نام پژوهشگر: معصومه ابتکار
جواد آراسته زهرا پورباک
طی ده سال گذشته، خون بندناف به عنوان یک منبع جایگزین برای بدست آوردن سلولهای خونساز، در پیوند آلوژنیک مورد توجه قرار گرفته است .از مزایای خون بند ناف سهل الوصول بودن آن بوده و همچنین کم بودن سلولهای t در این نمونه می باشد . از طرفی اکثر سلولهای t موجود نیز مبتدی می باشند. همین ویژگی باعث می شود تا در استفاده از این سلولها برای پیوند مغز استخوان کمتر شاهد بروز بیماری پیوند علیه میزبان در گیرندگان پیوند باشیم. بنابراین گسترش یافت القای سلول های¬t تنظیمی ممکن است مهم ترین دلیل برای کشف کاربردهای درمانی خون بند ناف باشد.در این تحقیق دو -سایتوکاین il-22 و il-28a مورد استفاده قرار گرفت. il-22 یکی از اعضای خانواده سایتوکاینی il-10 است و il-28a نیز یکی از اعضای خانواده ifn-λ می باشد که به آن ifn-λ2 نیز می گویند. بعد از جداسازی سلول های t cd4+cd25-، این سلول ها به 6 گروه تقسیم شدند و در هر گروه سلول¬های t با ترکیب متفاوتی مجاور گردیدند: گروه اول: سلولt + il-2 ،گروه دوم: سلول t + bead ، گروه سوم: سلولt + il-2 + bead گروه چهارم: سلولt + il-2 + bead + il-28a، گروه پنجم: سلولt + il-2 + bead + il-22 و گروه ششم: سلولt + il-2 + bead + il-22 + .il-28a در هر گروه 106 سلول t مورد استفاده قرار گرفت. il-2 به میزان 20ng/ml، il-22 به میزان 100ng/ml و il-28a به نسبت 40ng/ml به ازای هر 106 سلول در گروه های مربوطه به محیط کشت اضافه گردید. 5µg/ml پارتیکل¬ anti-biotin macsibead¬نیز به گروه های مورد نظر افزوده شد. سپس این سلول ها به مدت 2 هفته در 37 درجه سانتی گراد و 5% co2 در انکوباتور کشت شدند. آنالیز فلوسایتومتری نشان داد که سایتوکاین¬های il-22 و il-28a چه به صورت تنها یا چه به صورت سینرژیک، تأثیری در بیان cd25، foxp3، il-5 وtgf-β ندارند، ولی در مورد ¬il-10، ¬il-4 و γ-ifn نتایج نشان داد که il-22 باعث افزایش il-10 و¬il-4 شده ولی بر روی γ–ifn اثر کاهشی دارد. در صورتی که در مورد il-28a نتایج نشان داد که این سایتوکاین در افزایش یا کاهش il-10، il-4 و ¬γ–ifn تأثیری ندارد. همچنین بررسی بیان ژن foxp3 توسط تکنیک rt-pcr ¬ نشان داد غیر از گروه 1، سایر گروه ها، این ژن را بیان می کنند. نتایج حاصل از سنجش تکثیر سلولهایt cd4+ نیز نشان داد که سایتوکاین il-22و il-28a در تکثیر این سلول ها دخالت ندارند. از طرفی نتایج به دست آمده از سنجش سرکوبگری سلولهایt cd4+ نشان داد که سلول¬های t کشت شده در 6 گروه، فعالیت سرکوبگری نشان نمی دهند.
لادن لنگرودی زهیر صراف
آرتمیزینین (art)، دارویی در طب سنتی چینی است که بعنوان داروی ضد مالاریا از آن استفاده می شود و امروزه در درمان سرطان توجهات زیادی را به خود جلب کرده است. در این مطالعه به بررسی اثرات ایمنومدولاتوری این دارو در مدل های موشی سرطان پستان پرداخته شده است. بررسی های ایمنولوژیک انجام شده شامل ازدیاد حساسیت تاخیری، تولید آنتی بادی، تولید و ترشح سایتوکاین های اینترفرون گاما و اینترلوکین 4، درصد سلول های t تنطیمی و آزمون تثکیر لنفوسیتی بودند. بطور خلاصه، 15 موش ماده balb/c در طیف سنی 6-4 هفته، با تومور پستان موشی بصورت زیر پوستی پیوند زده شدند. موش های توموری بمدت 6 روز متمادی با آرتمیزینین در دوز 8/2 میلی گرم بر کیلوگرم تیمار شدند. سایز تومور توسط کولیس ورینه اندازه گیری شد. سپس طحال و تومور موش ها جدا و درصد سلول های t تنظیمی توسط فلوسایتومتری (bd)تعیین شد. تکثیر سلول های طحالی توسط کیت (roche)brdu ارزیابی شد. طبق نتایج بدست آمده، art تعداد سلول های tتنظیمی را در محیط تومور کاهش داده است(p-value<0.05). افزایش پاسخ dth و تولید آنتی بادی مشاهده شد (p-value به ترتیب 0.016و0.009 ). علاوه بر آن art میزان نسبت سایتوکاینی را افزایش داده است (p-value≤0.001). تکثیر لنفوسیت ها تغییر معنی داری نداشته است (p-value≥0.05). سرطان بیماری با علل متعدد است که درمانی با تعدد اهداف را می طلبد. افزایش تعداد سلول های t تنظیمی در محیط تومور با رشد تومور ارتباط دارد وحاکی از پیش آگهی بد است. با توجه به نتایج حاصله، art قادر است تعداد این سلول هارا در ریزمحیط تومور کاهش دهد. بنابراین با کشته شدن سلول های توموری و نیز کاهش محیط سرکوبی داخل تومور، art می تواند داروی مناسبی در درمان سرطان باشد
مهدی مهدوی معصومه ابتکار
بیماری ایدز بعنوان یک مشکل جهانی مطرح است و امروزه تلاش فراوانی برای ساخت واکسن موثر ضد بیماری ایدز صورت گرفته است اما بی نتیجه مانده است. dna واکسنها از جمله واکسنهای نسل جدید می باشند که قادرند سیستم ایمنی را به خوبی تحریک نمایند. اما یافته های اخیر حاکی از عدم کارائی این دسته از واکسنها می باشد و اعتقاد بر اینست که با عواملی چون ادجوانتها ایمنی زائی بیشتری کسب نمایند. با توجه به اهمیت پاسخهای ایمنی بر ضد پروتئین های p24 و nef ویروس hiv-1 ، در این پژوهش از توالیهایp24 (aa159-173) و nef (aa102-117) بعنوان کاندید واکسن استفاده گردید. بررسیها در مورد این توالیها نشان می دهد که اولا این توالیها به طیف وسیعی از مولکولهای mhc در گونه های مختلف متصل می شوند و ثانیا این توالیها از نظر تغییرات اسید آمینه ای بسیار حفاظت شده می باشند. جهت اتصال این توالیها از سه اسید آمینه aay استفاده گردیده است. پلاسمید بیانی hiv-p24-nef و il-15 موش ساخته شد و بیان ژنها با روش فلورسانس و وسترن بلات مورد بررسی قرار گرفت. بیواکتیویتی il-15 با بررسی خاصیت القاء پاسخهای تکثیری بر روی لنفوبلاستها به اثبات رسید. در مرحله بعد ایمن سازی موشهای مورد مطالعه با استفاده از واکسن کاندید و ادجوانتهای ژنتیکی il-15 و gm-csf صورت گرفت. و پاسخهای ایمنی سلولی و همورال تا مدت زمان 5 ماه مورد بررسی قرار گرفت. همچنین الگوی لنفوسیتهای خاطره ایtcd8+ نیز مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان می دهد که ادجوانتهای ژنتیکی gm-csf و il-15 پاسخهای ایمنی را در طولانی مدت تقویت نمودند اما تزریق همزمان دو ادجوانت gm-csf و il-15 بر پاسخهای همورال اثرات مهاری نشان می دهد. پاسخهای تکثیری و سایتوتوکسیسیتی را در طولانی مدت افزایش داده است. اما از نظر القاء سایتوکاینهای ifn-? و il-4 اثر افزایشی نداشته است. در کل یافته های ما نشان می دهد که واکسن کاندید پاسخهای ایمنی سلولی را تحریک نموده است و استفاده از ادجوانتها ژنتیکی بصورت مجزا با واکسن کاندید پاسخهای ایمنی را تقویت نموده است و استفاده همزمان از ادجوانتهای ژنتیکی در حالتیکه نسبت دوز واکسن بیشتر از ادجوانت باشد پاسخهای ایمنی سلولی بهتری را القاء می نماید.
محمد شفیع مجددی مهرآبادی مجید گل کار
پیش زمینه و هدف: بیماری مولتیپل اسکلروزیس (ms) و مدل حیوانی آن، انسفالومیلیت خودایمن تجربی (eae)، بیماریهای التهابی مزمن و تحلیل برنده میلین سیستم عصبی مرکزی می باشند. با توجه به ناشناخته بودن علت اصلی این بیماری، اغلب درمانهای رایج بیماری ms با هدف سرکوب پاسخهای التهابی آسیب رسان بکار می روند. سلولهای مزانشیمی با دارا بودن خواص ایمونوساپرسیوی و نوروپروتکشنی، کاندیدای مناسبی در درمان بیماریهای التهابی و نورودژنراتیو می باشند. از طرفی می توان با دستکاریهای ژنتیکی، خواص درمانی سلولهای مزانشیمی را ارتقا داد. هدف از انجام این تحقیق، بررسی اثرات درمانی سلولهای مزانشیمی ترانسفکت شده با ژن سایتوکاین ضد التهابی اینترلوکین 27 (il-27)، در همراهی با مولکول rnaی مداخله گر ضد il-6 (sirna-il6) در مدل موشی eae بود. مواد و روشها: سلولهای بنیادی مزانشیمی، از مغز استخوان موشها جدا، و به منظور تعیین هویت، از نظر شاخصهای آنتی ژنی سطحی و همچنین توانایی تمایز به سلولهای استخوانی و چربی بررسی شدند. سپس با بهره گیری از سیستم لنتی ویروسی، ژن il-27 موشی (mil-27) به آنها منتقل شد. از سوی دیگر، توالی نوکلئوتیدی sirna-il6 در داخل پلاسمید p240 کلون شد (p240-shrna6). سپس سلولهای مزانشیمی ترانسفکت شده با il-27 به همراه پلاسمید p240-shrna6 و با در نظر گرفتن گروههای کنترل مناسب، به موشهایی که از قبل در آنها eae القا شده بود، تزریق شدند. در پایان، با اندازه گیری برخی از پارامترهای نوروایمونولوژیکی، تاثیر رژیم درمانی مذکور در موشهای eae تحت تیمار مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته ها: نتایج مطالعات درمانی استفاده از سلولهای مزانشیمی در موشهای مبتلا به eae، تفاوت معنی داری با گروه کنترل نداشت. با این وجود، پلاسمید کد کننده il-27 توانست بطور قابل ملاحظه ای از شدت علائم eae در موشهای تحت تیمار بکاهد؛ ارتشاح سلولهای ایمنی را به بافت عصبی کاهش دهد؛ الگوی پاسخهای ایمنی را به سمت پاسخهای ضد التهابی th2 سوق دهد؛ جمعیت سلولهای t تنظیمی را هم در طحال و هم در بافت عصبی مرکزی افزایش دهد و از تخریب میلین جلوگیری نماید. تیمار موشهای eae با p240-shrna6 نیز اثرات درمانی مثبتی را چون کاهش شدت بیماری، سرکوب پاسخهای التهابی th17 و افزایش جمعیت سلولهای tی تنظیمی در پی داشت. نتیجه گیری: به نظر می رسد استفاده درمانی از سلولهای مزانشمیال مشتق از مغز استخوان، بخصوص در مواردی که بیماری eae پایدار و مزمن شده است، نتایج مثبتی را به دنبال ندارد. در حالیکه تاثیرات درمانی shrna6 و بخصوص il-27، حتی در موارد مزمن eae بسیار قابل ملاحظه و امیدوار کننده می باشد.
شهره نیکو امیر حسن زرنانی
مقدمه: بیماری اندومتریوز با حضور سلولهای اندومتر در خارج حفره رحمی شناخته می شود. برگشت خون قاعدگی به داخل حفره صفاقی بعنوان یکی از تئوریهای مورد قبول در ایجاد اندومتریوز شناخته شده است. اخیرا وجود سلولهای بنیادی در خون قاعدگی نشان داده شده و به نظر می رسد این سلولها نقش مهمی در شکل گیری اندومتریوز داشته باشند. از سوی دیگر نشان داده شده دیوکسین (dioxin) بعنوان یک آلاینده محیطی می تواند نقش مهمی در ایجاد اندومتریوز ایفا کند. در مطالعه حاضر سلولهای بنیادی استرومایی خون قاعدگی (menssc) افراد طبیعی و اندومتریوز از لحاظ مورفولوژی، ایمونوفنوتایپ و عملکرد مورد بررسی قرار گرفتند. همچنین اثر دیوکسین بر روی این سلولها نیز به طور جداگانه بررسی شد. مواد و روشها: سلولهای استرومایی از خون قاعدگی افراد طبیعی و اندومتریوز جداسازی و کشت داده شدند. سپس این سلولها از نظر بیان شاخصهای سلولهای بنیادی با روش فلوسایتومتری مورد بررسی قرار گرفتند. تاثیر این سلولها بر جنبه های متفاوت واکنش mlr شامل: تکثیر سلولهای تک هسته ای خون محیطی (pbmc) ، القاء سلولهای t تنظیمی، آنزیم ido و تولید سایتوکاینها مورد بررسی قرار گرفت. در مرحله بعد، اثر دیوکسین بر عملکرد سلولهای menssc طبیعی و اندومتریوز در واکنش mlr مورد بررسی قرار گرفت. بعلاوه، تاثیر این ماده بر سلولهای menssc طبیعی و اندومتریوز بطور جداگانه مقایسه و بررسی شد. نتایج: سلولهای menssc بیماران اندومتریوز از لحاظ شکل ظاهری، قدرت کلونی زایی، ایمونوفنوتایپ، میزان تکثیر و قدرت تهاجمی با سلولهای menssc افراد طبیعی متفاوت بودند. کاهش پاسخ تکثیری pbmc ، القاء بیشتر آنزیم ido و سلولهای t تنظیمی بوسیله سلولهای menssc بیماران اندومتریوز در واکنش mlr مشاهده شد. در واکنش mlr با حضور سلولهای menssc ، دیوکسین پاسخهای ایمنی را به سمت کاهش واکنشهای التهابی، کاهش پاسخ های تکثیری و القاء سلولهای t تنظیمی سوق داد. همچنین، دیوکسین باعث کاهش قدرت تهاجمی سلولهای menssc اندومتریوز شد. نتیجه گیری: با توجه به تفاوت های مشاهده شده، سلولهای menssc اندومتریوز می توانند بعنوان یکی از عوامل دخیل در ایجاد این بیماری معرفی شوند. دیوکسین به صورت افتراقی روی خصوصیات متفاوت سلولهای menssc طبیعی و اندومتریوز تاثیر می گذارد. در عین حال، با وجود ارتباطی که بین دیوکسین و بیماری اندومتریوز مطرح شده پی بردن به مکانیسم دقیق تاثیر این ماده بر اندومتریوز بررسی های بیشتری را می طلبد.
عبدالرضا اسماعیل زاده آقجه علیرضا بیگلری
مقدمه: سرطان پستان شایعترین سرطان در میان زنان ایران و جهان است که در سراسر جهان به سختی قابل درمان می باشد. بیش از چندین دهه است که پیشرفت های چشمگیری در زمینه ی ایمونوتراپی سرطان پستان و نیز ایمنوبیولوژی تومور حاصل شده است. همینطور مطالعات in vitro برای بررسی اثر سایتوکاین ها همراه با مدل های حیوانی اکیدا پیشنهاد شده و مزایای زیادی دارد. در میان اینترلوکین ها، il-27 یک سایتوکاین با ویژگی های شاخص می باشد. il-27 در کنار فعالیتش در القاء th1، اعمال متنوعی از جمله فعالیت ضد توموری و نیز بعنوان پیش التهابی هم عمل میکند. در این تحقیق ما ژن il-27 را به رده سلولی سرطان پستان منتقل کرده و پاسخهای ایمنی در برابر تومور ارزیابی شد. مواد و روش ها: در این مطالعه ما ژن il-27 را در داخل پلاسمیدp3xflag-cmv-9 به درون سلول های تومور پستان موشی 4t1 ترنسفکت کرده و توسط g418 سلول های ترانسفکت شده را شناسایی نموده ایم. بعد از تلقیح به مدل موشی سینژنیک، میزان تولید پروتئین ifn-gamma, il-4, il-27 و نیز گرانزیم b به روش الایزا اندازه گیری شد. میزان خواص آنتی پرولیفراتیو il-27بر روی سلول های سرطانی در invitro و میزان تکثیر لنفوسیتهای طحالی ارزیابی گردید. یافته ها: نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان داد که il-27 توانست تکثیرسلول های 4t1 را به اندازه ی چشمگیری کاهش (??/?p<) داده و نیز میزان گرانزیم b ) ???/?( p< و ifn-? (??/?p<) و تکثیر لنفوسیتهای طحالی را افزایش ( ???/?p<) دهد. به علاوه il-27 به طور محسوسی (??/?p<) il-4 را کاهش داد. همچنین اندازه تومور بطور معنی دار (??/?p<) کاهش پیدا کرد. نتایج: نتایج حاصل نشان دهنده ی این واقعیت هستند که il-27 اگزوژن توانایی لازم برای سرکوب نمودن سلول های سرطان پستان 4t1 و نیز کاهش رشد تومور به صورت in vivoرا دارا می باشد. در واقع il-27 توانست رشد تومور پستان را از طریق القاء سیستم ایمنی مهار کند. لذا il-27 میتواند کاندیدا خوبی برای ژن درمانی سرطان پستان باشد. کلمات کلیدی: il-27، آنتی تومور، مدل سینژنیک، سرطان پستان، ژن درمانی
بهاره عبد نیک فرجام زهرا پورپاک
کنترل دقیق التهاب جهت محافظت از بافت عصبی در مقابل افزایش آسیب اولیه و به وجود آوردن امکان ترمیم ضروری است. جهت تضعیف پاسخ ها به عوامل القا یا تقویت کننده التهاب، مکانیسم های فیدبک منفی متعددی شناسایی شده اند. این مکانیسم ها شامل القا پروتئین های مهار کننده مسیرهای انتقال سیگنال (مانند پروتئین های socs)، القا سرکوب کننده گان نسخه برداری و ترنس رپرسورها (برای مثال atf3 وnurr1) و تولید مدیاتورهای محلول یا سطح سلولی با فعالیت های ضد التهابی (مانند il-10، tgf-?، resolving و لیگاندهایی برای گیرنده های tam) می باشد. تاکنون، چگونگی ارتباط مکانیسم های فیدبک منفی با مسیرهای سیگنالینگ پیش التهابی جهت خاموش کردن التهاب به خوبی شناسایی نشده است. آستروسیت ها بیشترین نوع سلول گلیال و سلول های عرضه کننده آنتی ژن غیر حرفه ای موجود در مغز هستند که در محافظت از نورون ها و مکانیسم های ایمنی نقش دارند. بنابراین، به نظر می رسد سیگنال های اختصاصی ایمونومادولاتوری فنوتیپ و عملکرد آستروسیت ها را به سمت القای محافظت و ترمیم بافتی تغییر می دهند. جهت اولین مرحله در بررسی این فرضیه، il-19 و nurr1 به عنوان ایمونومادولاتورهای بالقوه ای که بر آستروسیت ها تاثیر می گذارند انتخاب گردید. مطالعات نشان می دهند که il-19 یک سایتوکاین ایمونومادولاتور است و عملکرد آن توسط یک گیرنده هترودایمر متشکل از il-20r1 و il-20r2 منتقل می گردد. تا کنون بیان این گیرنده ها توسط آستروسیت ها مورد بررسی قرار نگرفته است.nurr1 بیان مدیاتورهای نوروتوکسیک پیش التهابی را در میکروگلیا و آستروسیت ها مهار می کند. کاهش بیان nurr1 منجر به افزایش پاسخ های التهابی در میکروگلیا می گردد. هنوز مشخص نیست آستروسیت های فعال چگونه بیان nurr1 را تنظیم می کنند. در این تحقیق تولید il-19 و گیرنده آن توسط آستروسیت ها و چگونگی تنظیم عملکرد nurr1 در طی التهاب، بیان این فاکتورها در سطح mrna و پروتئین در آستروسیت ها و در کورتکس مغز موش های بالغ c57bl/6 پس از تیمار با lps مورد بررسی قرار گرفت. یافته های حاصل مطالعه حاضر نشان می دهد که mrna تمام فاکتورهای انتخاب شده در آستروسیت های فعال و کورتکس تحریک شده توسط lpsحضور دارند مطالعات بیشتر نقش های اختصاصی این فاکتورها را در تنظیم اعمال آستروسیت ها مورد سنجش قرار خواهد داد. این یافته ها به رشد دانش عملکرد و رفتار سلول ها و مدیاتورها در طی شرایط التهابی در مغزکمک می نمایند.
فروزان یوسفی مسعود سلیمانی
سلول های بنیادی مزانشیمی به دلیل قابلیت تعدیل کنندگی ایمنی و اثرات حفاظت کنندگی نورونی کاندید مناسبی برای درمان بسیاری از بیماری های خود ایمن می باشند. مطالعات قبلی نشان داد که سلول های بنیادی مزانشیمی جدا شده از مغز استخوان پاسخ های ایمنی را تعدیل و باعث کاهش شدت بیماری در موش های مدل eae (experimental autoimmune encephalomyelitis) به عنوان مدل بیماری ام اس می گردند. ما در این مطالعه اثرات سلول بنیادی مزانشیمی جدا شده از بافت چربی را در دو مسیر جداگانه ی درون رگی و درون صفاقی با هم مقایسه کردیم و اثرات این سلول ها را در درصد جمعیت لنفوسیت های t تنظیمی حاوی مارکرهای cd4+cd25+foxp3+ در طحال با استفاده از فلوسیتومتری سنجیدیم همچنین میزان ارتشاح لوکوسیتی را به دنبال رنگ آمیزی هماتوکسیلین ائوزین در مغز و نخاع در هر دو مسیر تزریق درون صفاقی و درون رگی سنجیدیم. علاوه بر این میزان سیتوکین های التهابی il17 و ifn? و سیتوکین ضد التهابی il4 را به دنبال تزریق سلول های بنیادی مزانشیمی در هر دو مسیر درون صفاقی و درون رگی به کمک الایزا سنجیدیم. نتایج نشان داد که تزریق درون صفاقی سلول های بنیادی مزانشیمی جدا شده از چربی اثرات بهتری در افزایش جمعیت لنفوسیت های t تنظیمی طحالی حاوی مارکرهای cd4+cd25+foxp3+ و کاهش ?ifn دارد درحالیکه اثر تزریق سلول های بنیادی مزانشیمی جدا شده از بافت چربی بر روی کاهش تکثیر سلول های طحالی، کاهش il17 و کاهش شدت علائم بالینی در هر دو مسیر درون رگی و درون صفاقی مشابه بود. نتایج ما همچنین نشان داد که سلول های بنیادی مزانشیمی به دلیل قابلیت تعدیل کنندگی ایمنی و اثرات حفاظت کنندگی نورونی و تغییر پاسخ سیتوکینی به سمت پاسخ های ضد التهابی می توانند کاندید مناسبی برای سلول درمانی در بیماری ام اس باشند.
هاجر رستمی مهدی مهدوی
با نا کار آمدی واکسن های ایدز، راهکارهای جدیدی برای افزایش ایمونوژنیسیته واکسن ها توسط ادجوانت ها ارائه شد. در این پژوهش از پپتید hiv-1p24-nef بعنوان مدل واکسن استفاده شد. مطالعات گذشته نشان داده است واکسن کاندید قادر است سیستم ایمنی را تحریک نماید. امروزه بکارگیری آگونیست های tlrs در فرمولاسیون واکسن ها بسیار مورد توجه قرار گرفته است. این مولکول ها با اتصال به گیرنده های خود در سطح سلول های سیستم ایمنی بویژه سلول های عرضه کننده آنتی ژن، موجب فعال شدن این سلول ها و آغاز پاسخ های التهابی می شوند. در این مطالعه از مولکول flic (توالی هایی از مولکول فلاژلین سودوموناس آئروژینوزا) بعنوان آگونیست tlr5 استفاده شد. از طرف دیگر به منظور افزایش کارایی واکسن و انتقال موثر آن به سیستم ایمنی از نانو ذرات plga بعنوان سیستم انتقال دهنده استفاده گردید. در مرحله اول پپتید p24-nef و flic از طریق واکنش های شیمیایی کونژوگه شدند، سپس کونژوگه مذکور به نانو ذرات plga متصل شد. در مرحله بعد ایمن سازی موش های تجربی با استفاده از واکسن های کاندید بصورت نانو واکسن متصل به مولکول flic با دوزهای 5 و 20 میکروگرم و نانو واکسن با دوزهای 5 و 20 میکروگرم به همراه گروه های کنترل سه بار با فاصله 3 هفته و به صورت داخل درمی صورت گرفت. پاسخ های ایمنی سلولی و هومورال با بررسی پاسخ های تکثیری به روش رنگ سنجی brdu و سایتوتوکسیسیتی با روش cfse و سایتوکاین های il-4 و ifn- و آنتی بادیهای توتال و ایزوتیپ های اختصاصی igg1 و igg2a با روش الایزا مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان می دهد که استراتژی به کارگیری همزمان نانو واکسن در کنار آگونیست tlr5 قادر است اولا با دوز کمتر واکسن سیستم ایمنی را به طور موثری فعال نماید به گونه ای که در برخی پارامترهای ایمونولوژیک دوز 5 میکروگرم نانو واکسن متصل به مولکول flic نه تنها از نانو واکسن تنهای با دوز مشابه بلکه از همان واکسن با دوز 20میکروگرم نیز پاسخ های ایمنی بالاتری را القاء نموده است. با این حال اثر این استراتژی بر پارامترهای مختلف سیستم ایمنی اثرات متفاوتی می باشد و به نظر می رسد بر روی پاسخ های ایمنی سلولی اثر بیشتری داشته است و بر روی پاسخ های ایمنی هومورال اثار ایمونولوژیک کمتری داشته است. احتمال می رود که این استراتژی با هدف گیری و رسانش موثر واکسن به سلول های سیستم ایمنی پاسخ های ایمنی را بهبود می بخشد.
رقیه رحیمی مهدی مهدوی
زمینه و هدف: تحویل مستقیم آنتی¬ژن به سلول های دندریتیک موجب تقویت پاسخ های ایمنی می شود و راهکاری مناسب در مبارزه علیه پاتوژن¬هایی نظیر hiv می¬یاشد. هدف این مطالعه بررسی پاسخ های ایمنی حاصل از تحویل مستقیم پروتئین نوترکیب چنداپی توپی tat/pol/gag/env ویروس 1-hiv در مرحله تزریق یادآور با کمک آنتی بادی منوکلونال علیه 205-dec موجود در سطح سلول های دندریتیک موش جهت تقویت پاسخ های ایمنی است. مواد و روش¬ها: در این مطالعه، به دنبال تحریک (priming) موش های balb/c با dna vaccine حاوی سکانس 20-1tat، 610-577env، 190-150pol، 323-296env، 186-158gag و 61-44tat، به منظور به¬کارگیری ویژگی¬های سلول های دندریتیک در روند ایمنی زایی، پروتئین نوترکیب به روش شیمیایی به آنتی بادی علیه گیرنده 205-dec کونژوگه گردید. در مرحله تزریق یادآور موش های balb/c به صورت داخل پوستی با فرم کونژوگه یا غیرکونژوگه (کنترل) پپتید hivtop4 به همراه poly i:c به عنوان عامل بلوغ سلول های دندریتیک، ایمونیزه شدند و پاسخ های ایمنی حاصل از این واکسیناسیون با پاسخ های ایمنی گروهی از موش ها که واکسن پپتیدی مورد نظر را بدون اتصال به آنتی بادی مذکور دریافت کرده¬اند، مورد مقایسه قرار ¬گرفتند. تکثیر سلولی به روش برومو دی یوریدین، پاسخ سیتوتوکسیسیتی با اندازه گیری گرآنزیم b، سایتوکاین¬های 4-il، 17-il، ? ifn-و آنتی بادی توتال به ترتیب با روش الیزای مستقیم و غیر مستقیم سنجیده شدند. یافته¬ها: ایمونیزاسیون با پپتید متصل به آنتی بادی علیه 205-dec در مقایسه با گروه¬های کنترل موجب افزایش در پاسخ های تکثیری، تولید گرآنزیم b، تیتر آنتی بادی توتال و همچنین موجب افزایش سطح تولید سایتوکاین ? ifn-در مقایسه با 4-il و سطح آنتی بادی igg2a به igg1 می گردد. نتیجه¬گیری: تحویل مستقیم آنتی ژن پروتئینی مورد نظر به سلول های دندریتیک + 205-dec، در مقایسه با گروه¬های کنترل موجب افزایش سطح پاسخ های ایمنی با تمایل به سمت پاسخ های سلولی می شود.
فاطمه رحیمی سمیه شاهرخی
مقدمه: سلول های بنیادی مزانشیمی ژله وارتون دارای این پتانسیل هستند که از آنها به عنوان یک منبع امید بخش برای سلول درمانی استفاده کرد. اگرچه بسیاری از این سلول ها در چند روز اول پیوند از بین می روند بالا بردن سطح بقاء و مهاجرت این سلول ها یکی از مهم ترین چالش های پیش روی سلول درمانی می باشد. در این مطالعه ما به بررسی نقش فاکتور کموکاینی stromal derived factor(sdf1-?) بر این سلول ها از نظر افزایش بقاء و ترشح سایتوکائین های مهم در این زمینه پرداختیم. مواد و روش ها: پس از جداسازی سلول های مزانشیمی ژله وارتون و تایید میکروسکوپی و فلوسایتومتری آنها، کموکاین sdf1-? را درغلظتهای ng/ml 10، 50 و 100 برروی سلول های بنیادی مزانشیمی ژله وارتون در شرایط غیر/ هیپوکسی اثر دادیم. سپس مسیر آپوپتوزی کاسپاز 3 و سطح سایتوکاین های tgf-? و vegf ترشح شده این سلول ها را بررسی کردیم. نتایج: نتایج ما نشان داد که افزایش معنی دار (05/0(p< تولید vegf (در غلظت ng/ml 50، sdf1-?) و tgf-? (در غلظت های ng/ml 10، 50 و100، sdf1-?) در گروه های تست تیمار شده با sdf1-?، در هر دو سری غیر/هیپوکسی در مقایسه با گروه های کنترل مربوطه وجود داشت. بحث و نتیجه گیری: این داده ها نشان می دهد که sdf1-? به صورت وابسته به دوز در افزایش تولید سایتوکاین های tgf-? و vegf دخالت دارد. این یافته ها دریچه جدیدی را برای استفاده کاربردی با سلول های مزانشیمی ژله وارتون مطرح می کند. کلیدواژگان: سلول بنیادی مزانشیمی ژله وارتون بندناف، فاکتور یک مشتق شده از سلول استرومایی آلفا (sdf1-?)، فاکتور تغییر رشد بتا (tgf-?)، فاکتور رشد اندوتلیال عروق(vegf)، آپوپتوز
افشین آماری معصومه ابتکار
مالتیپل اسکلروزیس (ms) بیماری نورودژنراتیو سیستم عصبی مر کزی (cns) است که با التهاب، تخریب میلین، تجمع باقی مانده های میلین و از بین رفتن اولیگودندروسیت ها و آکسون ها مشخص می شود. سلول های بنیادی مزانشیمی (mscs) به علت داشتن ویژگی تنظیم سیستم ایمنی و حفاظت و ترمیم نورونی، اخیرا به عنوان سلول های ناقل برای درمان بیماری ms مورد توجه قرار گرفته اند. سلول های بنیادی مزانشیمی جدا شده از استرومای بند ناف (wharton’s jelly mscs) که به عنوان منبع جایگزین برای سلول های بنیادی مزانشیمی جدا شده از مغزاستخوان است را می توان با روش غیر تهاجمی و بدون آسیب رساندن به مادر و نوزاد جدا کرد. این سلولها در مقایسه با سلول های بنیادی مزانشیمی جدا شده از مغزاستخوان نابالغ تر اند و تکثیر و نیمه عمر بیشتری دارند. از طرفی می توان با دستکاریهای ژنتیکی، خواص درمانی سلولهای مزانشیمی را ارتقا داد. il-35 با عث تکثیر سلول های treg و کاهش فعالیت سلول های th17 و th1 می شود. هدف این مطالعه، بررسی اثر پیوند سلولهای بنیادی مزانشیمال wharton’s jelly بند ناف انسان بیان کنند? ژن اینترلوکین 35 در مدل موشی انسفالومیلیت خود ایمن بود.
رویا یارایی معصومه ابتکار
ماکروفاژها از سلولهای مهم سیستم ایمنی در پاسخ به عوامل بیماریزای مختلف از جمله ویروس هرپس سیمپلکس یک 1- hsv0 هستند و عوامل موثر بر فعالیت آنها می توانند در سرنوشت بیماری موثر باشند. در این مطالعه اثر نوروپپتیدهای substance p(sp) وcalcitonin gene related-peptide (cgrp) که تحت شرایطی مثل استرس و التهاب از رشته های عصبی حسی آزاد می شوند و دارای گیرنده فعال بر روی ماکروفاژها می باشند بر پاسخ های مختلف ماکروفاژ صفاق موش در مقابل hsv-1 مورد بررسی قرار گرفته است.