نام پژوهشگر: بهروز برجسته دلفروز
زهره صوفی عباسعلی آهنگر
به نظر می رسد گویشوران سیستانی در روایت های خود از مولفه های گفتمانی خاصی استفاده می کنند. در این پژوهش سعی بر آن است تا سه مولفه گفتمانی ( discourse feature ) پیوستگی ( cohesion ) ، ارجاع مشارکین ( participant reference ) و نقل قول ( reported speech ) در ده روایت سیستانی بر اساس رویکرد نقشگرای دولی و لوینسن ( 2001 ) مورد بررسی و تحلیل قرارگیرند. داده های این پژوهش از طریق ضبط مستقیم روایت های سیستانی شامل داستان و خاطره از 20 گویشور سیستانی که بیسواد و یا کم سواد بوده اند، بدست آمده است. این گویشوران که شامل ده مرد و ده زن می شدند، در رده های سنی 40 تا 100 سال قرار داشتند و ساکن شهرستان زابل بودند. بررسی و تحلیل عناصر پیوستگی زبانی نشان می دهد که ابزارهای ایجاد پیوستگی مانند: عبارات توصیفی ، ابزارهای یکسانی ، روابط واژگانی و الگوهای ساختواژی- نحوی نقش زیادی در ایجاد پیوستگی در ساختار روایات سیستانی برعهده دارند. همچنین بررسی آماری کاربرد ابزارهای پیوستگی توسط راویان سیستانی نشان می دهد که در میان ابزار پیوستگی، راویان سیستانی به تعداد بیشتری از ابزار پیوستگی " ضمایر "، " تکرار " و حرف ربط " و " استفاده می کنند. مطالعه چگونگی ارجاع مشارکین در روایات سیستانی نشان می دهد که ابزارهای ارجاعی در این گویش شامل ارجاع گروه اسمی، ضمایر و مرجعدار صفر می باشند که از این میان گروه های اسمی نسبت به دو گروه دیگر بار ارجاعی بیشتری را منتقل می کنند. در مورد استفاده از ابزار مرجعدار صفر باید گفت که گویشوران سیستانی در مقایسه با گروه اسمی و ضمایر، به نسبت بیشتری از این ابزار ارجاعی بهره می گیرند و به خصوص بیشتر این ابزار را برای مشارکین اصلی به کار می برند. در قسمت نقل قول، تحلیل های انجام شده حاکی از آن است که صورت معمول ( default ) نقل قول در روایت های سیستانی به صورت نقل قول مستقیم می باشد و صورت زبانی نقل شده به صورت یک متمم بندی برای فعل نقل شده ظاهر می شود. از یافته های دیگر در قسمت نقل قول باید به کاربرد " که " در نقل قول برای برجسته سازی سخن نقل قول شده، اشاره نمود. به این معنی که راویان سیستانی برای تاکید بیشتر بر سخن نقل قول شده از متمم ساز " که " استفاده می کنند.
خدیجه نظری گشنیگانی معظم خسروجردی
چکیده استفاده از تزیین در معماری دوره اسلامی جایگاه ویژهای دارد. که از آن میان میتوان به هنر کاشیکاری اشاره نمود این هنر همانند بوم نقاشی زمینهای برای بیان و تجسم موضوعات متفاوتی که در هر دوره تحت تأثیر عوامل گوناگون قرار گرفته است. هنر در دوره قاجار دچار دگرگونی در نقش و طرحها گردید؛ هنر کاشیکاری نیز مانند سایر هنرها این دوره دچار تحولات و پیشرفت در نقش و رنگ گردیدند. در این دوره کوشش تازهای در ساختن بناهای گوناگون به عمل آمده و کاشیکاری با نقشمایههای، گیاهی، هندسی و نگارههای گوناگون از گلها و چهرههای انسانی و ... رواج یافت، و همین تغییرات و تحولات را در سایر هنرهای این دوره به خصوص هنر فرشبافی شاهد هستیم. این دوره نقطه عطفی در تاریخ فرش بافی ایران به شمار میرود، و افزایش تقاضایی اروپاییان برای فرش ایران آن هم به مقدار زیاد باعث گردید تا فرش ایران رونق بگیرد و نقش فرش علاوه بر ادامه سنتهای پیشین تحولاتی نیز یافته، و نقشهای جدیدی وارد فرشبافی شد. در این پژوهش به مطالعه تطبیقی نقشمایههای کاشیهای بناهای شهر تهران، شامل مجموعه کاخ گلستان، مسجد مدرسه سپهسالار جدید و قدیم، مسجد امام خمینی، مسجد جامع تهران، مسجد مدرسه خان مروی با فرشهای قاجاری موجود در موزه فرش ایران پرداخته شده است، تا از این طریق بتوانیم نقشها مشترک و مفاهیم اساطیری بین این دو را بررسی کنیم. مطالعهی نقش کاشیهای با فرشهای این دوره نشان میدهد که بین نقش کاشیها و فرشهای این دوره شباهتهای زیاد وجود دارد. و نقشهای مشترک بین این دو هنر شامل: نقوش گیاهی، نقوش هندسی، حیوانی، نقش پرندگان، نقوش انسانی، نقشهای کتیبهای و اساطیری میباشند. واژهگان کلیدی: تهران، فرش، کاشی، تطبیق نقوش، قاجار
مریم رحمن ستایش معظم خسروجردی
شهر شیراز در دوره زندیه به عنوان پایتخت برگزیده شد و بناهای متعددی به دستور کریم خان در آن احداث گردید. در زمان کریم خان زمینه رشد فرهنگ و فرهنگ فراهم شد. از جمله این هنرها نقاشی دیواری است که از مهم ترین آثاری هستند که در دوره اسلامی می توان مورد مطالعه و بررسی قرار داد. این نقوش گویای اعتقادات دینی و نمایش عقاید و بهترین وسیله بیان مضامین مذهبی و تاریخی و پیش آمدهای گوناگون است. در این پژوهش به بررسی نقاشی های موجود در بناهای زندیه در شیراز و مطابقت آن ها با کاربردشان در بنا پرداخته خواهد شد. در ادامه رنگ های به کار رفته در نقوش و مضمون روایی نقاشی ها بیان می شود. نوشتار حاضر به روش کتابخانه ای و میدانی گردآوری شده است. نتایج تحقیقات انجام شده در پژوهش حاضر نشان می دهد که نقوش به کار رفته در نقاشی ها شامل نقوش گیاهی، انسانی، هندسی، حیوانی و پرندگان است. رنگهای به کار رفته در نقاشی ها مشتمل بر رنگ های قرمز، آبی، کرمی و زمینه سبز مایل به خاکستری می باشد که این طیف رنگ در اکثر نقاشی های دیواری دوره زندیه به کار رفته است. هنرمندان در این زمان موضوعات خود را از مضامین مذهبی و عاشقانه انتخاب می کرده اند و در نقاشی ها روایت و حکایت جایگاه ویژه ای دارد. نقوش به کار برده شده در نقاشی بنا کاربرد اختصاصی ندارد.
نورالدین مهدی قایم پناه رضا مهرآفرین
ایلام، نام یکی از تمدن های باستانی و بومی سرزمین ایران است که پیش از تشکیل حکومت های آریایی ماد و پارس بر بخش وسیعی از غرب و جنوب غرب ایران حاکمیت داشت. این تمدن با مرکزیت شوش، از اواخر هزاره چهارم ق.م وارد عصر شهرنشینی شد و در اواخر سده هفتم ق.م. به دست آشوری ها از صحنه تاریخ کنار گذاشته شد. یکی از مهم ترین ویژگی های تمدن ایلام، مذهب و جهان بینی خاص آنان است که نقش بسیار مهمی در زندگی دنیوی و تمدنی آنان داشت. چنان که آنان تمام زندگی خود را وقف خدایان متعدد خویش کرده بودند. از این رو ساخت معبد، پیکره خدایان، مراسم و آیین های مذهبی مانند قربانی و نذورات در بین آنان به شدت رواج داشت. بر اساس مدارک و شواهد باستان شناختی مذهب ایلام از آغاز تشکیل تا پایان، دارای دگرگونی های زیادی بوده است که این دگرگونی را می توان در اشکال مختلف خدایان ایلامی به طرزی آشکار مشاهده کرد. نقوش اساطیری ایجاد شده توسط ایلامیان، موجوداتی به شکل انسان یا جانوران ترکیبی را نمایش می دهد که در غالب موارد نمودی از همین خدایان و نیمه خدایانی است که در مذهب و اساطیر آنان حضور داشته اند. با بررسی این نقوش، علاوه بر شناسایی برخی از اسطوره های رایج در میان آنان، می توان سیر تطور خدایان مذکور و به عبارت بهتر سیر تحول اعتقادات مذهبی ایلامیان را نیز پی گیری نمود. بر این اساس می توان گفت ایلامی ها در ابتدا خدایان خود را به شکل حیوان تجسم می کردند. از اواخر هزاره چهارم ق.م. خدایان در اشکال ترکیبی حیوان + حیوان رواج یافت. در اواسط هزاره سوم ق.م. این اشکال ترکیبی جای خود را به اشکال حیوان + انسان دادند. کمی پس از شروع نیمه دوم هزاره سوم ق.م. خدایان به شکل انسان تجسم یافتند؛ لیکن تفاوت هایی آن ها را از اشکال انسان های زمینی متمایز می ساخت. در نهایت، طی هزاره اول ق.م. نخستین گام های تبدیل این خدایان به ایزدانی مجرد و نادیدنی برداشته می شود.
فروغ اسدی کرم رضا مهرآفرین
فرهنگ و تمدن هخامنشی از جایگاه ویژه ای در میان دیگر فرهنگ ها و تمدن های مشرق زمین برخوردار است. این امتیاز به لحاظ عواملی چند حاصل شده است که از آن میان می توان، آمیختگی عناصر هنری بومی و بیگانه در قالبی نو، گستره ی فراخ امپراتوری ایران و حضور مقتدرانه ی حکومتی قانون مند را برشمرد. هنر هخامنشی، هنر درباری و متاثر از هنر ملل تابعه ی امپراتوری مانند بین النهرین، مصر، آسیای صغیر، عیلام و اورارتو بوده است که بیانگر اعتقادات مذهبی، فرهنگی و اجتماعی شاهان این سلسله می باشد. در این دوره به منظور افزایش شکوه و استحکام در ساخت بناها تزیینات ویژه ای بکار رفته که برخی علاوه بر جنبه-های زیبا شناختی دارای عملکرد و کاربردی خاص نیز هستند. عمده ی تزیینات بناهای هخامنشیان شامل نقوش برجسته، ستون ها و آجرهای لعابدار است که بر دیواره ها، پلکان ها، فضای داخلی قصرها و مقابر آرامگاهی این دوره دیده می شود. به طور کلی با توجه به آثار و بقایای به جا مانده می توان گفت عناصر گوناگونی که زینت بخش آثار معماری دوره ی هخامنشی بوده اند در اکثر مناطقی که فرمانروایان هخامنشی دست به احداث کاخ ها و ابنیه ی مختلف نمودند به شکل تقریبا مشابه تکرار شده اند. منتهی اقلیم و شرایط جغرافیایی در کمیت و کیفیت آنها تاثیر داشته است. مثلا در تخت جمشید استفاده از آجر لعاب دار برای تزیین بناها به نسبت آجرهای لعاب دار استفاده شده در کاخ های شوش به مراتب کمتر است و این امر در مورد استفاده از تزیینات سنگی در مناطق فوق الذکر نتیجه ی عکس دارد. در تحقیق حاضر سعی شده است که تزیینات معماری دوره ی هخامنشی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته و تا حد امکان اطلاعات موجود درباره ی این تزیینات که در کتب و مقالات وجود دارند، گردآوری شود و همچنین ریشه های این تزیینات و تأثیر هنرهای ملل تابعه بر هنر تزیینی هخامنشیان مورد مطالعه قرار گرفته باشد.
مرتضی نهاری معظم خسرو جردی
فردوس شهری است در شمال غربی خراسان جنوبی و با اقلیم گرم و خشک که در حاشیه کویر مرکزی ایران قرارگرفته است. نام قدیم فردوس، تون بوده و در دوران اسلامی یکی از شهرهای پر رونق و آباد منطقه محسوب می شده است. کثرت و تعدد بناهای مربوط به دوران اسلامی در این شهرستان و عدم بررسی و مطالعه کافی آنها ضرورت این پژوهش را فراهم آورده است. در این پژوهش شاخص ترین و مهم ترین آثار معماری دوران اسلامی فردوس مورد مطالعه قرار گرفتند. تحقیق حاضر بر اساس هدف از نوع بنیادی و بر اساس ماهیت و روش از نوع تحقیقات توصیفی- تحلیلی است. جمع آوری اطلاعات به دو روش بررسی میدانی و مطالعات اسنادی انجام پذیرفت. مهم ترین هدف این پژوهش، شناسایی و مطالعه آثار معماری مربوط به دوران اسلامی در شهرستان فردوس است که حاصل آن رد یا تأیید فرضیات مورد نظر خواهد بود. مطالعات انجام شده نشان می دهد که هر چند از قرون آغازین و میانی دوران اسلامی بناهایی وجود دارد ولی اکثر آثار معماری در فردوس مربوط دوره صفویه و بعد از آن بوده است. این آثار معماری تحت تأثیر اقلیم گرم و خشک، بنا شده اند. انتخاب مصالح با ظرفیت حرارتی بالا، جهت قرارگیری مجموعه های زیستی براساس جهت تابش آفتاب و بافت فشرده بناها از تأثیرات اقلیم بر معماری فردوس است.
ندا نجفی چالشتری عباسعلی آهنگر
بر اساس لوینسون (2010) پیوستگی یکی از مهم ترین مفاهیم تحلیل گفتمان است، که روابط معنایی موجود در متن را نشان می دهد. لوینسون (همان) انواع ابزارهای پیوستگی را طبق طبقه بندی دولی و لوینسون (2001) معرفی کرده است. براساس این طبقه بندی ابزارهای پیوستگی به شش دسته تقسیم می شوند: عبارت های توصیفی (descriptive expressions)، همانندی (identity)، روابط واژگانی (lexical relations)، الگوهای صرفی- نحوی (morpho-syntactic patterns)، علائم ارتباطی میان گزاره های معنایی (signals of relations between propositions)، و الگوهای آهنگ گفتمان (intonation patterns). دومین عنصر مهم در تحلیل روابط متن، نقل قول (reported speech) است که به سه دسته تقسیم می شود: نقل قول مستقیم (direct speech)، نقل قول غیرمستقیم (indirect speech)، و نقل قول نیمه مستقیم (semi-direct speech). سومین عنصر مهم در تحلیل روابط متن، برجستگی می باشد که برای جلب توجه بیشتر مخاطب از آن استفاده می شود و شامل برجستگی موضوعی (thematic prominence) و برجستگی تاکیدی (emphatic prominence) است. هدف این پژوهش بررسی و توصیف نقش ابزارهای پیوستگی، انواع نقل قول، و انواع برجستگی و همچنین میزان بسامد کاربرد آنها در گزارش های مکتوب ورزشی فارسی می باشد. بر این اساس، تعداد 80 گزارش ورزشی از 5 روزنامه ی مختلف گردآوری شد. جهت مقایسه ی کاربرد بسامد هر یک از ابزارهای تحلیل گفتمان و زیرمجموعه های آنها و تشخیص میزان معناداری تفاوت در کاربرد گزارش های مکتوب ورزشی فارسی از آزمون تی تک نمونه ای (one-sample t-test) استفاده گردید. یافته های پژوهش نشان داد که ابزارهای پیوستگی و انواع برجستگی مطرح شده توسط لوینسون (2010) در گزارش های مکتوب ورزشی فارسی قابل بررسی هستند و بسامد کاربرد آنها متفاوت است اما هیچگونه نقل قولی در این گزارش ها یافت نشد.