نام پژوهشگر: محسن موذن
بهنام محمدزاده محسن موذن
محدوده ی مورد مطالعه در استان آذربایجان غربی در فاصله 9 کیلومتری شمال غرب شهرستان سرو در شما ل غرب ایران در طول جغرافیایی شرقی ?36?33 ?44 و?30 ?37 ?44 و در عرض جغرافیایی شمالی ?16 ?49 ?37 و?6 ?47 ?36 قرار گرفته است. با توجه به مطالعات صحرائی انجام گرفته لیتولوژی منطقه شامل سنگ های دگرگونی (متاالترامافیک، متابازیک و مرمر)، توده های آذرین (گرانیت، گرانودیوریت و دیاباز) و سنگ های رسوبی (آهک، گل سنگ و ماسه سنگ) می باشد. بر اساس مطالعات پتروگرافی، مشاهدات بافتی و کانی شناسی سنگ های متاالترامافیک منطقه مورد مطالعه به دو دسته هارزبورگیتی و لرزولیتی تقسیم می شوند. متاپریدوتیت های منطقه بر اساس شدت سرپانتینیزه شدن از درجات کم تا زیاد در تغییر هستند. این سنگ ها دارای رگه ها و شکستگی های زیادی هستند که به احتمال زیاد محصول کشش در منطقه می باشند. متابازیت های منطقه در رخساره شیست سبز تا آمفیبولیت دگرگون شده اند و سنگ های آهک دگرگون شده به طور اصلی مرمر بوده و بیش از 90% سنگ از کلسیت/دولومیت تشکیل شده است. بر اساس توالی واکنش های رخ داده و مطالعات ترموبارومتری در متاپریدوتیت ها، بالاترین دمای احتمالی برای تشکیل ترمولیت حدود c?780 است و بالاترین دما برای تشکیل سرپانتین در شرایط عدم حضور بروسیت c?580 می باشد. با استفاده از مطالعات پیکنومتری (چگالی سنجی) بر روی سنگ های سرپانتینیته منطقه و ارتباط آن با درجه سرپانتینیزاسیون سنگ به این نتیجه می رسیم که با افزایش درجه سرپانتینیزاسیون، چگالی سنگ کاهش می یابد که می تواند به عنوان دلیلی برای افزایش حجم سنگ باشد. شواهد پتروگرافی برای افزایش حجم سنگ و همچنین شاهد بافتی وجود کشش در منطقه (رگه های کششی) می تواند دلیل دیگری برای توجیه افزایش چگالی در سنگ باشد. با استفاده از شیمی کل سنگ، بر اساس نمودارهای متمایز کننده نمونه ها در محدوده کوماته ایت کوموله ای واقع شده اند. بدین ترتیب با داده های موجود شاید بتوان منشاء پوسته اقیانوسی و افیولیتی را برای پریدوتیت های مورد مطالعه بیشتر محتمل دانست.
گل نسا پور حاتمی محسن موذن
منطقه ی مورد مطالعه در استان آذربایجان شرقی و در شمال شرق میانه واقع شده است. این محدوده با مختصات utm( x=754000 تا x=762000 طول شرقی و y=4176000 تا y=4190000عرض شمالی قرار گرفته است. این منطقه در تقسیم بندی زونهای ساختاری و رسوبی ایران در زون البرز-آذربایجان قرار دارد. منطقه ی مورد مطالعه دارای تنوع لیتولوژیکی زیادی بوده و دارای انواع سنگهای دگرگونی، آذرین، رسوبی و آذرآواری می باشد که قدیمی ترین تشکیلات از سنگهای دگرگونی شیست و مرمر تشکیل شده اند. در مطالعات ژئوشیمیائی نمونه های متابازیک نوع پروتولیت آذرین،ماگمای مادراولیه و محیط تکتونیکی بررسی شد. بر اساس دیاگرام های تعیین سری ماگمائی، نمونه های مورد مطالعه در محدوده ی سری ماگمائی آلکالن تا کالک آلکالن با مقدارپتاسیم متوسط قرار می گیرند. این تحول ماگمائی ممکن است در طی تکامل شکستگی ها در زون ریفتی و کاهش فشار بر روی گوشته فوقانی رخ داده باشد. مرمرهای منطقه ی مورد مطالعه دارای کانی فورستریت به عنوان کانی اصلی به همراه کلسیت و دولومیت می باشد. فورستریت در مرمرهای مورد مطالعه در گستره ی معینی از دما و xco2 تشکیل شده است. منحنی های واکنشی احتمالی در نمونه های مورد مطالعه نشان می دهند که میزان xco2 سیال تأثیر قابل توجهی بر روی دمای تشکیل کانی فورستریت در مرمرها دارد همچنین پاراژنزهای اصلی در نمونه های مرمر و کالک سیلیکات مطالعه شده در مقاطع میکروسکوپی تعیین شد. این در حالی است که به دلیل نزدیکی محل نمونه برداری ها این زون بندی در محل نمونه برداری ها قابل مشاهده نیست. اما بر اساس شواهد میکروسکوپی این زون بندی صورت گرفت.
مروت فریدآزاد محسن موید
منطقه مورد مطالعه بخشی از چهارگوش خوی بوده که درشمال غرب شهرخوی و بین طولهای جغرافیایی ?02 ،?36 ،°44 تا ?01،?57 ،°44 شرقی و عرض های جغرافیایی?22 ،?37 ،°38 تا ?16 ،?54 ،°38 شمالی واقع است. چهارگوش خوی درشمال باختری ایران قراردارد و با توجه به تقسیمات واحدهای ساختمانی- رسوبی ایران، بخشی از پهنه آمیزه رنگین و البرز- آذربایجان محسوب می شود که خود شامل دو زیر ناحیه ساختمانی به نام زورآباد (از زون آمیزه رنگین) و ایشگه سو (از زون البرز- آذربایجان) است. دراین محدوده سنگ های رسوبی، پی سنگ دگرگونی، آتشفشانی و نفوذی از پرکامبرین پسین تا عهد حاضر با روند عمومی شمال غربی- جنوب شرقی رخنمون دارند. از نظر پتروگرافی سنگ های موردمطالعه شامل طیف وسیعی از سنگ های دگرگونی و آذرین شامل سنگ های اولترامافیک سرپانتینی شده، سرپانتینیت ها، تالک شیست ها، آمفیبولیت ها، کلریت شیست ها، اپیدوت شیست ها، اکتینولیت شیست ها، کلریتیت ها، گرین استون ها، اکتینولیتیت ها، اپیدوسیت ها، فیلیت ها، شیست ها، کالک شیست ها، متادیابازها، متاگابروها وگرانیتوئیدها می باشند. این سنگ ها دررخساره های شیست سبز تا آمفیبولیت فوقانی و درطی دگرگونی کف دریا و دیناموترمال دگرگون شده اند. براساس مطالعات مینرال شیمی پریدوتیت های سرپانتینی شده، ترکیب اولیوین ها بین fo89.46 fa10.37 tp0.17 تا fo89.86 fa10.0 tp0.14 و عدد منیزیم (mg# = mg/(mg+fe2+)) تمامی نقاط آنالیز شده، مقدار90/0 بوده و ترکیب اولیوین ها از نوع فورستریت می باشد. ترکیب اعضای نهایی ارتوپیروکسن ها بینen86.022 wo2.491 fs9.368 ac0.0 تا en87.314 wo6.719 fs10.474 ac0.319 در نوسان می باشد. عدد منیزیم (mg# = mg/(mg+fe2+)) این کانی ها 90/0 می باشد. از ویژگی بارز این ارتوپیروکسن ها مقادیر به نسبت بالای کروم درآنهاست (82/0-59/0cr2o3=). ترکیب ارتوپیروکسن ها از نوع انستاتیت می باشد. ترکیب اعضای نهایی کلینوپیروکسن ها بینen44.159 wo46.910 fs4.323 ac1.459 تا en46.803 wo49.589 fs4.786 ac2.081 درنوسان می باشد. عدد منیزیم (mg# = mg/(mg+fe2+)) این کانی ها 91/0 می باشد. کلینوپیروکسن های موردمطالعه بسیارغنی از کروم بوده (21/1-87/0cr2o3=) و از نوع دیوپسید می باشند. غنی بودن ارتوپیروکسن ها و کلینوپیروکسن ها از کروم نشان دهنده ذوب بخشی محدود پریدوتیت ها می باشد. مطالعات مینرال شیمی ارتباط این پریدوتیت ها را با محیط اقیانوسی نشان می دهند و بنابراین محیط اقیانوسی می تواند برای تشکیل این سنگ ها درنظرگرفته شود. هم چنین اعداد منیزیم بالا درکانی ها فوق و درصد فوستریت بالا در اولیوین ها نشان دهنده منشاً تکتونیتی این سنگ هاست. مطالعات مینرال شیمی آمفیبولیت های گارنت دار نشان می دهد که تمام آمفیبول های مطالعه شده از نوع کلسیک هستند و ترکیب پارگازیتی دارند و از نوع (ferroan pargasitic hornblende) می باشند. گارنت ها از اعضای نهایی آلماندن و گروسولار غنی بوده و از اعضای نهایی اسپسارتین و پیروپ فقیر هستند. پلاژیوکلازها به قطب آلبیت نزدیک تر بوده و تماماً درمحدوده اولیگوکلاز واقع می شوند. نتایج حاصل از مینرال شیمی آمفیبولیت های گارنت دار نشان می دهد که این سنگ ها در رخساره آمفیبولیت متبلورشده اند. مطالعات حرارت و فشارسنجی به منظور تخمین شرایط فشار- دمای تشکیل پریدوتیت های مورد مطالعه انجام گردید و درجه حرارت کلی حدود100 ±1100 درجه سانتی گراد و فشار حدود 7/2 ± 5/29 کیلوبار برای تعادل کلینوپیروکسن و کانی های همراه در پریدوتیت های مورد مطالعه تخمین زده شد. برای تخمین شرایط دما و فشار تشکیل سنگ های آمفیبولیتی گارنت دار مورد مطالعه از ژئوترموبارومترهای گوناگونی استفاده شده است. بر این اساس محدوده حرارت 770-550 درجه سانتی گراد و محدوده فشار 15- 6 کیلوبار تخمین زده شد. ترسیم نتایج حاصل از مطالعات حرارت و فشارسنجی برروی نمودار p-t نشان دهنده مسیر p-t درجهت ساعتگرد این سنگ ها بوده و لذا می توان نتیجه گرفت که آنها درطی تصادم بوجود آمده اند. مطالعات سنگ کل انجام شده بر روی پریدوتیت های سرپانتینی شده نشان می دهد که این سنگ ها از نوع تکتونیتی می باشند. هم چنین طبقه بندی این سنگ ها براساس محاسبات نورم نشان می دهد که آنها شامل لرزولیت، هارزبورژیت و دونیت بوده و نیز بررسی ها حاکی از تشکیل این سنگ های اولترامافیک در هردومحیط پشته میان اقیانوسی و منطقه بالای فرورانش دارد. هم چنین طبق این مطالعات پریدوتیت های منطقه موردمطالعه درشرایط احیاء متحمل ذوب بخشی کم (کمتراز 15درصد) گردیده اند. بنابراین به نظر می رسد سنگ های پریدوتیتی موردمطالعه در زمان توسعه حوضه کششی پشت قوس سیالیک خوی در اواخر ژوراسیک بوجود آمده اند. مطالعات سنگ کل آمفیبولیت های موردمطالعه نشان می دهدکه این سنگ ها جزو ارتو آمفیبولیت ها بوده و به دو گروه کلی گارنت دار و بدون گارنت تقسیم می شوند. از نظر سری ماگمایی به ترتیب به دو گروه کالک آلکالن و توله ایتی وابسته اند. هم چنین از نظرمحیط تکتونیکی نیز در دو محیط تکتونیکی بازالت کف اقیانوسی و قوس قرار دارند که به روشنی در نمودارهای ree و عنکبوتی قابل تفکیک اند. با توجه به اینکه محیط های تکتونیکی حوضه پشت قوس سیالیک می توانند ویژگی mor و ia را به طور هم زمان نشان دهند لذا ممکن است سنگ های آمفیبولیتی موردمطالعه درچنین محیط تکتونیکی بوجود آمده باشند. مطالعات سنگ کل گرانیتوئیدهای موردمطالعه نشان می دهدکه دو گروه اصلی گرانیتوئیدی در این منطقه وجود دارند. گرانیتوئیدهای نوع اول از نوع گرانیت های تیپ فرارانش، پرآلومین وs-type بوده و در دمای بین760- 626 درجه سانتی گراد تشکیل شده اند و احتمالاً حاصل ذوب بخشی پوسته قاره ای و بعد از بسته شدن حوضه کششی پشت قوس سیالیک خوی بوجود آمده اند و گرانیتوئیدهای نوع دوم از نوع تیپ تفریق و i-type بوده و در دمای بین 884-786 درجه سانتی گراد تشکیل شده اند و احتمالاً در زمان تشکیل پوسته اقیانوسی حوضه کششی پشت قوس سیالیک خوی بوجود آمده اند. بنابراین این گرانیت (تیپ تفریق) احتمالاً می تواند سن تشکیل پوسته اقیانوسی حوضه کششی پشت قوس خوی و گرانیت های تیپ فرارانش سن بسته شدن این حوضه را نشان دهند. مدل های تکتونیکی مختلفی برای توجیه تکامل ژئوتکتونیکی این منطقه ارائه شده است که از میان آنها مدل تکتونیکی موید (1381) بیشترقابل قبول به نظر می رسد. در این مدل حوضه خوی به عنوان حوضه کششی پشت قوس درنظر گرفته می شود. در این مدل با توجه به عدم رخنمون نهشته های تیپ حواشی غیرفعال درجنوب غرب حوضه خوی و تشکیل آمیزه رنگین (مخلوط شدن سنگ های دگرگونی اعم از متاپلیت ها و متابازیت ها با مجموعه افیولیتی) موید (1381) براین عقیده است که مجموعه خوی در یک حوضه کششی پشت قوسی سیالیک تشکیل شده است. به عقیده وی، مشاهده اختصاصات بازالت های جزایر قوسی و حواشی فعال قاره ای دگرگونه های بازیک این منطقه نشان از تأثیرات پوسته قاره ای در اختصاصات ژئوشیمیایی بازالت های فوران یافته در این حوضه دارد.
قدرت نباتیان محسن موید
کانسار اسکارن بلقیس در استان آذربایجان غربی و در 57 کیلومتری شمال شهرستان تکاب واقع شده است.از نظر واحدهای زمین سناسی قدیمی ترین سنگهای منطقه را آهکهای ناخالص پره کامبرین تشکیل داده که مورد نفوذ توده ی گرانیتوئیدی قرار گرفته و تحت تاثیر حرارت و سیال هیدروترمال به مجموعه ی هورنفلس و اسکارن تبدیل شده است.اسکارن بلقیس شامل اگزواسکارن بوده که فرایند اسکارنی شدن در دو مرحله قابل تشخیص است: -1 مرحله پیشروند 2 -مرحله پسرونده.در مرحله پیشروند جایگیری توده ی گرانیتوئیدی سبب دگرگونی ایزوشیمیایی سنگهای کربناتی و شیلی و تشکیل هورنفلس شده است.با هجوم سیالات صادر شده از توده نفوذی به سنگ درونگیر 420 تشکیل شده اند. - کانیهای دما بالای اسکارنی مانند گارنت و پیروکسن در حرارتی حدود 550 سبب دگرسانی کالک سیلیکاتهای ph در مرحله پسرونده تغییر شرایط فیزیکوشیمیایی شامل کاهش حرارت و افزایش بی آب به کالک سیلیکاتهای آبدار(اپیدوت، ترمولیت، اکتینولیت)، سولفیدها(پیریت،کالکوپیریت)، اکسیدها (مگنتیت،هماتیت)، کلسیت و کوارتز شده است.در مرحله پسرونده تاخیری،با کاهش بیشتر حرارت( 300 >)،کانیهای آبدار و بی آب تشکیل شده در مراحل قبلی به کانیهای دما پایین نظیر کلریت،کلسیت،کوارتز و کانیهای رسی دگرسان شده اند.در نهایت طی فرایند سوپرژن در اسکارن، مگنتیت به هماتیت تبدیل شده است.
حمیده فخاری نژاد رباب حاجی علی اوغلی
منطقه مورد مطالعه در جنوب روستای عباس کندی، جنوب شرق سیه چشمه در استان آذربایجان غربی واقع شده است. این محدوده بین طول های جغرافیایی¢ 30° 44 تا ?29 ¢40° 44 شرقی و عرض جغرافیایی¢00° 39 تا ¢05° 39 شمالی واقع شده است. این منطقه در تقسیم بندی های مختلف زونهای زمین شناسی ایران، در زون ایران مرکزی و زون آمیزه رنگین قرار گرفته است. کمپلکس دگرگونی افیولیت ماکو متشکل از انواع سنگهای دگرگونی متابازیت، متااولترامافیک، متاپلیت و مرمر است. سنگهای دگرگونی در رخساره شیست سبز تا آمفیبولیت و در طی دگرگونی ناحیه ای دگرگون شده اند. از نظر پترولوژی، سنگهای مورد مطالعه شامل طیف وسیعی از سنگهای دگرگونی مثل سنگهای اسلیت، میکاشیست، گنیس، مرمر، شیست سبز (آلبیت-اپیدوت-کلریت شیست و اکتینولیت شیست)، آمفیبولیت (گارنت آمفیبولیت، بیوتیت آمفیبولیت، اکتینولیت آمفیبولیت، اپیدوت-اکتینولیت-آمفیبولیت، آمفیبولیت های غنی از هورنبلند، آمفیبولیت های معمولی)، سنگهای متااولترابازیک (سرپانتینیت ها و متاپریدوتیتهای سرپانتینیزه شده) با پروتولیت احتمالی لرزولیت/هارزبورژیت و سنگهای آذرین (گابرو/دیوریت و میکرودیوریت) می باشد. مطالعات حرارت و فشار سنجی به منظور تخمین شرایط p-t تشکیل آمفیبولیت های منطقه مورد مطالعه انجام گردید و شرایط اوج دگرگونی پیشرونده در رخساره آمفیبولیت در دمای حدود 600 تا 650 درجه سانتیگراد و فشار حدود 4 تا 6 کیلوبار تعیین شد. مطالعات سنگ کل انجام شده برای آمفیبولیت های مورد مطالعه، نشان می دهد که پروتولیت این سنگها بازالت و متعلق به سری ماگمائی تولئیتی و به مقدار کمتر به سری ماگمائی کالک آلکالن می باشند. با توجه به اینکه ماگماهای جزایر قوسی می توانند اختصاصات سری ماگمایی تولئیتی و کالک آلکالن را به طور هم زمان دارا باشند، به احتمال زیاد جایگاه تکتونیکی آمفیبولیت های منطقه مورد مطالعه، متعلق به جزایر قوسی (ia) می باشد. بررسی نمودارهای ree که نسبت به کندریت نرمالیزه شده اند، الگوی نسبتاً مسطح عناصر ree این سنگ ها، نشان دهنده منشأ بازالت های تولئیتی قوس با غنی شدگی خیلی پایین lree می باشد. حوضه ی خوی از نظر تقسیم بندی های زمین شناسی مشابه با افیولیت های منطقه ی ماکو و در ادامه ی آنهاست و تاکنون مدل های تکتونیکی مختلفی برای آن ارائه شده است. حوضه پشته های میان اقیانوسی morb، حوضه ی پشت قوس سیالیک، جزیره ی قوسی و سپس مدل تکتونیکی سوپرا سابداکشن زون. بر اساس ژئوشیمی سنگ های متابازیت و نمودارهای تعیین محیط های تکتونیکی تشکیل این سنگ ها در محیط جزایر قوسی بسیار محتمل به نظر می رسد اما برای تعیین مدل تکتونوماگمایی دقیق کمپلکس ماکو نیاز به مطالعات بیشتر در خصوص مطالعات تکتونیکی و ژئوشیمی گارنت متاپریدوتیت ها در منطقه می باشد.
مه لقا رضایی برگشادی محسن موذن
منطقه مورد مطالعه با طول جغرافیایی 0 °44 تا 30 °44 شرقی و عرض جغرافیایی 0 °39 تا 30 °39 شمالی در استان آذربایجان غربی و در شمال شهرستان چالدران قرار دارد. از دیدگاه زمین شناسی این ناحیه بخشی از زون افیولیتی شمال غرب کشور موسوم به افیولیت های خوی- ماکو می باشد. منطقه مورد مطالعه به عنوان یک منطقه ملانژی، مجموعه تکتونیکی از سنگ های مختلف است. لیتولوژی این مجموعه شامل الترابازیک ها و انواع سنگ های دگرگونی شامل از شیست سبز، اکتینولیت- ترمولیت شیست و سنگ های رسوبی و شامل سنگ های ولکانیکی متوسط و بازیک می باشد. سنگ های الترامافیک این مجموعه شامل پریدوتیت های سرپانتینی شده، متاپریدوتیت و سرپانتینیت ها می باشد. سرپانتینیت ها و پریدوتیت های سرپانتینی شده منطقه چالدران حاصل سرپانتینی شدن بخشی پریدوتیت ها در درجات مختلف می باشند که به دو دسته سنگ های پریدوتیتی با درجه سرپانتینی شدن 50 تا 60 درصد و بیش تر از 70 درصد تقسیم بندی می شوند. پریدوتیت های دسته اول شامل دو گروه پریدوتیت های سرپانتینی شده و دگرگون می باشند. براساس مطالعات پتروگرافی، کانی شناسی و مشاهدات بافتی سنگ های الترابازیک و بازیک در رخساره شیست سبز بالایی تا آمفیبولیت پایینی دگرگون شده اند. پریدوتیت های مورد مطالعه دارای بافت های سودومورف شامل مش و بستایت (و ساعت شنی، hourglass) و غیرسودومورف شامل interpenetrating و interlocking هستند. بر اساس مطالعات انجام گرفته، ترکیب پروتولیت سرپانتینیت ها و پریدوتیت های سرپانتینی شده منطقه چالدران، هارزبورژیت و کم تر لرزولیت تشخیص داده شدند. مطالعات ژئوشیمیایی نشان می دهند که سرپانتینی شدن تاثیری بر ترکیب عنصری به خصوص عناصر کمیاب پریدوتیت ها نداشته است. مقدار al2o3 و tio2 بالا پریدوتیت های چالدران و الگوی مسطح با شیب نسبتاً مثبت ree ها نشان دهنده fertile بودن این سنگ ها می باشد. بررسی عناصر کمیاب نشان دهنده ذوب بخشی کم تر از 10% پریدوتیت ها بوده هم چنین نشان می دهد که این سنگ ها تحت شرایط فوگاسیته اکسیژن qfm-1 تاqfm تشکیل شده اند. بر اساس مطالعات مینرال شیمی پریدوتیت های سرپانتینی شده، ترکیب الیوین ها با مقدار mg# در حدود 9/0 از نوع فورستریت می باشد. ارتوپیروکسن ها با مقدار mg# در حدود 9/0 مقدار cr2o3 بین wt.% 74/0-23/0 دارای ترکیب انستاتیتی هستند. ترکیب کلینوپیروکسن ها دیوپسیدی و کمی اوژیتی بوده و عدد منیزیم این کانی ها بین 88/0 تا 93/0 و مقدار cao آن ها بین 84/18-13/23 قرار دارد. ترکیب اعضای نهایی اسپینل ها بینspl0,79 chr0,098 hc0,081 mag0,015 تا spl0,78 chr0,18 hc0,011 در نوسان می باشد. عدد کرم (cr#) اسپینل پریدوتیت های چالدران در حدود 1/0-19/0 و مقادیر آلومینیم آن ها بین wt.% 18/51-8/58 است. بررسی شیمی کانی ها با استفاده از نتایج میکروپروب نشان می دهد که این کانی ها باقی مانده هایی از گوشته بوده و اولیه هستند. بررسی های ژئوتکتونیکی با استفاده از داده های سنگ کل و مینرال شیمی نشان می دهند که پریدوتیت های مورد مطالعه در یک حوضه اقیانوسی (abyssal) و در محیط مربوط به پشته های میان اقیانوسی با سرعت گسترش آرام تشکیل شده اند. داده های عناصر کمیاب کلینوپیروکسن مانند dy، nd، yb، ti و sm/yb و مقدار cr# اسپینل نشان دهنده ذوب 1-7 درصدی و در نتیجه fertile بودن پریدوتیت های مورد مطالعه می باشد. هم چنین داده های سنگ کل و مینرال شیمی نشان می دهند که این پریدوتیت ها متاثر از فرآیندهای refertilizationمانند سرپانتینی شدن، دگرسانی، هوازدگی و مذاب های بالارونده در گوشته نبوده اند. در کل می توان گفت که پریدوتیت های چالدران مربوط به گوشته سالم لیتوسفر پشته اقیانوسی با گسترش آرام هستند که در میدان پایداری اسپینل دچار ذوب بخشی بسیار پایینی شده اند و هیچ کدام از فرآیندهای refertilization تاثیری در ترکیب پریدوتیت های چالدران نداشته است.
مه لقا رضایی برگشادی محسن موذن
منطقه مورد مطالعه با طول جغرافیایی 0 °44 تا 30 °44 شرقی و عرض جغرافیایی 0 °39 تا 30 °39 شمالی در استان آذربایجان غربی و در شمال شهرستان چالدران قرار دارد. از دیدگاه زمین شناسی این ناحیه بخشی از زون افیولیتی شمال غرب کشور موسوم به افیولیت های خوی- ماکو می باشد. منطقه مورد مطالعه به عنوان یک منطقه ملانژی، مجموعه تکتونیکی از سنگ های مختلف است. لیتولوژی این مجموعه شامل الترابازیک ها و انواع سنگ های دگرگونی شامل از شیست سبز، اکتینولیت- ترمولیت شیست و سنگ های رسوبی و شامل سنگ های ولکانیکی متوسط و بازیک می باشد. سنگ های الترامافیک این مجموعه شامل پریدوتیت های سرپانتینی شده، متاپریدوتیت و سرپانتینیت ها می باشد. سرپانتینیت ها و پریدوتیت های سرپانتینی شده منطقه چالدران حاصل سرپانتینی شدن بخشی پریدوتیت ها در درجات مختلف می باشند که به دو دسته سنگ های پریدوتیتی با درجه سرپانتینی شدن 50 تا 60 درصد و بیش تر از 70 درصد تقسیم بندی می شوند. پریدوتیت های دسته اول شامل دو گروه پریدوتیت های سرپانتینی شده و دگرگون می باشند. براساس مطالعات پتروگرافی، کانی شناسی و مشاهدات بافتی سنگ های الترابازیک و بازیک در رخساره شیست سبز بالایی تا آمفیبولیت پایینی دگرگون شده اند. پریدوتیت های مورد مطالعه دارای بافت های سودومورف شامل مش و بستایت (و ساعت شنی، hourglass) و غیرسودومورف شامل interpenetrating و interlocking هستند. بر اساس مطالعات انجام گرفته، ترکیب پروتولیت سرپانتینیت ها و پریدوتیت های سرپانتینی شده منطقه چالدران، هارزبورژیت و کم تر لرزولیت تشخیص داده شدند. مطالعات ژئوشیمیایی نشان می دهند که سرپانتینی شدن تاثیری بر ترکیب عنصری به خصوص عناصر کمیاب پریدوتیت ها نداشته است. مقدار al2o3 و tio2 بالا پریدوتیت های چالدران و الگوی مسطح با شیب نسبتاً مثبت ree ها نشان دهنده fertile بودن این سنگ ها می باشد. بررسی عناصر کمیاب نشان دهنده ذوب بخشی کم تر از 10% پریدوتیت ها بوده هم چنین نشان می دهد که این سنگ ها تحت شرایط فوگاسیته اکسیژن qfm-1 تاqfm تشکیل شده اند. بر اساس مطالعات مینرال شیمی پریدوتیت های سرپانتینی شده، ترکیب الیوین ها با مقدار mg# در حدود 9/0 از نوع فورستریت می باشد. ارتوپیروکسن ها با مقدار mg# در حدود 9/0 مقدار cr2o3 بین wt.% 74/0-23/0 دارای ترکیب انستاتیتی هستند. ترکیب کلینوپیروکسن ها دیوپسیدی و کمی اوژیتی بوده و عدد منیزیم این کانی ها بین 88/0 تا 93/0 و مقدار cao آن ها بین 84/18-13/23 قرار دارد. ترکیب اعضای نهایی اسپینل ها بینspl0,79 chr0,098 hc0,081 mag0,015 تا spl0,78 chr0,18 hc0,011 در نوسان می باشد. عدد کرم (cr#) اسپینل پریدوتیت های چالدران در حدود 1/0-19/0 و مقادیر آلومینیم آن ها بین wt.% 18/51-8/58 است. بررسی شیمی کانی ها با استفاده از نتایج میکروپروب نشان می دهد که این کانی ها باقی مانده هایی از گوشته بوده و اولیه هستند. بررسی های ژئوتکتونیکی با استفاده از داده های سنگ کل و مینرال شیمی نشان می دهند که پریدوتیت های مورد مطالعه در یک حوضه اقیانوسی (abyssal) و در محیط مربوط به پشته های میان اقیانوسی با سرعت گسترش آرام تشکیل شده اند. داده های عناصر کمیاب کلینوپیروکسن مانند dy، nd، yb، ti و sm/yb و مقدار cr# اسپینل نشان دهنده ذوب 1-7 درصدی و در نتیجه fertile بودن پریدوتیت های مورد مطالعه می باشد. هم چنین داده های سنگ کل و مینرال شیمی نشان می دهند که این پریدوتیت ها متاثر از فرآیندهای refertilizationمانند سرپانتینی شدن، دگرسانی، هوازدگی و مذاب های بالارونده در گوشته نبوده اند. در کل می توان گفت که پریدوتیت های چالدران مربوط به گوشته سالم لیتوسفر پشته اقیانوسی با گسترش آرام هستند که در میدان پایداری اسپینل دچار ذوب بخشی بسیار پایینی شده اند و هیچ کدام از فرآیندهای refertilization تاثیری در ترکیب پریدوتیت های چالدران نداشته است.
رضا حیدری شللو رباب حاجی علی اوغلی
در باختر آبادی "جلدیان" و در محلی به نام "چم جلدیان" در محدوده طولهای جغرافیایی 00. 45 و 28. 9. 45 شرقی وعرضهای جغرافیایی 34 . 44 .36 و 54. 54. 36 شمالی در باختر ورقه ، یک مجموعه ی دگرگونی شامل آمفیبولیت و به مقادیر کمتری شیست رخنمون دارد که نهشته های کربناته ی پرمین توسط گسل های تراستی بر روی این مجموعه رانده شده است. این منطقه از دیدگاه تقسیمات واحدهای ساختمانی - رسوبی ایران ( اشتو کلین 1968)، بخشی از کمربند دگرگونی و افیولیتی زون سنندج- سیرجان دانسته شده است. بنا به گفته ی شفاهی (ج.افتخارنژاد) ممکن است این آمفیبولیتها در ارتباط با گدازه های بازیک بخش افیولیت ها باشند که در اثر دگرگونی به آمفیبولیت تبدیل شده باشند یا به عبارتی دارای منشا دیابازی باشد. در این منطقه رخنمون انواع سنگ های آذرین، رسوبی، دگرگونی از زمان پرکامبرین تا عهد حاضر وجود دارد. از جمله سنگ های این منطقه ، سنگ های اولترا بازیک که بیشتر پریدوتیت و سرپانتینیت، سنگهای ولکانیکی شامل دیاباز، اسپیلیت، بازالت و سنگ های دگرگونه ی شیست به همراه سنگ های رسوبی نواحی ژرف ، مانند چرت های رادیولاریتی و آهک های پلاژیک است.
مسعود حیدری محسن موذن
منطقه مورد مطالعه با طول جغرافیایی ?40 ?46 تا ?? 47 ?46 شرقی و عرض جغرافیایی ?55 ?38 تا ?39 شمالی در استان آذربایجان شرقی و شمال غرب شهرستان کلیبر قرار دارد. از دیدگاه زمین شناسی این ناحیه مربوط به زون البرز غربی- آذربایجان می باشد. لیتولوژی این منطقه شامل سنگهای آتش فشانی- رسوبی، سنگ آهک، شیل، گنگلومرا، ماسه سنگ و سنگهای آذرین همچون تراکیت، آندزیت، آندزیت بازالتی و کمی اسپلیت های زیر دریایی می باشد. جهت بررسی کیفیت منابع آب و بررسی عنصر آرسنیک در محدوده مورد نظر، 10 نمونه آب در دی ماه 1389 و 12 نمونه آب در خرداد 1390 از آب های سطحی و آب های زیرزمینی برداشت شد. همچنین نمونه هایی از سنگ و رسوب از منطقه جمع آوری شد. پارامترهای فیزیکی، عناصر اصلی و فرعی در آزمایشگاه آب شناسی گروه زمین شناسی دانشگاه تبریز مورد آنالیز قرار گرفتند. تمام عناصر فرعی با دستگاه جذب اتمی آنالیز شد. اکثر تیپ آب های منطقه بیکربناته کلسیک و کمتر سولفاته سدیک می باشند. آب های منطقه بر اساس سختی جزء آب های سخت و خیلی سخت می باشند. با توجه به نتایج آنالیز، مقادیر غلظت آرسنیک در بیشتر منابع آب منطقه بیشتر از حد استاندارد جهانی (who) و حد استاندارد ایران می باشند. در آب های منطقه مورد مطالعه، از عناصر سنگین فقط مقدار آرسنیک بالامی باشد و دیگر عناصر سنگین کمتر از حد آشکار سازی دستگاه می باشند. بیشترین غلظت آرسنیک مشاهده شده در منطقه مربوط به چشمه روستای مشهدی حسنلو می باشد. متوسط آرسنیک اندازه گیری شده در دو فصل در این چشمه حدود ppm 10 می باشد که هزار برابر استاندارد جهانی است. آب این چشمه از واحد آتش فشانی- رسوبی با سن کرتاسه سرچشمه می گیرد. در قسمتی از رسوبات اطراف چشمه که مواد آلی زیاد می باشد مقدار آرسنیک حدود 5/22 درصد بیشتر می شود. مقدار آرسنیک در این واحد سنگی حدود 3/5 بیشتر از متوسط آرسنیک در شیلها می باشد. در منطقه آثاری از وجود کانی هایی آرسنیک دار مثل رالگار و اورپیمنت وجود ندارد و منشا آرسنیک منطقه، آزاد سازی این عنصر از شبکه سنگ های رسوبی، مخصوصا واحد آتش فشانی – رسوبی منطقه می باشد.
طیبه رودباری محسن موذن
چکیده: منطقه مورد مطالعه با طول جغرافیایی ?43°56 تا ?53°56 شرقی و عرض جغرافیایی ?17°28 تا ?25?28 شمالی بخشی از کمربند مزوزوییکی افیولیت ملانژ جنوب شرقی ایران است که در جنوب شرق کرمان در منتهی الیه زون سنندج- سیرجان، در منطقه آبدشت ناحیه اسفندقه قرار دارد. لیتولوژی این مجموعه شامل سنگ-های اولترابازیک و سنگ های دگرگونی همچون آمفیبولیت ، میکاشیست ، مرمر و شیست های سبز و گلوکوفان شیست است. سنگ های بازیک در رخساره شیست سبز تا شیست آبی دگرگون شده اند. پریدوتیت های سنگ های متابازیک، گلوکوفان به صورت یک حاشیه نازک در اطراف آمفیبول های سبز تشکیل شده که نشانگر قرار گرفتن این سنگ ها در شرایط فشار بالا و حرارت کم می باشد. کمریریت یا کلریت کروم دار به همراه کرومیت در کرومیت ها و سنگ های الترابازیک سرپانتین شده منطقه آبدشت یافت می شود. ترکیب شیمیایی و ویژگی های کانی شناسی و بلورشناسی این کانی مورد مطالعه قرار گرفته است. ترکیب شیمیایی کلریت کروم دار توسط میکروپروب مورد مطالعه قرار گرفت. با استفاده از طیف جذبی ft-ir ساختار شیمیایی کمریریت و همچنین جانشینی های al-si و fe-mg را که در سایت های تتراهدرال و اکتاهدرال اتفاق می افتد از طریق تغییراتی که در طیف های جذبی ft-ir روی می-دهد مشخص شد. از پراش پرتو x (xrd) برای تعیین ترکیب و خصوصیات فیزیکی و شیمیایی کمریریت استفاده شد و با مقایسه طیف های بدست آمده از آنالیز xrd با کارت های استاندارد (gcpd) مشخص شد که ترکیب کانی مورد مطالعه با کلینوکلر و شاموزیت هم خوانی دارد. تجزیه dsc/tg (آنالیز حرارتی) بر روی کمریریت های منطقه آبدشت صورت گرفت. پیک های گرماگیر در دماهای پایین خروج آب بین بلوری و در دماهای بالاتر خروج آب ساختاری و سپس تخریب ساختار کانی را نشان می دهند و پیک گرماده فرآیند تبلور را نشان می دهد. سنگ های الترامافیک این مجموعه از نوع پریدوتیت های سرپانتینی شده می باشند. بر اساس مطالعات پتروگرافی، کانی شناسی و مشاهدات بافتی، سنگ های منطقه اساسا از اولیوین و اسپینل تشکیل شده اند و با توجه به درصد فراوانی کانی های تشکیل دهنده ترکیب این سنگ ها دونیت ارزیابی می شوند. بر اساس مطالعات مینرال شیمی پریدوتیت های سرپانتینی شده، ترکیب الیوین ها با مقدار درصد mgo بین 90 تا 100درصد از نوع فورستریت می باشد. کلریت -های ثانویه از نوع کلینوکلر و پنینیت هستند. ترکیب اسپینل های نمونه های مورد مطالعه بر اساس اعضای نهایی اسپینل بین spl0.4 chr0.57 mag0.03 تا spl0.46 chr0.51 mag0.03 در نوسان می باشد.عدد کروم (cr#) اسپینل در پریدوتیت های آبدشت در حدود 73/0 تا 92/0 می باشد و مقادیر آلومینیوم آن ها بین 72/0 تا 29/11 wt% است. بررسی شیمی کانی ها با استفاده از نتایج میکروپروب نشان می دهد که این کانی ها باقیمانده هایی از گوشته بوده و مقادیر بالای cr تهی شدگی بیشتر پریدوتیت ها را نشان می دهد. بررسی های ژئوتکتونیکی نشان می -دهند که پریدوتیت های مورد مطالعه در محیط ssz تشکیل شده اند و محدوده بین fore-arc و boninite را نشان می دهند.
فاروق منصوری محسن موذن
منطقه مورد مطالعه در شرق سرو در استان آذربایجان غربی واقع شده است وبخشی از زون زمین ساختی سنندج - سیرجان می باشد. مهمترین سنگهای منطقه شامل دولومیت، مرمر، آهک های تبلورمجدد یافته،شیل،گابروهای متراکم توده ای،دیوریت،آنورتوزیت و ریولیت های لایه ای به همراه سنگهای بازیک دگرگون شامل متاگابرو و آمفیبولیت است. شدت دگرگونی در این مجموعه،نسبتأ پایین است. مطالعات پتروگرافی سنگ های منطقه بیانگر این است که دگرگونی این سنگ ها در حد رخساره های شیست سبز و آمفیبولیت می باشد. مطالعه ی مینرال شیمی انجام گرفته بر روی پلاژیوکلاز، ترکیب آندزین تا لابرادوریت را نشان می دهند. همچنین این مطالعات نشان می دهند که آمفیبول های مطالعه شده از نوع آمفیبول های کلسیک بوده و دارای ترکیب پارگازیتی یا فرو– پارگازیت می باشند و جانشینی های kna-1 ، femg-1 و aliv-si-1 در آن صورت گرفته است. بررسی شیمی کلینوپیروکسن ها نشان می دهد که ماگمای تولید کننده ی پروتولیت متاگابروها از نوع ساب آلکالن و تولئیتیمربوط به جزایر قوسی و مورب های نرمال هستند. بررسی کلینوپیروکسن های موجود در سنگ های منطقه نشان دهنده بالا بودن فوگاسیته اکسیژن در محیط تشکیل آنهاست . در حالی که برای آمفیبول ها مقدار فوگاسیته اکسیژن کم تا متوسط می باشد. مطالعات ترموبارومتری سنگهای آمفیبولیت منطقه، دمای تبلور آمفیبول های آذرین و آمفیبول های دگرگونی را به ترتیب حدود 970 و 550 بدست میدهد. ژئوبارومتری کلینوپیروکسن ها نشان دهنده این است که پیروکسن های منطقه در فشار متوسط تا فشار بالا متبلور شده اند. با بررسی تغییرات ترکیبی کانی آمفیبول نوع دگرگونی منطقه مشخص شد که بیشتر از نوع دگرگونی فشار پائین (abukuma) تا فشار متوسط hast river)) می باشند.
معصومه آهنگری محسن موذن
منطقه مورد مطالعه در جنوب شهرستان سلماس و در استان آذربایجان غربی واقع شده است. از لحاظ زمین شناسی موقعیت این منطقه به خوبی در تقسیم بندی های ساختارهای زمین شناسی ایران مشخص نبوده و با توجه به خصوصیات زمین شناسی، توسط محققان مختلف به زون های مختلف نسبت داده شده است. بر اساس مطالعات صحرایی انجام گرفته در این رساله، برای اولین بار آمفیبول های سدیک در شمال غرب ایران (منطقه سلماس) گزارش شد. ترکیب این آمفیبول ها از ریبکیت/منیزیوریبکیت تا کروسیت در تغییر می باشد. با توجه به حضور و یا عدم حضور برخی از کانی های شاخص (به عنوان مثال عدم حضور لاوسونیت، گارنت، آراگونیت و ...) و همچنین میزان عضو انتهایی ژاده ایت در ترکیب کلینوپیروکسن های تشکیل شده در اثر دگرگونی در حاشیه کلینوپیروکسن های باقیمانده از این سنگ ها، میزان دما و فشار به دست آمده برای این سنگ ها به ترتیب، 300 تا 450 درجه سانتیگراد و فشار 6 تا 8 کیلوبار می باشد. آمفیبولیت های منطقه سلماس، دارای تنوع سنگ شناسی زیادی هستند ولی آمفیبولیت ها و اپیدوت آمفیبولیت در میان انواع آمفیبولیت های رخنمون یافته در این منطقه از فراوانی بیشتری برخوردار می باشند. بر اساس مطالعات دما- فشارسنجی، دما و فشار به دست آمده برای اپیدوت آمفیبولیت ها به ترتیب برابر با 20 ±500 درجه سانتی گراد و 5-2 (کمتر از 5 کیلوبار) کیلوبار و برای آمفیبولیت ها 20 ± 600 درجه سانتی گراد و 8-6 کیلوبار است. بررسی تغییرات ترکیبی کانی آمفیبول در طول دگرگونی پیشرونده، حاکی از افزایش اعضای انتهایی چرماکیت و گلوکوفان است. افزایش دما بیشتر از افزایش فشار در تبدیل زیر رخساره اپیدوت آمفیبولیت به زیر رخساره آمفیبولیت نقش داشته است. پریدوتیت های سرپانتینیزه شده بخشی از مجموعه آمیزه رنگین رخنمون یافته در منطقه مورد مطالعه می باشند. پروتولیت این سنگ ها از نوع هارزبوژیت های حاوی کلینوپیروکسن است. شواهد بافتی (همچون حضور گسترده بافت های دروغین پس از کانی های اولیه و عدم حضور بافت penetrative) و کانی شناسی (حضور پلی مورف دمای پایین لیزاردیت در متن سنگ و کریزوتیل در رگه ها و عدم تشکیل کانی های دگرگونی همچون آنتیگوریت، کلینوکلر و ترمولیت) بیانگر ماهیت غیردگرگونی برای این سنگ ها می باشد. مطالعه شیمی عناصر اصلی و فرعی کانی های باقیمانده (الیوین، کلینوپیروکسن، ارتوپیروکسن و اسپینل) نشان می دهد که این سنگ ها از نوع پریدوتیت های نوع آبیسال تهی شده بوده و متحمل 10 تا 15% ذوب بخشی شده اند. مطالعات بافتی انجام گرفته بر روی کانی اسپینل، حاکی از این می باشد که قبل از فرآیند سرپانتینیزاسیون، این سنگ ها متحمل دگرسانی گرمابی شده اند. تأثیر محلول های گرمابی عمدتاً بر روی کانی اسپینل بوده و آن ها را به صورت بخشی تا کامل دچار دگرسانی کرده است. کانی های مجموعه کرومیت/سیلیکات، کروم گارنت و کروم کلریت از محصولات حاصل از این دگرسانی می باشند. مطالعه بر روی مجموعه کرومیت/سیلیکات نشان می دهد که فاز سیلیکاته همراه این مجموعه سرپانتین و یا کلریت می باشد. مطالعه بر روی شرایط دگرسانی کروم اسپینل ها، نشاندهنده دگرسانی اسپینل ها در شرایط دمایی 400 تا 600 درجه سانتیگراد است. فرآیند سرپانتینی شدن پریدوتیت های منطقه سلماس در شرایط دمایی پایین (کمتر از 200 درجه سانتیگراد) صورت گرفته است. پس از مرحله سرپانتینی شدن اولیه، سیال های غنی از sio2 کانی های سرپانتین را به میزان بسیار کمی تحت تأثیر قرار داده و در حاشیه آن ها کانی تالک را بوجود آورده اند. رگه های تأخیری از کانی کریزوتیل این سنگ ها را در جهات مختلف قطع نموده است. در نهایت محلول های غنی از co2 منجر به تشکیل کانی های کربناته در مقادیر بسیار کم در این سنگ ها شده است. با توجه به شواهد صحرایی و پترولوژیکی موجود، دو فرضیه را می توان برای توجیه وضعیت زمین شناسی مشاهده شده در این منطقه بیان نمود: (1) فرآیند فرورانش باعث تشکیل آمفیبول های آبی و مجموعه آمیزه رنگین به صورت مجموعه های برهم افزایشی در منطقه شده است. در این فرضیه آمفیبولیت ها را می توان به عنوان قوس ماگمایی این مجموعه در نظر گرفت. گرچه روابط صحرایی و نیز سنگ شناسی موجود در این سنگ ها بیانگر قدیمی بودن این سنگ ها بوده و تعلق آن ها به پرکامبرین و یا پالئوزوئیک تحتانی را تا حدی تأیید می کند. (2): فرآیند روراندگی، در این فرضیه، مجموعه آمیزه رنگین به صورت نابرجا بوده و در اثر عملکرد گسل های متعددی، به منطقه مورد مطالعه حمل شده اند. نتایج حاصل از مطالعات انجام گرفته در منطقه سلماس، بیشتر فرضیه دوم را تأیید می کنند. هرچند در این فرضیه منشأ مجموعه آمیزه رنگین ناشناخته می باشد. با توجه به ماهیت تکتونیکی پریدوتیت ها (آبیسال تهی شده و غیر دگرگونی بودن پریدوتیت ها)، نمی توان مجموعه آمیزه رنگین سلماس را به یکی از مجموعه های افیولیتی رخنمون یافته در مناطق مجاور همچون خوی و یا نقده نسبت داد.
لیلا یوسف پور محسن موذن
داده های ژئوشیمیایی به طور قراردادی به چهار نوع تقسیم می شوند: عناصر اصلی، عناصر کمیاب، ایزوتوپ های رادیواکتیو و ایزوتوپ های پایدار. هر یک از این داده ها برای اهداف خاصی ذر پترولوژی مورد استفاده قرار می گیرند. مطالعات ژئوشیمیایی زمانی ثمربخش هستند که یک مدل یا فرضیه خاص مورد آزمایش قرار گیرد. این مدل یا فرضیه، در نهایت بر فرض روشنی از روابط زمین شناسی استوار است؛ بنابراین هر مطالعه ژئوشیمیایی موفقیت آمیز باید بر اساس یک درک صحیح از زمین-شناسی منطقه استوار باشد. در هر مطالعه ای که با نتایج کمی همراه است، احتمال وقوع خطا امری اجتناب ناپذیر است. این خطاها ممکن است تصادفی بوده و یا اینکه از نوع سیستماتیک باشند که بایستی در مطالعات مشخص شوند. در مطالعات ژئوشیمیایی نیز اگر داده ها صحیح نباشند و یا خطای همراه داده ها به خوبی مشخص نگردد، اطلاعات و علم حاصل از آنها نیز دارای اشکال خواهد بود. در پژوهش های پترولوژی درایران تقریباً پترولوژی مترادف با مطالعه شیمی سنگ کل است. آیا با داده های ژئوشیمیایی می توان تمام مطالب علمی مرتبط با تشکیل و تحول سنگ های آذرین را مطالعه کرد؟ ارزش داده های ژئوشیمیایی چقدر است؟ خطا در این داده ها چگونه است؟ توزیع خطا چه تأثیری در تعبیر و تفسیرهای پترولوژی و زمین شناسی بزرگ مقیاس مانند محیط تکتونیکی تشکیل سنگ های آذرین دارد؟ درجه اعتبار استفاده از نمودارهای مختلف متمایزکننده نوع سنگ-ها، سری های ماگمایی و محیط تشکیل سنگ ها تا چه حد می باشد؟ آیا نحوه نمونه برداری در مطالعات پترولوژی مطابق با استانداردهای آماری است؟ در این پایان نامه سعی شده است این مورد بسیار مهم را که شاید اهمیت آن بسیار بیشتر از مطالعه موردی یک برونزد مثلاً گرانیتی است، مورد توجه قرار گیرد.
سیدنوید سیدمردانی اسگندانی محسن موذن
چکیده: منطقه مورد مطالعه در شمال شرق شهرستان گلپایگان (استان اصفهان) و در حدفاصل طول های جغرافیایی50o48/6// تا 50o14/27// و عرض های جغرافیایی33o45/00// تا 33o34/7//قرار گرفته است. سنگهایی که در منطقه مورد مطالعه وجود دارد شامل سنگ های دگرگونی و آذرین می باشد که سنگ های دگرگونی برونزد یافته در منطقه شامل فیلیت، شیست، مرمر، کوارتزیت و آمفیبولیت می باشد که سن این سنگهای دگرگونی پرکامبرین بوده و به داخل این سنگ های دگرگونی توده های آذرین نفود کرده اند که سن این توده های آذرین نیز پرکامبرین می باشد که از جمله این توده های نفوذی توده نفوذی چشمه سفید در شمال گلپایگان و موته در شمال شرق گلپایگان می باشد. منطقه گلپایگان از نظر تکتونیکی یک منطقه فعالی بوده و دارای گسل های متعددی می باشد که یکی از این گسل ها، گسل شازند است که با روندی شمال غربی- جنوب شرقی در غرب گلپایگان واقع شده است. از دیگر گسل های موجود در منطقه مطالعاتی، گسل های واقع در شمال شهرستان گلپایگان می باشد که باعث بالا آمدگی و برونزد سنگ های پرکامبرین در این منطقه شده است. بر اساس مطالعات صحرایی و مطالعات پتروگرافی، درجه دگرگونی سنگ های منطقه از جنوب غرب به سمت شمال شرق افزایش می یابد. با توجه به مطالعات ژئوشیمیایی و پتروگرافی منطقه مورد مطالعه یک زون برخودی را نشان می دهد. براساس این اطلاعات و باتوجه به اینکه سن سنگ های دگرگونی منطقه مورد مطالعه پرکامبرین می باشد عامل دگرگونی این سنگ ها، فرورانش نئوتتیس به زیر ایران مرکزی نبوده و به احتمال قوی در زمان پرکامبرین فرورانشی با راستای شمال شرق- جنوب غرب اتفاق افتاده و باعث دگرگون شدن این سنگ ها شده است.
صمد بهنام محسن موذن
منطقه مورد مطالعه در جنوب غرب ماهنشان، شمال غرب ایران ما بین طول های جغرافیایی"14 19 °47 و "44 22 °47 شرقی و عرض های جغرافیایی"03 37 °36 و"54 37 °36 شمالی واقع شده است. این منطقه در تقسیم بندی زون های ساختاری ایران جزء ایران مرکزی می باشد. توده نفوذی مورد مطالعه به سن ژوراسیک به داخل سنگ های پرکامبرین منطقه تزریق شده است. براساس بررسیهای پتروگرافی، ترکیب اصلی توده گابرو دگرگون شده می باشد که با سنگ های دگرگونی اسکارن، آمفیبولیت وبیوتیت-مسکویت-کلریت شیست احاطه شده است. کانیهای اصلی تشکیل دهنده گابرو ها پلاژیوکلاز، پیروکسن، و آمفیبول می باشد. بافت اصلی سنگ پرفیروبلاستیک بوده و بافتهای اینترگرانولار و گلومروپرفیریک در آن قابل مشاهده است. اسکارن شامل گارنت، کلسیت و کوارتز می باشد. بافت اصلی اسکارن پرفیروبلاستیک وپوئی کیلوبلاستیک می باشد. بیوتیت-مسکویت-کلریت شیست شامل کلریت، بیوتیت، مسکویت وکوارتز می باشد. برگوارگی فاصله دار از خصوصیات بارز این سنگ ها می باشد. آمفیبولیت شامل پلاژیوکلاز، هورنبلند، اپیدوت و کوارتز می باشد. بافت اصلی این سنگ پرفیروبلاستیک است. ترموبارومتری توده مورد مطالعه که در زیر سیستم (akmcsh) و براساس اعضای انتهایی منیزیم دار صورت گرفت، حداکثر دمای حدود 480 درجه سانتیگراد و فشار 5/3 کیلوبار بدست می دهد. با توجه به ترموبارومتری و بررسیهای پتروگرافی می توان گفت توده مورد مطالعه در حد بالای رخساره شیست سبز و قسمت پائین رخساره آمفیبولیت دگرگون شده است. ماگمای مولد توده گابروئی مورد مطالعه کالک آلکالن بوده و توده مزبور در یک محیط قوس ماگمائی حاشیه فعال قاره ای جایگیری کرده است. از نظر شاخص آلومین در محدوده متاآلومینوس واقع می شود. بررسی ree توده نفوذی مورد مطالعه آنومالی مثبت eu را نشان می دهد که انعکاسی از تبلور کانی های هورنبلند، اسفن، کلینوپیروکسن و گارنت دارد. مقایسه توده نفوذی گابروئی مورد مطالعه با توده های نفوذی شمال تخت سلیمان و گرانیت آقدره بیانگر یکی بودن سری ماگمای (کالک آلکالن) و مشابه بودن الگوی نمودارهای عنکبوتی آنها می باشد..
منظر گل محمدزاده محسن موذن
ااااا
نیما حکمت هریس علیرضا ختایی
با توجه به تاثیرات مهم بنزن، تولوئن و زایلن بر روی سلامتی بشر و ماهیت سرطان زایی این ترکیبات، بررسی آلودگی محیط زیست توسط این مواد بسیار حائز اهمیت است. منطقه غرب شهر تبریز بدلیل تجمع واحد های صنعتی همچون پالایشگاه نفت، مجتمع پتروشیمیایی و کارخانجات صنعتی، از جمله نواحی مهم در انتشار آلاینده های آلی همچون btx بشمار می آید. در محدوده مورد مطالعه، از لحاظ چینه شناسی، تنها نهشته های رسوبی جوان شامل تراس های آبرفتی-رودخانه ای دیده می شوند. سیستم سفره ای منطقه مورد مطالعه چند لایه است. آب رودخانه آجی چای، بعنوان تنها رود موجود در منطقه مورد مطالعه، بعلت عبور از سازند های تبخیری حاوی گچ و نمک شور بوده و در اثر تغذیه سفره سطحی، موجب شور شدن آب آن سفره و کاهش کیفیت در آن شده است. خاک های منطقه که حاصل فرسایش نهشته های موجود در منطقه هستند از لحاظ طبقه بندی در زیرگروه خاک های xeric torri fluvents قرار می گیرند. عدم تکامل پروفیلی در این خاک ها بعلت جوان بودن، موجب تغیر نامنظم در محتوای کربن آلی این خاک ها با افزایش عمق می شود. در این مطالعه برای بررسی میزان انتشار و انتقال ترکیبات آلی انتخابی، نمونه برداری از آب های سطحی و زیرزمینی منطقه مورد مطالعه بر اساس روش های معرفی شده از سوی آژانس حفاظت از محیط زیست ایالات متحده و سایر روش های استاندارد و توصیه شده صورت گرفت. غلظت آنیون ها و کاتیون های اصلی در هر نمونه، مقادیر cod، bod5، toc و غلظت ترکیبات btx در هریک از نمونه های برداشت شده اندازه گیری شد. برای اندازه گیری btx در نمونه های برداشت شده از روش استخراج dynamic headspace (p&t) و روش آنالیز کروماتوگرافی گازی استفاده شده که نحوه و شرایط انجام آن مورد بحث قرار گرفته است. نتایج cod و bod5 نشان از آلودگی وسیع آب های سطحی و زیرزمینی توسط ترکیبات آلی در برخی نواحی منطقه مورد مطالعه داشته ولی ترکیبات btx در نمونه های برداشت شده، غلظت های چندانی را نشان نمی دهند که در بیشتر نمونه ها در زیر حد آشکار سازی قرار می گیرند. احتمالا، فرار بودن طبیعی این ترکیبات و واپاشی زیستی توسط میکروارگانیزم ها ، از عوامل نبود و یا کاهش غلظت آنها در محیط های آبی و در نتیجه محیط های رسوبی و خاکی می باشد.
فرزانه ولی نسب زرنق محسن موذن
منطقه مورد مطالعه با طول جغرافیایی ?44?36 تا ?54?36 شرقی و عرض جغرافیایی ?00?45 تا ?10?45 شمالی در استان آذربایجان غربی و در شمال غرب شهرستان پیرانشهر قرار دارد. این منطقه از دیدگاه واحدهای ساختمانی-رسوبی ایران، بخشی از کمربند دگرگونی و افیولیتی زون سنندج-سیرجان محسوب می شود. لیتولوژی منطقه شامل انواع سنگ های دگرگونی، رسوبی و سنگ های ولکانیکی متوسط و بازیک می باشد.. تشخیص انواع پلی مورف های سرپانتین شامل آنتی گوریت، کریزوتیل و لیزاردیت علیرغم دارا بودن ترکیب شیمیایی ساده نسبتاً مشکل است. به منظور شناسایی انواع کانی های سرپانتین از طیف سنجی رامان و داده های تجزیه میکروپروب استفاده شده است. بر اساس مطالعات پتروگرافی، کانی شناسی و مشاهدات بافتی، پریدوتیت های مورد مطالعه به دو گروه پریدوتیت های سرپانتینی شده و سرپانتینیت ها تقسیم بندی شده اند. سرپانتینیت ها نیز به سه گروه سرپانتینیت های حاصل متاسوماتیسم، سرپانتینیت های دگرگونی و افی کلسیت ها تقسیم بندی می شوند. سرپانتینیت های محصول متاسوماتیسم بیش تر حاوی پلی مورف های دما پایین سرپانتین (کریزوتیل و لیزاردیت) با بافت غالب مش و بستایت هستند. سرپانتینیت های دگرگونی بیش تر حاوی پلی مورف دما بالای سرپانتین (آنتی گوریت) با بافت غالب نفوذی بوده و محصول دگرگونی در شرایط دما و فشاری نسبتاً بالاتری هستند. بر اساس مطالعات ژئوشیمیایی، ترکیب پروتولیت سرپانتینیت ها و پریدوتیت های سرپانتینی شده پیرانشهر، هارزبورژیت و کم تر لرزولیت تشخیص داده شده اند. مطالعات مینرال شیمی با استفاده از داده های میکروپروب نشان می دهد که کانی های سرپانتین در سرپانتینیت های پیرانشهر بخشی از ویژگی های ترکیبی خود را از کانی های اولیه به ارث برده اند. سرپانتین های با بافت بستایت دارای مقادیر بالاتری کروم و آلومینیم نسبت به سرپانتین های با بافت مش دارند. برآوردهای کیفی تحرک عناصر طی فرآیند سرپانتینی شدن نشان می دهد ترتیب تحرک fe>> al> cr است. آنالیزهای میکروپروب نشان می دهند کانی های سرپانتین علاوه بر تفاوت های ساختاری تفاوت هایی در ترکیب شیمیایی نیز دارند. کانی های آنتی گوریت دارای مقادیر پایین تری h2o و mgo و مقادیر بالاتری sio2 نسبت به لیزاردیت و کریزوتیل دارند.
مینا ایلخانی خسروشاهی رباب حاجی علی اوغلی
ناحیه مورد مطالعه در استان آذربایجان غربی واقع شده است. این منطقه از دیدگاه تقسیمات واحدهای ساختمانی- رسوبی ایران، بخشی از کمربند دگرگونی و افیولیتی زون سنندج- سیرجان در نظر گرفته شده است. این مجموعه افیولیتی انتهایی ترین بخش کمربند افیولیتی زاگرس در شمال غرب ایران را تشکیل می دهد که امتداد غربی آن به عراق و ترکیه می رسد. کمپلکس افیولیتی نقده از سنگ های پریدوتیتی، گابرو، پلاژیوگرانیت و مشتقات آتشفشانی مافیک تشکیل شده است. آمیزه های افیولیتی، دربرگیرنده سنگ های الترابازیک، سرپانتینیت، دیاباز و اسپیلیت است که در حد رخساره شیست سبز تا آمفیبولیت تحتانی دگرگون شده اند. با توجه به مطالعات پتروگرافی صورت گرفته بر روی پریدوتیت ها درصد سرپانتینی شدن در آن ها متفاوت می باشد. بر اساس مطالعات مینرال شیمی پریدوتیت های سرپانتینی شده ترکیب الیوین ها از نوع فورستریت می باشد. عدد mg# عددی بین 85/0- 92/0 است. ارتوپیروکسن ها دارای ترکیب انستاتیتی هستند. عدد منیزیم این کانی ها 91/0- 93/0 و مقادیر al/(al+fe3++cr) بین 51/0- 92/0 است. ترکیب کلینوپیروکسن ها دیوپسیدی است. عدد منیزیم این کانی ها بین 51/0- 96/0 و مقادیر al/(al+fe3++cr) بین 02/0- 57/0 است. ترکیب اعضای نهایی اسپینل ها بین mag (0.04- 0.06) ، chr (0.62-0.66) و spl (0.51-0.58) در نوسان می باشد. عدد منیزیم اسپینل بین 52/0- 62/0 و عدد کروم در حدود 59/0- 69/0 می باشد. با استفاده از نتایج میکروپروب کانیایی، یک محیط اقیانوسی برای این نوع پریدوتیت ها اثبات شده است. این پریدوتیت ها در یک زون سوپراسابداکشن (ssz) در جلوی قوس (fore-arc) تشکیل شده اند. بر اساس مطالعات ترموبارومتری، دمای ماگمایی در فشارهای فرضی 18، 19 و 20 کیلوبار به ترتیب c°2±09/1147، c°2±06/1148 و c°2±02/1149 و دمای سرد شدگی در حدود c°2±28/924 به دست آمده است. تمامی دماهای تعادلی محاسبه شده برای کانی ها در پریدوتیت های مورد مطالعه، تبلور این سنگ ها در شرایط ساب- سالیدوس را نشان می دهند و دماهای تخمین زده شده با در نظر گرفتن خطاهای احتمالی در محاسبات دما تماماً در محدوده اسپینل پریدوتیت قرار می گیرند. افیولیت های نقده از دیدگاه لیتولوژی همسانی نزدیکی با افیولیت های کمربند افیولیتی زاگرس (در ایران و عراق) و مدیترانه شرقی دارد. بر اساس مدل فرضی ارائه شده حوضه اقیانوسی زاگرس، به عنوان شاخه جنوبی نئوتتیس در ایران به شمار می آید که افیولیت های نقده در امتداد شمال غربی افیولیت های زاگرس نیز بخش هایی از تکه های اقیانوسی حوضه جنوبی نئوتتیس هستند که در اواخر کرتاسه تشکیل شده اند. فرورانش نئوتتیس به احتمال در ارتباط با گشایش کافت اطلس در اواخر ژوراسیک و اوایل کرتاسه اتفاق افتاده است. در مطالعات اخیر شروع برخورد نئوتتیس در ایران حدوداً از 23-25 میلیون سال پیش بوده و 15-20 میلیون سال ادامه داشته است. هم چنین پیوستن نهایی صفحه عربستان به اوراسیا را به زمان میوسن میانی نسبت داده اند که با تأخیر زمانی نسبت به برخورد قاره ای در ترکیه (ائوسن) رخ داده است. مصرف نئوتتیس و برخورد قاره ای مرتبط توسط افیولیت های جنوب ایران نی ریز، کرمانشاه و نقده در طول زون تراستی اصلی زاگرس ثبت شده است. آبداکشن پوسته اقیانوسی در اواخر کرتاسه شروع شده و با جای گیری افیولیت ها همراه بوده که در طول سانتونین در عمان و ماستریشتین در شمال غرب زاگرس رخ داده است.
لیلا ذاکری احمد جهانگیری
منطقه مورد مطالعه در شمال استان آذربایجان شرقی و 10 کیلومتری جنوب رودخانه مرزی ارس واقع شده و از لحاظ زمین شناسی بخشی از باتولیت گرانیتوئیدی شاه جهان، متعلق به کمربند متالوژنیکیcu-mo-au ارسباران و زون ولکانوپلوتونیکی البرز - آذربایجان محسوب می شود. واحدهای سنگی منطقه مطالعاتی عمدتاً به سن ائوسن زیرین تا الیگوسن بوده و شامل توده های نفوذی کوارتزدیوریتی تا کوارتزمونزونیتی به رنگ های خاکستری روشن تا تیره، به علاوه توده گرانیت پورفیری ساب ولکانیک و تعدادی دایک های اسیدی و متوسط تا بازیک هستند. کانی های موجود دراین توده های گرانیتوئیدی مشابه بوده و شامل مجموعه ایی از پلاژیوکلاز متوسط تا سدیک، فلدسپات پتاسیم نوع ارتوز و کوارتز همراه با آمفیبول و بیوتیت، به علاوه مقادیر کمتری مگنتیت، آپاتیت و تیتانیت، و زیرکن جزئی می باشند. بافت های گرانولار متوسط تا ریزدانه، هتروگرانولار تا پورفیری و بافت مونزونیتی رایج هستند. بخشی از پلاژیوکلازها دارای زونینگ نوسانی و حواشی با انحلال مجدد هستند. مناطقی از این توده ها به مجموعه های پتاسیک، سریسیتیک - کلریتیک و به صورت محدود آرژیلیک و آرژیلیک پیشرفته دگرسان شده اند که با کانه سازی مهمی از cu-mo-au(+ag) به شکل های افشان، و یا درسیستم های رگه - رگچه ایی، برشی و رگه های کوارتز -کربناتی در مجاورت روستاهای انیق و قره چیلر - زرلی دره همراه می باشند. تعدادی از دایک های مجاور مناطق کانه زایی شده نیز دارای سولفیدهای افشان یا رگچه ایی همراه با دگرسانی پتاسیک/ سریسیتیک می باشند. کانه زایی cu-mo-auو دگرسانی همراه با آن در منطقه قره چیلر و انیق، از تیپ ذخایر سبک پورفیری همراه با سیستم های پلوتونیک عمق کم تا متوسط است. مجموعه مگنتیت - کالکوپیریت - بورنیت - پیریت همیافت با دگرسانی پتاسیک در زون انیق و قره چیلر از سیالات دما بالا (°c500-400) نهشته شده و سپس با کاهش دما (°c400-350) بخش اصلی کانسنگ کالکوپیریت - پیریت ± مولیبدنیت در همراهی با دگرسانی سریسیتیک - کلریتیک نهشته شده است. مجموعه های سریسیت- کوارتز - پیریت در دماهای پائین تر (°c350-270) و همراه با کربنات یا بدون آن تشکیل شده اند. با توجه به همیافتی کالکوپیریت + پیریت به علاوه مقادیر کمتری از بورنیت و مگنتیت با مجموعه دگرسانی پتاسیک و سریسیتیک، می توان این کانسارها را در ردیف تیپ iv ذخایر پورفیری اینودی و همکاران (2003) قرار داد. در مناطق قره چیلر و انیق کانه زایی رگه ایی برروی کانه زایی افشان و استوک ورکی اولیه زون مرکزی برنهشته شده که بخشی از کانسنگ اصلی cu-mo را تشکیل می دهند. رگه های کوارتزی طلادار موجود در زون زرلی دره مرتبط با زون مرکزی قره چیلر بوده و از نوع سیستم های رگه ای اپی ترمال سولفیداسیون بالا (hs) تا متوسط (is) هستندکه اغلب در کوارتزهای حفره ایی همراه با دگرسانی آرژیلیک پیشرفته نهشته شده اند. بررسی وضعیت سولفیداسیونی مجموعه مگنتیت- بورنیت - پیریت - کالکوپیریت به عنوان تابعی از ƒs2 ، دما ± ƒo2، حاکی از تشکیل آنها در وضعیت سولفیداسیونی کم تا متوسط است که در مراحل تاخیری، با افزایش نسبی وضعیت سولفیداسیونی (تشکیل کالکوزین-کوولین و دایجنیت) و اکسیداسیونی (هماتیتی شدن ماگنتیت) همراه بوده است.کمپلکس های کلریدی در این سیستم به فراوانی حضور داشته و همراه با مقادیر کمتری از کمپلکس های کربناتی و هیدروکسی فلوریدی عامل اصلی در جمع آوری و انتقال مس، طلا و مولیبدن از سیستم ماگمایی به محیط نهشت آنها بوده اند. براساس مطالعات شیمی عناصر اصلی این توده ها متعلق به سری های کالک الکالن با پتاسیم متوسط تا بالا، تیپ i کردیلرایی، مگنتیتی، نوع اکسیده و متاآلومینوس می باشند. آنومالی شاخص tnt مربوط به ماگمای تولیدشده در زون فرورانش، و غنی شدگی از عناصر lfs و تهی شدگی از عناصر hfs نسبت به morb نشان می دهند. ترکیب شیمیایی عناصر کمیاب و داده های ایزوتوپی (rb/sr) توده ها نشانگر تشکیل آنها در محیط زمین ساختی کمان حاشیه قاره، از منشاء ذوب ناشی از نفوذ مواد متاسوماتیکی تختال فرورونده در گوه گوشته ایی بالای زون فرورانش و با آلایش ناچیز پوسته ایی، جای گرفته در پوسته قاره ایی نسبتاً جوان و کم ضخامت می باشد.
لیلا رضایی محسن موذن
منطقه سرو در شمال غرب ایران، طول جغرافیایی ´30 °44 تا ´00 ° 45 شرقی و عرض جغرافیایی ´30 °37 تا ´00 ° 38 واقع گردیده است. این منطقه طبق تقسیم بندی های انجام گرفته زمین شناسی در محل برخورد دو زون ایران مرکزی و سنندج- سیرجان واقع شده است. مجموعه افیولیتی سرو در مرز ایران و ترکیه از سنگ های سکانس گوشته ای شامل پریدوتیت های عمدتاً لرزولیتی و سکانس پوسته ای شامل گابرو، دیاباز و رسوبات اعماق اقیانوس به ویژه آهک های پلاژیک تشکیل شده است. با توجه به مینرال شیمی کانی های سازنده، ترکیب الیوین در سنگ های پریدوتیتی کریزولیت، ترکیب پیروکسن ها انستاتیت و دیوپسید می باشد. کلینوپیروکسن در سنگ های مافیک (گابرو) ترکیب اوژیت را دارد. عدد منیزیم در الیوین 86/0، ارتوپیروکسن 96/0- 87/0 و کلینوپیروکسن 90/0 – 87/0 در پریدوتیت ها و عدد منیزیم در کلینوپیروکسن گابروها 92/0 الی 74/0 می باشد. دمای تشکیل سنگ های گابرویی منطقه بین 1300- 1150 درجه سانتیگراد و فشار تشکیل 10-6 کیلوبار تخمین زده شده است. براساس مینرال شیمی پریدوتیت ها، این سنگ ها در محیط سوپراسابداکشن جلوی قوس تشکیل شده اند. محیط تکتونیکی تشکیل سنگ های گابرویی منطقه جزایر قوسی می باشد. مجموعه افیولیتی سرو قسمتی از افیولیت های مشخص کننده زمین درز نئوتتیس در ایران می باشد. این افیولیت های مشابه افیولیت های نقده در جنوب و افیولیت های غرب خوی در شمال منطقه مورد مطالعه می باشد. بدین ترتیب افیولیت های سرو در امتداد زمین درز نئوتتیس و در موقعیت سوپراسابداکشن این اقیانوس از جنوب شرق ایران (افیولیت های بافت، دهشیر، شهر بابک، نائین) تا شمال غرب کشور (افیولیت های خوی) می باشد که این امر می تواند تأییدی بر اتصال افیولیت های جنوب شرق تا افیولیت های شمال غرب ایران در امتداد زون سوپراسابداکشن بافت- خوی باشد.
رحیمه میکائیلی محسن موذن
مجموعه های دگرگونی گشت و ماسال به ترتیب در جنوب غرب شهرستان های فومن و انزلی در کوه های تالش و در زون البرز غربی واقع شده اند. میکاشیست، گارنت شیست، آندالوزیت شیست، کردیریت-استارولیت شیست، سیلمانیت شیست، کیانیت شیست و متابازیت ها از جمله سنگ های دگرگونی غالب در منطقه می باشند. بافت های لپیدوبلاستی و پورفیروبلاستی از بافت های غالب در متاپلیت ها و بافت گرانولار بافت غالب در متابازیت ها می باشد. اغلب پورفیروبلاست ها از جمله آندالوزیت فابریکs شکل(گلوله برفی) داشته که نشانگر رشد آنها به صورت همزمان با فرایند تکتونیکی می باشد. لوکوگرانیت های گشت از کانی شناسی ساده ای برخوردار بوده و دارای کانی های اصلی پلاژیوکلاز، فلدسپار پتاسیم، کوارتز و موسکویت به همراه کانی های فرعی تورمالین و آپاتیت هستند. پتروگرافی سنگ های دگرگونی بیانگر رخداد دو فاز دگرگونی ناحیه ای(m1, m2) و یک فاز دگرگونی مجاورتی(m3) به همراه دو فاز دگرشکلی (d1, d2) می باشد. دگرگونی ناحیه ای m1 با دگرشکلی d1 منجر به ایجاد فولیاسیون s1 در سنگ های دگرگونی منطقه شده و منجر به جهت یافتگی کانی های بیوتیت و موسکویت را در جهت حداکثر فشار شده است. رخداد دگرگونی ناحیه ای m2 با تشکیل فولیاسیون s2، فولیاسیون s1 را چین داده و کلیواژ کرینولیشن را تشکیل داده است. عملکرد این فاز دگرگونی منجر به تشکیل اغلب پورفیروبلاست ها از جمله آندالوزیت (ii)، استارولیت، کردیریت((ii ، کیانیت، سیلمانیت و گارنت شده است. بالا آمدن توده های نفوذی منجر به رویداد دگرگونی مجاورتی(m3) در منطقه شده و سنگ های دگرگونی پیشین را دگرشکل کرده است. لوکوگرانیت های گشت پرآلومین بوده و sio2 آنها 11/70-7/75 درصد می باشد. بهنجار سازی گرانیت های گشت به کندریت بیانگر تمرکز پایین عناصر کمیاب خاکی در آنها بوده و از عناصر کمیاب سبک غنی شدگی نسبی نشان می دهند. تشکیل لوکوگرانیت های موسکویت دار گشت ناشی از ذوب بخشی درجه پائین متاپلیت ها در طی شرایط فعالیت پایین سیالات می باشد. مکان تشکیل لوگو گرانیت ها در بخش بالایی پوسته و در نتیجه تغییر شکل، برشی شدن و فروریزش پوسته ضخیم شده کوه های البرز می باشد. ترکیب گارنت در کیانیت شیست ها و گارنت شیست ها از نوع آلماندن- اسپسارتین و در متابازیت ها از نوع آلماندن - اسپسارتین و گروسولار می باشد. فیبرولیت نسبت به دو پلی مورف آندالوزیت و کیانیت از محتوی feo بالاتری برخوردار است که می تواند ناشی از غنی بودن سنگ کل از آهن بوده و یا ناشی از تشکیل فیبرولیت از تجزیه کانی بیوتیت باشد. آمفیبول موجود در متابازیت ها از نوع اکتینولیت بوده و متعلق به سنگ های دگرگونی است و بیانگر تعلق آنها به سنگ های وابسته به رخساره شیست سبز می باشد. تورمالین موجود در متاپلیت ها از نوع دراویت بوده و بر اساس شیمی کانی تورمالین منشاء سیالات دخیل در تشکیل این کانی وابسته به متاپلیت ها و متاسمیت های غنی از آلومنیوم می باشد. طبق شیمی عناصر اصلی، سنگ های دگرگونی رسی مجموعه های گشت و ماسال اغلب دارای منشاء رسوبی بوده و برخی از نمونه ها نیز دارای منشاء آذرین اسیدی تا حدواسط هستند. ترکیب رسوبات تشکیل دهنده متاپلیت های گشت و ماسال به ترتیب شیل و شیل غنی از آلومینیوم می باشد و احتمالا" مربوط به پروتروزوئیک- فانروزوئیک می باشد. بر اساس شیمی سنگ کل، محیط تشکیل سنگ های دگرگونی حاشیه فعال قاره ای تا جزایر قوسی می باشد. بر اساس روش های مختلف دما – فشار سنجی دمای 600-700 درجه سانتی گراد و فشار 7-8 کیلوبار برای اوج دگرگونی(m2) و 550-600 درجه سانتی گراد و 5 کیلوبار برای دگرگونی (m1) بدست آمده است. بر اساس مطالعات با شبکه پتروژنتیکی ترسیم شده مسیر رخداد دگرگونی های منطقه در جهت عقربه های ساعت بوده و نشانگر دگرگونی نوع باروین (ht/m-lp) می باشد که در طی برخورد قاره ای و ضخیم شدگی پوسته ای ایجاد شده است. نتایج حاصل از مطالعات دما- فشارسنجی، شیمی سنگ کل و شیمی لوکوگرانیت ها همگی بیانگر رخداد فرایند دگرگونی در یک محیط تکتونیکی برخوردی می باشد. سنگ های دگرگونی و لوکوگرانیت های گشت در اثر فرورانش پالئوتتیس به سمت شمال در نتیجه برخورد بین بخش گندوایی ایران و صفحه اوراسیا در البرز غربی تشکیل شده اند که منجر به برشی و ضخیم شدگی پوسته و تشکیل سنگ های دگرگونی حرارت بالا و فشار متوسط مجموعه گشت و سنگ های دگرگونی فشار بالا از جمله اکلوژیت ها و سنگ های دگرگونی شیست آبی در منطقه ماسال- شاندرمن شده است. لوکوگرانیت های گشت در طی برخورد قاره ای و ضخیم شدگی پوسته ای از ذوب بخشی متاپلیت های غنی از موسکویت بوجود آمده اند که نفوذ آنها باعث دگرگونی مجاورتی سنگهای قبلی شده است.
فاطمه مصباحی محمد محجل کفشدوز
در مسیر گسل تبریز (در خاور تبریز، جنوب روستای اسکندر) واحدهای سنگی کرتاسه فوقانی رخنمون دارند. ساختارهای موجود در این نهشته ها عبارتند از: چین خوردگی های در مقیاس رخنمون با تمایل سطح محوری به سمت nne و آرایه گسلش راندگی که واحدهای کرتاسه فوقانی را به سمت شمال باختری بر روی هم رانده اند. در جنوب روستای اسکندر آرایه گسلش راندگی به سمت شمال باختری، چین خوردگی های متمایل به سمت nne در واحدهای کرتاسه فوقانی را قطع کرده است و نهشته های میوسن به صورت دگرشیب واحدهای کرتاسه فوقانی و ساختارهای موجود در آنها را پوشانده اند. سطح محوری چین های موجود در نهشته های میوسن به سمت ssw متمایل است. ساختارهای موجود در واحدهای کرتاسه فوقانی با تمایل به سمت شمال در فاصله زمانی بین کرتاسه فوقانی و میوسن ایجاد شده و توسط گسل تبریز قطع شده اند. از نظر موقعیت زمینساختی بررسیهای ژئوشیمیایی بر روی سنگهای بازیک واحدهای کرتاسه فوقانی در شمال شهر تبریز (مجموعه آجی چای)، نشانگر وجود یک پوسته اقیانوسی از نوع پشته میان اقیانوسی غیرعادی در مسیر گسل تبریز در کرتاسه فوقانی است که به صورت حوضه حاشیه ای پشت کمانی تتیس جوان در آن زمان فعال بوده و تا اواخر پالئوسن بسته شده است. با توجه به عدم وجود دگرگونی فشار بالا و سکانس افیولیتی کامل، گسترش این حوضه حاشیه ای حداقل در بخشی از مسیرش به صورت ناقص بوده و منجر به فرورانش نشده است. تمایل ساختارهای کرتاسه فوقانی به سمت شمال نشانگر وجود فرورانش به سمت جنوب نبوده، بلکه در اثر فرارانده شدن پوسته اقیانوسی باریک حوضه پشت کمانی کرتاسه فوقانی به سمت شمال، بر روی حاشیه قاره¬ای بوده است. بررسیهای ژئوشیمیایی انجام شده بر روی توده گرانیتوئیدی اسکندر- ملک کیان (در خاور شهر تبریز) که در همبری با گسل تبریز رخنمون دارد و به داخل واحدهای کرتاسه فوقانی نفوذ کرده است، نشانگر ماهیت بعد از برخورد این توده است. براساس سن¬سنجی u-pb و روابط چینه شناسی و ساختاری زمان نفوذ این توده در زمان اواخر پالئوسن- اوائل ائوسن تخمین زده می¬شود. گسل تبریز بعنوان محل یکی از اصلی¬ترین ساختارهای شمال¬باختر ایران متاثر از زمینساخت ترافشارشی حاصل از همگرایی مورب بین ورقه عربی و اوراسیا است. اولین مراحل زمینساخت ترافشارشی در این منطقه شامل چینخوردگیهای بزرگ- مقیاس و گسلش معکوس است. در مراحل بعدی، دگرشکلی در پوشش رسوبی روی محل زمیندرز حوضه پشت کمانی تتیس جوان متمرکز شده و چینخوردگیهای میان-مقیاس و گسل¬های معکوس را ایجاد کرده است. با ادامه دگرشکلی و همگرایی بین ورقه ها جدایش واتنش باعث ایجاد گسل امتدادلغز راستگرد تبریز شده است بطوریکه حرکات امتدادلغز راستگرد باعث ایجاد خمش راستگرد در چینهای میان-مقیاس و ایجاد دوپلکس امتدادلغز آناخاتون شده است. گسلش امتدادلغز راستگرد تبریز، چینخوردگیها و گسلهای معکوس مراحل اولیه زمینساخت ترافشارشی را قطع کرده است. همزمان با حرکات امتدادلغز گسل، ساختار گل سرخی مثبت عینالی در پاسخ به مولفه فشارشی سیستم ترافشارشی ایجاد شده است. با توجه به روابط ساختاری موجود در پهنه دگرشکلی گسل تبریز و زاویه همگرایی زیاد بین بردار جابجایی ورقه ها و روند عمومی گسل تبریز سیستم ترافشارشی حاکم در منطقه از نوع برش محض- غالب میباشد. در منطقه مورد مطالعه با استفاده از روابط زاویه¬ای بین روند محور چینهای میان- مقیاس قائم و گسلهای شیب-لغز معکوس جوان در واحدهای میوسن و پلیوسن و مدلهای ارائه شده قبلی برای سیستمهای ترافشارشی، حداکثر میزان جدایش واتنش بین 57 تا 72 درصد محاسبه شده است.
هاله قربانی محسن موذن
هاله دگرگونی در بر دارنده سنگ¬های هورنفلسی کالک- سیلیکات مطالعه شده در این تحقیق بخشی از زون سنندج- سیرجان می¬باشد که در شرق باتولیت الوند و اطراف روستای چشین همدان واقع شده است. سنگ¬های دگرگونی مجاورتی حاصل حرارت توده نفوذی الوند بر روی سنگ¬های با ترکیبات مختلف هستند که خود قبلا دگرگونی ناحیه¬ای را تحمل کرده¬اند. این سنگ¬ها شامل انواع شیست¬های بازیک و شیست¬های رسی و همچنین هورنفلس¬های رسی، آهکی و مرمر می¬باشند. مهمترین انواع هورنفلس¬های کالک- سیلیکات تشکیل شده شامل هورنفلس¬های دارای اپیدوت، گارنت، آمفیبول، کلینوپیروکسن و وزویانیت است. تجزیه شیمیایی کانی¬ها در هورنفلس¬های کالک- سیلیکات با میکرپروب نشان می¬دهد که گارنت عمدتا از نوع گروسولار و کلینوپیروکسن از نوع دیوپسید است. ترکیب کانی¬های کربناتی در سنگ-های درجه بالا کلسیت خالص می¬باشد. دگرگونی برگشتی و هوازدگی¬های بعدی موجب تغییر کانی¬های وزوویانیت، گارنت و کلینوپیروکسن به کانی¬های درجه پایین مانند کلریت و اپیدوت شده است. با استفاده از مجموعه کانی¬های در حال تعادل در این سنگها دما، فشار و ترکیب سیال برای سنگ¬های مختلف با فاصله متفاوت از توده نفوذی محاسبه شدند. دمای محاسبه شده برای تعادل کانی¬های کوارتز، دیوپسید، گارنت و فاز سیال c °550 است در حالیکه احتمالا سنگ¬های دارای وزوویانیت در دمای بالاتر (نزدیک¬تر به توده) تشکیل شده اند. فشار محاسبه شده برای هاله دگرگونی با استفاده از تعادلات کانی شناسی و برنامه ترموکالک حدود 5/3 کیلوبار است که معادل عمق تقریبی 11 کیلومتری پوسته زمین می¬باشد. این فشار هاله دگرگونی نسبتا عمیقی را مشخص می¬کند. ترکیب سیال برای سنگ¬های با درجه بالا و در بر دارنده وزوویانیت 2/0 xco2= را بدست می¬دهد. این ترکیب سیال مشخص می¬سازد که پیوسته در طول واکنش¬های دگرگونی تشکیل دهنده سنگ¬های کالک- سیلیکات هاله دگرگونی الوند، کانی¬های کربناتی واکنش داده و مقدار آنها در سنگ¬های دما بالا کاهش یافته است در نتیجه مقدار co2 آزاد شده در شرایط دما بالا و نزدیک توده بطور قابل ملاحظه¬ای کاهش یافته است.
مرتضی گل رسان علی اصغر کلاگری
منطقه تیکمه¬داش در فاصله 61 کیلومتری جنوب شرق تبریز در استان آذربایجان شرقی و در زون ساختاری البرز ـ آذربایجان واقع است. از نظر زمین شناسی، مهمترین واحد های سنگی موجود در منطقه را توده هایی با ترکیب گرانیت، گابرودیوریت، مونزوگرانیت و دیوریت با سن اولیگوسن و واحدهایی از جنس پومیس، لاهار، خاکستر آتشفشانی و کنگلومرا با سن پلیوسن- پلیستوسن تشکیل می¬دهند. وجود دگرسانی های نسبتاً شدید در گرانیت های شمال روستای قزل احمد واقع در جنوب تیکمه داش یکی از دلایل و اهداف اصلی این تحقیق جهت یافتن آنومالی¬های فلزی در راستای اکتشافات ژئوشیمیایی بود. با در نظر گرفتن عوامل مختلفی از جمله سنگ شناسی، دگرسانی، تکتونیک و مرکز ثقل توپولوژیکی آبراهه ها، تعداد 180 نمونه از جزء 80- مش از رسوبات آبراهه ای برداشت شد. سپس کلیه نمونه های برداشت شده به شرکت amdel استرالیا فرستاده شد و برای 44 عنصر مورد آنالیز قرار گرفت. روش اندازه گیری برای طلا، fire assay و برای سایر عناصر icp-ms بوده است. در این پژوهش 20 عنصر فلزی انتخاب و مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از تجزیه عاملی باعث تفکیک 5 فاکتور گردید که عبارتند از: فاکتور اول: mn-ba-be-bi-cu-mo-pb-sb-sn-w فاکتور دوم: ti-fe-v-co- zn فاکتور سوم: cr-ni فاکتور چهارم: as فاکتور پنجم: au-al نتایج حاصل از تفکیک آنومالی ¬ها به روش برآورد حد آستانه¬ای بر اساس میانه و انحراف معیار نشان داد که از 180 نمونه ژئوشیمیایی تعداد 40 عدد از نمونه¬ها برای عناصر مختلف آنومالی درجه یک نشان داده¬اند. پس از پردازش داده¬های ژئوشیمیایی و عملیات آماری مختلف و جدایش مقادیر زمینه و حد آستانه¬ای از مقادیر دارای آنومالی، ابتدا آنومالی عناصر توصیف و سپس نقشه آنومالی اولیه برای 20 عنصر انتخابی ترسیم گردید. همچنین پردازش بروی نمونه¬های ژئوشیمیایی نشان داد که همبستگی مثبتی قوی بین عناصر آهن-تیتان-وانادیم، کبالت و روی وجود دارد. پس از مشخص شدن آنومالیهای اولیه جهت کنترل آنها از روش مطالعه کانی¬های سنگین و نمونه¬های مینرالیزه آلتره استفاده شد. 32 نمونه کانی سنگین و 27 نمونه مینرالیزه از محل آنومالی¬های اولیه جهت کنترل این آنومالی¬ها برداشت گردید. نتایج حاصل از مطالعه کانی¬های سنگین نشان داد که کانی ¬های مگنتیت، هماتیت، گوتیت، اولیژیست، روتیل، اسفن، ایلمنیت و غیره در نمونه¬های برداشت شده حضور دارند. همچنین در ارتباط با نمونه¬های مینرالیزه، بر اساس جدول گینزبرگ اهمیت اکتشافی آنها رتبه¬بندی و نمونه¬های دارای کانی¬سازی با غلظت بالا از نمونه¬های دارای کانی¬سازی عقیم تفکیک شدند. پس از کنترل آنومالی¬ها از طریق مطالعه کانی سنگین، نمونه¬های مینرالیزه و آلتره و نتایج حاصل از مطالعات ژئوشیمیایی و مطالعات صحرایی و تلفیق آنها با یکدیگر در نهایت 5 زون آنومال به ترتیب در بخش شمال شرقی محدوده و جنوب تیکمه داش، در گوشه شمال غربی محدوده، در بخش جنوب شرقی محدوده، در مرکز و در گوشه جنوب غربی محدوده مورد مطالعه تشخیص داده شد. با توجه به همبستگی های مثبت بین عناصر مس، بیسموت و طلا با آنتیموان، و عناصر آهن، تیتان، روی، وانادیم و کبالت معمولاً همراهی خوبی بین این عناصر در زونهای آنومال مشاهده می شود. از طرف دیگر، با توجه به همبستگی مثبت آنتیموان با مس و طلا، می توان از آن بعنوان عنصر ردیاب جهت اکتشاف طلا و مس در این محدوده استفاده نمود. با تلفیق داده¬های مربوط به عناصر انتخابی در محدوده مورد مطالعه، مشخص گردید که زون¬های آنومالی¬ 1 و 2 در ارتباط با توده¬های نفوذی آلکالی گرانیتی تا آپلیت-ریولیتی به سن الیگوسن و زون های گسلی ودگرسان شده توسط سیالات گرمابی می¬باشند.
فاطمه جهانگیریار محسن موذن
ناحیه مورد مطالعه درشمال باختری ایران و در شرق و جنوب شهرستان اهر بین طولهای جغرافیایی ?47 تا ´30 ?47 شرقی و عرضهای جغرافیایی´15 ?38 تا ´30 ?38 واقع است. با توجه به تقسیمات واحدهای ساختمانی - رسوبی ایران، بخشی از زون البرز - آذربایجان در نظر گرفته شده است. از لحاظ زمین شناسی قدیمی ترین واحد های زمین شناسی محدوده را سنگ¬های آتشفشانی و رسوبی کرتاسه و واحدهای آتشفشانی ائوسن تشکیل می¬دهند. این واحدها توسط توده نفوذی الیگوسن قطع گردیده¬اند و دگرسانی¬های گرمابی و کانه¬زایی مس و طلا و عناصر همراه در منطقه صورت گرفته است. از این رو مطالعه توزیع ژئوشیمیایی طلا در داخل رسوبات آبراهه¬ای به منظور شناسایی زون¬های آنومال و مستعد این عنصر در سطح منطقه مد نظر قرار گرفت. با توجه به حساسیت بسیار پایین روش bleg ppb)1/0) برای طلا و امکان ردیابی سریع مقادیر جزئی این عنصر در رسوبات آبراهه¬ای در فواصل بسیار دور از مرکز کانه¬زایی، این روش برای مطالعه رسوبات آبراهه¬ای چهارگوش اهر انتخاب و با رسوبات آبراهه¬ای مقایسه شد. با در نظر گرفتن عواملی نظیر چینه شناسی، سنگ شناسی، تکتونیک و مرکز ثقل توپولوژیکی آبراهه ها وبا توجه به وسعت زیاد منطقه، تعداد 620 نمونه ژئوشیمیایی(وزن نمونه رسوب آبراهه¬ای 200 گرم با الک 80 مش، مطالعات قبلی سازمان زمین شناسی) ، 422 نمونه bleg (نمونه بصورت سیلت و رس از داخل آبراهه با الک 40 مش به مقدار 5 /2 کیلوگرم) و 85 نمونه از آثار مینرالیزه¬ی دگرسان شده از مناطق کانی سازی شده برداشت گردید و پس از آماده سازی، محتوای طلای آن¬ها به روش fire assay و بقیه عناصر به روش icp_oesمورد تجزیه قرارگرفت. بنابراین منطقه مورد مطالعه از لحاظ وجود طلا می¬تواند مورد توجه قرارگیرد. طلا از سنگ های دگرسان شده می¬تواند وارد رسوبات آبراهه¬ای گردد. پس از پردازش داده¬ها و تعیین ضریب همبستگی، همبستگی مثبتی بین عناصر مس، طلا، بیسموت و آنتیموان وتنگستن و سرب تشخیص داده شد در مرحله¬ی آنالیز خوشه¬ای نمونه¬های ژئوشیمیایی نشان می¬دهد که عناصر در دو گروه زیر قرار می¬گیرند: گروه اول شامل عناصرni،cu،mn،zn،co،ti،v، feمی¬باشد که عنصرcu با عنصرfe همبستگی مثبت بالایی نشان می دهد و گروه دوم شامل عناصر as،sb،w،mo،pb،bi،ba،sn،sr،au بوده که نشان دهنده ژنز مشابه آن¬ها می-باشدو احتمالاً کانه¬زایی این عناصر در ارتباط با همدیگر در منطقه خواهد بود. پس از پردازش داده¬های مربوطه وکنترل آنومالی¬ها با استفاده از 85 نمونه مینرالیزه، 5 زون دارای آنومالی طلا در نیمه شمالی محدوده (شرق و جنوب شرق شهرستان اهر، و شرق روستای زیلیک)، بخش مرکزی محدوده (حوالی روستاهای سوناجیل و اینجه) و گوشه جنوب شرقی برگه اهر شناسایی شدند. مطالعات صحرایی و بررسی نقشه زمین شناسی نشان می¬دهد که این آنومالی¬ها به طور مشخص در ارتباط با توده¬های نفوذی آلکالی گرانیتی تا هورنبلند-بیوتیت گرانیتی الیگوسن و زون¬های دگرسان حاصل از سیالات گرمابی مربوطه در داخل سنگ¬های آتشفشانی ترشیاری هستند. عملیات کنترل صحرایی و برداشت نمونه¬های سنگی از این زون¬ها، موید وجود کانی سازی طلا در قالب رگه¬های سیلیسی و دگرسانی¬های گرمابی و گاه زون¬های اسکارنی حاصل از جایگیری توده¬های نفوذی می¬باشد. بنابراین نتایج مطالعات ژئوشیمی رسوب آبراهه¬ای وbleg برای عنصر طلا نشان می¬دهد که مناطق آنومال براساس این داده¬ها بر پنج منطقه تمرکز یافته¬اند و نشان دهنده¬ی تطابق بسیار بالای مناطق آنومالی این دو روش با همدیگر می¬باشد و نتایج یکدیگر را تأیید می¬نمایند.
سمیه ترابی اصل محسن موذن
با استفاده از شیمی کل سنگ و محاسبات ترمودینامیکی به روش شبه مقاطع یا سودوسکشن، دما و فشار دگرگونی سنگهای رسی دگرگون شده مناطق جندق، شاهیندژ و ماهنشان و زونینگ کانیها به ویژه بیوتیت و گارنت در این سنگها مورد مطالعه قرار گرفته است. داده های مورد استفاده از تحقیقات قبلی انجام شده در منطقه توسط پژوهشگران دیگر اقتباس شده است، لیکن روش استفاده شده برای اولین بار ارائه می گردد. در مطالعه قبلی دمای دگرگونی در منطقه جندق400 تا 670 درجه سانتیگراد و فشار دگرگونی 2 تا 6 کیلوبار و در منطقه شاهیندژ دمای بیشتر از 550 درجه سانتیگراد و فشار دگرگونی 5 کیلوبار را تحمل نکرده¬اند و در منطقه ماهنشان حداکثر دمای600 درجه سانتیگراد و فشار دگرگونی6 کیلوبار تعیین شده است. مطالعات حاضر در این تحقیق ضمن تائید نتایج قبلی، دما و فشار را بطور دقیق تری مشخص می سازد. همچنین منطقه بندی شیمیایی گارنت و بیوتیت مورد بررسی قرار گرفته اند. با توجه به اینکه گارنت و بیوتیت مهم ترین کانیهای فرومنیزین در این سنگها می باشند، تغییر منطقه بندی برای عناصر آهن و منیزیم برای این دو کانی مشخص شده و دما و فشار دگرگونی با توجه به کسر مولی آهن و منیزیم گزارش شده در آنها محاسبه گشته است. با استفاده از شیمی سنگ کل پایداری فازهای کانی شناسی با دما و فشار و تغییرات فازی با افزایش درجه دگرگونی برای این سنگها مدل سازی شده است. براساس این تحقیقات در منطقه شاهیندژ رشد گارنت با زونینگ معکوس با کاهش فشار و دما (به ویژه کاهش قابل ملاحظه فشار) صورت گرفته است. مقدار کسر مولی آلماندن از مقادیر حدود xalmgr=0.69 شروع شده و با رشد گارنت و تشکیل زونینگ تا مقادیر حدود 0.79 رسیده است. در منطقه ماهنشان گارنتها غنی از fe یا از نوع آلماندن (کسرمولی بین 8 تا 9) هستند و مقدار عضو نهایی پیروپ در گارنت از حدود 5/0 تا حدود 19/0 (کسر مولی) افزایش می یابد. سپس در لبه کاملا خارجی گارنت مقدار منیزیم (کسر مولی پیروپ) کاهش پیدا می کند. در منطقه جندق گارنت در سنگهای رسی دگرگون شده منطقه بندی شیمیایی نشان می دهد. در این منطقه بندی مقدار کلسیم از مرکز به سمت حاشیه بلور های گارنت کاهش پیدا کرده و مقدار منیزیم افزایش می یابد. کاهش کلسیم آهسته بوده و سپس تقریبا به صورت خطی در می آید. کاهش کلسیم در گارنتهای غنی از آلماندن در سنگهای رسی می تواند نشانگر کاهش فشار باشد. مقدار منیزیم بطور چشمگیری از مرکز به سمت حاشیه بلور افزایش می یابد. افزایش منیزم با افزایش دمای دگرگونی منطبق است. با این توصیف گارنت در سنگهای رسی منطقه جندق در طی دگرگونی پیش رونده حرارتی با کاهش جزئی فشار رشد کرده است.
بنفشه لکی محله رباب حاجی علی اوغلی
منطقه مورد مطالعه بخشی از مجموعه غربی افیولیت خوی می باشد که در امتداد سوچر زون اصلی زاگرس در شمال -غرب ایران و در جنوب غرب شهرستان خوی قرار دارد. مجموعه غربی افیولیت خوی با سن کرتاسه فوقانی به عنوان بخشی از افیولیت های نئوتتیس در شمال غربی ایران محسوب می شود و ادامه آن به غرب به سمت افیولیت های آناتولی در جنوب شرقی ترکیه گسترش یافته است. این مجموعه افیولیتی شامل سنگ های توالی پوسته ای و گوشته ای بوده و یک توالی واقعی افیولیتی را هر چند بصورت به هم ریخته نشان می دهد. سنگ های گوشته ای در این افیولیت پریدوتیت ها و سرپانتینیت ها و سنگ های پوسته ای شامل گابروها، گدازه های بالشی، دیاباز و سنگ های رسوبی اعماق دریا می باشند. از نظر پتروگرافی سنگ های مورد مطالعه شامل طیف وسیعی از سنگ های آذرین، دگرگونی و رسوبی مشتمل بر بازالت، آندزیت بازالت، بازالت ملافیر، گابرو، الیوین گابرو، میکرو گابرو، آمفیبولیت، دیاباز و آهک برشی می باشد. بررسی الگوی توزیع عناصر کمیاب حاصل از سنگ کل، نشان دهنده غنی شدگی عناصر lree و تهی شدگی عناصر hree هستند. که این غنی شدگی lree و تهی شدگی hree به همراه آنومالی منفی tnt در نمودارهای عنکبوتی اشاره به تشکیل سنگ های مورد بررسی در مناطق فرافرورانشی دارد. خصوصیات پتروگرافی به همراه ژئوشیمی عناصر نادر خاکی، عناصر کمیاب و نیز شیمی کلینوپیروکسن نشان دهنده ماهیت ساب آلکالن تا تولئیتی و اشتقاق سنگ های مورد بررسی از یک محیط مرتبط با فرافرورانش است. بر اساس مطالعات مینرال شیمی بازالت های بالشی، ترکیب پلاژیوکلازها لابرادواریت تا آلبیت می باشد. کلینوپیروکسن ها دارای ترکیب اوژیتی هستند. ترکیب اعضای نهایی کلینوپیروکسن ها بین wo0.377-0.420 en0.339-0.435 fs0.143-0.241 در نوسان می باشد. عدد منیزیم کلینوپیروکسن ها در حدود 63/6 % است. سنگ های مورد مطالعه در نمودارهای تکتونوماگمایی ویژگی های بین محیط های پشته های میان اقیانوسی و جزایر قوسی را نمایان می کنند. با توجه به این که این ویژگی ها بیشتر مرتبط به حوضه های حاشیه ای کششی هستند، لذا احتمالاً سنگ های بازیک مجموعه غربی افیولیت خوی، در یک حوضه کششی پشت قوسی در بالای زون فرافرورانشی تشکیل شده اند. بنابراین به نظر می رسد که مجموعه افیولیتی خوی در یک محیط زمین ساختی مشابه با دیگر افیولیت های نئوتتیس اواخر کرتاسه در ایران (مانند نائین، بافت، دهشیر و شهر بابک) تشکیل شده باشد.
سمانه اسماعیل نژاد رباب حاج علی اوغلی
منطقه مورد مطالعه در جنوب عباس کندی، جنوب شرق شهرستان سیه چشمه در استان آذربایجان غربی واقع شده است. مطالعات پتروگرافی متابازیت های منطقه بیانگر دگرگونی این سنگها در حد رخساره شیست سبز تا آمفیبولیت می باشد. براساس مطالعات مینرال شیمی آمفیبول های منطقه از نوع کلسیک بوده ودر نمودارهای شیمیایی عمدتا در محدوده منیزیوهورنبلند و چرماکیت واقع شدهاند. جانشینی های مهم کاتیونی در این آمفیبول ها از نوع جانشینی پارگاسیتی و چرماکیتی تعیین شده است. بر اساس ترموبارومتری به روش semi- quantitative دما و فشار تشکیل سنگهای مورد مطالعه به ترتیب 700-650 درجه سانتی گراد و 12-6 کیلوبار تعیین شده است.دما و فشار محاسبه شده با دگرگونی سنگها در رخساره آمفیبولیت و دگرگونی نوع باررو و به احتمال زیاد با یک زون برخوردی مطابقت نشان می دهد.
فاطمه چهاردولی محسن موذن
. به علت دگرگونی واکنش های متعددی بین کانی ها صورت گرفته و بافت های واکنشی با اطلاعات پترولوژیکی با ارزش در سنگ ها حفظ شده اند. با مطالعات دقیق صحرائی و پتروگرافی، واکنش های دگرگونی با استفاده از بافت های واکنشی در نمونه های سنگی استنتاج شدند. محاسبات ترمودینامیکی واکنشها و نمودار دما- فشاری حاصل از این مطالعات وجود دو مسیر دمائی- فشاری کاملا متمایز و در جهت مخالف را در منطقه الوند نشان می دهد. مسیر دمائی- فشاری اول که عکس عقربه های ساعت است دگرگونی سنگ ها در شرایط دمای بالا- فشار پائین که منطبق بر قوس آتشفشانی یک سیستم فرورانشی است را نشان می دهد. این یافته بر اساس بافت های واکنشی با یافته سایر محققین بر اساس مطالعات ترمودینامیکی با شیمی کانیها کاملا منطبق است. مسیر دمائی- فشاری دوم (در جهت عقربه های ساعت) افزایش فشار در دمای ثابت (افزایش فشار ایزوترمال) را نشان می دهد.
فائزه تراب جهرمی محسن موذن
چکیده: شهرک صنعتی شهید سلیمی آذرشهر (تبریز) بزرگ ترین شهرک صنعتی آذربایجان شرقی است که در 35 کیلومتری جنوب غرب تبریز و در 2 کیلومتری شهر ممقان واقع شده است. از لحاظ زمین شناسی منطقه مورد مطالعه بر روی واحدهای کواترنر (تراس های آبرفتی) قرار دارد. حدود 400 کارخانه از جمله منسوجات، لاستیک و پلاستیک، فلزات، مواد و محصولات شیمیایی، مواد خوراکی و ... در این شهرک وجود دارد. به علت فعالیت های مختلف صنعتی صورت گرفته در این منطقه، محیط این شهرک و مناطق مجاور آن در معرض آلودگی به فلزات بالقوه سمی قرار دارند. به همین دلیل برای تعیین میزان آلودگی این منطقه به فلزات سنگین، ده نمونه خاک و لجن فاضلاب از محدوده شهرک برداشته شد و توسط روش icp-oes غلظت فلزات cd، ni، zn، pb، cu و... اندازه گیری شد و سپس مورد ارزیابی زمین شیمیایی قرار گرفت. در این پژوهش از شاخص های آلودگی (ضریب آلودگی، درجه آلودگی اصلاح شده، فاکتور غنی شدگی و شاخص زمین انباشت) جهت ارزیابی فلزات سنگین در خاک شهرک صنعتی شهید سلیمی و لجن های تصفیه خانه فاضلاب آن استفاده شد. بر اساس نتایج به دست آمده بیشترین آلودگی مربوط به دو عنصر کادمیم و نیکل می باشد، اما به طور کلی منطقه مورد مطالعه از نظر کیفیت زیست محیطی در رده آلودگی اندک تا متوسط قرار دارد. همچنین در این پژوهش از مطالعات آماری (ضریب همبستگی، آنالیز خوشه ای و تحلیل عاملی) برای یافتن منشأ فلز در نمونه ها، الگوی پراکنش عناصر و ارزشیابی زیست محیطی وضعیت موجود در منطقه مورد مطالعه کمک گرفته شد که بر اساس آن نتایج حاصل از هر سه روش موید یکدیگرند. در این پژوهش همچنین اثر سطوح مختلف لجن فاضلاب (صفر، 25، 50 و 75 درصد) بر رشد گیاه گندم مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس نتایج به دست آمده مشخص شد که با افزایش فاضلاب دارای فلزات سنگین، طول و وزن خشک اندام های گیاه کاهش یافت.
محمدرضا رضاپور رباب حاجی علی اوغلی
گرانیتوئید قهرود در 40 کیلومتری جنوب کاشان و 180 کیلومتری شمال غربی اصفهان با مختصات جغرافیایی طول ´26 o51 تا ´25 o51 شرقی و عرض´42 o33 تا ´41 o33 شمالی واقع شده که بخشی از کمربند ماگمایی ارومیه– دختر به شمار می آید. واحدهای سنگی مربوط به سیلورین تا الیگو-میوسن توسط سنگ های گرانیتوئیدی قطع شده اند. توده نفوذی از نظر سنگ شناسی گرانیت- گرانودیوریت تا تونالیت بوده و دارای بافت های گرانولار، میکروگرانولار، پویی-کلیتیک می باشند. نفوذ توده باعث ایجاد زون اسکارنی و دگرگونی مجاورتی شده است. فاز اول اثرگذار بر روی توده گرانیتوئیدی را احتمالاً بتوان دایک های از نوع آندزیت تا تراکی آندزیت و دارای بافت های پورفیری، میکرولیتی پورفیری، جریانی، بادامکی و بافت فرعی غربالی معرفی کرد. همچنین احتمال می رود فاز دوم تاثیر سیالات هیدروترمال بر توده مورد نظر باشد که قادر بوده است سبب ایجاد بافت شکافه پرکن و تشکیل کوارتزهای شکل دار به همراه کانه هایی مانند پیریت، کالکوپیریت، آزوریت، مالاکیت و... در شکافه ها باشد. سیال هیدروترمال سبب رشد بلورهای کوارتز خودشکل در اندازه های کمتر از یک سانتی متر تا 14 سانتی متر با ریخت شناسی و رنگ های متفاوت شده است. بلورهای یافت شده در منطقه از نظر مورفولوژی عبارتند از: حالت نرمال یا پریسماتیک، حالت هگزاگونال، حالت موزو، حالت تسین، حالت دافینه، حالت سوزنی شکل، حالت تریگونال، فرم های چپ گرد و راست گرد، بلورهای دارای حالت phantom ، رشد موازی و پوششی و دوقلویی قاعده ژاپنی. تقسیمات رنگ کوارتزها بیانگر رنگ های شیری و نیمه شفاف، بی رنگ و تمام شفاف، زرد، سبز، سیاه و بلورهای با پایه های دودی متمایل به قهوه ای می باشند. برخی از بلورهای کوارتز دارای میانبارهایی مانند روتیل درشت، روتیل سوزنی، گارنت، کلریت، اپیدوت و کانی های اپک (احتمالاً مگنتیت، هماتیت، اکسید منگنز) با منشاء ثانویه هستند. تنوع رنگ در کوارتزها به دلیل تاثیرات سیال داغ بر روی لیتولوژی های متنوع منطقه بوده است. طبق بررسی های صورت گرفته رنگ سبز در اثر تجزیه شدگی آمفیبول های توده گرانیتوئیدی به اپیدوت و کلریت، کوارتزهای با پوشش زرد در اثر آلتراسیون هماتیتی ماسه سنگ های کثیف دارای کانی مگنتیت، کوارتز گارنت دار در اثر حمله سیالات داغ به زون های گارنت اسکارن و توده گرانیتوئیدی آلایش یافته، کوارتزهای شفاف و نیمه شفاف در اثر سیلیسی شدن ماسه سنگ های تمیز، کوارتزهای سیاه در اثر ورود کانی های مگنتیت در اثر تجزیه شدگی کانی آمفیبول و همچنین افزایش ph و eh در اثر مصرف h+ طی آلتراسیون ژاروسیتی شدن است که این تغییرات در سیستم مورد نظر سبب رسوب مگنتیت و اکسید منگنز بر روی کوارتزها شده است. احتمال می رود کوارتزهای روتیل دار، تیتانیم خود را طی واپاشی شبکه کانی های اسفن، آمفیبول و بیوتیت موجود در گرانیتوئیدها و دایک های منطقه بدست آورده باشند. بلورهای سوزنی و بسیار ریز از روتیل توانسته اند رنگی قهوه ای متمایل به قرمزی را در برخی نمونه ها ایجاد کنند. عناصر فرعی نیز در این کوارتزها مطالعه شده اند. افزایش مقادیر برخی از عناصر از جمله li (10.33 ppm) ، al (6900 ppm) ، k (600 ppm) به خصوص دو عنصر rb (1.25 ppm) و sr (3.35 ppm) و همچنین آنومالی مثبت hree ها نسبت به lree ها بیانگر هیدروترمال بودن کوارتزهای منطقه مورد نظر می باشد. ترمومتری سیالات درگیر میانگین دمای 306 تا 550 درجه سانتی گراد، میانگین شوری 7 تا 25 درصد وزنی nacl و میانگین فشار کمتر از 50 تا بیش از 500 بار را برای کوارتزهای هیدروترمال منطقه نشان می دهد و گویای دو نوع سیال اولیه با دما- شوری بالا و سیال ثانویه با دما- شوری پائین جهت تشکیل کوارتزها می باشد. علاوه بر این بکارگیری دماسنجی مقدار تیتانیوم در کوارتز یا titaniq دمای 580 تا 820 درجه کلوین (307 تا 547 درجه سانتی گراد) با مقدار متوسط 644 درجه کلوین (371 درجه سانتی گراد) را برای تشکیل این کوارتزها نشان می دهد که تطابق خوبی با دمای حاصل از میکروترمومتری سیالات درگیر دارد. با کمک داده های حاصل از دما- فشار و تعیین میانگین چگالی برابر باgr/cm3 64/2 کوارتزها را از نوع آلفا تشخیص داده شدند. آنالیز ایزوتوپ های پایدار اکسیژن و هیدروژن، برای 18o? محدوده 78/4- تا 01/4- در هزار و مقادیر تغییرات دوتریم اندازه گیری شده بر روی سیالات درگیر درون بلورهای کوارتز محدوده بین 72- تا 58- در هزار را نشان می دهد که با در دست داشتن این مقادیر با اطمینان می توان منشاء سیالات تشکیل دهنده کوارتز و کانه های همراه را مخلوطی از آب های هیدروترمال و آب های متئوریک در نظر گرفت. با توجه به شوری پائین سیال تشکیل دهنده کوارتزهای منطقه احتمالاً سیال جوی در اثر نفوذ از داخل لیتولوژی های گرانیتوئیدی و رسوبی به سمت پائین پوسته حرکت نموده و در اثر داغ شدن و اختلاط جزئی با آب های ماگمایی دوباره به سمت بالا صعود کرده است.
فاطمه صفری ولندران عبدالرضا واعظی هیر
شبکه پایش آب زیرزمینی شامل شبکه ای از گمانه ها می باشد که بایستی از نظر تعداد و موقعیت قرارگیری بهینه باشند، به طوری که با مناسب ترین تعداد گمانه، کل محدوده مورد مطالعه تحت پوشش قرار گیرد. منطقه پالایشگاه و پتروشیمی تبریز و نیز شرکت پخش، بخشی از دشت تبریز می باشند که دارای یک آبخوان چند لایه بوده و آبخوان سطحی و کم عمق آن بیشتر در معرض آلودگی ها می باشد. جهت عمومی جریان آب زیرزمینی در منطقه، به طور تقریبی از جنوب شرق منطقه به طرف غرب آن (از طرف شرکت پخش به سمت پالایشگاه و پتروشیمی) می باشد. پالایشگاه تبریز و مجتمع پتروشیمی تبریز به عنوان دو مجتمع عظیم که با آلاینده های خطرناک سروکار دارند، همواره پتانسیل نشت آلاینده های هیدروکربنی را در محیط زیست دارند. در این مرحله، کیفیت آب زیرزمینی از طریق نمونه برداری و اندازه گیری پارامترهای قابل اندازه گیری در محل مانند ec (هدایت الکتریکی)، ph و do (میزان اکسیژن محلول) و آنالیز نمونه ها برای تعیین میزان عناصر اصلی (شامل کلسیم، منیزیم، سدیم و پتاسیم و نیز سولفات، کلراید، کربنات و بی کربنات)، فلزات سنگین (مثل آهن و منگنز) و مواد مغذی (نیترات و فسفات) آب انجام گرفت. بررسی قابلیت تجزیه زیستی آلاینده ها در آبخوان منطقه نشان داد که از نظر ph، شرایط برای تجزیه در اکثر نقاط نمونه برداری مناسب است. از لحاظ میزان اکسیژن محلول شرایط آبخوان منطقه برای پاکسازی مواد نفتی مناسب بوده ولی میزان آهن و نسبت نیترات به فسفات بیانگر نامناسب بودن شرایط تجزیه آلاینده می باشد. در این مطالعه از روش mclp و با استفاده از برنامه نویسی در محیط matlab و lingo، شبکه پایش آب زیرزمینی طراحی گردید که براساس آن، بعد از شبکه بندی منطقه مورد مطالعه به صورت گره و تعیین محدودیت ها و سپس وزن دهی به گره ها، تعداد بهینه گمانه به دست آمده و با در نظر گرفتن شرایط محلی و اعمال نظرات کارشناسی، موقعیت نهایی گمانه ها تعیین گردید. براساس نتایج حاصل شده توسط مدل، تعداد کل گمانه ها 184 می باشد که بعد از اعمال اصلاحات، این تعداد به 205 گمانه افزایش کرد. بیشترین تراکم گمانه ها مربوط به منطقه قرارگیری مخازن پتروشیمی می-باشد که این مخازن حاوی خطرناکترین مواد از نظر سمیت و آلایندگی آب می باشند (نظیر بنزن، اتیل بنزن، تولوئن، استایرن و اسیدها) و کمترین تراکم مربوط به مناطق خارج از محدوده پالایشگاه و پتروشیمی می باشد. تراکم گمانه ها در محدوده مخازن سه مجتمع (پالایشگاه، شرکت پخش و پتروشیمی) نیز بالا بوده و انتظار می رود با حفاری گمانه ها و ایجاد شبکه پایش هرگونه نشت احتمالی از مخازن، تأسیسات و خطوط انتقال در اولین زمان تشخیص داده شود که باعث خواهد شد پیش از گسترش آلودگی در آب زیرزمینی، منشأ نشت آلودگی تشخیص داده شده و برای کنترل آلودگی و پاکسازی آن اقدامات لازم انجام گیرد. با توجه به نتیجه حاصل شده، از بین 205 گمانه پیشنهادی، تعداد 105 گمانه در اولویت اول و 52 گمانه در اولویت دوم و 48 گمانه در اولویت سوم حفر قرار گرفته اند.
اکرم جوادی بانی محسن موذن
مجموعه دگرگونی تنبور در شرق سیرجان و منتهی الیه زون دگرگونی سنندج-سیرجان قرار دارد. پروتولیت سنگها عمدتا رسی- مارنی و آهکی می باشد که سنگهای بازیک در داخل آنها تزریق شده است و در فرآیند دگرگونی همه سنگها در رخساره ی شیست سبز تا آمفیبولیت دگرگون شده اند. دگرگونی در سنگهای رسی باعث تشکیل انواع مختلف شیست ها از جمله کلریت شیست، بیوتیت شیست، گارنت شیست، کوارتزیت، گنیس، مرمر و شیست های بازیک در منطقه شده است. مطالعات بافتی حاکی از تاثیر حداقل دو فاز دگرشکلی در منطقه می باشد. فولیاسیون s1 توسط فولیاسیون جوانتر s2 چین خورده است. مطالعات زمین دما-فشارسنجی مرحله m2 نشان می دهد که برای واکنشهای بدون حضور فاز سیال فشار محاسبه شده حدود 8-9 کیلوبار و دما حدود 570 تا 670 درجه سانتیگراد است. فشار حاصل از واکنشهای با حضور فاز سیال برای تمامی نمونه ها 7 تا 8 کیلوبار و دما حدود 570 تا 610 درجه سانتیگراد می باشد. باتوجه به حضور کانیهای آبدار در تمامی سنگهای مورد مطالعه، دما و فشارهای بدست آمده از واکنشهای با حضور فاز سیال بیشتر مورد قبول می باشد. بنابراین می توان دما دگرگونی مجموعه تنبور را حدود 530 تا610 درجه سانتیگراد و فشار را حدود 7کیلوبار در نظر گرفت. گرادیان زمین گرمائی حاصل از این فشار و دما حدود 33 درجه سانتیگراد برای هر کیلومتر است که منطبق بر گرادیان بارووین می باشد. سن دقیق دگرگونی مشخص نمی باشد ولی می توان بسته شدن اقیانوس نئوتتیس و برخورد قاره ای صفحه عربستان با خرده قاره ایران مرکزی را مسئول این دگرگونی دانست.
پریسا مژده محسن موذن
چکیده منطقه مورد مطالعه در 95 کیلومتری جنوب غربی تبریز و 20 کیلومتری شمال شرق عجب شیر قرار دارد. این ناحیه از نظر زمین شناسی بخشی از زون ساختمانی البرز غربی- آذربایجان محسوب می شود. بر اساس مطالعات پتروگرافی و صحرایی داخل ماسه سنگ های کامبرین بعضاً لایه های تیره رنگ و غنی از هماتیت، زیرکن و روتیل مشاهده می شود. این لایه های نازک و آشفته حالت جریانی نشان می دهند که بیانگر این است که این لایه ها توسط جریان های توربیدایتی برجای گذاشته شده اند. براساس مطالعات پتروگرافی ماسه سنگ های مورد مطالعه جورشدگی و گردشدگی خوبی نشان می دهند و وجود کانی های زیرکن، تورمالین و روتیل نشان دهنده بلوغ خوب ماسه سنگ های مورد مطالعه می باشد. بر اساس مطالعات ژئوشیمی ماسه سنگ های منطقه مورد مطالعه ترکیب ساب لیت آرنایت تا ساب آرکوز را نشان می دهند و در یک محیط حاشیه غیرفعال قاره ای رسوب گذاری کرده اند. این سنگ ها از یک منشأ رسوبی کوارتزی و فلسیک منشأ گرفته اند و منشأ نزدیک به گرانیت را نشان می دهند. در طی نهشت آن ها آب و هوای گرم و مرطوب حکفرما بوده است. همچنین با استفاده از شاخص های هوازدگی مشاهده می شود که این ماسه سنگ ها تحت تأثیر فرآیندهای دیاژنزی و هوازدگی متوسط تا شدید قرار گرفته اند که موجب تهی شدگی عناصر na و ca در این ماسه سنگ ها شده است. با استفاده از عکس های کاتدولومینسانس نتیجه گرفته می شود که حدود 20% زیرکن های مورد مطالعه مشخصات زیرکن های آذرین و حدود 80% آن ها مشخصات زیرکن های دگرگونی را نشان می دهند بر اساس استفاده از نسبت عناصر کمیاب و نمودارهای مربوطه مشاهده می شود که زیرکن های آذرین مورد مطالعه از گرانیتوئیدهای قاره ای منشأ گرفته اند. مقایسه نمودار نرمالیز عناصر کمیاب به کندریت الگوی مشابهی با نمونه گرانیتوئیدی نشان می دهد. با استفاده از مطالعات دماسنجی زیرکنیم در کانی روتیل و تیتانیوم در کانی زیرکن، سنگ های دگرگونی اولیه دربردارنده زیرکن رخساره دگرگونی در حد رخساره آمفیبولیت را نشان می دهند و بر اساس مطالعات سن سنجی اورانیوم / سرب اکثریت زیرکن ها و روتیل های مورد مطالعه سن 11± 563 و نئوپروتروزوئیک دارند.
اکرم شبانلویی محسن موذن
چکیده منطقه مورد مطالعه در شمال غرب ایران، استان آذربایجان غربی و در شمال شهرخوی بین مختصات جغرافیایی 45°38 تا 00°39 عرض شمالی و 30 °45 تا 50 °45 طول شرقی واقع شده است و از نظر تقسیم بندی زون های ساختمانی- رسوبی ایران در محدوده بین دو زون البرز غربی و آذربایجان (ایران مرکزی) و زون آمیزه رنگین شمال غرب ایران قرار می گیرد. کمپلکس دگرگونی خوی بین کمپلکس افیولیتی خوی در غرب، که بر روی صفحه عربستان رورانده شده، و سنگ های رسوبی غیر دگرگون پالئوزوئیک از بلوک البرز-آذربایجان در شرق قرار گرفته است. کمپلکس دگرگونی شرقی مجموعه افیولیتی خوی شامل سه مجموعه سنگی می باشد که عبارتند از: متا بازیت ها، متاسدیمنت ها و گرانیتوئید های میلونیتی. سنگهای متابازیت منطقه خوی عمدتا در رخساره آمفیبولیت دگرگون شده اند و دارای کانیهای پلاژیوکلاز، آمفیبول و بعضا گارنت هستند. از نظر پترولوژی، سنگهای مورد مطالعه شامل طیف وسیعی از سنگهای دگرگونی مانند سنگهای آمفیبولیت بدون گارنت، آمفیبولیت گارنت دار، آمفیبول شیست، اپیدوت آمفیبولیت، متادیوریت، متاگابرو، متاگرانیت، گارنت گنیس و کوارتزیت می باشند. با توجه به مطالعات پتروگرافی سنگ های دگرگونی و ترکیب شیمیایی پروتولیت آمفیبولیت های منطقه مورد مطالعه سنگهای آذرین بوده سنگ مادر اولیه این سنگها بیش از یک نوع شامل گابرو، گرانیت و دیوریت می باشد. همه این سنگ مادر اولیه متعلق به سری کالک آلکالن می باشند. بررسی ویژگی های پترولوژیکی ماهیت e- morb و t- morb را برای ماگمای مادر نشان می دهد. بر اساس ژئوشیمی آمفیبولیت ها و نمودارهای تکتونوماگمایی این سنگ ها در گستره بازالت های پشته میان اقیانوسی، بازالت های درون صفحه ای و بازالتهای کمان آتشفشانی تشکیل شده اند. به احتمال زیاد این سنگها در این محیطهای متنوع در یک سیستم فرورانشی شکل گرفته و سپس در اثر بسته شدن پوسته اقیانوسی و برخورد قاره ای سنگها دگرگون شده و از محیطهای مختلف تکتونیکی در کنار هم قرار گرفته اند.
نسرین رشید مقدم محسن موذن
چکیده ندارد.
محسن موذن علی یزدیان ورجانی
چکیده ندارد.
مجید سیاران محسن موذن
چکیده ندارد.
عادل ساکی محسن موذن
چکیده ندارد.
مهدی خیری محسن موید
چکیده ندارد.
علی اصغر رسایی محسن موید
چکیده ندارد.
قادر حسین زاده محسن موید
چکیده ندارد.
زهرا حسین میرزایی محسن موذن
چکیده ندارد.
صومیه احمدزاده محسن موذن
منطقه ی علم کندی در غرب شهرستان ماهنشان واقع شده است. این منطقه در تقسیم بندی ساختار زمین شناسی ایران (stocklin, 1968)، در زون ایران مرکزی در نظر گرفته شده است. این منطقه ناحیه ای کوهستانی و سخت گذر بوده و دارای توپوگرافی خشن با دره های پرشیب می باشد. کمپلکس دگرگونی علم کندی، متشکل از سنگهای دگرگونی متابازیت، متاپلیت، کالک- سیلیکات، مرمر و سنگهای متااولترامافیک است. سنگهای دگرگونی آمفیبولیت، شیست سبز، گنیس، شیست های پلیتی، فیلونیت، مرمر، کالک- سیلیکات و متااولترامافیک و توده های آذرین شامل گرانیت ها و پگماتیت ها، سنگهای مورد مطالعه در این تحقیق می باشند. مطالعه ی پتروگرافی سنگهای منطقه، بیانگر دگرگونی این سنگها در حد رخساره های شیست سبز و آمفیبولیت می باشد. مطالعات شیمی کل سنگ نشاندهنده ی پروتولیت بازالتی و کمتر آندزیتی برای ارتو- آمفیبولیت ها می باشد. براساس نمودارهای تعیین سری ماگمایی، سری سنگهای منطقه ی مورد مطالعه ساب- آلکالن می باشد. به منظور تعیین محیط تکتونیکی تشکیل آمفیبولیت های منطقه از نمودارهای مختلفی استفاده شده است. براساس این نمودارها اکثر نمونه های مطالعه شده ماهیت morb داشته و می توان عمده ماگمای تشکیل دهنده ی آمفیبولیت های منطقه ی علم کندی را بازالت های پشته های میان اقیانوسی در نظر گرفت. مطالعه ی مینرال شیمی انجام گرفته بر روی کانی پلاژیوکلاز، غنی بودن عضو نهایی anرا در نمونه ی مطالعه شده نشان می دهد. همچنین این مطالعات بر روی آمفیبول های موجود در آمفیبولیت ها، بیانگر ترکیب پارگازیتی و یا آلومینو- چرماکیتی آنها می باشد. عمده جانشینی های موثری که در آمفیبول ها صورت گرفته است، جانشینی های femg-1 ، camg-1 ، -1 fe3+al، -1 nasica -1aliv، گلوکوفان و ti- چرماک می باشد. مطالعات ترموبارومتری سنگهای آمفیبولیت منطقه، نتایج متناقضی را نشان می دهند، زیرا معمولاً از آمفیبول نوع هورنبلند برای تعیین دما و فشار استفاده می شود، درحالیکه آمفیبول های مطالعه شده بیشتر ترکیب پارگازیتی و یا آلومینو- چرماکیتی دارند. براساس مطالعات صحرایی، پتروگرافی، کانی شناسی و نتایج سن سنجی ایزوتوپی u/pb در میگماتیت های مافیک منطقه ی مورد مطالعه، به نظر می رسد منطقه ی علم کندی بسیار مشابه با خرده قاره ی ایران مرکزی بوده و متعلق به پی سنگ آرکئن- پالئوپروتروزئیک پوسته ی قاره ا ی ایران می باشد. دگرگونی سنگها، شکستگی پی سنگ و نفوذ توده های گرانیتی به داخل پوسته ی قاره ای مجموعه ی علم کندی مشابه با خرده قاره ی ایران مرکزی، احتمالاً در طی فاز کوهزایی کاتانگایی در پروتروزوئیک و پرکامبرین اتفاق افتاده است. همچنین دگرگونی های پیشرونده و شرایط اوج دگرگونی در سنگهای متابازیک، کالک- سیلیکات و متااولترامافیک و نفوذ سنگهای آذرین در مجموعه ی علم کندی را می توان مشابه با خرده قاره ی ایران مرکزی، مرتبط با فرو رانش و بسته شدن نئوتتیس در نظر گرفت.
محسن موذن مسیب سبزه ای
مجموعه دگرگونی کوه تنبور در جنوب ایران و شرق سیرجان در ادامه زون دگرگونی سنندج - سیرجان احتمالا حوضه توربیدتی بوده است که رسوبات پلیتی، آهکی و ماسه سنگی در آن تشکیل شده است سن دقیق این رسوبات مشخص نیست به علت تاثیر فازهای متعدد دگرگونی مجموعه حاضر در رخساره شیست سبز تا اوایل رخساره آمفیبولیت دگرگون شده است که باعث تشکیل انواع مختلف سنگهای دگرگونی ناحیه ای در این منطقه گردیده است . شاخص ترین پاراژنز کانیها از زون های مختلف دگرگونی بدین شرح است . زون کلریت شامل کلریت - موسکویت -کوارتز - فلدسپات - کلسیت - اپیدوت - اکتینولیت - بیوتیت سبز رنگ - گارنت .زون بیوتیت شامل بیوتیت - موسکویت - کوارتز - فلدسپات - کلسیت .زون گارنت شامل - گارنت - بیوتیت - موسکویت - کوارتز بررسی پورفیروبلاست ها بویژه پورفیروبلاستهای گارنت طبق مدل schoneveld/1977 , spry . 1974 چرخش گارنت ها و تاثیر سه فاز دگرگونی را برمنطقه نشان می دهد. به علت بالا بودن مقدار آهن و مناسب بودن ترکیب شیمیایی سنگها و به علت ایجاد یک زون فعال تکتونیکی و احتمالا یک زون برشی درامتداد نوری که آن را نوارغنی از گارنت نامیدیم طبق مدل toriumi و gibbs گارنت های درشت تشکیل شده و بصورت متراکم تجمع حاصل کرده اند. گارنتهای مذکور از نظر اقتصادی حائز اهمیت زیادی هستند. مهمترین کاربرد گارنت ساخت ساینده ها می باشد که برای این منظور سختی و سطح شکست آن موردنظر است . برای اینکه استخراج سنگ گارنت دار مقرون به صرفه باشد نباید درصد گارنت آن کمتر از 10 باشد (jensen & bateman 1981) بزرگترین معادل گارنت دنیا در ایالات متحده می باشد و مقدار کمی نیز در کشورهای اسپانیا، هندوستان، کانادا و ماداگاسکاراستخراج می شود. همانگونه که درفصل شش بیان شده است ابعاد نوار غنی از گارنت مجموعه دگرگونی کوه تنبور و اندازه گارنتهای آن قابل ملاحضه است . مقدار متوسط گارنت در سنگهای این نوار 40 درصد می باشد . اگر ضخامت متوسط نوار گارنت داررا 6 متر، وزن مخصوص متوسط سنگهای گارنت داررا 4 و عمق قابل استخراج را 75 متر درنظر بگیریم ذخیره نوار گارنت دار حداقل 2600000 تن سنگ خام می باشد که گارنت قابل استحصال حدود یک میلیون تن خواهد بود باید توجه داشت که علاوه بر نوار گارنت دار در میکاشیست های دیگر،آمفیبولیت و آبرفت کوه تنبور نیز مقدار قابل ملاحظه ای گارنت وجود دارد مقدار گارنت موجود در سایر سنگها بجز نوار غنی از گارنت و آبرفت بالغ بر 5 میلیون تن میکاشیست با 25 درصد گارنت برآورد شده است (سبزه ئی 1366)، سطوح زیر پوشش آبرفت های کوه تنبوربیش از 300 کیلومتر مربع می باشد و باتوجه به منفصل بودن مواد و تجمع بالای گارنت در آنها با روش های ساده کانه آرایی می توان آن را استخراج کرد. باتوجه به مطالب فوق بنظر می رسد که کانسار گارنت کوه تنبور از نظر اقتصادی در مرتبه بسیار بالایی قرار داشته وبخوبی قابل رقابت با معادن مهم گارنت در جهان است .
کمال سیاه چشم علی اصغر کلاگری
اسکارن آهن پهناور در فاصله 30 کیلومتری شرق سیه رود ، در بخش شمالی استان آذربایجان شرقی قرار گرفته است که از نظر متالوژنی متعلق به محدوده کمربند فلززائی قره داغ- سبلان می باشد. ماگماتیسم پیرنه و اثرات آن بصورت متاسوماتیسم و کانی زایی مهمترین ویژگی زمین شناسی منطقه مورد مطالعه می باشد .
محبوبه جمشیدی بدر منصور مجتهدی
منطقه مورد مطالعه در شمال غرب ایران واقع شده است. از نظر تقسیم بندی های زمین ساختی در زون ایران مرکزی قرار گرفته است. واحدهای سنگی در منطقه مورد مطالعه شامل سنگهای دگرگونی ناحیه ای واحد میکاشیستها، واحد کالک شیستها ، واحد کوارتزیت ، واحد آمفیبولیت ، واحد ارتوگنیس، گرانیتوئید گنیس و گرانیتوئیدها و سنگهای دگرگونی مجاورتی شامل شیستهای لکه ای ، هورنفلس های آندالوزیت دار و کوردیریت دار و سنگهای آذرین که شامل توده ها و دایک های گرانودیوریتی می باشند. در سنگهای دگرگونی منطقه مورد نظر سه فاز دگرگونی m3,m2,m1 قابل مشاهده است که دگرگونی های m2 و m1 به صورت دینامیک بوده و منطبق بر دگرشکلی های d2 و d1 می باشد. دگرگونی m3 به حالت استاتیک بوده و فاقد دگرشکلی است. فاز دگرگونی m1 همزمان با نفوذ گرانیت های نوع i کالکوآلکالن ، قبل تا همزمان با برخورد صفحه ای ، تشکیل شده که دگرگونی ht-lp می باشد. فاز دگرگونی m2 باعث شده که آثار دگرگونی m1 از بین برود و همچنین باعث لیتاژ گنیسی در گرانیت های نوع i شده است. بنابراین این فاز دگرگونی m2 فاز قویتری بوده و دگرگونی غالب در منطقه مورد مطالعه می باشد.فاز دگرگونی m3 در اثر نفوذ توده های آذرین گرانودیوریتی به داخل میکاشیست ها، باعث تشکیل هاله دگرگونی شده است.
رضا عابدین مطلق منصور مجتهدی
توده گرانیتوئید شاه آشان داغ به صورت دو توده مجزا از هم با روند شمالی-جنوبی و با مساحت تقریبی 50کیلومترمربع می باشد. این توده براساس تقسیم بندی نبوی( 1355) در زون البرز غربی -آذربایجان و زیرزون تبریز-ماکو واقع شده است.توده گرانیتوئید شاه آشان داغ از لحاظ سنگ شناسی آلکالی گرانیت دانه ریز تا دانه متوسط و به رنگ قرمز گوشتی می باشد. این گرانیت واحدهای قدیمی تر نظیر سازند کهر ، ماسه سنگ های دونین و آهکهای پرمین را قطع و تا حدسیلیسی شدن دگرگون کرده است.مرز آن با سنگ آهکهای کرتاسه به صورت گسلی است و کنگلومرای الیگومیوسن به صورت پیشرونده بر روی این گرانیت قرار گرفته است. بررسیهای ژئوشیمیایی با عناصر اصلی نشان می دهد که گرانیتوئید شاه آشان داغ ویژگی آلومینوس، کالک آلکالن پتاسیم بالا و طبیعت غنی از آهن دارد.مطالعات بافتی و کانی شناسی نشان از آن دارد که فشار بخار آب نسبتا بالا اما نه در حد اشباع بوده است، گرانیتوئید شاه آشان داغ به طور اهم هیپرسولوس و به طور موضعی و محلی ساب سولوس می باشد.
مجید سفیدی علی عامری
منطقه مهمان در جنوب شرق قره چمن در استان آذربایجان شرقی واقع است. گرانیتوئیدهای منطقه درداخل سنگهای آتشفشانی ائوسن نفوذ کرده و دگرگونی مجاورتی ضعیفی بصورت اپیدوتی شدن ، کلریتی شدن و سیلیسی شدن ایجاد نموده است. رسوبات مارنی و آهکی بلورین به رنگ زرد کرمی تا قرمز با آثار فراوان مرجان و دو کفه ای بصورت محدود برونزد دارند(سازند قم) که بحالت ناپیوسته بر روی رسوبات قدیمی تر قرار گرفته اند. در حد بین لایه های رسوبی-آتشفشانی ائوسن و لایه های مارنی-آهکی الگیومیوسن سازند قم، رسوبات قرمز رنگی وجود دارد که معرف رسوبگذاری در محیط قاره ای و به عبارت دیگر ، خروج منطقه از آب ، بر اثر فاز کوهزایی پیرنه می باشد.
عادل ساکی محسن موذن
مجموعه دگرگونی ماهنشان در محدوده طول جغرافیایی 47 درجه و 40 دقیقه تا 47درجه و 30دقیقه شرقی و عرضهای جغرافیایی 36درجه و 37دقیقه تا 36 درجه و 36دقیقه شمالی واقع شده است. این منطقه از نظر تقسیمات کشوری جز استان زنجان و از نظر تقسیم بندی زونهای زمین شناسی محل برخورد سه زون ایران مرکزی ، البرز-آذربایجان و سنندج-سیرجان می باشد. ادامه این مجموعه در منطقه دگرگونی تکاب دیده می شود. ادامه این مجموعه در منطقه دگرگونی تکاب دیده می شود.
منیر مجرد محسن موذن
در حین رخداد دگرگونی مجاورتی تغییرات کانی شناسی ، بافتی و ترکیبی در سنگ روی می دهند. اغلب دگرگونی مجاورتی با تبلور مجدد فازهای قبلی ، تشکیل فازهای جدید و متاسوماتیسم عناصر اصلی همراه است. این نوع دگرگونی مجاورتی بوسیله مطالعات میکروسکوپی قابل درک است.در مطالعه حاضر بررسی پدیده های دگرگونی مجاورتی اطراف توده شیور می باشد، انجام موارد زیر مدنظر است.1)تعیین روابط فازی بین کانیهای پاراژنز سنگهای هاله شیور و واکنشهای سازنده این فازها.2)تشخیص زونهای کانیایی با پیشرفت درجه دگرگونی بر روی نقشه.3)تعیین حرارت و فشار جایگیری توده شیور.4)مطالعه نحوه توزیع اندازه بلور و سرعت رشد کانیها در طی دگرگونی مجاورتی.5)تعیین درجه خروج از حالت تعادل(overstepping ) .6)مشخص کردن فاکتورهای موثر در رشد بلورها در سنگهای تقریبا تک کانی.7)شناسایی عوامل بازدارنده در فرآیند رشد کانیها.8)یافتن معادله سرعت رشد در هاله مجاورتی شیور براساس زمان.