نام پژوهشگر: محمدرضا عمران پور
نگین اسداله پور فروغ صهبا
چکیده ندارد.
سارا اسلامی فروغ صهبا
پیدا کردن برجسته سازی در اشعار حسین منزوی
کبری کریوند محمدرضا عمران پور
موضوع پایان نامه ی حاضر بررسی جلوه های مختلف « برجسته سازی در اشعار هوشنگ ابتهاج» می باشد. برجسته سازی عبارت است از روشهایی که متن را به چشم مخاطب بیگانه بنماید. این روشها سبب لذت و بهره وری بیشترخواننده از اثرادبی می شود. بسیاری ازشاعران ازاین روش برای تقویت وتازگی وغنای شعرخود بهره می گیرند. ابتهاج نیز از شاعرانی است که از این ترفند برای تقویت و جلوه ی شعرخود استفاده کرده است. ابتهاج دراشعارکلاسیک ونیمایی خود درموارد بسیاری دست به هنجارگریزی و برجسته سازی زده است. دراین رساله پس از توضیح نظریه فرمالیسم و برجسته سازی وهنجارگریزی، شرحی درباره ی زندگی و شعر ابتهاج آورده شده است و سپس به بررسی انواع برجسته سازی ها و هنجارگریزی های شعرسایه در 5 فصل پرداخته شده است. برجسته سازی در زبان، موسیقی، تخیل، محتوا و فرم از انواع برجسته سازی هایی است که سایه در شعر خود ایجاد کرده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد بیشترین نوع برجسته سازی در شعر سایه، درحوزه ی زبان است که شامل «هنجارگریزی واژگانی»، «هنجارگریزی نحوی»، «هنجارگریزی سبکی»، «هنجارگریزی زمانی»می شود وکمترین بسامد برجسته سازی در شعر وی مربوط به فصل محتوا و فرم است.
زهرا خوشنود فروغ صهبا
این پایان نامه برآن است که با ذکر مقدمه ای برجریان شناسی غزل ، جریانات شعری به وجود آمده در غزل پس از انقلاب اسلامی را مورد نقد و بررسی قرار داده و در این راه، زمان مورد بررسی را به سه دوره تقسیم کرده و درهر دوره با شرح جزئیات جریانات شعری به وجود آمده و معرفی شاعران موثر در هر دوره ، به بررسی و نقد ویژگی های محتوایی و ساختاری ـ زبانی غزل ِ هر دوره می پردازد. در فصل اول (مقدمات و کلیات)، ضمن بیان و شرح پیشینه ی غزل فارسی، تغییرات این قالب شعری تا زمان انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار می گیرد. فصل دوم (حماسه در غزل) که به طور تقریبی سال های 1359 تا 1370 را در برمی گیرد ضرورت حضور شعر جنگ و ویژگی های آن را در بوته ی نقد قرار داده و در فصل سوم (غزل روایی)، دلایل تحول غزل در سال های پس از جنگ تا اواسط دهه ی هفتاد مورد باز نگری واقع می شود. در فصل چهارم (غزل پیشرو) نمای تازه ای از غزل معاصر معرفی شده و به بیان و نقد ویژگی های آن پرداخته می شود. در این فصل با گریزی به ادبیات سایبری در ایران، دلایل ظهور غزل پیشرو در ادب فارسی و استقبال از آن در دهه ی هشتاد مورد بررسی قرار می گیرد. انتظار می رود این پژوهش به پرسش های زیر پاسخی گویا دهد: 1. معرفی جریان های به وجود آمده در غزل پس از انقلاب اسلامی تا سال 1390 2. شاعران جریان ساز در هر دوره 3. برجسته ترین ویژگی های ساختاری غزل در هر دوره 4. زمینه های موفقیت و فراگیری یک جریان یا عوامل رکود آن
زیبا نصرتی محمدرضا عمران پور
چکیده با توجه به اشعار ویژه و خوب معرفی شده ی سال های 90- 85 در رده ی سنی خردسال، توسط شورای کتاب کودک، به بررسی عنصر تخیل و واقعیت در این اشعار می پردازیم. ابتدا با بیان اهمیت، کیفیت و کارکردهای این دو عنصر، گونه های مختلف آن ها را بر اساس میزان کاربرد و اهمیت، در اشعار گزینش شده بررسی می نماییم. همچنین موارد مهم و پرکاربرد زمینه های شکل گیری دو عنصر را معرفی می کنیم و در فصل نهایی تحت عنوان «هنجارگریزی معنایی»، صورت های خیالی را در قالبی به نسبت، نو و منسجم تحت عناوین کلی تجریدگرایی و تجسم گرایی دسته بندی می نماییم. در نهایت، با توجه به تحقیقات و بررسی های انجام شده نتیجه می گیریم که اگر چه عنصر تخیل و واقعیت در شعر خردسال، به دلیل ویژگی های روانی کودکان با محدودیت هایی روبرو است، اما وجود آن ها در این عرصه امری گریزناپذیر و ضروری است. این عناصر به دلیل کاربرد ها، فواید و زیبایی های ادبی اهمیت بسزایی در این عرصه داشته و به اشکال مختلفی نمود می یابند.
الهام شرفی فروغ صهبا
شیخ اشراق، شهاب الدین سهروردی، با تکیه بر میراث کهن ایران باستان و حکمای یونان و تاملات ویژه در آیات قرآن، حکمت اشراقی خویش را بر بنیان نور، استوار کرد. در اندیشه ی این حکیم، حکمت، منحصر در حکمت بحثی نیست؛ بلکه حکمت بحثی مقدمه ای برای حکمتی بالاتر و شریفتر به نام حکمت ذوقی است و بدین طریق، حکمت ذوقی را که در سیر تحول فلسفه، تا حدی رو به فراموشی رفته بود بار دیگر احیاء نمود. او در حکمت خود نوآوری های فراوانی داشت که این نوآوری ها، به ویژه در مباحث نورشناسی، بر حکمای متاخر تاثیر فراوانی نهاد. او با وجود عمر بسیار کوتاه خود، آثار و مکتوبات فراوانی از خویش، به یادگار گذارد که با اهمیت ترین آنها، «حکمت اشراق» است. به اعتقاد او، هیچ حقیقتی در عالم، آشکارتر و هویداتر از نور نیست و از این روست که نور، بی نیاز از تعریف است. او قائل به اصالت نور بوده است و هستی را عین نور، قلمداد می کند؛ به این صورت که «نورالانوار» در رأس هرم هستی جای دارد و سایر موجودات، اعم ازانوار و برازخ که خود ظل نور هستند در سایر مراتب هستی جای می-گیرند. سهراب سپهری شاعر بزرگ نوپرداز و صاحب سبک معاصر، همواره از بیانی نمادین در عین حال، نامتعارف برای تبیین احوال، اشراق و شهود عارفانه خویش بهره برده که در نوع خود منحصر به فرد است. کلیت شعر او ترسیم سمبولیک و شاعرانه ای از عرفانی ساده و همه فهم بوده که از عناصر ،پدیده ها و واژگان، به شکل متفاوت سود می جوید تا ناخودآگاهانه، نگاه خواننده را متوجه چشم اندازهایی تازه کند. سپهری به خاطر داشتن روحیه ای لطیف توانسته ساده ترین شکل ارتباط با خداوند را به نمایش گذارد و حضور خدا را در هر لحظه و هر جزء هستی، برای خواننده خود ملموس سازد. او نیز به مانند سهروردی خدا را در همه کائنات، ساری و جاری می داند و معتقد است که نور خداوند در کل هستی متجلی است، بنابراین در این پایان نامه سعی شده است که وجوه اشتراک سهراب و سهروردی در چهار عنصر: 1- عقل و عشق، 2- تجلی، 3- نور و رنگ 4- نور خداوند مورد بررسی قرار گیرد.
فاطمه سلطانی محمدرضا عمران پور
رمان کلیدر با بهره¬گیری متنوع از عامل شخصیت¬پردازی، به عنوان یکی از اصلی¬ترین مؤلفه¬های شکل¬گیری داستان، به یکی از آثار برجسته و جذاب دولت¬آبادی تبدیل شده است. این پژوهش بر آن است تا با شناخت ابعاد و شیوه¬های گوناگون شخصیت¬پردازی در رمان کلیدر و شرح و بسط شاخصه¬های آن، برجستگی این عنصر داستانی را آشکار کند تا از این طریق، زاویه¬ای دیگر از خلاقیت این نویسنده را در نگارش رمان کلیدر نشان دهد. نویسنده از دو شیوۀ شخصیت¬پردازی مستقیم و غیرمستقیم استفاده کرده است. براساس نتیجۀ تحقیق، شخصیت¬پردازی از طریق توصیف وضعیت ظاهری در رمان کلیدر از بسامد بالایی برخوردار است. راوی با استفاده از شگرد توصیف در سطح ظاهر، اعمال و رفتار، اندیشه و درونیات افراد، اقدام به پرورش ابعاد مختلف شخصیتی می¬کند. در شیوۀ غیرمستقیم شخصیت¬پردازی بر مبنای رفتار و کردار شخصیت¬ها و شخصیت¬پردازی بر اساس گفت¬وگو از مهم¬ترین شگردهایی است که دولت¬آبادی در ساخت شخصیت¬های رمان کلیدر و برای معرفی شخصیت¬ها از آن بهره برده است. این مسأله نشان می¬دهد که اغلب افراد رمان شخصیت¬هایی متحول، پویا و جزء شخصیت¬های نمایشی به¬شمار می¬روند. شخصیت¬پردازی از طریق نام کمترین نقش را در ساخت و پرداخت شخصیت¬های رمان دارد.
فریبا کبیری فیجانی فروغ صهبا
ادبیات کودک با نیاز ویژه پدیده ای نوظهور در مطالعات ادبی است. در این پایان نامه کتاب های داستان با شخصیت کودک با نیاز ویژه، که در دهه هشتاد برای گروه سنی ب و ج تألیف شده، با توجه به دیدگاه های مطالعات فرهنگی، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. در این پایان نامه داستان های مورد نظر از سه نظریه "داغ ننگ" از دیدگاه اروینگ گافمن، "بدن و خود" از دیدگاه "گیدنز" و دیگر نظریه پردازان و "مناسبات قدرت" از دیدگاه "فوکو"، بررسی شده و در نهایت تصاویر این داستان ها در ارتباط با دیدگاه های فوق مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که در بیشتر داستان هایی که در مورد شخصیت کودکان استثنایی نوشته شده نویسنده خودآگاه یا ناخودآگاه با برجسته سازی نواقص و معایب جسمانی و روانی به بیان یک نظام هنجار و ناهنجار می پردازد که در آن کودکان استثنایی به طبقه ای پست تر تعلق دارند و به خاطر وضعیت جسمانی که به آن دچار هستند در ارتباط با خود و دنیای بیرون دچار مشکل می شوند و گاه در یک ساختار پزشکی و یا اجتماعی، جداسازی شده و تحت کنترل قرار می گیرند. در بخش تصویر نیز به این نتیجه می رسیم که تصاویر در راستای زبانِ داستان و به عنوان مکمل آن با نمایش معایب و نواقص جسمانی و مکان های جداسازی شده به تثبیت نظام هنجار و ناهنجار، طبیعی و غیر طبیعی در ذهن کودک مخاطب می پردازد.
محمدجواد زارعی محمدرضا عمران پور
چکیده شالوده شکنی یکی از نظریه های نقد ادبی است که در اواخر دهه ی 1960 میلادی شکل گرفت . این نظریه با اعتقاد به نشانه شناسی سندروس و سوسور مبنی بر این که یک واژه با توجه به شرایط مکانی و زمانی و همچنین بافت متن معنای متفاوتی را می تواند داشته باشد . در مقابل این اعتقاد ساخت گرایان که یک دال همیشه به مدلول مشخص، رهنمون می شود ایستادگی کرد . پساساخت گرایان پا را از این هم فراتر گذاشتند و توجه خود را از مولف به سمت خواننده و متن سوق دادند . تعین ناپذیری نشانه ها و قراردادی و اختیاری بودن ارتباط دال و مدلول از بنیان های نظریه ی شالوده شکنی است . شالوده شکنان با یافتن تقابل های دوجزئی که تلاش می کنند معنای متن را ثابت کنند و فرآیند تولید معنای اضافی را متوقف کنند آنها را دگرگون کرده و به اصطلاح ، واسازی می کنند . عنوان پایان نامه ی حاضر « بررسی شالوده شکنانه » برخی از داستان های معاصر است . که با توجه به آراء رولان بارت و ژاک دریدا به بررسی ساختار شکنانه ی هفت داستان از ادبیات معاصر پرداخته است . پنج داستان از داستان های صادق هدایت ( آبجی خانم ، اسیر فرانسوی ، مرده خورها ، داش آکل ، سگ ولگرد ) است . و دو داستان ( پرنده فقط یک پرنده بود و دهلیز ) از هوشنگ گلشیری مورد بررسی قرار گرفته است . تا قابلیت های زبان فارسی برای آزموده شدن توسط این نظریه نشان داده شود. نتایج به دست آمده نشان داد که داستان های کوتاه بررسی شده ، قابلیت بررسی شدن توسط این نظریه را دارا هستند . همچنین دریافتیم که متن برای جلوگیری از تولید معنای اضافی ناچار از تقابل های دو جزئی استفاده می کند و روی برخی از نشانه های متن سرپوش می گذارد. این پژوهش به سه فصل تقسیم شده است . در فصل اول کلیات تحقیق بیان شده است.فصل دوم به سه بخش (کلیات نظریه، داستان هایی از صادق هدایت،داستان هایی از هوشنگ گلشیری) در فصل سوم نیز نتیجه گیری خود را از این پژوهش و انتقاد ها و پیشنهاد هایی درباره ی نظریه ی ساخت شکنی مطرح کردیم . کلید واژه : ساختار شکنی ، داستان کوتاه ، تقابل های دو جزئی