نام پژوهشگر: محسن نعمت گرگانی
ابوالفضل گلستانی محسن نعمت گرگانی
اتصال هگزوکیناز نوع i (i hk ) به میتوکندری بافت های طبیعی و تومورال مغز انسان مورد مطالعه قرار گرفته است . این بررسی با هدف یافتن تفاوت های احتمالی در چگونگی اتصال این آنزیم به غشای خارجی میتوکندری در بافت های مذکور انجام شده و نتایج آن نشان میدهد که مشابه مغز موش صحرایی، دو جایگاه اتصال برای آنزیم hk بر روی میتوکندری مغز انسان وجود دارد، جایگاه حساس به glucose 6-phosphate و جایگاه غیرحساس به آن . اختلافات مشاهده شده در ویژگی های مکان اتصال آنزیم به غشاء می تواند در تنظیم فعالیت کاتالیتیکی آنزیم متصل نقش قابل ملاحظه ای داشته باشد.
جواد جعفری اقدم محسن نعمت گرگانی
گلوکوآمیلاز (ec3.2.1.3) یکی از آنزیم های اصلی در تکنولوژی نشاسته می باشد. این آنزیم اگزوکربوهیدراز بوده و واحدهای بتا-د-گلوکز را از انتهای غیراحیاءکننده نشاسته جدا می کند. در این مطالعه جهت پایدارسازی این آنزیم و استفادهء بهینه از آن، سعی در تثبیت آنزیم بر روی دو بستر متفاوت گردید. بستر cona-s4b به خاطر ویژگیهای خاص ، انتخاب و تثبیت به روش رونشینی با ویژگی زیستی روی آن انجام گرفت . ایجاد پیوند بین بخشهای قندی آنزیم و بستر، نقش اصلی در این تثبیت را نشان داد. بعد از تثبیت ، فاکتورهای دخیل در بهینه کردن شرایط مورد بررسی قرار گرفت . همچنین آنزیم آزاد و آنزیم تثبیت شده از نظر پایداری حرارتی، پایداری در phهای مختلف ، پایداری در برابر حضور نمک های مختلف و ثابت های کینتیکی و فاکتورهای دیگر مورد مقایسه واقع شد، برای اثبات ایجاد پیوند توسط عوامل قندی در تثبیت انجام شده، عمل دگلیکوزیلاسیون روی آنزیم انجام گرفت . عدم تثبیت آنزیم دگلیکوزیله، نشان دهنده نقش اساسی بخشهای قندی آنزیم در این عمل می باشد. برای انجام مطالعات کینتیکی، سوبسترای دیگری برای آنزیم مطرح و روش جدیدی برای سنجش فعالیت راه اندازی گردید. نتایج بدست آمده نشان می دهد که تثبیت با موفقیت انجام گرفت و آنزیم تثبیت شده از نظر فاکتورهای مختلف بررسی شده، پایدارتر از آنزیم می باشد. روش جدید سنجش فعالیت برای مطالعات کینتیکی مفید بوده و از لحاظ سرعت انجام کار و ساده بودن انجام کار بهتر از روش bern feld می باشد. عدم تثبیت آنزیم دگلیکوزیله روی بستر cona-s4b نشان دهنده موفقیت در انجام عمل دگلیکوزیلاسیون هست .
مریم قبه سیدحسین جاویدان
چکیده ندارد.
حمیدرضا کربلایی حیدری محسن نعمت گرگانی
بستر سفارز-لیپید(سفارز 4b حاوی زنجیره آلکیل) به عنوان بستر هیدروفوب برای رونشینی جذبی بسیاری از پروتئین ها از طریق میانکنش هیدروفوب مورد استفاده قرار گرفته است. برخی از پروتئین ها به دلیل قابل دسترس بودن سطوح هیدروفوب ، بر روی این ماتریکس ها بخوبی تثبیت گردیدند. علاوه برآن ، پروتئین هایی نیز وجود دارند که در فرم طبیعی ساختمان خود، قادر به انجام میانکنش با بازوی هیدروفوب بسترهای مذکور نمی باشند. از جمله این آنزیمها ، آنزیم آلفا آمیلاز می باشد.
مهران میراولیایی محسن نعمت گرگانی
دستیابی به آنزیم های مقاوم یکی از اهداف مهم صنایع بیوتکنولوژی است. استراتژی های متنوعی برای پایدار نمودن آنزیم ها در ادبیات بیوشیمی گزارش شده است. اصلاح محیط نگهداری آنزیم ها توسط مواد بیولوژیکی و شیمیایی و استفاده از حلال های آلی بجای آب، از جمله این روش است. در تحقیق حاضر، چگونگی پایدارسازی آنزیم های مزوفیلیک و ترموفیلیک الکل دهیدروژنازهای استخراج شده از (yadh) yeast و (tbadh) t.brockii توسط پلی ال ها و حلال های آلی مختلف بررسی شده است. فرآیندهای شناخته شده اکسیداسیون گروههای تیول، توده شدن و دآمیداسیون، در جریان غیرفعال شدن بازگشت ناپذیر حرارتی فرم های - holo و apo- yadh و نیز tbadh در حضور چهار قند تری هالوز، سوکروز، مانیتول و سوربیتول مطالعه گردید. با خارج کردن انتخابی zn2+ ساختمانی و حفظ zn2+ کاتالیک در آنزیم yadh فرم apo آن تهیه شد. نتایج مشخص نمود که تقریبا همه قندهای نامبرده توانسته اند هر دو آنزیم را در مقابل فرآیندهای مخرب ذکر شده حفاظت نمایند. بررسی تغییرات ساختارهای دوم و سوم آنزیم های مورد مطالعه به روش cd، نقش حفاظتی قندها را تایید نمود. برا این پیشنهاد گردید که احتمالا قندها دارای خصوصیات مشابه chaperone ها هستند و در عین حال می توانند ترکیبات مناسبی برای به دام انداختن حالت molten- globule برخی پروتئین ها محسوب شوند.مطالعه رفتار آنزیم ها در محیطهای غیر آبی نیز از جمله روش های نیل به آنزیم پایدار محسوب می شود. رفتار هر دو آنزیم الکل دهیدروژناز ترموفیلیک و مزوفیلیک، با ارزیابی فعالیت و پایداری آنها، در حلال های مختلف، مورد بررسی قرار گرفت. مشخص گردید که حلال های آلی غیرقطبی، استفاده شده در ارتقای مقاومت هر دو آنزیم نسبت به گرما، کاندیدهای بهتری هستند. در این زمینه از معیار شناخته شده log p، در انتخاب حلال مناسب تر استفاده گردید. مطالات تغییر کنفورماسیون به روش فلورسانس و نیز بررسی رفتار سینتیکی آنزیم های مورد مطالعه، تایید نمود که دی متیل فرم آمید و دی اکسان به عنوان حلال های قابل امتزاج با آب، می توانند باعث مهار و یا اعمال تغییرات ساختمانی در آنها شوند. براساس یافته های حاصل از پژوهش حاضر به نظر می رسد که روش (( مهندسی حلال یا محیط نگهداری)) می تواند نوعی استراتژی کارآ و مکمل در کنار روش های ((مهندسی ژنتیک) و سایر روش های پایدار سازی آنزیم ها محسوب شود.