نام پژوهشگر: علیرضا البرزی
مریم اکبری علیرضا البرزی
با توجه به اهمیت کنه ها در ایجاد و انتقال بیماری و همچنین بر اساس گزارشات متعددی که در مقاومت کنه ها در برابر داروها وجود دارد، مطالعه حاضر برای ارزیابی اثر برخی از داروهای رایج در دامپزشکی بر روی لاروهای کنه هیالوما آناتولیکوم آناتولیکوم انجام شد. بدین منظور در دو روش آزمایش پاکتی لاروها (lpt) و آزمایش غوطه وری لاروها (lit) اثر چهار نوع سم پروپتامفوس، فلومترین و سیپرمترین (از دو شرکت) بر روی لارو کنه های جمع آوری شده از استان خوزستان ارزیابی گردید. نتایج نشان می دهد که بیشترین مقاومت به داروی پروپتامفوس در روشlpt مربوط به کنه های منطقه حمیدیه و هویزه بوده است و کمترین مقاومت در منطقه باغملک می باشد. بیشترین حساسیت کنه ها به سموم در روش lpt مربوط به داروی فلومترین بوده است. در حالیکه در روش lit بیشترین مقاومت مربوط به کنه های منطقه اهواز و کمترین آن مربوط به کنه های منطقه شادگان بوده است. همچنین در این روش نیز فلومترین موثرترین دارو بوده است. به نظر می رسد که میزان مقاومت کنه ها در برابر سموم به مکانیسم اثر سم، مدت مصرف سم و شرایط محیطی بستگی داشته باشد.
امین مهدی زاده علیرضا البرزی
لینگواتولا سراتا انگلی با گسترش جهانی و یکی از بیماری های زئونوتیک به شمار می رود. فرم بالغ آن در مجاری بینی سگ و سگ سانان ( میزبان اصلی) و مراحل لاروی آن در کبد، ریه و غدد لنفاوی مزانتر نشخوارکنندگان (میزبان واسط) زندگی می کنند. انسان در اثر خوردن تخم یا نوچه انگل مبتلا می شود. آلودگی در میزبان واسط فاقد نشانه بالینی است و تا کنون روش سرولوژیکی برای تشخیص آن در میزبانان واسط به ویژه علف خواران ارائه نشده است، بنابراین هدف از انجام این مطالعه که برای اولین بار در جهان انجام شده است، طراحی و ارزیابی آزمون الایزا برای تشخیص لینگواتولا سراتا در گوسفند و با استفاده از آنتی ژن های دفعی ترشحی و پیکری انگل بود. آنتی ژن پیکری از نوچه های جمع آوری شده از غدد لنفاوی مزانتر گوسفند و هموژنیزه کردن آن ها با دستگاه سونیکاتور تهیه شد. آنتی ژن دفعی ترشحی نیز با کشت نوچه ها در محیط rpmi به مدت 24 ساعت در دمای 37 درجه سانتی گراد بدست آمد. با استفاده از میکروپلیت های 96 خانه ، رقت های مناسب آنتی ژن ها، سرم ها، و کنژوگه ضد igg گوسفند و محلول بلوک کننده تعیین شد. رقت های مناسب آنتی ژن، سرم، کنژوگه و بلوک کننده با آنتی ژن پیکری به ترتیب 1:40، 100 :1، 5000 :1 و شیرپس چرخ 8 درصد، و با آنتی ژن دفعی ترشحی 4 :1، 100 :1، 15000 :1 و شیرپس چرخ 8 درصد به دست آمد. برای ارزیابی الایزای طراحی شده، از 121 سرم گوسفند73 مثبت و 48 منفی(از بره های ایندور) استفاده شد. حساسیت، ویژگی، ارزش پیشگویی مثبت، ارزش پیشگویی منفی و دقت الایزا با آنتی ژن پیکری به ترتیب 41/90، 75، 61/84، 72/83 و 2/84 درصد و با آنتی ژن دفعی ترشحی به ترتیب 04/89، 75/93، 58/95، 9/84 و 9/90 درصد به دست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار spss و آزمون مک نمار نشان داد که آنتی ژن دفعی ترشحی از آنتی ژن پیکری برای ردیابی آلودگی در گوسفند بهتراست. بنابراین آزمون الایزا با استفاده از آنتی ژن دفعی ترشحی مراحل نوچه ای لینگواتولا سراتا می تواند برای تشخیص و ردیابی آلودگی به ویژه در مطالعات همه گیری شناسی در گوسفند استفاده شود و در سایر میزبان ها نیز مورد ارزیابی قرار گیرد.
جهانبخش پروانه محمدحسین راضی جلالی
لینگوآتولاسراتا انگلی جهانی و مشترک بین انسان و دام است. انگل بالغ در سیستم تنفسی سگ سانان زندگی می کند ومیزبان واسط آن حیوانات علف خوار می باشند. انسان نیز ممکن است توسط هر دو مرحله نوچه ای و یا خوردن تخم آلوده شود. با توجه به فقدان نشانه های بالینی و عدم توانایی تشخیص انگل در دام های زنده، و اینکه تاکنون روش سرولوژیکی برای تشخیص لینگواتولا سراتا در میزبانان واسط به ویژه علفخواران ارائه نشده است، در مطالعه حاضر که برای اولین بار برای تشخیص آلودگی لینگواتولا سراتا در گوسفند انجام شده است، کارآیی کانترایمونوالکتروفورز با استفاده از آنتی ژن های پیکری و دفعی – ترشحیتهیه شده از کشت نوچه های انگل در rpmi و سه نوع بافر مختلف و با تعداد 40 نمونه سرمی مثبت تهیه شده از گوسفندان آلوده به انگل و 30 نمونه منفی غیرآلوده، تهیه شده از بره های ایندور، به منظور تشخیص آلودگی به این انگل در دام زنده (گوسفند) ارزیابی شد. شاخص های ارزیابی آزمون، حساسیت و ویژگی برای آنتی ژن دفعی- ترشحی بااستفاده از دو بافر ورونال و تریس 100% و حساسیت برای آنتی ژن پیکری به این دو بافر ورونال و تریس به ترتیب 100% و 95% و ویژگی برای هر دو بافر 100% بدست آمد. به همین صورت ارزش پیشگویی مثبت و منفی برای آنتی ژن پیکری و دفعی – ترشحی با بافر ورونال 100% و آنتی ژن دفعی – ترشحی با بافر تریس نیز 100% و برای آنتی ژن پیکری 5/97% و 7/96% بدست آمد. در صورتیکه حساسیت و ویژگی برای آنتی ژن دفعی- ترشحی بااستفاده از بافر باربیتال 5/92% و 90% و برای آنتی ژن پیکری 5/97% و 6/86% تعیین شد. ارزش پیشگویی مثبت و منفی برای آنتی ژن دفعی – ترشحی با بافر باربیتال به ترتیب 3/87% و 7/93% و برای آنتی ژن پیکری 7/90% و 7/93% بدست آمد. این مطالعه نشان داد که می توان از آزمون کانترایمونوالکتروفورز با استفاده از آنتی ژن دفعی– ترشحی نوچه لینگوآتولا سراتا و بافرهای ورونال یا تریس برای تشخیص آلودگی به این انگل در گوسفند و احتمالاً در سایر حیوانات میزبان واسط و میزبانان اصلی و حتی انسان استفاده کرد.
سیده صدیقه موسوی علیرضا البرزی
توکسوکارا کانیس نماتود سگ وسگ سانان انتشارجهانی دارد و یکی ازمهمترین نماتودهای زئونوزاست که لارو آن در انسان وحیوانات مختلف ازجمله ماکیان وپرندگان لارو مهاجراحشایی را ایجاد می کند. هدف از این مطالعه تعیین آلودگی یا مهاجرت لارو توکسوکارا کانیس در ارگانهای جوجه بوقلمونهای آلوده شده به روش تجربی وتغییرات پاتولوژیک درارگانهایی که بیشترین آلودگی را دارند می باشد. دو رده سنی جوجه بوقلمونهای 1و3 هفته از راه دهان با تخم عفونی زای توکسوکارا کانیس آلوده شدند وهر رده به 4 گروه آزمایشی (هرگروه 9-6 جوجه) و4 گروه کنترل (هرگروه 2-1 جوجه) تقسیم شدند. جوجه ها دوزهای1000، 3000، 6000 و20000 تخم عفونی زای توکسوکارا کانیس را دریافت کردند هر گروه از جوجه بوقلمونهای آلوده در روزهای 7،2و16بعد ازآلودگی کالبدگشایی شدند کل ارگانها (کبد، ریه، قلب، طحال ، کلیه، چشم، مغز، چینه دان، پیش معده، دئودنوم) وبخش هایی از عضله، پوست وخون در محلول هضم پپسین-اسید کلریدریک برای جستجوی لارو، با استفاده از میکروسکوپ قرار گرفت. میزان آلودگی به لارو در جوجه های جوانتر(سن 1هفته) بیشتر از سن 3 هفته بود. بیشترین لاروها در کبد و ریه جوجه ها در سن 1 هفته مشاهده شد.درصد کلی آلودگی در دو ارگان کبد و ریه 8/93% و 5/62% در روز 2 بعد از آلودگی و100% در روز 7 بعد از آلودگی بود. بطور کلی لاروها در عضله 1/29% ، در دئودنوم 8/20% ودر پیش معده 5/10% ودر قلب 06/6% مشاهده شد و در ارگانهای دیگر(طحال، کلیه، چشم، مغز، چینه دان، پوست وخون) از گروههای آزمایشی در هفته 1و2 بعد از آلودگی وهمچنین گروههای کنترل ، لاروی مشاهده نشد. میزان متفاوتی از استحصال لارو با میانگین 02/0% تا 1/46% در تمام گروه ها بدست آمد. یافته های پاتولوژیکی در ارگانهایی که بیشترین آلودگی را داشتند به صورت نقاط سفید یا خونریزی پتشی با کانون های لنفوسیتی در کبد و ریه وکانون های گرانولوماتوزی در ریه ی تعدادی از جوجه های آلوده مشاهده شد. این مشاهدات نشان می دهد که مهاجرت لارو توکسو کارا کانیس عمدتاً با مسیر کبدی- ریوی در ارگان های احشایی جوجه بوقلمون ها ایجاد می شود و خطر آلودگی برای انسان بخصوص با مصرف جگر خام یا کم پخته و آلودگی برای سگ هایی که با ارگان های احشایی آلوده تغذیه می شوند وجود دارد.
امیر رهبر مسعودرضا صیفی آبادشاپوری
توکسوکارا کنیس از جمله نماتودهای شایع روده باریک سگ سانان در سرتاسر جهان است. آلودگی توله سگ-ها به لاروهای مهاجر انگل باعث ایجاد التهاب و ادم بافت ریه شده و کرم بالغ در توله سگ های شدیداً آلوده، باعث توقف رشد، اسهال و استفراغ و گاهی انسداد روده می گردد. در انسان لارو مهاجر ممکن است در برخی موارد، بیماری حاد تحت عنوان سندرم مهاجرت احشایی و یا سندرم مهاجرت چشمی نیز ایجاد نماید. مشخص شده که آلودگی به لارو توکسوکارا کنیس منجر به القاء واکنش ایمنی گشته که در صورت آلودگی مجدد، از استقرار بخشی از لاروها جلوگیری می نماید. گلیکوپروتئین های دفعی-ترشحی لارو مرحله دو توکسوکارا کنیس می توانند پاسخ ایمنی در پستانداران ایجاد نمایند که اجزای آن لنفوسیت های کمکی نوع 2 ( تولید اینترلوکین های 4و5و10)، ائوزینوفیل ها و ige می باشند. در این حالت پاسخ ایمنی به صورت گرانولوماتوز ائوزینوفیلی و با ایجاد کیسه به دور لاروها، آنها را از بین می برد. از آنجا که توکسوکاریازیس امروزه بعنوان یک عفونت انسانی در سرتاسر جهان شناخته شده، توجه زیادی به تحقیقات در زمینه مکانیسم های دفاع ایمنی انسان بر علیه این بیماری شده است. واکسینه کردن انسان ها در مقیاس وسیع، به دلیل پایین بودن وقوع بیماری قابل اجرا نیست. بنابراین پیشگیری در انسان می بایست بر اساس جلوگیری از خورده شدن تخم های عفونی زا و همچنین لاروهای موجود در میزبان های انتقالی و یافتن راهی ارزان و ایمن برای واکسیناسیون سگ های ماده با هدف کشتن لاروهای خفته در بافت ها و جلوگیری از انتقال آنها به نتاج انجام گیرد. با توجه به اینکه داروهای ضد کرمی تنها بر کرم های بالغ موثر بوده و قادر به از بین بردن کامل لاروها نیستند، وجود یک واکسن ضد لارو می تواند خلأ موجود را در کنترل بیماری پر نماید. تلاش ها در جهت تولید ملکول های دفعی-ترشحی نوترکیبی که همه خصوصیات آنتی ژنی ملکول های جدا شده از محیط کشت را دارا بوده و بتواند از میزبان در برابر توکسوکارا کنیس محافظت کند، با عدم موفقیت روبرو شده اند. هدف از این تحقیق، بیان پروتئین مذکور در سیستم بیانی میزبان یوکاریوتی بود، تا بتوان ملکول tes-70 مشابه آنچه از محیط کشت کرم جدا می شود را تولید کرده و ایمنی زایی آن را بررسی نمود. در این مطالعه rna کامل لارو مرحله دو توکسوکارا کنیس استخراج شده و با انجام rt-pcr با استفاده از پرایمرهای طراحی شده، ژن tes-70 تکثیر گردید. قطعه مذکور وارد پلاسمید بیانی یوکاریوتی pcdna-3 شده و پلاسمید نوترکیب وارد سلول های mdck شدند. سپس بیان پروتئین با انجام آزمایش ifa مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه پلاسمید نوترکیب به موش تزریق گردید و اثر ایمنی زایی آن با گروه های شاهد مقایسه شد. میانگین تعداد لاروهای بدست آمده از گروه واکسینه شده با pcdna3-tes70 (میانگین 33/11 لارو) ، 32/45% گروه واکسینه شده با pcdna3 (میانگین 25 لارو) بود (sig=0.011). همچنین میانگین تعداد لاروهای بدست آمده از گروه واکسینه شده با pcdna3-tes70، (میانگین 33/11 لارو)، 43% گروه دریافت کننده آب مقطر(میانگین 33/26 لارو) محاسبه گردید (sig=0.008).به عبارت دیگر، واکسیناسیون با پلاسمید بیانی نوترکیب واجد قطعه tes-70، باعث کاهش 68/54 درصدی استقرار لارو نسبت به گروه شاهد دریافت کننده پلاسمید به تنهایی و 57 درصدی نسبت به گروه شاهد دریافت کننده آب مقطر می گردید.
سپیده نوری علیرضا البرزی
لینگواتولا سراتا، یک انگل شبه بندپاست که در دسته پنتاستومیدا قرار دارد. انگل بالغ در مجاری تنفسی سگ سانان (میزبان اصلی) و مراحل لاروی آن در احشاء علفخواران نظیر گوسفند (میزبانان واسط) زندگی می کند. این مطالعه به منظور بررسی سرولوژی میزان شیوع انگل لینگواتولاسراتا در گوسفندان استان کرمانشاه و با روش الایزای طراحی شده انجام گرفت. نمونه-گیری از خون گوسفندان 5 منطقه (شهرستان) استان کرمانشاه به صورت تصادفی انجام گرفت. نمونه ها با روش الایزا و با استفاده از آنتی ژن دفعی – ترشحی نوچه های لینگواتولاسراتا حاصل از نگهداری آنها در محیط rpmi و کنژوگه ضد ایمونوگلوبولینg گوسفندی انجام شد. نتایج با توجه به جنس، منطقه و سن (2>-1، 3>-2 و4 ≤ 3سال) دسته بندی شد و با آزمون مربع کای و نرم افزار spss مورد آنالیز آماری قرار گرفت. از مجموع 450 نمونه سرم گوسفندی مورد بررسی 125 نمونه (27/8%) از لحاظ سرولوژی مثبت بوده اند.از کل تعداد 125 نمونه سرم آلوده، 68 نمونه (30/2%) مربوط به جنس نر و 57 نمونه (25/3%) مربوط به جنس ماده آلودگی به انگل را نشان دادند. در مقایسه نتایج بین میزان آلودگی در دو جنس نر و ماده اختلاف معنی داری مشاهده نگردید(p<0/05).در گروه های سنی مختلف اختلاف معنی داری در میزان آلودگی با افزایش سن مشاهده گردید (05/0 p<). میزان آلودگی در گوسفندان کرمانشاه (25%) ، اورامانات (پاوه-روانسر-جوانرود) (45/3%) ، هرسین (22/2%)، گیلان غرب (33% ) و اسلام آباد غرب (9/5% ) بود. در شیوع آلودگی در این مناطق اختلاف معنی داری مشاهده شد (p<0/05 . با توجه به شیوع نسبتاً بالای آلودگی لینگواتولا سراتا در بین گوسفندان که به طور غیر مستقیم نشان دهنده آلودگی سگ های منطقه به این انگل می باشد. به نظر می رسد بایستی برنامه های کنترلی در میزبانان واسط و اصلی مد نظر قرار داده شود.
سمیه چمن آرا علیرضا البرزی
لینگواتولاسراتا عامل بیماری مشترک لینگواتولوز در انسان و برخی از حیوانات می باشد. در سیر تکاملی این انگل گوشتخوارانی همچون سگ میزبان نهایی و نشخوارکنندگان، انسان و سایر پستانداران به عنوان میزبان واسط یا بن بست مطرح هستند. با توجه نقش و اهمیت نشخوارکنندگان در بقا و انتقال انگل به میزبانان اصلی و انسان، هدف این مطالعه آن است تا ضمن بررسی شیوع سرمی انگل به روش الایزا، ارتباط بین آلودگی و نگهداری سگ در گله های گوسفند درمنطقه ایلام را روشن نماید. در این مطالعه تعداد 598 نمونه سرم گوسفندی در سه فصل بهار، تابستان و پاییز و از پنج منطقه جغرافیایی ( شهرستان) استان ایلام جمع آوری و با استفاده از آنتی ژن های دفعی- ترشحی نوچه های انگل و روش الایزا مورد بررسی قرار گرفت. آنالیز داده ها با نرم افزار spss انجام گرفت. نتایج آزمون الایزا، شیوع سرمی آلودگی گوسفندان ایلام را به مراحل لاروی (نوچه) لینگواتولا سراتا192رأس ( 1/32 درصد) نشان داد. میزان آلودگی گوسفندان به انگل در شهرستان های جنوبی استان(دهلران و آبدانان) بالا (با میانگین 95/44%) و در شهرستان های شمالی (ایلام و سیروان ) پایین (با میانگین 15/23%) و از نظر آماری دارای اختلاف معنی داری بین این مناطق وجود داشت. میزان شیوع آلودگی در جنس نر 5/32 درصد، در جنس ماده 7/31درصد بدست آمد و در آلودگی به انگل بین دو جنس تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتایج نشان داد که میزان شیوع آلودگی بطور معنی داری (05/0p<) با افزایش سن افزایش می یابد بطوریکه ( کمترین آلودگی با 5/14% در گروه سنی 2>- 1 و بیشترین آلودگی با 4/41% در گروه سنی 4 ?- 3 سال مشاهده شد. میزان شیوع آلودگی به انگل درگله های واجد سگ با 5/59 درصد، در مقایسه با گله های فاقد سگ به میزان 3/22 درصد، بالاتر و دارای اختلاف معنا دار بود. میزان شیوع آلودگی به لینگواتولا سراتا در فصول مختلف از نظر آماری معنی دار می باشد(p<0.05) که بیشترین میزان شیوع آلودگی در فصل بهار با 6/43 درصد و کمترین آن در پائیز با درصد 1/32 بدست آمد. با توجه به میزان شیوع نسبتاً بالای آلودگی در گوسفندان منطقه ایلام، می بایستی با برنامه های کنترلی اقدامات موثری در جهت کاهش آلودگی صورت گیرد
فاطمه خواجه علیرضا البرزی
لینگواتولا سراتا انگلی زئونوز با گسترش جهانی می باشد. بالغ آن در مجاری بینی سگ و سگ سانان (میزبان اصلی). مراحل لاروی آن در غدد لنفاوی مزانتر نشخوارکنندگان (میزبان واسط) از جمله گوسفند رخ می دهد. آلودگی در میزبان واسط فاقد نشانه بالینی است. آنتی¬ژن های پیکری از نوچه¬های جمع آوری شده از غدد لنفاوی مزانتر گوسفند و هموژنیزه کردن آن ها با دستگاه سونیکاتور تهیه شد. آنتی¬ژن دفعی – ترشحی نیز با کشت نوچه¬ها در محیط کشت rpmi آنتی بیوتیک¬دار تهیه شد. سپس نمونه¬ها سانتریفوژ و فیلتر گردید و در نهایت میزان پروتئین نمونه¬ها با روش برادفورد اندازه گیری شدند. جهت تهیه آنتی سرم و بررسی ایمنی¬زائی این آنتی¬ژن ها تعدادی خرگوش با آنتی¬ژن های پیکری و دفعی – ترشحی لینگواتولا سراتا ایمن شدند، سپس از آن ها خون¬گیری به¬عمل آمد. با استفاده از روش sds-page پروفایل پروتئینی نمونه¬ها مشخص و با کوماسی بلو رنگ آمیزی گردید. تعیین آنتی¬ژن های ایمنی زا به¬روش ایمونوبلاتینگ با استفاده از سرم آلوده گوسفندان با میزان آلودگی متفاوت و سرم¬ خرگوش و کنژوگه¬های مربوطه انجام شد. در عصاره پیکری 18 باند پروتئینی مشاهده شد که 10 باند ایمنی زای شاخص آن شامل باندهای 25، 28، 36، 45، 48، 67، 75، 91، 100 و یک باند بالای 180 کیلودالتون بود. و در مواد دفعی- ترشحی 9 باند پروتئینی مشاهده شد که 3 باند ایمنی زای شاخص آن شامل باندهای 38، 58 و یک باند بالای 180 کیلودالتون بود. در ایمونوبلاتینگ آنتی¬ژن پیکری سرم خرگوش آلوده 4 باند ایمنی¬زا با وزن¬های 55، 77، 91 و یک باند بالای 180 کیلودالتون و در ایمونوبلاتینگ آنتی ژن دفعی-ترشحی آن باند 48 کیلو دالتونی مشاهده شد. به نظر می رسد باند بالای 180 کیلو دالتون در آلودگی با آنتی ژن های پیکری و دفعی-ترشحی در گوسفند باند ایمنی زا می باشد که از آن می توان برای مطالعات ایمونولوژیکی محافظتی و تشخیصی در گوسفند و سایر حیوانات استفاده کرد.
عاطفه آقابیگی محمدحسین راضی جلالی
گوسفند به عنوان یکی از مناسب ترین میزبان های هیداتیدوزیس در ایران است و ایران به عنوان یکی از نواحی هایپرآندمیک در دنیا مطرح می باشد. کبد وریه های گوسفندان دارای کیست هیداتیک ازکشتارگاه اهواز جمع آوری و در آزمایشگاه مایع درون کیست، پروتوسکولکس ها و لایه ی ژرمینال کیست ها در شرایط استریل جدا گردیدوپس از رسوب دادن به منظور جداسازی پروتواسکولکس از مایع کیست، مایع شفاف روی رسوب جداگردید. لایه ی ژرمینال و پروتواسکولکس بعداز تعیین قدرت حیاتی تا 80% ، به میزان 1 سی سی پروتواسکولکس با 10 سی سی محیط کشت rpmi ، برای کشت به داخل فلاسک کشت منتقل گردید. آنتی ژن مایع کیست به روش دیالیزو مواد دفعی ترشحی پروتواسکولکس و لایه ژرمینال به روش تغلیظ با گاز نیتروژن و فیلتر 0/22 جداگردید و برای سنجش پروتئین تست برد فورد انجام شد. دراین تحقیق، ارزیابی واکنش آنتی ژنی مایع کیست، لایه ی ژرمینال و پروتواسکولکس درمجاورت باسرم تهیه شده از گوسفند و موش آزمایشگاهی انجام شدو خون مورد نیاز برای تهیه ی سرم آلوده و غیر آلوده از 100 راس گوسفند در حین کشتار تهیه گردید. یافته های کشتارگاهی درگوسفندان خونگیری شده آلوده به کیست هیداتیک ثبت گردید. سپس آزمون کانترایمنوالکتروفورز در حضور سرم های شاهد منفی ومثبت انجام شد. در 50نمونه سرم آلوده به کیست هیداتیک به روش کانترایمنوالکتروفورز با استفاده از آنتی ژن مایع کیست 80%، بااستفاده از آنتی ژن مایع پروتواسکولکس 72% و با استفاده از آنتی ژن لایه ی ژرمینال 92% از سرم ها واکنش مثبت نشان دادندو در5 نمونه سرم آلوده به کیست هیداتیک تجربی در موش آزمایشگاهی به روش کانترایمنوالکتروفورز با استفاده از مایع کیست هیداتیک 80%، آنتی ژن پروتواسکولکس 80% و آنتی ژن لایه ی ژرمینال 100% از سرم ها واکنش مثبت نشان دادند. کانترایمنوالکتروفورز یک روش قابل اطمینان برای تشخیص آلودگی به کیست هیداتیک می باشد. طبق نتایج بدست آمده در مطالعه حاضر، آنتی ژن لایه ژرمینال با داشتن درصد بالاتری از واکنش مثبت برای بدست آوردن نتیجه بهتری از این تست کاربردی تراست. مزایای این روش در مقایسه با سایر روش ها ، حساسیت بالا و واکنش سریع تر است.
لیلا خراطی علیرضا البرزی
استروس اویس (مگس بینی گوسفند) یکی از انگل¬ها¬ی مهم در نشخوارکنندگان کوچک اهلی می باشد. موارد زیادی از آلودگی¬های بینی حلقی، چشمی انسان در ایران و برخی از کشورها گزارش شده است. هدف از این مطالعه ارزیابی آنتی¬ژن¬های دفعی-ترشحی و پیکری لاروهای استروس اویس برای تشخیص آلودگی این انگل در بز با دو روش کانترایمنوالکتروفورز و هماگلوتیناسیون غیرمستقیم می¬باشد. جهت انجام این مطالعه با مراجعه به کشتارگاه بهبهان و علامت گذاری و خون¬گیری از بزان، لاروهای مرحله¬ی دوم و سوم از حفره شاخ بزان کشتار شده جدا گردید. لاروهای جمع آوری شده چندین بار با pbs آنتی-بیوتیک¬دار شستشو داده شدند. برای تهیه¬ی آنتی¬ژن¬های پیکری تعدادی لارو مرحله¬ی دوم و سوم در pbs همراه با dtt بصورت مجزا به وسیله سونیکاتور هموژنیزه و بعد سانتریفوژ گردید و مایع رویی هر یک فیلتر گردید. برای تهیه¬ی آنتی¬ژن¬های دفعی-ترشحی تعدادی لارو مرحله¬ی دوم و سوم در محیط rpmi آنتی¬بیوتیک¬دار در انکوباتور همراه با co2 5 درصد برای 24 ساعت کشت داده شد سپس مایع رویی سانتریفوژ و فیلتر گردید و در نهایت میزان پروتئین نمونه¬ها به روش برادفورد اندازه¬گیری شد. در مطالعه حاضر کارآیی هماگلوتیناسیون غیرمستقیم و کانترایمنوالکتروفورز با تعداد 30 نمونه سرمی مثبت تهیه شده از بزان آلوده به انگل و 30 نمونه منفی غیرآلوده تهیه شده از بزغاله¬های ایندور، به منظور تشخیص آلودگی به این انگل در دام زنده (بز) ارزیابی شد. نتایج ارزیابی شاخص¬های آزمون، حساسیت و ویژگی در آزمایش هماگلوتیناسیون غیرمستقیم برای آنتی¬ژن دفعی-ترشحی لارو مرحله¬¬ی دوم استروس اویس به ترتیب 91 و 85 درصد و برای آنتی¬ژن پیکری لارو مرحله¬ی دوم به ترتیب 82 و 96 درصد بدست آمد. همچنین حساسیت و ویژگی آنتی¬ژن دفعی-ترشحی برای لارو مرحله¬ی سوم این انگل به ترتیب 86 و 100 درصد و برای آنتی¬ژن پیکری لارو مرحله¬ی ¬سوم به ترتیب 23و 92 درصد بدست آمد. این مطالعه نشان داد که روش کانترایمنوالکتروفورز برای تشخیص آلودگی به این انگل در دام زنده (بز) در مقایسه با روش هماگلوتیناسیون غیرمستقیم فاقد ارزش تشخیصی می¬باشد. در روش کانترایمنوالکتروفورز حساسیت برای آنتی¬ژن دفعی-ترشحی لارو مرحله¬ی دوم به ترتیب 79/15و12درصد بدست آمد. در ارزیابی آلودگی تعداد 206 نمونه سرم تهیه شده از بزان منطقه با استفاده از روش هماگلوتیناسیون غیرمستقیم با آنتی¬ژن دفعی-ترشحی لاروهای مرحله¬ی دوم و سوم میزان آلودگی بزان منطقه بهبهان به استروس اویس به ترتیب 7/59 و 2/43 درصد و با هردو آنتی¬ژن 4/36 درصد تعیین گردید. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که می¬توان با استفاده از آنتی¬ژن¬های¬ دفعی-ترشحی لاروهای مرحله¬ی دوم و سوم استروس اویس و روش هماگلوتیناسیون غیرمستقیم به عنوان روشی سریع و ارزان برای تشخیص آلودگی در دام زنده (گوسفند و بز) به ویژه در گله¬های پر جمعیت دام به منظور درمان، کنترل و کاهش خسارات اقتصادی ناشی انگل در دام ها و نیز کاهش میازیس در انسان استفاده کرد.
عباس حاتمی حسین حمیدی نجات
سارکوسیستیس تک یاخته ای انگلی از شاخه آپی کمپلکسا است که آلودگی به آن از سراسر دنیا گزارش شده است. این انگل چرخ? زندگی دو میزبانه اجباری دارد. علف خواران (میزبان واسط ) با خوردن آب و غذای آلوده به اسپروسیست ها که توسط گوشت خواران (میزبان اصلی) دفع می شود، آلوده می شوند و متعاقب آن کیست های نسجی ایجاد می شود. هدف از پژوهش حاضر شناسایی گونه های مختلف سارکوسیستیس گوسفندان کشتار شده در کشتارگاه شهر های اهواز و خرم آباد با استفاده از pcr-rflp بوده است. در پژوهش حاضر مجموعاً 80 نمونه بافتی از عضلات مری، دیافراگم، بین دنده ای، زبان و عضله مخطط (ران) از گوسفندان ذبح شده جمع آوری شد(در هر شهرستان 40 نمونه، 20 نمونه کیست های ماکروسکوپی و 20 نمونه کیست های میکروسکوپی). استخراج dna نمونه ها با استفاده از کیت تجاری صورت گرفت. شرایط pcr برای تکثیر قطعه s rrna18 فراهم گردید. برای بررسی اختصاصی بودن آغازگرها، نمونه های dna نئوسپورا کانینوم و توکسوپلاسما گوندیی نیز در کنار نمونه های سارکوسیستیس تحت مطالعه قرار گرفت. ارزیابیpcr-rflp روی نمونه ها نشان داد که کیست-های ماکروسکوپی و میکروسکوپی متعلق به سارکوسیستیس ژیگانته آ است. تحقیق حاضر نشان داد که با روش pcr-rflpگونه های سارکوسیستیس گوسفندی را می توان از هم تفکیک داد. در این روش برای تفکیک گونه-های متعلق به کیست های میکروسکوپی گوسفندا ن آنزیم taqi و برای تفکیک گونه های متعلق به کیست های ماکروسکوپی hincii و taqi موثرتر از سایرین هستند.
لیلا درخشان محمدحسین راضی جلالی
هیداتیدوزیس از مهم ترین بیماری های مشترک انسان و دام میباشد. در این بیماری، جراحی، درمان انتخابی بوده و درمان دارویی برای بیماران غیر قابل جراحی توصیه می شود. در مطالعه حاضر اثرات درمانی عصاره اکیناسه، آقطی و نانواکسید روی با آلبندازول در آلودگی تجربی موش آزمایشگاهی به کیست هیداتیک و تعیین غلظت اینترلوکینهای 4 و 10 بررسی گردید. تعداد 60 سر موش سوری به 10 گروه 6 تایی تقسیم شدند. گروه های 5-1، با تعداد 2000 عدد پروتواسکولکس زنده به صورت داخل صفاقی آلوده شدند. گروه های 10-6 به عنوان گروه های غیر آلوده به صورت داخل صفاقی بافر فسفات استریل دریافت کردند. تمام موش ها 8 ماه نگهداری شدند و پس از اطمینان از القاء آلودگی، روزانه به مدت یک ماه، گروه های 2 و 7 با نانواکسید روی، گروه های 3 و 8 با اکیناسه، گروه های 4 و 9 با آقطی و گروه های 5 و 10 با آلبندازول، درمان شدند. پس از اتمام دوره درمان، موش ها کالبدگشایی شدند و تعداد، اندازه و حجم کیست های جدا شده تعیین گردید. نتایج نشان داد که در تمامی گروه های آلوده (گروه های 5-1)، کیست تشکیل شده است. علاوه بر آن تعداد، اندازه و حجم کیست ها در گروه های درمان شده (گروه های 5-2) در مقایسه با گروه شاهد آلوده (گروه 1) کاهش معنی داری داشت (0/05/>p ). کم ترین تعداد کیست در گروه درمانی اکیناسه، کم ترین اندازه و حجم کیست در گروه تحت درمان با آقطی مشاهده شد. بیشترین تعداد، حجم و اندازه کیست در گروه شاهد آلوده مشاهده گردید. پس از کشت سلول های طحال، بیشترین میانگین غلظت اینترلوکین 4 و 10 در گروه شاهد مثبت و کم ترین میانگین غلظت اینترلوکین 4 و 10 در گروه درمان شده با اکیناسه دیده شد. بررسی اثر درمانی آقطی، اکیناسه و نانواکسید روی در مطالعه حاضر موید اثرات کاهشی مشخص در تعداد، اندازه و حجم کیست می باشد. به نظر می رسد اثر کاهشی آقطی و اکیناسه با تحریک سیستم ایمنی میزبان و یا مکانیسم های ناشناخته دیگر مرتبط باشد. اثرات پروتواسکولکس کشی نانواُکسید روی ممکن است به دلیل اثرات حفاظتی آن علیه استرس های اکسیداتیو و یا مشابه اثرات کشندگی بر سلول های سرطانی با شد. به هر حال یافتن مکانیسم اثر هریک از این ها و به خصوص مواد موثره گیاهان مورد نظر، نیازمند مطالعات تکمیلی بیشتری خواهد بود.
حداد شفیعیان حسین حمیدی نجات
در طی این پایانامه میزان شیوع و تعیین گونه تک یاخته کریپتوسپوریدیوم در نشخوارکنندگان استان لرستان انجام شد. نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که میزان شیوع کمتر از 8 درصد بود و تنها گونه شناسایی شده در منطقه کریپتوسپوریدیوم پاروُم بود.
احمد حیدرزاده یگانه صالح اسماعیل زاده
چکیده نام خانوادگی: حیدرزاده یگانه نام: احمد شماره دانشجویی: 9091101 عنوان پایان نامه: مطالع? پاتولوژی و ایمونوهیستوشیمی برخی از اندام های داخلی رت مبتلا به توکسوپلاسموز تجربی اساتید راهنما: دکتر حسین حمیدی نجات، دکتر صالح اسماعیل زاده استاد مشاور: دکتر علی رضا البرزی درجه تحصیلی: کارشناسی ارشد رشته: انگل شناسی دامپزشکی دانشگاه: شهید چمران اهواز دانشکده: دامپزشکی گروه: پاتوبیولوژی تاریخ فراغت از تحصیل: 31/6/1393 تعداد صفحه: 101 کلید واژه ها: توکسوپلاسموز، پاتولوژی، ایمونوهیستوشیمی، رت تک یاخته انگلی توکسوپلاسما گوندای یک عامل زئونوز با پراکندگی وسیع بوده که باعث افزایش نگرانی در انسان و حیونات خون گرم شده است. بررسی های انجام شده نشان داده اند که توکسوپلاسموز ممکن است در مرحله حاد سبب نکروز و تخریب بافت ها گردد، اما وضعیت انتشار انگل در اندام های متفاوت به خوبی بررسی نگردیده است. روش ایمونوهیستوشیمی یکی از روش های بسیار حساس تشخیص توکسوپلاسما در بافت هاست. در این تحقیق 41 سر رت به عنوان مدل آزمایشگاهی به 2 گروه تقسیم شدند. به 29 سر رت 50000 عدد تاکی زوئیت تازه توکسوپلاسما گوندای (سوی? rh) تلقیح گردید. 12 سر رت سالم به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شدند. از گروه آلوده، 15 سر رت در روزهای 3، 5، 7، 10 و 25 پس از آلودگی، آسان کشی شده (روزانه 3 سر رت) و 14 سر رت تا روز 45 پس از آلودگی به منظور ایجاد آلودگی مزمن نگهداری شده و سپس سیستم ایمنی آن ها با تزریق روزانه دگزامتازون سدیم فسفات به مدت 10 روز (روزانه 4/0 میلی گرم) سرکوب گردید. گروه غیر آلوده همانند گروه آلوده بررسی می گردید. بعد از القاء مرحله حاد توکسوپلاسموز، رت ها به منظور یافته های هیستوپاتولوژی و ایمونوهیستوشیمی بررسی گردیدند (روزانه 3 نمونه). اگرچه ارگانیسم در تمام اندام های رت ها حضور داشت، اما ضایعات بافتی عمدتاً در ریه و کبد رت های طبیعی و دچار سرکوب سیستم ایمنی مشاهده گردید. توکسوپلاسما گوندای ابتدا در ریه و کبد و سپس قلب مشاهده گردید، اما توزیع آن در سایر اندام ها الگوی مشخصی نداشت. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که رت مدل حیوانی مناسبی برای تحقیق بر روی بیولوژی انگل توکسوپلاسما گوندای می باشد، به عنوان مثال نشان دادن فرم تحت درمان گاهی آلودگی در انسان وگوسفند.
حسن جوانشیری قاسم آبادی علیرضا البرزی
تیلریوز اسبی یکی از بیماری های انگلی با اهمیت در بین تک سمی ها می باشد و خطر جدی برای صنعت اسبداری محسوب می شود. تشخیص دقیق حاملین این انگل برای پیشگیری از بیماری و اقدامات کنترلی موثر، می تواند حائز اهمیت باشد. به همین منظور هدف از مطالعه ی حاضر بررسی احتمال وجود انگل تیلریا اکوئی در سگ های مناطق روستایی اطراف اهواز بوده است. در مجموع نمونه ی خون 100 سگ به روش مولکولی برای بررسی حضور انگل تیلریا اکوئی بررسی گردید. برای جستجوی تیلریا اکوئی، پرایمرهایی که هدف آن ها ژن 18s rrna بود انتخاب گردید. پس از استخراج dna از خون کامل سگ ها، نمونه ها pcr شده و نتایج آن ها با استفاده از ژل آگارز مشاهده شد. از بین 100 نمونه ی خون مورد مطالعه تنها در دو مورد آلودگی به انگل تیلریا اکوئی مشاهده گردید. به عبارتی 2 درصد از سگ های مورد مطالعه حامل انگل تیلریا اکوئی بودند. در مجموع نتایج مطالعه ی حاضر نشان می دهد که سگ های مناطق روستایی اطراف اهواز آلوده به انگل تیلریا اکوئی بوده اند. بنابراین این حیوانات می توانند احتمالا به عنوان حاملین انگل تیلریا اکوئی مطرح باشند. نتایج مطالعه ی حاظر نشان داد که در برنامه ریزی جهت کنترل تیلریوز اسبی در میان اسبان، آلودگی سگ ها نیز می بایست درنظر گرفته شود.