نام پژوهشگر: محمدحسین دیانی
زهره عباسی مهری پریرخ
بررسی پژوهش های صورت گرفته در حوزه مدیریت دانش نشان می دهد اصلی ترین علت شکست سازمانها در پیاده سازی مدیریت دانش، عدم توجه آنها به عوامل اجتماعی و فرهنگی بوده است. امروزه کتابخانه ها، به عنوان یک سازمان اجتماعی، با مسائلی مانند کمبود منابع مالی، عدم تخصیص اعتبارات کافی، تغییر شغل ها و پست های سازمانی، کمبود نیروی متخصص، بازنشستگی کارکنان با تجربه، تنوع مراجعان، تحولات فناوری و... مواجه هستند. مقابله با برخی از این چالش ها از طریق اجرای فرآیندهای مدیریت دانش امکان پذیر می باشد. در همین راستا پژوهش حاضر که پژوهشی کاربردی و از نوع پیمایشی است، با هدف شناسایی الگوی فرهنگ سازمانی حاکم در کتابخانه های مرکزی دانشگاههای جامع وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و نیز رابطه آن با میزان اجرای مدیریت دانش در این کتابخانه ها انجام پذیرفته است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه کتابخانه های مرکزی دانشگاههای جامع وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری که حداقل 20 سال از زمان تأسیس آن گذشته باشد، تشکیل می دهد. ابزار گردآوری اطلاعات دو پرسشنامه و یک سیاهه وارسی بود. پرسشنامه اول برای سنجش الگوی فرهنگ سازمانی مورد استفاده قرار گرفت. این ابزار توسط کامرون و کوئین طراحی شد و بر اساس آن می توان 4 الگوی فرهنگ سازمانی (گروهی، کارآفرین، بازاری، و سلسله مراتبی) را شناسایی کرد. پرسشنامه دوم و سیاهه وارسی، توسط محقق طراحی و جهت بررسی میزان اجرای مدیریت دانش در کتابخانه ها مورد استفاده قرار گرفت. پرسشنامه پژوهش به 23 کتابخانه ارسال شد و در نهایت 281 پرسشنامه تکمیل شده توسط کتابداران شاغل، از 21 کتابخانه دریافت و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که 3 الگوی فرهنگ سازمانی گروهی، سلسله مراتبی و بازاری بر کتابخانه های مرکزی حاکم است. از دیدگاه کتابداران شاغل در این کتابخانه ها، الگوی فرهنگ سازمانی مطلوب الگوی گروهی و کارآفرین است. آزمون فرضیه های پژوهش نشان داد که در این کتابخانه ها بین میزان اجرای مدیریت دانش و الگوهای متفاوت فرهنگ سازمانی تفاوت معنادار وجود ندارد ولی همبستگی مثبت بین الگوهای فرهنگ سازمانی کارآفرین و گروهی و میزان اجرای مدیریت دانش وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که بین سطح تحصیلات و سمت کتابداران و نوع الگوی فرهنگی مورد پذیرش رابطه معناداری وجود دارد ولی بین جنسیت و سابقه کار و نوع الگوی فرهنگی مورد پذیرش رابطه معناداری مشاهده نمی شود. تنها بین کارکنان دارای سابقه بالای 15 سال و کمتر از 5 سال در الگوی فرهنگ سلسله مراتبی می توان تا حدودی تفاوت را مشاهده کرد.
وجیهه حسینی مهری پریرخ
کتابهای درسی به عنوان یکی از مهمترین منابع یادگیری دانشآموزان در نظامهای آموزشی محسوب میشوند. با این حال، با توجه به گستره وسیع دانش تولید شده در یک زمینه خاص، ضروریست که دانشآموزان بتوانند از منابع دیگر برای دستیابی به اطلاعات مرتبط با موضوع درس استفاده کنند. با این هدف، سوالهایی در انتهای برخی از درسهای دوره راهنمایی طراحی شدهاند که برای پاسخگویی به آنان دانشآموزان ناچار هستند به منابعی خارج از کتابهای درسی مراجعه کنند. این امر، ضمن آشنایی با دیدگاههای مختلف، موجب عمقی شدن یادگیری آنها می شود. این سوالها، سوالهای پژوهشی نامیده شدهاند. هدف اصلی این پژوهش شناسایی کتابهای منتشر شده در ایران است که توانایی پاسخگویی به سوالهای پژوهشی درسهای دوره راهنمایی را دارد. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی است و با روش پیمایشی انجام شده است. برای بررسی درسها و سوالهای پژوهشی از شیوه تحلیل محتوا بهره گرفته شد. جامعه مورد پژوهش را 421 سوال پژوهشی از 15 کتاب درسی دوره راهنمایی (تاریخ، تعلیمات اجتماعی، جغرافیا، علوم تجربی و فارسی) تشکیل میدهد. همچنین، کتابهای غیردرسی (مرجع/ غیرمرجع) که در ایران منتشر شده است نیز جامعه دیگر پژوهش میباشد. برخی از سوالهای پژوهشی از طریق سیاهه کتابهای منتخب شورای کتاب کودک طی سالهای 87 -1381 پاسخ داده شد. برای دسترسی به این کتابها به کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی و کتابخانه مرکزی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان واقع در مشهد مراجعه شد. برای پاسخ به سایر سوالهای پژوهشی از کتابهایی غیر از کتابهای منتخب شورا که در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی موجود بود بهرهگیری شد. چنانچه این کتابها توانمندی پاسخ به سوالهای پژوهشی مربوطه را داشتند، بر اساس سیاهه ارزیابی محققساخته ارزیابی و در صورتی که 50% امتیازهای کتاب مناسب را کسب کردند به عنوان کتابهای مناسب در نظر گرفته شدند. روایی و پایایی این ابزار توسط متون تخصصی، نظرسنجی از صاحبنظران و نیز معلمان و کتابداران کنترل شد. نتایج نشان میدهد که به طور کلی 98% سوالهای پژوهشی توسط 822 کتاب غیر درسی پاسخ داده شدند که از این میان، 165 مورد از میان کتابهای منتخب شورا و 657 کتاب از میان کتابهای منتخب غیرشورا میباشند. همچنین 79% از سوالها توسط کتابهای مرجع پاسخگویی شدند. از سوی دیگر، 58% از سوالهای پژوهشی در باره ماهیت پدیدهها یا "چهچیزی"، "چهکسی"، "چهزمانی" و "چهمکانی" طرح شدهاند و به گسترش اطلاعات دانشآموزان کمک مینمایند؛ 39% آنها، به سوالهایی در مورد "چگونگی" پدیدهها توجه داشته و بر پرورش دانش در دانش آموزان متمرکز هستند؛ و تنها 3% از آنها به "چرایی" پدیدهها پرداخته و زمینه لازم برای تفکر عمیقتر و برداشتن اولین گامها در خردورزی را فراهم میکنند. دستاورد این پژوهش فهرستی از کتابهای غیردرسی مناسب برای پاسخگویی به سوالهای پژوهشی است که به تفکیک درسها، موضوعهای موردبحث در هر گروه از کتابهای درسی و انواع دانش و نیز منابع مرجع تنظیم شدهاند.
ملیحه تردست زاده محمدحسین دیانی
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی کیفیت و سودمندی استنادها در مقاله های کتابداری و اطلاع رسانی بر اساس نوع، طبقه ، و مکان استنادها است. این پژوهش از نوع کاربردی و با روش تحلیل محتوا انجام گرفته است. جامعه آماری برای بررسی نوع و مکان استنادها 915 استناد و برای بررسی سطح سودمندی استنادها 1000 استناد مربوط به مقاله های پژوهشی تألیفی مجله های کتابداری و اطلاع رسانی با درجه علمی – پژوهشی، فصلنامه کتاب، و دفتر کتابداری با درجه علمی – ترویجی، مربوط به سال 1385 است. در اینجا بررسی مقالات مروری به دلیل تفاوتهای خاص آنها با مقالات علمی پژوهشی مورد نظر نبودند. نتایج پژوهش نشان داد که: (1) بین الگوی استنادی نویسندگان (استفاده از انواع استناد)، در سه مجله مورد بررسی تفاوت معنی دار وجود دارد. (2) توزیع و پراکندگی استنادها در بخش های مختلف سه مجله مورد بررسی، متفاوت است. به طوریکه در هر سه مجله بیشترین تعداد استنادها ابتدا در بخش مرورنوشتار و سپس در بخش مقدمه قرار دارد. (3) سطح سودمندی استنادها در سه مجله مورد بررسی متفاوت است. سطح سودمندی بالا در مجله کتابداری و اطلاع رسانی با 4/53 %، بیشترین فراوانی را دارد در حالی که این سطح سودمندی در فصلنامه کتاب 9/28 %، و در کتابداری 9/27 %، است. (4) الگوی استنادی نویسندگان، مکان و سطح سودمندی استنادها در کل مجله های مورد بررسی متفاوت است.
وحیده حاجی محمدی محمدحسین دیانی
چکیده پژوهش حاضر با هدف نشان دادن توان عملی پایگاه مقالات تمام متن فارسی مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوری در تکمیل مجموعه مقالات فارسی موجود در کتابخانه های دانشگاه فردوسی، انجام گرفته است. جامعه مورد مطالعه، مجلات علمی – پژوهشی فارسی مصوب وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، مجلات علمی – پژوهشی فارسی موجود در دانشگاه فردوسی و مجموعه ادواریهای الکترونیکی علمی – پژوهشی فارسی پایگاه مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوری است که بین سالهای 1386 – 1382 و در چهار حوزه موضوعی علوم، علوم انسانی، فنی و مهندسی و کشاورزی مورد بررسی قرار گرفته است. روش پژوهش، پیمایشی و از نوع کاربردی می باشد. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد: 1. از جمع کل 206 عنوان مجله مصوب وزارت علوم، پایگاه مرکز منطقه ای 142 عنوان را دارا می باشد که 15/63 درصد در حوزه علوم، 66/66 درصد در حوزه علوم انسانی، 28/54 درصد در حوزه فنی و مهندسی و 80/87 درصد در حوزه کشاورزی است. در نتیجه می توان از پایگاه مقالات تمام متن فارسی مرکز منطقه ای به عنوان مکمل یا جایگزین مجلات چاپی فارسی دانشگاه فردوسی استفاده کرد. 2. از جمع کل 206 عنوان مجله مصوب وزارت علوم، دانشگاه فردوسی 125 عنوان مجله را دارا می باشد که 89/57 درصد در حوزه علوم، 93/63 درصد در حوزه علوم انسانی، 14/37 درصد در حوزه فنی و مهندسی و 17/73 درصد در حوزه کشاورزی است. در نتیجه سابقه ای کامل از مجلات فارسی علمی – پژوهشی در کتابخانه های دانشگاه فردوسی وجود ندارد. 3. از بین 12 کتابخانه مورد بررسی در دانشگاه فردوسی، 50 درصد از کاردکس و 6/41 درصد از فهرست الفبایی برای تعیین موجودی و شماره های مجلات استفاده می کردند در حالیکه 3/8 درصد از هیچگونه ابزاری استفاده نمی کردند. 4. از بین 12 کتابخانه دانشگاه فردوسی، تنها 2 کتابخانه از رونوشت فهرست مندرجات مجلات و فهرست الکترونیکی مقالات، برای دسترسی به محتوای موضوعی مجلات استفاده می کردند. 5. موفقیت بازیابی مقالات در پایگاه مرکز منطقه ای بیشتر از دانشگاه فردوسی است. 6. سرعت بازیابی مقالات در پایگاه مرکز منطقه ای بیشتر از دانشگاه فردوسی است. 7. مجموعه مجلات کتابخانه های دانشگاه فردوسی در مقایسه با پایگاه مرکز منطقه ای از جامعیت و کاملیت کمتری برخوردار است. بنابراین فرضیه پژوهش تأیید می شود. 8. دانشگاه فردوسی مشهد به لحاظ مجلات گذشته نگر بی نیاز از مجموعه الکترونیکی مرکز منطقه ای نمی باشد.
کبری قاسمی تیتکانلو محمدحسین دیانی
پژوهش حاضر با هدف بررسی جایگاه آموزشی/ پژوهشی کتابخانه مرکزی دانشگاه فردوسی مشهد و تعیین رابطه میان دو عامل فاصله مکانی و میزان آگاهی( به عنوان دو عنصر از آمیخته بازاریابی) بر روی میزان استفاده دانشجویان انجام گرفته است. جامعه مورد مطالعه، کلیه دانشجویان کارشناسی مشغول به تحصیل در نیمسال اول سال تحصیلی 89-1388 از 6 دانشکده انتخابی بر اساس فاصله مکانی بود. بر این اساس، 356نفر از دانشجویان کارشناسی حجم نمونه را تشکیل داد. ابزار گردآوری اطلاعات، روش مشاهده آثار به جا مانده از بخش امانت کتابخانه مرکزی با استفاده از نرم افزار سیمرغ بود و از روش پرسشنامه برای سنجش رفتارهای استفاده کنندگان از خدمات کتابخانه مرکزی استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد: 1. میان فاصله مکانی و میزان استفاده رابطه معناداری وجود دارد. به این معنی که دانشجویان ساکن در فاصله های نزدیک استفاده بیشتری از کتابخانه و خدمات آن داشته اند. 2. به علت یکسان بودن سطح عدم آشنایی، میان میزان استفاده دانشجویان ساکن خوابگاه های نزدیک کتابخانه مرکزی و سایر دانشجویان اختلاف معناداری وجود نداشته است و هر دو گروه استفاده یکسانی از کتابخانه مرکزی داشته اند. 3. میان میزان کتابهای به امانت رفته از دو حوزه علوم و علوم اجتماعی تفاوت وجود دارد و این تفاوت در جهت فزونی امانت در کتابهای حوزه علم است. 4. بین کمیت کتابهای به امانت برده شده علوم اجتماعی و کتابهای ادبی تفاوت وجود دارد و این تفاوت به دلیل نبود کتابهای ادبی در دیگر کتابخانه های دانشگاه (غیر از ادبیات) در جهت فزونی کتابهای ادبی است. 5. دانشجویان دانشگاه فردوسی تأثیرگذاری مجموعه کتابخانه مرکزی دانشگاه را در فعالیت های آموزشی و پژوهشی خود کمتر از 50% ارزیابی کرده اند. 6. فهرست مشترک الکترونیک کتابهای فارسی در سایت کتابخانه مرکزی دانشگاه فردوسی در کمتر از 20% موارد موجب مراجعه به کتابخانه های دانشگاه برای امانت کتاب شده است.
اکرم فتحیان دستگردی اعظم صنعت جو
هدف پژوهش حاضر، بررسی کارآمدی قابلیتهای هستیشناسی در مقایسه با اصطلاحنامه در ساختار سنتی آن است. به منظور ارائه مدلی از هستی شناسی در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی و با هدف گسترش این ابزار به عنوان ابزار معناشناسی در بازنمون دانش و بازیابی مفاهیم حوزه، با روش تحلیل حوزه به ساخت نمونه اولیه ای از هستی شناسی در حوزه «نمایه سازی» با عنوان asfaont پرداخته شد. هستی شناسی طراحی شده، حاصل تبدیل مفاهیم حوزه «نمایه سازی» اصطلاحنامه اصفا به هستی شناسی است که در چهار مرحله شامل گردآوری مفاهیم، کشف و تعیین روابط میان مفاهیم، ایجاد کاربرگه برای هر مفهوم مطابق با ویژگی های هستی شناسی و طراحی ساختار هستی شناسی در محیط نرم افزارprotégé طراحی گردید. به منظور ارزیابی کارآمدی ساختار هستی شناسی طراحی شده با روش تحلیل حوزه در بازنمون دانش و بازیابی مفاهیم، در یک مطالعه «کاربردپذیری» به سنجش هستی شناسی در مقایسه با اصطلاحنامه پرداخته شد. جامعه آماری پژوهش با توجه به انتخاب روش «آزمون کاربردپذیری»، دانشجویان کارشناسی ارشد رشته کتابداری و اطلاع رسانی بودند که واحد درسی «نمایه سازی» را گذرانده و با حوزه «نمایه سازی» آشنایی داشتند. ابزار گردآوری اطلاعات، دو پرسشنامه عامل بندی شده منطبق با روش آنتومتریک، یکی برای ارزیابی اصطلاحنامه اصفا و دیگری برای ارزیابی هستی شناسی بود. در آزمون ارزیابی، هر کاربر کلیدواژه های مورد نظرش در حوزه «نمایه سازی» را در هر دو ابزار، جستجو می کرد و پس از انجام جستجو، پرسشنامه مربوط به ابزارها را تکمیل می نمود. همچنین از روش بلند فکر کردن در حین جستجو و از مصاحبه پس از انجام جستجو به منظور گردآوری اطلاعات تکمیلی در زمینه نقاط ضعف و قوت هستی شناسی و نیز برای گسترش هستی شناسی استفاده شد. سوالات پرسشنامه ها به پنج معیار اصلی «امکانات تصویری در بازنمون دانش»، «نمایش محتوا»، «محتوا» (مفاهیم، روابط و نمونه ها)، «درک کاربر از محتوا» و «جستجو و بازیابی محتوا» تقسیم شد. چهار معیار اول در آزمون فرضیه یک (مقایسه کارآمدی بازنمون دانش) و آخرین معیار در آزمون فرضیه دو (مقایسه کارآمدی بازیابی مفاهیم حوزه موضوعی) بررسی گردید. نتایج آزمون فرضیه یک نشان داد میانگین پاسخ های کاربران در مورد متغیرهای مربوط به معیارهای مرتبط با کارآمدی بازنمون دانش در هستی شناسی از میانگین پاسخ های مربوط به اصطلاحنامه اصفا بیشتر است و اختلاف معناداری میان این دو ابزار وجود دارد. نتایج آزمون فرضیه دو نیز نشان داد میانگین پاسخ های کاربران در مورد متغیرهای مربوط به معیار مرتبط با کارآمدی بازیابی مفاهیم موضوعی در هستی شناسی از میانگین پاسخ های مربوط به اصطلاحنامه اصفا بیشتر است. با توجه به اثبات هر دو فرضیه آزمون می توان نتیجه گرفت، از نظر کاربران میزان کارآمدی هستی شناسی در بازنمون دانش و بازیابی مفاهیم بیشتر از میزان کارآمدی اصطلاحنامه اصفا است. همچنین با رویکرد تحلیل حوزه می توان ابزارهای معناشناختی کارآمدتری در بازنمون دانش و بازیابی مفاهیم حوزه های موضوعی در مقایسه با ابزارهای سنتی نظیر اصطلاحنامه ها طراحی نمود.
فرشته نوروزی روشناوند محمدحسین دیانی
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی و مقایسه کارایی جستجوی موضوعی سرعنوانی و کلیدواژه ای در نرم افزارهای کتابخانه ای سیمرغ و افق با استفاده از معیارهای اصلی بازیافت و دقت انجام گرفته است. جامعه مورد مطالعه، از نوع جامعه محدود بوده و متشکل از دو پایگاه اطلاعاتی ایجاد شده در نرم افزارهای سیمرغ و افق است. نمونه ای شامل 100 عنوان کتاب انتخاب شد که همه آنها در دو پایگاه مبتنی بر نرم افزارهای موردنظر وجود داشتند و قواعد فهرست نویسی یکسانی در مورد آنها به کار گرفته شده بود. در قسمت جستجوی موضوعی سرعنوانی، موضوع سرعنوانی 100 عنوان کتاب که به عنوان نمونه انتخاب شده بودند و شامل 194 موضوع استخراج شده از اطلاعات فهرست نویسی پیش از انتشار این کتاب ها بودند در فیلد موضوع دو نرم افزار مورد جستجو قرار گرفت. در قسمت مربوط به جستجوی موضوعی کلیدواژه ای از این 194 موضوع سرعنوانی، 425 کلیدواژه یا عبارت که دارای بار معنایی بودند به دست آمد که این کلیدواژه های موضوعی نیز در فیلد موضوع دو نرم افزار مورد جستجو قرار گرفت. یافته ها نشان داد: 1. دو نرم افزار از نظر جستجوی موضوعی سرعنوانی تفاوت آماری معنی داری ندارند، یعنی جستجوی موضوعی سرعنوانی در دو نرم افزار به نتایج نسبتاً یکسانی می انجامد. 2. نرم افزار افق در جستجوی موضوعی کلیدواژه ای بهتر از نرم افزار سیمرغ عمل می کند. 3. بین دو روش جستجوی موضوعی سرعنوانی و کلیدواژه ای در نرم افزار افق تفاوت معنی داری وجود ندارد، یعنی با هر یک از دو شیوه متفاوت جستجوی موضوعی نتایج یکسانی به دست می آید. 4. دو نوع روش جستجوی موضوعی کلیدواژه ای و سرعنوانی در نرم افزار سیمرغ دارای اختلاف معنی-داری می باشند، به عبارتی در نرم افزار سیمرغ جستجوی موضوعی سرعنوانی بهتر از جستجوی موضوعی کلیدواژه ای عمل می کند.
امیر نیک زمان رحمت الله فتاحی
ارتباط میان کاربران و منابع اطلاعاتی موجود در کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی مستلزم برقراری ارتباط میان واژگان کاربر (عبارت هایی که کاربران به منظور جستجو در نظام بازیابی اطلاعات استفاده می کنند) و واژگان نظام (اصطلاح هایی که نظام به منظور نمایه سازی منابع استفاده می کند) از جمله سرعنوان های موضوعی می باشد. از این رو، هدف پژوهش حاضر این است تا زبان جستجوی موضوعی کاربران (دانشجویان) را به لحاظ همخوانی با سرعنوان های موضوعی فارسی مورد بررسی قرار دهد. همچنین، هدف دیگر، پی بردن به چگونگی بسط عبارت جستجوی موضوعی و میزان همخوانی عبارت های بسط داده شده با سرعنوان های موضوعی فارسی و نیز، مقایسه الگوهای جستجوی موضوعی در دو حوزه علوم کاربردی (کشاورزی) و علوم انسانی (علوم تربیتی و روانشناسی، کتابداری) است. به این منظور، جامعه این پژوهش را دانشجویان دو دانشکده کشاورزی و علوم تربیتی و روانشناسی تشکیل دادند که رفتار جستجوی موضوعی آن ها در فهرست رایانه ای کتابخانه های دو دانشکده طی مدت حدود دو ماه مورد مشاهده، ثبت و تحلیل قرار گرفت. از این رو، از دو روش مشاهده و تحلیل محتوا به منظور گردآوری اطلاعات لازم استفاده شد. در یک تحلیل کلی، یافته ها نشان می دهد که در جستجوهای موضوعی انجام گرفته در دانشکده کشاورزی میزان همخوانی کامل 9/30 درصد، میزان همخوانی نسبی 5/19 درصد و میزان عدم همخوانی 6/49 درصد می باشد؛ در جستجوهای موضوعی انجام گرفته در دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی نیز میزان همخوانی کامل 7/37 درصد، میزان همخوانی نسبی 1/21 درصد و میزان عدم همخوانی 2/41 درصد می باشد. در جستجوهای موضوعی انجام گرفته در دانشکده های مذکور، 4/98 درصد از شکل های عبارت های جستجوی موضوعی با آن دسته از انواع شکل های سرعنوان های موضوعی فارسی همخوانی دارند که احتمالاً در زبان طبیعی بیشتر مورد استفاده قرار می گیرند؛ آن شکل ها عبارتند از: عبارت های جستجوی موضوعی متشکل از بیش از یک واژه، عبارت های جستجوی موضوعی ساده و عبارت های جستجوی موضوعی متشکل از چند اسم همراه با حرف ربط یا اضافه. در مورد چگونگی بسط جستجو، در یک تحلیل کلی می توان به سه نکته اشاره کرد: 1) کاربران در دانشکده کشاورزی و دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، هنگام بسط جستجو از متغیر زبان شناختی بیشتر از متغیر زمینه ای استفاده می کنند؛ 2) کاربران در دانشکده های مذکور، در بیشتر اوقات بسط جستجوی خود را با استفاده از یک تغییر به انجام می رسانند؛ و 3) تغییر در نوع فیلد جستجو هنگام بسط جستجو بیشتر در مورد فیلدهای عمومی، عنوان و موضوع رخ می دهد. میان زبان جستجوی دانشجویان دانشکده های مورد نظر در مورد اکثر انواع همخوانی های عبارت جستجوی موضوعی با سرعنوان های موضوعی فارسی، تفاوت معناداری وجود ندارد. میان دو دانشکده در مورد هر یک از انواع همخوانی شکلی عبارت های جستجوی موضوعی دانشجویان با سرعنوان های موضوعی فارسی تفاوت معناداری وجود ندارد. میان رفتار بسط جستجوی دانشجویان دو دانشکده به لحاظ انواع حالت های بسط جستجو با استفاده از انواع متغیرهای زمینه ای و زبان شناختی و همچنین، تعداد تغییرهای انجام شده در هر بسط جستجو در بیشتر موارد تفاوت معناداری وجود ندارد. میان زبان جستجوی دانشجویان دو دانشکده نیز به لحاظ میزان همخوانی واژگانی با سرعنوان های موضوعی فارسی، در جستجوی موضوعی اول، بسط اول و بسط دوم در بیشتر موارد تفاوت معناداری مشاهده نمی شود.
رضا آدمیان محمدرضا داورپناه
هدف این پژوهش بررسی تاثیر توسعه یافتگی کشورها بر میزان رویت پذیری مقالات هم تالیفی علمی با استفاده از روش علم سنجی می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل مقالات هم تالیفی حوزه علوم نمایه شده در پایگاه isi، در سالهای 2005 و 2006، به همراه استنادهای این مقالات در طول سال های 2005 تا 2010 می باشد. برای دسترسی به اهداف این پژوهش ابتدا به صورت تصادفی بر اساس لیست سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (organisation for economic co-operation and development=oecd) حجم نمونه ای به تعداد 20 کشور شامل 10 کشور توسعه یافته و 10 کشور در حال توسعه انتخاب شدند. فهرست مقالات حوزه علوم در این کشورها به صورت سالانه طی سال های 2005 و 2006، از وبگاه علوم (wos) تهیه و مقالات هم تالیفی جدا گردید. آنگاه با استفاده از جدول مورگان از مجموعه مقالات هم تالیفی نمونه گیری به عمل آمد. میزان رویت پذیری تمامی مقالات نمونه گیری شده در دو سال پایه در طی یک دوره 6 ساله 2005 تا 2010 مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد متوسط استناد به مقالات مشترک کشورهای درحال توسعه با کشورهای توسعه یافته 29/11، و متوسط استناد به مقالات هم تالیفی غیرمشترک کشورهای درحال توسعه با کشورهای توسعه یافته 18/5 است. همچنین بین تعداد کشورهای همکاری کننده در مقالات حاصل از همکاری علمی و میزان استناد به آن ها رابطه مثبت وجود داشته و ضریب همبستگی بین این دو متغیر 538/0+ می باشد. در بررسی تفاوت معنی داری بین الگوهای همکاری علمی در کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه، مشاهده شد که میزان همکاری علمی منطقه ای یا قاره ای در کشورهای توسعه یافته حدود سه برابر کشورهای درحال توسعه و میزان همکاری علمی درون قطبی در کشورهای توسعه یافته حدود یازده برابر کشورهای درحال توسعه است که نشان از تمایل بالای محققان برای همکاری علمی با همکاران خود در کشورهای توسعه یافته را دارد؛ اما بین میزان همکاری های ملی و فرامنطقه ای در کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه تفاوت چندانی وجود ندارد. الگوهای همکاری علمی (ملی یا بین المللی) بر میزان استناد به مقالات تاثیر متفاوتی دارد. میزان استناد به مقالات هم تالیفی بین المللی حدود 5/1 برابر میزان استناد به مقالات هم تالیفی ملی است. در مجموع، اختلاف میزان استناد به همکاری های بین المللی با میزان استناد به همکاری های ملی در کشورهای توسعه یافته (حدود 56/7) بیشتر از کشور های درحال توسعه (حدود 97/5) است. بین میزان رویت پذیری مقالات هم تالیفی در کشورهای توسعه یافته و کشورهای درحال توسعه تفاوت معنی داری وجود دارد. میانگین استناد به مقالات هم تالیفی کشورهای توسعه یافته حدود دو برابر کشورهای درحال توسعه است. نتایج حاصله نشان می دهد همکاری های بین المللی بویژه همکاری با کشورهای توسعه یافته باعث افزایش حدود 5/1 برابری میزان استناد به مقالات علمی کشورهای درحال توسعه می شود و کشورهای درحال توسعه برای افزایش رویت پذیری مقالات خود بهتر است همکاری های خود با کشورهای توسعه یافته را گسترش دهند.
حیدر مختاری محمدرضا داورپناه
براساس فرمول نظری، حجم نمونه ای به تعداد 359 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبی انتخاب شدند. آزمودنیها سه پرسشنام? "فهرست باورهای معرفتی"، "سنج? نیاز به شناخت" و "پرسشنام? رفتار اطلاعاتی" را که روایی و پایایی آنها مورد سنجش قرار گرفته بود، تکمیل کردند. نتایج نشان داد که ابعاد پنجگان? باورهای معرفت شناختی دانشجویان برحسب جنسیت در سه بعد ثبات دانش، منبع دانش و کنترل بر کسب دانش، و کل باورهای معرفت شناختی متفاوتند. جز بعد ساختار دانش، بقی? ابعاد باورهای معرفت شناختی تفاوتی معناداری برحسب حوزه های تحصیلی نداشتند. ابعاد باورهای معرفت شناختی دانشجویان برحسب مقطع تحصیلی نیز در سه بعد ساختار دانش، منبع دانش و سرعت کسب دانش و نیز کل باورهای معرفت شناختی تفاوتی معنادار را نشان داد. نیاز به شناخت دانشجویان هم برحسب حوز? تحصیلی (با کمترین میزان در علوم انسانی) و هم برحسب مقطع تحصیلی (با بیشترین میزان در مقطع دکتری) با همدیگر متفاوت بود. باورهای معرفت شناختی و نیاز به شناخت با رفتار اطلاعاتی آزمودنیها همبستگی معنادار مثبتی داشتند. باورهای معرفت شناختی و نیاز به شناخت برحسب برخی متغیرهای جمعیت شناختی پیش بینی کنند? رفتار اطلاعاتی کاربران بودند. طبق یافته های حاصل، دانشجویان دارای باورهای معرفت شناختی سطح بالا در مقایسه با دانشجویان دارای باورهای معرفت شناختی سطح پایین در محیط اطلاعاتی خودکارآمدتر بودند. رفتار اطلاعاتی دانشجویان دارای نیاز به شناخت سطح بالا متفاوت از رفتار اطلاعاتی دانشجویان دارای نیاز به شناخت سطح پایین بود. همچنین رفتار اطلاعاتی دانشجویان برحسب مقطع تحصیلی آنان متفاوت بود.
محمدرضا کیانی محمدحسین دیانی
چکیده مقدمه/ زمینه: در عصر اطلاعات، نمونه های بسیاری از عدم استفاده از اطلاعات را در پیرامون خودمان و حتی در رفتار اطلاعاتی خودمان شاهد هستیم. در چنین فضایی پرداختن به عدم استفاده از اطلاعات در جایگاهی مستقل از مفهوم استفاده از اطلاعات و نه به معنای معکوس آن، دغدغه ای است که به نظر می رسد از اهمیت بالایی برخوردار باشد. این مفهوم اگرچه خیلی دیر و در ابتدای قرن بیست و یکم، جایگاهی مستقل یافته است، لیکن در سر آغاز راهی است که ادامه آن نیل به نظریه ای منسجم را درباره این رفتار مهم اطلاعاتی نوید می دهد. هدف: هدف اصلی این پژوهش بررسی و آزمون الگوی روابط میان عدم استفاده اجباری از اطلاعات و مقوله های فرعی آن با اجتناب شناختی، جهت گیری منفی به مشکل و عدم تحمل بلاتکلیفی و مقوله های فرعی آن ها و با رویکردی شناختی است تا میزان ارتباط هر یک از این متغیرها را با موضوع اصلی پژوهش و با هم بسنجد. روش شناسی: این پژوهش از نظر تجزیه و تحلیل فرضیه ها، توصیفی و از نوع همبستگی (با استفاده از تحلیل معادلات ساختاری) است. نوع کار تحقیقاتی، کاربردی است و گردآوری داده ها به روش پیمایشی (پرسشنامه و مصاحبه نیمه ساختار یافته اجرا شده در نمونه ای به حجم 214 نفر، حاصل از جامعه دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه فردوسی مشهد) انجام شده است. برای بررسی روابط مورد نظر پژوهش و درک چرایی این روابط، پژوهشگر از رویکرد ترکیبی (کمی و کیفی) بهره گرفته است. یافته ها: حوزه تحصیلی و جنسیت آزمودنی ها تأثیری بر میزان متغیرهای مورد مطالعه نداشتند، اما مقطع تحصیلی بر دو متغیر اجتناب شناختی و جهت گیری منفی به مشکل موثر و بر متغیرهای عدم استفاده اجباری از اطلاعات و عدم تحمل بلاتکلیفی بی تأثیر بود. داده های کمی و کیفی همسو با هم تأثیر عوامل شناختی را بر عدم استفاده اجباری از اطلاعات تأیید کردند. اغلب آزمودنی ها به طور متوسط شرایط مرتبط با اجتناب شناختی، جهت گیری منفی به مشکل و عدم تحمل بلاتکلیفی را هم خود تجربه کرده بودند و هم در همتایان خود سراغ داشتند و ضمناً نقش این عوامل را بر عدم استفاده اجباری از اطلاعات مهم قلمداد می کردند. در ادامه با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری و به منظور آزمون فرضیه ها و سوال ها، روابط میان متغیرها و شاخص های آن ها با هم آزمون و تحلیل شد و در نهایت یک مدل کلی از عدم استفاده اجباری شناختی از اطلاعات آزمون و برازش شد. نتایج: نتایج نشان داد متغیرهای مداخله گر موثر بر عوامل شناختی رفتار عدم استفاده اجباری از اطلاعات عبارتند از: خود کارآمدی ادراک شده، وضعیت عاطفی قبلی و نزدیکی تهدید به فرد. این پژوهش توانست از دو طریق (تأیید نقش شاخص های شناختی مدل پژوهش و تأیید نقش متغیرهای مستقل پژوهش)، تأثیر عوامل شناختی را در عدم استفاده اجباری از اطلاعات تأیید کند. دستاورد بعدی این پژوهش تفکیک عوامل شناختی منجر به رفتار عدم استفاده اجباری از اطلاعات به دو بخش جنبه های احساسی و عاطفی (روان شناختی) شناخت و جنبه های اطلاعاتی و دانشی (غیر عاطفی) شناخت، بود. کاربردهای احتمالی: یافته های این مطالعه ممکن است در حوزه های زیر کاربرد داشته باشد: در ابتدا این رساله با معرفی شرایط منجر به عدم استفاده اجباری از اطلاعات، و با تشریح موانع شناختی منجر به این رفتار و طراحی ابزار لازم، زمینه را برای شناخت هرچه بهتر حرفه مندان و متخصصان علم اطلاعات و دانش شناسی از این رفتار مهیا می سازد. نتیجه چنین شناختی کمک به پیشرفت رشته در عرصه های نظری و عملکردی خواهد بود. شناخت رفتار عدم استفاده از اطلاعات به عنوان رفتاری مستقل و تمیز دادن انواع و شرایط منجر به این رفتار اطلاعاتی، برای همه و به خصوص حرفه مندان و متخصصان علم اطلاعات و دانش شناسی ضروری است. شناسایی عوامل موثر بر این رفتار به آنان یاری می رساند تا حد امکان این رفتار را از شرایط اجبار و غیر قابل اجتناب خارج سازند؛ و در کاهش آن در خود و در کاربران مراکز اطلاع رسانی محل اشتغال خود، موفق تر عمل نمایند. اصالت/ ارزش: این رساله از سه جهت می تواند اصیل و نو باشد. اول موضوع آن که در ایران برای اولین بار و در سطح بین المللی دومین مطالعه ای است که به عدم استفاده از اطلاعات به عنوان موضوعی مستقل از استفاده از اطلاعات پرداخته است. رویکرد شناختی به این موضوع نیز کاملاً اصیل و بی همتا در سطح ملی و بین المللی است. روش مورد استفاده در تجزیه و تحلیل داده ها (مدل معادلات ساختاری) در حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی در کمتر مطالعه ای مورد استفاده قرار گرفته است. در پایان این پژوهش الگویی از روابط میان متغیرها و شاخص های مورد مطالعه عرضه شده است که حاصل همین مطالعه و برخاسته از نتایج کمی و کیفی آن در ترکیب با چارچوب نظری و پیشینه مطالعاتی آن است. کلیدواژه ها: عدم استفاده از اطلاعات، عدم استفاده اجباری، اجتناب شناختی، جهت گیری منفی به مشکل، عدم تحمل بلاتکلیفی، موانع شناختی، آستانه کمبود دانش، کم توجهی، پالایش اطلاعات
فرشید دانش رحمت الله فتاحی
زمینه/هدف: یکی از زمینههای پژوهش در قلمرو وبسنجی مطالعه میزان حضور و اثربخشی وبی دانشمندان است. با توجه به اینکه اطلاعات دقیقی در زمینه میزان و چگونگی حضور و اثربخشی اعضاء هیأت علمی علم اطلاعات و دانششناسی ایران در دست نیست، پژوهش حاضر به این مسأله اساسی میپردازد. افزون بر این، وضعیت این مسأله در ارتباط با عملکرد علمی و حرفهای جامعه پژوهش مشخص نیست. بنابراین، هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی میزان و چگونگی حضور و اثربخشی اعضاء هیأت علمی رشته علم اطلاعات و دانششناسی ایران و پیبردن به رابطه آن با کسب امتیازهای مادی و معنوی در چارچوب نظریه قشربندی اجتماعی در علم و ترسیم قشرهای جامعه پژوهش حاضر می باشد. روششناسی: این پژوهش از نوع کاربردی است و به دو روش پیمایشی با رویکرد توصیفی و وبسنجی انجام میشود. جامعه پژوهش را کلیه اعضاء هیأت علمی شاغل در گروه های آموزشی علم اطلاعات و دانش شناسی ایران دارای مدرک تحصیلی دکتری تخصصی و مرتبه استادیاری به بالا و نیز دارای تولیدات علمی و استنادهای وبی آن ها تشکیل میدهند. از سیاهه وارسی برای گردآوری دادههای وبی در مورد زمینههای حضور آثار و پرسشنامه به منظور جمعآوری دادههای مربوط به فعالیتهای علمی و حرفهای استفاده شده است. همچنین گردآوری دادههای وبی در بستر سه پایگاه گوگل، گوگل پژوهشگر و نمایه استنادی علوم ایران انجام گرفت. داده ها با استفاده از روشهای آمار توصیفی مانند توزیع فراوانی، درصد، میانگین و همبستگی اسپیرمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: تحلیل دادهها نشان داد که از نظر میزان حضور و اثربخشی برای مجموع آثار فارسی و انگلیسی اعضاء هیأت علمی گروههای دانشگاههای فردوسی مشهد، شهید چمران اهواز، شیراز، خوارزمی و دانشگاه آزاد اسلامی بیشترین حضور را در قشر مرکزی دارند. یافتهها درخصوص زمینههای حضور مجموع آثار جامعه پژوهش در گوگل حاکی از آن است که زمینههای حضور پایگاه اطلاعات علمی، خود استنادی و وبسایتهای دانشگاهی جایگاههای نخست تا سوم را به خود اختصاص دادهاند. تحلیل دادهها همچنین تفاوت بین میزان حضور و اثربخشی جامعه پژوهش و محل اخذ مدرک دکتری از داخل و خارج را تأیید نمود. در ادامه مشخص شد که بین میزان حضور و اثربخشی جامعه پژوهش با مرتبه علمی تفاوت وجود دارد. در مورد فرضیه نخست مشخص شد که بین میزان حضور و اثربخشی جامعه پژوهش رابطه معنیدار وجود دارد. تحلیل دادهها در خصوص فرضیه دوم نیز نشان داد که بین میزان حضور جامعه پژوهش و حضور آثار آنها در گوگل رابطه معنیدار است. در مورد فرضیه سوم نیز رابطه بین قشربندی مبتنی بر عملکرد علمی و حرفهای و قشربندی وبی تأیید گردید. نتایج: تحلیل نتایج حاکی از آن است که دانشآموختگی در خارج از کشور، تسلط به زبان انگلیسی، نگارش مقالههای گروهی با دانشمندان بینالمللی، عضویت در گروههای پژوهشی معتبر، اشتغال در گروههای آموزشی پر سابقه و دارای تحصیلات تکمیلی از علتهای اصلی حضور برخی از اعضاء جامعه پژوهش در قشر مرکزی به شمار میآید. همچنین، داشتن وبلاگ یا وبسایت شخصی روز آمد و دارای محتوا، عضویت در شبکههای اجتماعی علمی و پایگاه اطلاعاتی برخی از علتهای اصلی میزان حضور بالای آثار در موتور کاوش گوگل میباشد. کاربردهای احتمالی: در کنار شاخصهای سنتی موسسه اطلاعات علمی، با استفاده از شاخص ارزیابی جدید مطرح شده با عنوان "شاخص حضور و اثربخشی وبی" میتوان دانشمندان، دانشگاهها و کشورها را ارزیابی و پایش نمود. اصالت/ ارزش: پژوهش حاضر چارچوب نظری نوینی برای انجام پژوهش معرفی کرده است. همچنین نتایج بدست آمده از آن تصویری روشن از وضعیت کنونی جامعه پژوهش هم از جنبه حضور و اثربخشی در وب و هم از نظر عملکرد علمی و حرفهای ارائه نمود. افزون بر این، پیشنهادهای کاربردی برخاسته از این پایاننامه میتواند به عنوان نقشه راهی برای دانشمندان جوان و کم سابقه قلمروهای علمی مختلف ارائه نماید. به بیان دیگر، آنها میتوانند با استفاده نتایج بدست آمده در این پژوهش و توجه به عوامل و علتهای موفقیت برخی از افراد جامعه پژوهش از آنها ایده گرفته و در زندگی علمی و حرفهای خود از این الگوها استفاده نمایند.
ملیحه ایلخانی مهنه مهری پریرخ
هدف: با توجه به توسعه روزافزون و سریع فناوری¬های اطلاعاتی و تحول¬های ایجاد شده در نیازها و انتظارات کاربران و در فرایند خدمت رسانی به آنان، بهره گیری از خدمات مرجع الکترونیکی در کتابخانه ها ضروری می باشد. هدف این پژوهش شناخت توانایی¬های کتابداران و زیرساخت های فناوری مورد نیاز برای ارائه خدمات مرجع الکترونیکی در دانشگاه فردوسی مشهد و پی بردن به کاستی¬های مربوطه برای راه¬اندازی این خدمات می-باشد. روش و ابزار و جامعه پژوهش: این پژوهش از نوع کاربردی است و به روش پیمایشی انجام شد. با توجه به نبود تجربه مشابه، ابزارهای پژوهش ¬(یعنی پرسشنامه، سیاهه وارسی و پرسش¬های مصاحبه) بر پایه رهنمودهای انجمن¬ خدمات مرجع و خدمات برای کاربران ( روسا)، ایفلا و همچنین متون مرتبط طراحی شدند. هدف پرسشنامه سنجش نظرات کتابداران در مورد مهارت¬های فناوری، مهارت¬های تخصصی و نیز مهارت¬های فردی آنان بود. در بخش مربوط به مهارتهای فردی پرسشنامه از آزمون خلاقیت تورنس نیز استفاده گردید. در پرسشنامه از طیف لیکرت، برای سنجش مهارت¬های کتابداران دانشگاه فردوسی مشهد استفاده شد. سیاهه وارسی برای شناسایی زیرساخت¬های فناوری برای ارائه این خدمات طراحی گردید. از طرف دیگر برای کنترل درست بودن نظرات، چند سئوال باز به پرسشنامه اضافه شد. مصاحبه با یک نفر از مسئولان کتابخانه صورت گرفت و هدف آن، شناسایی زیرساخت¬ها و پی بردن به برخی از مهارت¬های کتابداران بود. برای اطمینان از روایی ابزارهای پژوهش افزون بر استفاده از رهنمودها و متون پیشگفته، از دیدگاه¬ صاحب نظران علم اطلاعات و دانش شناسی نیز استفاده گردید. انجام پیش آزمون و نتیجه آزمون آلفای کرونباخ برابر با 945/0 نشانگر پایایی قابل قبول ابزار گردآوری اطلاعات بود. جامعه پژوهش را تمامی کتابداران شاغل در بخش های مرجع، اطلاع رسانی و خدمات عمومی کتابخانههای مرکزی و دانشکده ای (32 نفر)، که به ارائه خدمات به کاربران می پردازند، و همچنین یکی از مسئولان مرکز اطلاع¬رسانی و کتابخانه مرکزی تشکیل داد. یافته¬ها: یافته¬ها نشان داد که حدود 35% از کتابداران در حد کمی انواع خدمات مرجع الکترونیکی را ارائه می¬دهند. بقیه نیز اظهار داشتند که این نوع خدمات را در حد متوسط ارائه می¬کنند. با وجود این، تمامی کتابداران دانشگاه فردوسی (100%) راه¬اندازی سیستم خدمات مرجع الکترونیکی را ضروری دانستند. در این میان، تنها 28% آن¬ها معتقد به برخورداری از مهارت های فناوری بوده و نزدیک به 50% باور داشتند که مهارت های جستجو و اطلاع یابی مناسبی در پیوند با خدمات مرجع الکترونیکی دارند. از نظر مهارت¬های فردی (مانند همکاری و فعالیت گروهی، خلاقیت، خطرپذیری و جز آن) نتایج نشان داد بیش از 60% کتابداران خود را دارای مهارت های مناسب می دانستند. با توجه به یافته¬ها و شکاف میان وضعیت موجود و مطلوب به نظر می¬رسد میزان استفاده کتابداران از فناوری بیشترین اختلاف و مهارت¬های فردی کتابداران کمترین فاصله را با وضعیت مطلوب دارد. در ادامه پیشنهادهایی به منظور توسعه خدمات مرجع الکترونیکی و پیشنهادهایی برای پژوهشهای آینده ارائه شده است.
زینب قلی زاده مقدم محمدحسین دیانی
این پژوهش از نوع کاربردی است که به روش پیمایشی انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیّه کارمندان، کسبه، کشاورزان و دانشجویان شهر جغتای می باشد. برای جمع آوری داده ها حجم نمونه ای به تعداد 357 نفر انتخاب شد که نسبت هر یک از جوامع چهارگانه (کارمند، کشاورز، کاسب، دانشجو) در نمونه به ترتیب برابر با 66، 185، 28، 75 نفر است. روش نمونه گیری، نمونه گیری در دسترس است، در عین حال روزها و ساعاتی که به هر یک از این گروه ها مراجعه شد به صورت تصادفی انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده که روایی آن با نظر استادان راهنما و مشاور و اعضای هیئت علمی رشته علم اطلاعات و دانش شناسی تأئید و پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ محاسبه گردیده است. داده های گردآوری شده با استفاده از نرم افزار اس. پی. اس. اس. تجزیه و تحلیل گردید. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد اکثر افراد نمونه مورد مطالعه (1/97%) تلویزیون در اختیار دارند و درصد کمی از افراد (2/4%) ماهواره در اختیار دارند. بیش ترین میزان دسترسی افراد به تلفن ثابت (4/77%) و کم ترین میزان دسترسی آن ها به ماهواره (6/10%) است. بیش تر افراد برای کسب اطلاعات روزمره خود از تلویزیون (64/2) استفاده می کنند و از ماهواره (15/0) کم ترین میزان استفاده را دارند. پاسخ گویان بر این باورند که اینترنت (45/4) بیش ترین سودمندی و ماهواره (42/0) کم ترین سودمندی را از جهات مختلف (فردی، اجتماعی و اقتصادی) در زندگی فردی شهروندان جغتائی و یا توسع? شهر جغتای دارد. مهمترین منبع نمونه مورد مطالعه، برای دریافت اطلاعات درون شهری، گفت وگوی حضوری (16/6) است و فنّاوری های اطلاعاتی و ارتباطی نسبتا سنّتی بر جریان اطلاعات درون شهری غلبه دارد. تلویزیون و گفت وگوی حضوری (15/8 و 41/4) و نیز اینترنت به ترتیب سه منبع مهم برای دسترسی به اطلاعات در زمینه های مختلف اقتصادی، سیاسی، بهداشتی و ... (برون شهری) هستند. اطلاعات درون شهری بیش تر از طریق گفت وگوی حضوری (با میانگین سودمندی 84/2 و میانگین استفاده 16/6) و اطلاعات برون شهری بیش تر از طریق تلویزیون (با میانگین سودمندی 91/2 و میانگین استفاده 15/8) در شهر جغتای جریان دارد. اینترنت و گفت وگوی حضوری به ترتیب دو مولفه مهم دیگر در جریان اطلاعات برون شهری هستند و کتابخانه و ماهواره در آخرین رده قرار دارند و کم ترین نقش را در این جریان دارند. همچنین نتایج به دست آمده بیانگر آن است که گروههای مورد مطالعه (کارمند، کاسب، کشاورز، دانشجو) در این پژوهش در چهار حوزه مالکیّت، دسترسی، استفاده و سودمندی منابع و کانالهای اطلاعاتی نظرات متفاوتی اعلام کرده اند. به بیانی دیگر نوع شغل در مالکیّت، دسترسی، سودمندی و استفاده از منابع اطلاعاتی و ارتباطی تأثیرگذار است. اگرچه شهر جغتای شهری نسبتاً کوچک و قرار گرفته در دور دست است، امّا فنّاوریهای اطلاعاتی و ارتباطی هم در ارتباطهای درون شهری و هم در ارتباطهای برون شهری حضوری قابل توجه دارند. این حضور بیش تر در گروههای کارکنان و کسبه و تاحدودی در دانشجویان قابل رویت است.
فرزانه عامل محمدرضا داورپناه
چکیده ندارد.
مریم اخوتی محمدرضا داورپناه
مفاهیم و واژگان علمی وابسته به نظریه ای هستند که واژگان در آن بروز می کنند، بنابراین ممکن است معنای یک واژه در حوزه های مختلف علم متفاوت باشد. این مطالعه بر آن است که به بررسی وضعیت تبعیت یا عدم تبعیت سرعنوان های موضوعی فارسی از واژه ها و عبارات موضوعی متون کتابداری واطلاع رسانی بر اساس رویکرد تحلیل حوزه ای بپردازد. برای انجام این پژوهش از روش تحلیل محتوا استفاده شد. جامعه آماری شامل دو بخش است: 1) کتاب ها و مقالات مجلات منتشر شده در زمینه کتابداری و اطلاع رسانی که طی سال های 85-81 به زبان فارسی در ایران منتشر شده اند و 2) ابزارهای کنترل واژگان کتابداری و اطلاع رسانی: سرعنوان موضوعی فارسی (ویرایش سوم)، سرعنوان موضوعی کنگره، سرعنوان موضوعی سیرز و چکیده نامه کتابداری و اطلاع رسانی (لیزا). از 392 کتاب و 782 مقاله، 99 عنوان کتاب و 197 مقاله (در مجموع 296 متن) بعنوان حجم نمونه بررسی انتخاب شد. از طرف دیگر، سرعنوان های مرتبط با حوزه کتابداری و اطلاع رسانی از سرعنوان موضوعی فارسی و سرعنوان های موضوعی کنگره و سیرز استخراج شدند. فهرست توصیفگرهای لیزا نیز تهیه گردید. بدین ترتیب مفاهیم برگرفته از سرعنوان موضوعی فارسی با مفاهیم متون و دیگر ابزارهای مورد بررسی، مطابقت داده شدند. طبق یافته ها، از 296 متن مورد بررسی، 1730 واژه استخراج شد. 948 واژه به کتاب ها و 782 واژه به مقالات اختصاص داشت. بین تعداد مقالات مورد بررسی و تعداد واژه ها رابطه معنی داری وجود داشت (0/000=p)، درحالی که این رابطه برای کتاب ها معنی دار نبود(0/69=p)پس از ادغام واژگان دارای یک مفهوم، 873 مفهوم-واژه بدست آمد. طبقه مفهومی منابع اطلاعاتی در متون مورد بررسی بیش از سایر طبقات مفهومی مورد توجه قرار گرفته بود، شبکه مفهومی حاکم بر کتاب ها با شبکه مفهومی مقالات تفاوت معنی داری داشت (2^p=0/000 ,81/84=x). مفاهیمی همچون هوش مصنوعی، سازمان ها و انجمن ها، علوم اطلاعات و اطلاع رسانی، ذخیره و بازیابی اطلاعات، دانش و مدیریت دانش، مدیریت رکوردها، ارتباطات از راه دور، وب، اطلاعات پزشکی و مدیریت کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی در مقالات بیش از کتاب ها مورد توجه بوده اند. صرفا" 10/65 درصد از مفهوم–واژگان متون مورد بررسی در بین مفاهیم مرتبط با کتابداری و اطلاع رسانی سرعنوان موضوعی فارسی و 29/32 درصد از آن ها در کل سرعنوان موضوعی فارسی وجود داشتند. براین اساس تفاوت معنی داری بین شبکه های مفهومی سرعنوان موضوعی فارسی و متون مورد بررسی مشاهده شد (0/000=p). شبکه مفهومی سرعنوان موضوعی فارسی بطور معنی داری با شبکه مفهومی سرعنوان موضوعی کنگره، سرعنوان موضوعی سیرز و لیزا متفاوت بود. بنابراین، با توجه به اینکه حوزه های مختلف علمی پارادایم ها، رویکردها و واژگان خاص خود را دارند و از آنجا که سرعنوان موضوعی فارسی با انتشارات حوزه مورد بررسی همگام نبوده است، لازم است ابزارهای ذخیره و بازیابی اطلاعات از جمله سرعنوان موضوعی فارسی با استفاده از رویکرد تحلیل حوزه ای مورد تجدیدنظر و بازنگری قرار بگیرند.
نرگس روایتی محمدحسین دیانی
هدف پژوهش حاضر، تحلیل پیوند وب سایت های دانشگاهی ایران و تعیین ویژگی های شبکه هم پیوندی و میان پیوندی آنهاست. روش به کار رفته در این پژوهش، روش تحلیل پیوندهاست که یکی از روش های وب سنجی است. جامعه پژوهش حاضر، 43 وب سایت دانشگاه های تحت وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است که در "فهرست 100 سازمان برتر ایران در پایگاه web of science (wos) آمده اند. این وب سایت ها در یک دوره زمانی یک ماهه (15 شهریور- 15 مهر 1387) با استفاده از موتور کاوش آلتاویستا بازیابی شد و به منظور تحلیل پیوندهای آنها بر روی رایانه شخصی بارگذاری گردید. پیوندهای دریافتی، هم پیوندی ها و میان پیوندی های این وب سایت ها به منظور تعیین میزان رویت، تأثیرگذاری و همکاری آنها در سطح ملی و بین المللی در محیط وب، مورد تحلیل قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار excel و بخش دسته بندی خوشه ای و تحلیل چند متغیره نرم افزار spss نسخه 16 و نرم افزارشبکه اجتماعیِ ucinet استفاده شد. به منظور به کارگیری روش دسته بندی خوشه ای و تحیل چند متغیره، پربسامدترین وب سایت ها از نظر هم پیوندی انتخاب شدند که در نتیجه برش داده ها، تعداد آنها به 35 وب سایت کاهش یافت. نتایج پژوهش نشان داد که وب سایت های دانشگاه های صنعتی شریف، تهران، علم و صنعت ایران، امیرکبیر، فردوسی مشهد و دیگر دانشگاه های مستقر در شهرهای بزرگ و دانشگاه های رتبه برتر از نظر تعداد مقالات isi، در مقیاس های وب سنجی این پژوهش رتبه های برتر را کسب کرده اند که در مورد عامل تأثیرگذار وب این نتیجه کاملاً برعکس است. همچنین تفاوت بسیار کمی از نظر مقادیر عوامل تأثیرگذاری و داده های پیوندی وب سایت ها در بین موتورهای کاوش آلتاویستا، آل دوب و یاهو دیده شد. بررسی الگوی پیوندی از نظر میزان پیوندهای دریافتی دانشگاه ها از انواع سایت ها نشان داد که دامنه های mil، pro، gove، name، bize، net.ir، sch.ir و co.ir کمترین تعداد پیوند و دامنه های ir، ac.ir و com بیشترین میزان پیوند را به وب سایت های دانشگاهی ایران داشته اند. دسته بندی خوشه ای، وب سایت های دانشگاهی را در 5 خوشه و تحلیل متغیره در 4 دسته به صورت هم پیوند نشان داد. نتایج نشان داد که تعداد صفحه های وب سایت، تعداد صفحه های pdf با محتوای علمی و تعداد مقالات isi و بعضی از عوامل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، زبانی، اقتصادی ، پژوهشی و ... می تواند بر میزان رویت وب سایت های دانشگاهی ایران در وب تآثیر داشته باشد.
گل نسا گلین مقدم محمدحسین دیانی
پژوهش حاضر با استفاده از روش پیشمایشی به منظور بررسی نرخ دسترس پذیری فیزیکی کتابها، عوامل موثر بر موجو نبودن و مدت زمان بازیابی آنها از مجموعه های موجود در کتابخانه های دانشکده ای دانشگاه فردوسی انجام شده است . هدف ، مقایسه دسترس پذیری فیزیکی کتابها در حوزه های علوم و علوم انسانیˆاجتماعی بوده است . نمونه ای شامل 560 کتاب از کتابخانه های دانشکده های قفسه نیمه بسته دانشگاه فردوسی شامل ادبیات ، الهیات ، تربیت بدنی، علوم اداری، علوم تربیتی، علوم ریاضی و کشاورزی انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها شامل دو سیاهه بود که یکی از آن مشخصات 280 کتابی بود که به روش نمونه گیری تصادفی نظام یافته از رف برگه هر کتابخانه برگزیده شد و سیاهه دیگر مشصات 280 کتابی بود که از میان خواستهای خود دانشجویان برگرفته شد. هر کدام از سیاهه ها دارای دو قسمت بود. در قسمت اول اطلاعات کتابشناختی کتابها آورده شد و در قسمت دوم زمان میان در خواست کتاب و دریافت آن، وضعیت موجود بودن یا نبودن و عوامل موثر بر موجود نبودن هر کتاب ثبت شد. نیمی از کتابهای برگزیده از رف برگه (1/4 کل نمونه) توسط خود پژوهشگر مورد جستجو قرار گرفت و نتایج یادداشت شد و سایر کتابها (3/4 کل نمونه) با اعلام دانشجو و توسط کارکنان میز امانت بازیابی شده است . در تحلیل داده ها از فرمول رضامندی کانتور، آزمون t و f و x2 استفاده شده است . احتمال زضامندی 81 درصد و نرخ "موجود بودن، کتابها، 90/5 درصد در کل دانشگاه بدست آمد. نتایج نشان داد دسترس پذیری فیزیکی کتابها در کلیه کتابخانه ها در مقایسه با آنچه که در تحقیقات دیگر به ویژه در خارج از ایران گزارش شده است (50-65 درصد) از وضعیت نسبتا مطلوبی برخوردار است . دسترس پذیری فیزیکی به کتابها میان حوزه های علوم و علوم انسانیˆاجتماعی تفاوت معنی داری ندارد ولی زمان دسترسی بهکتابها در حوزه های علوم به طور معناداری از حوزه های علوم انسانیˆاجتماعی کمتر است . عامل دسترس ناپذیری کتابها بیشتر در امانت بودن کتابهاست (55/45 درصد). سایر عوامل عمده دستری پذیری به ترتیب عبارتند از کتابدار (14/54 درصد)، اشتباه دانشجو (9/04 درصد)، اشتباه قفسه آرایی (5/45 درصد). از پنج فرضیه تحقیق چهار مورد رد و یک مورد تایید شد.