نام پژوهشگر: جلیل شجاع غیاث
پروانه دیمی غیاث آبادی جلیل شجاع غیاث
بدین منظور رکوردهای عملکرد جمع آوری شده توسط مرکز اصلاح نژاد مرغ بومی فارس در طی سالهای 1367 تا 1381 استفاده شد. پس از برآورد مولفه های (کو) واریانس و پارامترهای ژنتیکی صفات با مدل حیوانی تک متغیره و چند متغیره و الگوریتم reml با استفاده ازdfreml برآورد گردید. پس از ارزیابی ژنتیکی مرغها وخروسها، تفرق ژنهای عمده برای چهار صفت مورد بررسی با استفاده از 4 روش آماری از قبیل شاخص ژن عمده، آزمونهای نرمالیته، بارتلت و لون بررسی شد. در نهایت پس از محاسبه همبستگی های ژنتیکی و فنوتیپی، روندهای ژنتیکی و فنوتیپی برای صفات نیز محاسبه شد. در مدل آماری مورد استفاده اثرات ثابت نسل و نوبت جوجه کشی درون نسل برای هر چهار صفت معنی دار (01/.p<) بود و برای صفت وزن بدن اثر جنسیت به نیز اضافه گردید. میانگین فنوتیپی صفت وزن بدن 35/840 گرم ، وزن تخم مرغ 84/43 گرم، سن بلوغ جنسی 8484/166 روز و تعداد تخم مرغ 53 بود. همبستگی ژنتیکی وزن بدن با سن بلوغ جنسی، وزن و تعداد تخم مرغ به ترتیب 11/.-، 5/. و 03/. بود. همبستگی ژنتیکی بین سن بلوغ جنسی با وزن و تعداد تخم مرغ به ترتیب 09/. و 69/.- بود. همچنین همبستگی ژنتیکی بین صفت وزن تخم مرغ و تعداد تخم مرغ 21/.- بود. همبستگی فنوتیپی بین صفت وزن بدن و صفات سن بلوغ جنسی، وزن و تعداد تخم مرغ به ترتیب 16/.، 36/. و 1/. بود و همبستگی فنوتیپی بین سن بلوغ جنسی و صفات وزن و تعداد تخم مرغ به ترتیب 11/. و 63/.- بود. همبستگی فنوتیپی بین صفت وزن تخم مرغ و تعداد تخم مرغ 1/.- بود. نتایج آزمون نرمالیته حاکی از تفرق ژنها برای 4 صفت اقتصادی در مرکز اصلاح نژادی فارس بود. آزمون بارتلت و لون برای همگنی واریانسها در داخل خانواده های ناتنی خروسها نشان داد که واریانس در داخل این خانواده ها همگن نبوده و آماره های ²? برای آزمون بارتلت و لون در سطح 1% معنی دار بودند. آزمون فین برای صفاتasm ، en و bw رابطه خطی– انحنایی بین واریانس داخل خانواده ها و میانگین آنها را نشان داد، ولی برای ew این رابطه وجود نداشت. نتایج آزمونهای نرمالیته، بارتلت و لون حاکی از تفرق ژنها با اثرات عمده بر روی صفات asm ,enوbw بود در حالی که برای صفتew تنها آزمون فین اثر ژن عمده موثر بر این صفت را تایید نکرد. در روش شاخص ژن عمده نتایج حاکی از عدم وجود ژن عمده در مدل تک متغیره و چند متغیره بود. روند ژنتیکی برای صفات وزن بدن، وزن تخم مرغ، تعداد تخم مرغ افزایشی و نامنظم بود و برای سن بلوغ جنسی منظم وکاهشی بود. روند فنوتیپی برای وزن بدن، تعداد تخم مرغ نامنظم و سن بلوغ جنسی کاهشی و نامنظم بود و برای وزن تخم مرغ نا منظم وافزایشی بود.
مونا حبشی زاده اصل احمد نعمت الهی بنابی
هدف از اجرای این طرح، انجام مطالعات مقدماتی برای شناسایی مناطق آلوده و مقاومت برخی نژاد های گوسفندان در استان آذربایجان شرقی نسبت به انگل های داخلی بود. در قسمت اول طرح، داده های مربوط به 5934 رأس گوسفند از 19 شهرستان آذربایجان شرقی به منظور شناسایی آلوده ترین منطقه مورد بررسی قرار گرفتند و صفات تعداد تخم انگل نماتودیروس، مارشالاگیا، تریشوریس، تخم انگل نماتودهای ناشناخته و کل تخم نماتودها در این شهرستان ها بررسی شدند. داده های مربوط به این قسمت از اداره ی دامپزشکی استان آذربایجان شرقی تهیه گردید. این داده ها توسط نرم افزار sas آنالیز شدند و نتایج نشان داد که شهرستان کلیبر بیشترین آلودگی و شهرستان ملکان کمترین آلودگی را به نماتودهای دستگاه گوارشی دارند. همبستگی بین رطوبت (01/0p<) و بارندگی (05/0p<) با میزان تخم انگل مدفوع مثبت و معنی دار بود و رگرسیون نیز حاکی از افزایش میزان تخم انگل مدفوع در اثر افزایش رطوبت بود (01/0p<). در قسمت دوم پژوهش اطلاعات تحقیق از 24 رأس قوچ یکساله حاصل از دو ترکیب ژنتیکی بدست آمد. گروه های ژنتیکی شامل 12 رأس گوسفند نژاد قزل و 12 رأس گوسفند آمیخته ی قزل-بلوچی بودند. نمونه گیری در دو نوبت و در تاریخ های 30/11/1390 و 14/12/1390 در ایستگاه تحقیقاتی خلعت پوشان انجام گرفت. تمامی گوسفندان متولد زمستان 1389 بودند و قبل از نمونه گیری داروی ضد انگل دریافت نکرده بودند و تمامی آنها در شرایط محیطی یکسان قرار داشتند. صفات مورد بررسی شامل وزن بدن، وزن تولد، تعداد تخم انگل نماتودها در هر گرم مدفوع و هماتوکریت و تست فماچا بودند. داده های مربوط به تمامی صفات بجز وزن تولد و هماتوکریت توسط رویه ی mixed نرم افزار sasآنالیز گردید و وزن تولد و هماتوکریت توسط رویه ی glm نرم افزارsas آنالیز شدند. نتایج بدست آمده نشان داد که اثر گروه ژنتیکی در مورد کل تخم نماتودهای موجود در هر گرم مدفوع، تست فماچا و هماتوکریت (01/0p<) و تخم نماتودهای نماتودیروس و مارشالاگیا (05/0p<) معنی دار بودند.
مهناز ادیب سردرود جلیل شجاع غیاث
این تحقیق به منظور ارزیابی عملکرد برخی از گله های مرغ مادر گوشتی در استان آذربایجان شرقی انجام شد. بدین جهت شش واحد انتخاب شد و عملکرد برخی از صفات از جمله میانگین وزن بدن، درصد یکنواختی وزن بدن، درصد تولید تخم مرغ و درصد جوجه درآوری تخم مرغ ها در واحدها و نسبت به استانداردهای مربوطه مورد بررسی قرار گرفت. سویه های مورد مطالعه راس 308 و کاب 500 بودند. تمام آنالیزهای آماری به کمک نرم افزار sas و با رویه glm صورت گرفت .از آزمون کای- اسکور و تی- تست جهت آزمون معنی داری استفاده شد. برای محاسبه درصد یکنواختی وزن بدن، از ضریب پراکندگی استفاده شد. نتایج نشان داد که در تمامی واحدها میانگین وزن بدن در اکثر هفته ها، نسبت به استاندارد بیشتر بود. درصد یکنواختی در دو واحد کمتر از استاندارد بوده (05/0>p) و در بقیه واحدها بیشتر از استاندارد بوده است (05/0>p). در ارتباط با درصد تولید تخم مرغ، دو واحد تولید مناسب و چهار واحد تولید کمی داشتند. درصد جوجه درآوری در دو واحد کمتر از حد استاندارد بود (05/0>p)، اما در بقیه واحدها، در اوایل تفاوت ها نسبت به استاندارد بی معنی بوده (05/0<p) و سپس در اواخر به کمتر از استاندارد رسیده بودند (05/0>p). از تحقیق حاضر می توان نتیجه گرفت که در واحدهای پرورش مرغ مادر گوشتی در این استان، بایستی به صفت جوجه درآوری و وزن بدن توجه بیشتری شود تا از اثرات نامناسب این صفت (وزن بدن)، بر عملکرد سایر صفات جلوگیری شود و بایستی سعی کرد با رفع نواقص و مشکلات و بررسی دلایل ضعف مدیریتی در جهت بالاتر بردن عملکردها اقدام کرد.
معصومه فرخی راد صادق علیجانی
اهداف این مطالعه عبارت بود از: 1) برازش منحنی شیردهی گاوهای هلشتاین با از دو تابع وود و ویلمینک و برآورد پارامترهای منحنی شیردهی. 2) برآورد تداوم شیردهی گاوهای هلشتاین با استفاده از پارامترهای حاصل از دو تابع وود و ویلمینک و همچنین با استفاده از یک روش نسبتی یعنی نسبت بین حداکثر رکورد روز آزمون و میانگین تولیدات روز آزمون 3) برآورد ارتباط ژنتیکی بین معیارهای مختلف تداو م شیردهی با تولید 305روز و صفات تولیدمثلی. به این منظور از رکوردهای روز آزمون و اطلاعات تولید مثلی گاوهای هلشتاین مرکز اصلاح نژاد دام کشور که درسه دوره شیردهی اول بین سالهای 1362 تا 1385 زایش کرده بودند استفاده گردید. پارامترهای ژنتیکی اعم از وراثت پذیری، تکرارپذیری وهمبستگی های ژنتیکی وفنوتیپی با استفاده از نرم افزارdfreml برآورد گردید.مدل های آماری با استفاده از نرم افزار sas 9و روی glm برازش گردید. میانگین فنوتیپی برای تولیدشیر305روز در سه دوره شیردهی اول به ترتیب 8/1447± 8/6884، 7/1549± 4/6933 و 5/1614±6/6912، برای فاصله زایش در سه دوره شیردهی اول به ترتیب 2/32± 9/72، 4/37± 7/77 و 67/41± 1/82، برای روزهای باز در سه دوره شیردهی اول به ترتیب 2/32± 9/352، 4/37± 7/357 و 67/41± 1/362، برای معیار تداوم شیردهی s به ترتیب 87/0± 89/6، 80/0± 63/6 و 87/0± 61/6، برای معیار تداوم شیردهی b-wil به ترتیب 028/0± 040/0- ، 41/0± 0795/0- و 506/0± 094/0- و برای معیار تداوم شیردهی mame 131/0± 25/1، 16/0± 35/1 و 18/0± 39/1 بدست آمد. وراثت پذیری برآوردشده در سه دوره شیردهی اول با استفاده از مدل حیوانی تک صفتی بترتیب 23/0، 20/0 و 15/0 و برای صفت فاصله زایش در سه دوره شیردهی اول به ترتیب 02/0، 028/0 و 058/0، برای روزهای باز در سه دوره شیردهی اول به ترتیب 02/0، 028/0 و 058/0، برای معیار تداوم شیردهی s به ترتیب 019/0، 024/0 و 026/0، برای معیار تداوم شیردهی b-wil به ترتیب 072/0 ، 102/0 و 09/0 و برای معیار تداوم شیردهی mame 063/0، 107/0 و 09/0 می باشد. وراثت پذیری برآوردشده با استفاده از مدل حیوانی چند صفتی برای معیار تداوم شیردهی mame کمتر از مقادیر وراثت پذیری برآوردشده با استفاده از مدل حیوانی تک صفتی بود. این برآورد در مورد معیار تداوم شیردهیb ویلمینک با استفاده از دو مدل تک صفتی و چندصفتی یکسان است. در مورد وراثت پذیری صفات دیگر، مقادیر وراثت پذیری برآورد شده با استفاده از مدل چندصفتی کمی بیشتر است،ولی در واقع برآوردها با هم تطبیق داشتند. همبستگی ژنتیکی بین معیار تداوم شیردهی sو mame با تولیدشیر305روز بالا برآورد گردید. این همبستگی بالا نشان دهنده این است که با افزایش تداوم شیردهی مقدار تولید 305روز هم افزایش می یابد. اما همبستگی ژنتیکی بین معیار تداوم شیردهی b-wilو تولید305روز در دوره سوم شیردهی بالا ولی منفی بدست آمد در حالیکه مقدار آن در دو دوره شیردهی اول کم ولی مثبت است. همبستگی ژنتیکی بین معیار تداوم شیردهی mame و تولیدشیر305روز منفی ولی مقدار مطلق آنها بالاو متوسط می باشد. همبستگی ژنتیکی بین معیار تداوم شیردهیs و صفات تولیدمثلی نشان دهنده این موضوع است که در نتیجه افزایش تداوم تولیدشیر، طولانی تر شدن فاصله بین زایش تا آبستنی و افزایش روزهای باز در هر دوره شیردهی بایستی مورد انتظار باشد.
بابک باغبان زاده نوبری محمد خوروش
مجموعه ایی از مطالعات با استفاده از تکنیک های آزمایشگاهی و دام زنده شامل کیسه های نایلونی، تولید گاز و کشت ثابت، عملکرد دام زنده و پروتئومیکس شیر، جهت بررسی اثرات تغذیه ای، فیزیولوژیک و فراسودمند منابع مختلف متیونین در تغذیه گوسفند و گاوشیری انجام شد. در آزمایش اول، برخی مواد خوراکی رایج در تغذیه گاوشیری در طی ساعات مشخص در داخل شکمبه 3 راس گوسفند سویه مغانی در قالب طرح مربع لاتین 3×3، با دوره های آزمایشی 21 روزه، انکوبه شدند. تیمارهای آزمایشی (کنترل، 8/1 گرم در روز اچ ام بی آی به عنوان هیدروکسی آنالوگ متیونین و 2/1 گرم در روز دی ال-متیونین) با جیره خوراکی پایه، مورد تغذیه گوسفندان قرار گرفت. فراسنجه های تجزیه پذیری ماده خشک و بخش الیاف دانه جو، دانه ذرت و کنجاله سویا و بخش الیاف یونجه در تیمار اچ ام بی آی و فراسنجه های تجزیه پذیری ماده خشک یونجه در تیمار دی ال- متیونین دارای بالاترین مقادیر بودند (05/0>p). پاسخ کلی مواد خوراکی انکوبه شده به مکمل سازی منابع متیونین در جهت افزایش تجزیه پذیری شکمبه ای ماده خشک و بخش الیاف بود (05/0>p). متابولیت های سرم خون شامل کلسترول، آنزیم های آلانین ترانسفراز و آلکاین فسفاتاز و همچنین لیپوپروتئین با چگالی پائین تحت تاثیر تیمارهای غذایی قرار نگرفتند در صورتیکه تفاوت معنی دار در بین مقادیر غلظت اوره سرم مشاهده شد به طوریکه میانگین غلظت اوره سرم در گوسفندان تغذیه شده با جیره های کنترل، مکمل سازی شده با اچ ام بی آی و دی ال- متیونین به ترتیب60/43، 30/38 و 00/31 میلی گرم در 100 میلی لیتر بود (05/0>p) و مکمل سازی منابع متیونین، باعث کاهش معنی دار غلظت نیتروژن آمونیاکی در شکمبه شد (05/0>p). پروتئین تام، آلبومین و گلوبولین بطور معنی دار متاثر از منبع متیونین بودند بطوریکه تغذیه گوسفندان با تیمار مکمل سازی شده با اچ ام بی آی منجر به ایجاد بیشترین مقادیر این سه متابولیت شد (01/0>p). سطوح تری گلیسیرید سرم خون در پاسخ به مکمل سازی منابع متیونین در مقایسه با تیمار کنترل تفاوت معنی دار داشتند (05/0>p) و افزایش قابل ملاحظه در غلظت این متابولیت در تیمار حاوی اچ ام بی آی مشاهده شد ( افزایش 04/86 درصدی در مقایسه با تیمار کنترل). همچنین میزان لیپوپروتئین با چگالی بالا و لیپوپروتئین با چگالی بسیار پائین نیز بصورت معنی دار تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت (05/0>p) بطوریکه این افزایش در هر دو متابولیت از الگوی اچ ام بی آی بالاتر از دی ال- متیونین و دی ال- متیونین بالاتر از تیمار کنترل تبعیت می کرد. درآزمایش دوم، تاثیر 4 تیمار (کنترل، 065/0 درصد اچ ام بی آی، 13/0 درصد اچ ام بی آی و 088/0 درصد دی ال- متیونین) بر میزان تولید گاز و پارامتر های شکمبه ای یونجه، کاه، کنجاله سویا، کنجاله تخم پنبه، ذرت و جو با استفاده از روش تولیدگاز قابلیت هضم شکمبه ای آزمایشگاهی با استفاده از تکنیک کشت ثابت در 6 تکرار و طی 96 ساعت انکوباسیون مورد بررسی قرار گرفت. منابع متیونین باعث افزایش معنی دار تولید گاز و تغییرات معنی دار فراسنجه های تولید گاز در مواد خوراکی شد (05/0>p). بجز کنجاله تخم پنبه در سایر مواد خوراکی، تفاوت معنی دار در بین دو تیمار اچ ام بی آی و دی ال- متیونین مشهود بود (05/0>p). سطوح افزایشی هیدروکسی آنالوگ متیونین (کنترل، 065/0 درصد اچ ام بی آی، 13/0 درصد اچ ام بی آی) منجر به پاسخ خطی تولید گاز در یونجه و ذرت و پاسخ درجه دو در تولید گاز کاه، جو، کنجاله سویا و کنجاله تخم پنبه شد (05/0>p). همچنین مکمل سازی منابع متیونین باعث ایجاد تغییرات معنی دار در انرژی ویژه شیردهی، انرژی قابل متابولیسم، ماده آلی قابل هضم و تخمین تولید اسیدهای چرب کوتاه زنجیره از روی تولید گاز 24 ساعت تصحیح شده شد (05/0>p). پروفایل اسیدهای چرب شکمبه ای در اثر تیمارهای آزمایشی دچار تغییرات شد. بطور کلی در دانه غلات مکمل سازی به هر دو منبع متیونین (هیدروکسی آنالوگ و یا خود متیونین خالص) منجر به افزایش تولید اسیدهای چرب فرار و کاهش تولید نیتروژن آمونیاکی شد (05/0>p). در کنجاله دانه های روغنی نیز مکمل سازی در کل باعث افزایش تولید اسیدهای چرب فرار و کاهش تولید نیتروژن آمونیاکی شد ولی رفتار و پاسخ ها در کنجاله سویا و کنجاله تخم پنبه در مورد مکمل سازی با اچ ام بی آی و دی ال- متیونین متفاوت بود. در مواد خشبی نیز در کاه، هر دو منابع متیونین اچ ام بی آی و دی ال- متیونین باعث کاهش تولید اسیدهای چرب فرار و غلظت نیتروژن آمونیاکی شدند (05/0>p)، حال آنکه در یونجه افزودن اچ ام بی آی منجر به کاهش تولید اسیدهای چرب و غلظت نیتروژن آمونیاکی و اضافه کردن دی ال - متیونین بر عکس این حالت بود. در کنجاله دانه های روغنی، افزودن منابع متیونین هیچ تغییری در قابلیت هضم بخش ماده خشک و الیاف تخم پنبه در مقایسه با تیمار کنترل مشاهده نشد. در مورد مواد خشبی در هر دو ماده خوراکی تحت آزمایش این رده از مواد خوراکی، تفاوت معنی دار بین قابلیت هضم ماده خشک و الیاف نامحلول در شوینده خنثی در بین تیمار کنترل و سایر تیمارها ملاحظه شد (05/0>p) و تجزیه پذیری الیاف نامحلول در شوینده خنثی بصورت خطی و درجه دو و تجزیه پذیری ماده خشک فقط بصورت خطی با سطوح افزایشی اچ ام بی آی در ارتباط بود. در آزمایش سوم، از 12 رأس گاو شکم سوم اصیل هلشتاین اوائل شیر دهی با میانگین روزهای شیر دهی 13/7 ±70 روز، در قالب 3 مربع به صورت طرح مربع لاتین 4×4 تکرار شده به منظور بررسی اثرات آرایش فاکتوریل دو سطح پروتئین خام جیره کامل مخلوط (7/17 درصد و 7/15 درصد) و دو سطح متیونین محافظت شده شکمبه ای (صفر و 11 گرم در هر روز به ازای هر راس) استفاده شد. مقدار مصرف ماده خشک در جیره های آزمایشی تیمارهای پروتئین بالای بدون متیونین محافظت شده، پروتئین بالای با متیونین محافظت شده، پروتئین پائین بدون متیونین محافظت شده و پروتئین پائین با متیونین محافظت شده به ترتیب 33/25، 85/24، 02/26 و 05/25 کیلوگرم در روز بود که تفاوت معنی دار در مصرف ماده خشک، پروتئین خام، بخش الیافی و ماده آلی مشاهده نشد و مقادیر شیر تحصیح شده برای تیمارهای پروتئین بالای بدون متیونین محافظت شده، پروتئین بالای با متیونین محافظت شده، پروتئین پائین بدون متیونین محافظت شده و پروتئین پائین با متیونین محافظت شده به ترتیب 64/41، 11/43، 01/42 و 67/47 کیلوگرم بود (05/0>p). در بین تیمارهای آزمایشی جیره پروتئین پائین با متیونین محافظت شده دارای بالاترین تولید چربی شیر بود. تولید پروتئین شیر نیز بصورت معنی دار در ارتباط با سطوح پروتئین خام و متیونین محافظت شده بود (05/0>p). تیمارهای آزمایشی تاثیر معنی دار بر روی قابلیت هضم ماده خشک، بخش الیافی، ماده آلی، عصاره اتری و ماده آلی قابل هضم نداشت (05/0<p). تنها سطوح پروتئین خام بر قابلیت هضم ظاهری پروتئین خام تاثیر معنی دار داشت که بالاترین قابلیت هضم ظاهری پروتئین خام متعلق به دو تیمار با سطوح پروتئین خام بالا بود (05/0>p). متیونین محافظت شده اثر معنی دار بر کل زمان خوردن داشت ولی سطوح پروتئین خام اثر معنی دار بر روی کل زمان خوردن گاوهای تحت آزمایش نداشت. به ترتیب زمان خوردن برای گاوههای تغذیه شده با جیره های پروتئین بالای بدون متیونین محافظت شده، پروتئین بالای با متیونین محافظت شده، پروتئین پائین بدون متیونین محافظت شده و پروتئین پائین با متیونین محافظت شده برابر با 92/384، 92/357، 17/354 و 08/342 دقیقه در روز بود. در مورد شاخص های زمان خوردن بصورت دقیقه بر مصرف ماده خشک، دقیقه بر مصرف الیاف نامحلول در شوینده خنثی و دقیقه بر مصرف الیاف نامحلول در شوینده خنثی بخش علوفه، تنها سطوح پروتئین خام اثر معنی دار داشت. آلانتوئین دفعی و کراتنین دفعی متاثر از هر دو عامل سطح پروتئین خام و مکمل سازی متیونین محافظت شده و اثرات متقابل بین این دو بود (05/0>p)، بطوریکه با کاهش سطح پروتئین خام و افزودن متیونین محافظت شده شکمبه ای میزان آلانتوئین دفعی افزایش یافت. کاهش سطح پروتئین خام باعث افزایش عددی دفع کراتنین شد (01/0>p). همچنین کاهش سطح پروتئین خام باعث کاهش نیتروژن آمونیاکی شکمبه ای شد (01/0>p). ضخامت لایه چربی پشت در گاوها تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت بطوریکه کاهش سطح پروتئین خام و مکمل سازی متیونین محافظت شده باعث افزایش ضخامت لایه چربی شد. اسیدهای چرب غیر استریفیه تحت تاثیر افزودن متیونین محافظت شده و سطوح پروتئین خام قرار گرفت (01/0>p). همچنین میزان لیپوپروتئین با چگالی بالا و لیپوپروتئین با چگالی پائین و بالا نیز بطور معنی دار تحت تاثیر مکمل سازی متیونین محافظت شده و سطح پروتئین خام و اثر متقابل بین این دو قرار گرفت (05/0>p). تفاوت معنی دار در بین مقادیر غلظت نیتروژن اوره ای خون مشاهده شد(05/0>p). در مورد فراسنجه های ایمنی، هر دو شاخص کل فعالیت آنتی اکسیدانی و غلظت مالون دی آلدهاید سرم خون تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت. در مقایسه با تیمار پروتئین خام بالا بدون متیونین محافظت شده تیمار پروتئین خام پائین با متیونین محافظت شده توانست به صورت معنی دار کل فعالیت آنتی اکسیدانی را افزایش دهد (92/33 درصد) (05/0>p). نتایج آزمایشات پروتئیومیکس پروتئین شیر مشخص ساخت که مکمل سازی با متیونین محافظت شده و بالانس مناسب نسبت اسیدامینه لیزین به متیونین (9/2 الی 3 به 1) باعث افزایش میزان زیرواحدهای فاز سرمی شیر (بتا- لاکتوگلوبولین و آلفا- لاکتالبومین) شده است و همچنین باعث بهبود و افزایش میزان زیر واحدهای بخش کازئین (آلفا، بتا و کاپاکازئین) شده است. میزان لاکتوفرین نمونه های شیر در اثر مکمل سازی با متیونین محافظت شده و کاهش پروتئین خام جیره افزایش یافت و نیز تامین بالانس مناسب اسیدهای امینه محدود کننده باعث بهبود جزئی در میزان ایمونوگلوبولین- جی نمونه های شیر شده است.
کیارش اعتماد کرکان عباس رأفت
هدف از اجرای این طرح،انجام مطالعات برای بررسی مقاومت بره های گروه های ژنتیکی قزل،قزل-بلوچی-مرینوس و بلوچی-مغانی-مرینوس در ایستگاه خلعت پوشان نسبت به انگل های داخلی بود.در این طرح داده های مربوطه به 60 رأس گوسفند از 3 گروه ژنتیکی مورد بررسی قرار گرفتند و صفات وزن بدن، تعداد تخم انگل نماتودها در هر گرم مدفوع،هماتوکریت و تست فماچا بررسی شدند.گروه های ژنتیکی شامل 20 رأس گوسفند نژاد قزل،20 رأس گوسفند آمیخته ی قزل-بلوچی-مرینوس و 20 رأس گوسفند آمیخته ی بلوچی-مغانی-مرینوس بودند.نمونه گیری در 4 نوبت و در تاریخ های 1/8/1391، 29/8/1391، 6/9/1391 و 13/9/1391 در ایستگاه تحقیقاتی خلعت پوشان انجام گرفت.تمامی گوسفندان متولد زمستان 1390 بودند و قبل از نمونه گیری داروی ضد انگل دریافت نکرده بودند و تمامی آنها در شرایط محیطی یکسان قرار داشتند.داده های مربوط به تمامی صفات با 3 مدل ماتریس کوواریانس بدون ساختار،ساختار اتورگرسیو درجه اول با واریانس های ناهمگن و ساختار اتورگرسیو درجه اول با واریانس های یکنواخت نرم افزار sas آنالیز شدند.نتایج به دست آمده نشان داد که همبستگی مثبت و معنی دار مابین تعداد کل تخم انگل نماتودها در هر گرم مدفوع با صفات وزن بدن،فماچا،هماتوکریت و جنس وجود دارد(01/0p<)در حالی که بین تخم انگل ها و جنس همبستگی منفی و معنی دار بود(05/0p<).همچنین بین تخم انگل ها و هماتوکریت،تخم انگل ها و فماچا همبستگی غیر معنی دار،اما مقدار همبستگی بین هماتوکریت با فماچا 17/0-(01/0p<)بود.علاوه بر آن نتایج رگرسیون نیز نشان داد که بین تخم انگل ها و هماتوکریت،تخم انگل ها و فماچا،هماتوکریت و فماچا رابطه ی غیرمعنی دار و هماتوکریت با جنس و وزن بدن رابطه ی معنی داری وجود دارد(0001/0p<).
مریم کرمی غلامعلی مقدم
تولید شیر حاکی از تحقیقات ژنتیکی گسترده مربوط به مکانیسم تولید شیر و پستان سالم در گذشته است. در سال های اخیر آزمایشات زیادی روی نواحی مختلف ژنی که در گاوها صفاتی مثل مقاومت به ورم پستان را متأثر می کنند صورت گرفته است. به منظور کمک به توسعه مارکرهای ژنتیکی نوین برای ایجاد مقاومت به ورم پستان، در تحقیق حاضر از روش های بیوانفورماتیکی مقایسه ای برای شناسایی آلل های ایجادکننده مقاومت به ورم پستان از بین تعداد زیادی از چندشکلی های ژنتیکی درون ناحیه ای شامل 219 جفت باز اگزون شماره 9 ژن brca1 گاوی به عنوان یک ژن کاندید استفاده شد. بدین منظور تعداد 60 رأس گاو هلشتاین گاوداری صنعتی دشت آذرنگین آذربایجان شرقی بر اساس سوابق بیماری این واحد گزینش شده و نمونه شیر و نمونه خون آن ها جمع آوری شد. میزان scc نمونه های شیر اندازه گیری شد و با استخراج dna ژنومی از نمونه های خون در نهایت ناحیه ژنی موجود در اگزون 9 ژن brca1تعیین ژنوتیپ گردید. الکتروفورز محصولات pcr بر اساس روش pcr-rflp و توان عملیاتی بالای تکنولوژی توالی یابی منجر به شناسایی الگوهای باندهای متفاوت در جمعیت گاوهای مورد مطالعه گردید. با شناسایی جهش های تک نوکلئوتیدی(snps) در این ناحیه ژنی فراوانی های آللی برای آلل های k وl این جایگاه ژنی به ترتیب برابر با 48/0، 52/0 و فراوانی های ژنوتیپی kk، kl وll به ترتیب برابر 27/0، 44/0 و 29/0 با نرم افزار popgene32 برآورد شدند. آنالیز خطی ارتباط ژنوتیپ های حاصل از snps و شکم زایش با شمار سلول های سوماتیک به روش رگرسیون لجستیک نرم افزار sas تفاوت معنی داری را بین ژنوتیپ kk با کاهش شمار سلول های سوماتیک شیر نشان داد. مقایسه میانگین اثر ژنوتیپ نشان داد که افرادی که دارای ژنوتیپ kl و ll هستند شمار سلول های سوماتیک شیر بیشتری داشتند. مقایسه میانگین شکم زایش با شمار سلول های سوماتیک شیر نیز حاکی از آن بود که افراد شکم زایش چهارم و پنجم و ششم و هفتم شمار سلول های سوماتیک بیشتری در مقایسه با افراد شکم زایش اول داشتند(05/0 p<)و(01/0 p<). مقدار هتروزیگوتی مشاهده شده و مورد انتظار برای این جایگاه به ترتیب 43/0 و 50/0 به دست آمده است. آزمون مربع کای نشان داد که بین فراوانی های ژنوتیپی دوگروه سالم و بیمار اختلاف معنی دار وجود دارد که نشان دهنده رد فرض وجود تعادل در این جامعه است. نتایج ارتباط بین شکم زایش و شمار سلول های سوماتیک نشان داد که شکم زایش پنجم و ششم و هفتم با شمار سلول های سوماتیک مرتبط بود(01/0>p). با انجام آنالیزهای بیوانفورماتیک نیز آشکار شد که جهش تک نوکلئوتیدی تبدیل آلل k به l بالقوه باعث فقدان ایجاد فاکتورهای رونویسی و در نتیجه اختلال در نقش تنظیم چرخه سلولی و بازسازی صدمات وارده به dna می شود.