نام پژوهشگر: محمد ابراهیم صادق زاده
فهیمه نوروزی رقیه حاجی بلند
اثر شوری بر روی برخی ویژگی های فیزیولوژیک و بیوشیمیایی گیاه پسته خوراکی (pistacia vera) بررسی شد. اثرات سطوح مختلف شوری (2، 4، 8 و 10 دسی زیمنس/ متر) در بستر خاک و تیمار های توام شوری (50، و 150 میلی مولار سدیم کلرید) و سیلیکون (1 میلی مولار) در محیط هیدروپونیک مورد بررسی قرار گرفت. در کشت خاک، شوری ملایم (2و4 دسی زیمنس/ متر) نه تنها تاثیری منفی روی وزن خشک گیاهان، سطح برگ، طول ریشه و فتوسنتز نداشت بلکه در برخی موارد موجب افزایش جزئی این پارامتر ها نیز گردید. بررسی پارامتر های فلوئورسانس کلروفیل نشان داد که در بالاترین سطح شوری اعمال شده نیز دستگاه های فتوسنتزی آسیب نمی بینند و به دلیل افزایش در خاموش شدگی غیر فتوشیمیائی، فتوسیستم ii در برابر فوتون های پرانرژی محافظت می شود. بررسی پارامتر های روابط آبی گیاه شامل پتانسیل اسمزی و پتانسیل آب نشان داد که گیاه پسته با انباشتن اسموتیکوم های مختلف شامل قندهای محلول، آمینو اسیدها و پرولین موجب تداوم جذب آب در شرایط شوری می شود. این امر بخوبی در ابقای آب نسبی بافت ها در بالاترین سطح شوری اعمال شده منعکس گردید. مهم ترین اسموتیکوم ها در برگ جوان، قندهای محلول و پرولین و در برگ های مسن منحصرا پرولین بود در حالی که در ریشه ها قندهای محلول و احتمالا آمینو اسیدهائی غیر از پرولین بعنوان اسموتیکوم نقش ایفا نمودند. در این بررسی تفاوت قابل ملاحظه ای در پاسخ دو نوع برگ با سن مختلف به شوری ملایم مشاهده شد. در حالی که در برگ مسن شوری های ملایم و شدید بصورت یکنواخت بر پارامتر های فیزیولوژیک بویژه فتوسنتز تاثیر منفی داشت، در برگ های جوان شوری های ملایم مقدار این پارامتر ها را بصورت جزئی افزایش نیز داد. نتایج نشان دادند که نوعی سازگاری با شوری در برگ های جوان که در طی دوره اعمال تنش شوری نمو یافته اند، ایجاد می شود که موجب ابقای فعالیت های فیزیولوژیکی در این برگ ها می گردد. برگ های جوان بعنوان برگ های منبع، علاوه بر حمایت از رشد عمومی گیاه، با انتقال قند ها به ریشه موجب تداوم جذب آب از بستر شور می شوند.
مهران اقاباباپروین عباس احمدی
هرچند دیم زارها نقش مهمی در تأمین غذای کشور دارند، اما به دلیل شیبدار بودن و داشتن خاک حساس، فرسایش خاک و تولید رواناب در آن ها خیلی زیاد است. یکی از روش های مهم و کاربردی در ممانعت از فرسایش، انتخاب مناسب ترین تراکم کشت گیاه برای رسیدن به حداقل مقدار فرسایش و تولید رواناب می باشد. پژوهش حاضر نیز باهدف بررسی عملکرد محصول و تغییرات میزان تولید رواناب و رسوب در طول فصل زراعی در تراکم های مختلف کشت دیم عدس در منطقه تیکمه داش استان آذربایجان شرقی انجام گرفت. رقم انتخاب شده جهت کشت، رقم کیمیا از گونه کالیناریس بوده و تیمارهای پژوهش سطوح مختلف تراکم کشت دیم عدس، شامل 30، 35 و 40 کیلوگرم بذر در هکتار بودند. بعدازاینکه کرت ها در جهت شیب شخم زده شدند، بذرها با سطوح مختلف تراکم به طور یکنواخت و با روش کشت معمول در منطقه، در 17 فروردین سال 1392 اعمال و با دیسک در عمق حدود 5 سانتی متر خاک قرار داده شد. در طول فصل زراعی، مقدار رواناب و رسوب تولیدی به ترتیب با روش های حجم سنجی و فیلتراسیون اندازه گیری شدند. همچنین در هنگام نمونه گیری برخی ویژگی های محصول نظیر میانگین درصد پوشش آسمانه محصول، علف های هرز و ارتفاع گیاه و پس از رسیدگی فیزیولوژیکی عملکرد بیولوژیکی، عملکرد دانه، ارتفاع بوته، شاخص برداشت و وزن صد دانه نیز اندازه گیری شدند. نتایج این تحقیق به صورت طرح کرت های خردشده در زمان و در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی مورد تحلیل آماری قرار گرفتند. نتایج نشان داد که درصد تاج پوشش گیاه عدس در سطح احتمال یک درصد متأثر از تراکم کشت، زمان نمونه برداری و نیز اثرات متقابل بین آن ها بود. همچنین نتایج حاکی از آن است که تراکم کشت و زمان نمونه برداری در سطح احتمال یک درصد تأثیر معنی داری بر میزان تولید رواناب و رسوب داشت، اما اثرات متقابل آن ها معنی دار نبود. همچنین نتایج نشان داد که از بین عامل های موردبررسی تنها بین رواناب و رسوب با درصد تاج پوشش گیاه عدس همبستگی معنی داری وجود دارد. به طورکلی نقش افزایش تراکم گیاه عدس بر میزان تولید رسوب نسبت به رواناب موثرتر بود، به طوری که تیمار با تراکم بذر 40 کیلوگرم در هکتار در مقایسه با تراکم بذر 30 کیلوگرم در هکتار دارای رسوب کمتری به میزان 38/49% بود. این در صورتی است که دارای رواناب 03/24 % کمتر نسبت به تیمار 30 کیلوگرم بذر در هکتار بود. همچنین نتایج تجزیه آماری مربوط به عملکرد و اجزاء عملکرد نشان داد که اثر تراکم کشت بر عملکرد دانه و اجزاء عملکرد گیاه عدس در شرایط دیم منطقه معنی دار بود. هرچند با افزایش تراکم کشت از 30 به 40 کیلوگرم بذر در هکتار، عملکرد دانه افزایش یافت، اما بین تراکم های 35 و 40 کیلوگرم در هکتار در سطح احتمال یک درصد تفاوت معنی داری مشاهده نشد. لذا با توجه به نتایج تحقیق برای شرایط مشابه این تحقیق، میزان بذر 40 کیلوگرم در هکتار برای کشت عدس در منطقه مناسب تشخیص داده شد و برای زارعین در شرایط مدیریتی مشابه توصیه می شود.
علیرضا خانجانی صفدر عباس احمدی
یکی از مشکلات استفاده از مدل جهانی هدررفت خاک (usle) در کشورهای در حال توسعه فقدان آمار و اطلاعات در خصوص مقادیر عامل مدیریت پوشش گیاهی برای محصولات مختلف می باشد. گرچه در کشورهای پیشرفته با انجام مطالعات گسترده عامل مدیریت پوشش گیاهی به صورت جداولی برای محصولات مختلف ارائه شده بود اما با توجه به تفاوت¬های اقلیمی، پدولوژیکی و مدیریتی آن کشورها با کشور ما، استفاده از این اطلاعات، می تواند با خطا همراه باشد. از طرف دیگر نخود و عدس به عنوان دو محصول مهم در منطقه تیکمه داش کشت می شود.. لذا این تحقیق به منظور تعیین و بررسی تغییرات عامل مدیریت پوشش گیاهی نخود و عدس دیم در مراحل مختلف نمونه برداری در ایستگاه حفاظت خاک تیکمه¬داش صورت پذیرفت. بدین منظور سه تراکم بذر رایج در منطقه (تراکم های 30، 35و 40 کیلوگرم در هکتار) در کرت های آزمایشی در 3 تکرار کشت شد. علاوه بر این در هر بلوک برای محاسبه عامل مدیریت پوشش گیاهی یک کرت آیش اجاد گردید. به منظور توصیه کودی برخی از ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک اندازه گیری شد. در طول فصل رشد میزان رواناب و رسوب تولید شده با استفاده از روش حجم سنجی و فیلتراسیون مورد اندازه گیری قرار گرفت. در زمان اندازه گیری رواناب و رسوب برخی پارامترها مانند درصد آسمانه گیاه، ارتفاع گیاه، بقایای گیاهی و سنگریزه اندازه گیری شد. نتایج آماری در قالب طرح کرت های خرد شده در زمان توسط نرم افزارهای spss و mstat-c مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که مقادیر عامل مدیریت پوشش گیاهی نخود و عدس در سه تراکم مختلف کشت بذر تفاوت معنی داری باهم دارند (01/0p<). متوسط عامل مذکور برای تراکم های بذر 30، 35و 40 کیلوگرم در هکتار نخود به ترتیب (576/0، 404/0و 277/0) و برای عدس به ترتیب برابر (609/0، 438/0و 305/0) به دست آمد. همچنین نتایج نشان داد با افزایش تراکم بذر مقدار عامل مدیریت پوشش گیاهی کاهش یافت به طوری که کمترین مقدار عامل مذکور مربوط به تراکم بذر 40 کیلوگرم در هکتار بود.
وحید جعفری عباس احمدی
فرسایش خاک و ایجاد سیل از اساسی¬ترین معضلات زیست محیطی، کشاورزی و تولید غذا در جهان است که اثرات مخربی بر تمامی اکوسیستم¬های طبیعی و تحت مدیریت انسان دارد. تحقیق حاضر با هدف بررسی اثر تراکم کشت بر رواناب، رسوب و عملکرد محصول نخود دیم در ایستگاه تحقیقات حفاظت خاک تیکمه داش با استفاده از کرت¬های آزمایشی اجرا شد. برای این منظور طرحی در قالب کرت های خرد شده در زمان و بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 سطح تراکم کشت نخود (30، 35 و 40 کیلوگرم بذر در هکتار) با رقم کشمشی، در 3 تکرار به صورت کشت مرسوم در منطقه توسط دیسک در 17 فروردین سال 92 انجام شد. در طول فصل زراعی، مقدار رواناب و رسوب تولیدی به ترتیب با روش های حجم سنجی و فیلتراسیون اندازه گیری شدند. همچنین در هنگام نمونه گیری برخی ویژگی های فرعی محصول نظیر میانگین درصد پوشش آسمانه محصول، علف های هرز و ارتفاع گیاه و پس از رسیدگی فیزیولوژیکی، عملکرد بیولوژیکی، عملکرد دانه، ارتفاع بوته، شاخص برداشت و وزن صد دانه نیز اندازه گیری شدند. تحلیل آماری نتایج با استفاده از نرم افزار mstatc انجام شد. نتایج نشان داد که اثر اصلی تراکم کشت و زمان نمونه گیری بر میزان رواناب و رسوب در سطح احتمال 1% معنی دار، اما اثر متقابل آن ها بر مقدار رواناب غیرمعنی دار ولی بر مقدار رسوب در سطح احتمال پنج درصد معنی دار شد. همچنین اثرات اصلی و متقابل تراکم کشت و زمان نمونه گیری بر درصد تاج پوشش گیاهی در سطح احتمال 1% معنی دار شد. حداقل میزان رواناب و رسوب در تراکم 40 کیلوگرم بذر در هکتار، در زمان نمونه گیری سوم به ترتیب 9/421 لیتر در هکتار و 45/2 کیلوگرم در هکتار، و حداکثر میزان رواناب و رسوب در زمان نمونه گیری اول و در تراکم 30 کیلوگرم بذر در هکتار به ترتیب 1550 لیتر در هکتار و 53/31 کیلوگرم در هکتار به دست آمد. همچنین نتایج نشان داد که میزان رواناب و رسوب به ترتیب در زمان اول نمونه گیری 08/2 و 71/3 برابر بیشتر از زمان دوم و 56/2 و 51/5 برابر بیشتر از زمان سوم نمونه گیری بود. همچنین نتایج تجزیه آماری مربوط به عملکرد و اجزاء عملکرد نشان داد که اثر تراکم کشت بر عملکرد دانه و اجزاء عملکرد گیاه نخود در شرایط دیم منطقه معنی دار بوده و با افزایش تراکم کشت از 30 به 40 کیلوگرم بذر در هکتار، عملکرد دانه افزایش یافت. پیشنهاد می شود در شرایط مشابه منطقه مورد مطالعه تراکم 40 کیلوگرم بذر در هکتار را به کار ببرند.