نام پژوهشگر: علیرضا حسینی بهشتی

جهانی شدن: حقوق شهروندی و قومیت گرایی (بررسی موردی کردستان ایران)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1388
  محمد رضا رزاقی   علیرضا حسینی بهشتی

در این پژوهش ما با سه واژه ی کلیدی جهانی شدن، حقوق شهروندی و قومیت گرایی مواجه هستیم جهانی شدن پدیده ای نوظهور در چند دهه ی اخیر است که مباحث عمده ای را میان اندیشمندان و صاحب نظران اجتماعی بر انگیخته است این پدیده بسیاری از مفاهیم را دارای قبض و بسط معنایی نموده و حوزه های گوناگونی از زندگی بشر را متاثر ساخته است بی تردید جهانی شدن بر مسأله ناسیونالیسم قومی تأثیر گذار بوده است و در خصوص رابطه بین دو مفهوم جهانی شدن و قومیت گرایی دو دیدگاه کلی و متباین وجود دارد پاره ای از اندیشمندان جهانی شدن را موجب افزایش تنازعات قومی می دانند و گروهی دیگر معتقدند جهانی شدن با ایجاد یک فرهنگ فراملی جهانی در نهایت به کاهش تعارضات و تنازعات خواهد انجامید. اما در حقیقت فرضیه ای که این پژوهش درصدد اثبات آن است این می باشد که فرایند جهانی شدن در دراز مدت منجر به کاهش منازعات قومی خواهد شد و این امر ملازمه ای با ایجاد یک فرهنگ جهانی و فراملی یا به عبارت دیگر محو خرده فرهنگ ها ندارد بلکه جهانی شدن با نظرداشت کلیه وجوه و شاخصه های آن هویت گرائی را پر رنگ و قومیت را به صورت یک پدیده ی هویت بخش در خواهد آورد لیکن این به معنای افزایش تنش و منازعه ی بین اقوام نخواهد بود چرا که پدیده چند بعدی جهانی شدن حوزه ها و مفاهیم گوناگون زندگی بشر را تحت تأثیر قرار داده که یکی از آن مفاهیم که در این پژوهش بدان خواهیم پرداخت مفهوم حقوق شهروندی خواهد بود که در حقیقت فرایند جهانی شدن با دست خوش قرار دادن حقوق شهروندی و ارتقاء آن منازعات قومی را کاهش داده و اقوام گوناگون مطالبات خود را در قالب مدنی و تحت عنوان حقوق شهروندی پی گیری خواهند نمود و مناطق کرد نشین ایران نیز که در این پژوهش بعنوان یک نمونه مورد بررسی قرار گرفته اند از این قاعده کلی مستثنی نخواهند بود.

شهروندی جهانی در عصر جهانی شدن: رهیافت بینافرهنگی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1388
  محمدعلی توانا   علیرضا حسینی بهشتی

هدف رساله حاضر ، ارائه نظریه ای هنجاری در باره شهروندی جهانی است که در آن برابری و تفاوت با هم سازگار باشند. بدین معنا که رساله حاضر تلاش می کند ، نظریه ای درباره شهروندی ارائه دهد که 1- فارغ از مرزهای قلمرویی همه شمول باشد 2- به همه انسان ها – فارغ از تفاوت های آنها - موقعیت سیاسی برابر اعطاء کند 3- تفاوت های گروه های فرهنگی را به رسمیت بشناسد. روش رساله برای دست یابی به این هدف روش تحلیل منطقی است. بدین معنا که با روش استدلالی نشان داده می شود که گزاره های جدید ( فرضیه ها ) با دانش متعارف سازگاری دارد. بر اساس چنین مقدماتی ، رساله حاضر تلاش نمود 1- بحران شهروندی در دنیای معاصر را نشان دهد 2- ناکارآمدی پاسخ های ارائه شده به این بحران را نشان دهد 3- راه حلی جدید برای این بحران ارائه نماید. این راه حل دارای دو بخش است.بدین معنا که نخست امکان شهروندی جهانی ( شهروندی همه شمول فراسوی مرزهای قلمرویی ) و سپس امکان رفع تعارض میان برابری و تفاوت را نشان می دهد. بر این اساس ، برای تحقق شهروندی جهانی 1- می بایست شهروندی از دولت و ملت جدا شود 2- به جای دولت و ملت ، می بایست عرصه عمومی چندلایه جهانی ( فراقلمرویی ) بستر اصلی شهروندی شود 3- عضویت فراقلمرویی ، حقوق بشر جهانی ، وظایف جهانی و مشارکت ارتباطی فراقلمرویی نهادینه شود. برای رفع تعارض برابری و تفاوت نیز می بایست شهروندان در پس زمینه مشترک زبانی ، در گفتگوی اخلاقی-عقلانی ، ضمن شناسایی تفاوت های یکدیگر ، فرصت مشارکت برابر می یابند. بدین معنا در عرصه عمومی چندلایه فراقلمرویی انسان ها – به مثابه شهروند – می توانند هم تفاوت های خود را حفظ نمایند و هم با هم برابر شوند.

بررسی روند مشارکت شهروندان استان کردستان در انتخابات ریاست جمهوری 84-1376
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1388
  بهروز زرین کاویانی   مسعود غفاری

مشارکت سیاسی به عنوان یکی از ابعاد توسعه سیاسی در بر گیرنده ابعاد و وجوه فراوانی است، که می-تواند نظام های سیاسی را در فرآیند دستیابی به یک وضعیت مطلوب به لحاظ نزدیکی به دموکراسی یاری رساند. در واقع، میزان و نحوی مشارکت سیاسی سنجه (معیار) مناسبی برای شناخت میزان مشروعیت حکومت ها به حساب می آید. در این راستا مشارکت سیاسی به عنوان یک متغیر وابسته همواره از عواملی چند تأثیر و تأثر پذیرفته است. نوع ساخت نظام سیاسی، وجود قومیت ها و هویت های متعدد در داخل یک سرزمین، مسائل اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی گوناگون از جمله عواملی هستند که در افزایش یا کاهش سطح مشارکت شهروندان تأثیر بسزایی دارند. به عبارت دیگر مشارکت سیاسی (در صورت افزایش و یا کاهش) می تواند به صورت مستقیم حیات سیاسی یک کشور را تحت الشعاع خود قرار دهد. در این رهگذر باید تهدید ها و فرصت های به وجود آمده توسط مشارکت کننده گان و نسبت آن با مشروعیت نظام سیاسی را سنجید، تا بلکه بتوان در ترسیم چشم انداز آینده از آن بهره گرفت. هدف اصلی ما در این تحقیق بررسی علل روند نزولی میزان مشارکت شهروندان استان کردستان در بازه زمانی 1376 تا 1384 می باشد. جهت دستیابی به عوامل اصلی اثرگذار بر این روند نزولی، با مطالعه گسترده و هم چنین مصاحبه با خبرگان حوزه (شامل اساتید و دانشجویان) مدل مفهومی تحقیق شامل پنج متغیر اصلی استخراج و معرفی گردید. در ادامه با استفاده از این متغیرهای اصلی و زیر شاخص های آن پرسش نامه نهایی تحقیق تدوین و در میان جامعه آماری تحقیق توزیع گردید.در این تحقیق جهت تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده به طور متناسب از آزمونهای آماری با استفاده از نرم افزارهای آماری مربوطه( (spss بهره گرفته شده است. پس از تحلیل داده ها و یافتن عوامل اصلی تأثیرگذار بر کاهش میزان مشارکت مردم استان کردستان در انتخابات ریاست جمهوری در بازه زمانی مذکور، رتبه هر یک از عوامل و میزان تأثیر آنها مشخص گردید و در پایان مدل نهایی تحقیق شکل گرفت. مدل بدست آمده در این تحقیق از یک طرف و در قیاس با مدل های موجود از نوآوری مناسبی برخوردار بوده و از طرف دیگر می تواند دیدگاه های روشنی را برای تصمیم سازان و مسئولان مربوطه فراهم نماید که بتوانند زمینه هایی را جهت برون رفت از مشکلات مطرح شده در تحقیق و کمک به افزایش مشارکت سیاسی مردم استان در انتخابات دوره های آتی، ترسیم نماید.

تحول سویه سیاسی اندیشه جلال آل احمد : بازگشت به خویشتن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1387
  مسلم عباسی   عباس منوچهری

چکیده ندارد.

تبارشناسی مفهومی فرونسیس ارسطو در سروده های هومر، جستجو در مبانی فلسفه ی سیاسی کلاسیک یونان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1387
  میثم امانی   مصطفی یونسی

چکیده ندارد.

پلورالیسم ارزشی و آزادی در اندیشه آیزایا برلین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1387
  یاشار جیرانی   علیرضا حسینی بهشتی

سر آیزایا برلین، فیلسوف سیاسی و تاریخ نگار اندیشه، یکی از اندیشمندان تاثیرگذار سیاسی قرن بیستم در دنیای انگلیسی زبان می باشد. او مولف دو نظریه معروف در مورد آزادی (مثبت و منفی) و پلورالیسم ارزشی است. این دو مفهوم، و رابطه آنها با یکدیگر، یکی از کلیدی ترین مسائل را در اندیشه لیبرالی معاصر شکل بخشیده اند. برلین در صورت بندی اش از پلورالیسم ارزشی از یک سو، به تکثر تقلیل ناپذیر ارزش ها و نبود هیچ فرا روایتی برای قضاوت بین آنها تاکید دارد، اما از سوی دیگر برلین در صورتبندی اش از مفهوم آزادی، آزادی منفی را به عنوان یک ارزش جهانشمول که نسبت به بقیه ارزشها برتری دارد به رسمیت می شناسد. در این تحقیق تلاش براین بوده است که به بررسی رابطه مشکل ساز این دو مفهوم در اندیشه آیزایا برلین پرداخته شود. این کار از طریق تبیین دقیق هرکدام از مفاهیم، و سپس سنجش رابطه آنها انجام شده است. این تحقیق سعی داشته است با سنجش انسجام درونی ادعاهای برلین در مورد رابطه این دو مفهوم، قدمی در راه شناخت آرای آیزایا برلین، و هم قدمی در مسیر حل رابطه مشکل ساز دو مفهوم مذکور بردارد.

آزادی مثبت از دیدگاه هانا آرنت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1380
  محرم طاهرخانی   علیرضا حسینی بهشتی

در سنت فلسفه سیاسی غرب ، آزادی یا در قالب سنت فلسفی مابعد الطبیعی وضد سیاسی و یا در سنت مذهبی مطرح شده است و به همین علت ، ویژگی اصلی و سیاسی خود را که به عمل در عرصه حیات عمومی مربوط می شود ، از دست داده است . برای مقابله با این وضع ، هانا آرنت مفهوم آزادی مثبت را مطرح نموده است که به معنی امکان عمل در حوزه عمومی است . علت پیدایی سیاست از دیرباز تامین حوزه ای عمومی برای سیاسی آزاد بوده است دراین نوع از آزادی فرد از حالت منفرد و منفصل خارج شده و فعالانه در حیات سیاسی مشارکت می کند. آزادی فقط در عرصه عمومی عمل و در فضای عمل سیاسی شکل می گیرد . هانا آرنت آزادی منفی را به رهایی تعبیر نموده که آزادی به معنای واقعی نیست و فقط می تواند شرط تحقق آن باشد. او معتقد است عمل آزاد به مشابه جوهر راستین سیاست نیازمند بی نظمی ، پیش بینی ناپذیری ، آزادی و تکثر است . علت وجودی سیاست آزادی است و سیاست مهم ترین مظهر و جایگاه آزادی است . آزادی به عمل و کنش فرد در زندگی عمومی ونه خصوصی اطلاق می شود و زندگی سیاسی با آزادی یکسان می گردد. لازمه برقراری آزادی خروج از حوزه خصوصی و ورود به حوزه عمومی و سیاسی است . مفهوم عمل آزاد آرنت در مقابل و در تضاد با رفتار مقید در نظر ساخت گرایان و رفتار گرایان قرار می گیرد که فرد را حامل ساختار ها و مجری نقش ها و رفتارهای معین می دانند.

تاثیر ساختار سیاسی بر رشد احزاب در ایران 68-76 ( با تاکید بر حزب کارگزاران سازندگی)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1379
  نرگس خاتون رستمی   علیرضا حسینی بهشتی

امروزه یکی از مباحث عمده جامعه ما بحث توسعه سیاسی است و مشارکت سیاسی ابزاری برای رسیدن به آن قلمداد می شود. مشارکت سیاسی در جامعه می تواند به صورتهای گوناگونی مانند فعالیت گروهها و احزاب سیاسی و یا به صورت سازمان نیافته وجود داشته باشد. فعالیت احزاب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، دارای فراز و نشیب های زیادی بوده است . در اوایل انقلاب تعدد احزاب مشاهده می شد اما به علل گوناگونی از جمله ترورهای مکرر و سپس شروع جنگ تحمیلی ، از فعالیت آنها کاسته شد. اما با پایان یافتن جنگ و شروع دوره بازسازی و نوسازی ، گروههای سیاسی موجود فعالیت بیشتری از خود نشان داده اند. در دوره 68-76، در ابتدا تنها گروههای سیاسی (درون حاکمیتی ) فعال بودند اما به تدریج شاهد ظهور احزاب نیز بودیم، مانند کارگزاران سازندگی (درون حاکمیتی ) . شرایط و زمینه های پیدایش این گروهها و احزاب ، چگونگی تاثیر گذاری ساختار سیاسی نظام در تاسیس آنها ، چگونگی فعالیت گروههای سیاسی در ساختار سیاسی و تاثیر آنها در پیدایش احزاب جدید ، تغییرات در سطح هیات حاکمه و تاثیر آن در سازماندهی های جدید در قالب حزب ، مد نظر این پژوهش بوده است. به همین منظور گروههای سیاسی فعال در جامعه مورد بررسی قرار گرفته اند. همچنین تاکید اصلی بر پیدایش حزب کارگزاران سازندگی بوده است . از بررسی فعالیت بیشتر گروهها و احزاب سیاسی در این دوره می توان به چند نکته مهم رسید: اولا حرکت تاسیس این احزاب از بالا به پایین بوده است . بنابراین به نوعی احزاب درون حاکمیتی بوده اند . ثانیا این احزاب خود از جمع نخبگان شروع شده و در صدد جذب نخبگان دیگر بوده اند که این امر نوعی پلورالیسم نخبه گرا را در نظام جمهوری اسلامی پدید آورده است .

حکومت دینی در اندیشه سیاسی توماس آکویناس و امام خمینی (ره)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1380
  مجید قاسمی پطرودی   حاتم قادری

با ظهور دین اسلام و مسیحیت در عرصه اجتماع و نحوه تعامل آنها با سیاست ، قرائت های مختلفی از چرائی و چگونگی وجود یا عدم حکومت دینی در بستر اندیشه سیاسی شکل گرفت. بدیهی است اندیشمندان مسلمان و مسیحی بعلل تفاوت های دینی ، محیطی ، فکری دارای تفکرات یکسان نباشند، ولی بررسی تطبیقی میان آنان می تواند ما را در باروری اندیشه برای انتخاب راه درست کمک شایانی نماید. از اینرو بررسی تطبیقی اندیشه های سن توماس آکویناس بعنوان یک متکلم بزرگ مسیحی در 13 قرن پس از میلاد مسیح (ع) و امام خمینی بعنوان یکی از علمای بزرگ دین اسلام در 14 قرن پس از بعثت پیامبر اسلام (ص) می تواند از اهمیت اساسی برخوردار باشد. آکویناس و امام خمینی در مهمترین نقطه اشتراک خود ، خداوند را مبدا و مقصد کل هستی می دانند. از نگاه آنان ، خداوند با ربوبیت تکوینی (همه موجودات عالم) و تشریعی (خاص انسان) به هدایت عالم می پردازد. مهمترین عامل تفاوت فکری دو اندیشمند را باید در باور متفاوت آنها نسبت به سرشت درونی انسان جستجو کرد. در اندیشه توماس آکویناس ، سرشت انسان بصورت بالفعل در مسیر پاکی ، خیرطلبی و خداجویی قرار دارد. و خداوند نیز بوسیله الهام قوانین الهی به مسیح (ع) این انسان مشتاق را به خود فرا می خواند . اما در اندیشه امام خمینی ، انسان از سرشت دو گانه ای برخوردار است. بعبارت دیگر اگر چه فطرت خداجویی و خلیفه اللهی ، بصورت بالقوه در درون انسان به ودیعت گذاشته شده است ، ولی وی بصورت بالفعل دچار اشتباه در شناخت حقیقت واقعی ، اسیر شهوات و دارای خصایل غیرانسانی می باشد.

ژان ژارک روسو: فرد، آزادی و از خود بیگانگی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1380
  حسن آب نیکی   علیرضا حسینی بهشتی

از خود بیگانگی ‏‎(alienation)‎‏ مفهومی بسیار اساسی در اندیشه اجتماعی، سیاسی متفکران غربی به شمار می رود. این مفهوم در مسیر تاریخی خود دچار تحولات اساسی گشته است. اما از شواهد و قراین پیداست که ژان ژاک، روسو متفکر شهیر فرانسوی تقریبا جزو اولین متفکرانی است که مفاهیم بیگانگی و از خودبیگانگی در اندیشه وی مستتر می باشند. روسو نیز مانند سایر متفکران غربی برای بررسی مسئله ذهنی خویش یعنی الیناسیون از انسان شروع می کند. کانون اصلی بحثهای وی انسان و چگونگی تحقق طبیعت این انسان در جامعه است. روسو در رابطه با ماهیت انسان خوشبین است. وی با تصویری که از انسان طبیعی قبل از انعقاد قرارداد اجتماعی ارائه می دهد، قصد بیان این اندیشه را دارد که فرد در درون جامعه منعقد شده دچار نوعی از خودبیگانگی و بیگانگی نسبت به همنوعان خویش می شود. در واقع شاید بتوان گفت که فصل مشترک کتابهای روسو همین موضوع از خودبیگانگی فرد است. او با بررسی دیالکتیکی فرد (تز)، جامعه و از دست رفتن آزادی (آنتی تز) و قرارداد اجتماعی فرصتی (سنتز) به این نتیجه می رسد که انسان طبیعی با انعقاد قرارداد و سپس در رشد تاریخی خود با ایجاد مالکیت و اختراع علوم و هنرها از خویشتن خویش دور شده و دچار بحران فردیت و از خودبیگانگی گشته است. او با مشاهده بحران مزبور در جامعه عصر خویش و در درون انسان تاریخی به بررسی آن در دو گفتار معروف خویش به نام (گفتار در باب منشا نابرابری در میان مردم) و گفتار در باب علوم و هنرها می پردازد و نتیجه می گیرد که علت این امر چیزی جز وجو مالکیت خصوصی و رشد علوم و هنرها نمی تواند باشدروسو تنها به بررسی موضوع نمی پردازد بلکه برای رفع آن راه حل نیز ارائه می دهد. این راه حلهای را می توان در دو کتاب معروف وی به نامهای قرارداد اجتماعی و امیل دید.او در این کتاب قصد تربیت فردی به نام امیل را دارد تا بتواند در جامعه ای مانند جامعه فرضی قرارداد اجتماعی زندگی کند.