نام پژوهشگر: مهناز طاهریانفرد
حسینعلی شمسایی سعید نظیفی
در مطالعه حاضر اثر تجویز خوراکی دوزهای مختلف عصاره هیدروالکلی سیلیمارین بر وضعیت ویتامینهای آنتی اکسیدانی (a,e,c) و عناصر کمیاب با خواص آنتی اکسیدانی (se,cu,zn,mn,fe) مورد بررسی قرار گرفت. القاء دیابت در موش های صحرایی با تزریق استرپتوزوتوسین ( 50) به صورت داخل صفاقی صورت گرفت. در این مطالعه 50 سر موش صحرایی نر نژاد اسپیراگ دولی به کار برده شد که به صورت تصادفی به 5 گروه شاهد سالم (تیمار با نرمال سالین)، گروه شاهد بیمار (تیمار با نرمال سالین)، گروه دیابتی (درمان سیلیمارین با دوز 100)، گروه دیابتی (درمان سیلیمارین با دوز 175)، گروه دیابتی (درمان سیلیمارین با دوز 250) تقسیم شدند که به مدت 14 روز به صورت خوراکی (توسط گاواژ) تحت درمان قرار گرفتند. موش ها از نظر وزن در روز اول درمان، 7 و 14 روز پس از درمان، همچنین از نظر گلوکز خون در قبل از تزریق stz، 3 روز پس از تزریق stz، 7 و 14 روز پس از القاء دیابت (تحت درمان با سیلیمارین) مورد سنجش قرار گرفتند. در پایان روز 14، پس از بی هوش نمودن حیوانات، نمونه خون از قلب جمع آوری و جهت اندازه گیری ویتامینها و عناصر کمیاب با خواص آنتی اکسیدانی مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد که سیلیمارین میانگین وزن را در مدت 14 روز افزایش و گلوکز خون را در این مدت کاهش می دهد. همچنین عصاره هیدروالکلی سیلیمارین وابسته به دوز توانست سطح ویتامین a و c را در گروه دیابتی تحت درمان افزایش و سطح ویتامین e را در گروه دیابتی تحت درمان کاهش دهد. عصاره هیدروالکلی سیلیمارین وابسته به دوز توانست سطوح عناصر کمیاب با خواص آنتی اکسیدانی (سلنیوم، مس، روی، منگنز و آهن) را در گروه تحت درمان افزایش دهد. سیلیمارین با مهار اینترلوکین یک بتا و اینترفرون گاما، با جلوگیری از تولید اکسید نیتریک موجب پیشگیری از اختلال عملکرد سلولهای بتای پانکراس شده و همچنین با خواص آنتی اکسیدانی، تأثیر بر روی لیپیدهای کبدی و پلاسمایی و تحریک روند ترمیم کبد توانست در بهبود وضعیت آنتی اکسیدانهای غیر آنزیمی سرم و در نتیجه در بهبود دیابت نقش داشته باشد.
معصومه مرادی مهناز طاهریانفرد
بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن به عنوان یک آنتیاکسیدان در ترکیب محصولات آرایشی استفاده میشود. بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن به طور کلی به عنوان افزودنی غذایی سالم به رسمیت شناخته شده است، از طرفی اثرات مضری را بر سیستم عصبی مرکزی پستانداران اعمال میکند. بنابراین هدف از مطالعه ی حاضر 1-بررسی اثر بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن بر حافظه و یادگیری در مدل احترازی غیر فعال؛ 2- بررسی اثر بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن بر توزیع گیرنده ی5ht2a سروتونین در هیپوکامپ، آمیگدال و مخچه 3- بررسی اثر بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن و یادگیری احترازی غیر فعال بر توزیع گیرنده ی 5ht2a سروتونین در هیپوکامپ، آمیگدال و مخچه موش صحرایی نر است. در این مطالعه از 30 موش صحرایی نر با وزن 220-350 گرم در 6 گروه استفاده شد: 1- گروه شاهد (روغن کنجد با حجمی مشابه گروه آزمایش بدون یادگیری و با یادگیری) 2- آزمایش 1 و2 (دریافت کننده ی بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن در دو دوز 25 و 100 mg/kg/day بدون یادگیری) 3- آزمایش 3و 4 (دریافت کننده ی بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن در دو دوز 25 و 100 mg/kg/day با یادگیری). بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن به مدت 15 روز به صورت خوراکی گاواژ شد. یادگیری و حافظه توسط شاتل باکس انجام شد. بررسی توزیع گیرنده ی5ht2a سروتونین توسط تکنیک ایمنوهیستوشیمی انجام شد. جهت مقایسه ی رنگ در نمونه ها از نرم افزار image analyzer استفاده شد. یافته ها از طریق آنالیز واریانس یک طرفه و تست تشخیصی توکی آنالیز شد. سطح معنی داری 05/0>p در نظر گرفته شده است .داده های این پژوهش نشان داد که بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن به طور معنی داری باعث کاهش یادگیری و حافظه می شود. تصاویر حاصله از تست ایمنوهیستوشیمی توسط برنامه نرم افزاری image analyzer بررسی گردید. داده ها نشان داد که بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن در دو دوز باعث کاهش معنی داری در توزیع ؛ گیرنده ی 5ht2a سروتونین در هیپوکامپ، آمیگدال و مخچه شد. بر اساس نتایج این تحقیق بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن موجب اختلال در یادگیری، تثبیت و بقای حافظه در روش یادگیری احترازی غیر فعال و باعث اختلال در توزیع ؛ گیرنده ی5ht2a سروتونین در هیپوکامپ، آمیگدال و مخچه یادگیری و بدون یادگیری شد
سعیده احمدی جوکانی مهناز طاهریانفرد
بیس فنول آ، عمدتاً در ساخت پلاستیک های پلی کربناتی، اپوکسی رزین و به عنوان ماده ی غیر پلیمری اضافه شونده به پلاستیک ها استفاده می شود، از طرفی اثرات مضری را بر سیستم عصبی مرکزی پستانداران اعمال می کند. بنابراین حدف از مطالعه ی حاضر 1-بررسی اثر بیس فنول آ بر حافظه و یادگیری در مدل احترازی غیر فعال؛ 2- بررسی اثر بیس فنول آ بر توزیع زیر واحد d1 گیرنده¬ی دوپامین در هیپوکامپ، آمیگدال و مخچه 3- بررسی اثر بیس فنول آ و یادگیری احترازی غیر فعال بر توزیع زیر واحد d1 گیرنده¬ی دوپامین در هیپوکامپ، آمیگدال و مخچه و پری فرونتال مخ موش صحرایی نر است. در این مطالعه از 35 موش صحرایی نر با وزن 220-300 گرم در 7 گروه استفاده شد: 1- گروه کنترل (بدون دریافت محلول) 2- گروه شاهد (روغن کنجد با حجمی مشابه گروه آزمایش بدون یادگیری و با یادگیری) 3- آزمایش 1 (دریافت کننده ی بیس فنول آ در دو دوز 5 و 50 mg/kg/day بدون یادگیری) 4- آزمایشی 2 (دریافت کننده ی بیس فنول آ در دو دوز 5 و 50 mg/kg/day با یادگیری). بیس فنول آ به مدت 15 روز به صورت خوراکی گاواژ شد. یادگیری و حافظه توسط شاتل باکس انجام شد. بررسی توزیع زیر واحد d1 گیرنده¬ی دوپامین توسط تکنیک ایمنوهیستوشیمی انجام شد. جهت مقایسه ی رنگ در نمونه ها از نرم افزار image analyzer استفاده شد. یافته ها از طریق آنالیز واریانس یک طرفه و تست تشخیصی توکی آنالیز شد. سطح معنی داری 05/0>p در نظر گرفته شده است . داده های این پژوهش نشان داد که بیس فنول آ در دوز 50 mg/kg/dayبه طور معنی داری باعث کاهش در مدت زمان ماندن در روشنایی در آزمون بقای حافظه می شود تصاویر حاصله از تست ایمنوهیستوشیمی توسط برنامه نرم افزاری image analyzer بررسی گردید. داده ها نشان داد که بیس فنول آ در دو دوز باعث افزایش معنی داری در توزیع زیر واحد d1 گیرنده¬ی دوپامین در هیپوکامپ، آمیگدال ومخچه شد. بر اساس نتایج این تحقیق بیس فنول آ موجب اختلال در یادگیری، تثبیت و بقای حافظه در روش یادگیری احترازی غیر فعال و باعث اختلال در توزیع زیر واحد d1 گیرنده¬ی دوپامین در هیپوکامپ، آمیگدال ومخچه شد.
مینا قیصری جواد ساجدیانفرد
درد یکی از پروسه های مهم حفاظتی موجود در بدن است که به عنوان یک اخطار برای دوری از آسیب عمل می کند. درد توسط مکانیسم های متفاوتی در سیستم عصبی مرکزی کنترل می شود. هیپوکامپ یک ساختار از سیستم لیمبیک است که در شکل گیری حافظه، سازماندهی، ذخیره و احساس درد دخالت دارد. این ساختار در انتقال و تعدیل درد نقش مهمی را ایفا می کند. هدف از این تحقیق، بررسی درصد رابطه بین هیپوکامپ راست و چپ در ایجاد درد یک طرفه در پای چپ می باشد. در این تحقیق از 60 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (30±280گرم) در 6 گروه (3گروه آزمایش و 3 گروه کنترل) استفاده گردید. در گروه های آزمایش با استفاده از داروی بی حسی لیدوکائین به میزان 5/0 میکرولیتر در هسته سمت چپ، در هسته سمت راست و در دو هسته چپ و راست هیپوکامپ تزریق گردید و در گروه های کنترل سرم فیزیولوژی تزریق شد. پس از 15 دقیقه 50 میکرولیتر از فرمالین 5/2% به زیر پوست پای چپ عقب حیوان تزریق و میزان درد در فواصل 15 ثانیه ای برای مدت یک ساعت ثبت گردید. نتایج نشان داد که در صورت ایجاد درد در یک طرف بدن بی حسی دوطرفه هسته هیپوکامپ اثر بیشتری در افزایش درد نسبت به بی حسی هر کدام از هسته ها به تنهایی دارد و همچنین هسته contralateralهیپوکامپ تا حدی اثر بیشتری در کنترل درد نسبت به هسته ipsilateral دارد؛ یعنی، هسته سمت چپ (ipsilateral) می تواند تا میزان 98% هسته سمت راست (contralateral) بر کنترل درد اثر بگذارد. نقش هیپوکامپ در کنترل درد در فاز دوم آزمون فرمالین پررنگ تر نشان داده شد.
علیا مشیری جواد ساجدیانفرد
درد از فرآیندهای حافظتی بدن می باشد و به عنوان یکی از روندهای پیچیده در سیستم عصبی مرکزی همیشه مورد نظر محققین بوده است. در سیستم عصبی مرکزی مسیرهای متفاوتی برای کنترل درد وجود دارد. یکی از این مسیرها سیستم نزولی کنترل درد می باشد. هسته مغز میانی pag از ساختارهای شناخته شده می باشد که در انتقال و تعدیل درد نقش مهمی را ایفاء می کند. هدف از این تحقیق، بررسی درصد رابطه بین هستهpag راست و چپ در ایجاد درد یک طرفه در پای چپ می باشد. در این تحقیق از 60 موش صحرایی (30+280 گرم) نژاد ویستار در شش گروه (3 گروه آزمایش و 3 گروه کنترل) استفاده گردید. در گروه های آزمایش داروی بی حسی لیدوکائین به میزان 5/0 میکرولیتر در هسته چپ pag، در هسته سمت راست pag و در هر دو هسته چپ و راست تزریق گردید و در گروه های کنترل سرم فیزیولوژی به جای لیدوکائین در هسته های ذکر شده تزریق گردید. پس از 15 دقیقه 50 میکرولیتر از فرمالین 5/2% به زیر پوست پای چپ حیوان تزریق شد و میزان درد در فواصل 15 ثانیه ای برای مدت یک ساعت ثبت گردید. نتایج نشان داد که در صورت ایجاد درد در یک طرف بدن، زمانیکه هر دو هسته pag بی حس شدند، میزان درد نسبت به زمانیکه هرکدام از هسته ها بطور جداگانه بی حس شدند، افزایش یافت. با بی حس نمودن هسته pag سمت چپ درد در هر دو فاز افزایش یشتری نسبت به زمانی که هسته pag سمت راست بی حس شده بود مشاهده شد یعنی هسته ipsilateral pag اثر بیشتری در کنترل درد نسبت به هسته contralateral دارد؛ یعنی هسته سمت راستpag ((conteralateral می تواند تا میزان 99% هسته سمت چپ pag ( (ipsilateralبر کنترل درد اثر بگذارد.
محمد ابراهیم آستانه مهناز طاهریانفرد
چکیده مطالعه اثرشیرسویا برتغییرات هیستومورفومتریک مخچه وپیازبویایی ناشی از برداشت تخمدان در موشهای صحرایی نوزاد به وسیله : محمد ابراهیم آستانه سویا محتوی مقدار زیادی ایزوفلاون می باشد که از خانواده فیتواستروژن ها است. فیتواستروژن ها مولکول های مشتق شده ازگیاه بوده ودارای فعالیت شبه استروژنی می باشند. آنها دارای شباهتهای ساختاری با استروژن پستانداران هستند. این تحقیق با هدف اثرشیرسویا برتغییرات هیستومورفومتریک مخچه و پیازبویایی ناشی از برداشت تخمدان در موشهای صحرایی نوزاد صورت گرفت. بدین منظور برای انجام این تحقیق تعداد30 قطعه موش صحرایی ماده یک روزه در شرایط استاندارد آزمایشگاهی نگهداری شدند و تا پایان روز 21 با شیر مادر و سپس با پلت های تجاری تغذیه گردیدند. در سن یک هفتگی بطور تصادفی تعداد 20 قطعه موش انتخاب و تحت عمل جراحی برداشت تخمدان (ovx) قرار گرفتند . همچنین 5 قطعه موش نیز بعنوان گروه شاهد (sham) جراحی شدند و5 موش باقیمانده بعنوان کنترل در نظر گرفته شدند . سپس درمان سه گروه از موشهای ovx در14 روزگی توسط شیر سویا به میزان ml/kgb.w 75/0، ml/kgb.w 5/1 و ml/kgb.w 3 دو بار در روز انجام گرفت. در پایان دو ماهگی تمامی موش ها تحت بیهوشی عمیق قرار گرفتند و متعاقب خونگیری و مرگ بدون درد، پیاز بویایی و مخچه جدا و در فرمالین 10? قرار داده شد. پس از پروسه بافتی و قالب گیری از هر نمونه برش به صورت سریال تهیه و علاوه بر رنگ آمیزی متداول هماتوکسیلین - ائوزین ، رنگ آمیزی اختصاصی ماسون تری کروم سبز نیز انجام گرفت . سپس با مطالعه در زیر میکروسکوپ نوری هیستومورفومتریک مخچه شامل اندازه گیری ضخامت لایه های گرانولار، مولکولار و اندازه سلولهای پورکینژ در ماده خاکستری مخچه، شمارش سلول ها در لایه ها ی فوق الذکر، ضخامت ماده سفید و مقایسه ی نسبت ماده خاکستری به ماده سفید مخچه و نیز ضخامت لایه ها و تعداد سلولها در لایه های مختلف پیاز بویایی، انجام گرفت. در این پژوهش شیر سویا با دوزهای ml/kgb.w 75 /0و 5/1 ، هیچ تاثیری بر روی غلظت سرمی 17- ? استرادیول در موش های تخمدان حذف شده نداشت و میزان آن کمتر از گروه کنترل و شاهد بود؛ اما غلظت سرمی 17- ? استرادیول در گروه تخمدان حذف شده که شیر سویا را با دوزml/kgb.w3 دریافت می کردند نسبت به دوگروهی که شیر سویا با دوز کمتر دریافت می کردند و یا گروهی که شیر سویا دریافت نمی نمودند، افزایش معنی داری نشان داد(p<0/05 ). ضخامت لایه ی مولکولار، اندازه سلول های پورکینژ و همچنین تعداد سلول های لایه های مولکولار و گرانولار و ضخامت ماده سفید مخچه در موش های صحرایی که تخمدان آنان حذف شده که شیر سویا دریافت نمی کردندکاهش یافته، ولی ضخامت لایه ی مولکولار و تعداد سلول ها در لایه های مولکولار و گرانولار و نسبت ضخامت ماده ی خاکستری به ماده ی سفید در موش های صحرایی تخمدان حذف شده با دریافت شیر سویا در دوز 3 میلی لیتر، افزایش معنی داری نشان دادند (p<0/05 ). از طرفی حذف تخمدان و مصرف شیر سویا در تعداد سلول های پورکینژ بی تأثیر بود. ضخامت لایه های رشته عصبی، گلومرولار، شبکه ی خارجی و گرانولار داخلی در پیاز بویایی نسبت به گروه کنترل کمتر شده بود که معنی دار نبود، در حالیکه کاهش در ضخامت لایه ی گرانولار خارجی، لایه ی سلول میترال و لایه ی شبکه ی داخلی معنی دار گردید (p<0/05 ). از طرفی ضخامت این سه لایه در گروهی که شیر سویا با دوز بالا دریافت کردند افزایش معنی داری نشان داده شد (p<0/05 ). همچنین درتعداد سلول ها در لایه های مختلف پیاز بویایی موش های صحرایی تخمدان حذف شده بدون دریافت شیر سویا در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنی داری مشاهده گردید (p<0/05 ) . با توجه به پژوهش حاضر، شیر سویا در دوز ml/kgb.w 3 اثر مطلوبی در تعداد سلول های لایه ی گلومرولی، لایه ی گرانولار خارجی و داخلی داشته و باعث افزایش سلول ها گردیده است. ولی شیر سویا در دوز بالا نه تنها نتوانسته افزایشی در تعداد سلول های میترال نسبت به گروه کنترل داشته باشد، بلکه میزان هورمون استروژن نیز تأثیری در تعداد سلول های میترال نداشته است. با استناد به تحقیق حاضر می توان گفت که کم شدن استروژن ناشی از برداشت تخمدان در موشهای صحرایی نوزاد موجب کاهش ضخامت و تعداد سلولها در بیشتر لایه های مخچه و پیاز بویایی اصلی می گردد و با استفاده از شیر سویا (به میزان بالا) باعث افزایش غلظت سرمی17- ? استرادیول در خون شده که متعاقباً سبب افزایش ضخامت لایه و تعداد سلول ها می شود. بنابراین شیر سویا می تواند به عنوان منبع فیتواستروژن جانشین هورمون های مصنوعی شود.
دیاکو شاهمرادی مهناز طاهریانفرد
چکیده تأثیر تزریق اسپکسین داخل ناحیه ca3 هیپوکامپ بر یادگیری و حافظه در موش صحرایی سالم و اخته به کوشش دیاکو شاهمرادی اسپکسین یک نوروپپتید کاملاً حفظ شده است که اخیراً توسط روش های بیوانفورماتیک شناسایی شده است. این نوروپپتید در ca3 هیپوکامپ، که یکی از جایگاه های سنتز استروئیدها در مغز و همچنین مرتبط با یادگیری و حافظه می باشد، بیان شده است. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر اسپکسین داخل ناحیه ca3 هیپوکامپ بر یادگیری و حافظه در موش صحرایی نرسالم و اخته شده است. در این تحقیق از 42 قطعه موش صحرائی نژاد sprague-dawley با وزن 30± 280 گرم در 6 گروه: 1- شاهد 1 (5/0 میکرولیتر مایع مغزی نخاعی دریافت کردند)؛ 2- آزمایشی 1 (دریافت 5/0 میکرولیتر اسپکسین دوز nmol/rat 10 در موش سالم)؛ 3- آزمایشی 2 (دریافت 5/0 میکرولیتر اسپکسین دوز nmol/rat 30در موش سالم)؛ 4- شاهد 2 (دریافت 5/0 میکرولیتر مایع مغزی نخاعی در شاهد اخته)؛ 5- آزمایشی 3 (دریافت 5/0 میکرولیتر اسپکسین دوز nmol/rat 10در موش های اخته) و 6- آزمایشی 4 (دریافت 5/0 میکرولیتر اسپکسین دوز nmol/rat 30در موش های اخته) استفاده شد. در گروه های آزمایشی 3 و 4 اخته توسط جراحی انجام و در گروه شاهد 2 روش کار بطور مشابهی انجام اما اخته کردن صورت نگرفت. ناحیه ca3 هیپوکامپ بطور یک طرفه توسط روش استرئوتاکس کانولا گذاری شد. تست یادگیری و حافظه به وسیله شاتل باکس دو محفظه ای از جنس پلی گلاس اانجام گرفت. این تست دارای 5 مرحله شامل: آشنایی با دستگاه، تاخیر اولیه، یادگیری، ثبت حافظه و بقای حافظه است. داده های حاضر نشان داد که تزریق اسپکسین در ناحیه ca3 هیپوکامپ در دو دوز 10 و 30 نانومول به ازای یک موش صحرایی اثر قابل توجهی بر یادگیری و حافظه در موش صحرایی سالم و اخته نداشت. بر طبق نتایج حاضر چون گروه شاهد نشان دهنده یادگیری و حافظه به صورت کامل بود و همچنین دو دوز اسپکسین نیز همان اثرات را نشان دادند بنابراین به نظر میرسد که اسپکسین در ناحیه ca3 هیپوکامپ دارای اثرات بسیار پیچیده ای بر یادگیری و حافظه می باشد. زیرا گروه شاهد نشان دهنده کامل یادگیری و حافظه بود و دو دوز اسپکسین نیز همان اثرات را نشان دادند که مبتنی بر حافظه و یادگیری بود.
شکوفه ویسی مهناز طاهریانفرد
اسپکسین یک نوروپپتید کاملاً حفظ شده است که اخیراً توسط روش های بیوانفورماتیک شناسایی شده است. بیان این نوروپپتید در ناحیه آمیگدال مغز که مربوط به یادگیری و حافظه است نشان داده شده است. به نظر میرسد این نوروپپتید تعدیل کننده مرکزی حافظه و یادگیری است. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر تزریق اسپکسین داخل ناحیه آمیگدال بر حافظه و یادگیری در موش صحرایی نر سالم و اخته شده می باشد. چهل و دو موش صحرایی نر در شرایط استاندارد درجه حرارت 24-21 درجه سانتیگراد و شرایط نوری 12 ساعت نور و تاریکی مورد استفاده قرار گرفت. حیوانات به شش گروه تقسیم شدند: 1- شاهد1 (5/0 میکرولیتر مایع مغزی نخاعی دریافت کردند)؛ 2- آزمایشی 1 (5/0 میکرولیتر اسپکسین دوز 10 نانومول به ازای یک موش صحرایی دریافت کردند)؛ 3- آزمایشی 2 (5/0 میکرولیتر اسپکسین دوز 30 نانومول به ازای یک موش صحرایی دریافت کردند)؛ 4- شاهد2 (5/0 میکرولیتر مایع مغزی نخاعی دریافت کردند) 5-آزمایشی 3 (5/0 میکرولیتر اسپکسین دوز 10 نانومول به ازای یک موش صحرایی دریافت کردند) 6- آزمایشی 4 (5/0 میکرولیتر اسپکسین دوز 30 نانومول به ازای یک موش صحرایی دریافت کردند). اخته شدن در گروه های آزمایشی 3 و 4 انجام و در گروه شاهد2 روش کاری مشابه انجام اما بیضه ها برداشته نشدند. ناحیه آمیگدال جهت تزریق دارو بطور یک طرفه توسط روش استرئوتاکس کانولا گذاری شد دارو در ناحیه آمیگدال تزریق گردید و تست یادگیری و حافظه به وسیله جعبه شاتل باکس انجام گرفت .داده های حاضر نشان داد که تزریق اسپکسین بطور یک طرفه در ناحیه آمیگدال در دو دوز 10 و 30 نانومول به ازای یک موش صحرایی بطور قابل توجهی باعث تقویت حافظه در موش صحرایی نر سالم و اخته شده گردید. با توجه به نتایج حاضر چون گروه شاهد نشان دهنده یادگیری کامل و حافظه بود و نیز اسپکسین تنها در دوز 30 نانومول اثر قابل توجهی بر این فرآیندها داشت، به نظر میرسد که تزریق اسپکسین در ناحیه آمیگدال بر حافظه و یادگیری بسیار پیچیده است.
میترا نوروزپور مهناز طاهریانفرد
هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر تزریق اسپکسین داخل آمیگدالی بر حساسیت به درد در مرحله پرواستروس چرخه تولید مثلی در موش صحرائی ماده و در موش تخمدان حذف شده می باشد. تعداد 42 موش صحرائی ماده از نژاد sprague-dawleدر شرایط استاندارد با وزن 300-220 گرم مورد استفاده قرار گرفت. آمیگدال بطور دو طرفه توسط روش استرئوتاکس کانولا گذاری شد. در ضمن حساسیت به درد بوسیله آزمون فرمالین مورد ارزیابی قرار گرفت. آزمون فرمالین بوسیله تزریق 50 میکرولیتر فرمالین به پای چپ موش صحرائی انجام شد. حیوانات به شش گروه 7 تائی تقسیم شدند: گروه شاهد1: csf مصنوعی از طریق کانولا تزریق شد؛ گروه آزمایشی 1: اسپکسین با غلظت 10 نانومول به ازای یک موش صحرائی از طریق کانولا تزریق شد؛ گروه آزمایشی 2: اسپکسین با دوز 30 نانومول به ازای یک موش صحرائی از طریق کانولا تزریق شد؛ گروه شاهد 2: csf مصنوعی از طریق کانولا تزریق شد؛ گروه آزمایشی3: اسپکسین با دوز 10 نانومول از طریق کانولا تزریق شد؛ گروه آزمایشی4: اسپکسین با دوز 30 نانومول از طریق کانولا تزریق شد. در سه گروه آخر حذف تخمدان انجام شده است. داده ها توسط تست آماری آنالیز واریانس دو طرفه و تست تشخیصی توکی بررسی شد. داده های حاضر نشان داد که تزریق اسپکسین بطور دو طرفه در آمیگدال در دوزهای 10 و 30 نانومول به ازای یک موش صحرایی بطور معنی داری (05/0 p<) باعث کاهش حساسیت به درد در مرحله پرواستروس سیکل استروس موش صحرایی ماده و در موش تخمدان حذف شده گردید. بر طبق نتایج بدست آمده، اسپکسین در آمیگدال دارای اثرات تعدیلی قوی بر حساسیت به درد در تست فرمالین داشت.
مهناز طاهریانفرد
زنجبیل گیاهی با ترکیبات فعال بیولوژیکی است که اثرات ضد دردی آن به اثبات رسیده است. دوپامین و آگونیست گیرنده های d2 دوپامینی نقشی تعدیلی در حساسیت به درد ایفا می کنند. با توجه به ظرفیت ضد دردی گیرنده d2، هدف مطالعه حاضر بررسی تداخل اثر عصاره آبی- الکلی زنجبیل و تزریق داخل بطن مغزی آگونیست و آنتاگونیست گیرنده های d2 بر حساسیت به درد در موش صحرایی نر است. در این تحقیق از 48 قطعه موش صحرایی نر نژاد sprague dawley با وزن تقریبی 220 گرم در هشت گروه شش تایی استفاده شد. در گروه های شاهد csf، دوم، سوم، چهارم و پنجم آزمایشی، ناحیه lateral ventricle، بوسیله جراحی استریوتاکسی به صورت یک طرفه کانولا گذاری شد. گروه کنترل: در این گروه فقط آزمون درد بوسیله ستاپ مخصوص آزمون فرمالین انجام گرفت. گروه شاهد: پس از نوشاندن آب به مدت پانزده روز، در روز شانزدهم آزمون درد فرمالین انجام شد. گروه شاهد csf: پس از نوشاندن آب به مدت پانزده روز، در روز شانزدهم با تزریق حجمی از csf مصنوعی مشابه با گروه های آزمایشی، آزمون درد فرمالین گرفته شد. گروه آزمایشی یکم: به مدت پانزده روز عصاره آبی - الکلی زنجبیل به صورت یک گرم به ازای یک کیلوگرم وزن بدن نوشانده شد و در روز شانزدهم آزمون درد فرمالین انجام گرفت. گروه های آزمایشی سوم و چهارم: به مدت پانزده روز عصاره آبی - الکلی زنجبیل به صورت یک گرم به ازای یک کیلوگرم وزن بدن نوشانده شد و در روز شانزدهم پس از تزریق آگونیست بروموکریپتین در دو دوز ?g/rat 30, 10، آزمون درد فرمالین انجام شد. گروه های آزمایشی چهارم و پنجم: در این گروه مطابق گروه های سوم و چهارم عمل کردیم با این تفاوت که پس از تزریق آنتاگونیست کلرپرومازین در دو دوز ?g/rat 40, 20، آزمون درد فرمالین انجام گرفت. در آزمون فرمالین به مدت یک ساعت و در فواصل زمانی پانزده ثانیه رفتارهای حیوان مشاهده و ثبت شد. نمره 3 به رفتارهای دردناک اعم از لیسیدن و گاز گرفتن پای تزریق شده، نمره 2 به درد متوسط شامل بالا نگه داشتن پای تزریق شده، نمره 1 به درد ضعیف یعنی وقتی که حیوان پای خود را در تماس مختصری با کف قفس قرار می دهد و نمره 0 به وضعیت عادی حیوان داده شد. داده های تحقیق حاضر نشان می دهد تجویز عصاره آبی - الکلی زنجبیل در گروه آزمایشی یکم، در کاهش حساسیت به درد در مقایسه با گروه کنترل و شاهد موثر است. در گروه های آزمایشی دوم و سوم، نتایج همراه کردن عصاره و آگونیست گیرنده d2، نشان می دهد کاهش حساسیت به درد در مقایسه با گروه های کنترل و شاهد معنادار است. در گروه های آزمایشی چهارم و پنجم، همراه کردن عصاره با آنتاگونیست گیرنده d2 نتایجی مشابه با گروه آزمایشی یکم داشت و حساسیت به درد کاهش یافته بود. این نتایج بیانگر این موضوع است که عصاره آبی - الکی زنجبیل یک تعدیل کننده قوی در حساسیت به درد به ویژه در حضور آگونیست گیرنده d2 دوپامینی می باشد.