نام پژوهشگر: علی اصغر پورمیرزا
احد مطلبی علی اصغر پورمیرزا
مخلوط و برگرداندن بقایای گیاهی به خاک به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک از ارکان مهم پایداری اکوسیستم های کشاورزی است این پژوهش با هدف بررسی کنترل علف های هرز مزرعه کلزا (.brassica napus l)، در طول سال های 1388 و 1389 و به صورت چهار آزمایش جداگانه درهر سال در مزرعه پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه ارومیه اجرا شد. آزمایش های انجام گرفته عبارتند از: 1) کشت مخلوط کلزا – یولاف، کلزا - سورگوم و کلزا - چاودار به همراه کشت خالص کلزا که به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی با چهار تیمار و هر تیمار با چهار تکرار انجام گرفت. 2) آزمایش کود سبز، که گیاهان یولاف، چاودار و سورگوم به عنوان کود سبز و تیمار شاهد بدون کشت هر نوع گیاه در زراعت کلزا استفاده شد. این آزمایش نیز به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی با چهار تیمار و هر تیمار با چهار تکرار انجام گرفت. 3) در این آزمایش اثر علف کش های توصیه شده مزارع کلزا به صورت انفرادی و مخلوط مورد بررسی قرار گرفت. تیمارها شامل بوتیزان استار، کلوپیرالید و گالانت در مقادیر توصیه شده، مخلوط های بوتیزان استار با کلوپیرالید، بوتیزان استار با گالانت و کلوپیرالید با گالانت به میزان نصف مقادیر توصیه شده از هر علف کش و تیمار شاهد (بدون مصرف هیچ نوع علف کش) در دو زمان یک روز و یک هفته بعد از کاشت بودند. این آزمایش به صورت فاکتوریل با دو فاکتور و در سه تکرار در کشت های کلزای پاییزه و بهاره انجام گرفت. 4) در آزمایش چهارم تاثیر اختلاط علف کش های ذکر شده با ترکیب غیر علف کش سیتووت بررسی گردید. این آزمایش با طرح بلوک های کامل تصادفی با 11 تیمار (a- کلوپیرالید توصیه شده، b- کلوپیرالید توصیه شده، c- کلوپیرالید توصیه شده با یک در هزار سیتووت، d- بوتیزان استار توصیه شده، e- بوتیزان استار توصیه شده، f- بوتیزان استار توصیه شده با یک در هزار سیتووت، g- کلوپیرالید + بوتیزان استار، h- کلوپیرالید + بوتیزان استار با یک در هزار سیتووت، i- بوتیزان استار + کلوپیرالید، j- بوتیزان استار + کلوپیرالید با یک در هزار سیتووت و k- شاهد) و هر تیمار در چهار تکرار اجرا گردید. زمان سمپاشی در مرحله 8-6 برگی انجام گرفت. عملکرد کلزا و درصد روغن در تمام آزمایش های مذکور اندازه گیری شد. با استفاده از تجزیه مرکب و متا آنالیز داده ها نتایج نشان داد که در آزمایش های 1 و 2، کشت مخلوط و کود سبز، در هر دو سال اجرای پژوهش، بیشترین مقدار عملکرد و درصد روغن در کشت مخلوط با چاودار و یا پس از برگرداندن چاودار به عنوان کود سبز به خاک حاصل شد، در حالی که تفاوت معنی دار آماری بین بقیه تیمارها و تیمار شاهد مشاهده نگردید. در آزمایش3 استفاده از مخلوط علف کش ها، در سال اول مشاهده شد که استفاده از بوتیزان استار در مقادیر توصیه شده یک روز یا یک هفته بعد از کشت کلزا تفاوتی با هم در کنترل علف های هرز نداشتند و در نتیجه در عملکرد تولیدی نیز تفاوتی مشاهده نگردید، در حالی که نسبت به گالانت و کلوپیرالید در مقادیر توصیه شده تاثیر بیشتری در کنترل علف های هرز داشت. در سال دوم اجرای این آزمایش، استفاده از گالانت و کلوپیرالید در مقادیر توصیه شده به تنهایی و بدون ترکیب با سایر علف کش ها قادر به کنترل علف های هرز مزرعه نبودند، ولی در ترکیب با یکدیگر و با بوتیزان استار نتیجه بهتری مشاهده شد. بیشترین مقدار روغن کلزا در تیمارهای مربوط به کلوپیرالید در مقادیر توصیه شده یک روز بعد از کشت؛ نصف بوتیزان استار + نصف کلوپیرالید، یک هفته بعد از کشت؛ بوتیزان استار در مقادیر توصیه شده یک روز بعد از کشت و کلوپیرالید در مقادیر توصیه شده یک هفته بعد از کشت کلزا حاصل شد که حاکی از موثر بودن علف کش کلوپیرالید در دز توصیه شده در افزایش درصد روغن می باشد که تحت تاثیر زمان مصرف این علف کش نیز قرار نگرفته است. در آزمایش 4، اختلاط علف کش ها و سیتووت معلوم گردید که در سال اول اجرای آزمایش استفاده از ترکیب دوسوم بوتیزان استار+ یک سوم کلوپیرالید به همراه 1 در هزار روغن سیتووت اعمال شده در مزرعه بیشترین میزان کنترل را بر علف های هرز مزرعه کلزا داشته و در نتیجه عملکرد دانه بیشتری از کلزا بدست آمد. تجزیه مرکب داده ها نشان داد که بکار بردن دو سوم دز توصیه شده کلوپیرالید با 1 در هزار سیتووت از نظر کنترل علف های هرز و تولید بذر کلزا با دو سوم بوتیزان استار + یک سوم کلوپیرالید تفاوت معنی دار آماری نداشت. مقایسه میانگین در صد روغن کلزا در تیمارهای مختلف نشان داد که بین آنها از نظر آماری تفاوت معنی داری وجود ندارد. جهت بررسی خوش خوراکی روغن از آزمون پانل استفاده شد و حلوای تهیه شده با روغن کلزای تیمار شده با دو سوم کلوپیرالید به همراه 1 در هزار سیتووت با تیمار شاهد مقایسه گردید و معلوم شد که از لحاظ خوش خوراکی اختلاف معنی دار آماری بین داده ها وجود ندارد. در بررسی اثر تیمار دو سوم کلوپیرالید با 1 در هزار سیتووت روی جوانه زنی و بنیه بذر کلزا معلوم شد که این تیمار با تیمار شاهد از لحاظ درصد جوانه زنی و میانگین طول ساقچه تفاوت معنی دار آماری ندارد.
شهرام آرمیده علی اصغر پورمیرزا
باکتری bacillus thuringiensis (b.t) به عنوان یک میکروارگانیسم و حشره کش بیولوژیک موفق در بین سایر عوامل مطرح می باشد. این باکتری گرم مثبت و اسپوردار بوده و به واسطه ی تولید کریستال پروتئین قابلیت حشره کشی بر روی تعداد زیادی از راسته های حشرات را دارا می باشد. دامنه تاثیر این باکتری به نوع کریستال پروتئین آن بستگی دارد. استرین های مختلف این باکتری، کریستال پروتئین های مختلف دارند. باکتری b.t را از محیط های زیستی نظیر خاک، لاشه ی حشرات، بقایای گیاهی، آب های جاری و گرد و خاک انبارهای مواد غذایی می توان استخراج و خواص فنوتیپی و ژنوتیپی آنرا مورد بررسی و مطالعه قرار داد. در تحقیق حاضر 744 نمونه ی مختلف از 11 مکان مختلف استان آذربایجان غربی که تاکنون هیچ گونه اقدام باکتری پاشی در آن صورت نگرفته بود جمع آوری و مورد ارزیابی قرار گرفت. برای استخراج جدایه های باکتری b.t از روش انتخابی استات سدیم در چهار غلظت (2/0، 25/0، 3/0 و 35/0 مولار با 8/6=ph) استفاده گردید.شناسایی اولیه باکتری براساس وجود کریستال پروتئین و شکل کریستال با استفاده از رنگ آمیزی کوماسی بلو صورت گرفت و بر روی جدایه های حاوی کریستال پروتئین آزمایشات بیوشیمیایی شامل آزمون لسیتیتاز، اسکولین، ساکارز و سالیسین انجام شد. سپس برای تشخیص پائوتیپ جدایه های استخراجی آزمایشات زیست سنجی بر روی آفات شامل پروانه ی سفیده ی کلم (pieris brassicael.) و شب پره ی هندی (plodia interpunctella h.) از راسته بالپولکداران، پشته ی گونه culex pipiens l. از راسته دوبالان و شپشه آرد (tribolium confusum h.) از سخت بالپوشان مورد استفاده قرار گرفت. همچنین برای تشخیص و آشکارسازی ژن های سنتزکننده کریستال پروتئین (cry) در جدایه ها از روش مولکولی با استفاده از تکنیک pcr و آغازگرهای اختصاصی cry1، cry2 و cry9 به عنوان ژن های تولیدکننده ی توکسین موثر بر روی راسته ی بالپولکداران، cry3 و cry7 موثر بر روی راسته ی سخت بالپوشان و cry4 و cry11 موثر بر روی دوبالان استفاده گردید. از 744 نمونه مختلف 301 کلنی بدست آمده که با تجزیه آنها 48 جدایه استخراج گردید. شاخص کل باکتری bacillus thuringiensis (b.t) در این تحقیق 064/0 معادل 4/6 درصد محاسبه گردید. که بالاترین شاخص مربوط به شهرستان خوی (0/147) و پایین ترین آن از ارومیه (041/0) بدست آمد. از چهار غلظت استات سدیم (2/0، 25/0، 3/0 و 35/0 مولار) به ترتیب 13 جدایه (08/27 درصد)، 26 جدایه (16/54 درصد)، 6 جدایه (5/12 درصد) و 3 جدایه (51/6 درصد) استخراج گردید که بیشترین استخراج مربوط به غلظت 25/0 مولار با 26 جدایه (16/54 درصد) بود. بیشترین استخراج جدایه ها از منبع خاک با 66 درصد حاصل شد و در بررسی های شکل شناختی، کریستال پروتئین به شکل هرمی با 19 جدایه (58/39 درصد) بیشترین فرم را به خود اختصاص داد براساس آزمایشهای بیوشیمیایی بیشترین تیپ بیوشیمیایی مربوط به زیرگونه b.t.subsp.kurstaki با واکنش es+sa+le+su- با 12 جدایه (25 درصد) و تیپ های دیگر شامل israelensis b.t.subsp با واکنش es+sa+le+su- و b.t.subsp.galleriae با واکنش es+sa+le+su- هر کدام با 7 جدایه (58/14 درصد) در درجه بعدی قرار گرفتند.در زیست سنجی جدایه ها بر روی آفات شامل پروانه ی سفیده ی بزرگ کلم، شب پره ی هندی، پشه ی کولکس و دو مرحله ی لاروی و حشره کامل شپشه آرد بعد از 48 ساعت تلفات 75 الی 100 درصد بترتیب در پروانه ی سفیده ی کلم و شب پره ی هندی توسط 3 جدایه (25/6 درصد) و 6 جدایه (5/12 درصد) مشاهده گردید، اما در این محدوده (75 الی 100) در روی پشه ی کولکس و لارو حشره کامل شپشه آرد تلفاتی مشاهده نگردید و همچنین بعد از 72 ساعت بر روی سفیده ی کلم، شب پره ی هندی و پشه ی کولکس تلفات 75 الی 100 درصد به ترتیب در 17 جدایه (4/35 درصد)، 17 جدایه (4/35 درصد)، 4 جدایه (8 درصد) و در روی لارو و حشره کامل شپشه آرد تلفاتی در این محدوده مشاهده نگردید. در بخش مولکولی و تشخیص ژن های cry نتایج نشان داد که در 48 جدایه ژن های cry1، cry2، cry3، cry4، cry7، cry9 و cry11 به صورت انفرادی به ترتیب در 47 جدایه (9/97 درصد)، 38 جدایه (79 درصد)، 24 جدایه (50 درصد)، 22 جدایه (8/45 درصد)، 2 جدایه (1/4 درصد)، 6 جدایه (5/12 درصد) و 9 جدایه (75/18 درصد) و به فرم ترکیبی شامل ژن های مولد توکسین در بالپولکداران شامل cry2+cry1، cry1+cry9، cry2+cry9 و cry1+cry2+cry9 به ترتیب در 37 جدایه (08/77 درصد)، 6 جدایه (5/12 درصد)، 4 جدایه (33/8 درصد) و در گروه دوبالان cry3+cry7 در 9 جدایه (75/18 درصد) و در گروه سخت بالپوشان cry4+cry11 در هیچ جدایه ای مشاهده نشد. بیشترین و کمترین ژن تشخیص داده شده در 48 جدایه بترتیب مربوط به cry1 و cry7 با 47 جدایه (9/97 درصد) و 2 جدایه (1/4 درصد) و در فرم ترکیبی نیز cry1+cry2 و cry3+cry7 به ترتیب با 37 جدایه (08/77 درصد) و بدون جدایه مشاهده گردید.
مصطفی معروفپور علی اصغر پورمیرزا
کنه قرمز اروپاییpanonychus ulmi (koch) یکی از آفات مهم باغات سیب در ایران است. در باغات تجاری کنترل این کنه، به دلیل پتانسیل بالا در ایجاد خسارت اقتصادی، مستلزم چندین بار کنترل شیمیایی در سال است. کنه یneoseiulus californicus (athias henriot) (acari: phytoseiidae) در اروپا، آمریکای شمالی و جنوبی و آسیا به طور گسترده ای پراکنده بوده و برای کنترل کنه عنکبوتی در محصولات زراعی، باغی و گلخانه ای استفاده می شود. برای به حداقل رساندن اثر کنترل شیمیایی روی عوامل کنترل بیولوژیک و برقراری یک تعادل زیست محیطی بین آفات و دشمنان طبیعی و همچنین برای رسیدن به یک شکل منطقی تر از مدیریت، می توان این روش های کنترلی را تلفیق کرد. هدف از این تحقیق، بررسی پارامترهای جدول زندگی n. californicus ، در دو دمای ثابت 20 و 25 درجه سلسیوس، 5 ± 60 درصد رطوبت نسبی و دوره نوری 16ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی می باشد. کنه قرمز اروپایی p. ulmi، از آفات مهم باغات سیب در ایران، به عنوان طعمه مورد استفاده قرار گرفت. همچنین اثرات دزهای کشنده آفت کش های توصیه شده جهت کنترل کنه قرمز اروپایی، فنازوکوئین (pride®)، اسپیرودیکلوفن (envidor®)، دیازینون(basudin®) و استامی پراید(mospilan®) روی پارامترهای رشدی، بقاء و زیستیn. californicus ، دشمن طبیعی مهم این کنه آفت، در شرایط آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفت. طول مدت مراحل نابالغ، به ترتیب از 12/5 تا 52/7 روز در دمای 20 و 25 درجه سلسیویس متفاوت بود. نرخ خالص تولید مثل (r0) با افزایش دما از 84/20 نتاج ماده به 46/31 نتاج ماده در 20 و 25 درجه سلسیویس به ترتیب افزایش یافت. مقدار نرخ ذاتی رشد (rm) و نرخ متناهی افزایش (?) بالاترین میزان خود در دمای 25 درجه سلسیویس (به ترتیب 237/0 و 26/1 در روز) بود که بیشتر از مقادیر بدست آمده در دمای 20 درجه سلسیویس (161/0 و 17/1 در روز به ترتیب) می باشد. متوسط طول مدت هر نسل (t) در دمای 20 و 25 به ترتیب 86/18 و 45/14 روز محاسبه گردید. کنه کش های فنازوکوئین و اسپیرودیکلوفن و حشره کش های دیازینون و استامی پراید کاهش قابل توجهی در باروری/بارآوری خالص ایجاد کردند. نرخ ذاتی رشد(rm) ، نرخ خالص تولیدمثل (r0) و نرخ متناهی افزایش (?) نسبت به شاهد کاهش معنی داری پیدا کرد. بر اساس نتایج بدست آمده از مقادیر rm، زمان لازم برای دو برابر شدن جمعیت تحت تاثیر سموم مورد بطور قابل توجهی افزایش یافت. به طور کلی، نتایج نشان داد که کنه n. californicus قادر به رشد و نمو در محدوده دمایی 25-20 درجه سلسیوس با تغذیه از کنهp. ulmi بوده و دارای پتانسیل لازم برای کنترل این آفت می باشد. بر اساس نتایج بدست آمده از اثرات سوء سموم بر روی پارامتر دموگرافی کنه n. californicus ، باید از مصرف این سموم در باغاتی که برنامه رهاسازی این شکارگر را دارند، خودداری شود. می توان نتیجه گرفت که اثرات نامطلوب غلظت های کشنده سموم مورد تیمار بر میزان رشد جمعیت کنه n. californicus قابل توجه بود و این امر باید در برنامه مدیریت تلفیقی آفات در نظر گرفته شود. اما استفاده از دزهای زیر کشنده سموم به همراه عوامل بیولوژیک در برنامه مدیریت تلفیقی آفات می تواند ضمن کنترل مطلوب آفت، خطر مقاومت را کاهش دهد.
محمد ناطق گلستان علی اصغر پورمیرزا
تحقیق حاضر به منظور بررسی چهار عامل شامل گونه ی حشره آفت، غلظت گاز های اتمسفر، ماده غذایی و لفاف بسته بندی که هر کدام دارای چندین سطح بودند، انجام پذیرفت. هدف از تحقیق کنترل آفات انباری درون بسته بندی های مواد غذایی در طول فرایند انبارداری و انتقال به بازار بود. تمام آزمایشات در دمای c? 2±25، رطوبت نسبی 5±35 درصد و زمان تیماردهی 7 روز انجام یافتند. نتایج حاصله نشان داد که اختلاف معنی داری بین میانگین تلفات در تیمارهای مختلف هر یک از عامل ها وجود دارد. همچنین میزان اثرگذاری هر یک از عامل ها در آزمایشات با استفاده از آماره ی مجذور امگا (2?) تعیین گردید. رفتارهای مختلف عامل های ماده غذایی و لفاف بسته بندی نیز شناسایی گردید. در ادامه رابطه بین شاخص نفوذپذیری ( pi ) در فیلم های bopp-lp 80 میکرومتری با میزان تلفات در گونه های مختلف حشرات و نیز مواد غذایی مختلف بصورت مدل های رگرسیونی خطی ساده، درجه دوم و توانی برازش گردید. کنترل آلودگی پنهان (شامل تمامی مراحل زیستی غیر از حشره کامل) چند گونه آفت انباری در اتمسفرهای تعیین شده انبار مورد مطالعه قرار گرفت و مناسب ترین لفاف های بسته بندی در شرایط مختلف پیشنهاد گردید. در نهایت مطالعات زیست سنجی بر روی شپشه آرد (tribolium confusum) بعنوان مقاوم ترین گونه ی مورد مطالعه انجام پذیرفت. بر این اساس میزان اثرات کشندگی (lc50) گازهای دی اکسید کربن (co2) و اوزون (o3) در بسته های bopp 80 میکرومتری و نیز اثر متقابل این دو گاز بر یکدیگر تعیین گردید. همچنین در آزمایشات نفوذپذیری حشرات به درون لفاف های بسته بندی و بالعکس، در طول مدت زمان آزمایش (14 روز) هیچ گونه حشره ای نتوانست از هیچ کدام از لفاف های بسته بندی نفوذ نماید. نتایج نهایی نشان داد که فیلم bopp 40 میکرومتری در بسته بندی حاوی ماده غذایی گندم و پارچه غیربافتی (nwpp) با گرماژ 90 در بسته بندی های حاوی جوپرک و آرد گندم بعنوان مناسب ترین لفاف ها قابل طرح می باشند. سوراخ نمودن فیلم bopp بوسیله فناوری لیزر نیز، تکنیک مناسبی تشخیص داده شد که ضمن افزایش نفوذپذیری این لفاف، به دلیل کوچک بودن قطر سوراخ ها (m? 25 ±200) و ضخامت مناسب فیلم (m? 80 )، نفوذ حشرات به درون لفاف و بالعکس را امکان پذیر ننمود.
نسیم بایرام زاده علی اصغر پورمیرزا
چکیده ندارد.
اروج ولیزادگان علی اصغر پورمیرزا
چکیده ندارد.
علی حسینی علی اصغر پورمیرزا
چکیده ندارد.
مریم عظیمی علی اصغر پورمیرزا
چکیده ندارد.
سمیه الله ویسی علی اصغر پورمیرزا
چکیده ندارد.
سمیه قاسم زاده علی اصغر پورمیرزا
چکیده ندارد.
علی اصغر دردایی علی اصغر پورمیرزا
1/745188+2/379409x برای lepinox و با معادله y1/162358+0/900963x برای dimilin معرفی می گردد. اختلاط lepinox و dimilin اثر سینرژیستی بارزی نشان داد و مشخص گردید که استفاده از lc25 lepinox و dimilin مناسب ترین حالت برای اختلاط بوده و بعد از 7 روز با ایجاد 96/46 درصد تلفات ، موجب 47/44-48/31 درصد (2 برابر) افزایش نسبت به استفاده تنها از آن ها می گردد. lt50 مخلوط این دو حشره کش 4/15 روز تعیین گردید ولی اضافه کردن ماده سوم با خاصیت قلیائی و یا اسیدی به مخلوط موجب می شود که از اثر سینرژیستی کاسته شده و lt50 افزایش پیدا کند. طول متوسط دوره لاروی سنین اول، دوم، سوم (قبل از زمستانگذرانی)، سوم (بعد از زمستانگذاری)، چهارم و پنجم به ترتیب 7+-1، 16+-2، 37+-4، 12+-3، 11+-4 و 22+-6 روز وزن متوسط آنها به ترتیب 0/32+-0/05، 0/90+-0/10، 4/2+-0/30، 6/3+-0/30، 35/4+-5/4 و 164/5+-11/0 میلی گرم و میزان متوسط تغذیه آنها به ترتیب 0/2+-0/02، 0/6+-0/05، 3/8+-3/9، 12/3+-1/30، 18/7+-5/87 و 54/7+-16/04 سانتی متر مربع تعیین گردید که به ترتیب 0/2، 0/7، 4/2، 13/6، 20/7، 60/6، کل تغذیه دوره لاروی آفت را تشکیل می دهند. بنابراین به طور متوسط هر لارو آفت در طول دوره زندگی خود که در حدود 105 روز می باشد 90/30 سانتی متر مربع از برگ های q.petraea را مورد تغذیه قرار می دهد. متوسط اندازه کپسول سرسنین لاروی اول، دوم، سوم، چهارم و پنجم به ترتیب 0/42+-0/04، 0/63+-0/09، 1/05+-0/11، 1/51+-0/29، 2/39+-0/47 میلی متر بوده و اندازه متوسط طول بدن آنها به ترتیب 2/4+-0/5، 3/8+-1/1، 6/9+-1/2، 12/5+-2/3 و 34/0+-3/1 میلی متر اندازه گیری شد.
شمس الدین علیزاده علی اصغر پورمیرزا
زنبور trichogramma embryophagum har پارازیتوئید تخم تعدادی از آفات مهم محصولات زراعی و باغی از جمله کرو قوزه پنبه و پروانه کرم سیب می باشد. در حال حاضر در بعضی از کشورهای جهان در برنامه های مدیریت انبوهی آفات ، این حشره را تکثیر نموده و بصورت انبوه رهاسازی می کنند. مراحل تکاملی این زنبور نسبت به سموم شیمیایی مورد مصرف در مزارع و باغات دارای حساسیت های متفاوتی هستند. حشره کامل و شفیره حساسترین مراحل تکاملی زنبور t.e. در برابر حشره کشهای شیمیایی می باشند. از زمانهای گذشته انتخاب حشره کشهای کم خطر روی این حشره مفید مورد آفت کشهای شیمیایی در باغات سیب استان آذربایجان غربی، در این تحقیق در شرایط آزمایشگاهی، تاثیر جانبی پرمصرفترین سموم رایج، با استفاده از روش آزمایش استاندارد مورد قبول گروه کاری iobc/wprs در روی این زنبور تحت بررسی قرار گرفت . در آزمایشهای سری اول آثار جانبی چهار حشره کش امولسیون 35 درصد زولون، امولسیون 50 درصد اکامت ، امولسیون 20 درصد گوزاتیون و امولسیون 60 درصد دیازینون روی حشره بالغ و شفیره زنبور مورد بررسی واقع شد. همزمان با این آزمایشات اثر امولسیون 57 درصد کنه کش اومایت در روی مرحله شفیرگی بررسی گردید. نتایج نشان دادند که حشره های بالغ زنبور t.e. به این حشره کشها بسیار حساس هستند. این سموم با دوزهای توصیه شده به زنبورهای بالغ 100 درصد تلفات وارد نموده و بسیار خطرناک تشخیص داده شدند. همچنین اکامت و دیازینون با وارد کردن 100 درصد تلفات به شفیره های این زنبور در ردیف حشره کشهای کاملا خطرناک قرار گرفتند. حشره کشهای گوزاتیون، زولون و کنه کش اومایت با دوزهای توصیه شده در روی تخم های پارازیته شده اثر نمودند و به ترتیب 47/67 درصد، 13/67 درصد و 2/27 درصد موجب عدم خروج زنبورهای بالغ گردیدند. از نظر اثر سوء بر شفیره زنبور t.e.، گوزاتیون در ردیف آفت کشهای کم خطر و سموم زولون و اومایت جزو ترکیبات شیمیایی بدون خطر تشخیص داده شدند.
علی رضایی احمدآبادی محمدحسن صفرعلی زاده
یکی از موضوعات بحث انگیز در کنترل بیولوژیکی ، مربوط به برتری استفاده انفرادی یا توام دشمنان طبیعی می باشد که در این رابطه نظریه های مختلفی ارائه شده است که بهترین و قابل قبولترین آنها، ارزیابی موردی اثر متقابل میان دشمنان طبیعی می باشد. در این تحقیق برای پی بردن به چگونگی اثر متقابل میان عوامل کنترل بیولوژیکی و ارزیابی برتری استفاده انفرادی یا توام آنها، از بالتوری و کفشدوزک استفاده شد.
عبدالنبی باقری علی اصغر پورمیرزا
عسلک پنبه bemisia tabaci (gennadius) روی اکثر محصولات کشاورزی آفت درجه یک محسوب می شود این حشره افت چند نسلی و چند خوار است و نزدیک به 500 گونه گیاهی از 75 خانواده را مورد حمله قرار می دهد. این حشره به سرعت نسبت به سموم شیمیایی مقاوم گشته و در نتیجه مبارزه بر علیه آن با مشکل روبرو شده است. با توجه به نکات فوق و ضرورت مبارزه با این آفت آزمایش هایی در گلخانه در روی این حشره در سال های 1378 و 1379 انجام گرفت.در این آزمایشها میزان حساسیت مراحل مختلف زیستی آفت مزبور در برابر سموم چریش شامل عصاره های هندی و آلمانی، فن پروپاترین (دانیتل) (امولسیون 10 درصد) و پریمفوس متیل (اکتلیک) (امولسیون 50 درصد) ارزیابی گردید. در همین راستا نمونه هایی از مزارع پنبه منطقه ورامین جمع آوری شد و با استفاده از روش غوطه ور کردن برگ ها در محلول سم، حساسیت مراحل مختلف مورد ارزیابی قرار گرفت. پس از انجام آزمایشها نتایجی به شرح ذیل حاصل شد: در تمام موارد تخم مقاوم ترین مرحله زیستی و مرحله لاروی حساس ترین مرحله زندگی افت بوده و عصاره آلمانی روی تمام مراحل مختلف زیستی بیشتر از عصاره هندی تاثیر نمود و در بین سموم مورد استفاده، سم فن پروپاترین دارای بیشترین تاثیر روی تمام مراحل زیستی و سم چریش دارای کمترین تاثیر روی مراحل زندگی حشره بود.
زهرا شیبانی تذرجی علی اصغر پورمیرزا
در این تحقیق حساسیت تخم و چهار سن لاروی سوسک کلرادوی سیب زمینی leptinotarsa decemlineata (say) نسبت به ترکیبات بازدارنده سنتزکتین lufenuron با فرمولاسیون امولسیون 25% و diflubenzuron با فرمولاسیون پودر و تابل 25%) مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور ضمن جمع آوری تخم این حشره از مزارع اطراف دانشگاه ارومیه و روستای نازلو، سنین مختلف لاروی با اندازه گیری عرض کپسول سر مجزا گردیده و مورد آزمایش قرار گرفت. در این آزمایشات مقدار lc50 ترکیبات مذکور بر روی تخم و لاروهای سنین اول، دوم و سوم و ld50 آنها بر روی لارو سن دوم با استفاده از نرم افزار رایانه ای mstatc و روش probit تعیین گردید. برای تعیین ld50 تخم، دسته های تخم به مدت 10 ثانیه در غلظت های مختلف این دو ترکیب به تفکیک غوطه ور شدند و جهت تعیین ld50 سنین اول، دوم و سوم لاروی از اسپری پاشی بوته های سیب زمینی استفاده گردید. میزان ld50 ترکیب lufenuron بر روی تخم و لاروهای سن اول، دوم و سوم به ترتیب 65/682، 58 /4، 83/47 و 38/261 ppm برآورد شد و مقدار ld50 دیفلوبنزرون بر روی تخم و لاروهای سن اول، دوم و سوم به ترتیب 76/1795، 2001/71، 809/115 و 35/710 ppm محاسبه گردید. دز کشنده پنجاه درصد ld50 در مورد لاروهای سن دوم برای lufenuron، ppm139/56 و در مورد دیفلوبنزرون 67/913 ppm برآورد گردید. حساسیت لاروهای سن چهارم در برابر ترکیبات مذکور با رهاسازی لاروها روی بوته های سیب زمینی تیمار شده با غلظت های مختلف این ترکیبات تعیین شد و روند تلفات لاروی و اثرات تاخیردار ترکیبات مذکور در شفیره و حشره کامل بررسی گردید. مشاهده شد که lufenuron نسبت به ditlubenzuron تاثیر بیشتری روی آفت دارد. براساس داده های این تحقیق و به دلیل انتخابی عمل نمودن ترکیبات بنزویل فنیل اوره نتیجه گرفته شد که می توان این ترکیبات را در کنترل سوسک کلرادوی سیب زمینی به کار برد.