نام پژوهشگر: صادق لاریجانی

گزارش، تحلیل و نقد آراء میرزا مهدی اصفهانی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  جواد رقوی   صادق لاریجانی

میرزا مهدی اصفهانی پایه گذار حرکتی است که امروزه «مکتب تفکیک» نامیده می شود. این جریان دعوی بیان معارف ناب اسلامی بدور از هرگونه آمیختگی با افکار بشری را دارد. از ویژگیهای میرزا مهدی مخالف شدید با فلسفه و عرفان است. هدف این نوشتار فراهم آوردن زمینه ای مناسب برای شناخت آراء ایشان می باشد. به این منظور سعی شده است آراء کلامی و الهیاتی میرزا مهدی گزارش، تحلیل و نقد گردد. این رساله با یک مقدمه در سه فصل تنظیم گردیده است. فصل اول بیانگر کلیات بحث نظیر تعریف مسأله، ضرورت و هدف تحقیق، زندگینامه میراز مهدی و... می باشد. در فصل دوم به بیان و تحلیل آراء میرزا و نقد آنها پرداخته شده است. این فصل در شش بخش تنظیم گردیده است؛ بخش اول روش شناسی، بخش دوم معرفت شناسی، بخش سوم وجود شناسی، بخش چهارم جهانشناسی، بخش پنجم خداشناسی، و بخش ششم انسان شناسی میرزا مهدی را واکاوی نموده است. فصل سوم با عنوان بررسی فلسفه و عرفان میرزا مهدی با نگاهی کلی به آراء میرزا در صدد است تا نشان دهد ایشان علی رغم مخالفت با فلسفه و عرفان از نوعی تلاش فلسفی و آراء عرفانی برخوردار بوده و فلسفه ای خاص را پی افکنده است. در این فصل روشن می گردد که میرزا دیدگاهی ایمان گرایانه در باب باورهای دینی داشته و در نهایت نوعی شهود را برای نیل به معرفت دینی لازم می داند. از منظر دیگر می توان میرزا مهدی را در باب گزاره های دینی ظاهرگرا دانست که هر گونه عدول از ظاهر روایات را جایز نمی شمارد، اگر چه در مقام عمل دست به تأویل برده و معانی خلاف ظاهری برای بعضی آیات و روایات بیان نموده است. در آخر فصل سوم به نتیجه بحث اشاره گردیده است.

معرفت نفس از دیدگاه حکمت متعالیه و عرفان اسلامی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  مصطفی عزیزی علویجه   صادق لاریجانی

یکی از مباحث مهم در گستره عرفان عملی «معرفت شهودی نفس» می باشد. منظور از «معرفت» در عنوان مذکور شناختِ حضوری نفس به خود و مراتب مثالی و عقلی و فرا عقلی خود می باشد. این معرفت حضوری و شهودی در مرتبه کامل تری از سنخ «علمِ به علم» و التفات و توجه حضوری به حضور مراتب نفس نزد خویش می باشد. در این رساله نخست دیدگاه صدر المتألّهین پیرامون «معرفت نفس» و مراتب آن بازپژوهی و بررسی شده است؛ سپس دیدگاه عرفان اسلامی مطرح شده و میان آن دو مقایسه و تطبیقی صورت گرفته است. ملاصدرا در پرتو مبانی و بنیان های حکمت متعالیه همچون: اصالت وجود، تشکیک وجود، جسمانیّه الحدوث و روحانیّه البقاء بودن نفس، تجرد مثالی و عقلی و فراعقلی نفس، اتحاد عاقل به معقول، حرکت جوهری نفس، به تبیین نظری معرفت نفس می پردازد و تصریح می نماید که معرفت حضوری به نفس و مراتب آن جز در پرتو سلوک و مجاهدت و مراقبت و ذکر و فکر امکان پذیر نیست. او انسان را نمونه کاملی از جهان تکوین دانسته و معتقد به تطابق انسان به عنوان جهان صغیر و عالم هستی به عنوان جهان کبیر می باشد؛ همه عوالم و مراتب هستی اعم از مادی و مثالی و عقلی و فراعقلی در انسان گنجانده شده است، برخی از آنها در انسان به فعلیت و شکوفایی رسیده و برخی از آن مراتب به صورت بالقوه و استعداد است و بایستی در پرتو حرکت جوهری نفس و مجاهدت و سلوک عملی و علمی به فعلیت برسد. صدر المتالّهین یک تبیین نظری دیگری از معرفت حضوری نفس ارائه می دهد؛ وی بر این باور است که: الف- از یک سو «علم» در همه اقسام حضوری و حصولی از سنخ وجود بلکه عین وجود است. ب- چنان که جهل به دو نوع بسیط و مرکب تقسیم می شود؛ «علم» نیز به دو قسم «بسیط» و «مرکب» منقسم می گردد. منظور از علم مرکب همان «علمِ به علم» می باشد. ج- موجودات امکانی عین ربط و فقر و وابستگی به خداوند هستند بلکه آنها حیثیّتی جز ربط و فقر به واجب تعالی ندارند. بر این اساس نگاه به موجودات بدون نظر و توجه به مقوّم و هستی بخش آنها نگاهی باطل و غیر واقع بینانه است. بنابراین: از آنجایی که حقیقت و هویت نفس از سنخ علم و آگاهی است و از سوی دیگری چنین نفسی عین ربط و وابستگی به حق تعالی است؛ سالک می تواند در پرتو مجاهدت علمی و عملی، فقر وجودی خود را شهود کرده و در پرتو آن مقوّم و هستی بخش خود را نیز به شهود بنشیند و این معرفت حضوری از سنخ «علمِ به علم» می باشد؛ نه علم بسیط. عرفان اسلامی نیز با تکیه بر مبانی خاص خود مانند: «وحدت شخصی وجود»، «تجلّی»، «فناء فی الله» به تبیین نظری «معرفت شهودی نفس» می پردازد. در این نوشتار پس از برجسته نمودن و ایضاح مبانی عرفانی «معرفت نفس» به ذکر دیدگاه ها و نظریات برخی از اهل معرفت همچون «عزّ الدین نسفی»،«أفضل الدین کاشانی»، «ملکی تبریزی»، «علامه طباطبایی» پرداخته شده است. علّت اصلی در مطرح نمودن دیدگاه های این چهار اندیشمند عارف این است که اوّلاً آنها در کتاب های خود موضوع «معرفت شهودی نفس» را به طور ویژه و مبسوط بیان نموده و ابعاد و زوایای دقیق بحث را برجسته و تبیین کرده اند؛ و ثانیاً این بزرگان راه کارهای عملی و سلوکی دستیابی به معرفت نفس و موانع و مراحل موجود در آن را به طور آشکار در اختیار رهپویان آن قرار می دهد. عرفان اسلامی با تکیه بر دو مفهوم کلیدی «مطلق» و «مقیّد» معرفت نفس را تبیین می کند. نفس انسانی تعیّن و مظهر حقیقه الحقایق یا آن وجود مطلق الهی است. معرفت حضوری به نفس در گرو تابش انوار تجلّی حضرت حق بر دل و ضمیر سالک است. تجلّی حقیقت مطلق در نفس سالک مستلزم فنای از قیود و تعیّنات است. سالک در پرتو دریافت نور تجلی بر حسب استعدادش، به مقام فناء فی الله- اعم از فناء فعلی، صفاتی و ذاتی- رسیده و به «بقاء بعد الفناء» دست می یابد. در پایان درسه زمینه؛ «مبانی و مفروضات»، «اصل نظریه»، «پیامدها و آثار»، میان دو دیدگاه حکمت متعالیه و عرفان اسلامی مقایسه و سنجشی صورت گرفته است. در این رساله نیز به تبیین ملازمه معرفت نفس و معرفت ربّ پرداخته شده و به پنج تقریر از این ملازمه اشاره گردیده است: تقریر«مظهریّت»، «عینیّت»، «مشابهت»، «افتقار»، «اوصاف و خصلت ها». همچنین در ادامه پیامدها و آثار علمی و عملی معرفت نفس و عوامل و موانع دستیابی به آن ذکر گردیده است.

بررسی بیان ناپذیری تجربه عرفانی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  سید احمد فاضلی   صادق لاریجانی

چکیده در نوشته پیش روابتدا به مفهوم و نیز سرشت تجربه دینی وعرفانی پرداخته شده است و ضمن بررسی عناصر تحلیلی و درون مایه های آنان، نسبت تجربه دینی و عرفانی و تقسیمات آنها مورد توجه بوده است. مفهوم شناسی تفصیلی"بیان"بخش دیگری از این تحقیق را به خود اختصاص داده است و در ادامه ضمن اشاره به مواردی که در مظان خلط با بیان ناپذیری است، اهم دلایل بیان ناپذیری طرح،تحلیل و بررسی شده است و نتیجه آنکه دلایل بیان ناپذیری ادعا شده مفید به مقصود-بیان ناپذیری مطلق تجربه عرفانی- نیستند. در ادامه تحلیلهایی به نفع بیان پذیری بررسی شده است و در نهایت سوال از امکان بیان تجربه عرفانی با پاسخی مثبت مواجه می شود. واژگان کلیدی: تجربه دینی، تجربه عرفانی، تعبیر، توصیف، بیان ناپذیری

معنای زندگی از دیدگاه علامه طباطبایی(ره)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  محمود دیانی   صادق لاریجانی

چکیده تا زمانی که علوم مختلف بشری در صدد تبیین های معطوف به غایت(= تبیین هدف شناختی) بودند، برای زندگی انسان نیز، هدف یا اهدافی را ترسیم می نمودند و کسی نگران معنای زندگی نبود و انبیاء، حکیمان و مصلحان در صدد ارائه ی راه هایی برای استفاده ی بهینه از نعمت زندگی و تحصیل موفق هدف زندگی توسط انسان بودند. اما زمانی که انسان به تبیین مکانیکی عالم روی آورد، و رفته رفته به زبان حال و گاهی به زبان قال، منکر هدف و غایت شد، یکی از مهم ترین مسایلی که فراروی او قرار گرفت، مسئله ی معنای زندگی انسان بود. و این که انسان چرا باید زندگی کند؟ و شگفت تر این که برای برخورداری از این زندگی چرا باید متحمّل هزینه های آن (= آلام و رنج ها) شود؟ به همین خاطر متفکران بشر تلاش کردند تا از زوایای مختلف به این سوال پاسخ دهند و روشن سازند که زندگی انسان دارای معناست و ارزش زیستن دارد. در این رساله تلاش شده است تا مبانی هستی شناسانه ی علامه طباطبایی(ره) درباره ی مبدأ، معاد، انسان و جهان در بخش های مختلف بررسی شود و نظریه ی ایشان در باب معنای زندگی استنباط و استخراج گردد. از منظر ایشان، خدای متعال از آفرینش انسان هدفی داشته است و چون انسان از یک سو اشرف مخلوقات است و توان تحصیل سعادت، لقاء الهی و حیات طیّبه را دارد و فطرت او نیز به همین، حکم می کند و از دیگر سو، مجموعه ی آفرینش، منسجم و متلائم الاجزا و الابعاض است، در صورتی که آدمی هدف خدا را از آفرینش انسان هدف خود قرار دهد، از حمایت اجزاء آفرینش برخوردار می شود و در نهایت به زندگی و حیاتی دیگر دست می یابد و در صورت غفلت از این هدف گرفتار معیشتی سخت و ضنک می گردد و همه ی اجزاء آفرینش را به مقابله با خود برمی انگیزد و آن وقت است که برای زندگی خود معنایی نمی یابد. ازنظر ایشان یافتن این معنا تنها از طریق هماهنگ شدن با ندای فطرت و آهنگ کلی آفرینش امکان پذیر است و دین هم چیزی جز این نیست. پس انبیاء که پیام آوران خدا در امر دین هستند، سفیرانی برای معنابخشی به زندگی انسانند. طُرفه آن که همه ی لحظات زندگی بهره مندان از چنین حیاتی، معنادار است و هیچ مشکل و بحرانی نمی تواند معنا را از زندگی آنان سلب نماید. واژگان کلیدی: خدا، معنا، زندگی، هدف، علّامه طباطبایی(ره)، حیات طیبه، فطرت، دین، انسان، جهان

بررسی و نقد تعدد قرائت ها از دین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1388
  محمد علی رستمیان   صادق لاریجانی

بحث تعدد قرائت ها از دین یکی از بحث های معرفت شناختی است که بر زمینه معرفتی مدرن در عالم غربی شکل گرفته و در سایر جوامع بشری نیز گسترش یافته است. هر چند که این بحث حیطه گسترده ای را شامل می شود، اما یکی از مهم ترین بحث های آن به کثرت فهم و معرفت ها، یعنی تفسیرهایی می پردازد که از متون دینی در یک دین خاص حاصل می شود. این پایان نامه به این بحث از منظر اسلامی و با توجه به سر منشأهای غربی آن می پردازد. با توجه به موضع گیری ها در مورد بحث تعدد قرائت ها از دین، چه در جامعه اسلامی و چه جوامع غربی، به نظر می رسد که می توان یک نگرش غالب که راه میانه ای را می جوید، یافت که کثرت را در چهارچوبی خاص می جوید. در راستای این جستجو نگرش های مختلف در جامعه اسلامی را که به طور مستقیم به بحث تعدد قرائت ها از دین پرداخته اند، بررسی کردیم، تا تلقی ها و نگرش های مختلف از بحث روشن شود. از این بررسی ها مشخص شد که تلقی های مختلف از بحث در تایید و انکار اصل تعدد قرائت ها از دین تأثیر زیادی داشته است. همچنین به بیان اختلاف های فکری در جامعه اسلامی و منشأ شکل گیری این اختلاف ها پرداختیم. دراین بررسی مشخص شد که ریشه اختلاف های فکری به نوعی نسبیت پذیرفته شده در معرفت دینی باز می گردد که از طریق نسبیت آموزه های دینی، تفسیرپذیری متون دینی، اختلاف مبانی و اصول موثر در معرفت یا تکافو ادله حاصل می شود. اما این نسبیت هیچگاه مطلق نیست و در محدوه خاصی رخ می دهد. برای شناخت حد و مرز این اختلاف ها به بحث ثابت و متغیر در دین اسلام پرداختیم. در این رابطه به بررسی و نقد راه کارهای مختلفی پرداختیم که در این باره طرح شده است و طرح تعدد قرائت ها از دین در چهارچوب ضروریات دین و روش اجماعی در استنباط آموزه های دین را پی ریزی کردیم. در این طرح با توجه به اختلاف هایی که در ضروریات دین مطرح است، عناصر ثابتی از ضروریات دین را بررسی کردیم که در آنها اختلافی وجود ندارد و با وجه اختلاف در حدود و ثغور این ضروریات باز هم چهارچوب ثابتی را برای فهم آموزه های دینی تشکیل می دهد. اما باید توجه داشت که از منظر اندیشه اسلامی، پذیرش محدوده قرائت پذیر از دین، به معنای تایید تمام دیدگاه های مطرح در این محدوده نیست. هیچ دلیلی بر این وجود ندارد که باید به کثرت گردن نهاد، بلکه می توان ادله ای را اقامه نمود که وحدت بهتر از کثرت است. بنابراین با توجه به امکان ارزیابی قرائت های مختلف، ضرورت بازنگری در اختلاف ها و شناسایی راه شکل گیری وحدت همواره باید صورت گیرد. اما از آنجا که اصولا قرائت های مختلف از اسلام در چهارچوب نظریات مختلف از کل دین به عنوان یک مجموعه مطرح می شود، این بررسی ها همواره به یک داوری قطعی در باره قرائت ها و درستی و نادرستی آنها منجر نمی شود. از این جهت ممکن است که هر چند بعضی از ابعاد یک یک قرائت از دین ابطال شود، اما این به معنای طرد کل نظریه و تئوری نیست، راه رتبه بندی قرائت های مختلف، به معنای نزدیکی یا دوری از آموزه های دین فراهم می شود.

فضیلت اخلاقی ( بررسی تاثیر ارسطو بر فیلسوفان مسلمان )
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم 1380
  احمد مروی   صادق لاریجانی

تحلیلی که ارسطو از فضیلت داده است از اهمیت زیادی برخوردار است و تاثیر زیادی بر حکیمان مسیحی و مسلمان و حتی فیلسوفان غیردینی پس از خود نهاده است . این رساله در دو بخش سامان یافته است . در بخش اول ابتدا به بررسی زندگی و آثار ارسطو به ویژه در حوزه اخلاق پرداخته شده است . در فصل دوم نظریه فضیلت ارسطو مطرح و تحلیل وی که آن را حد وسط امور نسبت به هر عامل اخلاقی می داند بررسی شده است . در همین فصل انواع فضیلت ها بحث و همگی آنها در دو گروه فضیلت های اخلاقی و عقلانی جای گرفته اند. مهمترین فضیلتهای اخلاقی عبارتند از شجاعت ، خویشتن داری (عفت ) ، حکمت و عدالت . در بخش دوم ابتدا نظریه فضیلت حکیمان مسلمان مانند فارابی ، ابن سینا، ابن مسکویه ، عامری و خواجه طوسی مطرح شده است و در خلال بررسی آرا آنها تاثیر چشمگیر ارسطو مورد تاکید قرار گرفته است . البته تفاوت اصلی دیدگاه آنها با ارسطو به مساله جاودانگی انسان بر می گردد که نحوه نگرش آنها به سعادت و فضیلت انسانی را از نظریه ارسطو ممتاز کرده است . در فصل دوم این بخش با الهام از آموزه های دینی و دستاورد حکیمان مسلمان به نقد نظریه حد وسط ارسطویی پرداخته شده است . در فصل سوم با طرح چشم انداز کلی اخلاق اسلامی ، جایگاه فضیلت و اهمیت آن در سعادت آدمی بازشناسی شده است . و بالاخره در فصل آخر کتاب به اجمال دیدگاه حکمت متعالیه در باره سعادت و فضیلت مطرح شده است .

تحلیل زبان قرآن و متدولوژی فهم آن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم 1381
  محمدباقر سعیدی روشن   - معرفت

در فصل نخست این پایان نامه بر مساله زبان ، مفهوم زبان ، فلسفه زبان، و کارکردها ونقشهای گونه گون زبان به ویژه زبان هنری-ادبی را از زبان متعارف و علمی بحث می شود.فصل دوم ، زبان دین را بررسی می کند.در فصل سوم چشم اندازی بر مهمترین عناصر فکری سه قرن اخیر غرب ، به ویژه معرفت شناسی تجربی ، فلسفه تحلیلی و هرمنوتیک فلسفی و چالشهایی است که این عناصر در فراروی معرفت دینی و زبان دین بحث می شود. فصل چهارم گزارشی است از چهار طیف از رهیافتهای زبان دینی معاصر غرب که در عین حال بر معضلهای بنایی یا مبنایی هر یک نیز فی الجمله اشاراتی گویا رفته است.در فصل پنجم کوشش شده است تا ریشه ها، زمینه ها و علل بروز نظریات زبان دینی جدید غرب واکاوی شود. در فصل ششم به حوزه زبان قرآن وارد می شود. در فصل هفتم به طرح این پرسش اصلی می پردازد که آیا زبان قرآن ناظر بر معانی ویژه، وضع عرفی خاص است یا در همان معنای عام لغوی-عرفی؟ و یا آن که نوعی تفصیل در این زمینه مطرح خواهد بود؟. در فصل هشتم ، قرآن زبان نمادها یا حقایق متعالی است بحث می گردد.در فصل نهم به این پرسش پاسخ می دهد که آیا زبان قرآن تنها اثر کارکردی و تعهد برانگیزی دارد یا آن که گزاره ها و آموزه های این متن در قلمرو موضوعات گوناگون تمامی برخاسته از واقعیت و حکایت از حقیقت دارد ؟ در فصل دهم راههای گوناگون پیشادینی و درون دینی که زمینه های کشف زبان قرآن را فراهم می نماید مورد بررسی قرار می گیرد.فصل یازدهم دیدگاه نویسنده را در زبان قرآن بیان می کند.آخرین فصل این پایان نامه را معناشناسی و هرمنوتیک فهم قرآن تشکیل می دهد.

عدالت و ارزشهای اخلاقی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم 1381
  مرضیه صادقی   صادق لاریجانی

تبیین عدالت به عنوان فضیلت نفس معمولا مبتنی بر تقسیمات قوای نفس می باشد چنانکه بعضی از حکیمان مسلمان نیز چنین کرده اند. در بحث عدالت فردی، بررسی و مقایسه تبیین های حکمت عملی بویژه عدالت آکوئیناس و ارسطو از یک طرف و اختلاف ارسطو و افلاطون با هیوم از طرف دیگر برای پی بردن به راه حلهای جدید به منظور حل مشکلات متفکران مربوطه حائز اهمیت است. به علاوه ، دیدگاه اخلاقی جدید و سخن حکیمانه مسلمان در باره فضیلت عدالت و شباهت دیدگاه آنان با افلاطون و نیز معرفی عدالت به عنوان شریفترین و مهمترین فضیلت اخلاقی قابل توجه است. در بحث عدالت اجتماعی ، عدالت نظامی است مبتنی بر این اصل که هر عضو جامعه حقوق معینی دارد حقوقی که یا از طبیعت چیزها بر می خیزد و یا از افعال آدمی، از آن حیث که موجودی مسئول و آزاد است، نشات می گیرد. بنابراین در کنار حقوق طبیعی ، بحث شایستگی و استحقاق نیز مطرح می شود. راولز در باب عدالت اجتماعی ، نظریه مدرن خود را براساس نظریه قرارداد اجتماعی طرح می کند و در عدالت به عنوان انصاف، آزادی و برابری را یکجا جمع می کند . نظریه وی مستلزم یک سری مفروضات فلسفه اخلاقی از جمله خودمختاری ، احترام به خود ، تقدم حق برخیر است. لازمه دیدگاه وظیفه گروانه وی است. نکته مهم در اینجا این است که درک راولز از انسان و اخلاق در نقطه مقابل درک ارسطویی بوده و شباهت زیادی با دیدگاه کانتی دارد. اما لازمه قراردادگرایی وی این است که مبنای الزام به عدالت را قرار داد قرار می دهد و در این صورت، مهمترین اشکال این خواهد بود که عدالت یک امر اعتبار کردنی می گردد. راولز ضمن طرح دو نوع انگیزه ، انگیزه انسان را میل به عادلانه عمل کردن در مقابل انگیزه نفع شخصی معرفی می کند و مسئله بی طرفی که ریشه در بحث تعمیم پذیری و ساختارگرایی اخلاقی کانت دارد را مطرح می کند. بعلاوه در بحث از رابطه عدالت با ارزشهای دیگر، برخلاف بعضی از لیبرالیستها که اولویت آزادی را بر ارزشها مطرح می کنند، معتقد به حاکمیت عدالت می گردد ، زیرا آن را به عنوان معیار ارزیابی و درستی افعال خارجی قلمداد می کند.

سخن گفتن از خدا /معناشناسی اوصاف الهی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم 1382
  امیرعباس علیزمانی   احمد احمدی

ما به هنگام سخن گفتن از خدا، به طور معمول ، از طریق بیان اوصاف خداوند به سخن گفتن در باره او می پردازیم. بنابراین برای فهم درست معنای این نوع گزاره ها ، ماچاره ای جز تحلیل معناشناسی اوصاف الهی نداریم. پرسش اصلی در بحث سخن گفتن از خدا این است که : چگونه می توان از طریق زبان محدود بشری در باره موجود نامحدود و متعالی سخن گفت؟در این مورد به بررسی پاسخهای مختلفی که از سوی متفکران مختلف در طول قرون و اعصار مطرح شده است ، پرداخته و دراین زمینه به بیان و نقد دیدگاههای متفکرانی چون، فلوطین، دیونوسیوس، ابن میمون، قاضی سعید قمی، توماس آکویناس، ملاصدرای شیرازی ، ابن عربی، ویتگنشتاین، آیر، فلو، هیر، میچل، هیک، فیلیپس، مالکوم، آلستون و بریث ویت و ... می پردازد.

تبیین و نقد آرا السدیر مک اینتایر در فلسفه اخلاق
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم 1382
  حمید شهریاری   محمد لگنهاوزن

السدیر مک اینتایر در سال 1929 در یک خانواده اسکاتلندی به دنیا آمد و بیشتر تحصیلات خود را در انگلستان گذراند. او ابتدا در انگلستان و اینک در آمریکا تدریس دارد. اهمیت وی در رویکرد انتقادیش به فرهنگ رایج در غرب است. از این میان بیش از همه به نقد عاطفه گروی، سودگروی، لیبرالیسم و مدرنیسم در اخلاق و سیاست توجه نموده است، به طوریکه او را یکی از بزرگترین منتقدان لیبرالیسم غربی می دانند.وی را یکی از مدافعان جدی ارسطوگروی که یکی از ریشه های تفکر اخلاق دینی است محسوب می دارند. از این جهت به دید متدینان به ویژه اندیشمندان مسیحی ، یهودی و مسلمان جایگاه مک اینتایر در فلسفه اخلاق و فلسفه سیاست معاصر در خور توجه خاص است.

حکومت دین ((مشروعیت و وظایف))
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم 1379
  فاطمه قاسمی   صادق لاریجانی

بحث از حکومت دینی، بحث جدید نیست. چرا که از ابتدای خلقت و با ارسال هر رسولی، هر جا که زمینه حکومت فراهم بوده است، حکومت دینی شکل گرفته است. حکومتی که صلاح و سعادت جامعه بشری را در هر دوره ای بر عهده داشته است و تا امروز نیز چنین است. اما همیشه مورد انکار چهره های پلید و سیاس قرار گرفته است. چهره هایی که مصلحت و منفعت آنان در حکومتی دین نمی بادش. لذا، هر جا که به نام دین حکومتی تشکیل شده و به مسایل اجتماعی و حکومتی مردم پرداخت مورد تضعیف حیله گران قرار گرفت، به نام اینکه در شان دین که امری قدسی و معنوی است، حکومت که امری مادی است، نمی باشد و از حرمت آن کاسته می شود، چرا که دین باید به آخرت مردم بپردازد و از دنیا و مادیات منزه باشد. با این تبلیغات، برخی مردم و حتی برخی از دانشمندان علوم دینی نیز فریفته شدند و حکومت دینی را غیرضروری دانسته و دین را مسئول تنظیم امور معیشتی و مادی مردم ندانستند.امروزه نیز همین بحثها و انکارها بر سر حکومت دینی وجود دارد با شکل و ترفندی جدید. خصوصا درزمان غیبت امام معصوم (ع) در این رساله، سعی شده است به نحو کلی و اجمال، به مسئله حکومت پرداخته شود و سپس به بیان اینکه آیا دین و بالخصوص، اسلام حق حکومت دارد و آیا برنامه ای برای تنظیم روابط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و ... در جامعه دارد یا خیر؟همچنین به بحث مشروعیت حکومت پرداخته شده است که به طور مفصل، به ملاک و دلیل اطاعت و فرمانبری مردم از حکومت پرداخته شده است. قابل ذکر است که این بحث در رساله، از تازگی خاصی در میان دیگر کتب برخوردار است.نیز بررسی هر چند اندک وظایف حکومت دینی صورت گرفته است و اینکه آیا حکومت دینی فقط وظیفه ابلاغ ایمان را دارد و یا مسئول ایمان آوردن مردم است و یا اینکه علاوه بر مسئولیت ایمان آوردن، مسئول حفظ و اجرا مصادیق و احکام ایمانی نیز می باشد؟به هر حال، درحد توان به بررسی این مسئله و گردآوری آرا و نظرات مختلف از دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی پرداخته شده است تا در رساله ای هر چند کوتاه، این موضوع، بطور یکجا و مدون مورد بررسی و جمع آوری قرار گیرد. چرا که پرداختن به این موضوع به نحو مفصل و کامل توانی فراتر از حیطه علم و دانش ما می طلبد