نام پژوهشگر: محمد سلیمانی مهرنجانی
فرزانه بختیاری سیمین تولایی
موضوع این پایان نامه بررسی ویژگیهای کارکردی و کالبدی بخش مرکزی شهر کرج می باشد. مسأله اصلی این بوده است که با توجه به اینکه جمعیت شهر کرج از سال 1335 تا 1385 از 14526 نفر به 1386030 نفر افزایش یافته و به یک کلان شهر تبدیل شده است؛ بخش مرکزی آن در این دگرگونی شهری شدید چه ویژگی هایی را یافته است؟ برای پاسخگویی به این پرسش، از منابع موجود، اسناد فرادست و نیز تصاویر ماهواره ای سال های 1998 و 2011 استفاده شده است. نتایج این بررسی نشان داد که بخش مرکزی کرج دارای ظرفیت های بالقوه و بالفعل قابل توجهی در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و کالبدی است و می تواند به عنوان یک بخش مهم در ساختار کالبدی و فضایی کرج مطرح باشد. همچنین این بخش، برخلاف بخش مرکزی شهرهای تاریخی و قدیمی ایران، در معرض چالش های حادی قرار ندارد و بالاخره نتیجه گرفته شده است که باید از بخش مرکزی به عنوان یک فرصت در توسعه درونی شهر کرج بهره گرفت. کلید واژه: بخش مرکزی، کلان شهر، توسعه درون شهری.
پروین خالدی محمد سلیمانی مهرنجانی
از مهم¬ترین ویژگی عصر ما، شهرنشین شدن جمعیت و در پی آن توسعه شهرهای بزرگ و کوچک است. طی دوره¬ی 1990 تا 2030 بیش از 3 میلیارد نفر به جمعیت نواحی شهری اضافه می-شوند که از این میزان،90 درصد در نقاط شهری کشورهای در حال توسعه خواهد بود (سیف¬الدینی و همکاران،155:1390). افزایش جمعیت شهرنشین و گسترش سریع شهرها اکثر کشورهای جهان را با مشکلات متعددی مواجه ساخته است؛ به طوری که نه تنها سیاست¬های شهرسازی بلکه مسائل اقتصادی- اجتماعی و زیست محیطی بسیاری از مناطق شهری تحت تأثیر این پدیده قرارگرفته اند (قربانی،163:1387)، که از آن جمله می¬توان به عدم تعادل¬های فضایی، نوسان شدید در قیمت زمین و مسکن، خزش شهری، قطبش اجتماعی، آلودگی¬های زیست¬محیطی، مصرف بیشتر انرژی، توسعه¬ی بدون برنامه¬ریزی، افزایش هزینه¬های زیرساخت¬ها، به زیر ساخت وساز رفتن اراضی مرغوب کشاورزی،چند برابر شدن محدوده¬های شهری، شکل¬گیری بافت¬های کم تراکم در حاشیه¬های شهر و دشواری¬های خدمات¬رسانی اشاره کرد (رهنما و عباس زاده،93:1387). پس از جنگ جهانی دوم عمده¬ترین الگوی فرم شهری، فرم شهر ماشینی بوده، که به صورت تراکم کم و گسترش حومه¬ای در عرصه¬های محیطی پخش شده و باعث شده ماشین شخصی عمده ترین وسیله حمل ونقل شهری شود (مدنی پور،22:1381). این نوع توسعه منفی سبب گردیده است تا کشورهای پیشرفته از دهه 1970 در جستجوی الگوی شهر پایدارتر باشند و با گرایش به فرم فشرده-سازی شهر، از طریق ترکیب کاربری¬ها و کاهش فواصل بین محل کار و زندگی گام¬های موثری بردارند (پوراحمد و دیگران،51:1391). با افزایش شهرنشینی در ایران و به تبع آن افزایش محدوده های شهری روند توسعه شهری به سوی ناپایداری سوق یافته است و جامعه شهری که با افزایش جمعیت و مهاجرت های گسترده روستاییان به شهر مواجه بوده نتوانسته است برنامه ریزی دقیقی جهت دست یافتن به نیازهای خود از جمله، اشتغال، مسکن، آموزش، بهداشت و ... داشته باشد. در نتیجه با گسترش بی¬رویه و کنترل نشده شهرها، بافت این شهرها از لحاظ داشتن نظم فضایی و همچنین پراکندگی مناسب خدمات، دچار آسیب شده و به شکل مناسب دست نیافته است (فخراحمد،3:1384). به منظور برطرف ساختن اثرات منفی گسترش پراکنده شهرها، پیشنهادها، راه حل ها، نظریه های گوناگونی مطرح شده است. راه¬حل¬هایی که برخی گره¬گشا و برخی دیگر موجب افزون شدن مسائل شهری شده است. نظریه توسعه پایدار به عنوان نظریه هزاره سوم و جایگزینی برای مکاتب و اندیشه های قبلی، گسترش هماهنگ درون و بیرون شهرها را در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، مدیریتی و کالبدی- فضایی؛ شرط لازم برای توسعه متوازن می داند (الله ویسی،5:1390). رشد درون زای شهری یکی از بحث های مرتبط با توسعه پایدار در محافل جهانی است که در سال های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است. راهبرد توسعه درونی به عنوان یکی از راهبردهای مقابله با پراکندگی توسعه شهری است که در واقع جایگزینی برای پراکندگی محسوب می شود؛ که در صورت توجه، طیفی از مزایای اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی را به همراه خواهد داشت و کیفیت زندگی را افزایش داده و باعث حذف تهدیدهای سلامت می¬شود (مهدی زادگان، پیشگفتار:1389). سیاست توسعه درون زای شهری ،از سیاست های سه¬گانه توسعه شهری است که در کنار سایر سیاست های توسعه شهری ؛ توسعه متصل یا پیوسته(ایجاد شهرک های متصل به شهر و در محدوده رسمی شهر) و یا سیاست توسعه شهری منفصل یا ناپیوسته(ایجاد شهرهای جدید یا شهرک های اقماری بافاصله از شهر مادر) مطرح می شود. برخی این سیاست را واجد مزیت های نسبی متعدد نسبت به دو سیاست دیگر دانسته و معتقدند شهرهای موجود کشور از طریق توسعه درونی، می توانند پاسخگوی بسیاری از نیازهای مردم، از جمله اسکان سرریز جمعیت شهری و ارتقای سرانه های خدمات شهری باشند و مادامی که در شهر ظرفیت لازم وجود دارد، استفاده از سایر سیاست های توسعه شهری ،تحمیل هزینه های اضافی بر مردم و دولت است. در این نوع توسعه، شهرها بجای گسترش افقی، به صورت عمودی گسترش می یابد و بافت های قدیمی، فرسوده و ناکارآمد شهری، احیاء، بهسازی و نوسازی می شوند و اراضی بایر و رهاشده شهری دوباره بکار گرفته می شود. در این نوع توسعه، کاربری های نامناسب و نامتناسب بازندگی امروزی شهری نظیر زندان ها، پادگان های نظامی و ... در درون شهر اصلاح می شود. توسعه درونی راهکاری عملی بر جلوگیری از گسترش شهر در زمین های توسعه نیافته پیرامون شهری و نواحی سبز روستایی و به نوعی حمایت کننده احیاء و تجدیدکننده حیات شهری است (آیینی،48:1388).
رسول فرجام مجتبی رفیعیان
چکیده از گذشته¬های دور تا کنون، جمعیت و فعالیت¬ در بخش مرکزی شهرها در الگویی مشخص، متمرکز بوده است. این الگو در قالب یک ساختار فضایی – کارکردی معین، ترکیب متنوع و گوناگونی از کاربری¬های شهری را به گونه-ای در خود جای داده بود که جمعیت ساکن، علاوه بر اقامت در آن، به کار و گذران اوقات فراغت و تعاملات مدنی نیز می¬پرداخت. جریان تاریخی ترک فعالیت¬ها به سمت پیرامون و متعاقب آن جابجایی و اسکان جمعیت در قالب توسعه¬های پیرامونی و تغییر در ترکیب کاربری¬های بخش مرکزی شهرها، پویش آنها را تحت تاثیر قرار داد و در بسیاری از موارد زوال اجتماعی، اقتصادی و کالبدی را برای آنها در پی داشت. از منظر نظام¬ها و سیاست¬های برنامه¬ریزی شهری، دلایل گوناگونی در افول اجتماعی، اقتصادی و کالبدی بخش مرکزی شهرها موثر می¬باشند، از جمله: منطقه¬بندی و جدایی¬گزینی کاربری¬ها و گونه شناسی هندسه¬مند و پراکنده توسعه¬های شهری متکی بر فلسفه خردگرایانه برنامه¬ریزی مدرنیستی. این امر موجب شده است تا ویژگی¬های اجتماعی - اقتصادی و کالبدی ساخت¬یافتة مبتنی بر ترکیب کاربری¬ها نظیر پیاده¬روی، تنوع کاربری¬ها و وجود فضاهای مدنی، از بخش مرکزی شهرها ستانده شود. از اینرو، این رساله بر بخش مرکزی شهر تمرکز دارد و در پی شناخت رویکردهای مناسب و استراتژیک و جامع برای بخشی از شهر با مطالعه پیوندهای اصیل آن با سایر بخش¬های شهر است و بر همین اساس، تبیین رابطه بین توسعه شهری مبتنی بر ترکیب کاربری¬ها و زوال یا کارآیی بخش مرکزی شهر شیراز را موضوع تحقیق قرار داده است. روش شناسی پژوهش، بر مبنای تحلیل فضایی- کارکردی بخش مرکزی کلانشهر شیراز با استفاده از " انگاره¬های پارادایم نوشهرگرایی و مهمترین اصل آن یعنی توسعه ترکیبی کاربری¬ها" و نظامات آن در برنامه¬ریزی کاربری اراضی شهری, شکل گرفته است. علاوه بر بررسی بسیار گسترده و دقیق ادبیات پژوهش برای تهیه چارچوب نظری و مدل مفهومی پژوهش، داده¬هایی که برای انجام تحقیق در محدوده مورد پژوهش به کار گرفته شده¬اند، مجموعه¬ای از داده¬های اجتماعی، اقتصادی و کالبدی بخش مرکزی کلانشهر شیراز را شامل می¬شود که به ترتیب زیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته¬اند: "بررسی الگوی ترکیب کاربری¬های شهری؛ منطقه¬بندی شدت کارآیی کاربری اراضی؛ تحلیل فضایی رابطه بین منطقه¬بندی شدت کارآیی کاربری اراضی با ترکیب کاربری¬ها در محدوده مورد پژوهش". نتایج تجربی و آماری منتج از آزمون فرضیه¬های رساله، در سه محور اساسی دسته¬بندی شده¬اند که عبارتند از: 1. وجود رابطه خطیِ منفیِ بین تغییر در ابعاد ترکیب کاربری¬های بخش مرکزی کلانشهر شیراز و شدت زوال در این بخش؛ 2. پیروی رفتار فضایی پدیده زوال بخش مرکزی کلانشهر شیراز از یک الگوی واحد و مشخص، هم در کلیت بخش و هم در محلات آن؛ 3. شناسایی و معرفی مولفه¬ها و شاخص¬های "تحلیل فضایی زوال" یا "چرخه زوال تا کارآیی" بخش مرکزی کلانشهر شیراز. واژه¬های کلیدی: ترکیب کاربری¬های شهری، نوشهرگرایی، زوال و کارآیی بخش مرکزی، تحلیل فضایی، رفتار فضایی زوال شهری، نظریه¬های برنامه¬ریزی، بخش مرکزی شیراز، کلانشهر شیراز.
مصطفی جهانشاهلو محمد سلیمانی مهرنجانی
چکیده یکی از مهمترین و پیچیده ترین تحولات جهان در نیم قرن اخیر توسعه شهرنشینی است. رشد شتابان شهرنشینی و ظهور مناطق کلانشهری؛ عواقب و پیامدهای متفاوتی را به دنبال داشته و با آسیب های شهری متعددی همراه شده است. از جمله نارسایی های کالبدی، اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی و بالاخره توسعه ناپایدار فضایی از پیامدهای شهرنشینی شتابان به شمار می رود. هدف این پژوهش بررسی و شناسایی ویژگی های اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی و مدیریتی شهرستان بهارستان و تعیین سناریوی مطلوب به منظور دستیابی به توسعه پایدار فضایی این شهرستان است. روش به کار گرفته در این پژوهش توصیفی- تحلیلی است. بدین منظور ابتدا با انجام مطالعات کتابخانه ای و میدانی و بهره گیری از مدل تحلیلی swot، عوامل داخلی (قوت ها و ضعف ها) و خارجی (فرصت ها و تهدیدها) شهرستان بهارستان استخراج گردید. با اعمال وزن نهایی هر یک از عوامل موقعیت آن مشخص شد. یافته های پژوهش حاکی از آنست که موقعیت شهرستان بهارستان تدافعی می باشد. سرریز کنترل نشده جمعیت کلان شهر تهران به این شهرستان منجر به بروز مشکلات حاد اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی هم چون گسترش فقر و بیکاری، نارسایی زیربناها و خدمات رسانی، ناهنجاری های اجتماعی، کمبود مسکن و تهدید محیط زیست شده است. در ادامه پژوهش، راهبردهای لازم جهت توسعه متعادل و پایدار فضایی شهرستان ارائه گردید. بعد از تعیین اهداف و راهبردهای توسعه شهرستان بهارستان با استفاده از تکنیک adia عرصه های تصمیم گیری برنامه ریزی تغییر و توسعه فضایی شهرستان در هشت مقوله مدیریت یکپارچه، مهاجرت، رشد فیزیکی سکونتگاه ها، آلودگی ها، زمین های کشاورزی، ایجاد و توسعه زیرساخت ها، توسعه انسانی و تولید اشتعال تولید شد. در ادامه اختیار راهبردی عرصه های تصمیم گیری مشخص و سازگاری و ناسازگاری آنها با هم بررسی شد. در نهایت سناریوهای ممکن استخراج و سناریوی برتر انتخاب شد. تاکید سناریوی برتر بر مدیریت یکپارچه و هماهنگ شهرستان، کنترل مهاجرت بی رویه به شهرستان، جلوگیری از رشد بی رویه فیزیکی و پراکنده سکونتگاه ها، کاهش آلودگی ها، حفاظت از زمین های کشاورزی، ایجاد و توسعه زیرساخت ها، توسعه انسانی و تولید اشتغال در سطح شهرستان بهارستان می باشد. واژه های کلیدی: توسعه پایدار فضایی، برنامه ریزی منطقه ای، تکنیک adia و مدل swot