نام پژوهشگر: هادی فتحی مقدم
نیوشا جهانمردی علی بنی ادم
به علت سهولت در انجام، نیاز به تجهیزات کم، قیمت پایین و کم بودن بروز عوارض جانبی، انجام روش های بی حسی ناحیه ای و ناحیه ای در نشخوارکنندگان نسبت به بی هوشی عمومی ترجیح دارد. این روش در دامپزشکی بسیار رایج است. از مزایای بی حسی ناحیه ای می-توان به امکان و تسهیل انجام جراحی های طولانی بر روی حیوان ایستاده، اجتناب از عوارض ناشی از خواباندن دام، هم چون نفخ در نشخوارکنندگان، فلجی عصب رادیال، بازگشت مواد غذایی و پنومونی استنشاقی اشاره کرد. هم چنین خطرات و پیامدهای بی هوشی در مورد بی حسی ناحیه ای مطرح نبوده و جراح می تواند بی حسی ناحیه ای را شخصاً و بدون نیاز به کمک انجام دهد. بسیاری از تکنیک های جراحی نظیر لاپاروتومی اکتشافی شکم، عمل سزارین، جراحی ناف، قطع شاخ، جراحی در ناحیه ی میان دو راه یا عمل اخته کردن را می توان با استفاده از بی حسی های ناحیه ای یا منطقه ای انجام داد. برخلاف روش های بی هوشی عمومی، در این روش ها گرسنه نگهداشتن و پرهیز غذایی حیوان از اهمیت کمتری برخوردار است (وصال، 1387). روش بی حسی ناحیه ای داخل وریدی را معمولاً برای ایجاد بی حسی در انتهای دست و پای گاو، نشخوارکنندگان کوچک و سگ بکار می گیرند. از این روش به صورت توأم با بی هوشی عمومی در گربه نیز استفاده شده است. بی حس نمودن پا ممکن است برای جراحی-هایی مثل پاکسازی آبسه های شدید پا، برداشت میخچه، قطع انگشت یا ترمیم پارگی ها صورت گیرد. مزایای روش بی حسی ناحیه ای داخل وریدی شامل، بی حسی کامل پا، کاهش خونریزی، نیاز به تنها یک تزریق، میزان کم لیدوکائین مورد نیاز و شروع سریع بی حسی می باشد. معایب این روش نیز شامل، نیاز به آشنایی کامل با آناتومی عروق درپا و عدم بی حسی عصبی علیرغم نفوذ درست به ورید می باشد (رضایی، 1386). داروی لیدوکائین هیدروکلراید رایج ترین دارویی است که در حیوانات اهلی به عنوان داروی بی حس کننده ی موضعی و ناحیه ای مورد استفاده قرار می گیرد. سایر داروهای بی حس کننده ی ناحیه ای از جمله بوپیواکائین و پروکائین نیزمورداستفاده قرار می گیرند ولی این داروها گران بوده و به طور بالقوه سمی تر هستند (رضایی، 1386). بدین ترتیب، محققین همواره در پی یافتن داروهای جدید برای ایجاد بی حسی مطلوب تر و مقرون به صرفه تر هستند. با توجه به این که اثرات بی دردی و ضد درد سیستمیک ترامادول در مطالعات متعدد به اثبات رسیده است، به نظر می رسد که استفاده از آن برای ایجاد بی حسی در هنگام جراحی استرس کمتری به حیوان وارد کند. ترامادول ، آنالوگ سنتزی کدئین محسوب شده که اثر آگونیستی ضعیفی بر گیرنده های مخدری میو (µ) دارد. علاوه بر اثر بر گیرنده های مخدر، ترامادول از یک طرف آزادسازی سروتونین را تسهیل می سازد و از طرف دیگر بازجذب عصبی نوراپی نفرین و سروتونین را مهار می کند. ترامادول بر خلاف ضد دردهای مخدری کلاسیک، همراه با عوارض جانبی از جمله دپرسیون تنفسی، یبوست، و وابستگی دارویی نبوده و از سوی دیگر در گروه داروهای تحت کنترل نبوده و اعتیاد به آن مطرح نیست (leppert وluczak ،2005). ترامادول برای درمان دردهای حاد و مزمن با شدت متوسط تا نسبتاً شدید بکار برده شده است. عمل کرد های شبه اپیوئیدی و ضددردی آن به خوبی شناخته شده و خصوصیات بی حسی ناحیه ای آن نیز اخیراً نشان داده شده است. مطالعات نشان داده اند که تجویز داخل وریدی ناحیه ای ترامادول، میزان درد را به دنبال تحریکات دردناک همراه با تجویز وریدی پروپوفول کاهش می دهد. هم چنین در انسان تزریق داخل جلدی ترامادول منجر به کاهش احساس درد ناشی از تحریک با سوزن، و احساس ناشی از سرما و لمس گردید. در مطالعه ای دیگرخصوصیات ضد دردی ناحیه ای ترامادول مشابه با اثر اندانسترون به منظور از بین بردن درد ناشی از تجویز پروپوفول گزارش شد. افزون بر ویژگی های ضد دردی، بررسی ها نشان داده اند که ترامادول در مطالعات تجربی بر روی رت ها دارای خواص ضد التهابی نیز می باشد (grond و sablotzki، 2004). علی رغم این که تجویز ترامادول در طول دو دهه گذشته در بیماران انسانی به میزان زیادی افزایش یافته وتا آنجا پیش رفته که امروزه بر طبق دستورالعمل های سازمان بهداشت جهانی به عنوان یک ضد درد موثر برای تسکین درد ناشی از سرطان در بیماران سرطانی مطرح است، اما مطالعات معدودی در مورد ترامادول و خصوصیات ضد دردی آن در دامپزشکی و برروی حیوانات صورت گرفته است. تجویز وریدی ترامادول اثر بی دردی مشابه با مورفین پس از عمل جراحی برداشتن رحم و تخمدان در سگ داشته است. از این دارو جهت ایجاد بی دردی اپیدورال در اسب استفاده شده است (وصال، 1387).هم چنین در مطالعه ای دیگر نشان داده شد که تجویز اپیدورال خلفی ترامادول باعث ایجاد بی حسی مناسب در گاوها شده، و طول مدت بی حسی، برای اعمال جراحی معمول و برطرف کردن درد در ناحیه میاندوراه مطلوب است (بنی آدم و همکاران، 2010). هم چنین در پژوهشی دیگر بر روی بیماران انسانی نشان داده شد که استفاده از ترامادول و لیدوکائین به روش بی حسی داخل وریدی ناحیه ای در هنگام عمل جراحی بر روی دست، بلوک سریع تر اعصاب حسی را سبب شده و در عین حال اثر لیدوکائین را به عنوان یک داروی بی حس کننده ی ناحیه ای بهبود می بخشد و باعث می گردد که بی حسی مورد نیاز برای بلوک اعصاب حسی در زمان کوتاه تری رخ دهد (acalovschi و همکاران، 2001). مطالعات مختلف نشان داده است که پاسخ کورتیزول، مهم ترین پارامتر ارزیابی استرس جهت تعیین میزان استرس وارد شده به دام در هنگام جراحی و ارزیابی کیفیت بی حسی ایجاد شده در مواردی همچون شاخ بری و اخته در گوساله ها می باشد (boesch و همکاران، 2008). بنابراین، هدف از انجام این مطالعه بررسی اثرات تزریق ترامادول و لیدوکائین جهت بی حسی داخل وریدی ناحیه ای در گاو بر روی علائم حیاتی و پاسخ کورتیزول خون و مقایسه خصوصیات ضد دردی ناحیه ای ترامادول و لیدوکائین با یکدیگر خواهد بود. بدین ترتیب، محققین این بررسی امیدوارند که تلاش آنها کمکی هر چند ناچیز به پیشرفت علم بی هوشی دامپزشکی و به ویژه تسکین آلام حیوانات کرده باشد.
مراد حسینی هادی فتحی مقدم
هدف از انجام این تحقیق بررسی تاثیر یک جلسه ورزش فزاینده درمانده ساز هوازی بر میزان لپتین سرمی ، گلوکز و لاکتات خون دانشجویان تربیت بدنی دانشگاه شهید چمران اهواز بود. 30 دانشجوی پسر که درصد چربی آنها بین 20-25 % و اکسیژن بیشینه مصرفی آنان بین 35 و 45 بودند را به صورت تصادفی طبقه ای از 220 دانشجوی تربیت بدنی دانشگاه شهید چمران اهواز به صورت تصادفی انتخاب و به دو گروه 15 نفری تمرین و گروه 15 نفری کنترل تقسیم شدند.آزمون تمرینی منتخب در این تحقیق آزمون آستراند بر روی تردمیل بود که از نوع آزمون فزاینده درمانده سازهوازی بود.از دو گروه تمرینی و کنترل طی سه نوبت (قبل از تمرین و بلافاصله بعد از تمرین و 9 ساعت بعد از تمرین )نمونه خونی گرفته شد. و برای تحلیل آماری داده ها از روش های آماری anova دو راهه با اندازه گیری های مکرر، t مستقل و ضریب همبستگی پیرسون با استفاده از بسته نرم افزاری spss نسخه 17 ویراش 16 استفاده شد. لپتین سرمی بین سه نوبت اندازه گیری در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل هیچ تغییر معنی داری نکرده است ( 05/0 < p). گلوکز و لاکتات خون بین پیش آزمون و پس آزمون (001/0 >p) و همچنین بین پس آزمون و 9 ساعت بعد از آزمون (001/0 >p) تغییرات معنی داری را نشان داده است.بین تغییرات گلوکز خون در پیش آزمون و پس آزمون با تغییرات لاکتات خون در پیش آزمون و پس آزمون ارتباط معنی دار مثبتی وجود دارد (634/0 = r و 036/0 >p). بین تغییرات لاکتات خون در پس آزمون و 9ساعت بعد از آزمون با تغییرات لپتین سرمی در پس آزمون و 9ساعت بعد از آزمون ارتباط معنی دار منفی وجود دارد (74/0 - = r و 014/0 >p). در مجموع نتایج نشان داد که ورزش فزاینده درمانده ساز هوازی بر میزان لپتین سرمی در سه نوبت اندازه گیری شده تاثیری نداشته است. واژه های کلیدی: ورزش فزاینده درمانده ساز، لپتین سرمی، گلوکز خون و لاکتات پلاسما