نام پژوهشگر: حمید محمدزاده
سمیه حیدری محمدرضا ریسمانچیان
در این پایان نامه توصیفی از سری مشتق و سری مرکزی پایینی حاصلضرب تانسوری ناآبلی گروهها ارائه می کنیم. همچنین ثابت می کنیم حاصلضرب تانسوری ناآبلی گروههای موضعاً متناهی، موضعاً متناهی است و نمای این حاصلضرب برحسب نمای گروههای داده شده محدود می شود. در ادامه ثابت می کنیم که اگر g گروهی پوچتوان از کلاس حداکثر 3 و نمای متناهی باشد، نمای g ? g، نمای g را عاد می کند. در پایان حاصلضرب تانسوری ناآبلی گروههای چنددوری را مورد مطالعه قرار می دهیم.
حمید محمدزاده محمد خوروش
هدف از این مطالعه تعیین اثرات کوتاه مدت و دراز مدت یک افزودنی میکروبی جدید با نام تجاری لاکتیسیل میز (lactisil maize) بر ترکیب شیمیایی، پروفایل تخمیر و پایداری هوازی علوفه ذرت سیلویی در مراحل مختلف بلوغ و علوفه ذرت سرمازده و اثر این سیلاژها بر عملکرد دام می باشد. این افزودنی حاوی چهار گونه باکتری اسید لاکتیک همولاکتیک (لاکتوباسیلوس پلانتاروم، لاکتوباسیلوس کاسئی، پدیوکوکوس پنتوزاسئوس، انتروکوکوس فاسیوم) و یک گونه باکتری اسید لاکتیک هترولاکتیک (لاکتوباسیلوس بوکنری) است. علوفه ذرت سیلویی در مرحله خمیری (ماده خشک 3/25 درصد)، یک سوم خط شیری (ماده خشک 4/29 درصد) و سرمازده (ماده خشک 8/29 درصد) برداشت و در اندازه تئوریکی 5 / 2 سانتی متر خرد شدند. علوفه ها در هر مرحله از بلوغ بصورت تلقیح شده با افزودنی لاکتیسیل میز با دوز پایین (105 × 5/1 واحد تشکیل دهنده کلونی به ازای هرگرم علوفه تازه)، تلقیح شده با افزودنی لاکتیسیل میز با دوز بالا (105 × 3 واحد تشکیل دهنده کلونی به ازای هرگرم علوفه تازه) و فاقد افزودنی(شاهد) تیمار شدند. سیلاژها در سیلوهای آزمایشگاهی پر شده و در روزهای 1، 3، 6، 15، 42، 90، 120، 180 و 230 پس از پر شدن باز شدند. برای مطالعه اثر افزودنی باکتریایی بر تولید و عملکرد دامها، علوفه ها در هر مرحله از بلوغ در سیلوهای خندقی پر شدند. تیمارها عبارت بودند از سیلاژ تلقیح شده با افزودنی لاکتیسیل میز (105 ×5/1 واحد تشکیل دهنده کلونی به ازای هرگرم علوفه تازه) و سیلاژ فاقد افزودنی(شاهد). طرح مربع لاتین تکرار شده جهت آنالیز داده های عملکرد دام برای هر آزمایش in vivo استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که مرحله بلوغ علوفه، ترکیب شیمیایی و جمیعیت میکروبی آن را بشدت تغییر داد که بر فرآیند تخمیر بسیار موثر بود. تخمیر در علوفه ذرت سیلویی مرحله خمیری وسیعتر از یک سوم خط شیری و سرمازده بوده و سیلاژهای حاصل اسید لاکتیک و اسید بوتیریک بیشتری داشتند. در مقابل، سیلاژ ذرت یک سوم خط شیری و سرمازده غلظت اسید استیک و پروپیونیک بیشتری داشتند. سیلاژهای تلقیح شده با افزودنی میکروبی خصوصا سیلاژهای تلقیح شده در دوز بالا نسبت به گروه شاهد و دوز کم، دارای مقادیر کمتری از ازت آمونیاکی، ماده خشک و نسبت اسید لاکتیک به اسید استیک بوده اما اسید لاکتیک و vfa بیشتری داشتند. با افزایش روزهای نگهداری میزان ازت آمونیاکی، vfa و پایداری هوازی سیلاژها افزایش یافت. لاکتوباسیلوس بوکنری در علوفه ذرت سیلویی با ماده خشک بیشتر و آنهم در مراحل انتهایی تخمیر توانست بر همولاکتیک ها غلبه کند. لذا، افزودنی میکروبی حاضر در کمتر از 120 روز اثر منفی بر پایداری هوازی داشت اما بعد از آن و در طی ادامه عمل تخمیر، میزان پایداری در سیلاژهای تلقیح شده نسبت به شاهد بیشتر بود. پایداری هوازی رابطه منفی با میزان مخمر و کپک موجود در علوفه تازه، ماده خشک سیلاژ و نسبت اسید لاکتیک به اسید استیک در سیلاژها داشت. سیلاژهای علوفه مرحله خمیری بدلیل قابلیت فشردگی بیشتر دارای بیشترین پایداری هوازی بودند. در سیلاژهایی که در معرض هوا فاسد شدند جمعیت قارچها افزایش شدید نشان داد. سیلاژهای حاصل از علوفه ذرت تلقیح شده با افزودنی میکروبی بدلیل غلظت دیواره سلولی و اسید استیک بالا، تخمیر گسترده و احتمالا تولید ترکیبات الکلی مثل اتانول، باعث کاهش ماده خشک مصرفی و تولید شیر دامها شدند اما اثری بر بازده تولید شیر نداشتند. گاوهایی که سیلاژ علوفه ذرت سرمازده مصرف می کردند بازدهی مصرف خوراک آنها برابر با دامهایی بود که سیلاژ ذرت غیر سرمازده مصرف می کردند. غلظت کل vfa در شکمبه دامهایی که از سیلاژ دارای افزودنی استفاده می کردند پایین تر از گروه کنترل بود اما تفاوتی در نسبت مولی آنها وجو نداشت. لذا، درصد چربی و پروتئین شیر تحت تاثیر واقع نشد اما تولید کل چربی و کل پروتئین شیر به دلیل افت تولید شیر کاهش نشان داد. استفاده از این افزودنی اگرچه تخمیر را در سیلاژ با ماده خشک بالا به سمت مطلوب پیش می برد و پایداری هوازی سیلاژها را افزایش می دهد، اما هنوز هم بر عیب دیگر افزودنی های میکروبی که کاهش در مصرف خوراک است نمی تواند غلبه کند.
حمید فیروزنیا اکبر تقی زاده
مطالعه حاضر به منظور بررسی تاثیر مخمر ساکارومایسز سرویسیه بر تولید، ترکیب شیر و فراسنجه¬های خونی در گاوهای شیرده هلشتاین انجام شد. به همین منظور از تعداد 12 راس گاو شیرده با میزان تولید روزانه 5 ± 30 کیلوگرم و وزن اولیه 50±700 کیلوگرم استفاده شد. طول دوره آزمایش 28 روز بود که 21 روز آن دوره عادت¬پذیری و 7 روز آخر دوره اصلی بود. تیمارهای آزمایشی شامل: 1- تیمار شاهد (جیره بدون استفاده از پروبیوتیک)، 2- جیره حاوی 6 گرم در روز پروبیوتیک بود که به طور گروهی و در حد اشتها، به صورت کاملاً مخلوط تغذیه شدند. در طی این دوره آزمایش، تولید شیر گاوها در روزهای 14 و 21 و 28 آزمایش رکوردبرداری شد. نمونه¬گیری از شیر در هفته اصلی آزمایش جهت تعیین ترکیبات انجام و نمونه¬های جمع-آوری شده در دمای 4 درجه سانتی¬گراد نگهداری و مقادیر درصد پروتئین، چربی، لاکتوز و مواد جامد بدون چربی آن توسط دستگاه میلکواسکن اندازه¬گیری شد. به منظور اندازه¬گیری فراسنجه¬های بیوشیمیایی خون، در پایان دوره، 2 ساعت پس از تغذیه صبحگاهی از ورید وداج هر راس گاو خونگیری به عمل آمد. نتایج نشان دادند که افزودن مخمر ساکارومایسز سرویسیه در جیره اثر معنی¬داری بر مصرف ماده خشک در گاوهای شیرده هلشتاین در مقایسه با گروه شاهد نداشت؛ با این وجود، میزان تولید شیر به طور معنی¬داری (01/0>p) در گاوهای تغذیه شده با مخمر ساکارومایسز سرویسیه در مقایسه با گروه شاهد افزایش یافت. علاوه¬براین، راندمان خوراک تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. همچنین، مکمل نمودن 6 گرم در روز مخمر ساکارومایسز سرویسیه به طور قابل توجهی (0001/0>p) درصد چربی شیر را در گاوهای هلشتاین افزایش داد و تمایل (06/0=p) به کاهش نیتروژن اوره¬ای شیر داشت. در حالی که، درصد پروتئین و لاکتوز شیر تحت تاثیر افزودن 6 گرم در روز مخمر ساکارومایز سرویسیه در جیره قرار نگرفت. علاوه¬براین، مکمل نمودن مخمر ساکارومایسز سرویسیه در جیره منجر به افزایش معنی¬دار گلوکز (001/0>p)، کلسترول (05/0>p)، کلسیم (0001/0>p) و فسفر (0001/0>p) سرم خون و نیز کاهش معنی-دار (05/0>p) نیتروژن اوره¬ای خون در گاوهای شیرده هلشتاین شد. همچنین، افزودن مخمر در جیره تمایل به افزایش انسولین (079/0=p)، hdl (052/0=p) و نیز تمایل به کاهش nefa (057/0=p) در سرم خون گاوهای شیرده هلشتاین داشت. در مجموع، نتایج حاکی از آن است که افزودن مخمر ساکارومایسز سرویسیه در جیره باعث بهبود عملکرد گاوهای شیرده هلشتاین شد.
ملیحه داداشی علی حسین خانی
هدف از انجام این تحقیق تعیین ارزش غذایی هفت گونه از علف¬های هرز موجود در مزارع یونجه شامل: acroptilon repens، achillea millefolium وcrepis sancta از خانواده پهن برگ¬ها، bromus tectorum ,dactylis glomerata و alopecurus myosuroides از خانواده گراس¬ها و pall.melilotus officinalis(l.) از خانواده لگومینوزها از طریق تجزیه¬پذیری، ضرایب هضمی ماده خشک به روش in vitro به مدت 0، 2، 12، 24، 48 و 72 ساعت انکوباسیون و تولید گاز در ساعات 2، 4، 6، 8، 12، 16، 24، 36، 48، 72 و 96 و خوشخوراکی (به روش مصرف کوتاه مدت) با استفاده از شاخص stir مورد مطالعه قرار گرفت. داده¬های به دست آمده در قالب طرح کاملاً تصادفی با استفاده از نرم افزار sas (2003) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. با مقایسه میزان گاز تولیدی از تخمیر علف¬های هرز و یونجه در 96 ساعت پس از انکوباسیون یونجه و علف پشمکی بیشترین و کمترین میزان گاز تولیدی را به اختصاص دادند (به ترتیب با 65/163 و 35/123 میلی لیتر به ازای هر گرم ماده خشک)، پتانسیل تولید گاز (a+b) به ترتیب برای یونجه و علف پشمکی 30/181 و 74/108 میلی لیتر بر گرم ماده خشک بدست آمد که بیشترین و کمترین مقدار را داشتند (05/0>p). ناپدید شدن ماده خشک برای یونجه در 72 ساعت انکوباسیون (36/91 درصد ماده خشک) بیشتر از بقیه علوفه¬ها بود علف پشمکی کمترین میزان ناپدید شدن (39/41) را در بین علوفه¬های مورد آزمایش داشت، ماده خشک یونجه و علف پشمکی به ترتیب بیشترین و کمترین مقدار a )بخش سریع تجزیه) را در بین علوفه¬ها، به ترتیب 95/9 و 40/22 درصد داشتند. بخش با پتانسیل تجزیه¬پذیری کم (b) و نرخ ناپدید شدن ماده خشک برای شبدر شیرین و تلخه به ترتیب بیشتر از بقیه علوفه¬ها بود. در بین علوفه¬های مورد آزمایش یونجه و علف پشمکی به ترتیب بیشترین و کمترین انرژی قابل متابولیسم و قابلیت هضم ماده آلی را داشتند. نسبت خوشخوراکی برای گونه¬های مختلف علف¬های هرز به صورت تازه و خشک اندازه¬گیری شد و مشخص گردید که خوشخوراکی علف¬های هرز خانواده گراس¬ها در حالت تازه بالاتر از سایر گونه¬های مورد آزمایش می¬باشد و خوشخوراکی پهن برگ¬ها چه در حالت تازه و چه در حالت خشک بجز تلخه کمتر از یونجه می¬باشد، نتایج نشان داد که در بین گونه¬های مورد مطالعه از نظر ترکیبات شیمیایی اختلافاتی وجود داشت (05/0>p). میزان پروتئین خام بین 30/14 تا 53/9 درصد ماده خشک و ndf بین 70/58 تا 76/33 درصد ماده خشک و adf بین 85/28 تا 49/19 درصد ماده خشک متغیر بود که این تفاوتها می¬بایستی در ارزیابی و برنامه¬ریزی جهت تنظیم جیره¬های غذایی مدنظر قرار گیرد.