نام پژوهشگر: عباس برومند
رقیه انارکی عباس برومند
چکیده قیام مرینی ها مصادف با جابه جاشدن فرهنگ اسلامی شرق با غرب بود. جهان اسلام که در آغاز قرن هفتم دارای مراکز علمی درخشانی در شرق و غرب بود با حمله مغول در نیمه دوم قرن هفتم در شرق و ادامه جنگ های صلیبی در مصر و شام دچار اغتشاش در مراکز علمی، دانشمندان، کتابخانه ها و به دنبال آن نابسامانی در شرایط آموزشی شد. همزمان در مغرب اقصی حضور دولت مرینی و ثبات سیاسی حاصل از حکومت این دولت سبب ادامه درخشش نهادهای آموزشی در این بخش از جهان اسلام گردید و مغرب توانست در سایه این دولت جدید سهمی در حفاظت از آنچه از دستاوردهای فرهنگی و تمدنی اسلام باقی مانده بود، داشته باشد. بررسی علوم رایج اسلامی این دوره و مبانی تعلیم و تربیت مرینی ها با تاکید بر مذهب مالکی، برنامه-های آموزشی مرینی ها و نمایاندن تاثیر امرای مرینی در تاسیس نهادهای آموزشی و نقش وقف در آن، از اهم مواردی است که در این تحقیق به آن پرداخته شده است. اقدامات سلاطین بنی مرین موجب رشد فوق العاده مراکز علمی گردید، آنها ضمن تشویق علمای مغرب، پناهندگان اسپانیایی را به خود راه دادند و بازار علم و فرهنگ را رونق بخشیدند. توجه سلاطین مرینی به فقه مالکی، زبان عربی و گسترش آن در این دوره علاوه بر حمایت مالی و اختصاص اوقاف به مراکز علمی، شرایط مساعدی برای تعلیم و تربیت فراهم کرد.
گلفام دهقانژاد فاطمه جان احمدی
تأسیس دولت فاطمیان در مصر در فاصله سالهای 358 تا 363 هجری همراه با درانداختن ساختارهای اداری و بنیان گذاردن نهادهای اجتماعی بود در میان نهادهای اداری که می توانست نظم و امنیت اجتماعی را به ارمغان آورد دستگاه قضاوت از همه موثرتر بود . زیرا نهاد قضاوت ربط مستقیمی با اجرای عدالت داشت این نهاد کارآمد به راهبری قاضی نعمان ، داعی الدعا? برجسته اسماعیلی و همکاری یعقوب بن کلس در همان بدو امر ، تأسیس شد وتمامی شئون مربوط به قضا و قضاوت را عهده دار گردید اگر چه این نهاد از همان ابتدا با امر دعوت فاطمیان در هم آمیختگی بسیاری داشت اما در عصر استقرار نهاد قضاوت از نهاد دعوت جدا شد و به سرعت جایگاه خود را در نظام اداری فاطمیان بازیافت . آن چه مقرر است در این پایان نامه مورد بررسی قرار گیرد ، چگونگی ساختار نهاد قضاوت و تبیین و تشریح وظایف قاضی القضا? براساس ماهیت توصیفی این پژوهش روش پاسخ دهی به سوالات مطرح شده روش توصیفی ، تحلیلی متکی به منابع کتابخانه ای است .
جواد کریمی عباس برومند
چکیده پیدایش مسلک اهل حق در لرستان ، برخلاف اعتقاد خود اهل حق ، که برخی آن را به قبل از ظهور اسلام ، عده ای به قرن دوم ( توسط بهلول) و جمعی به قرن چهارم ( توسط شاه خوشین) ، مربوط می دانند، به زمان فعالیت های سیاسی مذهبی سیّد محمّد مشعشع در قرن نهم هجری درلرستان ، بر می گردد. و سادات اهل حق لرستان، که امروزه رهبری این گروه را بر عهده دارند ، از نوادگان سیّد محمّد مشعشع هستند. نواحی شمال و غرب لرستان، به علت محصور بودن در میان کوه ها ، وجود روستاهای پراکنده ، میانگین سواد کم ، و همسایگی این بخش ها از این دیار ، با کرمانشاه (مرکز اهل حق) و روابط قومی و فرهنگی این دو استان ، پذیرای تعداد کثیری از افراد اهل حق ،گردیده است. تاریخ مسلک اهل حق، به دلیل رازداری و باطنی گرایی و پرهیز پیروان آن از بیان مکتوب اعتقاداتشان ، دچارتحریف ها و تغییرهای زیادی شده است.به علاوه این که اهل حق لرستان به دلایلی چون : دستور صریح رهبرانشان مبنی بر لزوم انجام واجبات دینی شیعه ، افزایش سطح فرهنگ و سواد پیروان ، تبلیغات مذهبی حوزه های علمیه در مناطق اهل حق نشین ، برقراری پیوندهای سببی با شیعیان امامیه، به منظور کسب مقبولیت و مشروعیت اجتماعی در بین شیعیان، به سمت استحاله در شیعه ی امامیه پیش رفته و به مرور از میزان پای بندی آنها به مسلک اهل حق ، درطول سالیان ،کم شده است.
میرقاسم علی اف حسن حضرتی
منطقه ای که امروز به عنوان جمهوری آذربایجان شناخته می شود، مشتمل بر مناطق شمالی رود ارس است که در دوره حمله روسها از ایران جدا شد و به قلمرو روسیه تزاری پیوست. فقط این، به این معنی دلالت نمی کند که روابط این منطقه با ایران که قبلا یک زندگی مشترکی داشتند، قطع شد. ولی در عین حال، پس از انعقاد قرارداد "ترکمان چای"، آذربایجان تحت سلطه روسیه و بویژه در دوره شوروی و در زمینه ی سیاستهای ملی و مذهبی آنها یک مسیر متفاوتی طی خواهد می کرد. در میان سیاستهای ملی و مذهبی این دو دولتی که از ماهیت اشغالگری شان نشأت گرفته است، هم شباهتهایی و هم تفاوتهایی وجود داشته است. وجه مشترکی که در میان اینها بوده است، این است که هر دو در مورد سیاست ملی به منظور ایجاد فرهنگ روسی در منطقه، سیاستهای "روسی سازی" اجرا کرده اند. و اما وجه تمایزی که بین این دو وجود داشته است، این است که روسیه تزاری بدلیل اینکه یک دولت مسیحی بوده است، سیاستهای "مسیحی سازی" اعمال کرده است. ولی دولت شوروی که مبتنی بر جهان بینی مادی و الحادی بوده است، طبق عقاید ماتریالیستی و آتئیستی خود در مورد مذهب سیاستهای "لامذهب سازی" اعمال کرده است. و این وضع موجب تغییرات و تحولات مذهبی و عقیدتی در جامعه ی اسلامی آذربایجان شده است. حال اینکه سیاستهایی که دولت شوروی که مورد بحث ما است، در قبال مذهب عملی کرده چه تأثیری در جامعه ی اسلامی آذربایجان نهاد؟ و این که آیا آنان در پیگیری این سیاستها موفق شدند یا نه؟ عکس العمل جامعه، از جمله روشنفکران، علماء و روحانیون مسلمان در برابر این سیاستها و ماهیت و کیفیت سیاستهای شدید علیه اسلامی رژیم کمونیستی، وجود و یا عدم وجود تحولات عقیدتی و تخریب معنوی در جامعه ی اسلامی آذربایجان، این نوشتار در صدد بررسی و تبیین آن می باشد.
عباس برومند
چکیده ندارد.