نام پژوهشگر: احمد زندوانیان نایینی
اعظم السادات حسینی کافی آبادی مرتضی امیدیان
این پژوهش، با هدف بررسی میزان اثربخشی آموزش راهبردهای حل مسأله اجتماعی بر سازگاری اجتماعی و عزت نفس دانش آموزان شهر یزد انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل (بدون مداخله) و پلاسیبو (مداخله ای جز راهبردهای حل مسأله اجتماعی) بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر پایه دوم مقطع راهنمایی شهر یزد تشکیل می دادند که در سال تحصیلی1392-1391 مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش برابر با 67 نفر بود (20 نفر آزمایش، 27 نفر پلاسیبو و20 نفر کنترل) که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردید. در متغیر سازگاری اجتماعی و عزت نفس از سه گروه آزمون به عمل آمد. سپس، گروه آزمایش در ده جلسه 60 دقیقه ای تحت آموزش راهبردهای حل مسأله اجتماعی قرار گرفت و پس از اعمال مداخله آزمایشی، از هر سه گروه پس آزمون به عمل آمد. جهت سنجش سازگاری اجتماعی و عزت نفس از پرسشنامه شخصیتی کالیفرنیا و پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت استفاده شد. نتایج تحلیل کواریانس یک راهه و آزمون تعقیبی بن فرونی نشان داد، میانگین تعدیل شده نمرات سازگاری اجتماعی(01/0(p< و خرده مقیاسهای آن، یعنی قالبهای اجتماعی، مهارتهای اجتماعی، روابط مدرسه ای، روابط خانوادگی و روابط اجتماعیدانش آموزان گروه آزمایش پس از مداخله نسبت به گروه کنترل و پلاسیبو افزایش پیدا کرد ولی میانگین تعدیل شده نمرات قالبهای ضد اجتماعی دانش آموزان گروه آزمایش پس از مداخله کاهش نیافت. همچنین میانگین تعدیل شده نمرات عزت نفس(001/0p<)و خرده مقیاسهای آن،عزت نفس کلی و عزت نفس تحصیلی دانش آموزان گروه آزمایش پس از مداخله نسبت به گروه کنترل و پلاسیبو افزایش یافت، اما میانگین تعدیل شده نمرات عزت نفس اجتماعی و عزت نفس خانوادگی دانش آموزان گروه آزمایش پس از مداخله افزایش نیافت. نتیجه آنکه با توجه به یافته های پژوهشی می توان گفت، آموزش راهبردهای حل مسأله اجتماعی موجب افزایش سازگاری اجتماعی و عزت نفس شده است. بنابراین از این روش به عنوان یکی از روش های احتمالی افزایش سازگاری اجتماعی و عزت نفس در دوران حساس بلوغ می توان استفاده کرد.
فروغ پورطاهری احمد زندوانیان نایینی
پژوهش حاضر با هدف شناخت رابطه ی بین فراحافظه و رویکردهای یادگیری با عملکرد تحصیلی کیفی و کمّی دانشجویان انجام شد. جامعه ی پژوهش شامل 10466 دانشجوی دوره ی کارشناسی دانشگاه یزد بود که از این جامعه بر اساس جدول مورگان- کرجسی تعداد 414 نفر به عنوان نمونه به روش تصادفی خوشه ای یک مرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش را پرسشنامه ی چندعاملی حافظه شامل سه بعد رضایت از حافظه، توانایی ادراک شده و کاربرد استراتژی، پرسشنامه ی رویکردهای یادگیری شامل سه رویکرد عمیق، سطحی و استراتژیک و پرسشنامه ی عملکرد تحصیلی کیفی شامل پنج مولفه ی خودکارآمدی، برنامه ریزی، تأثیرات هیجانی، فقدان کنترل پیامد و انگیزش تشکیل داد. برای بررسی عملکرد تحصیلی کمّی از میانگین نمرات دانشجویان گروه نمونه استفاده شد. در بخش تحلیل داده ها، رابطه ی متغیّرها از طریق تحلیل رگرسیون چندگانه و نقش جنسیت و دانشکده ی محل تحصیل بر متغیّرها از طریق تحلیل واریانس چندمتغیّری بررسی شد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که ابعاد رضایت از حافظه و استفاده از راهبردهای حافظه و هر سه رویکرد یادگیری نمره ی کل عملکرد تحصیلی کیفی را پیش بینی می کنند. در رابطه با مولفه های عملکرد تحصیلی کیفی نیز نتایج نشان داد که هر پنج مولفه ی نامبرده در جهات مختلف توسط ابعاد فراحافظه و رویکردهای یادگیری پیش بینی می شوند. نتیجه ی دیگر این که هیچ یک از ابعاد فراحافظه و نیز رویکرد عمیق پیش بینی کننده ی عملکرد تحصیلی کمّی نمی باشند، لکن رویکرد استراتژیک به صورت مثبت و رویکرد سطحی به صورت منفی معدل ترم و کلّ دانشجویان را تبیین می کنند. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیّری نیز حاکی از وجود تفاوت در ابعادی از متغیّرهای فراحافظه، رویکردهای یادگیری، عملکرد تحصیلی کیفی و کمّی از لحاظ جنسیّت و دانشکده ی محل تحصیل بود. یافته های پژوهش حاضر ضرورت شناسایی نقش فراحافظه و بازشناسی نقش رویکردهای یادگیری را درکیفیت عملکرد تحصیلی دانشجویان نشان می دهد. دلالت های پژوهش برای مدرّسان و برنامه ریزان آموزش عالی ارائه شده است.