نام پژوهشگر: مهدی بصیری
مایده ملایی رنانی مهدی بصیری
مناطق وسیعی از اکوسیستم های خشک و نیمه خشک جهان تخریب شده اند که احیای این اکوسیستم ها به دلیل شکنندگی، وسعت زیاد و هزینه آن ها از موضوعات چالش برانگیز می باشد. تغییرات پوشش گیاهی ممکن است، منجر به تغییرات پایدار در شرایط خاک گردد، به طوری که اکوسیستم توانایی بازگشت به وضعیت اولیه اش را نداشته باشد و منجر به بیابان زایی شود. ارزیابی ساختار و عملکرد اکوسیستم ها می تواند به فهم بهتر وصحیح تری از اکوسیستم های مرتعی منجر شود که این نیز به نوبه خود در مدیریت این اکوسیستم ها نقش تعیین کننده ای دارد. روش آنالیز عملکرد چشم انداز (lfa) روش کمّی است که در استرالیا ابداع شده و به طور گسترده در مناطق مختلف جهت ارزیابی عملکرد اکوسیستم ها به کار برده می شود. در این روش فاکتورهای یازده گانه، در لکه های پوشش گیاهی و فضای بین لکه ها (خاک لخت) در امتداد ترانسکت 30 متری، برای به دست آوردن سه شاخص پایداری، نفوذپذیری و چرخه عناصر غذایی ارزیابی می شود. هدف اصلی این تحقیق آزمون واسنجی روش lfa با شرایط اکولوژیکی مراتع مناطق خشک و نیمه خشک ایران بود. هم چنین شاخص های lfa در مکان های قرق شده و قرق نشده مقایسه گردید. چهار مکان در مناطق آب و هوایی متفاوت در استان اصفهان انتخاب گردید که 7 مکان در مناطق نیمه خشک بردآسیاب و آقاگل و 7 مکان در مناطق خشک سه و موته واقع شده بود. شاخص های lfa در مکان های مورد بررسی به روش میدانی اندازه گیری گردید و برخی از ویژگی های نمونه های خاک سطحی در زیر لکه های پوشش گیاهی و در منطقه خاک لخت از جمله میانگین وزنی قطر(mwd) ، درصد کربن آلی (oc%)، کربنات کلسیم معادل، نسبت جذب سدیم (sar) و رسانایی الکتریکی (ec) در آزمایشگاه تعیین گردید. آنالیز همبستگی بین دو شاخص lfa (پایداری و چرخه عناصر غذایی) و میانگین وزنی قطر و درصد ماده آلی خاک انجام شد. هم-چنین شاخص های lfa در مناطق قرق شده و قرق نشده توسط آنالیز واریانس یک طرفه و مقایسه میانگین lsd مقایسه گردید. همبستگی بین داده های اندازه گیری مستقیم (نتایج به دست آمده mwd و با داده های اندازه گیری های غیر مستقیم (پایداری و چرخه عناصر غذایی حاصل از lfa) در همه مناطق بجز سه معنی دار بود. بر طبق نتایج این مطالعه، شاخص های عملکرد در زیر لکه های پوشش گیاهی نسبت به خاک لخت بیشتر بودند. هم چنین شاخص های lfa در لکه های پوشش گیاهی و در کل (لکه های پوشش و خاک لخت با توجه به سطح و تعداد آن ها) در برخی از مکان ها تفاوت معنی داری را نشان دادند. شاخص های عملکرد به علت شدت چرا در مناطق بردآسیاب و آقا گل کاهش یافته بودند. شاخص پایداری در منطقه قرق سه نسبت به خارج قرق به طور معنی-داری(p<0.05) کمتر و شاخص نفوذپذیری و چرخه عناصر غذایی بیش تری داشت، دلیل کمتر بودن شاخص پایداری تجمع رسوبات به خصوص در زیر لکه های پوشش گیاهی در این مکان بود. هم چنین با مقایسه شاخص ها در مناطق نیمه خشک و خشک، تفاوت معنی داری(p<0.05) بین شاخص های lfa در لکه های پوشش گیاهی وجود داشت، در حالی که در مقایسه خاک لخت این مناطق تنها شاخص چرخه عناصر غذایی تفاوت معنی داری (p<0.05) را نشان داد. بارش بیش تر در مراتع نیمه خشک نسبت به مناطق خشک سبب تراکم بیشتر پوشش گیاهی و افزایش شاخص های عملکرد این مناطق گردیده است. یافته های این مطالعه نشان داد که روش lfa می تواند در مراتع ایران به عنوان روشی ساده و ارزان برای مطالعه عملکرد اکوسیستم ها به کار رود، که به پیش گویی و پیش گیری از تغییرات نامطلوب کمک می کند. بنابراین نتایج این روش می تواند اطلاعات مفیدی از روند تغییرات مراتع را ارئه کرده و در فرآیند تصمیم گیری به کار گرفته شود. البته اجرای روش lfa به کارشناسان با تجربه نیاز دارد، در غیر این صورت نتایج می تواندگمراه کننده باشد.
محمد کلاهدوزان امیر مظفر امینی
چکیده به دلیل کم بودن ریزش های جوی و نامناسب بو دن توزیع زمانی و مکانی آن در ایران،کشورمان با متوسط بارندگی 250 میلیمتر در سال که یک چهارم متوسط بارندگی جهان است، کشور خشک و نیمه خشک محسوب می گردد، علاوه بر این استان اصفهان با میانگین بارش حدود 120میلیمتر در سال جزء یکی از خشک ترین مناطق کشور به شمار می آید. محدودیت آب سطحی و زیر زمینی در مناطق مرکزی و رشد جمعیت و افزایش نیاز آبی در بخش های مختلف به خصوص شرب و کشاورزی موجب افت شدید سطح آب های زیرزمینی شده است. در این ارتباط در بخش کشاورزی ، به دلیل روش نادرست آبیاری درصدزیادی از آب مورد استفاده در کشور هدر می رود، ا-صلاح روش آبیاری یکی از روش هایی است که از هدررفت آب در زمینه کشاورزی جلوگیری می کند. از سوی دیگر، آموزش روستاییان و کشاورزان با روش های بهینه آبیاری و خانگی ، نیز می تواند به اصلاح روش مصرف کمک کند. در این پژوهش هدف اصلی، شناسایی میزان مصرف آب در مناطق روستایی(مطالعه موردی روستای اندلان) وهمچنین بررسی عوامل مرتبط بر بالا بردن بازده آب کشاورزی در روستای مورد مطالعه می باشد. این تحقیق با بهره گیری از روش اسنادی و پیمایشی از نوع نظر سنجی ، دیدگاه کشاورزان رادر ارتباط با روشهای بالا بردن بازده آب آبیاری مشخص می کند. داده های این تحقیق از طریق روش نمونه گیری تصادفی ساده شامل 72 نفر از کشاورزان روستای اندلان جمع آوری شد. ابزار تحقیق پرسشنامه بوده که پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه و سئوالات تخصصی بالا بردن بازده آبیاری کشاورزی به ترتیب 80/0 ،89/ ، 82/0،82/0،85/0 محاسبه گردید.یافته های پژوهش نشان می دهد در جامعه مورد مطالعه 2/59 درصد تحصیلات ابتدایی و میانگین سنی (49سال ) و همچنین3/58 درصد جمعیت جامعه آماری مورد مطالعه بیشتر از 30 سال سابقه کار کشاورزی دارند، که 3/65 درصد تنها در آمد و معاش آنها از شغل کشاورزی بوده و به کار دیگری (شغل دوم) مشغول نمی باشند. باتوجه به یافته های تحقیق نقش سازمان جهاد کشاورزی در بالا بردن بازده آبیاری در جامعه مورد مطالعه نسبتا خوب بوده و این سازمان با پیگیریها و همچنین ایجاد دوره های آموزشی با کارایی بیشتر توانسته بازده آبیاری را در جامعه مورد مطالعه بالا ببرد، همچنین اهمیت نقش آموزش در ارتباط با بالا بردن آگاهیهای اجتماعی، فرهنگی و فنی کشاورزان قابل توجه بوده که در نهایت باعث بالا بردن راندمان آب آبیاری خواهدشد. بر اساس یافته های تحقیق بیشترین نقش و اثر دربین موضوع های اختصاصی در ارتباط با بالا بردن بازده آبیاری را، موضوع تسطیح لیزری اراضی و یکنواخت نمودن شیب و پستی و بلندی ناهمواری مزارع (87 درصد) به خود اختصاص می دهد . با توجه به داده های تحقیق بین سطح تحصیلات افراد با میزان آب مصرفی در هر هکتار برای کشت های مختلف در جامعه مورد مطالعه رابطه معنی دار در سطح 99/0وجود دارد .همچنین با توجه به یافته های تحقیق بین تعداد دور آبیاری در یک هکتار با میزان تحصیلات کشاورزان رابطه معنی داری درسطح 99/0 وجود دارد و با توجه به منفی بودن رابطه با افزایش تحصیلات کشاورزان، تعداد دور آبیاری کاهش می یابد. بر اساس نتایج بدست آمده، بین یکپارچه سازی اراضی کشاورزی و میزان آب مصرفی کشاورزی ارتباط معنی داری وجود ندارد،. در بررسی یافته های بدست آمده بین میزان سواد و سابقه کار و سن کشاورزان با میزان عملکرد محصول کشت های مختلف در یک هکتار در جامعه مورد مطالعه ارتباط معنی داری وجود ندارد. کلمات کلیدی: آب روستایی ، بازده آبیاری، آب کشاورزی ، مصرف بهینه
رضا مرادی مصطفی ترکش
آگاهی از الگوی پراکنش گیاهان در هر منطقه از مقدمات و ضروریات اندازه گیری و بررسی پوشش گیاهی است. به منظور بررسی و تحلیل روش های اندازه گیری تراکم و تعیین الگوی پراکنش، یک مکان مطالعاتی با چهار تکرار در منطقه فریدون شهر اصفهان با تیپ گیاهی غالبbromus tomentellus - astragalus verus انتخاب گردید. در هر مکان مرتعی (محدوده 5000 متر مربعی با ابعاد 100×50 متر )، با شمارش کلیه پایه های گونه های هدف مقدار واقعی تراکم محاسبه گردید. نمونه برداری در هر مکان مرتعی به صورت تصادفی- سیستماتیک اجرا شد. در هر یک از تکرارها 5 ترانسکت 100 متری مستقر و با توجه به اندازه نمونه لازم هر روش، نقاطی به صورت تصادفی انتخاب گردید و روش های اندازه گیری تراکم (کوادرات 2 متر مربعی، نزدیک ترین فرد، نزدیک ترین فرد موریسیتا، نزدیک ترین همسایه، زوجهای تصادفی، یک چهارم نقطه مرکزی، یک چهارم سرگردان، زاویه سرگردان، نقطه فاصل دیگل، مربع tبایت، زاویه ای، ترتیبی اعم از دومین، سومین و چهارمین فرد نزدیک و زاویه منظم) به همراه روش های تعیین الگوی پراکنش بر اساس سه روش شاخص های فاصله ای (هاپکینز، پیلو، جانسون و زیمر، ابرهارت، هولگیت، هینز، مربعt)، شاخص های کوادراتی (گرین، موریستا، کپه ای لیود، پراکنش، موریسیتا استاندارد) و آنالیز پراکنش نقطه ای (نزدیک ترین همسایه و تابع رایپلی) تعیین شد. اختلاف روش های اندازه گیری تراکم با روش شاهد (شمارش پایه ها) به وسیله آزمون مقایسه میانگین ها lsd بررسی گردید. برای گونه a.verus نزدیک ترین برآورد به شاهد روش نزدیک ترین همسایه و برای گونه b.tomentellus روش ترتیبی (دومین فرد نزدیک) بود. روش های یک چهارم سرگردان، کوادرات، زاویه سرگردان و زاویه منظم اختلاف معنی دار با شاهد نشان دادند. بیشترین و کمترین اندازه نمونه به ترتیب مربوط به روش زاویه منظم و روش یک چهارم سرگردان می باشد. روشهای زاویه ای و مربع t بایت به ترتیب بیشترین و کمترین زمان اندازه گیری را به خود اختصاص داد. از نظر دقت روش نزدیک ترین همسایه بالاترین و روش های زاویه سرگردان و یک چهارم سرگردان کمترین میزان دقت را نشان دادند. در آنالیز پراکنش نقطه ای به دلیل عدم امکان اندازه گیری مختصات کلیه پایه ها در مکان مرتعی، منطقه معرفی به مساحت 225 مترمربع (15×15 متر) به صورت تصادفی انتخاب و مختصات مکانی پایه های a.verus وb.tomentellus ثبت گردید. نتایج نشان داد که پراکنش گونه هایa.verus وb.tomentellus از نوع الگوی تصادفی بوده که ناشی از همگنی محیط و الگوی رفتار انتخابی گیاهان می باشد. از بین شاخص های فاصله ای، شاخص های هاپکینز و پیلو نتایج مناسب تر و نزدیک تری به واقعیت ارائه نمودند. در بین 12 شاخص الگوی پراکنش، شاخص مربع t و گرین بالاترین دقت داشته و به استثنای شاخص گرین، شاخص های فاصله ای از دقت بالاتری نسبت به شاخص های کوادراتی برخوردار بودند. نوع و میزان همبستگی بین دو گونه astragalus verus و bromus tomentellus با استفاده از دو روش مربع کای و آنالیز الگوی نقطه ای دو متغیره بررسی شد که بیانگر همبستگی مثبت بین گیاه بوته ای a.verus و گیاه گندمی b.tomentellus می باشد.
مرجان ساکی مصطفی ترکش
چکیده ارتباط بین عوامل محیطی با گونه های گیاهی همیشه یک موضوع اصلی در اکولوژی گیاهی بوده است. تعیین این روابط کمی هسته اصلی مدلسازی پیش بینی پراکنش مکانی بالقوه گونه های گیاهی به شمار می رود. این مدل ها به منظور کسب اطلاعات درباره پراکنش مکانی گونه ها، شناسایی زیستگاههای مناسب و ارزیابی آثار تغییر اقلیم در پراکنش مکانی گونه ها به کار گرفته می شوند. از اهداف این مطالعه، شناسایی عوامل محیطی موثر بر پراکنش گونه گیاهی گون زرد، تهیه نقشه پراکنش مکانی گونه با استفاده از مدل های آماری رگرسیون لجستیک درختی(lrt) و domain در یک مقیاس محلی می باشد. بدین منظور داده های حضور و غیاب گونه تحت مطالعه با استفاده از نمونه برداری به روش تصادفی طبقه بندی شده از 100 سایت مطالعاتی شامل(50 سایت حضور و 50 سایت غیاب) جمع آوری گردید. نقشه های محیطی با استفاده از روش های زمین آمار(کریجینگ و معکوس فاصله وزنی) در نرم افزار arc gis برای کل منطقه مورد مطالعه تهیه شد. برای هر مکان نمونه برداری اطلاعات مربوط به حضور و غیاب گونه و متغیر محیطی ثبت و ارتباط بین پراکنش گونه و عوامل محیطی با استفاده از دو روش آماری domain و lrt تعیین گردید و نقشه های رویشگاه بالقوه گون زرد با استفاده از این دو مدل تهیه شد. هر دو روش آماری مدل های مفید و قوی تولید نمودند. نتایج حاصل از مدل lrt نشان داد که حضورگونه با متغیرهای محیطی، میانگین درجه حرارت روزانه و3 متغیر خاک(درصدرس، هدایت الکتریکی،درصد کربن آلی) بیشترین میزان همبستگی را دارد. همچنین نتایج آنالیز pca به منظور انتخاب متغیرهای ورودی مدل domain نشان داد که 5 متغیر محیطی (درصد رس، هدایت الکتریکی، درصد کربن آلی، بارش خشکترین فصل و حداقل درجه حرارت سردترین ماه سال) مهم ترین فاکتورهای محیطی در پراکنش مکانی گون زرد محسوب می شوند. با توجه به نقشه پیش بینی حاصل از مدل lrt و منحنی های عکس العمل گونه بیشترین احتمال حضور گونه در مناطقی از نظر شرایط اقلیمی با میانگین درجه حرارت روزانه بالاتر از 3/14 درجه سانتیگراد و از نظر شرایط ادافیکی در خاک هایی باec کمتر از 3/0، میزان رس 42 تا 46 درصد و کربن آلی یک تا 2 درصد یافت میشود. ارزیابی مدل ها با استفاده از مجموعه داده های مستقل و داده های مدل صورت گرفت. مقادیرضریب کاپا(95/0=kappa domain و 9/0=kappa lrt ) و سطح زیر منحنی پلات های roc (97/0 =auc domain و96/0=auc lrt ) حاصل از داده های مستقل بیانگر توان بالای مدل های مذکور جهت تولید نقشه پراکنش گونه astragalus verus در مقیاس محلی می باشند. با استفاده از آستانه اپتیمم حاصل از ارزیابی مدل ها، نقشه تناسب رویشگاه برای گونه بدست آمد. سطح رویشگاه مناسب این گونه با توجه به نقشه تناسب رویشگاه حاصل از مدل domain، 14118هکتار برابر با 14درصد و با توجه به نقشه تناسب رویشگاه حاصل ازمدلlrt، 29000 هکتار برابر با 30 درصد از سطح منطقه مورد مطالعه می باشد. بر اساس ضریب کاپا و auc مدل domain از توان بالاتری جهت پیش بینی برخورداراست. نتایج این تحقیق می تواند برای برنامه ریزی های مدیریتی در توسعه پایدار اکوسیستم های مرتعی، احیاء، اصلاح، حفاظت و ارزیابی کاربرد فراوان داشته باشد.
عزت اله مرادی مهدی بصیری
یکی از مشکلات مراتع ایران عدم رعایت زمان مناسب ورود و خروج دام می باشد. این موضوع صدمات زیادی را به مراتع وارد نموده است به گونه ای کا زاد آوری و بقاء تعداد زیادی از گونه های مهم و خوش خوراک مرتعی با تهدید روبرو شده است. مجموع کربوهیدرات های غیر ساختاری (tnc) به عنوان منبع اصلی ذخایر غذایی گیاهان محسوب میشود که گیاهان از این ذخایر برای تنفس، رشد اولیه، رشد مجدد پس از برداشت یا چرا شدن و نیازهای ذیگر استفاده می کنند. گونه یروموس تومنتلوس یکی از گونه های مهم مرتعی است که در اکثر مراتع ایران ویژه مناطق خشک و نیمه خشک یافت می شود و معمولا بدون نوجه به تحمل و آمادگی این گونه چرا می گردد. این تحقیق در ایستگاه تحقیقات منابه طبیعی شهید حمزوی حناء واقع در شهرستان سمیرم استان اصفهان به منظور تعیین تغییرات ذخایر کربوهیدرات غیر ساختاری گونه مورد مطالعه در مراحل فنولوژیک و نیز تعیین بهترین زمان آمادگی گیاه جهت انجام چرا صورت پذیرفت. تغییرات ذخایر کربوهیدرات غیر ساختاری در دو مکان با سابقه چرای سنگین و چرای سبک در سه مرحله فنولوژیکی سه الی چهار برگی شدن، ظهور خوشه های گل آذین و رسیدن بذر در دو محل ذخیره یعنی ریشه و ساقهمطالعه می شد. در مرحله رسیدن بذر ذخیره کربوهیدرات های غیر ساختاری دو مکان قرق (12 سال) نیز با دو مکان دیگر مقایسه شد. در این مطالعه از یک طرح کاملا تصادفی با 6 تکرار استفاده شد بدین گونه که در هر یک از دو مکان 18 پایه گیاهی همسان با عمر حدوداً دو سال با تاج پوشش مساوی انتخاب شد و در هر مرحله فنولوژیکی 6 پایه به صورت کامل از خاک خارج شدند و از ساقه و ریش هر گیاه نمونه برداری شد. برای اندازه گیری میزان کربوهیدرات های غیر ساختاری ابتدا عصاره قندی با استفاده از اسید سولفوریک 2/0 نرمال استخراج شد (46). سپس از دستور العمل انجمن شیمیدانان تجزیه آمریکا association of official analytical chemists با روش شفر-سوموگی میزان tnc تعیین گردید. نتایج نشان داد که بین سه مکان فوق، چرای سبک و سنگین در دو مرحله رسیدن بذر تفاوت معنی داری در سطح احتمال یک درصد وجود دارد (p 01/0) به گونه ای که ذخیره کربوهیدرات های غیر ساختاری در فرق بیشترین mg/g3/55 و در چرای سنگین کمترین mg/g 0/308 مقدار اندازه گیری شد. بین دو محل ذخیره مورد مطالعه یعنی ساقه و ریشه در مکان های مورد مطالعه با ضریب احتمال یک درصد معنی داری وجود دارد (01/0 p) به گونه ای که میزان ذخایر tnc در ریشه به طور معنی داری بیش از ساقه می باشد. بهترین زمان چرا در منطقه مورد مطالعه مرحله ظهور خوشه های گل آذین می باشد (هفته اول خرداد ماه) زیرا در این موقع ذخایر tnc در حد اکثر خود می باشند و در صورت انجام چرای صحیح و اصولی گیاه قادر به بازسازی خود خواهد بود. بنابر این پیشنهاد می شود چرای گیاهان تا این زمان به تعویق افتد. بحرانی ترین زمان چرا مرحله اول فنولوژیکی (سه-چهار برگی شدن) می باشد. زیرا گیاه در این زمان کمترین مقدار tnc را داراست و چرای گیاه باعث کاهش شدید میزان ذخایر آن می گردد و در صورت تکرار نابودی گیاه را موجب خواهد شد.
فهیمه معظم مهدی بصیری
astragalus cyclophyllos یا گون مرتعی گیاهی است چند ساله علفی از خانواده بقولات که جهت تعلیف دام بسیار خوشخوراک بوده و زنبورداران برای تهیه عسل از شهد گلهای آن استفاده می کنند. ریواس با نام علمی rheum ribes گیاهی است پایا از خانواده علف هفت بند. ساقه ریواس خاصیت مسهلی دارد و از عصاره ریشه آن برای درمان دیابت، ناراحتی های معده، آبله و سرخچه استفاده می گردد. برگ و ساقه تازه آن به عنوان سبزی مصرف می شود و همچنین برای تهیه انواع مربا، شیرینی، دسر و ترشی استفاده می گردد. گون مرتعی گونه ای آسیب پذبر و ریواس گونه ای با آسیب پذیری کمتر معرفی شده اند. تاکنون مطالعات سیتوژنتیکی برروی این دو گونه صورت نگرفته است. این پژوهش به منظور بررسی خصوصیات کروموزومی این دو گونه و تهیه کاریوتیپ آنها اجرا گردید. به همین منظور سه توده گون مرتعی و سه توده ریواس از مناطق مختلف جمع آوری و مطالعات سیتوژنتیکی بر روی آنها انجام گرفت. مطالعات سیتوژنتیکی شامل جوانه دار کردن بذور، پیش تیمار، تثبیت، هیدرولیز، رنگ آمیزی کروموزوم ها و تهیه نمونه بودکه منجر به تهیه کاریوتیپ و آیدیوگرام توده ها گردید. نتایج شمارش کروموزومی نشان داد که همه توده های گون مرتعی تتراپلویید و دارای 32 کروموزوم بوده و تمامی توده های ریواس نیز دارای 42 کروموزوم می باشد . بر اساس نتایج مشخصات کاریوتیپ و دسته بندی کاریوتیپ ها به روش استبینز، توده شماره 2 و 3 گون مرتعی در دسته کاریوتیپی a2 و توده شماره 1 گون مرتعی در دسته کاریوتیپی a1 که از تقارن کاریوتیپی بیشتری برخوردار است، جای گرفتند. بررسی مشخصات کاریوتیپ سه توده ریواس نشان داد که توده شماره 1 و 2 ریواس در گروه کاریوتیپی a1 با تقارن کاریوتیپی بیشتر و توده شماره 3 ریواس در دسته کاریوتیپی a2 با تقارن کاریوتیپی کمترقرار دارند. با بررسی پارامترهای ضریب تغییرات طول کروموزوم، درصد کل فرم، طول نسبی کوتاهترین کروموزوم، اندیس نامتقارن بودن درون کروموزومی ، اندیس نامتقارن بودن بین کروموزومی و دامنه طول نسبی مشخص شد که توده گون مرتعی شماره 2 و توده ریواس شماره 2 دارای تقارن درون کروموزومی بیشتر و توده گون مرتعی شماره 1 و توده ریواس شماره 1 دارای تقارن بین کروموزومی بیشتری هستند.
الهام قهاره اردستانی مهدی بصیری
تنوع در حقیقت نوعی بیمه ی طبیعت در مقابل حوادث ناگوار و آشگفتی ها می باشد. برای بررسی تنوع گونه ای و تغییرات آن با کاربرد شاخص های مختلف، چهار سایت مطالعاتی در استان اصفهان در دو منطقه استپی و دو منطقه نیمه استپی انتخاب گردید. مناطق استپی شامل گردنه شادیان شهرضا، خونداب گلپایگان و نیمه استپی شامل وردشت سمیرم و آخچه فریدونشهر می باشد. نمونه برداری در هر مکان به صورت سیستماتیک-تصادفی اجرا شد. در هر مکان مطالعاتی ، پارامتر های تراکم و درصد تاج پوشش هر گونه گیاهی چندساله در امتداد ترانسکت های خطی با استفاده از کوادرات، برآورد گردید. لازم به ذکر است که از آمار 10 ساله پوشش گیاهی برای مناطق استپی ( 1386 تا 1377 ) و 6 ساله برای مناطق نیمه استپی ( 1386 تا 1381 ) مرکز تحقیقات منابع طبیعی استان اصفهان استفاده گردید، باید متذکر شد که سال 1386 آماربرداری در این مناطق به صورت مشترک انجام شد. سپس شاخص های غنای گونه ای و شاخص های ناهمگنی ( شاخص های تنوع سیمپسون، شانون-وینر، هیل ، هیل ، بریلوین، مکنتاش، ، من هی نیک و ) و یکنواختی ( شاخص های یکنواختی سیمپسون،کامارگو، اسمیت و ویلسون، اصلاح شده نی ) طی سال های مطالعه شده برای هر سایت محاسبه شد. مقایسه بین دو سایت مرتعی نیمه استپی از نظر تنوع توسط آزمون گلموگروف-اسمیرنو (k-s )نشان داد که بین دو سایت از نظر تنوع طی سال های مطالعه اختلاف معنی داری وجود دارد و بین دو سایت مرتعی استپی آزمون k-s نشان داد که از نظر تنوع اختلاف معنی داری وجود دارد به استثناء سال های 1384 و 1385 که بین دو سایت از نظر تنوع اختلاف معنی دار وجود ندارد. انتخاب شاخص باید بر اساس اهداف مدیریت باشد. ازآنجاییکه شاخص های تنوع و تعبیر و تفسیر بهتری دارند، پیشنهاد می شود جهت اندازه گیری تنوع از این شاخص ها استفاده شود. در مناطق استپی بهتر است از شاخص استفاده گردد چون غالبیت در آنجا بیشتر است. در مناطق نیمه استپی که تنوع بالاتر دارد بهتر است از شاخص استفاده گردد ( دارای گونه های کمیاب زیاد با تعداد افراد کم ). برای مطالعه یکنواختی در دو منطقه استپی و نیمه استپی استفاده از شاخص اسمیت و ویلسون مناسب است و برای غنای گونه ای در مناطق استپی شمارش تعداد گونه و برای مناطق نیمه استپی روش های دیگر تعیین غنای گونه ای ( مثلاً منحنی گونه-سطح، روش رقیق سازی، برآورد جکنایف یا روش بوت استرپ ) مناسب است. بر اساس آنالیز تطبیقی متعارفی (cca) سه عامل محیطی بارندگی، درصد مواد آلی و شیب همبستگی بالایی در جهت مثبت با یکدیگر نشان می دهند. در حالیکه عامل محیطی دما و بارندگی همبستگی بالایی در جهت منفی به نمایش می گذارد.شاخص تنوع با عوامل محیطی درصد مواد آلی و مقدار بارندگی همبستگی بالایی در جهت مثبت نشان می دهد. شاخص تنوع با عامل محیطی دما همبستگی بالایی در جهت منفی دارند. تعداد گونه با بارندگی همبستگی مثبتی نشان می دهد.
یحیی یادگاری مهدی بصیری
داشتن اطلاعاتی در خصوص الگوهای مختلف پویایی پوشش گیاهی بخصوص در اکوسیستم های شکننده مرتعی مناطق خشک و نیمه خشک می تواند مدیران مرتع را از چگونگی تغییرات آگاه ساخته تا ایشان بتوانند پیش بینی های لازم را انجام دهند. مدل حال و انتقال مدلی است که می تواند به طور مناسبی اطلاعات موجود در رابطه با تغییرات پوشش گیاهی در شرایط مختلف مدیریتی و اقلیمی را سازماندهی نماید. این مطالعه با هدف ایجاد یک مدل حال و انتقال برای مراتع نیمه استپی فریدن اصفهان و مقایسه برخی شرایط فیزیکی و شیمیایی خاک در حالت های مختلف مرتع انجام شد. تعداد 50 سایت با شرایط تقریبا مشابه اکولوژیکی و سابقه مدیریتی متفاوت شامل 10 سایت با سابقه چرای سنگین، 12 سایت چرای متوسط،14 سایت چرای سبک، 10 مکان با سابقه آتش سوزی و 4 سایت با وضعیت دیمزاررهاشده انتخاب شد و داده های فرکانس با روش قدم نقطه در طول ترانسکت های متعامد در هر سایت مطالعه شد. در هر سایت از دو عمق 0-15 سانتی متر و 15-30 سانتی متری سطح خاک نمونه برداری صورت گرفت و بافت خاک، هدایت الکتریکی، اسیدیته، رطوبت اشباع و آهک و همچنین فاکتورهایی که تحت تاثیر چرا تغییر می کنند مانند موادآلی و فشردگی خاک برای 100 نمونه خاک جمع آوری شده اندازه گیری گردید. داده های پوشش گیاهی و ادافیکی بعد از مرتب سازی مورد تجزیه و تحلیل های متفاوتی قرار گرفت. شباهت میان سایت ها با استفاده از نرم-افزار patn وشاخص bray- curtis محاسبه و با استفاده از روشsemi-strong hybrid multidimensional scaling رج بندی انجام شد. برای بررسی ارتباط بین گونه های گیاهی و متغیرهای محیطی بر روی محورهای رج بندی از روش principal axis correlation استفاده شد. همچنین آنالیز خوشه بندی نیز در نرم افزار patn بر روی سایت های مطالعاتی انجام و روابط بین فراوانی گونه های گیاهی و شرایط محیطی و نحوه مدیریت بررسی گردید. تفاوت بین سایت های انتخاب شده از نظر ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک با استفاده از آنالیز واریانس(anova) مورد بررسی قرار گرفت. برای انجام آنالیز واریانس و آزمون مقایسه میانگین توکی از نرم افزار minitab استفاده شد. با توجه به تجزیه و تحلیل کمی انجام گرفته بر روی پوشش گیاهی منطقه و مطالعه مدل های ارایه شده برای مناطق مشابه ، ابتدا یک شکل شماتیک اولیه از مدل حال و انتقال منطقه مطالعاتی تهیه و با کارشناسان متخصص و آشنا به دینامیک رستنیهای منطقه در کارگاه تخصصی به بحث گذاشته شد و تغییراتی در مدل انجام و مدل حال و انتقال مناسبی در فضای سه بعدی برای منطقه مطالعاتی ارایه گردید. خوشه بندی سایت ها نشان داد که سایت های با سابقه مدیریتی متفاوت به خوبی از هم تفکیک شدند. فراوانی گونه های گیاهی در سایت های با سابقه آتش سوزی به دلیل از بین رفتن بوته ای ها و وفور گندمیان به سایت چرای سبک نزدیک شده بودند و در یک خوشه قرار گرفته و سایت های با سابقه چرای سبک و سنگین که از نظر فراوانی گونه های بوته ای و گراس های چندساله تفاوت زیادی با هم داشتند در فاصله نسبتا زیادی از هم قرار گرفتند. بالاترین میزان مواد آلی سطحی در سایت های با سابقه آتش سوزی مشاهده شد که این بیانگر حجم بالای ریشه گونه های بوته ای در خاک این مناطق می باشد. کمتر بودن میزان مواد آلی در سایت های با سابقه چرای سنگین و متوسط نسبت به سایت های دیمزار رها شده نشاندهنده آن است که اثر چرا بر کاهش مواد آلی بیشتر از تبدیل به دیمزار رها شده می باشد. مدل حال و انتقال ارایه شده شامل 4 حالت "علفزار"، "بوته زار-علفزار"، "بوته زار و فورب غیرخوشخوراک" و "فورب غیرخوشخوراک و یکساله ها" می باشد که موقعیت آنها از لحاظ شدت چرایی، پایداری خاک و تولید دام ارایه گردید. تعداد 11 انتقال محتمل نیز بین این حالت ها شناسایی و دلایل آنها ارایه گردید که در این بین تاثیر قرق، آتش سوزی کنترل شده، کپه کاری و میان کاری و استفاده از ترکیب دامی مناسب گله می تواند در احیای مراتع منطقه مطالعاتی روش های مدیریتی کلیدی محسوب شود. همچنین عواملی نظیر تکرار چرا که باعث کاهش ذخیره کربوهیدراتی گراس های چند ساله شده و همچنین چرای سنگین و شخم اراضی نیز به عنوان عواملی که مراتع منطقه را به سمت حالت های نامناسب تر سوق می دهند شناسایی گردید. هر حالتی از مرتع که شخم خورده و رها شود طی یک تا دو سال به حالت "فورب غیر خوشخوراک و یکساله ها" تبدیل می شود که این انتقال ها تهدیدهایی جدی برای گیاه و خاک مراتع منطقه محسوب می شوند. مدل حال و انتقال ارایه شده تصویر مناسبی برای مدیران مرتع از چگونگی تغییرات دینامیک رستنیهای منطقه فراهم ساخت که می تواند آنها را در راستای مدیریت تطبیقی منطقه کمک نماید. همچنین این مطالعه گپ های علمی از نحوه برخی از انتقالات را مشخص نمود که با مطالعات تحقیقاتی آتی می تواند مرتفع گردد. واژه های کلیدی: توالی، مدل حال و انتقال، دیمزار رهاشده، آتش سوزی، مراتع نیمه استپی، اصفهان
علی نادری فسارانی مهدی بصیری
چکیده دشت سجزی واقع در شرق شهراصفهان، جزء دشت های خشک محسوب می شود که با فرآیند بیابانزایی شدید مواجه است. گونه limonium iranicum که از گونه های بومی مقاوم به خشکی و شوری است، به طور تنک و لکه ای گسترده شده است. تولید بذر، جوانه زنی، استقرار و همچنین مقاومت به جابجایی گیاهچه های این گونه طی آذر ماه سال 1385 تا تیر ماه سال 1386 مطالعه شد. خصوصیات خاک در سه مکان رویشی این گونه تعیین گردید. آزمایش های جوانه زنی در انکوباتور با دمای 30 درجه سانتیگراد و 12 ساعت نور متناوب انجام شد. گیاهچه ها در سینی های کشت، کاشته شدند و پس از 90 روز به گلدان های پر شده از خاک مکان های رویشی منتقل شدند. وزن هزار دانه بذر معادل 284/0 گرم محاسبه شد و متوسط تولید هر پایه، 5/10 عدد بذر به دست آمد. تیمارهای پیش از جوانه زنی نشان داد که تیمار سرمادهی به مدت 7 روز در دمای صفر تا 5 درجه سانتیگراد، بیشترین جوانه زنی را داشته است. سرعت جوانه زنی و ضریب آلومتری در تیمارهای پیش از جوانه زنی اختلاف معنی داری نداشتند. درصد سبز شدن بین دو زمان اواخر بهمن و اواخر اسفند اختلاف معنی داری نداشت. تیمارهای مختلف بستر در سطح 05/0 اختلاف معنی داری در سبز شدن گیاهچه ها ایجاد کردند. بستر ماسه و پیت موس در کشت اواخر بهمن ماه بیشترین درصد سبز شدن (7/47 درصد) را داشت. در اواخر اسفند ماه کمترین درصد سبز شدن (52/18 درصد) در بستر ماسه، کاه و کلش و پیت موس مشاهده شد. اثر متقابل زمان کشت و مواد بستر تأثیر معنی داری بر سبز شدن گیاهچه ها داشت (05/0?=). بستر ماسه و پیت موس با 5/43 درصد، بیشترین، در حالی که بستر ماسه، کاه و کلش و پیت موس با 1/24 درصد کمترین درصد سبز شدن را داشت. گیاهچه های سبز شده پس از 90 روز رشد به گلدان های پر شده از خاک مکان رویشی منتقل شدند و موفقیت این انتقال صد درصد بود. در مطالعه خصوصیات خاک مقدار گچ تأثیر منفی بر استقرار طبیعی این گونه داشته است. افزایش شوری از 8/37 دسی زیمنس بر متر به 4/52 دسی زیمنس بر متر باعث خشک شدن گیاهان بومی شده است.در صورتی که بنظر می رسد مقدار آهک و رس تأثیر مثبت بر استقرار در شرایط رشد این منطقه دارد. abstract
افسانه جبارزارع مهدی بصیری
چکیده در مدیریت اکوسیستمهای مرتعی، حفظ و توسعه پوشش گیاهی از پارامترهای عمده می باشد. یکی از گونه های بومی استپ ایران و توران درمنه دشتی یا artemisia sieberi است که کمتر در امر مبارزه با بیابانزایی و احیای رویشگاه های این گیاه استفاده شده است. این مطالعه به منظور بررسی جوانه زنی در شرایط آزمایشگاه و گلخانه و نیز استقرار آن در گلخانه و رویشگاه کلاه قاضی، در پارک ملی کلاه قاضی اصفهان واقع در?45 ?51 طول شرقی و ?15 ?35 عرض شمالی انجام گرفت. بذر درمنه دشتی از 20 پایه موجود در پارک جمع آوری شد و برای سپری شدن دوره خواب قبل از هر آزمایشی 9 روز در دمای 0- 5 درجه سانتیگراد پیش سرمادهی شدند. جوانه زنی در پتری دیش با سه آزمایش تحت تاثیر الف- تیمار تنش خشکی در سطوح خشکی صفر، 2- ، 4- و 6- بار با استفاده از محلول پلی اتیلن گلیکول، ب- تیمار عصاره اندامهای هوایی گیاه درمنه با غلظتهای 0، 10، 20 و 30 درصد بر جوانه زنی بذر خود و ج- تیمار روشنایی متناوب 12 ساعته و تاریکی مطلق در محیط آزمایشگاه در قالب طرح فاکتوریل کاملا تصادفی آزمایش شده و سپس با نرم افزار آماری sas آنالیز صفات جوانه زنی انجام شد. جهت تعیین درصد جوانه زنی بذور و استقرار گیاهچه ها، بذرها در ظروف سینی کشت، کاشته شدند. پس از سه هفته درصد جوانه زنی آنها بدست آمد. بعد از 5 ماه، 40 گیاهچه نسبتا قویتر به کیسه های پلاستکی منتقل شد. پس از 2 ماه از انتقال به کیسه ها 16 پایه از قویترین آنها به داخل خاک مزرعه داخل پردیس دانشگاه منتقل و استقرار آنها محاسبه گردید. درصد پوشش تاجی درمنه و تراکم پایه ها در عرصه در سه مکان با پوشش تاجی درمنه و در 5 فصل متناوب آمار برداری شد و ترکیب سنی پایه ها بدست آمد. میزان بهره برداری توسط حیات وحش و ارتباط آن با پوشش تاجی درمنه بررسی شد. نتایج نشان داد افزایش سطح خشکی باعث کاهش درصد و سرعت جوانه زنی، طول ساقه چه و ضریب آلومتری و افزایش طول ریشه چه شد. با افزایش غلظت عصاره، درصد و سرعت جوانه زنی، طول ساقه چه و طول ریشه چه در این گونه کاهش یافت و ظاهراً این تاثیر منفی حاکی از نوعی آللوپاتی بین اندامهای گیاه و جوانه زنی بذر درمنه باشد. در تیمار روشنایی نسبت به تاریکی درصد جوانه زنی و طول ریشه چه افزایش یافته و ضریب آلومتری و طول ساقه چه کاهش یافت. نتایج کشت در ظروف سینی کشت نشان داد، درصد جوانه زنی 04/63 درصد، زنده مانی گیاهچه های سبز شده 23 درصد، درصد استقرار گیاهچه ها در کیسه های پلاستیکی 70 درصد و درصد استقرار نهالها در مزرعه 75 درصد بوده و به طور کلی 61/7 درصد از بذور کشت شده تولید پایه هایی کرد که به خوبی در مزرعه مستقر شدند. حداکثر تاج پوشش درمنه در بهار وجود دارد، اما به دلیل وجود گیاهان خوشخوراک تر در این زمان، کمتر چرا می شود. با وجود اینکه خشکی در تابستان موجب کاهش پوشش می گردد، اما چون معدودی از گیاهان در این زمان بیوماس سبز دارند، چرای درمنه در طول این فصل نسبت به بهار کمی افزایش می یابد. در پاییز با ظهور گل و میوه انبوه، درصد پوشش افزایش و علوفه فصل سرما در مرتع تامین می شود. کاهش تاج پوشش در انتهای فصل زمستان به علت چرا و ریزش بذرها می باشد. بهترین زمان بهره برداری گیاهخواران از درمنه زارها با توجه به فنولوژی، میزان اسانس گیاه و چگونگی بهره برداری حیات وحش از طبیعت، پاییز و زمستان می باشد. تغییرات فصلی تراکم نشان می دهد با آغاز رشد رویشی در اواخر زمستان و بهار و افزایش جوانه زنی، تراکم گیاهان جدید به حداکثر مقدار خود می سد. با ظهور فصل گرما بیشترین مرگ و میر گیاهچه های جدید اتفاق می افتد. بررسیها در عرصه طبیعی نشان داد در هر مترمربع از منطقه احتمال حضور 487/0 پایه درمنه بذرده شامل پایه های بالغ وجود دارد. پس از رسم هرم سنی در سه مکان مورد مطالعه تراکم کل برای گونه درمنه در بهار 94/1 پایه در متر مربع بود.
ابراهیم قلانی مصطفی ترکش اصفهانی
به منظور بررسی ارتباط پوشش گیاهی با برخی عوامل اکولوژیک در منطقه فریدونشهر اصفهان و شناسایی مهم ترین عوامل موثر بر رشد و استقرار گیاهان، اقدام به استقرار یک ترانسکست در امتداد گرادیان شمال غربی- جنوب شرقی به طول تقریبی 100 کیلومتر گردید. در طول این ترانسکت با توجه خصوصیات پوشش گیاهی و توپوگرافی پنج مکان به عنوان مکان های مورد مطالعه انتخاب شدند. عوامل اقلیم (8عامل)، خاک (8عامل)، فیزیوگرافی (2عامل) و پوشش گیاهی (عامل پوشش تاجی) مکان های مورد مطالعه تعیین شد. تشابه مکان ها بر اساس عوامل محیطی (عامل اقلیمی، عامل خاک و عامل فیزیوگرافی) و پوشش تاجی گیاهان به ترتیب براساس شاخص فاصله اقلیدوسی و روش واریانس حداقل محاسبه گردید. با توجه به نتایج تحلیل خوشه ای بر اساس پوشش گیاهی، چهار رویشگاه درسطح تشابه 70 درصد مشخص گردید. چهار گونه غالب astragalus adscendens ، daphne mucronata ، festuca scrophylla و phlomis olivieri باعث تفکیک چهار رویشگاه گردیدند .از طرفی با توجه به تحلیل خوشه ای عوامل محیطی در مکان های مورد مطالعه ، سه رویشگاه درسطح تشابه 70 درصد قابل تمییز است. سه عامل کربنات کلسیم، ارتفاع و هدایت الکتریکی به ترتیب بیشترین تاثیر را در تفکیک سه رویشگاه مذکور داشته اند.. بر اساس نتایج حاصل از شاخص های تنوع شانون وسیمپسون رویشگاه دوم دارای کمترین تنوع و غنای گونه ای مارگالف می باشد، به طوری که با بقیه گروه ها در سطح 5 درصد تفاوت معنی داری دارد. بر اساس نتایج حاصل از آنالیز مولفه های اصلی سه رویشگاه قابل تفکیک است. گونه های رویشگاه اول در شرایط اقلیمی سردتر و بر روی خاک های سبک و کم عمق مستقر می شوند، در حالی که گونه های رویشگاه های دوم و سوم در شرایط اقلیمی نسبتا سرد و مرطوب و بر روی خاک هایی با شیب کم تا متوسط، عمیق و حاصلخیز ظاهر می شوند.
عاطفه اطرج مهدی بصیری
استان اصفهان یکی از استان های خشک در مرکز کشور است که دو سوم آب مورد نیاز آن از منابع آب زیرزمینی تامین می شود. به علت خشکسالی های اخیر و کاهش آورد رودخانه زاینده رود، تقاضای آب زیرزمینی افزایش یافته و این امر باعث افت سطح آب زیرزمینی در اغلب دشت های این حوضه شده است. بدین منظور یافتن اثرات بارندگی و بررسی تغییرات آن بر روی سطح آب زیرزمینی ضروری است. در این مطالعه به تحلیل روند سطح آب های سفره ای آب زیرزمینی دشت های استان اصفهان و شاخص خشکسالی آب زیرزمینی (swi) و رابطه آن با خشکسالی های هواشناسی (spi) و همچنین تعیین تأخیر زمانی وقوع این دو نوع خشکسالی به منظور کاربرد آن در مدیریت منابع آب در حوزه ی آبریز زاینده رود در استان اصفهان که مهمترین رودخانه در فلات مرکزی ایران به شمار می رود، پرداخته شده است. با توجه به نتایج دو شاخص مورد مطالعه، به طور کلی پس از خشکسالی ها و یا ترسالی های هواشناسی با شدت و تداوم بالا، خشکسالی و یا ترسالی هایی در سطح آب های زیرزمینی رخ داده است. با توجه به شاخص spi، در دهه ی اخیر دو خشکسالی مهم، یکی در انتهای سال 2007 تا ابتدای سال 2010 و دیگری در انتهای سال 2010 تا ابتدای سال 2012، در اکثر ایستگاه های سینوپتیک رخ داده است که با توجه به نتایج شاخص swi، تاثیر آن بر سطح آب های زیرزمینی اکثر دشت ها قابل مشاهده است. براساس نتایج به دست آمده، تاثیر بارش بر سطح آب های زیرزمینی در مقیاس های طولانی مدت بیشتر از مقیاس های کوتاه مدت می باشد. در سال های اخیر تاثیر تغییرات بارش در ایستگاه های مورد نظر، بر دشت ها ی مورد مطالعه متفاوت تر شده است، که این موضوع تقریبا از سال 2002 تا سال 2013، در اکثر دشت ها دیده می شود. در مقیاس های زمانی کمتر (3، 6 و 9 ماه)، تاثیر بارش بر سطح آب های زیرزمینی یکسان است، اما این آثار در مقیاس های بالاتر، یعنی 12 ماه و به مقدار بیشتر در 24 ماه، متفاوت و البته افزایش می یابد، که این آثار در سال های 2002، 2007، 2008، 2010 و 2012 کاملا قابل مشاهده می باشد. سال های اشاره شده مربوط به سال هایی است که یک واقعه ی ترسالی و یا خشکسالی رخ داده است. روند ضرایب همبستگی در اکثر مقیاس های مورد مطالعه در 5 مورد از دشت ها دارای روند مثبت (افزایش تاثیر بارش بر سطح آب های زیرزمینی) و در 5 مورد دارای روند منفی (کاهش تاثیر بارش بر سطح آب های زیرزمینی) می باشد. بیشترین تاثیر تغییرات بارش در هر یک از ایستگاه های مورد نظر بر سطح آب های زیرزمینی دشت های مورد مطالعه، در زمان های تاخیر 12 و 24 ماه می باشد. نتایج نشان می دهد که روند بارش سالانه در شمال غربی حوضه دارای روند منفی و در جنوب شرقی دارای روند مثبت می باشد. همچنین بیشترین روند مثبت بارش ماهانه مربوط به ماه پاییزی در شمال و شرق حوضه و بیشترین روند منفی بارش ماهانه مربوط به ماه بهاری در شمال و غرب حوضه می باشد. نتایج روند سطح آب زیرزمینی چاهک های پیزومتری نشان می دهد که، سطح آب های زیرزمینی در تمامی دشت ها کاهش یافته است.
راضیه گلشیری محمدرضا وهابی
ترکیب و پوشش گیاهی موجود در یک منطقه معرف شرایط ویژه آب و هوایی، توپوگرافی و خاک رویشگاه های گیاهان این مناطق است، از این رو شناخت عوامل محیطی تاثیر گذار بر پراکنش گونه ها و جوامع گیاهی در اکوسیستم های مرتعی اهمیت دارد و تعیین جوامع گیاهی در امتداد گرادیان محیطی و همچنین تعیین منحنی های عکس العمل گونه های شاخص نسبت به متغیر های محیطی امری ضروریست. به منظور بررسی ارتباط پوشش گیاهی با برخی از ویژگی های رویشگاهی در منطقه فریدون شهر اصفهان و شناسایی عوامل موثر بر استقرار و رشد گیاهان، 5 مکان مرتعی در موقعیت های مختلف جغرافیایی و شرایط اکولوژیک متفاوت در امتداد گرادیان عوامل محیطی انتخاب گردید. مهم ترین ویژگی های اکولوژیک مکان های مورد مطالعه در سه بخش: اقلیم (13 عامل)، خاک و فیزیوگرافی(13 عامل) و پوشش گیاهی (15 گونه گیاهی)، به روش سیستماتیک-تصادفی تعیین شد. عامل های اقلیمی با توجه به آمار 5 ایستگاه هواشناسی و با استفاده از روش مدل رگرسیون ساده خطی برآورد گردید، در هر مکان مرتعی یک پروفیل خاک شناسی حفر و مهم ترین خصوصیات فیزیکی و شیمیایی نمونه های خاک اندازه گیری شد. عامل های سه گانه ارتفاع از سطح دریا، شیب و جهت شیب با استفاده از نقشه های توپوگرافی 1:50000، شیب سنج و gps تعیین گردید. در ابتدا با استفاده از نرم افزار spss نسخه ی 22، تجزیه ی عامل بر روی داده ها به منظور کاهش متغیر های محیطی انجام گرفت و 19 عامل محیطی از مجموع 26 عامل محیطی برگزیده شد. به منظور بررسی تشابه موجود بین مکان های مورد مطالعه و طبقه بندی آن ها، آمار کمی 19 ویژگی محیطی بر اساس شاخص فاصله اقلیدسی نسبی به روش واریانس حداقل، طبقه بندی خوشه ای گردید. با توجه به نتایج حاصل از تجزیه خوشه ای مکان-های مورد مطالعه در ارتباط با عوامل محیطی، در سطح تشابه 87/5 درصد، 2 رویشگاه متفاوت مشاهده می شود. رویشگاه اول مکان-های مطالعاتی شماره یک، چهار و پنج و رویشگاه دوم شامل مکان های مطالعاتی دو و سه بود. همچنین جهت بررسی خصوصیات رویشگاهی و تعیین ارتباط بین پوشش گیاهی و شرایط اکولوژیک منطقه، آمار درصد ترکیب پوشش گیاهی 15 گونه گیاهی در ارتباط با 19 عامل محیطی به روش تجزیه مولفه های اصلی (pca) رج بندی و مورد پردازش قرار گرفت. با توجه به نتایج رج بندی، رویشگاه 1 (مکان شماره 1) دارای گونه غالب astragalus gossypinus است. عواملی مانند دمای بالا و شرایط نسبتاً خشک با نوسانات دمایی زیاد (متوسط دمای حداقل و حداکثر به ترتیب 4/6 و 16/8 درجه سانتی گراد) و خاک با میزان آهک کم (کربنات کلسیم 37 درصد) در جدا سازی این رویشگاه نسبت به سایر رویشگاه ها موثر می باشند. رویشگاه 2 شامل تیپ غالب stipa barbata (مکان های شماره 2 و 3) در شرایط حد وسط از نظر اقلیم و خاک نسبت به دو رویشگاه دیگر قرار دارد. رویشگاه 3 شامل تیپ غالب astragalus adscendens (مکان های شماره 4 و 5) می باشد که شرایط اقلیمی مرطوب تر و سرد تر با نوسانات دمایی کمتر (متوسط دمای حداقل و حداکثر به ترتیب 5 و 11/5درجه سانتی گراد) و جهت جنوب غربی همراه با خاک سنگین وعمیق، همراه با ماده ی آلی بالا شرایط مساعدی را برای استقرار گونه های مستقر در این رویشگاه فراهم کرده است. به طور کلی می-توان گفت نتایج حاصل از آنالیز رج بندی با عامل های محیطی با نتایج حاصل از آنالیز خوشه ای گونه های گیاهی، نتایج مشابهی را دربرداشتند.
الهام قهساره اردستانی مهدی بصیری
پژوهش حاضر با هدف بررسی شیوه و امکان استقرار گونه های گون astragalus caragana،a. cyclophyllon و a. podolobus در دیم زارهای کم بازده زاگرس مرکزی برای جلوگیری از فرسایش و کاهش حاصلخیزی آن، کاهش هدر رفت آب و افزایش تولید علوفه با کیفیت بالا و در نهایت درآمد اقتصادی بیشتر برای بهره برداران و صاحبان اراضی در پنج مرحله جداگانه مورد بررسی قرار گرفت. در مرحله اول، به مطالعه مدل سازی آشیان اکولوژیک بالقوه اقلیمی گونه های گون مورد مطالعه با استفاده از داده های حضور و 22 متغیر محیطی در استان اصفهان با روش حداکثر آنتروپی پرداخته شد. نتایج نشان داد که اکثر زیستگاه های بالقوه با پتانسیل خوب این سه گونه گون در جنوب، جنوب غربی و غرب مراتع استان اصفهان پیش بینی شده است که تطابق خوبی با توزیع واقعی این سه گونه نشان داد. در مرحله دوم، بعد از مکان یابی زیستگاه های بالقوه سه گونه هدف به بررسی تأثیر روش و زمان کاشت بر گونه های گون و یونجه در عرصه طبیعی پرداخته شده است. باید به این نکته اشاره نمود که گونه یونجه معمولی (medicago sativa) در این پژوهش برای مقایسه با گونه های گون به عنوان کنترل آورده شده است. آزمایش عرصه ای در قالب آزمایش فاکتوریل با طرح پایه کاملاً تصادفی با گونه های گون و یونجه در دو تاریخ کاشت (پاییزه و بهاره)، دو روش کاشت (ساده و پیتینگ) در پنج تکرار در طی سال های زراعی 92-1391 و 93-1392 در منطقه فریدونشهر مورد مطالعه قرار گرفت. گونه a. podolobus گونه ای سازگارتر نسبت به سایر گونه های مورد مطالعه با توجه به شرایط آب و هوایی برای منطقه مورد نظر می باشد. با توجه به درصد استقرار در تابستان می توان اظهار داشت که کاشت پاییزه گونه a. cyclophyllon و کاشت بهاره دو گونه a. caragana (کاشت پیتینگ) و a. podolobus (کاشت ساده) موفق تر است. در مرحله سوم، به بررسی و مقایسه توانایی تثبیت نیتروژن گونه های گون و مقایسه آن ها با یونجه معمولی جهت تأمین نیتروژن مورد نیاز برای گیاهان در شرایط گلخانه پرداخته شد. در این بخش از گونه بروم گراس لطیف (bromus inermis) به عنوان گونه شاهد استفاده شد. آزمایش در قالب طرح کاملاً تصادفی با 5 تکرار اجرا شد. همچنین برای شناسایی میکروهم زیست های دی آزوتروف از گره های ریشه گونه های گون از آنالیز توالی 16s rdna جزئی استفاده شد. نتایج نشان داد مقدار نیتروژن خاک های گلدان ها به خصوص در گونه یونجه معمولی به طور معنی داری (در سطح احتمال 5 درصد) بالاتر از نمونه کنترل بود. در مجموع چهار گونه باکتری همزیست دی آزوتروف های، stenotrophomonas maltophilia، hoeflea anabaenae، mesorhizobium tianshanense و m. temperatum از ریشه های گونه های گون استخراج و شناسایی شدند. در مرحله چهارم، به بررسی آثار حذف اندام های هوایی (شدت و تکرار برداشت) گونه های گون و یونجه معمولی بر روی تولید آن ها به منظور شبیه سازی شرایط چرا پرداخته شد. گونه های مورد مطالعه در گلدان های استوانه ای به ارتفاع 100 و قطر 20 سانتی متر در شرایط گلخانه کاشته شدند و در سطح های مختلف شدت و تکرار مورد برداشت قرار گرفتند. به طور کلی نتایج نشان داد که گونه های یونجه معمولی و astragalus caragana گونه های مقاوم به حذف شاخ و برگ و تکرار برداشت متوسط بودند ولی گونه های a. cyclophyllon و a. podolobus به شدت و تکرارهای برداشت حتی در سطح متوسط در اولین فصل رویش حساسیت نشان دادند. در مرحله پنجم، برای افزایش ماندگاری و استقرار بذور گونه های گون و یونجه در فصل پاییز به ارزیابی اثر تیمار تأخیر سبز شدن برای جلوگیری از سرمای زودرس در فصل پاییز بذرها با ماده آب گریز سپیولیت پلت شدند و همچنین ارزیابی اثر تسریع سبز شدن به علت عدم امکان عملیات کاشت قبل از گاو رو شدن زمین در فصل بهار و کمبود مقادیر بارندگی پس از این تاریخ، کاشت بذرها به همراه ماده جاذب رطوبت هیدروژل در دانشگاه صنعتی اصفهان در فضای باز به اجرا در آمد. نتایج نشان داد در بین گونه های مورد مطالعه گون و یونجه معمولی، تیمار پلت سپیولیت روی گونه یونجه معمولی زمان شروع سبز شدن نسبت به شاهد را به مدت طولانی تری در مقایسه با سایر گونه ها در فاز عرصه ای به تأخیر می اندازد و این ماده به عنوان ماده مناسب برای به تأخیر انداختن سبز شدن بذر این گونه ها مناسب می باشد، ولی تیمار هیدروژل نسبت به شاهد در چهار گونه مورد مطالعه از لحاظ آماری باعث اختلاف معنی داری برای تسریع در زمان شروع سبز شدن نشد.
مهدی بصیری فرامز آشنای قاسمی
امروزه ساخت مواد مرکب برای دستیابی به موادی با خواص بهتر برای استفاده در صنایع مختلف به تجارتی پر سود تبدیل شده است. پلیمرها به دلیل فراوانی و ارزانی آن ها کاربردهای روز افزونی دارند به همین دلیل بهبود خواص مکانیکی آن ها برای استفاده گسترده تر درصنایع از دیرباز مورد توجه پژوهشگران بوده است. گرافن نیز به عنوان جدیدترین و پربازده ترین نانوپرکننده در سال های اخیر بسیار مورد توجه بوده است. در این تحقیق بر بهبود خواص مکانیکی نانو کامپوزیت پلی پروپیلن/گرافن تمرکز شده است. به منظور افزایش چقرمگی از الاستومر نیز استفاده شد. الاستومر مورد استفاده پلی اولفین الاستومر (poe) بود
مهدی بصیری محمد حسن کلانتری
چکیده ندارد.
الهه وحدت فرشید نوربخش
برآورد ذخیره کربن خاک در مقیاس منطقه ای، ملی و جهانی اهمیت زیادی در ارزیابی تغییرات چرخه کربن دارد. اکوسیستم های مرتعی بیشتر از 43 درصد خشکی های زمین را در بر می گیرند و این نسبت به علت پدیده بیابانی شدن در حال کاهش است. تجزیه بقایای گیاهی در خاک فرآیندی حیاتی است زیرا باعث بازچرخ عناصر غذایی در خاک شده و امکان دسترسی مجدد آن را برای موجودات زنده فراهم می نماید. کربن فراوان ترین عنصر مواد آلی است که در صورت فقدان عمل تجزیه، معدنی نشده و عملاً چرخه ی کربن در خاک متوقف می گردد. از سوی دیگر فزونی بیش از حد سرعت تجزیه باعث افزایش تولید دی اکسیدکربن و افزایش دمای کره زمین شده است. تحقیق حاضر با هدف مطالعه تأثیر خصوصیات بیوشیمیایی بقایای گیاهان مرتعی بر ویژگی های معدنی شدن کربن و نیتروژن و اثرات کفایت نیتروژن خاک بر سینتیک معدنی شدن کربن صورت گرفت. بدین منظور از خاک سطحی(عمق15-0 سانتیمتری) ذخیره گاه چهارطاق شهرستان اردل واقع در 120 کیلومتری شهرکرد مرکز استان چهارمحال و بختیاری یک نمونه مرکب تهیه شد. همچنین تعداد 8 نمونه گیاه مرتعی(4 گونه لگوم و 4 گونه گرامینه) شامل شبدر شیرین گل زرد، گون گزی، گون سفید، یونجه معمولی، جو پیازدار، علف پشمکی، چمن مرتعی و علف گندمی از منطقه مورد مطالعه برداشت گردید. به منظور بررسی سینتیک معدنی شدن کربن و تعیین میزان نیتروژن معدنی شده، معادل یک درصد کربن آلی از بقایای گیاهان برداشت شده به خاک خشک رویشگاه افزوده و پس از تأمین رطوبت خاک به میزان 50 درصد ظرفیت نگهداشت رطوبتی خاک، به ترتیب به مدت 45 و 90 روز همراه با تیمارهای شاهد در دمای 25 درجه سانتیگراد انکوباسیون شدند. لازم به ذکر است که جهت بررسی اثر کفایت نیتروژن بر سینتیک معدنی شدن کربن که در دوره انکوباسیون 45 روزه انجام پذیرفت، این آزمایش مجدداً با افزودن مقدار 100 میلی گرم نیتروژن در کیلوگرم خاک به آب مقطر مورد استفاده جهت تأمین رطوبت خاک تکرار گردید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که بقایای گیاهی از لحاظ خصوصیات بیوشیمیایی متفاوت بودند به طوری که بقایای گیاهی لگوم ها نسبت به سایر گونه های گیاهی دارای درصد نیتروژن بیشتر، نسبت کربن به نیتروژن و نسبت لیگنین به نیتروژن کمتر بودند. روند معدنی شدن کربن آلی در کلیه تیمارها از معادله سینتیکی رده اول پیروی کرد. از میان تیمارهای گیاهی مورد مطالعه، بیشترین و کمترین مقدار تجمعی کربن معدنی شده طی دوره 45 روزه به ترتیب در تیمار یونجه معمولی(3057/5 میلی گرم کربن در کیلوگرم خاک) و جو پیازدار(2166/8 میلی گرم کربن در کیلوگرم خاک) مشاهده شد. مقادیر تجمعی کربن معدنی شده با نسبت کربن به نیتروژن بقایای گیاهی بیشترین همبستگی(0/001>p، 8 = n، 0/958-= r) را نشان داد. معدنی شدن خالص نیتروژن در همه تیمارها به وقوع پیوست که بیشترین و کمترین مقدار آن به ترتیب متعلق به تیمار یونجه معمولی(342/4 میلی گرم نیتروژن در کیلوگرم خاک) و تیمار جو پیازدار(3/5 میلی گرم نیتروژن در کیلوگرم خاک) بود. نیتروژن معدنی شده بیشترین همبستگی(0/001>p، 8 = n، 0/993-= r) را با نسبت کربن به نیتروژن بقایا داشت و حد بحرانی نسبت کربن به نیتروژن به منظور معدنی شدن نیتروژن حداکثر تقریباً برابر با 42/8 بود. با وجود معنی دار بودن اثر تیمارهای بقایای گیاهی و سطوح نیتروژن بر همه پارامترهای معادله سینتیکی تجزیه کربن، اثر متقابل این دو عامل تنها بر ثابت سینتیکی شدت تجزیه معنی دار بود. نتایج نشان داد که افزایش نیتروژن سبب افزایش میزان تجزیه پذیری بخش سلولزی بقایای گیاهی می گردد. مدت زمان انکوباسیون بر میزان همبستگی معدنی شدن کربن و نیتروژن تأثیر قابل توجهی داشت به طوری که در شرایط طبیعی کمترین همبستگی در روز اول انکوباسیون و بیشترین مقدار آن در روز ششم انکوباسیون مشاهده شد، اما در شرایط کفایت نیتروژن بیشترین و کمترین مقدار همبستگی مذکور به ترتیب متعلق به روز دوم و روز چهل و پنجم بود.
وحید انصاری مهدی بصیری
اهداف تحقیق: الف ) هدف اصلی: 1 - بررسی ات اکولوژی گونه آتریپلکس وروسیفرا در استان اصفهان. ب ) اهداف فرعی: 1 - بررسی مقاومت به چرا و مقاومت به خشکی. 2 - بررسی نقش برخی از خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک در پراکنش گونه. 3 - مطالعه فنولوژی این گونه. 4 - بررسی تغییرات کیفیت علوفه ای در مراحل مختلف فنولوژیک این گیاه. 5 - بررسی میزان خوشخوراکی این گونه.
اله نورمحمد مهدی بصیری
حفظ پوشش گیاهی و بهره برداری اصولی از آن، نیاز به مطالعه همه جانبه و شناخت عوامل موثر بر پایداری گیاهان دارد. یکی از عوامل موثر بر پایداری گیاهان، ذخایر غذایی آنها می باشد. مجموع کربوهیدراتهای غیر ساختمانی، به عنوان منبع اصلی ذخایر غذایی گیاهان محسوب می شود که گیاهان از این ذخایر برای تنفس ، رشد اولیه و بسیاری از نیازهای ضروری دیگر استفاده می کنند. گونه مرتعی آگروپیرون تریکوفوروم یکی از گونه های مهم مرتعی است که در اکثر مراتع ایران، بدون توجه به تحمل گیاه و آمادگی آن، مورد بهره برداری شدید قرار می گیرد. این تحقیق در ایستگاه تحقیقاتی زاغه، در نزدیکی خرم آباد، استان لرستان به منظور بررسی اثر میزان برداشت و زمان آن بر میزان تولید علوفه و ذخیره کربوهیدراتهای غیرساختمانی گیاه فوق صورت گرفته است . نتایج این تحقیق نشان می دهند که با توجه به تولید علوفه و درصد مجموع کربوهیدراتهای غیرساختمانی در پایان خواب زمستانه، این گیاه، توانائی تحمل برداشت از ارتفاع 5 سانتیمتری بالای زمین و بالاتر را در پایان مرحله گلدهی و بعد از آن دارد. بحرانی ترین زمان برداشت برای این گونه اوایل دوره رشد رویشی است . در این زمان گیاه پائین ترین درصد مجموع کربوهیدراتهای غیرساختمانی را داراست و برداشت سنگین آن موجب کاهش شدید درصد مجموع کربوهیدراتهای غیرساختمانی می شود.
حمید سقط فروش مهدی بصیری
برای انجام این مطالعه دو ناحیه در استان یزد انتخاب شد تا با بررسی خصوصیات پوشش گیاهی و خاک در مسیر ترانسکتهایی از ارتفاعات تا کویر و تغییرات این خصوصیات نسبت به عوامل مخرب ، شاخصهای مناسب نشان دهنده تخریب مشخص گردد. برای اینکار خصوصیات مختلف پوشش گیاهی شامل تاج پوشش ، تراکم، زادآوری قطر متوسط بوته و رشد سالیانه در محلهایی که تغییر تیپ ظاهری پوشش گیاهی و تخریب مشاهده می شد مورد بررسی قرار گرفت . بررسی در این محلها، خصوصیات مختلف سطح، از جمله ارتفاع رسوبات بادی پای بوته ها، میزان سله، آشفتگی، سنگریزه و لاش و لاشبرگ را نیز شامل شده است . نتایج حاصل از این بررسی در ترانسکتهای دهشیر وچاهک هرات نشان می دهد که پوشش کل گیاهی بهترین معیار برای ارزیابی تخریب شدید وکاهش پتانسیل یک منطقه است . پوشش و تراکم گونه خوشخوراک نیز معیارهای خوبی برای تخریب می باشند. البته تراکم در این مورد برتری دارد چون کاهش پوشش ممکن است به خاطر چرای فصلی یا عوامل دیگری باشد. در صورتی که کم شدن تعداد پایه نشانه فشار زیاد به محیط می باشد. علاوه براین نسبت گونه های مهاجم به گونه های مرغوب نیز نشان دهنده میزان تخریب است . نسبت پوشش به تراکم گونه خوشخوراک می تواند نشان دهنده تخریب فعلی باشد. البته این شاخص بستگی به وضعیت سنی و فاصله گونه ها از یکدیگر دارد و باید با آنها بررسی شود. گروه بندی سنی گونه های مرغوب تا حدودی نشان دهنده زمان تخریب است . درصد بالای گونه های مسن نشانگر تخریب در گذشته نزدیک می باشد که اگر همراه با عدم زادآوری کامل گونه خوشخوراک و یا گونه مربوط به کلیماکس باشد می تواند از دلایل مهم سیر قهقرایی، تخریب و بیابانزایی بحساب آید. از خصوصیات سطحی خاک ،شفتگی با مناطق تخریب شده هماهنگی دارد که صرفا" نشانگر تخریب فعلی می باشد. برای نتیجه گیری از سایر خصوصیات سطح خاک احتیاج به مطالعات دقیق تر می باشد. این مطالعه با هدف کلی تعیین شاخصهای مناسب بیابانزایی در مناطق خشک ایران مرکزی انجام شده است و طبیعی است که شاخصهای معرفی شده در این دو ناحیه گویای کل منطقه ایران مرکزی نیست و امکان تایید و یا رد آنها وجود دارد. با مطالعاتی که در مناطق دیگر و با پارامترهای بیشتر در رشته بیابانزدایی دانشکده منابع طبیعی دانشگاه صنعتی اصفهان در حال بررسی است .
اسامه الکعبی مهدی بصیری
ارزیابی و تشخیص پدیده بیابانزایی و نحوه گسترش آن در مناطق خشک و نیمه خشک تنها از طریق شاخصهای کمی آن میسر است .
مسعود برهانی مهدی بصیری
به منظور مقایسه روشهای برآورد پوشش و تراکم از نظر صحت و زمان مورد نیاز ، سه عرصه مطالعاتی در مناطق موته ، علویجه و در واقع در منطقه استپی اصفهان با پوشش درمنه دشتی انتخاب گردید. در این تحقیق سعی برآن شد تا ضمن مروری بر تحقیقات انجام شده در زمینه اندازه گیری برآورد دو کمیت مهم پوشش گیاهی یعنی تراکم و پوشش متداول ترین روشهای مورد استفاده ارزیابی و مورد مقایسه قرار گیرند. با شناخت عوامل تاثیر گذار بر کارایی هر یک از این روشها قادر خواهیم بود تا در شرایط متفاوت مناسبترین روش را انتخاب نمائیم تا هم با دقت قابل قبول نائل گردیم و هم با کاهش زمان و هزینه های اندازه گیری عرصه های مورد مطالعه را گسترش بخشیم..
محمد تقی زارع مهدی بصیری
اهداف اصلی تحقیق عبارت است :1)بررسی میزان مقاومت گونه اروشیا سراتوایدس به فشار چرا و ارزیابی اثر چرا بر تولید آن جهت ارائه سیستم چرایی مناسب. 2) شناخت پتانسیل مقاومت به خشکی گونه جهت بررسی امکان گسترش آن در مناطق خشک و نیمه خشک . 3) بررس امکان استقرار گونه در مناطق شور با توجه به حد تحمل آن به شوری .واهداف فرعی پایان نامه عبارت است از : 1)بررسی اثرات شدت و تواتر قطع بر شاخصهای رشد. 2) بررسی تاثیر تنش رطوبتی بر عملکرد گیاه. 3) بررسی میزان تحمل گیاه به شوری در مراحل جوانه زنی و استقرار و اثر سطوح مختلف شوری بر مولفه های رشد گیاه.این تحقیق مشتمل بر پنج فصل است : فصل اول به اهمیت موضوع و بیان اهداف تحقیق می پردازد. فصل دوم مروری است بر سابقه تحقیق و تشریح مفاهیم مرتبط با موضوع . فصل سوم به معرفی منطقه مورد مطالعه و روش انجام کار پرداخته شده است.فصل چهارم به بررسی نتایج حاصل از تحقیق و تجزیه و تحلیل آنها می پردازد و در نهایت در فصل پنجم با توجه به اطلاعات بدست آمده نتایج جمع بندی و پیشنهادی ارائه گردیده است.