نام پژوهشگر: کامران افصحی

تأثیر پرایمینگ سالسیلیک اسید بر برخی خصوصیات مورفولوژیک و فیزیولوژیک گلرنگ (carthamus tinctorius l.) تحت تنش کم آبی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده کشاورزی 1389
  رامین بالجانی   فرید شکاری

خشکی یکی از محدودیتهای بزرگ است که تولید گیاهان را در سرتاسر جهان تحت تأثیر قرار می دهد. یکی از راه های مقابله با خشکی، استفاده از پرایمینگ بذر با غلظت های بهینه هورمون های رشد گیاهی است. سالسیلیک اسید یک ترکیب رایج فنولی تولید شده توسط گیاهان است، و همچنین یک تنظیم کننده خارجی رشد نیز می باشد که در تنظیم فرآیند های فیزیولوژیکی گیاهان شرکت می کند. تأثیر کاربرد خارجی سالسیلیک اسید روی فرآیندهای فیزیولوژیکی متفاوت است، به نحوی که باعث می شود که بعضی فرآیندها پیشرفت و از برخی دیگر ممانعت به عمل آید. که آن هم به غلظت سالسیلیک اسید کاربردی، گونه گیاهی، مرحله رشدی و شرایط محیط بستگی دارد. به منظور بررسی اثر پرایمینگ سالسیلیک اسید بر برخی خصوصیات مورفولوژیک و فیزیولوژیک گلرنگ (carthamus tinctorius l. ) آزمایشی در قالب طرح اسپیلیت اسپیلیت پلات بر پایه بلوک کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی 1389-1388در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه زنجان، واقع در 6 کیلومتری شهر زنجان انجام شد. هر کرت شامل پنج ردیف کاشت به طول 4 متر و با فواصل 5/0 متر و فاصله بین ردیف و روی ردیف های کاشت به ترتیب 50 و10 سانتی متر بود. تیمارهای آزمایشی شامل سطوح آبیاری به عنوان عامل اصلی در 2 سطح (شاهد یا آبیاری منظم، اعمال تنش در زمان شروع گلدهی تا 50% گلدهی)، تیمار رقم به عنوان عامل فرعی در چهار سطح (رقم محلی اصفهان، ژیلا، lesaf, dincer ) و پرایمینگ بوسیله سالسیلیک اسید ( sa)، به عنوان عامل فرعی فرعی در پنج سطح، شامل سطوح صفر،700، 1400، 2100 و2800 میکرومولار بود. جهت انجام پرایمینگ پس از تهیه دوزهای مختلف سالسیلیک اسید (sa) بذور گلرنگ به مدت 24 ساعت در دمای c°4، تحت تیمارهای مختلف سالسیلیک اسید قرار گرفتند، سپس بذور خشک شده و پس از ضد عفونی با قارچ کش ویتاواکس به مزرعه منتقل شدند. کاشت بذور در اواسط خرداد 1388 به طور دستی انجام شد. پس از کاشت بذور گلرنگ، آبیاری بوته ها هر 7 روز یکبار انجام گرفت. در طول فصل رشد کلیه علف های هرز که شامل تاج خروس، سلمه تره، توق و ... بود، بصورت دستی وجین گردیدند. پس از استقرار بوته ها در مراحل مختلف، نمونه برداری و جمع آوری داده ها انجام گرفت. با توجه به مقایسات میانگین و روابط بین صفات در شرایط تنش خشکی مشخص گردید که انتخاب دز مناسب سالسیلیک اسید، تأثیر قابل ملاحظه ای در افزایش هر یک از صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک دارد به طوری که در تیمار قطع آبیاری بعد از گلدهی رقم dincer و بذور پرایم شده با دز 1400 میکرومولار سالسیلیک اسید بیشترین افزایش در اکثر صفات مورد ارزیابی را نشان داد که بعد از این غلظت، غلظت های بالاتر سالیسیلیک اسید اثر بازدارنده اعمال کردند. ولی بیشترین افزایش در اکثر صفات در سطوح آبیاری کنترل شده (شاهد) و رقم dincer و بذور پرایم شده با دز 2800 میکرومولار سالسیلیک اسید بدست آمد. که در نهایت منجر به این شد که بذور پرایم شده با دز 2800 میکرومولار سالسیلیک اسید، بیشترین عملکرد دانه 1986 کیلوگرم در هکتار، وبیشترین درصد روغن 98/28 را داشته باشند.

تأثیر سالسیلیک اسید بر خصوصیات مورفولوژیک و فیزیولوژیک لوبیا چشم بلبلی تحت تنش خشکی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شاهد 1389
  مالک اژدر افشاری   فرید شکاری

به منظور بررسی اثر سالسیلیک اسید بر برخی خصوصیات مورفولوژیک و فیزیولوژیک لوبیا چشم بلبلی (l. unguiculata vigna ) رقم پرستو تحت تنش خشکی، آزمایشی در قالب طرح استریپ پلات( اسپیلت بلوک) با سه تکرار در سال زراعی 1388-1387در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه زنجان انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل تنش خشکی به عنوان فاکتور اول در 3 سطح (شاهد یا آبیاری منظم، اعمال تنش در زمان شروع گلدهی تا 50% گلدهی و اعمال تنش در زمان شروع تشکیل نیام تا تشکیل50% نیام ها)، و محلول پاشی بوسیله سالسیلیک اسید، به عنوان فاکتور دوم در پنج سطح، شامل سطوح صفر،150، 300، 450 و600 میکرومولار بود. نتایج حاصل از تجزیه واریانس صفات مورد مطالعه نشان داد که اثر متقابل سطوح آبیاری × سالسیلیک اسید در زمان اعمال تنش اول برای محتوای کلروفیل a، محتوای کلروفیل b و محتوای کلروفیل کل معنی دار و در بقیه صفات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی غیر معنی دار بوده است و در زمان اعمال تنش دوم اثر متقابل سطوح آبیاری و سالسیلیک اسید، برای محتوای پرولین ، محتوای کلروفیل b و محتوای کلروفیل کل معنی دار و در بقیه صفات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی غیر معنی دار بوده است. همچنین نتایج حاصل از تجزیه واریانس تأثیر محلول پاشی سالسیلیک اسید روی اثرات متقابل در اندازه گیری نهایی تعداد دانه در غلاف و وزن خشک برگ و وزن صد دانه معنی دار نگردید. نتایج حاصل از مقایسات میانگین نشان داد که کاربرد سالسیلیک اسید در سطوح 150 و 300 میکرو مولار باعث افزایش، ارتفاع گیاه، سطح برگ، محتوای نسبی آب، سرعت فتوسنتز، شدت تعرق، ، محتوای کلروفیل a، محتوای کلروفیل b ، محتوای کل کلروفیل، شاخص کلروفیل، محتوای پرولین برگ، بیوماس، شاخص برداشت و عملکرد دانه و اجزای آن را در مقایسه با گیاهان غیر تیمار در تیمار های بدون تنش آبیاری و تنش گلدهی گردید.کاربرد سالسیلیک اسید، در برخی صفات تیمار های تنش گلدهی باعث کاهش میانگین گردید. در عملکرد نهایی در تیمار های بدون تنش و تنش گلدهی سطوح 150 و 300 میکرو مولار بیشترین میانگین را داشتند. در زمان تنش گلدهی به جز سطح 150 میکرو مولار بقیه سطوح باعث کاهش عملکرد گردید.

مدیریت علف های هرز لوبیا با استفاده از دزهای کاهش یافته ایمازاتاپیر و بستر کاشت کهنه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده کشاورزی زنجان 1390
  محمدعلی پیری   علیرضا یوسفی

چکیده دز توصیه شده علفکش معمولا به میزانی است که بتواند کنترل علف های هرز را در شرایط مختلف اقلیمی و خاک را تضمین کند به همین خاطر، بسیار اتفاق می افتد که دز توصیه شده که از طرف شرکت تولید کننده علفکش بیش از مقدار مورد نیاز باشد. یکی از روش های که بتوان مصرف علفکش ها را تعدیل داد و خطرات زیست محیطی و اقتصادی آن را به حداقل رساند تلفیق علفکش ها با روش های زراعی است. به همین منظور اثر دز های کاهش یافته علف کش ایمازاتاپیر در بستر کاشت کهنه در مزرعه لوبیا در سال زراعی 1390 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه زنجان در به صورت طرح کرتهای خرد شده در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار بررسی شد. فاکتور اصلی آزمایش نوع بستر کشت(بستر کشت مرسوم که همزمان باکشت آماده شد و بستر کشت کهنه که دو ماه قبل از کشت آماده گردید)، و فاکتور فرعی دز های مختلف علف کش (صفر، 25، 50، 75 و100 گرم ماده موثره درهکتار) ایمازاتاپیر بود. نتایج این آزمایش نشان داد که کشت در بستر کهنه توانست تراکم گیاهچه های علف های هرز سلمه تره ، تاج خروس، توق، را در حد قابل قبولی کاهش دهد. زیست توده مجموع علف های هرز در بستر کهنه 22 درصد کمتر از بستر مرسوم بود. همچنین میزان زیست توده علف های هرز نازک برگ و پهن برگ در بستر کهنه به ترتیب 29 و 17 درصد کمتر از بسترکشت مرسوم بود. برای کاهش 90 درصدی زیست توده علف های هرز پهن برگ و نازک برگ در بستر کشت کهنه به ترتیب 50 و 27 گرم از ماده موثره در هکتار ایمازاتاپیر نیاز بود.

ارزیابی کاربرد مواد سوپرجاذب بر صفات فیزیولوژیک و عملکرد گندم در شرایط دیم و آبی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده کشاورزی 1391
  سید مرتضی مرتضوی   افشین توکلی

تنش خشکی یکی از عوامل مهم محدود کننده رشد و نمو گیاهان زراعی بوده و افزایش کارائی مصرف آب از راهکارهای افزایش تولید گیاهان زراعی است. به منظور مطالعه تأثیر سوپرجاذب بر رشد و نمو گیاه گندم در شرایط دیم وآبی دو آزمایش جداگانه در سال زراعی90-1389 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه زنجان انجام شد. آزمایش دیم در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 4 تیمار (مقادیرصفر، 15، 30 و45 کیلوگرم سوپرجاذب کلوفونی درهکتار) و4 تکرار برروی رقم آذر2 انجام شد. نتایج تجزیه واریانس و مقایسات میانگین نشان دهنده تأثیر مثبت کاربرد سوپرجاذب بر محتوی آب نسبی، اجزای عملکرد و عملکرد دانه بود که با افزایش میزان سوپرجاذب عملکرد دانه نیز افزایش یافت. نتایج این تحقیق نشان داد که کاربرد 45 کیلوگرم سوپرجاذب در هکتار میزان عملکرد دانه را 2718 کیلوگرم در هکتار افزایش داد. آزمایش گلخانه ای به صورت یک آزمایش فاکتوریل دو عاملی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 4 تکرار بر روی گندم رقم پیشتاز اجرا شد. عامل اول، سوپرجاذب با 5 سطح (شاهد،4 گرم سوپرجاذب استاکوزورب، 4 گرم سوپرجاذب کلوفونی، 8 گرم سوپرجاذب استاکوزورب و 8 گرم سوپرجاذب کلوفونی درهرکیلوگرم خاک) و عامل دوم تنش در 3 سطح (کنترل، تنش ملایم و تنش شدید) بود. نتایج آزمایش نشان داد که استفاده از سوپرجاذب موجب بهبود محتوی آب نسبی برگ در شرایط تنش خشکی شد. همچنین صفات دیگر فیزیولوژیک مانند میزان فتوسنتز، محتوی کلروفیل با کاربرد سوپرجاذب ها بهبود یافتند.کاربرد سوپرجاذب همچنین باعث افزایش اجزای عملکرد دانه شامل تعداددانه در خوشه، تعداد پنجه بارور و وزن صددانه شد که در نهایت میزان عملکرد دانه را افزایش داد. نتایج مقایسه گروهی دو نوع سوپر جاذب نشان داد که سوپرجاذب کلوفونی نسبت به سوپرجاذب استاکوزورب برتری داشت و تأثیر آن بر افزایش عملکرد به طور معنی داری بیشتر بود. نتایج بدست آمده از دو آزمایش را به این صورت می توان جمع بندی نمود که کاربرد سوپرجاذب در شرایط کمبود آب می تواند با بهبود وضعیت آب و احتمالاً جذب بهتر عناصر غذایی توسط گیاه موجب افزایش سطح برگ، دوام سطح برگ و فتوسنتز گیاه شده که این عوامل در مجموع باعث افزایش تولید ماده خشک و اجزای عملکرد دانه گندم شده که در نهایت افزایش عملکرد دانه گندم را به دنبال خواهد داشت.

مدیریت علف های هرز مزارع لوبیا(phaseolus vulgaris l.) با استفاده از دزهای کاهش یافته ایمازاتاپیر و بستر کاشت کهنه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده کشاورزی زنجان 1390
  محمدعلی پیری   علیرضا یوسفی

چکیده دز توصیه شده علفکش معمولا به میزانی است که بتواند کنترل علف های هرز را در شرایط مختلف اقلیمی و خاک را تضمین کند به همین خاطر، بسیار اتفاق می افتد که دز توصیه شده که از طرف شرکت تولید کننده علفکش بیش از مقدار مورد نیاز باشد. یکی از روش های که بتوان مصرف علفکش ها را تعدیل داد و خطرات زیست محیطی و اقتصادی آن را به حداقل رساند تلفیق علفکش ها با روش های زراعی است. به همین منظور اثر دز های کاهش یافته علف کش ایمازاتاپیر در بستر کاشت کهنه در مزرعه لوبیا در سال زراعی 1390 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه زنجان در به صورت طرح کرتهای خرد شده در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار بررسی شد. فاکتور اصلی آزمایش نوع بستر کشت(بستر کشت مرسوم که همزمان باکشت آماده شد و بستر کشت کهنه که دو ماه قبل از کشت آماده گردید)، و فاکتور فرعی دز های مختلف علف کش (صفر، 25، 50، 75 و100 گرم ماده موثره درهکتار) ایمازاتاپیر بود. نتایج این آزمایش نشان داد که کشت در بستر کهنه توانست تراکم گیاهچه های علف های هرز سلمه تره ، تاج خروس، توق، را در حد قابل قبولی کاهش دهد. زیست توده مجموع علف های هرز در بستر کهنه 22 درصد کمتر از بستر مرسوم بود. همچنین میزان زیست توده علف های هرز نازک برگ و پهن برگ در بستر کهنه به ترتیب 29 و 17 درصد کمتر از بسترکشت مرسوم بود. برای کاهش 90 درصدی زیست توده علف های هرز پهن برگ و نازک برگ در بستر کشت کهنه به ترتیب 50 و 27 گرم از ماده موثره در هکتار ایمازاتاپیر نیاز بود. واژه های کلیدی : مدیریت تلفیقی، پرسوئیت، علفکش، بستر کشت، لوبیا قرمز