نام پژوهشگر: سعید رحیمیان
مریم سعیدی سعید رحیمیان
یکی از مسائل پیچیده و مهمی که ذهن اندیشمندان را از دیرباز تا کنون به خود مشغول کرده است پدیده ی حیات و ماهیت آن می باشد. فیلسوفان اسلامی هر کدام نظریات خاصی در مورد این پدیده ابراز داشته اند که به طور جمع بندی از دیدگاه ایشان می توان گفت که از نظر آنان حیات دارای درجات و مراتبی است و در هر مرتبه متناسب با همان درجه تعریف می شود و دارای ماهیت مخصوص به آن مرتبه می باشد. همه ی فیلسوفان اسلامی اذعان داشتند که حیات غیر از ماده است لذا از ترکیب و تلفیق چند ماده نمی توان حیات را به وجود آورد. دیدگاهی که می توان گفت تقریباً نظریه ی مشابهی در مورد پدیده ی حیات و ماهیت آن با فیلسوفان اسلامی دارد دیدگاه ویتالیست ها و در رأس آن ها هنری برگسون می باشد که از دیدگاه ایشان حیات یک هویت کاملاً مستقل و ذی شعور و هدف داری تلقی می شود لذا موجودات زنده نمی توانند از اجزای موجود غیرزنده به وجود آیند در این دیدگاه هم به مانند نظر فیلسوفان اسلامی نوعی دوگانگی میان ماده و حیات لحاظ کردند بدین معنی که حیات با این همه ساختار پیچیدگی و منظمی که دارد نمی تواند از ترکیب یک یا چند ماده آن هم به صورت تصادفی به وجود آید.
محبوبه نژادشفیعی سعید رحیمیان
نشر فرهنگ اسلامی و نهادینه سازی ارزش ها و باورهای دینی در ضمیر افراد از جمله مهمترین وظایف نظام تعلیم و تربیت ایران است. برای انجام این امر خطیر نظام آموزشی کشور بیش از هر چیز نیازمند توجه دقیق و علمی به محتوای کتاب های درسی، خصوصاً کتاب های درسی دین و زندگی است. زیرا باورها و عقاید دینی و ارزش های اخلاقی و رفتاری از جمله اموری هستند که معلول ساختار و محتوای نظام آموزش اند. محتوای کتب درسی در هر نظام آموزشی تعیین کننده و انتقال دهنده ارزش ها و هنجارهای اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی هستند. به همین دلیل نیز محتوای کتاب های درسی در هر کدام از دوره های تحول نیاز به تحلیل و بررسی علمی دارند، تا بر اساس اهداف آموزش و پرورش و نیز متناسب با شیوه های نوین تدریس به منظور ارتقای رشد همه جانبه دانش آموزان تدوین و تألیف گردند. در این پژوهش کتاب های دین و زندگی دوره ی متوسطه بر اساس مقوله های مفاهیم اساسی (هفت گانه) و مولفه های بیست و چهارگانه اهداف در قلمرو باورها و گرایش ها که به وسیله ی سازمان تدوین کتب درسی مشخص گردیده ، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. بنابراین، هدف از انجام این پژوهش تحلیل محتوای کتاب های دین و زندگی دوره ی متوسطه به منظور تعیین ضریب درگیری دانش آموزان با محتوای متن و قسمت های اندیشه و تحقیق (پرسش های) کتب مذکور بوده است. بدین منظور، پس از مشخص نمودن مقوله ها و مولفه ها به عنوان ملاک های تحلیل و در نظر گرفتن پاراگراف های هر درس به عنوان واحدهای تحلیل، با استفاده از روش ویلیام رمی به تحلیل محتوای متن و قسمت های اندیشه و تحقیق کتاب های پیشگفته اقدام گردید. نتایج حاکی از آن است که میزان توجه به مقوله های مفاهیم اساسی (هفت گانه) و مولفه های بیست و چهارگانه در کتاب دین و زندگی دوم نسبت به کتاب های اول و سوم بیشتر است و مقایسه نتایج حاصل از ضرایب درگیری با نتایج مصاحبه های انجام شده با دبیران درس دین و زندگی نیز نشان می دهد که میزان توجه مولفین در تدوین محتوای کتاب ها بیشتر معطوف به مقوله ی مبانی و اصول دین بوده است تا دیگر مقوله ها. با این اوصاف کتاب های دین و زندگی دوره ی متوسطه نیاز به تجدید نظر در زمینه ی محتوای تدوین شده از سوی سازمان تدوین کتب درسی دارند.
مسعود رهبری سعید رحیمیان
هدف از این تحقیق، یافتن پاسخی برای این پرسش نوظهور است که آیا گزاره های وحیانی با معیارهای معرفت شناسی معاصر، ویژگی های «معرفت» را دارند یا خیر؟ به رغم تعلق این پرسش، به دنیای مدرن، ما با فرض اینکه میان پارادایم های فکری شکاف مطلق وجود ندارد، تلاش کرده ایم که در این تحقیق، پاسخ این پرسش را از دل سنت کلاسیک فلسفی و کلامی مسلمانان جست و جو کنیم. برای این منظور، پنج تن از اندیشمندان بزرگ و تأثیرگذار در تاریخ فلسفه و کلام اسلامی را برگزیده، به بررسی آثار آنها پرداخته ایم. در این راه، قدم اول این بود که مروری بر پیشینه ی مباحث معرفت شناختی در آثار فلاسفه و متکلمان اسلامی داشته باشیم. و گام دوم، بررسی آرای تک تک فلاسفه و متکلمان مورد نظر از منظر سوال اصلی تحقیق بود. در پژوهش ما آشکار شد که فلاسفه و متکلمان اسلامی، هرچند نه به طور مستقل، در ضمن مباحثی که درباره ی ادراک، نفس، وجود ذهنی و انواع علم، اعم از حصولی و حضوری، داشته اند، مباحث معرفت شناختی ارزشمندی را بر جای گذاشته اند. در بررسی آرای ابن سینا، به این نتیجه دست یافتیم که ابن سینا وحی را معرفت بخش و معارف وحیانی را حاصل افاضه ی عقل فعال و نفوس فلکی می داند. سپس بررسی آرای غزالی بر ما آشکار ساخت که او وحی را حاصل از آگاهی نبی از محتوای «لوح محفوظ» دانسته، در ساحت های مختلفش معرفت بخش می انگارد. اما زمانی که به سهروردی پرداختیم، آشکار شد که او با ابتکار عالم مثال، معرفت بخشی وحی را شدت بخشیده، آن را در تمام ساحات کلی و جزئی اش، معرفت بخش و مطابق با واقع می انگارد. قدم بعدی، مطالعه ی آثار صدرالمتألهین شیرازی بود که آشکار ساخت این حکیم مبانی اصالت وجودی خود را در مبحث وحی نیز وارد کرده، وجود نبی را دارای مراتب طولی می داند که در هر مرتبه، معارف وحیانی را متناسب با آن دریافت می کند. سپس گذاری کردیم بر نزاع کلامی مهمی که در زمینه ی صفت تکلم خداوند در میان متکلمان جاری بود و تأثیر آرای معتزله و اشاعره را در مبحث حاضر بازشناختیم. گام آخر ما نسبت سنجی وحی با تجارب دینی و عرفانی بود که در این بررسی آشکار شد وحی حتی اگر به تجربه ی دینی یا عرفانی فروکاسته شود، باز ویژگی معرفت بخشی اش به قوت خود باقی است و خللی در آن ایجاد نمی شود.
عبدالمحمد شیروانی شیری سعید رحیمیان
یکی از مسائل بسیار مهم که جهان اسلام به آن دچار شده است، خشونت دینی است. خشونت دینی از سوی کسانی انجام می شود که خود را موحد واقعی و سایر مسلمانان را مشرک و بدعت گذار می دانند. این اندیشه منحرف ، ریشه در آراء محمد بن عبد الوهاب و قبل از وی به صورت مفصل و تبویب شده در آراء ابن تیمیه دارد. ابن تیمیه به مفهوم شرک و بدعت توسعه داده و هرگونه توسل و دعا را از پیامبران و ائمه شرک و بدعت می داند. وی گرچه در این زمینه به مشرکین تاخته ولی با پذیرش رویت خداوند و قائل شدن اعضا برای ذات کبریایی خداوند، نا خواسته به دام آنچیزی افتاده است که خود آن را بهانه ای برای تکفیر مسلمانان می داند. علامه حلی شرک و بدعت را در مفهوم اصیل اسلامی اش می پذیرد و با مصادیقی که مطرح می نماید دقیقاً به بدعت هایی که امت اسلامی در طول تاریخ با آن مواجه شده است می پردازد. وی بدعت شرعی را یک نوع بیشتر نمی داند و آن را حرام می داند. ولی ابن تیمیه بدعت را به دو دسته خوب و بد تقسیم می نماید و در مصادیق آن دچار تعارض آشکاری می شود. .
مرضیه صادق سعید رحیمیان
از رابط? بین واجب وممکنات که در فلسفه به ربط علّی ومعلولی یاد شده، در نظام وجودی صدرایی نیز طبق دو دیدگاه بحث می شود؛ابتدا جناب صدرا بااثبات اصالت وجود، به توجیه این رابطه در دستگاه وجودی ودر قالب تشکیک خاصی پرداخته ومعتقد است که علّت ومعلول، به عنوان دو موجود مستقل ودر مقابل هم نیستند که رابط? بین آنها مثل آنچه مشاء قائل به آنند از نوع رابط? تباینی باشد؛بلکه ایشان با تبعیّت از استاد خویش، از وجود ربطی معلول در قبال علّت سخن گفته ورابط? میان آن دو را از نوع اضاف? اشراقی می داند که معلول عین ربط به علّت است نه موجودی مرتبط با علّت، وبااین توجیه واستدلال بحث را ادامه داده ؛امّا در اواخر بحث علیّت، به این نتیجه می رسد که وقتی معلول هویّتی مباین با علّت نداشته باشد، علّت هم باید در مقابل آن موجود مستقل نامتناهیی باشد که عاری از هر نقصی باشد. ایشان با استدلال از طریق (بسیط الحقیقه کل الاشیاء)و پرداختن به حقیقت علّت ومعلول(ربط علّی)به اثبات خصوصیّات علّت حقیقی پرداخته ودر نهایت به این نتیجه می رسد که تنها وجود حقیقی ذات باری است ومابقی، شئون وظهورات واجب اند، نه اینکه وجودی-حتی به نحو ربطی ومستقل-در مقابل او باشند؛بدین طریق از تشکیک خاصّی وفقر وجودی معلول به منزل?پلی برای رسیدن به وحدت شخصی استفاده کرده وبه مقصود خویش دست یافت؛ودر مباحث مختلف از تعابیر عرفانی که نشان دهند? رابط?(شأن و ذی شأن )است، استفاده کرده وبدین وسیله مطلب را از سطح معمول فلسفی بالا برده وبه کمال رساند. هر چند وی پس از اثبات وحدت شخصی صریحا به اثبات مظهر بودن کثرات وتأثیرات آن بر سایر مباحث نپرداخته، امّا از بیان صریح ایشان در دلایل واستفاده از تعابیر عرفانی مطابق بحث، می توان تأثیر آن را به عنوان یکی از مبانی اساسی، همچون تشکیک خاصّی برمباحث دیگر فهمید؛همانگونه که پیروان حکمت متعالی? کمابیش مطابق بیان ومبانی جناب صدرا، به طرح مباحث بر اساس مبنای وحدت شخصی پرداخته اند؛همچون علم تفصیلی واجب به اشیاء، مبحث جعل، صادر اوّل، توحید افعالی و...
بنفشه بهبهانی راد سعید رحیمیان
اخلاص پاکی و زدودن هر گونه آلودگی و آمیختگی است و اخلاص برای خدا همان تصفیه اندیشه و وارستگی ذهن از غیر خداست که باعث تقرب به سوی معبود است. از آنجا که نیت روح و حقیقت اعمال است و پاداش و جزا به آن تعلق می گیرد چنانچه برای خدا خالص باشد ستودنی و اگر با اغراض دنیوی آمیخته باشد نکوهیده است. منظور از بی غرضی، بی هدفی در اعمال اخلاقی نیست بلکه افعال اخلاقی نباید با اهداف پست و زبون آلوده شوند و انگیزه فقط خدا باشد و نیت با غیر خدا مشترک نگردد. باید دانست که نیت خالص شرط قبولی افعال اخلاقی است که برکات و نتایج فراوانی به همراه دارد از جمله تأمین سعادت دنیا و آخرت انسان، ترفیع مقام انسان، تثبیت نفس، چشم پوشی از مشتهیات نفسانی، هدایت در مسیر مستقیم و کسب توفیقات ویژه الهی. اما کمال اخلاص برای خدا از منظر امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه نفی صفات از اوست. زیرا توصیف خدا نشانه جهل به اوست و ذات خدا مقرون به چیزی دانسته شده پس در مفهوم خدا دو امر گنجانیده شد، یکی ذات و دیگری صفات که موجب کثرت و دوگانگی در توصیف خدا خواهد شد. ملاک حسن و قبح افعال اخلاقی نبی یا ولی است که متصل به عقل کل می باشد، فعل حسن یا قبیح در فاعل خود اثر مثبت یا منفی دارد و در صورت تکرار ملکه نفسانی می گردد و چون ایمان ریشه عمل صالح است پس عمل بدون ایمان به مقصد نمی رسد و مطابق قرآن کریم ایمان و عمل صالح لازم و ملزومند و معرفت واقعی آن است که آدمی را به انجام تکالیف وادار کند. واژگان کلیدی: اخلاص، قرآن، نهج البلاغه، نیت، افعال اخلاقی، انسان، سعادت
سمیه کشاورز سعید رحیمیان
عارفان و بزرگان زیادی درباره ی حجاب های میان انسان و خالق سخن گفته اند و همه ی آنان بر این امر اتفاق نظر دارند که سالک الی الله باید همه ی موانع را بشناسد و درجهت رفع و خرق آن ها تلاش نماید. این پژوهش، متکفل بررسی موانع معرفتی و اخلاقی نیل به کمال، از دیدگاه مولانا و صدرالمتألهین، به عنوان دو صاحب نظر در این زمینه می باشد. بدین ترتیب که پس از فصل کلیات و تبیین مفهوم حجاب، طی دو فصل به طور مجزا این موانع را از دیدگاه دو اندیشمند مورد نظر، بررسی کرده و نهایتاً در فصل چهارم با اثبات شباهت بین افکار ایشان، نشان می دهیم که افکار صدرالمتألهین علاوه بر صبغه ی فلسفی، دارای رنگ و لعاب عرفانی نیز می باشد. هردوی ایشان، حب به دنیا، غفلت و نفس را به عنوان موانع معرفتی کمال، معرفی می کنند که رذایل اخلاقی و امراض نفسانی بی شماری از آن ها ناشی می شود. و هر دو اندیشمند بر این باورند که حجاب های نورانی، اگر هدفی غیر از تقرب به حق، در آن ها منظور شود، حجاب و مانع وصول سالک به مقصود اصلی خویش می گردند وگرنه خود، از مراحل تحقق کمال می باشند. اگرچه تفاوت هایی نیز به چشم می خورد اما تفاوت به تفصیل و اجمال و طرز بیان و استفاده از منابع است.
زهرا اسکندری سعید رحیمیان
الخیر المحض که در اصل خلاصه ای است از کتاب the elements of theolgy اثر پروکلس از جمله آثاری است که در جریان نهضت ترجمه از زبان یونانی به عربی برگردانده شده است. رئوس کلی مطالب کتاب را بحث هایی پیرامون علیت، ویژگی های مبدأ اول، نحوی فاعلیت مبدأ اول و مراتب هستی تشکیل می دهند دغدغه ی اصلی مولف کتاب توضیح چگونگی کثیر شدن واحد با تاکید بر نقش واسطه ها است همچنین تفکری وحدت گرا بر روح کلی کتاب حاکم است و همین امر این اثر را رنگی عرفانی بخشیده است دیدگاه های فلاسفه ی اسلامی اعم از حکمای مکتب اشراق، مشاء و متعالیه دارای شباهت های فکری قابل توجه ی با این اثر هستند و همین امر زمینه ی تطبیق آثار مکاتب بزرگ فلسفه ی اسلامی با این اثر نوافلاطونی را فراهم آورده است در این نوشتار سه اثر اشارات و تنبیهات شیخ الرئیس،حکمت الاشراق شیخ شهاب الدین سهروردی و شواهد الربوبیه صدرالمتالهین مورد بررسی قرار گرفته است و نقاط اشتراک و افتراق هر اثر با کتاب الخیر المحض در سه موضوع کلی علیت، نحوی فاعیت مبدأ اول و مراتب هستی بیان گردیده است.
زهرا طالبی سعید رحیمیان
چکیده: سنت گرایی که به عنوان جریانی معاصر در مقابل مدرنیسم قرار می گیرد معتقد به وجود یک سنت زنده، پویا و ازلی است که هرگز هم از بین نمی رود، واحد است و در قالب های گوناگون متجلی می شود. علاوه براین وسیله ی رسیدن انسان به خدا نیز هست. این معنای از سنت بسیار متفاوت است با سنت به معنای متعارف آن یعنی آداب، رسوم و عادت. سنت-گرایان بخصوص شوان معتقدند که در قلب تمام سنن حکمت خالده وجود دارد. برخلاف نظر او که حکمت خالده را با مابعدالطبیعه مترادف و مابعدالطبیعه را علم به حقیقه الحقایقی می داند که تنها از طریق تعقل قابل حصول است نه از راه عقل جزیی، حکمت خالده از نظر نصر "حاوی" مابعدالطبیعه یا علم قدسی است که به شناخت مبدأ کلی اهتمام می-ورزد.حکمت خالده شامل مبانی مابعدالطبیعی یا وجودشناسی، انسان شناسی، اخلاق و خداشناسی است. پیروان حکمت خالده را می توان منادیان خداشناسی توحیدی در جهان معاصر غرب دانست. دیدگاه آنان نقاط مشترک فراوانی با دیدگاه فیلسوفان و به ویژه عارفان مشرق زمین دارد چنان که می توان مدعی شد که مهم ترین مسائل حکمت خالده با رئوس مسائل عرفان اسلامی مشترک است. مهمترین صفات الهی در نظر آنان عدم تناهی، اطلاق و خیریت است که راهگشای مسائل فراوانی است که انسان متجدد در زمینه ی خداشناسی با آنها روبروست مسائلی از قبیل خیر و شر و جبر و اختیار که بیش از هرچیز او را به خود مشغول کرده است. در این دیدگاه به تناسب مراتب مختلف وجودی می توان از انواع جبر واختیار سخن گفت،گاهی در مرتبه ی الهی و قلمرو امر مطلق و گاهی در مرتبه ی بشری و قلمرو نسبیت و به اعتقاد نصر انسان تنها در اتصال با این مرتبه که قلمرو جبر و نیز اختیار محض است،کاملاً مختار و نیز مجبور خواهد بود. در بیان او، علاوه بر این جبر که وجه دیگر اختیار کامل است جبر دیگری نیز وجود دارد که به میزان فاصله ی انسان از امر مطلق برای او حاصل می شود، به معنای استقلال از اراده ی الهی است و آن جبر جسمی-روانی است. به اعتقاد سنت گرایان راه های مختلف وصول به ذات قدسی خداوند از خودشناسی شروع می شود. این مسأله به قدری دارای اهمیت است که شوان اصولاً مابعدالطبیعه را چیزی جز خودشناسی نمی داند و حدیث "من عرف نفسه فقد عرف ربه" را به عنوان شاهدی بر این مدعا بیان می کند و از انواع خودها در مسیر شناخت حق سخن می گوید.از این رو با شناخت خود می توانیم به شناخت خود مطلق نائل شویم. هرچند شوان و نصر هر دو این حدیث را بیان می کنند اما دیدگاهشان کمی متفاوت به نظر می رسد موضوع رساله ی حاضر، بررسی برخی از مهم ترین مبانی خداشناسی و انسان شناسی حکمت خالده است با محوریت آراء شوان به عنوان تکمیل کننده ی طریق سنت گرایی و دکتر نصر به عنوان شارح آثار او و وجوه اختلاف و شباهت دیدگاه-های این دو فیلسوف معاصر، تا با بدست آوردن چارچوبی برای شناخت سنت اصیل، پویا و جهان شمول، جایگاه حکمت خالده در اندیشه های فلسفی معاصر روشن شود.
سیده زهره هاشمی نژاد سعید رحیمیان
عرفان در جایگاه یک جهان بینی منحصر به فرد، دارای ادبیاتی ویژه ی خود و با سابقه ی چندین قرن است. ادبیاتی که از سده ی دوم هجری آغاز گردید و در طول تاریخ، فراز و نشیب های متعددی را از سر گذرانده است. یکی از متون عرفانی اثری است به نام "المواقف و المخاطبات" نوشته ی "محمد بن عبدالجبّار النفرّی" عارف قرن4 هجری قمری. این کتاب منشأ نوعی تحول و نوگرایی در عرصه ی نثر عرفانی بوده است. متنی که برای اولین بار، گفتگوی میان عبد و رب را به گونه ای آورده که در آن خداوند می گوید و بنده می شنود. متنی معمایی و شطح گونه که ذهن خواننده را به چالش کشیده و او را با اندوخته های پیشینش در می اندازد. اما تا کنون پرداخت شایسته ای که در خور این اثر بزرگ باشد به زبان فارسی نسبت به آن صورت نگرفته است. در این پژوهش قصد بر آن است تا با ترجمه، شرح و تحلیل قسمتی از این متن، تا حدودی چارچوب و بن مایه های این میراث ارزشمند، آشکار گردد. در بخش اول پژوهش، سعی شده تا اندازه ای از نحوه ی بیان و اسلوب شیخ نفری در این اثر فاخر رونمایی شده، جلوه های زیبایی شناسانه و زوایای معنوی آن آشکار گردد. در بخش دوم، به ترجمه ی اثر پرداخته شده و سعی بر آن بوده تا متن با رعایت کامل امانت به فارسی برگردانده شود، ضمن آنکه ترکیب ها و جمله ها به گونه ای انتخاب شده اند که تا آنجا که امکان داشته، فضای متن مورد نظر را انتقال دهند و در فصل سوم پژوهش، به شرحی موجز و مختصر پرداخته شده است و هدف آن بوده که مراد مندرج در هر موقف، به زبانی ساده بیان شود تا اندکی از پیچیدگی متن کاسته گردد.
فاطمه افضلی شمس اباد سعید رحیمیان
یکی از سوالات اساسی بشر از ابتدای آفرینش این بوده است که "من کیستم؟". یافتن پاسخی برای این سوال می تواند راهگشای بسیاری از ابهامات و مشکلات بشری باشد. علم النفس و خودشناسی یکی از توصیه های موکد دین مبین اسلام است و بنابر گفته ی بزرگان دین، معرفت نفس رهنمون معرفت رب است و یکی از راه های خداشناسی به حساب می آید. برای یافتن رابطه ای بین خودشناسی و خداشناسی، باید مسیری را طی نمود. مرحله ی اول در این راه شناخت نفس ناطقه ی انسان، یافتن چگونگی رابطه ی قوای نفس با آن، درک چگونگی رابطه ی نفس با بدن و به طور کلی شناخت ذات، صفات و افعال است. در مرحله ی دوم، شناخت ذات، صفات و افعال باری تعالی در حد وسع و سعه ی وجودی فرد مطرح می شود. مرحله ی آخر که می توان آن را حساس ترین مرحله دانست عبارت است از مقایسه ی نفس ناطقه با حق تعالی. در این بخش با توجه به تشابهاتی که بین نفس و خداوند یافته ایم، و با تاکید بر این نکته که خداوند مثل ندارد ولی مثال دارد، به این نتیجه می رسیم که انسان با شناخت خود می تواند خالق و رب خود را بشناسد و سیر الی الله داشته باشد. در پژوهش حاضر، مراحل رسیدن از خودشناسی به خداشناسی را به صورت تطبیقی، بین حکیم ناصرخسرو و صدرالمتالهین به عنوان نمایندگان مکتب اسماعیلیه و حکمت متعالیه پی می گیریم و مشاهده می کنیم که این دو حکیم نیز بر رابطه بین معرفت نفس و معرفت رب تاکید دارند و خودشناسی را یکی از متقن ترین و نزدیک ترین راه های خداشناسی می دانند. کلید واژه ها: علم النفس، معرفت رب، مکتب اسماعیلیه، حکمت متعالیه، ناصرخسرو، ملاصد
آلاله اصغری سعید رحیمیان
یکی از موضوعاتی که همواره ذهن بشر را به خود معطوف کرده است و در بحران معنوی انسان امروز مورد واکاوی و تحلیل روان-شناسانه، کلامی و فلسفی قرار دارد، موضوع «معنای زندگی» است. «ارزش زندگی» یکی از سه مفهوم مورد نظر از این اصطلاح است که همچون سایر مفاهیم آن در دو دیدگاه طبیعت گرا و فرا طبیعت گرا مورد تحلیل فلسفی قرار می گیرد. در این پژوهش کوشش شده به بررسی تطبیقی مولفه های ارزش بخش به زندگی و کارکردهای آن به عنوان عاملی موثر در معنای زندگی، در پنج فصل پرداخته شود. پس از مقدماتی درباره ی معنای ِ معنای زندگی و رویکردهای مطرح در آن، به بررسی مولفه های ارزش بخش به زندگی از دیدگاه کی یرکگور پرداخته می شود. در ادامه بحث از معنای زندگی از دیدگاه مولانا بررسی شده و سرانجام به بررسی تطبیقی این مبحث از دیدگاه هر دو متفکر پرداخته شده است. پس از مقایسه، نکات اشتراک و اختلاف هر دو دیدگاه مورد واکاوی قرار گرفته است و به نظر می رسد که این دو متفکر بر خلاف اختلاف های چشم گیر مانند اختلاف در دین و اختلاف در زمان و مکان و ... نقاط اشتراک زیادی دارند. مانند اینکه هر دو به بازشناسی خود الهی در معنابخشی به زندگی انسان ها توجه داشته و مولفه هایی چون ایمان و عشق الهی را جهت ایجاد یک زندگی پویا توأم با ارزش و معنا و فاقد یأس و ملال و تکرار، حیاتی می دانند. با این تفاوت که کی یرکگور قائل به ایمان غائبانه (عقل ستیز) بوده در حالی که مولانا بر فراعقلی بودن ایمان تأکید ورزیده و بر این باور بوده که انسان در مقام عشق الهی از ایمان، خوف و رجا رهیده و به درجه ی حق الیقین نائل می شود. به طور کلی می توان گفت روح حاکم بر اندیشه های این دو متفکر عارف پیشه در باب مولفه های ارزش بخش به زندگی (در راستای بحث از معنای زندگی) ریشه در باورهای دینی و منشأ الهی داشته است اما مولانا از دیدگاه و بصیرت نافذ و جامع تری برخوردار بوده است چراکه مولانا قائل به نحوی خدای گونگی بی حد و مرز برای ساحت آدمی است که می تواند به مقام حق الیقین نیز نائل آید در حالی که چنین دیدگاهی در اندیشه ی کی یرکگور دیده نمی شود.
زهرا فریدونی بابک شمشیری
بررسی تطبیقی مفهوم خود از دیدگاه روان شناسی انسان گرا و عرفان اسلامی و استنتاج دلالت های تربیتی آن در چندین سال اخیر نظریه های روان شناسی در برنامه های آموزشی و تربیتی کشورمان جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است. از این میان می توان به روان شناسی انسان گرایی اشاره کرد. تصویری که این روان شناسان از انسان به دست می دهند، خوشبینانه و امیدبخش است.. آن ها محور اصلی نظام فکری خود را بر "خود" و "خودشکوفایی" بنا نهاده اند. مکتب عرفان اسلامی نیز که ریشه در منابع اصیل اسلامی دارد، منبعی غنی از مباحث انسان شناختی است؛ و یکی از مکاتبی است که در سطح وسیع به موضوع"خود" و"خودشناسی" پرداخته است. با توجه به اهمیت مفهوم"خود" به عنوان یکی از ارکان تعلیم و تربیت، هدف کلی این پژوهش، بررسی تطبیقی مفهوم خود از دیدگاه روان شناسی انسان-گرا و عرفان اسلامی و استنتاج دلالت های تربیتی آن می باشد. با توجه با این هدف، ابتدا دیدگاه مازلو و راجرز به عنوان اصلی ترین نمایندگان روان شناسی انسان گرا و نجم الدین رازی و عزیزالدین نسفی به عنوان نمایندگان عرفان اسلامی بررسی و سپس به شباهت ها و تفاوت های این دیدگاه ها در خصوص مفهوم خود پرداخته شده است و دلالت های تربیتی برآمده از آن مورد بررسی قرار گرفت. پژوهش حاضر که از نوع تحقیات کیفی است با رویکردی غیر پیدایشی به استخراج مقوله های مورد نظر پرداخته است. داده های مورد نیاز با روش اسنادی جمع آوری شده است. تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده نیز با رویکرد توصیفی- تفسیری صورت گرفته است. نتایج پژوهش نشان داد که گرچه میان روان شناسان انسان گرا و عرفان اسلامی دررابطه با خود و خودشناسی تفاوت هایی وجود دارد اما این تفاوت ها به گونه ای نیست که آن ها را در مقابل هم قرار دهد . از طرف دیگر شباهت های زیادی میان این دو دیدگاه در خصوص خود و خودشناسی وجود دارد که دلالت های تربیتی مشترکی را نیز در پی دارد و چنان چه تلفیق و گفتمانی سازنده میان آن ها صورت پذیرد کارکردشان در تعلیم و تربیت بیش تر و بهتر می شود.
سجاد نوروزی مقدم سعید رحیمیان
یکی از مسائل مهم در بین فلاسفه متأخر که کلید حل بسیاری از مسائل مهم و دشوار فلسفی قرار گرفته مسئله عالم مثال یا خیال منفصل است. عالم مثال که آن را عالم برزخ نیز می نامند مرتبه ای از هستی است که از ماده مجرد است ولی از آثار آن بر کنار نمی باشد. یک موجود برزخی یا مثالی، موجودی است که در عین اینکه از کم و کیف و همچنین وضع و سایر اعراض برخوردار است از ماده مجرد است. با توجه به تفاوت معنایی در عالم مثال در بسیاری از حوزه ها، مواضع فیلسوفان به ویژه ابن سینا و صدرالمتألهین در مورد آن متفاوت می باشد و هر انکار یا عدم انکار آن نقش مهمی در اصول مبنای هر فیلسوف خواهد داشت. فلاسفه ی مشاء و ابن سینا با این که به طور مستقیم درباره ی عالم مثال سخن نگفته اند دلایل متعدد عقلی و فلسفی می توان از دیدگاه های آنان استخراج کرد که این عالم را منکر هستند. آنان با توجه به نظریات خود مبنی بر جدا نشدن ماده و صورت، مادی بودن خیال و... نمی توانند به عالم مثال قائل و آن را توجیه و تبیین کنند. اما صدر المتألهین ضمن اثبات عالم مثال به اثبات تجرد خیال پرداخته و اشکالات مخالفان و پیشینیان را پاسخ داده است.
شیدا ریاضی هروی بابک شمشیری
چکیده بررسی تطبیقی مفهوم خودشناسی از نگاه ادیان زرتشت و اسلام و بررسی استنتاج دلالت های تربیتی آن به کوشش: شیدا ریاضی هروی هدف کلی این پژوهش، بررسی تطبیقی مفهوم خودشناسی از نگاه ادیان زرتشت و اسلام و استنتاج دلالت های تربیتی آن می باشد. با توجه با این هدف، ابتدا مولفه های مربوط به انسان شناسی و خودشناسی را از اوستا و قرآن استخراج گردید و همزمان با آن چیستی مفهوم خودشناسی و نیز دلالت های تربیتی برخاسته از آن در مقوله های پنج گانه ی تعیین شده ی اهداف، روش ها، ویژگی های معلم، ویژگی های متربی و برنامه ی درسی (محتوای آموزشی) مورد بررسی قرار گرفت. پژوهش حاضر از نوع کیفی و در ردیف طرح های پیدایشی است. داده های مورد نیاز با روش اسنادی جمع آوری شده است و اسناد مورد نیاز در ارتباط با این پژوهش ابتدا خود متون اصلی یعنی بخش ها و آیات مرتبط با انسان، ابعاد مختلف وجود وی اعم از جسم و روح، خودشناسی و خودسازی در اوستا و قرآن می باشد. همچنین، سایر آثار و منابعی که به نوعی به تفسیر اوستا و آیات قرآن می پردازند و در درک و دریافت هر چه بیشتر معانی و مفاهیم مرتبط با انسان شناسی و خودشناسی در اوستا و قرآن، پژوهش گر را یاری می رسانند؛ مورد استفاده قرار گرفته اند. تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده نیز با رویکرد توصیفی- تفسیری صورت گرفته است. برای انجام این پژوهش از روش تحلیل محتوای کیفی استقرایی مدد گرفته شده است و واحد تحلیل محتوا در این اثر جمله، پاراگراف و کل اثر می باشد. نتیجه ی این پژوهش حاکی از آن است که گرچه زرتشت و اسلام، مسیرهای متفاوتی را برای نیل به خودشناسی در نظر دارند، ولی وجود برخی شباهت ها میان نگرش این دو دین، نسبت به انسان، ابعاد، نیروها و استعدادهای وجودی اش، حالات و مراتب مختلف تکامل و تعالی روح وی، سبب شده است تا از منظر این ادیان، خودشناسی، معنا، مفهوم و مقصد یکسانی داشته باشد. همچنین این یکسانی موجب اشتراک میان دلالت های تربیتی (اهداف، روش ها، ویژگی های معلم، ویژگی های متربی و برنامه ی درسی (محتوای آموزشی) برخاسته از مفهوم خودشناسی نزد زرتشت و اسلام شده است. واژه های کلیدی: خودشناسی زرتشت، خودشناسی اسلام، دلالت های تربیتی
زهرا زیلاب پور محمد هادی زبرجد
چکیده بررسی اوصاف انبیا در قرآن کریم به کوشش زهرا زیلاب پور یکی از محور های اصلی قرآن کریم در تعلیم و تربیت ، معرفی برترین و کامل ترین اسوه های انسا نی ؛ یعنی پیامبران ا لهی است که در خلال تبیین سیره ی علمی و عملی آنان ، فضایل و اوصاف متعددی را برای آنان ذکر می کند . بسیاری از این اوصاف ، در همه رسولان مشترک است ، اما برخی از این اوصاف در بعضی از آنان به نحوی خاص ، جلوه گر است . تحقیق حاضر گامی است در جهت تبیین اوصا ف مشترک و خاص انبیای ا لهی (علیهم ا لسّلام) . به این منظور اوصاف و ویژگی های پیامبران را که در سور متعدّدی از قرآن کریم پراکنده است ، استخراج نموده و ضمن دسته بندی اوصاف به عام و خاص و ارائه ی میزان فراوا نی و کاربرد هر وصف در قرآن کریم ، به شرح و توضیح اوصاف پرداخته ایم . هم چنین در این پژوهش در پیِ آن بوده ایم که مقایسه ا ی بین اوصاف انبیا صورت بگیرد تا از این رهگذر ، برجسته ترین اوصاف تمامی پیامبران ، تفاوت ها و اشتراکات آنان ، و نیز اختصاصی ترین صفتی که هر یک از پیامبران با آن ظهور کرده و مظهر جمال و یا جلال ا لهی گشته اند ، روشن بشود . از مهم ترین دستاورد های این پژوهش آن است که ؛ پیامبران اولوا ا لعزم نسبت به سایر انبیا ، اوصاف بیشتری برایشان ذکر شده است ، و از بین آنان ، بیشترین اوصاف از آنِ افضل پیامبران ، یعنی پیامبر اسلام (ص) است که 116ویژگی می باشد . بعد از پیامبر خاتم (ص) ، حضرات ابراهیم ، موسی ، عیسی و نوح (علیهم ا لسّلام) به ترتیب ، بیشترین اوصاف را به خود اختصاص داده اند . دستاورد مهم دیگر این که ؛ از میان تمامی اوصا ف انبیا ؛ صرف نظر از عام و یا خاص بودن ، برجسته ترین و پُرکاربرد ترین وصف ، موحّد بودن است که میزان فراوا نیِ آن ، 142 مورد است . اوصا فی چون : علم و معرفت ، عبودیّت و عبادت ، ا نذار ، رحمت و شفقت ، که با احتساب موارد لفظی و مفهومی (برداشت ضمنی از آیات) به ترتیب دارای فراوا نیِ 124 ، 118 ، 90 و 79 می-باشند ، در رده های دوّم تا پنجم قرار دارند . در اهمیّت این اوصاف همین بس ؛ که توحید ، اصل اساسی ادیان ، و گوهر وجود ا نسان و نردبان ترقّی او ست ؛ معرفت و عبادت غایت خلقت است ؛ و انذار و رحمت ، نقش اساسی و کلیدی در پیشبرد اهداف رسا لت انبیا داشته است . از دیگر نتایجی که از مقایسه ی اوصاف انبیا بدان دست یافتیم این است که ، شبیه ترین پیامبران به یکدیگر ، حضرت عیسی و یحیی (علیهما ا لسلام) هستند که به لحاظ کمّی و کیفی ، برخی از اوصا ف شان دقیقاً همسانند . البته انبیای اولوا ا لعزم نیز دارای اشتراکات قابل توجهی می باشند . هم چنین پیامبرا نی که نسبت نزدیک با یکدیگر داشته اند (پدر و پسر ، برادر) ، مانند ابراهیم و اسماعیل ، یعقوب و یوسف ، داوود و سلیمان ، زکریّا و یحیی ، موسی و هارون (علیهم ا لسّلام) ، در مقایسه با دیگر انبیا ، اشتراکات بیشتری را از نظر اوصاف و ا لقاب دارا می باشند . شایان ذکر است که اغلب اوصاف انبیا (ع) اکتسابی است ، چرا که آنان همانند سایر انسان ها دارای اراده و اختیارند و اوصاف غیر اکتسابی ، به دنبال ظهور لیاقت شان و به عنوان پاداش ، و بخشی نیز به عنوان زمینه ی نبوّت به آنان عطا شده است . کلید واژه ها : قرآن کریم ، انبیا ، رسولان ، اوصا ف ، وصف ، مظهر .
نجمه روستایی علی محمد ساجدی
چکیده معرفت شناسی از منظر شیخ اشراق حکیم سهروردی و ملاصدرا به کوشش نجمه روستایی شیوه اصلی تحقیق حاضر چنین است که: نحوه حصول معرفت و تطابق ذهن و عین از منظر شیخ اشراق و ملاصدرا چگونه است؟ معرفت از مسائل مهم حکمت اشراق است. معرفت در نظام حکمت اشراق به واسطه " اضافه اشراقی" بین مدرِک و مدرَک صورت می گیرد. نور در این حکمت اساس شناخت است. به این معنی که حضور و ظهور، اساس ادراک بوده و علم اشراقی نیز ناظر به این معنی است. هم چنین، از آن جا که در حکمت صدرائی معرفت، گونه ای از وجود است. بنابراین، بسیاری از مسایل معرفت شناسی در گرو هستی شناسی معرفت است؛ در این پژوهش پس از کلیات بررسی می شود که هر دو فیلسوف دستیابی به شناخت را ممکن می دانند. هم چنین شیخ اشراق علم را حصول اضافه اشراقیه می داند و در علم به جزئیات و صور خیالیه طرف اضافه نفس را عالم مثال منفصل می داند و در علم به کلیات طرف اضافه را عقول عرضیه و مثل نوریه می داند. علم حق به اشیاء و به ذات خود و علم نفس به ذات خویش و هم چنین تعقل جواهر مجرد کیف نفسانی نیست. لذا در علم به غیر آن هم در علم انفعالی صورت علمیه ملازم با فعل و انفعال نفسانی و اضافه به خارج است. لذا نفس در تکامل جوهری به اعتبار تجرد برزخی، متصل به عالم مثال شده و صور خیالی را شهود می کند. صور عقلی رشح وجود عقل مجردند و مرتسم در نفس نمی باشند و نفس در مقام صعود به عالم مجردات با عقل مجرد و مثال نوری متحد شده و در نتیجه این اتحاد حقایق و معارف کلی را شهود می نماید. هم چنین تطابق ذهن و عین در دو مقام علم نفس به ادراکات حسی، خیالی و عقلی است. سهروردی معتقد است ادراک حضوری را که به اضافه اشراقی حاصل می شود، مجال غیبت در آن نیست و درباره ادراک شیء غائب از انسان بیان می کند که صورت و مثال حقیقت آن در انسان حاصل می شود. اما بنا بر اصالت وجود، علم حصولی در سایه علم حضوری تحقق می یابد و علم حضوری به قوا و آلات است که مبدأ علوم حصولی است. هم چنین شیوه تحقیق حاضر به روش توصیفی - تحلیلی است. کلید واژگان: علم و معرفت، علم حضوری و حصولی، اتحاد عاقل و معقول
هاجر مهدوی نسب لاله حقیقت
عصمت انبیاء - علیهم السّلام- از جمله مسائل مهمّ و مطرح در ادیان الهی است، و در دین اسلام، وام دار قرآن کریم و سخنان پیامبر اسلام (ص) و ائمّه ی اطهار (ع) می باشد. عصمت، یک نیروی درونی یا به عبارت دیگر ملکه ی نفسانی است که انسان را از اشتباه و گناه حفظ می کند، با وجود این که بر آن قدرت دارد. شیخ مفید و علّامه طباطبایی از جمله کسانی هستند، که در مسئله ی عصمت پیامبران صاحب نظرند، و در تألیفات متعدّد خود از جنبه های مختلف این موضوع بحث نموده اند، از جمله این که عصمت چگونه ماهیتی دارد؟ انبیاء (ع) در چه مواردی معصوم اند؟ دلیل ضرورت عصمت برای ایشان چیست؟ و با وجود عصمت، تکلیف اختیار شخص معصوم چه می شود؟ که با بررسی و تحلیل سخنان شیخ مفید و علّامه طباطبایی در بحث عصمت انبیاء، به این نتیجه رسیدیم که ایشان وجوب عصمت را برای پیامبر یک ضرورت عقلی می دانند و البته دلایل عقلی و نقلی هم بر اثبات این ضرورت می آورند. عصمت از نظر مرحوم شیخ مفید، لطف و موهبتی الهی است، که شامل حال مکلَّف می شود و او را از وقوع در معصیت و ترک اطاعت باز می دارد، با این که آن شخص قادر به انجام آن دو است. و علّامه طباطبایی (ره) عصمت را نوعی علم خاصّ عنوان می کند که اثرش قطعی و تخلّف ناپذیر است و صاحب آن را به طور دائم از خطا و اشتباه حفظ می کند. هر دوی ایشان، اختیار را از ویژگی های عصمت برمی شمارند و قائلند که عصمت مستلزم تکلیف است و اختیار لازمه ی تکلیف. و این چنین، سازگاری میان عصمت و اختیار را تبیین می کنند.آن ها هم چنین قلمرویی برای عصمت انبیاء ذکر کرده و عصمت آن حضرات را در این مراحل به اثبات رسانده اند. که به طور کلّی مرحوم شیخ مفید (ره) پیامبر اسلام، حضرت محمّد (ص) را مطلقاً معصوم دانسته، امّا سایر انبیاء ممکن است قبل از نبوّتشان، صغیره ی سهوی که مایه ی بی اعتباری مرتکب آن نشود، انجام داده باشند. و علّامه طباطبایی (ره) تمامی انبیاء را مطلقاً معصوم می داند.
سعید رحیمیان محمد پارچه باف دولتی
متکلمین قدرت را «صحه الفعل و الترک» معنا کرده اند، اما فلاسفه معتقدند که این تعریف، ملازم با امکان و نقص است و لذا در مورد خدای متعال ـ که بر اساس مبانی فلسفی، واجب الوجود من جمیع الجهات و تام الفاعلیه است ـ راه ندارد. در این تحقیق کوشش شده است تا علاوه بر بیان ایراد فلاسفه به این تعریف، مبنا و خاستگاه این اشکال روشن شود. در ادامه سعی شده تا برمبنای اصول روشنِ بدیهی، عقلی و وجدانی، و همچنین ادله نقلی، توالی فاسده مبنای مذکور به تصویر کشیده شود و نشان داده شود که علاوه بر اینکه اشکال فلسفی به تعریف کلامی قدرت وارد نیست، بلکه تعریف جایگزین فلاسفه نمی تواند تصویرگرِ قدرت، چه در انسان و چه در خداوند متعال باشد. این تحقیق، خاستگاه اشکال فلاسفه را اعتقاد به لوازم علیت فلسفی معرفی می کند و بر این عقیده است که التزام به علیت فلسفی، جایی برای اختیار حقیقی باقی نمی گذارد. از طرف دیگر چون اختیار، از روشن ترین یافتهای بدیهی و وجدانی ماست قابل انکار نبوده و لذا باید در نقطه فعل اختیاری، در قول به علیت فلسفی تجدید نظر کرد. این تجدید نظر و نگاه شهودی به حقیقت اختیار منجر به آن خواهد شد که امکان ترک را برای فاعل مختار ـ در عین تمامیت و عدم کمبود هیچ عاملی ـ محفوظ می داند و از این طریق اشکال تلازم تعریف کلامی قدرت با نقص را ـ چه در انسان و چه در خدای متعال ـ مرتفع می شمارد.
روح الله علیزاده سعید رحیمیان
چکیده ندارد.
میثم کایدان بدیع سعید رحیمیان
چکیده ندارد.
مهدی زارعی سعید رحیمیان
چکیده ندارد.
مجید حمزه لو سعید رحیمیان
چکیده ندارد.
سعید رحیمیان
چکیده ندارد.