نام پژوهشگر: حسن مروتی
فاطمه فانی حسن مروتی
در این بررسی به منظور تشخیص بافت های غیرمجاز در سوسیس و همچنین تشخیص بافت های عضلانی و پیوندی در آن ها تعداد 100 نمونه سوسیس(شامل 50 نمونه فرآورده ی معمولی و 50 نمونه فرآورده ی ممتاز) از بهرهای مختلف این فرآورده ها که در سطح شهر اهواز عرضه می شوند مورد آزمایش هیستولوژیک قرار گرفتند. از 2 قسمت هر یک از نمونه ها برش هایی به ابعاد 5/•× 5/•× 5/• سانتی متر تهیه و جهت پایداری در محلول بوئن تثبیت شدند. پس از انجام روش های معمول تهیه مقاطع بافت شناسی، برش ها توسط هماتوکسیلین- ائوزین رنگ آمیزی و با میکروسکوپ نوری مورد مطالعه قرار گرفت. بافت عضلانی مخطط به صورت قطعاتی پراکنده به رنگ قرمز- صورتی در برش های طولی و عرضی به خوبی قابل تشخیص بود. رشته های موجود در بافت همبندی در اثر حرارت منعقد شده بود ولی به صورت یکنواخت قابل رویت و تشخیص بود. بافت چربی به علت حل شدن چربی در محلول گزیلل، به رنگ سفید دیده می شد. در لام های مورد بررسی بافت های چربی حیوانی و گیاهی به صورت مخلوط در هم مشاهده شده و قابل تفکیک نبودند. مواد افزودنی به صورت توده های پراکنده صورتی و قرمز و بافت های گیاهی که بیشتر از سویا تشکیل شده بودند به شکل دانه های صورتی، زرد یا تیره رنگ در زمینه لام ها مشاهده شدند. از 100 نمونه سوسیس مورد بررسی 70 نمونه دارای بافت های غیرمجاز بودند که شامل 36 نمونه از سوسیس های معمولی(72 درصد) و34 نمونه از سوسیس های ممتاز(68 درصد) بودند. در نمونه های مورد بررسی بافت های غیر مجاز غضروف(52 نمونه)، ریه(35 نمونه)، بافت عضله صاف(22 نمونه) و میزنای(1نمونه) مشاهده شدند. در یکی از نمونه های مورد بررسی بافت غده بزاقی به صورت توده ای صورتی رنگ مشاهده گردید که نمایانگر مصرف گوشت کله در نمونه فوق بود. در یکی دیگر از نمونه ها نیز بافت شکمبه قابل رویت بود. در پایان این گونه نتیجه گیری می شود که در ارتباط با تشخیص اندام ها و بافت های غیر مجاز به کار رفته در سوسیس و کالباس، آزمایش هیستولوژیک در کنار آزمایش های کنترل کیفی امری ضروری و اجتناب ناپذیر است.
زهرا شهرام یار بهزاد لامع راد
مطالعات قبلی روی icd-85 (پپتید مشتق از زهر مار و عقرب )که توسط محققین موسسه سرم سازی رازی استخراج شده است ،اثر مهاری این ترکیب را در لاین سلولی سرطان پستان (mda-mb 231) نشان داد . همچنین در مطالعاتی که در شرایط invivo صورت گرفت ،اثر سرکوب تومور پستان در موش های آزمایشگاهی توسط icd-85 تائید شد . مکانیسم حقیقی icd-85 تاکنون ناشناخته مانده است . از اینرو این تحقیق که پیش روی شما است به منظور روشن شدن مکانیسم اثر icd-85 به عنوان ماده ضد رشد سلولهای سرطانی hl-60 صورت گرفته است . ابتدا سیتوتوکسیسیته icd-85 روی سلول hl-60 توسط تست mtt تعیین شد و تغییرات مرفولوژیکی حاصل از icd-85 در سلول هایی که به مدت24 ساعت در معرض این ترکیب قرار گرفتند زیر میکروسکوپ الکترونی مشاهده شد. سپس میزان ldh آزاد شده در محیط سلولهایی که تحت تاثیر icd-85 قرار گرفته بودند، اندازه گیری شد و در انتها آنالیز dna قطعه قطعه شده با استفاده از ژل الکتروفورز صورت گرفت . مقدار ic50 پس از افزودن غلظتهای مشخص از icd-85 به مدت24 ساعت به سلول hl-60 برابرباg/mlµ 04/0 محاسبه شد . همچنین در این سلولهادر مقایسه با سلولهای کنترل که در معرض icd-85قرار نگرفته بودند، زیر میکروسکوپ الکترونی تغییرات قابل توجهی از جمله :کوچک شدن نسبت هسته به سیتوپلاسم ، جمع شدن سیتوپلاسم ، متراکم شدن محتویات هسته ای ، افزایش واکوئول های سیتوپلاسمی ،تشکیل اجسام آپوپتوتیک ،تخریب میتوکندری مشاهده شد . دراندازه گیری میزان ldh نیز هیچ تغییر معنی داری در میزان ldh آزاد شده در غلظت های مختلف سم در مقایسه با سلول کنترل مشاهده نشد . dna قطعه قطعه شده( ladder pattern ) اختصاصی در ژل آگارز الکتروفورز ، نتایج به دست آمده به وسیله میکروسکوپ الکترونی در القای آپوپتوزیس توسط icd-85 را تائید کرد . نتایج تحقیق حاضر اثر ضد رشد و القای آپوپتوز توسط ترکیب icd-85 ، روی لاین سلولی hl-60 را نشان می دهد .
الهام قلمباز حسن مروتی
در سال های اخیر نگرانی های در حال افزایشی در خصوص بروز ناهنجاری های تولیدمثلی در جمعیت های انسانی تحت تأثیر ترکیباتی که از آن ها تحت عنوان برهم زننده سیستم آندوکرین یاد می شود وجود دارد. از این رو، این تحقیق با هدف مطالعه اثرات هیستولوژیک و هیستومتریک دی اتیل هگزیل فتالات بر ساختار بافتی تخمدان طی روند تکامل پس از تولّد موش های صحرایی نژاد ویستار انجام گرفت. برای این منظور، موش های صحرایی مادر طی دوران بارداری و شیردهی با روش گاویج در معرض مقادیر پایین و بالای دی اتیل هگزیل فتالات قرار داده شدند. سپس، تخمدان نوزادان در گروه های مختلف مورد مطالعه در مراحل زمانی مختلف تکامل پس از تولّد از محوطه شکمی خارج و بعد از توزین با کمک ترازوی دیجیتال، در محلول بوئن تثبیت شد. جهت انجام مطالعات میکروسکوپی، پس از آماده سازی نمونه های بافتی، برش های سریال به ضخامت 6-5 میکرومتر تهیه و با روش هماتوکسیلین-ائوزین مورد رنگ آمیزی قرار گرفتند. نتایج این مطالعه نشان داد که وزن تخمدان از 14 روزگی تا 90 روزگی پس از تولّد در گروه دریافت کننده مقادیر بالای دی اتیل هگزیل فتالات در مقایسه با گروه شاهد به طور معنی داری(05/0>p) کاهش یافت. تغییرات بافتی در ساختار فولیکول های تخمدانی در گروه های در معرض دی اتیل هگزیل فتالات مشاهده گردید، به طوری که تعداد فولیکول های آترتیک از 28 روزگی تا 90 روزگی پس از تولّد در گروه دریافت کننده مقادیر بالای دی اتیل هگزیل فتالات به طور معنی داری(05/0>p) افزایش نشان داد. علاوه بر این، افزایش معنی دار(05/0>p) تعداد فولیکول های آغازی و نیز کاهش معنی دار(05/0>p) تعداد فولیکول های اولیه، ثانویه و آنترال از 14 روزگی تا 90 روزگی پس از تولّد در گروه دریافت کننده مقادیر بالای دی اتیل هگزیل فتالات نسبت به گروه شاهد مشاهده گردید. همچنین، مساحت نسبی فولیکول های آترتیک از 28 روزگی تا 90 روزگی و مساحت نسبی بافت بینابینی از 14 روزگی تا 90 روزگی پس از تولّد در گروه دریافت کننده مقادیر بالای دی اتیل هگزیل فتالات به طور معنی داری(05/0>p) افزایش یافت. علاوه بر این، کاهش معنی داری(05/0>p) در تعداد اجسام زرد در هر دو گروه در معرض دی اتیل هگزیل فتالات در 60 و 90 روزگی پس از تولّد مشاهده گردید. بنابراین، مطالعه حاضر نشان می دهد که در معرض قرارگیری مادر در برابر دی اتیل هگزیل فتالات طی دوران بارداری و شیردهی تکامل ساختار هیستولوژیک و هیستومتریک تخمدان فرزندان را تحت تأثیر قرار داده و موجب کاهش باروری و کارایی تولیدمثلی آن ها می شود.
سیده مهسا پورموسوی حسن مروتی
آتورواستاتین از داروهای کاهنده چربی خون می باشد که در درمان هیپرلیپیدمی بکار می رود. اریترومایسین از آنتی بیوتیک های ماکرولیدی و مهار کننده آنزیم ها از جمله سیتوکروم اکسیداز می باشد در حالی که فنوباربیتال القاگر آنزیم هاست. در مطالعه حاضر اثر تداخلی این داروها در مصرف همزمان بر روی تغییرات پاتولوژیک کلیه رت بررسی گردید. داروها در شش گروه از رت های ویستار (در هر گروه 8 سر) به مدت 15 روز به ترتیب زیر تجویز شد: نرمال سالین، آتورواستاتین، آتورواستاتین + فنوباربیتال، آتورواستاتین + اریترومایسین، فنوباربیتال و اریترومایسین. پس از بی هوشی، خون گیری از قلب انجام شد. در سرم مقادیر میوگلوبین، کراتینین، bun، سدیم، پتاسیم و اسیداوریک اندازه گیری شد. بعد از آسان کشی موش ها، کلیه ها جدا گردید و به روش معمول، مقاطع بافتی تهیه و با هماتوکسیلین- ائوزین رنگ آمیزی شد و بوسیله میکروسکوپ نوری بررسی گردیدند. تغییرات پاتولوژیک از جمله نکروز حاد توبولی، نفریت بینابینی، تورم سلولی و غیره ارزیابی گردید. مصرف آتورواستاتین سبب آسیب عضلانی و افزایش معنی دار میوگلوبین سرم رت ها در مقایسه با گروه شاهد شد. مصرف همزمان آتورواستاتین با اریترومایسین یا فنوباربیتال نیز موجب افزایش معنی دار میوگلوبین سرم رت ها در مقایسه با گروه شاهد شد. تغییرات پاتولوژیک مذکور در گروه دریافت کننده همزمان آتورواستاتین با فنوباربیتال با شدت بیشتری مشاهده شد. بنابراین تداخل اثر سمیت کلیوی آتورواستاتین با فنوباربیتال از نظر بالینی بر روی سمیت کلیوی می تواند حائز اهمیت باشد.
نهال قلمی سیمین دهقان مدیسه
بدنبال اثرات مخرب اکولوژیکی و اقتصادی ناشی از افزایش جمعیت مدوزها در آبهای سواحل خوزستان بیولوژی تولیدمثل و تغذیه جمعیت گونه غالب منطقه، catostylus tagi، در سواحل خوزستان از فروردین 1386 تا اسفند 1386 بررسی گردید. نمونه برداری بصورت ماهانه و با استفاده از تور ترال میگو انجام شد و 255 عدد مدوز مورد بررسی قرار گرفت. بیشینه و کمینه قطر چتر در جنس نر به ترتیب 360 و 70 میلیمتر و در جنس ماده 310 و50 میلیمتر بود. بیشینه وزن در جنس نر 2915 و در جنس ماده 2345 ثبت شد. کمینه وزن برای جنس نر 3/28 و در جنس ماده 3/4 گرم بود. در بررسی رابطه قطر چتر با وزن بدن،ضریب تعیین(r2) نمودار رسم شده برای کل افراد جمعیت مورد بررسی 952/0 بدست آمد. مدوزها دارای جنس های جدا از هم هستند و نسبت1:1 بین مدوز نر و ماده وجود دارد و هیچ نشانی از دوشکلی جنسی دیده نشد. در بررسی محتویات حفره گاسترووسکولار نمونه های صید شده 11/54 معده خالی و 89/45 از آن محتوی غذا بود. شاخص تهی بودن معده(cv) 74/37 محاسبه گردید که نشان دهنده پرخور بودن موجود می باشد. همچنین بررسی شاخص فراوانی حضور شکار (fp) نشان داد که میگو، غذای اصلی این گونه و ماهی غذای ثانویه بوده و ایزوپود و خرچنگ بطور اتفاقی خورده می شوند. شاخص اهمیت نسبی براساس وزن آیتم برای میگو و ماهی به ترتیب 77/89% و 22/10% بدست آمد. بررسی مراحل تکامل گنادی و شاخص گنادی نشان داد که گامت زایی بطور پیوسته در سراسر سال رخ می دهد، اگرچه، تخمک ها در ماه های فروردین و اردیبهشت، که همزمان با حضور مدوزهای جوان بی شمار است، یا حضور ندارند یا اندازه کوچکتری دارند. بنابراین مدوز catostylus tagi یک تخمریز متوالی با اوج تخمریزی در خرداد- تیر و دی- بهمن است.
زهرا عباسی یزدان مظاهری
دیابت ملیتوس اختلال در متابولیسم کربوهیدرات، لیپید و پروتئین است، که به اختلال در توانایی تولید مثلی نر منجر می شود. فیتواستروژن های دانه و برگ کنجد دارای اثرات آنتی اکسیدان بوده و تاثیر مثبت آنها بر تولید مثل موش های صحرایی نر سالم گزارش شده است. لذا در این مطالعه اثر روغن کنجد بر برخی پارامترهای تولید مثلی موش های صحرایی نر سالم و دیابتی نژاد ویستار مورد مطالعه قرار گرفت. به این منظور 42 سر موش صحرایی نر بالغ به صورت تصادفی به گروه های کنترل سالم و سالم دریافت کننده 5% روغن کنجد در جیره، کنترل دیابتی، دیابتی دریافت کننده 5% روغن کنجد در جیره و دیابتی دریافت کننده 10% روغن کنجد در جیره تقسیم شدند. دیابت با تزریق داخل وریدیmg/kg 50 استرپتوزوتوسین در گروه های دیابتی القا گردید. بعد از 8 هفته پرورش حیوانات، نمونه گیری انجام شد. القای دیابت باعث کاهش وزن اپیدیدیم، تحرک، زنده مانی اسپرم ها و افزایش ناهنجاری های شکلی و مالون دی آلدئید در اسپرم اپیدیدیمی و کاهش تعداد اسپرماتوگونی ها، اسپرماتوسیت ها و سلول های لایدیگ در بیضه گردید (05/0>p). استفاده از 5% روغن کنجد در حیوانات سالم تقریبا تمامی پارامترهای مورد مطالعه را بهبود بخشید. استفاده از 5 و10% روغن کنجد باعث بهبود برخی از اختلالات ناشی از دیابت شد ولی آثار مثبت استفاده از 5% روغن کنجد بیشتر از 10% بود. همچنین روغن کنجد به صورت وابسته به دوز در گروه های دیابتی باعث افزایش تستسترون و تعداد سلول های لایدیگ شد. بر اساس نتایج، افزودن 5% روغن کنجد به جیره موش های صحرایی سالم و دیابتی باعث بهبود روند اسپرماتوژنز شد که ممکن است ناشی از اثر آنتی اکسیدان های فیتواستروژن و اسیدهای چرب غیر اشباع موجود در روغن کنجد محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- بیضه باشد.
محمد بهرامی تپه بور حسین نجف زاده ورزی
دراین پژوهش ساختار هیستولوژیک و هیستومتریک بیضه موش صحرایی دیابتی شده و تحت درمان خوراکی با ژل آلوئه ورا با دوز 300 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم مورد مطالعه قرار گرفت. پس از 50 روز دوره آزمایش موش ها آسان کشی و بیضه های راست و چپ برداشته شدند و وزن آنها اندازه گیری شد. سپس حجم بیضه ها با استفاده از روش جابجایی آب محاسبه گردید. جهت انجام مطالعات هیستولوژیک از بیضه های هرموش نمونه برداری صورت گرفت و پس از انجام مراحل آماده سازی نمونه های بافتی، مقاطعی با ضخامت 5 میکرومتر تهیه گردید و با استفاده از روش رنگ آمیزی هماتوکسیلین- ائوزین رنگ آمیزی گردیدند. درمطالعات هیستولوژیک، ساختار بافتی لوله های اسپرم ساز و نیز ساختارسلول های سرتولی مورد مطالعه قرار گرفت. درمطالعات هیستومتریک، قطر لوله های اسپرم ساز، ارتفاع اپی تلیوم زایا در گروههای مختلف محاسبه شد. نتایج بدست آمده نشان داد که وزن و حجم بیضه درگروه دیابتی نسبت به سایر گروه ها به خصوص گروه دیابتی آلوئه ورا تغییرات معنی داری را نشان می دهد(05/0p< ). تغییرات ساختاری در اپی-تلیوم لوله های اسپرم ساز، سلول های سرتولی، سلول های لیدیگ گروههای مختلف مشاهده گردید. ارتفاع اپی تلیوم لوله های اسپرم ساز وتراکم سلول های اسپرماتوژنیک در گروه دیابتی دریافت کننده آلوئه ورا نسبت به کنترل دیابتی افزایش نشان داده است. همچنین قطرلوله های اسپرم ساز، ارتفاع اپی تلیوم لوله های اسپرم ساز به تدریج افزایش نشان داده به طوریکه بیشترین مقادیرآنها در گروه کنترل سالم و گروه دیابتی دریافت کننده آلوئه ورا مشاهده شد. تعداد سلول های سرتولی وسایر سلول های اسپرماتوژنز دربیضه های گروه دیابتی کاهش و دربیضه های گروه دیابتی دریافت کننده آلوئه ورا افزایش داشتند که با (05/0 p< ) به طورمعنی داری متفاوت بود.
ناهید موتمن حسین نجف زاده ورزی
دیابت ملیتوس اختلال در متابولیسم کربوهیدرات، لیپید و پروتئین است، که به اختلال در ساختار سیستم عصبی مرکزی و محیطی منجر می شود. . گیاه گزنه دارای خواص متفاوت بوده و تاثیر مثبت آن بر کا هش عوارض ناشی از دیابت گزارش شده است. لذا در این مطالعه اثرات عصاره هیدروالکلی ریشه گزنه بر ساختار هیستولوژیک و هیستومتریک عصب سیاتیک و نخاع موش صحرایی نر سالم و دیابتی نژاد ویستار مورد مطالعه قرار گرفت. به این منظور 25 سر موش صحرایی نر با وزن 220 تا 250 گرم به طور تصادفی به پنج گروه، گروه کنترل سالم و سالم دریافت کننده عصاره ریشه گزنه(mg/kg 50)، کنترل دیابتی، دیابتی دریافت کننده عصاره ریشه گزنه و دیابتی دریافت کننده انسولین تقسیم شدند. دیابت با تزریق داخل وریدیmg/kg 60 استرپتوزوتوسین ایجاد گردید. بعد از 6 هفته پرورش حیوانات، نمونه گیری و تهیه مقطع بافتی به قطر 5 الی 6 میکرومتر از عصب سیاتیک و نخاع صورت گرفت و با h&e و لوکسول فست بلو رنگ آمیزی شدند. ا لقای دیا بت با عث کاهش قطر عصب، کاهش قطر آکسون، کاهش میزان میلین آکسون ها، کاهش تعداد و اندازه جسم سلولی در عصب سیاتیک و نخاع گردید. استفاده از عصاره ریشه گزنه و انسولین در حیوانات دیابتی تقریبا تمامی پارامترهای مورد مطالعه را بهبود بخشید.
طیبه محمدی حسن مروتی
غده پروستات بزرگترین غده جنسی ضمیمه دستگاه تناسلی نر است و در باروری جنس نر نقش دارد. آندروژن ها نقشی مهم در تنظیم رشد پروستات از طریق تحریک تکثیر و بقاء سلول های پوششی غده دارند. اثرات آندروژن ها روی پروستات با واسطه فاکتورهای رشد پپتیدی است. igf-i تحریک کننده تکثیر سلولی و tgf?1 مهارکننده تکثیر سلولی در پروستات است. آندروژن ها نقش مهمی در ایجاد اختلالات غده پروستات از جمله هیپرپلازی خوش خیم و سرطان پروستات دارند. عصاره ریشه گزنه یکی از رایج ترین داروهای گیاهی است که به طور وسیعی در سراسر جهان به منظور برطرف کردن علائم بالینی بزرگی پروستات استفاده می شود. اثرات ضدتکثیری آن روی سلول های پوششی پروستات نیز گزارش شده است. بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی اثرات تستوسترون و عصاره گزنه بر ساختار پروستات و نیز میزان بیان ژن های igf-i وtgf?1 در بافت پروستات موش های صحرایی انجام شد. در تحقیق حاضر 40 سر موش صحرایی نر بالغ به طور تصادفی به 5 گروه تقسیم شدند: گروه اول به عنوان گروه شاهد فقط آب مقطر دریافت کرد، گروه دوم mg/kg 3 روغن بادام دریافت نمود، گروه سوم mg/kg 3 تستوسترون انانتات دریافت نمود، گروه چهارم که mg/kg 50 عصاره ریشه گزنه دریافت نمود و گروه پنجم که mg/kg 3 تستوسترون انانتات و mg/kg 50 عصاره ریشه گزنه به صورت همزمان دریافت نمود. تمامی حیوانات به مدت 30 روز دارو دریافت نمودند و طی این مدت تمام ملاحظات اخلاقی رعایت شد. در روز سی و یکم حیوانات آسان کشی شدند و پس از باز نمودن حفره شکمی- لگنی به سرعت نمونه گیری مولکولی انجام شد. پس از آن، پروستات هر حیوان با دقت و به سرعت جدا شده و پس از تعیین وزن و حجم، نمونه هایی به ضخامت 5 میلی متر از لوب شکمی پروستات در محلول فرمالین بافر تثبیت شد. سپس از نمونه ها به روش استاندارد و معمول تهیه مقاطع بافتی، برش هایی به ضخامت 6-5 میکرومتر تهیه گردید و مورد مطالعه بافت شناسی و میکرومتری قرار گرفت. تغییرات بیان ژن های igf-i و tgf?1 در بافت پروستات نیز با کمک روش real-time pcr ارزیابی شد. نتایج نشان داد که وزن پروستات و نسبت وزن پروستات به وزن بدن در گروه دریافت کننده تستوسترون نسبت به گروه های شاهد تغییری نکرد در حالی که پارامترهای فوق در گروه دریافت کننده همزمان تستوسترون و گزنه به صورت معنی داری بیشتر از سایر گروه ها بود( 05/0 p<). تجویز گزنه به تنهایی وزن پروستات و نسبت وزن پروستات به وزن بدن را کاهش داد (05/0 p<). همچنین نتایج حاصل از مطالعه بافت شناسی و میکرومتری نمونه ها نشان داد که گروه دریافت-کننده تستوسترون از نظر بافتی با گروه های شاهد تفاوت معنی داری نداشت. گروه دریافت کننده تستوسترون و گزنه به صورت معنی داری متفاوت از سایر گروه ها بود و مشخصه های هیپرپلازی به صورت معنی داری در این گروه بیشتر از سایر گروه ها بود(05/0 p<) که نشان می دهد تجویز همزمان گزنه با تستوسترون روی غده اثرات تحریک کنندگی رشد و تکثیر سلولی داشته است. تجویز گزنه به تنهایی جمعیت سلول های پوششی را کاهش داد به طوری که ارتفاع بافت پوششی و میزان چین خوردگی های آن به طور معنی داری کمتر از گروه شاهد بود(05/0 p<). بیان ژن igf-i در گروه دریافت کننده همزمان تستوسترون و گزنه578/3 برابر گروه شاهد بود که به صورت معنی داری افزایش یافته بود(05/0 p<). بیان ژن tgf?1 در هیچ کدام از گروه ها نسبت به گروه شاهد تفاوت معنی دار نداشت. در نهایت با توجه به نتایج بدست آمده می توان چنین نتیجه گیری کرد که اثرات گزنه روی بافت پروستات به میزان آندروژن موجود در خون و متعاقب آن آندروژن موجود در پروستات بستگی دارد؛ بدین صورت که تجویز گزنه در مردانی که میزان آندروژن خون آنها در حد طبیعی باشد اثرات کاهندگی تکثیر دارد در حالی که در حضور مقادیر زیاد آندروژن اثرات تحریک کنندگی تکثیر دارد و منجر به هیپرپلازی پروستات می شود. لذا تجویز آن در مردان باید با احتیاط صورت گیرد.
محمدرضا پورخواجه همایون حسین زاده صحافی
چکیده ماهی هامور معمولی (epinephelus coioides) یوری هالین می باشد و علاوه بر دریا در خوریات و مصب ها نیز دیده می شود لذا می تواند مدل مناسبی برای بررسی تنظیم یونی در ماهیان تلئوست باشد. یکی از اندام های مهم در تنظیم اسمزی ماهیان آبشش می باشد که از طریق سلول های غنی از میتوکندری در تنظیم اسمزی موثر است. هدف از مطالعه جاری، بررسی توانایی تنظیم اسمزی در ماهی هامور و نیز بررسی تغییرات مورفولوژیک و فراساختاری سلول های کلراید در این ماهی می باشد. ماهیان بطور مستقیم از آب با شوری ppt40 که بعنوان تیمار کنترل در نظر گرفته شد به تیمارهای ppt10، ppt20 و ppt60 منتقل شدند. در دوره سازگاری دو ماهه تغییرات بافتی آبشش به روش های بافت شناسی کلاسیک و بافت شناسی با استفاده از تصاویر (tem) مطالعه شد. در بافت شناسی کلاسیک تغییر در تعداد و اندازه و نیز پراکنش سلول های کلراید در بین تیمارهای مختلف بررسی گردید که تغییرات چشمگیری در بین شوری های مختلف طی دوره دو ماهه مشاهده شد. در مشاهدات (tem) در پایان دوره، تفاوت تعداد میتوکندری ها در بین تیمارهای مختلف بررسی شد که نشان از اختلاف زیادی بین تیمارها بود. برای ماهیان منتقل شده از آب ppt40 به آب های لب شور (ppt10 و ppt20) از ساعت دوازده بعد از انتقال تا پایان دوره سازشی، کمیت داده ها، بطور معنی داری، تعداد کمتری از سلول های کلراید را (5% > p)، نسبت به شوری کنترل و ppt60 نشان دادند. در تیمارهای ppt10 و ppt20 تعداد سلول های کلراید در طی دوره سازگاری از روز سوم بعد از انتقال تا پایان دوره ثابت بود. از هفته دوم بعد از انتقال تا پایان دوره تعداد سلول های کلراید در تیمار ppt60 بیشتر از تیمار کنترل بود. در تمام دوره سازگاری تعداد سلول کلراید در شوری ppt60 ثابت بود. بعد از انتقال ماهیان از آب ppt40 به آبهای لب شور اندازه سلول های کلراید در تیمارهای ppt10 و ppt20 از روز اول بعد از انتقال تا پایان دوره کمتر از تیمارهای کنترل و ppt60 بود. تا قبل از روز هفتم اندازه سلول های کلراید در تیمارهای ppt40 و ppt60 اختلافی نداشتند ولی از روز هفتم تا پایان دوره اندازه سلول های کلراید در شوری ppt60 بیشتر از تیمار کنترل بود. از هفته دوم بعد از انتقال تا پایان دوره اندازه سلول های کلراید در بین تمامی شوری ها اختلاف چشمگیری داشت. داده های بدست آمده از مشاهدات (tem) بیان می دارد که بیشترین تعداد میتوکندری در سلول کلراید در تیمار ppt60 و کمترین تعداد آن در تیمار ppt10 مشاهده شد. در مطالعه بافت شناسی کلاسیک سلول های کلراید در ناحیه قاعده لاملایی و در فضای بین دو لاملا در ناحیه فیلامنتی بودند، تعداد و اندازه این سلول ها با افزایش شوری افزایش شدیدی را نشان دادند و البته در شوری های کمتر از شوری کنترل ما شاهد روند سریع کاهشی در تعداد و اندازه یونوسیت ها بودیم که با افزایش زمان به روند ثابتی میل می کنند. در بررسی فراساختاری سلول های غنی از میتوکندری با افزایش شوری تغییرات شدیدی در کمپلکس های سلولی و میتوکندری ها در فضای سیتوپلاسمی مشاهده شد. بعلاوه در ایمونوفلئورسانس که فقط در پایان دوره انجام شد نتایج مشابهی با مشاهدات کلاسیک حاصل شد. کلمات کلیدی: بچه ماهی هامور، آبشش، سلول کلراید، یوری هالین
سعید شهبازی گهرویی حسن مروتی
در این پژوهش ساختار بافت شناسی کلیه10 قطعه ماهی برزم که دارای میانگین وزنی 4/60±50/285 گرم و طول متوسط 97/1±87/28 سانتی متر بودند مورد بررسی میکروسکوپیک و هیستومتریک قرار گرفتند. پس از خارج ساختن کلیه ها از محوطه بطنی، از قسمت های مختلف کلیه نمونه برداری انجام گرفت و جهت انجام عمل ثبوت، این بافت ها در محلول بوئن قرار داده شدند، سپس به روش معمول تهیه مقاطع بافتی، برش هایی به ضخامت 6-5 میکرومتر تهیه و مورد رنگ آمیزی h&e و pas قرار داده شدند. مطالعات ماکروسکوپیک نشان داد که کلیه ماهی برزم از نظر موقعیت آناتومیکی در زیر ستون فقرات قرار دارد و مشتمل بر سه بخش سر، بدنه و دم می باشد.همچنین مشاهدات میکروسکوپی نشان داد که کلیه ماهی برزم همانند سایر ماهیان استخوانی، از دو بخش خون ساز و لنفوئیدی و بخش دفعی تشکیل گردیده است. قسمت سر کلیه این ماهی نسبت به قسمت بدنه دارای بافت های خونساز و لنفوئیدی بیشتری می باشد. در مطالعه میکروسکوپی بافت های خون ساز و لنفوئیدی به وضوح مراحل رشد و تکامل گلبول های قرمز و سلول های لنفوئیدی مشاهده شدند. لابلای سلول های خونساز کلیه، سلول های ملانوماکروفاژ نیز مشاهده گردیدند. قسمت دفعی کلیه ماهی برزم از جسمک های کلیوی و لوله های ادراری تشکیل شده است. در مقاطع بافتی تهیه شده که گلومرول در آنها به طور واضح دیده می شود، سلول های اندوتلیال، مزانجیال و همچنین گلبول های قرمز هسته دار به خوبی قابل مشاهده بودند. تعداد جسمک های کلیوی در بخش بدنه(94/2±9/11)، در بخش سر کلیه (5/1±9/2) که تعداد آنها در بخش بدنه بیشتر از سر کلیه می باشد و بطور تقریبی می توان گفت که 2 برابر این میزان در بخش سر کلیه است. لوله های ادراری از 4 بخش (بخش گردنی، بخش لوله پیچیده نزدیک که خود شامل دو قسمت می باشد(اول و دوم)، بخش میانی و بخش لوله پیچیده دور) تشکیل گردیده اند. در مشاهدات میکروسکوپیک، لوله های ادراری بخش گردنی از سلول های مکعبی تا استوانه ای کوتاه با سیتوپلاسم بازوفیلیک به همراه هسته بیضی شکل در قاعده تشکیل شده اند. قسمت اول لوله پیچیده نزدیک دارای سلول های استوانه ای بلند و سیتوپلاسم ائوزینوفیلیک خفیف وهسته گرد یا بیضی شکل در قاعده بودند، همچنین سیتوپلاسم راسی این سلول ها نسب به قاعده روشن تر مشاهده گردیدند و لبه مسواکی در آنها به خوبی دیده شد.قسمت دوم لوله های پیچیده نزدیک با سلول های پوششی استوانه ای و بلندتر از قسمت اول لوله ها با سیتوپلاسم ائوزینوفیلیک خفیف و هسته بیضی شکل که در مرکز متمرکز شده بود قابل مشاهده بودند. سومین قسمت از لوله ها یعنی قسمت میانی لوله های ادراری در ماهی برزم دارای دیواره ای با سلول های پوششی مکعبی تا استوانه ای و سیتوپلاسم ائوزینوفیلیک مشاهده گردید، اما لبه مسواکی در این قسمت از لوله ها کاملا مشخص نبود. بخش پایانی یعنی بخش لوله پیچیده دور نیز از سلول های استوانه ای کوتاه با هسته بیضی شکل در قاعده تشکیل شده بود که فاقد لبه مسواکی بودند. در ادامه لوله های پیچیده دور، بخش جمع کننده وجود دارد که در اطراف خود دارای بافت عضلانی صاف و بافت همبند بودند که در این بررسی قابل تشخیص بود و پس از لوله های جمع کننده، مجاری کوچکتر و سپس بزرگتر ادراری مشاهده گردید که در اطراف این مجاری نیز بافت عضلانی از نوع صاف و همچنین بافت همبند مشاهده گردید.
مریم صابری نژاد حسن مروتی
مطالعه بافتی و ضایعات ایجاد شده در آبشش و کبد ماهی مید (گاریز) تحت تاثیر آلودگی صنعتی و فاضلاب شهری در سواحل غربی بندرعباس چکیده آلودگی اکوسیستم های آبی با طیف وسیعی از آلاینده ها یک موضوع نگران کننده در چند دهه اخیر می باشد. خلیج فارس یکی از اکوسیستم های در معرض آلاینده ها ذکر شده است. این تحقیق به منظور بررسی تاثیر فاضلاب های صنعتی و شهری بر بافت آبشش و کبد ماهی گاریز انجام شده است. به این منظور، تعداد 45 قطعه ماهی از سه ایستگاه دلتای رود شور (شاهد)، کشتی سازی (آلوده به فاضلاب صنعتی) و سورو (آلوده به فاضلاب شهری) در آبان ماه 1390، در بندرعباس صید شد. نمونه های آبشش و کبد، در فرمالین 10% تثبیت گردید. پس از طی مراحل روتین بافت شناسی، برشهایی به ضخامت 5 میکرون تهیه و با هماتوکسیلین-ائوزین رنگ آمیزی، و توسط میکروسکوپ نوری مجهز به لنز داینولیت بررسی شدند. تغییرات بافتی آبشش دو ایستگاه آلوده عبارت بود از: جدا شدن اپیتلیوم تنفسی و ایجاد فضای ادماتوس، هیپرپلازی سلول های اپیتلیال، چسبندگی تیغه ها، چماقی شدن انتهای تیغه ها، پرخونی و هیپرپلازی سلول های موکوسی. ضمنا برخی نمونه های ایستگاه سورو آلوده به انگل بود. در برخی نمونه های ایستگاه کشتی سازی نیز آنوریسم مشاهده شد. تغییرات بافتی در کبد شامل: پیکنوز هسته هپاتوسیت ها، هیپرتروفی هسته برخی هپاتوسیت ها، نکروز منطقه ای، پرخونی، افزایش تجمع ملانوماکروفاژها و واکوئوله شدن بود. ضمنا در برخی نمونه های ایستگاه کشتی سازی رکود صفرا مشاهده شد. درجه تغییرات بافتی، بر اساس شدت ضایعات در کبد و آبشش، همه ایستگاه ها تعیین شد. میانگین درجه تغییرات بافتی آبشش و کبد نمونه های ایستگاه کشتی سازی به طور معنی داری از دو ایستگاه دیگر بیشتر بود. ضمنا با توجه به مقادیر درجه تغییرات بافتی، ضایعات آبشش، در دو ایستگاه آلوده در حد متوسط بود، و تاثیر چندانی بر عملکرد طبیعی آبشش نداشت. در حالی که، ضایعات کبد از نوع نسبتا شدید بود. این امر احتمالا ناشی از توانایی کبد در تجمع آلاینده ها می باشد.
مینا امیری فراهانی محمود خاکساری مهابادی
انتقال ژن به واسطه اسپرم (smgt) به منظور تولید انواع مختلف حیوانات ترانسژن مانند حشرات، ماهی، پرندگان و پستانداران گزارش شده است. در این زمینه روش های مختلفی برای تزریق dna خارجی به بیضه استفاده می شود. با اینحال در حال حاضر تعیین فاصله بین زمان تزریق dna اگزوژن و جفت گیری، جایگاه اصلی و میزان الحاق dna خارجی در اسپرم و بیان و پایداریdna اگزوژن در بیضه نا ممکن می باشد. در مطالعه حاضر پایداری بیان وکتورpires- egfp در ترکیب با لیپوزوم بعد از smgt در بافت بیضه موش صحرایی مورد ارزیابی قرار گرفت. پلاسمید pires- egfp (50 نانوگرم) دارای ژن نشانگر egfpو لیپوزوم کاتیونی dotap در محلول hsb با یکدیگر مخلوط و به بیضه موش صحرایی تزریق گردید. در روزهای 2، 5، 10، 30و 60بعد از تزریق، اقدام به برداشت بیضه ها و ارزیابی سطح بیان ژن egfp با استفاده از روش های rt-pcr ، realtime pcr و میکروسکوپ فلوروسنت شد. گروه های کنترل که تنها dotap یا پلاسمید دریافت کرده بودند در نظر گرفته شدند. با استفاده از میکروسکوپ فلئوروسنت بیان ژن egfp در همه ی نمونه های روز 2 تا 60 بعد از تزریق مشاهده شد. آنالیز بیان ژن egfp به وسیله rt-pcr همراه با نتایج مشابهی بود. نتایج realtime pcr بالاترین سطح بیان ژن در روز 10 بعد از تزریق را نشان داد (05/0>p). کمترین سطح بیان ژن در روز 2 و60 بعد از smgt مشاهده شد (05/0>p). نتایج این مطالعه نشان داد به دنبال استفاده از روش tmgt، dna اگزوژن به طور پایدار تا 60 روز بعد از tmgt بیان می شود، با این حال به دلیل بیان بالاتر ژنegfp در روز 10 بعد از تزریق، این زمان بهترین زمان برای جفت گیری می باشد.
هاجر عزیزیان حسن مروتی
آدرنال آثار متعددی از جمله در متابولیسم کربوهیدرات ها، ایمنی بدن و هماتولوژی داشته و بر بافت کبد نیز تأثیر مستقیم دارد. از طرفی کورکومین دارای خواص آنتی اکسیدانی بوده و اثر محافظتی بر کبد در برخی از شرایط توکسیک داشت. هدف از این تحقیق، بررسی تغییرات هیستولوژی و هیستومورفومتری کبد در رت های آدرنالکتومی می باشد و این که تجویز کورکومین چه تاثیری بر این تغییرات خواهد داشت. در این مطالعه 56 سر موش صحرایی ماده نژاد ویستار در 7 گروه شامل شاهد، تیمار شده با کورکومین، آدرنالکتومی، آدرنالکتومی تیمار شده با کورکومین، شم، تیمار شده با ویتامین e و آدرنالکتومی تیمار شده با ویتامین e تقسیم شدند. کورکومین با دوز 100 و ویتامین e با دوز 80 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به مدت 21 روز به صورت داخل صفاقی تزریق شد. در پایان با آسان کشی موش ها، کبد در فرمالین سالین 10 درصد قرار گرفت و بعد از تهیه مقاطع بافتی به روش معمول با رنگ آمیزی هماتوکسلین-ائوزین و با کمک میکروسکوپ نوری بررسی شدند. تعداد سلول های کوپفر و سلول های غیر طبیعی در کبد موش های آدرنالکتومی شده به طور معنی داری افزایش یافت. با تجویز کورکومین و ویتامین e در گروه آدرنالکتومی به طور معنی داری تعداد این سلول ها و تغییرات بافت کبد کاهش یافت. نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که کورکومین و ویتامین e می-تواند تغییرات حاصل از آدرنالکتومی را در بافت کبد بهبود بخشد.
کبری منتیان حسن مروتی
در این پژوهش اثرات کوارستین به عنوان ماده گیاهی دارای خواص آنتی اکسیدانی روی بافت رحم در موش-های صحرایی اواریکتومی شده مطالعه شده است. برای این منظور تعداد 56 سر موش صحرایی ماده نژاد ویستار در7 گروه و به تعداد 8 سر در هر گروه انتخاب شدند. گروه اول به عنوان شاهد نگهداری شدند، گروه دوم اواریکتومی شده و نرمال سالین دریافت کردند، گروه سوم اواریکتومی شده و کوارستین را دریافت کردند، گروه چهارم اواریکتومی نشده و کوارستین دریافت کردند، گروه پنجم تحت عمل جراحی قرار گرفتند ولی تخمدان آن ها برداشته نشد (شم)، گروه ششم اواریکتومی نشده و ویتامین c را دریافت کردند و گروه هفتم اواریکتومی شده و ویتامین c را دریافت کردند. کوارستین با دوز 15 و ویتامین c با دوز 100 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به مدت 15 روز به صورت داخل صفاقی تزریق شد. سپس موش ها آسان کشی شده و بافت رحم آن ها جدا گردید و نمونه های بافتی تهیه شده جهت ثبوت در فرمالین سالین قرار داده شدند و پس از رنگ آمیزی h&e مورد مطالعه هیستومورفومتریک قرار گرفتند. نتایج به دست آمده نشان داد که کوارستین بر روی ساختار بافتی رحم اثرات قابل توجهی دارد به نحوی که ضخامت لایه آندومتر در طبقه کاربردی (متراکم و اسفنجی) در گروه سوم در مقایسه با گروه دوم به صورت معنی داری افزایش یافته بود. کوارستین در موش ها ی صحرایی اواریکتومی شده همانند اثرات ویتامین c در لایه آندومتر مخاط رحم علاوه بر افزایش ضخامت، موجب تغییر بافت پوششی از مکعبی به سلول های استوانه ای کوتاه تا مکعبی بلند شده و باعث افزایش تراکم سلول ها، افزایش غدد و رشته در لایه آندومتر نسبت به گروه نرمال سالین شده است. ضخامت لایه آندومتر در گروه ششم در مقایسه با گروه شاهد به صورت معنی داری افزایش یافته بود. در حالی که کوارستین در موش های صحرایی اواریکتومی نشده در مقایسه با گروه شاهد باعث افزایش ضخامت لایه آندومتر نشد اما علاوه بر افزایش تراکم غدد باعث افزایش ضخامت لایه میومتر هم گردید ولی بافت پوششی هر دو گروه اواریکتومی نشده و دریافت کننده ویتامین c و کوارستین همانند گروه شاهد به صورت استوانه ای ساده با سلول های مژه دار مشاهد گردید. بنابراین می توان گفت که کوارستین و ویتامین c به عنوان آنتی اکسیدان طبیعی اثر محافظتی بر بافت رحم در غیاب هورمون های تخمدان دارند.
آمینه عارفی محمود خاکساری مهابادی
آبشش یکی از اندام های مهم ماهی ها است که در ماهیان مختلف دارای عملکرد های مختلفی به خصوص تبادل گازهای تنفسی و فرایند های فیزیولوژیکی مهمی مانند تنظیم اسمزی، تنظیم یونی، دفع فرآورده های نیتروژنی و تعادل اسید و باز می باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین و شناسایی ساختار بافت شناسی آبشش ماهی شیربت انجام گرفت. تعداد 10 قطعه ماهی شیربت به ظاهر سالم از مرکز تکثیر و پرورش ماهی سوسنگرد صید شده و بلافاصله جهت نمونه برداری به آزمایشگاه بافت شناسی دانشکده دامپزشکی اهواز انتقال داده شد. ماهی ها کالبدگشایی شدند و آبشش آنها از داخل محفظه آبششی که توسط سرپوشی پوشیده شده است خارج شد و از بخش های بالایی، میانی و پایینی کمان آبششی قطعاتی به ضخامت حداکثر 5 میلی متر جهت مطالعه میکروسکوپ نوری تهیه و به منظور پایدار شدن( ثبوت) قطعات در محلول پایدار کننده بوئن قرار داده شدند. آبشش ماهی شیربت از 4 جفت کمان آبششی تشکیل شده است. آبشش در جوانب سر در محفظه آبششی قرار دارد و توسط سرپوش آبششی پوشیده شده اند. هر کمان آبششی در بخش قدامی دارای خار های آبششی است و در بخش خلفی دارای یک هولوبرانش است. هر کمان آبششی در یک طرف تشکیل شده از لاملاهای اولیه که لاملاهای ثانویه از آن ها منشعب شده اند و در طرف مقابل از خار های آبششی تشکیل شده است. لاملاهای اولیه توسط بافت پوششی سنگفرشی مطبق پوشیده شدند و به صورت منقطع قرار دارند زیرا از محور آن ها لاملا های ثانویه جدا می شود. در بافت پوششی لاملاهای اولیه سلول های سلول های تمایز نیافته، سلول های پوششی کناری مکعبی و سنگفرشی، لایه سلول های کلراید و موکوسی وجود دارد. لاملاهای ثانویه دارای یک مرکز عروقی حاوی سلول های ستونی هستند. بافت پوششی لاملاهای ثانویه بسیار نازک بوده و از یک تا دو لایه سلولی تشکیل شده است که شامل سلول های تمایز نیافته و سلول های پوششی کناری است. خار آبششی دارای بافت پوششی مطبق است، که حاوی سلول های موکوسی نیز می باشد و بخش مرکزی آنها توسط استخوان حمایت می شود. نتایج هیستومتریک نشان داد که ضخامت بافت پوششی لاملاهای اولیه آبشش راست و چپ با ضخامت بافت پوششی لاملاهای ثانویه آبشش چپ و راست دارای تفاوت معنی دار است (p? 0.05). ضخامت بافت پوششی بخش بالایی لاملاهای اولیه آبشش سمت راست با ضخامت بافت پوششی لاملاهای اولیه بخش پایینی و میانی آبشش سمت راست تفاوت معنی دار دارد. ضخامت بافت پوششی بخش میانی لاملای اولیه آبشش سمت راست با تمام بخش های بافت پوششی سمت راست و چپ لاملاهای اولیه تفاوت معنی دار دارد. ضخامت بافت پوششی لاملاهای ثانویه با هم تفاوت معنی دار نداشتند. ساختمان بافتی آبشش ماهی شیربت مشابه سایر ماهیان استخوانی است و تفاوتی با سایر ماهیان هم خانواده خود ندارد.
کاوه خزاییل محمود هاشمی تبار
استفاده از فلوروکینولون ها به مدت بیش از دو هفته و خصوصاً با دوزهای بالا سبب ایجاد تغییراتی در غضروف مفصلی می گردد. با توجه به استفاده نسبتاً زیاد از انروفلوکساسین در گله های گوسفندی، مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر انروفلوکساسین برتغییرات سلولی و مولکولی غضروف مفصلی بره های در حال رشد انجام گردید تا برخی مکانیسم های احتمالی موثر در ایجاد این تغییرات ارزیابی شود. در این تحقیق 12 رأس بره نر نژاد عربی به سن حدود 2 ماه به سه گروه تقسیم شدند که شامل گـروه کـنـترل کـه فـقط تـزریق سـرم فـیزیـولـوژی داشت، گروه درمانی که انروفلوکساسین را روزانه kg/ mg5 به مدت15 روز به صورت تزریق زیر پوستی دریافت کرد و گروه توکسیک انروفلوکساسین را مشابه با گروه درمانی ولی با دوز kg/mg35 دریافت نمود. 24 ساعت پس از آخرین تزریق، دام ها آسان کشی شدند و مفصل استایفل تشریح گردید. غضروف های مفصلی انتهای پایینی ران و انتهای بالایی درشت نی ارزیابی ماکروسکوپی شده و از آن ها جهت مطالعات میکروسکوپی و مولکولی نمونه برداری شد. مقاطع بافتی غضروف مفصلی از نظر بافت شناسی و میکرومتری بررسی گردید و میزان کلاژن-? در گروه های مختلف با استفاده از روش ایمنوهیستوشیمی آویدین بیوتین مقایسه شد. تغییرات بیان ژن های sox9 وcaspase-3 در غضروف مفصلی نیز به کمک روشreal-time pcr ارزیابی گردید. تغییرات ماکروسکوپی از جمله ایجاد فلاپ های غضروفی روی غضروف های مفصلی انتهای پایینی ران و انتهای بالایی درشت نی در گروه توکسیک مشاهده شد. تغییرات بافت شناسی، میکرومتری و ایمنوهستیوشیمی شامل حضور سلول های دوکی شکل، شکاف و حفره در ماده زمینه ای غضروف مفصلی، کاهش ضخامت کلی غضروف، کم شدن تعداد کندروسیت ها و افزایش تعداد لاکوناهای خالی به ویژه در لایه میانی، کاهش پروتئوگلیکان ها و قندهای ماده زمینه ای و کم شدن کلاژن-? در گروه توکسیک قابل مشاهده بود. در گروه درمانی برخی از این تغییرات با شدت کمتری نسبت به گروه توکسیک مشاهده گردید. مصرف انروفلوکساسین همچنین به صورت معنی داری بیان ژن sox9 را در گروه های درمانی و توکسیک نسبت به گروه کنترل کاهش داده بود (05/0p?). تغییرات بیان ژنcaspase-3، در گروه توکسیک نسبت به دو گروه دیگر افزایش معنی دار داشت (0001/0 p<) ولی بین گروه های درمانی و کنترل اختلاف معنی داری مشاهده نشد. بنابراین انروفلوکساسین سبب افزایش آپوپتوز کندروسیت ها و کاهش تعداد آن ها گردید. همچنین مصرف انروفلوکساسین در بره های در حال رشد حتی با دوز درمانی توصیه شده، از نظر ایجاد تغییرات در غضروف مفصلی کاملاً هم بی خطر نیست و به هر حال دوزهای بالاتر دارو، تغییرات شدیدتری ایجاد می نماید.
زهرا بصیر محمود خاکساری مهابادی
پوست اولین سد دفاعی بدن در مقابل محیط خارجی بوده، اعمال فیزیولوژیک طبیعی بدن را امکان پذیر می کند. با تشکیل اولین خط دفاعی بدن، پوست ماهی می تواند در تماس مستقیم با مواد شیمیایی در آب، انگل ها و سایر میکروارگانیسم ها قرار بگیرد. پوست در ماهی یکی از بزرگترین ارگان ها بوده که تقریبا? 10 درصد از وزن بدن ماهی را تشکیل می دهد. به دلیل تنوع گونه ای بسیار زیاد در ماهیان آب های شور و شیرین تفاوت های ریخت شناختی و عملکردی زیادی در این ارگان وجود دارد . در این پژوهش جهت تعیین ساختار بافت شناسی پوست ماهی شیربت از تعداد 10 نمونه ی بالغ با سن حدود 3 سال در فصل بهار با اندازه های بدنی تقریبا? هم اندازه از هر دو جنس، پس از ثبت مشخصات بیومتری نمونه ها استفاده گردید. نمونه های ماهی از کارگاه تکثیر و توسعه ماهیان آب های بومی استان خوزستان واقع در جاده اهواز به سوسنگرد بوده است. نمونه برداری از پوست نواحی مختلف بدن از جمله پوست ناحیه ی سر، لب بالاو پایین، سبیلک بالاو پایین، ناحیه بالایی، میانی و پایینی تنه و ساقه دمی به ضخامت حدود 5/0 سانتیمتر صورت گرفته وآن ها را در داخل محلول بوئن قرار داده و همچنین نمونه های مورد نظر جهت میکروسکوپ الکترونی نیز داخل محلول گلوتارآلدئید 4 درصد جهت ثبوت قرار گرفتند. سپس مراحل معمول بافت شناسی روی نمونه ها صورت و رنگ آمیزی های مقاطع پارافینی 5 تا 6 میکرونی با رنگ های هماتوکسیلین و ائوزین ، پریودیک اسید شیف و آلسین بلو جهت مطالعه با میکروسکوپ نوری انجام گرفت. نتایج بافت شناسی به روش میکروسکوپ نوری حاکی از آن بود که در پوست نواحی مختلف ماهی شیربت دو طبقه اپیدرم و درم به همراه هیپودرم وجود داشته و ضخامت اپیدرم در نواحی مختلف بدن ماهی مذکور متفاوت بوده ودر ناحیه سر دارای بیشترین ضخامت اما در ناحیه سبیلک دارای کمترین ضخامت بود. در بافت پوششی سنگفرشی مطبق غیر شاخی اپیدرم سلول های جامی شکل، سلول های گرزی شکل به جز در ناحیه لب و ساختاری به نام جوانه چشایی به جز در نواحی پشتی و میانی تنه و ساقه دمی مشاهده گردید. سلول های جامی شکل با واکنش مثبت به رنگ آمیزی پریودیک اسید شیف در تمامی نواحی مشاهده شده و تعداد آن ها در پوست ناحیه سر بیشترین بود. در رنگ آمیزی آلسین بلو این سلول ها دارای دو نوع ترشح اسیدی با بیشترین تعداد و بیشتر نزدیک به سطح و ترشح خنثی با کمترین تعداد و کمی پایین تر از نوع اسیدی بودند. از دیدگاه فراساختاری با استفاده از میکروسکوپ الکترونی عبوری این سلول ها برخلاف سلول های پوششی اپیدرم که دارای سلول هایی با هسته چین خورده می باشند، فاقد چین خوردگی بوده اما اتصالات بین انگشتی بین سلول های جامی شکل و سلول های پوششی اپیدرمی مجاور ایجاد شده بود. همچنین نتایج حاصل از میکروسکوپ الکترونی عبوری در خصوص سلول های گرزی شکل، حاکی از وجود اندامک های سیتوپلاسمی در مجاورت هسته است، که عمدتا? شامل میتوکندری ها، شبکه آندوپلاسمی خشن و تعدادی ریبوزوم می باشد. لایه درم از طبقه اسفنجی به همراه سلول های رنگدانه ای و بافت همبند سست در زیر غشاء پایه و طبقه رتیکولر با بافت همبند سخت نامنظم تشکیل شده است که روی هیپودرم به همراه عروق خونی و چربی قرار گرفته بودند. یافته های تحقیق اخیر با سایر مطالعاتی که توسط محققین دیگر روی دیگر گونه ها انجام گرفته بود، همخوانی داشته اما تفاوت هایی نیز در ضخامت اپیدرم، تعداد و نوع سلول های موکوسی، جایگاه جوانه های چشایی و سلول های گرزی شکل مشاهده گردید که به آن ها پرداخته شده است.
رضا فکوری حاجی یار محمود خاکساری مهابادی
ماهی شیربتْ متعلّق به خانواده ی کپورماهیان؛ یکی از مهمترین ماهیان پرورشی در جنوب ایران است و کلیه ی این ماهی در مطالعه ی حاضر از نظر آناتومی و بافت شناسی مورد ارزیابی قرار گرفت. در این پژوهش ساختار بافت شناسی کلیه ی 10 قطعه ماهی شیربت که دارای میانگین وزنی 21/75±66/444 گرم و طول متوسّط 34/1±88/37 سانتی متر بودند مورد برّرسی میکروسکوپی و هیستومتری قرار گرفتند. پس از خارج ساختن کلیه ها از محوّطه ی بطنی، از قسمت های مختلف کلیه نمونه برداری انجام گرفت و سپس به روش معمولِ تهیه ی مقاطع بافتی، برش هایی به ضخامت 6-5 میکرومتر تهیه و مورد رنگ آمیزی h&e و pas قرار داده شدند. مطالعات ماکروسکوپی نشان داد که کلیه ی ماهی شیربت از نظر موقعیت آناتومیکی در زیر ستون فقرات قرار دارد و مشتمل بر سه بخش سر، بدنه و دم می باشد. همچنین مشاهدات میکروسکوپی نشان داد که کلیه ی ماهی شیربت همانند سایر ماهیان استخوانی، از دو بخش خون ساز و لنفوئیدی و بخش دفعی تشکیل شده است. قسمت قدامی (سر) کلیه ی این ماهی نسبت به قسمت خلفی (بدنه و دم) دارای بافت های خون ساز و لنفوئیدی بیشتری می باشد. ضمن اینکه اختلاف معنی داری در تراکم بافت های خون ساز و لنفوئیدی بین بخش های بدنه و دم کلیه وجود ندارد. در مطالعه ی میکروسکوپیِ بافت های خون ساز و لنفوئیدی به وضوح مراحل رشد و تکامل گلبول های قرمز و سلول های لنفوئیدی مشاهده شدند. لابه لای سلول های خون ساز کلیه، سلول های ملانوماکروفاژ نیز مشاهده گردیدند. قسمت دفعی کلیه ی ماهی شیربت از جسمک های کلیوی و لوله های ادراری تشکیل شده است. در مقاطع بافتیِ تهیه شده که گلومرول در آنها به طور واضح دیده می شود، سلول های اندوتلیال، مزانجیال و همچنین گلبول های قرمز هسته دار به خوبی قابل مشاهده بودند. تعداد جسمک های کلیوی در بخش خلفی کلیه (37/0±14/6) نسبت به بخش سر کلیه (58/0±18/2) بیش از 2 برابر است در حالی که در میانگین قطر جسمک های کلیویِ این دو بخش اختلاف معنی داری وجود ندارد. ضمن اینکه اختلاف معنی داری در تعداد و قطر جسمک های کلیوی بین بخش های بدنه و دم کلیه نیز وجود ندارد. لوله های ادراری از 4 بخش (بخش گردنی، بخش لوله ی پیچیده ی نزدیک که خود شامل دو قسمت می باشد (اوّل و دوم)، بخش میانی و بخش لوله ی پیچیده ی دور) تشکیل شده اند
مهدی هادی جعفری محمود خاکساری مهابادی
یکی از ماهیان بومی استان خوزستان، ماهی شیربت می باشد که از گونه های با پراکنش وسیع در استانخوزستان بوده و یکی از گونه های مورد توجه در تحقیقات شیلات در این استان می باشد. این ماهی از خانواده کپور ماهیان میباشد. ماهیانی که فاقد معده هستند، قسمت ابتدایی روده به طور ثانویه متسع شده و حباب روده ای نامیده می شود. شناخت ساختار بافت شناسی حباب روده ای و روده در این گروه از ماهیان می تواند به چگونگی تغذیه و هم چنین احتیاجات غذایی جهت توسعه پرورش این نوع ماهی کمک شایانی نماید. در این مطالعه 10 عدد ماهی شیر بت بااز هر دو جنس با میانگین وزنی52/60 ±25/354 گرم و طول میانگین 16/4 ± 25/36 سانتی متر انتخاب شد که پس از آسان کشی، حباب روده ای و روده آن ها جدا گردید و نمونه هایی به ضخامت 5/0 سانتی-متر تهیه و در محلول فیکساتیو بوئن قرار داده شد و پس از طی مراحل برش و رنگ آمیزی h&e وp.a.sبا لنزdino lite و نرم افزار dino capture قسمت های مختلف اندازه گیری و سپس داده ها با نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج این پژوهش نشان داد که تعداد سلول های جامی از ابتدا به سمت انتهای حباب روده ای و روده افزایش می یافت. و ارتفاع بافت پوششی در قسمت ابتدایی حباب روده ای و روده نسبت به سایر قسمت ها بیشتر بود. ضمن این که قسمت ابتدایی حباب روده ای و ابتدای روده ضخیم ترین دیواره را نسبت به سایر نواحی دارا بود. همچنین ضخامت لایه عضلانی نیز در قسمت های مختلف حباب روده ای و روده تفاوت نشان داد به گونه ای که ضخیم ترین عضله در قسمت میانی حباب روده ای و قسمت ابتدایی و انتهایی روده مشاهده گردید. نتایج به دست آمده از این تحقیق بیان گر این امر است که ساختار بافتی دیواره حباب روده ای و روده ماهی شیربت در مقایسه با سایر ماهیان هم خانواده از لحاظ ضخامت کل دیواره، ارتفاع بافت پوششی، ضخامت طبقه مخاطی و تعداد سلول های جامی شباهت هایی داشت. در صورتی که در مورد ضخامت لایه عضلانی در قسمت های مختلف و تغیرات آن تفاوت هایی وجود داشت.
سلمان سلطانی حسن مروتی
از آنجایی که از گیاه بومادران در طب سنتی برای درمان اختلالاتی همچون خون بندی، اختلالات قاعدگی، رفع التهاب و غیره استفاده می شود و تاکنون مطالعه ای در مورد عوارض احتمالی این گیاه بر روی ساختار بافت شناسی جفت صورت نگرفته، مطالعه حاضر صورت گرفته است. در این مطالعه 40 سر موش صحرایی ماده آبستن نژاد ویستار به طور تصادفی به 4 گروه مساوی 10 سری (یک گروه شاهد و سه گروه تیمار) تقسیم بندی شدند. گروه شاهد تنها با آب مقطر از روز 6 تا 16 آبستنی گاواژ گردید. گروه های تیمار، عصاره هیدروالکلی گیاه بومادران را با دوزهای200 ، 400 و 600 میلی گرم/کیلوگرم در مدت زمان مشابه گروه شاهد دریافت کردند. در روز 17 آبستنی حیوانات آسان کشی شدند. نمونه های بافتی، به روش h&e رنگ آمیزی و زیر میکروسکوپ نوری مطالعه شد. نتایج این مطالعه نشان داد که تجویز غلظت های 400 و 600 میلی گرم/کیلوگرم عصاره موجب پرخونی شدید، افزایش ضخامت لایه اسپانژیوم، افزایش سلول های گلیکوژن دار، افزایش تعداد سلول های غول پیکر، افزایش ضخامت lim در لابیرنت و افزایش ضخامت دسیدوا گردید. نتایج تشریحی این مطالعه شامل افزایش معنی دار وزن، قطر، ضخامت جفت، شاخص جفتی، کاهش وزن و طول جنین در حیوانات تحت تجویزغلظت های400 و 600 میلی گرم/کیلوگرم عصاره هیدروالکلی گیاه بومادران نسبت به حیوانات گروه شاهد و گروه تحت تیمار با غلظت 200میلی گرم/کیلوگرم بود. بر اساس نتایج این مطالعه تجویز عصاره گیاه بومادران در غلظت های400 و 600 میلی گرم/کیلوگرم موجب ایجاد تغییرات هیستولوژی و هیستومورفومتری در بافت جفت می گردد.
شیخ عباس پیرزاده حسن مروتی
از آن جایی که نقش اولئوروپئین به عنوان مهمترین ترکیب فنلی برگ زیتون در حفاظت لایه مخاطی معده و سایر بافت¬های ¬ بدن به اثبات رسیده است، هدف مطالعه حاضر بررسی تغییرات هیستومتریک و هیستولوژیک بافت دوازدهه موش صحرایی متعاقب تجویز اتانول و اولئوروپئین بود. شش گروه موش صحرایی نر به صورت گروه¬ های کنترل (نرمال سالین)، اولئوروپئین (mg/kg 5)، اتانول (یک میلی لیتر)، اتانول به ¬همراه اولئوروپئین با سه دوز mg/kg 5، 10 و 50 تحت مطالعه قرار گرفتند. اولئوروپئین به مدت سه روز و اتانول یک ساعت بعد از آخرین دوز اولئوروپئین به صورت خوراکی گاواژ شد. موش¬ها یک ساعت بعد از مصرف اتانول به وسیله اتر آسان کشی شدند و دوازدهه جدا گردید و بافت دوازدهه از نظر ماکروسکوپی و میکروسکوپی ارزیابی شد. مصرف اتانول به دلیل خاصیت اکسیداتیو آن، سبب تخریب طبقه مخاطی دوازدهه گردید به طوری¬که با تجویز آن ضخامت بافت پوششی، تعداد سلول¬های استوانه ای، تعداد سلول¬های جامی، طول پرز و ضخامت طبقه مخاطی نسبت به گروه کنترل به طور معناداری کاهش می¬یابد. استفاده از دوز 5 و 10 میلی گرم اولئوروپئین در کاهش اثرات الکل موثر بوده است در حالی که دوز 50 میلی¬گرم برای دوازدهه اثر محفاظتی نداشته بلکه همانند یک عامل اکسید کننده در دوازدهه عمل نموده است. بنابراین اولئوروپئین در مقادیر کم می¬تواند اثر محافظتی برای بافت دوازدهه در برابر اتانول داشته باشد.
مهسا پورموسوی حسین نجف زاده
با توجه به عوارض نانومواد از جمله نانوذرات آهن و احتمال آلودگی زیست محیطی از قبیل آلودگی هوا به ذرات آهن در مقیاس نانو، مطالعه حاضر به منظور بررسی اثرات اکسید آهن معمولی و نانو ذرات اکسید آهن بر برخی از شاخص های بافت تخمدان موش صحرایی در مدل تجربی طراحی شد. مطالعه روی 5 گروه از موش های صحرایی ماده شامل شاهد، اکسید آهن (mg/kg15) و نانواکسید آهن (5، 15و 45 mg/kg) (به¬صورت داخل صفاقی و روزانه به مدت 16 روز) انجام شد. پس از آسان کشی موش ها تخمدان آن¬ها جدا و پس از اندازه¬گیری وزن و حجم، از نظر تغییرات بافتی و تجمع آهن به¬وسیله رنگ آمیزی اختصاصی (پرل) و به کمک میکروسکوپ نوری ارزیابی گردید. هم¬چنین مقدار کمی آهن تجمع یافته در تخمدان¬ها به وسیله دستگاه جذب اتمی سنجیده گردیده و برخی شاخص¬های استرس اکسیداتیو در سرم اندازه¬گیری شد. طبق یافته های ما روند فولیکولوژنز در تمام گروه¬های دریافت کننده ی آهن تحت تاثیر قرار گرفت. تعداد اجسام زرد در گروه¬های دریافت کننده ی نانو با دوزهای مختلف کاهش یافت و تعداد فولیکول¬های آترتیک در گروه¬های دریافت کننده¬ی اکسید¬ آهن معمولی و بیشتر از آن، با نانوذرات با دوز mg/kg 45 ، نسبت به گروه شاهد افزایش معنی دار یافت. ذرات آهن در تمام قسمت¬های بافت تخمدان تجمع یافتند، همچنین شاخص¬های استرس اکسیداتیو افزایش یافتند و با میزان تجمع آهن رابطه مستقیمی داشتند. نانو ذرات آهن احتمالاً با اختلال در مسیرهای اکسیداتیو سلولی، تعداد فولیکول ها و اجسام زرد را کاهش و در اثر ایجاد شدن رادیکال های آزاد اکسیژن و تخریب میکروفیلامنت¬ها و فیلامنت¬های بینابینی و آسیب به میتوکندری سلول¬ها به دنبال سرباری آهن، روند آپوپتوز سلولی و در نتیجه تعداد فولیکول¬های آترتیک را افزایش می¬دهند که این حالت می تواند تأثیر منفی بر باروری موشهای ماده ایجادکند.
محمد مهدی شمسی حسن مروتی
پوست اولین سد دفاعی در مقابل محیط خارجی بوده و در حفظ ثبات محیط داخلی بدن نقش تعیین کننده ای دارد. موکوس موجود بر روی پوست به وسیله یرخی از سلول های اپیدرم به نام سلول های جامی شکل ترشح شده و حاوی موسین، ترکیبات ضد میکربی، ایمونوگلوبولین ها و گلیکوپروتیین های دیگر است. با توجه به این که منابع آب شیرین کشور روبه کاهش بوده و حتی منابع آب فعلی به سمت شوری می رود لذا با این مطالعه می توان نتیجه گرفت که ماهی بنی تا چه اندازه می تواند بدون تغییر در ساختار در مقابل شوری مقاومت کند. در پژوهش حاضر تعداد 144 قطعه ماهی بنی با میانگین وزنی 350 گرم در روزهای 1، 3، 7، 14، 21و28 ماندگاری در غلظت های شوری و در شوری 4 و 8 و 12 و 16 گرم در لیتر مورد استفاده قرار گرفتند. برای انجام مطالعات میکروسکوپی از نواحی سر، شکمی و خط جانبی برش هایی به ضخامت 5/0 میکرون تهیه و مورد رنگ آمیزی h&e و pas واقع شدند. جهت مطالعات هیستومتریک، ضخامت اپیدرم و تعداد سلول های گرزی شکل و ترشح کننده موکوس در 200 میکرومتر از طول اپیدرم هر ناحیه مورد اندازه گیری، شمارش و بررسی مقایسه ای قرار گرفت. نتایج مشاهدات مشخص کرد که پوست نواحی سر، شکمی و خط جانبی در درجه های مختلف شوری تحت تاثیر قرار گرفته و دچار تغییرات در ضخامت اپیدرم، کاهش تعداد سلول های گرزی شکل و افزایش تعداد سلول های ترشح کننده موکوس شده اند(5 0 / 0 > p). این تغییرات نشان داد ماهی بنی یک ماهی شوری پسند تا غلظت 4 گرم در لیتر می باشد و حتی می تواند غلظت-های12 و 8 گرم در لیتر را نیز تحمل کند. گروهی از ماهیان که در غلظت شوری 16 گرم در لیتر قرار گرفته بودند شوری را تحمل نکرده و پس از 12 ساعت همگی تلف گردیدند.
مهدی هادی جعفری محمود خاکساری مهابادی
یکی از ماهیان بومی استان خوزستان، ماهی شیربت می باشد که از گونه های با پراکنش وسیع در استان خوزستان بوده و یکی از گونه های مورد توجه در تحقیقات شیلات در این استان می باشد. این ماهی از خانواده کپور ماهیان میباشد. ماهیانی که فاقد معده هستند، قسمت ابتدایی روده به طور ثانویه متسع شده و حباب روده-ای نامیده می شود. شناخت ساختار بافت شناسی حباب روده ای و روده در این گروه از ماهیان می تواند به چگونگی تغذیه و هم چنین احتیاجات غذایی جهت توسعه پرورش این نوع ماهی کمک شایانی نماید. در این مطالعه 10 عدد ماهی شیر بت از هر دو جنس با میانگین وزنی52/60 ±25/354 گرم و طول میانگین 16/4 ± 25/36 سانتی متر انتخاب شد که پس از آسان کشی، حباب روده ای و روده آن ها جدا گردید و نمونه هایی به ضخامت 5/0 سانتی-متر تهیه و در محلول فیکساتیو بوئن قرار داده شد و پس از طی مراحل برش و رنگ آمیزی h&e و p.a.s با لنز dino lite و نرم افزار dino capture قسمت های مختلف اندازه گیری و سپس داده ها با نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج این پژوهش نشان داد که تعداد سلول های جامی از ابتدا به سمت انتهای حباب روده ای و روده افزایش می یافت. و ارتفاع بافت پوششی در قسمت ابتدایی حباب روده ای و روده نسبت به سایر قسمت ها بیشتر بود. ضمن این که قسمت ابتدایی حباب روده ای و ابتدای روده ضخیم ترین دیواره را نسبت به سایر نواحی دارا بودند. همچنین ضخامت لایه عضلانی نیز در قسمت های مختلف حباب روده ای و روده تفاوت نشان داد به گونه ای که ضخیم ترین عضله در قسمت میانی حباب روده ای و قسمت ابتدایی و انتهایی روده مشاهده گردید. نتایج به دست آمده از این تحقیق بیان گر این امر است که ساختار بافتی دیواره حباب روده ای و روده ماهی شیربت در مقایسه با سایر ماهیان هم خانواده از لحاظ ضخامت کل دیواره، ارتفاع بافت پوششی، ضخامت طبقه مخاطی و تعداد سلول های جامی شباهت هایی داشت. در صورتی که در مورد ضخامت لایه عضلانی در قسمت های مختلف و تغیرات آن تفاوت هایی وجود داشت.
عبدالعلی موحدی نیا حسن مروتی
در مطالعه ی حاضر پاسخ های فیزیولوژیک و آبششی ماهی دریایی یوری هالاین به شوری های مختلف محیطی در کوتاه مدت و بلندمدت بررسی شده است. برای این کار، ماهی شانک زردباله (acanthopagrus latus) به دو صورت مواجهه ی ناگهانی با شوری های ‰60، ‰42، ‰20 و ‰5 و تغییر تدریجی شوری از آب دریا به آب شیرین مورد مطالعه قرار گرفت. ماهی شانک زردباله قادر به تحمل مواجهه ی مستقیم با شوری های ‰5 تا ‰60 بدون مرگ ومیر بود. این گونه همچنین قادر به تحمل کاهش تدریجی شوری محیطی از آب دریا (‰42) به آب شیرین در یک بازه ی زمانی 10 روزه بود و توانست سازش موفقی با آب شیرین داشته باشد. این کوتاه ترین زمان گزارش شده در یک ماهی دریایی واقعی برای آداپتاسیون با آب شیرین در یک دوره ی زمانی قابل قبول است. جنبه های شیمی خون و مورفومتریک های سلول های غنی از میتوکندری، برای درک پاسخ های بیوشیمیایی، فیزیولوژیکی، مرفولوژیکی و فراساختاری که در پی تغییر در شوری در یک ماهی دریایی بروز می کند مطالعه شد. در شوری های مختلف محیطی، شانک زردباله تغییرات کمی در فاکتورهای پلاسمایی نشان داد. سازش با شوری ‰60 در مقایسه با ماهیان سازش یافته با سایر شوری های مورد مطالعه، منجر به کاهش معنی دار غلظت یون کلر پلاسما در پایان دوره (21 روز) شد، درحالیکه غلظت پلاسمایی یون های سدیم، پتاسیم و کلسیم، تنها تغییرات گذرایی را در ابتدای مواجهه نشان دادند. سطوح گلوکز پلاسما در تمامی گروه های تیمار تغییر چندانی نداشته و نسبتاً یکسان بود. سطوح کورتیزول پلاسما در گروه های ‰5 و ‰60 سریعاً افزایش یافت. بیشترین سطح کورتیزول پس از 12 ساعت در تیمار ‰60 مشاهده شد. سطوح این هورمون در شوری های ‰60 و ‰5 به ترتیب پس از 7 و 1 روز قرارگیری در این محیط ها به سطوح عادی بازگشت. سطوح هورمون t3 در پلاسما، 12 ساعت پس از تغییر شوری نسبت به نمونه های تیمار کنترل اندکی افزایش را نشان داد که سریعاً (پس از 24 ساعت) به سطوح عادی بازگشت. غلظت هر دو هورمون کورتیزول و t3 طی سازش ماهی شانک با آب شیرین، تفاوتی با نمونه های تیمار کنترل نداشت. سلول های غنی از میتوکندری تنها در اپی تلیوم فیلامنت های آبششی ردیابی شد و روی تیغه های ثانویه (لاملا) وجود نداشت. پراکنش این سلول ها با تغییر شوری محیطی تغییر نکرد، درحالیکه تعداد و اندازه ی آن ها در آب شیرین و ‰60 افزایش یافت و در ‰20 کمتر و کوچکتر بود. براساس ساختار دهانه های رأسی، سه نوع سلول غنی از میتوکندری آبششی در تصاویر میکروسکپ الکترونی نگاره مشاهده شد: سلول های دارای دهانه ی کم عمق (shallow basin)، عمیق (deep hole) و برآمده (wavy convex). پس از کاهش شوری به ‰20، غشای رأسی سلول های غنی از میتوکندری تغییراتی را نشان داد و پس از 7 روز اکثر آن ها از نوع کم عمق و برآمده بودند. البته پس از 21 روز این ساختارها مجدداً مشابه نمونه های تیمار کنترل شد. ماهی شانک منتقل شده به محیط های هایپواسموتیک و ‰20 کاهش سریع در تعداد دهانه های سلول های غنی از میتوکندری نشان داد که طی 7 روز به تعدادی مشابه نمونه های نگه داشته در آب دریا بازگشت. با توجه به توانایی ماهی شانک زردباله در سازش سریع و حفظ هومئوستاز در محدوده ی وسیعی از شوری ها، می توان این گونه را برای پرورش در آب بندان های ساحلی مناسب دانست.
فاطمه قبادیان احمد سواری
در این بررسی به صورت ماهیانه و تصادفی از تیر 86 تا خرداد 1387، 280 عدد خیار دریایی گونه holothuria leucospilota از منطقه بین جزر و مدی در بستانه استان هرمزگان جمع آوری و مورد بررسی قرار گرفتند. حداکثر و حداقل طول کل بدن در جنس نر به ترتیب 44 و 15/5 سانتی متر و در جنس ماده 40 و 16 سانتی متر بود. بیشینه وزن کل در جنس ماده 627/45 گرم و در جنس نر 704/17 گرم ثبت گردید. کمینه وزن برای جنس ماده 118/03 گرم و در جنس نر 99/87 گرم بود. بیشینه و کمینه وزن دیواره بدن در جنس ماده 178/40 و 46/43 گرم و در جنس نر197/17 و 43/52 گرم دست آمد. در بررسی رابطه طول کل با وزن کل بدن، ضریب تعیین(r2) نمودار رسم شده برای کل افراد جمعیت مورد بررسی، به دست آمد. بررسی مراحل مختلف تکامل گنادی و شاخص gsi نشان داد، زمان آغاز رشد غده جنسی در فصل پاییز، از آبان ماه و رسیدگی کامل جنسی در فصل بهار از فروردین تا خرداد ماه می باشد. تخمریزی این گونه، در فصل تابستان از تیر ماه آغاز گردیده و مرداد تا مهر ماه که دوره پس از تخمریزی می باشد، پایان می یابد . حداکثر و حداقل هم آوری مطلق، به ترتیب 7987408 و 24168 عدد تخم متعلق به خیار دریایی با وزن دیواره بدن 153/46 گرم و 80/63 گرم به دست آمد. در بررسی قطر تخمکها بیشترین میانگین قطر مربوط به مرحله 4 رسیدگی جنسی و در خرداد ماه بوده است. میانگین کل قطر تخمکها نیز 104/85 میکرون به دست آمد. با بررسی ماکروسکوپی و میکروسکوپی غدد جنسی نر و ماده، 5 مرحله رسیدگی جنسی، در این خیار دریایی مشخص گردید: مرحله رشد اولیه (early growth)، رشد (growth)، رشد پیشرفته (advanced growth)، رسیده یا بالغ (ripe/mature)، پس از تخمریزی.(spent/post spawning) در زیست سنجی توبول های تشکیل دهنده غدد جنسی، نرها دارای غده جنسی با تعداد توبول های بیشتر، باریک تر و بلندتر نسبت به ماده ها بودند. در بررسی ارتباط بین متغیر ها، تعداد توبولها، همبستگی زیادی با وزن غده جنسی و وزن دیواره بدن، در هر دو جنس، نشان داد. هم آوری مطلق نیز همبستگی بالایی با وزن غده جنسی و وزن دیواره بدن داشت. ارتباط هم آوری نسبی با وزن غده جنسی و تعداد توبولها همبستگی زیادی را نشان داد