نام پژوهشگر: محمد اصغری
نبی الله سلیمانی محمد اصغری
رورتی در صدد است تا در مقام یک درمانگر مسائل فلسفی به تجزیه و تحلیل مسائل مختلف معرفتی در پرتو منافع پراگماتیکی آن ها بپردازد. او مدعی است که مسائل فلسفی از قبیل «حقیقت» و «واقعیت» و غیره همچون سایر مسائل دیگر محصول یک امکان تاریخی بوده است و از این رو می توان آنها را کنار گذاشت. بدین منظور، او تمام معرفت شناسی سنتی را با تمام مقولاتش (نظیر حقیقت، عینیت، عقل و غیره) زیر سوال می برد. استدلال او این است که فیلسوفان سنتی(مثل افلاطون، دکارت، و کانت) همواره با باور به واقعیت های فرا انسانی و فرا تاریخی (نظیر حقیقت، خیر، خدا، و غیره)، به انسان ها به مثابه خادمان و کاشفان آن واقعیت بیرونی نگاه می کردند. اما رورتی بر این باور است که اگر ما خود را صرفاً به روابط علّی و معلولی بین خود و جهان محدود کنیم، آنگاه درستی این ادعا را خواهیم پذیرفت که این ما هستیم که با خلق واژگان جدید همواره به جهان معنا می بخشیم و جدا از این واژگان، که ابزارهای سازگاری با زیست بوم هستند، هیچ واقعیتی وجود ندارد. این ابزارها به ما کمک خواهد کرد تا هرچه بیشتر همبستگی بین انسانها را تقویت کنیم تا در مسیر جامعه ای عدالت محور و آزاد و به دور از هر گونه تبعیض و رنج گام برداریم. در چنین جامعه ای است که حقیقت خود را از طریق پویایی های آن جامعه نشان خواهد داد. در فصل اول این رساله ی توصیفی- تحلیلی به پیشینه ی تاریخی نظریه ی صدق یا حقیقت خواهیم پرداخت. سپس در فصل دوم به ذکر 3 مورد از انتقادهای رورتی بر فلسفه سنتی در باب مفهوم حقیقت خواهیم پرداخت و در فصل سوم به خود دیدگاه رورتی در باب مسائل گوناگون معرفتی می پردازیم و نهایتاً در فصل پایانی این ادعا مطرح شده که هر چند رورتی حقیقت وعینیت را به معنای سنتی رد کرده است اما نمی تواند عینیت را در هر صورت و مدلی منکر شود. و در نتیجه کم و بیش در دام تفکر عینیت گرایی و رئالیسم باقی می ماند و حقیقت به صورت عینی در قالب مفاهیمی مثل همبستگی در فلسفه رورتی پدیدار می گردد.
اشرف فرهادی نیا علیرضا آزادی
پایان نامه ی حاضر کوششی برای ارائه تصویری روشن از جایگاه روش پدیدارشناسی ادموند هوسرل، به عنوان یکی از مهمترین جریان های فکری معاصر، در هرمنیوتیک فلسفی هانس گئورگ گادامر است. ابتدا آراء هر کدام از این دو فیلسوف را در دو فصل جداگانه توصیف و تحلیل و سپس در فصل چهارم با هم مقایسه کرده ایم. با مقایسه ی هرمنیوتیک فلسفی گادامر با پدیدارشناسی هوسرل، فهمیدیم که گادامر خودش را به جنبش پدیدارشناسی متعلق می داند، جنبشی که با پژوهش های منطقی هوسرل آغاز شده در آثار شلر و اثر اخیر هوسرل در باب زیست جهان قوام و بسط یافته و با پدیدارشناسی هایدگر تکمیل یافته است. هرمنیوتیک فلسفی گادامر همانند آثار اولیه هایدگر بعضی از مفاهیم کلیدی همچون حیث التفاتی، زیست جهان و افق را از پدیدارشناسی هوسرل می پذیرد. بنابراین این اندیشه های تأثیرگذار هوسرل بود که گادامر را برای نظریاتش آماده کرد. با وجود این، ما نمی توانیم دیدگاه انتقادی گادامر را در مورد بعضی از مفاهیم کلیدی پدیدارشناسی هوسرل، مثل ذهنیت استعلایی، ادراک صرف و غیره نادیده بگیریم. علاوه بر این، بین پدیدارشناسی هوسرل و هرمنیوتیک فلسفی گادامر شباهت ها و تفاوت هایی وجود دارد که بدان در متن اشاره شده است. به طور خلاصه، از جمله نتایج این پایان نامه این است که اگرچه گادامر از اندیشه ی فلسفی هوسرل تأثیر پذیرفته است، امّا اندیشه ی فلسفی او همان اندیشه ی فلسفی هوسرل نیست. گادامر بیشتر از اندیشه ی هایدگر تأثیر پذیرفته است. در این پایان نامه از روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی استفاده شده است.
سید محسن بیزه سید مصطفی شهرآیینی
دکارت در زمانه ای ظهور می کند که از سویی، شکاکیت فراگیری دامن گیر فلسفه و مابعدالطبیعه است و از دیگر سو، پیشرفت های چشمگیری در حوزه علوم طبیعی به ویژه نجوم در حال شکل گیری است. از این روست که مهم ترین دغدغه خاطر فیلسوفان سد? هفده، روش رسیدن به یقین و شناخت یقینی است؛ نظر غالب فلاسفه جدید در این دوره بر این بود که نخست باید فاهمه را شناخت و سپس روش درستی را برای استفاده هر چه بهینه از امکانات معرفتی و پرهیز از خطا پیدا کرد. به همین دلیل است که تقریباً بیشتر فیلسوفان این دوره در میان آثار خود به نوعی هم «رساله ای دربار? روش» دارند و هم «رساله ای دربار? فاهمه». اما دکارت چنان که در گفتار در روش، آشکارا اعلام می دارد، هدفش در فلسفه، این است که «آدمیان را مالک و صاحب طبیعت» کند و این مهم جز با سلطه علمی بر عالم میسر نخواهد شد. نماد آن علمی که می توانست چنین هدفی را تأمین کند، فیزیک بود. دکارت به کاستی های نظام ارسطویی (به ویژه منطق و طبیعیات او) واقف بود و می دانست که تا این نظام حکم فرما باشد امکان پیشرفت علمی و تحقق اهداف او وجود ندارد. از این رو، تصمیم گرفت تا مبانی نظری را طراحی کند که به آرامی و بی آن که حساسیت مدرسیان را برانگیزد، بسترساز منطق و طبیعیاتی نوین باشد. علم جدید مدنظر دکارتی، علمی یکسره کمیت محور، مبتنی بر ریاضیات و برخوردار از یقین ریاضی بود. با توجه به آنچه گفته شد این پرسش مطرح است که چگونه مابعدالطبیعه دکارت توانسته است بستری را برای علم جدید فراهم بیاورد؟ نگارنده در این رساله می کوشد تا به این پرسش، با توجه به این نکته پاسخ دهد که مابعدالطبیعه در نگاه دکارت بیشتر نقش وسیله را دارد تا این که فی نفسه هدف باشد. و از آن جا که بهترین و کامل ترین قرائت از مابعدالطبیع? دکارت را در کتاب تأملات در فلسفه اولی می توان یافت، بنابراین می کوشیم تا با تمرکز بر این کتاب و با توجه به موضوعات اصلی فلسفه دکارت- نفس، خدا، جهان- به این موضوع بپردازیم.
سکینه دوستداری محمود نوالی
پایان نامه حاضرکوششی برای ارائه تصویری روشن از «دازاین» در کتاب «وجود وزمان» که یکی از بهترین نوشته های مارتین هیدگر در زمان خود بوده است. هیدگر در این کتاب با انتقاداز تعاریف ارائه شده از انسان در فلسفه مدرن که اوج آن در دکارت و با جدایی سوژه و ابژه به ظهور رسید به ارائه تصویری جدید از انسان می پردازد و به همین دلیل نام «دازاین» را بر این موجود می گذارد تا با انسان به معنای سنّتی آن متمایز شود. دازاین موجودی است گشوده به سوی «وجود» که شأن هرمنوتیکی یا تفسیری آن او را از دیگر موجودات متمایز می کند. او با معنادهی و توجّه خود می تواند هر موجود دیگری راهم با وجود مرتبط سازد. زمانمند بودن و برون بودگی یعنی حاضر ساختن همه زمان ها در حال برای گذر از وضع موجود و دست یابی به اهداف آینده برای کشف وجود به عنوان هدف نهایی، او را موجودی ساخته که غم و نگرانی ذاتی و همراه همیشگی اوست. بدین ترتیب دازاین در ارتباط با وجود و کشف حقیقت، که احساس موقعیت، فهمیدن و کلام و گفتار به عنوان خانه وجود یا هستی از ویژگی های بنیادین اوست، اصالت می یابد و اگر دچار روزمرگی و گرفتاری-های موجود باشد و به همین موقعیت راضی باشد و به آرامش ظاهری تکیه کند به یک انسان غیراصیل تبدیل خواهد شد.
توحید میلانی محمد اصغری
میشل فوکو(michel foucault)، متفکر معاصر فرانسوی در حوزه های گوناگون فلسفه و علوم اجتماعی چهره ای شناختهشده و مطرح می باشد. حرکت فکری او و چشم اندازی که وی به روی علوم انسانی گشوده است، تحول شگرفی را در مبانی این علوم موجب شده است تا حدی که او را ویرانگر علوم انسانی به معنای متعارف و متداول آن دانسته اند. یکی از حوزه های اساسی اندیشه ی فوکو و حتی به تعبیر برخی مفسرین، مهمترین دستاورد نظری او، تحلیل مفهوم قدرت با رویکردی منحصر به فرد و در چهارچوب نوعی معرفت شناسی تاریخی است. وی در تعداد زیادی از شاخه های علوم انسانی اعم از فلسفه، جامعه شناسی، تاریخ، سیاست، روان شناسی، انسان شناسی و... وارد شده و در نهایت همه مباحث را در راستای تحلیلی واحد و در جهت طرح ایده ی واحد و مرکزی قدرت پیش برده است. بر اساس یک تقسیم بندی کلی دو دیدگاه و خط سیر مدرن و پست مدرن را در جریان شکل گیری فلسفه های ناظر بر مقوله قدرت می توان شناسایی کرد: بر طبق دیدگاه مدرن، قدرت با عاملی انسانی آغاز، از مجرای روابط علی بیان و بر حسب شاخص های مکانیکی قابل محاسبه و اندازه گیری می باشد و نگرش به مقوله قدرت در این دیدگاه از دریچه-ی بحث های حاکمیت صورت می گیرد. این مدل، قدرت را ابزاری در مالکیت دولت می داند که برای تحمیل نظم بر جامعه مورد استفاده قرار می گیرد. در الگوی پست مدرن که با فوکو آغاز می شود و در اساس منکر وجود حیطه ای خاص و عملکردی یک سویه برای قدرت است، شیوه ی نگرش مدرن به قدرت به معنی نادیده گرفتن ساختارهای مدنی و چگونگی کاربست قدرت در نهادها و گفتمان های سراسر حوزه ی اجتماعی است. فوکو از قدرت به صیغه جمع سخن می گوید و آن را در عرصه های گوناگون زیست جمعی انسان قابل بحث می داند. قدرت در همه جا هست نه بدان دلیل که همه چیز را در بر می گیرد؛ بلکه بدان دلیل که از همه جا نشات می گیرد. بنابراین تحلیل آن به هیچ وجه کلی، تاریخ گریز و مطلق نیست. به طورکلی هدف فوکو بر ملاساختن بی اعتباری حقیقت های مسلم، درهم شکستن یکپارچگی ها و از مرکز انداختن قدرت و معرفت و تاکید بر بی همتایی عوامل موثر در پدیده هاست.
سعید صیفی پور محمد رضا عبدالله نژاد
راسل و ویتگنشتاین به عنوان نمایندگان نخستین فلسفه تحلیلی، علاقه زیادی به زبان و پژوهشهای زبانی دارند. هر دو به عنوان یک اتمیست منطقی علاقمند به پژوهش درباب رابطه زبان و واقعیت هستند. ولی باید توجه کرد که نحوه ترسیم رابطه زبان و واقعیت نزد آن دو ، تا حدودی ، با هم فرق می کند. عوامل زیادی در این امر موثر هستند که از مهمترین آنها می توان به نگاه متفاوت آنها به منطق اشاره نمود. جالب توجه است که نتیجه نگاه متفاوت آنها به منطق، تفاوت نگاه آنها به واقعیت را نیز رقم می زند. راسل و ویتگنشتاین بر این عقیده اند که فلسفه همان تحلیل منطقی گزاره ها به اجزاء تشکیل دهنده نهایی آن هاست و این اجزاء قالب های سازنده واقعیت را نمایش می دهند. تفاوت آن ها در اینجاست که راسل تحلیل منطقی خود را از طریق نظریه معرفت شناختی آشنایی پیش می برد، ولی ویتگنشتاین در تحلیل منطقی خود بیشتر به طرح کانت نظر دارد. به عبارت ساده تر، راسل فکر می کند که اجزاء تشکیل دهنده ی واقعیت باید اشیایی باشند که می توان از طریق ادراک مستقیم با آن ها آشنا شد، ولی ویتگنشتاین، همانند کانت، به دنبال شرایط امکان بازنمایی زبانی واقعیت است. هدف اصلی او این نیست، که همانند راسل، ماهیت دقیق اشیا را ثابت کند؛ بلکه او می خواهد بگوید که وجود اشیا و اوضاع اتمی شرط اصلی بازنمایی واقعیت است.
محمد اصغری محمد فرجیها
موسسه های خیریه در جهان معاصر نوعاً با انگیزههای انسان دوستانه و به شکل غیرانتفاعی تشکیل می شوند و این موسسه ها دارای کارکردهای مهم و حیاتی می باشند.در کنار این کارکرد مثبت و مهم اجتماعی موسسه های خیریه،این موسسه ها فرصت های مناسبی را برای برخی از تخلف ها و اقدام های غیر قانونی فراهم می آورند.اعتماد زیاد مردم به موسسه های خیریه، خلاءها و نارسایی های قانونی، فقدان نظارت و کنترل موثر، عدم شفافیت در فعالیت های مالی و نیز پاسخگو نبودن نهادهای خیریه را می توان از جمله عوامل بسترساز فعالیت های انتفاعی و مجرمانه مانند کلاهبرداری،خیانت در امانت،پول شویی، فرار مالیاتی دانست. تحقیقات حاکی از آن است که جرایم از طریق موسسه های خیریه در ایران و سایر کشورها از شیوع و فراوانی زیادی برخوردار می باشد و جرایم مذکور به ویژه جرم خیانت در امانت و کلاهبرداری در قالب موسسه ها به شکل آگاهانه و یا ناآگاهانه به کرات به وقوع می پیوندد. اقدامات مجرمانه موسسه های خیریه می تواند اثرات و پیامدهای مخربی برای جامعه و موسسه های خیریه مشروع داشته باشد که از مهمترین پیامدهای مخرب جرایم موسسه های خیریه،سلب اعتماد عمومی افراد جامعه از موسسه های خیریه را می توان ذکر نمود. اعضای جامعه در صورت آگاهی از این جرایم و ابعاد آن،اعتماد خود را به دستگاههای اجرایی و قضایی مربوطه از دست می دهند و این نهادها را ناکارآمد خطاب می نمایند.همچنین دیگر افراد جامعه،دیگر به هیچ موسسه خیریه،حتی موسسه های سالم و قانونی اعتماد ندارند و درصدد قطع ارتباط با این موسسه ها بر می آیند،که این امر می تواند منجر به از بین رفتن موسسه های خیریه و فرهنگ نیکوکاری در جامعه شود. در همین راستا می توان با استفاده از تجارب سایر کشورها به تدوین و تنظیم برنامه ها و سیاست های متعددی مانند تصویب قوانین تخصصی برای بخش خیریه،آشنایی و آموزش دستگاههای پلیسی و قضایی و بزه دیدگان نسبت به روشهای ارتکابی مجرمین و نحوه عملکرد موسسه های خیریه متخلف و شفافیت و نظارت بر موسسه های خیریه ....در جهت کنترل و پیشگیری جرایم موسسه های خیریه گام برداشت. کلید واژگان:موسسه های خیریه،اقدامات خیرخواهانه،کلاهبرداری،خیانت در امانت،پول شویی،فرار مالیاتی،پیشگیری.
قباد گراوند محمد اصغری
در این پابان نامه عناصر رمانتیکی در فلسفه هگل مورد بررسی قرار گرفته است. این پایان نامه از دو بخش تشکیل یافته است: در بخش اول به جنبش رمانتیسیسم و نمایندگان و نیز مبانی و مفاهیم آن اشاره شده است. در بخش دوم به تحلیل عناصر رمانتیکی در بطن فلسفه هگل پرداخته شده است. به طور کلی هگل از روح زمانه خود که بیشتر رمانتیکی بود متاثر شده است و این تاثیر حتی در سبک نوشتاری او نیز دیده میشود. و مسائلی مانند فلسفه طبیعی، ارگانیک پنداشنن آن و نیز جامعه و دولت و وجود و تجلی روح.
ملیحه بهنام اصل محمد اصغری
گئورگ ویلهلم فردریش هگل (1831-1771) فیلسوف آلمانی از جمله متفکرانی است که نظریاتش درباب هنر از دقت و موشکافی خاصی برخوردار است. او عقایدش را در زمینه هنر به تدریج و مرحله به مرحله و متناسب با سیستم دیالکتیکی اش می پروراند و پیش می برد. در فلسفه هگل، هنر در حوزه ی روح مطلق مطرح می شود و مثلث «هنر، دین، فلسفه» را تشکیل می دهد. به نظر هگل با توجه به اینکه هر اثر هنری دو بخش دارد (ماده یا صورت، و روح یا معنا/محتوی) در سیر تاریخی زمانی ماده بر روح غالب می شود، زمانی این دو متعادل و هماهنگ می شوند و زمانی روح بر ماده غالب می شود. مرحله ای که ماده بر روح غلبه دارد مرحله هنر سمبولیک است. این مرحله، مرحله اول است و معمولا مربوط به دوران کهن است و بیشتر با هنر معماری شناخته می شود. مرحله ای که ماده و روح به توازن و تعادل می رسند مرحله هنر کلاسیک است که بیشتر با دوران یونان باستان و با هنر مجسمه سازی شناخته می شود و مرحله سوم مرحله هنر رمانتیک است که روح بر ماده غلبه دارد و به دوران مدرن و نو مربوط می شود و هنرهای ممتاز این دوران نقاشی، موسیقی و شعر است. روح اگرچه در هنر رمانتیک ماده را کنار می گذارد، ولی برای دستیابی به حقیقت موفق نمی شود، بلکه اصالت هنری اش را از دست می دهد و ناچار حوزه دیگری برای روح گشوده می شود. این حوزه حوزه دین است که خودش نقش واسطه را برای به کمال رساندن روح بازی می کند، چون کمال روح در فلسفه است. پس دین حد واسط هنر و فلسفه است و به هر کدام شباهت هایی دارد. هگل هرچند مقام والایی برای هنر در نظر می گیرد، دین و بعد از آن فلسفه را در جایگاه بسیار والاتری از هنر قرار می دهد. او به تعبیر بعضی ها از «مرگ هنر» یعنی پایان آن، حرف می زند، درحالیکه پایان هنر از نظر هگل به معنای پایان رسالت هنر در شناخت مطلق است و نه مرگ و محو شدن آن از ساحت هستی.
انور رحمانی محمد اصغری
چکیده: این پایان نامه مفهوم میل را در هگل و لکان بررسی می کند. میل همواره به عنوان عنصری غریزی و بی ارادی در مقابل عقل بشر مورد بحث بوده است. هگل رویکرد متفاوتی به میل دارد. او میل را عنصری ضروری برای سوژه در فرایند دیالکتیکی شناخت می داند. بر طبق نظر هگل وقتی سوژه از خود شناخت پیدا می کند، این شناخت او با میل به دیگری توأم است، همچنان که به خودش میل دارد. میل به دیگری در فلسفه هگل پایه اصلی خودآگاهی است. هگل در پدیدارشناسی از رابطه میل و خودآگاهی بحث می کند و بر این باور است که میل و خودآگاهی از هم جداشدنی نیستند، چون میل سوژه همان خودآگاهی است. بنابراین با قاطعیت می توان گفت که ذات انسان با میل قابل بیان است. لکان یکی از روانکاو-فیلسوفان بزرگ قرن بیستم تحت تأثیر فلسفه هگل و نظری? میل او بوده است. لکان همچنین از روانکاوی فروید نیز تأثیر پذیرفته بود. لکان همانند هگل میل را به صورت میل به دیگری تبیین می کند. تبیین او متفاوت از تبیین هگل است. او به معنای دقیق کلمه میل را با فقدان یکی می گیرد. اما او در سرتاسر حرفه کاری اش اعتقاد داشت که میل، همواره میل دیگری است. این پایان نامه از سه فصل تشکیل شده است. فصل اول: در مورد میل در پدیدارشناسی روح هگل بحث می کند. فصل دوم در ارتباط با موضوع میل در لکان است. فصل آخر با بررسی میل در هگل و لکان به پایان می رسد.
مهدی مرادی علیرضا آزادی
چکیده: ایمانوئل لویناس یکی از معروفترین فیلسوفان اخلاق در جهان معاصر می باشد که به تعبیر خودش به اخلاق، اعتبار فلسفی دوباره ای بخشید. لویناس مواجهه با «دیگری» را شرط امکان اخلاق معرفی می کند.این پژوهش تلاشی در بررسی جوانب این مواجهه می باشد.در فصل اول «تاریخچه غیریت» مختصری آورده شده است.فصل دوم به بررسی مبانی اندیشه لویناس اختصاص داده شده است. در این فصل به توصیف طرح لویناس در اخلاق و معنای اخلاق نزد او، گذر لویناس از پدیدارشناسی و اهمیت بُعد یهودی اندیشه وی پرداخته شده است.فصل سوم جوانب مواجهه با دیگری مورد بررسی قرار گرفته است. در این قسمت ابتدا توصیف «من» قبل از مواجهه با دیگری بررسی شده و این که ما در هیئت «نامتناهی» و «چهره»، دیگری را ملاقات می نماییم. سپس اوصاف این مواجهه در قالب زبان به تصویر کشیده شده و جوهره اخلاقی زبان بیان گردید. همچنین در ادامه تلاش لویناس برای گذر از زبان هستی شناسانه برای مواجهه با دیگری و بررسیِ مسئولیت نامتناهی و مسئله عدالت و سیاست مورد بحث قرار گرفت. در آخر به بیان توفیق لویناس در بنیان نهادن یک اخلاق دیگر آیین با استفاده از پدیدارشناسی غیریت خاص خودش اشاره گردید و این که هرچند «ماسوای هستی» قدمی بلند به گذر ازهستی شناسی به ماسوای هستی است، اما به نظر می رسد سرنوشت لویناس همچون اولیس که به موطنش ایتاکا بازگشت، بازگشتی «ناخواسته» به موطن هستی شناسی خویش می باشد.
ابوالفضل ابراهیمی محمد رضا عبداله نژاد
از جمله رویدادهای مهم فلسفی در فاصله ی بین دو جنگ جهانی تشکیل حلقه ای فلسفی در وین بود که در آن بسیاری از حامیان علم درصدد برآمدند تا چالش هایی را که در آستانه قرن بیستم عارض اندیشه ی پوزیتیویسم علمی شده بود، برطرف کنند. پوزیتیویسم منطقی حاصل و خروجی اندیشه ای بود که در این حلقه پا گرفت و از جمله نمایندگان آن می توان به کارناپ، آیر، شلیک و وایزمن اشاره کرد. پوزیتیویست های منطقی دارای چند اصل عقیدتی عمده بودند: تمایز قاطع بین قضایای تحلیلی و ترکیبی که قدری از هیوم و قدری از ویتگنشتاین اخذ شده بود. اصل تحقیق پذیری که آن نیز گمان می رود از رساله ی ویتگنشتاین آمده باشد. و یک برنهاد فروکاهنده درباره ی نقش مشاهده در تعیین معناداری شناختی که خواستگاه اش را می توان به تجربه گرایان کلاسیک از قبیل لاک و هیوم و تقلیل گرایی راسل رسانید. انکار متافیزیک، ماحصل اصلی به کارگیری اصول اساسی مذکور توسط پوزیتیویستهای منطقی می باشد. بنابراین، زمینه های فکری پوزیتیویست های منطقی در نقد متافیزیک را هم می توان در فلسفه ی تحلیلی، مخصوصاً" نزد فیلسوفانی مثل ویتگنشتاین (در اصل تحقیق پذیری، اصل معناداری و اصل ضرورت این همانی است) و راسل وفرگه (در اصل منطق گرایی) و هم نزد فیلسوفان سنتی از قبیل هیوم و کانت (در نقد متافیزیک) ریشه یابی کرد. پوزیتیویست های منطقی از میان همه ی مکاتب فلسفی، متافیزیک را طرد و تخطئه می کردند، چرا که معتقد بودند احکام متافیزیکی بی معنی بوده و هیچ طریقه ی ممکنی برای آن که در تجربه به تحقیق برسند ندارند. همانطور که در مورد زمینه های فکری پوزیتیویست ها در بالا اشاره کردیم، طرد و رد متافیزیک امری نو ظهورنبود، هیوم متافیزیک را سفسطه و مغلطه خوانده بود و ادعا کرده بود که از تعبیرات بی دلالت و بی مدلول استفاده می کند. کانت هم متافیزیک مشروع را از متافیزیک نامشروع فرق می نهاد. در حالی که منتقدان پیشین متافیزیک در صدد غیر علمی و بی فایده نشان دادن متافیزیک بودند، پوزیتیویست های منطقی با استناد به رساله ی ویتگنشتاین، متافیزیک را فاقد معنی می شماردند و آن را به طور کلی انکار می کردند.
الناز پناهی محمد عباس زاده
از چالش برانگیز ترین رویکردهای معاصر، رویکرد پست مدرنیسم است. می توان تاریخ اندیش? علوم اجتماعی را به دو دور? مدرن و پست مدرن تقسیم کرد. سرشت شالوده شکنان? اندیشه پست مدرن در مقایسه با اندیش? دوره مدرن نمایان می گردد. به دلیل ناکامی های اندیشمندان مدرن در پیشبرد اهداف مورد نظر عصر روشنگری و به دلیل تاکید آنها بر روایت های کلان، فراگیر و جهانشمول؛ زمینه برای شکل گیری اندیشمندان پست مدرن فراهم شد. در ابتدا پس از ذکر ویژگی های مدرنیسم و پست مدرنیسم، درباره خردباوری و عدم خردباوری بحث می گردد و سپس علم باوری و عدم علم باوری مورد بررسی قرار می گیرد. رویکرد پست مدرن با نقد عقلانیت مدرن و علم باوری از سنت قبلی، گسسته و هرگونه امکان عرضه بدیلی در قالب پروژ? مدرنیته را منتفی می شمارد و با به پرسش کشیدن اعتبار علم مدرن و مقاومت دربرابر هرگونه خردباوری، افق جدیدی را در عرص? علوم اجتماعی می گشاید.
محمد اصغری فرزاد دهقانیان
طراحی شبکه لجستیک معکوس (rls) در سال های اخیر به علت تصویب قوانین جدید، رشد مفاهیم محیطی، افزایش حجم برگشت کالاهای استفاده شده و ... به عنوان یکی از اصول توسعه پایدار شناخته شده است. در این پایان نامه رویکرد تازه ای بر اساس فاکتورهای با اهمیتی چون اثر مشوق مالی و فاصله پوشش در نرخ بازگشت کالاهای استفاده شده توسط مشتریان توصیف خواهد گردید. پیشنهاد این مطالعه بررسی کارپذیری مشوق و پوشش تدریجی در کنار انتخاب ساختار مناسب برای بازیافت ضایعات در دو مسأله مستقل بهینه سازی از طراحی شبکه rls با هدف مدیریت در تخصیص مشتریان با هماهنگی تسهیلات برای تضمین کمترین هزینه به موازات دریافت حداکثر محصولات استفاده شده است. در این تحقیق دو مدل برنامه-ریزی پویا جهت آزمون جنبه های مهم طراحی و برنامه ریزی استراتژیک در یک زنجیره تامین (sc) ارائه خواهد شد که به علت پیچیدگی مدل ها دو روش ابتکاری بر مبنای رویه جستجوی ممنوعه (ts) و الگوریتم ژنتیک (ga) برای حل دو مساله پیشنهاد می گردد. در نهایت کارایی و اعتبار رویکردهای پیشنهاد شده برای تعدادی مثال بحث و تحلیل خواهند شد.
سجاد امجدی ایدیشه محمد اصغری
دلوز می گوید مطابق اندیش? اسپینوزا، هستی عبارت از مجموعه ی تأثیرها، مشارکت ها، نسبت ها و توانایی ها، و کنش هاست. و موجودیت هر شیء را میزان کنش گریِ آن تعیین میکند. اشیاء بنا به قدرتِ فعالیت شان و در نسبت با هم قابل تعریف اند. یک چیز "آنچه هست" نیست بلکه "آنچه می تواند انجام دهد" است؛ به عبارت بهتر هستیِ یک چیز(حالت)، "قدرتِ" آن است،توان و ظرفیتِ خاص آن چیز در میزانِ تأثیر پذیری و تأثیرگذاری هایش. هیچ شیء منفردی وجود ندارد بلکه همواره نسبت ها و اتصالات وجود دارند. هستی در فلسف? اسپینوزا مطلق و درونماندگار است و باوجود تعدّد صفات و کثرتِ حالات، تک معنا و یگانه است. مقصود اسپینوزا و دلوز درک و دریافت معنایی جامع از قدرت است که راه را بر تمایز استعلایی می بندد، زیرا علت و معلول جزئی از آفرینش اند. هستی علت درونی و پیشینیِ حالات است(وجود متعلق به ماهیت است) یعنی همان آفرینش و زندگیِ هستی است. این گونه هستی شناسی و این مدلِ علّییّت(مدلِ درونماندگاری) جوهر و حالات و وجوه هستی را یکی می انگارد؛ علت و معلول نسبت به هم درونمانگارند و نه استعلایی و هیچ سلسله مراتبی در هستی نیست. یک حالت را کارکردهای آن تعریف و مشخص می سازد و حالات، ذوات هستند. کارکردهای برسازند? یک شیء نسبت ها و اتصالات و ظرفیتِ معین تأثیرپذیری و تأثیرگذاری های آن شیء است. جوهر طبیعتِ طبیعت پذیرش را از طریق طبیعتِ طبیعت آفرینش بیان می کند.
عمر پیغامی علیرضا آزادی
توجّه به هرمنوتیک امروز? به یکی از مشغل? های فکری اکثر اندیشمندان آکادمیکی تبدیل گشت? است. هرمنوتیک به عنوان فن تفسیر و تأویل ریش? در کلمه یونانی (هرمنویین) دارد که با هرمس خدای پیام رسان مرتبط است. هرمنوتیک یا رویکرد تفسیری، تلاشی برای دستیابی به معنا از طریق تفسیر متن است.اما بطور شایسته و صریح در قرن هفده میلادی در کتاب دان هاورنمود پیدا می کند؛. بعد از وی هرمنوتیک به عنوان روشی عام از جانب شلایرماخر و دیلتای به عنوان یک روش عام جهت جلوگیری از سوء فهم ظاهر می گردد. سپس هایدگر و به تبع آن گادامر، هرمنوتیک را به هستی شناسی تبدیل و به مطلق فهم و شرایط وجودیِ حصول معرفت توجه کردند. سپس با تفکرانتقادی هابرماس، هرمنوتیک گادامر به چالش کشیده می شود که ضمن متهم کردن وی به ایده-آلیست بودن ونسبی گرایی، هرمنوتیک عام گادامر را به هرمنوتیک خاص مبدل می کند و آنرا صرفاً در علوم تاریخی-فرهنگی قبول دارد و مواردی از قبیل سنّت، تاریخ ، زبان و...موجب مباحثه طولانی و ناتمام بین این دو متفکر می شود.
احسان لطفی محسن ایزانلو
ضرورت روابط انسانی جدید موجب گشته است که شناسایی ابزاری حقوقی برای دستیابی به تعادل اطلاعاتی در قراردادها میان طرفین به یکی از دغدغه های اساسی حقوقدانان قانونگذاران نوین تبدیل شود. در این راستا برخی نظام های حقوقی با پیشتازی دست به ابداعاتی در این زمینه زده اند. از جمله حقوق فرانسه با شناسایی ضرورت فوق الذکر ابتدا در حوزه دکترین و به تدریج در عرصه رویه قضایی اقدام به ترسیم نظریه ای عام در رابطه با تعهد به دادن اطلاعات نموده است. باوجود این نظام های حقوقی دیگر با محافظه کاری بیشتر پا به این عرصه گذاشته اند. در حتقوق ایران تعهد به دادن اطلاعات به صورت موردی و خاص در گوشه و کنار قوانین گذشته و حال به چشم می خورد اما ادعای وجود نظریه ای عام که بتواند تمامی ابعاد این مقوله را پوشش دهد به آسانی قابل پذیرش نیست. لذا باید سعی نمود تا از لابه لای این مصادیق پراکنده قواعد کلی و عمومی حاکم بر تعهد مزبور را استخراج نمود و حتی الامکان در ان مسیر از یافته های دیگر نظام های حقوقی نیز بهره برد.
محمد اصغری ناصرقلی سارلی
بینامتنیت در سیر تکامل خود از نیمه اول قرن بیستم تا به امروز تحولات گسترده ای یافته است. این نظریه در اواخر دهه ی شصت توسط ژولیا کریستوا با بررسی افکار و آراء میخائیل باختین خصوصاً در مبحث اصل مکالمه گری وارد مرحله ی جدیدی شد؛ به طوری که در عرصه ی نقد و نظریه ی ادبی پیشرفت چشمگیری کرد. برطبق نظریه ی بینامتنیت هیچ متنی دفعی و خود ساخته در نظام بسته و مستقل خلق نمی شود؛ بلکه هر متن، پیوندی دو سویه و تنگاتنگ با متون پیش از خود دارد که حاصل مطالعه ی آثار پیشین و به عبارتی تجربه ی نسل های گذشته است که در یک سیر تکاملی باز آفرینی شده است. با توجه به بهره گیری های متعدد و متنوع شهریار از غزل حافظ در حوزه های مختلفی چون مضامین شعری، زبان شاعرانه، موسیقی و تصاویر شعری، وزن، ردیف، قافیه، شیوه ی بیان، فکر و عقاید و... رابطه ی تنگاتنگی میان غزل آن دو مشهود است. تأثیرپذیری شهریار از حافظ به حدی است که شهریار بارها نام خواجه را آورده و بیت یا مصرعی از شعر حافظ را تضمین کرده است. روش تحقیق در پژوهش حاضر، روش توصیفی تحلیلی با تکیه بر منابع دست اول و تحقیقات جدید می باشد. هدف پژوهش نیز بررسی غزلیات شهریار از دیدگاه بینامتنیت با غزلیات حافظ است، برای نیل به این مقصود ابتدا نظریه ی بینامتنیت با توجه به آثار موجود، تشریح و تبیین شد. در مرحله ی بعد، غزلیات حافظ و شهریار با یکدیگر مقایسه شد که نتیجه ی آن نشان دهنده ی تأثیرپذیری عمیق شهریار از حافظ است؛ با این تفاوت که غزل حافظ به گونه ای دیگر و متناسب با نیازهای عاطفی عصر شهریار و آمیخته با تخیل و تجربه ی زیستی او باز تولید شده است. به عبارتی می توان گفت که شهریار، با تداوم شیوه ی حافظ در غزل سرایی آن را از مصادیق شعر عاشقانه – عارفانه به شمار آورده است. شهریار غزل حافظ را از صافی ذهن خلاق خود گذرانده و به آن رنگ و بوی امروزی داده است. تأثیرپذیری و وام گیری شهریار از شاعران کلاسیک بویژه حافظ سبک و شیوه ی نوینی را برای او رقم زده که در آن زبان ساده و عامیانه ی کوچه و بازاری با تخیلات و تعابیر عاشقانه و عارفانه تلفیق شده و سبکی میانه را به وجود آورده است.
نعیمه آقاجانی محمد اصغری
فردریش ویلهلم نیچه (1844-1900) را باید از تأثیر گذار ترین فیلسوفان دوران مدرن محسوب کرد. فردریش نیچه، فیلسوفی که علی رغم آن چه که در ظاهر از متن این فیلسوف فهمیده می شود، فیلسوفی کاملاً یکپارچه است و در مسیر مشخصی حرکت می کند، هر قطعه ای در متن دقیقاً جای خود را دارد و هر آموزه ای هر قدر هم که متناقض جلوه کند در مسیر خویش در جریان است و با آن آموزه ی اساسی پیوند دارد. فیلسوفی که رشته ی دانشگاهی اش زبان شناسی تاریخی بود، و به همین دلیل زبان در فلسفه ی او جایگاهی بس اساسی دارد، به¬گونه ای که می توان گفت تمام فلسفه ی او را تحت تأثیر قرار داده است. در اثبات این امر همین بس که حقیقتی را که سالیان سال فلاسفه در جست جوی آن بودند امری زبانی می داند و هرمنوتیک یا همان تأویل را تنها مواجه ی بشر با هستی می داند و بیان می کند که انسان از چشمِ نیاز های خود به هستی می نگرد و آن را به گونه ای می بیند که نیاز های او را برآورده کند. تأثیر عظیم نیچه را می¬توان بر اکثر فیلسوفان پس از خودش و دوران¬های دیگر قابل توجه است. از جمله می¬توان به دوران پست¬مدرن اشاره کرد. وقتی نام «پست¬مدرن» را می¬شنویم، آنچه در ابتدا در ذهن می¬آید موجی از ناآرامی¬ها و بی¬ثباتی¬هاست که یادآور تفکراتِ نیچه¬ای است. بسیاری از مفسران و منتقدان این دوران بر این باورند باید این دوران را دوران آشوبگری و ناامنی فکری دانست، زیرا هرگونه ثبات فکری را منکر می¬شوند. من باب مثال، مبانی اصلی نئوپراگماتیست خود را انکار حقیقت می¬داند؛ یعنی نفی هرآنچه که در خود قطعیت را به همراه دارد. شاید بتوان ادعا کرد که نیچه در دوران مدرن شناخته نشده است و این متفکران پست¬مدرن بودند که پرده از افکار و اسرار او برداشتند. فیلسوفان این دوره را باید تحت فرمانِ نیچه انگاشت. باید بیان کنیم که نگارنده در این پایان¬نامه قصد دارد این تأثیر مهم نیچه را در ظهور این دوران با بررسی تفکر فیلسوفانش مورد پژوهش قرار دهد
مرضیه حلاج مزیدلوئی مهناز جبرئیلی
کودک آزاری به عنوان یک رفتار نابهنجار و غیر انسانی، پدیده رایجی است و عواقب منفی جسمی، عاطفی و روانی زیادی در دوره کودکی و حتی دوره بزرگسالی برای کودکانی که مبتلا به آن بوده اند، دارد. اغلب مرتکبین کودک آزاری، والدین هستند. نگرش والدین نسبت به کودکان و رفتارهایشان در قبال آنها، یکی از علل مهم کودک آزاری آنهاست. این مطالعه با هدف بررسی نگرش والدین نسبت به کودک آزاری در مراکز بهداشتی شهر تبریز انجام شده است. روش کار و مواد : در این مطالعه توصیفی از نوع مقطعی، 384 نفر از والدین مراجعه کننده به سیزده مرکز بهداشتی شهر تبریز که دارای فرزند 12-2 ساله بودند به روش چند مرحله ای انتخاب شدند و در مدت دو ماه نگرش آنها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss نسخه 16 انجام شد. یافته ها : یافته ها نشان داد میانگین نمره کل نگرش والدین نسبت به کودک آزاری به طور معنی داری بالاتر از حد متوسط است و با سطح تحصیلات، تعداد فرزندان، وضعیت سرپرستی و میزان درآمد والدین رابطه دارد.نتیجه گیری : نتایج این تحقیق نشان داد که اگر چه والدین نگرش منفی به کودک آزاری داشتند ولی به علت وجود ارتباط بین بعضی از مشخصات دموگرافیگ والدین با نگرش آنها لازم است با بهبود وضعیت معیشتی خانواده ها و افزایش حمایت های معنوی و اجتماعی از آنها، نگرش آنها را ارتقا داد و از کودک آزاری پیشگیری نمود.
آیدین قربانی مرتضی شجاری
این پژوهش با هدف بررسی تطبیقی مبانی هنر در عالم اسلام و مسیحیت و بیان اشتراکات و افتراقات میان این مبانی انجام گردید. بدین ترتیب که ابتدا به بیان کلیاتی در باب هنر و معنا و کاربرد آن در تاریخ ادبیات فارسی و هنر اسلامی و همچنین تعریف عام هنر در میان ادیبان و متفکران پرداخته شد. آنگاه تعاریف ارائه شده از هنر در اسلام و مسیحیت و دیدگاه متفکران بنام اسلامی و مسیحی در باب هنر و زیبایی مورد بررسی قرار گرفت. همچنین بنیادهای نظری هنر در اسلام و مسیحیت با نظر به برخوردها و تاثیرات تاریخی و فرهنگی، مطالعه و بررسی شد و عواملی که باعث ظهور دیدگاه¬¬های مختلف در تاریخ هنر اسلامی و مسیحی شده¬اند، مورد تحلیل و تطبیق قرار گرفتند. به عنوان نتایج حاصل از مطالعه و بررسی و تطبیق بنیادهای هنر در این دو عالم، نشان داده شد که هنر اسلامی در قیاس با هنر مسیحی به سوی تجرید رفته و از هرگونه صورتگری و شمایل¬نگاری احتراز نموده است، در حالی که در مسیحیت، هنرهای تصویری و تجسمی با مبنای نظری حلول خدا در مسیح سامان یافته و بدین ترتیب تجلی و تعالی در هنر اسلامی جایگزینِ تجسد و حلول در هنر مسیحی گردیده است.
سعیده جلال زاده مصطفی شهرآیینی
تا پیش از قرن هفدهم به زنان اجازه تحصیل داده نمی¬شد و این امر را می¬توان از سخن خود دکارت فهمید که درباره کتاب گفتار در روش خود می¬گوید این کتاب را به¬زبان فرانسه یعنی چنان ساده و عام¬فهم نوشته است که حتی «زنان» نیز آن را می¬فهمند. اما در قرن هفدهم در کنار ظهور متفکران دوران¬سازی که تأثیر مهمّی در جهت¬دهی به جریان تفکر در عصر خود و اعصار بعدی داشتند، امکان رشدفکری زنان بزرگی نیز فراهم شد که به¬لحاظ استعداد و توانایی عقلانی از زنان هم¬دوره جامعه خود به¬مراتب برتر بودند. کسانی مثل شاهزاده الیزابت، ملکه بوهمیا توانستند با استفاده از اعتبار خانوادگی و استعداد فردی به مباحثه با بزرگترین و نامی¬ترین متفکر و فیلسوف زمان خود، رنه دکارت بپردازد. در چنین فضایی دکارت نه¬تنها به نامه¬های الیزابت بهای بسیاری می¬دهد و او را در پاسخ به نامه¬هایش یا در برخی آثار خود می¬ستاید، بلکه غیرممکن نیست که از او الهام¬های فکری تازه¬ای هم گرفته باشد. در میان مکاتبات باقی¬مانده، بیست¬وشش نامه از الیزابت به دکارت و سی¬وسه نامه از دکارت به الیزابت وجود دارد. مباحث مطرح¬شده در مکاتبات شامل موضوعات سیاسی، اخلاقی، شرح بیماری مالیخولیا و راه علاج آن می¬باشد اما بحث تمایز نفس و بدن و چگونگی اتحاد میان آن دو، محور اصلی نامه¬های فلسفی الیزابت به دکارت را تشکیل می-دهد و این امر مهمترین مسأله¬ای است که وی را به تعامل با دکارت کشانید.
محمد اصغری محمود امامی نمینی
چکیده «سکوت»، در مفهوم حقوقی آن، یعنی عدم اعلام اراده صریح یا ضمنی. نقش سکوت در اعمال حقوقی، مورد بحث بسیاری در میان فقها و حقوقدانان قرار گرفته است، به ویژه در موضوعاتی مانند: سکوت در خیار فسخ، سکوت باکره در نکاح، سکوت در ادعا، سکوت هنگام ولادت، سکوت در برابر ایجاب، سکوت در مقام بیان و حتی سکوت از منابع استنباط احکام و ... . در قانون مدنی ایران، مواردی وجود دارد که به نظر قانونگذار، سکوت، علامت رضاست و گاهی سکوت، بمنزله اعراض از حق است، و زمانی سکوت، نه تنها علامت رضا نیست، بلکه بعنوان امتناع شناخته شده است. اما بحث درباره تاثیر یا عدم تاثیر سکوت، در بیان عیوب مورد معامله و در واقع، ایجاد تدلیس و ادله ای که برای توجیه اصل عدم کفایت سکوت، آورده می شود، مبتنی بر این است که نمی توان برای الزام هر یک از طرفین عقد، به افشای هر امری که ممکن است در ارزش واقعی عوض یا معوض در نظر طرف دیگر عقد موثر باشد، ضابطه ای تعیین کرد و شرایط آنرا برشمرد. بنابراین هر یک از طرفین عقد باید، خود، درصدد حفظ منافع خویش بر آید و سعی کند آنچه بنظر در ارزش معوض ارائه شده و از طرف دیگر در عقد موثر است از او بپرسد. تحقیق حاضر بر آن است، با تکیه بر قوانین حاضر و بررسی فقهی و تطبیقی، موضوع نقش سکوت از بیان عیوب در معاملات، و بحث پیرامون زوایای آن، گامی در جهت روشن نمودن نقاط ضعف قانونگذاری ایران و بیان خلاهای قانونی در این زمینه، برداشته و در صورت امکان پاسخی برای سوالات از این قبیل را نشان دهد.
محمد اصغری محمد طلوعی
آلودگی به انگل های دستگاه گوارش یکی از چالش های مهمی است که پرورش گوسفند را در همه نقاط دنیا با مشکل همراه می کند. این آلودگی ها طیفی از عوارض، از جمله بیماری های حاد همراه با مرگ ناگهانی دام تا بیماری مزمن، به صورت کاهش کارایی و درجاتی از کاهش وزن و لاغری را باعث می شود. این تحقیق با هدف مشخص شدن برخی سوالات از جمله اینکه چه درصدی از گوسفندان نامقرون به صرفه نگهداری شده در اطراف تبریز به علت آلودگی انگل های گوارشی به این سندرم مبتلا هستند، انجام شد. . برای انجام این مطالعه از 66 گوسفند نامقرون به صرفه در گوسفنداری های اطراف تبریز بالاخص مواردی که دارای لاغری مزمن و عدم رشد مناسب بودند، پس از ثبت مشخصات عمومی، نمونه مدفوع تازه از رکتوم دام با استفاده از سواب گرفته شد. جهت تشخیص وجود آلودگی انگل های گوارشی ، نمونه های مدفوع جمع آوری شده به روش شناورسازی کلیتون لین مورد بررسی قرار گرفت و پس از تعیین شمارش کلی تخم انگل ها در واحد وزن (epg)، تخمهای شمارش شده به تفکیک شناسایی شدند تا نوع آلودگی مشخص گردد. از 66 نمونه مربوطه 62 مورد (94%) آلودگی انگلی را نشان داده و 4 مورد (6%) فاقد هر گونه آلودگی انگلی بودند. میزان آلودگی بر اساس شدت آلودگی به صورت (-) عدم آلودگی، (+) آلودگی ضعیف، (++) آلودگی متوسط و(+++) آلودگی شدید تقسیم شد. از62 مورد دام آلوده (71%) 47 دام آلودگی ضعیف( (+) 50 epg< )، (15%) 10 دام آلودگی متوسط ((++) 500 <epg< 50 ) و(8%) 5 دام آلودگی شدید((+++)500 epg>) را نشان دادند. بیشترین مقدار آلودگی مربوط به نماتود های گوارشی شامل همونکوس، استرتاژیا و تریکواسترونژیلوس (56%) وهمچنین ترماتود دیکروسلیوم(22%) بود. از نتایج بدست آمده همبستگی بسیار بالایی (94%) بین آلودگی (در حالت کلی) به انگل های گوارشی و نامقرون به صرفه بودن گوسفندان نشان داده شد، ولی بین شدت آلودگی و نامقرون به صرفه بودن ارتباط آماری معنی داری یافت نشد. رابطه آماری معنی داری (منفی) بین epg وbcs (17%) و رابطه آماری معنی داری (مثبتی) بین epg و کم خونی مخاط ملتحمه چشم(11%) وجود داشت. نتیجته اینکه این فراسنج ها می توانند به صورت قابل اعتمادی آلودگی انگلی دام های به اصطلاح نامقرون به صرفه را تایید نمایند ولی جهت تشخیص میزان بار آلودگی انگلی نیاز به روش های آزمایشگاهی است.
محمدمهدی اردبیلی علیرضا آزادی
رسال? حاضر دو هدف کلی را دنبال می کند: اولاً برای نخستین بار شرحی تفصیلی از سیر تکوین مابعدالطبیعه (متافیزیک) ینای هگل را به دست می دهد. به همین منظور سه بخش اصلی مابعدالطبیعه (متافیزیک) ینا، یعنی گذار از «شناخت در مقام نظام اصول نخستین» به «مابعدالطبیعه (متافیزیک) ابژکتیویته» و نهایتاً «مابعدالطبیعه (متافیزیک) سوبژکتیویته» مورد بررسی و واکاوی قرار خواهد گرفت. ثانیا، نسبت این رساله (مابعدالطبیعه (متافیزیک)) را با نقط? اوج نوشته های ینا و اولین اثر مشهور و اصیل هگل، یعنی پدیدارشناسی روح، مورد بررسی و واکاوی قرار خواهد گرفت و نشان داده خواهد شد که پدیدارشناسی روح (در مقام یکی از بزرگترین آثار تاریخ اندیش? بشری)، هم به لحاظ محتوا و هم به لحاظ روش، تا چه حد تحت تاثیر رسال? مختصر مابعدالطبیعه (متافیزیک) ینا بوده است. این واکاوی نهایتا هم به فهم و تعمیق شرح مابعدالطبیعه (متافیزیک) ینا منجر خواهد شد، هم به بازتفسیر پدیدارشناسی روح هگل و درک خاستگاه ها و ریشه های آن. مسال? اصلی این رساله نشان دادن نوعی پیوند میان متن مختصر "متافیزیک ینا" و پدیدارشناسی روح هگل و در نتیجه، نشاندنِ متن «متافیزیک» ینا در جایگاه نخستین نظام متافیزیکیِ هگلیِ هگل و خاستگاه پدیدارشناسی روح است. این امر تبعات فلسفی و تفسیری برجسته ای را به دنبال خواهد داشت که مهمترین آنها، مبنا قرار دادن متن «متافیزیک» به عنوان دقیق? آغازین فهم و تفسیر هگل در بخش اعظمی از مطالعات هگل پژوهی و همچنین زدن پلی میان آثار پیش و پس از پدیدارشناسی روح خواهد بود.
جلال مهمان نواز محمد اصغری
گفتمان فیلم- فلسفه یکی از حوزه های پژوهش میان رشته ای است که به ویژه در دو دهه اخیر رشد و گسترش چشمگیری داشته است. استفاده از عنوان فیلم- فلسفه بدین جهت است که رابطه بین دو حوزه رابطه ای دوسویه است. از همین روست که در پژوهش های صورت گرفته در این حوزه، اصطلاحات مختلفی به چشم می خورد که موید این مطلبند؛ فلسفه فیلم و فیلم به مثابه فلسفه از مهم ترین این اصطلاحات اند که هرکدام بخش یا سویه جداگانه ای از این پژوهش ها را نمایندگی می کنند. معمولاً مطالعاتی که از نگاه رشته فلسفه، موضوع فیلم را بررسی می کنند تحت عنوان فلسفه فیلم قرار می گیرند؛ اما در حالت عکس، یعنی زمانی که از دریچه فیلم به فلسفه نگاه می شود وضعیت به همان سادگی نیست. فیلم به مثابه فلسفه یکی از مباحث حالت اخیر است که مجادلات بسیاری را در محافل فلسفی موجب شده است. با این مقدمه مختصر، پژوهش حاضر می کوشد تا در جهت روشن ساختن جغرافیای گفتمان فیلم- فلسفه ارتباط و پیوند این دو رشته ظاهراً جدا از هم را به ویژه با توجه به پژوهش های انجام یافته در دو دهه اخیر مورد واکاوی قرار دهد.
محمد اصغری شیرین حجازیان
چکیده ندارد.
حمید پورصفایی عباس کریمی
چکیده ندارد.
محمد اصغری محمدنقی آذرمنش
چکیده ندارد.
محمدامبن مداین محمد نوالی
چکیده ندارد.