نام پژوهشگر: احد صحراگرد
رضا صباغی احد صحراگرد
واکنش های تابعی و عددی، ترجیح طعمه و تاثیر سطح آزمایش روی قدرت جستجوی کفشدوزک marseul scymnus syriacus نسبت به دو گونه شته سیاه باقلا scopoli aphis fabae و شته اقاقیاkoch aphis craccivora روی گیاه باقلا vicia fabae l. و اقاقیاl. robina pseudoacassiaدر اتاقک رشد با دمای 1±25 درجه سانتی گراد، رطوبت نسبی 5±70 و دوره نوری 8 :16 ساعت (تاریکی به روشنایی) بررسی شدند. نتایج تجزیه و تحلیل رگرسیون لجستیک داده ها، واکنش تابعی حشرات کامل نر و ماده را نسبت به تراکم های مختلف پوره سن سوم شته سیاه باقلا (5، 10، 20، 30، 40، 60 و 80) از نوع دوم هولینگ نشان داد. واکنش عددی کفشدوزک s. syriacus نسبت به تغییرات تراکم شته سیاه باقلا نشان داد که با افزایش تراکم طعمه، متوسط تعداد تخم های تولید شده توسط کفشدوزک ماده به صورت غیرخطی افزایش پیدا کرد )90/0= (r2. کارایی تبدیل غذای خورده شده (eci) کفشدوزک ماده s. syriacus به بیوماس تخم در تراکم های مختلف شته سیاه باقلا نشان داد که با افزیش تراکم طعمه، eci کاهش پیدا کرد (37/0= (r2. نتایج آزمون ترجیح طعمه بر اساس شاخص آلفای منلی نشان داد که حشرات کامل ماده کفشدوزک syriacus s. شته اقاقیا (832/0، 707/0 و 882/0 ? =) را نسبت به شته سیاه باقلا در ترکیب های مختلف دو گونه طعمه (به ترتیب ترکیب های 30-30، 10-30 و 30-10) ترجیح دادند. نتایج آزمایش واکنش تابعی حشرات کامل ماده کفشدوزک s. syriacus در تراکم های مختلف پوره سن سوم شته اقاقیا در سطوح آزمایشی مختلف (به ترتیب 195، 247، 304، 385 و 650 سانتی متر مربع) از نوع سوم تعیین شد و با افزایش اندازه سطح آزمایش قدرت جستجوی کفشدوزک کاهش پیدا کرد(818/0= (r2. واکنش تابعی وابسته به سن (طول عمر) حشرات نر و ماده کفشدوزک در تراکم های مختلف پوره سن سوم شته اقاقیا نشان داد که نوع واکنش تابعی در هر دو جنس یا افزایش سن تغییر و واکنش تابعی جنس ماده تا روز 18 و جنس نر تا روز 28 از نوع دوم و از آن پس تا آخر عمر هر دو جنس از نوع سوم بود و قدرت جستجوی کفشدوزک نیز با افزایش سن کاهش پیدا کرد. میانگین طول عمر جنس های نر و ماده کفشدوزک با افزایش تراکم طعمه، به صورت غیر خطی افزایش پیدا کرده و در تراکم های بالای طعمه به یک سطح مجانب رسید (97/0= (r2. تعداد طعمه خورده شده در هر دو جنس و تعداد تخم های گذاشته شده توسط افراد ماده در اواسط زندگی آن به بیشترین حد خود رسید و سپس به تدریج کاهش یافت
یوسف احمدپناه احد صحراگرد
پارامترهای رشد جمعیت شته chaitophorus populeti panzer روی سفید پلت و شتهchaitophurus leucomelas (koch) روی سپیدار با شرایط دمایی 1 ± 25 درجه سانتی گراد، رطوبت نسبی 5± 65 درصد و دوره نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی مطالعه شد. مدت زمان لازم برای کامل شدن مراحل نابالغ و بالغ شته c. populetiروی سفیدپلت به ترتیب 0833/0 ± 92/6 و 621/0 ±48 /9 روز به دست آمد. این مقادیر برای شته c. leucomelas روی سپیدار به ترتیب 0661/0 ± 21/7 و 699/0 ± 79/8 روز محاسبه شد. داده های به دست آمده بر اساس جدول زندگی تک جنسی (ماده) و مراحل رشدی- سنی با در نظر گرفتن تغییرات رشدی افراد تجزیه و تحلیل شدند. نرخ ذاتی افزایش جمعیت rm))، نرخ متناهی افزایش جمعیت (?)، نرخ خالص تولید مثل (r0) و مدت زمان طول یک نسل (t) شته c. populeti روی سفیدپلت به ترتیب 007/0 ± 338/0 روز 1-، 1/0 ± 4/1، 3/4 ± 3/55 نتاج ماده و 3/0 ± 9/11 روز و برای شته c. leucomelas روی سپیدار به ترتیب 007/0 ± 330/0 روز 1-، 1/0 ± 35/1، 5/4 ± 50 نتاج ماده و 3/0 ± 3/11 روز برآورد شد. همچنین در این تحقیق توزیع فضایی شته c. populeti روی سفیدپلت و شته c. leucomelas روی سپیدار با استفاده از دو شاخص پراکنش قانون نمایی تیلور و شاخص پراکنش ایوااو تعیین شد. نتایج نشان داد که الگوی پراکنش فضایی این دو گونه شته در مواردی از نوع تجمعی و در برخی حالت ها از نوع تصادفی است. شاخص پراکنش ایوااو توانایی بهتری نسبت به قانون نمایی تیلور در نشان دادن همبستگی بین پارامترهای پراکنش فضایی داشت. پارامترهای توزیع فضایی می تواند در توسعه برنامه نمونه برداری و برآورد دقیق تراکم جمعیت یک موجود زنده مورد استفاده قرار گیرد.
سمانه سکاکی احد صحراگرد
چکیده پارامترهای دموگرافیک کفشدوزک scymnus syriacus marseul (col.: coccinellidae) با تغذیه روزانه از تراکم های 5، 10، 20، 40، 60 و 80 عدد پوره سن سوم شته اقاقیا (hem.: aphididae) aphis craccivora در شرایط آزمایشگاه بررسی شدند. نتایج نشان داد که افزایش تراکم طعمه منجر به کاهش معنی دار طول دوره پیش از ظهور حشره کامل شد (p<0.0001). بیشترین و کمترین مدت زمان لازم برای کامل شدن مراحل نابالغ کفشدوزک در تراکم های 5 و 80 عدد طعمه به ترتیب، 04/19 و 91/14 روز محاسبه شد. افزایش تراکم پوره سن سوم شتهa. craccivora منجر به افزایش طول عمر حشرات نر (927/0=r2) و ماده (964/0=r2) کفشدوزک شد. دوره پیش از تخم ریزی حشرات کامل (apop)و مجموع طول دوره پیش از تخمریزی (tpop) کفشدوزک s. syriacus با افزایش تراکم پوره سن سوم شته کاهش معنی داری (p<0.0001) نشان داد. افزایش تراکم شته a. craccivora طول دوره تخمریزی کفشدوزک s. syriacus را افزایش داد. دامنه تغییرات طول دوره تخمریزی از کمترین تا بیشترین تراکم طعمه از 38/11 تا 08/72 روز افزایش داشت. تغذیه بیشتر حشرات ماده کفشدوزک منجر به افزایش معنی دار (p<0.0001) در میزان تخمریزی شد. بیشترین و کمترین میزان تخمریزی کفشدوزک در تراکم های 80 و 5 عدد طعمه به ترتیب، 3/754 و 77/41 عدد تخم بود. با بررسی تاثیر تراکم طعمه ارائه شده به حشره شکارگر مشخص شد که افزایش تراکم طعمه به طور قطعی بر نرخ ذاتی افزایش جمعیت تاثیر دارد و منجر به افزایش قابل توجه rm (p<0.0001) می شود. rm در تراکم های 5، 10، 20، 40، 60 و 80 عدد طعمه در روز به ترتیب 059/0، 083/0، 125/0، 136/0، 147/0 و 159/0 محاسبه شد. همچنین نرخ متناهی افزایش جمعیت (?)، نرخ خالص تولید مثل (r0) و نرخ ناخالص تولید مثل (grr) کفشدوزک s. syriacus با افزایش تراکم پوره سن سوم شته a. craccivora ، افزایش معنی داری (p<0.0001) را نشان داد. کمترین مقدار این پارامترها در تراکم 5 و به ترتیب، 06/1، 1/18، 51/85 و بیشترین مقدار آن ها در تراکم 80 طعمه و به ترتیب، 17/1، 06/362، 11/439 محاسبه شد. با افزایش تراکم پوره سن سوم شته، کفشدوزک های s. syriacus کاهش معنی داری در میانگین مدت زمان نسل نشان دادند (p<0.0001). بیشترین و کمترین میانگین مدت زمان نسل در تراکم های 5 و 80 عدد طعمه به ترتیب ، 06/51 و 02/37 روز بود. نتایج نشان داد که افزایش تراکم طعمه باعث بالا رفتن نرخ بقا (sxj)، مقدار تولید مثل (vxj) و امید به زندگی (exj) حشره شکارگر می شود. نتایج این پژوهش مشخص کرد تراکم های مختلف پوره سن سوم شته a. craccivora بر ویژگی های زیستی و پارامترهای جدول زندگی کفشدوزک s. syriacus تاثیر گذار است.
سوده داودی دهکردی احد صحراگرد
جدول زندگی کفشدوزک hippodamia variegata goze (col. : coccinellidae) با تغذیه روزانه از تراکم های 5، 10، 20، 40، 60، 80 و 100 عدد پوره سن سوم شته جالیز aphis gossypii glover (hem. : aphididae) در شرایط آزمایشگاه (دمای1±25 درجه سانتی گراد، رطوبت نسبی5± 70 درصد، دوره نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی ) بررسی شد. نتایج نشان داد که کفشدوزک variegata h. قادر به طی کردن مراحل لاروی در تراکم 5 طعمه در روز نیست و در تراکم 10شته در روز حشرات کامل شدند، اما تخم ریزی مشاهده نشد. افزایش تراکم طعمه طول دوره پیش از ظهور حشره کامل کفشدوزک را کاهش داد (0001/0>p). بیشترین و کمترین مدت زمان لازم برای کامل شدن مراحل نابالغ کفشدوزک در تراکم های10و 100 عدد طعمه به ترتیب 21/24 و 65/13 روز محاسبه شد. افزایش تراکم پوره سن سوم شته منجر به افزایش طول عمر حشرات نر (723/0= r2) و ماده (945/0= r2) کفشدوزک شد. دوره پیش از تخمریزی حشرات کامل(apop) و مجموع طول دوره پیش از تخمریزی (tpop) کفشدوزک با افزایش تراکم پوره سن سوم شته جالیز کاهش معنی داری (0001/0> p) نشان داد. افزایش تراکم شته جالیز طول دوره تخمریزی کفشدوزک را افزایش داد. دامنه تغییرات طول دوره تخمریزی از کمترین تا بیشترین تراکم از 95/11 تا 62/54 روز افزایش یافت. تغذیه بیشتر حشرات ماده منجر به افزایش معنی داری (0001/0> p) در میزان تخمریزی شد. بیشترین و کمترین میزان تخمریزی در تراکم های 100 و 20 عدد طعمه به ترتیب 81/1319و 65/70 عدد تخم بود. افزایش تراکم طعمه بر نرخ ذاتی افزایش جمعیت تاثیر گذار بود و منجر به افزایش قابل توجه rm (0001/0> p) شد. . rm در تراکم های 20، 40، 60، 80 و 100 عدد طعمه در روز به ترتیب 0788/0، 146/0، 155/0، 168 /0و 187/0 محاسبه شد. همچنین نرخ متناهی افزایش جمعیت (?)، نرخ خالص تولید مثل(r0) و نرخ ناخالص تولید مثل( grr) کفشدوزک . با افزایش تراکم پوره سن سوم شته جالیز افزایش معنی داری (0001/0> p) را نشان داد و کمترین مقدار این پارامترها در تراکم 20 شته به ترتیب 0821/1، 76/42 ،34/84 و بیشترین آن ها در تراکم 100 طعمه به ترتیب 2056/1، 09/21، 39/34 محاسبه شد. افزایش تراکم پوره سن سوم شته، کاهش معنی داری در مدت زمان نسل کفشدوزک نشان داد (0001/0> p ). بیشترین و کمترین مدت زمان نسل در تراکم های 20 و 100 عدد شته جالیز به ترتیب 6/47 و39/34 روز بود. نتایج نشان داد که افزایش تراکم طعمه باعث بالا رفتن نرخ بقا (sxj)، مقدار تولید مثل (vxj) و امید به زندگی (exj ) حشره شکارگر می شود. نتایج این پژوهش نشان داد که تراکم های مختلف پوره سوم شته بر ویژگی های زیستی و پارامترهای جدول زندگی کفشدوزک variegata h. تاثیر گذار است و مناسب ترین تراکم ها برای پرورش انبوه کفشدوزک h. variegata تراکم 80 و 100 عدد شته در روز می باشد. کلمات کلیدی: جدول زندگی، تراکم طعمه، variegata h.، a. gossypii
سیده معصومه فتوک کیایی احد صحراگرد
پارامتر های جدول زندگی کفشدوزک serangium montazerii fursch (coleoptera: coccinellidae) روی دو میزبان گیاهی نارنگی پیج ((citrus sp.([citrus paradisi×c. reticulate]×c. clementinaو پرتقال تامسون ناول (citrus sinensiscv. thompson)، در شرایط آزمایشگاهی (1±25 درجه سانتی گراد و رطوبت نسبی 5±65 درصد و دوره روشنایی : تاریکی 16:8 ساعت) بررسی شد. دوره پیش از تخمریزی کل این کفشدوزک روی نارنگی پیج و پرتقال تامسون ناول به ترتیب 302/0±84/20 و 251/0±27/19 روز بود. نرخ زنده مانی از تخم تا حشره کامل، برای نارنگی پیج (90%) بالاتر از پرتقال تامسون ناول (57/88%) بود. دوران تخمریزی 905/0±64/29 و 599/0±36/33 روز و تعداد کل تخم های گذاشته شده هر ماده (باروری)099/11±14/457 و 369/12±57/528، به ترتیب روی پیج وتامسون ناول بود. نرخ ذاتی افزایش جمعیت (r)، نرخ خالص تولیدمثل (r0)، متوسط طول یک نسل (t)، نرخ متناهی افزایش جمعیت (?) و نرخ خالص تغذیه (c0) با جدول زندگی دوجنسی سن-مرحله محاسبه شد. نرخ ذاتی افزایش جمعیت (r) روی پرتقال تامسون ناول بیش از نارنگی پیج و از 0063/0±1343/0 تا 0059/0±1257/0 روز-1 روی این دو میزبان گیاهی متغیر بود. متوسط طول یک نسل (t) به ترتیب روی این میزبان های گیاهی، 5/0±03/39 و 46/0±57/40 روز بود. نرخخالص تغذیه هم به ترتیب روی تامسون ناول و نارنگی پیج 36/15±94/3842 و 38/12±24/3663 شکار بود که روی پرتقال تامسون ناول بیش از نارنگی پیج بود. می توان نتیجه گیری کرد که پرتقال تامسون ناول میزبان بهتری برای s. montazerii به شمار می رود.
خدیجه مداحی احد صحراگرد
واکنش تابعی، جدول زندگی و نرخ شکارگری پشه aphidoletes aphidimyza rondani (dip.: cecidomyiidae) با تغذیه روزانه از تراکم های 5، 10، 20، 40، 60 و80 عدد پوره سن سوم شته جالیز aphis gossypii glover و شته اقاقیا (hem.: aphididae) aphis craccivora koch در شرایط آزمایشگاه (دمای1± 25 درجه سانتی گراد، رطوبت نسبی 5±70 درصد، دوره نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی) بررسی شد. نتایج نشان داد که افزایش تراکم طعمه طول دوره پیش از ظهور حشره کامل را کاهش داد. بیش ترین و کم ترین مدت زمان لازم برای کامل شدن مراحل نابالغ پشه در تراکم های 5 و 80 عدد شته اقاقیا به ترتیب 58/19 و 13/16 روز و همچنین در تراکم های 5 و 80 شته جالیز به ترتیب 6/21 و 6/18 روز محاسبه شد. دوره پیش از تخم ریزی حشرات کامل (apop) و مجموع طول دوره پیش از تخم ریزی (tpop) پشه با افزایش تراکم پوره سن سوم شته اقاقیا و جالیز کاهش معنی داری نشان داد. در صورت افزایش تراکم طعمه، طول دوره تخم ریزی پشه نیز افزایش یافت. همچنین تغذیه بیش تر حشرات ماده منجر به افزایش معنی داری در میزان تخم ریزی شد. کم ترین و بیش ترین میزان تخم ریزی در تراکم های 5 و 80 عدد شته اقاقیا بین 5/52 و 38/121 عدد تخم و در تراکم های 5 و 80 عدد شته جالیز در محدوده 67/49 و 25/104 عدد تخم بود. این پژوهش نشان داد که افزایش تراکم طعمه بر پارامترهای جدول زندگی تاثیر گذار است. نرخ ذاتی افزایش جمعیت با افزایش تراکم طعمه، افزایش یافت و rm در تراکم های 5، 10، 20، 40، 60 و 80 عدد شته اقاقیا در روز به ترتیب 122/0، 148/0، 155/0، 169/0، 178/0 و 193/0روز-1 و در تراکم های 5، 10، 20، 40، 60 و 80 عدد شته جالیز در روز به ترتیب 11/0، 116/0، 129/0، 138/0، 154/0 و 166/0 روز-1 محاسبه شد. همچنین نرخ متناهی افزایش جمعیت (?)، نرخ خالص تولید مثل (r0) و نرخ ناخالص تولید مثل (grr) شکارگر با افزایش تراکم طعمه افزایش معنی داری را نشان داد. نتایج نشان داد که افزایش تراکم طعمه باعث بالا رفتن مقدار تولید مثل (vxj) حشره شکارگر شد. نرخ خالص شکارگری (c0) نیز با افزایش تراکم طعمه افزایش یافت. کم ترین و بیش ترین نرخ خالص شکارگری در تراکم های 5 و 80 شته اقاقیا به ترتیب 75/20 و 8/190 و در تراکم های 5 و 80 شته جالیز به ترتیب 8/14 و 8/160 پوره محاسبه شد. نتایج تجزیه و تحلیل رگرسیون لجستیک داده ها، واکنش تابعی لارو پشه را نسبت به تراکم های مختلف شته های اقاقیا و جالیز از نوع سوم هولینگ نشان داد. نتیجه گیری می شود که تراکم های مختلف شته های اقاقیا و جالیز بر ویژگی های زیستی، پارامترهای جدول زندگی، نرخ شکارگری و قدرت جستجوی پشه aphidimyza a. تاثیر گذار است و مناسب ترین تراکم ها برای پرورش انبوه پشه a. aphidimyza 60 و 80 عدد پوره سن سوم شته های اقاقیا و جالیز در روز می باشد.
علی حمیداوغلی مجیدرضا خوش خلق
خانواده شیرونومید، جمعیت زیادی را در بین حشرات کفزی آب های شیرین تشکیل می دهد و دارای ظرفیت تولید مثلی بالایی می باشد. همچنین لاروهای این موجودات دارای ارزش غذایی بالایی هستند و یکی از اقلام غذایی با ارزش برای بسیاری از ماهی ها به ویژه ماهیان خاویاری به شمار می روند. در تحقیق حاضر، تولید لاروهای شیرونومید در محیط کاملاً بسته، با کنترل شرایط فیزیکوشیمیایی و ایجاد محیط مناسب برای کامل شدن چرخه زندگی این حشرات انجام شد. میزان تولید در هر متر مربع به طور میانگین 10±80 گرم برآورد شد. غنی سازی لاروها با اضافه کردن مقادیر صفر (c0)، 100 (c100) و 1000 (c1000) میلی گرم ویتامین c (آسکوربیک اسید) در هر کیلو گرم از کود مرغی (بستر) انجام شد. آزمایش های انجام شده به منظور بررسی میزان آسکوربیک اسید در لاروهای شیرونومید، مقادیر µg/g 45/15±2/74، µg/g 61/116±03/325 و µg/g 31/81±86/779 را به ترتیب در تیمارهای c0، c100 و c1000 با اختلاف معنی دار بین گروه ها نشان داد (05/0p <). در مرحله بعد، شیرونومیدهای غنی سازی شده برای تغذیه لاروهای تاسماهی ایرانی با وزن ابتدایی g 03/0±3/0 مورد استفاده قرار گرفتند. تعداد 20 قطعه لارو تاسماهی ایرانی در تانک های پلاستیکی 10 لیتری به مدت 14 روز تغذیه شدند. اندازه گیری طول و وزن لاروهای تاسماهی ایرانی، اختلاف معنی داری را در فاکتورهای رشد نشان نداد (05/0p >). بررسی میزان آسکوربیک اسید در امعاء و احشاء این لاروها نیز نشان دهنده عدم وجود اختلاف معنی دار در گروه ها بود (05/0p >). با وجود این تغذیه لاروهای تاسماهی ایرانی توسط شیرونومیدهای غنی شده نشان داد که این ماهیان تمایل زیادی به این لاروها دارند و هیچ گونه تلفاتی در طول دوره پرورش مشاهده نشد. در نهایت می توان از لاروهای شیرونومید به عنوان یک غذای زنده با قابلیت غنی سازی نام برد و عنوان نمود که استفاده از ویتامین c برای غنی سازی این موجودات می تواند نیازهای ماهیان به این ماده مغذی را برطرف کند. این ویتامین تاثیر چندانی در رشد لاروهای تاسماهی ایرانی نداشت که شاید بتوان با طولانی تر کردن دوره پرورش یا انجام تستهای استرس، تاثیر حضور ویتامین c در جیره را به طور مطلوب تری مشاهده کرد.
راحله نیک بین احد صحراگرد
زنبورپارازیتوئید trichogramma brassicae bezdenko در رهاسازی اشباعی برنامه های کنترل بیولوژیک اکوسیستم های کشاورزی علیه آفات بال پولک داران مورد استفاده قرار می گیرد. این پارازیتوئید تخم به دو صورت دوجنسی و ماده زایی تولید مثل می کند. ماده زایی در این زنبور مربوط به حضور باکتری همزیست درون سلولی wolbachia است. در این مطالعه مقایسه قدرت جستجوی وابسته به سن در دو جمعیت آلوده و غیرآلوده به wolbachia زنبور پارازیتوئید t. brassicae در تراکم های مختلف تخم بید آرد ephestia kuehniella در شرایط دمایی 1± 23، رطوبت نسبی 5±60 درصد و نسبت روشنایی به تاریکی 16 : 8 ساعت مورد بررسی قرار گرفت. همچنین پارامترهای جدول زندگی وابسته به تراکم در این دوجمعیت زنبور پارازیتوئید در شرایط آزمایشگاهی ذکر شده مطالعه شد. تراکم های تخم 5، 10، 20، 30، 40، 60 و80 عقیم شده با سرما، در 20 تکرار در اختیار زنبورهای ماده یک روزه جفت گیری کرده قرار داده شد. نوارهای تخم روزانه تا پایان عمر زنبور تعویض شد. تجزیه و تحلیل داده های مربوط به واکنش تابعی زنبور t. brassicae در تراکم های مختلف بید آرد، در دو مرحله و با استفاده از نرم افزار sas و داده های مربوط به پارامترهای جدول زندگی توسط برنامه رایانه ای two-sex-mschart انجام شد. در مورد سوش دوجنسی زنبور پارازیتوئید، واکنش تابعی در روز اول عمر از نوع سوم و در روزهای دوم تا نهم از نوع دوم به دست آمد. این در حالی است که در پارازیتوئیدهای ماده زا در روز های اول و دوم عمر نسبت به تراکم های مختلف بید آرد (e. kuehniella) واکنش تابعی نوع سوم و روزهای سوم تا نهم واکنش تابعی نوع دوم را نشان دادند. قدرت جستجو (a´) در سوش دوجنسی زنبور پارازیتوئید، با افزایش عمر کاهش یافت اما در مورد سوش آلوده به باکتری با افزایش سن، در این پارامتر روند خاصی مشاهده نشد. بیش ترین مقدار قدرت جستجو در دو سوش غیرآلوده و آلوده به باکتری مربوط به روز اول عمر بود. به علاوه با افزایش سن پارازیتوئید در هر دو سوش دوجنسی و ماده زا، مدت زمان دستیابی میزبان (th) و حداکثر نرخ پارازیتیسم (t/th) به ترتیب افزایش و کاهش یافتند. تجزیه و تحلیل داده های جدول زندگی نشان داد که در هر دو سوش دوجنسی و ماده زا با افزایش تراکم میزبان، میانگین طول عمر زنبور ماده، باروری، نرخ ذاتی افزایش rm) )، نرخ متناهی افزایش جمعیت (?) و نرخ خالص تولید مثلی (r0) افزایش یافت. در مقابل میانگین طول یک نسل با افزایش تراکم میزبان، در جمعیت غیرآلوده به باکتری، روند کاهشی داشت. نتایج این مطالعه نشان داد پارامترهای واکنش تابعی تحت تاثیر طول عمر زنبور پارازیتوئید و همچنین نوع سوش زنبور متفاوت هستند. همچنین افزایش در تراکم میزبان، روی پارامترهای دموگرافی دو سوش دوجنسی و ماده زای زنبور t. brassicae به طور معنی-داری تاثیر گذار است.
امید جعفریانی غلامعلی نهضتی پاقلعه
در این آزمایش از 24 کلنی زنبورعسل که از لحاظ ملکه، میزان جمعیت و ذخیره غذا مشابه بودند، به منظور بررسی اثرات مصرف مکمل ویتامین های گروه bاز طریق شربت شکر (50 درصد قند) روی میزان رشد جمعیت کلنی، تخمگذاری ملکه، پرورش نوزادان و اندازه گیری وزن لاشه زنبوران کارگر، تولید عسل ذخیره ای و زمستان گذرانی کلنی های زنبور عسل استفاده شد. آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با 4 تیمار و 6 تکرار انجام شد. تیمارها شامل: 1) تیمار شاهد (کلنی های تغذیه شده با شربت فاقد مکمل ویتامینی گروه b) و تیمار های 2)، 3) و 4) که به ترتیب کلنی های تغذیه شده با شربت مکمل شده با سطوح 50 درصد (mg/l 250)، 100 درصد (mg/l 500) و 150 درصدی (mg/l 750) از سطح پیشنهادی مکمل ویتامین b کمپلکس، بودند. میزان شربت مصرفی حدود نیم لیتر به ازای هر کلنی و به صورت یکروز در میان به مدت 45 روز بود. نمونه برداری برای جمعیت کلنی، تخمگذاری ملکه و پرورش نوزادان در سه نوبت و در فواصل زمانی 15 روزه انجام شد، برای وزن لاشه زنبوران کارگر نمونه برداری در دو نوبت میانه و انتهای دوره آزمایش انجام شد. اندازه گیری میزان عسل ذخیره ای 15 روز پس از پایان تغذیه انجام شد و تاثیر زمستان گذرانی در پایان فصل زمستان مشاهده شد. نتایج حاصل از آنالیز آماری نشان داد که بین تیمارها از لحاظ میزان تخمگذاری، جمعیت، پرورش نوزادان، میزان عسل ذخیره ای و زمستان گذرانی تفاوت معنی داری وجود داشت (05/0p<). در وزن لاشه زنبوران کارگر تفاوتی بین تیمارها مشاهده نشد (05/0p>). بیشترین و کمترین میانگین جمعیت به ترتیب مربوط به تیمار 150 درصد ویتامین b (8/4 قاب) و تیمار شاهد (7/3 قاب) بود. تیمار 150 درصد ویتامین b بالاترین (131 سانتی متر مربع) و تیمار شاهد کمترین (96 سانتی متر مربع) سطح تخمگذاری را داشت (05/0p<). در پرورش نوزادان بیشترین مقدار برای تیمار 150 درصد ویتامین b با 720 سانتی متر مربع و کمترین مقدار برای تیمار شاهد با 479 سانتی متر مربع بود. بیشترین میزان عسل ذخیره ای برای تیمار 2 و 3 (50 و 100 درصد ویتامین b) با میانگین وزن 3/6 کیلوگرم برای هر کندو و کمترین میزان برای تیمار شاهد با میانگین وزن 5/4 کیلوگرم بود. برای زمستان گذرانی بیشترین تاثیر روی تیمار 100 درصد ویتامین b و تیمار شاهد بود، به طوری که در تیمار 100 درصد ویتامین b تمام تکرارها زنده بودند ولی در تیمار شاهد دو کلنی حذف شد. نتیجه اینکه، استفاده از سطوح مناسب ویتامین های گروه b در جیره غذایی زنبورعسل می تواند روی میزان تخمگذاری، رشد جمعیت، تولید عسل و زمستان گذرانی زنبوران عسل تاثیر مثبت داشته باشد.
مجید محمودی احد صحراگرد
نتایج نشان داد اثر تیمارهای کائولین و روغن معدنی در کاهش تراکم جمعیت و خسارت آفت مشابه آفت کش های متداول بود. در بررسی های آزمایشگاهی، روغن معدنی در مرگ و میر تخم زنجرک خرما موثر بود. در آزمایش های انتخابی که برای استقرار و تخمریزی زنجرک خرما بین برگچه های شاهد و تیمار شده با کائولین انجام شد، توانایی این زنجرک در تشخیص میزبان با گذر زمان بیشتر شد و حشرات ماده تعداد تخم بیشتری در برگچه های شاهد گذاشتند. در آزمایش های غیر انتخابی مشخص شد که اگر فقط برگچه های تیمار شده در اختیار زنجرک خرما باشد، این زنجرک پس از دو روز به برگچه های پوشیده از کائولین عادت کرده و در هر دو تیمار شاهد و کائولین به یک اندازه تخم خواهد گذاشت. این رفتار ممکن است باعث بروز مشکلاتی در کنترل زنجرک خرما با کائولین شود ولی راهکارهایی وجود دارد که می تواند در حل این مشکل کمک کند. تأثیر پنج رقم نخل خرما (زاهدی، مضافتی، پیارم، خاصویی و شاهانی) روی ویژگی های دموگرافیک زنجرک خرما در دمای 1 ± 27 درجه ی سانتی گراد، رطوبت نسبی 5 ± 70 درصد و دوره ی نوری 14 ساعت روشنایی و 10 ساعت تاریکی تعیین شد. نتایج نشان داد ارقام مختلف خرما دارای اثر متفاوتی بر طول دوره رشد و نمو و باروری زنجرک خرما هستند. کوتاه ترین و طولانی ترین دوره قبل از بلوغ به ترتیب 21/85 و 39/88 روز روی ارقام زاهدی و خاصویی بود. زنجرک هایی که روی ارقام زاهدی و مضافتی پرورش یافتند به طور معنی داری میانگین باروری (تخم/ماده) بیشتری نسبت به ارقام شاهانی و خاصویی داشتند. بیشترین و کمترین مقدار نرخ خالص تولیدمثل به ترتیب روی ارقام زاهدی (58/40 نتاج/فرد) و شاهانی (88/16 نتاج/فرد) بود. نرخ ذاتی افزایش جمعیت روی ارقام زاهدی، پیارم، مضافتی، خاصویی و شاهانی به ترتیب 0401/0، 0368/0، 0355/0، 0312/0 و 0301/0 در روز بود. میانگین طول نسل زنجرک خرما بین 78/92 تا 25/95 روز به ترتیب روی ارقام زاهدی و مضافتی متغیر بود. بر اساس نتایج حاصل ارقام شاهانی و خاصویی به عنوان گیاهان میزبان مقاوم تر و رقم زاهدی به عنوان میزبان حساس تر برای زنجرک خرما شناخته شدند. در این مطالعه اثر عوامل اکولوژیک از قبیل اقلیم و مدیریت زراعی بر فراوانی این آفت در شمال استان هرمزگان و جنوب استان فارس شناسایی و تفسیر شد. بیشترین تراکم پوره های آفت در برگچه به ترتیب در مناطق فراشبند، فورگ، حاجی آباد و جهرم مشاهده شد. از بین عوامل آب و هوایی می توان به میزان ساعت های آفتابی و رطوبت نسبی اشاره کرد که به ترتیب دارای همبستگی منفی و مثبت با تراکم آفت بودند. به منظور تعیین رابطه تراکم زنجرک خرما با عوامل مدیریتی از تجزیه همبستگی، تحلیل عاملی و رگرسیون چندمتغیره استفاده شد. نتایج حاصل از رگرسیون چندمتغیره به روش گام به گام نشان داد مدل حاصل از متغیرهای شدت علف هرز، ارتفاع نخل، دیوار یا حصار اطراف باغ و موقعیت باغ از لحاظ آماری معنی دار و دارای بیشترین ضریب تعیین است.
محمدرضا لشکری شهاب منظری
جمعیت های پسیل استفاده شده در این مطالعه از باغ های لیموترش، citrus aurantifolia (christm.) swingle ، واقع در استان های جنوب و جنوب شرق ایران شامل کرمان، فارس، هرمزگان و سیستان وبلوچستان در سال 1389 جمع آوری شد. در مطالعه ی ریخت سنجی هندسی، تجزیه واریانس چند متغیره و یک متغیره، اختلاف معنی داری در شکل و اندازه ی بال جمعیت های مورد بررسی نشان داد، به طوری که جمعیت های سیستان و بلوچستان و پاکستان بر پایه شکل بال جلویی از سایر جمعیت ها متمایز شدند. با مقایسه ی توالی ژن میتوکندریایی mtcoi، دو جایگاه پلی مرفیک شناسایی شد که بر اساس آن جمعیت ها به دو گروه ایران و پاکستان متمایز شدند. به علاوه، بررسی رابطه تبارشناسی جهانی بر اساس ژن coi نشان داد که جمعیت های ایرانی پسیل آسیایی مرکبات به طور کامل شبیه به جمعیت های پسیل هند، عربستان سعودی، آمریکا ( فلوریدا و تگزاس)، جمعیتی از برزیل (سائوپائولو) و مکزیک بوده است. ایجاد ارتباط تبارشناسی جهانی ژن wsp ولباخیا نیز نتایج حاصل از بررسی ژن mtcoi را در مورد ارتباط جمعیت های ایران و فلوریدا تائید کرد. بررسی ماتریس جفتی شاخص تثبیت (حاصل از داده های نشانگر ریز ماهواره) نشان داد که تفاوت معنی داری بین جمعیت پاکستان با سایر جمعیت ها (شامل تمام جمعیت های ایرانی) وجود دارد (p<0.01). علاوه بر آن، در جمعیت های پسیل ایرانی، تفاوت معنی داری بین جمعیت سیستان و بلوچستان (سرباز) با جمعیت های هرمزگان (فارقان) و فارس (داراب) مشخص شد (p<0.05). مدل سازی زیست خوان پسیل آسیایی مرکبات در ایران نشان داد که مطلوب ترین مناطق اقلیمی برای پراکنش این آفت محدود به جنوب استان کرمان، جنوب شرقی استان فارس، نواحی مرکزی و شرقی استان هرمزگان و همچنین نواحی مرکزی استان سیستان و بلوچستان است. همچنین بر اساس آزمون جک نایف، دامنه ی دمای سالیانه، مهم ترین عامل زیستی- اقلیمی در مدل پراکنش پسیل آسیایی مرکبات در ایران بود.
رضا جلالی پور احد صحراگرد
واکنش تابعی پشه شکارگر aphidoletes aphidimyza rondani (dip.: cecidomyiidae) در دوره های جستجوگری مختلف با تغذیه از تراکم های 5، 10، 20، 40، 60 و80 عدد پوره سن سوم شته اقاقیا (hem.: aphididae) aphis craccivora koch در شرایط آزمایشگاه (دمای1± 25 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 5±70 درصد، دوره نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی) بررسی شد. نتایج نشان داد که واکنش تابعی لارو روز چهارم a. aphidimyza در تمام دوره های جستجوگری نسبت به تراکم های مختلف شته اقاقیا a. craccivora از نوع دوم iiاست. قدرت جستجو و زمان دستیابی لارو روز چهارم در دوره های جستجوگری مختلف با تغذیه از تراکم های شته اقاقیا متغیر بود ند. قدرت جستجو با دوره های زمانی روند کاهشی نشان داد. با این حال، زمان دستیابی با افزایش فواصل زمانی، دارای روند کم شونده ای بود. برآورد نرخ حداکثر شکارگری (t/th) با دوره های جستجوگری مختلف رابطه مستقیم داشت. برهمکنش دشمنان طبیعی و شته اقاقیا a.craccivora در شرایط طبیعی روی درختان اقاقیا ( دامنه میانگین دما 5/27 - 30 درجه سانتی گراد، دامنه میانگین رطوبت 51 -61 درصد ) بررسی شد. نتایج نشان داد که بین تراکم تخم و لارو پشه شکارگر و پوره های شته اقاقیا همبستگی مثبت و معنی دار وجود دارد و حشره کامل شکارگر دارای رفتار تجمعی نسبت به تراکم پوره شته هست و حضور آن ها در تراکم های بالاتر طعمه بیشتر است. همچنین مشاهده شد که پشه شکارگر a. aphidimyza و مگس سیرفید sphaerophoria scripta به عنوان شکارگرهای موثر در برهمکنش بین شته های بالغ و پوره ها و شکارگرها هستند (f1,36=41.625; p<0.001 و f2,35=27.669 p<0.001). جدول زندگی شته اقاقیا a. craccivora در شرایط شرایط طبیعی(دامنه دمایی 16 تا 32 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 32 تا 89 درصد) و آزمایشگاهی ( شرایط بالا) بررسی شد. دوره های رشد مراحل نابالغ شته اقاقیا a. craccivora در مرحله پوره سن دوم و دوره پیش از بلوغ در شرایط طبیعی و آزمایشگاهی اختلاف معنی داری وجود داشت. طول عمر شته های بالغ در شرایط طبیعی و آزمایشگاهی با تفاوت معنی دار به ترتیب 0/807 ± 12/69 و 0/374± 16/42 روز محاسبه شد. نتایج نشان داد که اوج مقدار تولید مثل در روزهای 9 و 8 عمر حشرات بالغ به ترتیب در شرایط طبیعی و آزمایشگاهی اتفاق افتاد. r نرخ ذاتی افزایش جععیت شته a.craccivora در شرایط طبیعی و آزمایشگاهی تفاوت معنی داری را نشان داد. نرخ متناهی افزایش جمعیت (γ) نیز در شرایط طبیعی و آزمایشگاهی به طور معنی دار افزایش یافت. نرخ متناهی افزایش جمعیت (γ) در شرایط طبیعی و آزمایشگاهی به ترتیب 0078/0 ± 1/2791و 0054/0 ± 3423/ 1 در روز مشاهده شد. نتیجه گرفته شد که اگرچه مقادیر پارامترهای واکنش تابعی a. aphidimyza در دوره مختلف جستجو گری تغییر می کنند، نوع واکنش تابعی یکسان و از نوع دوم بود. نتایج نشان داد که بسیاری از پارامترهای جدول زندگی شته اقاقیا a.craccivora در شرایط طبیعی و آزمایشگاه دارای تفاوت معنی داری بودند. همچنین نتایج حاصل از برهمکنش نشان داد که پشه شکارگر و مگس های سیرفید s. scripta در کنترل طبیعی جمعیت شته اقاقیا موثرترین بودند.
فروزان پیری علی آبادی احد صحراگرد
تاثیر لوفنورون، متوکسی فنوزاید و اسپینوساد روی کشندگی، ویژگی های زیستی، بیوشیمیایی و زیرکشندگی اسپینوساد بر پارامترهای جدول زندگی پروانه برگ خوار توت (glyphodes pyloalis walker (lepidoptera: pyralidae در شرایط آزمایشگاه (دمای 2±25 درجه سانتی گراد، رطوبت نسبی 10±75 درصد، دوره نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی) بررسی شد. مقادیر lc50 لوفنورون، متوکسی فنوزاید و اسپینوساد به ترتیب 19، 225/0 و 121/0 پی پی ام تخمین زده شد. بر اساس مقادیر lc50، اسپینوساد بیش ترین سمیت را نسبت به متوکسی فنوزاید و لوفنورون نشان داد و به ترتیب 85/1 و 02/157 برابر سمی تر بود. غلظت های lc30 وlc50 لوفنورون و متوکسی فنوزاید باعث ناهنجاری های ریخت شناسی در لاروهای تیمار شده می شوند. نتایج نشان داد که طول دوره لاروی در هر سه ترکیب و طول دوره پیش شفیرگی در لوفنورون و متوکسی فنوزاید به طور معنی داری افزایش یافت. درصد شفیره شدن در هر سه ترکیب کاهش یافت، در تیمار lc50 لوفنورون شفیره ای تشکیل نشد و متوکسی فنوزاید باعث ایجاد حالت های بینابین لارو- شفیره و نقص در مرحله شفیرگی شد. طول دوره شفیرگی در تیمار lc30 لوفنورون افزایش و در غلظت های اسپینوساد کاهش یافت. از تیمارهای متوکسی فنوزاید حشره کاملی ظاهر نشد، درصد ظهور و طول عمر حشرات کامل ماده در غلظت های لوفنورون و اسپینوساد نسبت به شاهد کاهش معنی داری نشان داد. حشرات ماده در تیمار lc30لوفنورون تخم نگذاشتند و تخم های گذاشته شده در تیمارهای اسپینوساد کاهش یافت. تخم های تیمار lc50 اسپینوساد تفریخ نشدند. در نسل نتاج حاصل از تیمارهای اسپینوساد بالاترین میزان مرگ و میر در مرحله پیش شفیرگی مشاهده شد. طول دوره جنینی، مجموع طول دوره مراحل نابالغ، دوره پیش از تخم ریزی (apop) و مجموع طول دوره پیش از تخم ریزی (tpop) افزایش، درصد ظهور حشرات کامل، طول عمر حشرات ماده و باروری در مقایسه با شاهد کاهش یافت. نرخ ذاتی افزایش جمعیت (r)، نرخ متناهی افزایش جمعیت (?) و نرخ تولید مثل خالص (r0) به طور معنی داری نسبت به شاهد کم تر و مدت زمان یک نسل (t) به طور معنی داری بالاتر از شاهد بود. برخی از ترکیبات بیوشیمیایی مهم در لاروهای تیمار شده بعد از 48 و 72 ساعت مورد بررسی قرار گرفت. در هر سه حشره کش محتوی کربوهیدرات، لیپید (در لوفنورون بعد از 72 ساعت)، پروتئین و گلیگوژن (در لوفنورون بعد از 72 ساعت) در مقایسه با شاهد به طور معنی داری کاهش یافت. فعالیت ?- و ?- استراز در لوفنورون کاهش، در متوکسی فنوزاید فعالیت ?- استراز کاهش و فعالیت ?- استراز افزایش و در اسپینوساد تفاوت معنی داری با شاهد نشان نداد. فعالیت گلوتاتیون اس- ترانسفراز در لوفنورون و متوکسی فنوزاید افزایش یافت و در اسپینوساد کاهش معنی داری با شاهد نشان داد. نتایج این بررسی نشان داد که حشره کش های مورد استفاده با تاثیر روی بقا، رشد و نمو، تولید مثل و ویژگی های بیوشیمیایی می توانند جمعیت پروانه برگ خوار توت را کاهش دهند.
سمر رمزی جهرمی احد صحراگرد
غلظت¬های مختلف لکتین هندوانه ابوجهل پارامترهای¬زیستی، فیزیولوژی¬گوارش، متابولیسم¬حدواسط، فعالیت آلفا-آمیلاز و مرگ-سلولی لاروهای کرم گلوگاه انار را تحت تاثیر قرار دادند. پارامترهای جدول زندگی، وزن شفیره و بقای لاروهای تیمار شده کاهش معنی¬داری نسبت به شاهد داشت. فعالیت آنزیم¬های گوارشی نیز در لاروهای تغذیه شده از لکتین هندوانه ابوجهل نی کاهش معنی¬داری را نشان دادند که این کاهش در شرایط غیر زنده نیز روی آلفا-آمیلاز گوارشی مشاهده شد. تغذیه لاروها از لکتین هندوانه ابوجهل ضمن موجب اختلال در متابولیسم حدواسط منجر به افزایش بیان ژن¬های کاسپاز موثر در مرگ سلولی شد.
بهاره محمدزاده تمام احد صحراگرد
تاثیر لوفنورون و اسپینوساد روی کشندگی، ویژگیهای زیستی و بیوشیمیایی سوسک برگخوار نارون xanthogaleruca luteola (col.: chrysomelidae) در شرایط آزمایشگاهی (دمای 2±25 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 10±75 درصد، دوره نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی) بررسی شد. مقادیر lc30 و lc50 لوفنورون بهترتیب 22/20 و 65/36 پیپیام و برای اسپینوساد به ترتیب 61/1 و 9/2 پیپیام تخمین زده شد. بر اساس نتایج به دست آمده، اسپینوساد سمیت بیشتری نسبت به لوفنورون روی سوسک برگخوار نارون داشت. طول دوره رشدی لاروهای تیمار شده با هر دو ترکیب و طول دوره پیششفیرگی در تیمار لوفنورون بهطور معنیداری افزایش یافت. طول دوره شفیرگی در تیمارهای لوفنورون افزایش و در غلظتهای اسپینوساد کاهش یافت. حشرات ماده در تیمارهای لوفنورون تخم گذاری نکردند و تخمهای گذاشته شده در تیمارهای اسپینوساد به طور معنیداری کاهش یافت و هیچ یک از آنها تفریخ نشدند. تیمار لاروها با اسپینوساد و لوفنورون نشان داد که هر دو حشرهکش، ذخیره کربوهیدرات و پروتئین لاروها را کاهش دادند. میزان لیپید نیز در لاروهای تیمار شده با لوفنورون کاهش یافت، درحالیکه در لاروهای تیمار شده با غلظتlc30 اسپینوساد به طور چشمگیری افزایش پیدا کرد. میزان گلیکوژن در لاروهای تیمار شده با لوفنورون افزایش و در لاروهای تیمار شده با اسپینوساد کاهش یافت. فعالیت آنزیمهای ?- و ?- استراز و گلوتاتیون اس- ترانسفراز در لاروهای تیمار شده با هر دو ترکیب افزایش یافت. با توجه به تاثیر اسپینوزاد و لوفنورون بر رشد و نمو، تولید مثل و ویژگیهای بیوشیمیایی سوسک برگخوار نارون، این دو حشرهکش میتوانند گزینههای مناسبی جهت کنترل این آفت محسوب شوند.
بهناز حسینی تابش احد صحراگرد
برهمکنش دشمنان طبیعی و شته جالیز a. gossypii در شرایط طبیعی روی درختچه¬های ختمی زینتی (دامنه میانگین دما 26 - 30 درجه سلسیوس، دامنه میانگین رطوبت 49 -64 درصد) بررسی شد. نتایج نشان داد که بین تراکم تخم و لارو کفشدوزک شکارگر scymnus syriacus و پوره¬های شته جالیز همبستگی مثبت و معنی دار وجود دارد و حشره کامل شکارگر دارای رفتار تجمعی نسبت به تراکم پوره شته هستند و حضور آن¬ها در تراکم¬های بالاتر طعمه بیش¬تر است. همچنین کفشدوزک شکارگر s.syriacus و پشه شکارگر aphidoletes aphidimyza موثرترین شکارگرها در برهمکنش بین شته جالیز و شکارگرها شناخته شدند. جدول زندگی شته جالیز a. gossypii در شرایط طبیعی (دامنه دمایی 23 تا 43 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 27 تا 95 درصد) و آزمایشگاهی (دمای1 ± 25 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 5 ±65 درصد، دوره نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی) مورد بررسی قرار گرفت. بین دوره های رشد مراحل نابالغ و بالغ شته جالیز a. gossypii در شرایط طبیعی و آزمایشگاهی اختلاف معنی داری وجود داشت. نتایج نشان داد که اوج مقدار تولید مثل در روزهای 9و 14 عمر حشرات بالغ به ترتیب در شرایط طبیعی و آزمایشگاهی اتفاق افتاد. نرخ ذاتی افزایش جمعیت (r)، نرخ متناهی افزایش جمعیت (?) و نرخ خالص تولید مثل (r0) شته جالیز a. gossypii در شرایط طبیعی و آزمایشگاهی تفاوت معنی¬داری را نشان دادند و در شرایط آزمایشگاهی مقادیر بیش¬تری را داشتند. جدول زندگی شته جالیز a. gossypii در شرایط انفرادی و تجمعی در آزمایشگاه (با شرایط ذکر شده در بالا) نیز بررسی شد و بین دوره های رشد مراحل نابالغ شته جالیز a. gossypii در شرایط انفرادی و تجمعی اختلاف معنی¬داری وجود داشت و طول این دوره ها در شرایط انفرادی به جزء در مرحله پورگی سن چهارم، طولانی¬تر بود. میانگین طول عمر شته¬های بالغ، طول کل دوره زندگی شته¬ها و همچنین باروری کل شته جالیز در حالت انفرادی و تجمعی اختلاف معنی داری داشتند و در حالت تجمعی بیش¬تر بود. مقایسه بین طول و عرض بدن شته جالیز در حالت انفرادی و تجمعی نیز نشان داد که در مراحل سن اول و دوم پورگی در شرایط تجمعی و انفرادی با یکدیگر اختلاف معنی-داری دارند و در شرایط تجمعی بزرگ¬تر بودند. نتایج حاصل از برهمکنش نشان داد که کفشدوزک شکارگر s.syriacus و پشه شکارگر aphidoletes aphidimyza در کنترل طبیعی جمعیت شته جالیز موثرترین بودند. همچنین بسیاری از پارامترهای جدول زندگی شته جالیز a. gossypii در شرایط طبیعی و آزمایشگاه و همچنین انفرادی و تجمعی دارای تفاوت معنی¬داری بودند.
الهام یزدانی بدابی احد صحراگرد
عملکرد تولید¬مثلی زنبور prospaltella berlesei به عنوان یکی از مهم¬ترین دشمنان طبیعی سپردار توت در شرایط کنترل شده آزمایشگاهی (دماهای 1± 25 و 1± 28 سانتی¬گراد، رطوبت نسبی 10± 70 و دوره نوری 8 : 16 ساعت (تاریکی: روشنایی)) روی سیب¬زمینی مورد بررسی قرار گرفت. تراکم¬های 5، 10، 20، 40، 60، 80 و100 هریک از سنین اول تا سوم سپردار توت در 10 تکرار به مدت 24 ساعت در اختیار زنبور بالغ دو روزه قرار گرفت. در دمای 1± 25 درجه سانتی¬گراد واکنش تابعی زنبور پارازیتوئید p. berlesei نسبت به تغییرات تراکم سن اول سپردار توت از نوع iii و سنین دوم و سوم سپردار توت از نوع ii تعیین شد. ضریب ثابت (b) و زمان دستیابی (th) برای سن اول سپردار توت به ترتیب 0/001±0/002 و 0/358 ± 2/941 ساعت، قدرت جستجو(a) و زمان دستیابی برای سن دوم 0/005 ±0/028 بر ساعت و 0/106 ± 0/617 ساعت و برای سن سوم 0/007 ± 0/025 بر ساعت و 0/179 ±0/881 ساعت برآورد شد. با استفاده از یک معادله ترکیبی واکنش تابعی برای سنین دوم و سوم مورد مقایسه قرارگرفت و مشخص شد که بین پارامترهای واکنش تابعی پارازیتوئید نسبت به دو مرحله سنی میزبان تفاوت معنی¬داری وجود ندارد. حداکثر نرخ حمله برای سن اول سپردار توت 8/16 و برای سن دوم 38/9 و برای سن سوم 27/24 تعیین شد. پارامترهای واکنش تابعی رای سن دوم میزبان در دو دمای 25 و 28 درجه سانتیگراد دارای اختلاف معنی¬دار نیستند. همچنین بررسی واکنش تابعی دو فرد از پارازیتوئید روی سن سوم میزبان نشان داد که پارامترهای حاصله با پارامترهای به دست آمده از یک فرد پارازیتوئید تفاوت معنی¬داری ندارد. میانگین تعداد تخم تولید شده توسط هر پارازیتوئید ماده p. berlesei در طول زندگی در دمای 28 درجه سانتیگراد روی سن دوم سپردار توت 0/3 ± 23/73است. طول عمر زنبورها در حضور و بدون حضور میزبان دارای اختلاف معنی¬داری بود و میانگین طول عمر زنبور در تیمارهای تغذیه با آب و عسل بدون حضور میزبان 1/2 ± 6/ 6 و تغذیه شده با آب و عسل در حضور میزبان 0/7 ± 3/8 روز بود. طول دوره رشدی زنبور در تراکم¬های مختلف سن دوم و سوم سپردار و مقایسه آن در دماهای 1±25 و 1±28 درجه سانتیگراد نشان داد که طول دوره رشدی به طور معنی-داری با افزایش دما کاهش می¬یابد.
آرزو زنجانی جامی مجتبی حسینی
تغییر کیفیت گیاه میزبان می¬تواند برهم¬کنش حشرات گیاه¬خوار و دشمنان طبیعی آن¬ها را تحت تأثیر قرار دهد. در این مطالعه، آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی به¬منظور بررسی اثر سه گونه گیاهی کلزا (brassica napus l.)، خردل هندی (b. juncea l.) و شلغم روغنی (b. rapa l.)، رقابت ظاهری دو گونه شته خردل (lipaphis erysimi kalt.) و شته سبز هلو (myzus persicae sulzer) و شکارگری، ترجیح تخم¬ریزی، رفتار سوئیچینگ و رجحان غذایی پشه شته خوار در شرایط کنترل شده دمایی و رطوبتی اجرا شد. به این منظور شته¬های خردل و سبز هلو به طور جداگانه روی گونه¬های گیاهی ذکر شده پرورش یافتند. برای انجام بررسی¬های آزمایشگاهی تعداد 20 شته هم¬سن (سن سوم پورگی) از هر تیمار در یک ظرف 9×7 سانتی متر به¬همراه یک عدد برگ تازه از گونه گیاهی مشابه قرار گرفتند. در بررسی رفتار سوئیچینگ لارو شکارگر، سه نسبت مختلف از دو گونه شته با تعداد نهایی 20 عدد در اختیار لاروها قرار داده شدند. سپس در هریک از ظروف، یک عدد لارو سن دوم پشه شکارگر قرار داده ¬شد و پس از 24 ساعت تعداد شته¬های خورده شده از هر گونه شمارش و ثبت شد. جهت انجام بررسی¬های گلخانه¬ای ترجیح غذایی و سوئیچینگ، تعداد 20 شته و برای بررسی ترجیح تخم¬ریزی ماده¬های a. aphidimyza، 40 عدد پوره سن سوم از هر دو گونه شته در سطح پشتی برگ¬های سه گونه¬ی گیاهی استقرار داده شدند. سپس تعداد شته¬های خورده شده و تخم¬های گذاشته شده پس از 24 ساعت شمارش و ثبت شد. نتایج نشان داد که با تغییر گونهی گیاهی، شکارگری پشه شته خوار به طورمعنی¬داری تحت تأثیر قرار گرفت به طوری¬که کم¬ترین میزان شکارگری در شلغم روغنی (17/0±54/4) و بیشترین آن در کلزا (16/0±38/6) مشاهده شد. همچنین حضور شته سبز هلو به¬عنوان آفت ثانویه، میزان تغذیه لارو پشه شته¬خوار را 8 تا 15 درصد روی گیاهان میزبان افزایش داد، این نتیجه در میزان تخم¬ریزی ماده¬های پشه نیز مشهود بود. به طوری که میانگین تخم-های گذاشته شده در رژیم مختلط بسیار بیش¬تر از رژیم تک¬ شته¬ای بود. اما مشخص شد که اثر گیاه میزبان نسبت به نوع طعمه، در تخم¬ریزی ماده¬های شکارگر بسیار مهم¬تر بوده است. در بررسی تغییر رفتار لارو شکارگر، با تغییر در نسبت دو گونه شته، رفتار سوئیچینگ در آن¬ها مشاهده نشد و شکارگر همچنان از طعمه ترجیحی خود تغذیه کرد.
زهره شاه طاهری جلیل حاجی زاده
چکیده ندارد.
مجید محمودی احد صحراگرد
چکیده ندارد.
هاله خداوردی احد صحراگرد
چکیده ندارد.
شهریار عسکری احد صحراگرد
سن گندمeurygaster integricepsput.(het.,scutelleridae) از مهمترین آفات گندم و جو در ایران است که طی سالیان متمادی خسارت مستقیم ( تغذیه محصول و کاهش کمی و کیفی آن) و غیر مستقیم ( تحمیل هزینه های مبارزه ، صرف انرژی و آلودگی محیط زیست ناشی از مبارزت شیمیایی ) آن گریبانگیر کشاورزی کشور می باشد. علیرغم فعالیتهایی که در چند سال اخیر برای بکارگیری تلفیقی از روشها در قالب ipm برای کنترل این آفت در کشور آغاز شده است ولی هنوز مهمترین روش ، کنترل شیمیایی می باشد. یکی از مهمترین عوامل کنترل کننده این آفت پارازیتوئید های تخم هستند که در تمام مناطق پراکنش آفت حضور دارند و جمعیت آن را در مناطق مختلف با شدت و ضعف تحت تاثیر قرار می دهند. حسن این دشمنان طبیعی این است که آفت را در مرحله تخم و قبل از ایجاد هر گونه خسارت نابود می کند . متاسفانه جمعیت و عملکرد این دشمنان نیز از تاثیر سموم در امان نبوده و نتوانسته اند با جمعیت آفت به تعادل برسند. بنابراین لازم است در جهت حفظ و حمایت این دشمنان از طریق منطقی کردن مصرف سموم ، استفاده از الگوی چند کشتی و ایجاد پناهگاه های تابستانی و زمستانی و برخورد محافظه کارانه و با مطالعه در کنترل علف های هرز اقدام نمود و در موارد لزوم برای کاهش خسارت آفت اقدام به تقویت جمعیت بومی پارازیتوئید منطقه از طریق تکثیر و رهاسازی در زمان قبل از اوج جمعیت میزبان مبادرت ورزید. بدین ترتیب مطالعه هرچه بیشتر تنوع ، جمعیت ، بیولوژی و رفتار این دشمنان در آزمایشگاه و طبیعت هر منطقه ضروری است . در این رساله به تحقیقات پرورش انبوه میزبان آزمایشگاهی و ارزش نسبی آن در مقایسه با میزبان اصلی ( سن گندم) از نظر کارایی ، کیفیت و تطابق زنبورهای پرورش یافته از آن پرداخته می شود.
ناصر معینی نقده احد صحراگرد
سن گندم مهمترین آفت گندم در ایران و شرق نزدیک می باشد. توانایی پیش بینی دقیق زمان ظهور مراحل مختلف رشد این آفت می تواند به بهبود روشهای کنترل جمعیت آن کمک کند. این بررسی در دو بخش آزمایشگاه و مزرعه انجام گرفته است.