نام پژوهشگر: محمدحسن حیدری
راضیه زینلی محمدحسن حیدری
در این پایان نامه، جایگاه انسان را از دیدگاه سورن کی یرکه گور و ژان پل سارتر مورد بررسی قرار خواهیم داد. در آغار به ضرورت پرداختن به این موضوع و اهمیت جایگاه انسان اشاره می شود. به طور کلی این پایان نامه در سه بخش تدوین گردیده است که هر بخش حاوی فصولی می باشد؛ در بخش نخست به شرح آرای کی یر که گور می پردازیم . پس از اشاره ای به رویکرد انتقادی او نسبت به تفکر هگل، نظریات کی یر که گور را در دو ساحت جایگاه وجودی و احوالات وجودی پی می گیریم. در واقع انسان از آن حیث که جایگاه وجودی خاصی دارد احوالات وجودی خاصی نیز دارد؛ احوالاتی نظیر اضطراب، نومیدی، ایمان و...در ادامه به شرح و بسط هر یک از این احوالات خواهیم پرداخت که در شرح تمام این احوالات نگاه کاملاً مسیحی کی یر که گور مشهود است. در نهایت این بخش را با بحثی در خصوص ایمان گرایی و ویژگی های شهسوار ایمان به پایان خواهیم رساند. بخش دوم به نظریات سارتر اختصاص یافته است. در آغاز به شرح وجود شناسی سارتر و تقسیم بندی سه گانه او در خصوص وجود اشاره می شود، درفصل وجود? در خود به توصیف این ساحت از وجود و اضافی و زیادی بودن آن خواهیم پرداخت. در فصل وجود برای خود به تعریف انسان پرداخته و از آزادی به عنوان مهم ترین ویژگی او نام برده می شود، سپس به راه های گریز از این آزادی و بحث سوءنیت می پردازیم. درنهایت وجود برای دیگری را مورد کاوش قرار می دهیم و رابطه ی انسان با دیگران را در سه حوزه ی رابطه ی کودک با پدر مادر، رابطه ی جنسی و رابطه ی انسان با خدا بررسی می کنیم که از نظر سارتر تمامی این روابط محکوم به شکستند. در بخش آخر ریشه های مشترک و زمینه های اختلاف این دو متفکر بزرگ به بحث گذاشته می شود و نظریات ایشان در سه حوزه ی اضطراب، نومیدی و ایمان مورد بررسی قرار می گیرد . در نهایت به این نتیجه می رسیم که تفکر هر دو فیلسوف از فرد انسانی آغاز و به فرد انسانی ختم می شود، با این تفاوت که انسان? سارتر کاملاً مستقل از خداست در حالی که انسان کی یر که گور در معیت خدا هستی می یابد .
فاطمه فرقدان محمد حکاک
جوهر به عنوان ذات و واقعیت اشیا جهان، همیشه مورد توجه متفکران بشری قرار گرفته است. از زمان اولین حکمای یونانی نظیر طالس، آناکسیمنس و هراکلیتس، جوهر مورد توجه بشر قرار می گیرد و هر کدام از آنها به بررسی جوهر پرداخته تا ارسطو، دکارت و اسپینوزا هر کدام تعریف خاصی از جوهر ارائه می کنند. جوهر از نظر لاک به عنوان حامل و زیر نهاد همه کیفیات و اعراض است. در حقیقت، لاک جوهر را حامل و نگاه دار اعراض و کیفیات می داند و در ادامه بیان می کند که ما هیچ شناختی از این جوهر نداریم و فقط آن را به عنوان حامل و نگاه دار اعراض و کیفیات می دانیم. بعد از لاک، بارکلی به عنوان دومین فیلسوف اصالت تجربه، به بررسی جوهر می پردازد. به عقیده بارکلی، ما هیچ شناختی نمی توانیم از این جوهر مفروض لاک داشته باشیم. بنابراین او به دلیل این که این جوهر برای ما ناشناخته است، به انکار جوهر مادی می پردازد. بارکلی بعد از انکار جوهر مادی، اصالت را به جوهر ذهن یا روح داده و معتقد است که بعد از انکار جوهر مادی تنها چیزی که باقی می ماند، ادراکات و تصورات است و جهان من، جهان ادراکات و تصورات است. بنابراین او به بررسی محوری ترین موضوع فلسفه اش، یعنی "وجود چیزهای محسوس عبارت از مدرَک شدن است"، می پردازد. از نظر او، اگر چیزی مدرَک واقع نگردد، معنایی ندارد. از نظر بارکلی، تمام اشیا محکوم به مدرَک واقع شدن هستند و اگر شیئی بدون این که مدرَک واقع گردد، موجود شود، وجودش بی معنا خواهد بود. بنابراین در فلسفه بارکلی دو قسم موجود وجود دارد؛ اشیای محسوس و ذهن. وجود اشیای محسوس، مدرَک شدن است و وجود ذهن، مدرِک بودن است. بنابراین اشیا محسوس همیشه قائم به جوهر ذهن اند. از نظر بارکلی هر چیزی که در جهان است، یا مورد ادراک من قرار می گیرد و یا ذهن دیگری هست که آن را ادراک می کند و اگر ذهن دیگری نباشد، خدا هست که آن را ادراک می کند. بنابراین مشخص است که بارکلی مانند لاک جوهر را اسطقسی نا معلوم نمی داند، بلکه با انکار جوهر مادی و اصالت دادن به جوهر روح، به اثبات وجود خدا به عنوان خالق تمام تصورات می پردازد. بعد از بارکلی، هیوم به عنوان آخرین نماینده فلسفه اصالت تجربه، تلاش می کند تبیین متفاوتی از بقیه ارائه دهد. بنابراین هیوم به بررسی تصور جوهر می پردازد؛ اما با ملاک خودش، یعنی مسبوقیت تمامی تصورات ما به انطباعات. او تلاش می کند در بحث از جوهر به همین شیوه عمل کند. لذا در بحث از جوهر جسمانی، تلاش می کند بیان کند که تصور جوهر از کدام یک از انطباعات به دست آمده است و چون می بیند که جوهر از طریق هیچ انطباعی به دست نیامده، به انکار جوهر جسمانی می پردازد و در بحث از جوهر نفسانی نیز همین شیوه را به صورت مفصل تری ادامه داده و در نهایت نتیجه می گیرد که تصور جوهر از طریق هیچ انطباعی به دست نیامده، بنابراین موهوم است. علت این تصور موهوم در نظر هیوم قوه متخیله است.
سمیه شریفی علی نقی باقرشاهی
کی یرکگارد مفهوم گناه را از دیدگاهی جدید و متفاوت بررسی می کند. او می کوشد تا باورهایی را که سالیان سال در مسیحیت درباره ی گناهکار بودن ذات انسان، ریشه دوا نیده بود، تغییر دهد و نه تنها انسان را به خاطر امکان گناه، سرزنش نمی کند، بلکه آن را سندی بر آزادی فرد در انتخاب ایمان می داند؛ تا انسان خود، با آگاهی کامل، در مقابل آن، امکان ایمان را برگزیند. او فردیت بی همتای انسان را به او یادآور می شود و او را از انبوه دل مشغولیت های زندگی مدرن می رهاند. از نظر کی یرکگارد، یکی از مردم بودن وهمانند دیگران بودن، که دنیای صنعتی هرچه بیشتر سعی داشت ذهنها را به سوی آن سوق دهد؛ نمی تواند فرد را در داشتن یک زندگی معنادار یاری دهد. انسان باید جرات کند فرد شود و مهم ترین چیز در زندگی اش را، که خودش است، بیابد و سرنوشت زندگی خودرا با انتخابهای بهنگام در دست بگیرد.کی یرکگارد جایگاه حقیقی انسان را تنها در برابر پروردگار می داند و برای رهنمون شدن او به این جایگاه، ماهرانه تر از هر روانشناس، او را وامی دارد تا درون خود را بکاود و منشا گناه را که نا امیدی است، کشف کند و با یافتن خود حقیقی اش که تنها با پیوستن به پروردگار تحقق می یابد، امیدوارانه به نیک بختی جاویدان دست یابد.
محمدحسن حیدری محمدفاکر میبدی
این پایان نامه تحت عنوان بررسی تطبیقی آیه ولایت از منظر فریقین نوشته شده است که دارای سه بخش و چند فصل می باشد. در بخش اول: از مفاهیم واژه ها و سیاق آیه بحث شده است. در بخش دوم روایات شان نزول آیه از منابع فریقین بحث و بررسی شده است در بخش سوم دیدگاه مفسران فریقین و شبهات بررسی شده است و نیز به ابهامات و سوالاتی در مورد ولایت امام علی علیه السلام پاسخ داده شده است. مفسران و دانشمندان شیعه همگی بالاتفاق شان نزول آیه را جریان بخشیدن انگشتر از سوی امام علی ع به فقیر در حالت رکوع می دانند و آیه را قوی ترین نص بر ولایت و امامت آن حضرت میدانند آنها به این معنا را از دو راه ثابت می کنند یکی تحلیل و بررسی واژه گان آیه و دومی تفسیر و تبیین پیامبر اکرم ع و امامان معصوم (علیهم السلام) امامفسران اهل سنت با اینکه شان نزول را بطور خصوص یا بطور عموم امام علی ع می دانند سه توع دیدگاه در مورد آیه دارند و منشاء آن پذیرش روایات شان نزول و یا تردید و عدم پذیرش آن می باشد. آن سه دیدگاه عبارتست: پذیرش روایات شان نزول و حمل آن فقط بر مورد نزول آیه پذیرش روایات شان نزول و تعمیم آیه از مورد نزول. عدم پذیرش روایات و انکار آن. آنها برای استفاده چنین معنایی به سیاق آیه و خلاف بودن حمل جمع بر مفرد و تاویل بعضی از واژه های آیه و احیانا به روایاتی ضعیف استناد نموده اند به هیچ یک از موارد فوق نمی توانند مدعای شان را اثبات کنند و پیامدهائی در پی دارد که فرار از آن به هیچ وجه ممکن نیست.
نازنین محمدخانی غیاثوند علی نقی باقرشاهی
در این رساله تعریف هایدگر از متافیزیک و انتقادات او بر آن مورد بررسی قرار می گیرد. دغدغ? اصلی هایدگر متافیزیک بود، خصوصاً متافیزیکِ هستی. از نظر هایدگر سخنی که به هستی نپردازد و تفاوت هستی شناسانه میان هستی و موجود را فراموش کند سخنی متافیزیکی است. برخلاف تفاسیر رایج، هایدگر با تفسیر فلسف? کانت ادعا کرد که فلسف? کانت در طرح هستی شناسی بنیادین قرار می گیرد. هدف او مقابله کردن با فلسف? سوژه مدار است که ذهنیت را اثبات می کند. نگاه هایدگر بعد از دوران چرخش، از انسان به هستی است. او انسان را موجودی متناهی می داند و ادعا می کند برای تحقق تناهی بشر انسان دارای حس شده است. سپس با نقد نظری? مطابقت و تفسیر تمثیل غار افلاطون، تفسیر خود از حقیقت به مثاب? آشکارگی را ارائه می دهد. و بعد از آن به تفسیر فلسف? نیچه می پردازد و او را فیلسوفی می داند که رویکرد به موجودات را تا آخرین حد آزموده است. سپس او با حمایت نیچه از بی معنایی مخالفت می کند. از نظر هایدگر معنا در یک موجود متافیزیکی یا مادی ساکن نیست بلکه در یک توصیف هستی شناسانه از وحدت و استعلا مقیم است. از نظر او عدم بهتر از روش متافیزیکی بازنمایی حالات هستی را مجسم می کند و وحدت، توانایی موجود را برای استعلا و دستیابی به هستی مشخص می کند. همچنین فلسفه ای که نتواند وحدت یابد منتهی به بی معنایی و عدم وحدت خواهد شد.
محمدحسن حیدری یحیی قائدی
پژوهش حاضر در صدد بررسی نقش برنامه آموزش فلسفه برای کودکان به منظور تهیه برنامه ای (محتوا و راهنمای آموزشی) برای بهبود توانایی خواندن و نوشتن در دوره ی ابتدایی می باشد. به منظور تحقق این امر، پرسش های پژوهش در حیطه، اهداف، محتوا و راهنمای آموزش مهارت خوانداری و نوشتاری دوره ی ابتدایی بوده است. روش پژوهش، ارزیابی ساختار مفهوم که روشی تحلیلی فلسفی است، می باشد. که بر اساس آن به ارزیابی اهداف، بازنویسی محتوا، ارائه راهنمای آموزشی با توجه به مفاهیم و ساختارهای موجود پرداخته شد. نتایج حاکی از آن است که محتوای کتب فارسی دوره ی ابتدایی، که به امر آموزش مهارت خواندن و نوشتن می پردازد، قابلیت آن را دارد، که با توجه به برنامه فلسفه برای کودکان تألیف گردد تا موجب بهبود امر خواندن و نوشتن هدفمند و با معنی شود.
زهرا اسماعیلی محمد حکاک
«کلیات» در طول تاریخ فلسفه یکی از مهمترین و بحث برانگیزترین مسائل بوده است. برخی تا اندازه ای به آن اهمیت داده اند که آن را وجه تمایز انسان از حیوان دانسته و برخی دیگر آن را در حد یک نام تنزل داده اند. اهمیت این موضوع در ادوار مختلف تاریخ فلسفه متفاوت بوده؛ اما در دوره قرون وسطی بسیار بیش از سایر دوره ها بوده است. فلاسفه تجربی انگلستان، لاک و پس از او بارکلی و هیوم نیز که میراث دار فلسفه قرون وسطی بودند، ناگزیر به این موضوع پرداخته و آرایی بدیع ارائه نموده اند. در فلسفه اسلامی نیز این موضوع همواره مطمح نظر فیلسوفان و متفکران بوده و به یقین سخنانی ناب و جدید در این خصوص ارائه نموده اند. در این میان ملاصدرا از جایگاهی ویژه برخوردار است. این پایان نامه اختصاص به بحث درباره نظریات لاک، بارکلی و هیوم از یک سو و ملاصدرا از سوی دیگر دارد. لاک بر این باور است که تصوراتی وجود دارند که از طریق اخذ تشابهات از جزئیات ساخته می شوند و لذا قابل اطلاق بر جزئیات متعدند، این تصورات کلی هستند و الفاظ کلی هم برای نامیدن این تصورات وضع شده اند. اما بارکلی معتقد است که تصور کلی وجود ندارد بلکه یک تصور جزئی نماینده جزئیات شبیه به هم است. هیوم نیز همانند بارکلی وجود تصور کلی را رد می کند و آنرا تصوری جزئی می داندکه به یک واژه کلی می پیوندد و گستره دلالت بیشتری می یابد. در سوی دیگر ملاصدرا معتقد به وجود کلیات هم در عالم طبیعت و هم در عالم عقل است یعنی هم کلی در ضمن جزئی (کلی ارسطویی) را می پذیرد و هم کلی مفارق افلاطونی را و کلی های عقلی را علت کلیهای طبیعی می داند. در خاتمه به مقایسه این نظریات پرداخته خواهد شد و یک نظر میانی برای کلیات پیشنهاد خواهد شد.
حامد ماه زاده محمدحسن حیدری
چکیده ندارد.
محمدحسن حیدری محسن ایزانلو
چکیده ندارد.
علیرضا جباری دارستانی محمدحسن حیدری
چکیده ندارد.
مرتضی موسوی علی نقی باقرشاهی
چکیده ندارد.
فرزاد زیبایی علی نقی باقرشاهی
چکیده ندارد.
مرضیه مردانی علی نقی باقرشاهی
هدف این رساله ان است که نوع نگرش دینی دوران پسامدرن را مورد بررسی قرار دهد. با توجه به اینکه الهیات دوره پسامدرن متآثر از دوره مدرن و ماقبل آن بوده است، لذا باید گذری به مدرنیته داشت تا نحوه رویکرد به دین متفکران این دوره و تآثیر گذاری اش بر دوره بعد از خودش بهتر آشکار گردد. به همین دلیل بخش آغازین این رساله به تعریف مدرنیته و معرفی فیلسوفان موسس مدرنیته همچون دکارت، هیوم و کانت اختصاص دارد. طی این بررسی معلوم می شود مهمترین عامل رویگردانی از دین در این عصر، پیشرفت روز افزون علم و تکنولوژی بشر بود. از یان رو علم و جایگاه آن در رابطه با دین به طور جداگانه مورد بررسی قرار می گیرند. با گذر زمان بویژه در پایان قرن نوزده، انتقاد از مدرنیته شدت می گیرد. چرا که با پیشرفت هر چه بیشتر علم، ناتواننی آن نیز بیشتر جلوه می کند و متفکران به این نتیجه می رسند که آنچه را که روزی جای دین را اشغال کرده بود و گمان می رفت می تواند تمام نیازهای بشر را برطرف کند اکنون خود مشکلاتی بیش از دین بوجود آورده است. از این رو متفکرانی چون نیچه، مارکس و بویژه هایدگر با نقد ساختار شکنانه خود از مدرنیته، زمینه را برای زیر سئوال بردن مدرنیته و آرمان هایش فراهم می کنند. به این ترتیب بخش دوم رساله آغاز می شود بعد از انتقاد از مدرنیته است که پسامدرن با رویکردهایش سر بر می آورد. در بخش دوم ابتدا تعریفی از واژه پسامدرن ارائه می شود سپس حوزه ها ی فکری این دوره مورد بررسی قرار می گیرد. مهمترین مکتبی که در این دوره متولد می شود مکتب پویشی است. وایتهد را بنیانگذار این مکتب دانسته اند. این مکتب فکری الهیات جدیدی را برای پسامدرن به ارمغان می آورد. وایتهد اگر چه خود الهیات نظام بند و هماهنگی را ارائه نکرده است، لیکن فلسفه پویشی وی توسط هارتشورن به صورت نظام بند و به صورت مکتب الهیات پویشی جلوه گر می شود. توصیفی که الهیات پویشی از خدا و رابطه ی او با جهان ارائه می دهد با دیدگاه سنتی مسیحی و فلسفه اسلامی تفاوت دارد. الهیات پویشی معتقد است خداوند به طور یک جانبه در امور عالم دخالت نمی کند. خلاقیت هم در خدا و هم در مخلوقات وجود دارد و بنابراین خداوند تنها عامل موثر در جهان قلمداد نمی شود. در الهیات پویشی فعالیت خداوند در طبیعت تآئید می شود ولی قدرت خداوند تعدیل یافته و در عوض، حلول خداوند در جریانات جهان مورد تآئید بیشتری قرار گرفته است. این دریافت از خداوند و جهان جلوه های دینی بسیاری را در خود گنجانده است؛ به عنوان نمونه مسیحیان کلاسیک با تعریفی که از خداوند ارائه می کنند قادر به پاسخگویی به مسئله شر نیستند ولی خدای اندیشه پویشی با این تفسیر از قدرت خداوند، جایی برای اعتراض علیه شرور باقی نمیگذارد. در دیدگاه پویشی هر موجود بالفعلی دست کم تا حدی توان خود آگاهی دارد. بنابران هرگز مجبور نیست آنچه را خداوند می خواهد ، انجام دهد بلکه همواره این قدرت را دارد که بین آنچه خدا می خواهد و امکانات بالفعلی که گذشته برایش فراهم کرده است، هذف خود را برگزیند