نام پژوهشگر: موسی دیباج

ماهیت هنر نزد ویتگنشتاین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر - دانشکده هنرهای کاربردی 1388
  سعید گودرزی   موسی دیباج

ویتگنشتاین، فیلسوفی با دغدغه های کاملاً انسانی، که اندیشه هایش در دو دوره ی درخشانِ فلسفی رقم می خورد. موضوع محوری در اندیشه های او همانا زبان و معناست. در واقع رویکرد های گونه گون او در دو دوره ی فلسفی، مسیرِ حرکتِ اندیشه هایش را به نمایش می گذارد. ویتگنشتاین هیچ گاه بیانِ نظام مند و مفصلی راجع به زیبایی شناسی نداشته است، اما زیبایی و اخلاق و دیگر ارزش های انسانی جزءِ جدایی ناپذیرِ شخصیتِ او بود. از این رو، نگاشته های ویتگنشتاین را باید با توجه به همین شخصیتِ انسانی و ارزشی مورد مطالعه قرار داد. نگاشته هایی که از چارچوب صرفاً نظری و فلسفی در می گذرد و در جهتِ روشن کردنِ هر چه بیشترِ جایگاهِ ارزش های زیبا شناختی و اخلاقی و انسانی گسترش می یابد. رویکرد های متفاوت ویتگنشتاین به زبان در دو اثر مهم او، یعنی رساله و پژوهش های فلسفی، خلاصه می شود. پیش از ورود به بحث زیبایی شناسی در ویتگنشتاین اول، می توان این پرسش نه چندان بی جا را مطرح کرد که آیا رساله صرفاً یک اثر منطقی است که در آن زبان مورد ژرف نگری های دقیق قرار می گیرد؟ یا نه؛ اینگونه نیست؟ در نگاه اول می توان به این پرسش پاسخ مثبت داد؛ اما با تأمل بیشتر می توان دریافت که هدفِ ویتگنشتاین صرفاً ارائه ی یک تبیینِ منطقی از زبان نبوده است. وی در واقع با تمایزی که میان امورگفتنی و امور ناگفتنی قائل می شود، ما را وا می دارد که نگاهی از سرِ بصیرت به جایگاهِ امور در جهان بیاندازیم. امور گفتنی یا امور معنادار در رساله همان اموری است که با زبان واقع گو قابل بیان است و امور ناگفتنی، یا همان امور ارزشی، اموری است که خارج از حیطه زبان واقع گوست؛ از این رو به زبان در نمی آید و تنها، در نتیجه ی شیوه ی نگریستنِ انسان به جهان، نشان داده می شود تنها اشاره ای که در رساله به زیبایی شناسی شده است در عبارتی خلاصه می شود که در آن زیبایی شناسی و اخلاق یکی انگاشته می شوند. اما ردِّ پای اندیشه ی ویتگنشتاین متقدم راجع به زیبایی شناسی را می توان در دیگر آثارش، که در دوره ی اولیه ی تفکرش به نگارش در آمده - مخصوصاً در یادداشت ها- جستجو کرد. ویتگنشتاین در یادداشت ها هنر را نتیجه ی نگریستنِ از منظر ابدیت به جهان توصیف می کند و عقیده دارد اخلاق را نیز باید از منظر ابدیت نگریست. رویکرد ویتگنشتاین دوم در پژوهش های فلسفی نسبت به زبان از جهاتی در مقابلِ رساله قرار می گیرد. ویتگنشتاین دریافت که، بر خلاف نقطه نظرِ رساله، نمی توان زبان را فقط در کارکرد توصیفیِ آن خلاصه کرد. باری، او متوجه ی کاربرد های گونه گونِ ما از زبان در زندگیِ روزمره شده بود. از این جهت زبان را به جعبه ابزاری تشبیه کرد که ما با آن کارهای متفاوتی را انجام می دهیم. در واقع ویتگنشتاین، در رویکرد دومش به زبان، آن را از چنگالِ تحلیلِ خشکِ منطقی رهانید و به جستجوی زبان در میان جنب و جوش زندگی پرداخت. ویتگنشتاین در پژوهش های فلسفی با مقایسه ی زبان و بازی بر اهمیت زبان، به منزله ی فعالیتی که در زندگی انسان ریشه دارد، تأکید می کند و کاربرد های گوناگونِ زبان را تحت عنوان "بازی های زبانی" قرار می دهد. از این رویکرد تازه ترِ ویتگنشتاین به زبان می توان آموزه های نوینی را در برخورد با مسائلِ زیبایی شناسی و هنری پیش روی قرار داد. از یک طرف، با توجه به نقطه نظرِ ویتگنشتاین راجع به معنا، می توان کاربرد مفاهیم زیبایی شناختی را مورد بررسی قرار داد. رویکرد وی به این مسائل را می توان، با توجه به اظهاراتش در درسگفتارهای زیبایی شناسی- به طور عمده- و دیگر آثارش، تشریح کرد. از طرف دیگر می توان به تعریف و امکان تعریف پذیری هنر نگاهی دوباره انداخت و بیشتر از آن می توان امکانِ نظریه پردازی در مسائل زیبایی شناختی را بررسی کرد و بنیان های نظریِ رویکرد هایِ علمی و تجربی به مسائل زیبایی شناختی را به چالش طلبید. در پژوهش حاظر سعی می شود با ارجاعات مستقیم به آثارِ خود ویتگنشتاین رویکرد های متفاوتِ او به زبان و معناداری زبان آشکار گردد؛ تا جایی که بتوان اظهاراتِ نه چندان بیشمارِ او در مورد مسائل زیبایی شناختی را به بحث گذارد. این پژوهش، ابتدائاً، به دو بخش تقسیم می شود. در بخش اول سعی شده چارچوب نظری رساله مفصلاً تشریح شود؛ تفصیل در تشریحِ رساله از این جهت است که به زعمِ خود ویتگنشتاین امکان فهم پژوهش های متأخرِ او را تسهیل می کند. در ادامه به فهم ویتگنشتاین از مسائل زیبایی شناختی در چارچوب رساله، یادداشت ها و درسگفتارهایی درباره ی اخلاق پرداخته می شود. در بخش دوم نیز پس از تشریحِ دیدگاه های متأخر ویتگنشتاین درباره ی معنا، به آرای ویتگنشتاین درباره ی زیبایی شناسی، که در درسگفتارهای زیبایی شناسی گنجانیده شده است، می پردازیم و همچنین، پیامد هایِ اندیشه ی او را از نگاه مفسرانش در مورد هنر بررسی می کنیم.

تحقیق در مفاهیم نور و وجود و بنیانهای فلسفه هنر برپایه مبانی زیبایی شناسی حکمت اشراق
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر - دانشکده هنرهای کاربردی 1391
  مصطفی سپهوند   موسی دیباج

در این رساله به، بیان تاُثیرات اندیشه وهستی شناسی سهروردی وشهود عرفانی و خاستگاه «نور» در اندیشه سهروردی، تبیین معنا و مفهوم نور در حکمت اشراق، تبیین اصالت نور در اندیشه سهروردی، شرح صفات نورالانوار و نسبت او با دیگر مراتب هستی، تقسیمات مختلف نور، ارتباط انوار با یکدیگر و کاوش در مراتب حقیقت، فعل هنری وفاعلیت هنرمند ،نقش قوه ی خیال درآفرینش اثرهنری،زیبایی شناسی وفلسفه اشراق و مصادیق وگستر? مفهومی نوردرهنراسلامی پرداخته ایم ودر جمع بندی نهایی درقالب هنرمتعالی وبرپایه ی زیبایی شناسی حکمت اشراق تحقیق نموده ایم.

تجلی طبیعت در هنر نقاشی (با ارجاع به نقاشی امپرسیونیسم)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران 1386
  ادهم ضرغام   موسی دیباج

چکیده ندارد.

هرمنوتیک و زیبائی در حکمت متعالیه ملاصدرا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر - دانشکده معماری و هنر 1387
  علی قایدی   موسی دیباج

چکیده ندارد.