نام پژوهشگر: جمیل واعظی
شیوا قلعه نویی محمود ذکایی
جهت بررسی و مطالعه همزیستی قارچهای میکوریزی با گیاه خشخاش در منطقه (شیندند) هرات،کشور افغانستان از منطقه نمونه برداری صورت گرفت. با توجه به فصل رویشی گیاه، نمونه برداری در فصل بهار و تابستان 87 تا 89 انجام شد. ابتدا ریش? گیاه خشخاش به همراه خاک اطرافش از مزارع جمع آوری شد و برای مطالعات به آزمایشگاه قارچ شناسیِ دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهد، در ایران آورده شد و مطالعات ماکروسکوپی و میکروسکوپی بر روی خاک و ریشه گیاه صورت گرفت. همچنین تعیین میزان کلونیزاسیون و آلودگی خاک به روش philips and haymanانجام شد و نتیجه گیری بدست آمده نشان داد که قارچ میکوریزی همزیست با ریشه گیاه خشخاش از نوع میکوریزا داخلی است و استخراج هاگها با روش غربال تَر و سانتریفیوژ با ساکارز %50 در 1500 دور به مدت دو دقیقه، جهت شناسایی آنها در نمونه خاکها دنبال شد. در مجموع 11 گونه متعلق به 6 جنس از قارچ های میکوریزا وزیکولار – آربسکولار شناسایی شد. 6 گونه متعلق به جنس glomus و مابقی هر کدام، یک گونه متعلق به جنس های acaulospora, gigaspora, entrophospora, sclerocystis and scutellispora تشخیص داده شد. از لحاظ فراوانی بیشترین تعداد هاگ ها متعلق به گونه glomus fasiculatumوکمترین آنها مربوط به entrophospora infrequens بود. فراوانی جنس های قارچvam به ترتیب غالبیت عبارت بودند از: گلوموس،آکالوسپورا، اسکلروسیستیس، اسکوتلیسپور، ژیگاسپورا، انتروفوسپورا. میزان کلونیزاسیون ریشه گیاه میزبان و جمعیت هاگ در ریزوسفر آنها مورد بررسی قرار گرفته شد. به طور کلی بین در صد آلودگی ریشه و جمعیت هاگ در ریزوسفر گیاه میزبان همبستگی معنی داری از لحاظ آماری مشاهده نگردید. در ریزوسفر گیاه خشخاش بیشترین تعداد جمعیت هاگ در فصل تابستان بود که در ارتباط با پایان رشد ریشه ها و مرگ آنها و رها شدن هاگ ها در خاک است. اقلیم، مایکوریزوسفر خاک، جنگ های طولانی و کاهش فعالیت کشاورزی، شخم نزدن خاک واستفاده نکردن از کود های شیمیایی در افغانستان، سبب رشد فراوان قارچ میکوریز شده است. وجود قارچ های میکوریزی مذکور در خاک افغانستان یکی از دلایل رشد بی روی? گیاه خشخاش در این کشور می باشد.
خدیجه کریمی جمیل واعظی
سرده nepeta متعلق به تیره lamiaceae، زیر تیره nepetoideae و قبیله mentheae با حدود 200 گونه در جهان و 80 گونه در ایران می باشد. بیشترین تنوع و غنای گونه ای از این سرده، در جنوب غرب آسیا مخصوصاً ایران و شرق هیمالیا وجود دارد. جدایی جغرافیایی و اکولوژیکی بین گونه های سرده کم و هیبریداسیون بسیار زیاد است. بنابراین، سرده از نظر تاکسونومی پیچیده است. برای حل این مشکل مطالعات ریخت شناسی، تاکسونومی عددی، تشریحی و گرده شناسی بر روی گونه های موجود در پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد (fumh) و نمونه های جمع آوری شده در شمال شرق ایران انجام شد. برای انجام مطالعات تاکسونومی عددی 45 صفت کمی و کیفی انتخاب شد، برای تعیین معنی داری صفات از آزمون kruskal- wallis استفاده شد و به منظور گروه بندی بین گونه ها از آنالیز مولفه های اصلی و خوشه ای استفاده شد. برای انجام مطالعات تشریحی برش عرضی از دمبرگ و ساقه به روش دستی انجام شد و برش ها با روش safranin- fastgreen رنگ آمیزی شدند. دانه های گرده برای مطالعه با میکروسکوپ نوری به روش erdtman آماده شدند. بر اساس مطالعات ریخت شناسی n. meyeri و n. mirzayanii به عنوان گزارشات جدیدی از شمال شرق ایران معرفی شدند. در مطالعه تاکسونومی عددی نتایج حاصل از آزمون kruskal- wallis نشان داد که صفات بررسی شده معنی دار بوده اند. نتایج حاصل از این دو آنالیز نشان داد که گونه های موجود در شمال شرق ایران به دو گروه تقسیم می شوند. صفات گرده شناسی تفاوت قابل توجهی بین گونه ها نشان نداد. نتایج حاصل از مطالعات ریخت شناسی و تشریحی تقریباً مطابق با یکدیگر است.
فاطمه بطیاری جمیل واعظی
سرده salvia متعلق به تیره نعناعیان lamiaceae شامل بیش از 900 گونه در جهان که به لحاظ ریخت شناسی پیچیده و تغییر پذیر است. این تاکسون جهان شمول و مراکز تنوع آن در مدیترانه و آسیاست. بر اساس فلورا ایرانیکا این سرده دارای 70 گونه است که از این تعداد 56 گونه مربوط به ایران و 14 گونه اندمیک ایران می باشد. به منظور برطرف کردن مشکلات تاکسونومیکی این گونه، مطالعات ریخت شناسی، تاکسونومی عددی، تشریحی و گرده شناسی بر روی نمونه های جمع آوری شده و نمونه های موجود در هرباریوم پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. برای مطالعات ریخت شناسی و شرح گونه ها 82 صفت مورد بررسی قرار گرفت که 40 صفت رویشی و زایشی در آنالیز حاصل ازkruskal-wallis در نرم افزار spss ver16 معنی دار و در آنالیز pca در نرم افزار canoco مورد استفاده قرار گرفت. هم چنین آنالیز خوشه ای به روش upgma/euclidian با استفاده از نرم افزارver2 ntsys نیز انجام شد. در بخش ریخت شناسی مقطع عرضی از دم گل آذین و دمبرگ به روش دستی تهیه شد و به روش سافرانین-فست گرین رنگ آمیزی شد. در بخش مطالعه گرده شناسی گرده نمونه ها به روش erdtman (1945) استخراج و با میکروسکوپ نوری و الکترونی مشاهده شد. مطالعات ریخت شناسی منجر به شناسایی 18 گونه salvia گردید که سه گونه آن به عنوان گزارش جدید برای خراسان است. تاکسون های سرده salvia تنوع ریخت شناسی بسیار بالایی را نشان می دهند. در بین تاکسون های مورد مطالعه گونه های s. macrosiphon، s. spinosa و s. reuterana شباهت بسیار بالا و درصد بالایی از دورگه پذیری و هیبریداسیون را نشان می دهد. از صفات بررسی شده و داده های حاصل از آنالیز کلید شناسایی تهیه شد. مطالعات حاصل از ساختار تشریحی مطابق با جدایی آنالیز حاصل از تاکسونومی عددی نبود و نتوانست به خوبی گونه ها را از هم جدا کند و فقط گروه d فلورا ایرانیکا با مطالعات تشریحی از گونه های دیگر متمایز گشت. تزئینات اگزین بر روی سطح دانه گرده به صورت دو بار شبکه ای است. در این سرده می توان گونه ها را بر اساس ضخامت دیواره، شکل و تعداد لومن ثانویه دانه گرده از یکدیگر جدا کرد.
معصومه محمودی جمیل واعظی
جنسcaryophylleae) mey. (caryophyllaceae, caryophylloideae, acanthophyllum c.a. با 60 گونه متعلق به ناحیه ایرانی-تورانی است. شمال شرقی ایران و نواحی مجاور آن در افعانستان و پاکستان مهم ترین مرکز تنوع این جنس محسوب می شوند. 33 گونه از این جنس در ایران وجود دارند که 23 گونه آن اندمیک هستند. بر طبق کلید فلور ایرانیکا این جنس به 7 بخش تقسیم می شود که 4 بخشoligosperma schischk., macrostegia boiss., acanthophyllum boiss., plesiosperma boiss., برای فلور ایران گزارش شده اند. بخش oligosperma با داشتن 23 گونه، بزرگترین بخش این جنس است. که 16 گونه از این بخش برای فلور ایران گزارش شده است. در جنس acanthophyllum مانند سایر جنس های خانواده caryophyllaceae نمونه هایی وجود دارد که در شناسایی آن ها تردید وجود دارد. برای حل این مشکلات در مرزبندی گونه ها، مطالعات ریخت شناسی، گرده شناسی و آناتومی انجام شد. این مطالعات روی گونه های a. borsczowii, a. speciosum, a. korshinskyi, a. pachystegium, a. adenophorum, a. lilacinum, a.brevibracteatum, a. diezianum, a. laxiusculum, a. squarrosum, a. heratense صورت گرفت. برای مطالعات ریخت شناسی 59 صفت انتخاب شد که 30 صفت کمی و 29 صفت کیفی بود. این صفات روی 90 نمونه هرباریومی بررسی شد. نتایج ریخت شناسی بر اساس آنالیز چند متغیره مولفه های اصلی و آنالیز خوشه ای است. آنالیز چند متغیره مولفه های اصلی با استفاده از نرم افزار canoco ver 4.5 و آنالیز خوشه ای با استفاده از نرم افزار ntsys ver 2 انجام شد. نتایج نشان داد صفات مورفولوژیکی برای افتراق گونه ها مفید است. در این آنالیز نمونه ها به 4 گروه مرزبندی شدند. که 4 سری برای نمونه های شمال شرق ایران پیشنهاد می کند. این سری ها با سری های در نظر گرفته شده در فلور روسیه مطابقت دارد. به علاوه یک سری جدید speciosa برای نمونه های این بخش در شمال شرق ایران پیشنهاد می شود. در این بررسی صفات انتخاب شده نتوانست گونه های a. squarrosum وa. heratense و همچنین گونه های a. adenophorum, a. pachystegium, a. lilacinum را ازهم جدا کند. a. flabellum joharci & mahmoodi, a. radcanse mahmoodi, a. andadicummahmoodi به عنوان سه گونه جدید به علم گیاهشناسی معرفی می شوند. و acanthophyllum maimanense rech. f. & schiman-czeika برای اولین بار برای فلور ایران گزارش می شود. این گونه در فلور ایرانیکا نخستین بار برای فلور افغانستان گزارش شده بود. برای مطالعات آناتومی از مقطع عرضی ساقه، دم گل آذین، برگ و سطح اپیدرم برش های نازکی تهیه شد. سپس این برش ها با روش رنگ آمیزی مضاعف سافرانین-فست گرین رنگ آمیزی شدند. در مطالعات گرده شناسی، بعد از استولیز، مورفولوژی و تزئینات سطح گرده ها با استفاده از میکروسکپ نوری و الکترونی تعیین شد. به منظور تعیین ارزش تاکسونومیکی صفات ریز ریخت شناسی 54 صفت شامل 7 صفت گرده شناسی و 47 صفت آناتومی انتخاب و با روش تاکسونومی عددی بررسی شد. نتایج نشان داد برخی صفات آناتومی مانند نحوه آرایش آوند ها در دم گل آذین، شکل سلول های اپیدرمی، نوع کرک و تعداد سلول های اسکلرانشیمی با دیواره ضخیم می تواند در جدایی بین گونه ها مفید باشد.
آسیه اسماعیلی جمیل واعظی
چکیده: جنس hymenocrater fisch. & c.a. mey ،از تیره lamiaceae، زیرتیره nepetoideae، قبیله mentheae و زیر قبیله ی nepetinae می باشد. در فلورا ایرانیکا از این جنس 11 گونه نام برده شده است که 9 گونه از آن در ایران انتشار دارد، از این تعداد 5 گونه ی آن در استان های خراسان رضوی، شمالی و جنوبی حضور دارند، پراکنش جغرافیایی آن شامل از ایران (شرق، شمال غربی و مرکز ایران)، عراق، پاکستان، افغانستان، شرق ترکیه و ماورای قفقاز است و از عناصر ایرانو-تورانی محسوب می شود و پراکنش آن محدود به فلات ایران می باشد. به منظور برسی مشکلات تاکسونومیکی گونه های این جنس، مطالعات ریخت شناسی، تاکسونومی عددی، تشریحی و گرده شناسی بر روی نمونه های جمع آوری شده و نیز نمونه های موجود در هرباریوم پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. برای مطالعات ریخت شناسی و شرح گونه ها 80 مشخصه رویشی و زایشی مورد بررسی قرار گرفت که تنها 42 مشخصه برای معنی داری وجود اختلافات در تحلیلkruskal wallis test استفاده و در تحلیل pca ارتباط مشخصات و صفات مورد نظر مورد بررسی قرار گرفت. تصاویر مربوط به میکرومورفولوژی بذر نیز توسط میکروسکوپ الکترونی تهیه شد. نتایج حاصل از بررسی های ریخت شناسی حاکی از تفکیک 3 گروه مجزا بود. آناتومی ساقه در این سرده صفات کلی ساقه در خانواده نعناعیان را نشان داد. صفات دمگل آذین از قبیل تعداد دستجات آوندی و شکل مقطع عرضی به لحاظ تاکسونومیکی ارزش فراوانی را نشان دادند، مطالعه ریزریخت شناسی سطح فندقه نشان داد که سطح خارجی فندقه، خصوصاً بافت سطحی، تمایز گونه ایی مناسبی را ایجاد کرده، در حالی که صفات گرده به لحاظ تاکسونومیکی کم اهمیت بودن آن را در تفکیک صفات نشان داد.در پایان با استفاده از نتایج حاصله، کلید شناسایی برای گونه های شمال شرق ایران تهیه شد. کلمات کلیدی: lamiaceae، hymenocrater، مطالعات بذر، مورفومتریک، شمال شرق ایران
مژگان رشیدترانلو جمیل واعظی
بررسی بیوسیستماتیکی سرده matthiola r.br. (brassicaceae) در شمال شرق ایران چکیده .matthiola r. br یکی از سرده های تیره شب بو (brassicaceae) است که پراکنش وسیعی در ایران به ویژه شمال شرق آن دارد. از میان 48 گونه این سرده، تنها 7 گونه در شمال شرق ایران انتشار دارد. به دلیل هم پوشانی و تنوع زیاد صفات، شناسایی گونه های این سرده را با استفاده از کلیدهای شناسایی همواره با مشکلات زیادی مواجه است. در این بررسی سعی شده است، با استفاده از صفات بیشتر و تعیین حد و مرزی برای دامنه تغییرات صفات، کلید مناسبی برای شناسایی گونه های موجود در شمال شرق ایران ارائه گردد. این بررسی مشتمل بر چند بخش بود: مطالعات مورفومتری، بررسی ریز ساختار سطح بذر، بررسی تشریحی مقایسه ای دمگل آذین و پوسته بذر و بررسی دانه های گرده با استفاده از میکروسکوپ نوری و الکترونی. بررسی های مورفومتریک نشان داد برخی گونه های این سرده به صورت کمپلکس می باشند و برخی هم مانند (m. alyssifolia (dc.) bornm.، m. farinosa bunge. ex. boiss.، m. revoluta bunge. ex. boiss.، m. chenopodiifolia fisch. & c. a. mey.) با استفاده از صفات متعدد از یکدیگر کاملاً متمایزند. از سوی دیگر هیبرید m. afghanica × dumulosa تنیز معرفی گردید. مطالعات ریز ریخت شناسی بذر در گونه های مورد مطالعه تباین کافی بین تمامی آن ها ایجاد کرد. بررسی تشریحی مقایسه ای دمگل آذین ضمن تایید نتایج مورفومتریک در کمپلکس بودن برخی گونه ها، باعث تمایز دیگر گونه ها شد. بررسی تشریحی مقایسه ای پوسته بذر که در این بررسی مورد توجه قرار گرفت، در تمایز برخی گونه ها مفید بود. مطالعات گرده شناسی نشان داد تزیینات سطح اگزین در سطح این سرده در تفکیک گونه ها مفید می باشد. در این بررسی ضمن معرفی صفات مناسب برای تمایز گونه ها و ارائه کلید شناسایی برای گونه های مورد مطالعه در این سرده، دو گونه m. revoluta bunge. ex. boiss. و m. flavida boiss. به عنوان اولین گزارش حضور در شمال شرق ایران معرفی گردید.
حانیه شریعتمداری محمد جنگجو
مراتع اکوسیستم های نیمه طبیعی و برخوردار از تنوع گونه ای گیاهی بالایی هستند. بطور سنتی، از گونه های شاخص برای مطالعه تکامل گیاهی، پویایی پوشش گیاهی و پاسخ های پوشش گیاهی به مدیریت و تخریب استفاده می شود. امّا اخیرا مشخص شده است که گروههای عملکردی گیاهی کارآیی بیشتری برای برای تعیین شدت تخریب در اکوسیستم ها دارد. در این مطالعه، اثر آتش سوزی طبیعی بر تنوع زیستی، صفات گیاهی و گروه های عملکردی گیاهی (pft) در یک مرتع خشک (بزنگان، خراسان رضوی) و یک مرتع نیمه خشک (جوزک، خراسان شمالی) بررسی شد. هر دو مرتع در سال 1383 دچار آتش سوزی شده بودند و اندازه گیری ها پس از 6 سال (1389) انجام شد. تنوع گونه ای، یکنواختی و غنا، بااستفاده از داده های فروانی حاصل از اندازه گیری های صحرایی تعیین شد. به منظور بررسی تغییرات حاصل شده در صفات گیاهی در اثر آتش سوزی، 24 صفت فیزیولوژیک و مورفولوژیک انتخاب و برای هر گونه گیاهی اندازه گیری شد. برای تعیین اثر آتش سوزی بر گروه های عملکردی گیاهی در هر اقلیم، گونه های گیاهی با استفاده از نرم افزار twinspan خوشه بندی شدند و گروه های عملکردی منعکس کننده اثر آتش سوزی در هر اقلیم تعیین گردیدند، به منظور تعیین متغیرهایی که قدرت تفکیک کنندگی بهتری برای تعیین pft ها داشته اند، آنالیز تابع تشخیص انجام گرفت. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد، در رویشگاه نیمه خشک آتش سوزی باعث افزایش هر سه پارامتر غنا، یکنواختی و تنوع شد. در رویشگاه خشک آتش سوزی باعث افزایش غنا گردید ولی یکنواختی کاهش یافت، از اینرو در این رویشگاه تنوع گونه ای مناطق شاهد و آتش سوزی شده تفاوت معناداری نداشت. نتایج بررسی صفات نشان داد در مرتع خشک آتش سوزی باعث کاهش فراوانی شکل زیستی کاموفیت و فرم های رویشی بوته ای و گندمیان یک ساله و افزایش گونه های چندساله شد. در مرتع نیمه خشک، آتش باعث کاهش معنادار همی کریپتوفیت ها، گیاهان بوته ای و گندمیان چندساله و افزایش پهن برگان علفی یک ساله شد. از نظر سیکل زندگی، آتش باعث افزایش یک ساله ها و کاهش چندساله ها شد. آتش سوزی روی صفات مربوط به بذر و برگ، ارتفاع گیاه و وزن تر به خشک در هیچ یک از دو اقلیم مورد بررسی اثر معناداری نداشت. در بررسی نتایج تعیین گروه های عملکردی گیاهی، گونه های گیاهی در منطقه بزنگان (اقلیم خشک) در سه گروه عملکردی (pft) قرار گرفتند که تنها یک گروه عملکردی مقاوم به آتش مشخص شد که شامل تروفیت ها و ژئوفیت ها با محتوای رطوبتی بالا بود. گونه های گیاهی در منطقه جوزک (مرتع نیمه خشک) در پنج گروه عملکردی (pft) مجزا تفکیک شدند که در اینجا نیز تنها یک گروه عملکردی مقاوم به آتش سوزی مشخص شد که عبارت بود از گیاهان چندساله با محتوای رطوبت پایین که تولیدمثل رویشی در آن ها با ریزوم صورت گرفته و وزن و اندازه بذر متوسطی دارند. نتیجه گیری: در مرتع خشک صفات مرتبط با شکل زیستی و محتوی ماده خشک ولی در مرتع نیمه خشک صفات مرتبط با بذر، سیکل زیستی و شیوه تکثیر بیشترین ارتباط را با آتش سوزی داشتند. در مرتع خشک، آتش سوزی سبب افزایش گیاهان یکساله و کمزی (تروفیت و افمرال) شد، اما در مرتع نیمه خشک آتش سوزی باعث افزایش تعداد گیاهان چندساله، پاجوش دار و ریزوم دار گردید. از اینرو، آتش سوزی تجویز شده برای مرتع نیمه خشک جوزک مفید است زیرا باعث افزایش تنوع زیستی و پایداری اکوسیستم می شود. درمقابل در مرتع خشک بزنگان باید از آتش سوزی جلوگیری شود زیرا باعث ناپایداری اکوسیستم می شود.
شیما صدیقی جمیل واعظی
جنسveronica l. متعلق به تیره ی بارهنگ ((plantaginaceae شامل بیش از 250 گونه در جهان می باشد که به لحاظ ریخت شناسی دارای تغییرات وسیعی است. این جنس بیشتر در نواحی معتدل نیمکره ی شمالی و استرالیا پراکنده شده است. کوه های البرز و زاگرس در ایران مراکز مهم تنوع برای گونه های veronica هستند. بر اساس فلورا ایرانیکا، 63 گونه از این جنس برای محدوده ی مطالعاتی فلات ایران ذکر شده که تعداد 56 گونه از آن برای ایران نام برده شده است و 18 گونه ی آن انحصاری ایران می باشد. این جنس شامل 5 بخش می باشد و پژوهش حاضر بر روی بخش beccabunga در شمال شرق ایران انجام شده است. گونه های این بخش از لحاظ ویژگی های ریخت شناسی بسیار متنوع بوده و بسیاری از مشکلات تاکسونومی مابین گونه های آن هنوز به صورت حل نشده باقی مانده است. لذا در این پژوهش جهت برطرف کردن مشکلات تاکسونومیکی گونه های مورد مطالعه از مطالعات ریخت شناسی، تشریحی، گرده شناسی و بذر در نمونه های جمع آوری شده طی فصل رویشی سال 1389 و نمونه های موجود در هرباریوم پژوهشکده ی علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد استفاده شد. مطالعه ی ریخت شناسی بر روی 57 فرد از گونه های مورد مطالعه انجام شد. در مطالعه ی تشریحی، مقطع عرضی از دم گل آذین و ساقه به صورت دستی تهیه و به روش سافرانین- فست گرین رنگ آمیزی شد. مطالعه ی گرده شناسی نیز به روشerdtman و به کمک میکروسکوپ نوری انجام شد. همچنین بذر نمونه ها با استفاده از میکروسکوپ الکترونی بررسی شد. ماتریس داده ها در هر مطالعه تهیه و صفات موردنظر بررسی شدند. معناداری اختلاف صفات ارزیابی شده با استفاده از آنالیز one way anova وindependent - samples t-test انجام شد و به منظور تعیین قرابت میان گونه ها و زیرگونه ها در این بخش، صفات متمایز کننده به کمک آنالیزهای مولفه ی اصلی (pca) و خوشه ای (ca) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در این مطالعه سه گونه برای شمال شرق ایران معرفی و مرز میان آن ها مشخص شد. بر اساس مطالعات ریخت شناسی، ویژگی های گیاهشناسی این گونه ها شرح داده شد. نتایج حاصل از مطالعات تشریحی دم گل آذین و ساقه در تفکیک گونه های مورد مطالعه مفید واقع شد. مطالعات ریزریخت شناسی سطح بذر تا حدی در جدایی این گونه ها نقش داشت. در مطالعات گرده شناسی نیز تنها صفات کمّی قادر به تفکیک میان گونه ها شدند. در نهایت، کلید شناسایی جدیدی برای گونه های بخش beccabunga در شمال شرق ایران بر اساس صفات ریخت شناسی، تشریحی و بذر ارائه گردید.
سمیرا حایری حمید اجتهادی
جنس گل قاصد یکی از جنس های مهم تیره مرکبان بوده و تاکنون بیش از 2500 گونه آن از سراسر دنیا گزارش شده است. بر اساس فلور ایرانیکا (van soest 1976) 11 بخش، 55 گونه، 2 زیرگونه و 6 فرم گل قاصد در نقاط مختلف ایران پراکنش دارد که از میان آنها 9 گونه انحصاری ایران می باشد. گل قاصد گیاهی چند ساله با کاربردهای فراوان است که به دلیل هیبریداسیون فراوان، آپومیکسی و همچنین حضور گونه های مشابه یکی از مشکل ترین جنس ها برای تاکسونومیست هاست. گونه های این جنس از لحاظ ویژگی های ریخت شناسی بسیار متنوع بوده و بسیاری از مشکلات تاکسونومی مابین گونه های این جنس به صورت حل نشده باقی مانده است. بررسی منابع نشان می دهد که تاکنون پژوهش های اندکی در مورد گرده شناسی، بذر و سیتوژنتیک گونه های این جنس در جهان صورت گرفته و تحقیق حاضر برای اولین بار در ایران ارائه می گردد. مطالعه ی کنونی با هدف تعیین مرز میان گونه های این جنس در استان های خراسان با استفاده از صفات ریخت شناسی،گرده شناسی، صفات بذر و کاریوتایپ صورت گرفته است. به این منظور مطالعات بر روی نمونه های هرباریوم دانشگاه فردوسی مشهد (fumh) و نمونه های جمع آوری شده طی فصل رویشی سال 1390 انجام شد. در این مطالعه 13 گونه و دو فرم برای خراسان معرفی و مرز میان آن ها مشخص گردید. در بخش مطالعات ریخت شناسی، پس از جمع آوری نمونه ها و شناسایی آنها، نقشه پراکنش گونه ها و کلید شناسایی آنها بر اساس صفات اصلی تهیه گردید. در بخش مطالعات تاکسونومی عددی، 49 صفت کمی و کیفی در گونه های مذکور مورد بررسی قرار گرفت و معنا داری اختلاف صفات ارزیابی شده، با استفاده از آزمون های kruskal-wallis h و one-way anova تعیین شد و صفات متمایز کننده به کمک آنالیز های مولفه ی اصلی (pca) و خوشه ای (ca) مورد بررسی قرار گرفت. مطالعه ی گرده شناسی نیز به روش ارتمن با استفاده از میکروسکوپ نوری و الکترونی انجام گردید. نتایج حاصل از مطالعات گرده با اینکه تفاوت میان گونه ها را نشان داد ولی مطابقت زیادی با مطالعات ریخت شناسی انجام شده بر روی گونه های این جنس نداشت. اما مطالعات بذر (ریز ریخت-شناسی سطح بذر) تا حد زیادی گونه های این جنس را از یکدیگر تفکیک کرده و نتایج حاصل از مطالعه ی ریخت شناسی را تأیید نمود. در بخش مطالعات سیتوژنتیکی، جمعیت های مختلف مربوط به 5 گونه گل قاصد مورد بررسی قرار گرفت و تعداد کروموزوم ها و سطح پلوئیدی آنها تعیین شده و کاریوتایپ و ایدئوگرام مربوطه تهیه گردید. این مطالعات نشان داد که گونه های مورد مطالعه از نظر تعداد کروموزوم در سه گروه دیپلوئید (2n?2x?16)، تریپلوئید (2n?3x?24) و پنتاپلوئید (2n?5x?40) قرار می گیرند. در ادامه طول بازوهای کروموزوم ها اندازه گیری شده و بر اساس جدول لوان و همکاران، نوع کروموزوم ها و مطابق روش استبینز تقارن کاریوتایپی گونه ها مشخص گردید. کلمات کلیدی: taraxacum، ریخت شناسی، گرده شناسی، مطالعه ی بذر، کاریوتایپ، آنالیز مولفه ی اصلی، آنالیز خوشه ای.
فاطمه سخنور حمید اجتهادی
«منطقه ی حفاظت شده ی هلالی» از سال 1376به عنوان منطقه شکار ممنوع و در سال 1385 به منطقه ی حفاظت شده تبدیل گردید. مساحت آن 120719 هکتار و در حدفاصل شهرهای گناباد و بجستان در استان خراسان رضوی واقع شده است. منطقه هلالی در گستره خود ترکیبی از مناطق کوهستانی، دشتی و تپه ماهوری است و بر اساس طبقه بندی اقلیمی دومارتون دارای اقلیم خشک و بیابانی با تابستان های گرم و زمستان های سرد است. با توجه به اهمیت تنوع زیستی در امر حفاظت محیط زیست، این تحقیق به منظور بررسی تنوع گیاهی این منطقه و عوامل موثر بر آن انجام گرفت. در این راستا سه ایستگاه دشتی، تپه ماهوری و کوهستانی و نیز سه عرصه با مدیریت چرای متفاوت انتخاب و عمل نمونه برداری به صورت تصادفی برداشت گردید. در بررسی فلوریستیک این منطقه و با به کارگیری منابع و فلورهای موجود، تعداد 318 گونه ی گیاهی شناسایی شد. این گونه ها متعلق به 205 جنس و 53 تیره هستند. بیشتر گونه ها متعلق به تیره های asteraceae، poaceae و brassicaceae به ترتیب با 53، 30 و 26 گونه هستند. بررسی کورولوژی گونه های منطقه نشان داد که اغلب گونه ها متعلق به ناحیه ایران و تورانی می باشند و تروفیت ها و همی کریپتوفیت ها از مهمترین شکل های زیستی منطقه هستند. مطالعات تنوع زیستی و عوامل فیزیوگرافی موثر بر آن در منطقه نشان داد که ایستگاه کوهستانی دارای بیشترین غنا و کمترین یکنواختی است. جهات شیب در دو ایستگاه تپه ماهوری و کوهستانی تأثیر زیادی در تنوع گیاهی نشان ندادند. در بررسی اثر چرا، بیشترین مقدار تنوع در عرصه چرای متوسط دیده شد. تأثیر مثبت بارندگی بر میزان تنوع نیز از مقایسه ی ایستگاه کوهستانی در دو سال متفاوت از نظر بارندگی اثبات شد. با برازش مدل های توزیع رتبه- فراوانی بر اساس داده های فراوانی، انطباق کل منطقه و نیز ایستگاه های کوهستانی و تپه ماهوری با مدل لگ نرمال تأیید گردید. از طرف دیگر ایستگاه دشتی با مدل لگاریتمی انطباق بیشتری داشت که نمایانگر دخالت و روند روبه تخریب این ایستگاه است.
ژینوس حجازی جمیل واعظی
چکیده جنسl. carex با دارا بودن حدود 2000 گونه، یکی از بزرگترین جنس های گیاهان گلدار محسوب می شود. بر اساس فلورا ایرانیکا این جنس دارای 85 گونه در سراسر فلات ایران می باشد که تقریباً نیمی از آنها از کشور ایران گزارش شده است. در این پژوهش، مطالعات ریخت شناسی، تشریحی، گرده شناسی، ریز ریخت شناسی سطح بذر و مولکولی برای 12 گونه و زیر گونه این جنس در شمال شرق ایران انجام شد. در مطالعه ریخت شناسی به منظور درک صحیح روابط گونه ای از آنالیز های مولفه های اصلی و خوشه استفاده شد. نتایج حاصل از مطالعه ریخت شناسی، گونه ها را بر اساس خصوصیات بارز تعداد کلاله، جنسیت سنبله و طول گل آذین در دو گروه کلی منطبق بر تقسیمات زیر جنسی تقسیم کرد. تعدادی از گونه های مورد مطالعه از قبیل c. diluta، c. distans نتوانستند با مقایسه خصوصیات ریز ریخت شناسی بخوبی از یکدیگر تفکیک شوند. دو گونه c. halleriana وc. orbicularis به دلیل دارا بودن برخی خصوصیات حدواسط میان دو زیر جنس carex و vignea در نتایج بدست آمده از آنالیز مولفه های اصلی (pca) در گروهی جدا از دیگر گونه ها قرار گرفتند. برای انجام مطالعه تشریحی از روش برش گیری دستی استفاده شد. رنگ آمیزی مقاطع عرضی برگ و ساقه با رنگ آبی تولوئیدین انجام گرفت. در این مطالعه 69 صفت تشریحی ارزیابی شدند. آنالیزهای مولفه های اصلی و خوشه گونه ها را در موقعیت های متفاوت نسبت به مطالعه ریخت شناسی قرار داد. صفاتی از قبیل ضخامت برگ، کوتیکول، اندازه های حفره های هوایی و آرایش آوند ها در ساقه از خصوصیات افتراقی بین اکثر گونه ها بود. این نتایج حاکی از سازش پذیری بالای این صفات نسبت به شرایط آبی می باشد. مطالعه ریخت شناسی اوتریکول ها و بذر ها با استفاده از استرئومیکروسکوپ و ریز ریخت شناسی اجسام سیلیسی سطح بذر با استفاده از میکروسکوپ الکترونی نگاره (sem) نیز انجام پذیرفت. نتایج حاکی از تفکیک نسبی گونه ها از یکدیگر بود. صفاتی از قبیل حضور یا غیبت جسم مرکزی در سلول های اپیدرمی سطح بذر، برآمدگی های گره ای در حواشی سلول ها و فواصل میان سلول های اپیدرمی دارای اختلاف در گونه های مورد مطالعه بود. مطالعه گرده شناسی با استفاده از میکروسکوپ نوری به روش اردتمن (1960) انجام پذیرفت. گروه بندی های ارائه شده بر اساس آنالیز 7 صفت کمّی نتوانست نتایج سایر مطالعات را تأیید کند. از میان صفات ارزیابی شده طول محور قطبی بیشترین تأثیر را در جدایی گونه ها داشت. مطالعه مولکولی برای گونه های این جنس در شمال شرق ایران با استفاده از نشانگر matk نیز انجام پذیرفت. نتایج حاکی از چند نیا بودن این جنس در ناحیه مورد مطالعه بود. دو زیر جنس carex و vignea با توجه به نتایج بدست آمده هم سونیا بودند. جدایی گونه ها در سطوح زیر جنس و تا حدودی بخش با موفقیت انجام شد. به استثنای مطالعه تشریحی نتایج سایر مطالعات با یافته های مطالعه مولکولی در تطابق بود. کلمات کلیدی: carex، ریخت شناسی، ساختار تشریحی برگ و ساقه، ریز ریخت شناسی اجسام سیلیسی سطح میوه، نشانگر matk، مرزبندی گونه ای.
مارال پاشیرزاد جمیل واعظی
جنس cyperus l. با 700 گونه در جهان، دومین جنس بزرگ تیره cyperaceae محسوب می شود. این تاکسون جهان شمول و مراکز تنوع آن در مناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری جهان می باشد. براساس فلورا ایرانیکا این جنس 45 گونه دارد که از این میان 23 گونه از آن در ایران می باشد. به منظور برطرف کردن مشکلات تاکسونومیکی گونه های این جنس در شمال شرق کشور، مطالعات ریخت شناسی (تاکسونومی عددی)، تشریحی، گرده شناسی و مطالعه سطح بذر و مولکولی بر روی نمونه های جمع آوری شده در سال 1390 و نمونه های موجود در هرباریوم پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد.
راهله احمدپور جمیل واعظی
چکیده جنس juncus l. از تیره juncaceae شامل حدود 315 گونه است و از نظر پراکنش دارای انتشار جهانی است. در فلورا ایرانیکا از این جنس 28 گونه نام برده شده است که 20 گونه از آن در نقاط مختلف ایران پراکنش دارد و از این تعداد 9 گونه از ناحیه شمال شرق ایران گزارش شده است. بررسی منابع نشان می دهد که تاکنون پژوهش های اندکی در مورد ریخت شناسی، ساختار تشریحی، گرده شناسی و بذر گونه های این جنس در جهان صورت گرفته و تحقیق حاضر برای اولین بار در ایران ارائه می گردد. به دلیل هم پوشانی و تنوع زیاد صفات، شناسایی گونه های این جنس با استفاده از کلیدهای شناسایی همواره با مشکلات زیادی مواجه است. در این بررسی سعی شده است، با استفاده از صفات بیشتر و تعیین حد و مرزی برای دامنه تغییرات صفات، کلید مناسبی برای شناسایی گونه های موجود در شمال شرق ایران ارائه گردد. به این منظور مطالعات بر روی نمونه های هرباریوم دانشگاه فردوسی مشهد (fumh) ، نمونه های مرکز تحقیقات جهاد کشاورزی خراسان و نمونه های جمع آوری شده طی فصل رویشی سال 1390 انجام شد. در بخش مطالعات تاکسونومی عددی، 74 صفت کمّی و کیفی در گونه های مذکور مورد بررسی قرار گرفت و معناداری اختلاف صفات در تمایز گونه ها، با استفاده از آزمون های kruskal-wallis h و one- way anova تعیین شد. صفات متمایز کننده به کمک آنالیزهای مولفه اصلی (pca) و خوشه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تحلیل چند متغیره pca نشان داد که اکثر گونه های جنس juncus در شمال شرق ایران به صورت کمپلکس می باشند و نمی توان صفات ریخت شناسی یافت که تمایز کافی بین گونه های این جنس ایجاد کند. در بخش مطالعات تشریح مقایسه ای، مقطع عرضی از ساقه و برگ گونه ها به صورت برش گیری دستی تهیه شد و به روش رنگ آمیزی آبی تولوئیدین رنگ آمیزی گردید و با استفاده از میکروسکوپ نوری مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد که به کارگیری صفات و ویژگی های تشریحی در کنار تعدادی از صفات ریخت شناسی می تواند به شناسایی هرچه بهتر این گونه ها کمک کند و افراد این گونه ها را با وجود شباهت های ظاهری از هم متمایز کند. مطالعه ی گرده شناسی نیز به روش ارتمن و تنها با استفاده از میکروسکوپ نوری انجام گردید. نتایج حاصل از مطالعات گرده با اینکه تفاوت میان گونه ها را نشان داد ولی مطابقت زیادی با مطالعات ریخت شناسی انجام شده بر روی گونه های این جنس نداشت. مطالعات ریز ریخت شناسی سطح بذر تا حد زیادی گونه های این جنس را از یکدیگر تفکیک کرده و مشخص نمود که صفات مربوط به بذر ارزش تاکسونومیکی و تشخیصی بالایی در سطح زیرجنس، بخش و تا حدودی گونه را دارند. مطالعه ی مولکولی نیز در مورد گونه های juncus در ناحیه شمال شرق ایران با استفاده از نشانگر its انجام شد. نتایج این مطالعه juncus را به عنوان یک تاکسون تک نیا، اما دو زیرجنس agathryon و juncus را همسونیا معرفی می کند. در این مطالعه همچنین مشخص شد که مارکر مولکولی its در تفکیک و تمایز زیر جنس های این جنس بسیار موفق عمل کرده است و در این سطح انطباق ریخت شناسی با مولکولی تا حد زیادی در این تیره مورد تائید قرار گرفت. در این بررسی ضمن معرفی صفات مناسب برای تمایز گونه ها و ارائه کلید شناسایی در هر بخش برای گونه های مورد مطالعه در این جنس، سه گونه j. bufonius l.، j. rechingeri snog., و j. punctorius l. f., به عنوان اولین گزارش حضور در شمال شرق ایران معرفی گردید. کلمات کلیدی: juncus، ریخت شناسی، گرده شناسی، مطالعات بذر، نشانگر its، آنالیز مولفه اصلی، آنالیز خوشه.
زهرا رنجبر جمیل واعظی
چکیده جنس سس (cusucta l.) متعلق به تیره پیچک(convolvulaceae) ، با حدود 200 گونه از گیاهان تمام انگل گلداری است که انگل گیاهان زراعی، باغی، وحشی و زینتی می باشد و پراکنش وسیعی در جهان دارد. بر اساس فلورا ایرانیکا جنس cuscuta دارای 24 گونه در فلات ایران است که 17 گونه آن در ایران گزارش شده است که از این میان 6 گونه در خراسان نیز می روید. تحلیل رفتن صفات ریخت شناسی، اندازه کوچک، همسویی این صفات در بین گونه ها و وجود تنوع در این صفات در سطح پایین تر از گونه از مهمترین مشکلات در تعیین مرز های تاکسونومیکی در این جنس است. این مطالعه جهت تفکیک گونه های این جنس در استان خراسان صورت گرفته است. به این منظور مطالعات ریخت شناسی بر روی نمونه های موجود در هرباریوم پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد و هرباریوم مرکز تحقیقات کشاورزی منابع طبیعی استان خراسان و همچنین نمونه های جمع آوری شده در فصل رویشی سال 1390 انجام شد. در مطالعات تشریحی برش گیری به روش دستی انجام شد و مقاطع به روش رنگ آمیزی با آبی تولوئیدین رنگ آمیزی شدند. دانه های گرده به روش ارتمن و با استفاده از میکروسکوپ نوری و الکترونی (sem) مورد بررسی قرار گرفتند. ماتریس داده های حاصل از این مطالعات (41 صفت ریخت شناسی، 16 صفت تشریحی و هشت صفت گرده شناسی) تنظیم شد. آنالیز one-way anova جهت تشخیص صفات کمّی موثر در جدایی گونه ها مورد استفاده قرار گرفته و برای صفات کیفی از آزمون wallis kruskal استفاده گردید. سپس صفات متمایز کننده با آنالیز مولفه های اصلی(pca) و آنالیز خوشه ای (cluster analysis) مورد بررسی قرار گرفتند. شش صفت در ریز ساختار سطح بذر نیز در بین 5 گونه مورد مقایسه قرار گرفت. در مطالعه مولکولی افرادی از دو گونه c. brevistyla و c. epithymum با استفاده از توالیits مورد بررسی قرار گرفتند. همچنین به منظور انجام یک مطالعه جامع، از توالی های گونه های مختلف cuscuta موجود در بانک ژن نیز استفاده شد. مطالعات ریخت شناسی منتج به شناسایی نه تاکسون (شش گونه و سه واریته) از این جنس در استان های خراسان گردید که از این میان گونه های c. epithymumو c. pedicellata برای اولین بار برای فلور استان خراسان گزارش شدند. در تاکسونومی عددی صفات کیفی تمایز خوبی را در اغلب تاکسون ها ایجاد نمود و کلید شناسایی برای آنها ارائه گردید. نتایج حاصل از مطالعات تشریحی ساقه نیز میان گونه ها تفاوت نشان داد و با مطالعه ریخت شناسی مطابقت داشت. صفات گرده شناسی نیز مانند مطالعه بذر جدایی خوبی در سطح زیرجنس نشان دادند اما در جدایی گونه ها به ویژه در زیر جنسcuscuta چندان کارآمد نبودند. در مطالعه مولکولی، توالی its جدایی خوبی را در سطح گونه ایجاد کرد. همچنین مشکل تاکسونومیکی افرادی که صفات حدواسط دو گونه c. epithymum و c. brevistyla را نشان می دادند، با قرار گرفتن آنها به همراه گونه های مذکور در یک کلاد مشترک، بر طرف شد و مشخص شد که این دو گونه والدین احتمالی این افراد هیبرید باشند. کلمات کلیدی: cuscuta، تاکسونومی عددی، مطالعه تشریحی، گرده شناسی، its.
آیدا انصاری جمیل واعظی
جنس .ephedra l متعلق به تیره افدرا (ephedraceae)، حد واسط بازدانگان و نهاندانگان است. حدود 60 گونه از این جنس در جهان گزارش شده است که از این میان 8 گونه متعلق به فلور ایران می باشد. بر اساس گزارش های فلور ایران، پنج گون? e. major، e. intermedia، e. sarcocarpa، e. foliata وe. strobilacea در استان های خراسان شمالی، رضوی و جنوبی پراکنده شده اند. این جنس بیشتر دوپایه است و شناسایی گونه های پایه نر آن دشوار می باشد. برای حل این مشکل، مطالعات ریخت شناسی، تشریحی، گرده شناسی و فیتوشیمی بر روی گونه های موجود در هرباریوم پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد (fumh) و همچنین نمونه های جمع آوری شده از استان های خراسان جنوبی، رضوی و شمالی انجام شد. در مطالعه ریخت شناسی، 52 صفت ریخت شناسی پایه های نر و ماده بررسی گردید و کلید ی برای شناسایی گونه ها ارائه شد. برای انجام مطالعه تشریحی از روش برش گیری دستی استفاده شد. رنگ آمیزی مقاطع عرضی ساقه با رنگ آبی تولوئیدین انجام گرفت. در این مطالعه 15 صفت تشریحی ارزیابی شدند، و مشخص شد که ساختار تشریحی پایه نر و ماده یک گونه یکسان است، اما تفاوت هایی در بین گونه ها قابل مشاهده می باشد. صفاتی از قبیل وجود کلانشیم یا فیبر در پارانشیم پوست، تعداد لایه های سلول های کلانشیمی و یا فیبر در زیر اپیدرم، تعداد لایه های سلول های کلانشیمی و یا فیبر در کنار دستجات آوندی از خصوصیات افتراقی بین گونه ها بودند. این نتایج حاکی از سازش پذیری این گیاهان در زیستگاه های بادخیز می باشد. مطالعه گرده شناسی با استفاده از میکروسکوپ الکترونی نگاره (sem) نیز انجام پذیرفت. در این مطالعه 9 صفت گرده شناسی ارزیابی شدند و به منظور درک صحیح روابط گونه ای از آنالیز مولفه های اصلی استفاده شد. نتایج حاصل از مطالعه گرده شناسی، گونه ها را بر اساس خصوصیات بارز تعداد شیار ها و فاصله دو شیار مجاور هم تقسیم کرد. در مطالعه فیتوشیمیایی، اندام های هوایی گونه های ephedra خشک شده و با استفاده از دستگاه کلونجر و روش تقطیر با آب اسانس گیری شد. اسانس حاصل از تقطیر، به کمک دستگاه gc-msآنالیز شد. نتایج نشان می دهد که ترکیب غالب اسانس ها در گونه های مختلف افدرا متفاوت است، و با توجه به مطالعات فیتوشیمیایی، امکان جداسازی گونه ها بر اساس ترکیبات شیمیایی هر گونه امکان پذیر است. کلمات کلیدی : افدرا، ریخت شناسی، تشریحی، گرده شناسی، فیتوشیمی
نازنین ناظم جمیل واعظی
جنس alcea جنسی است جهان شمول؛ شامل 75 گونه و عمدتاً پراکنش وسیعی در جنوب غربی آسیا دارد. بیش از 34 گونه از این جنس برای ایران گزارش شده است که 16 گونه اندمیک می باشد. با هدف درک بهتر روابط گونه ای و همچنین بکارگیری ابزار تاکسونومیکی ارزشمند در مرزبندی تاکسون های مذکور مطالعات ریخت شناسی، تشریحی، ریز ریخت شناسی سطح بذر و مولکولی روی 14 گونه گزارش شده از شمال شرق ایران انجام شد. در مطالعه مرفومتریکی 87 صفت ریخت شناسی(33 صفت کمی و 54 صفت کیفی) ارزیابی شد و از آنالیز های مولفه های اصلی و خوشه، برای جداسازی گونه ها و ارائه کلید استفاده شد. نتایج بیانگر یکنواختی های درون گونه ای بودند که نتوانست مرزبندی گونه ها را به درستی نمایان سازد. بررسی های تشریحی با برش گیری دستی و رنگ آمیزی با آبی تولوئیدین انجام شد. با وجود تفاوتهای نامحسوسی که در خصوصیات تشریحی تاکسونها مشهود بود؛ این مطالعات نیز در تفکیک تاکسونها موثر نبودند و نتایج ریخت شناسی را تأیید کردند. ریز ریخت شناسی سطح بذر با استفاده از میکروسکوپ الکترونی نگاره (sem) مورد بررسی قرار گرفت. یکنواختی ها در الگوهای سطح بذر مشهود بود. نتایج مطالعات مولکولی با استفاده از نشانگر هسته ای ریبوزومی its به روشنی موید مطالعات قبلی بود. همچنین به تک نیا بودن جنس alcea تأکید شد. درنهایت فرضیات تکاملی با توجه به قدمت بالای این تاکسون ارائه شد که همگی بر تنوع گونه ای بالای این تاکسون در راستای سازش پذیری سریع اشاره کردند.
سیدجعفر نجات سید منصور سیدنژاد
در آزمایش حاضر اثر آلودگی هوا بر روی غلظت صفات بیوشیمیایی مانند پرولین، کربوهیدرات های محلول، آسکوربیک اسید، رنگیزه های فتوسنتزی و صفات تشریحی _ ریخت شناسی سه گونه ی علفی خارشتر، یونجه وحشی و اکلیل الملک در سال 1392 مورد بررسی قرار گرفت. منطقه صنعتی نیشکر هفت تپه به عنوان منطقه ی آلوده و زمین های بایر اطراف روستای سید موسی واقع در 5 کیلومتری شمال شهرستان شوش دانیال به عنوان منطقه پاک انتخاب و گیاهان مورد نظر از این دو منطقه به صورت تصادفی جمع آوری شدند. نتایج این بررسی نشان داد که آلودگی هوا باعث کاهش معنی دار میزان کلروفیل a، کلروفیل b، کلروفیل کل و کارتنوئیدها در هر سه گیاه می باشد. محتوای پرولین تحت تاثیر آلودگی هوا در هر سه گیاه مورد آزمایش افزایش یافت. این افزایش تنها در یونجه وحشی و خارشتر از نظر آماری معنی دار بود. میزان اسید آسکوربیک در هر سه گیاه مورد آزمایش در مواجه با آلودگی هوا افزایش یافته است که این افزیش تنها در خارشتر به لحاظ آماری معنی دار می باشد. تحت تاثیر آلودگی هوا میزان کربوهیدرات محلول برگ در اکلیل الملک و یونجه وحشی بر خلاف خارشتر کاهش یافت که این تغییرات در هر سه گیاه از نظر آماری معنی دار نبود. در بررسی های ریخت شناسی، کاهش معنی دار در میزان 11 صفت ریخت شناسی مورد مطالعه در هر سه گیاه (بجز عرض دمبرگ یونجه وحشی، طول ساقه در اکلیل الملک و یونجه وحشی وطول ریشه در اکلیل الملک )، در مواجه با آلودگی هوا مشاهده شد. همچنین نتایج بدست آمده از صفات تشریحی، حاکی از کاهش معنی دار میانگین قطر آوندهای چوبی در برگ اکلیل الملک و یونجه وحشی، کاهش معنی دار میانگین قطر آوندهای آبکش در برگ اکلیل الملک، افزایش معنی دار قطر آوندهای آبکش در برگ یونجه وحشی، کاهش معنی دار میانگین قطر سلول های اپیدرم در دمبرگ یونجه وحشی و کاهش معنی دار میانگین قطر آوندهای چوبی در دمبرگ خارشتر می باشد. از طرفی نتایج بدست آمده از میزان شاخص تحمل آلودگی هوا (apti) بیانگر این نکته است که هر سه گیاه مورد نظر به عنوان گیاهان حساس به آلودگی هوا به شمار می-آیند. این تحقیق با روش نمونه برداری به صورت تصادفی و دارای تکرار (حداقل 3 تکرار برای هر گیاه) انجام شد. بررسی سطح معنی داری نتایج با استفاده از نرم افزار spssوآزمونindependentsample t test در سطح05/0 p< صورت گرفت.
سیده زهرا موسوی پارسایی جمیل واعظی
گل جالیز (orobanche) بزرگترین جنس در میان گیاهان انگلی کامل تیره یorobanchaceae است. در فلورا ایرانیکا این جنس شامل 2 بخش ( osperoleon wallr.وtrionychon wallr.) با47 گونه برای فلات ایران، 36 گونه برای ایران و 5 گونه برای منطقه خراسان است که بخش osperoleon اکنون به عنوان بخش orobanche شناخته شده است. گونه های مختلف این جنس از نظر ریخت شناسی بسیار مشابه و از طرفی دارای صفت های انگشت شماری برای اندازه گیری هستند. آبداربودن و فقدان کلروفیل و بنابراین تغییر فرم زیاد نمونه های هرباریومی خصوصا از جهت تغییر رنگ و ظرافت های جام گل، استفاده از صفتهای غیر افتراقی مثل خصوصیات ساقه، برگه (براکته) و یا فلس، باعث تفکیک و شناسایی های ناقص و گاه اشتباه در این جنس شده است. در مطالعه تاکسونومی عددی این تاکسون، از?? صفت کمّی و ?? صفت کیفی، بدون در نظر گرفتن صفت گمراه کننده ی رنگ استفاده شده است. بر خلاف سایر مطالعات از جزئیات صفت گل و کاسه-گل، طول و عرض لوب وسطی لبه ی پایینی، فاصله قاعده تا خمیدگی و خمیدگی تا انتهای گل، عرض جام گل قبل، در محل و پس از خمیدگی، عرض لبه بالایی و پایینی گل، طول بلندترین و کوتاه ترین دندانه و طول برگه نسبت به لوله کاسه و بسیاری از صفات مقایسه ای دیگر بین دو جزء پیرامون که در بسیاری از فلورها چشم پوشی شده، استفاده و بر این مبنا برای جنس orobanche و به عبارتی دو بخش orobanche و trionychon، 20 گونه تحت چهار گروه برای خراسان شناسایی شد. در سایر مطالعات به منظور مقایسه گونه های فوق العاده مشابه و دارای برگک بخش trionychon با یکدیگر و نیز گونه ی جدید .o. sp از مطالعات گرده شناسی، تشریحی و بذر استفاده گردید. در مطالعات تشریحی، صفات حاصل از برگه و برگک کارامدتر بوده و تفکیک بالایی را برای گونه های مورد مطالعه ایجاد کردند. بر مبنای مطالعات گرده شناسی با در نظر گرفتن تیپ شکاف، دو گروه فاقد شکاف و نیز گرده هایی با انواعی از شکاف سه شکافی (متقارن) تا سه شیاره (متقارن) را می توان برای بخش trionychon تفکیک نمود. با توجه به طول محور قطبی و استوایی، شکل کلی گرده و لوب ها و تزئینات سطح گرده، 5 گروه قابل تفکیک است که این گروه بندی با گروه بندی حاصل از 156 صفت مربوط به مطالعات ریخت-شناسی، تشریحی، سطح گرده و بذر هم راستا است. در مطالعات بذر این بخش نیز بر مبنای قابل رویت بودن دیواره ی پری کلینال داخلی از میان دیواره ی پری کلینال خارجی و حضور منقار، و نیز قابل رویت نبودن دیواره ی پری کلینال داخلی و عدم حضور منقار دو گروه را در این بخش می توان تفکیک کرد.
عطیه قاسمی جمیل واعظی
در علم گیاهشناسی، اصولا شباهت مورفولوژی بین اعضاء مختلف، یکی از دلایل وجود سیر تکاملی در تحول گیاهان در دوره های زمین شناسی به شمار می رود و مورفولوژی یکی از کلیدهای اساسی رده بندی است. تاکسونومی گیاهی بر مبنای صفات تولیدمثلی، رویشی، ویژگی های مورفولوژی و آناتومی پایه گذاری شده است. صفات ریخت شناسی، صفات بسیار مهمی در طبقه بندی گیاهان گلدار است و درتهیه کلیدها و شرح گونه ها استفاده می شود. صفات تشریحی نیز مکمل صفات ریخت شناسی است و به عنوان ویژگی های ارزشمند شناخته شده است(jones and luchsinger, 1987). هنگامی که moench(1794) تفاوت های مورفولوژیکی درون phlomis راتشخیص داد و اعتقاد داشت که این خصوصیات به اندازه کافی این تاکسون را به دو گونه مجزا، phlomis و phlomoides تقسیم می کند. این خصوصیات همچنین توسط بسیاری از نویسندگان دیگر نیز تائید شده بود(link1829, bentham 1832-1836, boisser 1789, briquet 1897, kamelin et al., 1990a,b). جنس phlomisیکی از بزرگترین جنس های زیرخانوادهlamioideae است با بیش از 100 گونه شناخته شده در آسیا، شمال و غرب آفریقا و دو مرکز اصلی تنوع جنوب و شرق آسیا و شمال غرب ایران می باشد.جم زاد گونه های این جنس را براساس رنگ جام گل، در زیرگونه های phlomis herba-venti رنگ جام گل بنفش یا یاسی و در phlomis cancellata جام گل سفیدرنگمی باشد، از هم متمایز کرده است و در فلور ایرانیکا براساس درختچه ای و نیمه درختچه ایی( بوته ایی) از هم متمایز کرده است. اگرچه در فلورا ایرانیکا( rechinger, 1989) فقط phlomis herba-venti subsp. kopetdaghensis در شرق ایران پراکندگی دارد، نمونه های جمع آوری شده توسط هرباریوم پژوهشکده علوم گیاهی دانشگاه فردوسی مشهد (fumh) پراکندگی دو زیر گونه دیگر را نیز در شمال شرق ایران نشان می دهد. با توجه به این تضاد تلاش شده است مرزبندی فلورستیکی دقیق تری برای این آرایه ارائه شود. علاوه برآن با توجه به اینکه صفات بیان شده در فلورا ایرانیکا صفات جداکننده دقیق و متمایزی برای جدایی زیرگونه ها بخصوص phlomis herba-venti subsp. kopetdaghensis و phlomis herba-venti subsp. lenkoranica از یکدیگر نمی باشند، سعی شده است با استفاده از روش مورفومتریک (انتخاب تعداد زیادی صفت تعیین کننده) شناسایی دقیق تری برروی این آرایه صورت پذیرد. در این طرح با استفاده از روش های متعدد بیو سیستماتیکی آناتومی گرده و بذر سعی بر این است که بتوان وضعیت تاکسونومی زیرگونه های phlomis herba-ventiرا روشن نمود. گونه ایphlomis herba-venti وph. cancellataیک کمپلکس اند به این دلیل که یک هیبرید phlomis×wendelboi jamzad, hybr. nov. ( phlomis herba-venti subsp. kopetdaghensis×ph. cancellata)هم گزارش شده است و دو جایگاه مشخصی به عنوان گونه دارند
حمید آهنی حمید جلیلوند
این پژوهش برای اولین بار در ایران به منظور معرفی درختچه پیش آهنگ جنگلی و دارویی سنجد تلخ (پرخار)، شناسایی مولکولی زیرگونه های رویشگاه های کشور، تعیین اثرات تیمارهای مختلف بر جوانه زنی بذور و نهال های این گونه و در نهایت مقاومت سنجی نهال های یکساله آن در برابر تنش خشکی انجام گرفت. پس از استخراج dnaاز برگ و بررسی سکونس بازهای نوکلئوتید، زیرگونه ایرانی به نام قفقازی شناسایی شد. بذور جمع آوری شده در ژرمیناتور و بخشی در گلخانه و عرصه نهالستان تحت دو نوع آبیاری (شاهد و همراه با مکمل) و چهار تیمار خاک (شاهد، سوپرجاذب، ماسه و خاک برگ) قرار گرفت. تیمارهای مختلف بذور شامل شاهد، سرما، تناوب دمایی، آب داغ، آب آهک و جیبرلین در قالب طرح کاملاً تصادفی اعمال گردید. در پایان دوره شاخص های جوانه زنی محاسبه شد. برای ارزیابی تأثیر تنش خشکی روی مورفولوژی و فیزیولوژی نهال سنجد تلخ آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی درسه تکرار و چهار تیمار آبیاری انجام شد. پس از بررسی سکونس ها و مقایسه با بانک ژن، زیر گونه قزوین و آذربایجان شرقی در یک شاخه قرار گرفتند و شباهت ژنتیکی بیشتری به هم داشتند. زیرگونه آذربایجان غربی دو جهش بیشتر از سایر داشت. میانگین درصد جوانه زنی تیمارهای شاهد، سرما، تناوب دمایی، آب داغ، آب آهک و جیبرلین در بذور مبداء قزوین در ژرمیناتور به ترتیب 33، 12، 41، 4، 9 و 32 به دست آمد. بیشترین صفات درصد جوانه زنی، مجموع طول ریشه چه، تعداد ریشه چه و تعداد ساقه چه، قدرت جوانه زنی و شاخص بنیه بذر در تیمار تناوب دمایی مشاهده شد. در تیمار جیبرلین بیشترین مقدار صفات مربوط به مجموع طول ساقه چه، طول ساقه چه، طول ریشه چه، زمان جوانه زنی و سرعت جوانه زنی بود. کمترین میزان صفات مورد بررسی اکثراٌ در تیمار آب داغ و آب آهک بدست آمد. درصد جوانه زنی برای مبداء البرز، مازندران، آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و قزوین به ترتیب 90، 48، 95، 36 و 33 بدست آمد. شاخص بنیه بذر در بذور پرونانس البرز با 3/79 بیشترین و در پرونانس آذربایجان غربی با 1/27 کمترین مقدار بود. نسبت طول ریشه چه به ساقه چه در مبداء مازندران با 2/4 بیشترین و در مبداء قزوین با 0/95 کمترین مقدار را نشان داد. در گلخانه میانگین درصد جوانه زنی تیمارهای شاهد، سرما، تناوب دمایی، آب داغ، آب آهک و جیبرلین در آبیاری معمولی به ترتیب 3/75، 43/75، 5/17، 1/25، 15 و 37/5 و در آبیاری همراه با مکمل 8/75، 33/75، 27/5، 3/75، 11/25و 37/5 بدست آمد. در عرصه نهالستان میانگین درصد جوانه زنی تیمارهای شاهد، سرما، تناوب دمایی، آب داغ، آب آهک و جیبرلین در آبیاری معمولی به ترتیب 7/5، 23/75، 21/25، 0، 15 و 42/5 بوده و 1/25، 43/75، 35، 1/25، 8/75 و 46/25 در آبیاری همراه با مکمل بدست آمد. میانگین بیشترین درصد جوانه زنی در ماسه مشاهده شد. درصد زنده مانی در تیمارهای 2 روز، 4 روز، 8 و 12 روز دور آبیاری به ترتیب 95، 95، 66 و 61 درصد بود. فتوسنتز، بیومس و شاخص تولید ویژه کلروفیل به تدریج با افزایش خشکی کاهش یافت. با افزایش تنش خشکی کارایی مصرف آب افزایش، پتانسیل آب برگ و محتوی نسبی آب کاهش پیدا کرد. تحقیق بیشتر روی این گونه با ارزش به دلیل مقاومت به خشکی، تثبیت کنندگی ازت و خاصیت دارویی کم نظیر آن توصیه می-شود.
فاطمه کرمی زاده منصور سیدنژاد
چکیده ندارد.