نام پژوهشگر: سیمین عارفی

ریشه یابی مساله تمایز وجود وماهیت در ارسطو و شکل گیری آن در عالم اسلام(تا ابن سینا) و تاثیر آن بر قرون وسطی(توماس آکوییناس)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده علوم انسانی 1390
  سیمین عارفی   احمد احمدی

ادراک تمایز منطقی میان وجود و ماهیت بدیهی است،لذا می توان نشانه هایی از این ادراک را حتی در آثار پیش سقراطیان یافت،اگرچه بر اساس شواهد و آثار موجود ،بی شک ارسطو نخستین کسی است که به این مطلب پرداخته است.او باطرح مبحث پرسشهای علمی در کتاب تحلیلات پسین و بیان تفاوتهای فلسفه نخستین یاعلم کلی باعلوم جزیی در متافیزیک به روشنی از این گونه تمایز بحث کرده است و اگرچه وی در مبحث قوه وفعل به موجودی که فعل محض است اشاره کرده ولازمه این سخن می توانددسته بندی دو قطبی موجودات وکشف معنای ممکن به امکان فلسفی باشد،اما ارسطو با توجه به دیگر مولفه های فلسفه اش هرگز به چنین نتیجه ای نمی رسد.درمیان فیلسوفان مسلمان کندی نخستین کسی است که به تفاوت عمیق نظریه یونانی پیدایی عالم در آثار ارسطو و نظریه خلقت پی می برد و راه را برای دسته بندی موجودات به ممکن و واجب وتحلیل واقعیت ممکنات به وجود و ماهیت در فلسفه فارابی باز می کند ،اما در واقع ابن سینا کسی است که بااستخراج لوازم و کاربرد فلسفی مساله تمایز وجود و ماهیت آن را به اساسی ترین اصل مابعدالطبیعی در فلسفه اسلامی تبدیل می کند .توماس آکوییناس به استناد کتابش با عنوان در باره ووجود و ماهیت اساس نظریه ترکیب وجود و ماهیت در ممکنات را از ابن سینا اخذ کرده است

نقد آرای سارتر در باب آزادی با نظر به دیدگاه علامه جعفری و گابریل مارسل
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده الهیات 1393
  مرضیه اشتواد   نرگس نظرنژاد

نوشتار پیش¬رو پژوهشی است مقایسه¬ای در باب آزادی که در آن به نقد دیدگاه سارتر از منظر دو تن از متفکران معاصر یعنی علامه جعفری و گابریل مارسل پرداخته¬ایم؛ سارتر معتقد به آزادی مطلق در انسان است و از نظر وی انسان ماهیت خود را در طول زندگی و با انتخاب¬های پیش¬روی خود می¬سازد؛ او نتیجه می¬گیرد انسان معادل انتخاب خود است. سارتر برای انسان جهانی را متصور است که به¬دلیل نداشتن خالق، تعیین اخلاق و ارزش¬ها را به دوش یکایک افراد جامعه می¬نهد؛ این امر منتج به نسبی بودن اخلاق و ارزش¬ها می¬شود. هرچند سارتر برای تک تک انسان¬ها مسئولیت خطیری را در نظر گرفته بود تا مانع از فروپاشی این ارزش¬ها در جامعه شود. در جهان سارتری عشق محکوم به شکست است و دیگران مانع آزادی یک¬دیگر هستند. در نقط? مقابل، فلسف? مارسل قرار دارد که بر پای? ارتباط با دیگر انسان¬هاست. مارسل انسان¬ها را در جهان کارکردی شده¬ای می¬بیند که با مسائل و رازهای بسیاری مواجهند، وی برخلاف سارتر بر این باور است که آزادی از جمله رازهایی است که بشر در راه رسیدن به آن باید از فضاهای بین-الأنفسی چون آمادگی، وفا، ایمان و عشق گذر کند. در فلسف? مارسل برخلاف فلسف? سارتر مفهوم آزادی صرفاً و به¬تنهایی موضوعیت ندارد، بلکه این مطلب که چگونه باید از این آزادی استفاده کرد محور این دیدگاه است. همچنین با توجه به آراء علامه جعفری - عکس نظر سارتر که برای آزادی و اختیار تعاریفی در هم تنیده بیان کرده است- ایشان ضمن تفکیک هر یک از این مفاهیم برای آن¬ها سلسله مراتبی قائل است؛ به¬نحوی که از منظر علامه رهایی، آزادی و اختیار هریک در درج? بالاتری نسبت به دیگری منفک شده است. بنا به نظر علامه جعفری با فرا رفتن از خود طبیعی و رسیدن به خود انسانی-الهی و در حیات معقول می¬توان به اختیار نائل شد.