نام پژوهشگر: مریم ثقفی

تاریخ آموزش شیمی در ایران از تاسیس دارالفنون تا سال 1320 ش (1230- 1320 ش)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  مریم ثقفی   سید محمد حسین منظورالاجداد

کیمیا در ایران، تاریخی کهن دارد و کیمیاگری بر جامعه و صنایع ایران در طی سالها تاثیری عمیق گذاشت اما از ورود آموزش شیمی نوین به ایران بیش از دو سده نمی گذرد. در دوران وقوع جنگهای ایران و روسیه نخستین گامها برای تحول آموزش شیمی برداشته شد اما از هنگام تاسیس دارالفنون و ورود معلمین داروسازی و شیمی به ایران بود که به تدریج زمینه آموزش شیمی نوین فراهم شد. در این پژوهش سعی بر آن است تا با تکیه بر اسناد و روزنامه ها و کتب درسی قدیمی دارالفنون، گسترش و تحول آموزش و سیر تطور کتاب های درسی شیمی مورد بررسی قرار گیرد و سپس آثار و نتایج و جایگاه این علم پس از تحول نظام آموزش سنتی، مورد ارزیابی قرار گیرد. در ابتدای این تحقیق، مختصری از تاریخ کیمیا و آموزش سنتی در دوره قاجار بیان شده سپس آموزش شیمی نوین از زمان اولین اعزام محصل شیمی به اروپا توسط عباس میرزا تا دوره تاسیس دارالفنون و نتایج و تاثیرات این آموزش در ایران بررسی گردید. در ادامه، روند تحول شیمی نوین تا سال 1320 همراه با سیر تطور کتابهای درسی شیمی ارزیابی شده است. رواج آموزش شیمی نوین در ایران و اعزام محصل این رشته به خارج به گسترش لابراتوآر، کارگاه و کارخانه های صنعتی و تولید مواد شیمیایی کمک بسیار نمود و موجب رواج دانش های دیگری از جمله طب، داروسازی، عکاسی و معدن شناسی گردید اما به رغم انتظار معقول، در تحکیم بنیان تفکر علمی و تجربی در جامعه ایران ، چندان تاثیری نداشت .

عقلانیت در مکتب فرانکفورت
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1388
  مهرداد دشتی لاهیجانی   محمد اکوان

چکیده گستره موضوع عقلانیت باعث شده است تا دیدگاههای مختلفی از آن ارائه شود و هر یک از عالمان در حوزه های مختلف دانش بشری وجهی از وجوه گوناگون آنرا مورد توجه قرار دهند ، به طوری که در هر عصری یکی از جنبه های مختلف آن بر همه بینش ها غالب می شود. عقلانیت ابزاری به عنوان یکی از نگرش های غالب قرن بیستم که حاصل نظام سرمایه داری است باعث شده است تا متفکران زیادی از جمله فیلسوفان مکتب فرانکفورت به عنوان یکی از اصلی ترین ناقدان آن شناخته شوند. هدف این پژوهش شناخت یکی از مهم ترین و پر ابهام ترین مفاهیم قرن بیستم یعنی عقلانیت و چهره بارز آن عقلانیت ابزاری است . نگاه اجمالی به افکار متفکران انتقادی ما را به این نتیجه رهنمون خواهد ساخت که نگاه ابزاری و پوزیتیویستی باعث عدم پویایی انسان و اجتماع می شود و انسان را به سان مرده ای بسیار زیبا نقاشی می کند. کلید واژه : عقلانیت ، عقلانیت ابزاری ، پوزیتیویسم، مکتب فرانکفورت ، نظریه انتقادی

خدا و انسان در فلسفه اسپینوزا
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  زهرا عینی   مریم ثقفی

این پایان نامه تحت عنوان «خدا و انسان در فلسفه اسپینوزا» به مفهوم خدا در فلسفه ی اسپینوزا، برهانهای اثبات او و رابطه ی خدا و انسان در عالم می پردازد. کوشش شده است ضمن بیان تأثیر برخی از سنتهای فلسفی و عرفانی در اندیشه ی اسپینوزا، روش خاص فلسفه پردازی و پرورش مفاهیم مربوطه توسط او توضیح داده شود. اهداف این پژوهش به طور کلی شناخت ژرفتر اسپینوزا و نشان دادن زوایای فلسفه ی او بوده که در این راستا از متون فارسی، عربی و انگلیسی استفاده شده است. نتایج پژوهش نیز نشان می دهد که هرچند اسپینوزا از سنت های مسیحی و یهودی و عقل گرایی دکارت تأثیر پذیرفته است اما او خود با شیوه ی خاص فلسفه پردازی خویش، نظام فلسفی مستقل و خاص خویش را بنا نهاد و معرفی نموده است که حاوی نکات عمیقی در خصوص رابطه ی موجودات با خداست. در بخش اول، تحت عنوان «خدا در فلسفه های مسیحی و یهودی پیش از اسپینوزا و فلسفه ی دکارت» مفهوم خدا در سنتهای فلسفی مسیحی بررسی شده است. خدا در فلسفه ی مسیحی عمدتاً وجود بسیط مطلق است که خالق موجودات و عالم و قادر مطلق است. برهان های اثبات وجود خدای دکارت و تأثیر او بر اسپینوزا نیز ذکر شده است. در بخش دوم تحت عنوان «خدا در فلسفه اسپینوزا» برهان های اثبات خدا و رابطه ی موجودات با خدا ذکر شده است. در بخش سوم تحت عنوان «انسان در فلسفه ی اسپینوزا» انسان به عنوان حالات دو صفت بُعد و فکر بحث شده است. در بخش چهارم درباره ی رابطه ی انسان با خدا و در بخش پنجم درباره ی انسان مدنی و سیاسی بحث شده است.

کاوش در لایه ی میانی دانش یونان باستان، باواکاوی چرخش نگره از گونه میتوس انگاشته به شاکله ای لوگوس انگاره
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  پژمان گلچین   مریم ثقفی

i.در این تحقیق،حتی المقدور از استفاده ی واژه ی"عقل"به جای"لوگوس"خودداری شده است.زیرا عقل به معنای یونانی و فلسفی اش مبحثی می باشد که به طور مشهود نزد ارسطو شکل گرفته است و فیلسوفان قبل کم تر چنین،به مسئله اندیشیده اند.به هر حال،چه بپذیریم که مبحث عقل،افلاطونی است و چه برعکس،موضوعی ارسطویی می باشد،نمی توان متفکران پیشاسقراطی را واجد چنین عقلی در نظر گرفت،بلکه ایشان،فقط اولین مواجهه کنندگان با چنین مسئله ای بوده اند و بس. ii.عصر مورد نظر در این تحقیق،عصر بینااسطوره ای و بینالوگوسی می باشد.لذا با اینکه هم اثری از اساطیر در این تحقیق،مشهود است و هم اثری از اندیشه های پیشا سقراطیان،اما موضوع اصلی،در عین حالی که هر دوی اینها می باشد،هیچکدام از این دو را شامل نمی شود. iii.با مراجعه به یونان باستان و توجه به عوامل مختلف و متعددی که در شکل گیری دولت شهر های آتن مثمر ثمر بوده است،متوجه می شویم که در تحلیل شرایط اجتماعی آن زمان تنها یک موضوع نیست که باعث پیش آوردن تحولات فکری در آن زمینه شده است،بلکه مجموعه ای از عوامل و موضوعات مختلف،باعث این رخداد عظیم تاریخی گردیده اند. iv.اساطیر موجود در آن سرزمین،خود به تنهایی،آبستن زایاندن معناهایی وسیع،از قبیلِ توجه به تقدیر،ترس از مرگ،مواجهه با نوع زیست قهرمانان،تحلیل رفتار خدایان و نیز نحوه ی مواجهه با میوه ی ممنوعه؛که آتش قلمداد می گردید،بودند. v. logos هدیه ی پرومتئوس و آتنا،به ساکنان جدید زمین و اهالی آتن بود.آتش مقدسی که دربار زئوس،هرگز از دزدیده شدنش،رضایت خاطر نداشته و نخواهد داشت. vi.سیر در اختیار انسان قرار گرفتن logos،فرآیند های دیگری نیز داشته است،که به نظر می رسد،با نگره ای امتزاجی از باورهای اسطوره ای و تجربه های طبیعی یونانیان باستان نسبت بسیاری دارد. vii.باور به اینکه انسان به تنهایی واجد خصلت هایی است که فردانیت او را می سازد،و این نکته که هر فرد به مثابه ی موجود حاضر درphusisاین امکان را دارد که با آگاهی از قوانین بیرونی و به مانند تمامی افراد هم نوع خود؛که انسان هستند،با آن قوانین آشنایی دقیق یافته و از درک آنها بهره ببرد اعتماد به نفسی وسیع را برای ایشان به همراه آورده بود.philo به معنای در جستجو بودن و یا دوستدار چیزی بودن،از این اعتماد به نفس آغاز شده بود. viii.با پذیرفتن شرایط شرح داده شده در بند 7؛یعنی اعتماد به حضور بالقوه ی توان شناختِ قوانین موجود در جهان نزد هر انسانی؛و نیاز به تلاش برای به یاد آوردن این توان،حرکت جدی philologistها در جهت کشف رازphusisآغاز گردید. ix.اینک با درگیر شدن با مفهوم آغاز،مفهومی به نام آرخه،در ذهنیت آنان به طور رسمی خودنمایی می کند.arche (?????) x.با کشف این نکته که امر ثابت و تغییر ناپذیر در phusis،می تواند به عنوان یک آرخه ی مشخص؛چه به عنوان ماده ی اولیه جهان؛و چه به عنوان اصل اولیه ی عقلی،چیزی باشد به نامlogosوnous،شکلی جدید در نحوه ی به کار گیری جایگاه آغاز در طبیعت و در استدلال،در عرصه ی اندیشگانی آن فرهنگ آشکار گردید. xi. nous نه تنها در جهان بیرون حضور دارد،بلکه درون فرد انسان نیز تحت عنوان چیزی به عنوانnoein حاضر است، noeinمصداق اندیشیدن است،اندیشیدنی به خود مفهوم هستی ومثل فهمیدن بوی چیزی که ذاتا،فهمیده می شود و به خواست و اراده ی بو کننده ربطی ندارد. xii.سوفسطائیان هستند که جانب انسان را گرفته و از این پرسش که چه چیزی خود را به درک در می آورد خارج شده و به این پرسش که،انسان چه چیزی را می تواند درک کند می پردازند.در این مقطع تا حدودیphusisتبدیل به ابژه ای بیرونی شده است و این سوژه ی تازه شکل یافته،در حال خود نمایی برای کل کیهان است.انسان مقیاس همه چیزاست. xiii.درک از حضورlogosدر phusis،برای فرد یونانی،به مثابه درک روزمره ی یک شهروند از حضور قانون (nomos) در شهر است. xiv.مسیر این تحولات پیش آمده،هم وامدار شرایط درون متنی اسطوره های یونانی بوده است و هم متأثر از تجربه های زیسته ی انسان ساکن در phusis.

نظریه دولت در فلسفه سیاسی هگل
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  زهرا واشقانی فراهانی   مریم ثقفی

علت اصلی در تدوین این پایان نامه بررسی مسئله دولت در فلسفه سیاسی هگل می باشد. علاوه بر آن، فرآیند پیدایش دولت از یونان تا عصر هگل نیز مورد ارزیابی قرار گرفته است. بنابراین پس از کلیات طرح، در فصل دوم به معرفی نظریه های فلاسفه سیاسی پیش از هگل در تاریخ فلسفه، و همچنین نکاتی چند درباره اصول و تعاریف و اشکال گوناگون دولت از نظر ایشان پرداخته شده و فصل بعد، به توضیح زندگینامه و آثار و حوادث ناشی از عصر هگل که در شکل گیری اندیشه وی نقش بسزایی داشته، اختصاص یافته. و محتوای فصل چهارم درباره تفسیر بنیادی دستگاه فلسفی هگل می باشد که عبارت است از منطق، طبیعت و فلسفه روح ،با این ویژگی که در هر بخش همه چیز در دایره ای دیالکتیکی از تزها و آنتی تزها به سنتزها بدل می شوند. آنچه در فلسفه هگل دارای اهمیت است مثال مطلق است که درپیچشی صرفا هگلی دراذهان متناهی، طبیعت و تاریخ متجلی می شود. سرانجام در فصل پنجم نخست اشاره ای شده است به مفهوم آزادی، حق و خود آگاهی و سپس به بیان ملاحظاتی درباره اشکال زندگی اجتماعی و اخلاق گرایانه، شرح و بسط پدیده " دولت " و قوانین آن و معرفی بهترین نوع حکومت که در نظر هگل همانا حاکمیت " خرد " است و پس از آن بخشبندی قوای سه گانه در منشور دولت هگل پرداخته شده است. فصل ششم که پایان بخش این رساله است مربوط به نتیجه گیری می باشد.

تبیین آزادی در پدیدار شناسی هگل
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  زاهره حجتی   مریم ثقفی

به طور کلی آزادی مفهومی مرکزی در نظام فلسفی هگل است که در سراسر فلسفه اش جریان دارد و پدیدارشناسی روح نیز در واقع جریان آزادی روح و مراحل تکاملی روح است چرا که روح تنها موجودی است که می تواند آزاد باشد و آزادی ویژگی ذاتی و جوهری روح است که می خواهد بر هرگونه تضاد و دوپارگی فائق آمده و خود را به برترین مفهوم آزادی که همانا اتحاد کل با خود، اتحاد ذهن و عین، اتحاد درون و بیرون است برساند و این ممکن نخواهد بود مگر از طریق انکشاف دیالکتیکی از طریق عبور از ضرورت های منطقی و چیره شدن بر آن البته نه به معنای حذف و برکناری ضرورت ها بلکه طی فرآیند عظیم تاریخی روح از طریق آگاهی و خرد و درک و فهم، ضرورت را شناخته آن را درونی می سازد و به این ترتیب با درونی کردن پیوندهای بیرونی که ملاک گذار از ضرورت به آزادی است می توان به این مفهوم دست یافت. پس می توان گفت که آگاهی همزمان می تواند هم ضرورت باشد هم آزادی و به وسیل? دیالکتیک مفهوم آگاهی با آزادی ارتباط برقرار می کند. فرآیند این گذرها و رسیدن به آزادی مطلق که همان شناخت مطلق یا روح مطلق است در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است. واژگان کلیدی: آزادی، عقل، تاریخ، آگاهی

ترجمه چهار فصل آخر از کتاب «the problem of evil by peter van inwagen» همراه با مقدمه و مقایسه با ابن سینا
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده علوم انسانی 1391
  مهدی فیاض پور   انشاءا... رحمتی

مسئله شرور یکی از مهمترین چالش های موحدان است. شرور به مجموعه تمام امور ناخوشایندی که موجب صدمه و زیان به موجودات می شود که در فلسفه غرب آن را به دو بخش شرور طبیعی (مثل زلزله، سیل، بیماری و ...) و شرور اخلاقی (حوادث ناشی از سوء رفتار آدمی مثل جنگ، قتل، دزدی و ...) تقسیم می کنند. حال این سئوال مطرح است که اگر موحدان معتقدند عالم طبیعت، مخلوق خدای عادل، حکیم و مهربان است چرا باید در جهان شر وجود داشته باشد و چرا عالمی سراسر خیر وجود ندارد؟ در واقع با این اشکال می خواهند بگویند خدا مسئول پیدایش شرور در عالم طبیعت است و این با قادر و عالم مطلق وخیر محض بودن خداوند منافات دارد. نقطه قوت این اشکال در غرب به حدی است که عده زیادی را به الحاد کشانده و یا بخشی از موحدان که نتوانستند در برابر قوت این اشکال مقاومت کنند در عقاید خود در مورد صفات و کمالات خداوند تجدیدنظر کردند. البته عده دیگری هم در غرب بشدت در مقابل این اشکال مقاومت کرده و از اعتقاد به خدای قادر مطلق دفاع و سعی کردند با رویکردهای مختلف به این شبهه پاسخ دهند. در ادیان ابراهیمی نیز این شبهه از قدیم الایام مطرح بوده اما نه بشدت غرب. فیلسوفان و متفکران ادیان ابراهیمی در ضمن بحث از افعال خداوند به مبحث چگونگی ورود شرور به عالم ماده می پردازند. در ادیان ابراهیمی با رویکردهای کلامی، عرفانی و فلسفی به شبهه شرور پاسخ داده شده است. در رساله موجود بخشی از کتاب "مسئله شر" پیتر ون اینونگن ترجمه شده است که شامل چهار فصل آخر آن می شود. در این اثر مولف سعی دارد که مسئله شر را به خوبی بیان کند و در صدد آن است که در این فصول و کل کتاب پاسخی معقول و قابل قبول را ارائه نماید و همچنین نظریات ابن سینا به عنوان یک فیلسوف اسلامی و شرقی را نسبت به فیلسوف غربی و مسیحی بررسی می کنیم.

تعامل و تقابل در اسطوره یونان باستان و تاثیر آن در ایجاد تفکر فلسفی
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده علوم انسانی 1390
  نگار حسینخانی   محمد اکوان

هدف از طرح و اجرای این پژوهش، تبیین چگونگی تاثیرگذاری اسطوره در حرکتش به سمت فلسفه و نگاهی به ایجاد جهان بینی فلسفی در یونان است و نیز یافتن پاسخ به این پرسش را که چه فرمی اسطوره یونان را به فلسفه رسانده است، در نظر دارد. روش اجرای این پایان نامه کتابخانه ای است. در ابتدا به تعریف اسطوره و زمینه های اساطیری پرداخته شده و زوایای مختلف تعامل و تقابل که شکل ابتدایی دیالکتیک بوده در نظر گرفته شده است. این سیر در ایلیاد و اودیسه هومر که همیشه در خط آغازین تاریخ یونان و غرب قرار دارد، بررسی می شود. پس از نمونه های تعامل و تقابل استخراج شده از این دو کتاب و بررسی آرا و عقاید هومر، به چگونگیِ حرکت اسطوره به سمت اسلوبی محکم تر و عمیق تر و عقلانی تر پرداخته می شود که فلسفه را می سازد. از این رهگذر، تشابهات و تفاوت ها از اسطوره به فلسفه بررسی شده و این تعامل و تقابل القاییِ هومر به نوع تفکر یونانی در فیلسوفان نخستینِ پیش از سقراط، ریشه یابی می شود.

مطالعه تطبیقی قرارداد درمان در نظام های حقوقی ایران و انگلیس
thesis دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده علوم اجتماعی 1391
  مریم ثقفی   سید الهام الدین شریفی آل هاشم

قرارداد درمان، قراردادی میان ارایه کنندگان خدمات بهداشتی درمانی اعم از پزشکان و مراکز درمانی و بیماران است که بمنظور ارایه خدمات بهداشتی درمانی به بیماران ایجاد می شود. لذا طرفین قرارداد درمان را پزشکان، مراکز درمانی دارای شخصیت حقوقی و بیماران تشکیل می دهند. این قرارداد معوض، رضایی و جایز است و ماهیت آن علیرغم بیان نظریات متعددی چون عقد اجاره، وکالت و پیمانکاری، در قالب عقود نامعین بررسی می شود؛ زیرا این نوع عقود دارای چارچوب گسترده بوده و با اوصاف خدمات بهداشتی درمانی سازگارتر هستند. این تحقیق با نگاهی تطبیقی به حقوق انگلیس به تبیین تعهدات و مسئولیت های ارایه کنندگان خدمات در قالب قرارداد می پردازد تا بدین طریق از حقوق بیماران حمایت بیشتری نموده و از مشقت اثبات تقصیر پزشکان و مراکز درمانی بکاهد. در این راستا تعهدات ارایه کنندگان خدمات و وظایف قراردادی آنان با توجه به قوانین و مقررات بهداشتی درمانی، در قالب تعهد به وسیله بعنوان اصلی کلی و تعهد به نتیجه(نظیر جراحی زیبایی و انتقال خون)، وظایف مراقبتی و وظایف امانی بررسی می گردد. همچنین بدلیل عدم امکان انعقاد قرارداد در شرایطی(مانند فوریت های پزشکی)، مسئولیت قهری پزشکان، پرسنل و مراکز درمانی نیز با توسل به نظریاتی چون مسئولیت کارفرما، مسئولیت نیابتی، وکالت ظاهری و تقصیر سازمانی تحلیل می شود. مضاف بر مباحث مذکور، بسبب خسارات بسیاری که بیماران و مصرف کنندگان از تجهیزات پزشکی و داروها متحمل می شوند، این تحقیق نگاهی نیز به مسئولیت تولیدکنندگان، فروشندگان و ارایه کنندگان تجهیزات مذکور و داروها دارد. اما از آنجاکه در این زمینه نظریاتی چون مسئولیت محض تولیدکننده و فرض تقصیر، درحقوق ما پذیرفته شده نیست، حتی المقدور سعی شده خلاء این امور با نظریاتی همچون تضمین ایمنی کالا، نظریه قایم مقامی و تعهد به حفظ ایمنی بیماران جبران شود.

اگزیستانسیالیسم به روایت سیمون دوبووار
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  مهدیس حقی   مریم ثقفی

آیا سیمون دوبووار فیلسوفی اگزیستانسیالیست است؟ در واقع، اغلب این اولین پرسشی است که همواره در مواجهه با نام دوبووار در حوزه ی فلسفه مطرح می شود. سیمون دو بووار که از متفکران به نام عصر حاضر(سده ی بیستم) است، به علت ارتباط دوستانه و نزدیکی که با سارتر داشت اغلب، البته تنها در حوزه ی فلسفه، تحت الشعاع نام سارتر قرار گرفته است. اما برای پاسخ به پرسشی که در بدو امر مطرح شد، ابتدا باید به تعریفی جامع از فلسفه ی اگزیستانسیالیسم دست یابیم. مکتب منحصر به فرد اگزیستانسیالیسم در حوزه ی فلسفه مخالف با ایجاد نظام های عقلی عظیم است. تعریفی که به طور کلی می توان از اگزیستانسیالیسم به دست داد این است: مکتبی برای تحلیل انسان و احوال او، نه در مقام ابژه-ای علمی که در بستر جامعه و دیگر انسان ها. اگزیستانسیالیسم انسان را سوژه می پندارد، نه یک ابژه ی محض علمی. از این روست که اگزیستانسیالیست ها به ادبیات در مقام ابزاری برای انتقال مفاهیم مورد نظرشان روی می آورند. سیمون دوبووار که خود ادیبی برجسته است، در آثارش به ارائه ی مسائل اگزیستانسیالیستی پرداخته است. وی همچنین در مقام یکی از بزرگ ترین متفکران فمینیسم در قرن بیستم، تلفیقی میان فمینیسم و مسائل اگزیستانسیالیستی مطرح کرده که ماحصل آن فمینیسم اگزیستانسیالیستی وی است. هرچند که نام وی تحت الشعاع نام سارتر قرار گرفته است، به نظر می رسد که اتفاقاً این سارتر است که در برخی موارد، از جمله وجود دیگران، وام دار اوست. بنابراین می توان پاسخی برای آن پرسش ابتدایی ارائه داد: آری سیمون دوبووار فیلسوفی اگزیستانسیالیست است.

زمان در اندیشه کانت از نگاه هایدگر
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  آزیتا محبوبی نیازمندی   محمد اکوان

چکیده هدف اصلی از این نوشتار « تفسیر زمان در اندیشه کانت از نگاه هایدگر است» که با اشاره اجمالی به تاریخچه تصور زمان در تاریخ فلسفه آغاز می گردد و بعد از کاووش زمان در فلسفه کانت به تفکر هاید گر در باره زمان و سپس با پردازش دیدگاه هایدگر از زمان در فلسفه کانت دنبال می گردد . کانت زمان را یکی از دو شرط هر نوع شهود حسی دانست و حتی بر برتری زمان بر مکان نیز تاکید کرد و متذکر شد که مکان ، تنها از طریق زمان است که می تواند وارد ذهن شود ، پس از اهمیت بیشتری برخوردار است نظریه کانت در مورد زمان را می توان به دوره پیش از نقادی و پس از نقادی تقسیم کرد : در دوره پیش از نقادی ، زمان را مبدأ صوری عالم محسوس و امر بدیهی ، مطلق و در عین حال ذهنی- شرط ذاتی- می داند ؛ از امر عینی ، واقعی و نه حتی از جنس جوهر و عرض . اما دوران پس از نقادی ، کانت در بحث متافیزیکی به زمان اشاره می کند که : زمان تصوری تجربی – برگرفته از تجربه نیست . بلکه زمان الگوی ماتقدم ضروری است که نامتناهی هم می باشد . به طور کلی کانت زمان را صورت ذهنی می داند که خارج از ذهن و خارج از انطباق ذهن بر پدیدارها وجود ندارد . به این ترتیب اشیاء در نفس خویش بیرون از زمان هستند . بر طبق نظر هایدگر زمان به ظهور و انکشاف دوری هستی قائم است . از این رو هایدگر طرح مسئله ی هستی را از طریق تحلیل دازاین برحسب حیث زمانی اش به عهده گرفته بود تا نشان دهد که زمان افق فهم هستی است . از همین رو مسئله ی زمان در دیدگاه پدیدار شناسانه ی هایدگر، مبحثی هستی شناسانه است و با برداشت رایج و متعارف از آن تفاوت دارد . او تلاش می کرد تا نشان دهد که زمان با مسئله هستی ارتباط و پیوستگی عمیقی دارد . تفسیر هایدگر از کانت در آثار او با کاوش در مفاهیم بنیادین وجود شناسی یعنی مقولات از طریق شهود زمان پیگیری می گردد . استدالال او این است که قوای بنیادی فاهمه و شهود در تخیل استعلایی ریشه دارند و ذات تخیل استعلایی ، زمان یا زمانمندی است . در بحث تاریخ کلید ورود به تاریخیت ، زمانمندی دازاین دانسته شده است. هاید گر می کوشد تا نشان دهد که در نقد عقل محض و در همه نظریه های اساسی کانت ، دقیقاًزمان است که نقش اساسی و محوری برخوردار است و همین زمان است که عنصر اساسی و بنیادین تشکیل دهنده شهود محض ،و لذا قوام بخش ذهنیت ذهن ودرنتیجه کلید حل مسئله استعلا و معرفت وجود شناختی است. به بیان ساده تر ، می کوشد تا نشان دهد که معنا و مفهوم زمان در کانت همان چیزی است که خود وی دروجود و زمان از آن به حیث زمانی تعبیر می کند . کلید واژه ها: کانت، هایدگر، زمان، وجود ، تاریخ فلسفه

بررسی تاثیر و تاثر متقابل آموزه های دینی و عقلانیت بر یکدیگر در قرون وسطی اروپا
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  مریم کاتوزی   محمد اکوان

دوران قرون وسطی،با وام گیری از فضای فکری یونان باستان و همچنین بهره گیری فراوان ازآموزه های مسیحیت،ترکیبی بی بدیل از آمیزش دین و فلسفه ارائه داد که در نوع خود یگانه بود. اینکه فلسفه چه واکنشی در مقابل ورود ایده های دینی در مقولات مورد بحث خود داشته و دین چه میزان به باورهای فلسفی استناد می کرده است،موضوعیست که در این مجموعه،به جد بررسی شده است. حضور دینی قدرتمند،چون مسیحیت،با جهت دادن به افکار عمومی و باورهای دینی مردم،در نوع نگاه و تعریف آنها از فلسفه تاثیر گذاشته و متعاقبا فلسفه نیز با تزریق اندوخته های سالیان خود به دین،آن را مجبور به تطبیق پذیری با خود کرده است. این که در این میان هریک به چه میزان از دیگری تاثیر پذیرفته و بر آن تاثیر گذاشته است،مبحثی است که به تفصیل به آن پرداخت شده اما آنچه مسلم است آنست که این دو حوزه در تماس مستقیم و تنگاتنگ با یکدیگر بوده و حتی با وجود نفی هم،وابستگی و پیوند شدیدی دارند. درست است که دین بر فلسفه تاثیر گذاشته و محدوده و قلمرو حرکتش را محدود کرد،اما فلسفه نیز با ورود به حوزه تفاسیر دینی،آنها را بسیار متحول کرد.

معنای زندگی از نظر ارسطو
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  نرجس مومنی نوکنده   محمد اکوان

این تحقیق با هدف فهم معنای زندگی از نظر ارسطو صورت گرفته است. ارسطو فیلسوفی است که علوم را به سه شاخه نظری، عملی و ابداعی تقسیم کرده است. معنای زندگانی را باید با توجه به این سه شاخه از علوم درک کرد. در فلسفه نظری که دانش یرای خود دانش مورد نظر است، اندیشه ورزی محض که نتیجه آن رسیدن به حقیقت است، گوشه ای از معنای زندگانی را روشن می کند؛ حکمت ابداعی یا همان هنر نیز دربهبود کیفیت زندگی نقش دارد. ارسطو در هنر سخن از تزکیه و تطهیر روان، نسبت هنر با اخلاق می گوید و این خود نشان دهنده این است که هنر نیز در زندگانی انسان نقش دارد. اما در فلسفه عملی که صحبت از باید و نباید، وسیله و هدف و ... است معنای زندگی بیشتر مورد توجه است؛ در این عرصه است که کارکرد و وظیفه هر کسی معین می شود و زندگانی رنگ حقیقی بودن به خود می گیرد.از این روست که این پژوهش بیشتر حول اخلاق و سیاست با قرائتی ویژه جریان دارد. واژگان کلیدی: انسان، زندگی، هدف، اخلاق، حقیقت، نظری، عملی، ابداعی، اخلاق ، تزکیه ،هنر،سیاست

زمان در اندیشه کانت از نگاه هایدگر
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  آزیتا محبوبی   محمد اکوان

چکیده هدف اصلی از این نوشتار « تفسیر زمان در اندیشه کانت از نگاه هایدگر است» که با اشاره اجمالی به تاریخچه تصور زمان در تاریخ فلسفه آغاز می گردد و بعد از کاووش زمان در فلسفه کانت به تفکر هاید گر در باره زمان و سپس با پردازش دیدگاه هایدگر از زمان در فلسفه کانت دنبال می گردد . کانت زمان را یکی از دو شرط هر نوع شهود حسی دانست و حتی بر برتری زمان بر مکان نیز تاکید کرد و متذکر شد که مکان ، تنها از طریق زمان است که می تواند وارد ذهن شود ، پس از اهمیت بیشتری برخوردار است نظریه کانت در مورد زمان را می توان به دوره پیش از نقادی و پس از نقادی تقسیم کرد : در دوره پیش از نقادی ، زمان را مبدأ صوری عالم محسوس و امر بدیهی ، مطلق و در عین حال ذهنی- شرط ذاتی- می داند ؛ از امر عینی ، واقعی و نه حتی از جنس جوهر و عرض . اما دوران پس از نقادی ، کانت در بحث متافیزیکی به زمان اشاره می کند که : زمان تصوری تجربی – برگرفته از تجربه نیست . بلکه زمان الگوی ماتقدم ضروری است که نامتناهی هم می باشد . به طور کلی کانت زمان را صورت ذهنی می داند که خارج از ذهن و خارج از انطباق ذهن بر پدیدارها وجود ندارد . به این ترتیب اشیاء در نفس خویش بیرون از زمان هستند . بر طبق نظر هایدگر زمان به ظهور و انکشاف دوری هستی قائم است . از این رو هایدگر طرح مسئله ی هستی را از طریق تحلیل دازاین برحسب حیث زمانی اش به عهده گرفته بود تا نشان دهد که زمان افق فهم هستی است . از همین رو مسئله ی زمان در دیدگاه پدیدار شناسانه ی هایدگر، مبحثی هستی شناسانه است و با برداشت رایج و متعارف از آن تفاوت دارد . او تلاش می کرد تا نشان دهد که زمان با مسئله هستی ارتباط و پیوستگی عمیقی دارد . تفسیر هایدگر از کانت در آثار او با کاوش در مفاهیم بنیادین وجود شناسی یعنی مقولات از طریق شهود زمان پیگیری می گردد . استدالال او این است که قوای بنیادی فاهمه و شهود در تخیل استعلایی ریشه دارند و ذات تخیل استعلایی ، زمان یا زمانمندی است . در بحث تاریخ کلید ورود به تاریخیت ، زمانمندی دازاین دانسته شده است. هاید گر می کوشد تا نشان دهد که در نقد عقل محض و در همه نظریه های اساسی کانت ، دقیقاًزمان است که نقش اساسی و محوری برخوردار است و همین زمان است که عنصر اساسی و بنیادین تشکیل دهنده شهود محض ،و لذا قوام بخش ذهنیت ذهن ودرنتیجه کلید حل مسئله استعلا و معرفت وجود شناختی است. به بیان ساده تر ، می کوشد تا نشان دهد که معنا و مفهوم زمان در کانت همان چیزی است که خود وی دروجود و زمان از آن به حیث زمانی تعبیر می کند . کلید واژه ها: کانت، هایدگر، زمان، وجود ، تاریخ فلسفه

هویت انسان و مواجهه‏ی با مرگ از منظر کی یر کگارد و مرلوپنتی
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  سمانه نوری   محمد اکوان

با توجه به عنوان این پایان نامه، هدف بررسی آراء و نظرات این دو فیلسوف (کی یرکگارد و مرلوپنتی) برای درک هویت انسان و چگونگی رویارویی اش با پدیده مرگ است. این پژوهش به سه فصل تقسیم می شود، بعد از فصل کلیات، در فصل دوم به شرحِ آراء و نظر کی یرکگارد در باب هویت انسان و مواجهه او با مرگ پرداختیم. حاصل آن که با نگاه دینمدارانه ، از ترس در مواجهه با مرگ می گوید ومعتقد است گستردگی باور به جاودانگی، نشانی از دلهره انسان از مرگ است با این حال برای رسیدن به آرامش و دوری از دلهره، روشی دینی را توصیه می کند. در فصل سوم که فصل پایانی رساله هم می باشد با تشریح اندیش? مرلوپنتی(پدیدار شناسی، سیاست،جامعه، هستی شناسی) با دیدگاه اگزیستانسیالیستی مادی که در مقابل دیدگاه اگزیستانسیالیستی معنوی کی یرکگارد نمایان می شود، مرگ را برای هویت بخشی به زیست انسان ضروری می داند و نه چون افلاطونیان انتزاعی و نه چون پوزیتیویست ها صرفا شناختی می داند؛ بلکه می گوید مرگ ترکیبی از این دو است. ضمن آنکه نتیجه گیری از هر دو فصل در پایان فصل سوم آورده شده است.

سعادت از نگاه باروخ اسپینوزا و ایمانوئل کانت
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  فاطمه شعبانی   محمد اکوان

یکی از مسایلی که از دیر بازذهن بشر را به خود مشغول داشته است، سعادت می باشد. سعادتمندی، آرزوی دیرینه ی بشر است که کمترکسی یافت می شود که درباره ی آن نیدیشیده باشد. انسان، همواره تمایل دارد که بداند آیا روزی به سعادت نایل می شود یا نه و اگر آری چگونه و با چه وسایل و ابزاری. در این میان فلاسفه با حضوری فعال، مباحثی در این زمینه مطرح نموده اند تا این مساله را باز گشایی کنند. معمولا افراد برای یکدیگر آرزوی خوشبختی می کنند و گویی آن را غایت نهایی بشر محسوب می کنند به نحوی که اگر فرد، به آن نایل شود، دیگر از غیر بی نیاز می شود. یکی از انگیزه هایی که منجر به نگارش این رساله شد، دغدغه و سوالات فردی بود. فیلسوفان بسیاری به این مسئله پرداخته اند ولی مادر صددیم با گزینش دو فلیسوف ایمانویل کانت و باروخ اسپینوزا تحقیق خود را در این مسیر به انجام برسانیم. رساله پیش رو، حول محورهایی می گردد که بدون طرح آنها، درک مقوله سعادت مشکل خواهد بود. هدف این است که پیرامون سعادت سخن بگوئیم و این موضوع را تبیین و تحلیل عقلانی کنیم. امید است فتح بابی باشد، در جهت مباحثات و مناظرات و تحقیق های بیشتر و بهتر در این راستا. واژگان کلیدی: اخلاق، سعادت، اراده، اختیار، فضیلت، خیر و شر و رذیلت.

نقش عشق و ایمان در ارتقاء آگاهی وجود انسان از نگاه کی یرکه گور
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  منصوره امانی ناصرلویی   محمد اکوان

آنچه در این رساله مورد بررسی و تحقیق قرار گرفته به صورت چهار عنوان کلی در چهار فصل مجزا بیان شده است. فصل اول، مربوط به کلیات است. فصل دوم، ایمان در نگاه کی یر که گور است که در آن بنیادها و زمینه های ظهور و سیر تاریخی فلسفه اگزیستانس به عنوان مقدمه بیان می گردد و بعد از آن کمی در خصوص کی یرکه گور و زندگی او بحث می شود و سپس عنوان های دیگری که مربوط به این فصل و مربوط به ایمان کی یرکه-گور می باشد به بحث و تفصیل کشانده می شوند که به ترتیب این گونه هستند: زندگی و سپهرهای آن، نومیدی، رنج، ترس، گناه و مرگ هر کدام بصورت مجزا، فرد و ایمان، ایمان و عقل، ایمان متناقض نما، انسان هستی دار و ایمان، از خود بیگانگی، ادلهُ کی یرکه گور در باب ایمان گروی، ادله او بر ضد استدلالهای آفاقی در دین و نقد آنها و پارادوکس ایمان و یقین به بحث کشانده می شوند. در نظر کی یرکه گور، زندگی باید آزادانه و آگاهانه انتخاب شود. وی سعادت ابدی را در زندگی پس از مرگ می داند همانطور که مسیحیت و عده ی آن را می دهد. به نظر او خطیرترین و سخت ترین تصمیم یک انسان، تصمیم و انتخاب ایمان است. ایمان توکل و اعتماد به خداوند است. و راه نجات انسان از جهل. ایمان از نظر او نوعی دریافت درونی است که با عقل و استدلال قابل بررسی نمی باشد. ایمان رابطه خصوصی با خداست بنابراین چیزی نیست که با استدلال و براهین عقلی بدست آید. فصل سوم، عشق از نگاه کی یرکه گور است. که در آن معنای عشق بصورت مختصری بحث می گردد. نظریه فیلسوفان در مورد عشق بررسی می گردد. پس از آن عشق زمینی کی یرکه گور به بحث پرداخته می شود و در آخر خدا عشق بی بدیل کی یرکه گور توضیح داده می شود. خدا برای کی یرکه گور یک عشق مطلق است. عشقی که به خاطر آن از عشق زمینی اش یعنی رژین می گذرد و او را فدای آن عشق مطلقش می کند. فصل چهارم، نقش عشق و ایمان در ارتقاء آگاهی وجود انسان است. که موضوع اصلی این رساله است. که در آن نقش عشق در تکامل انسان و نقش ایمان در تکامل انسان از نگاه کی یرکه گور به صورت مجزا و مفصل بحث می گردد. عشق و ایمان شرط لازم کمال انسانی به عمیق ترین معنای آن است. و در آخر نیز نتیجه گیری و نقد پژوهش می باشد.

انسان و ساختارهای اجتماعی او از دیدگاه جان ژاک روسو
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  سیده زهرا محمدی توان   محمد اکوان

این رساله به روش کتابخانه ای انجام شده است و هدف از این رساله این می باشد ؛ از آنجا که انسان در دوران مختلف مورد توجه متفکران برجسته بوده و مساله ای مهم می باشد و جامعه ای که در آن بسر می برد قابل توجه می باشد، برای دست یافتن به کمال و رسیدن به مرتبه ی والا. پس بنابراین شایان ذکر است که موضوع این رساله می تواند مهم و قابل بررسی باشد و دیدگاه ژان ژاک روسو که فیلسوف برجسته ی قرن هجدهم یعنی عصر روشنگری می باشد بسیار مهم است، که اینجانب پرداخته ام به فرضیه ها و گفته های این فیلسوف برجسته و در فصول این رساله به کسانی که روسو از آنها تاثیر پذیرفته پرداخته شده است و در فصول بعد از آن به انسان و نیازهای او و چیزهایی که لازمه ی یک انسان است و انسان با آنها می تواند به کمال برسد پرداخته شده و جامعه ای که بشر در آن به سر می برد مورد توجه قرار گرفته شده است و فصل آخر نتیجه گیری و بررسی این رساله می باشد . و می توان نتیجه گرفت که انسان می تواند با خود آگاهی ، خود را یعنی مقام خود را ارتقا بخشد و انسان در اجتماع هم می تواند والا باشد اما با حفظ کردن ذات پاک و نیک خود و نشات گرفتن از طبیعت

تحلیل ماهیت مرگ از دیدگاه یاسپرس و هایدگر
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده علوم انسانی 1392
  تورج اردشیری نیا   مریم ثقفی

یاسپرس و هایدگر انسان را موجودی صاحب آزادی، اختیار و قدرتِ انتخاب می دانند که می تواند سرشت خود را تحقق ببخشد و بعد از ظهور در عالمِ وجود، آن چیزی خواهد بود که خود ساخته است و اینجاست که تازه خود را تعریف می کند که به لحاظ برخورداری از این توانایی ها در قبال هستی خویش مسئول است و این مسئولیت، توأم باترس آگاهی است و این ترس آگاهی، عامل محرک انسان برای کوشش بی وقفه و شدنی بی پایان برای به خودآمدن و نیل به نحوه ی بودن اصیل است. این شیوه ی خاص برای انسان بودن، مختصِ خود اوست و آن را از کسی تقلید نکرده است که اینجا انسان با خود صادق است. اینجا دیگر انسان، یک زندگیِ ایستا و منفعل ندارد و وجودش غیراصیل نیست. یاسپرس و هایدگر برآنند تا از اندیشه ی مرگ به وجود اصیل انسان دست یابند. یاسپرس وعده ی زندگیِ پس از مرگ را به ما می دهد اما نامیرایی را پس از خودآگاهی تبیین می نماید. نزد یاسپرس اگر انسان به منزله ی وجود صرفِ روزمره بوده و در بی ارادگی به سر برد و فاقد عشق باشد میراست و در آزادی به سر بردن و باتصمیم گیریِ قاطع زیستن و عشق ورزیدن نامیراست. هایدگر در بیان زندگیِ پس از مرگ، ما را با سکوت مواجه می سازد گرچه به هیچ وجه این امکان را رد نمی نماید. تأکید هایدگر نیز بر خودآگاهی است. تأکید این دو فیلسوف بر مرگ اندیشی و مرگ آگاهی است. یعنی فعالیت و آگاهیِ مثبتِ ناشی از آن. مرگ آگاهی، راهی برای رسیدن به زندگی و نحوه ی بودن اصیل است. مرگ اندیشی این فرصت را به انسان می دهد که معنای زندگی خویش را به دست آورد و نسبت به وضعیت خودش در جهان شناخت پیدا کند و به معنایِ وجودیِ خویش پی ببرد. به این ترتیب مرگ اندیشی، غفلت و پوچی را از انسان دور ساخته و به زندگی در این دنیا مسئولیت و‍ ژرفا می بخشد. در نگاه یاسپرس و هایدگر فرهنگِ مرگ رو به زندگی دارد. از نظر ایشان اندیشه ی انسان می تواند ضمن گردش حول محور مرگ، به زندگی در این جهان و آینده ی این زندگی تعریف شود. اینان زندگیِ این جهانیِ انسان را پاس می دارند. ایشان در مرگ، برآمدن زندگی را جست و جو می کنند. در نزدشان مرگ آن چیزی است که انسان را وادار می سازد تا معنایِ زندگیِ خویش را بدست آورد. اینکه روزی خواهیم مُرد، نیاز شدیدی در ما به وجود می آورد تا معنایی از زندگی بیابیم. « مرگ »، اُفقِِ « بودن » است و سرزمینِ « شُدن ».

نیچه: معنای زندگی، قدرت و اخلاق
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  کاوه دینوری   محمد اکوان

در این رساله همه ی کوشش خود را به کار گرفتیم تا معنای زندگی،قدرت و اخلاق از نگاه نیچه را دریابیم دشواری کار این فیلسوف گرانمایه از آنجا آغاز می شود که هیچ معنای کلی و ثابتی را بر نمی تابد و هر ضرورتی را در شناخت و هستی،نیست و نابود می داند گفتنی است که او رویاروی فیلسوفان،خردمندان،پیشوایان دینی و زمامداران دیارخود ایستادگی می کند و همه ی فرهنگ غرب را مایه شرمساری می داند.بر چنین زمینه ای تنها معنای زندگی،دگرگونی و شدن است و سرانجام این نگاه به نفی هر گونه شناختی می انجامد او در پشت پرده ی این نا ایستایی هیچ حقیقتی را نمی پذیرد و بنیاد همه ی حقایق را موهم میداند از این رو از گونه ای پوچی یا نیست انگاری خبر می دهد که تنها را چیره شدن به آن آفرینش ارزش های نو می باشد که در این میان از همه ارجمند تر معنای ابر انسان است که با توانمندی،قدرت و نیرومندی پیوندی ناگسستنی دارد با چنین رویکردی اخلاق نیز دگرگون می شود و ارزش هایی چون برابری،همدردی و نوع دوستی و حتی دین باوری رنگ می بازد و آنچه می ماند فردیت است و برداشت و تفسیر آدمی از هستی و زندگانی.از این رو در آموزه های نیچه تنها فلسفیدن و یگانگی هر فرد است که به اوج می رسد و معنای زندگی از قدرت و اخلاق جدایی ناپذیر است به دیگر سخن تنها بالندگی،شور و بی پروایی و راستی است که به زندگی و اخلاق معنا می بخشد.

تحلیل و نقد دید گاه سارتر در باره امکان محدودیت آزادی در قوانین اجتماعی
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  مجید قاسمی fبرزگر   محمد اکوان

مساله ازادی انسانی از جنبه های اجتمناعیو قوانین موجود و اینکه آیا قوانین وآزادی های انسان را محدود می کند یا این قوانین مقوم و تامین کننده بیشتر آزادی های انسان می باشد هدف این تحقیق پی بردن به معنای آزادی و قلمرو آن از نگاه سارتر و همچنین چگونگی حفظ آزادی های انسان و شرح چگونگی ارتباط با قاوانین اجتمعی و ایجاد محدودیت و یا برداشتن مدودیت هاست قوانین اجتماعی محدود کننده و یا حفظ آن است سارتر با بیان ارتباط اخلاق آزادی و مسئولیت پذیری انسان در انتخاب گزینش هایش با هج و مج در جامعه مخالف می باشد ومعتقد است برای کسب آزادی و عدالت اجتماعی باید مبارزه نمود. دراین تحقیق سعی شده است طریق مطالعات کتابخانه ای و با استفادهاز یادداشت برداری و فیش برداری صورت پذیرفته است. واژگان کلیدی: آزادی ، اخلاق، وضعیت ، قانون ، دیگران

تبیین شعر و فلسفه در اندیشه هایدگر
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  معصومه حاجتی   محمد اکوان

مارتین هایدگر (1889-1976) فیلسوف و اندیشمند معاصر آلمانی را به همراه دیگر فیلسوف هم زمانش لودویگ ویتگنشتاین ، از برجسته ترین و تاثیر گذارترین فیلسوفان سده بیستم تلقی می شود. مسئله اصلی هایدگر پرسش از هستی است. او در پی پاسخ به این پرسش ، بر آمده از سه سنت فکری نخست تفکر الهیاتی مسیحی ، دوم فلسفه سنتی آلمانی و سوم پدیدار شناسی آلمانی به ویژه هوسرل ، کتاب سترگ «هستی و زمان» (1927) را نگاشت که در آن با پدیدار شناسی هستی خاص انسانی (دازاین) کوشید مجلای تجلی هستی را روشن کند. هایدگر در مسیر اندیشه ورزی ، پس از این کتاب ، از روشی که در آن انتخاب کرده بود ، دوری جست و این بـار توجه خود را صرف خود هستی ، عزل نظـر از انسان یـا هر هستنده دیگری ، کرد و از این رو به نشان دادن تاریخ هستی روی آورد. در این دوره دوم فکری ، هایدگر اهمیتی بیش از پیش برای زبان به مثابه روشنی گاه هستی قائل شد و شعر و شاعرانگی را زایش یا آشکارگی ای وصف کرد که در آن هستی خودش را به نمایش می گذارد. او که در این دوره با تبری جستن از فلسفه به مثابه میراث اندیشه متافیزیک ، کار خود را تفکر خواند، اهمیت ویژه ای برای شاعرانی چون هلدرلین قائل شد و در رساله ها و نوشته های متعددی که نگاشت، گوهر شعر (پوئیسیس) را آشکارگی هستی خواند. از این منظر برای هایدگر شعر بعنوان ناب ترین شکل رخ نمایی زبان، نه امری صرفا زبان شناختی که موضوعی هستی شناسانه تلقی می شد. گو این که نگاه هایدگر به مقوله زبان در این دوره هستی شناسانه است و در آن گفتاورد مشهور او یعنی «زبان خانه هستی است» مشهود می گردد. اما به راستی مراد هایدگر از شعر چیست؟ آیا صرفا جوشش هایی زبانی در ذهن و روح انسان هایی که شاعر خوانده می شوند یا هرگونه نوزایش و جوششی که نشان گر آشکارگی و البته پنهانی وجهی از وجوه خود پنهان گر هستی ست؟ شاعر از دید هایدگر چه کسی ست؟ ملاک او در برجسته ساختن هولدرلین به عنوان شاعر شاعران چیست؟ نسبت شعر با اندیشه خود او در چیست؟

معنای زندگی از دیدگاه ژان ژاک روسو
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده علوم انسانی 1392
  نفیسه السادات مصطفوی   محمد اکوان

چکیده پایان نامه (شامل خلاصه، اهداف، روش های اجرا و نتایج به دست آمده): این رساله به روش کتابخانه ای انجام شده است و هدف از این رساله این می باشد ؛ در این پژوهش تلاش بر آن است که پرسش اصلی معنای زندگی به درستی تحلیل شود و رویکردهای مختلف به این مسئله بر اساس مبانی و پیش فرض های متفاوت توضیح داده شودمقصود از زندگی در این مقاله قدم گذاشتن در مسیری آگاهانه می باشد که با جدا شدن روح از جسم به پایان می رسد و کل زندگی به عنوان یک واحد به هم پیوسته مورد توجه می باشد در پرداختن به زندگی ما نمی توانیم صرفا" به سطوح ابتدائی و لایه های اولی? زندگی بپردازیم در بررسی هدف ما از معنا در عبارت معنای زندگی به دو صورت مورد توجه می باشد یک معنا به معنای هدف زندگی که در این صورت معنای زندگی به معنای هدف زندگی خواهد بود دو معنا به معنای ارزشی زندگی خواهد بود ما می خواهیم به تمام مسائل به هم پیوست? که متوجه هدف زندگی می باشند و به این هدف ارزش می دهند و آن را معنا دار می کنند برسیم نظریه های دینی از غیر دینی در باب معنای زندگی تحلیل و تفکیک دیدگاه های متفاوت در خصوص معنای زندگی و ارتباط آن با معنا داری زندگی با وجود خدا و اخلاقی بودن ارزش های زندگی ، هدف زندگی و .... معنای زندگی انسان تاریخی بس طولانی دارد زندگانی آمیخته با تحولات و جریانات اثر گذار بر طبیعت در حال شدن و گذشتن میباشد در زندگانی هدایت نیروهای درونی و عقلانی فرد بسیار موثر می باشد بودن در طبیعت و فراسوی طبیعت رفتن تنها با یاری راهنماینده امکان پذیر می باشد در حالت اولیه طبیعی انسان با حیوانات در طبیعت برابر است انسان منزوی یا انسانی که به حالت توحش و بدور از جامعه زندگی می کند جز یک فرضیه و تخیل نیست چون انسان امروز قرن هاست که دیگر در حالت توحش بسر نمی برد روسو: قضاوت درباره انسان نو و شهری را « می گوید : تمام نیروهای بالقوه در انسان فقط در زندگی اجتماعی نمود پیدا می کنند » طبیعت انسان را چنان که هست می نگرد نه چنان که باید باشد طبیعت موجب سعادتمندی و خوشبختی انسان است حال آنکه جامعه سبب بی نوایی و محرومیت او می شود اشاره به این مسائل غالبا" ضد و نقیض باعث گشت که هم عصران روسو از جمله ولتر شدیدا" او را به خاطر تناقض گویی اش مورد سرزنش و تمسخر قرار دهند حفظ بقای ملت از مسائل با اهمیت برای روسو می باشد آزادی از نظر روسو بیش تر به معنای زیر سلط? دیگران قرار نگرفتن است آزادی واقعی در ذات خود هرگز ویران گر نیست آزادی بدون عدالت بی معناست آزادی بدون قانون نمی تواند وجود داشته باشد. و هیچ کس نیز نمی تواند خودش را فوق قانون بداند حتی در طبیعت هم انسان بر پایه قانون طبیعی که بر همه امور حاکم است آزاد است یک ملت آزاد اطاعت می کند اما بندگی نمی کند عمل حاکمیت یک پیمان است پیمانی میان کل جامعه و هر یک از اعضای آن پیمانی این چنین پیمانی مشروع است به دلیل این که متکی به قرارداد اجتماعی است منصفانه است در مورد همه یکسان است سودمند است به دلیل این که هدف آن خوشبختی عمومی است پایدار است به دلیل این که ضامن اجرای آن اقتدار عمومی و هیئت حاکمه است قوانین شروط ایجاد کننده جامعه مدنی است

معنای زندگی در اندیشه افلاطون
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  سعیده سادات خواجه الدین   محمد اکوان

در این تحقیق سعی شده تا با بیان دیدگاهها و اندیشه های افلاطون به جایگاه و معنای زندگی در فلسفۀ ایشان پرداخته شود. به همین لحاظ در این تحقیق سعی شده تا با بررسی زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی در اندیشه های افلاطون به تفاوتهای نظرات ایشان با فیلسوفان پیش سقراطی و شباهتهای نظرات آنها در مورد قانون طبیعی پرداخته شود.از دیگر مواردی که در این تحقیق به آن توجه شده تأکید بر مبحث فضیلت در فلسفه افلاطون و ارتباط آن با معنای زندگی و مطلق بودن آن در تأثیر آن بر نفس و شناخت انسان برای نیل به سعادت فردی و اجتماعی است. اهمیت پرداختن به جایگاه معنای زندگی در فلسفۀ افلاطون به این دلیل است که با توجه به این مفهوم، می توان آثار اولیۀ افلاطون را در مورد تأثیرات نظرات سقراط در مورد زیبایی و زندگی آن جهانی نفس، و همچنین این موضوع را در آثار واپسین او در مورد تأکید بر مُثل پیگیری کرد.بر همین اساس به موضوع زندگی عقلانی و هماهنگی آن با زندگی فردی، اجتماعی و اخلاقی؛ و مبحث جاودانگی نفس در نزد افلاطون توجه شده است.

تاریخ آموزش شیمی در ایران از تاسیس دار الفنون تا سال 1320 ش (1230-1320 ش)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  مریم ثقفی   محمدحسین منظورالاجداد

کیمیا در ایران، تاریخی کهن دارد و کیمیاگری بر جامعه و صنایع ایران در طی سالها تاثیری عمیق گذاشت اما از ورود آموزش شیمی نوین به ایران بیش از دو سده نمی گذرد. در دوران وقوع جنگهای ایران و روسیه نخستین گامها برای تحول آموزش شیمی برداشته شد اما از هنگام تاسیس دارالفنون و ورود معلمین داروسازی و شیمی به ایران بود که به تدریج زمینه آموزش شیمی نوین فراهم شد. در این پژوهش سعی بر آن است تا با تکیه بر اسناد و روزنامه ها و کتب درسی قدیمی دارالفنون، گسترش و تحول آموزش و سیر تطور کتاب های درسی شیمی مورد بررسی قرار گیرد و سپس آثار و نتایج و جایگاه این علم پس از تحول نظام آموزش سنتی، مورد ارزیابی قرار گیرد. در ابتدای این تحقیق، مختصری از تاریخ کیمیا و آموزش سنتی در دوره قاجار بیان شده سپس آموزش شیمی نوین از زمان اولین اعزام محصل شیمی به اروپا توسط عباس میرزا تا دوره تاسیس دارالفنون و نتایج و تاثیرات این آموزش در ایران بررسی گردید. در ادامه، روند تحول شیمی نوین تا سال 1320 همراه با سیر تطور کتابهای درسی شیمی ارزیابی شده است. رواج آموزش شیمی نوین در ایران و اعزام محصل این رشته به خارج به گسترش لابراتوآر، کارگاه و کارخانه های صنعتی و تولید مواد شیمیایی کمک بسیار نمود و موجب رواج دانش های دیگری از جمله طب، داروسازی، عکاسی و معدن شناسی گردید اما به رغم انتظار معقول، در تحکیم بنیان تفکر علمی و تجربی در جامعه ایران ، چندان تاثیری نداشت .

نقد و بررسی مسئله علیت در فلسفه تحلیلی
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  محمودرضا ایرانی کندری   مریم ثقفی

به علت اهمیت موضوع علیت، در این پژوهش ابتدا نگاهی تاریخی و مختصر به آراء ونظرات فیلسوفان غرب در یونان باستان شده است و سپس سیر پیشرفت ویا پسرفت تایید و یا انکار علیت و همچنین مقایسه رویکرد فیلسوفان دین مدار قرون وسطی ، تجربه گرایان ، وعقل گرایان، مورد بررسی قرار گرفته است. که مسلماً در این مرحله ، هر فیلسوف با استفاده از نظرات فیلسوفان پیش از خود یا در مقام تایید و یا نفی نظرات برآمده ، ودر نهایت به فیلسوفان تحلیلی پرداخته می شود که با برداشتی علم گونه از علیت و موضوعات مرتبط با آن ازجمله ضرورت و کلیت و بکار گیری واژگانی جدید در این دوره ،ماننداستفاده راسل از استقراء، بکارگیری اصل ضرورت منطقی توسط ویتگنشتاین ، رویکرد منطقی کارناپ به علیت در این حوزه و در نهایت عوض شدن کلی موضوع علم توسط پوپر با بکارگیری واژگان جدیدی مانند اصل ابطال پذیری و آزمون پذیری و همچنین تلفیق علم و فلسفه اشاره شده است . واژگان کلیدی: علت و معلول، علیت ، تصورات و انطباعات،ضرورت و کلیت، فاهمه، مقولات، استقراء، ضرورت منطقی، ایضاح ، چارچوب زبانی ،ابطال پذیری، آزمون پذیری .

پژوهشی تطبیقی درباره برخی مفاهیم بنیادین اگزیستانسیالیسم الحادی
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  رسول نور محمد زاده   مریم ثقفی

فلسفیدن فیلسوفان اگزیستانس(وجود خاص آدمی) ، با تمامی فلاسفه دیگر متفاوت است. گروهی از آنها انسان را با خدا مقایسه کرده و دریافتند که ما انسانها ناقص و با محدودیت های آشکار می باشیم،اما آنها مخالف آزادی نیستند ، بلکه می خواهند به ما نشان دهند که خداوند قادر است ما را آزاد کند . دیگرانی نیز ما را پرتاب شدگانی در هستی انگاشتند، که نه تنها امتیازش سعی در خدا شدن نیست، بلکه امتیاز او با اندیشه و تفکر آزاد، قدم در راه استعلاء گذاشتن است، کما اینکه این راه با سنت شکنی، ساختار ستیزی و در نهایت آفرینش ارزشهای نو باشد.این دو نگرش مانند روز وشب با یکدیگر تفاوت دارند . هر دوی آنها با ولعِ تمام به دو نوع شیوه زندگی معتقدند که از دل زندگی واقعی سر بر می آورد. زندگی ایمان محور و زندگی الحادی . بنابراین، انسان با آزادی به اصل خود باز می گردد و از همه نظر مسوول واقع می شود، او باید در یک جهان بی خدا، طرح یک رشته ارزشها را پی افکند تا در پرتو آن به هستی اصیل خویش دست یابد، بر این اساس فیلسوفان اصالت وجود ملحدانه دوران فکری جدیدی را باعث می شوند، که در سایه آن انسان جدیدی معرفی می شود. آنان، با اعلان مرگ خدا، انسان آفرینشگر، آگاه، آزاد، مسوول و با نیروی قضاوتِ فراسوی خیر و شر را به تاج و تخت نزدیک می کنند. اما این انسان در راهی است بس دشوار، انسانی که در اثر بحران خانه ذات خویش را دستخوش زوال دیده است و در پی این بحران دارای حال و هوای خاصِ وجود انسانی می شود. وی باید براین بحران نیست انگاری توأم با عدم خدا، فائق آید. یأس، دلهره، رنج، سرگردانی اصل ذاتی انسان شده است و همچون صلیب مسیح آنرا بر دوش می کشد، حال که پدر (امر قدسی) فرزند را تنها گذاشته است. در این زمینه انسان با ارزیابی دوباره ارزشها، به راز زدایی جهان دست می زند. او با تکیه بر«من میخواهم»، نخستین پیش شرطهای گسستن از خدا (امر مقدس مبتذل) و در راه گام نهادن و آفرینشگری ارزشها با توسّل به اختیار و آزادی خویش است. به بیان دقیق تر: انسان بعنوان وجودی که با در اختیار داشتن امکانهای بیشمار و اُفُق گسترده پیش رو، انسانی هستی دار است که با آگاهی از خویشتن آغاز می کند و در این گامهای بسوی شدن، احوالاتی چون یأس و دلهره و دیگر هواهای خاص انسانی، و الحاد ، بطور مسلم امری سازنده و بنیادی است. پس شکوهِ انسان، با غیاب و انکار خدا و طغیان علیه متافیزیک سنتّی آفریده می شود.

مقایسه تطبیقی ثبات و حرکت در فلسفه ملاصدرا و هگل
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  اعظم صمیمی   صمد دیلمقانی موحد

از همان زمان که نخستین فیلسوفان یونانی،به جستجوی مادهالمواد برآمدند و تفکر فلسفی آغاز شد،ثبات و حرکت مسئله ای فلسفی بوده است.چرا که جستجوی مادهالمواد به معنای نیاز به ماده ای است که در عالمی متغیر و متحول، نوید بخش امری ثابت و ماندار باشد،امر ثابت و ماندگاری که بتوان آن را شناخت و تغییرات و تحولات را بر مبنای آن سنجید و وصف کرد.این مسئله قدیمی از زمان فلاسفه پیش از سقراط صورت بندی شده و در همان زمان به صورت پرسش فلسفی درآثار دو چهره درخشان مطرح گردید. هراکلیتوس عالم چیزی جز حرکت و صیرورت نمی دید.به نظر او اشیای عالم،متشکل از اضداد است.تضاد این اضداد اساس عالم است و بر این اساس عالم در ستیزه و کشمکش دائمی است،همین ستیزه و کشمکش مبنای پویایی و حرکت در عالم است. پارمنیدس،بالعکس حرکت را امری نا معقول می دانست.وی بر این عقیده عقلی تکیه می کرد که آنچه هست،هست و آنچه نیست،نیست.نه هستی ممکن است به نیستس تبدیل شودو نه نیستی به هستی.چون چنین است پس حرکتی هم در عالم واقع نمی شود. این توضیح و توصیف از حرکت و ثبات مقبولیت فراوان یافت و اساس تفکر دیگر فلاسفه قرار گرفت.اندیشه ملاصدرا ،اندیشه ای نو آورانه و بدعت آمیز محسوب می شود و حکمت متعالیه او،حاکی از نگرشی و روشی جدید در سنت تفکر اسلامی است.از میان این نوآوری ها،اصالت وجود،تشکیکی بودن وجود،حرکت جوهری،اتحاد عاقل و معقول و تجسم اعمال از همه مهم ترند.بحث حرکت در فلسفه ملاصدرا به مبحث حرکت در باب حرکت در جوهر مربوط است. یافتن صیرورت و جایگاه آن در فلسفه هگل دشوار نیست.در تبیین مسئله صیرورت در تفکر هگل، به چند جنبه باید التفات داشت.هگل تاریخ فلسفه را از فلسفه جدا نمی داند و با توجه به این زمینه است که می توان جایگاه صیرورت را در فلسفه او بررسی کرد.در حقیقت اهمیت دادن به تاریخ فلسفه جزئی از اهمیت یافتن تاریخ در اندیشه هگل است.هگل به مفهوم صیرورت و امکان فهم تدریجی امور بر اساس پدیدار شناسی پرداخته است.