نام پژوهشگر: منصور مصداقی
محسن شرافتمند راد منصور مصداقی
لاشبرگ در فرایندهای بیلان آبی یک مرتع اهمیت ویژه ای دارد اما اطلاعات اندکی در این رابطه وجود دارد. در این تحقیق تأثیر لاشبرگ در میزان گیرش بارندگی و تأثیر آن در حفظ رطوبت خاک سطحی با استفاده از یک باران ساز مصنوعی در مراتع استپی پارک ملی خبر در استان کرمان مورد مطالعه قرار گرفته است. بر اساس رابطه تعیین حجم نمونه، 90 قاب یک مترمربعی به طور تصادفی در عرصه قرارداده شد. در هر یک از این قابها پوشش تاجی و سطح لاشبرگ برآورد گردید. سپس به منظور توزین، لاشبرگ درون قابها جمع آوری گردید. برای محاسبه زیتوده بالای سطح زمین از روش نمونه گیری دوبل استفاده گردید. برای نشان دادن رابطه بین لاشبرگ تولیدی با پوشش تاجی، سطح لاشبرگ و زیتوده بالای سطح زمین از ماتریس همبستگیها و روش رگرسیونی گام به گام استفاده گردید. در نهایت متغیر پوشش تاجی در مدل باقی ماند که رابطه آن با لاشبرگ به صورت خطی و ضریب تبیین آن 95/0 بود. لذا پوشش تاجی معیار مناسبی برای برآورد میزان لاشبرگ در درمنه زارهای مناطق خشک و نیمه خشک است. در ادامه بعد از تعیین شدت متوسط بارندگی های معمول منطقه، مقدار هدررفت گیرش لاشبرگ با ترسیم منحنی های خیسی و خشکیدگی لاشبرگ محاسبه گردید. نتایج نشان داد که به طور متوسط 64/0 درصد بارش شبیه سازی شده به وسیله لاشبرگ گیرش شده است. برای بررسی نقش گیرش لاشبرگ در حفظ رطوبت خاک سطحی، رطوبت cm5 اولیه سه خاک شامل خاک لخت، خاک با لاشبرگ خیس و خاک با لاشبرگ خشک با استفاده از روش وزنی اندازه گیری شد. نتایج مربوط به رطوبت خاک سطحی نشان داد که لاشبرگ به طور معنی داری سرعت خشکیدگی خاک سطحی را کاهش می دهد و در این رابطه، گیرش نور توسط لاشبرگ نقش مهم تری نسبت به گیرش بارندگی دارد.
مرضیه قدسی منصور مصداقی
ملکرد یک چشم انداز بستگی به حفظ و استفاده از آب، خاک و مواد غذایی (که مجموعاً منبع نامیده می شوند) در درون اکوسیستم دارد. لکه های اکولوژیک مناطقی در چشم انداز هستند که باعث تجمع منابع می شوند. در این تحقیق ویژگیهای ساختاری و عملکردی لکه های اکولوژیک در طول دو فصل بهار (مرطوب) و تابستان (خشک) و تحت دو مدیریت چرایی (مرجع و تحت چرا)، توسط روش تجزیه و تحلیل عملکرد چشم انداز lfa مورد بررسی قرار گرفت. منطقه مورد مطالعه واقع در مراتع نیمه استپی پارک ملی گلستان (قرق دشت کالپوش و مناطق اطراف آن) با ارتفاع 1000متر از سطح دریا و بارندگی متوسط 220 میلیمتر است. نمونه گیری با کاربرد تجزیه و تحلیل عملکرد چشم انداز (lfa) در دو منطقه مرجع و تحت چرا و دو فصل بهار و تابستان انجام شد. خصوصیات ساختاری شامل طول و عرض لکه ها، تعداد آنها و متوسط طول فضای بین لکه ای بر روی ترانسکتهایی در مناطق مرجع و تحت چرا با شیب و جهت مشابه در فصل بهار ( اردیبهشت ماه) تعیین گردید. 11 شاخص ارزیابی سطح خاک در لکه های مختلف امتیازدهی شدند. ترانسکتها توسط gps و پیکه های فلزی رنگی نشانه گذاری و در فصل تابستان مجدداً ویژگیهای فوق در طول ترانسکتهای ثابت اندازه گیری گردید. نتایج نشان داد که شدت چرا باعث تخریب ساختار، کاهش ابعاد و کاهش ویژگیهای عملکردی لکه های اکولوژیک در منطقه تحت چرا شده است. عملکرد اکوسیستم مرتعی تحت چرای شدید کاهش یافته بود. ابعاد و ویژگی های عملکردی لکه های اکولوژیک در طول زمان تفاوت معنی داری را نشان ندادند و خشکی کوتاه مدت فصلی بر ساختار و عملکرد لکه ها تأثیری نداشت. عملکرد اکوسیستم مرتعی نیز در طول زمان تفاوت معنی داری نداشت.
امید اسماعیل زاده محسن حسینی
هدف این تحقیق شناسایی جوامع گیاهی جنگل راش دارکلا (پل سفید، استان مازندران) و ارتباط آن با عوامل محیطی رویشگاه و بانک بذر خاک می باشد. مطالعه پوشش گیاهی رو زمینی به روش براون- بلانکه و مطالعه بانک بذر خاک به روش کشت گلخانه ای انجام شد. برای این منظور 52 رولوه 400 متر مربعی به صورت سیستماتیک با ابعاد شبکه شناور 100 و 200 متری با تاکید بر اصل توده معرف، در سطح منطقه پیاده شد. در هر رولوه، فهرست و درصد تاج پوشش گونه ها به همراه خصوصیات توپوگرافی رویشگاه ثبت شده و نمونه برداری از خاک تا عمق 30 سانتی متری در مرکز آن به عمل آمد. نمونه برداری از بانک بذر خاک نیز در داخل هر رولوه در اوایل خرداد ماه هنگامی که تصور می رود اکثر بذور یک ساله موجود در خاک جوانه زنی کرده و بذر پاشی سال جدید آغاز نشده است با استفاده از یک قاب 20 × 20 سانتی متر مربعی تا عمق 10 سانتی متر در 6 تکرار به عمل آمد. جوامع گیاهی منطقه در قالب ایده گروه های جامعه شناختی و واحدهای اکوسیستمی به ترتیب با استفاده از روش سنتز جدولی براون- بلانکه و نتایج تلفیقی تحلیل های خوشه ای و تحلیل گونه های معرف دو طرفه یا twinspan شناسایی و تفکیک شدند. با استفاده از تحلیل تشخیص و رسته بندی به ترتیب معنی داری متغیرهای محیطی و بررسی ارتباط آنها با جوامع گیاهی منطقه بررسی و تعیین شدند. نتایج تجزیه و تحلیل سنتز جدولی براون- بلانکه نشان داد که در جنگل راش دارکلا دو جامعه تیپیک: کوله خاس- راشستان (rusco hyrcani- fagetum orientalis) و همیشک- راشستان(danae racemosii- fagetum orientalis) به همراه دو زیرجامعه: solidagoetosum virga-aurea و بارانک(sorbosetosum torminalii) و یک واریانت دافنه (daphne mezerum) وجود دارد. در طبقه بندی عددی جوامع گیاهی تعداد 5 واحد اکوسیستمی معرفی گردید که بررسی عضویت پذیری مشابه رولوه ها، میزان انطباق آنها با گروه های جامعه شناختی را 98 درصد برآورد کرد. نتایج تحلیل pca نشان داد که واحدهای اکوسیستمی منطقه بر مبنای خصوصیات محیطی رویشگاه نیز در امتداد مولفه های اصلی اول و دوم که 58 درصد از سهم کل واریانس را تشریح می کنند قابل تمایز می باشند. نمایش واحدهای اکوسیستمی در دو روش رسته بندی dca و cca نیز حاکی از آن است که رولوه ها و گونه های شاخص هر یک از واحدها حاشیه مخصوص به خود را داشته و از یکدیگر کاملا متمایز می باشند. مشابه بودن الگوی تغییرات تحلیل های dca و cca برقراری ارتباط نسبتا قوی گونه- محیط را دلالت می کند. در تحلیل cca بر مبنای مقدار واریانس کل داده های پوشش گیاهی (246/4) و واریانس تشریح شده بر مبنای متغیرهای محیطی (613/2) نتیجه گیری شد که فاکتورهای محیطی اندازه گیری شده 5/61 درصد از الگوی تغییرات واحدهای اکوسیستمی را تشریح می کنند. نتایج تحلیل تشخیص و همبستگی گونه– محیط تحلیل cca نشان دادند که متغیرهای توپوگرافیک (ارتفاع از سطح دریا، شیب دامنه، درجه شمال گرایی و شرق گرایی)، شاخص های تنوع زیستی گیاهی و بافت خاک به ترتیب اهمیت به عنوان موثرترین گرادیان های محیطی در گسترش جوامع گیاهی منطقه محسوب می شوند. در مطالعه بانک بذر خاک، تعداد 63 گونه گیاهی با متوسط 4202 عدد بذر در متر مربع شمارش گردید. گونه های متامتی (hypericum androsaemum)، کاردامین (cardamine impatiens) و تمشک (rubus hyrcanus)به ترتیب با تراکم بذر 1590، 570 و 286 در متربع به همراه دو گونه سرخس ماده (athyrium flix- femina) و سرخس پنجه ای (pteris cretica) به ترتیب با تراکم هاگ 1277 و 152 در متر مربع با اختصاص دادن 92 درصد از تعداد نهال های رویش یافته به عنوان فراوان ترین گونه های گیاهی موجود در بانک بذر خاک و بانک هاگ خاک منطقه محسوب می شوند. توسکا ییلاقی(alnus subcordata) تنها گونه درختی است که با تراکم 7 اصله در متر مربع در بانک بذر خاک دایمی منطقه حضور یافت. گونه های علفی فرم رویشی غالب بانک بذر خاک بودند چون بیش از 90 درصد ترکیب گیاهی بانک بذر خاک به آنها تعلق داشت. مقایسه ترکیب گیاهی بانک بذر خاک با پوشش گیاهی رو زمینی نشان داد تعداد 28 گونه بانک بذر خاک در ترکیب پوشش گیاهی حضور نیافته و بلعکس تعداد 44 گونه گیاهی از پوشش کنونی در ترکیب بانک بذر حضور نمی یابند که این مسئله پایین بودن درجه تشابه گونه ای بانک بذر خاک با پوشش رو زمینی را دلالت کرده و عدم وابستگی تجدید حیات ترکیب گیاهی کنونی جوامع گیاهی منطقه از بانک بذر دایمی خاک را تبیین می سازد. نتایج این تحقیق همچنین تصریح می کند که هر چند داده های بانک بذر دایمی خاک قابلیت تشریح واحدهای اکوسیستمی منطقه را ندارند اما نمایش نسبتا متمایزی از دو جامعه گیاهی منطقه در فضای تحلیل رج بندی dca بانک بذر خاک قابل تشخیص می باشد.
معصومه امیرخانی منصور مصداقی
گونه های علف گندمی agropyron cristatum، a. desertorum، a. trichophorum و a. intermedium از گونه های مرتعی بومی مناطق استپی و نیمه استپی ایران هستند که طی سالیان متمادی با شرایط آب و هوایی نامناسب این مناطق سازش یافته اند. این گونه ها از جمله علف گندمیان مقاوم به سرما، خشکی و چرا بوده و از خویشاوندان نزدیک گندم و جو به شمار می آیند. در تحقیق حاضر اثر نوع ریز نمونه و تنظیم کننده های رشد متفاوت بر تولید کالوس های جنین زا و اندام زا، جنین زایی بدنی و باززایی گونه های علف گندمی مذکور، در محیط های کشت جامد و مایع مورد بررسی قرار گرفت. در این بررسی غلظت های متفاوت تنظیم کننده های رشد توفوردی (2,4-d) و تیدیازورن (tdz) (از 5 تا 25 میکرومولار) به تنهایی و ترکیب 20 میکرومولار توفوردی و 5 میکرومولار تیدیازوزن در محیط کشت پایه موراشیگ و اسکوگ بر روی تحریک جوانه زنی و تولید کالوس آزمایش شد. کشت ها در دو شرایط متفاوت تاریکی و فتوپریود 16 ساعت نور و 8 ساعت تاریکی در اتاقک رشد قرار داده شدند. میزان جوانه زنی بذور گونه های agropyron همواره در محیط کشت پایه ms عاری از تنظیم کننده رشد بهتر بود. بیشترین میزان کالوس در غلظت های 5 تا 10 میکرومولار 2,4-d برای گونه هایa.cristatum ، a.trichophorum و a.desertorum در محیط کشت ms رخ داد و گونه a.intermedium بیشترین کالوس زایی را در محیط کشت ms حاوی ترکیب 20 میکرومولار توفوردی و 5 میکرومولار تیدیازوزن نشان داد. شرایط متفاوت نوری بر میزان تولید کالوس تأثیر گذار نبود حال آنکه کالوس های حاصله در شرایط دارای نور از لحاظ جنین زایی و اندام زایی کیفیت بهتری داشتند. رشد و توسعه جنین ها زمانی مشاهده شد که کالوس های جنین زا و جنین های بدنی گونه های a.cristatum و a.trichophorum در محیط کشت مایع ms0 واکشت و در دستگاه شیکر تحت حرکت دائم با سرعت 86 دور در دقیقه قرار گرفتند. تشکیل جنینهای تکامل یافته و تولید گیاهچه در محیط کشت مایع ms0 فقط از کالوس های القا شده در محیط کشت ms همراه با 52/4 میکرومولار 2,4-d رخ داد در صورتیکه در تیمار شاهد که فاقد این تنظیم کننده رشد بود، کالوس زایی و جنین زایی بدنی انجام نگردید. همه گیاهچه های باززایی شده بیشترین تولید ساقه و برگ را در محیط کشت ms حاوی ترکیب naa (69/2 ?m) و bap (69/6?m ) و کینتین (32/2 ?m) داشته و در محیط کشت ms همراه با naa (38/5 ?m) و کینتین (49/0 ?m) ریشه های قوی تولید کردند. گیاهان باززایی شده به لحاظ ظاهری نرمال بوده لذا نشان داده شد که سیستم باززایی حاصل از این تحقیق برای تکثیر گونه های علف گندمی مناسب می باشد. کلمات کلیدی: 2,4-d، tdz، باززایی، جنین زایی بدنی، اندام زایی، علف گندمی agropyron spp.
طاهره صادقی شاهرخت منصور مصداقی
به منظور بررسی تاثیر بوته های مرتعی بر تولید گیاهان زیراشکوب در سطوح مختلف چرایی و بررسی خصوصیات مرفولوژیکی تاثیرگذار بر تسهیل مکانیکی بوته ها در مراتع استپی کاخک گناباد، سه مرتع تحت چرای شدید، متوسط و عدم چرا انتخاب شد. در این تحقیق اثرات سه بوته ی غالب کاهوی بیابانی (scariola orientalis (boiss.) sojack)، گون (astragalus heratensis bunge) و ورک (rosa persica mielx ex juss.) بر تولید گیاهان مرتع مورد بررسی قرار گرفت. انتخاب بوته ها در امتداد 20 ترانسکت 50 متری انجام شد که در صورت برخورد ترانسکت ها به بوته های مورد نظر، تولید گیاهان زیر اشکوب و فضای مجاور (معادل ابعاد تاج بوته ها) اندازه گیری شد. بنابراین، ابعاد پلات ها متناسب با تاج بوته ها حالت انعطاف پذیر داشت. همچنین طول، عرض، ارتفاع و خصوصیات مرفولوژیک بوته ها ثبت شد. نمونه های خاک از زیراشکوب بوته های مرتعی و فضای باز از عمق0 تا20 سانتی متری تهیه و پارامترهای بافت، اسیدیته، هدایت الکتریکی، ماده آلی و نیتروژن خاک در آزمایشگاه اندازه گیری شد. درجه حرارت، میزان روشنایی در مجاورت سطح خاک و رطوبت نسبی خاک در زیراشکوب هر یک از بوته های مرتعی و فضای باز آنها به صورت جفتی اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که در منطقه قرق تولید علوفه در زیر اشکوب بوته های مرتعی برابر با تولید فضای باز بود، در حالی که در منطقه چرای شدید و متوسط تولید علوفه در زیراشکوب بوته ها بیشتر از فضای باز بود. بنابراین، تسهیل مکانیکی بوته ها با افزایش شدت چرا زیاد شد. تحت چرای شدید دام، تولید گندمیان چندساله در زیراشکوب بوته ها بیشتر از تولید سایر فرم های رویشی بود. تحت چرای شدید و متوسط دام، ارتباط بین سطح تاج بوته ها و تولید گیاهان زیراشکوب به صورت معکوس (54/0- و 35/0-) معنی دار بود (05/0p<)، در حالی که ارتباط منفی بین ارتفاع و حجم بوته ها (مقدار همبستگی به ترتیب 47/0- و 50/0-) با تولید گیاهان زیر اشکوب فقط در مرتع چرای شدید معنی دار بود. نتایج حاصل از آنالیز خاک نشان داد که مقدار هدایت الکتریکی، ماده آلی و نیتروژن خاک در زیراشکوب گون بیشتر از دو بوته دیگر بود. همچنین پارامترهای مهم اندازه گیری شده مانند دما و درجه ی روشنایی در زیراشکوب کمتر از فضای باز بود، در حالی که درصد رطوبت نسبی در زیراشکوب بوته ها بیشتر از فضای باز بود. با وجود این، بهبود شرایط محیطی در زیراشکوب بوته های مرتعی تأثیر زیادی بر تسهیل مکانیکی آنها در برابر چرای دام نداشت. خوشخوراکی پایین، خاردار بودن برگ ها و ساقه ها و فرم رشد خزنده، توانایی بوته های مرتعی را در حفاظت از تولید گیاهان زیراشکوب افزایش داد که این موارد بیشتر در مورد بوته ورک صادق است. به طور کلی سه بوته ی مرتعی نقش مهمی در حفظ تولید سایر گیاهان در شرایط چرای دام در مراتع کاخک گناباد دارند. بنابراین، حفظ این گیاهان همراه با کاهش شدت بهره برداری باید در اولویت برنامه های مدیریت مراتع قرار گیرد.
ایمان محمدی آبیز منصور مصداقی
چکیده آهو از مهم ترین پستانداران ساکن دشت های استپی و بیابانی با پوشش درمنه است که تپه ماهورهای کوتاه واقع در دشت های مسطح را برای زندگی ترجیح می دهد. در چند دهه ی اخیر به علت تخریب زیستگاه و شکار بی رویه، جمعیت آهوی ایرانی در اغلب مناطق کشور کاهش یافته است، به طوری که این گونه در سال 2006 به جمع گونه-های تهدیدشده پیوست. یکی از اقدامات سازمان حفاظت محیط زیست ایران جهت احیای جمعیت این گونه در کشور، احداث و توسعه ایستگاههای تکثیر در اسارت آهو است که ایستگاه چشمه گل یکی از جدیدترین این اقدامات است. مراتع، سهم مهمی در تامین نیازهای تغذیه ای این گونه جانوری داشته و تعیین رژیم غذایی آهوی ایرانی و کیفیت غذای آهوان در مراتع، به منظور آگاهی از وضعیت زیستی آن ها و حفاظت از این گونه جانوری، ضروری به نظر می رسد. به همین دلیل رژیم غذایی آهوی ایرانی در ایستگاه تکثیر، پرورش و رهاسازی آهوی چشمه گل مورد بررسی قرارگرفت. این ایستگاه با مساحت 17 هکتار در 15 کیلومتری شهرستان تربت جام واقع شده است. کیفیت و کمیت عادات غذایی آهوی ایرانی در این ایستگاه، به ترتیب با استفاده از روش های زمان سنجی (به صورت مشاهده مستقیم چرا) و کافه تریا مورد مطالعه قرارگرفت. در هر یک از این روش ها، یک رأس آهوی نر و یک رأس آهوی ماده انتخاب شد و بررسی ها در طول فصول مختلف سال و در هر فصل به مدت 3 روز انجام گرفت. آنالیز داده های حاصل، در نرم افزار مینی تب 16 با استفاده آزمون مقایسات میانگین توکی در سطح معنی داری 5% انجام گرفت. نتایج روش کافه تریا نشان داد که تغییرات فصلی بر میزان مصرف علوفه آهوی ایرانی تاثیر گذاشته است و این میزان در فصل پاییز بیشتر از فصل بهار می باشد. همچنین با استفاده از این روش، میزان متوسط مصرف روزانه هر رأس آهوی ایرانی، یک کیلوگرم برآورد شد. استفاده از روش زمان سنجی در تعیین کیفیت رژیم غذایی آهوی ایرانی در ایستگاه مورد مطالعه نشان داد که کیفیت غذای آهوان با تغییرات فصلی و تغییر در تنوع گونه های مرتعی، تغییر می یابد، در این میان گونه اسفناج وحشی در تمامی فصول از ارجحیت غذایی برای آهوان برخوردار است. با بررسی کیفیت جیره غذایی آهوی ایرانی در آزمایشگاه، مشخص شد که این کیفیت در فصل بهار بیش تر از سایر فصول است و در تمامی فصول برای آهوی نر بیش از جنس ماده می باشد. همچنین میزان انرژی متابولیسمی مورد استفاده آهوان در فصل تابستان از سایر فصول کمتر بوده و در جنس ماده نیز نسبت به جنس نر کمتر می باشد. به منظور مدیریت ایستگاه از جنبه تغذیه آهوان، تولید سالانه مرتع ایستگاه چشمه گل با استفاده از روش های آدلاید و قطع و توزین، 37/6814 کیلوگرم برآورد شد که با توجه به متوسط مصرف روزانه هر رأس آهو، ظرفیت چرایی آن 19 رأس برآورد گردید. کلید واژه ها: آدلاید، آهوی ایرانی، چشمه گل، روش کافه تریا، عادات غذایی
زهرا زنگنه فریدون ملتی
اندازه گیری تراکم گیاهان اغلب به کمک پلات و در اکثر موارد به روش شمارش پایه ها صورت می گیرد، بنابراین اندازه و شکل پلات از اولین مواردی است که باید در مورد آن تصمیم گیری شود. در این تحقیق اثر شکل ها و اندازه های مختلف پلات بر دقت و صحت نمونه گیری به منظور برآورد تراکم گیاه گون خاردار در منطقه مایان مشهد مورد بررسی قرار گرفت. شکل های مختلف پلات به ترتیب مربع، مستطیل پهن، مستطیل کشیده و سطوح مختلف پلات 1، 2، 4 و 8 مترمربع در نظر گرفته شد که در مجموع 12 نوع پلات (تیمار) مورد بررسی قرار گرفت. در این تحقیق مختصات هر یک از پایه های گون خاردار و مرز منطقه مطالعه توسط دوربین دیجیتال برداشت و به کمک نرم افزار r نقشه دیجیتال پراکنش گون در منطقه مورد نظر رسم گردید. جهت تعیین دقت و صحت هر یک از شکل ها و اندازه های مختلف پلات، نمونه برداری ها در نقشه دیجیتال انجام شد. برای هر شکل و انداز? پلات دو انداز? متفاوت برای نمونه برداری در نظر گرفته و نمونه ها 5 مرتبه تکرار شد. در ابتدا نمونه گیری ها با انداز? 400 متر مربع انجام شد. بدین ترتیب برای پلات هایی با سطوح 1، 2، 4 و 8 متر مربع به ترتیب تعداد 400، 200 ،100 و 50 پلات در نقشه مستقر و آماره های تراکم، دقت و صحت نمونه ها اندازه گیری و محاسبه شد. جهت تعیین تعداد مناسب پلات برای منطقه مطالعاتی از روش ترسیمی استفاده شد. با قبول 20 درصد اختلاف نسبت به تراکم واقعی جمعیت آماری، تعداد مناسب پلات برای هر شکل و انداز? پلات تعیین شد و تعداد مناسب پلات برای جمعیت آماری براساس شکل و اندازه ای از پلات تعیین شد که داری بیش ترین تعداد پلات بود. پس از تعیین تعداد مناسب پلات جهت نمونه گیری در منطقه، نمونه گیری ها براساس انداز? مناسب نمونه نیز انجام شدند و آماره های تراکم، دقت و صحت محاسبه شدند. با توجه به نتایج به دست آمده در این پژوهش، انداز? مناسب نمونه 190 متر مربع تعیین شد. برای نمونه با انداز? 400 مترمربع، پلات مستطیل کشیده 5/0×8 متر، بیش ترین دقت و صحت را دارا بود که به عنوان پلات بهینه انتخاب گردید. در نمونه گیری با انداز? 190 متر مربع پلات مستطیل کشیده 5/0×4 متر دارای بیش ترین دقت و صحت بود. در نهایت می توان نتیجه گرفت که به منظور صرفه جویی در وقت و هزینه جهت نمونه برداری در عرصه، استفاده از روش مکان یابی پایه های گیاهی و کاربرد نرم افزارr می تواند روش مناسبی برای برآورد تراکم گیاهان بوته ای باشد.
کبری خادم منصور مصداقی
از سال 1385 لغایت 1389 در بخش بالادست دق محمدآباد کومیران واقع در شهرستان قائنات، پروژه احداث هلالی آبگیر توام با کشت بذرهای گیاهان در مساحت 1410 هکتار توسط اداره منابع طبیعی قائنات اجرا گردیده است. چاله های هلالی آبگیر به منظور جلوگیری از ورود رواناب به داخل دق و در نتیجه برای جلوگیری از گسترش دق احداث شده اند. این پژوهش با هدف تعیین اثر اندازه چاله های هلالی و موقعیت مکانی آنها (داخل آبراهه و خارج از آبراهه) بر روی استقرار گیاهان کشت شده و خودرو مراتع و همچنین یافتن بهترین محل استقرار گیاهان بر روی هلالی ها انجام شد. در این پژوهش تأثیر چاله های هلالی بر بافت خاک، تنوع و غنای گونه ای نیز بررسی گردیده است. در امتداد ترانسکتهای خطی، 30 چاله هلالی در داخل آبراهه و 30 چاله خارج آبراهه (روی پشته ) انتخاب و هلالی های فرضی نیز در بالادست هلالی داخل آبراهه و در مجاورت هلالی روی پشته با همان ابعاد در نظر گرفته شد. در هر هلالی آبگیر، پنج بخش (زون) در نظر گرفته شد و در داخل هر زون، تعداد گیاهان کشت شده و خودرو به صورت جداگانه شمارش گردید. به طور تصادفی از 4 هلالی داخل آبراهه و از 4 هلالی روی پشته نمونه برداری خاک شد. محاسبه تنوع و غنا با استفاده از شاخص های شانون و سیمپسون، و مقایسه آماری داده ها به روش تحلیل واریانس یکطرفه انجام شد. نتایج این پژوهش نشان داد که در منطقه کومیران، احداث هلالی در داخل آبراهه اثر بیشتری بر استقرار نهال گیاهان کشت شده نسبت به هلالی های خارج از آبراهه داشت. با افزایش مساحت هلالی آبگیر، تعداد نهال های آتریپلکس و گیاهان خودرو افزایش یافت، ولی این رابطه برای نهال های تاغ معنی دار نبود. بیشترین استقرار برای گیاهان کشت شده در بخش داخلی پشته هلالی و برای گیاهان خودرو در بخش وسط هلالی بود. همچنین با افزایش مساحت هلالی درصد تخریب آنها بیشتر بود. احداث هلالی آبگیر در داخل آبراهه ها باعث افزایش درصد سیلت در بافت خاک شد. تنوع گونه ای نیز در داخل چاله های هلالی بیشتر از فضای مجاور (عرصه دست نخورده) بود. با توجه به نتایج این پژوهش، برای احیاء بیولوژیک اراضی منطقه مورد مطالعه، پیشنهاد می گردد که چاله های هلالی در داخل آبراهه ها، تا اینکه در دامنه ها احداث شوند. برای کشت گیاه آتریپلکس از چاله های بزرگ (10-8 مترمربع) و برای گیاه تاغ از چاله های کوچک (8-6 مترمربع) استفاده شود. به طور کلی می توان نتیجه گیری کرد که کارایی چاله های هلالی کوچکتر (8-6 مترمربع) بیشتر از چاله های هلالی بزرگتر است. احداث چاله هلالی در آبراهه تنها با هدف بهبود تنوع زیستی و بافت خاک توصیه نمی شود، مگر اینکه استقرار بیشتر گیاهان کاشته شده در درازمدت سبب افزایش تنوع زیستی گیاهان چندساله گردد و یا اینکه فواید حاصله از کاهش رواناب و جلوگیری از پیشروی دق از نظر اکولوژیکی اهمیت بیشتری داشته باشد.
الهام رفیق منصور مصداقی
پایش، به مشاهدات منظم و طولانی¬مدت، که به تشخیص زودهنگام تغییرات، ارزیابی و پیشگویی آن¬ها کمک می¬کند، اطلاق می¬شود؛ اما ویژگی¬هایی که تاکنون در علوم منابع طبیعی مورد پایش قرار گرفته¬اند غالباً محدود به ترکیب و ساختار پوشش گیاهی بودهاند و عملکرد اکوسیستم کمتر مورد توجه بوده¬است. روش تجزیهوتحلیل عملکرد چشمانداز(lfa) یک روش پایش عملکرد اکوسیستم¬هاست که با استفاده از شاخص¬های ساده به پایش عملکرد چشم¬انداز طی زمان و یا در طول مکان می¬پردازد. تحقیق پیشرو به بررسی اثر شدت چرا( چرای سنگین، چرای متوسط و عدم چرا) و همچنین جهت جغرافیایی بر عملکرد اکوسیستم می¬پردازد. بر اساس روش مورد استفاده در این مطالعه، لکههای موجود در منطقه چهار گروه لکه به نام¬های بوتهای، گندمی، فورب و سنگ وچهار گروه فضای بین لکه¬ای به نام¬های خاک لخت، خاک پوشیده از لاشبرگ خاک پوشیده از سنگ و خاک با پوشش توام قطعات سنگی و لاشبرگ تشخیص داده شدند. نتایج مقایسهی سه سایت از نظر هر سه پارامتر عملکردی روش lfa (پایداری، نفوذپذیری و چرخه عناصرغذایی) نشان داد افزایش شدت چرا به طور معنیداری منجر به کاهش عملکرد و سطح اشغال لکه¬های اکوسیستم مورد مطالعه شده است. همچنین مقایسه¬ی انواع لکه¬ها و فضاهای بین لکه¬ای (8گروه) با یکدیگر نیز نشان داد که بین این گروه¬ها نیز تفاوت عملکردی معنیداری وجود دارد. از این منظر لکه¬های فورب و گندمی در بیشتر سایت¬ها دارای بالاترین عملکرد و لکه¬های سنگ و فضای بین لکه¬ای خاک لخت در بیشتر سایت¬ها دارای کمترین عملکرد بودند. مقایسه یک یک جهات جغرافیایی با یکدیگر تفاوت معنی¬داری را نشان نداد اما مقایسه¬ی جهات گروه¬بندی شده یعنی شمالی-غربی با جنوبی-شرقی نشان داد گروه شمالی-غربی از نظر هر سه پارامتر عملکردی دارای امتیاز بالاتری از گروه جنوبی-شرقی است. بررسی ابعاد لکه¬ها نشان داد این فاکتور در سایت¬هایی با شدت¬های مختلف چرایی دارای تفاوت معنی¬دار است همچنین جهت جغرافیایی می¬تواند به طور معنی¬داری سطح ابعاد لکه¬ها را تغییر دهد اما بررسی اثر متقابل این دو فاکتور بر ابعاد لکه¬ها تفاوت معنی¬داری را نشان نداد. کلیدواژه ها: پایداری، چرخه عناصر¬غذایی، روش تجزیه و تحلیل عملکرد چشم¬انداز(lfa)، عملکرد، لکه و فضای بین لکه¬ای، نفوذپذیری.
معصومه استاد منصور مصداقی
تغییر شاخص های اقلیمی ناشی از تغییرات اقلیم می تواند باعث بروز شرایط خاص در عرصه های طبیعی گردد. در این شرایط دانستن نوع و شدت مخاطرات اصلی برای اجتناب از آن و یا سازگاری با آن ضروری است. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط تغییرات شاخص تفاضلی نرمال شده پوشش گیاهی(ndvi) با نوسانات چند پارامتر اقلیمی در بازه های زمانی مختلف است، تا بدین وسیله مهم ترین عوامل آب و هوایی موثر بر تغییرات شاخص تعیین شود. به این منظور مقادیر شاخص تفاضلی نرمال شده پوشش گیاهی در سه وضعیت مدیریتی مشخص (شامل چرای سبک، چرای متوسط و چرای سنگین) و در سطح حوضه آبخیز سد طرق طی بیست و پنج سال از تصاویر ماهواره ای استخراج شده است. در ادامه با استفاده از روش های رگرسیون گام به گام و بهترین زیر مجموعه رابطه بین تغییرات شاخص گیاهی و پارامترهای اقلیمی مورد بررسی قرار گرفت. جهت پیش بینی تغییرات اقلیم، از طریق ریز مقیاس نمایی داده های خروجی مدل گردش عمومی hadcm3 توسط مدل lars-wg5.5، تحت سه سناریوی a2، b1 و a1b، پارامترهای اقلیمی ایستگاه های مورد مطالعه در دوره 2030-2011 میلادی تولید گردید. اگرچه نتایج، وجود اختلاف در روابط پارامترهای اقلیمی و شاخص گیاهی را در محدوده های چرایی متفاوت نشان می دهد، ولی در تمامی مناطق، بارندگی به عنوان مهم ترین عامل اقلیمی موثر بر تغییرات ndvi ارزیابی شده است. در عین حال وضعیت خشکسالی در فصول پاییز و زمستان بر تغییرات شاخص گیاهی موثر تشخیص داده شده است. شرایط اقلیمی در دو دهه پیش بینی نسبت به دوره پایه تفاوت محسوسی خواهد داشت. در اکثر فصول تغییر میزان بارش و همچنین دما قابل انتظار است. بر اساس شاخص های خشکسالی، انتظار افزایش فراوانی سال های دارای وضعیت نرمال و ترسالی در حوضه طی دو دهه آتی وجود دارد. با توجه به مدل های به دست آمده، پیش بینی می شود که متوسط مقدار ndvi در دوره آتی نسبت به دوره گذشته افزایش داشته باشد و میزان این افزایش طبق هر سه سناریوی پیش بینی، در محدوده چرای سبک بالاتر از سایر محدوده ها ارزیابی می شود.
رضا اسماعیل نیا طالمی منصور مصداقی
مراتع حدود نیمی از خشکی های جهان را در بردارند و پوشش گیاهی آن، درنتیجه ی تأثیر متقابل محیط و موجودات زنده به وجود آمده است. برای دهههای متمادی بوم شناسان تلاش کردند که رابطهای که بین تولید و غنای گونهای وجود دارد را توضیح دهند. برخی پژوهشها منجر به تبیین این نظریه شده است که بین تولید و غنای گونهای یک رابطه ی گنبدی شکل برقرار است به طوری که بیشترین مقدار غنای گونه ای در تولید متوسط و هنگامی که زی توده گیاه از سمت مقادیر کم به مقادیر بالاتر افزایش پیدا می کند، مشاهده می شود. نتایج تحقیقات دیگری در رد این نظریه نیز وجود دارند. پژوهش حاضر در جهت بررسی وجود یا عدم وجود رابطه ی گنبدی تولید و غنای گونه ای و تعیین اثر اندازه ی واحد نمونه برداری در8 علفزار مناطق شمال کشور ایران انجام گرفت. تعداد 2 واحد نمونه برداری به صورت 8 ×8 مترمربعی مشبک (64 پلات 1 مترمربعی) در هر یک از سایت های مورد مطالعه مستقر شد. هر سایت شامل دو تکرار 64 مترمربعی بود؛ در هر واحد نمونه برداری غنای گونه ای گیاهان به تفکیک هر زیر واحد یک مترمربعی مشخص گردید. تمامی گیاهان موجود در هر زیر واحد نمونه برداری قطع و توزین گردید. نتایج پردازش اطلاعات نشان داد که هیچ گونه ارتباط معنی داری بین تولید و غنای گونه ای در سطح 5 درصد وجود ندارد. سطوح مختلف 1، 4، 9، 16، 25، 36، 49 و 64 مترمربعی هم رابطه ی معنی داری را نشان ندادند. بین تولید و غنای فرم رویشی سایت ها هم ارتباط معنی داری مشاهده نگردید. نتایج نشان داد الگوی مدل گنبدی یک رابطه ی جهان شمول نبوده و قابل تعمیم به تمامی مناطق جهان نیست.
زکیه قاسمی مایوان منصور مصداقی
آتش سوزی یکی از عوامل پیش برنده ی تغییر جوامع گیاهی است، هر اکوسیستم با توجه به شرایط خود پاسخ متفاوتی به این اتفاق می دهد. این پژوهش در فصل رویشی (فروردین-آبان 1392) در مرتع داش آراسی در 50 کیلومتری شمال شهرستان قوچان، استان خراسان رضوی که در مرداد ماه 1391 دچار آتش سوزی شد، انجام شد. در این پژوهش اثرات اصلی و متقابل آتش سوزی و چرای دام روی مراحل فنولوژیکی گونه های دائمی، تنوع گونه ای، تولید مرتع و ویژگی های شیمیایی و فیزیکی خاک در چهار رویشگاه مجاور هم 1) قرق شاهد pof) (2) قرق سوخته pwf) (3) چرای شاهد gof) (4) چرای سوخته (gwf) بررسی شد. مراحل فنولوژی گونه های غالب گندمی و پهن برگ علفی در سایت های مختلف تحت چرا و سوخته و شاهد بررسی و ارتباط آن ها با عوامل اصلی اقلیم تعیین گردید. نتایج نشان داد گیاه پهن برگ علفی چندساله eremurus olgae در دو سایت gwf و pwf مراحل فنولوژیکی خود را حدود یک هفته زودتر از دو سایتgof و pof به پایان رسانده است و آتش سوزی باعث ایجاد مرحله رشد پاییزه در دو گونه ی گندمی چندساله stipa barbata desf و agropyron trichophorum در سایت قرق سوخته بوده است. در منطقه تحت چرا آتش سوزی سبب کاهش تنوع و در منطقه قرق باعث افزایش تنوع گونه ای شده است. تاثیر چرای دام بر شاخص های تنوع منطقه بیشتر از آتش سوزی بوده است، در مقایسه دو منطقه شاهد چرای دام سبب افزایش تنوع گونه ای شده است. آتش سوزی باعث کاهش درصد پوشش گیاهی و درنتیجه کاهش تولید شده است. در منطقه سوخته، گیاهان با شکل زیستی ژئوفیت و تروفیت فراوان تر و گیاهان دارای فرم زیستی کامفیت و همی کریپتوفیت کمتر بودند. آتش سوزی تأثیری بر ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک نداشته و تنها عوامل تأثیرپذیر از آتش سوزی افزایش درجه حرارت و افزایش ph بوده است. به طورکلی نتایج این تحقیق نشان می دهد که در شرایط مرتع داش آراسی، آتش سوزی می تواند منجر به افزایش تنوع گونه ای و غنا گردد و اثرات مفید آن بر مرتع قرق، بیشتر از مرتع تحت چرا است.
الیاس رمضانی پور ابوالفضل مساعدی
امروزه مسئله فرسایش خاک بعنوان خطری برای رفاه انسان و حتی برای حیات او بشمار می آید. هرساله مقدار زیادی خاک از سطح حوضه های آّبخیز کشور توسط عوامل مختلف خصوصاً آب و باد فرسایش و به محل دیگر انتقال یافته و ضمن محدودسازی منابع آب و خاک، مشکلات اقتصادی و اجتماعی زیادی را پدید می آورد. رسوب دهی حوضه ها ناشی از عوامل فیزیوگرافی، زمین شناسی، اقلیمی و هیدرولوژیکی می باشند. با توجه به این که تجهیز کلیه حوضه ها به وسایل اندازه گیری رسوب و برداشت نمونه های مکرر و مرتب نه تنها از نظر عملی ممکن نیست، بلکه مستلزم صرف هزینه و زمان بسیار زیاد می باشد، از این رو، این پژوهش در راستای ارائه معادلات رگرسیونی مناسب، به منظور برآورد میزان رسوب معلق حوضه های آبخیز بر اساس عوامل زود بازیافت و موثر بر رسوب دهی حوضه ها انجام گردید. با هدف دستیابی به چنین مدل هایی، این مطالعه در 15 ایستگاه هیدرومتری واقع در محدوده های شهرستان های مشهد و نیشابور انجام شده است، در این تحقیق میانگین رسوب معلق روزانه به عنوان متغیر وابسته و 35 پارامتر فیزیوگرافی، زمین شناسی، اقلیمی و هیدرولوژیکی منتخب با طول دوره مشترک آماری 30 سال به عنوان متغیرهای مستقل انتخاب شدند. براساس نتایج حاصل از تعیین مهم ترین عوامل موثر در رسوب دهی، با استفاده از روش تجزیه به مولفه های اصلی و آزمون گاما، از بین 35 پارامتر مورد بررسی، 12 پارامتر اصلی انتخاب و مدل سازی بر اساس این 12 پارامتر انجام گردید. در نهایت مدل های ساخته شده با استفاده از 12 آماره خطاسنجی مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان دهنده ی برتری مدل دوازده متغیره در برآورد قابل قبول رسوب معلق نسبت به سایر مدل ها می باشد. مدل تهیه شده بر پایه خصوصیات فیزیوگرافی نیز براساس شاخص های خطاسنجی به عنوان مدل بهینه و برتر انتخاب شد. عامل مساحت به عنوان مهم ترین عامل فیزیوگرافیک موثر بر مقدار انتقال رسوب معلق از حوضه های مورد بررسی شناخته شد.
منیژه توان منصور مصداقی
چکیده ندارد.
سارا هوشمند منصور مصداقی
چکیده ندارد.
اسفندیار جهانتاب منصور مصداقی
چکیده ندارد.
موسی اکبرلو منصور مصداقی
چکیده ندارد.
آناهیتا رشتیان فتح الله بلداجی
به منظورتعیین خوشخوراکی و ارزش رجحانی گونه های مهم مرتعی برای گوسفند و بز در مراتع ییلاقی استپی یزد،از دو روش مشاهده مستقیم زمان چرا و شمارش تعداد لقمه در یک گله مخلوط دامداران محلی استفاده شد. برای هر روش حداقل 6 رأس از هر نوع دام (گوسفند، بز) در هر سه دوره چرایی (اوایل اردیبهشت، اواخرخرداد و اواسط مرداد) در گله علامت گذاری و در دوره زمانی 15دقیقه ای تحت تعقیب قرار گرفتند. زمان مصرف گیاهان خورده شده ثبت و همچنین تعداد لقمه های خورده شده توسط دام از 7 گونه مهم که 80 درصد رژیم غذایی دام را تشکیل می دادند، شمارش شد. برای مقایسه ارزش رجحانی 7 گونه مهم برای هر گونه دام در هردوره چرایی و برای هر دو روش ثبت زمان مصرف و شمارش لقمه ها به طور مجرا از آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی استفاده شد. در مطالعه پوشش گیاهی از روش نمونه گیری تصادفی با قاب 1 مترمربعی استفاده شد. وبرای تعیین ارزش غذایی گونه های مهم مرتعی، هفت گونه مهم در سه دوره زمانی فصل چرا با 3 تا 5 تکرار، جمع آوری گردید. ترکیبات شیمیایی گیاهان با استفاده از روشهای رسمی آنالیزaoac (1990) و روش طیف سنج مادون قرمز نزدیک (nirs) اندازه گیری گردید.در بخش کیفیت گونه ها به این نتیجه دست یافتیم که بیشتر صفات معرف کیفیت علوفه مثل پروتئین خام و انرژی خام، با پیشرفت مراحل رویش و فنولوژیکی گیاه، کاهش می یابند و میزان فیبر خام وadf با افزایش مرحله رشد، افزایش یافت که منجر به کاهش خوشخوراکی و مصرف علوفه توسط دام گردید. به طور کلی نتایج حاصل از ایجاد ارتباط بین داده ای nirs و مقادیر حاصل از آنالیز شیمیایی نمونه ها در آزمایشگاه، نشان داد که در صفت درصد پروتئین خام (cp) بهترین همبستگی بین این دو سری داده وجود داشت و پس از cp شاخص adf قرار داشتند. درنتیجه استفاده از طیف سنجی مادون قرمز نزدیک (nirs) برای ارزیابی و اندازه گیری پروتئین خام به جای روش کلدال در آزمایشگاه با اطمینان بالا امکان پذیر است که با توجه به هزینه زیاد مواد شیمیایی و مدت زمان بالا برای انجام آن، استفاده از nirs منطقی به نظر می رسد.تغییرات خوشخوراکی گیاهان در طول دوره چرا برای گوسفند و بز تقریبا یکسان بود و درصد تشابه بین ترجیح غذایی بز و گوسفند80 درصد بود. همچنین بین نتایج حاصل از این دو روش تعیین خوشخوراکی اختلاف معنی داری وجود نداشت ( p<0/05). این دو روش از نظر دقت یکسان بودند و درطول دوره چرا بیش از75 درصد تشابه داشتند، اما چون روش شمارش تعداد لقمه را می توان با حداقل وسایل و امکانات اندازه گیری کرد لذا این روش بر روش ثبت زمانی ارجحیت دارد. با توجه به تعداد لقمه برداشت شده از هر گونه گیاهی و داده های ترکیب شیمیایی گیاهان و نیاز روزانه هرنوع دام با استفاده از جداول nrc ، و زمان صرف شده برای چریدن، این نتیجه رسیدیم که اوایل دوره چرا فقط گوسفند با کمبود انرژی مواجه بوده است. همچنین گوسفندان در اواسط و اواخر دوره چرا با کمبود پروتئین نیز مواجه اند اما بز فقط در اواخر دوره چرا، کمبود پروتیین داشت. به طور کلی کمبود انرژی در گوسفندان بیشتر از بزهاست و آنها به غذای تکمیلی نیاز بیشتری دارند بنابراین بزها دامهای مناسبتری برای چرا در مراتع فوق می باشند.
محمد ساغری حسین بارانی
قارچهای اندو میکوریز از جمله میکروارگانیسمهای مفید خاکزی هستند که میتوانند بعنوان یکی از انواع کودهای زیستی، بخشی از احتیاجات غذایی گیاهان تلقیح شده (بخصوص عنصر فسفر) را تامین نمایند. بررسی حاضر به منظور مطالعه تاثیر یک گونه از این قارچها بر افزایش رشد، تولید و ارزش غذایی دو گونه یونجه یکساله با نام فارسی یونجه چند شکل(medicago polymorpha) و یونجه حلزونی (m. scutellata) در قالب دو آزمایش مزرعه ای و گلخانه ای انجام شد. آزمایش مزرعه ای بصورت فاکتوریل با طرح بلوکهای کامل تصادفی با دو عامل کود زیستی میکوریزی(در دو سطح: با تلقیح و بدون تلقیح) و کود شیمیایی فسفره( در دو سطح: صفر و 145 کیلوگرم فسفات تریپل در هکتار) با 4 تکرار و آزمایش گلخانه ای بصورت فاکتوریل با طرح کاملا تصادفی با سه عامل کود زیستی میکوریزی(در دو سطح: با تلقیح و بدون تلقیح)، کود شیمیایی فسفره(با دو سطح: صفر و 15/0 گرم بر کیلوگرم خاک) و نوع خاک(در دو سطح: استریل و غیر استریل) در سه تکرار بترتیب در مزرعه و گلخانه ی آموزشی دانشگاه صنعتی شاهرود به اجرا در آمد. نتایج حاصله نشان داد که در آزمایش مزرعه ای، تلقیح هر دو نوع گیاه علوفه ای با قارچ اندومیکوریز glomus interaradices بر خصوصیات رویشی هر دو نوع گیاه(شامل وزن خشک اندام هوایی، وزن خشک ریشه، و درصد کلونیزاسیون ریشه) تاثیر مثبت و معنی داری داشته و همچنین باعث افزایش معنی دار کمیتهای ارزش غذایی اندام هوایی (شامل درصد ماده خشک، درصد ازت، درصد پروتئین، درصد کلسیم و درصد فسفر در یونجه چند شکل و درصد ماده خشک، درصد خاکستر و درصد فسفر در یونجه حلزونی ) شد. در آزمایش گلخانه ای نیز، تیمارهای بکار رفته بر خصوصیات رویشی(شامل وزن خشک اندام هوایی، وزن خشک ریشه و درصد کلونیزاسیون ریشه ای در خاک غیراستریل و وزن خشک اندام هوایی، وزن خشک ریشه، طول ساقه، وزن غلاف، تعداد غلاف و درصد کلونیزاسیون ریشه ای در خاک استریل) هر دو گیاه تاثیر مثبت و معنی داری داشته است. همچنین در آزمایش گلخانه ای، تیمارها باعث افزایش معنی دار خصوصیات ارزش غذایی(شامل درصد ازت، درصد پروتئین، درصد کلسیم و درصد فسفر در یونجه چند شکل و درصد ازت، درصد پروتئین، درصد خاکستر و درصد فسفر در یونجه حلزونی) شدند. بنابر این و با توجه به اثرات مثبت قارچ میکوریز مورد استفاده در تامین فسفر مورد نیاز هر دو گیاه و افزایش تولید علوفه در آنها، توصیه می شود از این نوع قارچ بعنوان کود زیستی بجای (کود شیمیایی فسفره) در جهت افزایش کمی و کیفی تولید علوفه در طرحهای مرتعداری و تامین علوفه در مراتع تخریب یافته در مسیر دستیابی به سیستمهای اکولوژیک پایدار استفاده نمود.
محمد مهدوی منصور مصداقی
به منظور دستیابی به اثرات عوامل فیریکی (غیرعلوفه ای) و کنش متقابل آنها بر روی پارامترهای پوشش گیاهی، مراتع ییلاقی جواهر ده رامسر واقع در استان مازندران انتخاب و نخست اطلاعات اولیه درباره عوارض طبیعی، پوشش گیاهی و دام جمع آوری شد. برای تعیین اثرات عوامل فیزیکی بر روی پوشش گیاهی از بین واحدهای مدیریت (دامداری)، پنج واحد که از نظر عوارض طبیعی و سایر پدیده ها همگن تر بودند، انتخاب و به طور تصادفی نمونه گیری شد و در هر کدام با استفاده از آنالیز رگرسیون چند گانه گام به گام، رابطه عوامل غیرعلوفه ای مانند ارتفاع، شیب و جهت به عوامل علوفه ای مانند تولید، پوشش تاجی و بهره برداری بررسی شد. ارتفاع و جهت در مقایسه با شیب بر روی تولید و پوشش تاجی گیاهان موثر بودند و شیب بیشترین اثر را بر روی میزان بهره برداری داشت . در واحدهایی با شیب مشابه به علت تمرکز دام در اطراف منابع آب ، آغل، سایه بان (و سایر عوامل مرتبط با آنها) نوسانات زیادی در بهره برداری مشاهده گردید که باعث عدم یکنواختی در استفاده از سطح مراتع منطقه شد.
نادر نوحی منصور مصداقی
برای دستیابی به رابطه بین پارامترهای پوشش گیاهی با عوامل محیطی و ادافیکی بخشی از مراتع حفاظت شده جهان نما مورد بررسی قرار گرفت . نخست اقدام به تهیه نقشه های پایه، تعیین وضعیت توپوگرافی و جمع آوری آمار هواشناسی منطقه گردید و سپس در واحدهای نمونه گیری شانه ای (100x100 متر) در پلاتهای تصادفی یک متر مربعی پارامترهای درصد پوشش تاجی، تولید و درصد بهره برداری به عنوان متغیرهای تابع و عوامل توپوگرافی شامل شیب ، رطوبت و ارتفاع نیز بعنوان متغیرهای مستقل اندازه گیری شد و با استفاده از رگرسیون چند متغیره گام به گام (stepwise)، موثرترین عامل یا عوامل بر روی پارامترهای گیاهی بدست آمد. در بررسی داده ها بصورت کلی، در مقابل درصد پوشش تاجی فقط رطوبت خاک وارد مدل شد. تولید با ارتفاع رابطه ای از نوع درجه دوم دارد که با افزایش ارتفاع ابتدا تولید کاهش و سپس افزایش یافت . از بین عوامل محیطی، ارتفاع و اثر متقابل ارتفاع در رطوبت وارد مدل درصد بهره برداری شد. در آنالیز رگرسیون داده های طبقه بندی شده برحسب ارتفاع، رابطه بین تولید با طبقات ارتفاع بصورت منحنی درجه دوم و رابطه بین درصد بهره برداری با طبقات ارتفاع بصورت خطی معکوس است . در آنالیز رگرسیون داده های طبقه بندی شده برحسب شیب ، بین پوشش تاجی و طبقات شیب و بین تولید و طبقات شیب رابطه خطی مستقیم وجود دارد ولی درصد بهره برداری با طبقات شیب رابطه خطی معکوس دارد که این مسئله را می توان به عدم تحرک گله های گوسفند هنگام چرا که مناطق کوهستانی مرتبط نمود. در آنالیز رگرسیون داده های طبقه بندی شده برحسب گونه غالب ، درصد پوشش تاجی stachys sp. با شیب رابطه خطی معکوس و درصد پوشش تاجی گونه غالب poa bulbosa با ارتفاع رابطه خطی معکوس نشان می دهد. درصد پوشش تاجی گونه juniperus communis با ارتفاع رابطه مستقیم و با شیب رابطه معکوس دارد. این مدل موید آنست که در ارتفاعات بالاتر گونه های stachys sp. و poa bulbosa محو شده و جای خود را به گونه juniperus communis می دهد که به علت بالشتکی بودن بر روی زمین سطح وسیعی را اشغال می کند.
مهدی ادنانی منصور مصداقی
بیشترین میزان سطح خشکیها در کره زمین به مراتع اختصاص داشته و مرتع اولین منبع ارزشمند تولید علوفه دامها است . جهت بهره برداری صحیح از مراتع نیاز به یک ارزیابی جامع می باشد تا اطلاعات کمی برای آنالیز مرتع تهیه شود. مشخص کردن ظرفیت چرای مراتع براساس میزان علوفه تولیدی در یک دوره رویش یکی از اساسی ترین موارد اداره و مدیریت مرتع است . لازم به ذکر است که قسمت اعظم مراتع کشور ما را بوته زارها فرا گرفته اند که کارشناسان مرتعداری عوما جهت اندازه گیری تولید بوته ایها با مشکل مواجه هستند. از طرفی مطمئن ترین و دقیق ترین روش تعیین میزان تولید، روش قطع و توزین می باشد در صورتیکه این روش علاوه بر تخریب مرتع مستلزم صرف وقت و هزینه زیاد می باشد. تحقیق حاضر به مقایسه پنج روش برآورد تولید شامل: نمونه گیری مضاعف ، اندازه گیری پوشش در قالب نمونه گیری مضاعف ، مقایسه ای محصول، آدلاید و روش قطع و توزین بعنوان شاهد می پردازد تا روش مناسب از لحاظ دقت ، سرعت عمل، هزینه و سهولت بکارگیری در مراتع بوته زار تعیین گردد. بدین منظور دو تیپ گیاهی در مراتع استپی استان قم مدنظر قرار گرفت . تیپ شماره یک در مرتع حسین آباد قره سو و تیپ شماره دو در مرتع الهیار واقع می باشد. گیاه مورد نظر در تیپ شماره یک artemisia sieberi و در تیپ شماره دو salsola rigida می باشد. تولید و زمان صرف شده در پنج مختلف و در هر دو تیپ بصورت جداگانه اندازه گیری شده و در مورد مقایسه قرار گرفت . نتایج حاصل از تجزیه واریانس داده ها در هر دو تیپ نشان می دهد که روشهای مختلف برآورد تولید در سطح 5 درصد و 1 درصد با یکدیگر اختلاف معنی دار دارند. از طرفی با ملاحظه نتایج حاصل از مقایسه میانگین مشاهده می شود که تنها بین میانگین تولید روش مقایسه ای با روش شاهد اختلاف وجود دارد. پس چنین نتیجه گیری می شود که روش مقایسه ای در بوته زارها کاربرد ندارد. در مورد زمان مورد نیاز هر یک از روشها، در تیپ شماره یک روش آدلاید و در تیپ شماره دو روش اندازه گیری پوشش زمان کمتری نیاز داشتند. در مجموع چنین نتیجه گیری می شود که برای اندازه گیری تولید بوته زارها، روش آدلاید روشی مناسب ، دقیق، کم هزینه و غیرمخرب می باشد و در مقایسه با سایر روشها به زمان کمتری نیاز دارد.
عباس خجسته منصور مصداقی
طرح بررسی تاثیر کمی کودهای ازته (اوره) بر روی تولید مرتع با اهداف امکان استفاده از کودهای شیمیائی ازته خصوصا" اوره با 46 درصد ازت جهت افزایش تولید مراتع، تعیین و معرفی بهترین مقدار موثر کود اوره در واحد سطح باتوجه به سطوح مختلف کود شامل 0، 25، 50، 75، و 100 کیلوگرم در هکتار، بررسی تاثیر فاکتورهای شیب و جهت های مختلف جغرافیائی در میزان تولید علوفه و نهایتا" دسترسی به میزان افزایش تولید علوفه باتوجه به سطوح مختلف کود و نیز فاکتورهای شیب و جهت های جغرافیائی در مرتعی در بخش گوآوراز توابع شهرستان گیلانغرب در بهار سال 1371 اجرا گردید. نتایج حاصله حاکی از آن است در سطح 5 درصد باتوجه به آنالیز کلی تولید شامل تمام فرمهای رویشی مشخص گردید که سطوح مختلف کوددهی و نیز فاکتورهای شیب و جهت های مختلف جغرافیائی در افزایش تولیدعلوفه نقش موثری را داشته است . مقایسهء میانگین تولید تیمارهای مختلف کودی با شاهد نشان داده است که سطوح کودی 50، 75، 100 کیلوگرم در هکتار در مقایسه با شاهد دارای اختلاف معنی داری بوده و خصوصا" تیمار کودی 75 کیلوگرم در هکتار با تولید 97ˆ2398 کیلوعلوفه خشک در هکتار شاخص و در مقایسه با شاهد 91ˆ1398 کیلوگرم افزایش تولید داشته است . سهم هر کیلوگرم اوره با 46 درصد ازت در میزان افزایش تولید علوفه 652ˆ18 کیلوگرم و سهم هرکیلوگرم ازت خالص 5048ˆ40 کیلوگرم علوفه خشک در هکتار بوده است .
رضا شیریان منصور مصداقی
از آنجائیکه بررسی پوشش گیاهی بویژه شناسایی جوامع و نوع تراکم گیاهان در اکوسیستمهای مختلف می تواند بیانگر توان محیط و روند حاکم بر آن باشد، بررسی ترکیب و انتشار جوامع گیاهی و مقایسه بین پوششهای گیاهی و تهیه نقشه پوشش گیاهی، بعنوان ابزاری برای سایر مطالعات علمی در زمینه برنامه ریزی های لازم جهت بهره برداری، حفاظت و احیا اکوسیستمهای مناطق مختلف کره زمین می تواند منبع مناسب و قابل اعتمادی را ارائه دهد. برای تهیه نقش پوشش گیاهی روشهای فراوانی توسط محققین ارائه شده که هر کدام دارای معایب و محاسنی است. در این تحقیق بر این شدیم تا قابلیتهای داده های tm ماهواره لندست و سیستمهای اطلاعات جغرافیایی (gis) در تحلیل و مدلسازی و نقشه بندی پوشش گیاهی منطقه مورد مطالعه، مورد بررسی قرار دهیم. برای انجام این تحقیق پس از بررسی اولیه میدانی و تعیین محدوده مورد مطالعه، برای تعیین محدوده های فلورستیک فیزیونومیک یکنواخت از داده های tm لندست و عکسهای هوایی و نقشه توپوگرافی 000/50: 1 استفاده شد. سپس اطلاعات مورد نیاز در منطقه جنع آوری شد و وارد پایگاه اطلاعات داده ها شد. پس از تصحیح هندسی تصویر ماهواره ای منطقه، این تصویر را به روش نظارت نشده طبقه بندی کردیم تا با استفاده از آن و نقشه طبقات ارتفاعی و شیب و جهت از منطقه نمونه برداری کنیم. پس از تعیین نمونه های آموزشی، تیپهای موجود در منطقه تهیه شد و تفکیک پذیری بین آنها تحلیل شد و10 تیپ قابل تفکیک ارائه شد. نتایج شاخص کاپا در این بخش از کار رضایت بخش بود ولی برای تعیین صحت امر تهیه این نقشه و تصدیق تفکیک پذیری اقدام به مدلسازی توسط سیستمهای اطلاعات جغرافیایی کردیم. مدلی که ارائه شد برای گونه غالب منطقه بود که با توجه به مطالعات میدانی مشخص شد که گونه غالب درمنه است. اما لازم به ذکر است که اطلاعات مربوط به هر گونه را اگر در این روابط قرار دهیم می توانیم مدل را برای آن گونه بدست آورد. این مدلسازی برای ارزیابی تناسب رویشگاهی برای حضور گونه درمنه بود. اما پس از این بدست آوردن نقشه این مدل با استفاده از تئوری بیس (bayes) احتمال حضور گونه درمنه را در شرایط مختلف محیطی بدست آوریم و نقشه احتمال حضور گونه درمنه در منطقه نیز بدست آمد و میزان همبستگی آن نقشه تناسب رویشگاهی برای حضور گونه درمنه بدست آمد و تحلیل شد. نتایج نشان داد که همبستگی بالایی بین احتمال و تناسب رویشگاه و تصویر تفکیک شده برای تیپهای بدست آمده وجود دارد و لذا با توسعه این مدلها با کار میدانی کمتر می توان به نقشه های پوشش گیاهی دقیقتر دست یافت. همچنین پردازش رقومی داده های tm قابلیت طبقه بندی و نقشه بندی پوشش گیاهی را در حد تیپ های عمده گیاهی دارا میباشد. با بهره گیری از قابلیتهای بالای داده های ماهواره ای در ارائه اطلاعات از فاکتورهای محیطی و قابلیتهای gis در تحلیل و مدلسازی فضایی، می توان مطالعه ارتباطات اکولوژیک و روابط درونی اکوسیستمها و توسعه مدلهای اکولوژیک را به نحو بهینه انجام داد.
آناهیتا رشتیان منصور مصداقی
در این مطالعه ترکیب فلوریستیکی و غنای گونه ای مراتع قشلاقی یکه چنار واقع در منطقه نوار مرزی مراوه تپه از طریق جمع آوری فلور و استقرار قاب تو در توی ویتاکر در سه تیپ بیشه زار، علفزار و بوته زار مورد بررسی قرار گرفت. هدف از این تحقیق تعیین ترکیب فلوریستیکی و غنا بر اساس تیپ های گیاهی و همچنین نقش عوامل دیگری مانند جهت شیب بر روی غنای گونه ای بود که از مدل رگرسیونهای خطی و گروهی استفاده شد. طبق نتایج بدست آمده از نظر تیپ بیولوژیکی رابطه: فائروفایت < ژئوفایت < همی کریپتوفایت < کامافایت < تروفایت، از نظر فرم رویشی رابطه: گیاهان چوبی < علف گندمیان < پهن برگان علفی و از نظر غنای گونه ای بر اساس قاب ویتاکر در سه تیپ تحت بررسی رابطه: بوته زار <علفزار < بیشه زار برقرار است. معمولا در شیب های شمالی غنای گونه ای بیشتر از شیب های جنوبی بود. از نر فنولوژیکی با افزایش ارتفاع در ظهور مراحل مختلف رشد گیاهان تاخیر دیده می شود بطوریکه وقوع اندامهای رویشی در بیشه زار هنگامی است که بیشتر گیاهان در علفزار در مرحله گلدهی و گیاهان تیپ بوته زار در مرحله رسیدن بذر هستند. بطور کلی می توان نتیجه گیری کرد که پوشش گیاهی منطقه بیشتر از گیاهان یکساله تشکیل شده که بر حسب میزان بارندگی، نوسانات تولید در آنها خیلی زیاد است و لذا در بعضی از سالها که بارندگی بویژه در فصل بهار مساعد است، بذرهای بسیاری از گونه های یکساله سبز می شوند و غنای گونه ای شدیدا بالا می رود و در نتیجه بر روی لایه لس تحت شرایطی که بارندگی متغیر و کمتر از 350 میلیمتر باشد، غنای گونه ای از نظر زمانی و مکانی ناپدیدار است و بیشتر از گیاهان یکساله تشکیل می شود.