی متاسفانه از بسیاری جهات در فرایند توسعه ، زنان مورد غفلت قرار گرفته اند و به آنان توجهی در خور و شایسته آنان نمی گردد. در کشور های در حال توسعه ، فرصت های شغلی برای زنان بسیار ناچیز است. نرخ متوسط اشتغال زنان به حدود نصف مردان می رسد. حمایت از زنان و آموزش آنان و همچنین مهارت سازی و توانمند ساختن زنان بعنوان قشر تاثیر گذار و انتقال دهنده فرهنگ و ارزشها ، امری است که باید در برنامه ریزیهای تصمیم گیران و سیاستگذاران مورد توجه قرار گیرد. بررسی وضعیت اشتغال زنان در کشور نشان می دهد که تا پایان سال (1389) 8/3میلیون نفر زن در بخشهای مختلف اشتغال داشته اند. براساس سرشماری مرکز آمار (1385) حدود 22 میلیون نفر از جمعیت کشور در نقاط روستایی زندگی می کنند که از این میان 23/11 میلیون نفر آ نها مرد و 89/10 میلیون نفر زنان تشکیل می دهند. براساس آمارهای موجود، زنان روستایی در صنایع تبدیلی 50%، تولید محصولات زراعی و دامی 22%، صنایع دستی 75% و در امور مربوط به کاشت، داشت و برداشت به ترتیب 25، 24، 4/26 درصد مشارکت دارند. همچنین در امور دامداری 23 درصد، چرای و مراقبت دام 42 درصد و 100 درصد کل پرورش طیور را در روستا انجام می دهند. بررسی عوامل تاثیر گذار بر اشتغال زنان و نحوه تاثیر گذاری فرآیند توسعه برکم و کیف کار آنان از دیگر موارد نظری می باشد. نظر به اینکه ماهیت اشتغال در مناطق روستایی غالباً بر بهره گیری از منابع طبیعی از جمله زمین متکی است، لذا عمده اشتغالات زنان نیز در کشاورزی و فعالیتهای وابسته بدان متمرکز می باشد که بالطبع دارای ویژگیهای خاص خود است بدین ترتیب مطالعه جایگاه اشتغال زنان در تولید روستایی و سهم آنان در اقتصاد اهمیت می یابد. مطالعات انجام شده در جوامع، نشان می دهند که متاسفانه هر چه فقر در یک جامعه بیشتر شود، بار مشکلات آن به صورت تصاعدی روی دوش زنان است و زنان سهم بیشتری از این فقر بر دوش می کشند و این مساله دردناکی است که توسط فائو، یونسکو و سازمان های بین اللملی و تشکل های فعال در امور زنان پیگری شده و مورد توجه قرار گرفته است(عمادی،1380). که یکی از عوامل عقب ماندن زنان از برنامه های توسعه، نبود شناخت کامل از توانمندهای آنان است. در این راستا، این مطالعه درصدد است تا ضمن بررسی تاثیر پروژه های اشتغال زایی زنان روستایی بر معیشت پایدار خانوار در استان مر کزی، به بررسی عوامل موثر بر توانمندسازی زنان روستایی و اشتغال و جایگاه آنان به عنوان یک عنصر مهم در خانواده مورد بررسی قرار گیرد. پژوهش حاضر به منظور بررسی تحلیل عوامل موثر بر دستیابی زنان روستایی به معیشت پایدار در استان مرکزی می باشد. این تحقیق از نوع توصیفی- همبستگی می باشد. جامعه آماری تحقیق شامل تمام زنان روستایی عضو پروژه های اشتغالزایی استان مرکزی که در دوره های آموزش شغلی شرکت کرده و شاغل شده اند می باشد(n=420). با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی بطور متناسب تعداد150 نفر به عنوان حجم نمونه آزمایشی و 100 نفر به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بود که روایی آن با استفاده از نظر جمعی از متخصصان تایید شد. تعیین پایایی ابزار تحقیق با انجام آزمون مقدماتی و با استفاده از نرم افزار spssنسخه 18محاسبه شد و مقدار آلفای کرونباخ 89/. به دست آمد.بر اساس نتایج تحقیق، دوره های آموزشی پروژه های اشتغال بیشترین تاثیر را بر روی ایجاد اشتغال، ایجاد نگرش مثبت مردان به توانایی های زنان و درامد برای خانواده داشته است. همچنین نتایج آزمون t نشان داد که زنان عضو پروژه های اشتغال زایی در مقایسه با گروه شاهد از نظر میزان مشارکت در تصمیم گیریهای امور زندگی از توانایی های بیشتری برخوردار می باشند. تحلیل همبستگی بین متغیرهای سن، درآمد، پس انداز و اشتغال زایی با توانمندی زنان روستایی درسطح 1درصد معنی دار و متغیراشتغالزایی بیشترین تاثیر را بر توانمندی زنان روستایی داشته است. همچنین نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نشان داد که 4/54 درصد واریانس توانمندی زنان روستایی را سن، سطح تحصیلات، پس انداز و اشتغال تبیین نموده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که عواملی همچون; سرمایه اجتماعی، توانمندی ، مشارکت درتصمیم گیریها،درآمد، پس انداز، سیاستهای حمایتی، نقش مردان و سطح تحصیلات، 60 در صد از تغییرات معیشت پایدار را تبیین و اثر مثبت و مطلوبی برخانوارهای تحت پوشش پروژه های اشتغال زایی داشته است. در تبیین مدل علی تحقیق، توانمندی بیشترین اثر مستقیم (60% ) بر دستیابی به معیشت پایدار رادر بر داشت.
نجمه آتش زر غلامرضا پزشکی راد
تعاونی های کشاورزی با هدف یکپارچه سازی اراضی کشاورزی، بهبود وضعیت زندگی کشاورزان، توسعه روستایی و توسعه کشاورزی پس از اصلاحات ارضی دهه 40 ایجاد شد و پس از طی فراز و نشیب های زیاد، اکنون به عنوان یکی از نظام های بهره برداری تقریباً موفق در سطح کشور مطرح شده است. هدف از این تحقیق که به صورت پیمایشی صورت گرفته است، امکان سنجی تشکیل تعاونی گردوکاران در شهرستان های بافت و رابر استان کرمان می باشد. این تحقیق از نوع هدف کاربردی و از لحاظ تحلیل داده ها از نوع توصیفی و همبستگی می باشد. داده ها در این تحقیق از طریق پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری گردید. به منظور تعیین روایی پرسشنامه از نظرات اساتید دانشگاه تربیت مدرس اعضای انجمن گردوی استان کرمان و کارشناسان مدیریت جهاد کشاورزی شهرستان های بافت و رابر استفاده شد. جهت تعیین پایایی پرسشنامه از آماره ی آلفای کرونباخ استفاده شد که میانگین ضریب آلفای کرونباخ 0/8 برآورد شد که نشان از پایایی خوب ابزار تحقیق دارد. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کشاورزان گردوکار شهرستان های بافت و رابر(5720n=) می باشد. حجم نمونه (210n=) با استفاه از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای با انتساب متناسب مشخص شد. از بین پرسشنامه های توزیع شده 120 پرسشنامه جمع آوری شد و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. اطلاعات در هفت بخش ویژگی های شخصی، آگاهی از اصول تعاونی، امکان پذیری تشکیل تعاونی گردوکاران،دیدگاه نسبت به تشکیل تعاونی و وضعیت بازاریابی ومحصول گردو، جمع آوری و مورد تجزیه و تحلیل واقع شد. نتایج نشان می دهد دیدگاه کشاورزان نسبت به تشکیل تعاونی گردوکاران با میانگین 3/70 و انحراف معیار0/85 "مثبت" است0 مولفه امکان پذیری در این تحقیق با 21 گویه اندازه گیری شد که گویه ها به چهار دسته عوامل فردی انگیزشی، عوامل اجتماعی، عوامل زیر ساختی و حمایتی و عوامل فنی تقسیم شدند. براساس یافته ها"عوامل فردی و انگیزشی" با ضریب تغییرات294/0 در رتبه اول و "عوامل فنی" با ضریب تغییرات 0/491 در رتبه آخر قرار دارند. در کل میزان امکان پذیری تشکیل تعاونی گردوکاران با میانگین 3/123 و انحراف معیار 1/15نسبتا زیاد است.
فرهاد خسروانی غلامرضا پزشکی راد
هدف این تحقیق واکاوی رفتار مصرف کنندگان پیرامون ضایعات محصولات کشاورزی در شهر تهران بود. این تحقیق به روش پیمایشی انجام شد. این پژوهش از نوع هدف، کاربردی و از لحاظ تحلیل داده¬ها توصیفی و همبستگی می¬باشد. مصرف کنندگان محصولات کشاورزی شهر تهران مانند میوه جات، سبزیجات و صیفی جات جامعه آماری مورد نظر بود. حجم نمونه ها با استفاده جدول کرجسی و مورگان انتخاب شدند (384n= خانوار). روش نمونه گیری هم تصادفی طبقه ای چندمرحله ای با انتساب متناسب بود بدین ترتیب که شهر تهران در پنج طبقه شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز تقسیم شد، از هر طبقه یک میدان میوه و تره بار شاخص انتخاب گردید و در نهایت پس از مشخص شدن تعداد نمونه در هر طبقه نسبت به انتخاب پرسش شوندگان به صورت کاملاً تصادفی اقدام گردید. ابزار اصلی جمع آوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته بود. روایی پرسشنامه ها توسط پانلی از اساتید دانشگاه تربیت مدرس و دانشجویان دکتری مورد بررسی و تأیید قرار گرفت. پایایی پرسشنامه ها نیز از طریق انجام پیش آزمون و محاسبه آلفای کرونباخ برآورد گردید (82/0? ? ? 72/0)؛ که بیانگر مناسب بودن ابزار تحقیق بود. تحلیل داده ها با استفاده از برنامه نرم افزاری spss نسخه 18 انجام شده است. یافته های تحقیق نشان داد که رفتار مصرف کنندگان بین دو گروه زنان و مردان پیرامون ضایعات محصولات کشاورزی تفاوت معنی داری در سطح 5 درصد وجود داشت و همچنین بین منطقه جغرافیایی محل سکونت مصرف کنندگان نیز با رفتار آنان پیرامون ضایعات محصولات کشاورزی تفاوت معنی داری در سطح 0/001 وجود داشت؛ در ادامه نیز نتایج حاصل از تحلیل همبستگی نشان داد که رابطه مثبت و معنی داری بین درآمد، ویژگی های فرهنگی، ویژگی های اجتماعی و ویژگی های روان شناختی مصرف کنندگان با رفتار آنان پیرامون ضایعات محصولات کشاورزی وجود دارد. همچنین نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نشان داد که 28/4 درصد واریانس رفتار مصرف کنندگان پیرامون ضایعات محصولات کشاورزی را ویژگی های روان شناختی و ویژگی های فرهنگی تبیین نموده است.
فاطمه کیان همایون فرهادیان
از اساسی ترین و ابتدایی ترین نیازهای بشر، نیاز به تغذیه سالم و امنیت غذایی است. با افزایش روزافزون جمعیت و تقاضای غذا، مشکلاتی برای تامین غذا ایجاد شده است. امنیت غذایی زمانی وجود دارد که همه مردم در تمام اوقات به غذای کافی، سالم و مغذی برای تامین نیازهای تغذیه ای و اولویت های غذایی خود، دسترسی فیزیکی و اقتصادی داشته باشند. پژوهش حاضر، با هدف بررسی امنیت غذایی در نواحی شهری و روستایی استان البرز انحام شده است. روش تحقیق آن از نوع توصیفی ـ همبستگی و علی مقایسه ای بوده و به روش پیمایش انجام شده است. روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی چند مرحله ای با انتساب متناسب بود. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه خانوارهای شهری و روستایی(719,464n=) استان البرز بود. حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی و مورگان 384 خانوار تعیین شد.. ابزار اصلی پژوهش، پرسشنامه ای شامل شش قسمت: 1- اطلاعات شخصی،اجتماعی و اقتصادی ،2- دسترسی فیزیکی و اقتصادی به غذا، 3- بیماری خانوار، 4- آگاهی تغذیه ای، 5- سازه های ترویجی، 6- تنوع رژیم غذایی و وضعیت امنیت غذایی خانوارها بود. روایی ابزار تحقیق توسط پانل متخصصان ترویج و آموزش کشاورزی دانشگاه های تربیت مدرس و تهران بررسی و مورد تایید قرار گرفت. پایایی و قابلیت اعتماد ابزار تحقیق (پرسشنامه) با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ کل 74/0 به دست آمد. یافته ها نشان داد، بین وجود داشتن، دسترسی ، بهره مندی و پایداری غذا بین خانوارهای شهری و روستایی تفاوت معنی وجود دارد به این معنی که میانگین این چهار بعد امنیت غذایی در خانوار های شهری استان البرز بالاتر از خانوار های روستایی است. همچنین نتایج تحلیل همبستگی نشان داد، بین ویژگی های خانوار، ویژگی های اقتصادی، بهره مندی از گروه های غذایی مختلف، سازه های های ترویجی و آگاهی های تغذیه ای و امنیت غذایی رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد. علاوه براین، نتیجه رگرسیون چندگانه نشان داد بهره مندی از گروه های مختلف غذایی، ویژگی های اقتصادی (برخورداری از تعداد اقلام زندگی) و تعداد افراد شاغل در خانوار 34 درصد امنیت غذایی خانوارهارا تبیین می کند. در نهایت، بر مبنای نتایج حاصل از پژوهش، موارد زیر پیشنهاد شد: - ایجاد بازارچه ها و تعاونی های توزیع موادغذایی بر اساس اصول و ضوابط علمی در مناطق روستایی دورافتاده. - شناسایی و بیمه کردن خانوارهای که بیکاری فصلی دارند.
پرستو سیف همایون فرهادیان
یکی از مهم¬ترین سرمایه¬های هر دانشگاهی، اعضای هیأت علمی آن است. لذا دانشگاه¬ها باید بهترین¬ها که همان استعدادهای علمی محسوب می¬شوند را شناسایی و موقعیتی را فراهم کنند که این افراد راغب به همکاری و عضویت در هیأت علمی دانشگاه¬ها باشند. این پژوهش با هدف بررسی وضعیت مدیریت استعداد در جذب و نگهداشت اعضای هیأت علمی دانشکده¬های کشاورزی دانشگاه¬های دولتی استان تهران انجام شد. پژوهش حاضر از نظر ماهیت از نوع پژوهش¬های کیفی، کمی (آمیخته) و از نظر هدف از نوع کاربردی است. طرح این تحقیق از نوع تحقیقات عطف به گذشته بوده و همچنین یک تحقیق توصیفی- همبستگی و از نوع علی- مقایسه¬ای می¬باشد. در بخش کیفی این تحقیق، به منظور تعیین عوامل مرتبط با جذب و نگهداشت اعضای هیأت علمی، تکنیک دلفی به کار برده شد. داده¬ها با استفاده از روش نمونه¬گیری هدفمند در بخش کیفی از طریق روش گلوله¬برفی جمع¬آوری شد. نمونه شامل 30 نفر از متخصصین نظام آموزش عالی بود که به عنوان اعضای پانل تعیین شدند. در راند اول این تکنیک، دو سوال باز، به همراه نامه¬ای که تحقیق را معرفی می¬کرد، به متخصصین پانل ارسال شد. در راندهای دوم و سوم نهایتاً 72 گویه از تلفیق پاسخ¬های داده شده به دو سوال باز، برای جذب و نگهداشت اعضای هیأت علمی بدست آمد که تحت 8 عنوان ذیل به ترتیب بر اساس بیشترین میزان میانگین و توافق گروه¬بندی شدند: 1- عوامل فردی، 2- امنیت، 3- اصل شایسته¬سالاری، 4- عوامل معیشتی، 5- ویژگی¬های دانشگاه و ارتباطات ملی و بین¬المللی با دانشگاه¬ها و سایر سازمان¬های ذیربط، 6- حفظ شأن اعضای هیأت علمی، 7- تأثیر چالش¬های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در مدیریت آموزشی و پژوهشی دانشگاه¬¬ها، 8- تأمین بودجه و امکانات آموزشی و پژوهشی دانشگاه. در بخش کمی تحقیق، اعضای هیأت علمی دانشکده¬های کشاورزی دانشگاه¬های دولتی استان تهران به عنوان جامعه اصلی تحقیق در نظر گرفته شد (395n=) و 196 نفر از طریق روش نمونه¬گیری تصادفی طبقه¬بندی با استفاده از جدول کرجسی و مورگان انتخاب شدند، سوالات شامل مقدمه، سنجش نظرات اعضای هیأت علمی در خصوص مولفه¬های هشت¬گانه مدیریت استعداد و ویژگی¬های فردی و حرفه¬ای آنان بود. روایی پرسشنامه با استفاده از نظر اساتید گروه ترویج و آموزش کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس تأیید شد. پایایی ابزار پژوهش از طریق آزمون مقدماتی و با استفاده از ضرایب آلفای کرونباخ تأیید شد (65/0 تا 93/0). نتایج تحقیق نشان داد که پاسخگویان مدیریت استعداد دانشگاه¬های محل کار خود را، در سطح متوسط تا ¬ضعیف ارزیابی کردند؛ همچنین آنان در میان عوامل مرتبط با مدیریت استعداد، بیشترین تأکید را بر روی شاخص "چالش¬های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در مدیریت آموزشی و پژوهشی دانشگاه¬ها" و کمترین توجه را به شاخص "عوامل معیشتی" اعضای هیأت علمی داشتند. به علاوه نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که همبستگی منفی و معنی¬داری بین مدت زمان طی شده تا صدور حکم کارگزینی، حکم پیمانی و حکم رسمی اعضای هیأت علمی و نظرات آنان در خصوص مدیریت استعداد دانشگاه محل خدمت¬شان وجود داشت. همچنین اختلاف معنی¬داری در خصوص مدیریت استعداد بر مبنای سن، جنسیت، وضعیت تأهل و شغل دوم، محل اخذ آخرین مدرک تحصیلی، مرتبه علمی و سابقه کار آموزشی آنان وجود نداشت. بنابراین نشان¬دهنده دیدگاه واحد آنان در خصوص مدیریت استعداد در همه دانشکده¬ها است.
اکبر نظیفی اسماعیل کرمی دهکردی
زندگی انسان ها وابسته به تولیدات بخش کشاورزی است و اولین امر اعمال مدیریت مطلوب برامکانات بالقوه و بالفعل تولید،کنترل و نظارت برفرآیند تولید تا مصرف را جهت تولید محصولات سالم ضروری می سازد. چرا که افزایش روز افزون جمعیت وتلاش برای تولید محصولات بیشتر از طریق مصرف نهاده های شیمیایی، تولید محصول سالم کشاورزی استفاده از نهاده های زیستی به جای نهاده های شیمیایی یکی از راههای تولید محصولات سالم و ایمن و در راستای حفاظت از محیط زیست و کشاورزی پایدار است. هدف این پژوهش بررسی نگرش و تمایل سبزی کاران نسبت به استفاده از کودهای زیستی در مزارعشان بود. با کمک روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای با انتساب متناسب، 191 نفر سبزیکار شهرستان ری انتخاب شدند و با استفاده از پرسشنامه ای که روایی و پایایی (مقدار آفای کرونباخ بین 68/0 تا 84/0) آن تایید گردید مورد مصاحبه ساختارمند قرار گرفتند. نتایج نشان داد که اکثر سبزیکاران نگرش نسبتا مثبتی نسبت به مصرف کودهای زیستی دارند. همچنین بین ویژگیهای شخصی سبزیکاران از جمله سن، تحصیلات، میزان ارتباط با منابع اطلاعاتی و درآمد با نگرش آنها نسبت به مصرف کودهای زیستی ارتباط معنی داری وجود دارد. افزایش دانش و آگاهی سبزیکاران نسبت به پیامدهای مثبت مصرف کودهای زیستی و برتری آنها نسبت به کودهای شیمیایی از طریق برنامه های ترویج با کمک رسانه های محلی و ملی برای بهبود نگرش نسبت به مصرف کودهای زیستی پیشنهاد می گردد. کلمات کلیدی: کودهای شیمایی،کودهای زیستی،امنیت غذایی،کشاورزی پایدار