نام پژوهشگر: هادی تیموری
هادی تیموری حسن لباف
هدف اصلی پژوهش حاضر، تحلیل مقایسه ای چالش های مدیریت منابع انسانی در دو بخش دولتی و خصوصی صنعت پتروشیمی در ایران و طراحی مدل نظام جامع مدیریت منابع انسانی اثر بخش است. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ ماهیت توصیفی- پیمایشی از شاخه میدانی است. در این پژوهش برای گردآوری مباحث نظری پژوهش از روش کتابخانه ای و برای گردآوری داده های لازم جهت پاسخگویی به سوال های پژوهش و تایید یا رد فرضیه های پژوهش، از روش پیمایشی و پرسشنامه محقق ساخته با روایی مطلوب و پایایی قابل قبول استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کارشناسان و مدیران سطوح مختلف شاغل در دو بخش دولتی و خصوصی صنعت پتروشیمی ایران می باشد که از بین آنها و با استفاده از روش نمونه گیری دو مرحله ای خوشه ای- طبقه ای، حجم نمونه در بخش دولتی 406 نفر و در بخش خصوصی 98 نفر برآورد گردید. در این پژوهش از روش های آمار توصیفی نظیر میانگین، فراوانی و درصد فراوانی و روش های آمار استنباطی نظیر آزمون t مستقل، روش رگرسیون خطی چند گانه و آزمون معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج پژوهش حاضر حاکی از آن است که چالش های شناسایی شده در حوزه های مختلف مورد مطالعه از نقطه نظر کارشناسان و مدیران و در دو بخش دولتی و خصوصی صنعت پتروشیمی ایران یکسان نیست. علاوه بر این، اثر بخشی اقدامات مدیریت منابع انسانی در حوزه های مختلف مورد مطالعه در بخش دولتی صنعت پتروشیمی ایران بالاتر از حد متوسط و در بخش خصوصی صنعت پتروشیمی ایران به استثنای حوزه فرهنگ سازمانی، پایین تر از حد متوسط می باشد. ضمن آنکه تفاوت معناداری بین میزان اثر بخشی اقدامات مدیریت منابع انسانی در حوزه های مختلف مورد مطالعه در دو بخش دولتی و خصوصی صنعت پتروشیمی ایران وجود دارد. بررسی تاثیر چالش های موجود در حوزه های مختلف مورد مطالعه براثر بخشی اقدامات مدیریت مدیریت منابع انسانی نیز، بیانگر وجود رابطه معنادار و معکوسی بین چالش های موجود در هر حوزه و اثر بخشی اقدامات مدیریت منابع انسانی در آن حوزه می باشد. در نهایت نیز مدل جامع نظام مدیریت منابع انسانی اثر بخش صنعت پتروشیمی در ایران طراحی گردید. به طور کلی و براساس یافته های این پژوهش، می توان این گونه نتیجه گیری نمود که مهم ترین دلیل پایین بودن اثر بخشی اقدامات مدیریت منابع انسانی در هریک ازحوزه های مورد مطالعه، وجود چالش های موجود در آن حوزه می باشد.
محسن نادعلی سید محسن علامه
پاول رامر دانش را تنها منبع نامحدودی معرفی می کند که نه تنها در اثر استفاده کاهش نمی یابد بلکه افزایش نیز پیدا می کند. بدین سبب درک نقش دانش و یادگیری در موفقیت سازمان ها به صورت یکی از چالش های اساسی مدیریت در آمده است. در این میان ادراک کارکنان سازمان از منصفانه بودن پرداخت ها و برابری در رویه های سازمانی و همچنین منصفانه بودن رفتارهای بین شخصی در سازمان نقش بسزایی در رفتار کارکنان دارد. پژوهش حاضر با ماهیت توصیفی-پیمایشی رابطه بین ادراک از عدالت سازمانی و استقرار چرخه مدیریت دانش از دیدگاه نوناکا و تاکوچی را به صورت مطالعه موردی در کارخانه ذوب آهن اصفهان، بررسی کرده است. جهت آزمون فرضیه های پژوهش و برای سنجش ابعاد عدالت سازمانی از پرسشنامه نیهوف و مورمن (1993)، برای سنجش استقرار چرخه مدیریت دانش از دیدگاه نوناکو و تاکوچی از پرسشنامه محقق ساخته، استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش را، کلیه کارشناسان و مدیران سطوح مختلف کارخانه ذوب آهن اصفهان تشکیل داده اند با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری به بررسی رابطه میان مفاهیم عدالت سازمانی و استقرار چرخه مدیریت دانش پرداخته شده است. برای سنجش فرضیه های پژوهش از آزمون معناداری ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان داده است پرسش های پرسشنامه به نحو مناسبی هر یک از مولفه های پژوهش را اندازه گیری کرده است. همچنین کلیه ی شاخص های برازش مدل، مدل ساختاری تدوین شده را مورد تایید قرار داده است. میان هر یک از مولفه های پژوهش رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد، بدین معنا که کلیه ی فرضیه های پژوهش مورد تایید است. همچنین نتایج حاصل از تحلیل بر روی متغیرهای جمعیت شناختی نشان داد که تفاوت چندانی در ادراک از ابعاد عدالت سازمانی و فرآیندهای استقرار چرخه مدیریت دانش میان پاسخ گویان با سطح تحصیلات و سابقه کار و جایگاه سازمانی متفاوت؛ وجود ندارد.
هادی تیموری مسعود اسلامی
چکیده ندارد.