نام پژوهشگر: سیامک بهرامی
سیامک بهرامی افضل کریمی
امروزه فن آوری پینچ به عنوان ابزاری برای بهبود بازدهی گرمایی واحدهای فرآیندی، از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. این فن آوری به دلیل داشتن پایه های تئوری مستحکم و ساده، نسبت به سایر روش های مطرح در این بخش کاربرد بیشتری دارد. در این پایان نامه با استفاده از فن آوری پینچ به ارزیابی شبکه مبادله کن های گرمایی واحد تقطیر پالایشگاه نفت امام خمینی (ره) شازند پرداخته شده است. در ابتدا خلاصه ای از تاریخچه شکل گیری این فن آوری ارائه شده و به بیان اهمیت انتگرایسون فرآیندها پرداخته شده و با توجه به گستردگی کاربرد پینچ در مبحث یکپارچه سازی گرمایی، مزایا و معایب این روش بیان شده است. در فصل دوم به منظور آشنایی با این فن آوری، کلیات و روش برخورد فن آوری پینچ با مسائل یکپارچه سازی گرمایی بیان شده و در ادامه فرآیند واحد تقطیر پالایشگاه به طور خلاصه توضیح داده شده است. در فصل سوم داده های مورد نیاز به منظور اصلاح شبکه مبادله کن های گرمایی واحد تقطیر استخراج گردید. و با استفاده داده های بدست آمده در این مرحله، به شبیه سازی شبکه موجود در نرم افزار petro-sim پرداخته شده است. نتایج هدف گذاری بر روی این شبکه نشان دهنده این مطلب بود که واحد تقطیر پالایشگاه از حالت بهینه گرمایی فاصله داشته و نیازمند اصلاح می باشد. بنابراین با استفاده از ابزارهای فن آوری پینچ به اصلاح شبکه و نصب مبادله کن های جدید پرداخته شد. با کامل شدن طراحی مشخص شد که شبکه موجود، نیازمند افزودن 3040.42 متر مربع سطح تبادل گرمایی جدید می باشد. در شبکه اصلاح شده مصرف جریان های جانبی گرم و سرد به ترتیب 13 و 16 درصد نسبت به شبکه اولیه کاهش یافت. نتایج اقتصادی مرحله هدف گذاری و اصلاح، نشان دهنده قابلیت اصلاح شبکه مبادله کن های گرمایی این واحد می باشد.
امراله شاه حسینی پوربرازجانی سیامک بهرامی
پاکستان با توجه به موقعیت استراتژیکش در منطقه از سوی قدرتهای مرکزی همواره مورد توجه وافر قرار داشته است.طیفی از روابط گرم و دوستانه تا سرد و خنثی در رابطه امریکا و پاکستان از بدو تاسیس این کشور وجود داشته است.تحقیق حاضر با طرح این سئوال که پایان جنگ سرد چه تاثیری بر جایگاه پاکستان در سیاست خارجی امریکا داشته است؟این فرضیه را مطرح می کند که جایگاه مهم ژئوپلتیک پاکستان در دوران جنگ سرد به یک جایگاه بی اهمیت اقتصادی در دوران بعد از جنگ سرد و مجددا به یک جایگاه مهم ژئوپلتیک در دوران بعد از 11 سپتامبر در سیاست خارجی آمریکا تغییر کرده است.برای اثبات این فرضیه از تئوری نوواقعگرایی و اهمیت الزامات ساختاری بهره گرفته شده است
میثم بابلی حسن گلپایگانی
از مسائلی که در سالهای اخیر مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است جایگزینی شیوههای جدید جنگ (جنگ نرم) به جای استفاده قدرتهای بزرگ از جنگ سخت و نیروهای نظامی میباشد. جنگ روانی استفاده برنامهریزی شده از تبلیغات و فعالیتهای ارتباطی توسط یک دولت یا مجموعهای از دولتهاست که به منظور تأثیرگذاری بر نظریهها، احساسات، موضعگیریها و رفتار گروههای دوست، دشمن یا بیطرف صورت میگیرد. به گونهای که به تحقق سیاستهای دولت یا دولتهای مزبور و اهداف آنها کمک مینماید. با وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 رژیم مخالف آمریکا در منطقه حساس خاورمیانه ظهور پیدا نمود که کاملاً مخالف ارزشهای غربی و آمریکایی بود. در نتیجه این اتفاق اولاً آمریکا یکی از مهمترین متحدین منطقهای خود یعنی رژیم شاهنشاهی ایران را از دست داد و ثانیاً با اعلام شعارهایی چون ضرورت صدور انقلاب و مقابله با رژیمهای مرتجع منطقهای مشروعیت بسیاری از رژیمهای طرفدار آمریکا را زیر سئوال برده و به نوعی تفسیر سیاسی (شیعی) ضد آمریکایی را در منطقه حساس خاورمیانه ایجاد نمود. آمریکا در این دوره با اتخاذ رویکرد سخت و نرم در مقابله با جمهوری اسلامی اعم از حمله نظامی به سکوهای نفتی و هواپیمای مسافربری و رویکردهای نرمافزاری چون تبلیغات رسانهای، عملیات روانی و هجمههای فرهنگی سعی در تحت تأثیر قرار دادن رفتار ایران و یا ساقط نمودن نظام ضد آمریکایی ایران نمود. عوامل چندگانه عملیات روانی آمریکا علیه ایران را میتوان در بعد رسانههای همگانی، اینترنت، رقابتهای فیلتری و غیره دانست. آمریکا که پس از جنگ سرد به این نتیجه رسیده بود که جنگ نظامی نمیتواند خواستهای آمریکا در سرنگون کردن دولتهای ضد آمریکایی را انجام دهد به ابزارهای جنگ روانی علیه ایران متوسل شد و از ابزارهایی چون شبکههای اطلاعرسانی بینالمللی، مطبوعات، رادیو و تلویزیون و سینما برای تغییر ارزشهای اسلامی در میان جوانان و القای ارزشهای آمریکایی در ایران استفاده نمود.
احمد بابایی سیامک بهرامی
در این پژوهش سعی بر ان بود تا وضعیت دمکراسی در کردستان عراق بررسی شود.اهمیت تحولات بعد از 11 سپتامبر در منطقه خاورمیانه و به دنبال ان ارائه طرح خاورمیانه بزرگ از سوی امریکا ،عراق و در قلب ان کردستان عراق را به عنوان یک مدل پیشرو مطرح کرد تا بتواند به عنوان یک الگو برای سایر نقاط خاورمیانه دیده شود.در این بین انچه بیش از هر چیز مدل بودن کردستان عراق را برجسته می کرد وضعیت دموکراسی در این منطقه بود.از اینرو تحقیق حاضر سعی کرد تا این وضعیت را مورد پرسش قرار داده و کیفیت این الگو را از منظر دموکراسی بسنجد.در این راستا این سئوال مطرح شد که وضعیت و شرایط دموکراسی در منطقه اقلیم بعد از دهه 90 چگونه بوده است؟برای پاسخ به این سئوال کلی دو سئوال جژیی تر طرح گردید تا هم پیش شرطهای دموکراسی در این منطقه و هم شاخصهای ان بررسی گردند.در جواب به این سئوالات با تمسک به نظریه هانتینگتون در باب دموکراسی این فرضیه مطرح شد که به صورت کلی وضعیت دموکراسی در منطقه اقلیم در یک حالت نیم بند و ناقص قرار دارد.از پیش شرطهای مدنظر هانتینگتون برای دموکراسی منطقه اقلیم صرفا از ساخت فرهنگی،ساخت خارجی و تا حدی ساخت سیاسی لازم برای ایجاد دموکراسی بهره مند است و فاقد پیش شرطهای مربوط به ساخت اقتصادی و ساخت اجتماعی مناسب برای ایجاد دموکراسی است.همچنین در باب شاخصهای دموکراسی نشان داده شده که اقلیم به لحاظ شاخصهای انتخاباتی دارای وضعیت نسبتا مناسبی است هر چند که ایراداتی اساسی بر ان هم وارد است. اما این منطقه به لحاظ شاخصهای غیر انتخاباتی دارای وضعیت مطلوبی نیست.در نهایت این تحقیق تاکید داشت که رمز گذار به یک دموکراسی پایدار از درون ساخت سیاسی و توافق نخبگان در این منطقه عبور می کند و تا زمانی که نخبگان در این باب به توافق نهایی و کامل دست پیدا نکنند حل پیش شرطهای ناقص دموکراسی و اصلاح شاخصهای دموکراسی به طور کامل مشکل است. کلمات کلیدی: دموکراسی،دموکراسی توافقی ضعیف،دموکراسی توافقی عمیق، دموکراسی هدایت شده، دموکراسیدیالکتیکی ، حزب دموکرات کردستان عراق ،حزب اتحادیه میهنی ،فدرالیزم.
سیامک بهرامی
چکیده ندارد.