نام پژوهشگر: محمدرضا خواجه پور
حمیدرضا عشقی زاده پرویز احسان زاده
نوسانات شدید بارندگی در مقیاس های فصلی و سالانه در ایران موجب عدم اطمینان کافی نسبت به دریافت حداقل بارش مورد نیاز جهت مصارف کشاورزی می شود. از این رو این تحقیق با هدف مطالعه تاثیر شرایط مختلف رطوبتی بر رشد، فلورسانس کلروفیل، عملکرد و اجزای عملکرد هیبریدهای ذرت در سال زراعی 1385 با استفاده از طرح کرت های خرد شده در قالب بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان اجرا شد. تیمارهای آبیاری بر اساس میلی متر تبخیر تجمعی از طشت تبخیر کلاس a در سه مرحله رشد ذرت از کاشت تا مرحله انتقال، انتقال تا خمیری شدن دانه و خمیری تا رسیدگی فیزیولوژیک شامل: 1i (به ترتیب 85-70-85) به عنوان شاهد، 2i (به ترتیب 110-70-110)، 3i (به ترتیب 135-95-135) و 4i (به ترتیب 160-95- 160) به عنوان فاکتور اصلی و چهار هیبرید ذرت شامل سینگل کراس 704 (1v)، سینگل کراس 700 (2v)، سینگل کراس500 (3v) و تریپل کراس647 (4v) به عنوان فاکتور فرعی بود. پارامترهای فلورسانس کلروفیل (f0، fm و fv/fm)، شاخص سطح برگ در مرحله ظهور گل آذین نر، ارتفاع گیاه، تعداد بلال در گیاه، تعداد دانه در بلال، عملکردهای ماده خشک و دانه، شاخص برداشت و کارایی مصرف آب آبیاری اندازه گیری شدند. شاخص سطح برگ گیاهان با افزایش فاصله آبیاری کاهش معنی داری یافت. بطوریکه سطح آبیاری 1i با 43/5 بیشترین و 4i با 66/3 کمترین مقدار را داشتند. در بین هیبرید ها نیز سینگل کراس 700 با 93/4 بالاترین و تریپل کراس 647 با 85/3 کمترین مقدار را داشتند اختلاف بین هیبریدها از نظر fm در مرحله 10 برگی و ظهور گل آذین نر معنی دار بود. همچنین بین تیمارهای آبیاری از نظر fv/fm اختلاف معنی داری (05/0>p) در مرحله ظهور گل آذین نر مشاهده شد. هیبرید به غیر از مرحله سبز شدن اثر بسیار معنی داری بر روی مراحل نمو گیاه داشت. سینگل کراس 500 به عنوان زودرس ترین (1634 درجه روز-رشد) و تریپل کراس 647 به عنوان دیررس ترین هیبرید (1733درجه روز- رشد) بودند. عملکرد دانه به طور بسیار معنی داری تحت تاثیر رژیم آبیاری و هیبرید قرار گرفت، ولی بر همکنش بین آنها تاثیری بر عملکرد دانه نداشت. سطح آبیاری 1i که تعداد دانه در بلال و وزن هزار دانه بیشتری (به ترتیب حدود 35 و 8%) نسبت به سطح آبیاری 4i داشت، با عملکرد دانه 12340 کیلو گرم در هکتار نسبت به سطح 4i با 7670 کیلو گرم دانه در هکتار حدود 37% تولید دانه بیشتری داشت. سینگل کراس 700 با وجود اینکه تعداد دانه کمتری (حدود 7%) نسبت به سینگل کراس 500 داشت بخاطر وزن دانه بیشتر (حدود 11%) عملکرد دانه بیشتری ( 11220کیلوگرم در هکتار) داشت. در شرایط رطوبتی مختلف در این آزمایش از میان اجزای عملکرد تعداد دانه در بلال با ضریب همبستگی **75/0 و پس از آن وزن هزار دانه با ضریب **45/0 به ترتیب بیشترین و کمترین نقش را در تعیین عملکرد دانه داشته اند. تیمار 4i کمترین عملکرد بیولوژیک (16650 کیلوگرم در هکتار) و دانه و نیز کمترین کارآیی مصرف آب آبیاری (42/1 و 99/0 کیلوگرم در متر مکعب به ترتیب برای عملکرد بیولوژیک و عملکرد دانه) را در بین تیمارهای آبیاری داشت. در بین هیبرید ها نیز سینگل کراس 700 بالاترین عملکرد بیولوژیک (23450 کیلوگرم در هکتار) را به خود اختصاص داد.
مهوش توکل محمدرضا خواجه پور
به دلیل سازگاری گلرنگ به شرایط کشت مسطح و سهولت مدیریت های زراعی و بازده اقتصادی بالای دانه و گلبرگ، کشاورزان منطقه اصفهان توجه روز افزونی به کشت تابستانه این گیاه معطوف میدارند. طی سالهای اخیر تعدادی ژنوتیپ از توده محلی کوسه جدا گردید. که اطلاع دقیقی از سازگاری آنها به شرایط کشت تابستانه در اصفهان در دسترس نیست. به این منظور تحقیقی در سال 1383 در مزرعه پژوهشی دانشگاه صنعتی اصفهان بر روی 18 ژنوتیپ گلرنگ، شامل ژنوتیپ اراک2822، توده محلی کوسه و 16 ژنوتیپ انتخابی از توده محلی کوسه در قالب یک طرح بلوکهای کامل تصادفی، در سه تکرار به اجرا در آمد. نتایج حاصل از تجزیه واریانس مراحل نمو نشان داد که ژنوتیپها از نظر کلیه خصوصیات فنولوژیکی به جز تعداد روز تا سبز شدن با یکدیگر تفاوت معنی داری داشتند. ژنوتیپ زودرس ترین و ژنوتیپ دیررس ترین ژنوتیپ شناخته شد. ژنوتیپها از لحاظ صفاتی مانند ارتفاع بوته، تعداد شاخه فرعی درجه اول، تعداد طبق عقیم در شاخه فرعی درجه ااول، تعداد طبق در بوته، تعداد دانه در طبق بارور و وزن صد دانه در زمان رسیدگی فیزیولوژیک با یکدیگر تفاوت معنی داری نداشتند. تفاوت ژنوتیپها از لحاظ صفات دردص روغن دانه، عملکردهای دانه و روغن (کیلوگرم در هکتار) با یکدیگر معنی دار بود. ژنوتیپ orb66 با درصد روغن دانه 31 درصد بیشترین و ژنوتیپ sod9 با درصد روغن دانه 7/22 کمترین درصد روغن دانه را دارا بودند. ژنوتیپ orb66 با عملکرد دانه 6/5422 کیلوگرم در هکتار بیشترین و ژنوتیپ ca411 با عملکرد دانه 8/1041 کیلوگرم در هکتار کمترین میزان عملکرد دانه را دارا بودند. همچنین ژنوتیپ orb66 با 1681 کیلوگرم در هکتار بیشترین و ژنوتیپ ca411 با 9/283 کیلوگرم در هکتار کمترین میزان عملکرد روغن را دارا بودند. با توجه به عملکرد دانه و روغن در مجموع نتیجه گری میشود که ژنوتیپ orb66 ممکن است جهت کاشت تابستانه گلرنگ در منطقه اصفهان مناسب باشد.
علی مرتضی پور محمد محمودی
در این پایان نامه تحول زمانی و رفتار حالت پایای درهمتنیدگی در زمینه برهمکنش اتم با میدان الکترومغناطیسی مورد مطالعه قرار می گیرد. برای این منظور آنتروپی کاهش یافته اتمی و معیار دوان را به ترتیب برای بررسی درهمتنیدگی اتم-فوتون و درهمتنیدگی فوتون-فوتون به کار می بریم. ابتدا دو سیستم به نام های جفتیدگی تراز بالا و جفتیدگی تراز پایین در نظر می گیریم و نشان داده می شود که درهمتنیدگی بین اتم و گسیل خودبه خودی اش در این دو سیستم را می توان توسط میدان لیزری جفت شونده کنترل نمود. این میدان اثرات متفاوتی را بر درهمتنیدگی این دو سیستم دارد. تنها در سیستم با جفتیدگی تراز پایین درهمتنیدگی به یک مقدار ثابت غیر صفر می رسد که این مقدار ثابت توسط شدت و نامیزانی میدان جفت شونده قابل کنترل است. در ادامه دو نوع سیستم سه ترازی وابسته به فاز درنظر می گیریم. در یکی از آن ها رفتار وابسته به فاز ناشی از ساختار حلقه بسته آن سیستم است، در حالی که رفتار وابسته به فاز سیستم دیگر ناشی از همدوسی تولید شده توسط گسیل خودبه خودی است. نشان داده می شود که درهمتنیدگی بین اتم پوشیده و گسیل خودبه خودی اش در هر دو سیستم به یک مقدار پایا می رسد که توسط شدت و فاز نسبی میدان های اعمالی قابل کنترل است. در پایان برهمکنش یک میدان کوانتیده شامل دو مد با یک اتم سه ترازی در پیکربندی نوع لامبدا را در حضور اثر غیرخطی کر متقابل درنظر می گیریم. ابتدا رفتار دینامیکی درهمتنیدگی اتم-فوتون مورد مطالعه قرار می گیرد و نشان داده می شود که افزایش ضریب اثر کر متقابل رفتار متفاوتی را در سه مدل ارائه شده در برهمکنش اتم-میدان القاء می کند. بعلاوه ملاحظه می شود که دو مد میدان کوانتیده تنها در صورت اعمال میدان کلاسیکی به دو تراز پایه با یکدیگر درهمتنیده می شوند. همچنین نتایج نشان می دهند که چلاندگی دو مد تنها در غیاب میدان کلاسیکی و اثرهای غیرخطی امکان پذیر است.
حسین پورهادیان محمدرضا خواجه پور
به منظور تعیین تاثیر فواصل ردیف کاشت و تراکم بوته بر شاخص های رشد سرعت پوشش کنوپی وعملکرد گلرنگ توده محلی، کوسه در کشت تابستانه آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان واقع در لورک نجف آباد به صورت کرت های خرد شده در قالب بلوک های کامل تصادفی در سال زراعی 83-1382 به اجرا در آمد فاکتور اصلی شامل فواصل دریف 20 و 30 سانتی متر (کشت مسطح) و 45 سانتی متر (کشت جوی پشته) و فاکتور عرعی شامل تراکم 40 و 50 بوته در مترمربع بود. با افزایش فاصله ردیف و تراکم بوته تمام مراحل نموی گلرنگ شامل سبز شدن، ساقه دهی، رویت طبق، شروع گل دهی، 50 و 100 درصد گل دهی و رسیدگی فیزیولوژیک تسریع می گردید. با کاهش فاصله ردیف و افزایش تراکم بوته وزن خشک و شاخص سطح برگ زیاد شدند. وزن خشک بعد از اتمام گل دهی و lai 14 روز قبل از شروع گل دهی به حداکثر رسید. با کاهش فاصله ردیف و افزایش تراکم بوته سرعت رشد محصول زیاد شد و حداکثر مقدار آن در هر سه فاصله ردیف در مرحله بعد از رویت طبق حاصل شد تراکم 50 بووته نسبت به 40 بوته همراه بیشتری تا تقریبا مرحله 100 درصد گل دهی داشت. حدکثر سرعت رشد نسبی در مرحله ساقه دهی به دست آمد تا 14 روز بعد ساقه دهی با افزایش فاصله ردیف کاهش یافت. اثر تراکم بوته روی rgr بسیار جزیی بود. با افزایش فاصله ردیف میزان جذب خالص nar کاهش یافت و حداکثر آن در مرحله شروع ساقه دهی حاصل شد. تراکم 50 بوته نسبت به 40 بوته فقط از شروع ساقه دهی به طور جزیی nar بیشتری داشت. با کاهش فاصله ردیف و افزایش تراکم بوته دوام سطح برگ افزایش یافت. روند تغییرات lad برای تمام فواصل ردیف و تراکم مشابه بود و با شروع گل دهی به حداکثر رسید. با کاهش فاصله ردیف و افزایش تراکم بوته ارتفاع بوته افزایش یافت. با کاهش فاصله ردیف تعداد شاخه فرعی در بوته طبق در شاخه فرعی طبق در بوته در متر مربع دانه در طبق عملرد تک بوته و محصول درصد و عملکرد روغن و شاخث برداشت به طور معنی داری افزایش ولی وزن هزاردانه به طور ناچیزی کاهش یافت. در این مطالعه بیشترین عملکرد دانه در فاصله ردیف 20 سانتی متر و تراکم 50 بوته به دست آمد. از نتایج کلی این آزمایش می توان چنین استنباط کرد که در شرایط اقلیمی اصفهان کاشت گلرنگ با آرایش و تراکم فوق به عنوان کشت تابستانه ممکن است مناسب باشد و همچنین شاخص های رشد شامل وزن خشک lai, cgr و lad فاکتورهای خوبی برای بیان تفاوت عملکرد تحت تاثیر تراکم بوته و به خصوص فواصل ردیف می باشند.
مرضیه گرجی مرتضی زاهدی
شوری یکی از تنش های محیطی مهمی است که سبب کاهش عملکرد بسیاری از گیاهان زراعی در مناطق مختلف دنیا شده است. این تحقیق در قالب سه آزمایش مجزا جهت ارزیابی عکس المعل ژنوتیپ های گلرنگ به شوری و بررسی نقش پتاسیم و کلسیم در میزان تحمل گیاه به شوری انجام شد. آزمایش اول جهت ارزیابی واکنش گیاه در مرحله جوانه زنی در آزمایشگاه و آزمایشات دوم و سوم جهت مطالعه عکس العمل گیاه به شوری در مرحله رشد رویشی در شرایط گلخانه در محیط کشت هیدروپونیک (با استفاده از محلول غدایی جانسون) صورت گرفت. در آزمایش اول و دوم سیزده ژنوتیپ گلرنگ در دو سطح شوری صفر و 100 میلی مولار نمک طعام ارزیابی شدند. در آزمایش سوم واکنش یک ژنوتیپ حساس به شوری گلرنگ در دو سطح شوری صفر و 100 میلی مولار نمک طعام و چهار تیمار کودی شامل محلول غذایی جانسون، محلول جانسون + 10 میلی مولار پتاسیم، محلول جانسون + 5 میلی مولار کلسیم و محلول جانسون + 10میلی مولار پتاسیم و 5 میلی مولار کلسیم مورد مطالعه قرار گرفت. در مرحله جوانه زنی سرعت جوانه زنی، طول ریشه چه و طول ساقه چه در اثر شوری کاهش یافت. در این مرحله اثر متقابل سطوح شوری و ژنوتیپ برای صفات جوانه زنی معنی دار بود. شوری باعث کاهش ارتفاع گیاه، تعداد و سطح برگ در گیاه و همچنین وزن خشک برگ، ساقه و ریشه گردید. وزن خشک اندام هوایی در محیط شور نسبت به محیط غیر شور در مقاومترین ژنوتیپ حدود 32 درصد و در حساسترین ژنوتیپ حدود 60 درصد کاهش یافت. همچنین در اثر تیمار شوری غلظت و محتوای پتاسیم، کلسیم و منیزیم در اندام هوایی و ریشه کاهش و در نقطه مقابل غلظت و محتوای سدیم در این اندام ها افزایش یافت. درصد کاهش وزن خشک اندام هوایی در محیط شور در تیماری که غلظت کلسیم در محلول غذایی به تنهایی افزایش یافته بود نسبت به دیگر تیمارهای آزمایشی کمترین بود. گرچه افزایش توأم غلظت پتاسیم و کلسیم در محلول غذایی باعث کاهش بیشتر وزن خشک تولید شده توسط گیاه در محیط شور گردید. نتایج حاصل از این آزمایش نشان می دهد که افزایش غلظت کلسیم در محلول غذایی می تواند اثر شوری بر رشد گیاه را تعدیل نماید.
نازنین پورسخی محمدرضا خواجه پور
آرایش کاشت بر خصوصیات رشدی و عملکرد آفتابگردان از طریق تغییر در فضای رشد هر بوته تأثیر می گذارد. ازآنجایی که هیچ گاه صد در صد بذرهای کاشته شده سبز نمی شوند، این سوال وجود دارد که تا چه اندازه ممکن است فاصله بوته را بدون افزایش شدید در رقابت کاهش داد وتا چه حد بوته های مجاور بوته های سبز نشده، ممکن است کاهش عملکرد ناشی از بوته از دست رفته را جبران نمایند. لذا به منظور پاسخ به این سوال، مطالعه ای در سال زراعی 86-1385 در مزرعـه تحقیقاتی دانشکـده کشاورزی دانشگـاه صنعتی اصفهان واقـع در لورک نجف آباد انجام گـرفت. آزمـایش با آرایـش کرت هـای یکبـار خرد شده در قـالب بلوک های کامل تصـادفی با سـه تکـرار با استفـاده از هیبریـد هـای سان 36 اجـرا گردیـد. فاصله ردیـف کاشت (60 و 75 سانتی متـر) به عنـوان فاکتور اصلی و فاصله بـوته در روی ردیف کاشت (12، 14، 16 و 18 سانتی متر) بدون بوته از دست رفته به عنوان فاکتور فرعی منظور گردیدند. هم چنین، برای هر فاصله بوته در روی ردیف کاشت، رشد و عملکرد بوته ها در سه حالت شامل تراکم کامل، بوته های مجاور یک بوته از دست رفته و بوته های مجاور دو بوته از دست رفته با آرایش کرت های یکبار خرد شده در قالب بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار ارزیابی شدند. در این مورد نیز، فاصله ردیف کاشت به عنوان فاکتور اصلی و حالت بوته به عنوان فاکتور فرعی منظور گردیدند. در حالت بوته های کامل، اثر فاصله ردیف کاشت و فاصله بوته بر هر یک از مراحل نموی معنی دار نبود و فقط تعداد روز تا رسیدگی فیزیولوژیک در فاصله بوته 12 سانتی متر به طور معنی داری کاهش نشان داد. ارتفاع بوته، قطر ساقه، وزن خشک ساقه، برگ، بقایای طبق، قطر طبق، عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک با افزایش فاصله ردیـف کاشت، به طور معنی داری افزایش یافت. درصد روغن و عملکرد روغن نیز با افزایش فاصله ردیف افزایش یافت، ولی شاخص برداشت به طور معنی داری کاهش یافت. قطر ساقه، وزن خشک ساقه، برگ، بقایای طبق، قطر طبق، تعداد دانه در طبق، وزن هزار دانه، عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت با کاهش فاصله بوته از 18 به 12 سانتی متر به طور معنی داری کاهش یـافت. همچنین درصد روغـن و عملکـرد روغـن نیز با کاهش فاصله بوته کاهش یافت، ولی ارتفـاع گیاهـان به طور معنـی داری افزایش یافت. در حالت بوته های از دست رفته و در کلیه فاصله های بوته، با افزایش فاصله ردیف کاشت، عملکرد دانه افزایش یافت که این افزایش تنها در فاصله بوته 18 سانتی متر معنی دار بود. با افزایش فاصله بوته به دلیل وجود بوته های از دست رفته در روی ردیف کاشت در کلیه فاصله های بوته، قطر ساقه، وزن خشک ساقه، برگ، بقایای طبق، قطر طبق، تعداد دانه در طبق، وزن هزار دانه، عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک به طور معنی داری افزایش یافت. شاخص برداشت فقط در فاصله بوته 12 سانتی-متر با افزایش فاصله بوته از 12 و 24 سانتی متر به 36 سانتی متر افزایش معنی داری یافت. درصد روغن و عملکرد روغن نیز با افزایش فاصله بوته در روی ردیف کاشت در هر چهار فاصله بوته افزایش یافت. ارتفاع بوته واکنش های متفاوتی نشان داد. بر اساس نتایج این مطالعه، چنانچه ساختمان و نفوذپذیری خاک مزرعه مطلوب باشد، ترکیب فاصله ردیف کاشت 60 سانتی متر و فاصله بوته در روی ردیف کاشت 14 سانتی متر برای حصول حداکثر عملکرد قابل توصیه می باشد. اما با توجه به مشاهدات مزرعه ای از نظر میزان خوابیدگی و سایر خصوصیات رشدی و نیاز آفتابگـردان به خاک نفوذ پذیر، در شرایطی مشابه با مطالعه حاضر که ساختمان و تراکم خاک مساله ساز است، ممکن است فاصله بوته در روی ردیف کاشت 18 سانتی متر با فاصله ردیف کاشت 75 سانتی متر برای کاشت آفتابگردان مناسب تر باشد.
علی اشرفی محمدرضا خواجه پور
در مناطق زیر کشت گندم دیم کشور با توجه به نوسانات فصلی و سالیانه بارندگی، توجه به ویژگی های ذاتی ریشه از نظر گسترش ومقاومت به خشکی و در نهایت تولید موفق محصول اهمیت زیادی دارد. این تحقیق با هدف ارزیابی خصوصیات رشد ریشه و عملکرد ارقام گندم دیم در شرایط محیطی مختلف به صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار در سال 1386 در دانشگاه صنعتی اصفهان اجرا شد. عوامل آزمایشی شامل رژیم آبیاری (آبیاری پس از تخلیه %50 رطوبت قابل استفاده خاک در منطقه ریشه وآبیاری پس ازتخلیه %80 رطوبت قابل استفاده خاک در منطقه ریشه)، دو نوع خاک از مناطق لورک و شرودان و ارقام گندم دیم زاگرس، کوهدشت، البرز و فلات بود. نتایج نشان دادند که وزن کل، عمق، حجم، سطح و طول تجمعی ریشه به طور بسیار معنی داری تحت تاثیر رژیم آبیاری، نوع خاک، رقم و برهمکنش آنها قرار گرفتند. آبیاری بوته ها بر اساس 80% تخلیه رطوبت خاک نسبت به 50% تخلیه رطوبت باعث کاهش 12 درصدی وزن کل ریشه شد. همچنین بوته هائی که در خاک شرودان رشد کرده بودند، وزن کل ریشه بالاتری (حدود 26%) نسبت به خاک لورک تولید کردند. در بین ارقام، البرز و فلات به ترتیب بیشترین و کمترین وزن کل ریشه را به خود اختصاص دادند. بیشترین وزن کل ریشه در رقم فلات با اعمال آبیاری بر اساس 50% تخلیه رطوبت خاک از ناحیه ریشه و کمترین مقدار در همین رقم با اعمال آبیاری بر اساس 80% تخلیه رطوبت خاک از ناحیه ریشه به دست آمد. وزن کل ریشه ارقام البرز 243/0 گرم (حدود26%)، زاگرس 307/0 گرم (حدود38%) و فلات 388/0 گرم (حدود49%) در خاک لورک نسبت به خاک شرودان کاهش داشت، ولی وزن کل ریشه رقم کوهدشت 142/0 گرم (حدود 18%) افزایش نشان داد. بیشترین وزن کل ریشه را رقم کوهدشت با اعمال آبیاری بر اساس 80% تخلیه رطوبت خاک از ناحیه ریشه در خاک لورک تولید کرد. عملکرد بیولوژیک، وزن خشک بخش هوایی، عملکرد دانه هر بوته و شاخص برداشت در سطح احتمال 1% تحت تاثیر رژیم آبیاری، نوع خاک، رقم و برهمکنش آنها قرار گرفتند. آبیاری بوته ها بر اساس 80% تخلیه رطوبت خاک نسبت به 50% تخلیه رطوبت باعث کاهش 24 درصدی عملکرد دانه شد. بوته هائی که در خاک شرودان رشد کرده بودند، عملکرد دانه بالاتری (حدود 24%) نسبت به خاک لورک داشتند. در بین ارقام، کوهدشت و زاگرس به ترتیب بیشترین و کمترین عملکرد دانه را به خود اختصاص دادند. به طور کلی و با توجه به جزئیات مورفولوژی ریشه در اعماق مختلف خاک، به نظر می رسد که طول تجمعی ریشه (**48/0r =) و تعداد ریشه (**46/0r=) همبستگی بهتری با عملکرد دانه دارند. در بین ارقام مورد مطالعه، رقم کوهدشت در شرایط مختلف رطوبتی و خاکی پتانسیل تولیدی بیشتر داشته و به نظر می رسد برای آزمایش های تکمیلی قابل توصیه باشد.
مجید عابدی محمدرضا خواجه پور
گذارهای فاز کوانتومی زنجیره اسپینی مدل بلوم-کپل در یک میدان عرضی در ناحیه گذار فاز پیوسته و نقطه بحرانی سه گانه بررسی شده است. برای به دست آوردن رفتار بحرانی سیستم از سلسله تقریب های میدان متوسط و از روش نابهنجاری هماهنگ استفاده شده است. برای سنجش درستی روش ها، تمام روش ها ابتدا برای مدل آیزینگ در میدان عرضی آزمون شده اند. به ازای ضریب میدان کریستالی 0/3 که یک نقطه گذار فاز پیوسته است، نماهای بحرانی پذیرفتاری، مغناطش خودبخودی و مغناطش بحرانی به دست آمده به ترتیب برابر است با gamma_{x}=1.76 ± 0.01 ، beta_{x}=0.126 ± 0.005 و delta_{x}=15.1 ± 0.1 این نماها مطابق نگاست کوانتوم-کلاسیک با نماهای آیزینگ دوبعدی در دمای نامتناهی تطابق دارد. علاوه بر رفتار بحرانی گذار فاز پیوسته، نقطه بحرانی سه گانه و نماهای مربوط به این نقطه به دست آمده است. آنچه به دست آمده نشان می دهد در بهترین تقریب نقطه سه گانه در d_t^*=0.88 ± 0.01 و h_{xt}^*=0.47 ±m 0.01 واقع می شود. نماهای بحرانی این گذار فاز در زنجیره اسپینی برای اولین بار محاسبه شده است و برابر هستند با gamma_{xt}=1.28 ± 0.03، beta_{xt}=0.03 ± 0.03 و delta_{xt}=23 ± 5. این محاسبان نشان می دهد که قضیه نگاشت کوانتوم-کلاسیک در نقطه بحرانی سه گانه نیز صادق است.
فرشته رمضان زاده هژبر خورشید رزمجو
علفهای هرز به طرق مختلف (رقابت با محصول زراعی برای جذب آب ، مواد غذایی ونور، اثرات اللوپاتیکی، مزاحمت در برداشت و غیره) باعث کاهش عملکرد محصولات زراعی می گردند اگرچه کنترل شیمیایی دارای معایبی از جمله خسارت به محصول، باقی ماندن بقایای علفکش در خاک، خسارت به محصولات بعدی و آلودگی محیط زیست می باشد، ولی تمام این معایب با انتخاب صحیح و به کارگیری به موقع و به مقدار مناسب و با مدیریت صحیح علفکش، به حداقل ممکن خواهد رسید. در دوره روزت که سرعت رشد بوته های گلرنگ بسیار کند و بطئی است علفهای هرز به سرعت رشد کرده و بر سر منابع غذایی و نور به شدت با بوته های گلرنگ رقابت می کنند. به منظور تعیین اثر¬بخشی دو علفکش پیش¬رویشی (تریفلورالین و اتال¬فلورالین) و تلفیق آنها با سه علفکش پس¬رویشی (ستوکسیدیم، سیکلوکسیدیم و هالوکسی¬فوپ) و نیز دو علفکش پس¬رویشی (دسمدیفام و فن¬مدیفام) بر روی کنترل علفهای هرز و خصوصیات رشد و عملکرد گلرنگ (توده کوسه)، آزمایشی در سال 1385 در مزرعه دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان واقع در لورک نجف¬آباد انجام شد. در این مطالعه، 10 تیمار علفکش همراه با شاهد وجین و شاهد علف¬هرز در قالب طرح آماری بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار مورد ارزیابی قرار گرفتند. تیمارهای علفکش پس رویشی در مرحله 8-6 برگی گلرنگ اعمال شدند. وجین علفهای هرز نیز در پلات شاهد وجین به طور مداوم و قبل از رسیدن ارتفاع آنها به 5 سانتیمتر تا زمان رسیدگی فیزیولوژیک انجام شد.گونه-های علف¬هرز موجود در مزرعه شناسایی شدند و صفات تعداد بوته، ارتفاع بوته و وزن خشک برای علفهای هرز سبز¬شده به تفکیک گونه اندازه¬گیری شدند. به منظور تعیین اثر علفکش¬ها و نیز رقابت علفهای هرز روی گلرنگ، ارتفاع و وزن خشک بوته گلرنگ اندازه¬گیری شد. نمونه¬گیری¬ها در زمان قبل از مصرف علفکش¬های پس¬رویشی، مرحله گرده¬افشانی و مرحله رسیدگی فیزیولوژیک گلرنگ انجام شدند. عملکرد و اجزای عملکرد شامل تعداد طبق در بوته تعداد دانه در طبق و وزن هزار دانه اندازه¬گیری شد و شاخص برداشت نیز محاسبه گردید. تاج¬خروس وحشی، سلمه¬تره، پنیرک و پیچک علفهای هرز غالب در مزرعه بودند. تیمارهای علفکش پیش¬رویشی علفهای هرز موجود را در حد قابل قبولی (تا صد درصد) کنترل کردند و اثر¬بخشی مساوی در کاهش تعداد، ارتفاع و وزن خشک علفهای هرز داشتند. در تیمارهایی که علفکش¬های پس¬ رویشی دسمدیفام و فن¬مدیفام مصرف شده بود ارتفاع، وزن خشک بوته، عملکرد و اجزاء عملکردگلرنگ کاهش معنی¬داری نسبت به شاهد وجین و دیگر تیمارها داشت. این کاهش احتمالاً به دلیل رقابت علفهای هرز و اثرات سوء تماس علفکش با گیاه می¬باشد. علفکش¬های ستوکسیدیم، سیکلوکسیدیم و هالوکسی¬فوپ اثری بر روی علفهای هرز نداشتند که با توجه به باریک-برگ¬کش بودن این علفکش¬ها این مسأله کاملاً منطقی به نظر می¬رسد. در تیمارهایی که علفکش پیش کاشتی به همراه علفکش پس رویشی به کار رفته بود میزان عملکرد با تیمار شاهد وجین و ردیفهایی که در آنها علفکش پیش کاشتی به تنهایی مصرف شده بود تفاوت معنی داری وجود نداشت. بنابراین این سه علفکش بر روی گلرنگ نیز اثر سوئی نداشتند. رقابت علفهای هرز با محصول، بخصوص در اوایل فصل رشد گلرنگ، باعث کاهش اجزاء عملکرد و عملکرد در تیمار شاهد علف¬هرز (27/2056 کیلوگرم در هکتار) در مقایسه با تیمار شاهد وجین (27/3259 کیلوگرم در هکتار) گردید. کلیه تیمارهایی که در آنها علفکش پیش¬رویشی مصرف شده بود، بواسطه کاهش رقابت علفهای هرز با محصول، اجزاء عملکرد و عملکرد گلرنگ را افزایش دادند. بالاترین عملکرد دانه گلرنگ در تیمارهای اتال¬فلورالین و تریفلورالین (به ترتیب 40/3142 و 69/3095 کیلوگرم در هکتار) بدست آمد. با توجه به کنترل مناسب علفهای هرز در این دو تیمار و عملکرد بالا و با توجه به توصیه-های محققین مبنی بر کاهش مصرف علفکش¬ها، تیمارهای اتال¬فلورالین و تریفلورالین برای کنترل علفهای هرز و حصول یک عملکرد مطلوب بدون ایجاد اثرات سوء بر گیاه گلرنگ می¬توانند قابل توصیه ¬باشند.
سمیراسادات طباطبائی پزوه محمدرضا خواجه پور
واکنش گندم به تنش حرارتی در سال زراعی 86-1385 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان واقع در لورک نجف¬آباد ارزیابی گردید. آزمایش با آرایش کرت¬های دو بار خرد شده در قالب طرح بلوک¬های کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. فاکتور اصلی شامل پنج تاریخ کاشت (23 اسفند 85، 21 فروردین 86، 23 اردیبهشت86، 23 خرداد 86 و 23 تیر 86)، فاکتور فرعی شامل نور کامل و سایه نسبی( حدود %75 نور کامل با استفاده از سایه¬اندازی توسط توری پشه¬بندی) و فاکتورفرعی-فرعی شامل دو رقم قدس و بک¬کراس روشن بود. طول دوران کاشت تا سبز شدن با تاخیر در کاشت، از کاشت اول تا پنجم کاهش یافت. شمار روز از سبز شدن تا گره-بندی با تاخیر در کاشت از کاشت اول تا چهارم کاهش یافت و با تاخیر بیشتر (در کاشت پنجم) افزایش پیدا کرد. طول دوران گره¬بندی تا سنبله¬دهی و سنبله¬دهی تا رسیدگی فیزیولوژیک با تاخیر کاشت از کاشت اول تا سوم کاهش یافت و با تاخیر بیشتر در کاشت افزایش حاصل نمود. طول کلیه مراحل نموی از کاشت تا رسیدگی فیزیولوژیک با تغییرات دمایی همروند بود. بجز فاصله کاشت تا سبز شدن که تحت تاثیر شدت نور واقع نشد، طول سایر مراحل نموی در سایه نسبی بیشتر از نورکامل بود. تفاوت ارقام از نظر مراحل نموی معنی¬دار نبود. با تاخیر در کاشت و افزایش دما تا کاشت چهارم، وزن خشک بوته در مرحله گره¬بندی، وزن خشک برگ، وزن خشک ساقه، تعداد پنجه، تعداد سنبله، وزن خشک سنبله و وزن خشک بوته در مرحله گرده¬افشانی، تعداد پنجه نابارور، تعداد سنبله و وزن خشک بوته در مرحله رسیدگی، عملکرد و شاخص برداشت، کاهش یافتند و پس از آن در تاریخ کاشت پنجم افزایش حاصل نمودند. با تاخیر در کاشت از کاشت اول تا سوم و افزایش دما، تعداد دانه در سنبله و وزن هزار دانه کاهش یافتند و با تاخیر بیشتر در کاشت چهارم و پنجم افزایش یافتند. وزن خشک بوته در مرحله گره¬بندی، وزن خشک برگ، وزن خشک ساقه، تعداد پنجه، تعداد سنبله، وزن سنبله و وزن بوته در مرحله گرده¬افشانی، تعداد پنجه نابارور، تعداد سنبله و وزن خشک بوته در مرحله رسیدگی، تعداد دانه در سنبله، وزن هزار دانه، عملکرد و شاخص برداشت در سایه نسبی بیشتر از نور کامل بود. بجز وزن خشک در مرحله گرده¬افشانی و تعداد پنجه نابارور در مرحله رسیدگی که در رقم قدس کمتر بود، سایر صفات بررسی شده در بین دو رقم مورد مطالعه تفاوت معنی¬داری نداشتند. در مجموع چنین نتیجه¬گیری شد که، تنش حرارتی منجر به کاهش عملکرد گیاه شد و کاهش بار حرارتی گیاه از طریق سایه¬اندازی منجر به افزایش طول مراحل فنولوژیک و متعاقباً افزایش اجزای عملکرد و عملکرد دانه گردید.
شیما فتحیان پرویز احسان زاده
چکیده به منظور بررسی توأم خصوصیات فتوسنتزی، میزان پرولین برگ و عملکرد گیاه گلرنگ در پاسخ به تنش کمبود آب پژوهشی در سال 1386 با استفاده از طرح کرت¬های خردشده در قالب بلوک¬های کامل تصادفی با چهار تکرار در مزرعه پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان اجرا شد. تیمار آبیاری بر اساس میلی¬متر تبخیر تجمعی از تشت تبخیر کلاس a شامل دو سطح آبیاری i1 (آبیاری پس از80 میلی¬متر تبخیر) و i2 (آبیاری پس از 140 میلی¬متر تبخیر) به عنوان فاکتور اصلی و شش ژنوتیپ گلرنگ شامل اراک 2811، کوسه، نبراسکا -10، c111، s149 و k12 به عنوان فاکتور فرعی بود. میزان تثبیت دی¬اکسید کربن در دو مرحله طبق¬دهی و گل-دهی، شاخص سطح برگ و میزان پرولین برگ در 50 درصد گل¬دهی، تعدادطبق در گیاه، تعداد دانه در طبق، عملکرد دانه، درصد و عملکرد روغن و عملکرد بیولوژیک گیاه گلرنگ اندازه¬گیری شدند. در هر دو مرحله طبق¬دهی و گل¬دهی، تاثیر تنش کمبود آب بر فتوسنتز برگ در سطح احتمال یک درصد معنی¬دار بود و در مجموع تنش کمبود آب باعث 56 و 51 درصد کاهش در میزان تثبیت گاز دی¬اکسید کربن به ترتیب در دو مرحله فوق شد. بیشترین میانگین تثبیت دی¬اکسید کربن در هر دو مرحله در ژنوتیپ کوسه و کمترین میانگین در ژنوتیپ s149 و c111 مشاهده شد. محدودیت رطوبت منجر به تجمع پرولین در برگ گلرنگ شد، بطوریکه تنش کمبود آب بطور متوسط منجر به 51/83 درصد افزایش در میزان پرولین برگ شد. با اینحال تجمع پرولین در اثر تنش خشکی تأثیری در جهت تخفیف کاهش عملکرد ناشی از تنش خشکی نداشت. بیشترین و کمترین تجمع پرولین به ترتیب در ژنوتیپ¬های کوسه و s149 (به ترتیب 71/1724 و 82/1145 میکروگرم در گرم) مشاهده شد. اثر رژیم آبیاری بر شاخص سطح برگ نیز رز سطح اجتمال یک درصد معنی¬دار شد. در سطح آبیاری i1 تعداد طبق در بوته، تعداد دانه در طبق و وزن دانه در طبق به ترتیب 68/35، 21/2 و 34/12 درصد نسبت به سطح آبیاری i2 بیشتر بود. ژنوتیپ نبراسکا-10 بیشترین ( 14) و ژنوتیپ k12 کمترین (75/9) تعداد طبق در بوته را داشت. عملکرد دانه به¬طور معنی¬داری تحت تأثیر رژیم آبیاری، ژنوتیپ و همچنین برهمکنش آنها قرار گرفت. ضمن آنکه تنش خشکی بطور متوسط سبب 46 درصد کاهش عملکرد دانه در هکتار شد. بیشترین و کمترین میانگین عملکرد دانه در هکتار به ترتیب در ژنوتیپ¬های s149 و c111 مشاهده شد. اثر رژیم آبیاری بر درصد روغن دانه معنی¬دار نبود اما بر عملکرد روغن در سطح احتمال یک درصد معنی¬دار شد، بطوریکه موجب 11/49 درصد کاهش در عملکرد روغن گردید. ژنوتیپ s149 با میانگین عملکرد بیولوژیک 62/40 گرم در بوته و 3/11283 کیلوگرم در هکتار بیشترین عملکرد را به خود اختصاص داد و کمترین عملکرد بیولوژیک چه در بوته و چه در هکتار به ژنوتیپ کوسه تعلق داشت. همبستگی مثبت و معنی¬داری بین عملکرد بیولوژیک و عملکرد دانه با تثبیت دی-اکسید کربن در هر دو مرحله گل¬دهی و طبق¬دهی مشاهده شد. در مجموع چنین نتیجه¬گیری شد که تنش کمبود آب با تاثیر منفی بر سطح فتوسنتز کننده (برگ) و همچنین میزان تثبیت دی¬اکسید کربن در واحد سطح برگ سبب افت جدی عملکرد دانه و ماده خشک گلرنگ شده که در این میان میزان پرولین برگ بیش از آنکه معیاری از مقاومت به خشکی باشد، معیاری از شدت تنش خشکی است.
محمدرضا خواجه پور ناصر رهبر
چکیده ندارد.
روح اله اعتصامی محمدرضا خواجه پور
چکیده ندارد.
رضا صفاری خمیرانی سهراب راهوار
چکیده ندارد.
ماشاالله زمانی فر محمدرضا خواجه پور
به منظور کسب اطلاعاتی در مورد اثر بخشی علف کشهای پیرازون (25ˆ3 کیلوگرم ماده موثر در هکتار)، سیکلوایت (60ˆ3 کیلوگرم ماده موثر در هکتار)، دالاپون (30ˆ4 کیلوگرم ماده موثر در هکتار)، دسمدیفام (62ˆ0 کیلوگرم ماده موثر در هکتار)، فن مدیفام (62ˆ0کیلوگرم ماده موثر در هکتار)، ستوکسیدیم (38ˆ0 کیلوگرم ماده موثر در هکتار) و فلوآزیفوپ - بوتیل (38ˆ0 کیلوگرم ماده موثر در هکتار) و اثرات تلفیقی آنها بر کنترل علفهای هرز و بر خصوصیات رشد، عملکرد، خصوصیات فیزیکی (نیروی برش و مقاومت فشار)چغندرقند آزمایشی در سال 1370 در ایستگاه تحقیقاتی - آموزشی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان واقع در لورک نجف آباد بعمل آمد. در این آزمایش 9 تیمار علف کش همراه با شاهدهای وجین و علف هرز در یک طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار مورد بررسی قرارگرفتند. تاج خروس وحشی، سوروف و ارزن وحشی مهمترین علفهای هرز مزرعه بودند. علفهای هرز سلمک ، کنف وحشی، بارهنگ ، پنیرک و پیچک صحرایی با تراکم پایینی در مزرعه مشاهده شدند. رقابت شدید علفهای هرز سبب گردید که عملکرد بسیار پایین تری توسط شاهدعلف هرز (5ˆ11 تن در هکتار) در مقایسه با شاهد وجین (9ˆ63 تن در هکتار) به دست آید. مقایسه میانگین تیمارها برای مجموع تعداد و مجموع وزن خشک کلیه علفهای هرز در نمونه برداری اول (30 روز بعد از کاشت) نشان داد که تیمار مخلوط علف کشهای پیرازون وسیکلوایت بطور رضایت بخشی تراکم علفهای هرز را کاهش دادند. مصرف این علف کشها حساسیت علفهای هرز فرار کرده از کنترل را نسبت به علف کشهای پس رویشی افزایش داد.در نتیجه تیمارهای تلفیقی علف کشهای پیرازون و سیکلوایت (بصورت پیش از کاشت) همراه با علف کشهای دسمدیفام و فلوآزیفوپ - بوتیل (تیمار تلفیقی "الف ") و یا همراه با فن مدیفام و ستوکسیدیم (تیمار تلفیقی "ب ") بیشترین اثر بخشی را در کاهش مجموع تراکم (به ترتیب 0ˆ98 و 7ˆ96 درصد) و مجموع وزن خشک (به ترتیب 9ˆ90 و 8ˆ90 درصد) علفهای هرزرا نسبت به شاهد علف هرز در نمونه برداری سوم (160 روز بعد از کاشت) نشان داد. تیمارهای تلفیقی علف کشهای فوق الذکر از طریق کاهش رقابت علفهای هرز موجب افزایش تعداد برگ سبز در بوته، قطر سایه انداز بوته، شاخص سطح برگ ، وزن خشک اندام هوایی سبز، طول، قطر، وزن تر و وزن خشک غده، عیار قند، خصوصیات فیزیکی (نیروی برش و مقاومت فشار) و عملکرد نهایی محصول گردیدند. با این حال عملکرد غده و شکر سفید قابل استحصال از تیمار تلفیقی "الف " (به ترتیب 80ˆ53 و 90ˆ6 تن در هکتار) و تیمار تلفیقی "ب "(به ترتیب 30ˆ53 و 20ˆ7 تن در هکتار) از شاهد وجین (به ترتیب 90ˆ63 و 80ˆ7 تن در هکتار) پایین تر بود. این کاهش در عملکرد چغندر را ممکن است به خسارتهای وارده از مصرف علف کشها، بخصوص تلفیق پیرازون و سیکلوایت بصورت پیش از کاشت ، نسبت داد .مطالعات بیشتری جهت تعیین مقدار مناسب این علف کشها برای کنترل موثر علفهای هرز بدون خسارت بر رشد و عملکرد چغندرقند ضرورت دارد.
فرزاد شریف زاده غلامحسین سرمدنیا
اثرات تراکم بوته بر رشد، عملکرد و اجزاء عملکرد سه هیبرید ذرت (zea mays l.) در سال 1369 در مزرعه تحقیقاتی کمیته کشاورزی جهادسازندگی استان اصفهان بررسی گردید. آزمایش با کرتهای یکبار خردشده در قالب بلوکهای کامل تصادفی در چهار تکرار پیاده گردید.فاکتور اصلی شامل سینگل کراسهای جدید ذرت تحت شماره های 301 و 604 و 711 بود که به ترتیب زودرس ، متوسط رس و دیررس می باشند . تراکمهای 55000، 65000، 75000، 85000 و 95000 بوته در هکتار بعنوان فاکتور فرعی منظور گردیدند. فاصله ردیفهای کاشت 75 سانتی متر بود و فاصلهء بین بوته ها در روی ردیف کاشت برای حصول تراکمهای مورد نظر تنظیم گردید. نمونه برداریها بمنظور اندازه گیری و بررسی خصوصیات رویشی و زایشی هیبریدها در تراکمهای مختلف از 51 روز پس از کاشت شروع و به فواصل هر دوهفته یکبار تا 107 روز پس از کاشت ادامه یافت . ارزیابی مدلهای تخمین مساحت برگ در مورد هیبریدها، تراکمها و مراحل رشد نشان داد که میتوان مساحت برگ را از طریق ضرب کردن ضریب ثابت 75ˆ0 درحاصلضرب طول در عرض با دقت زیاد (r2=0/995) تخمین زد. دراین آزمایش سینگل کراس 604به لحاظ برخورداری از بعضی از خصوصیات مطلوب گیاهی از جمله شاخص سطح برگ بالا و توزیع مناسب برگ در بوته توانست وزن بلال بیشتری تولید نماید. همچنین این هیبرید بدلیل داشتن تعداد بیشتر دانه در بلال که ناشی از تفاوت بارز آن در تعداد ردیف و تعداد دانه در ردیف بلال نسبت به هیبریدهای دیگر بود، توانست وزن دانه در بلال و عملکرد دانه در واحد سطح بیشتری تولید نماید. بنابراین بعنوان هیبرید برتر معرفی می گردد. اکثر صفات از جمله شاخص سطح برگ ، وزن خشک کل بوته، برگ ، ساقه و بلال، همچنین وزن خشک دانه و عملکرد دانه، تعداد دانه در مترمربع، تعداد ردیف و تعداد دانه در ردیف بلال و وزن هزار دانه تفاوت های معنی داری بین تراکمهای 85000 و 95000 بوته در هکتار نداشتند. تغییرات وزن خشک دانه و سایر صفاتی که اثرات متقابل در مورد آنان معنی دار گردیدنیز نشان داد که تراکمهای مذکور برای کاشت هر سه هیبرید مورد بررسی جهت تولید دانه در شرایط مشابه این آزمایش مناسب می باشند.
انوشیروان فروزنده شهرکی محمدرضا خواجه پور
به منظور بررسی اثرات روشهای مختلف تهیه بستر بر رشد رویشی، عملکرد و اجزا عملکرد آفتابگردان(هیبرید اروفلور) در کشت متوالی جو و آفتابگردان، آزمایشی در سال 1380 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان واقع در شرودان از توابع فلاورجان اجرا گردید.سه تیمار حفظ، جمع آوری بخشی از بقایا و سوزاندن بقایا همراه با پنج روش خاک ورزی شامل گاوآهن برگرداندار+دیسک، گاو آهن قلمی+دیسک، دیسک برگرداندار و حداقل خاک ورزی با استفاده از آرایش بلوکهای خرد شده در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در 3 تکرار مورد ارزیابی قرار گرفتند.براساس نتایج حاصله ، تیمار خاک ورزی با گاوآهن قلمی همراه با دیسک در شرایط جمع آوری بخشی از بقایا ممکن است به عنوان تیمار تهیه بستر در شرایطی مشابه با شرایط مطالعه حاضر مناسب باشد.