نام پژوهشگر: محمدحسن سیاری زهان
محمد حسین شریعتمداری محمدحسن سیاری زهان
تنش شوری در گیاهان باعث کاهش صفات مورفولوژیک، صفات فیزیولوژیک، رشد و عملکرد در گیاهان می شود. به منظور مطالعه اثرات تنش شوری و محلولپاشی آهن، آزمایشی در سال زراعی 1388 در مزرعه ی تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند به صورت کرتهای خرد شده در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 4 تکرار بر روی رقم ایروفلور آفتابگردان انجام شد. کرتهای اصلی شامل سطوح سه گانه ی شوری آب آبیاری و کرتهای فرعی سطوح چهار گانه محلولپاشی آهن بودند. نتایج نشان داد که بطور کلی تنش شوری سبب کاهش اغلب صفات مورفولوژیک، فیزیولوژیک، عملکرد و اجزای عملکرد و صفات کیفی آفتابگردان گردید و تنها تعداد برگ غیرفعال و نشت الکترولیتها با افزایش سطوح شوری، زیاد گردیدند. و نیز محلولپاشی سولفات آهن می تواند در بعضی صفات اثرات مطلوب داشته باشد، بطوریکه بالاترین شاخص سطح برگ در سطح 4 درهزار سولفات آهن و بالاترین عملکرد نیز ابتدا در سطح شاهد و سپس سطح 4 درهزار سولفات آهن بدست آمد. بالاترین درصد روغن دانه نیز در سطح سوم محلولپاشی (2 درهزار) مشاهده گردید. این نتایج همچنین بیان داشتند که اثرات متقابل تنش شوری و محلولپاشی سولفات آهن بر صفات محتوای آب نسبی، شاخص کلروفیل و غلظت آهن برگ در سطح 1 درصد و عملکرد دانه و درصد روغن در سطح 5 درصد معنی دار شد. در نهایت اینکه بالاترین همبستگی مثبت و معنی دار در بین تمامی صفات اندازه گیری شده در این آزمایش بین عملکرد دانه با عملکرد روغن بدست آمد. بالاترین همبستگی مثبت و معنی دار وزن خشک گیاه با وزن خشک طبق دیده شد. همچنین مشاهده گردید که شاخص کلروفیل با هیچ صفتی همبستگی معنی داری نداشت و صفت نشت الکترولیتها با تمامی اجزاء گیاه و عملکرد گیاه همبستگی کاملا معنی دار ولی منفی داشت.
شیرین جهانبخشی محمدرضا رضایی
افزایش فعالیت های صنعتی در طی سال های اخیر و به دنبال آن ورود انواع آلایندههای آلی و غیر آلی از قبیل کادمیوم و کروم به خاک، سلامت بشر را تهدید می کند. ازجمله روش های پیشنهادی، گیاه پالایی است که با انباشت عناصر سنگین در بافت های گیاهان، خروج این عناصر را از خاک های آلوده امکان پذیر می کند. لذا در راستای همین هدف، این پژوهش، به صورت یک طرح آزمایشی در دانشگاه بیرجند به صورت کشت گلدانی انجام شد. نمونه های خاک مورد استفاده در این طرح ازخاک های منطقه (مزرعه دانشکده کشاورزی بیرجند) تهیه گردید. از دو گونه گیاهی اسفناج و شاهی به منظور بررسی حذف یا کاهش غلظت دو فلز کادمیوم و کروم استفاده شد. در این طرح از دو تیمار سطوح مختلف کادمیوم با استفاده از نمک کلرید کادمیوم (غلظتهای 100-50 -5 میلی گرم بر کیلوگرم) و کروم با استفاده از نمک کلرید کروم (3) (غلظت های 150-100-50 میلی گرم بر کیلوگرم) و همچنین شاهد در قالب طرح کاملاً تصادفی برای هر گونه با سه تکرار استفاده شد. نمونه های جمع آوری شده، پس از آماده سازی توسط دستگاه جذب اتمی شعله مدل aa-6300shimadzu-japan)) مورد آنالیز قرار گرفت. سپس نتایج بدست آمده به کمک نرم افزار spss (نسخه 16) وmacro مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و جدولها و نمودارهای مربوطه با نرم افزار excel ترسیم گردید. نتایج تجزیه واریانس اثر سطوح مختلف تیمار های کادمیوم و کروم به کار رفته در خاک، بیانگر آن بود که غلظت کادمیوم و کروم دراندام های هوایی اسفناج و شاهی به طور معنی داری تحت تأثیر غلظت تیمارهای به کار رفته در خاک می باشد. در تمامی مشاهدات، با افزایش غلظت فلز در خاک میزان جذب آن فلز در اندامهای هوایی افزایش نشان داد. اما جذب کروم در اندام هوایی شاهی کاهش نشان داد. سایر نتایج نیز نشان داد که میزان جذب در ریشه در هر دو گونه بیشتر از اندام هوایی بوده است. بنابراین بر اساس نتایج آزمایش گلدانی و تجزیه های آزمایشگاهی، هر دو گونه اسفناج و شاهی برای گیاه جذبی کادمیوم و کروم در فناوری گیاه پالایی مناسب می باشند. هردو گیاه در محیط ریزوسفری قادر به تغییر آرایش فلزات سنگین می باشند و در غلظتهای بالای کروم استفاده از گیاه شاهی جهت گیاه پالایی مناسب نمی باشد.
حجت اله آذرپیوند محمدعلی بهدانی
امروزه برای داشتن یک سیستم کشاورزی پایدار، استفاده از نهاده هایی که جنبه های اکولوژیکی سیستم را بهبود بخشند و مخاطرات محیطی را کاهش دهند ضروری به نظر می رسد. به منظور مطالعه اثر کودهای شیمیایی (npk) و زیستی برخصوصیات کمّی و کیفی گیاه دارویی ریحان آزمایشی در سال 1390 در گلخانه ی تحقیقاتی دانشکده ی کشاورزی بیرجند در قالب آزمایش فاکتوریل بر پای? طرح کاملاً تصادفی با 15 تیمار و 4 تکرار اجرا گردید. فاکتور اول کود بیولوژیک در 3 سطح شامل: شاهد(عدم تلقیح = m0)، کود زیستی مرکب یک (pseudomonas41+ azospirillum+ azotobacter =m1)، و هم چنین کود زیستی مرکب دو (pseudomonas187+ azospirillum+ azotobacter =m2) و فاکتور دوم کود شیمیایی(npk) بر اساس آزمون خاک در 5 سطح با نسبت های (0=npk، %25=npk، %50=npk، %75=npk، %100=npk) بود. صفات اندازه گیری شده شامل شاخص های کمّی (ارتفاع، وزن تر برگ، وزن تر ساقه، وزن تر اندام های هوایی، وزن خشک برگ، وزن خشک ساقه، بیوماس، سطح برگ) و کیفی (درجه ی سبزینگی، درصد پروتئین، درصد ازت، درصد فسفر و درصد پتاسیم برگ) ریحان بود. نتایج حاصل از تجزیه واریانس داده های آزمایش نشان داد اثرات اصلی تیمارهای کود شیمیایی (npk) بر صفات مذکور در سطح احتمال یک درصد معنی دار شد (01/0>p). اثرات اصلی کود بیولوژیک نیز بر صفات کمی و کیفی بجز، درجه سبزینگی و بیوماس کل که در سطح احتمال 5 درصد معنی دار بود(05/0>p)، در سایر صفات اندازه گیری شده، در سطح احتمال یک درصد ایجاد اختلاف معنی داری نمودند(01/0>p). اثرات متقابل تیمارهای کودی فقط بر صفات وزن تر برگ، سطح برگ، درصد ازت و درصد پروتئین در سطح احتمال 5 درصد معنی دار شد. (05/0>p). در بین دو نوع کود زیستی مورد استفاده،کود زیستی مرکب یک(p41aa)، عملکرد بهتری در افزایش صفات مورد بررسی و بهبود تغذیه ای گیاه ریحان داشت. واژه های کلیدی: باکتری های تحریک کننده رشد گیاه، گیاهان دارویی، حاصلخیزی، کشاورزی پایدار
زینب علی پور میاندهی سهراب محمودی
زعفران یکی از مهم ترین گیاهان اقتصادی (برای کشاورزان استان های خراسان رضوی و جنوبی) می باشد. مدیریت مصرف کود بویژه کودهای دامی و زیستی یکی از مهم ترین بخش های مدیریت تولید زعفران است. این تحقیق به منظور ارزیابی تاثیر کودهای زیستی، دامی و شیمیایی و وزن بنه بر عملکرد و اجزای عملکرد زعفران در سال زراعی 91-1390 در شهرستان مه ولات در خراسان رضوی در قالب طرح اسپلیت پلات فاکتوریل با 4 تکرار انجام شد که در آن کود دامی و شیمیایی مرسوم در سه سطح (100%، 50% و عدم مصرف کود دامی و شیمیایی) به عنوان عامل اصلی و عامل فرعی شامل ترکیب فاکتوریل از کود بیولوژیک در سه سطح (کود نیتروکسین، بیوسوپرفسفات و بدون کود) و وزن بنه در سه سطح (بنه های با وزن 4 تا 6 گرم، 8 تا 10 گرم و 12 تا 14 گرم) در نظر گرفته شد. بررسی نتایج آزمایش نشان داد تاثیر مصرف کود دامی و شیمیایی بر تمام صفات مورد مطالعه به جز قطر بنه دختری زعفران معنی دار بود و با افزایش سطوح مصرف کود دامی و شیمیایی مقدار این صفات افزایش یافت. همچنین با افزایش وزن بنه مصرفی مقدار تمامی صفات مورد مطالعه به طور معنی داری افزایش یافت. تاثیر استفاده از کود بیولوژیک بر طول برگ، تعداد برگ، وزن خشک برگ، تعداد گل، وزن تر گل و وزن خشک گل و تعداد بنه دختری و وزن خشک بنه دختری معنی دار بود. بررسی اثرات متقابل آزمایش نشان داد که مصرف توام کود دامی و شیمیایی و کود بیولوژیک تاثیر معنی داری بر طول برگ، تعداد برگ، وزن خشک برگ، وزن تر گل و وزن بنه دختری داشت. همچنین اثر متقابل مصرف کود دامی و شیمیایی و وزن بنه بر طول برگ، تعداد برگ، وزن خشک برگ، وزن کلاله و خامه، طول کلاله و خامه، تعداد گل، وزن تر گل ، وزن خشک گل ، تعداد بنه دختری و وزن بنه دختری معنی دار بود. اثر متقابل مصرف کود بیولوژیک و وزن بنه نیز بر طول برگ، تعداد برگ، وزن خشک برگ، طول کلاله و خامه، تعداد گل، وزن تر گل ، وزن خشک گل، و قطر بنه دختری معنی دار بود. اثر متقابل مصرف کود دامی و شیمیایی، مصرف کود بیولوژیک و وزن بنه بر طول برگ، تعداد برگ، وزن خشک برگ، تعداد گل، وزن کلاله و خامه، طول کلاله و خامه، وزن تر گل، و تعداد بنه دختری تاثیر معنی داری داشت. نتایج بدست آمده نشان داد بنه های بزرگ و سطوح بالای مصرف کود دامی و شیمیایی تاثیر مثبتی بر صفات مورد مطالعه داشتند. استفاده از کود بیولوژیک نیتروکسین باعث افزایش معنی دار صفات مربوط به گل و برگ زعفران شده و کاربرد کود بیولوژیک بیوسوپرفسفات تاثیر مثبتی بر صفات مربوط به بنه زعفران داشت. نتایج تحقیق نشان داد که استفاده از کودهای بیولوژیک ضمن تاثیر بر افزایش عملکرد و اجزای عملکرد زعفران، می تواند با کاهش مصرف کودهای شیمیایی امکان تولید زعفران به شکل ارگانیک را فراهم آورد. بنه دختری، بیوسوپرفسفات، تعداد برگ، عملکرد کلاله، نیتروکسین
معصومه ابراهیمی محمدرضا رضایی
کاربرد کودهای شیمیایی، بقایای گیاهی و لجن فاضلاب از جمله مواردی است که باعث تجمع کادمیم در خاک وگیاه میگردد. در نیمه دوم قرن بیستم افزایش مصرف کودهای شیمیایی از یک سوء موجب افزایش عملکرد محصولات کشاورزی و از سوی دیگر مشکلات متعددی را برای طبیعت و محیط زیست به وجود آورده است، از جمله تجمع فلزات سنگین در خاک و ورود آنها به زنجیره غذایی. هدف از مطالعه حاضر تعیین میزان تجمع کادمیم در مزارع گندم و ارتباط آن با کود شیمیایی در منطقه زیرکوه خراسان جنوبی میباشد. نمونهبرداری در منطقه مورد مطالعه به روش کاملاً تصادفی از مزارعی که از کودهای شیمیایی استفاده میکردند، صورت گرفت. نمونه خاک از عمق صفرتا30 سانتی متر و نمونه گیاه از اندام هوایی گندم برداشت گردید. از هر مزرعه انتخابی، نقاطی که اصلاً کاشت نشده و سابقه استفاده از کودهای فسفره را نداشت به عنوان نمونه خاک شاهد در نظر گرفته شد. نمونههای جمعآوری شده، پس از آماده سازی، توسط دستگاه جذب اتمی(کوره گرافیتی) مدل fs2040 varia مورد قرائت قرار گرفت. نتایج بدست آمده با استفاده از نرم افزارهای spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، رسم نمودارها با excel انجام شد. نتایج نشان داد که بیشترین میزان غلظت کادمیم تجمع یافته در خاک مزارع 095/0 میلیگرم در کیلوگرم خاک مربوط به مزارعی که مدت استفاده از کود در آنها 15 سال بود و کمترین غلظت کادمیم مربوط به خاک شاهد منطقه 045/0 میلیگرم در کیلوگرم خاک تعیین شد. همچنین بیشترین میزان کادمیم تجمع یافته در گیاه گندم 065/0 میلیگرم در کیلوگرم ماده خشک گیاه مربوط به مزارعی که از آبیاری غرقابی استفاده کرده بودند. بیشترین غلظت کادمیم در بین سه کود پرمصرف منطقه مربوط سوپرفسفات تریپل به میزان 27/6 میلیگرم کادمیم در کیلوگرم کود میباشد. نتایج حاکی از آن است که تفاوت معنیداری در غلظت کادمیم بین خاک مزارع 5 ساله و 15 ساله وجود داشت و با افزایش مدت استفاده میزان تجمع کادمیم در خاک افزایش یافته است. همچنین درمزارعی که ازنظرنوع آبیاری متفاوت بودند غلظت کادمیم جذب شده توسط گندم در سطح 95 در صد اختلاف داشتند و در مزارعی که نوع آبیاری آنها غرقابی بود شرایط جذب کادمیم افزایش یافته. طبق نتایج بدست آمده میزان تجمع کادمیم در خاک و گیاه مزراعی که از نظر نوع آیش متفاوت بودند اختلاف معنیداری وجود نداشت.
مهدی خیاط غلامحسین داوری نژاد
تنش شوری یکی از مهمترین مشکلات تاثیرگذار بر رشد و نمو گیاهان می باشد. ایران با داشتن 30 درصد اراضی تحت آبیاری با آب شور رتبه سوم جهان را بخود اختصاص داده است. هدف از انجام این پژوهش بررسی رشد و نمو دو رقم از انارهای تجاری ایران تحت شرایط شوری در مزرعه و گلخانه بود. این پژوهش در مزرعه بصورت آزمایش کرت های خرد شده در قالب بلوک های کامل تصادفی (سه سطح شوری آب آبیاری شامل 05/1 (شاهد)، 61/4 و 46/7 دسی زیمنس بر متر، دو رقم ملس ساوه و شیشه کب و زمان های مختلف نمونه گیری) و در گلخانه بصورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی (5 سطح شوری آب آبیاری شامل 5/1، 3، 6، 9 و 12 دسی زیمنس بر متر، دو رقم ملس ساوه و شیشه کب و زمان های مختلف نمونه گیری) انجام گرفت. در آزمایش مزرعه ای و در سال دوم، اثر ساده شوری بر تمامی صفات مرفولوژیک و فیزیولوژیک به جز رشد قطری ساقه و غلظت روی در برگ و در آزمایش گلخانه ای، بر تمامی صفات مرفولوژیک و فیزیولوژیک به جز f0، fm، fs و f’m، f’v/f’m در سطح احتمال 5 درصد معنی دار شد. اثر متقابل شوری و رقم در آزمایش مزرعه ای و با توجه به داده های سال دوم، بیشترین رشد طولی، کلر و سدیم ساقه در تیمارهای شوری 61/4 و 46/7 دسی زیمنس بر متر و کلسیم برگ در تیمار 05/1 دسی زیمنس بر متر و در هر دو رقم مشاهده شد. در رقم شیشه کب، بیشترین محتوای نسبی آب برگ در تیمار شاهد، و بیشترین نشت الکترولیتی و سدیم برگ در تیمار شوری 46/7 دسی زیمنس بر متر بدست آمد. در رقم ملس ساوه، بیشترین هدایت روزنه ای در تیمار شاهد و شوری 46/7 و آهن برگ نیز در تیمار شاهد مشاهده گردید. در شیشه کب، کمترین رشد قطری ساقه در تیمار شوری 61/4، کمترین سطح مخصوص برگ، عملکرد کوانتومی در شرایط تاریکی و روشنایی در تیمار شوری 46/7، کمترین پرولین برگ و فلورسانس حداکثر تاریکی در تیمار شاهد بدست آمد. در ملس ساوه، کمترین فلورسانس حداقل روشنایی و کلر برگ در تیمار شاهد حاصل گردید. کمترین قندهای محلول کل، فلورسانس حداقل تاریکی و حداکثر روشنایی، پتاسیم و منیزیوم برگ در تیمار شاهد و در هر دو رقم بدست آمد. کمترین نسبت پتاسیم به سدیم ساقه در تیمارهای شوری 61/4 و 46/7 دسی زیمنس بر متر و در هر دو رقم مشاهده گردید. در آزمایش گلخانه ای، و در رقم شیشه کب، بیشترین رشد طولی ساقه در تیمار شوری 5/1، پرولین برگ در تیمار شوری 12، روی برگ در تیمار شوری 9، وزن تازه ساقه در تیمارهای شوری 9 و 12، وزن تازه ریشه در تیمارهای 5/1 تا 6 دسی زیمنس بر متر، وزن خشک برگ در تیمار شوری 5/1 و وزن خشک ساقه در تیمارهای 6 و 9 دسی زیمنس بر متر مشاهده شد. در رقم ملس ساوه، بیشترین کلر برگ و نسبت وزن خشک بخش هوایی به ریشه در تیمار شوری 12 و بیشترین پتاسیم، نیتروژن و نسبت پتاسیم به سدیم برگ در تیمار شاهد بدست آمد. در هر دو رقم، بیشترین کلروفیل کل برگ در تیمار شاهد و پتاسیم ریشه در تیمار شوری 6 مشاهده گردید. در بخش گلخانه و رقم شیشه کب، کمترین سدیم ریشه در تیمار شوری 6، و کلسیم و منیزیوم برگ در تیمار شوری 12 بدست آمد. در آزمایش گلخانه ای و رقم ملس ساوه، کمترین سدیم برگ در تیمار شاهد، منیزیوم و آهن برگ در تیمار شوری 6، و محتوای نسبی آب برگ و کلر ریشه در تیمار شوری 12 دسی زیمنس بر متر بدست آمد. با توجه به نتایج حاصله رقم ملس ساوه تحمل بیشتری در مواجهه با شوری نسبت به رقم شیشه کب داشته وکمتر تحت تاثیر تنش اسمزی حاصل از شوری کلرید سدیم قرار گرفته است. واژه های کلیدی: تنش کلرید سدیم، فلورسانس کلروفیل، رشد طولی ساقه، محتوای عناصر غذایی،
شیرین نجیبی محمدحسن سیاری زهان
مدیریت تغذیه ای گیاهان زراعی یکی از مهم ترین اجزاء مدیریت تلفیقی علف های هرز می باشد که عملکرد محصول را حفظ کرده و در طول زمان عملکرد علف های هرز را کاهش می دهد. کود نیتروژن یکی از عوامل زراعی مهم می باشد که اثر قابل توجهی بر شاخص های رشد دارد به نحوی که با انتخاب نوع و میزان مناسب کود نیتروژن می توان به ترکیب متعادلی از شاخص های رشد در سایه انداز گیاهی دست یافت و زمینه بهبود عملکرد را فراهم آورد. در این راستا به منظور بررسی تأثیر منابع آمونیومی و نیتراتی کود نیتروژن و سطوح مختلف آن و تأثیر این عوامل بر برخی ویژگی های رشدی گندم، یولاف-وحشی و سلمه تره، آزمایش گلدانی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند در سال 1391 انجام گرفت. فاکتورهای آزمایش شامل سه نوع کود نیتروژن (نیترات کلسیم، سولفات آمونیوم و اوره) و شش سطح مختلف نیتروژن از کودهای مورد نظر (صفر، 40، 80، 120، 180 و 240 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) بود. نتایج تجزیه واریانس داده ها نشان داد که بیشترین ارتفاع در گندم، یولاف وحشی و سلمه تره به ترتیب در اثر مصرف سطح 180 میلی گرم با منبع آمونیومی، 240 میلی گرم با منبع نیتراتی و 40 میلی گرم با منبع نیتراتی بدست آمد. حداکثر مقدار وزن خشک ریشه برای گیاهان مزبور نیز به ترتیب در سطح 80 و 40 میلی گرم منبع آمونیومی و 120 میلی گرم منیع نیتراتی مشاهده شد. همچنین در صفات وزن خشک اندام هوایی و سطح برگ به ترتیب در اثر مصرف 120 میلی گرم منبع آمونیومی، 80 و 240 میلی گرم منبع نیتراتی برای سه گیاه حاصل شد. بیشترین غلظت نیتروژن اندام هوایی در گندم و یولاف وحشی با منابع آمونیومی در اثر مصرف 240 میلی گرم و در سلمه تره با منبع نیتراتی در اثر مصرف 240 میلی گرم بدست آمد. همچنین در همه صفات کمترین اثر مربوط به شاهد بود. در بین صفات مورد بررسی در گندم، نوع کود بر ارتفاع و وزن خشک ریشه و در علف هرز سلمه تره نوع کود و سطوح کودی هیچ کدام بر غلظت نیتروژن اندام هوایی اثر معنی داری نداشتند. بجز برای صفت ارتفاع در گندم، تمام اثرات متقابل نوع کود و سطوح کود بر صفات مورد بررسی معنی دار شدند. بر طبق نتایج این آزمایش، کاربرد 120 میلی گرم کود نیتروژن با منبع آمونیومی (سولفات آمونیوم) می تواند بیشترین رشد رویشی و در نتیجه بیشترین افزایش عملکرد را در پی داشته باشد. همچنین کاربرد 40 میلی گرم کود نیتروژن با منبع آمونیومی برای هر دو علف هرز یولاف وحشی و سلمه تره می تواند حداقل رشد را به دنبال داشته باشد.
محسن احمدی عباس خاشعی سیوکی
آبشویی نیترات نه تنها باعث اتلاف هزینه های بسیار زیادی می شود بلکه تشدید آلودگی منابع آب را نیز به دنبال خواهد داشت. ورود نیترات به بدن انسان و تبدیل آن به نیتریت سبب بروز مشکلاتی مانند تومورهای معده، مغز، پوست و استخوان، فشار خون بالا، افزایش مرگ و میر نوزادان می شود. بدین منظور راه های بسیاری برای جلوگیری از آبشویی نیترات پیشنهاد شده است که به دلیل مشکلاتی مانند هزینه بالا و کارایی کم مورد استقبال واقع نشده اند. استفاده از زئولیت ها یکی از راه هایی است که به دلیل ارزانی و توانایی بالا مورد توجه قرار گرفته است. بدین منظور این تحقیق در سال 1391 با 21 تیمار و در 3 تکرار و مجموعاً 63 گلدان در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند انجام شد. فاکتور های مورد بررسی در این تحقیق شامل نوع زئولیت (کلسیک: zca، پتاسیک zp و خاک ترکیبی zs) در دو سطح (2: m2 و 6: m6 درصد وزنی) و سه سطح کود اوره (صفر، 200 و 400 میلی گرم در هر کیلوگرم خاک) بود. یک تیمار بدون زئولیت نیز به منظور مقایسه نتایج با شرایط عدم کاربرد زئولیت در نظر گرفته شد. در این تحقیق علاوه بر اثر زئولیت بر کاهش آبشویی نیترات، به دلیل خصوصیات بی نظیر زئولیت، تأثیر این کانی بر شاخص های رشدی گیاه زعفران و برخی تغییرات فیزیکوشیمیایی خاک نیز بررسی شد. نتایج نشان داد که نوع زئولیت، مقدار زئولیت، مقدار کود مصرفی، نوع زئولیت×مقدار زئولیت اثر معنی داری در سطح احتمال 1 درصد بر آبشویی نیترات دارد و سایر اثرات متقابل معنی دار نشدند. در این آزمایش، زئولیت کلسیک اثر بیشتری بر کاهش آبشویی نیترات نشان داد. با اعمال 200 میلی گرم کود اوره، کمترین میزان آبشویی در تیمار zpm6 مشاهده شد که نسبت به شاهد 47/3 برابر کاهش داشت. همچنین با افزودن کود اوره در سطح 400 میلی گرم، کمتری آبشویی در تیمار zpm6 با کاهش 61/4 برابری نسبت به شاهد مشاهده شد. نتایج اثر نوع زئولیت بر تغییر عناصر خاک نشان داد که مقدار زئولیت تنها بر بی کربنات در سطح احتمال 5 درصد اثر معنی داری دارد. اثر متقابل نوع و مقدار زئولیت در سطح احتمال 5 درصد بر کلسیم، منیزیم، کلر، بی کربنات، سولفات و ph و در سطح احتمال 1 درصد بر میزان سدیم و مجموع کاتیون ها معنی داری شد ولی مقدار زئولیت بر هیچ پارامتری اثر معنی داری نداشت. مقایسه میانگین ها نشان داد که کاربرد زئولیت پتاسیک در هر دو سطح کاربرد بر سدیم و بی کربنات خاک اثر گذار بوده است علاوه بر این نتایج، زئولیت پتاسیک به دلیل کاهش هدایت هیدرولیکی خاک، سبب نگهداشت بیشتر رطوبت در خاک شد. از طرفی کاربرد زئولیت کلسیک سبب تغییر ec خاک شد به طوری که در هر سه عمق نمونه برداری شده نسبت به سایر تیمارها ec کمتری داشت و سبب کاهش 1/3 تا 9/3 برابر کاهش ec نسبت به ابتدای آزمایش شد. اثر زئولیت بر خصوصیات رشدی گیاه زعفران نشان داد که نوع زئولیت تأثیر معنی داری در سطح احتمال 1 درصد بر مدت زمان سبز شدن و در سطح احتمال 5 درصد بر درصد سبز شدن زعفران داشت. اثر متقابل نوع و مقدار زئولیت در سطح احتمال 1/0 درصد بر مدت زمان سبز شدن بنه های زعفران تأثیر مثبت معنی دار داشت. نوع و اثر متقابل نوع×مقدار زئولیت بر طول و وزن خشک برگ زعفران معنی دار نشد ولی اثر مقدار زئولیت بر طول برگ زعفران اثر معنی داری داشت. بنابراین استفاده از زئولیت پتاسیک به منظور نگهداری رطوبت در خاک و کاهش آبشویی نیترات می تواند مورد استفاده قرار بگیرد. از طرفی زئولیت کلسیک سبب کاهش شوری خاک گردید و می تواند در بهبود خاک های شور مورد استفاده قرار بگیرد که با توجه به اندازه زئولیت کلسیک، اگر این زئولیت با دانه بندی ریزتر عرضه شود، توانایی بیشتری در نگهداری نیترات و رطوبت خواهد داشت. پیشنهاد می گردد با توجه به اثرات متفاوت این دو زئولیت بر عملکرد و شاخص های رشد گیاهان، به منظور کشت هر گیاه مطالعات قبلی صورت گیرد.
حکیمه ابوالحسنی سهراب محمودی
تولیدگیاهان دارویی و معطر از جمله سیاهدانه درشرایط کشت اکولوژیک کیفیت آن ها را تضمین کرده و اثرات مثبتی روی کیفیت و کمیت دارویی و عملکرد آن ها نیز دارد. به منظور بررسی اثر کودهای بیولوژیک، ورمیکمپوست و کود شیمیایی بر روی گیاه دارویی سیاهدانه، مطالعهایدرسال 1392درگلخانه ی تحقیقاتی دانشکده ی کشاورزی دانشگاه بیرجند به صورت فاکتوریل 2×2×2 درقالب طرح بلوک کامل تصادفی با 6 تکرار انجام شد. فاکتور اول مصرف کود آلی ورمی کمپوست در دو سطح مصرف (20 تن در هکتار) و عدم مصرف، فاکتور دوم مصرف کود بیولوژیک بذرمال نیتروکسین در دو سطح مصرف و عدم مصرف و فاکتور سوم، کود شیمیایی رایج npk در دو سطح مصرف 100% و 50% میزان توصیه شده بود. نتایج نشان داد با کاربرد ورمیکمپوست ارتفاع ، قطر، کلروفیل (به ترتیب 4/3، 86/2، 27/9 درصد)، وزن خشک برگ و ساقه و سطح برگ در زمان گلدهی (به ترتیب 46/15، 3/19 و 13/5) و وزن خشک ساقه و برگ نهایی (86/9 درصد) نسبت به عدم مصرف افزایش معنیداری یافت. همچنین با مصرف نیتروکسین، ارتفاع، قطر و کلروفیل (به ترتیب 94/1 5/2 97/13درصد) و سطح برگ در زمان گلدهی (13/5درصد) افزایش داشت. نتایج مقایسه میانگن ها نیز نشان داد، با مصرف 100 درصد کود شیمیایی قطر و وزن خشک ساقه و برگ نهایی (به ترتیب 9/3 و 68/13درصد) افزایش نسبت به 50 درصد مصرف کود شیمیایی داشت. تعداد کپسول در بوته، تعداد دانه در کپسول، وزن هزاردانه و عملکرد دانه، تحت تأثیر معنیدار مصرف ورمیکمپوست قرار گرفته و به ترتیب باعث افزایش 1/13، 86/11، 01/5 و 52/18 درصدی نسبت به عدم مصرف شد. کاربرد کود نیتروکسین نسبت به عدم مصرف آن، تعداد کپسول در بوته، تعداد دانه در کپسول، وزن هزاردانه را به ترتیب 2/،5 79/9 و 72/4 درصد افزایش داد. همچنین اثرات متقابل تیمار ورمیکمپوست در نیتروکسین بر صفات سطح برگ (05/0 p <)، کلروفیل برگ در گلدهی، ارتفاع ساقه و وزن خشک اندام هوایی تعداد کپسول در بوته، وزن هزاردانه و عملکرد دانه (01/0 p <)، تیمار ورمیکمپوست در کود شیمیایی بر صفات تعداد کپسول در بوته و وزن خشک اندام هوایی(01/0 p <) و نیز اثر متقابل نیتروکسین در کود شیمیایی بر صفات قطر ساقه (05/0 p <)، ارتفاع ساقه(01/0 p <) معنیدار شدند. همچنین اثرات سه گانه ورمیکمپوست در نیتروکسین در کود شیمیایی، بر صفات سطح برگ، کلروفیل برگ، وزن خشک اندام هوایی، وزن هزاردانه و عملکرد دانه (05/0 p <) تأثیر معنیداری داشت. با توجه به نتایج بدست آمده از این آزمایش کاربرد کود ورمیکمپوست و نیتروکسین میتواند به عنوان جایگزین مناسبی برای کود شیمیایی در راستای اهداف کشاورزی پایدار مورد توجه قرار گیرند.
محمدحسن سیاری زهان شهلا محمودی
وسعت زمینهای شور و سدیمی در ایران بسیار زیاد و هر ساله سطحی وسیعی بر اثر افزایش شوری نیز به صورت غیرقابل کشت درمی آید. هدف از انجام این تحقیق بررسی علل شوری و قلیائیت خاکهای منطقه دیزدباد و هم چنین عوامل کنترل کننده تجمع نمک در این خاکها می باشد. جهت رسیدن به این اهداف آزمایشات فیزیکی و شیمیایی، موروفولوژیکی، مینرالوژی و میکرومورفولوژی بر روی نمونه های خاک انجام گرفت. منطقه مورد مطالعه در 85 کیلومتری جنوب غربی مشهد قرار گرفته است. به منظور بدست آوردن اطلاعات لازم، ابتدا واحدهای اراضی که عمدتا شامل دشت دامنه ای و دشت سیلابی می باشد با استفاده از عکسهای هوایی و نقشه توپوگرافی تفکیک گردید. پس تعداد 30 پروفیل در واحدهای مذکور حفر و از افقهای ژنتیکی خاک نمونه هایی جهت انجام مطالعات آزمایشگاهی به آزمایشگاه منتقل گردید که در نهایت 20 پروفیل به عنوان شاهد انتخاب و براساس استانداردهای u.s.da. مورد تجزیه قرار گرفت. اقلیم منطقه دارای رژیم حرارتی ترمیک و رژیم رطوبتی اریدیک ضعیف می باشد. نتایج بدست آمده نشان می دهد که احتمالا منشا اصلی املاح مواد مادری و تشکیلات گچی، نمکی و مارنی موجود در منطقه می باشد که از طریق مسیل ها و کالهای موجود در منطقه به نقاط پایین دست انتقال می یابد. عوامل دیگری که احتمالا در شوری خاکها منطقه موثرند، به ترتیب اهمیت عبارتند از توپوگرافی، دخل و تصرف انسان و باد می باشد. به طوری که آبیاری بی رویه با آبهای شور و لب شور در اراضی زراعی منطقه باعث تشدید شوری و بروز مسئله قلیائیت در این اراضی گردیده است. نتایج حاصله از مطالعه میکروسکپی خاکها حکایت از تجمع گچ و آهک ثانویه در این خاکها دارد. آزمایشات کانی شناسی رس این خاکها نشان داد که کانیهای غالب رسی، کلرایت، ایلایت، ورمی ولایت، اسکمتایت، کائولینایت و کوارتز می باشد. خاکهای منطقه نهایتا رده بندی گردید و براساس کلید تاکسونومی (1994) در دره های اریدی سول و انتی سول و تحت رده های کلسید، سالید، جیپسید، کمبید و فلوونت و اورتنت قرار گرفت. به دلیل خطر قلیا شدن خاکها، دو تحت گروه sodic torriorthent و sodic torrifluvent پیشنهاد گردید.