نام پژوهشگر: علی اکبر باقری خلیلی

بررسی غم و شادی در غزلیات شمس
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران 1388
  عصمت عامری   علی اکبر باقری خلیلی

شادی از حالات ذهنی مثبت و بخش ذاتی آن است و عبارت از طیفی از لذّت مادّی و معنوی همراه با حالت خوشحالی و سرور یا دیگر هیجانات مثبت است. در روان شناسی بنیاد آن را ذهنیت مثبت می دانند. در برابر این هیجان، غم قرار دارد که از ناکامی یا احساس ازدست دادن کسی یا چیزی و یا حتی از سردرگمی درونی ناشی می شود. این هیجان با ایجاد فشار، شادابی و انگیزه های تحرک و پویایی و عوامل سلامت و سعادت را کاهش می دهد. در جامعه شناسی بنیاد شادی را احساس سعادت دانسته اند و در مقابل آن، غم از منظر اجتماعی از دو حوزه ی عینی(عدم دست یابی به رفاه مادّی و...) و ذهنی(عدم دست یابی به آزادی های فردی و...) نشأت می گیرد. شادی را در دین و عرفان، طلب و کشف حقیقت و کسب رضای حق دانسته اند و غم از این منظر، برخاسته از عدم دست یابی به امور متعالی و وابستگی به تعلّقات بی اعتبار دنیوی است. در بررسی سیر شادی و غم در فرهنگ و ادب ایرانی می توان گفت که ایرانیان باستان مردمی سرشار از نشاط بوده و ایران سرزمین نشاط و عبادت محسوب می گردید. در دوره ی ساسانی به دلیل وخامت وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، زمینه های ناامنی و ملال ایرانیان فراهم آمد و با شکل گیری دولت سامانی و حتی غزنوی، وجود امنیّت سیاسی و اجتماعی و رونق اقتصادی و فرهنگی، اسباب عیش و شادخواری ایرانیان را که اساساً از نوع آفاقی و بیرونی بود، مهیا ساخت؛ امّا شکوفایی این دوران چندان نپایید و در دوره ی سلجوقیان و خوارزمشاهیان و به ویژه مغولان، شرایط خاص سیاسی و اجتماعی اندوه و ملال ایرانیان را رقم زد و با گسترش تقدیرپذیری و درون گرایی و دامنه ی روحیه ی قبض گرا، شادی نیز صبغه ی انفسی و درونی به خود گرفت. مولوی که پرورده ی چنین دوران آشوب زده ای است، هرچندکه در ابتدا تحت سیطره ی روحیه ی حاکم بر زمانش تصوف مبتنی بر قبض را برگزیده بود امّا با سلوک در تصوف بسطی و عرفان عاشقانه ، شادی و طرب را در درون خود جاری ساخت. در این پژوهش به انعکاس دو حالت شادی و غم در غزلیّات شمس پرداخته ایم. با توجه به بررسی عوامل شادی در غزلیّات وی روشن می گردد که نوع شادی او انفسی است و او از میان عوامل شادی، بر عشق، معشوق، رهایی از خود و وصال بیش از سایر عوامل تأکید دارد. عوامل غم در غزلیّات شمس را می توان به دو نوع مثبت و منفی تقسیم کرد. غم مثبت ناشی از احساسات متعالی آدمی است و نوع منفی آن برخاسته از خصیصه های ناشایست بشری است. او در غزلیاتش از میان عوامل مثبت غم بیشتر بر چهار عامل، عشق، هجر، دنیا و خودپرستی تأکید می نماید.

مازندران از اسطوره تا تاریخ
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1388
  حمیده شیرزاد آهودشتی   رضا ستاری

مازندران ، امروزه ، نام استانی در کرانه ی جنوبی دریای خزر است و بخشی از سرزمین ایران به حساب می آید . مازندران در متون اساطیر ی و تاریخی با نام های دیگری چون طبرستان ، پدشخوارگر و ... نیز یاد شده است . پژوهشگران ، دیدگاه های مختلفی درباره ی این مکان جغرافیایی دارند ؛ بعضی ، آن را سرزمینی در غرب(شامات و یمن ) می دانند ، بعضی آن را در شرق ( هندوستان) ؛ و برخی آن را در کرانه های جنوبی دریای خزر جستجو می کنند و گروهی از آنان نیز ، نام مازن یا مازندر را در متون اوستایی و پهلوی که به همراه واژه ی دیو آمده ، صفتی برای دیوان دانسته اند واساساً آن را نام سرزمینی نمی دانند . بعضی از پژوهشگران ، زمان اطلاق نام مازندران به طبرستان را از سده ی پنجم و ششم هجری می دانند اما در بعضی از کتاب های تاریخی قبل از این زمان ، نیز ، نام مازندران آمده است . همان گونه که می بینیم ، درباره ی مازندران و مسائل مربوط به آن ، اختلاف دیدگاه زیادی در میان پژوهشگران وجود دارد . این پایان نامه ، کوششی است برای روشن شدن جنبه های گوناگونی که در متن های کهن درباره ی مازندران آمده است . در فصل اول ، کلّیاتی در مورد پایان نامه آمده که به طور مختصر ، از دیدگاه های پژوهشگران مختلف و اهداف این پایان نامه سخن رفته است . در فصل دوم ، قسمت هایی از متن های اوستایی ، پهلوی ، فارسی و عربی تا زمان شاهنامه و شاهنامه که از مازندران و نام های مشابه و مربوط به آن سخن رفته ، نقل می شود . اقوام مختلفی در طول تاریخ ، در مازندران ساکن بودند ؛ که به طور مختصر از آن ها در فصل سوم ، صحبت شده است . در متن های قدیم ، به ویژه در متن های پیش از اسلام و هم چنین در شاهنامه از دیوان مزن و مزندر سخن رفته است که پژوهشگران در مورد آنان ، دیدگاه های گوناگونی داشته اند که در طول پایان نامه آورده می شود . در متن ها ، از شهر های مهم مازندران نیز یاد شده است که در فصل سوم توضیحاتی در مورد این شهرها نیز آمده است . در فصل چهارم این پایان نامه ، به تحلیل متون پیش و پس از اسلام تا زمان شاهنامه که در فصل دوم آمده ، پرداخته می شود . و فصل پنجم به نتیجه گیری اختصاص دارد که برآیند بحث های پیشین است .

مقایسه ی طنز عبید زاکانی و حافظ شیرازی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1388
  ربابه باقری   علی اکبر باقری خلیلی

مقایسه ی طنز عبید زاکانی و حافظ شیرازی چکیده طنز در لغت به معنی طعنه زدن و استهزا کردن است و در اصطلاح به آن دسته از آثار ادبی اطلاق می شود که با دست مایه ی طعنه به نشان دادن عیبها و مفاسد فرد و جامعه می پردازد و هدف آن اصلاح کاستیها و پلشتیهاست. موضوع این پایان نامه، تحلیل طنز عبید زاکانی و حافظ شیرازی است که از سه زاویه ی درون مایه ها، آماج و شگردهای طنزپردازی مورد کنکاش قرار گرفت و طنزهای آن دو از ابعاد مختلف با یکدیگر سنجیده شد . در بخش درون مایه های طنز حافظ چهار محور شعایر دینی، عرفانی، اخلاقی و اقتصادی مورد بررسی قرار گرفت و در طنز عبید محورهای دینی، عرفانی، اخلاقی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی. آماج طنز عبید به دو ق سمت شخصی?ت ها و نهادها تقسیم شد . شخصی?تهایی که هدف طنز عبید ند، شامل متولّیان دینی نظیر امام، شیخ، و اعظ، موذّن، زاهد، صوفی، محتسب، فقیه؛ مشاغل مختلف نظیر معلّم، طبیب، خی?اط، شاعر،؛ و ارباب ان قدرت؛ یعنی پادشاهان و وزرا ه ستند. عبی د در برخی از حکایات ، زنان، پیروان مذاهب مختلف، مردم شهرهای مختلف را مورد طعن و تعریض قرار داده است . عبید در م وارد معدودی در مو رد معشوق خویش با زبان طنز سخن گفته است که همان موارد اندک هزل آمیز است . نکته ی قابل توج?ه در دایره ی آماج طنز عبید این اس ت که در حکایات، گاه با تیپ خاصی ؛ نظیر زاهد، دانشمند و طالب علم و پا دشاهان روبروییم و گاه با شخصی?تها که در این بخش به صراحت نام اشخاص را ذکر می کند و اینجاست که طنز عبید به هجو نزدیک می شود . از نهادها نیز، کعبه، مدرسه و مسجد را مورد طنز قرار داده است. حافظ با خامه ی توانای خود به مبارزه ای جانانه با تزویرگران و دکّان داران ریاکار پرداخته است، از این رو در بخش آماج طنز حافظ با شخصی?تهای ریاکاری ؛ نظیر زاهد، صوفی، قاضی، مفتی، محتسب، واعظ و حافظ روبروییم که حافظ با جرأت و شهامت کم نظیری همه را به یک چوب رانده است . البته مراد وی از این که خود را هدف طنز قرار داده، به نوعی مبارزه با ریاکاران اس ت. حافظ در بخش قابل توجهی از ابیات طنزآمیز، به گفت و شنود های ظریف و طنزآمیز با معشوق خود پرداخته است.از نهادها نیز خانقاه، صومعه، مدرسه و مسجد را هدف طنز قرار داده است. در بخش شگردهای طنزپردازی نیز تحلیل و تبیین شگردهای طنزپردازی و بهره مندی حافظ و عبید از آرایه های ادبی در پروراندن مفاهیم طنزآمیز مورد توجِه واقع شد. در بخش ی از این پژوهش نیز به بیان وجوه اشتراک و تفاوت طنزپردازی عبید و حافظ در سه زمینه ی درون مایه، آماج و شگردهای طنزپردازی پرداختیم. در بخش درون مایه ها و آماج طنز عبید و حافظ بیشتر وجوه اشتراک مطرح است؛ نظیر درون مایه های بهشت و ماه رمضان ذیل درون مایه های دینی؛ فقر و دفاع از ناتوانان و محرومان ذیل درون مایه های اقتصادی و خرقه ذیل درون مایه های عرفانی. شیخ، زاهد، صوفی، قاضی و معشوق از آماج مشترک طنز عبید و حافظ محسوب می شوند، ولیکن در بخش شگردهای طنزپردازی وضع به گونه ای دیگر است، در این قسمت تفاوتها چشمگیرتر است. واژه های کلیدی طنز، آماج، شگردها، درون مایه ها، ریا و زاهد.

مقایسه اندیشه های ناصر خسرو در دیوان با آرای فلوطین در آثار
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران 1389
  آتنا ریحانی   مرتضی محسنی

ناصرخسرو به عنوان شاعر و روشنفکر و متکلمی اسماعیلی در برهه ای از تاریخ ایران می زیسته که به تدریج موج خرد گرایی که دستاورد آن توجه به علوم و فلسفه ی یونانی بوده رو به افول می نهاده است و ساحت فکری عصر را برای گرایشات عرفان مدار می گشوده است. با وجود این که آثار فلسفی، یونانی به تدریج از جامعه ی فکری ایرانی طرد می شد، آن بخش از میراث فلسفی یونانی که ساختاری عرفانی داشتند و با فرهنگ دینی و عرفان گرای در حال رشد ایرانی هم خوانی داشتتند، توانست جایگاه خود را حفظ کند و در میان آثار روشنفکران نفوذ یابند. مکتب نوافلاطونی ،از جمله مکاتب یونانی بوده که به علت ساختار عرفان گرای خود در همان قرون نخستین تمدن ایرانی اسلامی جایگاهش را در فرهنگ ایران به عنوان یکی از منابع فکری الهام بخش مستحکم ساخت. از این رو قرون پنجم و ششم که سده های رشد و نضج فرهنگ خرد بنیاد و عرفان گرای ایرانی بود، مصادف بود با گرایش متفکران و عرفای ایرانی به اندیشه های یونانی و در عین حال نفی و ابراز انزجار از دانش یونانی. در این پایان نامه سعی شده است تا از طریق مقایسه ی شباهت ها و تفاوت های اندیشه های ناصرخسرو در دیوان با فلوطین ، موارد تأثیر پذیری حکیم یمگان از مکتب نوافلاطونی نشان داده شود.و با تفکیک عناصر نوافلاطونی از اسلامی موارد تأثیر پذیری وضوح بیشتری یابد. هم چنین در کنار این موارد، تناقضات فکری موجود در دیوان ناصرخسرو در هر مورد به تفکیک بیان و تحلیل شود.

حافظ شیرازی به روایت حافظ شیرازی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1389
  منیره محرابی کالی   علی اکبر باقری خلیلی

در ابتدای این پژوهش، دیدگاه های مختلف در باره ی حافظ به صورت خلاصه نقل شده است؛ امّا ویژگی های شخصیّت حافظ به روایت خود حافظ، بحث اصلی این پایان نامه را تشکیل می دهد که در آن تمام گفته های حافظ در باره ی خود، ابتدا توصیف شده و سپس مورد تحلیل قرار گرفته است. توصیف شخصیّت حافظ از نگاه خود حافظ به پنج قسمت تقسیم بندی شده است که عبارتند از: احوال فردی و ویژگی های روحی و اخلاقی حافظ؛ شخصیّت عارفانه ی حافظ؛ شخصیّت عاشقانه ی حافظ؛ شخصیّت اجتماعی حافظ و شخصیّت هنری حافظ. چون شخصیت حافظ ابعاد متعددی دارد، ما برای ارائه ی تحلیلی کامل و همه جانبه ، از نظریه های مختلف در حوزه های روان شناسی و جامعه شناسی ادبیّات کمک گرفته ایم. این نظریه ها عبارتند از: نظریه های «نهاد، من و فرامن» و «غریزه ی مرگ و غریزه ی زندگی» از زیگموند فروید، نظریه ی کهن الگوها و فرآیند تفرّد از یونگ، نظریه ی «الگوهای خودشکوفایی» از آبراهام مزلو و نظریه ی «تأثیر نژاد، محیط و زمان» بر اثر ادبی و مولف از ایپولیت تن. به کمک این نظریه ها، تلاش کرده ایم تا از معنای ظاهری سخن حافظ فراتر رفته و به درک عمیق تری از شخصیّت او دست یابیم. حاصل ادراک و تحلیل ما از شخصیّت حافظ در فصل چهارم و جمع بندی و خلاصه ی آن در قسمت نتیجه گیری ارائه شده است. که براساس آن، حافظ شخصیتی متعادل و خودشکوفا دارد و تحت تأثیرکهن الگوها قرارگرفته و به تفرّد دست یافته است. براساس دیدگاه ایپولیت تن به خاطر تأثیر عامل «نژاد»، بعضی از مولفه های هویت فرهنگی ایرانیان مانند خدا باوری، دین مداری، تقدیرگرایی و شادی در دیوان حافظ به خوبی جلوه گر شده اند اما ویژگی هایی مانند نام جویی و خردگرایی به دلیل دو عامل«محیط و زمان» به ضد ارزش دگرگون شدند.

سیمای حضرت محمد(ص) در مثنوی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1389
  ساجده تیرگر بهنمیری   علی اکبر باقری خلیلی

این پایان نامه در برگیرنده ی نوصیف شمایل وسیمای ظاهری ،سیرت و مکارم اخلاقی ، ویژگی های باطنی ،معجزات و خوارق عادات پیامبر(ص) و ذکر فضایل خویشاوندان و صحابه و همین طور اشاره به احوال برخی از دشمنان و معاندان اوست.

عبودیت و بندگی در مثنوی معنوی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1389
  رجا نادری علمدارده   علی اکبر باقری خلیلی

چکیده به فارسی: عبودیت و بندگی به معنی تسلیم محض بودن در مقابل اراده و مشیّت الهی و توأم با آگاهی از عظمت معبود و به انگیزه ی تقرّب به او است. موضوع این پایان نامه، بررسی عبودیت و بندگی در مثنوی معنوی است. که دو محور شریعت و طریقت را شامل می گردد. شریعت همان راه و طریقی است که به خدا منتهی می شود و اصول و فروع دین و دستورهای اخلاقی را دربرمی گیرد که در این پایان نامه تنها اصول و فروع دین مورد بررسی قرار گرفته است و دیدگاه مولانا در این موارد مطرح شده است. محور دیگر پایان نامه طریقت می باشد که همان بُعد درونی و باطنی اسلام است و شامل آموزه هایی راجع به سیروسلوک روحانی و مراحل طریقت است. در این قسمت عبادت های مستحبّی که عرفای اسلامی در سیر تکامل خود در راه کشف و شهود عرفانی انجام می دهند، مورد بررسی قرار گرفته است و در فصل چهارم عقاید و دیدگاه مولانا در مثنوی معنوی دراین باره، مطرح شده است. مولانا جلال الدّین همواره و در همه حال خدا را مدّنظرِ خود داشته و می کوشیده تا از عبادت و توجه به او غفلت نکند است. او ذکرالله را همواره بر زبان جاری می کرد و به همه ی احکام و عبادت های شرعی اعتقاد داشته و آن ها را انجام می داده است. و علاوه براین ها به عبادت های مستحب نیز شدیداً پای بند بوده است. مولانا در مثنوی معنوی یک عابد عاشق است و سماع صوفیانه اوج وجد و سرور او را بازگو می کند. واژه های کلیدی: عبودیت، بندگی، شریعت، طریقت، مثنوی معنوی.

بررسی نگرش انتقادی سنایی در مثنوی حدیقه الحقیقه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1390
  زهرا افشون   علی اکبر باقری خلیلی

انتقاد از ریشه ی نقد و در لغت به معنای خرده گیری و عیب جویی است و دراصطلاح بینشی برخاسته از احساس مسوولیت و جوهره ی تعهد است که شاعران و نویسندگان از آن درجهت گسترش فضایل اخلاقی و بهبود اوضاع سیاسی و اجتماعی بهره گرفته اند در ادبیات فارسی تا نیمه ی اوّل قرن پنجم انتقادها غالباً جنبه ی شخصی داشته و به صورت هجو و هزل انعکاس می یافته است، امّا از نیمه ی دوم قرن پنجم به دلیل تسلّط بیگانگان، اندک اندک شاعران و نویسندگان آن را ابزار هدایت فرد و جامعه قرار داده و تلاش نمودند تا درخلال انتقاد از مایه های تباهی و فساد، ساختار یک جامعه ی آرمانی را برپایه ی اهداف متعالی اجتماعی در ذهن خوانندگان ترسیم کنند. حکیم سنایی غزنوی از نخستین شاعرانی است که به صورت جدی به این مقوله توجّه نشان داده و در منظومه ی عرفانی حدیقه الحقیقه به بیان نگرش انتقادی خود پرداخته است. این انتقادات را که برخاسته از آشفتگی های سیاسی و اجتماعی قرن ششم است، به لحاظ درون مایه می توان در هفت بخش جای داد: 1. اخلاقی 2. اجتماعی 3. دینی 4. سیاسی 5. عرفانی 6.فرهنگی 7. فلسفی. سنایی در برخی از موارد علاوه بر بیان معایب و کاستی ها، به راه کارهای موجود برای حل این مشکلات نیز اشاره کرده است. مهم ترین محور انتقادات او در حدیقه ، انتقادات اخلاقی و اجتماعی است که درآن اقشار مختلف جامعه، نظیر پادشاهان، عالمان، شاعران، منجمان، طبیبان و... مورد مواخذه و بازخواست قرار گرفته اند. سنایی دراین انتقادات، گاه به صراحت از اشخاص حقیقی نیز نام برده که به جز مواردی اندک اغلب آن ها، شخصیّت های تاریخی هستند. وی هم چنین برخی از فرقه های اسلامی هم چون معتزله، مشبهه، مجسمه ، دهریه و... را که در نابه سامانی های اجتماعی قرن ششم نقش تأثیرگذاری داشته اند، مورد نکوش و انتقاد قرار داده است. واژه های کلیدی: انتقاد، سنایی، حدیقه ، انتقادات اخلاقی و اجتماعی.

روان شناسی زبان در تاریخ بیهقی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1390
  مقدسه کوچک زاده   قدسیه رضوانیان

روان شناسی زبان از علوم جدیدی است که از تلفیق روان شناسی و زبان شناسی به وجود آمده است. این علم، با کمک اصول روان شناسی و زبان شناسی به تحلیل متون ادبی می پردازد و افقی روشن را در برابر خوانندگان متون ادبی آشکار می سازد. پژوهشگران این علم، از زبان به عنوان ابزاری برای دستیابی به معنا استفاده می کنند. آن ها از کارکردهای مختلف زبان بهره می برند و متون ادبی را بررسی می کنند؛ اما هر متنی ظرفیت تحلیل را ندارد و تنها متونی که تأویل پذیر هستند و نویسنده خواننده را در انتخاب مسیر آزاد می گذارد، قابلیت بررسی و تحلیل را دارند. تاریخ بیهقی از آثاری است که در آن نویسنده به خواننده اهمیت می دهد و مفاهیم خود را در لایه های متن پنهان می کند و به خواننده اجازه می دهد، این مفاهیم را بیابد. او در این مسیر در گوشه هایی از متن، نشانه هایی را به جا می نهد تا خواننده با کمک آن رمزگان نهفته در متن را بیابد و پیام نهایی او را دریابد. بیهقی در این مسیر از امکانات زبان استفـاده می کند و متن را بدون استفـاده از عنـاصر بیانی، ادبـی می کند. در این پایان نـامه تـاریخ بیهقی بـراسـاس نظریات چامسکی و لکان بررسی می شود. چامسکی با دیدی زبان شناسانه به متون ادبی می نگرد و سعی می کند ساختار متن را تجزیه و تحلیل کند؛ اما لکان با نگاهی روان کاوانه متون را تحلیل می کند و سعی دارد، کلیت متن را بررسی کند و شخصیت ها و نویسنـده ی متن را روان کاوی کند. به کمک این دو نگاه، تاریخ بیهقی بررسی می شود و این نکته دریافته می شود که بیهقی با کمک جزئیات، تصویری کلی از متن را به خواننده ارائه می کند. او در تلاش است تا خواننده پس از فرورفتن در متن و لذت بردن از جمله ها و نحوه ی چینـش آن ها در متن، رمزگان نهفته در ژرفای آن ها را بیابد و با کنار هم قرار دادن آن ها کلیت متن را درک کند.

بررسی نمادهای (مظاهر)شر در شاهنامه فردوسی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  رقیه اصغری پهناب محله   علی اکبر باقری خلیلی

شاهنامه ی فردوسی، بزرگ ترین اثر حماسی در زبان وادب فارسی است که مفاهیم و باورهای اسطوره ای و تاریخی در آن تجلّی می یابند. یکی از موضوعات مهم در این اثر، مسأله ی شرّ و تقابل آن ها با خیر است که تحت تأثیر باورها و مفاهیم ثنوی ایران باستان می باشد. با توجه به موضوع شاهنامه(تاریخ شاهنشاهی ایران قدیم از کیومرث تا یزدگرد سوم) و تاریخ پر فراز و نشیب ایران، در این اثر با نبرد ایرانیان و انیرانیان(به ویژه تورانیان)، به عنوان نمود اصلی خیر و شرّ، روبه رو هستیم. در واقع، شاهنامه به عنوان اثری حماسی و پر راز و رمز، نبرد میان نیکی ها و بدی ها را در نمودهای گوناگون به ظهور می رساند. و در آن شرّ در قالب شخصیّت ها و موجودات اهریمنی و مفاهیم و مضامین اهریمنی چون رشک و حسد، خشم و... به نمایش گذاشته می شوند. بنابراین، شرّ و مظاهر آن یکی از درون مایه های مهم و عوامل تأثیر گذار در خلق داستان های شاهنامه می باشد. این پایان نامه به بررسی مظاهر شرّ اختصاص دارد و درآن ضمن تشریح و تبیین مفاهیم نماد و نماد پردازی و اسطوره، مظاهر شرّ در زمینه های مختلف مورد بررسی قرار گرفت، نظیر مضامین اهریمنی، موجودات اسطوره ای ـ اهریمنی، شخصیّت های اهریمنی، شخصیّت های اهورایی و اهریمنی و.... فردوسی با طرح داستان ها و نبردها کشمکش میان خیر و شرّ را به تصویر می کشد و در هر کدام از آن ها می کوشد تا مظاهر شرّ و انگیزه ها و اهداف شرارت شان را توصیف کند و ناکامی و نافرجامی افراد شرور را از نیل به اهداف یاد آور گردد؛ چنان که افراسیاب به عنوان مظهر اهریمن زمینی در نهایت نابود می گردد و ضحاک به عنوان مظهر بیدادگری، سرانجام به بند کشیده می شود و سهراب و اسفندیار به عنوان مظاهر قدرت طلبی، فرجام شان جان باختن است.

بررسی فعل از منظر دستور تاریخی در تفسیر فارسی جامع الستین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  ام لیلا جانی   سیاوش حق جو

در این پژوهش، فعل در تفسیر فارسی جامع الستین للطائف البساتین مورد بررسی قرار می گیرد. دستور، علم نشانه شناسی(semiologie) است. دستور تاریخی با مطالعات زبان شناس سوئیسی دو سوسور در آغاز قرن بیستم وارد مرحله جدیدی شد. پژوهش نشانه شناختی برای روشن شدن معانی و کاربردهای دستوری همه ی متون در هر زبانی لازم است، به ویژه در مطالعات تاریخ زبانی. مطالعه ی زبان تاریخی، از وظایف زبان شناسی است، امّا برای محققان ادبیات از لحاظ درک درست معانی متون گذشته حائز اهمّیّت است. آغازگر این شیوه ی نوین در ایران، ملک الشعرای بهار در کتاب سبک شناسی است. بررسی دقیق و همه جانبه ی متون قدیم نیازمند پزوهش های چندگانه در حوزه ی دستور است. تفسیر جامع الستین، اثر احمد بن محمد زید طوسی، که در قرن ششم(ه. ق) در شصت فصل با نثری گاه ساده و گاه مسجع نوشته شده است، از جمله ی این گونه متون به شمار می آید. بر این اساس هدف این پژوهش، تحلیل کیفیات فعل در مقایسه با فارسی معاصر است. در این پژوهش پس از استخراج همه ی افعال در روند تحقیق، به طور عمده به افعالی پرداخته شده است که در طی زمان دچار دگرگونی های صوری، معنایی و یا هردو، شده اند؛ این افعال در جداول مجزا، تحت عناوین جانشینی، همنشینی، و به صورت هاله های معنایی و نمودار آماری ارائه گردیده و توصیف شده اند. این پژوهش نشان داد که: گرایش نویسنده بیشتر به کاربرد فعل های ساده است تا مرکب و پیشوندی؛ این امر دلالت بر نوع زندگی و نیز جنبه ی تعلیمی این تفسیر دارد. علاوه بر این، افعال با لهجه های محلی و نیز چند معنایی در این اثر دیده می شود. کلیدواژه ها: فعل، جامع الستین، دستور تاریخی.

بررسی انتقادات اخلاقی و اجتماعی در مثنوی معنوی مولانا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  ماری کاوسی حاجی آبادی   علی اکبر باقری خلیلی

انتقاد در لغت به معنی خرده گیری و در اصطلاح بینشی برخاسته از احساس مسوولیت و جوهره ی تعهد است که شاعران و نویسندگان از آن درجهت گسترش فضایل اخلاقی و بهبود اوضاع سیاسی و اجتماعی بهره گرفته اند. مولوی پرورده ی زمانه-ای است که به ویژه به دلیل تهاجم خونین مغولان و سلطه ی حاکمان مستبد و عشرت طلب تاتارها از دوره های خفقان آور و آشوب زده ی سیاسی، فقر و فلاکت اقتصادی و تظاهر و ریای دینی محسوب می گردد. در چنین زمانه ای مولوی با سرودن مثنوی معنوی به نشر آموزه های ناب دینی، ترویج طهارت و صداقت عرفانی، اخلاق و رفتار نیکو و پسندیده ی اجتماعی و... پرداخت و برای کسب موفقیت در اهداف و مقاصد مورد نظرش به انتقادات گسترده ی فردی و اجتماعی روی آورد. او اگرچه قشر حاکم جامعه را به باد انتقاد می گیرد، اما هرگز از آحاد جامعه غافل نمی ماند و همگان را به پرهیز از ناهنجاری ها و کجرفتاری ها فرا می خواند. در این پژوهش درون مایه ی انتقادی مولانا در مثنوی در دو محور اخلاقی و اجتماعی مورد توجه قرار گرفت. مولوی در محور اخلاقی، موضوعاتی مانند: حرص، تکبر، نفس پرستی و ... را در مثنوی مطرح کرده و در محور اجتماعی،مسایلی نظیر: جهل، غفلت، تقلید و... را به چالش کشانده است. اوتلاش نموده تا درخلال انتقاد از رذایل اخلاقی و مفاسد اجتماعی، ساختار یک جامعه ی آرمانی را برپایه ی محاسن و فضایل اخلاقی و عدالت و انصاف اجتماعی پی ریزی نماید. به نظر می رسد بر اساس چنین اهداف والایی است که مولوی در اکثر موارد ضمن انتقاد از رفتارهای فردی و مسایل اجتماعی، راه کارهای اصلاحی را نیز پیشنهاد می نماید و شاید مهم تر از همه ، روش انتقادیی که بر می گزیند هزل و طنز است تا با این شیوه ها از تلخی سخنان جد بکاهد و آن ها را بیشتر مورد پذیرش افراد قرار دهد و دیگر این که با پرهیز از انتقادات مستقیم و برگزیدن روش غیر مستقیم هم ماهیت تعلیمی آن ها را بیشتر گرداند و هم خود را از آسیب های سیاسی دور دارد و در نهایت این که می توان گفت خاستگاه اندیشه های انتقادی مولانا در بیشتر موارد برآمده از قرآن و احادیث، قصص انبیا و داستان زندگی اولیا و تاریخ و شخصیت های تأثیرگذار تاریخی می باشند. واژگان کلیدی: مثنوی معنوی، انتقاد، اخلاق، اجتماع، هزل و طنز.

بررسی نقش عاطفی زبان ادبی در غزلیّات حافظ شیرازی با تکیه بر نظریّه ی ارتباط یاکوبسن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده ادبیات 1391
  مریم بختیاری   علی اکبر باقری خلیلی

در نظریه ی ارتباط یاکوبسن 6فاکتور وجود دارد. در این پایان نامه سعی شده است بر روی نقش عاطفی بحث شود چراکه در دستور زبان برای جمله و نقش عاطفی ساختار و چهارچوب مشخصی وجود ندارد. ببررسی این نقش بر روی 50غزل از حافظ با در نظر داشتن صنایعی مانند تشبیه، استعاره، مجاز و ... صورت گرفته است.

آرمانگرایی اجتماعی در اشعار نیما و شاملو
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1391
  بهزاد رشیدی جویباری   مرتضی محسنی

آرمانگرایی همواره در ادبیات معاصر ایران جایگاهی خاص داشته است و این آرمانگرایی پیوندی ناگسستنی با مفهوم روشنفکر دارد. روشنفکران یک جامعه را ، عموماً اقشار معترض به وضع موجود تشکیل می دهند که هدف شان رسیدن به جامعه، انسان، تفکر و زندگی بهتر است. بنابراین، روشنفکر حتی در آزادترین جوامع نیز همواره در موضع نقد و اعتراض قرار گرفته و در پی ارائه ی تصویری از شرایط بهتر است. جایگاه شخصیت های ادبی در میان روشنفکران، ممتاز و پراهمیت است که این خود به ارتباط گسترده ی ادبیات با مردم باز می گردد و به همین دلیل، آرمانگرایی شاعران و شخصیت های ادبی دامنه و برد گسترده ای در جامعه داشته و تأثیر فراوانی بر جای گذاشته است. آرمانگرایی وجوه گوناگونی دارد. گاه در یک حوزه مانند سیاست یا فلسفه نمود می یابد و گاه عرصه های وسیعی چون بنیان های فکری و ساختارهای فرهنگی و اجتماعی-آرمانگرایی اجتماعی- را در بر می گیرد. این که آرمانگرایی در عرصه ی ادبیات در یک حوزه ی خاص صورت بگیرد یا فراگیر باشد، بستگی به شخصیت ادبی و شرایطی که او در آن قرار می گیرد، دارد. در ادبیات معاصر ایران، نیما و شاملو از جمله شاعرانی بوده اند که نقد و اعتراضات اجتماعی شان، عمیق ترین تأثیرات را بر جامعه باقی گذاشت. آرمان های اجتماعی این دو شاعر را غالباً واکاوی مبانی فکری جامعه ی سنتی و نقد حکومت استبدادی، روابط و مناسبات اجتماعی و کمبودها و کاستی های حاکم بر چنین جامعه ای شکل می دهد. در این پایان نامه سعی شده است تا شش مورد از مولفه های آرمانگرایی اجتماعی در اشعار نیما و شاملو مورد بررسی قرار گیرد و وجوه تشابه و تباین این آرمان ها به تفکیک بیان و تحلیل شود. واژگان کلیدی: فقرستیزی و عدالت خواهی، آزادی و آزادگی-استبدادستیزی، جهل ستیزی، حرکت و پویایی، ایثار، بیدارگری

مرگ و مرگ اندیشی در مثنوی معنوی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  فاطمه غلامی پروشی   علی اکبر باقری خلیلی

مولانا از جمله شاعرانی است که فراوان از مرگ سخن گفته است. واکنش او به مرگ واکنشی مثبت است. او نه تنها از مرگ نمی گریزد، بلکه مشتاقانه به سمت آن در حرکت است. این واکنش در آثار او به وی‍ژه، مثنوی به خوبی نمایان است. او برخلاف برخی چون خیام که با اکراه به مرگ نگریسته اند از کسانی است که مرگ را ستوده و به گرمی از آن استقبال کرده است. از این رو شاعری مرگ ستاست و نگاهش به مرگ نگاهی عرفانی است. نخستین نکته ی مشهود در بررسی مرگ اندیشی او، تأثیرپذیری از آموزه های دینی است. مولانا باوری یقینی به معاد دارد و رجعت انسان را به سوی خالق آفرینش امری قطعی می داند. از سوی دیگر، عرفان، به مرگ اندیشی او جهت می دهد. مولانا بر مبنای تصوف عاشقانه ی خود، اولویت هستی را عشق می داند و بدیهی است که زندگی و مرگ در ذهن او تعریفی متفاوت داشته باشد. او برخلاف تعریف عوام، مرگ را انقطاع روح از جسم نمی داند، بلکه وابستگی به حیات حیوانی و محدود و محبوس بودن در جسم را مرگ می شمارد و اموری نظیر دوری از خدا و غفلت از یاد او را مرگ و حتی به مراتب، دشوارتر از مرگ می داند. ما در مثنوی با معانی گوناگونی از مرگ مواجهیم که عبارتند از: مرگ اضطراری، مرگ ارادی و شهادت که در این میان شاعر بیش از همه به مرگ ارادی پرداخته است. اصرار مولانا بر مفاهیم متعدّد پیرامون مرگ در راستای اهداف تعلیمی و تربیتی اوست. بی شک مولانا به درستی بر این امر واقف بوده که مرگ اندیشی صحیح، آثار تربیتی ویژه ای در زندگی عملی انسان ها دارد. مهم ترین تأثیر آن را می توان اصلاح نگرش نسبت به زندگی دنیایی دانست. لذا مولانا کوشیده در ضمن سخن پیرامون مرگ، آرای تربیتی خود را به مخاطب انتقال دهد. عملکرد انسان در زندگی از دیدگاهش به مرگ نشأت می گیرد و مرگ اندیشی صحیح می تواند نقش مثبتی در زندگی عملی انسان ایفا کند. بدون تردید این مطلب چیزی است که مولانا سخت به آن باور دارد و در تلاش است نگرش آدمیان را به مرگ تصحیح کند و آن ها را به شیوه ی صحیح زندگی رهنمون گردد، شیوه ای که به سعادت ابدی ختم شود. تأکید مولانا در پرداختن به مرگ به ویژه مرگ اختیاری در راستای اهداف تعلیمی اوست. مهم ترین آموزه های مرتبط با مرگ اندیشی مولانا را می توان به قرار زیر شمرد: یادکرد مرگ و فراغت از شواغل دنیایی، عبرت از مرگ دیگران، ترک لذت های مادی و دنیایی، عاقبت اندیشی و ذخیره ی توشه ی آخرت، اغتنام فرصت، دعوت به توبه، بی اعتبار دانستن حواس ظاهری، بی اعتبار دانستن عقل جزوی، اصالت روح و بی اعتبار دانستن جسم، اصالت آخرت و بی اعتبار دانستن دنیا، عدم وابستگی به خلق.

بررسی تاریخ بیهقی از دیدگاه جامعه شناسی زبان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1390
  فاطمه پرهیزکار   قدسیه رضوانیان

زبان پدیده ای اجتماعی است که با تغییر و تحول در جامعه دچار دگرگونی می شود. ویژگی اجتماعی زبان موجب شده است آن را با عوامل اجتماعی مرتبط سازد و دگرگونی های اجتماعی جامعه را در خود منعکس کند. لازم به ذکر است، تحوّلات اجتماعی نسبت به تحوّلات زبانی با سرعت بیشتری صورت می گیرد و زبان تحت تأثیر دگرگونی ها و تحوّلات اجتماعی قرار می گیرد. علمی که به بررسی روابط بین زبان و جامعه می پردازد، جامعه شناسی زبان نامیده می شود. وظیفه ی جامعه شناسی زبان بررسی گوناگونی های زبان بر اساس عوامل اجتماعی است. از مولفه های شاخص در حوزه ی جامعه شناسی زبان می توان به طبقه ی اجتماعی، تحصیلات، شغل، جنسیت، مذهب، سبک، سن و قومیت، اشاره کرد. تاریخ بیهقی به عنوان یک اثر تاریخی- اجتماعی و ادبی از دیدگاه جامعه شناسی زبان قابل بررسی است. این پژوهش به روش تطبیقی- تحلیلی ارتباط این مولفه ها را با زبان این اثر بررسی می کند. مطابق نتایج تحقیق، زبان بیهقی و شخصیت های شاخص در تاریخ بیهقی تحت تأثیر این مولفه ها قرار دارد. افراد تحت تأثیر موقعیت اجتماعی خود و این که در چه جایگاهی در دربار قرار دارند و در چه منصب و شغلی مشغول به کار هستند، از رفتار زبانی متفاوتی برخوردارند. لازم به ذکر است، در تاریخ بیهقی بیش ترین گفت وگو در افراد فرادست جامعه دیده می شود. از این رو، لحن غالب در این اثر، لحن آمرانه و خطابی است. در تاریخ بیهقی،شخصیت ها و نویسنده در سنین بالایی قرار دارند. در نتیجه، گفتارشان از پختگی و لحنی آرام وآهنگی سنگین برخوردار است. در این اثر، حضور زن کم رنگ است و به ندرت گفت وگویی مستقیم بین آنان صورت می گیرد. با این حال، می توان در رفتار زبانی مردان و زنان تفاوت هایی را دید. امّا، گاهی جنسیت موجب تفاوت در رفتار زبانی آنان نمی شود. ذهنیت دینی بیهقی، بسیاری از واژگان، عبارت های دینی و مذهبی را وارد متن کرده است. بیهقی و شخصیت های شاخص با قرار گرفتن در موقعیت های گوناگون، رفتار زبانی متفاوتی از خود نشان می دهند و به خوبی می توانند احساسات و اندیشه خودشان را با زبان شان انطباق دهند. واژه های کلیدی: جامعه شناسی زبان، طبقه ی اجتماعی، شغل، جنسیت، مذهب، سبک، سن، تاریخ بیهقی.

تشبیه مرکّب در بوستان سعدی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی 1392
  محسن بزی حسینی   سیاوش حق جو

تشبیه یعنی برقراری همانندی بین دو یا چند چیز در معنای مشترکی، و وقتی هر یک از این طرفین از دو جزء یا بیشتر تشکیل شده باشد آن تشبیه را به شرط پیوستگی آن اجزا، مرکّب می گویند. وجه شبه مرکّب، وجهی است که ترکیب در آن دو اعتبار دارد: یکی آن که از چند چیز انتزاع شده باشد و دیگر اینکه از چند وصف برای شیء واحدی گرفته شده باشد که این مورد دوم شامل تشبیه مفرد مقیّد و تشبیهات مفرد غیرمقیّدی می گردد که وجه شبه در آنها شکل، هیئت و حالت است. نظریه هیئت در آرای سکاکی، خطیب، تفتازانی و دیگر بلاغیونی که از آنها پیروی کرده اند، مطرح شده است، اعتقاد دارند که در تشبیه مرکب، هیئتی به هیئتی دیگر تشبیه می شود. در این پایان نامه به بررسی تشبیه مرکب و ساختار آن در بوستان سعدی پرداخته شده است؛ بدین معنی که با رجوع به کتب بلاغت، تشبیه مرکب مورد بررسی قرار گرفته و به تعریفی دست یافته شده و سپس با توجه بدین تعریف به بررسی تشبیهات بوستان همت گماشته شده است. چند ساختار بدست آمده از تشبیه مرکب در بوستان بدین قرار است: 1- مرکب ساده 2- مرکب تقدیری 3- مرکب مفروق یا متعددگونه 4- مرکب با جزئی مشترک 5- مرکب جمع. گاه برای اثبات تشبیه مرکّب لازم است که به تأویل و آشکار ساختن اجزای مقدّر دست زد. از سوی دیگر سنت اهل بلاغت این است که تشبیه مرکب را در ساختار ملفوفی آن؛ یعنی در هیئتی که طرفین از یکدیگر استقلال بافتی و ساختی داشته باشند، می جویند؛ ولی در این پایان نامه، تشبیهات مفروق نیز با همان هدف، بررسی شده اند. دیگر این که باز بنابر سنت اهل بلاغت، در بحث مرکب به الگویی مانند «جمع»، که تشبیه غیر مرکب بر آن عرضه می شود، اعتنایی نیست؛ اما در تحقیق حاضر، تشبیه مرکب نیز با آن الگو سنجیده شده است.

بررسی تجربه ی دینی در شعر شهریار با تکیه بر الگوی ویلیام جیمز
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1392
  پروین خانلری   مسعود روحانی

با توجّه به کاهش قدرت، و رواج و حضور روز افزون دین در دنیای امروزی، و به دنبال آن با بروز چالش‏ها و مباحثی میان دین و مدرنیته، جامعه‏شناسان وروان‏شناسان به دفاع از کاردکردهای دین و دینداری و آثار معنوی و تربیتی دین پرداختند، که سبب شکل‏گیری دانش‏های جدیدی، نظیر جامعه‏شناسی دین و روان‏شناسی دین در حوزه‏ی دین پژوهی شد. دانشمندان این دو حوزه کوشیدند تا نظریه‏ها و راه حل‏هایی برای پیشبرد اهداف دین، و عینیّت بخشیدن به آثار و پیامدهای دین و دینداری در سازمان روانی و رفتار آدمی، و مناسبات اجتماعی ارائه نمایند. از این رو، ابعاد و ویژگی‏های مختلفی برای دین مطرح نموده، و آن را به عنوان پدیده‏ای چند بُعدی معرفی کردند. یکی از مهم‏ترین ابعاد دینداری، بُعد تجربی دین است، که قول به اصالت تجربه‏ی دینی را می‏توان واکنشی دیندارانه به نقد دین در دوره‏ی مدرن دانست.پیش آهنگان طرح آن که متفکّران غربی بودند، سرآغاز دین و دیانت را احساسات و عواطف و نوعی تجربه‏ی درونی قرار دادند و آن را منبعی برای شناخت دانستند. تجربه‏ی دینی از عناصر مشترک همه‏ی ادیان است، که برخی از دین پژوهان برای آن شاخص‏ها و مولّفه‏های ویژه‏ای برشمرده‏اند. از جمله‏ی این پژوهشگران، ویلیام جیمز است که تجربه‏ی دینی را دارای چهار شاخص 1. کیفیّت معرفتی 2. بیان ناپذیری 3. انفعال و 4. ناپایداری می‏داند. استاد شهریار به عنوان یک مسلمان شیعی مذهب و عارف مسلک، صاحب تجربه‏های دینی است. بر اساس مولّفه‏های ویلیام جیمز، تجربه‏ی دینی شهریار از نوع اشراق، و کشف و شهود است. او در لحظات تجربه‏ی دینی آن چنان در مقام استغراق بوده که اراده‏اش از وی سلب شده و تسلیم محض مکاشفات است، و به دلیل زودگذر بودن کشف و ناتوانی زبان در انتقال احساس،از بیان تجربه‏ی دینی و روحانی خویش در برخی موارد، تا حدودی اظهار ناتوانی کرده است.

بررسی تجربه ی دینی حافظ شیرازی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1389
  سهراب قهارپور گتابی   علی اکبر باقری خلیلی

با توجّه به چالش های دین در دنیای مدرن و دفاع به ویژه جامعه شناسان و روان شناسان از کارکردها و آثار معنوی و تربیتی دین، دانش های جدیدی، نظیر جامعه شناسی و روان شناسی دین در حوزه ی پژوهش های دینی پدید آمد. پژوهشگران این حوزه کوشیدند تا طرح ها و راهکارهایی برای عملیاتی کردن دین ارائه نمایند و آثار تربیتی دینداری را به صورت عینی در مناسبات و رفتارهای اجتماعی نشان دهند. ازاین رو، برای دین ابعاد متعدّدی مطرح نموده و آن را به عنوان پدیده ای چند بعدی معرّفی کردند. یکی از مهم ترین ابعاد دینداری، تجربه ی دینی است که جوهره ی دین را می توان در آن جست و جو نمود. تجربه ی دینی یکی از موضوعات بنیادی در دین پژوهی معاصر به شمار می آید. در تجربه های دینی بر احساس که منبع ژرف دین است تأکید می گردد. تجربه ی دینی از عناصر مشترک همه ی ادیان و شیوه ای برای احساس حضور خداوند در درون می باشد و برای آن، شاخص ها و مولّفه های ویژه ای برشمرده اند. گلاک و استارک: 1. شناخت 2. توجّه 3. ایمان و 4. ترس را شاخص های تجربه ی دینی می دانند. ویلیام جیمز: 1. کیفیّت معرفتی 2. انفعال 3. بیان ناپذیری و 4. ناپایداری را شاخص های تجربه ی دینی معرّفی می کند. اریک فروم: 1.حیرت 2. علاقه و 3. وحدت را به عنوان شاخص های تجربه ی دینی برمی شمارد. حافظ شیرازی به عنوان مسلمان مومن و معتقد و شاعر عارف، صاحب تجربه های عمیق دینی است. بررسی غزلیّات حافظ بر اساس شاخص های مذکور، شباهت های بسیاری را میان تجربه های دینی حافظ با شاخص های مطرح شده به دست می دهد. با توجّه به شاخص های گلاک و استارک، شناخت و ایمان حافظ از نوع شهودی و دعا، پُل ارتباطی او با خداست. تنها تمایز او با دیدگاه گلاک و استارک در زمینه ی ترس است؛ به این معنی که حافظ در تجربه های دینی خود، امید را جایگزین ترس می کند. بر اساس شاخص های ویلیام جیمز، تجربه ی دینی حافظ از نوع شهودی و اشراقی است. او در لحظه های ناب تجربه ی دینی از خود بیخود بوده و تسلیم محض مکاشفات است. به دلیل ناتوانی زبان، عقل، قلم و نیز بیان ناپذیری احساسات، تجربه های دینی حافظ هم بیان ناپذیر بوده و چنین تجربه هایی برای او جنبه ی پایدار نداشته و لحظه ای هستند. بر مبنای شاخص های اریک فروم، تمایز آشکاری میان حافظ با او وجود دارد و این به تلقّی آنان از شاخص ها ی تجربه ی دینی برمی گردد. حیرت حافظ، ناشی از غایت شناخت و حاصل تفکّر و تعمّق اوست. در زمینه ی علاقه باید گفت که حافظ نماد علاقه به زندگی و شادی و عشرت است. در زمینه ی وحدت، حافظ معتقد به وحدت ادیان بوده و از نظر او خداوند را در همه جا می توان یافت و حضورش را می توان احساس کرد.

بررسی نقش ترغیبی زبان ادبی در غزلیات حافظ شیرازی با تکیه بر نظریه ی ارتباط یاکوبسن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی 1392
  ساناز ازاری   علی اکبر باقری خلیلی

رومن یاکوبسن، ادیب و زبان شناس ساختارگرا در نظریه ی ارتباط خود شش نقش برای زبان قایل شده : 1.عاطفی 2.ترغیبی 3. ارجاعی 4. فرازبان 5. همدلی 6. ادبی. به اعتقاد او هر هنرمندی با انتقال پیام از مجراهای این شش نقش با دیگران ارتباط برقرار می کند. جهت گیری پیام درنقش ترغیبی به سوی مخاطب است و گوینده می کوشد تا با کاربرد جمله های امر و نهی و منادا با مخاطب ارتباط برقرار کند. از این رو، نقش اصلی جمله های مذکور ترغیبی است و البته بعضی از جمله های خبری نیز دارای نقش ضمنی ترغیبی اند. با توجه به ویژگی های زبانی و محتوایی غزلیّات حافظ شیرازی، نقش ترغیبی را در غزلیّات وی با تکیه بر نظریه ی ارتباط یاکوبسن می توان در سه محور مورد بررسی قرارداد: 1. ساختار 2. درون مایه ها 3. مخاطبان خطاب های ترغیبی. بررسی ساختار جمله های ترغیبی در غزلیّات حافظ شیرازی بر اساس جمله های: دوجزیی، سه جزیی، چهارجزیی بیانگر این مطلب است که در بیشتر ابیات اجزای اصلی و فرعی مانند: نقش-های نهادی و متممی و مفعولی و مسندی و قیدی هر کدام به نحوی در انتقال پیام ترغیبی شاعر تأثیر گذارند. شبه جمله ها و مناداها نیز از دیگر ساختارهایی هستند که پیام های ترغیبی را منتقل می کنند. درون مایه های نقش ترغیبی در غزلیّات حافظ به سه گروه عمده تقسیم می شوند: 1. دینی- عرفانی 2. فرهنگی 3. سیاسی- اجتماعی. حافظ با طرح درون مایه های دینی و عرفانی شنونده را به تحصیل موضوعاتی چون عشق، معرفت، ترک دنیا و کسب فضایل اخلاقی بر می انگیزد. در درون مایه های فرهنگی شاعر به ترغیب موضوعاتی چون شادمانی و خردورزی می پردازد و در درون مایه های سیاسی- اجتماعی در ابیات دارای نقش ترغیبی شاعر به مبارزه با ریا و برقراری عدالت از سوی حاکم تأکید دارد. در بخش مربوط به مخاطبان خطاب های ترغیبی، به بررسی انواع مخاطبان پیام های ترغیبی و موضوع این خطاب ها پرداخته شده است. شاعر به نسبت گستردگی حوزه ی مفاهیمی که ترغیب می کند، مخاطبان متفاوتی نیز دارد که در این ترغیب ها نوع نگرش خود را نسبت به مخاطبان متفاوتش منعکس می کند.

بررسی همانندی های اندیشگی و عاطفی خیام نیشابوری و حافظ شیرازی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1390
  مریم محمودی   علی اکبر باقری خلیلی

در هر حوزه ای که از انسان بحث شود، بدون تردید مباحث مشترک فراوانی را می توان یافت، در ادبیات که موضوع آن اساساً انسان و نوع ارتباط آن با عالم فیزیک و متافیزیک می باشد، همگرایی بیشتری در افکار و عواطف شاعران و نویسندگان مشاهده می گردد، از این رو در آثار ادبی مختلف بنا به مقتضیات عاطفی و اندیشگی آفرینندگان آنها، می توان موضوعات و مضامین مشترک فراوانی را یافت، چنان که این اشتراک و همانندی ها را می توان در اشعار خیام و حافظ مشاهده کرد. همانندی های اندیشگی و عاطفی دو شاعر مذکور در پنج محور در این پایان نامه مورد بررسی قرار گرفته است: 1. شور زندگی 2. غریزه ی مرگ 3. عشق 4. اغتنام فرصت 5. شک. در مقوله ی شور زندگی، حافظ و خیام در به خوشی و شادمانی گذراندن عمر و برخورداری از نعمت های زندگی دیدگاه مشترکی دارند، اما درباره ی غریزه ی مرگ و مرگ اندیشی که از دغدغه های اساسی حافظ و خیام می باشد، دیدگاه خیام نسبت به این مقوله بسیار تند و نا امیدانه است و شکوه و شکایت ازمرگ بر فضای دیوانش سایه افکنده است، در حالی که نگاه حافظ نسبت به مرگ نگاهی توام با پذیرش و تسلیم است در مقوله ی عشق با نگاهی متفاوت روبرو هستیم، منظور حافظ از عشق را هم عشق آسمانی و انسانی وادبی بر شمرده اند، اما خیام، بیشتر عاشق ارزش های انسانی و انسانیت می باشد، حافظ و خیام در مقوله ی اغتنام فرصت و بهره وری درست از لحظات زودگذر آدمی، دیدگاه مشترکی دارند، در محور شک، نگاه تلخ و نگران خیام به جهان هستی گاه به انکار می گراید و در مقابل حافظ نیز در بعضی موارد نگاهش توام باشک می باشد، اما شک او به تلخی و تندی خیام نیست.

بررسی ابعاد دین داری در بوستان سعدی بر اساس الگوی گلاک و استارک
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1390
  مائده پرهیزکار   علی اکبر باقری خلیلی

دین از مهم ترین نیازهای بشر برای یافتن حقیقت زندگی است و از اسباب تعالی و تکامل او به شمار می آید. تعدد و تنوع ادیان و اهداف و کارکردهای آن ها، تحقیق و پژوهش در این زمینه را ضروری می سازد. دین پژوهان درتعریف دین گاه به تعریف اسمی آن پرداخته و گاه در تعاریف خود بر نظریه های کارکردی تأکید ورزیده اند. از دهه ی1950، جامعه شناسان امریکایی چون هوگل، پرات، واچ و... تحت تاثیر نظریه ی کارکردی دورکیم، دیدگاه چند بعدی دینداری را مطرح کرده اند تا این که درسال 1965 گلاک به همکاری استارک، ابعاد پیشنهادی خود را که به ابعاد دینداری هوگل و پرات نزدیک است، شرح و بسط می دهد. آنان برای دین پنج بعد قایل شدند:1. اعتقادی 2. مناسکی 3. تجربی 4. فکری 5. پیامدی از آن جایی که بوستان سعدی یک اثر تعلیمی- اجتماعی است و در آن پدیده ی دین برجسته است، ابعاد دینداری آن با روش تطبیقی- تحلیلی بر اساس الگوی پیشنهادی گلاک و استارک مورد بررسی قرار گرفت. مطابق نتایج تحقیق، سعدی به توحید و نبوت ومعاد معتقد است. او درصدد است با استفاده از شریعت و طریقت روش های خودسازی را به عموم بیاموزد. در بوستان رفتارهای دینی مناسکی در قالب نماز، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر دیده می شود که از این میان امر و نهی از نمونه های عالی و برجسته ی بعد مناسکی است. او نمونه ی عملی رفتارهای دینی اخلاقی چون عدالت، تواضع و احسان را در بوستان نشان داده است. کیفیت شناخت خداوند در بوستان، آمیزه ای از معرفت حسی، عقلی و شهودی است. سعدی با شناخت خدا با توجه قلبی به دعا ونیایش می پردازد و به پروردگارش ایمان راسخ دارد. ایمان سعدی به خدا در او خوف وترس ایجاد می کند و او را به انجام فرایض دینی و رعایت فضایل اخلاقی پایبند می سازد. توحیداندیشی، تاثیر از گفتار و رفتار پیامبران و آموزه های قرآنی، معاداندیشی و ترس از عقوبت گناه، انجام فرایض دینی و رفتارهای اخلاقی، رسیدن به معرفت شهودی، ایمان راسخ، ترس از عقوبت الهی و امید به رحمت خداوند از پیامدهای مهم دینداری دربوستان به شمار می آیند.

بررسی گلستان سعدی با تکیه بر نظریه ارتباط یاکوبسن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده زبان و ادبیات فارسی 1392
  المیرا حکاکیان کاشانی   حسین حسن پور آلاشتی

رومن یاکـوبسن، زبان شنــاس مکتب ساخت گـرایی، در نظــریه ی ارتبـاط خود برای زبان شش نقــش، عاطفی، ترغیبی، ارجاعی ، فرازبان، همدلی و ادبی قائل شد. از میان نقش های نام برده شده جهت گیری نقش ترغیبی به سوی مخاطب است و از آن جا که گلستان سعدی یک اثر تعلیمی است و طبعاً نقش ترغیبی، نقش اصلی زبان او خواهد بود، این نقش را در این کتاب مورد بررسی قرار دادیم. بدین منظور با بهره گیری از نظریه ارتباط یاکوبسن به کمک مبحث اغراض ثانوی سخن در علم معانی، ابتدا به ساختارهای ترغیبی (امر، نهی، پرسش و منادا) که هر یک می توانند در اغراض ثانوی گوناگونی به کار روند و موجب تحریک و ترغیب خوانندگان شوند، پرداختیم. علاوه بر آن، جمله هایی که در وجه اخباری و التزامی به کار رفته اند اما دارای مضمون ثانوی ترغیب بوده اند نیز تحلیل شده اند، و به همراه جداول و نمودارهایی که جمله های دارای ساخت ترغیبی و جمله های دارای مضمون ترغیبی و نیز تفاوت کاربرد آن دو را در نظم و نثر کتاب گلستان نشان می دهد. حاصل پژوهش آن است که در ساخت امر، غرض ثانوی ارشاد، در ساخت نهی، هشدار و در ساخت پرسشی، اغراض ثانوی نهی و ترغیب بالاترین بسامد را به خود اختصاص داده اند و علاوه بر آن کاربرد ساخت های ترغیبی با مضامین ثانوی در نظم گلستان نسبت به نثر بسامد بیشتری دارد.

بررسی تقابلهای دوگانه در غزلیات حافظ شیرازی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1392
  فاطمه ذبیح پور   علی اکبر باقری خلیلی

ساختارگرایی نام جنبشی است که در دهه ی 1960 میلادی به پویایی رسید و برای خود ویژگی ها و نظریات متعدّدی داشت. تقابل های دوگانه به عنوان یکی از مولّفه های اساسی ساختارگرایی تلاش دارد تا همه چیز از جمله نظام زبان، نظام های اجتماعی، نشانه ای و تصاویر را بر اساس قطب های متقابل موجود در آن ها بررسی کند. بسیاری از نظریه پردازان ساختارگرا به تعریف و تشریح تقابل های دوگانه پرداخته و آن را بن مایه ی اصلی کسب شناخت و آگاهی های انسان به شمار آورده اند. در غزلیات حافظ شیرازی گونه های متنوعی از تقابل های دوگانه به چشم می خورد که تحلیل هر کدام از آن ها به کشف اندیشه های درونی شاعر می انجاند. عمده ترین تقابل ها در غزلیات حافظ شیرازی را می توان در چهار دسته جای داد: 1. شخصیتی 2. مکانی 3.زمانی 4. نشانه ای- واژگانی. تقابل های شخصیتی علاوه بر انسان های عصر حافظ که دارای نقش های اجتماعی، سیاسی، دینی و فرهنگی هستند، شخصیت های اسطوره ای و همین طور حیوانات را شامل می شود. بسیاری از شخصیت ها در ارتباط با مکان ها پردازش می شوند که شامل نهادهای اجتماعی، سیاسی و مذهبی موجود در عصر حافظ است. تقابل های زمانی نیز بیشتر در گستره ی زمان عادی و محسوس جریان دارند، امّا در نهایت به یک سیر تطوّری در گذشته و آینده منجر می شوند. منظور از نشانه در تقابل های نشانه ای، ابزار، البسه و نمادهایی است که بر نظام های مستی، طرب، زاهدانه و دینی قرن هشتم دلالت داشته و از راه باورهای اجتماعی، مفاهیم متعددی را منتقل می سازند. تقابل های واژگانی یا به عبارت دیگر تقابل های دستوری به بررسی تقابل های افعال، صفت ها، ضمایر و قیدهای موجود در غزلیات حافظ شیرازی می پردازند. حافظ از طرح هر چهارگونه تقابل اهداف ویژه ای دارد و این چهار تقابل در پیوند تنگاتنگی با یکدیگر قرار داشته و در تحلیل غیر قابل گسست از یکدیگر هستند. مقصود حافظ از طرح تقابل های دوگانه در شکل فردی ناظر بر دغدغه های دینی و عرفانی مربوط به ناهنجاری های دینی و ابتذال تصوف؛ و در شکل سیاسی و اجتماعی ناظر بر عدم آزادی و امنیت، بی عدالتی و تبعیض است. حافظ با مدّ نظر داشتن دلایل مادی و معنوی تقابل ها و با بهره گیری از عناصر بلاغی و زیبایی شناسیک، ژرف ساخت حاکم بر تقابل های دوگانه را برای مخاطب محسوس، ملموس و برجسته می سازد.

ریخت شناسی داستان "فریدون و ضحاک" و "رستم و اسفندیار": بر اساس الگوی کنشی گریماس
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  زهرا رحیمی   علی اکبر باقری خلیلی

ریخت شناسی دیدگاهی نو در نقد ادبی است که می کوشد تا با بررسی ساختار داستان، تأثیر پذیری ساختار از محتوا را آشکار سازد. ریخت شناسی به معنای بررسی و مطالعه ی شکل و اندام، و بررسی ساختار و اجزای سازنده ی موضوع مورد نظر در ارتباط با قصه، اصطلاحی بوده که نخستین بار توسط ولادیمیر پراپ مطرح شد و بعد ها توسط کسانی هم چون آلن ژیرداس گریماس کامل گردید. او از پراپ فراتر رفت تا به دستور زبان داستان دست یابد و با تکیه بر تقابل های دوگانه، سه جفت تقابل های دو تایی پیشنهاد نمود که مجموعاً دارای شش نقش اند و عبارتند از: 1)فرستنده 2) گیرنده 3) کنشگر 4) شیء ارزشی 5) کنشگر باز دارنده 6) کنشگر یاری دهنده. و هر داستان در زنجیره ی روایی از سه پیرفت تشکیل شده است: 1) پیرفت اجرایی 2) پیرفت پیمانی و هدفمند 3) پیرفت متمایز کننده. انعطاف پذیری الگوی گریماس موجب می شود که با جابه جایی کنشگران و پذیرش نقش های متفاوت و گاهی متضاد در هر داستان، قابلیت تحلیل هر روایتی را داشته باشد. شاهنامه عرصه ی ظهور باورهای اساطیری و کنش ها و واکنش های حماسی برای تثبیت و تعیین موقعیت و هویّت ایران و ایرانی است. اساطیر و حتی بسیاری از داستان های حماسی شاهنامه بر پایه ی تضادها و تقابل های دوگانه شکل گرفته اند و در حقیقت حامل پیام های نمادین اند؛ چنان که می توان گفت شاهنامه میدان نبرد قوای اهریمنی با نیروهای اهورایی است و این نیروها علاوه بر صبغه ی انتزاعی، شکل انسانی نیز به خود می گیرند تا باورپذیری پیام ها را بیشتر تقویت کنند. از این رو، برای برقراری ارتباط با داستان های شاهنامه، شناخت ساختار آن ها ضروری به نظر می رسد و در این پژوهش برای دست یابی بدین مقصود، ریخت شناسی دو داستان: «فریدون و ضحاک» و «رستم و اسفندیار» و مولفه های تقابلی شخصیت های اصلی داستان که زمینه ساز تطبیق با الگوی کنشی گریماس هستند مورد بررسی قرار گرفتند. هر داستان به موقعیت های اساسی تقسیم و کنشگرهای آن و هم چنین زنجیره روایی هر موقعیت مشخص شد که نشان دهنده ی این است در هر دو داستان بررسی شده عاملی که کنشگران را به سمت شیء ارزشی سوق می دهد، در (ضحاک) حفظ قدرت و در (فریدون) کسب قدرت است. قدرت طلبی ضحاک منفی و قدرت طلبی اسفندیار مثبت ولی شیوه های آن منفی است. داستان فریدون و ضحاک، ضحاک دو ویژگی بارز دارد:1) غیر ایرانی است 2) اهریمنی است؛ در حالی که در داستان رستم و اسفندیار هر دو قهرمان ایرانی و نفس کنش های شان اهورایی است ولی شیوه ها و روش های اسفندیار اهریمنی است.

بررسی و مقایسه ی طرح واره های تصویری ِ غزلیات سعدی و حافظ
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1393
  منیره محرابی کالی   علی اکبر باقری خلیلی

زبان شناسی شناختی به ارتباط میان زبان، ذهن و تجربیات فیزیکی- اجتماعی انسان می پردازد و به عنوان رویکردی معنابنیاد مجموعه ای از نظریات را شامل می شود که استعاره ی مفهومی و طرح واره ی تصویری از مهم ترین آن هاست. استعاره ی مفهومی به معنای ادراک مفهوم عینی یک پدیده از حوزه ی «مبدأ» و انتقال آن به یک مفهوم ذهنی در حوزه ی «مقصد» است و به عناصر و عوامل پیوند میان این دو حوزه، «نگاشت» می گویند. نگاشت یا انطباق میان دو حوزه ی مبدأ و مقصد به کمک طرح واره های تصویری انجام می گیرد که جانسون در کتاب بدن در ذهن در سال 1987 به شکلی گسترده به آن پرداخت. طرح واره های تصویری، ساخت های مفهومیِ بنیادین و انتزاعی در ذهن هستند که بر اساس تجربیات و فعالیت های بدنی در حین تعامل یا مشاهده ی جهان اطراف حاصل می شوند و مهم ترین تقسیم بندی طرح واره ها به سه گروه: طرح واره ی حجمی، طرح-واره ی حرکتی، طرح واره ی قدرتی می باشد. این رساله به بررسی و مقایسه ی این سه طرح واره در یک چهارم از غزلیات سعدی و حافظ پرداخته است و چون در این دیدگاه، زبان وسیله ی شناخت است،کوشیده تا با بررسی چگونگی کاربرد این طرح واره ها، به شناخت بهتری از شخصیت فردی و اجتماعی این دو شاعر دست یابد. طرح واره ی حجمی، از بودنِ مفهومی، درونِ مفهومی دیگر سخن می گوید و طرح واره ی حرکتی، برای مفاهیم، حرکت، مسیر، مبدأ و مقصد در نظر می گیرد و طرح واره ی قدرتی، برای بیان موانع و مشکلات مسیر حرکت کاربرد دارد. مهم ترین دستاوردهای شناختی این پژوهش عبارتند از : 1. طرح واره ی حجمی مرتبط با واژه ی «چشم» بیانگر آن است که نوع نگاه و شخصیّت سعدی و حافظ در دو قطب متضاد جای می گیرند. نگاه حافظ بیانگر شخصیّت درون گرا، شهودی، احساسی و دریافت گر اوست و نگاه سعدی گویای شخصیّت برون گرا، احساسی، متفکّر و قضاوت گر او. 2.طرح واره ی حجمی مرتبط با واژه ی «سر» بیانگر آن است که عشق سعدی به خاطر شدت و حدت آن، به قلمرو «عشق پرشور» تعلق دارد و عشق حافظ به خاطر تداوم آن، به «عشق رفاقتی» نزدیک است. قرار داشتن مفهوم عشق در حجم «سر» نیز بیانگر تضاد دیرینه ی عقل و عشق و نمادی از مبارزه ی مردم و طبقه ی حاکم می باشد. 3. طرح واره ی حجمی مرتبط با واژه ی «دل» بیانگر آن است که در غزلیات سعدی، فضای آفاقی بر حجم دل حاکم است و در غزلیات حافظ فضای انفسی غلبه دارد. 4. با توجه به طرح واره های حرکت عمودی و چرخشی می توان گفت که معشوق حافظ در شعر او جایگاهی بلندتر از معشوق سعدی دارد و نیز مفهوم انتزاعی زمان در شعر حافظ حرکتی دایره وار دارد و در شعر سعدی حرکتی مارپیچ. 5. در حوزه ی طرح واره ی قدرتی، ظلم و ستم معشوق و مانع انگیزی او مطرح شده است که می توان آن را بیان نمادین ظلم و ستم پادشاهان بر مردم دانست.

بررسی عرفان وحدت وجودی ابن عربی در غزلیات و رباعیات بیدل دهلوی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1393
  علی اکبر شوبکلائی   مسعود روحانی

عرفان اسلامی در سیر تطوّر و تحوّل خود به مکتب وحدت وجود رسید که به دست محیی الدین ابن عربی ایجاد شده است. هرچند اندیشه های وحدت انگارانه در میان عارفان پیشین سابقه داشته، ولی مدوّن کننده و انسجام دهنده ی آن ابن عربی است. از این جهت او را پایه گذار عرفان نظری اسلامی دانسته اند. اندیشه ی وحدت وجود پس از ابن عربی به وسیله ی پیروانش در سراسر سرزمین های اسلامی از جمله سرزمین ایران رواج یافت. به نحوی که بعدها ایران مهد و محل اصلی استقرار اندیشه ی وحدت وجود گردید. این اندیشه ی عرفانی همانند دیگر مکتب های عرفانی پیش از آن وارد متون ادبی فارسی شد. متون ادبی به ویژه شعر فارسی یکی از عوامل گسترش این مکتب عرفانی در ایران بوده است. به موازات گسترش اسلام و زبان و ادبیات فارسی در هندوستان عرفان اسلامی و در پی آن عرفان وحدت وجودی در آن سرزمین گسترش یافت و بر فضای شعر فارسی هند سایه افکند. یکی از شاعران فارسی زبان هند که به این تفکّر توجه عمیق و فراوان داشته، عبدالقادر بیدل دهلوی است. بیدل در غزلیات و رباعیات به نحو بارز و گسترده ای از موضوعات و مولفه های عرفان وحدت وجودی سخن گفته و به تحلیل و تفسیر خدا، انسان، جهان و رابطه ی این ها بر اساس مبانی این مکتب پرداخته است. موضوعاتی چون وحدت وجود، وحدت ادیان، خلقت و نظام آن، ظهور و تجلّی الهی، تجدّد خلق، انسان، انسان کامل و پارادوکس های مطرح در این مکتب مثل: وجود و عدم، تشبیه و تنزیه، ظاهر و باطن، وحدت و کثرت و ... در غزلیات و رباعیات بیدل مطرح می باشد. با بررسی غزلیات و رباعیات بیدل روشن شده است که وی به اندیشه ی ابن عربی اعتقادی راسخ دارد و در کلامی استوار و گاهی مبهم که تحت تأثیر عرفان وحدت وجود ویژگی خاصّی هم گرفته، به تبیین و گزارش مسائل و مباحث و مولفه های آن پرداخته است.

بررسی طرح واره ی حرکتی در منطق الطیر عطار
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1393
  عارفه طاهری   علی اکبر باقری خلیلی

استعاره ی مفهومی از مقوله های بنیادی زبان شناسی شناختی است که برای رسیدن به درکی شایسته از پدیده ها، الگوهای خود را بر عناصر شناخت آفرین بنیان نهاده است. یکی از این الگوها طرح واره ی تصویری است که بر اساس انطباق دو حوزه ی عینی و ذهنی که مبدأ و مقصد خوانده می شوند، شکل می گیرد. مفهومی که موجب تطابق دو حوزه ی مذکور می شود، «انگاشت» یا «انگاره» نامیده می شود. طرح واره های تصویری به سه دسته ی عمده تقسیم می شوند: 1) حرکتی؛ 2) حجمی؛ 3) قدرتی. به اعتقاد جانسون، انسان با مشاهده ی حرکت خود و سایر پدیده های عینی و متحرک، ساخت های مفهومی را در ذهنش به وجود می آورد. این ساخت ها حاصل تجارب فیزیکی انسان از جهان مادّی و متحرک هستند. به عقیده ی جانسون همان گونه که حرکت دارای نقطه ی آغاز، پایان و مسیر است، طرح واره های حرکتی هم دارای نقطه ی آغاز، پایان و مسیر است و چون نوع حرکت و جهت از جایی به جای دیگر متفاوت است، طرح واره ی حرکتی نیز به واسطه ی تعدد جهات به سه دسته ی افقی، عمودی و چرخشی تقسیم می شود. منطق الطیر عطار، اثری تمثیلی و نمادین است و موضوع آن، سفر/ حرکت از خاک به افلاک است و عطار برای محسوس و قابل درک نمودن این حرکت روحانی و انتزاعی از طرح واره ی حرکتی که محصول تجربیات انسان از عالم مادّی است، استفاده کرده است. از این رو، منطق الطیر از قابلیّت لازم برای بررسی بر اساس طرح واره ی حرکتی برخوردار است و در این پژوهش طرح واره ی حرکتی افقی، عمودی و چرخشی مورد بررسی قرار گرفته اند. با توجه به طرح واره ی افقی، عطار، لازمه ی کمال انسان را بی توجهی به دنیا، جسم و نفس می داند و حرکت از این سه مبدأ، به سوی کمال، وحدت وجود و بقا را می توان حرکت از «خود به خود» تعبیر کرد و آن را متأثر از نگرش اشراقی عطار دانست. عطار در منطق الطیر بیش از همه بر طرح واره ی مسیر تأکید دارد و می توان گفت این منظومه ی عرفانی کوششی برای تبیین اهمیّت و ضرورت حرکت در مسیر و ایجاد خودسازی به منظور وصول به حق است و هفت وادی در حقیقت، منازلی در مسیر حرکت است که هرکس به میزان شایستگی خود می تواند چند یا همه ی آن ها را طی کند. طرح واره ی عمودی در منطق الطیر دارای دو نوع صعودی و نزولی است که آن ها را در مفهوم نمادین می توان به مراتب معنوی و منزلتی انسان تعبیر کرد. بر اساس طرح واره ی چرخشی، «بازگشت» به وطن ازلی مهم ترین دغدغه انسان است که با حرکت چرخشی از «خود به خود» و از «حق به حق» تحصیل می گردد.

بررسی ویژه زبان سیاسی در تاریخ بیهقی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1393
  مرضیه زلیکانی   علی اکبر باقری خلیلی

زبان یک پدیده ی اجتماعی است و به همین سبب با حوزه های مختلف، از جمله سیاست ارتباط تنگاتنگ داشته و در توصیف و تبیین آن نقش تعیین کننده ای دارد. کاربرد زبان در عرصه ی سیاسی، مستلزم ویژگی ها، واژه ها و قواعد خاص و متمایز از سایر زبان هاست که به آن «ویژه زبان سیاسی» می گویند. به عبارت دیگر، طرز خاص استفاده از زبان در زمینه ای مشخص را ویژه زبان می نامند. شرایط حوزه ی سیاست و قواعد حاکم بر آن ایجاب می کند که فرد زبانی با ویژگی ها و قواعد خاص برگزیند و بر اساس آن عمل کند. بنابراین، ویژه زبان سیاسی، کاربرد زبان در سیاست است. تاریخ بیهقی به عنوان یک اثر تاریخی-سیاسی، قابلیت های لازم برای بررسی از منظر ویژه زبان سیاسی را دارد و این پژوهش، با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی مولّفه های ویژه زبان سیاسی در این اثر منثور پرداخته و آن را در دو بخش کلامی و غیر کلامی مورد بررسی قرار داده است. ارتباط کلامی دارای دو بخش گفتار و نوشتار است و هر دو، تحت تأثیر دو عامل سلطه و هم بستگی و زبان در خدمت اهداف سیاسی قرار دارند. در بررسی رابطه ی سلطه و همبستگی، سه موقعیت فراتر به فروتر، فروتر به فراتر و موازی مورد توجه قرار می گیرد. از این رهگذر، ماهیت استبدادی حکومت غزنوی و حضور اعیان و اشراف در مرکز قدرت، در رفتارهای زبانی سیاست مداران، مانند کاربرد ضمایر، شناسه ها، لحن و واژگان تفاوت های معناداری ایجاد می کند؛ چنان که نحوه ی کاربرد زبان متناسب با اهداف و اغراض سیاسی تغییر می کند و در خدمت اهداف سیاسی قرار می گیرد. ارتباط غیرکلامی در سیاست، بخش مهمی از مفاهیم سیاسی را به مخاطبان منتقل می نماید و در دو گروه صوتی و غیر صوتی نمودار می گردد. گروه صوتی در دو دسته ی لحن و سکوت پدیدار می شوند؛ اما گروه غیر صوتی که کاربرد و بسامد بیشتری دارد، به پنج دسته ی پوشش ظاهری، رنگ و تزیینات، تشریفات سیاسی، حرکات و اشارات اعضای بدن، کنش های سیاسی و مکان های سیاسی تقسیم می گردند.

بررسی دیدگاه های انتقادی در اشعار قیصر امین پور
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1393
  مدنا عموپور بهنمیری   علی اکبر باقری خلیلی

. قیصر امین پور از شاعران معاصر است که مضامین اغلب اشعارش را به موضوعات اجتماعی اختصاص داده است. در ادوار آغازین شاعری او، محتوای شعرش آرمان گرایانه بوده که به تدریج به سوی واقع گرایی، انسان مداری و جزیی نگری معطوف شده و از شعارگرایی در اشعارش کاسته و با واقعیت های پیرامون خود همراه گردیده است. امین پور با مشاهده ی ناهنجاری ها، کج روی ها، و تضاد در ارزش های اجتماعی به انتقاد بر می خیزد و درون مایه ی انتقادات او را می توان در موضوعات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، دینی- عرفانی مورد برسی قرار داد. در بُعد اجتماعی به انتقاد از آسیب های اجتماعی، ظلم و بی عدالتی، نبود ارزش های فردی و اجتماعی می پردازد و آن را در سه دوره ی انقلاب، دفاع مقدس و پس از دفاع مقدس مورد توجه قرار می دهد.

بررسی ابعاد شخصیّتی نیمایوشیج بر اساس نظریّه ی خودشکوفایی آبراهام مزلو (نیما به روایت نیما)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1394
  یوسف ادبی   علی اکبر باقری خلیلی

نیما، شاعرِ جریان ساز شعر معاصر فارسی با تأثیرپذیری از شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زمانه اش و با بینش و نگرش خاصّ خود، توانست زمینه های عاطفی و اندیشگی و نیز شیوه ی روایت شعرفارسی را دگرگون کند و چون دیگر شاعران در شعر خویش تبلور یابد. از این رو در این پژوهش کوشش شده تا با استناد به اشعار نیما، یعنی به شیوه ی درون متنی، ابعاد شخصیّتی او از دیدگاه روان شناسی انسان گرای ابراهام مزلو، تحلیل و بررسی شود. دستاورد این پژوهش نشان می دهد،که از مولّفه های شناخت شخصیّت، درک واقعیّت، مسأله مداری، علاقه ی اجتماعی، خلوت گزینی و تولید خلاّقانه به عنوان برجسته ترین دغدغه های نیمایوشیج بوده اند؛ چنان که شاعر را واداشت بنا بر همین ویژگی ها مهم ترین مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ادبی را در شعرهایش به چالش بکشد. به عنوان مثال، مسأله مداری از ویژگی های اصلی شخصیّت نیماست و همین ویژگی است که با ایجاد دگرگونی در شکل روایت و توصیف عواطف و اندیشه هایش، منجر به نوآوری های ادبی می گردد و نیما را به-عنوان پدر شعرنو مشهور می سازد یا شیوه ی خاصّ نیما در ادراک واقعیّت، و به تعبیر دقیق تر، واقع گرایی نیماست که زمینه های ظهور سمبلیسم اجتماعی را در شعرش پدیدار می سازد و واقع گرایی نیما در کنار علاقه ی اجتماعی-اش موجب بازتاب بسیاری از ناهنجاری های سیاسی- اجتماعی، عقب افتادگی های اقتصادی و صنعتی، ضرورت ورود مردم در حقوق شهروندی و تعیین سرنوشت خود و کشورشان می شود. هرچند خلوت گزینی یکی از گرایش های رفتاری به شمار می آید، امّا این ویژگی در نیما به معنای انزوای اجتماعی نیست، بلکه فرصتی است برای بازسازی مسأله مداری، و به عبارت دقیق تر، تکامل ساختار و محتوای شعر نو فارسی.

بررسی علوم در قصاید انوری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1386
  طیبه احمدپور افسوران   علی اکبر باقری خلیلی

چکیده ندارد.

شخصیت پردازی در قصه های قرآن (با تکیه بر ده قصه)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1386
  فاطمه داغمه چی فیروزجایی   غلامرضا پیروز

چکیده ندارد.

بررسی آز و شخصیت های آزمند در شاهنامه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران 1386
  مهدیه رحیمی نژاد   علی اکبر باقری خلیلی

چکیده ندارد.